آموزشکده توانا
54.2K subscribers
33K photos
38.3K videos
2.55K files
19.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Forwarded from گفت‌وشنود

شلاق با هیچ منطق و معیاری به عنوان یک «مجازات» در دنیای امروز پذیرفته شده نیست.

اما در قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی وجود دارد و بسیاری از ایرانیان به بهانه نقض «احکام شریعت» طعم شلاق را بر بدن خود چشیده‌اند.

وجود مجازات شلاق نتیجه نگاه تبعیض‌آمیز به جامعه و کشور را یک موجودیت یکدست مذهبی - معرفتی پنداشتن است.

ایرانیان همه مسلمان نیستند و همه مسلمانان ایرانی، شیعه نیستند و همه شیعیان به احکام فقهی فقها باور ندارد و همه باورمندان به فقه، به اجرای آن توسط یک حکومت اسلامی باور ندارند.

بر اساس قوانین فعلی، در ایران دو نوع مجازات شلاق اعمال می‌شود: «شلاق حدی» و «شلاق تعزیری»

شلاق حدی، مجازاتی است که میزان و کیفیت آن توسط احکام کیفری شرعی تعیین‌ می‌شود و قاضی اختیار هر گونه تغییر از نوع کاهش یا افزایش میزان آن را ندارد، مانند شلاق حدی مصرف مشروبات الکلی که در شرع و قانون ۸۰ ضربه تعیین‌شده است.

اما شلاق تعزیری، مجازاتی است که میزان و کیفیت آن توسط قانون‌گذار تعیین‌ و قاضی نیز برای تغییر میزان آن اختیار دارد، مانند شلاق تعزیری جرم «اخلال در نظم عمومی» که میزان آن تا حداکثر ۷۴ ضربه توسط قاضی تعیین می‌شود.

آن چه که در عرف عمومی با عنوان خرید شلاق شناخته می‌شود، تنها معطوف به شلاق تعزیری است و بنا بر قانون امکان تبدیل مجازات شلاق حدی به جریمه نقدی وجود ندارد.

شرایط تبدیل مجازات شلاق تعزیری به جریمه نقدی تابع همان شرایط عمومی جهات تخفیف در مجازات‌ها (ماده ۳۸ قانون مجازات اسلامی) است و دادگاه در پذیرش آن مخیر بوده و الزامی در تبدیل مجازات ندارد.

صدور رای مجازات شلاق در ایران به تبعیت از احکام کیفری اسلامی، در حالی انجام می‌شود که امروزه در قریب به اتفاق همه کشورها صدور و اجرای مجازات‌های بدنی مانند شلاق منسوخ شده است.

بنا بر قوانین بین‌المللی حقوق بشری، اعمال مجازات‌های بدنی مانند شلاق مصداق اعمال شکنجه بوده و ممنوع است».

#گفتگو_توانا #مجازات_اسلامی #جمهوری_اسلامی #شکنجه #حکومت_فقهی #مهدی_یراحی #شلاق
@Dialogue1402
Forwarded from گفت‌وشنود

مهدی یراحی، خوانندهٔ سرشناس ایرانی، با صدایی گرم و دلنشین، همواره صدای مردم سرزمینش بوده و با آثارش، دردها و امیدهای آنان را به تصویر کشیده است.

او در حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» ترانهٔ اعتراضی «روسریتو» را منتشر کرد که به‌دلیل آن، در شهریور ۱۴۰۲ بازداشت شد و به ۲ سال و ۸ ماه حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم گردید.

پس از گذراندن یک سال حبس که به پابند الکترونیکی تبدیل شده بود، در دی ۱۴۰۳ آزاد شد، اما حکم شلاق همچنان باقی ماند.

در اسفند ۱۴۰۳، این حکم اجرا شد که واکنش‌های گسترده‌ای را در میان هنرمندان، نویسندگان و فعالان سیاسی برانگیخت.

#مهدی_یراحی #شلاق #شکنجه #آزادی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یلدا دهقانی از جوانان فعال میدانی در استان گیلان بود که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بازداشت شد و مورد تعرض جنسی قرار گرفت. او پس از شنیدن روایت حمیده زراعی درباره زندان لاکان رشت، این ویدیو را منتشر کرد و روایتش از یک زندانی تبعه کشور آذربایجان را گفت که به شدت مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بود.

او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«من شاهد زنده جنایتم، لحظه‌ای که دستان خونین حقیقت، در برابر چشمانم کشیده شد…
هنوز در ذهنم صدای نفس‌های بریده‌شده، و سکوت سردی که پس از فریادها پدید آمد، پژواک دارد. نگاه‌ها به من دوخته شد، اما انگار هیچ‌کس نمی‌بیند. من تنها شدم، نه توانستم فریاد بزنم، نه می‌توانم فراموش کنم. این جنایت، با تمام عمق دردش، هم‌چنان در جانم باقی است. به من نگاه می‌کنند، ولی من در دل هر لحظه، همچنان در دام آن شبح‌های بی‌صدا اسیرم.»


#یلدا_دهقانی #زندان_لاکان_رشت #شکنجه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
نگهداری آرشام رضایی و زرتشت احمدی‌راغب در انفرادی، ظلمی مضاعف است

در آستانه‌ی تحویل سال و نوروز، زمانی که همه در کنار عزیزان خود به استقبال بهار می‌روند، آرشام رضایی و زرتشت احمدی راغب همچنان در سلول انفرادی محبوس‌اند—تنهایی‌ای که خود نوعی شکنجه‌ی روحی و روانی است. این رفتار ظالمانه، آن هم در روزهایی که به سنت و فرهنگ ایرانی نماد امید و نو شدن است، بیش از پیش نشان از بی‌رحمی و سرکوبی دارد که بر این عزیزان روا داشته می‌شود.

آرشام رضایی بیش از ۳۵ روز است که در انفرادی است، زرتشت احمدی‌راغب عمدا در سالن شعار داد تا او را هم به انفرادی ببرند و آرشام در آنجا تنها نباشد.
این زندانیان سیاسی اصولاً نباید در زندان باشند، اما حتی در همین شرایط هم استمرار نگهداری آن‌ها در سلول‌های انفرادی به‌ویژه در لحظه‌ی تحویل سال، غیرانسانی و بی‌رحمانه است. هیچ توجیهی برای این رفتار سرکوبگرانه وجود ندارد و لازم است که مسئولان فوراً آن‌ها را از انفرادی خارج کنند و حداقل ابتدایی‌ترین حقوق انسانی آن‌ها را رعایت نمایند.

این ظلم مضاعف، باعث می‌شود که باور کنیم ادعای پایان دادن به حصر رهبران جنبش سبز، چیزی جز یک فریب و تاکتیک برای انحراف افکار عمومی نیست. چگونه می‌توان به اصلاحات ادعایی باور داشت، وقتی زندانیان سیاسی را در بدترین شرایط ممکن نگه می‌دارند و حتی در لحظات آغازین سال نو هم برایشان شکنجه‌ی مضاعف در نظر می‌گیرند؟

خواست ما روشن است: آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی و پایان دادن به این رفتارهای سرکوبگرانه و غیرانسانی!

#آرشام_رضایی #زرتشت_احمدی_راغب #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه تحویل سال نو بر سر مزار جاویدنام حامد سلحشور از جاویدنامان ایذه

ارسالی یکی از مخاطبان توانا از ایذه


حامد سلحشور جوانی که از مبارزان ایذه بود، مثل میلاد سعیدیان‌جو، محمود احمدی، حسین سعیدی، مجاهد کورکور، کمر طهماسبی، مهدی الماسی، ابول کورکور، سهراب احمدی و ...

او با پرایدش از اصفهان به ایذه مسافر جابجا می‌کرد، تا اینکه در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در روز ۴ آذرماه بازداشت شد، ۵ روز گذشت و خانواده از او خبری نداشت، روز ۹ آذرماه ۱۴۰۱ به پدر او زنگ زدند و او را نیمه‌شب در تاریکی محض در روستای قلعه تل در ۳۰ کیلومتری ایذه دفن کردند، بی‌آنکه پدر و مادر فرزندشان را ببینند و برای آخرین‌بار با او وداع کنند.

یک روز بعد، دهم آذر، خانواده این جان‌باخته به سر مزارش رفتند، با کمک چند تن از جوانان مبارز، پیکر او را از خاک بیرون آوردند و سوار بر صندلی عقب پراید حامد کردند و در زادگاهش با رعایت تشریفات و رسم و رسوم معمول به خاک سپردند.

به روایت چند تن از اعضای این خانواده، پیکر حامد سلحشور پاره پاره بود: «جای کلیه‌‌ها بخیه و از زیر گلو تا شکم دوخته شده بود» و «سر و صورتش کاملا له شده بود.» به‌گفته همین منابع «او را با لباس و کفش و پیچیده در پلاستیک» دفن کرده بودند.

حامد ۲۳ ساله که تجربه سال‌ها کار سخت در پروژه‌های جنوب ایران را داشت، به درخواست مادرش و‌ به‌علت سختی کار به مسافرکشی روی آورده بود.
حامد نامزد داشت و قصد داشت با او ازدواج کند. مهسا (معصومه) احمدی، نامزد حامد سلحشور دو سال پیش پس از برگزاری جشن تولد حامد سلحشور هنگام رفتن به مزار رضا شریعتی، از دیگر کشته‌شدگان ایذه بازداشت شد و یک ماه و نیم بعد آزاد شد.

#ایذه #دادخواهی #حامد_سلحشور #شکنجه #نوروز #نوروز۱۴۰۴ #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بتول حسینی، مادر جاویدنام بهنام محجوبی در این ویدیو می‌گوید «عید دیگه بدون تو عید نمیشه برام، نوروز دیگه بدون تو نوروز نیست. .... لعنت به اونی که تو رو شکنجه داد لعنت به اونی که تو رو از من گرفت... دادخواهتم بهنامم تا وقتی که نفس می‌کشم.»

#بهنام_محجوبی #شکنجه #دادخواهی #نوروز۱۴۰۴ #نوروز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه‌ای از رضا محمد حسینی در حمایت از آرشام رضایی

آرشام رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزل‌حصار، از ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ در سلول انفرادی است و حالا به دستور مقامات زندان، باید سه هفته دیگر را هم به صورت تنبیهی در سلول انفرادی بگذراند. سلول انفرادی که به مثابه شکنجه سفید شناخته می‌شود.

هم‌بندی او رضا محمدحسینی، در اعتراض به این وضعیت و در حمایت از آرشام رضایی، نامه‌ای به شرح زیر نوشته است:

«به‌نام ایران، به‌نام آزادی و کرامت انسانی،

دوستان، همراهان و مدافعان حقوق بشر،

در روزهایی که مردم ایران، همراه با میلیون‌ها انسان در سراسر جهان، فرارسیدن نوروز را جشن می‌گیرند و از جان و دل برای بهاری نو دعا می‌کنند، یکی از هم‌بندی‌هایم و یکی از فرزندان رنج‌کشیده این سرزمین، آرشام رضایی، در سلول انفرادی زندان قزل‌حصار روز و شب را بی‌هیچ امکان تماس یا ملاقاتی، در تنهایی و تحت شکنجه سفید سپری می‌کند.
از ۲۱ بهمن‌ماه تاکنون، آرشام نه فقط از حقوق اولیه‌ی انسانی، بلکه از ابتدایی‌ترین حق زیستن در جمع محروم شده است.

جرم او چیست؟ اعتراض. فریاد زدن حقیقت در سالگرد انقلابی که ۴۶ سال است آزادی و عدالت را به اسارت کشیده. همراهی با خانواده‌های داغداری که فرزندانشان بی‌گناه جان باختند. نه تروریست است، نه مجرم. فقط انسانی‌ست با وجدانی بیدار و صدایی رساتر از سکوت.

به دستور مقامات زندان، آرشام به‌دلیل انتشار یک پیام صوتی انتقادی، باید سه هفته‌ی دیگر نیز در انفرادی بماند؛ آن هم در بندی که به "کشتارگاه" شهرت دارد — جایی که شب‌ها، صدای نجواهای آخر محکومان به اعدام، روان زندانیان را می‌فرساید. این، شکنجه است. شکنجه‌ی سفید، اما نه بی‌صدا و نه بی‌اثر.

و در این میان، شاید دردناک‌ترین تصویر، مادری رنج‌کشیده و سالخورده است؛ زنی که جان خود را در کف گرفته، ناله و تهدید کرده، شاید فرزند مظلومش را از سیاهی انفرادی به روشنی بند عمومی بازگردانند. اما گوش شنوایی نیست. پاسخ، فقط سکوت و بی‌رحمی بوده است.

بی‌پرده بپرسم: شما که این سرزمین را به قهقرا کشانده‌اید، که نسل‌ها را به فقر، ترس و خاموشی واداشته‌اید، حالا از فرزندان همین خاک توقع سکوت دارید؟ این فرزندان اگر فریاد نزنند، اگر اعتراض نکنند، پس چه‌کسی باید مرهم زخم‌های این ملت باشد؟

از اینجا، به‌عنوان یک شهروند، و به‌نام وجدان جمعی، از همه‌ی نهادهای حقوق بشری، فعالان مدنی، رسانه‌ها و انسان‌های آگاه در سراسر جهان می‌خواهم صدای آرشام رضایی را بشنوند. نگذارید او را در تاریکی تنها بگذارند. نگذارید ظلم، با سکوت ما، مشروعیت بگیرد.
آرشام تنها نیست. صدای او، صدای ماست. و ما، در کنار او، برای آزادی‌اش خواهیم ایستاد.

با احترام و امید،
رضا محمد حسینی
اول فروردین ۱۴۰۴»

#رضا_محمدحسینی #آرشام_رضایی #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم آثار ضرب‌وشتم و شکنجه‌ی محمدباقر بختیار، مؤسس نیروی دریایی سپاه و تیپ امیرالمؤمنین ایلام در زمان جنگ، توسط نیروهای وزارت اطلاعات

محمدباقر بختیار، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، بود که پس از پایان جنگ ۸ ساله، با استعفای سیاسی در سال ۱۳۶۸ به جمع منتقدان جدی نظام پیوست.

این سال‌ها، قشری از کهنه‌سربازان که تنها راه پیشِ‌رو را رفراندوم، عبور از کلیت نظام، و تشکیل حکومتی سکولار و دموکراتیک می‌دانند، اعلام موجودیت کرده‌اند.

بسیاری، نام محمدباقر بختیار را با افشای جزئیات قتل مهسا امینی شنیده‌اند. اما شاید مهم‌تر از آن، پیامی بود که در فایل صوتی‌اش خطاب به علی خامنه‌ای بیان کرد و توجه بسیاری را جلب نمود:
«مردم شما را نمی‌خواهند! گوش بدهید!» (اشاره به شعارهای مردم در جنبش مهسا).

نام او بار دیگر با افشای پشت‌پرده‌ی انتخابات پزشکیان، و صحبت‌ها و افشاگری‌های تندش علیه علی خامنه‌ای، از جمله افشای فراری بودن مجتبی و مصطفی خامنه‌ای از جنگ، به تیتر خبرها بازگشت.

اما این‌بار، تمرکز انتقادات خود را متوجه "روزنه‌گشایان" و به‌ویژه شخص محمد خاتمی کرد.
در یکی از فایل‌های صوتی، بختیار افشاگری‌هایی علیه خاتمی انجام داد؛ از جمله بخش‌هایی از رزومه‌ی محمد خاتمی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ که پیش‌تر از دید عموم پنهان مانده بود.

از دو ماه گذشته، فعالیت‌های او وارد مرحله‌ی تازه‌ای شد.
اعلام پیوستن به فراخوان اعتراضی ۲۵ بهمن و حضور در این تجمع اعتراضی، نقطه‌ی عطفی بود؛ چرا که وی ارشدترین فرمانده‌ی سپاهی‌ای بود که تاکنون، به‌صورت علنی در اعتراضات خیابانی علیه حاکمیت شرکت کرده است.
تنها دو روز پیش از این تجمع، محمدباقر بختیار با انتشار دو بیانیه در شبکه‌های اجتماعی، بار دیگر تأکید کرد که
تنها راه پیش‌رو، عبور کامل از نظام، برگزاری رفراندوم، و تشکیل حکومتی سکولار و دموکراتیک است.

گزارش‌های منتشرشده توسط آزادشدگان تجمع ۲۵ بهمن، نشان می‌دهد که وی از امضای تعهدنامه و ندامت‌نامه به درخواست نیروهای امنیتی خودداری کرده و ایستادگی کرده است.

وی چهار روز پیش، با حکم ۶ ماه حبس تعزیری و ۱.۵ سال حبس تعلیقی، به قید وثیقه و تا زمان دادگاه تجدیدنظر آزاد شد.

این فیلم کوتاه، بخشی از آثار باقی‌مانده از ضرب‌وشتم و شکنجه‌ی وی توسط نیروهای وزارت اطلاعات را به تصویر می‌کشد.

لازم به ذکر است، آقای بختیار در افشای جنایت کشتار زندانیان در تابستان ۶۷ هم نقش داشته‌اند و ویدیوی سخنان ایشان در یوتیوب موجود است.

ـ متن و ویدیو ارسالی نزدیکان آقای بختیار

ـ جمهوری اسلامی وقتی با فرماندهان جنگ، رزمندگان و اعضای شناخته شده سابق سپاه چنین برخوردی می‌کند، طبیعی است که با معترضان گمنام برخورد خشن‌تری انجام می‌دهد.
اعمال شکنجه و خشونت به هر شکلی و برای هر انسانی اقدامیضد حقوق بشری و محکوم است.

#محمدباقر_بختیار #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پادکست کارگزاران زندان: مسئول کار خویش یا مامور و معذور؟

ساختار قدرت در کشورهایی که از اصول حاکمیت قانون و آزادی پیروی نمی‌کنند، به گونه‌ای است که نه تنها شهروندان عادی تحت فشار سران رژیم برای تبعیت از خواسته‌های آنان و سکوت در برابر فشارهای تحمیلی هستند بلکه این فشار به کارمندان رده‌های متفاوت از دستگاه‌های حکومتی نیز وارد می‌شود.

اما عملکرد کارگزاران زندان بر اساس اصول اخلاقی ست یا «مامور و معذور»؟
سایت:
https://tavaana.org/jail-authorities/
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/lracb9krqexs
کست‌باکس:
https://castbox.fm/vb/727332068
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/prison-authorities/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شکنجه
#زندان
#زندانی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وفا احمدپور، هنرمند معترض، در این ترانه به پاره‌شدن پرده‌گوش خود در بازجویی اشاره کرده است.
او پیشتر گفته بود که توسط بازجو‌ در شیراز مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفته و از ناحیه گوش آسیب دیده است.

او ضمن انتشار این ویدیو نوشته:

«"هنر"💐
هنر، زبان فهمیدن است…
زبان لمس جان انسان، بی‌نیاز از سلطه و داوری.
هیچ شاهکار اصیلی، بر بستر نفرت و تحقیر نمی‌روید.
او نه قاضی‌ست، نه سیاست‌پیشه.
هنرمند صدای همیشگی انسان زنده و حتی رفتگان است
برای جنبش خواندم و ایستادم. و به عنوان یک هنرمند، حتی وقتی پرده‌ی گوشم را گرفتند باز الان برای آنچه جان دارد، برای آنچه باید شنیده شود می‌خوانم حتی در سکوتی تحمیل‌شده.

زنده باد ایران ❤️‍🩹🤍💚»


#وفادار #وفا_احمدپور #شکنجه #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از مبارزان ایذه، بر سر مزار جاویدنام حامد سلحشور در ایذه حاضر شده و می‌گوید وقتی یارانش اوول کورکور، حسین سعیدی، محمود احمدی و مصطفی احمدپور، متوجه شدند که اعضای داخلی بدن حامد را از بدن خارج کرده بودند. او می‌گوید صحنه جدال با اهرمن اینگونه است، همینقدر سخت و نفس‌گیر.

حامد سلحشور جوانی که از مبارزان ایذه بود، مثل میلاد، محمود احمدی، حسین سعیدی، مجاهد کورکور، کمر طهماسبی، مهدی الماسی و ...

او با پرایدش از اصفهان به ایذه مسافر جابجا می‌کرد، تا اینکه در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در روز ۴ آذرماه بازداشت شد، ۵ روز گذشت و خانواده از او خبری نداشت، روز ۹ آذرماه ۱۴۰۱ به پدر او زنگ زدند و او را نیمه‌شب در تاریکی محض در روستای قلعه تل در ۳۰ کیلومتری ایذه دفن کردند، بی‌آنکه پدر و مادر فرزندشان را ببینند و برای آخرین‌بار با او وداع کنند.

یک روز بعد، دهم آذر، خانواده این جان‌باخته به سر مزارش رفتند، با کمک چند تن از جوانان مبارز، پیکر او را از خاک بیرون آوردند و سوار بر صندلی عقب پراید حامد کردند و در زادگاهش با رعایت تشریفات و رسم و رسوم معمول به خاک سپردند.

به روایت چند تن از اعضای این خانواده، پیکر حامد سلحشور پاره پاره بود: «جای کلیه‌‌ها بخیه و از زیر گلو تا شکم دوخته شده بود» و «سر و صورتش کاملا له شده بود.» به‌گفته همین منابع «او را با لباس و کفش و پیچیده در پلاستیک» دفن کرده بودند.

حامد ۲۳ ساله که تجربه سال‌ها کار سخت در پروژه‌های جنوب ایران را داشت، به درخواست مادرش و‌ به‌علت سختی کار به مسافرکشی روی آورده بود.
حامد نامزد داشت و قصد داشت با او ازدواج کند. مهسا (معصومه) احمدی، نامزد حامد سلحشور دو سال پیش پس از برگزاری جشن تولد حامد سلحشور هنگام رفتن به مزار رضا شریعتی، از دیگر کشته‌شدگان ایذه بازداشت شد و یک ماه و نیم بعد آزاد شد.

#از_شما_بیزاریم #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #حامد_سلحشور #شکنجه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا روایتی به شرح زیر برای ما فرستاده است:

«درود بر شما،
امروز صبح در خیابان انقلاب، حوالی دانشگاه، شاهد صحنه‌ای بودم که هنوز از ذهنم پاک نشده. دو مأمور زن حجاب‌بان به دختری نوجوان که لباس کراپ پوشیده بود و حجاب نداشت، گیر داده بودند. کمی آن‌طرف‌تر، دو مأمور مرد کنار یک ون ایستاده بودند. دخترک، ترسیده اما مقاوم بود؛ سعی می‌کرد سوار ون نشود.

رهگذران بیشترشان بی‌تفاوت بودند، انگار عجله داشتند یا نمی‌خواستند درگیر شوند. چند نفر جمع شده بودند و تلاش می‌کردند موضوع را با حرف فیصله دهند. اما متأسفانه ماجرا به درگیری کشید؛ آن دو مأمور زن با زور سعی داشتند دختر بیچاره را به طرف ون ببرند.

من که سه بار سابقه بازداشت در اعتراضات را دارم، با اینکه خانواده‌ام بارها خواسته بودند خودم را به دردسر نیندازم، نتوانستم فقط تماشاگر باشم. جلو رفتم و دخالت کردم. چند ثانیه بیشتر نگذشت که یکی از مأموران مرد با مشت محکم زد توی چشمم. ضربه آن‌قدر شدید بود که به عقب پرت شدم و افتادم داخل جوی آب.

جمعیت داشت زیاد می‌شد، اما مأمور دیگر، همراه با یک نفر تازه‌وارد که نمی‌دانم از کجا پیدایش شد، با فریاد و تهدید مردم را متفرق می‌کردند. هرکسی را که موبایل به دست داشت، می‌گرفتند. آن دخترک بی‌پناه را سوار ون کردند... و من با چشمی کبود، بدنی کوفته و اعصابی به هم‌ریخته برگشتم سمت خانه.

تمام مسیر برگشت فقط به اشکال مختلف شکنجه‌ای فکر می‌کردم که ممکن است آن دختر تحمل کند... و حالا، این متن که تصویرش را فرستادم بازتاب همون حادثه‌ی امروز صبحه.»

«شکنجه شدن، گاهی با ابزار فیزیکی اتفاق می‌افته.
گاهی با تفتیش عقاید.
گاهی با حبس شدن توی سلول انفرادی.
و خیلی روش‌های دیگه.
اما شکنجه، لایه‌های نامرئی‌تر و البته دردناک‌تری هم داره.
مثلاً زندگی در جامعه‌ای که صاحبان قدرت و جیره‌خورهاشون نمی‌تونن تو رو خارج از چارچوب عقاید و منافع خودشون بپذیرن...
وقتی نمی‌تونی مطابق اندیشه‌هات زندگی کنی.
وقتی حضور داری، اما انکارت می‌کنن.
وقتی حق انتخاب‌هات محدود به دو راهه:
یا باید برای داشتن حداقل‌ها سکوت کنی و بابت بردگیِ تحمیلی، قدردانِ اربابت باشی؛
یا باید به‌خاطر نداشتن همون حداقل‌ها، سکوت نکنی و عمر و جوونی‌ت رو صرف فرار از تازیانه‌هاشون کنی.
اگه این اسمش شکنجه نیست... پس چیه؟»

او همچنین عکسی از صورت خود فرستاد ـ که نزد ما محفوظ است ـ و نوشت:

«اینم عکس چشم و گونه‌مه؛
البته درد اصلی نه این کبودی فیزیکی، که زندگی کردن در این حجم از بلاهت، سرکوب و خفقانه... چیزی فراتر از تحمل و عمقاً منزجرکننده است.»

#حق_انتخاب #شکنجه #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محرومیت زندانیان به‌ویژه زندانیان سیاسی از دسترسی به حق درمان، شکنجه‌ای ست که دیکتاتوری جمهوری اسلامی انجام می‌دهد.
زندانیانی که در سلول‌های انفرادی از ابتدایی‌ترین حقوق یک زندانی، مثل حق دسترسی به خدمات پزشکی، محرومند.
از مقام انسانیتی که به ایرانیان وعده داده شده بود تا حبس در سلول‌های انفرادی بدون دسترسی به حقوق اولیه انسانی راهی طولانی نیست. این شکنجه‌ها پیامد همان وعده‌ها ست.
صدای زندانیان باشیم و نام آنها را فریاد بزنیم
پخشان عزیزی،‌ وریشه مرادی، شریفه محمدی، ...
طرح از اسد بیناخواهی
منتشرشده در دادبان
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شکنجه #نه_به_شکنجه
@Tavaana_TavaanaTech