آموزشکده توانا
54.5K subscribers
32.8K photos
38.1K videos
2.55K files
19.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب همیشه شب نمی‌مونه
می‌بریم ما بی‌چک‌ و چونه
از همون جایی که شکستیم
می‌زنیم دوباره جوونه

جمعی از خانواده‌های دادخواه که عزیزانشان را در خیزش "زن، زندگی، آزادی" از دست داده‌اند، در سفری به شمال ایران، دپر آتشی گرد هم آمدند.
تصاویر جان‌باختگان راه آزادی دور این آتش قرار گرفته است؛ نمادی از آن‌که شعله‌ی راهی که آغاز کردند، هنوز روشن است.
یکی از آسیب‌دیدگان چشمی نیز در این جمع حضور دارد؛ نشانه‌ای از پیوند زنده‌ی رنج، یاد و ایستادگی.

جمهوری اسلامی، انتخاب ما نیست.
راه آزادی ادامه دارد.

ویدیو از صفحه خانواده جاویدنام امیرمهدی فرخی‌پور


#دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #جانباختگان_راه_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم!

هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.

متن یادداشت این آسیب‌دیده چشم را بخوانید:

«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاق‌هایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقع‌گرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبه‌های دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچاله‌های تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمه‌ها با یک پایان قشنگ تمام می‌شود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.


- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.

#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقری‌نیا در واکنش به سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در این ویدیو می‌گوید:
«علی خامنه‌ای در سخنان اخیر خود بار دیگر نگرانی‌اش را از آنچه “فتنه داخلی” می‌نامد ابراز کرده است. در ادبیات او، “فتنه” رمز اعتراضات مردمی است. او سال‌هاست، به‌ویژه پس از اعتراضات مسالمت‌آمیز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، همه‌ی کنش‌های اعتراضی مردم را “فتنه” می‌نامد.
اگر بخواهیم سخنان او را صورت‌بندی کنیم، باید بگوییم: اعتراض مردمی = فتنه، فتنه بدتر از قتل است. بر اساس برخی تفاسیر قرآنی که او به آن‌ها استناد می‌کند، «الفتنه اشدّ من القتل» و «الفتنه اکبر من القتل»، یعنی فتنه از قتل هم شدیدتر و بزرگ‌تر است.
در نتیجه، در گفتمان آقای خامنه‌ای، اعتراض نه‌تنها مجاز نیست، بلکه از قتل هم بدتر شمرده می‌شود.
در این‌جا، می‌توان به یک مفهوم شناخته‌شده در علوم سیاسی اشاره کرد: آزمون میدان شهر یا Town Square Test. این آزمون می‌گوید اگر کسی در جامعه‌ای زندگی می‌کند که نمی‌تواند دیدگاه‌هایش را بدون ترس از دستگیری، زندان یا آسیب بدنی در میدان اصلی شهر بیان کند، آن فرد در جامعه‌ای سرکوب‌گر و مرعوب زندگی می‌کند.»


#زن_زندگی_آزادی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«عیدها و‌۱۳ بدرها می‌آیند و‌ می‌روند به مانند روزهای خوب و بد زندگی و باید زندگی کرد لذت برد، ولی یادمان باشد خیلی‌ها در کنارمان دو سالی می‌شود که دیگر نیستند که بتوانند این لذت از زندگی را بار دیگر تجربه کنند..۱۳ بدر مبارک🫶»

تندیس شنی پریسا عسکری، در سواحل عمان

اجرا از فرهاد پوریاری


پریسا عسگری، جوان۲۶ ساله، اهل الیگودرز، در روز ۲۱ مهرماه ۱۴۰۱ با شلیک مستقیم گلوله نیروهای سپاه کشته شد.

پریسا دانشجوی دانشگاه تهران بود و آرزوهای زیادی برای ادامه تحصیل و آینده داشت اما سربازان آتش به اختیار خامنه‌ای به رویاهایش شلیک کردند.

او یک معترض بود و با مردم آزادی‌خواه در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» همراه شد و جانش را در راه آزادی داد. ما امتداد صدای پریسا هستیم و دادخواه خون او و همه کشته شدگان انقلاب می‌مانیم.

#پریسا_عسکری #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرمین، برادر جاویدنام دکتر آیدا رستمی، به یاد خواهرش نوشت:

«برای خواهرم، دکتر آیدا رستمی🎖️

خواهرم، فرشته‌ی سپیدپوش آزادی🕊️

تو برای زندگی جنگیدی، برای درمان زخم‌های مردم، اما نامردمان، تو را از ما گرفتند. دستانت که روزی مرهم دردها بود، حالا یادگار سرزمینی است که آزادی را با خون می‌نویسد. تو را کشتند، اما اندیشه‌ات، راهت، و فداکاری‌ات زنده است، در قلب‌هایی که هنوز برای حقیقت می‌تپد.

آیدا جان، نبودنت زخمی است که بر جان ما نشسته، اما نامت فریادی است که در تاریخ می‌پیچد. دلتنگت هستیم، اما سوگند که راهت را ادامه خواهیم داد.

روحت جاودانه، نامت ماندگار، یادت همیشه در قلب ما».🌱

#دکتر_آیدا_رستمی
#زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهسا یزدانی، مادر جاویدنام محمدجواد زاهدی، در ویدیوئی که در اینستاگرام صفحه دخترش منتشر شده، اعلام کرد که روز ۱۴ فروردین‌ماه از زندان دیکتاتور جمهوری اسلامی آزاد شده است.

مهسا یزدانی از سوی دادگاه انقلاب ساری به ۱۳ سال حبس تعزیری (پنج سال قابل اجرا) محکوم شده بود که با پابند در حبس خانگی به سر می‌برد.
او از حمایت جامعه ایران سپاسگزاری کرد.

معصومه (مهسا) یزدانی ولشکلایی، مادر محمد جواد زاهدی ساروی، به پنج سال حبس بابت اتهام «اهانت به مقدسات» و «تحریک مردم به برهم زدن امنیت ملی» و دو سال حبس تعزیزی به اتهام «توهین به رهبری» و از محل «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به حبس محکوم شده بود.

محمدجواد زاهدی، فرزند خانم یزدانی در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در ساری و در جریان اعتراضات پس از کشته‌شدن مهسا امینی بر اثر اصابت گلوله به قتل رسیده بود.
اکانت ایشان در اینستاگرام

@_mitratattoo_


#مادران_دادخواه
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مهسا_یزدانی
#محمدجواد_زاهدی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
سارا سیاهپور، معلم و فعال مدنی، ضمن انتشار تصویری از خود که شعار «زن، زندگی، آزادی» روی سرش نقش بسته، نوشت:

بگیرید، ببندید، حبس کنید، پرونده‌سازی کنید،
اخراج کنید، تهدید کنید، اما بدانید که ما،
ما زنانِ ایران، هرگز از مسیر خود باز نخواهیم گشت.
شما نمی‌توانید اراده‌مان را بشکنید.
ما شکست‌ناپذیریم.
ما همچون سیلابی خروشان خواهیم بود که دیوارها را فرو می‌ریزد و هیچ مانعی نمی‌تواند سد راهمان شود.
هر سنگی که در مسیر آزادی و برابری بگذارید،
ما با عزم و اراده‌ای قوی‌تر از آن عبور خواهیم کرد.
هر فشاری که وارد کنید، صدای ما بلندتر خواهد شد،
چرا که ما دیگر از هیچ‌چیز نمی‌ترسیم. صدای ما، صدای آزادی است.
ما این مسیر را با گام‌های استوار و بدون توقف ادامه خواهیم داد،
تا به آزادی و برابری برسیم.
شعار ما همیشه و در هر شرایطی این خواهد بود:
زن، زندگی، آزادی.

ما ایستاده‌ایم و هرگز نخواهیم نشست،
چرا که در این راه، هر گام ما گامی به سوی رهایی است.
و سپاس از آن مرد آرایشگر جنوبی که چنین هنرمندانه،
پیامی از قدرت، شجاعت و اتحاد را بر سر من نقش زد.
که همان نماد و نشانه‌ای است از انقلابی بزرگ،
که در دل هر زن و مرد آزادی‌خواهی در این سرزمین شعله‌ور است.

ما نسل‌هایی هستیم که صدای زنان آزادی‌خواه این سرزمین را در گوش داریم.
صدای آنان همچنان در رگ‌های ما پژواک دارد.
خوشا آن روز و آن لحظه که با هم بایستیم، که با هم فریاد بزنیم،
که ظلم و نابرابری هیچ‌گاه نمی‌تواند بر ما غلبه کند.
ما به این مبارزه ادامه خواهیم داد،
و روزی فرا خواهد رسید که آزادی و برابری را در کنار هم جشن بگیریم.
ما دست در دست هم، یکصدا فریاد خواهیم زد تا ظلم را از ریشه بکنیم.
«همراه هم، در مسیر آزادی خواهیم بود، تا روز پیروزی.»


ـ سارا سیاهپور، فعال صنفی و معلمی است که بارها بازداشت شد و سرانجام از آموزش و پرورش اخراج شد.

سارا سیاه‌پور، پس از دریافت حکم اخراج خود، در اینستاگرام نوشت که «امروز حکم شرافتم را گرفتم، من حکم اخراجم را مدالی خواهم کرد و به گردنم می‌آویزم.» او گفته دلیل اخراجش «انتشار عکس بی‌حجاب و حمایت از خیزش زن، زندگی، آزادی» بوده است.


#سارا_سیاهپور #زن_زندگی_آزادی #ما_ادامه_داریم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ کوتاهی که مژگان افتخاری، مادر جاویدنام مهسا امینی در استوری اینستاگرام خود منتشر کرد.

هفت آسمان را بر درم
وز هفت دریا بگذارم

ای شعله‌ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری

شعر: مولانا
آواز: هایده
آهنگساز: انوشیروان روحانی


مهسا امینی، هرگز فراموش نمی‌شود، دختری که با لباسی عادی به پایتخت ایران، رفته بود، توسط نیروهای گشت ارشاد به جرم بدحجابی بازداشت و کشته شد. حکومت تلاش کرد مرگ او را در اثر بیماری زمینه‌ای قلمداد کند و کمپین تحریف واقعیت راه انداخت، ولی با مجاهدت روزنامه‌نگاران و ایستادگی خانواده‌اش این تحریف واقعیت ناکام ماند. نام او در سراسر جهان پیچید و صدای مظلومیت مردم ایران شد و انقلابی شکل گرفت که هیمنه رژیم را بیش از پیش فرو ریخت.

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
هویت یکی دیگر از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، شناسایی شد

الهه سعیدی، نوجوانی که هنوز به ۱۴ سالگی نرسیده بود.

فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی از جان‌باختگان سقز، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

الهه سعیدی؛ نوجوانی که در سقز به ضرب گلوله کشته شد

الهه سعیدی، نوجوانی که تنها چهار ماه تا تولد ۱۴سالگی‌اش باقی مانده بود، در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۱ در شهر سقز با گلوله جنگی جان باخت. بر اساس اطلاعات موجود، او مقابل یک رستوران هدف قرار گرفت و جان خود را از دست داد. متأسفانه اطلاعات زیادی درباره‌ی او در دسترس نیست، اما یکی از بستگان نزدیکش تأیید کرده که او به دست نیروهای جمهوری اسلامی کشته شده است. اگر کسی اطلاعات بیشتری درباره‌ی این جنایت دارد، می‌تواند با ما به اشتراک بگذارد. نباید اجازه دهیم که این جنایات فراموش شوند.


#الهه_سعیدی #سقز #فریدون_محمودی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #نه_به_حکومت_بچه_کش #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانزدهم فروردین ماه، زادروز جاویدنام آرام حبیبی بود. خانواده‌های دادخواه سنندج در کنار مادرش بر سر مزار او تولدش را گرامی داشتند.

آرام حبیبی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۴ در محله جورآباد سنندج چشم به جهان گشود.

او عاشق خانواده و دوستانش بود؛ در شادی‌ها و غم‌ها همدل مردم بود و همواره در مراسم‌های دوستان و آشنایان مشارکت می‌کرد.

در سال ۱۳۹۲ وارد دانشگاه شد و تحصیل در رشته معماری را آغاز کرد. پس از گذراندن دوره کاردانی، به دلیل بی‌عدالتی‌های موجود در بازار کار کردستان – جایی که پروژه‌های ساختمانی تنها به غیر بومی‌ها داده می‌شد – ناچار شد دانشگاه را نیمه‌تمام رها کند. با این حال، فعالیت خود را در زمینه ساخت سازه‌های فلزی آغاز کرد و با وجود سن کم، در کارش موفق و مستقل بود.

آرام دلباخته طبیعت و طبیعت‌گردی بود؛ در سفرهای خانوادگی همیشه مسئول آشپزی و چای بود. پسر کوچک خانواده بود و پس از درگذشت پدر، تکیه‌گاه مادر پیرش شد؛ مادری که با بی‌عدالتی، فرزندی را از دست داد که تمام دنیایش بود.

آرام در روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱، در چهلم برادران جان‌باخته‌اش، برای دادخواهی به میدان رفت و توسط عوامل حکومت کشته شد.

او در روز جان‌باختن، با شکمی گرسنه از خانه بیرون رفت و به مادر چشم‌انتظارش قول داد که دو ساعت دیگر بازمی‌گردد؛ اما هیچ‌گاه بازنگشت...


#آرام_حبیبی #سنندج #زن‌_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زن‌کشی، مرگ یک زن نیست؛ مرگ وجدان جمعی است

هر بار که زنی کشته می‌شود، تکه‌ای از وجدان جمعی ما فرو می‌ریزد. این جنایت‌ها اتفاقات خانوادگی نیستند، بلکه بخشی از یک نظم تاریخی، حقوقی و فرهنگی هستند. با پنهان کردن عنوان این قتل‌ها زیر واژه خانواده، به تکرار آن دامن خواهیم زد.

زن‌کشی، قتل یک فرد نیست؛ مرگ معنای عمیقی دارد. مرگی که نه‌تنها جان یک زن را می‌گیرد، بلکه رشته‌های ناپیدای وجدان یک جامعه را می‌گسلد. هر بار که زنی به دست مردی، شوهری، پدری یا برادری کشته می‌شود، تاریخ دوباره خون‌آلود می‌شود.
این قتل‌ها نه واکنش‌های آنی‌اند، نه تصادفاتی دردناک، زن‌کشی میوه‌ای تلخ است که هر بار از درختی کهن و ریشه‌دار سربرمی‌آورد؛ درختی که ریشه‌اش در قانون، خاکش در سنت و آبش در باورهای فرهنگی جاری است. با این‌همه، رسانه‌ها و جامعه اغلب این فاجعه را با واژگانی آرام و گمراه‌کننده مانند: «قتل خانوادگی»، «قتل ناموسی»، «اختلاف زناشویی» و «غیرت مردانه» روایت می‌کنند. این واژه‌ها نه‌تنها حقیقت را پنهان می‌کنند، بلکه ساختار خشونت را بی‌هویت می‌سازند.

ناموس و غیرت، واژه‌هایی هستند که همچون زنجیری بر گردن زنان سنگینی می‌کنند؛ از همان لحظه‌ای که زنی برای نخستین بار این واژه‌ها را از زبان پدر، برادر، همسر یا حتی غریبه‌ای می‌شنود، این زنجیر را به‌عنوان باری سنگین و زخمی کاری بر جان خود حمل می‌کند. قتل زنان به نام «ناموس»، نه‌تنها محصول ذهنیت‌های بیمار و سلطه‌جویانه است، بلکه نتیجه‌ی سیستمی است که در دل خود، قدرت را در دستان مردان می‌گذارد تا خشونت خود را در پوشش «حق» توجیه کنند. زن‌کشی، یک حادثه‌ یا اتفاق خانگی نیست. زنی که در سکوت، در اتاق خواب، در انباری خانه و یا در کوچه‌ای خلوت، به دست مردی که او را «ناموس» خود می‌خواند، کشته می‌شود، یک جنایت فرهنگی است. جنایتی که جامعه با تعارف و ترحم به قاتل، دل می‌سوزاند. قانون یک پدرِ قاتل را نمی‌کشد، اما زنی عاشق را مجرم می‌داند. فرهنگ، مرگ زن را توجیه می‌کند و خشم مرد را غیرت می‌نامد و رسانه، خشونت را بی‌طرفانه نقل می‌کند، بی‌آن‌که به ریشه‌های آن بپردازد.

زن‌کشی تنها یک رویداد نیست، بلکه یک سیستم پیچیده است؛ از مدرسه‌ای که در آن به دختر سکوت می‌آموزد و به پسر قدرت، تا قانونی که برای خون زن، بهایی اندک قائل است و رسانه‌ای که جنازهٔ زن را می‌پوشاند، اما چاقوی مرد را نه… این‌ها مجموعه‌ای از قوانین، سنت‌ها و آموزش‌هایی هستند که زن را به سکوت و مرگ سوق می‌دهد و مرد را به سلطه و مصونیت تشویق می‌کند.

زنان، قربانیان خاموش مفاهیم‌ مردسالارانه‌اند. «ناموس» و «غیرت»، واژه‌هایی که ما از کودکی می‌شنویم، بی‌آنکه بدانیم چگونه به جان اندیشه‌هایمان رخنه کرده‌اند و چگونه مرز عشق و خشونت، حمایت و سلطه‌گری، احترام و تملک را در ذهنمان مخدوش ساخته‌اند. واژه‌هایی که در ظاهر بی‌ضررند، اما در عمل برای توجیه خشونت، سرکوب و قتل به کار می‌روند.

ما مسئول واژه‌هایی هستیم که بر زبان می‌آوریم. باید واژه‌ها را از نو نوشت. باید فریاد زد که زن‌کشی، جنایتی فرهنگی است، نه حادثه‌ای در خانواده، باید سیستم را افشا کرد و صدای زنانی شد که پیش از آن‌که فریاد بزنند، خاموش‌شان کرده‌اند.

زن‌کشی، آینه‌ای است که ما را نشان می‌دهد. اگر از آن روی برگردانیم، تصویر محو نمی‌شود؛ فقط تاریک‌تر می‌شود و تا زمانی که این ساختار پابرجاست، ما هر هفته خبری خواهیم شنید و هر بار وانمود خواهیم کرد که شوکه شده‌ایم.

اما جامعه‌ای که مرد در آن می‌کُشد و قانون برای او مماشات می‌کند، چگونه می‌خواهد به زن حق زیستن دهد؟ زن در چنین سرزمینی، جز با ترس چگونه زندگی کند؟

ما به این خشونت عادت کرده‌ایم. متاسفانه خبر زن‌کشی دیگر برای ما به اندازه کافی شوکه‌کننده نیست، چون همه به این وضعیت خو گرفته‌ایم. اما اگر سکوت کنیم، تنها شاهد نیستیم؛ شریک جرم خواهیم بود.

سیاوش آبان
پنجم آپریل ۲۰۲۵

ـ سیاوش، هنرمند ایرانی ساکن آلمان و از مخاطبان توانا است، که مطلب و پوستر را برای ما ارسال کرده است.

ـ در طی روزها و هفته‌های اخیر، موارد متعددی از زن‌کشی و قتل ناموسی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی، نظام آموزشی مردسالار و برنامه‌های سیستم تبلیغات حکومت تسهیل‌گر و توجیه‌گر قتل‌های ناموسی هستند.

مرتبط:
میزگرد «کالبدشکافی قتل‌های ناموسی در ایران»:
https://tavaana.org/fa/Live_HonorKilling

قتل‌های ناموسی، پروین بختیاری نژاد: خشونت علیه زنان
http://bit.ly/1HFkkvV

#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #قتل_ناموسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز هایده، صدای ماندگار

ویدئویی که روز سیزده‌به‌در امسال از شادی و رقص هم‌وطنان‌مان با ترانه‌ای از هایده منتشر شد نشان داد که هایده با صدای خود مرزهای زمان را در نوردیده.
پس از استقرار جمهوری اسلامی، بیش‌تر هنرها و اهالی هنر با محدودیت‌های فراوان مواجه شدند. زنان خواننده دیگر اجازه‌ خواندن نیافتند و صدای زنان ممنوعه شد.

بسیاری از خوانندگان پیش از انقلاب به دادگاه احضار شدند و برخی از آن‌ها بازداشت و ثروت برخی از آن‌ها مصادره شد. آیت‌الله محمدی گیلانی حاکم شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ برخی از خوانندگان پیش از انقلاب را به دادگاه فراخواند. هایده یکی از این خوانندگان بود. با این‌که صدای کسانی مانند #هایده پس از سیطره اسلام‌گرایان در ایران ممنوع شد اما این به آن معنا نبود که مردم دیگر به این صداها گوش نکردند و یا هنرمندان خود را از یاد بردند.

معصومه دده‌بالا با نام هنری هایده ۲۱ فروردین‌ماه ۱۳۲۱ در خانواده‌ای پرجمعیت که اغلبشان صدای خوشی داشتند به دنیا آمد.

رهی معیری، ترانه‌سرا، معصومه دده‌بالا را به علی تجویدی تکنواز ویلون معرفی می‌کند و علی تجویدی که آن روزها از فعال‌ترین آهنگ‌سازان برنامه‌ گل‌های رنگارنگ در رادیو تهران او را به جامعه‌ی هنری معرفی می‌کند و این‌گونه می‌شود که زندگی هنری «هایده» متولد می‌شود. فعالیت حرفه‌ای هنری هایده در سال ۱۳۴۷ و با اجرای ترانه‌ی «آزاده» و با هم‌کاری ارکستر گل‌ها در رادیو تهران آغاز می‌شود.

شهبانو فرح می‌گوید که قسمتی از ترانه‌ی «آزاده» با صدای هایده او را به یاد اپرای «نورما» اثر وینچنتزو بلینی با صدای ماریو کالاس، خواننده‌ یونانی-آمریکایی می‌اندازد و اضافه می‌کند که «هایده، کالاس ما بود.» هایده زیر نظر استادان بنام موسیقی ایران درس موسیقی آموخته بود. او آموزش موسیقی را با علی تجویدی آغاز کرد. هایده بارها گفته است که تحت تاثیر صدای دلکش بوده است.
اولین کار هایده -آزاده- نیز کار تجویدی بود. از نخستین سال‌های دهه‌ ۵۰ هایده به اجرای موسیقی پاپ علاقه‌مند شد. هایده در کشورهای مختلف به اجرای برنامه می‌پرداخت. هایده چند ماه پیش از انقلاب از ایران خارج شد و در انگلستان ساکن شد. او در سال ۱۳۶۰ به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آمریکا ساکن بود.

در سایت توانا بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/hayedeh_music/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#هایده #موسیقی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تن‌هامان زخمی‌ست و داغ‌داران راه روشنیم، اما ایستاده‌ایم—استوار و بی‌تزلزل. برای عدالت، برای آزادی، با دل‌هایی شکسته اما اراده‌ای آهنین. راهی که با خون عزیزانمان آغاز شد، راه بازگشت ندارد؛ تنها پیش‌روی است، تا طلوعی شایسته این همه رنج.

ویدیو از حاشا

#مهسا_امینی #زن‌_زندگی_آزادی #ما_ادامه_داریم #هنرـاعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه مشترک با ۱۶۱ امضا از داخل و خارج کشور:
آواز زنان، پژواک آزادی

سرکوب صدای زن، سرکوب آزادی است

۱۶۱ فعال حقوق زنان ساکن داخل و خارج از کشور با امضای بیانیه‌ای سرکوب زنان را توسط جمهوری اسلامی محکوم کردند.
متن کامل بیانیه:
«دهه‌هاست که زنان از ابتدایی‌ترین حق انسانی خود، یعنی آوازخوانی و حضور آزادانه در عرصه موسیقی، محروم شده‌اند.
پس از قتل حکومتی ژینامهسا امینی و آغاز انقلاب "زن زندگی آزادی" زنان آوازخوان از سایه‌ها بیرون آمده و در دانشگاه، خیابان‌ها، مترو، و دیگر اماکن عمومی و همچنین در شبکه‌های اجتماعی، طنین اعتراض و ایستادگی را بلندتر از همیشه در تاریخ مبارزه و مقاومت حک کرده‌اند.
اما جمهوری اسلامی، که از قدرت زن و صدای زن در هراس است، سرکوب را شدیدتر کرده است؛ تهدید، بازداشت، بستن صفحات شخصی و فشارهای قضایی و امنیتی بر زنان خواننده تنها بخشی از رویکرد خفه‌کردن این صداست.

سرکوب خوانندگان زن، تنها یک محدودیت فرهنگی نیست؛ بلکه امری سیاسی و بخشی از پروژه سرکوب سیستماتیک زنان است که با پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی در شکستن دیوارهای آپارتاید جنسیتی، به‌ویژه فتح خاکریز حجاب، شدت گرفته است. وقتی زنی به جرم خواندن زندانی می‌شود، این تنها یک اقدام سرکوب‌گرایانه علیه هنر نیست، بلکه تلاشی برای تثبیت نظامی زن‌ستیز و تبعیض جنسیتی است.
حذف زنان از عرصه موسیقی، نه فقط آنها را از هنر، که از استقلال اقتصادی و اجتماعی نیز محروم می‌کند. این یک خشونت ساختاری است که زنان را به حاشیه، وابستگی و فقر سوق می‌دهد.

✍️ما امضا کنندگان این بیانیه، با صدای بلند اعلام می‌کنیم:

- سرکوب آوازخوانی زنان، جنایتی علیه هنر و آزادی بیان، نقض حقوق انسانی و خشونت آشکار علیه زنان است. ما تلاش حکومت برای حذف صدای زن را به شدت محکوم می‌کنیم و از تمامی زنان خواننده قاطعانه حمایت می‌نماییم.

- حکومت باید تمامی خوانندگان زن که به دلیل خوانندگی بازداشت یا زندانی شده‌اند را فوراً و بی‌قیدوشرط آزاد کند. خواندن زن جرم نیست؛ مجرم، حکومتی است که صدای زنان را خفه می‌کند.

- همچنین تاکید داریم صفحات بسته‌شده زنان خواننده در شبکه‌های اجتماعی باید فورا و تمام و کمال بازگردانده شوند.

نسخه کامل متن بیانیه مشترک و لیست امضا کنندگان در ۶ اسلاید موجود است.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبردار شدیم که پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سال‌ها رنج‌بردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد.

پدر دادخواه عرفان را یک بار در آبان ماه ۱۴۰۲ بازداشت کرده و هنگام بازداشت در چشمش اسپری فلفل زده بودند.
خانواده عرفان سال‌ها رنج کشیدند، پدر عرفان هزینه درمان نداشت، به علت صدمات ناشی از جانبازی در اثر موج انفجار توانایی کار نداشت، تنها شد، کسی نمی‌توانست شرایط او را تحمل کند، او که برای دفاع از وطن رفته بود، فرزندش را هم گرفتند که امید زندگیش بود و با گرفتن عرفان او را نابود کردند.
محسن رضایی می‌گفت، از حکومتی که فرزندش را کشته، کمک دریافت نمی‌کند... او رنج کشید و درد کشید تا بالاخره جانش را از دست داد... این سرنوشت بسیاری از جانبازان جنگ است که حکومت از نام آن‌ها برای پیش بردن ایدئولوژی خود سوءاستفاده می‌کند...

این ویدیو را فرزانه برزه‌کار، مادر عرفان منتشر کرده است.

ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ ساله‌ای که در مسیر عدالت‌خواهی و اعتراض به سرکوب‌های جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانواده‌ای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سال‌ها با رنج‌های ناشی از جنگ دست‌وپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتاب‌خوان و آگاه، با وجود تمام دشواری‌های زندگی در خانواده‌ای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.

قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنه‌ای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنه‌ای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزه‌کار، از رنج‌های فرزندش و دلتنگی عمیق خود می‌گوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت می‌کرد و زندگی‌اش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع می‌کند. داغ عرفان، زخمی است که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد.

#عرفان_رضایی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech