آموزشکده توانا
54.5K subscribers
32.8K photos
38.1K videos
2.55K files
19.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
صفا عائلی، دایی مهسا ژینا امینی، توسط نیروهای امنیتی در شهر سقز بازداشت و برای اجرای حکم حبس به زندان این شهر منتقل شده است. این بازداشت در تاریخ ۲۲ فروردین و در حالی صورت گرفت که عائلی همراه همسرش در خودرو حضور داشت. نیروهای اداره اطلاعات استان کردستان بدون ارائه حکم رسمی و بدون طی مراحل قانونی، او را بازداشت و مستقیماً به زندان سقز منتقل کرده‌اند.

بر اساس اطلاعات دریافتی آموزشکده توانا از یکی از نزدیکان خانواده مهسا امینی، در تماسی تلفنی که از سوی صفا عائلی با خانواده‌اش برقرار شده، به آنان اطلاع داده شده که بازداشت او به منظور اجرای حکم حبس صورت گرفته است. همچنین به خانواده آقای عائلی گفته شده که تا یک ماه آینده، خانواده‌اش حق ملاقات با او را نخواهند داشت.

عائلی پیشتر در پاییز ۱۴۰۳ پس از بازگشت از سفر کوتاه خود به کشور آلمان، از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به ۱۰ ماه زندان محکوم شده بود. این حکم بعداً در دادگاه تجدیدنظر استان کردستان نیز عیناً تأیید شد.

او همچنین در پرونده‌ای جداگانه، به اتهامات «مشارکت در اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی» و «تبلیغ علیه نظام»، از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب سقز به ریاست جواد مصطفایی به پنج سال و شش ماه حبس محکوم شده بود. در کنار این حکم، دادگاه او را به عنوان مجازات تکمیلی به دو سال ممنوعیت خروج از کشور و نگارش مطالبی درباره نیروهای نظامی-انتظامی کشته‌شده نیز محکوم کرده است.

به گفته صالح نیکبخت، وکیل خانواده امینی، از این حکم، سه سال و شش ماه حبس قابلیت اجرا دارد. صفا عائلی در ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ نیز در همین پرونده بازداشت و پس از حدود یک ماه، با تودیع وثیقه از زندان سقز آزاد شده بود.

در سال‌های گذشته، خانواده‌های دادخواه از جمله خانواده مهسا امینی، همواره تحت فشار، آزار و احکام سنگین قضایی از جمله حبس، ممنوع‌الخروجی، جزای نقدی و مصادره اموال قرار گرفته‌اند.

#صفا_عائلی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
یکی از رفتارهای ظالمانه رژیم جمهوری اسلامی با خانواده‌های جان‌باختگان سال‌های اخیر این بوده که آن‌ها را مجبور کردند که عزیزانشان را در محلی دور به خاک بسپارند، حتی در مواردی عوامل رژیم جان‌باختگان راه آزادی را به خاک سپردند و پس از آن به خانواده‌ها اطلاع دادند و در مواردی هم هنوز محل دفن پیکر جاویدنامان نامعلوم است.

مادر جاویدنام جواد موسوی، در اینستاگرام نوشت:
«لعنت و نفرین بر مزدورانی که اجازه ندادند پسرم جواد را در مکانی که می‌خواستم به خاک بسپارم.
با صد ترفند و نقشه، او را به زور در قبرستانی غریب و قبری کوچک و مشترک دفن کردند تا به خیال خود نام و یادش را پاک کنند،سنگ قبرش را هم شکستند. اجازه ندادند دور مزارش گل بکاریم.
البته حق دارند از بس بزدل‌اند. حتی از جنازه‌ی بچه‌های ما هم می‌ترسند. تنها ادعای قدرت دارند، زورشان به ما مردم بی‌پناه می‌رسد، اما با آن همه ادعا مجبور شدند با شیطان بزرگ(به قول خودشان) مذاکره کنند.
تنها توهم قدرت دارند و خودشان هم خوب می‌دانند که نه در داخل کشور حامی دارند، نه در خارج از مرزها دستی برای کمک‌شان بلند می‌شود.

تا زمان اجرای عدالت دادخواه خون به ناحق ریخته فرزندم هستم.
به امید نابودیشان✌️»

- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشم‌هایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خنده‌ها زدند.
شلیک به چشم‌های معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آن‌ها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشته‌های این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشم‌های «سید جواد موسوی»‌، او را کشتند.

جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنت‌هایش زیر برخی پست‌های توانا وجود دارد.

#سید_جواد_موسوی #جواد_موسوی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه مشترک با ۱۶۱ امضا از داخل و خارج کشور:
آواز زنان، پژواک آزادی

سرکوب صدای زن، سرکوب آزادی است

۱۶۱ فعال حقوق زنان ساکن داخل و خارج از کشور با امضای بیانیه‌ای سرکوب زنان را توسط جمهوری اسلامی محکوم کردند.
متن کامل بیانیه:
«دهه‌هاست که زنان از ابتدایی‌ترین حق انسانی خود، یعنی آوازخوانی و حضور آزادانه در عرصه موسیقی، محروم شده‌اند.
پس از قتل حکومتی ژینامهسا امینی و آغاز انقلاب "زن زندگی آزادی" زنان آوازخوان از سایه‌ها بیرون آمده و در دانشگاه، خیابان‌ها، مترو، و دیگر اماکن عمومی و همچنین در شبکه‌های اجتماعی، طنین اعتراض و ایستادگی را بلندتر از همیشه در تاریخ مبارزه و مقاومت حک کرده‌اند.
اما جمهوری اسلامی، که از قدرت زن و صدای زن در هراس است، سرکوب را شدیدتر کرده است؛ تهدید، بازداشت، بستن صفحات شخصی و فشارهای قضایی و امنیتی بر زنان خواننده تنها بخشی از رویکرد خفه‌کردن این صداست.

سرکوب خوانندگان زن، تنها یک محدودیت فرهنگی نیست؛ بلکه امری سیاسی و بخشی از پروژه سرکوب سیستماتیک زنان است که با پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی در شکستن دیوارهای آپارتاید جنسیتی، به‌ویژه فتح خاکریز حجاب، شدت گرفته است. وقتی زنی به جرم خواندن زندانی می‌شود، این تنها یک اقدام سرکوب‌گرایانه علیه هنر نیست، بلکه تلاشی برای تثبیت نظامی زن‌ستیز و تبعیض جنسیتی است.
حذف زنان از عرصه موسیقی، نه فقط آنها را از هنر، که از استقلال اقتصادی و اجتماعی نیز محروم می‌کند. این یک خشونت ساختاری است که زنان را به حاشیه، وابستگی و فقر سوق می‌دهد.

✍️ما امضا کنندگان این بیانیه، با صدای بلند اعلام می‌کنیم:

- سرکوب آوازخوانی زنان، جنایتی علیه هنر و آزادی بیان، نقض حقوق انسانی و خشونت آشکار علیه زنان است. ما تلاش حکومت برای حذف صدای زن را به شدت محکوم می‌کنیم و از تمامی زنان خواننده قاطعانه حمایت می‌نماییم.

- حکومت باید تمامی خوانندگان زن که به دلیل خوانندگی بازداشت یا زندانی شده‌اند را فوراً و بی‌قیدوشرط آزاد کند. خواندن زن جرم نیست؛ مجرم، حکومتی است که صدای زنان را خفه می‌کند.

- همچنین تاکید داریم صفحات بسته‌شده زنان خواننده در شبکه‌های اجتماعی باید فورا و تمام و کمال بازگردانده شوند.

نسخه کامل متن بیانیه مشترک و لیست امضا کنندگان در ۶ اسلاید موجود است.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دومین جلسه آیت‌الله منتظری با هیئت مرگ (عوامل جنایت قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷)

بی‌بی‌سی فارسی به یک فایل صوتی دست یافته است که در آن آیت‌الله حسینعلی منتظری برای دومین بار با سه عضو اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ ملقب به «هیئت مرگ» صحبت می‌کند.
این نخستین بار است که این فایل و محتوای آن فاش می‌شود. در این فایل قائم مقام وقت رهبری ایران در جلسه‎‌ای سه ماه پیش از برکناری‌اش، با انتقاد شدید از اعدام زندانیان سیاسی می‌گوید که ولایت فقیه «چندش‌آور» شده است.
در فایل صوتی جدید جزئیاتی از اعدام گسترده زندانیان سیاسی چپ مطرح می‌شود که در ۳۶ سال گذشته در هاله‌ای از ابهام قرار داشت.
این جلسه ۹ دی ماه ۱۳۶۷ در بیت‌ آیت‌الله منتظری در قم برگزار شد.
علاوه بر آیت‌الله منتظری، دیگر حاضران این جلسه مسئولان قضائی وقت هستند: حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران) و ابراهیم رئیسی (معاون گروهکی دادستان). جان‌به‌دربردگان و خانواده زندانیان سیاسی دهه شصت از این افراد با عنوان «هیئت مرگ» یاد می‌کنند.
در جریان جلسه، نام مسئولان ارشد حکومت و همچنین نقش و موضع آنها درباره اعدام‌های تابستان در سال ۱۳۶۷ مطرح می‌شود: آیت‌الله علی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور، علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس، احمد خمینی، مسئول بیت رهبر وقت و عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضائی.

منبع:
@bbcpersian

#ولایت_فقیه #نه_به_اعدام #دهه_شصت #تابستان۶۷ #منتظری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مریم یحیوی، هم‌بندی سابق وریشه مرادی، نامه‌ای را خطاب به او نوشته و در آن بر ایستادگی برای لغو اعدام تاکید کرده است.
خانم یحیوی در بخشی از این نامه به ترس رژیم از اتحاد و ایستادگی تاکید کرده و نوشته:
« رژیم از قدرت ما می‌ترسد. از این می‌ترسد که ما ایستاده و متحد بمانیم. به همین دلیل است که حکم اعدام صادر می‌کند.»

متن کامل نامه مریم یحیوی به شرح زیر است:

«برای وریشه مرادی:

وریشه گیان،
جوانا عزیزم
چند شب پیش دوباره خوابت را دیدم، همان خوابی که قبلاً در زندان برایت تعریف کرده بودم. ما هر دو بال داشتیم و با هم در کوهستان‌های زاگرس پر می‌زدیم. تو با همان شور همیشگی‌ات از خاطراتت برایم می‌گفتی، با هم می‌خندیدیم، در کوه فریاد می‌زدیم و از پژواک صدایمان می‌خندیدیم. ما پر می‌کشیدیم، راه می‌رفتیم و می‌دویدیم. سپس گفتی که می‌خواهی مرا به جایی ببری و پر کشیدیم به سوی روژاوا. هر گوشه از آنجا را به من نشان دادی: همان موزه‌ای که همیشه از آن صحبت می‌کردی و همان مکان‌هایی که در برابر داعش ایستاده بودی.

زنان، مردان و کودکان زیادی تو را می‌شناختند و برایت کل می‌کشیدند. با زبان مادری با آن‌ها صحبت می‌کردی. تو بر بالای یک کوه بلند ایستاده بودی، موهای زیبایت به خاطر باد پریشان شده بود و تو با خنده‌ای کودکانه، دستانت را به دو طرف باز کرده بودی.

وقتی از خواب بیدار شدم، یادم به روز اولی افتاد که وارد بند زنان شدم. تو در اتاق ۲، بالای تختت، کنار پنجره نشسته بودی و لبخند می‌زدی. چند روز که گذشت، بعد از کنفرانسی که درباره محیط زیست داشتی، پیش تو آمدم و از تو تشکر کردم. کم کم بیشتر با هم حرف زدیم، نقاط مشترک زیادی پیدا کردیم. من از حال و هوای خودم در ایران و دوران جنگ کوبانی با داعش گفتم و تو از حملات داعش و دفاع از مردم تحت ظلم و تجاوز. درباره مشکلات زنان در جامعه و کردستان صحبت کردیم، از دوران بازجویی و دردهایی که کشیده بودیم. همینطور بود که کم کم نزدیک‌تر شدیم و رفیق شدیم.

وقتی حکم شریفه و پخشآن آمد، تو محکم و قوی ایستادی. ما همه با هم ایستادیم و در برابر تمام سرکوب‌ها زندگی کردیم. اکنون هم این راه و مبارزه ادامه دارد. رژیم از قدرت ما می‌ترسد. از این می‌ترسد که ما ایستاده و متحد بمانیم. به همین دلیل است که حکم اعدام صادر می‌کند. این را خوب می‌دانی. آن‌ها می‌خواهند مردم بترسند و منزوی شوند، می‌خواهند حق اعتراض به بی‌عدالتی و ظلم را از ما بگیرند، ولی ما نمی‌گذاریم.

ما همه کنار هم ایستاده‌ایم تا حکم اعدام لغو شود. این مبارزه ادامه خواهد داشت و ما دوباره در کنار هم می‌ایستیم، یکدیگر را در آغوش می‌گیریم، می‌خندیم و سرود آزادی را با صدای بلند می‌خوانیم.

مریم یحیوی- همبندی سابق»

#وریشە_مرادی
#vrishemoradi
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محسن رضایی نوایی، جانباز راه وطن پدر جاویدنام عرفان رضایی، درگذشت

فرزانه برزه‌کار، ضمن اعلام این خبر، نوشت:
«پدر عرفان نتونست غم فرزندش و طاقت بیاره
جانبازی که برای دفاع از میهن سلامتی و جان خودش و به خطر انداخت
جانبازی که خودش و جانش رو وقف میهن کرد
بعد از مرگ پسرش همیشه بیمار بود، دیگه نتونست دنیا رو تحمل کنه و پیش پسرش رفت
تو سن ۵۴ سالگی در غم پسرش
محسن پدر عرفانم بودی، تو را حلالت کردم
سلام مرا به عرفانم برسان
محسن همدردم روحت شاد 💔»

erfan_rezaei_navaei

یادشان گرامی باد...


#عرفان_رضایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ای ایران، ای مرز پر گهر!
در شرایطی که ایران در اسارت دشمن "خودی" قرار دارد و فرزندانش به دست او، دشمنی که نه مغول است و نه از بیگانگان، کشته، زندانی و شکنجه میشوند و یا به تبعید ناخواسته تن میدهند، در دورانی که زنان شجاع ایران به نبرد با جهالت این دشمن "خودی" برخاسته‌اند، در زمانه‌ای که این دشمن خودی بخوبی میداند که از هر کس و هر چیز چگونه به سود خود بهره بگیرد، اندکند هنرمندانی که در دام نمی‌افتند، تن نمی‌دهند و تسلیم زرق و برق و پول نمی‌شوند و اندکتر مردمانی که تشخیص دهند، هر "ای ایران" خواندنی همان نیست که منظور و خواست ملی ما یعنی محو شدن حکومت جهل و جنون اسلامی را بازتاب بدهد. در چنین دورانی است که بهروز وثوقی ۸۷ ساله، هنرمندی که چندین دهه امکان حضور بر صحنه و پرده از او گرفته شد را به قدردانی (برای تمام سالهای ممنوعیت کاری اش؟) به صحنه فرامی‌خوانند و او بدون اینکه به مفهوم "ایرانی" که در اثر تبلیغ می‌شود فکر کرده باشد، تحت تاثیر محبت سلبریتی‌های در بهترین حالت ناآگاه قرار می‌گیرد و ناخواسته در اختیار تبلیغ اثری که به همبستگی با دشمن "خودی" در برابر بیگانه‌ی موهوم فرامی‌خواند. همان دشمنی که او و دیگران را حذف کرد و فرزندان ایران را به خاک و خون کشید. فجیع‌تر اینکه همان مردمی که تا چندی پیش فریاد "زن، زندگی، آزادی" را در خیابان‌های آمریکا و کانادا سر می‌دادند، امروز به استقبال چنین اثری می‌روند. گیریم که کسی موزیسین خوبی باشد و با تک تک بازیگران دارای توانایی هایی. کسی نمی‌پرسد که چرا این اثر که در ایران مورد استقبال حکومتیان قرار گرفت و با این هزینه سنگین به خارج صادر شده، به همان میزان میتواند مورد استقبال مخالفان حکومت قرار بگیرد. پیدا کنید پاسخ معادله را که همان تراژدی امروز ماست. پس این استدلال که اینها هنرمندانی توانایی هستند، کاملا نا به جاست و اتفاقا هر چه هنرمندان بهتری باشند، مسئولیتشان در قبال عملکردشان بیشتر و سهمشان در تحکیم فاجعه بیشتر است.
ای ایران، ای نازنین ایران، چرا مرزت اینچنین بی گهر شده و چرا دشمنت که از خون ماست، تو را اینچنین ذلیل کرده و چرا فرزندانت باید همواره قربانی ترکیب حماقت و ناآگاهی و جهالت و خودشیفتگی و منفعت طلبی بشوند که سر بزنگاه به یاری قاتلینشان می‌شتابد. نه، حساب هنر و سیاست از هم جدا نیست و این هنر دقیقا بازیچه‌ی همان حکومتی‌ست که با بی مهری تمام با ایران و نمادهایش به دشمنی برخاست و هر گاه در تنگنا قرار گرفت، بر طبل "میهن‌دوستی" دمید.

نیلوفر بیضایی
۱۵ آوریل ۲۰۲۵

niloofar.beyzaie

#ای_ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبردار شدیم که پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سال‌ها رنج‌بردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد.

پدر دادخواه عرفان را یک بار در آبان ماه ۱۴۰۲ بازداشت کرده و هنگام بازداشت در چشمش اسپری فلفل زده بودند.
خانواده عرفان سال‌ها رنج کشیدند، پدر عرفان هزینه درمان نداشت، به علت صدمات ناشی از جانبازی در اثر موج انفجار توانایی کار نداشت، تنها شد، کسی نمی‌توانست شرایط او را تحمل کند، او که برای دفاع از وطن رفته بود، فرزندش را هم گرفتند که امید زندگیش بود و با گرفتن عرفان او را نابود کردند.
محسن رضایی می‌گفت، از حکومتی که فرزندش را کشته، کمک دریافت نمی‌کند... او رنج کشید و درد کشید تا بالاخره جانش را از دست داد... این سرنوشت بسیاری از جانبازان جنگ است که حکومت از نام آن‌ها برای پیش بردن ایدئولوژی خود سوءاستفاده می‌کند...

این ویدیو را فرزانه برزه‌کار، مادر عرفان منتشر کرده است.

ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ ساله‌ای که در مسیر عدالت‌خواهی و اعتراض به سرکوب‌های جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانواده‌ای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سال‌ها با رنج‌های ناشی از جنگ دست‌وپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتاب‌خوان و آگاه، با وجود تمام دشواری‌های زندگی در خانواده‌ای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.

قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنه‌ای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنه‌ای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزه‌کار، از رنج‌های فرزندش و دلتنگی عمیق خود می‌گوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت می‌کرد و زندگی‌اش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع می‌کند. داغ عرفان، زخمی است که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد.

#عرفان_رضایی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز زادروز جاویدنام امیرحسین مصدق‌ شریف‌پور بود

مادر امیرحسین ضمن انتشار این ویدئو نوشت:

«امیرحسینم عشق مامان امروز تولدته.‌‌...تولدِ ۲۳ سالگیت مبارک ..امروز سومین تولدیه که برات میگیرمو بجای روی ماهت سنگ مزارتو می‌بوسم و چقدرررررررر بی توووووو خوب نیستم و فقط لحظه شماری میکنم برای روزی که به تو برسم و محکم در آغوش بگیرمت و ببوسمت😭😭😭😭😭😭😭 به امید هر چه زودتر رسیدن به اون روز 🙏🙏🙏روز تولدته برام دعا کن❤️‍🩹🙏
مامان برات بمیره امیرحسینم 😭🖤🥀
به وقت روز تولد امیرحسینم
1404/1/25
تولدت تو آسمونا مبارک عشق مامان🕊️🤍»

zohre557

- امیرحسین مصدق، ۲۰ ساله، تک‌پسر خانواده، اهل مشهد و دانشجوی مهندسی برق دانشگاه بجنورد بود. امیرحسین، در آذرماه ۱۴۰۱، در اعتراضات بجنورد با ضربه‌ی نیروهای جمهوری‌اسلامی به سرش، مجروح شد. او به خانواده‌اش چیزی نگفت تا آن‌ها نگران نشوند. امیرحسین ۴ روز بعد، در اثر ضربه مغزی جان باخت.

امیرحسین از جاویدنام‌هایی است که کمتر درباره‌اش سخن گفته شده است.

چه بسیارند جوانان قهرمانی که همچون امیرحسین گمنام مانده‌اند.

#امیرحسین_مصدق_شریف_پور #امیرحسین_مصدق #علیه_فراموشی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🔴 با پیوستن بند زنان زندان زاهدان و زندان ازبرم لاهیجان به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» این کارزار در هفته شصت و چهارم به ۴۰ زندان گسترش یافت.

🔸حکومت درمانده ولایت فقیه که اکنون در باتلاق بحران‌های داخلی و بین‌الملی گرفتار شده برای جلوگیری از خیزش‌های مردمی طبق روال همیشگی اعدام‌ها را تشدید کرده؛ بطوری که تنها در روزهای ۱۹ و ۲۰ فروردین به ترتیب ۱۱ و ۱۸ زندانی را اعدام کرده‌است.

در این میان ۵ زندانی سیاسی _عقیدتی با اسامی مالک علی فدایی نسب، فرهاد شاکری، تاج‌محمد خرمالی، عبدالرحمن گرگیج و عبدالحکیم عظیم گرگیج در زندان وکیل آباد مشهد پس از ۱۰ سال زندان و شکنجه به دار آویخته شدند.

علاوه بر این صبح روز دوشنبه ۲۵ فروردین، یک زندانی بلوچ ۲۲ ساله به نام علی دهانی که در آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری مردم ایران، بعد از کشتار بی‌رحمانه نزدیک به ۱۰۰ تن از مردم در جمعه خونین زاهدان و خاش، به اتهام کشتن چهار تن از مأموران حکومتی در شهرستان بمپور بدون حق دادرسی عادلانه در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.

همچنین یک زندانی کودک مجرم، با نام کوچک بهزاد در زندان گنبدکاووس که در زمان ارتکاب جرم زیر سن قانونی بود، به دار آویخته شد.

از روز ۱۹ فروردین تا ۲۵ فروردین تعداد زندانیان اعدام شده بلوچ، بالغ بر ۱۸ زندانی بوده است.
ابعاد گسترده نقض فاحش حقوق بشر در ایران که روزانه‌ شاهد آن هستیم هشداری جدی برای جامعه و فعالان حقوق‌بشری و نهادهای بین‌المللی است که هرگونه بی‌عملی و  نادیده‌ انگاری با این حکومت مستبد باعث گرفتن جان مردم ستمدیده و زندانیان بیشتری می‌‌شود.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» که در این هفته با پیوستن جمعی از زندانیان زن در زندان زاهدان و همچنین زندان ازبرم لاهیجان به ۴۰ زندان گسترش پیدا کرده است، با آنچه‌ که در توان دارد علیه حکم غیرانسانی اعدام، ایستادگی و مقاومت می‌کند و از تمامی نهاد‌ها و سازمان‌های حقوق بشری و سیاسی  بین‌المللی می‌خواهد که صدای مردم و زندانیان در ایران باشند ؛ زیرا که دهها زندانی سیاسی، عقیدتی و هزاران زندانی با جرایم عمومی زیر حکم اعدام هستند که از حداقل حق دادرسی منصفانه محروم بوده و هستند.

🔸کارزار ضمن تشکر صمیمانه از حمایت‌ها، از تمام حامیان و مخالفان اعدام می‌خواهد با دنبال کردن گزارش‌های هفتگی در کانال تلگرامی و پیوستن به اینستاگرام کارزار ما را بیش از پیش یاری نمایند.
آدرس صفحه رسمی اینستاگرام کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام:

https://www.instagram.com/no_to_execution_tuesdays

🔹لازم به ذکر است گزارش‌های هفتگی کارزار هر سه‌شنبه راس ساعت ده صبح به وقت ایران در کانال تلگرامی کارزار منتشر خواهد شد.
آدرس کانال رسمی تلگرامی کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام:
https://t.me/No_To_Execution_Tuesdays

کارزار‌ «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۴۰ زندان زیر برای شصت و چهارمین هفته اعتصاب غذا می‌کنند:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرم آباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادل آباد شیراز(بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان وکیل آباد مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان )، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان دیزل آباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان زاهدان (بند زنان) و زندان ازبرم لاهیجان

سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
هفته شصت و چهارم
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تهدید دانش‌آموزان شکنجه‌شده در سنندج!

در ادامه رسوایی تکان‌دهنده در دبستان  روستای کرجو از توابع سنندج، مشخص شده است که معلم شکنجه‌گر به نام "نوید ساعدی" پس از ضرب‌وشتم ۱۳ دانش‌آموز پسر، آن‌ها را تهدید به اعدام کرده است.
به گفته‌ی این کودکان، فرد مذکور پس از آزار شدید جسمی گفته است:
"اگه چیزی بگید، براتون پرونده درست می‌کنم و وقتی ۱۸ سالتون شد، اعدامتون می‌کنم."

🔸این معلم خاطی به دلیل گم‌شدن سیم کابل شارژر و اینکه دانش‌آموزان را مقصر می‌داند ۱۳ دانش‌آموز را در کلاس حبس و آن‌ها را با کابل مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد./ راویژپرس

آخرین خبر در مورد برخورد با این معلم خاطی :

به دستور مدیر کل آموزش و پرورش کردستان، حکم قرارداد این معلم خاطی درحال حاضر به مدت سه ماه لغو شده تا پروسه صدور رای نهایی طی شود.

فعالان مدنی جامعه فرهنگیان، خواهان اشد مجازات برای این معلم خاطی شده‌اند و این قبیل رویدادهای فاجعه بار را همانطور که بارها گفته شده نتیجه استخدام معلم از طریق مجراهای ناصحیح و غیر از دانشگاه فرهنگیان، بر مبنای اعتقادات ایدئولوژیک خاص و از پیش تعیین شده می‌دانند.
جمهوری اسلامی سال‌هاست که به جای تخصص، التزام ظاهری به مبانی ایدئولوژیک رژیم را شرط گزینش قرار داده است.


#حقوق_کودک #گزینش #تنبیه_بدنی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه نرگس محمدی به سازمان ملل متحد در مورد ترورهای جمهوری اسلامی علیه مخالفان خود در طول ۴۶ سال گذشته

نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، در نامه‌ای به سازمان ملل، خواستار پیگیری قضایی ترورهای برون‌مرزی جمهوری اسلامی در ۴۶ سال گذشته شد.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

آقای فولکر ترک، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد،
خانم سارا حسین، رئیس محترم کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل،
خانم‌ها شهین سرداری علی و ویویانا کرستیچویچ، اعضای محترم این کمیته،
خانم مایی ساتو، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران،

در تاریخ ۳ آوریل، با تصویب قطعنامه‌ای بی‌سابقه، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، مأموریت کمیته حقیقت‌یاب مستقل و گزارشگر ویژه مسئول مستندسازی و جمع‌آوری شواهد نقض حقوق بشر توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران را بدون محدودیت زمانی تمدید کرد.
این تصمیم، به دو جهت تاریخی و سرنوشت‌ساز است.

اولاً، پیامی مهم از سمت جامعه جهانی است که نشان می‌دهد دادخواهی، حق همه انسان‌هایی است که در طی بیش از ۴۶ سال به‌ دلیل بیان آزادانه افکار و عقاید خود و مخالفت با این حکومت، به‌طور خودسرانه بازداشت، اعدام، ناپدید یا کشته شده‌اند.

دوم آن‌که، در شرایطی که جهان با جنگ و خشونت رو‌به‌روست، این تصمیم نماد ایستادگی بر اصول حقوق بین‌الملل و حقوق بنیادین تمامی ملت‌ها، از جمله مردم ایران است؛ اصولی که در برابر قانون زورگویی قرار دارند.

کم نیستند فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و زندانیان عقیدتی که در سلول‌های بازجویی، تهدید به «مرگ بدون برجای ماندن اثری» شده‌اند.

بی‌شمارند قتل‌هایی در داخل کشور که علی‌رغم وجود شواهدی مبنی بر نفوذ و دخالت عوامل حکومتی، در هیچ دادگاهی ره به سرانجامی نبرده‌اند.

پرشمارند ایرانیان مخالف رژیم که مورد سوءقصد و ترور توسط عوامل رژیم قرار گرفته‌اند و بنا به دلایلی، بسیاری از آن‌ها هنوز هم افشا نشده‌اند.
جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تاکنون، نه تنها هزاران زندانی سیاسی را با اجرای گسترده مجازات اعدام؛ مجازاتی غیرانسانی، ظالمانه و تحقیرآمیز بر اساس قوانینی غیرانسانی و ناعادلانه اعدام کرده است، بلکه با رویکردی امنیتی و سرکوب‌گرانه، جان بسیاری از معترضان را در داخل و خارج از کشور به خطر انداخته و یا جان آن‌ها را گرفته است.

این سیاست به‌روشنی نشان‌دهنده سرکوب فرامرزی رژیم جمهوری اسلامی است که حتی به خاک اروپا و آمریکا نیز رسیده است.
بدیهی است که چنین اقداماتی در چارچوب حقوق بین‌الملل، جنایت محسوب می‌شود و باید در اولویت بررسی و اقدام نهادهای بین‌المللی حقوق بشری قرار گرفته و در دادگاه بین‌المللی رسیدگی شود.
بر همین اساس، از شما تقاضا دارم مسئله اعدام، ترور، قتل و ناپدیدسازی مخالفان جمهوری اسلامی توسط عوامل رژیم را مورد بررسی و توجه ویژه قرار دهید.

همان‌طور که مطلع هستید، به‌تازگی دادگاهی در ایالات متحده آمریکا دو فرد را به جرم تلاش برای ترور مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی ایرانی-آمریکایی، در تمامی اتهامات از جمله قتل سفارشی، نگهداری غیرقانونی سلاح گرم و توطئه برای پول‌شویی، مجرم شناخته است.
در گزارشات اشاره شده که دادستان‌ها اعلام کرده‌اند که دولت ایران برای خاموش کردن مسیح علی‌نژاد، که در بروکلین زندگی می‌کند، مبلغ ۵۰۰ هزار دلار جایزه تعیین کرده و پیش‌تر نیز او هدف چندین توطئه، از جمله آدم‌ربایی، قرار گرفته است.

مستندسازی این ترورها و تلاش‌ها برای قتل مخالفان، شرطی ضروری برای گذار دموکراتیک و مسالمت‌آمیز و پایان دادن به ۴۶ سال استبداد دینی و زن‌ستیز است.

گردآوری شواهد و شناسایی عاملان این جنایات، تنها راه ممکن برای پیگیری قضایی در دادگاه‌های بین‌المللی و شاید روزی در دیوان بین‌المللی کیفری است.
این به معنای همکاری تنگاتنگ با جامعه مدنی ایران است که در تلاش برای پایان دادن به مصونیت آمران و عاملان سرکوب است.
دیر یا زود، حقیقت و عدالت برای مردم ایران، در مبارزه مشروع‌شان با استبداد، محقق خواهد شد.

نرگس محمدی
تهران - ایران
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۴۰۴


#بیانیه #ترور #تروریسم #نرگس_محمدی #نه_به_جمهوری_اسلامی
#فرقه_تبهکار
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تهدید و گرفتن تعهد غیرقانونی از خوانندگان زن بهبهان تپسط اطلاعات سپاه و بسیج بهبهان

روز یکشنبه و دوشنبه، ۲۴ و ۲۵ فروردین، هفت تن از خوانندگان زن بهبهان از سوی اطلاعات سپاه و بسیج ناحیه بهبهان احضار تلفنی شدند.

در چند سال اخیر، برخی از خوانندگان زن بهبهان و اعضای خانواده‌شان، بارها با تماس‌های مشکوک و برخوردهای آزاردهنده، مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند؛ تماس‌هایی بدون شماره که در آن به زبان عربی صحبت می‌کردند و یا با تهدید برخوردهای فیزیکی از آن‌ها می‌خواستند صفحات اینستاگرام خود را ببندند و از فعالیت هنری دست بکشند.

روز یکشنبه و دوشنبه، هفت تن از زنان خواننده بهبهان، پس از تفتیش بدنی زننده توسط نیروی زن در یک سالن شامل یک صندلی محصلی، یک میز، فیلم‌برداری از جلسه‌ی بازجویی و دو بازجو، مورد بازجویی قرار گرفتند. بازجوی اطلاعات سپاه ناحیه‌ی بهبهان و فرد دیگری که در سالن حاضر بود، در میان سخنانشان خود را وکیل و بازپرس معرفی کردند و با تهدید گفتند: «اگر نمی‌خواهید به اهواز احضار شوید یا به دادگاه بروید، باید با ما همکاری کنید.»

در طول بازجویی‌های دو ساعته با هر کدام از خوانندگان زن، درباره دیدگاه سیاسی‌شان و برخی داستان‌های کوتاهی که در رابطه با مشکلات اجتماعی و سیاسی به اشتراک گذاشته بودند، صحبت شد. همچنین تلفن همراه برخی از آن‌ها نیز بازرسی شد.

در پایان، با تهدیدهای مکرر از آن‌ها خواسته شد برگه‌هایی چاپی – حدوداً شش برگه – را امضا کنند. در این برگه‌ها تأکید شده بود که نباید تک‌خوانی کنند، در جمع‌های دوستانه و دورهمی‌های زنانه شرکت داشته باشند، در منزل خود آواز بخوانند، ساز بزنند، یا فعالیت هنری‌شان را در صفحات اجتماعی به اشتراک بگذارند. همچنین اگر خواستند به‌صورت عمومی بخوانند، باید مداحی را انتخاب کنند.

برخی از این زنان، حتی بدون خواندن برگه‌ها، آن‌ها را امضا کرده‌اند. این برگه‌ها که هیچ نشانی از فرد بازجو (نظیر دست‌خط) ندارند، می‌توانند زمینه‌ساز اتهام‌های ساختگی شوند و صرفاً برای خروج از محل، مجبور به امضا شده‌اند.

محدودیت علیه زنان در زمینه خوانندگی، هیچ مبنای قانونی ندارد و اقدام اطلاعات سپاه و بسیج ناحیه در احضار تلفنی این هنرمندان زن، کاملاً غیرقانونی است.

زنان خواننده‌ای که احضار و بازجویی شده‌اند:
الهه احدی، مهسان احترامی، نگین منصوری‌نژاد، آذردخت طاهر‌پور، رامش سید، مژده نصیری، زلفا جماشیانی

#بهبهان #آوار_زنان #صدای_زن #سرکوب_زنان #الهه_احدی #مهسان_احترامی #نگین_منصوری‌نژاد #آذردخت_طاهر‌پور #رامش_سید #مژده_نصیری #زلفا_جماشیانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر مرتضی نعمتی، استاد معترض دانشگاه چمران اهواز، که به اجبار از استادی دانشگاه استعفا داده، ویدیویی را منتشر کرده که نشان می‌دهد که آستین همت را بالا زده و یک باشگاه سنگ‌نوردی در زادگاهش آبدانان، درست کرده است.

او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«گاه ارزش کارها نه به بزرگی و وسعت آن، بلکه به پس‌زمینه‌ی تباهی است که در آن قرار گرفته‌ای...

دوسال پس از استعفای اجباریم از دانشگاه، سایه‌ی سنگین دادگاه و زندان و اتهامات سیاسی بر بالای سرم سنگین بود. دست خالی‌ام را مشت کردم و تصمیم گرفتم آرزوی دیرینه‌‌‌ام برای ساختن یک باشگاه سنگنوردی را محقق کنم.
«زمستان سخت» عنوانی شایسته برای سه ماه زمانی است که در آن «باشگاه سنگنوردی لیت» را ساختم.
این میان روزهای حضورم در دادگاه انقلاب تنها مجال فراغت و استراحتم بود!
شغل دائم من «ساختن» است. فرقی ندارد کجا و چگونه اما همیشه مشغول ساختن چیزی بوده‌ام. چیزهای کوچک و شاید ناچیز! چیزهایی که گاهی به چشم نمی‌آیند و گاهی نیز نادیده انگاشته می‌شوند. گاه برایم اهمیتی ندارد و گاهی انگشتم را در چشم محیط می‌کنم تا ببیند! چرا؟! برای آنکه یادمان نرود هیچ چیز سر جای خودش نیست...!

دوستانی همراهی و همدلی کردند؛ و همسرم که همراه همیشگی‌ام در تمام این سال‌ها بوده است.
فاز دوم توسعه و تکمیل باشگاه و ساخت دیواره‌ی سرطناب مستلزم یافتن یک اسپانسر خوش‌فکر است! امیدوارم با مساعدت دوستان محقق شود.»

مرتضی نعمتی
https://t.me/MortezaNemati1


#مرتضی_نعمتی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، نامه‌ای تأثیرگذار دربارهٔ وریشه مرادی، هم‌بندی‌اش که به اعدام محکوم شده، نوشت.

متن این نامه به شرح زیر است؛

نامه گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی درباره #وریشه_مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام هم‌بندش در بند زنان زندان اوین: یکی از کسانی که کودکان کوبانی را از حمله‌های مرگ‌بار داعش نجات داده بود، در کنارمان است!

شرف را بر جان ارجح داشتن فداکاری مطلق است و از اویی بر می‌آید که اهل مصالحه با ناحق نیست، حتا به بهای جان.

یک سال و چند ماه پیش، در یکی از شب‌های سرد زمستان وارد بند شد. کمی پیش‌تر نامش را از رفقا شنیده بودیم که نگرانش بودند و سراغش را می‌گرفتند. منتظر آمدنش بودیم. بعد از پنج ماه انفرادی آمد و خیلی زود با همه صمیمی شد. ناخودآگاه با زینب قیاسش می‌کردم. زینب که حالا هجدهمین بهار را در زندان سپری می‌کند و هر چه از او شنیده ایم مقاومت و ایستادگی‌ست.
یک بار که حرف از #زینب_جلالیان و مقاومتش بود، یکی از میان محفل گفت: «اگر به اعتراف تلویزیونی راضی می‌شد الان تو خونه‌ش بود.»
زینب نزدیک به دو دهه است که به خانه نرفته و طی این سال‌ها از زندانی به زندان دیگر و از شهری به شهر دیگر تبعید شد. به خانه نرفت اما در جای درست ایستاده است و مقاومتش گرمابخشِ خانه‌ی دل‌هامان شد. وریشه هم سال‌هاست که درِ خانه را پشت سر بست و رفت تا شعاری که همواره بر لب دارد را زندگی کند. «برای عقاب بلندپرواز آسمان‌ها، چگونه زیستن مهم است؛ نه چه اندازه زیستن.»
و چگونه زیستن را معنا بخشید در کوه‌های کوردستان و در راهی سخت پر فراز و نشیب در میدان نبردی نا‌برابر با نیروهای داعش که برای احیای بردگی آمده بودند و بر کودکان هم رحمی نداشتند.
و حالا وریشه مرادی، یکی از همان پیشمرگه‌هایی که با گیس‌های بافته شده و دستمالی با گل‌های رنگ و وارنگ بر سر، کودکان کوبانی را از حمله‌های مرگ‌بار داعش نجات داده بودند، در کنارمان است. با آرامشی عجیب در برابر حکم مرگی که گاه برای عوض شدنِ حال‌مان با آن هم شوخی می‌کند و با خنده‌ای که چالِ روی لُپ‌ش را عمیق تر می‌کند، می‌گوید: «این حکم برای اجراست.»

و ما که بغض می‌شویم و می‌خندیم و به این فکر می‌کنیم که آن‌چه می‌گوید اگرچه آتشی بر جان است، اما عظمتِ شکستنِ مرگ است در صدای زنی که مرگ را به زانو درمی‌آورد؛ به مقاومتی که آن را زندگی می‌کند.
به جنگ داعش رفته بود در روزهایی که ما سرودهای کوبانی را زیر لب زمزمه می‌کردیم و پیروزِ جنگِ کوبانی شد و از مردم بی‌پناه روژآوا در برابر حملات وحشیانه‌ی داعش دفاع کرد. در جمعِ پیشمرگه‌هایی که رویا و جوانی را و خانه و یار و دیار را پشت سر گذاشتند و درِ خانه را به مقصدِ دفاع از خلق‌های تحت ستم پشت سر بستند و هر روز به شکلی با مرگ دست به گریبان شدند. وریشه از میدان نبردی تن به تن با داعش می‌آید که دشمن مشترک همه (حتا دولت‌های در تخاصمِ با یکدیگر) است. شاید بخشی از آرامشِ امروزش به سبب مواجهه‌ی هر روزه‌اش با مرگ در میدان نبردی نابرابر بر سرِ زندگی باشد. بر سرِ زندگیِ کودکانِ آواره‌ای که باید پس از آن‌که شاهد بردگی جنسی مادرانشان و سرهای بریده شده‌ی پدرانشان بودند، دوباره به زندگی برمی‌گشتند و دوباره کودکی می کردند.
مثل صدها و هزاران همرزم‌اش در میدان نبردی تن به تن، که از زمین و آسمانش مرگ می‌بارید، ایستاد و ناجیِ مردم بی‌پناهی شد که اگر وریشه‌ها را نمی‌داشتند، دستانشان در میانه‌ی این بربریتِ دوباره هجوم آورده، بی یاور رها می‌شد. ایستاد و زندگی بخشید چرا که پر از شوق زندگی‌ست.
پُر از زندگی‌ست وقتی از «حیات آزاد» می‌گوید و «انقلابِ ذهنیتی» را تعریف می‌کند. حرف‌هایش شنیدنی ست اگرچه باورهایمان در دورترین نقطه از هم و بی تلاقیِ در هم بوده باشند. وریشه این دیوارها را که تا بلندای آسمانِ زندگی‌هامان را در برگرفته، دیوارهایی می‌بیند «که مشت‌های هزاران مبارز روی آن حک شده است» و با تاکید بر این‌که «هیچ چیزی نمی‌تواند کوچک‌ترین تردیدی در انجام وظایف انسانی‌اش ایجاد کند»، مرگ را نرم می‌کند؛ برای ما که بیش از خودش شوق رهایی‌اش را داریم و برای خودش که از زخمی عمیق بر پیکرش در جنگِ با داعش، جان به‌در برده است و رفقای بسیاری در آغوشش جان داده‌اند.

«داعش سر می‌برید، جمهوری اسلامی سر به دار می‌دهد»؛ این را که می‌گوید کابوسِ یک عمر شنیدنِ صدای اذان صبح و خوفِ بر دار شدنِ آدم‌ها در ذهن تداعی می‌شود.
وریشه هر روزش را با جمله‌ای که بر بالین‌ش با خطی زیبا نوشته است آغاز می‌کند. «ای زندگی یا با تو نخواهم زیست یا تو را با آزادی خواهم آراست.»

متن کامل در لینک زیر:
https://tinyurl.com/2s4y2dc2

#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز سه‌شنبه شد و خانواده‌های دل‌نگران زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با در دست داشتن تصاویر عزیزانشان، به مقابل زندان اوین رفتند تا بلکه صدایشان شنیده شود.

آن‌ها از زمان بازداشت عضو خانواده‌شان، در راهروهای دادسراها و دادگاه‌ها و جلوی در زندان‌ها پیگیر بوده‌اند. هر تماس تلفنی برایشان اضطراب ایجاد می‌کند. بازجویان و متولیان دستگاه‌های امنیتی و قضایی مرتب آن‌ها را سر دوانده‌اند. امیدشان حالا به مردم و نهادهای بین‌المللی است.
فشار افکار عمومی و فشار خارجی، می‌تواند در جلوگیری از اجرای احکام ظالمانه اعدام مؤثر باشد.
اعدام یک قتل حکومتی است. حکومتی که تلاش می‌کند منتقدان و مخالفان خود را با اعدام سرکوب کند.

امروز سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، خانواده‌های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با تجمع مقابل زندان اوین و با در دست داشتن تصاویر زندانیان و پارچه نوشته های #نه_به_اعدام به این احکام ضد انسانی اعتراض کردند و خواهان لغو احکام اعدام شدند.

#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#پویا_قبادی #وحید_بنی_عامریان
#بابک_علیپور #اکبر_دانشورکار
#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی_اسلاملو
#سید_محمد_تقوی_سنگدهی #ابوالحسن_منتظر #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #منوچهر_فلاح #شریفه_محمدی #محمد_جواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایمان خدری، فعال مدنی اهل مسجدسلیمان، روز ۱۴ اسفند ماه بازداشت شد. چند روز بعد از انتشار این ویدیو که می‌بینید. چهار خودرو در از ماموران به منزل شخصی او حمله کردند و او را ربودند.
اما تا چند هفته از او هیچ خبری نبود و هیچ نهادی مسئولیتی در قبال بارداشت او نمی‌پذیرفت. با پیگیری‌های وکیل فرشته تابانیان، بالاخره او تماس کوتاهی با خانواده برقرار کرد و مشخص شد در بازداشتگاه سپاه بوده و سپس او را به زندان آبادان تبعید کرده‌اند. زندانی که فاقد بند زندانیان سیاسی است و زندانیان بدون رعایت اصل تفکیک جرایم نگهداری می‌شوند. ابن در حالی است که خانواده ایمان خدری در اهواز ساکن هستند.

یک منبع آگاه به آموزشکده توانا گفت که هنگام دستگیری ایمان، دو دندان او را شکستند.
او اینک ممنوع‌الملاقات است و بارها تقاضای انتقال به زندان اهواز داده ولی با این تقاضا موافقت نشده است.

ایمان خدری، حقش زندان نیست. او هیچ کار مجرمانه‌ای انجام نداده است.

مجرمان واقعی مسئولان این حکومت هستند که زندگی چند نسل را تباه کرده‌اند. ایمان به صورت مسالمت‌آمیز انتقادش را بیان کرد. سخنانی که اینک بسیاری از تریبون‌داران بسیار تندتر از آن را می‌گویند.

حق ایمان خدری یک ساعت زندان هم نیست و اگر حکومت نرمالی داشتیم، افرادی که او را بازداشت کردند و دندانش را شکستند باید تحت پیگرد قرار می‌گرفتند.

#ایمان_خدری #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همزمان با شصت‌و‌چهارمین هفته کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»، خانواده‌های تعدادی از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در پارک پانزده خرداد شهرستان سقز به این حرکت اعتراضی پیوستند.
در این اقدام، عکس زندانیان سیاسی در کنار شعارهای مختلف ضد اعدام در دست اعضای خانواده گرفته شده.

هر هفته اعتراض‌ها به اعدام گسترده‌تر می‌شود و خانواده‌های این زندانیان با تمام تهدیدهایی که با آن مواجه هستند، به اعتراضشان می‌دهند و درخواست لغو احکام اعدام عزیزانشان را دارند.

خانواده‌های زندانیان را دریابیم.

#نه_به_اعدام #سقز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا روایتی به شرح زیر برای ما فرستاده است:

«درود بر شما،
امروز صبح در خیابان انقلاب، حوالی دانشگاه، شاهد صحنه‌ای بودم که هنوز از ذهنم پاک نشده. دو مأمور زن حجاب‌بان به دختری نوجوان که لباس کراپ پوشیده بود و حجاب نداشت، گیر داده بودند. کمی آن‌طرف‌تر، دو مأمور مرد کنار یک ون ایستاده بودند. دخترک، ترسیده اما مقاوم بود؛ سعی می‌کرد سوار ون نشود.

رهگذران بیشترشان بی‌تفاوت بودند، انگار عجله داشتند یا نمی‌خواستند درگیر شوند. چند نفر جمع شده بودند و تلاش می‌کردند موضوع را با حرف فیصله دهند. اما متأسفانه ماجرا به درگیری کشید؛ آن دو مأمور زن با زور سعی داشتند دختر بیچاره را به طرف ون ببرند.

من که سه بار سابقه بازداشت در اعتراضات را دارم، با اینکه خانواده‌ام بارها خواسته بودند خودم را به دردسر نیندازم، نتوانستم فقط تماشاگر باشم. جلو رفتم و دخالت کردم. چند ثانیه بیشتر نگذشت که یکی از مأموران مرد با مشت محکم زد توی چشمم. ضربه آن‌قدر شدید بود که به عقب پرت شدم و افتادم داخل جوی آب.

جمعیت داشت زیاد می‌شد، اما مأمور دیگر، همراه با یک نفر تازه‌وارد که نمی‌دانم از کجا پیدایش شد، با فریاد و تهدید مردم را متفرق می‌کردند. هرکسی را که موبایل به دست داشت، می‌گرفتند. آن دخترک بی‌پناه را سوار ون کردند... و من با چشمی کبود، بدنی کوفته و اعصابی به هم‌ریخته برگشتم سمت خانه.

تمام مسیر برگشت فقط به اشکال مختلف شکنجه‌ای فکر می‌کردم که ممکن است آن دختر تحمل کند... و حالا، این متن که تصویرش را فرستادم بازتاب همون حادثه‌ی امروز صبحه.»

«شکنجه شدن، گاهی با ابزار فیزیکی اتفاق می‌افته.
گاهی با تفتیش عقاید.
گاهی با حبس شدن توی سلول انفرادی.
و خیلی روش‌های دیگه.
اما شکنجه، لایه‌های نامرئی‌تر و البته دردناک‌تری هم داره.
مثلاً زندگی در جامعه‌ای که صاحبان قدرت و جیره‌خورهاشون نمی‌تونن تو رو خارج از چارچوب عقاید و منافع خودشون بپذیرن...
وقتی نمی‌تونی مطابق اندیشه‌هات زندگی کنی.
وقتی حضور داری، اما انکارت می‌کنن.
وقتی حق انتخاب‌هات محدود به دو راهه:
یا باید برای داشتن حداقل‌ها سکوت کنی و بابت بردگیِ تحمیلی، قدردانِ اربابت باشی؛
یا باید به‌خاطر نداشتن همون حداقل‌ها، سکوت نکنی و عمر و جوونی‌ت رو صرف فرار از تازیانه‌هاشون کنی.
اگه این اسمش شکنجه نیست... پس چیه؟»

او همچنین عکسی از صورت خود فرستاد ـ که نزد ما محفوظ است ـ و نوشت:

«اینم عکس چشم و گونه‌مه؛
البته درد اصلی نه این کبودی فیزیکی، که زندگی کردن در این حجم از بلاهت، سرکوب و خفقانه... چیزی فراتر از تحمل و عمقاً منزجرکننده است.»

#حق_انتخاب #شکنجه #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
دادگاه عالی انتظامی قضات ‎محمد نجفی را به محرومیت دائم از اشتغال به حرفه وکالت محکوم کرد

مصطفی نیلی، وکیل دادگستری، نوشت:
«شعبه اول دادگاه عالی انتظامی قضات آقای محمد نجفی را به محرومیت دائم از اشتغال به حرفه وکالت محکوم کرد.
شروع پرونده با نامه‌‌ای در١٢اسفند ١٣٩٨ توسط دادیار وقت شعبه ششم اجرای احکام دادسرای اراک به کانون وکلای دادگستری مرکزی بوده است.
در این نامه محکومیت‌های کیفری ایشان به کانون جهت اطلاع و اقدام اعلام می‌شود.
سپس پرونده توسط رئیس وقت کانون مرکزی به دادسرای انتظامی ارجاع و پس از رسیدگی در شعبه اول دادیاری دادسرای انتظامی
و صدور کیفرخواست پرونده جهت رسیگی به شعبه سوم دادگاه انتظامی کانون مرکزی ارجاع می‌شود.

هیات شعبه شامل آقایان مهران باوند،علی‌اصغر چاپاری و سعید رحیمی پس از رسیدگی در ١۴ دی ١۴٠٢ به استناد شمول مرور زمان، قرار موقوفی تعقیب انتظامی را برای آقای محمد نجفی صادر نمودند.
پس از ابلاغ رای،دادستان وقت انتظامی کانون مرکزی آقای علی همت هاشمی به رای صادره اعتراض می‌کنند.

پس از اعتراض دادستان انتظامی پرونده به شعبه اول دادگاه عالی انتظامی قضات ارجاع و شعبه مذکور در اول دی ١۴٠٣ با نقض دادنامه صادره، رای بر محرومیت دائمی از وکالت آقای محمد نجفی صادر می‌کند که اخیرا رای در زندان اوین به ایشان ابلاغ شده است.»

فرزانه زیلابی، وکیل دادگستری، در واکنش به این خبر نوشت:

«محرومیت دائمی آقای محمد نجفی از وکالت، ستمی آشکار علیه یک وکیل مستقل و مدافع حقوق بشر است.نفس وکالت دفاع از حقوق مردم است. اما این احکام رنگ و بوی سیاسی دارند.وکالت باید عرصه دفاع از مردم باشد، نه اینکه قربانی سیاست شود.»



آقای نجفی وکالت فعالان سیاسی و مدنی را تقبل می‌کرد و در جریان اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶ خبر کشته‌شدن وحید حیدری در زندان اراک را افشا کرده بود.

از سال ۱۳۹۶ تا کنون بیش از ده رای علیه محمد نجفی صادر شده و پرونده‌سازی‌های متعددی علیه او انجام داده‌اند. این وکیل شریف، که حقیقت را هرگز به پای مصلحت ذبح نکرد و برای دفاع از حقوق ملت ایستادگی کرد، سختی‌های زیادی متحمل شده است. او در زندان دچار سکته قلبی شد، اعتصاب غذاهای طولانی را از سر گذراند، اعضای خانواده‌اش تهدید شدند و جان خودش به خطر افتاد... اما لحظه‌ای پا پس نگذاشت.
محمد نجفی ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ در تماسی تلفنی از زندان اراک خواستار عزل رهبری شد و از سیاست‌های جمهوری اسلامی انتقاد کرد. او خطاب به علی خامنه‌ای گفت:
«سرانجام از فساد و ستم، تزویز و خرافه، ویران می‌شود دارالخلافه!»

#محمد_نجفی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech