آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.9K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
گفتگو با #آذرنفیسی

آذر نفیسی، استاد مدعو بخش سیاست خارجی و نیز بنیان گذار و مدیر برنامه ی گفتگوی مدرسه ی مطالعات عالی بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز آمریکاست و در ایران نیز استاد #ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات «دانشگاه تهران» و سپس «دانشگاه علامه طباطبایی» بود. او #پژوهشگر، #نویسنده و #سخنرانی پرآوازه، درباره ی نقش و تأثیر ادبیات و #فرهنگ در دگرگونی های سیاسی است و نوشته هایش در نشریه های معتبر آمریکایی، همانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و نیو ریپاپلیک انتشار یافته اند.

معروف‌ترین اثر وی کتاب پرفروش «لولیتاخوانی در تهران» است که توجه زیادی را به خود جلب کرد و به ۳۲ زبان ترجمه شده‌است. کتاب دوم او با نام «آنچه درباره‌اش سکوت کرده‌ام»، به یک زندگی نامه نزدیک‌تر است. رمانی که زندگی خاندان نفیسی، از کودکی نویسنده تا زمان از دست‌دادن پدر و مادرش را روایت می‌کند.

#توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
هما ناطق، تاریخ‌نگار و استاد دانشگاه، درگذشت

هما ناطق، #نویسنده، #پژوهشگر، #استاد_دانشگاه سوربن و #تاریخ‌نگار دوران قاجار و #مشروطه، روز اول ژانویه ۲۰۱۶ در پاریس درگذشت.

هما ناطق در ۱۳۱۳ در ارومیه ‌زاده شد. او در ۱۹۵۶ با بورس دولت فرانسه برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فرانسه راهی این کشور شد. علاقه او به به رشته تاریخ موجب شد ادبیات را رها کند و به دانشکده تاریخ بپیوندد. ناطق فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته تاریخ از دانشگاه سوربن دریافت کرد.

پژوهش‌های دوره دکتری او بر زندگی سیاسی سید جمال‌الدین افغانی (اسدآبادی) بود. در سال ۱۹۶۹، رساله دکتری ناطق با همکاری «مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه (C. N. R. S) با عنوان «اسلام مدرن و سید جمال‌الدین اسدآبادی» به‌صورت کتاب منتشر شد. این اولین اثر تاریخ‌نگاری پژوهشی هما ناطق بود و در زمان انتشار ماکسیم رودنسون، #تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس و شرق‌شناس مارکسیست فرانسوی بر کتاب ناطق مقدمه نوشت.

ناطق در ۱۳۴۷ به تهران بازگشت. رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، حسین نصر، اولین کتاب ناطق را خوانده بود و پیشنهاد کرد تا ناطق را در دانشگاه استخدام کنند. ناطق از سال ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۹ به تدریس در دانشکده تاریخ دانشگاه تهران مشغول بود. در این سال‌ها او به تدریس این دروس پرداخت: «جنگ‌های ایران و روسیه در سده نوزده»، «تاریخ اجتماعی دوران قاجار»، «روشنفکران عصر مشروطه»، «تاریخچه مشروطیت و قانون اساسی در ایران و عثمانی». پژوهش‌های ناطق در این مدت هم در نشریاتی تاریخی و هم در کتاب‌ها در همین حوزه‌ها منتشر می‌شد. همچنین در این دوره هما ناطق با فریدون آدمیت چندین پژوهش مشترک انجام دادند که نتیجه آن در کتاب «افکار سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آثار منتشر نشده در دوره قاجار» به انتشار رسید.

با توجه به اینکه ناطق پیش از اینکه به دانشکده تاریخ سوربون بپیوندد سال‌ها ادبیات فرانسه خوانده بود، در دانشکده تربیت معلم تهران نیز استاد ادبیات سده نوزده فرانسه شد. در سال ۱۳۵۲، برای یک سال فرصت مطالعاتی ایران را ترک کرد و به دعوت دانشکده تحقیقات خاورمیانه دانشگاه پرینستون در حوزه «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در سده نوزده» پژوهش کرد و به مدت یک سال در همان دانشگاه درس داد.

دو سال پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به دنبال انقلاب فرهنگی، هما ناطق به فرانسه بازگشت. مدتی با عنوان پژوهشگر مستقل کار می‌کرد. او که خود یک منبع تاریخی است با پروژه #تاریخ شفاهی هاروراد همکاری کرد و در گفت‌وگو با ضیاء صدقی خاطرات خود را در این آرشیو تاریخی ضبط کرد.

ناطق در سال ۱۳۶۳ به عنوان استاد تمام‌وقت در آموزشکده مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه سوربن نوین مشغول به کار شد.

کتاب‌ها و مقالات بسیاری به زبان‌های فارسی و فرانسه از هما ناطق منتشر شده است، که از آن جمله می‌توان به «زندگی سید جمال الدین اسد آبادی در رابطه با فرانسه»، «آیین بابی»، «روشنفکران ایرانی در استانبول»، «وصیت‌نامه عباس میرزا»، «روزنامه قانون»، «زنان در مشروطیت»، «انجمن‌های شورایی در مشروطیت»، «رساله مشروطیت»، «بازرگانان در دادو ستد با بانک شاهی و رژی» و «کارنامه و زمانه میرزا رضا کرمانی» و «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» اشاره کرد.

هما ناطق همچنین #مترجم بود؛ او چند اثر مهم تاریخی مانند «چهره استعمارزده» اثر جامعه‌شناس فرانسوی آلبر- ممی و «آخرین روزهای لطفعلی‌خان زند» اثر هارفورد جونز را به فارسی ترجمه کرده است.

از #هماناطق به عنوان یکی از چند #زن متخصص دوران تاریخی سده ۱۹ و اوایل ۲۰ در ایران که به تاریخ از دریچه مسئله مدرنیته و همچنین رابطه ایران و غرب نگاه می‌کرد، یاد خواهد شد.

Radio Zamaneh
@Tavaana_Tavaanatech
دو جوان ایرانی-آمریکایی برنده جوایز معتبر علمی در آمریکا

دو جوان #ایرانی_آمریکایی برنده جوایز معتبر علمی در آمریکا شده اند. دکتر نگار توسلیان #پژوهشگر سرطان پوست با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده، طرحی را آغاز خواهد کرد که با استفاده از فناوری امواج میلی متری تومورهای #سرطان #پوست را سریعتر و به گونه ای کارآمدتر از امکانات کنونی تشخیص خواهد داد.
پروفسور بابک حیدری پژوهشگر #سیستم های پیچیده فنی-اجتماعی با دریافت جایزه ای از بنیاد ملی علوم ایالات متحده برای ارائه چارچوب نظری جدیدی برای #معماری محصولات #مهندسی به منظور تاثیرگذاری بر رقابت در بازار و #نوآوری در #فناوری تلاش خواهد کرد. او همچنین به تهیه مطالب آموزشی برای برنامه های موزه علوم #کودکان در نیویورک خواهد پرداخت.
منبع USAdarFarsi
اینستاگرام توانا را هم ببینید:
http://instagram.com/tavaana

@Tavaana_Tavaanatech
نینا انصاری #پژوهشگر تاریخ و کارشناس #جنبش_زنان کتاب «جواهرات خدا، داستان ناگفته‌ای از زنان ایران» را روانه بازار کرده است.

به نوشته نیویورک تایمز این کتاب فصلی است برگرفته از کتاب پیشین او که سازمان رسانه‌ای جهان اوایل این ماه منتشر کرده بود. کتاب «جواهرات خدا» نگاهی دارد به جنبش‌های فمینیستی در ایران و زندگی #زنان و موضوع #آزادی آنها در پیش و پس از انقلاب سال ۵۷ را روایت می‌کند.

هم‌زمان با انتشار کتاب «جواهرات خدا» ناشر آن یک آگهی در یوتیوب قرار داده که بر پیچ و تاب‌های هوشمندانه‌ای استوار است.

این فیلم کوتاه دو دقیقه‌ای با مردی آغاز می‌شود که در لباس ماموران آتش نشانی به صورت مسقیم و رو به دوربین می‌پرسد: چه فکر می‌کردید اگر به شما می‌گفتم تنها مامور آتش نشانی شهرمان من بودم.

شبیه این پرسش را یک اسکی‌باز، ستاره موسیقی راک، قهرمان موتورسواری، و یک عکاس خبرنگار هم می‌پرسند. پرسش‌هایی که در آنها تلاش می‌شود تصورات قبلی بینندگان را به چالش بکشد. در میانه این ویدیو به ناگاه همه چیر به هم گره می‌خورد و همگی خود را زنی از ایران معرفی می‌کنند.

آن گونه که در وبسایت نینا انصاری اعلام شده همه سود حاصل از فروش کتاب به موسسات خیریه اهدا خواهد شد.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گفت‌وگوی یک عالم دینی با خداناباوران

« من دوستان خداناباور بسیاری دارم. من در دین خودم خط‌کشی میان آدم‌ها بر اساس عقیده و مذهب و فکر را نمی‌یابم، بلکه این خط‌کشی بر اساس انسانیت و ارزش‌های اخلاقی است. به باور من خداناباوری هم یک سبک زیست است درست مثل خداباوری. کسی که خدا را در عقل و زندگی خود نمی‌یابد، حق دارد که خدا را انکار کند، بلکه وظیفه دارد خدا را انکار کند تا در دام تزویر و ریا نیفتد. منظورم این است که وقتی فرد خداناباوری که خدا را در عالم نمی‌بیند و نیازی هم به خدا نمی‌بیند، می‌گوید خدا وجود ندارد، گفتار او از نظر اخلاقی کاملا درست است. وقتی هم مؤمنی می‌گوید خدا وجود دارد، گفتار او نیز از نظر اخلاقی کاملا درست است، زیرا او به خدا نیاز دارد و او را دائما در هستی و حیات خود حاضر می‌بیند. خداوند از جنس اشیاء موجود در جهان خارج نیست، خداوند با درون #انسان پیوندی عمیق دارد.»

به خداناباور عرب چگونه می‌نگرید؟ نظر شما به طور خاص در باب او چیست؟

این پدیده را پدیده‌ی مبارکی می‌بینم و نشان از حرکتی رو به کمال در فضای فکر عربی دارد. #خداناباوران شروع کرده‌اند به بیرون آمدن از تاری جادویی که جامعه به دور آن‌ها تنیده است، آن‌ها به فشار عرفی، اجتماعی و فشار دین سنتی که از لحظه‌ی تولد بر دوش فرد-فرد جامعه نهاده می‌شود، وقعی نمی‌نهند. پیشتر گفتم آن‌چه که امروزه به عنوان دین اسلام با آن مواجه‌ایم، ربطی به خدا ندارد، بلکه این دین تبدیل به بتی شده است که به جای خدا پرستیده می‌شود. هر انسانی که به #آزادگی و #عقل خودش حرمت می‌نهد وظیفه دارد از این دین خارج شود، درست همان‌طور که مسلمانان صدر اسلام از دین شرک به دین توحید پیوستند. قدم اول در مسیر کمال آن است که انسان بت اجتماع را بشکند (حالْ آن بت هر چه که می‌خواهد باشد)، این بت‌شکنی همان «لا اله» است که همان الحاد و خداناباوری است. آن‌گاه است که این خداناباوری مقدمه و راهی می‌شود برای #ایمان حقیقی. #خداناباور نباید تصور کند که با خداناباوری‌اش به انتهای خط رسیده و کار آخر شده است. به این معنا الحاد مقدمه‌ی ضروری ایمان است.

احمد علی حسن قُبّانچی کیست؟

احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادران‌اش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سال‌های اقامت‌اش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.

وبسایت کلمه در سال ۱۳۹۱ خبر از بازداشت این روحانی مذهبی در ایران داده بود.
کلمه در آن زمان به نقل از محمد جواد اکبرین نوشت:

این #پژوهشگر و روحانى عراقى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده است. هفته ها از بازداشت احمد قبانچى مى گذرد؛ پژوهشگر و روحانى عراقى، مؤلّف و مترجم محصولاتِ مدرسه #روشنفكرى_دينى به زبان عربی.
قبانچى در آخرين سفرش به تهران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اما گمانه زنى هاى رسانه هاى فارسى زبان، از اين فراتر نرفته كه او مخالف حكومت #ولايت_فقيه بوده و يا آثار برخى از #نوانديشان_دينى را ترجمه كرده است. برخى از رسانه هاى عرب زبان اما از بازداشت يك دانشمند-شهروند عراقى در ايران خشمگين اند و آن را دنباله دخالت حكومت ايران در سرنوشت عراق ارزيابى مى كنند؛ جمعى از عراقى ها هم در مقابل سفارت ايران در بغداد تجمع اعتراضى برگزار كرده اند اما نه كسى براى پاسخگويى به آنها، از سفارت ايران خارج شده و نه وزارت خارجه به هيچيك از نقدها و پرسش هاى رسانه ها در اين زمينه پاسخ داده و گویا حتی دستگاه قضایی هم از محل نگهداری او بی خبر است.
(منبع رادیو زمانه)

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/l7xs7A

@Tavaana_TavaanaTech
#تحصن دوباره قاسم اکسیری فرد در مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی

صدای نازکی دارد اما پس از دو‌ تا ‌سه‌ دقیقه همکلام‌شدن با او تن‌صدایش مانند دقایق اول تعجب‌برانگیز نیست. رزومه اکسیری‌فرد نشان می‌دهد، او در فیزیک یک‌نخبه یا یک‌نابغه است. او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا هم‌زمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجه‌نصیر طوسی پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانش‌های بنیادین است.

به گزارش خبرآنلاین قاسم اکسیری فرد، استاد سابق دانشگاه خواجه نصیر طوسی که به دلیل #صدای_زنانه از دانشگاه اخراج شده، برای چندمین بار مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی دست به تحصن زد. اکسیری فرد، استاد فیزیک است و مدرک‌اش را از مؤسسه بین‌المللی مطالعات پیشرفت ایتالیا اخذ کرده است.

او پیش‌ از این نیز دست به تحصن زده بود و ظاهرا موفق به دیدار با محمد فرهادی وزیر علوم شده بود. پس‌ از آن به گفته اکسیری فرد، وزیر علوم به او قول داده بود تا ۱۵ بهمن ۹۴ مشکل‌ اش با دانشگاه خواجه نصیر طوسی برطرف شود اما به دلیل برطرف‌نشدن مشکل‌ اش، حالا دوباره تحصن‌اش را آغاز کرده است.

ماجرای اکسیری فرد چیست؟

دکتر قاسم اکسیری‌فرد از آن دست از فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف که با رتبه اول المپیاد فیزیک در سال١٣٧۴ وارد این دانشگاه صنعتی شده و «شریف» تبدیل به یکی از سکوهای پرتاب او به سطح اول کرسی‌های علمی جهان شده است. اکسیری‌فرد پس از پایان تحصیلاتش در شریف و دانشگاه علوم پایه زنجان، برای تحصیل در مقطع دکترا به یکی از معتبر‌ترین دانشگاه‌های اروپا درزمینه ریاضی، فیزیک و علوم اعصاب، یعنی به مؤسسه بین‌المللی مطالعات پیشرفت رفت و با نمره عالی در مقطع دکترا از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

قاسم اکسیری‌فرد در بهمن‌١٣٩٢، هم‌زمان با فراخوان جذب هیئت علمی وزارت علوم، جذب دانشگاه صنعتی خواجه ‌نصیر شد. در ترم‌های ابتدایی فیزیک پایه را تدریس کرد اما هم‌زمان با تدریسش، پرونده او در هیئت تأیید‌ صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه ‌نصیر بررسی می‌شد.

اما در اردیبهشت ‌سال١٣٩٣، اکسیری‌فرد و شاگردانش با شوک عجیبی مواجه شدند. او می‌گوید:‌«در جلسه بررسی صلاحیت عمومی اساتید دانشگاه خواجه ‌نصیر، پس از سؤال‌های فراوان، به ‌عنوان آخرین سؤال از من پرسیدند اگر در کلاس درس دانشجویان استاد را به سخره بگیرند چه می‌شود؟ گفتم من از آنها تشکر می‌کنم و رد می‌شوم.»

اکسیری‌فرد اضافه کرد: «وقتی این سؤال را پرسیدند، از ‌نظر فکری کمی به ‌هم ریختم تا زمانی که اعلام کردند صلاحیت فردی و عمومی شما در کمیته بررسی صلاحیت عمومی اساتید رد شده است. ماه‌ها رفت‌و‌آمد کردم و به‌هیچ‌وجه علت را به من نگفتند و تا ماه‌ها طفره می‌رفتند. تا روزی که در نمازخانه دانشگاه بلند‌گو را از امام‌جماعت مسجد گرفتم و اوضاع را برای دانشجویان مطرح کردم، پس‌ازآن امام‌جماعت و نماینده ولی ‌فقیه در دانشگاه‌ها پیگیر کار من شدند و از جانب امام‌جماعت دانشگاه شنیدم، کمیته صلاحیت عمومی دانشگاه خواجه ‌نصیر صلاحیت فردی من را رد کرده‌اند، چرا؟ چون من صدایم نازک است و به‌اصطلاح آنان صدای زنانه‌ای دارم و احتمال داده‌اند در کلاس درس مورد تمسخر دانشجویان قرار بگیرم.»

رزومه اکسیری فرد چیست؟

اکسیری‌فرد متولد اصفهان اما بزرگ‌شده جهرم است. صدای نازکی دارد اما پس از دو‌ تا ‌سه‌ دقیقه همکلام‌شدن با او تن‌صدایش مانند دقایق اول تعجب‌برانگیز نیست. رزومه اکسیری‌فرد نشان می‌دهد، او در فیزیک یک‌نخبه یا یک‌ #نابغه است.

او دکترایش را در رشته ذرات بنیادین گرفته و حالا هم‌زمان با تدریس نافرجام در دانشگاه خواجه‌نصیر طوسی #پژوهشگر مقیم پژوهشگاه دانش‌های بنیادین است. او قصد دارد به دانشگاه برگردد و می‌خواهد تمام‌قد نسبت به عدم تمدید حکم تدریس اعتراض کند و حقش را بگیرد.

اکسیری‌فرد کار تدریس خود را در بهمن‌ سال ۱۳۹۲ در دانشگاه خواجه‌نصیر طوسی آغاز کرده و در بهمن‌ سال ۱۳۹۳ دانشگاه خواجه‌نصیر طوسی قرارداد تدریس او را تمدید نکرده است. «در اولین دیداری که با رئیس #دانشگاه خواجه ‌نصیر داشتم، ایشان سفارش کردند آیین‌نامه‌های مربوط به #حقوق_اساتید را مطالعه کنم. چند روز وقت گذاشتم و آیین‌نامه‌ها را خواندم. چندین تضاد در آنجا دیدم، به مسئولان دانشگاه این مسئله را گفتم و آنها پیشنهاد دادند اگر تضاد دیدی شکایت کن. شکایت کردم و بعد گفتند مسئولان این دانشگاه از شکایت شما ناراضی‌اند و بهتر است برای پیگیری بهتر روند استخدامی خود شکایت را پس بگیری و پس گرفتم.»

ادامه در پست بعد ....
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قمر آریان، زنی ایستاده بر قله‌های #فرهنگ

وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاری‌ها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرین‌کوب درگذشت؛ گویا که مهم‌ترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرین‌کوب‌بودن است در حالی‌که قمر آریان خود #پژوهش‌گر و نویسنده‌ای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغ‌التحصیلان زن از دانش‌کده‌ی ادبیات ِ دانش‌گاه تهران و از نخستین استادان دانش‌گاه زن در ایران بود. ایشان هم‌چنین از اعضای شورای عالی علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بود.

قمر آریان از اولین‌هایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصه‌ی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردین‌ماه به دنیا آمد و فروردین‌ماه نیز از دنیا رفت.

قمر آریان اول فروردین‌ماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.

در آن زمان قوچان مدرسه‌ی دخترانه نداشت از این‌رو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحب‌اعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسه‌ای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانش‌سرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و هم‌زمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار می‌شد و این‌گونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانش‌گاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانش‌گاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانش‌گاه تهران اخذ کرد.

قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی هم‌چون بدیع‌الزمان فروزان‌فر، علی‌اصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیح‌الله صفا، احمد بهمن‌یار و … بهره‌های فراوان برگرفت. رساله‌ی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهره‌ی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهره‌ی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجه‌ی بسیار خوب نتیجه‌ی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.

قمر آریان در گفت‌وگویی در مورد آشنایی خود با زرین‌کوب سخن می‌گوید. آریان می‌گوید که زرین‌کوب شاگرد فوق‌العاده‌ای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب می‌آمده است. آریان می‌گوید که در برخی درس‌ها از #زرین‌کوب کمک می‌گرفته است و در بیش‌تر کلاس‌ها با یک‌دیگر هم‌کلاس بوده‌اند. آریان در این مصاحبه می‌گوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و هم‌راه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرین‌کوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقاله‌ها پخته تر از آن است که ایشان نشان می‌دهند؛ همه این را می‌گفتند.»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V

@Tavaana_TavaanaTech
قمر آریان، زنی ایستاده بر قله‌های #فرهنگ

وقتی قمر آریان درگذشت بسیاری از خبرگزاری‌ها نوشتند که قمر آریان، همسر دکتر زرین‌کوب درگذشت؛ گویا که مهم‌ترین ویژگی ِ این زن ِ پژوهشگر، همسر ِ زرین‌کوب‌بودن است در حالی‌که قمر آریان خود #پژوهش‌گر و نویسنده‌ای توانا بود. قمر آریان از نخستین فارغ‌التحصیلان زن از دانش‌کده‌ی ادبیات ِ دانش‌گاه تهران و از نخستین استادان دانش‌گاه زن در ایران بود. ایشان هم‌چنین از اعضای شورای عالی علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بود.

قمر آریان از اولین‌هایی بود که تاثیرات فراوانی در عرصه‌ی فرهنگ از خود بر جای گذارد. دکتر قمر آریان فروردین‌ماه به دنیا آمد و فروردین‌ماه نیز از دنیا رفت.

قمر آریان اول فروردین‌ماه ۱۳۰۱ در قوچان دیده به جهان گشود.

در آن زمان قوچان مدرسه‌ی دخترانه نداشت از این‌رو پدر ِ قمر که از مردان متنفذ و صاحب‌اعتبار شهر بود مبادرت به ساخت مدرسه‌ای دخترانه در قوچان کرد و یکی از زنان باسواد شهر را به ریاست این مدرسه گمارد. #قمر_آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن سه کلاس ِ اول دبیرستان را با معلم سرخانه سپری کرد و برای امتحان سال نهم به مشهد رفت. او به مدت دو سال نیز در دانش‌سرای مقدماتی دختران مشهد به تدریس پرداخت و هم‌زمان با تدریس، خود نیز به تحصیل در کلاس ششم ادبی مشغول شد. امتحانات این مقطع در تهران برگزار می‌شد و این‌گونه شد که قمر به تهران آمد. او در تهران ماندگار شد و به تحصیل پرداخت. قمر آریان در سال ۱۳۲۷ موفق به کسب مدرک لیسانس از دانش‌گاه تهران شد. او فوق لیسانس و دکترای خود را نیز در همین دانش‌گاه گذراند. او در سال ۱۳۳۷ مدرک دکترای #ادبیات خود را از دانش‌گاه تهران اخذ کرد.

قمر آریان در مدت تحصیل، از کلاس درس اساتید بزرگی هم‌چون بدیع‌الزمان فروزان‌فر، علی‌اصغر حکمت، جلال همایی، محمد معین، ذبیح‌الله صفا، احمد بهمن‌یار و … بهره‌های فراوان برگرفت. رساله‌ی دکترای قمر آریان درباره مسیحیت و انجیل بود که بعدها با عنوان «چهره‌ی مسیحیت و تاثیر آن در ادبیات» و پس از آن با نام «چهره‌ی مسیح در ادب فارسی» و در قالب کتاب به انتشار رسید. درجه‌ی بسیار خوب نتیجه‌ی دکترای قمر آریان در سال ۱۳۳۷ بود.

قمر آریان در گفت‌وگویی در مورد آشنایی خود با زرین‌کوب سخن می‌گوید. آریان می‌گوید که زرین‌کوب شاگرد فوق‌العاده‌ای بود و خودش نیز از شاگردان خوب به حساب می‌آمده است. آریان می‌گوید که در برخی درس‌ها از #زرین‌کوب کمک می‌گرفته است و در بیش‌تر کلاس‌ها با یک‌دیگر هم‌کلاس بوده‌اند. آریان در این مصاحبه می‌گوید: «وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و هم‌راه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای #عبدالحسین_زرین‌کوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: #نویسنده این مقاله‌ها پخته تر از آن است که ایشان نشان می‌دهند؛ همه این را می‌گفتند.»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/A8nM9V

@Tavaana_TavaanaTech
عزت ِ هاله

پدر و دختر به فاصله‌ی یک روز از یک‌دیگر رفتند. نام پدر، عزت‌الله سحابی، متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹ در تهران، تاریخ درگذشت ۱۰ خردادماه ۱۳۹۰ در تهران. نام دختر هاله سحابی، زاده‌ی ۱۵ بهمن‌ماه ۱۳۳۶ در تهران و تاریخ درگذشت ۱۱ خردادماه ۱۳۹۰.

هاله سحابی در جریان اعتراضات پس از #انتخابات ۱۳۸۸ به دو سال #زندان محکوم شد و در زندان به سر می‌برد که پدر درگذشت. برای شرکت در مراسم ختم پدر به او مرخصی دادند. او شب بر پیکر پدر نشست و تا صبح عبادت کرد. روز تشییع پیکر عزت‌الله سحابی ماموران امنیتی با هاله سحابی درگیر شدند، هاله بر زمین افتاد و جان سپرد. منابع حکومتی مرگ او را به دلیل فشارهای ناشی از مرگ پدر و سکته‌ی قلبی دانستند و خانواده‌ی او را برای تایید این خبر تحت فشار قرار دادند.

هاله سحابی در روز تحلیف احمدی‌نژاد، ۱۴ مردادماه ۱۳۸۸، در میدان بهارستان پس از این‌که مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه‌ی پیشانی مجروح شد توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. هاله سحابی از سوی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم عمومی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. پدر که در بستر بیماری افتاد، مقامات زندان از هاله خواستند تا با نوشتن تعهدنامه به مرخصی برود تا بر بالین پدر حاضر شود. هاله نپذیرفت و در زندان ماند و نتوانست در آخرین لحظات عمر پدر در کنار او باشد.

فاجعه‌ی مرگ هاله سحابی که به دنبال درگذشت پدر رخ داد به همین‌جا ختم نشد. هدی صابر، #روزنامه‌نگار و #پژوهش‌گر و فعال #ملی_مذهبی که در زندان به سر می‌بُرد در ۱۲ خردادماه در اعتراض به مرگ هاله سحابی و بدرفتاری ماموران حکومتی دست به اعتصاب غذای خشک زد. هدی صابر در ۲۱ خردادماه ۱۳۹۰ پس از انتقال از زندان به بیمارستان مدرس در تهران، بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. آن‌طور که گفته شده است #هدی_صابر نیز هنگام انتقال به بیمارستان از سوی ماموران حکومتی مورد ضرب و شتم و بی‌احترامی قرار گرفت. هدی صابر ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ به دنیا آمد. مرگ این سه فعال ملی مذهبی با فاصله‌ای کوتاه بسیار متاثرکننده بود. حکومت جمهوری اسلامی هیچ‌گاه مسئولیت مرگ #هاله_سحابی را نپذیرفت و تلاش کرد مرگ او را کاملا طبیعی جلوه دهد.

احمد منتظری، فرزند آیت‌الله منتظری که در مراسم تشییع #عزت‌الله_سحابی حضور داشت، مرگ هاله سحابی را طبیعی نمی‌داند و می‌گوید: «مرگ هاله سحابی بر اثر خشونت و ضربهٔ ماموران بود؛ مقامات نظام باید فوراً رسیدگی کنند… دقیقا هم ضرب و شتم همراه با هتاکی بود و من که در چند متری ایشان بودم، از قول تمام حضار که در کنار وی بودند متوجه شدم که یکی از چند ماموری که قصد داشت تصویر بزرگ مهندس سحابی را که در دستان دخترش (هاله) بود بگیرد، با کشیدن آن تصویر از دست هاله، بر اثر مقاومت و اعتراضی که وی انجام داد، با آرنج خود محکم به پهلوی هاله زد و او را نقش بر زمین کرد. بلافاصله نیز وی را به همراهی یک پزشک به بیمارستان منتقل کردند، که متاسفانه ایشان درگذشتند.»

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1LUzP3I

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت هدی صابر
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامه‌نگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کرده‌اند.

درباره ویدیو: سخنرانی زنده‌یاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧

به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شده‌اند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دوره‌ای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت می‌طلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.

یادش گرامی!

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
منوچهر ستوده، استاد کم‌نظیر ایران‌شناسی

بسیاری از جوانان اهل #فرهنگ و #ادبیات و ایران‌شناسی ما نیز شاید کم‌تر شناختی از نام‌هایی چون منوچهر ستوده و ایرج افشار داشته باشند و این خسران بزرگی برای اهل فرهنگ ما است. منوچهر ستوده در یک عمر طولانی و پُر برکت آثار مهمی خلق کرد که برای ایران‌شناسان قابل توجه است. اولین بار منوچهر ستوده در مورد لهجه‌های ایران کتاب نوشت و این کار با تشویق ابراهیم پورداود صورت گرفت.

کارنامه منوچهر ستوده تنها تالیف و تصحیح بیش از ۱۰۵ جلد کتا و ۲۸۰ مقاله و راهنمایی ۵۰ پایان‌نامه تحصیلی نیست و این بخش کوچکی است از کارهای بزرگی که ستوده انجام داده است.

سید فرید قاسمی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ علاوه بر این‌ها به میراث‌شناسی، راهگشایی، کتاب‌آفرینی، نگارندگی، تدریس و ترجمه، متن‌پژوهی، واژه‌یابی و فرهنگ‌نویسی، سندشناسی، کتیبه‌خوانی، منبع‌افزایی، خوددرمانی، تهران‌گریزی و شمال‌نشینی، باغداری و زنبورداری، ۸۰ سال #مقاله‌نویسی، وقف باغ و #کتابخانه، کوه‌نوردی و راه‌پیمایی ایرانگردانه و ایران‌یابانه به عنوان کارهای بزرگی اشاره می‌کند که دکتر منوچهر ستوده به انجام رسانده است. (مهرنامه، شماره ۴۷) از آثار دکتر منوچهر ستوده می‌توان به «از آستارا تا استرآباد» اشاره کرد که در ده جلپ نوشته شده است و شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان است.

دکتر عبدالرحمن عمادی در توصیف این کتاب چنین می‌آورد: «دکتر منوچهر ستوده آمده «از آستارا تا استارباد» یعنی در واقع تمام البرزکوه را انتخاب کرده است. چرا یک ایرانی به چنین کار بزرگی دست زد؟ پیش از او فرنگی می‌آمد و یک گوشه از البرز را تحقیق می‌کرد. یکی می‌آمد درباره جنگلش تحقیق می‌کرد.یکی درباره جغرافیایش تحقیق می‌کرد، یکی می‌آمد درباره زبانش تحقیق می‌کرد. کار غلطی هم نبود. برای اولین بار یک شخصی به نام «منوچهر ستوده» آمد و یک ایرانی، خودش را لایق این کار دید که درباره این زمینه‌ها تحقیق کند. در حقیقت یک سوژه بزرگی را انتخاب کرد. یک سنگ برداشت. خواست بگوید یک ایرانی می‌تواند سنگ بزرگی مثل البرز کوه را انتخاب کند، ببیند، مطالعه کند، کتاب‌هایی که درباره‌اش نوشته شده، همه را بخواند، همه را گام به گام تحقیق کند، محل به محل ببیند، با مردم معمولی‌اش گفتگو کند. تمام این‌ها را یادداشت کند. ... یک ایرانی، این همت را داشته، این عُرضه را داشته، یک سنگ بزرگ را انتخاب کرده و این سنگ ِ بزرگ، علامت زدن بوده و زده است. به این جهت دکتر ستوده یک آدم استثنایی است.»

منوچهر ستوده، بیست‌وهشتم تیرماه ۱۲۹۲ در بازارچه سرچشمه، کوچه صدیق‌الدوله از بخش «عودلاجان» اما ریشه‌ای مازندارانی داشت. پدرش خلیل برای گذران زندگی شاگرد یک مغازه قنادی شد و وقتی پای آمریکایی‌ها به ایران باز شد و مدرسه ابتدایی در تهران تاسیس کردند، خلیل رئیس این #مدرسه شد.مادر منوچهر ستوده از اهالی تفرش بود. منوچهر ستوده، #ایران‌شناس، #جغرافی‌دان تاریحی، #استاد دانشگاه و #پژوهشگر برجسته‌ی ایرانی در زندگی‌نامه‌ای خودنوشت چنین می‌نویسد: «پدر من در تهران به دنیا آمدند و خودم هم در محله سرچشمه تهران در سال ۱۲۹۲ شمسی متولد شدم. پدرم بیست و پنج ساله بود که پدربزرگم فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن ایشان افتاد.

#منوچهر_ستوده در پنجم فروردین‌ماه ۱۳۹۵ و در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت و پیکر او در تازه‌آباد سلمان‌شهر، یکی از شهرهای استان مازندران به خاک سپرده شد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/e6ib29

@Tavaana_TavaanaTech
سنگ قبر ایرج افشار دزدیده شد!

فرزند ایرج افشار از مفقود شدن سنگ مزار این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران خبر داد.

آرش افشار با تأیید مفقود شدن سنگ مزار استاد ایرج افشار به ایسنا گفت: مزار پدرم در آرامگاهی خصوصی بهشت زهرا (س) واقع است. سنگ مزار ایشان، سنگی یک تکه‌ای از کاشان، به قطر ۱۰ سانتی‌متر و بسیار سنگین بود. بنابراین هر کسی این سنگ را برداشته، حتماً کمک داشته است. امیدوارم هرچه زودتر سنگ به محل قبلی‌اش بازگردانده شود.

ایرج افشار پژوهشگر فرهنگ و تاریخ و ادبیات فارسی، ایران‌شناس، نویسنده، استاد دانشگاه، پایه‌گذار کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و معروف به پدر کتاب‌شناسی ایران بود.

https://www.instagram.com/p/BKuZSEFBgeV/

@Tavaana_TavaanaTech
ابراز نگرانی عفو بین‌الملل از زندانی شدن قریب‌الوقوع گلرخ ابراهیمی ایرایی
goo.gl/uNJg8N
سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای نسبت به زندانی شدن قریب‌الوقوع گلرخ ابراهیمی ایرایی، نویسنده و فعال حقوق بشر که در داستانی منتشر نشده به موضوع سنگسار پرداخته است، هشدار داد.

فرگلرخ ابراهیمی ایرایی همسر آرش صادقی‌ است که او هم به عنوان فعال حقوق بشر شناخته می‌شود. این دو نفر اسفند ماه سال گذشته به ترتیب به شش و ۱۵ سال حبس محکوم شده‌اند: آرش صادقی و گلرخ ایرایی مجموعاً به ۲۱ سال حبس محکوم شدند

در بیانیه سازمان عفو بین‌الملل از مقام‌های قضایی خواسته شده است تا فورا روند اجرای حکم صادر شده برای خانم ابراهیمی را متوقف کنند، چرا که او در حالی به «توهین به مقدسات اسلامی» متهم شده است که داستانش درباره عمل وحشیانه سنگسار اساسا منتشر نشده است.

فیلیپ لوتر، پژوهشگر و مسئول بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بین‌الملل اتهام و حکم صادر شده برای گلرخ ابراهیمی ایرایی را مضحک خوانده و گفته است: «اتهامات علیه گلرخ ابراهیمی ایرایی مضحک است. او به همین سادگی قرار است برای نوشتن یک داستان که حتی منتشر نشده است چندین سال زندانی شود. این مجازاتی علیه خلاقیت و آزادی بیان است.»

درباره حقوق زندانی بیشتر بدانیم:
http://bit.ly/1XC6UrO
برخی مشاهدات در مورد وضعیت حاضر زندان‌های ایران
http://bit.ly/2cVZ4Ih
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حکومت قانون
http://bit.ly/1Dl8h4u
حقوق و مسئولیت‌های شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R

منبع خبر: رادیو زمانه

@Tavaana_TavaanaTech
۵۸ مقاله ایرانی هفت نشریه علمی 'به دلیل تقلب' حذف شدند
goo.gl/pJGFb8
بیومد سنترال و اسپرینگر، دو موسسه انتشارات علمی معتبر، اعلام کرده‌اند که پس از تحقیقی مفصل، ۵۸ مقاله منتشرشده در هفت نشریه علمی را به دلیل "سرقت علمی، تقلب و تبانی درباره مولف و در روند بررسی علمی" حذف می‌کنند.

به گزارش مجله علمی نیچر ٢٨٢ پژوهشگر ساکن ایران مولف این مقالات بوده‌اند.
علاوه بر ۵۸ مقاله‌ای که حذف شده‌اند ۴۹ مقاله دیگر هم برای تقلب‌های احتمالی تحت بررسی قرار دارند.

بیومد سنترال و اسپرینگر می‌گویند حذف مقالات تنها برای اصلاح سوابق علمی بوده و آنها نمی‌توانند بگویند که هر یک از پژوهشگران دخیل در نگارش این مقالات شخصا در تقلب‌های مرتبط نقش داشته‌اند.

اسپرینگر و بیومد سنترال گفته‌اند روند بررسی علمی مقالات ارسالی روندی بر مبنای اعتماد است اما به طور فزاینده تلاش‌های هماهنگ و برنامه‌ریزی‌شده‌ای برای اخلال در بررسی علمی مقالات انجام می‌گیرد.

آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، حدود دو هفته پیش گفت "دشمنان" اگر نتوانند جلوی حرکت علمی ایران را بگیرند، برای بدنام کردن ایران تلاش خواهند کرد.

آقای خامنه‌ای گفت: "فردی را به اسم دانشمند به کشور دعوت می کنند و او با انتشار عکس تابلوی فروش پایان نامه ها در ایران جوانان نخبه کشور را بدنام می کند؛ آیا اینگونه افراد واقعا دانشمندند؟"

BBC Persian

@Tavaana_TavaanaTech
مهرداد بهار استاد اسطوره‌شناس

۲۲ سال از مرگ مهرداد بهار گذشت.
مهرداد بهار اسطوره‌شناس و پژوهشگر ایرانی دهم مهرماه ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. او فرزند پنجم و جوان‌ترین فرزند ِ ملک‌الشعرای بهار، شاعر و ادیب سرشناس ایرانی است.
مهرداد بهار دوره ابتدایی ِ تحصیلات خود را در دبستان جمشید جم و دوران دبیرستان را در دبیرستان‌های فيروز بهرام و البرز تهران به پایان رساند و پس از آن به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و به تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی پرداخت.

او که در این زمان به فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت می‌پرداخت در سال ۱۳۳۰ بازداشت شد و سه ماه را در زندان قصر زندانی شد که موجب اخراجش از دانشگاه را نیز فراهم ساخت. پس از آزادی از زندان دوباره فعالیت‌های ضدحکومتی سابق خود را در پیش گرفت و به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر دستگیر شد که این‌بار تا سال ۱۳۳۴ را در زندان سپری کرد. پس از پایان دوره حبس بار دیگر به دانشگاه تهران بازگشت که در سال ۱۳۳۶ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را به اتمام رساند.

در زمستان ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در حوزه ایران‌شناسی به انگلستان رفت که تا سال ۱۳۳۸ نزد اساتید بزرگی هم‌چون مری بویس، دی.ان.مکنزی، والتر هنینگ و …به پژوهش و تحقیق پرداخت. مهرداد بهار در سال ۱۳۴۲ دوره فوق لیسانس خود را در رشته مطالعات کهن و میانه ایرانی به پایان برد و پس از آن دوره دکترای خود را با پژوهشی با عنوان “آفرینش در اساطیر ایران” زیر نظر مری بویس آغاز کرد اما آن را به پایان نرساند و از آن دفاع نکرد و پس از شش سال به ایران بازگشت.

بهار هنگام تحصیل در خارج از کشور از موسسان کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور بود و بین سال ۶۱ و ۶۲ میلادی رهبری این تشکیلات را در دوسلدورف آلمان به عهده داشت.
با همه این فعالیت‌های سیاسی ضدحکومت وقت، پس از بازگشت به ایران وارد دانشگاه تهران شد و زیر نظر دکتر صادق کیا و در گروه تازه تاسیس شده زبان‌شناسی و فرهنگ زبان‌های باستانی، رساله دکترای خود را تکمیل کرد و در سال ۱۳۴۵ به اخذ درجه دکترا موفق شد.
اگر بشود به مهم‌ترین اثر دکتر مهرداد بهار اشاره کرد می‌توان از کار پژوهشی ایشان در اساطیر ایران نام برد که کاوشی سی ساله در یافتن ریشه‌های اساطیر ایرانی بر اساس متون اوستایی و متون دوره پهلوی است.

مهرداد بهار در ۲۲ آبان ۱۳۷۳ درگذشت.

از مهرداد بهار آثار بسیاری تاکنون منتشر شده است که می‌توان از کتاب‌های زیر نام برد:
- واژه نامه بندهش
- واژه نامه گزیده های زاد اسپرم
- اشکانیان
- اساطیر ایران
- پژوهشی در اساطیر ایران
- بُندهش
- درباره قیام ژاندارمری خراسان برهبری کلنل محمدتقی خان پسیان
- رساله ای با عنوان «سخنی چند درباره شاهنامه»
- جستاری چند در فرهنگ ایران
- از اسطوره تا تاریخ
- ادیان آسیایی
- داستانهای کودکان: جمشید شاه، بَستور، رستم و دیو سپید ، رستم و سهراب
- رساله «تخت جمشید» ، در کتاب عکسی با همین عنوان با همکاری نصرالله کسرائیان
- ادبیات مانوی (در دو جلد) ، با همکاری دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور (در دست چاپ)
- چندین گفتگوی بلند با او انجام شده است که هنوز بطور کامل چاپ نشده اند.
- دیوان بهار را ، در دوجلد، همراه با مقدمه ای بلند، توسط نشر توس، درسال ۱۳۶۸ خورشیدی به چاپ رسانید.
- چاپ تازه ای از مجله «دانشکده» بهار همراه با مقدمه ای از او، توسط نشر معین ، در سال ۱۳۷۰ به چاپ رسیده است.
- چاپ منقح و مصحح مهرداد بهار از جلد دوم «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» توسط نشر امیرکبیر، به طبع رسیده است .
.زندگی نامه محمد تقی بهار به قلم مهرداد بهار

یادش گرامی!
goo.gl/DEgwE5

@Tavaana_TavaanaTech
دوم نوامبر ۲۰۱۶، دانشگاه دِلفت در هلند میزبان محمد امینی بود. موضوع سخنرانی این پژوهشگر تاریخ معاصر، «زندگی و زمانه احمد کسروی: جایگاه دگراندیشی و مداری دینی در ایران» بود. احمد کسروی در به دلیل اندیشه‌های انتقادی نسبت به اسلام در سال ۱۹۴۶ در تهران ترور شد. قاتلان از گروه «فداییان اسلام» بودند.ا

به پیشینه فعالیت‌های سخنران، گفت: «محمد امینی فرزند نصرت الله امینی، از یاران دکتر مصدق است؛ نصرت الله امینی شخصیتی بود که مانع تخریب آرامگاه کورش توسط خلخالی شد.»ا

محمد امینی در سخنرانی‌اش در دانشگاه دلفت کوشید به جنبه‌های گوناگون کوشش‌های احمد کسروی در زمان خود بپردازد و ضمن اشاره به شجاعت او در ابراز اندیشه‌هایش در زمان خود، به تندروی‌های کسروی در برخی زمینه‌ها نیز توجه داشت. امینی در بخشی از سخنانش گفت: “به باور کسروی، مشکل بزرگ ایرانیان، شریعت و طریقت است؛ ایرانیان به جای اینکه به فن آوری و تولید بپردازند، از روی تن آسایی به کارهایی مانند شاعری پرداخته‌اند که پیامدهای درازمدتی برای آنها نداشته است. آنها هزاران شعر را رونویسی کرده‌اند ولی برای مثال کسی نمی داند نقشه ساخت سی و سه پل کجاست. مردم ما از دانش دور شده و به کارهای خانقاهی روی آورده‌اند.”ا

محمد امینی همچنین به سکوت جامعه روشنفکری ایران به ترور احمد کسروی در سال ۱۹۴۶ اشاره کرد و افزود: «جامعه ای که در برابر اقدام فداییان اسلام سکوت کرد تاوان آنرا دیرتر می‌پردازد.»

در روز جهانی مدارا شاید تامل در تاریخ پر فراز و نشیب عدم مدارا نکته‌آموز باشد.
goo.gl/A1wxST
مطلب مرتبط:

احمد کسروی، جان بر سر عقیده
http://bit.ly/1D32Jym

@Tavaana_TavaanaTech
تشییع غریبانه ی زنده ياد #پوران_فرخزاد
goo.gl/rkj8NE

پوران فرخزاد، #پژوهشگر، #شاعر و #نویسنده، بامداد روز پنجشنبه ۹ دیماه در سن ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. او خواهر بزرگتر #فروغ_فرخزاد، شاعر و #فریدون_فرخزاد، #خواننده، مجری رادیو و تلویزیون و فعال سیاسی بود.

از پوران فرخ‌زاد کتاب‌های متعددی به چاپ رسیده است که از جمله آثار او به «زن از کتیبه تا تاریخ» (دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان در دو جلد)، «اوهام سرخ شقایق» (گزیده‌ای از اشعار زنان جهان)، «نیمه‌های ناتمام؛ سیری در شعر زنان از رابعه تا فروغ»، «زن شبانه موعود» (نشان زن در آثار سهراب سپهری)، «کسی که مثل هیچ‌کس نیست» درباره فروغ فرخزاد، مجموعه شعر «خوشبختی در خوردن سیب‌های سرخ»، مجموعه داستان «دیداری در پاییز»، مجموعه‌ رباعی «جنگ مشوش»، داستان‌های بلند «در پس آینه» و «آتش و باد»، رمان «در انتهای آتش و آیینه‌» و فرهنگ «کارنمای زنان کارای ایران از دیروز تا امروز» می‌توان اشاره کرد.

یادش گرامی
http://bit.ly/2iSPtZl
محمد نوری‌زاد، نویسنده و فعال سیاسی مخالف با انتشار این ویدئوی کوتاه در کانال تلگرام خود، مراسم تشییع پیکر خانم فرخ‌زاد را «غریبانه» توصیف کرده و گفته مردمی «اندک» در این مراسم شرکت داشتند.

آقای نوری‌زاد تاکید کرده نزدیکان این نویسنده‌ی فقید بعد از چند روز تلاش، نتوانستند مجوز برگزاری مراسم تشییع او از مقابل «تالار وحدت یا جایی مانند آن» را بگیرند.

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
احمدرضا جلالی استاد و پژوهشگر در ایتالیا، به اتهام جاسوسی، در ایران به اعدام محکوم شد
goo.gl/CW5eYO

احمدرضا جلالی، استاد مدعوو و پژوهشگر در «مرکز تحقیقات و آموزش پزشکی اضطراری و سوانح» در دانشگاه "پیه مُونته شرقی" در ایتالیا، به اتهام جاسوسی توسط جمهوری اسلامی ایران به اعدام محکوم شده و بر اساس اطلاعات منتشر شده قرار است این حکم تا دو هفتۀ دیگر به اجرا گذاشته شود. احمدرضا جلالی که ٤٥ سال دارد برای دیدار با خانواده اش به تهران سفر کرده بود و در آوریل گذشته توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد.

انتشار خبر محکومیت احمدرضا جلالی جوامع دانشگاهی ایتالیا و بلژیک را بشدت نگران ساخته است. احمدرضا جلالی از استادان و پژوهشگرانِ دورۀ آموزش «پزشکی سوانح» است که مشترکاً توسط دانشگاه «وریج» در بروکسل و دانشگاۀ «پیه مونته شرقی» در ایتالیا اداره می شود.

کارولین پاولس، از مسئولان ارشد دانشگاه بروکسل در پایگاه اینترنتی این دانشگاه نوشته است که احمدرضا جلالی که فعالیت های بشردوستانۀ مهمی انجام می دهد در دادگاهی ناعادلانه و پشت درهای بسته به اعدام محکوم شده است. او محکومیت دکتر جلالی را نقض فاحش حقوق بشر دانسته و خواستار مقابلۀ جدی با آن شده است.

دانشگاه بروکسل همچنین تصریح کرده است که دکتر جلالی حتا حق برخورداری از وکیل را نداشته است. "ایو هوبلو"، رییس گروه تحقیقات دانشگاه بروکسل در زمینۀ پزشکی، گفته است که دکتر احمدرضا جلالی هیچ فعالیت سیاسی نداشته و کمترین اقدامی نیز علیه حکومت اسلامی ایران انجام نداده است. همکاران دکتر جلالی گفته اند که دستگیری او با تماس‌های بین المللی وی در دانشگاه بروکسل بی ارتباط نبوده است. برخی از این تماس ها با دانشمندان کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران از جمله دولت اسرائیل صورت گرفته است.

فرانچسکا دلاکورته، هماهنگ کنندۀ گروۀ پژوهشی و آموزشی دانشگاۀ «پیه مونتۀ شرقی» نیز که احمد رضا جلالی در آن به کار مشغول است، «اتهام وارد شده به این همکارایرانی» خود را «غیر قابل قبول» خواند و خواستار آزادی وی شد. بگفتۀ او احمد رضا جلالی در یک طرح تحقیقاتی به منظور بهبود کارکرد بیمارستان ها به هنگام بروز سوانح طبیعی و از جمله وقوع زلزله شرکت داشته است. در این طرح که از حمایت اتحادیۀ اروپا برخودار است یک پژوهشگر اسرائیلی و چند پژوهشگر سعودی نیز شرکت دارند. او گفت شاید شرکت یک پژوهشگر اسرائیلی در این طرح، علت اتهامات وارده بر احمد رضا جلالی باشد.
بیش از ٤٠ هزار نفر با امضای طوماری خواستار آزادی دکتر احمدرضا جلالی شده اند. پزشک ایرانی تاکنون سه بار در زندان دست به اعتصاب غذا زده و در نتیجۀ شکنجه های سخت ناگزیر از اعتراف به اعمال ناکرده شده است.

منبع: وبسایت رادیو فرانسه

مطالب مرتبط:

زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانونخامنه
http://bit.ly/2j0rDrL
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند، با اهدای دکترای افتخاری ادبیات به بهرام بیضایی، از فعالیت‌های ادبی و نمایشی این نویسنده، پژوهشگر و کارگردان برجسته تئاتر و سینمای ایران تقدیر می‌کند.
goo.gl/VlD5BX

به گزارش ایلنا، گروه ادبیات فارسی دانشکده زبان‌های خارجه و موسسه ایرانشناسی دانشگاه سنت اندروز برنامه ویژه‌ای تدارک دیده‌ است که طی آن بهرام بیضایی به خاطر شش دهه فعالیت مستمر و خلاقانه در حوزه‌های پژوهش نمایش و اساطیر، نمایشنامه نویسی و فیلمسازی، دکترای افتخاری ادبیات دریافت خواهد کرد. این برنامه که به ابتکار سعید طلاجوی (مدیر گروه فارسی) و با همکاری پروفسور علی انصاری (مدیر مؤسسه ایرانشناسی) دانشگاه سنت اندروز برگزار می‌شود، شامل چندین سخنرانی درباره آثار بهرام بیضایی، نمایش نسخه بازسازی شده اولین فیلم بلند او «رگبار» (١٣٥١) و اجرای انفرادی بخش نخست نمایش «شب هزار و یکم» (١٣٨٢) با هنرنمایی مژده شمسایی خواهد بود.

در این برنامه، علاوه بر سخنرانی بیضایی در مورد «ضحاک و جمشید»، سعید طلاجوی در مورد دیالوگ بیضایی با سینمای ایران در فیلم «رگبار»، پرویز جاهد در مور عناصر تریلر جنایی در آثار سینمایی بیضایی با تمرکز بر روی فیلم‌های «کلاغ»، «شاید وقتی دیگر» و «سگ کشی»، مریم قربان کریمی در مورد هویت زنانه در «رگبار»، سعید زیدآبادی‌نژاد در مورد چندزبانی در فیلم «باشو غریبه کوچک»، فرشاد زاهدی در مورد فضا، زمان، بدن‌ها و حافظه در آثار بیضایی، نینا خامسی در مورد بازنمایی جوانان آواره در سینمای ایران، فرشید کاظمی در مورد جنبه‌های شاعرانه و اسطوره‌ای صدای زنانه در سینمای بیضایی، فاطمه خوانسالار در مورد خوانش بومگرایانه از «غریبه و مه»، «چریکه تارا» و «باشو غریبه کوچک»، حمید احیا در مورد زبان و شیوه‌های اجرایی در «طرب نامه» و نیلوفر بیضایی در مورد نبوغ بیضایی و تلاش خستگی ناپذیر او در تئاتر و سینمای ایران سخنرانی خواهند کرد.

بهرام بیضایی که در حال حاضر در دانشگاه استانفورد آمریکا به تحقیق و تدریس مشغول است در طی سال های دوری از ایران، علاوه بر تدریس و به چاپ رسانیدن کتاب «هزار افسان کجاست؟» (١٣٩١) که به ریشه‌های ایرانی «هزار و یک شب» می‌پردازد، دو نمایشنامه «گزارش ارداوریراف» (١٣٩٣) و «طرب نامه» (١٣٩٥-١٣٩٤) را هم به صحنه برده است.

مراسم اهدای دکترای افتخاری به بهرام بیضایی با حضور اساتید برجسته دانشگاه سنت اندروز و به دست رئیس دانشگاه، پروفسور سالی ماپستون، در روز اول تیرماه ١٣٩٦ به انجام خواهد رسید و سخنرانی‌ها و نمایش فیلم که به وسیله سعید طلاجوی برنامه‌ریزی شده است در روزهای دوم و سوم تیرماه اجرا خواهند شد.

درباره بهرام بیضایی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xigKmy

@Tavaana_TavaanTech
سالگرد درگذشت هدی صابر
هدی صابر #پژوهشگر، #روزنامه‌نگار، فعال ملی مذهبی، #زندانی_سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا»، در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ در #زندان_اوین و در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۱ خرداد پس از انتقال از #زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.منابع نزدیک به مخالفان حکومت ایران، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اوین، عنوان کرده‌اند.

درباره ویدیو: سخنرانی زنده‌یاد #هدی_صابر در نقد جریان موسوم به #اپوزسیون در ایران- حسينيه ارشاد، ١٣٨٧

به نظر من #اخلاق و #سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخیر، خصوصاً در دوران اصلاحات فعالیت سیاسی مرادف شد با لابی و بده بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شده‌اند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دوره‌ای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصی که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت می‌طلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.

یادش گرامی!

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇