يادداشتي از احمدرضا حائری در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام:
در مبارزه برای دفاع از حق حیات انسانها شکست وجود ندارد، پیروزی حتمی است…
…
" گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.
از این قبیل زخمها چنان بر روح و روانم نشسته و تلنبار شده که گاهی احساس میکنم، تاب و توان تحمل آنها را ندارم، حتی آوردن آنها بر روی کاغذ ذرهای از سنگینی آنها کم نمیکند.
مثل زخم کتک زدن کاک فرهاد سلیمی پای چوبه دار تنها به این خاطر که فریاد زده بود:" شما مسلمان نیستید، دستکم آدم باشید و بگذارید پیش از اعدام مادر و خانوادهام را ببینم!" و نگذاشتند، در عوض پیکر او را با صورتی غرق در خون و جای ضربات باتوم تحویل خانوادهاش دادند.
یا روزی که میرزا را دیدم در قزلحصار، بیستپنج سال حبس کشیده بود، برای جابهجایی مواد به خاطر چندرغاز پول که برای او با وجود فقر مطلقش چند مشکل را حل میکرد، گفتم: "میرزا چرا تو یکی از این فرمها را پر نمیکنی(فرمی به نام توبهنامه) شاید تأثیری داشت و آزاد شدی!
میرزا با صدائی گرفته که رنج ۲۵ سال زندان از پس آن پیدا بود پاسخ داد:" آقای حائری قربونت برم، گیرم این فرم سرکاری نباشه! منم پر کنم و همین فردا نامه آزادیم بیاد زندان! من كه ده سال حبس زیر حکم اعدام پیرم کرد، بعد هم پانزده سال حبس روش، بعد ۲۵ سال برم دم در زندان قزلحصار یه ماشین مسافرکش وایسه برام، بعد من بهش بگم منو کجا ببره!؟ اصلا آدرسی دارم بهش بدم!؟ اصلا كسی منتظر من هست که از این خرابشده آزاد بشم!؟" رویم را برگرداندم تا میرزا خیسشدن چشمانم را نبیند!
و صدها میرزایی که در این سالها به دار کشیده شدند در اصل به جرم:" فقر و فلاکت و بي عدالتي"
گاهی از خودم متعجب میشوم!؟ مگر انسان چقدر توان دیدن و رنجکشیدن دارد!؟ یاد ایدو (عیدو شهبخش) میافتم که با رفقایش غنی شهبخش، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبرزهی (میربلوچ زهی) بي هيچ عدالتي فقط به جرم بلوچ بودن اعدامشان کردند!
هر چقدر ما فریاد بزنیم، اما خب باز عدالت و اخلاقي در كار نيست و کسانی هستند که در کمال خونسردی زیر لحاف گرم در فضای مجازی مي نويسند:" لابد یه کاری کرده بودند!" آري عدالتي در كار نيست.
و دهها زخم کاری که دادرسیهای ناعادلانه، اعدام و حبسهای طولانی و ...در این سالها بر جانم نشانده...
و امروز که نگران مهدی و بهروز هستیم، که در بند امن مخصوص اجرای اعدام یا تنبیه در واحد سه قزلحصار دربندند، آنها که در اوین تخلفی نکردهاند، در پروندهشان هم نه کسی را کشتهاند، نه شاکی خصوصی دارند، اتهامشان هواداری از یک گروه مخالف جمهوری اسلامی است.
با همبندیها خواب نداریم، چون دلیلی بر نیاوردن آنها به بند عمومی وجود ندارد جز اینکه قصد جان آنها را دارند، و تا خروج آنها از بند اعدامها، روح و روان ما آرام و قراری ندارد.
با تمام زخمهای خونینی که بر روح و روان مان نشسته، در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام و تداوم یکسال اعتصاب اعتراضی علیه اعدام که داشتهایم، تأثیرات مثبت این کارزار را میبینیم و گسترش جنبش علیه اعدام که نوری از امید را در دلم روشن کرده، دوباره و چند باره توانم را برای ادامه راه باز مییابم.
و در انتها براي هزاران بار از عموم هموطنان که ما را یاری دادند در این یک سال صمیمانه سپاسگزارم. در مسیر مبارزهای که ما برگزیدهایم، زخم بسیار خواهیم برداشت، اما از پای نخواهیم نشست، چرا که در مبارزه برای دفاع از حق حيات انسانها شکست وجود ندارد و پیروزی حتمی است.
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نهم بهمن ۱۴۰۳
آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_اعدام #محسن_شکاری #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در مبارزه برای دفاع از حق حیات انسانها شکست وجود ندارد، پیروزی حتمی است…
…
" گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.
از این قبیل زخمها چنان بر روح و روانم نشسته و تلنبار شده که گاهی احساس میکنم، تاب و توان تحمل آنها را ندارم، حتی آوردن آنها بر روی کاغذ ذرهای از سنگینی آنها کم نمیکند.
مثل زخم کتک زدن کاک فرهاد سلیمی پای چوبه دار تنها به این خاطر که فریاد زده بود:" شما مسلمان نیستید، دستکم آدم باشید و بگذارید پیش از اعدام مادر و خانوادهام را ببینم!" و نگذاشتند، در عوض پیکر او را با صورتی غرق در خون و جای ضربات باتوم تحویل خانوادهاش دادند.
یا روزی که میرزا را دیدم در قزلحصار، بیستپنج سال حبس کشیده بود، برای جابهجایی مواد به خاطر چندرغاز پول که برای او با وجود فقر مطلقش چند مشکل را حل میکرد، گفتم: "میرزا چرا تو یکی از این فرمها را پر نمیکنی(فرمی به نام توبهنامه) شاید تأثیری داشت و آزاد شدی!
میرزا با صدائی گرفته که رنج ۲۵ سال زندان از پس آن پیدا بود پاسخ داد:" آقای حائری قربونت برم، گیرم این فرم سرکاری نباشه! منم پر کنم و همین فردا نامه آزادیم بیاد زندان! من كه ده سال حبس زیر حکم اعدام پیرم کرد، بعد هم پانزده سال حبس روش، بعد ۲۵ سال برم دم در زندان قزلحصار یه ماشین مسافرکش وایسه برام، بعد من بهش بگم منو کجا ببره!؟ اصلا آدرسی دارم بهش بدم!؟ اصلا كسی منتظر من هست که از این خرابشده آزاد بشم!؟" رویم را برگرداندم تا میرزا خیسشدن چشمانم را نبیند!
و صدها میرزایی که در این سالها به دار کشیده شدند در اصل به جرم:" فقر و فلاکت و بي عدالتي"
گاهی از خودم متعجب میشوم!؟ مگر انسان چقدر توان دیدن و رنجکشیدن دارد!؟ یاد ایدو (عیدو شهبخش) میافتم که با رفقایش غنی شهبخش، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبرزهی (میربلوچ زهی) بي هيچ عدالتي فقط به جرم بلوچ بودن اعدامشان کردند!
هر چقدر ما فریاد بزنیم، اما خب باز عدالت و اخلاقي در كار نيست و کسانی هستند که در کمال خونسردی زیر لحاف گرم در فضای مجازی مي نويسند:" لابد یه کاری کرده بودند!" آري عدالتي در كار نيست.
و دهها زخم کاری که دادرسیهای ناعادلانه، اعدام و حبسهای طولانی و ...در این سالها بر جانم نشانده...
و امروز که نگران مهدی و بهروز هستیم، که در بند امن مخصوص اجرای اعدام یا تنبیه در واحد سه قزلحصار دربندند، آنها که در اوین تخلفی نکردهاند، در پروندهشان هم نه کسی را کشتهاند، نه شاکی خصوصی دارند، اتهامشان هواداری از یک گروه مخالف جمهوری اسلامی است.
با همبندیها خواب نداریم، چون دلیلی بر نیاوردن آنها به بند عمومی وجود ندارد جز اینکه قصد جان آنها را دارند، و تا خروج آنها از بند اعدامها، روح و روان ما آرام و قراری ندارد.
با تمام زخمهای خونینی که بر روح و روان مان نشسته، در سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام و تداوم یکسال اعتصاب اعتراضی علیه اعدام که داشتهایم، تأثیرات مثبت این کارزار را میبینیم و گسترش جنبش علیه اعدام که نوری از امید را در دلم روشن کرده، دوباره و چند باره توانم را برای ادامه راه باز مییابم.
و در انتها براي هزاران بار از عموم هموطنان که ما را یاری دادند در این یک سال صمیمانه سپاسگزارم. در مسیر مبارزهای که ما برگزیدهایم، زخم بسیار خواهیم برداشت، اما از پای نخواهیم نشست، چرا که در مبارزه برای دفاع از حق حيات انسانها شکست وجود ندارد و پیروزی حتمی است.
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نهم بهمن ۱۴۰۳
آغاز دومین سال کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_اعدام #محسن_شکاری #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فواد چوبین، زندانی سیاسی سابق و دایی جاویدنام آرتین رحمانی، ضمن انتشار این فایل نوشت:
ا«مروز روحالله خسروی، زندانی سیاسی بازداشتشده در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، به سلول انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شد. پس از اینکه او در تماسی خواستار شنیده شدن صدایش از سوی کمیته حقیقتیاب، خانم مای ساتو و سازمانهای حقوق بشری شد.
صدای روحالله پیش از انتقال به انفرادی.»
#روح_الله_خسروی #شکنجه #اعتراف_اجباری #سلول_انفرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ا«مروز روحالله خسروی، زندانی سیاسی بازداشتشده در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، به سلول انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شد. پس از اینکه او در تماسی خواستار شنیده شدن صدایش از سوی کمیته حقیقتیاب، خانم مای ساتو و سازمانهای حقوق بشری شد.
صدای روحالله پیش از انتقال به انفرادی.»
#روح_الله_خسروی #شکنجه #اعتراف_اجباری #سلول_انفرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادداشت مطهره گونهای از زندان اوین؛ نه به اعدام به مثابه نه به اساس جمهوری اسلامی است
مطهره گونهای
فعال دانشجویی و زندانی سیاسی
در سالگرد کارزار گسترده و فراگیر «سهشنبههای نه به اعدام» که از سوی زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار و با همراهی بند زنان اوین آغاز شد و هماکنون به بسیاری از زندانهای سراسر کشور رسیده است، دهها نفر از زندانیان، در خطر اجرای حکم قتل حکومتی به اتهام «بغی» هستند.
مهدی حسنی و بهروز احسانی، دو تن از زندانیان محکوم به اعدام از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شدهاند و در شرایطی نامعلوم بهسر میبرند.
پخشان عزیزی و وریشه مرادی نیز با وجود اعتصابات گسترده و افتخارآمیز کردستان با هدف «لغو حکم اعدام» و ایجاد کمپین آزادی آنها، هنوز تحت اجرای حکم اعدام قرار دارند و جان عزیزشان در خطر است.
«باغی» در فقه شیعه و قانون قضایی جمهوری اسلامی به فرد یا افرادی اطلاق میشود که در برابر «اساس» جمهوری اسلامی شورش کنند و موجب «ترساندن» و «ارعاب» مردم و «سلب امنیت» آنها شوند.
استنباط اصلی و بنیادین اتهام «بغی» از آیه معروف سوره حجرات است که مفهوم و تفسیر آن نیست و اتفاقا متشابه است؛ بدین معنا که اولا خطاب آیه به «مومنین» است، ثانیا حکم متقن و محکم در خصوص «بغی» یا پرداخت بیشتر در مورد معنی آن داده شده است.
بحث فقهی در مورد حقوق شهروندی یک کشور، مسالهای مهم است که همکاری نواندیشان دینی و روحانیون معترض و مخالف با نظام را میطلبد اما استناد به آیهای پرابهام از یک کتاب مقدس هزار و ۴۰۰ ساله که بر اساس «وضعیت» و «اقتضای» انسانها و نه «طبیعت» آنها در زمانه «محمد» نازل شد، برای وضع و توضیح و تبیین قانونی جهت سلب راحتتر حیات افراد، آن هم صرفا با تشخیص و «استنباط» قاضی و فقیه بر مبنای نیتخوانی و کیفرخواستهایی که حتی اصول ابتدایی حقوقی و قانونی را در روندهای امنیتی بازجویی و بازپرسی طی نکردهاند، با مفهوم «قسط» و «عدالت» که در انتهای آیه مذکور بیان شده، در تضاد و تناقض آشکار است.
مردمی که از سرکوب و خشونت سیستماتیک روزافزون در ساحتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند و از خشم بیامان، در برابر «اساس» جمهوری اسلامی قد علم میکنند، مرتکب بغی نشدهاند.
هنگامی که خبر ترور آن دو قاضی شرع [علی رازینی و محمد مقیسه] منتشر شد، افسوس خوردم که دریغا که باید در دادگاهی عادل و منصف محاکمه میشدند و چه بسا مرگ برایشان سهلترین مجازات بود.
آنها که بیمحابا سالها حکم قتل صدها انسان را با افتخار امضا کردند، امروز با سیل خشم و انباشت خشونتی مواجه شدند که جمهوری اسلامی، آن را با سرکوب و کشتار و اعدام بازتولید کرده است؛ غافل از آنکه روز محاکمه به اراده و خواست مردم سرانجام فرا خواهد رسید.
از قضا «باغی»، همین حکومت جائر و مستبد دینی است که در مقابل اعتراض و مطالبه بهحق مردم جان به لب رسیده، آتش خشم و کینه و انتقام میگشاید و برای بقای سیاسی خود، با صفآرایی نیروهای سرکوبگر و آتشبهاختیار «فضای رعب و وحشت و ناامنی» را در جامعه استیلا میبخشد و برای مقابله با تهدید و تضعیف بنیان پوشالی خود، از به کار بردن هر دستاویز غیرانسانی برآمده از «اسلام فقاهتی شیعی» و به نام «مصلحت امت اسلامی» هیچ ابایی ندارد.
بنابراین امروزه شعار «نه به اعدام» به منزله مخالفت و «نه» به تمامیت ساختار و «اساس» جمهوری اسلامی است که باید نقطه ثقل و اتکا برای اشتراک فکری گروههای مختلف و متکثر و جامعه مدنی در راستای همبستگی هر چه بیشتر شود.
اکنون اعتصاب عمومی و گسترده و منسجم مردم کردستان در هفته گذشته به عنوان ایستادگی و مقاومتی ستودنی و شکلی از نافرمانی مدنی باید سرلوحه همه گروههای حقوقبشری و سیاسی مخالف اعدام قرار گیرد.
حمایتهای بینالمللی نیز میتواند همدلی و روحیه فعالان مدنی را تقویت کند اما در نهایت این اراده و مقاومت مردم است که سرانجام به ثمر خواهد نشست.
به امید ایران آگاه، آزاد و آباد و به امید «زن، زندگی، آزادی» ...
.
مطهره گونهای، دانشجوی رشته دندانپزشکی و دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است که در ارتباط با خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد.
این فعال دانشجویی بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت سال جاری پس از احضار به سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و پس از چند روز با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.
او نهایتا در تیر سال جاری از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شد و از مهر ماه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
منتشر شده در ایران اینترنشنال
@IranIntltv
#مطهره_گونه_ای #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای
فعال دانشجویی و زندانی سیاسی
در سالگرد کارزار گسترده و فراگیر «سهشنبههای نه به اعدام» که از سوی زندانیان سیاسی در زندان قزلحصار و با همراهی بند زنان اوین آغاز شد و هماکنون به بسیاری از زندانهای سراسر کشور رسیده است، دهها نفر از زندانیان، در خطر اجرای حکم قتل حکومتی به اتهام «بغی» هستند.
مهدی حسنی و بهروز احسانی، دو تن از زندانیان محکوم به اعدام از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شدهاند و در شرایطی نامعلوم بهسر میبرند.
پخشان عزیزی و وریشه مرادی نیز با وجود اعتصابات گسترده و افتخارآمیز کردستان با هدف «لغو حکم اعدام» و ایجاد کمپین آزادی آنها، هنوز تحت اجرای حکم اعدام قرار دارند و جان عزیزشان در خطر است.
«باغی» در فقه شیعه و قانون قضایی جمهوری اسلامی به فرد یا افرادی اطلاق میشود که در برابر «اساس» جمهوری اسلامی شورش کنند و موجب «ترساندن» و «ارعاب» مردم و «سلب امنیت» آنها شوند.
استنباط اصلی و بنیادین اتهام «بغی» از آیه معروف سوره حجرات است که مفهوم و تفسیر آن نیست و اتفاقا متشابه است؛ بدین معنا که اولا خطاب آیه به «مومنین» است، ثانیا حکم متقن و محکم در خصوص «بغی» یا پرداخت بیشتر در مورد معنی آن داده شده است.
بحث فقهی در مورد حقوق شهروندی یک کشور، مسالهای مهم است که همکاری نواندیشان دینی و روحانیون معترض و مخالف با نظام را میطلبد اما استناد به آیهای پرابهام از یک کتاب مقدس هزار و ۴۰۰ ساله که بر اساس «وضعیت» و «اقتضای» انسانها و نه «طبیعت» آنها در زمانه «محمد» نازل شد، برای وضع و توضیح و تبیین قانونی جهت سلب راحتتر حیات افراد، آن هم صرفا با تشخیص و «استنباط» قاضی و فقیه بر مبنای نیتخوانی و کیفرخواستهایی که حتی اصول ابتدایی حقوقی و قانونی را در روندهای امنیتی بازجویی و بازپرسی طی نکردهاند، با مفهوم «قسط» و «عدالت» که در انتهای آیه مذکور بیان شده، در تضاد و تناقض آشکار است.
مردمی که از سرکوب و خشونت سیستماتیک روزافزون در ساحتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند و از خشم بیامان، در برابر «اساس» جمهوری اسلامی قد علم میکنند، مرتکب بغی نشدهاند.
هنگامی که خبر ترور آن دو قاضی شرع [علی رازینی و محمد مقیسه] منتشر شد، افسوس خوردم که دریغا که باید در دادگاهی عادل و منصف محاکمه میشدند و چه بسا مرگ برایشان سهلترین مجازات بود.
آنها که بیمحابا سالها حکم قتل صدها انسان را با افتخار امضا کردند، امروز با سیل خشم و انباشت خشونتی مواجه شدند که جمهوری اسلامی، آن را با سرکوب و کشتار و اعدام بازتولید کرده است؛ غافل از آنکه روز محاکمه به اراده و خواست مردم سرانجام فرا خواهد رسید.
از قضا «باغی»، همین حکومت جائر و مستبد دینی است که در مقابل اعتراض و مطالبه بهحق مردم جان به لب رسیده، آتش خشم و کینه و انتقام میگشاید و برای بقای سیاسی خود، با صفآرایی نیروهای سرکوبگر و آتشبهاختیار «فضای رعب و وحشت و ناامنی» را در جامعه استیلا میبخشد و برای مقابله با تهدید و تضعیف بنیان پوشالی خود، از به کار بردن هر دستاویز غیرانسانی برآمده از «اسلام فقاهتی شیعی» و به نام «مصلحت امت اسلامی» هیچ ابایی ندارد.
بنابراین امروزه شعار «نه به اعدام» به منزله مخالفت و «نه» به تمامیت ساختار و «اساس» جمهوری اسلامی است که باید نقطه ثقل و اتکا برای اشتراک فکری گروههای مختلف و متکثر و جامعه مدنی در راستای همبستگی هر چه بیشتر شود.
اکنون اعتصاب عمومی و گسترده و منسجم مردم کردستان در هفته گذشته به عنوان ایستادگی و مقاومتی ستودنی و شکلی از نافرمانی مدنی باید سرلوحه همه گروههای حقوقبشری و سیاسی مخالف اعدام قرار گیرد.
حمایتهای بینالمللی نیز میتواند همدلی و روحیه فعالان مدنی را تقویت کند اما در نهایت این اراده و مقاومت مردم است که سرانجام به ثمر خواهد نشست.
به امید ایران آگاه، آزاد و آباد و به امید «زن، زندگی، آزادی» ...
.
مطهره گونهای، دانشجوی رشته دندانپزشکی و دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است که در ارتباط با خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد.
این فعال دانشجویی بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت سال جاری پس از احضار به سازمان اطلاعات سپاه در تهران بازداشت و پس از چند روز با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.
او نهایتا در تیر سال جاری از سوی شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شد و از مهر ماه دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
منتشر شده در ایران اینترنشنال
@IranIntltv
#مطهره_گونه_ای #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یادداشت سایه صیدال از زندان اوین؛ بر موضع خود علیه اعدام ایستادگی میکنیم
در نخستین سالگرد کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، ضمن ایستادگی بر ادامه این کارزار تا لغو این حکم غیرانسانی، در این متن به شکلی مشخص، در رد صریح منبع فقهی و حقوقی اتهام «بغی» به چند نکته اشاره خواهم کرد.
به دلیل صدور احکام اعدام بر مبنای بغی برای همبندیانمان وریشه مرادی و پخشان عزیزی و عزیزان دیگری همچون مهدی حسنی و بهروز احسانی، ضمن ابراز انزجار مجدد از مجازات اعدام در کلیت آن (مفسد فیالارض و محاربه و غیره) که دستدرازی به جان انسانهاست، به چند نکته برای رد صریح منبع فقهی و حقوقی بغی اشاره میکنم اما همچنان تاکید دارم ورود از دریچه فقهی و حقوقی در کلیت مخالفت با اعدام، تنها با در نظر گرفتن کارکرد سیاسی، مبنا و مشروعیت دارد.
نگاه فقهی: بغی در متون فقهی در جرائم حدی قرار نگرفته است
«آن که جان میدهد، همان هم جان میستاند. پس هیچ انسانی حق سلب حیات انسان دیگری را ندارد و کشتن هر نفس ممنوع است.»
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.
خداوند خود در این آیه قرآن، این حق را منحصر به قصاص و محاربه دانسته که برای آن دو هم شرایط و موانعی آمده که به تفصیل قابل بحث است.
پس با همین نص صریح قرآن که جمهوری اسلامی مبنای حدود را قرآن میداند، بپردازیم به این که چگونه میشود صرف روایاتی که صحت و سقم آن مشخص نیست، مجوز کشتن انسانی را صادر کرد؟
در مورد ماده ۲۸۷ (بغی) که از سال ۱۳۹۲ وارد قانون مجازات اسلامی شده و در این سالها و روزهای اخیر بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی به استناد همین ماده اعدام شده یا به اعدام محکوم شدهاند، باید تصریح کرد که این ماده جدیدالتصویب در متون فقهی در جرایم حدی قرار نگرفته است.
در موضوع جنگ، پیرامون آن نکاتی آمده و بنا بر متون فقهی، بغی در وضعیت جنگی قابل اعمال است.
دیگر منبع بغی از نظر قانونگذار آیه ۹ سوره حجرات است که در آن آیه هم به جنگ بین مومنین اشاره کرده و چنین آمده که اگر گروهی از مومنین ظلم کردهاند، گروه دیگر با ظالم بجنگند تا به صلح برسند.
در احکام فقهی مرتبط به بغی هم اشاره به جنگهای مسلمانان در آن زمان بوده که علیه «امام معصوم» زمان خود شورش کردهاند اما فقهای زمانه در این مورد دو رویکرد مختلف دارند:
گروهی معتقدند که بغی خروج از اطاعت «امام معصوم» است. بنابراین در زمان غیبت اساسا بغی وجود ندارد.
گروهی دیگر بغی را خروج از اطاعت از «امام عادل» میدانند که این گروه «امام عادل» را از منظر امر حکومتی میبینند که در پایان به آن اشاره خواهم کرد. هر چند بر اساس «قاعده درء» که برگرفته از روایت «پیامبر مسلمین» است، چنین آمده که «الحدودُ تدرء الشُبهات» یعنی اجرای حدود با وجود شُبهات متوقف میشود.
همین دو رویکرد متفاوتِ فقها تصریحی از شبهه در موضوعی است که باید متوقف شود؛ یا قواعد فقهیِ دیگر همچون «لزوم احتیاط در دِماء»، «عدم تواتر در روایات» و ....
با چنین بدیهیاتی مصرح است که بغی نه تنها منبع فقهی ندارد، بلکه آنچه در آیه ۹ سوره حجرات هم آمده، مربوط به مقتضیاتِ جنگیِ زمان خود است و تناسبی با وضعیت امروز ایران ندارد.
نگاه حقوقی: حق زندگی از حقوق ذاتی است
حق حیات، ریشه و اصل حقوق بشر است. طبق بند یک ماده شش میثاق بینالمللیِ حقوق بشر، حق زندگی از حقوقی ذاتیست و هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
در بند دوم همین ماده گفته شده در کشورهایی که حکم اعدام لغو نشده نیز صدور حکم اعدام جایز نیست و جمهوری اسلامی هم عضوی از همین میثاق بینالمللی است که پس از تصویب آن بسیاری از کشورهایی که مجازات اعدام در آنها وجود داشت، این حکم را لغو کردند.
جمهوری اسلامی اما روند اعدامها را نه تنها متوقف نکرده بلکه افزایش هم داده است.
آنجا که هانا آرنت به مقوله جهانوند میپردازد، میگوید که همه ما شهروند جهانیم و جهانوند نهاد دارنده حقوق بشر است و تجاوز به حقوق او، تجاوز به حقوق بشر است اما ما همچنان در قانون مجازات اسلامی در ۱۵ ماده با حکم اعدام مواجهیم.
اگر به ماده ۲۸۷ برگردیم باید عنوان کنیم وقتی این ماده در بحث حدود در قانون مجازات آمده و مبنای حدود هم شرع (نص صریح قرآن و منابع فقهی) است، لذا بنا بر آنچه ذکر شد، منبع فقهی و شرعی در این مورد وجود ندارد و جامعه حقوقی و مدنی باید بر قانونگذار تکلیف کند که در تصحیح این ماده تسریع نماید.
ادامه را در سایت آموزشکده توانا بخوانید:
https://tavaana.org/execution-in-iran-motahareh-gounei/
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در نخستین سالگرد کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، ضمن ایستادگی بر ادامه این کارزار تا لغو این حکم غیرانسانی، در این متن به شکلی مشخص، در رد صریح منبع فقهی و حقوقی اتهام «بغی» به چند نکته اشاره خواهم کرد.
به دلیل صدور احکام اعدام بر مبنای بغی برای همبندیانمان وریشه مرادی و پخشان عزیزی و عزیزان دیگری همچون مهدی حسنی و بهروز احسانی، ضمن ابراز انزجار مجدد از مجازات اعدام در کلیت آن (مفسد فیالارض و محاربه و غیره) که دستدرازی به جان انسانهاست، به چند نکته برای رد صریح منبع فقهی و حقوقی بغی اشاره میکنم اما همچنان تاکید دارم ورود از دریچه فقهی و حقوقی در کلیت مخالفت با اعدام، تنها با در نظر گرفتن کارکرد سیاسی، مبنا و مشروعیت دارد.
نگاه فقهی: بغی در متون فقهی در جرائم حدی قرار نگرفته است
«آن که جان میدهد، همان هم جان میستاند. پس هیچ انسانی حق سلب حیات انسان دیگری را ندارد و کشتن هر نفس ممنوع است.»
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.
خداوند خود در این آیه قرآن، این حق را منحصر به قصاص و محاربه دانسته که برای آن دو هم شرایط و موانعی آمده که به تفصیل قابل بحث است.
پس با همین نص صریح قرآن که جمهوری اسلامی مبنای حدود را قرآن میداند، بپردازیم به این که چگونه میشود صرف روایاتی که صحت و سقم آن مشخص نیست، مجوز کشتن انسانی را صادر کرد؟
در مورد ماده ۲۸۷ (بغی) که از سال ۱۳۹۲ وارد قانون مجازات اسلامی شده و در این سالها و روزهای اخیر بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی به استناد همین ماده اعدام شده یا به اعدام محکوم شدهاند، باید تصریح کرد که این ماده جدیدالتصویب در متون فقهی در جرایم حدی قرار نگرفته است.
در موضوع جنگ، پیرامون آن نکاتی آمده و بنا بر متون فقهی، بغی در وضعیت جنگی قابل اعمال است.
دیگر منبع بغی از نظر قانونگذار آیه ۹ سوره حجرات است که در آن آیه هم به جنگ بین مومنین اشاره کرده و چنین آمده که اگر گروهی از مومنین ظلم کردهاند، گروه دیگر با ظالم بجنگند تا به صلح برسند.
در احکام فقهی مرتبط به بغی هم اشاره به جنگهای مسلمانان در آن زمان بوده که علیه «امام معصوم» زمان خود شورش کردهاند اما فقهای زمانه در این مورد دو رویکرد مختلف دارند:
گروهی معتقدند که بغی خروج از اطاعت «امام معصوم» است. بنابراین در زمان غیبت اساسا بغی وجود ندارد.
گروهی دیگر بغی را خروج از اطاعت از «امام عادل» میدانند که این گروه «امام عادل» را از منظر امر حکومتی میبینند که در پایان به آن اشاره خواهم کرد. هر چند بر اساس «قاعده درء» که برگرفته از روایت «پیامبر مسلمین» است، چنین آمده که «الحدودُ تدرء الشُبهات» یعنی اجرای حدود با وجود شُبهات متوقف میشود.
همین دو رویکرد متفاوتِ فقها تصریحی از شبهه در موضوعی است که باید متوقف شود؛ یا قواعد فقهیِ دیگر همچون «لزوم احتیاط در دِماء»، «عدم تواتر در روایات» و ....
با چنین بدیهیاتی مصرح است که بغی نه تنها منبع فقهی ندارد، بلکه آنچه در آیه ۹ سوره حجرات هم آمده، مربوط به مقتضیاتِ جنگیِ زمان خود است و تناسبی با وضعیت امروز ایران ندارد.
نگاه حقوقی: حق زندگی از حقوق ذاتی است
حق حیات، ریشه و اصل حقوق بشر است. طبق بند یک ماده شش میثاق بینالمللیِ حقوق بشر، حق زندگی از حقوقی ذاتیست و هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
در بند دوم همین ماده گفته شده در کشورهایی که حکم اعدام لغو نشده نیز صدور حکم اعدام جایز نیست و جمهوری اسلامی هم عضوی از همین میثاق بینالمللی است که پس از تصویب آن بسیاری از کشورهایی که مجازات اعدام در آنها وجود داشت، این حکم را لغو کردند.
جمهوری اسلامی اما روند اعدامها را نه تنها متوقف نکرده بلکه افزایش هم داده است.
آنجا که هانا آرنت به مقوله جهانوند میپردازد، میگوید که همه ما شهروند جهانیم و جهانوند نهاد دارنده حقوق بشر است و تجاوز به حقوق او، تجاوز به حقوق بشر است اما ما همچنان در قانون مجازات اسلامی در ۱۵ ماده با حکم اعدام مواجهیم.
اگر به ماده ۲۸۷ برگردیم باید عنوان کنیم وقتی این ماده در بحث حدود در قانون مجازات آمده و مبنای حدود هم شرع (نص صریح قرآن و منابع فقهی) است، لذا بنا بر آنچه ذکر شد، منبع فقهی و شرعی در این مورد وجود ندارد و جامعه حقوقی و مدنی باید بر قانونگذار تکلیف کند که در تصحیح این ماده تسریع نماید.
ادامه را در سایت آموزشکده توانا بخوانید:
https://tavaana.org/execution-in-iran-motahareh-gounei/
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام احمدرضا حائری، برای اسپیس سازمان حقوق بشر ایران
از دوران نوجوانی این سوال که چرا ما طی چندین نسل و با وجود چند انقلاب، نهضت و چند حکومت با محوریت توسعه از بالا، به یک جامعه توسعه یافته دموکراتیک نرسیدیم، ذهن من را مشغول میکرد.
تاریخ مشروطیت را که میخواندم، میدیدم پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه بر تخت ، با وجود دشمنی شاه مستبد قاجار با مشروطه اما جرائد و روزنامههای وقت که کم هم نبودند به شکلی افراطی شاه و خانوادهاش را مورد هتاکی قرار میدادند، پسر اُم خاقان میخوانندش و به صدها گونه مختلف تا حد فحاشی هم فروگذار نبودند، مجلس به توپ بسته شد و شاه قاجار دق دلیاش را از آن توهینها سر زندهیادان صور اسرافیل و مَلِکالمتکلمین خالی کرد و با گره زدن طناب، دور گردن و کشیدن آن از دو سو، آن دو جان عزیز و بسیاری دیگر را را گرفت!
معرکه فتح تهران و بعد ورود فاتحان تبریز به پایتخت ( ستارخان و باقر خان ) آغاز شد، و باز بازار انتقام جویی به راه افتاد و اینبار نوبت به دار کشیدن شیخِ هوادار استبداد قجری بود و شیخ فضلالله را به دار کشیدند و پسرش زیر جایگاه اعدام پدر هلهله میکشید و شادی میکرد.
باز کشور روی آرامش ندید و گذشت تا آمدن رضاشاه و شروع مدرنیزاسیون از بالا که کم قربانی نگرفت در زندان و تبعید،در آخرِ کار مردم نه راه آهن را دیدند و نه جادههایی که رضاشاه کشید و عدلیه نوین و... و با تبعید شاه شادی کردند.
اینبار معرکه دهه بیست و مهمترین آزمون دموکراسی در تاریخ کشورمان آغاز شد و این بارنیز اما سرشار شد از ترور و اعدام انقلابی و خشونت، مصدق خواست نفت را ملی کند، فدائیان اسلام رزمآرا و هژیر را ترور کردند و به خیالشان آنها را از پیش پای نهضت ملی شدن برداشتند و از سوی رهبران نهضت نیز تحسین شدند، آمدیم تا ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد حزب توده و مصدق و بیتفاوتی های غریب برای حفظ موقعیت!
و در نهایت زاهدی و بعد اعدام بخشی از سازمان افسران حزب توده و حسین فاطمی، اصلاحات ارضی شروع نشده مؤتلفه حسنعلی منصور را به انتقام تبعید خمینی ترور میکند و بعد اعدام رهبران مؤتلفه!
ساواک تا جریانهای چریکی در دهه پنجاه ظهور پیدا نکردند اساسا با اعدام بیگانه بود، چریکها ترور کردند برای شکستن خفقان و ساواک اعدام میکرد…در پاسخ، حاصل، اینکه سال ۵۵ دیگر چریکی نمانده بود، اما جای دیگری دیوار سوراخ بود و روحانیت با سازمان وسیع مساجد به میان آمد، بختیار دیر آمده بود( حسىرت تاریخی شخصی خودم همیشه این بود که ای کاش با انتصاب بختیار و انحلال ساوک موج انقلاب فروکش میکرد، اما تاریخ بر اساس رؤیاهای ما به پیش نمیرود) و بعد رسیدیم به بوی گل سوسن و یاسمن که همان روز اول چهرهاش را با عکس صفحه اول اطلاعات و کیهان و بدنهای عریان و بیجان و غرقه در خون سران ارتش نشان داد و بوی خون جای بوی سوسن را گرفت و بوی باروت جای بوی یاسمن را!
جنگ داخلی، اعدامهای صحرائی، خلخالی که فقط برای لالها وکیل قبول میکرد، تا تابستان ۶۷ و اعدام دستهجمعی هرآنکس که باقی مانده بود از مخالفان!
اين چرخ سر باز ایستادن نداشته تا امروز که مائیم و داغ دلمان برای همه عزیزانی که حکومت اسلامی خونشان را بر کف خیابانهای شهرها جاری کرد و هزاران چشمی که بیفروغ کرد در آبان خونین و قیام ژینا و هزاران جوانی که اکنون در مسیر اعدامشان قرار داده!
روزی که کارزار سهشنبههای نه به اعدام را شروع کردیم در پس ذهنم این بود باید روزی برسیم به ایرانی آزاد دموکراتیک ، توسعه یافته و با حفظ حقوق و به رسمیت شناختن حقوق همه شهروندانش فارغ از مشخصهای که دارند، از زبان، دین، باور و...
عمیقا باور دارم که نه به اعدام کارزاری راهبردی برای امروز و فردای ماست، ما اگر همگی تنها بر سر همین یک ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق کنیم و حق زندگی انسانها خط قرمز ابدیمان باشد، میتوانیم امیدوار باشیم به آیندهای روشن، میتوانیم امیدوار باشیم به عدالتی انتقالی به اینکه از پس امروز، فردایمان دوباره گرفتار استبداد نخواهیم شد.
ضمن سپاس فراوان از همه عزیزانی که در این یک سال نخست در کنار کارزار سهشنبههای نه به اعدام بودند و به بلند شدن صدای آن یاری رسانند، تأکید میکنم که ما هنوز در ابتدای راه هستیم و باید در ادامه تلاشمان را دوچندان کنیم. من خود، هر وقت تاب و تحملِ حبس امانم را میبرد، به این فکر میکنم اگر روزی کارزار نه به اعدام در کشورمان همگانی شود نصف راه تحقق "دموکراسی و توسعه" در کشورمان را رفتهایم، راهی که نیم دیگرش رواداری و تحمل بالا در مقابل مخالفان و خارج نشدن از دایره تعهد به حقوقبشر و دموکراسی است.
با احترام
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نخستین سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از دوران نوجوانی این سوال که چرا ما طی چندین نسل و با وجود چند انقلاب، نهضت و چند حکومت با محوریت توسعه از بالا، به یک جامعه توسعه یافته دموکراتیک نرسیدیم، ذهن من را مشغول میکرد.
تاریخ مشروطیت را که میخواندم، میدیدم پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه بر تخت ، با وجود دشمنی شاه مستبد قاجار با مشروطه اما جرائد و روزنامههای وقت که کم هم نبودند به شکلی افراطی شاه و خانوادهاش را مورد هتاکی قرار میدادند، پسر اُم خاقان میخوانندش و به صدها گونه مختلف تا حد فحاشی هم فروگذار نبودند، مجلس به توپ بسته شد و شاه قاجار دق دلیاش را از آن توهینها سر زندهیادان صور اسرافیل و مَلِکالمتکلمین خالی کرد و با گره زدن طناب، دور گردن و کشیدن آن از دو سو، آن دو جان عزیز و بسیاری دیگر را را گرفت!
معرکه فتح تهران و بعد ورود فاتحان تبریز به پایتخت ( ستارخان و باقر خان ) آغاز شد، و باز بازار انتقام جویی به راه افتاد و اینبار نوبت به دار کشیدن شیخِ هوادار استبداد قجری بود و شیخ فضلالله را به دار کشیدند و پسرش زیر جایگاه اعدام پدر هلهله میکشید و شادی میکرد.
باز کشور روی آرامش ندید و گذشت تا آمدن رضاشاه و شروع مدرنیزاسیون از بالا که کم قربانی نگرفت در زندان و تبعید،در آخرِ کار مردم نه راه آهن را دیدند و نه جادههایی که رضاشاه کشید و عدلیه نوین و... و با تبعید شاه شادی کردند.
اینبار معرکه دهه بیست و مهمترین آزمون دموکراسی در تاریخ کشورمان آغاز شد و این بارنیز اما سرشار شد از ترور و اعدام انقلابی و خشونت، مصدق خواست نفت را ملی کند، فدائیان اسلام رزمآرا و هژیر را ترور کردند و به خیالشان آنها را از پیش پای نهضت ملی شدن برداشتند و از سوی رهبران نهضت نیز تحسین شدند، آمدیم تا ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد حزب توده و مصدق و بیتفاوتی های غریب برای حفظ موقعیت!
و در نهایت زاهدی و بعد اعدام بخشی از سازمان افسران حزب توده و حسین فاطمی، اصلاحات ارضی شروع نشده مؤتلفه حسنعلی منصور را به انتقام تبعید خمینی ترور میکند و بعد اعدام رهبران مؤتلفه!
ساواک تا جریانهای چریکی در دهه پنجاه ظهور پیدا نکردند اساسا با اعدام بیگانه بود، چریکها ترور کردند برای شکستن خفقان و ساواک اعدام میکرد…در پاسخ، حاصل، اینکه سال ۵۵ دیگر چریکی نمانده بود، اما جای دیگری دیوار سوراخ بود و روحانیت با سازمان وسیع مساجد به میان آمد، بختیار دیر آمده بود( حسىرت تاریخی شخصی خودم همیشه این بود که ای کاش با انتصاب بختیار و انحلال ساوک موج انقلاب فروکش میکرد، اما تاریخ بر اساس رؤیاهای ما به پیش نمیرود) و بعد رسیدیم به بوی گل سوسن و یاسمن که همان روز اول چهرهاش را با عکس صفحه اول اطلاعات و کیهان و بدنهای عریان و بیجان و غرقه در خون سران ارتش نشان داد و بوی خون جای بوی سوسن را گرفت و بوی باروت جای بوی یاسمن را!
جنگ داخلی، اعدامهای صحرائی، خلخالی که فقط برای لالها وکیل قبول میکرد، تا تابستان ۶۷ و اعدام دستهجمعی هرآنکس که باقی مانده بود از مخالفان!
اين چرخ سر باز ایستادن نداشته تا امروز که مائیم و داغ دلمان برای همه عزیزانی که حکومت اسلامی خونشان را بر کف خیابانهای شهرها جاری کرد و هزاران چشمی که بیفروغ کرد در آبان خونین و قیام ژینا و هزاران جوانی که اکنون در مسیر اعدامشان قرار داده!
روزی که کارزار سهشنبههای نه به اعدام را شروع کردیم در پس ذهنم این بود باید روزی برسیم به ایرانی آزاد دموکراتیک ، توسعه یافته و با حفظ حقوق و به رسمیت شناختن حقوق همه شهروندانش فارغ از مشخصهای که دارند، از زبان، دین، باور و...
عمیقا باور دارم که نه به اعدام کارزاری راهبردی برای امروز و فردای ماست، ما اگر همگی تنها بر سر همین یک ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق کنیم و حق زندگی انسانها خط قرمز ابدیمان باشد، میتوانیم امیدوار باشیم به آیندهای روشن، میتوانیم امیدوار باشیم به عدالتی انتقالی به اینکه از پس امروز، فردایمان دوباره گرفتار استبداد نخواهیم شد.
ضمن سپاس فراوان از همه عزیزانی که در این یک سال نخست در کنار کارزار سهشنبههای نه به اعدام بودند و به بلند شدن صدای آن یاری رسانند، تأکید میکنم که ما هنوز در ابتدای راه هستیم و باید در ادامه تلاشمان را دوچندان کنیم. من خود، هر وقت تاب و تحملِ حبس امانم را میبرد، به این فکر میکنم اگر روزی کارزار نه به اعدام در کشورمان همگانی شود نصف راه تحقق "دموکراسی و توسعه" در کشورمان را رفتهایم، راهی که نیم دیگرش رواداری و تحمل بالا در مقابل مخالفان و خارج نشدن از دایره تعهد به حقوقبشر و دموکراسی است.
با احترام
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
نخستین سالگرد کارزار سهشنبههای نه به اعدام
#احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زینب جلالیان، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که هفدهمین سال حبس (بدون یک روز مرخصی) خود را در زندان مرکزی یزد میگذراند، با انتشار نامهای سرگشاده، صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی، وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی را به شدت محکوم کرده و خواستار اقدام فوری برای لغو این احکام در ایران شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«چگونه توانستی مهر مادری، محبت پدری و عشق به همنوع را نادیده بگیری؟
به خاطر کدام مصلحت؟ تو وجدان و انسانیت خود را به چه فروختی؟ حق زیستن و نفس کشیدن دیگران را به چه قیمتی معامله کردی؟
به چه بهایی این همه آرزو را نابود میکنی؟ چگونه میتوانی به این راحتی، جوانان سرزمین مادریات را قربانی کنی؟ خودخواهی تو به جایی رسیده که تنها چیزی که تو را راضی میکند، حکم مرگ دیگران است.
تو که دستانت به خون دیگران آلوده است، بدان هیچکس، حتی تو، صلاحیت گرفتن حق زندگی را از انسانی ندارد. چگونه توانستی وقتی قلم به دست گرفتی، احکام اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و برادران ما را صادر کنی؟ آیا جان آدمی اینقدر برایت بیارزش شده است؟ به کدام خطا؟ به کدام گناه؟ به استناد کدام حقوق بشر؟
ما را به قربانگاهی میفرستی که طناب نیمه ضخیمش از گیسوان بریده مادران قربانیانت بافته شده است. چه عاملی تو را به این وادی تاریک کشانده است؟ برایت اندوهگینم، برای تو که تمامی اصول انسانی را زیر پا گذاشتهای و همه پلهای پشت سرت را ویران کردهای. ای شکنجهگر و قاضی ناعادل!
با وجود تمام ظلمهایی که بر ما روا داشتهای، بدان که من به دنبال انتقام نخواهم بود. من از حق خود میگذرم و تو را میبخشم. این تفاوت من و توست.
وریشه گیان، پخشان گیان، دلم میگیرد…
دلم میگیرد وقتی به من میگویند که دیروز، شما قلم در دست گرفتید و علیه اعدام من و همرزمانم نوشتید، اما امروز خودتان محکوم به اعدام شدهاید. دلم میگیرد در شهری که پاداش انسانیت یا ذلت است یا مرگ با حکم حکام.
دلم میگیرد از سرزمینی که حق آزادی، حق اندیشیدن و حق زیستن را از مردمانش دریغ میکنند. دلم میگیرد وقتی دیر به مادرانمان زنگ میزنیم و با ناباوری میپرسند: «روله، تویی؟» چون سایه شوم اعدام بر سر شهر و دیارمان سایه افکنده است.
من با تمام وجود، حکم اعدام را محکوم میکنم. از همه زنان جهان، آزادگان دنیا، سازمانهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری از دستش برمیآید، میخواهم حمایت خود را از محکومان به اعدام دریغ نکنند. در برابر حکم اعدام همنوعانتان سکوت نکنید!»
#بیانیه #نه_به_اعدام #زینب_جلالیان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«چگونه توانستی مهر مادری، محبت پدری و عشق به همنوع را نادیده بگیری؟
به خاطر کدام مصلحت؟ تو وجدان و انسانیت خود را به چه فروختی؟ حق زیستن و نفس کشیدن دیگران را به چه قیمتی معامله کردی؟
به چه بهایی این همه آرزو را نابود میکنی؟ چگونه میتوانی به این راحتی، جوانان سرزمین مادریات را قربانی کنی؟ خودخواهی تو به جایی رسیده که تنها چیزی که تو را راضی میکند، حکم مرگ دیگران است.
تو که دستانت به خون دیگران آلوده است، بدان هیچکس، حتی تو، صلاحیت گرفتن حق زندگی را از انسانی ندارد. چگونه توانستی وقتی قلم به دست گرفتی، احکام اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و برادران ما را صادر کنی؟ آیا جان آدمی اینقدر برایت بیارزش شده است؟ به کدام خطا؟ به کدام گناه؟ به استناد کدام حقوق بشر؟
ما را به قربانگاهی میفرستی که طناب نیمه ضخیمش از گیسوان بریده مادران قربانیانت بافته شده است. چه عاملی تو را به این وادی تاریک کشانده است؟ برایت اندوهگینم، برای تو که تمامی اصول انسانی را زیر پا گذاشتهای و همه پلهای پشت سرت را ویران کردهای. ای شکنجهگر و قاضی ناعادل!
با وجود تمام ظلمهایی که بر ما روا داشتهای، بدان که من به دنبال انتقام نخواهم بود. من از حق خود میگذرم و تو را میبخشم. این تفاوت من و توست.
وریشه گیان، پخشان گیان، دلم میگیرد…
دلم میگیرد وقتی به من میگویند که دیروز، شما قلم در دست گرفتید و علیه اعدام من و همرزمانم نوشتید، اما امروز خودتان محکوم به اعدام شدهاید. دلم میگیرد در شهری که پاداش انسانیت یا ذلت است یا مرگ با حکم حکام.
دلم میگیرد از سرزمینی که حق آزادی، حق اندیشیدن و حق زیستن را از مردمانش دریغ میکنند. دلم میگیرد وقتی دیر به مادرانمان زنگ میزنیم و با ناباوری میپرسند: «روله، تویی؟» چون سایه شوم اعدام بر سر شهر و دیارمان سایه افکنده است.
من با تمام وجود، حکم اعدام را محکوم میکنم. از همه زنان جهان، آزادگان دنیا، سازمانهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری از دستش برمیآید، میخواهم حمایت خود را از محکومان به اعدام دریغ نکنند. در برابر حکم اعدام همنوعانتان سکوت نکنید!»
#بیانیه #نه_به_اعدام #زینب_جلالیان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گروهی تحت عنوان شبکه سراسری انقلاب «زن زندگی آزادی» بیانیهای به شرح زیر به مناسبت آغاز دومین سال فعالیت کارزار سهشنبههای نه به اعدام منتشر کردند و نسخهای از آن را برای ما ارسال کردند.
جمهوری اسلامی حکومتی است که حیاتش مستمرا به جنایت، کشتار، اعدام، شکنجه، زندان و سرکوب وابسته است. از آنجا که در میان همه این ابزارهای بقا، اعدام همواره نقشی منحصر به فرد برای حکومت داشته، مبارزه و جنبش علیه اعدام در ایران هم به عنوان نمادی از مقاومت مردم چند دهه قدمت دارد. مبارزهای که در سالهای اخیر به یکی از مهمترین جنبشهای زنده درون جامعه بدل شده است.
در دل این روند تاریخی جامعه ایران علیه اعدام و برای دفاع از حق زندگی، کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندانهای ایران که از ۹ بهمن ۱۴۰۲ در پی اعدام #محمد_قبادلو و #فرهاد_سلیمی در زندان قزلحصار اعلام موجودیت کرد. اقدامی درخشان از سوی زندانیان، که در تولد یکسالگیاش باید از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات کل جامعه علیه اعدام یاد کرد.
همزمان با آغاز دومین سال فعالیت کارزار سهشنبههای نه به اعدام و به پاس تلاشهای سرسختانه و مستمر زندانیان، باید بر نکات کلیدی زیر به عنوان دستاوردهای این کارزار تاکید کرد:
۱. این کارزار با به میدان آوردن زندانیان ۳۴ زندان کشور ظرف مدت یکسال و ایجاد فضایی برای فعالیت هماهنگ، منظم و سراسری، سیاهچالههای جمهوری اسلامی، این نمادهای وحشت حکومت را اکنون به یکی از کانونهای اعتراض و سنگر محکم جامعه برابر رژیم تبدیل کرده است.
۲. پیوند دادن زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در مبارزه هدفمند علیه اعدام، از جمله دیگر دستاوردهای مهم این کارزار بوده که نه فقط بر دامنه اجتماعی آن افزوده؛ بلکه اساسا سنتها و فرهنگهای مبارزاتی تازهای را در زندانهای جمهوری اسلامی بنا نهاده است.
۳. سهشنبههای نه به اعدام، در عین حال از روز نخست فراخوانی بوده است به مردم، سازمانها و نهادهای حقوق بشری ایرانی و بینالمللی و نیز احزاب و سازمانهای اپوزیسیون؛ فراخوانی که پس از یک سال به خوبی میبینیم حول آن چه مجموعه عظیمی از فعالیتها، همکاریها و همصداییها در داخل و خارج کشور به راه افتاده است.
بله! کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندانهای ایران، یک سرمایه سیاسی مهم جامعه ایران و انقلاب «زن زندگی آزادی» و سلاح قدرتمند مردم ایران علیه حکومت اعدامی است؛ کارزاری که از یکسو خود نتیجه دههها مبارزه در سطح جامعه است و از سوی دیگر خواستار این است که پژواک صدای مبارزه علیه اعدام، باید دهها برابر بلندتر شود.
به همین دلیل، در آغاز به کار دومین سال فعالیت کارزار سهشنبههای نه به اعدام، بیش از پیش ضروری است که همه نیروهای مخالف اعدام، همه انسانهای آزادیخواه و برابریطلب، از این کارزار در میدان عمل و به صورت فعالانه حمایت کنند. وقت آن است که تمامی تشکلها و فعالین در داخل کشور، همه کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، دانشآموزان، معلمان، زنان و رنگینکمانیها، تمامی سازمانها، نهادها و احزاب سیاسی اپوزیسیون، پشتیبانی کامل عملی خود را از این کارزار درخشان علیه اعدام و علیه حکومت اعدامی نشان دهند.
در برابر حکومتی که برای بقای سیاسیاش به دنبال گردنی برای طناب دارش میگردد، ما مردم ایران چیزی برای دفاع از خود نداریم جز زنجیرهای انسانی که همه مبارزات، فعالیتها، دردها، رنجها و دادخواهیهایمان را به هم پیوند میزند.
✊ حکومت اعدامی نابود باید گردد
✌️ پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی
🌐 #شبکه_سراسری_انقلاب_زن_زندگی_آزادی
(شامل تشکلها و گروههای مبارزاتی دانشجویی، زنان، جوانان و دانشآموزان)
۹ بهمن ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی حکومتی است که حیاتش مستمرا به جنایت، کشتار، اعدام، شکنجه، زندان و سرکوب وابسته است. از آنجا که در میان همه این ابزارهای بقا، اعدام همواره نقشی منحصر به فرد برای حکومت داشته، مبارزه و جنبش علیه اعدام در ایران هم به عنوان نمادی از مقاومت مردم چند دهه قدمت دارد. مبارزهای که در سالهای اخیر به یکی از مهمترین جنبشهای زنده درون جامعه بدل شده است.
در دل این روند تاریخی جامعه ایران علیه اعدام و برای دفاع از حق زندگی، کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندانهای ایران که از ۹ بهمن ۱۴۰۲ در پی اعدام #محمد_قبادلو و #فرهاد_سلیمی در زندان قزلحصار اعلام موجودیت کرد. اقدامی درخشان از سوی زندانیان، که در تولد یکسالگیاش باید از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات کل جامعه علیه اعدام یاد کرد.
همزمان با آغاز دومین سال فعالیت کارزار سهشنبههای نه به اعدام و به پاس تلاشهای سرسختانه و مستمر زندانیان، باید بر نکات کلیدی زیر به عنوان دستاوردهای این کارزار تاکید کرد:
۱. این کارزار با به میدان آوردن زندانیان ۳۴ زندان کشور ظرف مدت یکسال و ایجاد فضایی برای فعالیت هماهنگ، منظم و سراسری، سیاهچالههای جمهوری اسلامی، این نمادهای وحشت حکومت را اکنون به یکی از کانونهای اعتراض و سنگر محکم جامعه برابر رژیم تبدیل کرده است.
۲. پیوند دادن زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در مبارزه هدفمند علیه اعدام، از جمله دیگر دستاوردهای مهم این کارزار بوده که نه فقط بر دامنه اجتماعی آن افزوده؛ بلکه اساسا سنتها و فرهنگهای مبارزاتی تازهای را در زندانهای جمهوری اسلامی بنا نهاده است.
۳. سهشنبههای نه به اعدام، در عین حال از روز نخست فراخوانی بوده است به مردم، سازمانها و نهادهای حقوق بشری ایرانی و بینالمللی و نیز احزاب و سازمانهای اپوزیسیون؛ فراخوانی که پس از یک سال به خوبی میبینیم حول آن چه مجموعه عظیمی از فعالیتها، همکاریها و همصداییها در داخل و خارج کشور به راه افتاده است.
بله! کارزار سهشنبههای نه به اعدام در زندانهای ایران، یک سرمایه سیاسی مهم جامعه ایران و انقلاب «زن زندگی آزادی» و سلاح قدرتمند مردم ایران علیه حکومت اعدامی است؛ کارزاری که از یکسو خود نتیجه دههها مبارزه در سطح جامعه است و از سوی دیگر خواستار این است که پژواک صدای مبارزه علیه اعدام، باید دهها برابر بلندتر شود.
به همین دلیل، در آغاز به کار دومین سال فعالیت کارزار سهشنبههای نه به اعدام، بیش از پیش ضروری است که همه نیروهای مخالف اعدام، همه انسانهای آزادیخواه و برابریطلب، از این کارزار در میدان عمل و به صورت فعالانه حمایت کنند. وقت آن است که تمامی تشکلها و فعالین در داخل کشور، همه کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، دانشآموزان، معلمان، زنان و رنگینکمانیها، تمامی سازمانها، نهادها و احزاب سیاسی اپوزیسیون، پشتیبانی کامل عملی خود را از این کارزار درخشان علیه اعدام و علیه حکومت اعدامی نشان دهند.
در برابر حکومتی که برای بقای سیاسیاش به دنبال گردنی برای طناب دارش میگردد، ما مردم ایران چیزی برای دفاع از خود نداریم جز زنجیرهای انسانی که همه مبارزات، فعالیتها، دردها، رنجها و دادخواهیهایمان را به هم پیوند میزند.
✊ حکومت اعدامی نابود باید گردد
✌️ پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی
🌐 #شبکه_سراسری_انقلاب_زن_زندگی_آزادی
(شامل تشکلها و گروههای مبارزاتی دانشجویی، زنان، جوانان و دانشآموزان)
۹ بهمن ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای خطاب به کمیسر عالی حقوق بشر، اعدامها در جمهوری اسلامی را روشی برای حذف مخالفان و در ادامه کشتار آنها در خیابان دانست و از او خواست که برای متوقف کردن ماشین اعدام تلاش کند.
متن این نامه به شرح زیر است:
🔴 خطاب به کمیسر عالی حقوق بشر، جناب فولکر تورک، و اجلاس جاری حقوق بشر
🔹اعدامها برای پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابان است
در سالگرد باز شدن درهای اردوگاه مرگ آشویتس، به یاد میآوریم که در آنجا دادرسی عادلانه هیچ معنایی نداشت؛ همانگونه که در ایران تحت حاکمیت استبداد نیز چنین است. در آشویتس، هدف تنها کشتار و پاکسازی بود، و در ایران امروز نیز هدف چیزی جز حذف مخالفان برای جلوگیری از خیزشهای اعتراضی نیست.
چگونه ممکن است که حتی بر اساس قوانین "خودنوشته" این رژیم، دو زندانی سیاسی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، همزمان باغی (متهم به بغی)، محارب (متهم به محاربه)، و مفسد فیالارض باشند؟ چگونه ممکن است در پروندهای، نه قتلی رخ داده باشد، نه مقتولی وجود داشته باشد، نه شاکی و شکایتی مطرح شده باشد، نه خونی ریخته شده باشد، و نه ولیدم و طالب قصاصی در میان باشد، اما همچنان این دو زندانی مستحق اعدام شناخته شوند؟ اگر این اعدامها چیزی جز ایجاد رعب و وحشت، پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابانها نیست، پس هدف از آن چیست؟
جناب فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر:
حکومت ایران برای اجرای این اعدامها شتاب دارد (شاهد آنکه هنوز در سلول اعدام هستند)، و حتی اگر اجرای احکام را موقتاً به تعویق انداخته باشد، نباید از سرنوشت زندهیاد محمد قبادلو غافل شد که دقیقاً در همین ایام، با همین روش، ناگهانی به دار آویخته شد.
بهعنوان یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی، برای نجات جان زنان و مردانی که زیر حکم اعدام هستند، بهویژه مهدی حسنی و بهروز احسانی که همین حالا طناب دار بر گردنشان است، هر دری را میکوبم.
مردم ایران و هموطنانم، با اعتراضات خیابانی، اعتصاب، امضای طومار، حمل پلاکارد و دستنوشته، ارسال نامه و شکایت به همه مراجع ممکن، هر آنچه در توان دارند برای مقابله با این احکام اعدام به کار گرفتهاند. آنان با شکستن سکوت و فریاد زدن حقیقت (البته به بهای زندان و شکنجه)، صف خود را از این جانیان ضدبشر جدا کردهاند.
اکنون از شما، بهعنوان اصلیترین متولیان بینالمللی کرامت انسانی و حقوق بشر، انتظار میرود که برای توقف این ماشین اعدام و پاکسازی مخالفان، از دولتهای عضو بخواهید که حداقل مراودات سیاسی و دیپلماتیک خود را مشروط به توقف این احکام کنند.
این حکومت، اعدام و طناب دار را بر گردن همه مردم ایران انداخته، زیرا بقای خود را در اعدام تکتک مردم ایران میبیند. برای حفظ قدرت، لاجرم چارپایه را از زیر پای مردم خواهد زد، اگر از حسابرسی بینالمللی نترسد!
سعید ماسوری
یکی از اعضای
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #بیانیه #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این نامه به شرح زیر است:
🔴 خطاب به کمیسر عالی حقوق بشر، جناب فولکر تورک، و اجلاس جاری حقوق بشر
🔹اعدامها برای پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابان است
در سالگرد باز شدن درهای اردوگاه مرگ آشویتس، به یاد میآوریم که در آنجا دادرسی عادلانه هیچ معنایی نداشت؛ همانگونه که در ایران تحت حاکمیت استبداد نیز چنین است. در آشویتس، هدف تنها کشتار و پاکسازی بود، و در ایران امروز نیز هدف چیزی جز حذف مخالفان برای جلوگیری از خیزشهای اعتراضی نیست.
چگونه ممکن است که حتی بر اساس قوانین "خودنوشته" این رژیم، دو زندانی سیاسی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، همزمان باغی (متهم به بغی)، محارب (متهم به محاربه)، و مفسد فیالارض باشند؟ چگونه ممکن است در پروندهای، نه قتلی رخ داده باشد، نه مقتولی وجود داشته باشد، نه شاکی و شکایتی مطرح شده باشد، نه خونی ریخته شده باشد، و نه ولیدم و طالب قصاصی در میان باشد، اما همچنان این دو زندانی مستحق اعدام شناخته شوند؟ اگر این اعدامها چیزی جز ایجاد رعب و وحشت، پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابانها نیست، پس هدف از آن چیست؟
جناب فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر:
حکومت ایران برای اجرای این اعدامها شتاب دارد (شاهد آنکه هنوز در سلول اعدام هستند)، و حتی اگر اجرای احکام را موقتاً به تعویق انداخته باشد، نباید از سرنوشت زندهیاد محمد قبادلو غافل شد که دقیقاً در همین ایام، با همین روش، ناگهانی به دار آویخته شد.
بهعنوان یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی، برای نجات جان زنان و مردانی که زیر حکم اعدام هستند، بهویژه مهدی حسنی و بهروز احسانی که همین حالا طناب دار بر گردنشان است، هر دری را میکوبم.
مردم ایران و هموطنانم، با اعتراضات خیابانی، اعتصاب، امضای طومار، حمل پلاکارد و دستنوشته، ارسال نامه و شکایت به همه مراجع ممکن، هر آنچه در توان دارند برای مقابله با این احکام اعدام به کار گرفتهاند. آنان با شکستن سکوت و فریاد زدن حقیقت (البته به بهای زندان و شکنجه)، صف خود را از این جانیان ضدبشر جدا کردهاند.
اکنون از شما، بهعنوان اصلیترین متولیان بینالمللی کرامت انسانی و حقوق بشر، انتظار میرود که برای توقف این ماشین اعدام و پاکسازی مخالفان، از دولتهای عضو بخواهید که حداقل مراودات سیاسی و دیپلماتیک خود را مشروط به توقف این احکام کنند.
این حکومت، اعدام و طناب دار را بر گردن همه مردم ایران انداخته، زیرا بقای خود را در اعدام تکتک مردم ایران میبیند. برای حفظ قدرت، لاجرم چارپایه را از زیر پای مردم خواهد زد، اگر از حسابرسی بینالمللی نترسد!
سعید ماسوری
یکی از اعضای
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
۱۰ بهمن ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #بیانیه #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نمایش فریبکارانه حقوق بشری در سایه ماشین اعدام و شکنجه
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای، بازدید مسئولان از زندان را نمایشی فریبکارانه دانست، چرا که همچنان ماشین اعدام و شکنجه مشغول کار است. او علاوه بر تاکید بر وضعیت وخیم زندانهای شهرهای مختلف، به وجود بازداشتگاهها و خانههای امن غیرقانونی و عدم پاسخگویی حکومت در قبال مرگ زندانیان در اثر عدم رسیدگی پزشکی یا شکنجه اشاره کرده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
حشمتالله حیاتالغیب، مدیرکل زندانهای استان تهران، روز چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، همراه با گروهی از مشاوران، دستیاران و مدیرانش از کشتارگاه و شکنجهگاه زندان مشترک رجاییشهر و قزلحصار بازدید کرد. این بازدید در شرایطی انجام شد که ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان بیوقفه به کار خود ادامه میدهد، سلولهای انفرادی به ابزار شکنجه روحی و جسمی زندانیان تبدیل شدهاند، و قتلهای سیستماتیک در زندانهای این حکومت همچنان جریان دارد. اما آیا این نمایش فریبکارانه تغییری در وضعیت هزاران زندانی رنجکشیده و تحت شکنجه ایجاد خواهد کرد؟
سرکوب زندانیان، خانههای امن غیرقانونی و وضعیت وخیم زندانهای شهرستانها
جمهوری اسلامی نهتنها در زندانهای رسمی، بلکه در خانههای امن غیرقانونی و بازداشتگاههای مخفی، همچنان به شکنجه و سرکوب ادامه میدهد. وضعیت زندانهای بسیاری از شهرها، از مشهد، ارومیه، زاهدان و اهواز گرفته تا دیگر نقاط ایران، فاجعهبار است. زندانهای این شهرها به شکنجهگاههایی تبدیل شدهاند که حتی ابتداییترین نیازهای زندانیان، از جمله مراقبتهای پزشکی و بهداشتی، نادیده گرفته میشود. زندانیان در این مراکز نهتنها از حقوق قانونی خود محروماند، بلکه تحت شکنجههای مداوم و شرایط غیرانسانی قرار دارند.
لزوم پاسخگویی درباره مرگ زندانیان سیاسی؛ پروندهای سیاه از جنایت
قبل از اینکه حکومت بخواهد با نمایشهای تبلیغاتی، خود را حامی حقوق بشر جلوه دهد، ابتدا باید پاسخگوی قتل سیستماتیک زندانیان سیاسی در سالهای گذشته باشد. حکومت جمهوری اسلامی باید توضیح دهد که چگونه زندانیانی مانند:
وحید صیادی نصیری – که به دلیل اعتصاب غذا و عدم رسیدگی پزشکی جان باخت،
علیرضا شیرمحمدعلی – که در زندان تهران بزرگ توسط عوامل حکومتی به قتل رسید،
عادل کیانپور – که پس از اعتصاب غذا در اعتراض به وضعیت زندانها جان خود را از دست داد،
ستار بهشتی – که در بازداشتگاه پلیس فتا در زیر شکنجه کشته شد،
بکتاش آبتین – شاعر و مستندسازی که به دلیل اهمال پزشکی و عدم رسیدگی به موقع، جانش را از دست داد،
ساسان نیکنفس – که در اثر شکنجههای جسمی و عدم درمان پزشکی کشته شد،
شاهین ناصری – که به عنوان شاهد شکنجه نوید افکاری، در زندان جان خود را از دست داد،
و دهها زندانی دیگر که قربانی سیستم سرکوبگر جمهوری اسلامی شدند.
رژیمی که با گلوله، شکنجه، اعدام و سرکوب مردم ایران را به سکوت واداشته، نمیتواند اکنون خود را مصلح و مدافع حقوق بشر جلوه دهد.
دوران فریبکاری و سرکوب به پایان رسیده است
این نمایشهای حقوق بشری، نهتنها چیزی از جنایات جمهوری اسلامی کم نمیکند، بلکه تنها یک هدف دارد: سرپوش گذاشتن بر سالها نقض گسترده حقوق بشر، سرکوب مخالفان و بقای غیرقانونی حکومت. اما ملت ایران که ۴۶ سال است سرکوب، شکنجه و جنایت را تجربه کرده، دیگر فریب این ترفندهای تبلیغاتی را نخواهد خورد.
تمامی عوامل این رژیم، از صدر تا ذیل، باید بدانند که با روشهای نخنما، بازدیدهای نمایشی و تبلیغات دروغین، نمیتوانند مانع گذار کامل مردم ایران از این حکومت فاسد، بیکفایت و جنایتکار شوند.
✍ رضا محمدحسینی
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ – زندان قزلحصار
#رضا_محمدحسینی #نه_به_اعدام #حقوق_بشر #شکنجه #زندان_قزلحصار #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای، بازدید مسئولان از زندان را نمایشی فریبکارانه دانست، چرا که همچنان ماشین اعدام و شکنجه مشغول کار است. او علاوه بر تاکید بر وضعیت وخیم زندانهای شهرهای مختلف، به وجود بازداشتگاهها و خانههای امن غیرقانونی و عدم پاسخگویی حکومت در قبال مرگ زندانیان در اثر عدم رسیدگی پزشکی یا شکنجه اشاره کرده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
حشمتالله حیاتالغیب، مدیرکل زندانهای استان تهران، روز چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، همراه با گروهی از مشاوران، دستیاران و مدیرانش از کشتارگاه و شکنجهگاه زندان مشترک رجاییشهر و قزلحصار بازدید کرد. این بازدید در شرایطی انجام شد که ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان بیوقفه به کار خود ادامه میدهد، سلولهای انفرادی به ابزار شکنجه روحی و جسمی زندانیان تبدیل شدهاند، و قتلهای سیستماتیک در زندانهای این حکومت همچنان جریان دارد. اما آیا این نمایش فریبکارانه تغییری در وضعیت هزاران زندانی رنجکشیده و تحت شکنجه ایجاد خواهد کرد؟
سرکوب زندانیان، خانههای امن غیرقانونی و وضعیت وخیم زندانهای شهرستانها
جمهوری اسلامی نهتنها در زندانهای رسمی، بلکه در خانههای امن غیرقانونی و بازداشتگاههای مخفی، همچنان به شکنجه و سرکوب ادامه میدهد. وضعیت زندانهای بسیاری از شهرها، از مشهد، ارومیه، زاهدان و اهواز گرفته تا دیگر نقاط ایران، فاجعهبار است. زندانهای این شهرها به شکنجهگاههایی تبدیل شدهاند که حتی ابتداییترین نیازهای زندانیان، از جمله مراقبتهای پزشکی و بهداشتی، نادیده گرفته میشود. زندانیان در این مراکز نهتنها از حقوق قانونی خود محروماند، بلکه تحت شکنجههای مداوم و شرایط غیرانسانی قرار دارند.
لزوم پاسخگویی درباره مرگ زندانیان سیاسی؛ پروندهای سیاه از جنایت
قبل از اینکه حکومت بخواهد با نمایشهای تبلیغاتی، خود را حامی حقوق بشر جلوه دهد، ابتدا باید پاسخگوی قتل سیستماتیک زندانیان سیاسی در سالهای گذشته باشد. حکومت جمهوری اسلامی باید توضیح دهد که چگونه زندانیانی مانند:
وحید صیادی نصیری – که به دلیل اعتصاب غذا و عدم رسیدگی پزشکی جان باخت،
علیرضا شیرمحمدعلی – که در زندان تهران بزرگ توسط عوامل حکومتی به قتل رسید،
عادل کیانپور – که پس از اعتصاب غذا در اعتراض به وضعیت زندانها جان خود را از دست داد،
ستار بهشتی – که در بازداشتگاه پلیس فتا در زیر شکنجه کشته شد،
بکتاش آبتین – شاعر و مستندسازی که به دلیل اهمال پزشکی و عدم رسیدگی به موقع، جانش را از دست داد،
ساسان نیکنفس – که در اثر شکنجههای جسمی و عدم درمان پزشکی کشته شد،
شاهین ناصری – که به عنوان شاهد شکنجه نوید افکاری، در زندان جان خود را از دست داد،
و دهها زندانی دیگر که قربانی سیستم سرکوبگر جمهوری اسلامی شدند.
رژیمی که با گلوله، شکنجه، اعدام و سرکوب مردم ایران را به سکوت واداشته، نمیتواند اکنون خود را مصلح و مدافع حقوق بشر جلوه دهد.
دوران فریبکاری و سرکوب به پایان رسیده است
این نمایشهای حقوق بشری، نهتنها چیزی از جنایات جمهوری اسلامی کم نمیکند، بلکه تنها یک هدف دارد: سرپوش گذاشتن بر سالها نقض گسترده حقوق بشر، سرکوب مخالفان و بقای غیرقانونی حکومت. اما ملت ایران که ۴۶ سال است سرکوب، شکنجه و جنایت را تجربه کرده، دیگر فریب این ترفندهای تبلیغاتی را نخواهد خورد.
تمامی عوامل این رژیم، از صدر تا ذیل، باید بدانند که با روشهای نخنما، بازدیدهای نمایشی و تبلیغات دروغین، نمیتوانند مانع گذار کامل مردم ایران از این حکومت فاسد، بیکفایت و جنایتکار شوند.
✍ رضا محمدحسینی
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ – زندان قزلحصار
#رضا_محمدحسینی #نه_به_اعدام #حقوق_بشر #شکنجه #زندان_قزلحصار #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وکیل خسرو علیکردی، دقایقی پیش آزاد شد
او امروز همراه با مجید خوشمنظر، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی، با لباس زندان به شعبه اجرای احکام برده شده بود.
اما پیش از آزادیاش، در تماسی تلفنی در زندان از پیوستن خود به کارزار سهشنبههای نه به اعدام خبر داده و خواستار لغو فوری احکام اعدام به خصوص احکام پخشان عزیزی و محمد جواد وفایی ثانی شده بود.
او در این پیام میگوید:
به نام خداوند رنگینکمان، خداوند مهسا، نیکا و کیان.
من خسرو علی کردی، وکیل دادگستری، دادخواه و زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد، به سهشنبههای نه به اعدام میپیوندم و خواستار لغو فوری احکام اعدام پخشان عزیزی و محمدجواد وفایی ثانی هستم.
محمدجواد وفایی ثانی در طول حدود پنج سال از زمان بازداشت تاکنون، سه بار با صدور حکم اعدام از شعب مختلف دادگاه انقلاب مشهد مواجه شده است. پرونده او در حال حاضر جهت رسیدگی به فرجامخواهی نسبت به سومین حکم اعدام صادره از دادگاه انقلاب مشهد در دیوان عالی کشور مطرح است.
من و محمدجواد وفایی ثانی در حال حاضر در بند ۳ زندان وکیلآباد مشهد، روزها و شبها را پشت سر میگذاریم، با امید به رسیدن به صبح آزادی.
و در پایان، به قول مارتین لوتر کینگ:
«مهم نیست این سیستم تا کی ادامه داشته باشد، من هرگز آن را نخواهم پذیرفت.»
زن، زندگی، آزادی.
برخی از تصاویر امروز که با لباس زندان این وکیل دادخواه را به اجرای احکام بردند، در این ویدیو مشاهده میکنید.
#خسرو_علیکردی #بیانیه #نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #محمدجواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او امروز همراه با مجید خوشمنظر، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی، با لباس زندان به شعبه اجرای احکام برده شده بود.
اما پیش از آزادیاش، در تماسی تلفنی در زندان از پیوستن خود به کارزار سهشنبههای نه به اعدام خبر داده و خواستار لغو فوری احکام اعدام به خصوص احکام پخشان عزیزی و محمد جواد وفایی ثانی شده بود.
او در این پیام میگوید:
به نام خداوند رنگینکمان، خداوند مهسا، نیکا و کیان.
من خسرو علی کردی، وکیل دادگستری، دادخواه و زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد، به سهشنبههای نه به اعدام میپیوندم و خواستار لغو فوری احکام اعدام پخشان عزیزی و محمدجواد وفایی ثانی هستم.
محمدجواد وفایی ثانی در طول حدود پنج سال از زمان بازداشت تاکنون، سه بار با صدور حکم اعدام از شعب مختلف دادگاه انقلاب مشهد مواجه شده است. پرونده او در حال حاضر جهت رسیدگی به فرجامخواهی نسبت به سومین حکم اعدام صادره از دادگاه انقلاب مشهد در دیوان عالی کشور مطرح است.
من و محمدجواد وفایی ثانی در حال حاضر در بند ۳ زندان وکیلآباد مشهد، روزها و شبها را پشت سر میگذاریم، با امید به رسیدن به صبح آزادی.
و در پایان، به قول مارتین لوتر کینگ:
«مهم نیست این سیستم تا کی ادامه داشته باشد، من هرگز آن را نخواهم پذیرفت.»
زن، زندگی، آزادی.
برخی از تصاویر امروز که با لباس زندان این وکیل دادخواه را به اجرای احکام بردند، در این ویدیو مشاهده میکنید.
#خسرو_علیکردی #بیانیه #نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #محمدجواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبدالرسول مرتضوی (رسول آزادی)، جانباز جنگ و زندانی سیاسی، در این فایل صوتی از زندان مرکزی اصفهان میگوید:
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در جوانی، بهعنوان یک پاسدار، جمهوری اسلامی را مترادف با وطن و ملت میدانستیم و برای حفظ آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکردیم. در شرایطی که تنها دو کانال تلویزیونی تحت کنترل روحانیت منبع اخبار بود، بسیاری از ما بدون شناخت کافی از ماهیت واقعی این نظام، با جان و دل خدمت میکردیم. اما بهمرور، چشمانمان به حقیقتی تلخ باز شد: جمهوری اسلامی نه برای مردم، که برای حفظ قدرت روحانیت شکل گرفته بود.
ایدهآلهای ما که در ابتدا بر مبنای دفاع از میهن بود، بهتدریج جای خود را به پرستش شخص رهبر داد. روحانیت قدرتطلب، به رهبری احمد خمینی، این انحراف را تقویت کرد. بهجای آنکه دغدغه حکومت، پیشرفت و رفاه مردم باشد، تنها هدف حفظ قدرت به هر قیمت شد. امروزه، حامیان نظام نهتنها دغدغهای برای آبروی جمهوری اسلامی ندارند، بلکه از کشتن مردم و فروش وطن نیز ابایی نمیکنند.
اما نظام پادشاهی، با همه ایراداتش، دلسوزانی داشت که اگر شاهی را نالایق میدیدند، او را کنار میگذاشتند تا کشور و ملت حفظ شوند. حتی روحانیون بزرگ مانند کاشانی، بروجردی و خود خمینی، تا پیش از انقلاب، حامی نظام سلطنتی بودند. خمینی در سالهای قبل از انقلاب، شاه را "اعلیحضرت همایونی" خطاب میکرد و دغدغه او، تغییر شخص شاه بود، نه تغییر نظام پادشاهی.
مردم ایران در سال ۱۳۵۸ فکر میکردند جمهوری اسلامی فقط یک تغییر نام است و قدرت را از شاه به خمینی منتقل میکنند، اما متوجه نشدند که خمینی نه به ایران، بلکه به مفهومی مبهم و کلی به نام اسلام وفادار است. او که تخلص خود را "هندی" گذاشته بود، هیچ وابستگی به ایران نداشت.
اکنون هزینه این اشتباه تاریخی را با جان، مال و آبرو پرداختهایم. ما که روزی دلسوز این نظام بودیم، امروز فهمیدهایم که یک حکومت استبدادی و شخصمحور، حتی از یک سلطنت مطلقه نیز خطرناکتر است.
#عبدالرسول_مرتضوی #رسول_آزادی #بیانیه #انقلاب۵۷ #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بهمنی که آوار شد؛ یادداشتی از مهناز طراح در سالگرد ورود خمینی به ایران
«در بهمنی که بر سر ما آوار شد، بیگانهای با "احساسی از هیچ" از راه رسید و در گورستانی که نماد ماهیتش بود، بر "دهان" شرافت، اصالت، و انسانیت کوبید تا مرگهای بیشمار را "تعیین" کند.
از آن بهمن تاکنون، زندان و چوبهداری به وسعت ایران برپاست؛ تا به اسارت کشد هر آنکس که مدح نکند و مجیز نگوید، و سربدار کند هر آنکس که حقارت و قساوتشان را عیان سازد.
آن بهمن، سرآغاز ریختن خونِ پاکان و جولان دادن پتیارگان در سرزمینی است که، گرچه هجومهای بیشماری از سر گذرانده، ولی ریشه و هویتش همواره منجی روزهای تاریکش بوده است.
تکرار تاریخ نشان خواهد داد که بهمن، نه ماه خون و قیام، بلکه اندیشه نیک خواهد بود در راه سرنگونی اهریمن.
و ننگی ابدی بر پیشانی آنانی خواهد ماند که، دست در دست آن بیگانه، خفت و جنایت را به ارمغان آوردند.»
مهناز طراح، بند زنان زندان اوین
بهمن ماه ۱۴۰۳
- مهناز طراح، آبان ۱۴۰۱ در جریان خیزش«زن، زندگی، آزادی» بازداشت و تا اواخر بهمن همان سال که در جریان عفو عمومی آزاد شد، در زندان «قرچک» محبوس بود.
این زندانی سیاسی یک بار دیگر در آبان ۱۴۰۲ بازداشت شد و دیماه همان سال، به حکم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهام اجتماع و تبانی به سه سال و هشت ماه حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به هشت ماه زندان محکوم شد و حکم او در پی تسلیم به رای به دو سال و نه ماه زندان کاهش پیدا کرد و اکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان اوین است.
#مهناز_طراح #بند_زنان_اوین #انقلاب۵۷ #خمینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«در بهمنی که بر سر ما آوار شد، بیگانهای با "احساسی از هیچ" از راه رسید و در گورستانی که نماد ماهیتش بود، بر "دهان" شرافت، اصالت، و انسانیت کوبید تا مرگهای بیشمار را "تعیین" کند.
از آن بهمن تاکنون، زندان و چوبهداری به وسعت ایران برپاست؛ تا به اسارت کشد هر آنکس که مدح نکند و مجیز نگوید، و سربدار کند هر آنکس که حقارت و قساوتشان را عیان سازد.
آن بهمن، سرآغاز ریختن خونِ پاکان و جولان دادن پتیارگان در سرزمینی است که، گرچه هجومهای بیشماری از سر گذرانده، ولی ریشه و هویتش همواره منجی روزهای تاریکش بوده است.
تکرار تاریخ نشان خواهد داد که بهمن، نه ماه خون و قیام، بلکه اندیشه نیک خواهد بود در راه سرنگونی اهریمن.
و ننگی ابدی بر پیشانی آنانی خواهد ماند که، دست در دست آن بیگانه، خفت و جنایت را به ارمغان آوردند.»
مهناز طراح، بند زنان زندان اوین
بهمن ماه ۱۴۰۳
- مهناز طراح، آبان ۱۴۰۱ در جریان خیزش«زن، زندگی، آزادی» بازداشت و تا اواخر بهمن همان سال که در جریان عفو عمومی آزاد شد، در زندان «قرچک» محبوس بود.
این زندانی سیاسی یک بار دیگر در آبان ۱۴۰۲ بازداشت شد و دیماه همان سال، به حکم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهام اجتماع و تبانی به سه سال و هشت ماه حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به هشت ماه زندان محکوم شد و حکم او در پی تسلیم به رای به دو سال و نه ماه زندان کاهش پیدا کرد و اکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان اوین است.
#مهناز_طراح #بند_زنان_اوین #انقلاب۵۷ #خمینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۴۶ سال پس از فریب بزرگ بهمن ۵۷؛ ایران در چنگال استبداد، فساد و تباهی
زرتشت احمدیراغب، آرشام رضایی و رضا محمدحسینی، سه زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار در بیانیهای مشترک نگاهی به ۴۶ سال گذشته کردند و در انتها گفتند:
«این حکومت رفتنی است. هیچ ظلمی تا ابد دوام نخواهد داشت. چراغ آزادی، هرگز خاموش نخواهد شد!»
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
۴۶ سال از فریب بهمن ۵۷ میگذرد؛ فریبی که نهتنها آزادی، عدالت و پیشرفت را به ارمغان نیاورد، بلکه ایران را در سیاهچالهی دیکتاتوری مذهبی، سرکوب، فقر و عقبماندگی فرو برد. آنچه رخ داد، نه انقلاب، بلکه یک کودتای حسابشده علیه ایران و مردم آن بود؛ کودتایی که با فریبکاری، خشونت، سرکوب و اعدام پایهگذاری شد و همچنان ادامه دارد.
مردم ایران این دههی سیاه را "دههی زجر" نامیدهاند، زیرا چیزی جز خونریزی، فلاکت و خفقان در پی نداشته است. برای جنایتکاران بهمن ۵۷ گنبد و بارگاه ساختند، اما خانوادههای دادخواه را از سوگواری بر مزار عزیزانشان محروم کردند. جوانانی که برای آزادی به خیابان آمدند، با گلولهی سرکوبگران بر خاک افتادند، و نظامی که با وعدهی عدالت روی کار آمد، خود به نماد بیعدالتی مطلق تبدیل شد.
حکومتی که بر پایهی خون و خیانت بنا شد
از همان آغاز، جمهوری اسلامی با اعدام، شکنجه، زندان، و حذف مخالفان، پایههای خود را مستحکم کرد. پیرمردی واپسگرا و فریبکار را بر ایران مسلط کردند تا فرهنگ ایرانی را سرکوب، و هویت ملی را با تاریکی و جهل جایگزین کند.
▪ موسیقی ممنوع شد، عشق و شادی جرم شد، و اندوه و عزا جایگزین آن گردید.
▪ جوخههای اعدام، دادگاههای فرمایشی و شکنجهگاهها گسترده شدند.
▪ مدیران، افسران و متخصصان دوران پهلوی، قتلعام یا مجبور به فرار شدند.
▪ در میان این آشوب، نظام ولایتفقیه را بدون رأی واقعی مردم به کشور تحمیل کردند.
جنگ ۸ ساله؛ بهانهای برای تثبیت استبداد
▪ حاکمان جدید، جنگ ایران و عراق را فرصتی برای نابودی هرگونه صدای مخالف دیدند.
▪ میلیونها ایرانی در جنگی کشته شدند که میتوانست پایان یابد.
▪ میلیاردها دلار از سرمایههای ملی صرف جنگ شد، درحالیکه مردم در فقر فرو رفتند.
▪ در سایهی جنگ، اعدامهای دستهجمعی، تصفیههای گسترده و نسلکشی سیاسی اوج گرفت.
۴۶ سال چپاول، فقر و سقوط ایران
▪ فرار نخبگان، که ایران را از استعدادها و پیشرفت محروم کرد.
▪ فساد سیستماتیک، که قدرت را به دست فاسدان سپرد و کشور را به ورطهی نابودی کشاند.
▪ حمایت از گروههای تروریستی، که ایران را در جهان منزوی و دشمنانش را قویتر کرد.
▪ افزایش سرسامآور فقر، بیکاری، تورم و اختلاف طبقاتی، که مردم را به ستوه آورده است.
قیامهای مردمی و پاسخ حکومت؛ سرکوب، اعدام، جنایت
در چهار دههی گذشته، مردم ایران بارها برای بازپسگیری حقوق خود به خیابان آمدند، اما پاسخ حکومت چیزی جز سرکوب وحشیانه نبود:
✔ جنبش دانشجویی ۷۸
✔ اعتراضات گسترده ۸۸
✔ خیزش مردمی آبان ۹۸
✔ انقلاب "زن، زندگی، آزادی" در ۱۴۰۱
هزاران نفر در خیابانها کشته یا زخمی شدند، صدها هزار نفر بازداشت، شکنجه و اعدام شدند، اما حکومت همچنان بر بقای خود اصرار دارد، بیآنکه کوچکترین پاسخی به مطالبات مردم بدهد.
ایران، قربانی خیانتهای حکومتی و قراردادهای ننگین
▪ قراردادهای حقارتآمیز با روسیه و چین، که ایران را به حیاطخلوت قدرتهای خارجی تبدیل کرد.
▪ هزینههای میلیاردی برای تسلیحات و برنامههای هستهای، درحالیکه مردم برای تأمین ابتداییترین نیازهایشان در رنجاند.
▪ تداوم غارت ثروتهای ملی و منابع کشور، که ایران را به مرز ورشکستگی کشانده است.
پیام ما از درون زندان: این استبداد رفتنی است!
با توجه به این همه ستم، بیداد و بیعدالتی که تنها بخشی از آن را بیان کردیم، اکنون ما از قعر زندانهای رژیم غاصب و توتالیتر جمهوری اسلامی، که بارها مرتکب جنایت علیه بشریت شده است، بار دیگر فریاد خود را بلند میکنیم.
🔹 ما در کنار ملت سرافراز ایران، خانوادههای دادخواه و همهی آزادیخواهان این سرزمین ایستادهایم.
🔹 تا پای جان، برای برچیدن بساط فساد، تباهی، ریاکاری و استبداد، همبستگی خود را با مردم ایران اعلام میداریم.
🔹 ما خواهان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و پایان چرخهی اعدام، خشونت، سانسور و سرکوب در ایران هستیم.
این حکومت رفتنی است. هیچ ظلمی تا ابد دوام نخواهد داشت. چراغ آزادی، هرگز خاموش نخواهد شد!
✍ زرتشت احمدی راغب
✍ آرشام رضایی
✍ رضا محمدحسینی
📅 ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ – زندان قزلحصار
#بیانیه #زرنشت_احمدی_راغب #رضا_محمدحسینی #آرشام_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی
#انقلاب۵۷ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زرتشت احمدیراغب، آرشام رضایی و رضا محمدحسینی، سه زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار در بیانیهای مشترک نگاهی به ۴۶ سال گذشته کردند و در انتها گفتند:
«این حکومت رفتنی است. هیچ ظلمی تا ابد دوام نخواهد داشت. چراغ آزادی، هرگز خاموش نخواهد شد!»
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
۴۶ سال از فریب بهمن ۵۷ میگذرد؛ فریبی که نهتنها آزادی، عدالت و پیشرفت را به ارمغان نیاورد، بلکه ایران را در سیاهچالهی دیکتاتوری مذهبی، سرکوب، فقر و عقبماندگی فرو برد. آنچه رخ داد، نه انقلاب، بلکه یک کودتای حسابشده علیه ایران و مردم آن بود؛ کودتایی که با فریبکاری، خشونت، سرکوب و اعدام پایهگذاری شد و همچنان ادامه دارد.
مردم ایران این دههی سیاه را "دههی زجر" نامیدهاند، زیرا چیزی جز خونریزی، فلاکت و خفقان در پی نداشته است. برای جنایتکاران بهمن ۵۷ گنبد و بارگاه ساختند، اما خانوادههای دادخواه را از سوگواری بر مزار عزیزانشان محروم کردند. جوانانی که برای آزادی به خیابان آمدند، با گلولهی سرکوبگران بر خاک افتادند، و نظامی که با وعدهی عدالت روی کار آمد، خود به نماد بیعدالتی مطلق تبدیل شد.
حکومتی که بر پایهی خون و خیانت بنا شد
از همان آغاز، جمهوری اسلامی با اعدام، شکنجه، زندان، و حذف مخالفان، پایههای خود را مستحکم کرد. پیرمردی واپسگرا و فریبکار را بر ایران مسلط کردند تا فرهنگ ایرانی را سرکوب، و هویت ملی را با تاریکی و جهل جایگزین کند.
▪ موسیقی ممنوع شد، عشق و شادی جرم شد، و اندوه و عزا جایگزین آن گردید.
▪ جوخههای اعدام، دادگاههای فرمایشی و شکنجهگاهها گسترده شدند.
▪ مدیران، افسران و متخصصان دوران پهلوی، قتلعام یا مجبور به فرار شدند.
▪ در میان این آشوب، نظام ولایتفقیه را بدون رأی واقعی مردم به کشور تحمیل کردند.
جنگ ۸ ساله؛ بهانهای برای تثبیت استبداد
▪ حاکمان جدید، جنگ ایران و عراق را فرصتی برای نابودی هرگونه صدای مخالف دیدند.
▪ میلیونها ایرانی در جنگی کشته شدند که میتوانست پایان یابد.
▪ میلیاردها دلار از سرمایههای ملی صرف جنگ شد، درحالیکه مردم در فقر فرو رفتند.
▪ در سایهی جنگ، اعدامهای دستهجمعی، تصفیههای گسترده و نسلکشی سیاسی اوج گرفت.
۴۶ سال چپاول، فقر و سقوط ایران
▪ فرار نخبگان، که ایران را از استعدادها و پیشرفت محروم کرد.
▪ فساد سیستماتیک، که قدرت را به دست فاسدان سپرد و کشور را به ورطهی نابودی کشاند.
▪ حمایت از گروههای تروریستی، که ایران را در جهان منزوی و دشمنانش را قویتر کرد.
▪ افزایش سرسامآور فقر، بیکاری، تورم و اختلاف طبقاتی، که مردم را به ستوه آورده است.
قیامهای مردمی و پاسخ حکومت؛ سرکوب، اعدام، جنایت
در چهار دههی گذشته، مردم ایران بارها برای بازپسگیری حقوق خود به خیابان آمدند، اما پاسخ حکومت چیزی جز سرکوب وحشیانه نبود:
✔ جنبش دانشجویی ۷۸
✔ اعتراضات گسترده ۸۸
✔ خیزش مردمی آبان ۹۸
✔ انقلاب "زن، زندگی، آزادی" در ۱۴۰۱
هزاران نفر در خیابانها کشته یا زخمی شدند، صدها هزار نفر بازداشت، شکنجه و اعدام شدند، اما حکومت همچنان بر بقای خود اصرار دارد، بیآنکه کوچکترین پاسخی به مطالبات مردم بدهد.
ایران، قربانی خیانتهای حکومتی و قراردادهای ننگین
▪ قراردادهای حقارتآمیز با روسیه و چین، که ایران را به حیاطخلوت قدرتهای خارجی تبدیل کرد.
▪ هزینههای میلیاردی برای تسلیحات و برنامههای هستهای، درحالیکه مردم برای تأمین ابتداییترین نیازهایشان در رنجاند.
▪ تداوم غارت ثروتهای ملی و منابع کشور، که ایران را به مرز ورشکستگی کشانده است.
پیام ما از درون زندان: این استبداد رفتنی است!
با توجه به این همه ستم، بیداد و بیعدالتی که تنها بخشی از آن را بیان کردیم، اکنون ما از قعر زندانهای رژیم غاصب و توتالیتر جمهوری اسلامی، که بارها مرتکب جنایت علیه بشریت شده است، بار دیگر فریاد خود را بلند میکنیم.
🔹 ما در کنار ملت سرافراز ایران، خانوادههای دادخواه و همهی آزادیخواهان این سرزمین ایستادهایم.
🔹 تا پای جان، برای برچیدن بساط فساد، تباهی، ریاکاری و استبداد، همبستگی خود را با مردم ایران اعلام میداریم.
🔹 ما خواهان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و پایان چرخهی اعدام، خشونت، سانسور و سرکوب در ایران هستیم.
این حکومت رفتنی است. هیچ ظلمی تا ابد دوام نخواهد داشت. چراغ آزادی، هرگز خاموش نخواهد شد!
✍ زرتشت احمدی راغب
✍ آرشام رضایی
✍ رضا محمدحسینی
📅 ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ – زندان قزلحصار
#بیانیه #زرنشت_احمدی_راغب #رضا_محمدحسینی #آرشام_رضایی #نه_به_جمهوری_اسلامی
#انقلاب۵۷ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدیراغب، از امروز تا ۲۲ بهمن اعلام اعتصاب غذا کرد
او اعلام کرد که در مخالفت با اعدامها، گرانی، تورم و بیعدالتیها و در ایام «دهه زجر» اعتصاب غذا خواهد کرد.
ایشان اعلام کردند که اینها (حاکمان) نماینده مردم نیستند و هر توافق یا قراردادی که توسط مسئولان جمهوری اسلامی با هر دولتی انجام گیرد، باطل هست.
#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او اعلام کرد که در مخالفت با اعدامها، گرانی، تورم و بیعدالتیها و در ایام «دهه زجر» اعتصاب غذا خواهد کرد.
ایشان اعلام کردند که اینها (حاکمان) نماینده مردم نیستند و هر توافق یا قراردادی که توسط مسئولان جمهوری اسلامی با هر دولتی انجام گیرد، باطل هست.
#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهریار براتی (براتینیا)، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، این پیام را در دومین تولدش در اوین، داده است:
اطراف اول: شوگار.
در مرگآباد شرط آزاد شدن مردگی است. نمیر همبندی نمیر همبندی. آنان که مردهاند دو بار پشیمانند. آنکه میگوید تسلیم شو تا رها شوی، پیشوای حرامزادگان است به قفس وفا کن در این شوگار، شاهین در قفس شاهین است. پرواز نکن! آسمان غربت است. مردمانی که شاهین را نمیشناسند آن را کباب می کنند، الذي ما یعرفه....
اطراف دوم: شرم
و مردگان. که در سکوت متکثرند گفتند: آه چه میگویی شهریار، ما به تو خیانت خواهیم کرد. ما تو را تنها خواهیم گذاشت و آنگاه که پنجه در سیاهی افکندهای خنجری در کمرت فرو خواهیم کرد. تا شرم آیندگان شوی، آنچه که ما نداشتیم.
باشد که تاریخ یک دم از ما یاد کند. آن دم که از تو برائت کردیم.
اطراف سوم: عشق
قربانگاه ذات ندارد. چرا که مسیح و گوسفند هر دو با هم به مسلخ میروند. یکی در مقام خدایی مینشیند، دیگری در مقام قربانی. مسیح عاشق بود.
اطراف چهارم: جاذبه خون و خاک.
آنکه به تاریکی آغشته نشده تاکنون با آن نجنگیده است. نجیبزاده آن است که دنبال قبر پدرش رفته باشد. دستان نجیبزاده خاکی است، دستان نجیبزاده خونیست. قبر پدرت را نبش کن. آنگاه که آخوند به تاریخ سروری میکند. این تنها راه نجابت است.
اطراف پنجم: حقیقت سرزمین است.
شهریار براتی، زندان اوین بند ۴ سالن ۴ اتاق ۶
بهمن ماه ۱۴۰۳
#شهریار_براتی فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی زاده #کهگیلویه_بویراحمد تیرماه ۱۴۰۲ توسط پلیس ترکیه دستگیر و به جمهوری اسلامی تحویل داده شد. شهریار به مدت ۸۴ روز در انفرادی و بازداشتگاه ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین برای گرفتن اعتراف اجباری تلویزیونی تحت بازجویی و شکنجه سفید قرار گرفت. او در بند ۲۰۹ به مدت ده روز اعتصاب غذا کرده بود.
شهریار براتی را سپس با دو اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی/خارجی» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به بند ۴ زندان اوین تحویل دادند و ایشان به پنج سال و هشت ماه حبس توسط قاضی افشاری (شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب) محکوم شد. هم چنین از دو استان آذربایجان غربی(ماکو) و کهگیلویه و بویراحمد نیز دو حکم دیگر برای ایشان صادر شده و طبق روند قضایی وکیل ایشان تقاضای ادغام و اجماع پروندهها را داده است که تا کنون این درخواست دوبار رد شده است.
این فعال حقوق بشر کماکان در زندان اوین است.
#شهریار_براتی_نیا #بیانیه #صدای_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اطراف اول: شوگار.
در مرگآباد شرط آزاد شدن مردگی است. نمیر همبندی نمیر همبندی. آنان که مردهاند دو بار پشیمانند. آنکه میگوید تسلیم شو تا رها شوی، پیشوای حرامزادگان است به قفس وفا کن در این شوگار، شاهین در قفس شاهین است. پرواز نکن! آسمان غربت است. مردمانی که شاهین را نمیشناسند آن را کباب می کنند، الذي ما یعرفه....
اطراف دوم: شرم
و مردگان. که در سکوت متکثرند گفتند: آه چه میگویی شهریار، ما به تو خیانت خواهیم کرد. ما تو را تنها خواهیم گذاشت و آنگاه که پنجه در سیاهی افکندهای خنجری در کمرت فرو خواهیم کرد. تا شرم آیندگان شوی، آنچه که ما نداشتیم.
باشد که تاریخ یک دم از ما یاد کند. آن دم که از تو برائت کردیم.
اطراف سوم: عشق
قربانگاه ذات ندارد. چرا که مسیح و گوسفند هر دو با هم به مسلخ میروند. یکی در مقام خدایی مینشیند، دیگری در مقام قربانی. مسیح عاشق بود.
اطراف چهارم: جاذبه خون و خاک.
آنکه به تاریکی آغشته نشده تاکنون با آن نجنگیده است. نجیبزاده آن است که دنبال قبر پدرش رفته باشد. دستان نجیبزاده خاکی است، دستان نجیبزاده خونیست. قبر پدرت را نبش کن. آنگاه که آخوند به تاریخ سروری میکند. این تنها راه نجابت است.
اطراف پنجم: حقیقت سرزمین است.
شهریار براتی، زندان اوین بند ۴ سالن ۴ اتاق ۶
بهمن ماه ۱۴۰۳
#شهریار_براتی فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی زاده #کهگیلویه_بویراحمد تیرماه ۱۴۰۲ توسط پلیس ترکیه دستگیر و به جمهوری اسلامی تحویل داده شد. شهریار به مدت ۸۴ روز در انفرادی و بازداشتگاه ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین برای گرفتن اعتراف اجباری تلویزیونی تحت بازجویی و شکنجه سفید قرار گرفت. او در بند ۲۰۹ به مدت ده روز اعتصاب غذا کرده بود.
شهریار براتی را سپس با دو اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی/خارجی» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به بند ۴ زندان اوین تحویل دادند و ایشان به پنج سال و هشت ماه حبس توسط قاضی افشاری (شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب) محکوم شد. هم چنین از دو استان آذربایجان غربی(ماکو) و کهگیلویه و بویراحمد نیز دو حکم دیگر برای ایشان صادر شده و طبق روند قضایی وکیل ایشان تقاضای ادغام و اجماع پروندهها را داده است که تا کنون این درخواست دوبار رد شده است.
این فعال حقوق بشر کماکان در زندان اوین است.
#شهریار_براتی_نیا #بیانیه #صدای_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه سرگشادهی احمدرضا حائری به دو تن از مراجع قم:
سکوت را بشکنید
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای سرگشاده خطاب به دو تن از مراجع مستقل شیعه، آیتالله بیات زنجانی و علوی بروجردی، خواستار شکستن سکوت حوزههای علمیه و آشکار کردن واقعیت فقر، سرکوب، اعدام و فساد در جمهوری اسلامی شد.
"بیش از چهار دهه سرکوب، فقر و فساد"
وی در این نامه به وضعیت اسفبار اقتصادی اشاره کرد و نوشت:
«حاکمیت، با بیش از چهار دهه حکمرانی استبدادی، اقتصاد ایران را به ویرانی کشانده است. بیش از سی میلیون نفر در فقر مطلق به سر میبرند و میلیونها نفر در خطر مرگ ناشی از گرسنگی، بیماری و سرما هستند. نظامی که روزی وعدهی عدالت میداد، حالا فقر را در سراسر کشور نهادینه کرده است.»
"از جمهوری اسلامی به حکومت موروثی رسیدهایم"
حائری با اشاره به روند تمرکز قدرت در دستان علی خامنهای و سیاستهای او طی بیست سال اخیر، تأکید کرد که همه قوا، نهادها، رسانهها و منابع مالی کشور، مستقیماً تحت کنترل او بودهاند، اما وضعیت کشور هر روز وخیمتر شده است. او نوشت:
«حاکمیت، از "جمهوری اسلامی" به "حکومت اسلامی" و اکنون به سوی "خلافت موروثی" گام برداشته است.»
"اعدام، سرکوب و شکنجه به نام اسلام"
وی با اشاره به افزایش اعدامها و نقض گستردهی حقوق بشر، تأکید کرد که سکوت حوزههای علمیه، مشروعیتبخش این جنایات است.
«سالانه هزاران نفر در ایران به بهانههای شرعی مانند "محاربه"، "بغی" و "افساد فیالارض" بدون دادرسی عادلانه اعدام میشوند، درحالیکه مفسدان حکومتی با هزاران میلیارد اختلاس، تنها چند سال زندان را تجربه میکنند و سپس آزاد میشوند.»
"تقیه، مشروعیتبخش جنایات جمهوری اسلامی است"
حائری با انتقاد از سکوت و انفعال حوزههای علمیه، خطاب به مراجع نوشت:
«چگونه است که در زمان حکومت پهلوی، یک حادثهی فیضیه کافی بود تا علما، اسلام را در خطر بدانند، اما امروز، با این حجم از ظلم، قتل، فساد و فقر، حوزههای علمیه سکوت پیشه کردهاند؟»
"نه به اعدام، نه به سرکوب؛ وقت موضعگیری علماست"
وی تأکید کرد که سرکوبها، شکنجهها و سیاستهای فاجعهبار جمهوری اسلامی، تنها مردم را قربانی نمیکند، بلکه بقای حوزههای دینی و مشروعیت آنها را نیز به خطر انداخته است.
«اگر سکوت علما ادامه یابد، دیر یا زود، موجودیت حوزههای علمیه نیز در نظام آینده به چالش کشیده خواهد شد.»
"حاکمیت دیکتاتوری دوام نخواهد داشت"
او در پایان با ابراز امیدواری نسبت به تحقق دموکراسی در ایران، از روحانیت مستقل خواست که برای دفاع از حقوق مردم، سکوت را کنار بگذارند و در برابر جنایات حکومت موضع بگیرند.
📌 برای خواندن متن کامل، به این لینک مراجعه کنید:
https://tinyurl.com/tw9uhwcn
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سکوت را بشکنید
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای سرگشاده خطاب به دو تن از مراجع مستقل شیعه، آیتالله بیات زنجانی و علوی بروجردی، خواستار شکستن سکوت حوزههای علمیه و آشکار کردن واقعیت فقر، سرکوب، اعدام و فساد در جمهوری اسلامی شد.
"بیش از چهار دهه سرکوب، فقر و فساد"
وی در این نامه به وضعیت اسفبار اقتصادی اشاره کرد و نوشت:
«حاکمیت، با بیش از چهار دهه حکمرانی استبدادی، اقتصاد ایران را به ویرانی کشانده است. بیش از سی میلیون نفر در فقر مطلق به سر میبرند و میلیونها نفر در خطر مرگ ناشی از گرسنگی، بیماری و سرما هستند. نظامی که روزی وعدهی عدالت میداد، حالا فقر را در سراسر کشور نهادینه کرده است.»
"از جمهوری اسلامی به حکومت موروثی رسیدهایم"
حائری با اشاره به روند تمرکز قدرت در دستان علی خامنهای و سیاستهای او طی بیست سال اخیر، تأکید کرد که همه قوا، نهادها، رسانهها و منابع مالی کشور، مستقیماً تحت کنترل او بودهاند، اما وضعیت کشور هر روز وخیمتر شده است. او نوشت:
«حاکمیت، از "جمهوری اسلامی" به "حکومت اسلامی" و اکنون به سوی "خلافت موروثی" گام برداشته است.»
"اعدام، سرکوب و شکنجه به نام اسلام"
وی با اشاره به افزایش اعدامها و نقض گستردهی حقوق بشر، تأکید کرد که سکوت حوزههای علمیه، مشروعیتبخش این جنایات است.
«سالانه هزاران نفر در ایران به بهانههای شرعی مانند "محاربه"، "بغی" و "افساد فیالارض" بدون دادرسی عادلانه اعدام میشوند، درحالیکه مفسدان حکومتی با هزاران میلیارد اختلاس، تنها چند سال زندان را تجربه میکنند و سپس آزاد میشوند.»
"تقیه، مشروعیتبخش جنایات جمهوری اسلامی است"
حائری با انتقاد از سکوت و انفعال حوزههای علمیه، خطاب به مراجع نوشت:
«چگونه است که در زمان حکومت پهلوی، یک حادثهی فیضیه کافی بود تا علما، اسلام را در خطر بدانند، اما امروز، با این حجم از ظلم، قتل، فساد و فقر، حوزههای علمیه سکوت پیشه کردهاند؟»
"نه به اعدام، نه به سرکوب؛ وقت موضعگیری علماست"
وی تأکید کرد که سرکوبها، شکنجهها و سیاستهای فاجعهبار جمهوری اسلامی، تنها مردم را قربانی نمیکند، بلکه بقای حوزههای دینی و مشروعیت آنها را نیز به خطر انداخته است.
«اگر سکوت علما ادامه یابد، دیر یا زود، موجودیت حوزههای علمیه نیز در نظام آینده به چالش کشیده خواهد شد.»
"حاکمیت دیکتاتوری دوام نخواهد داشت"
او در پایان با ابراز امیدواری نسبت به تحقق دموکراسی در ایران، از روحانیت مستقل خواست که برای دفاع از حقوق مردم، سکوت را کنار بگذارند و در برابر جنایات حکومت موضع بگیرند.
📌 برای خواندن متن کامل، به این لینک مراجعه کنید:
https://tinyurl.com/tw9uhwcn
#احمدرضا_حائری #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیوستن زندان گنبد کاووس به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در هفته پنجاه و چهارم
هموطنان عزیز،
زندانیان دربند در سراسر ایران، با پیوستن زندان گنبدکاووس به کارزار سهشنبههای نه به اعدام، روز ۱۶ بهمنماه در ۳۵ زندان سراسر کشور برای پنجاه و چهارمین سهشنبهی پیاپی دست به اعتصاب غذا میزنند.
همچنین، شماری از زندانیان سیاسی زندان وکیلآباد مشهد که پیشتر برخی دیگر از زندانیان آن به این کارزار پیوسته بودند، در هفته گذشته با این کنش جمعی زندانیان علیه اعدام اعلام همبستگی کرده و به کارزار سهشنبههای نه به اعدام پیوستند.
این در حالی است که از ابتدای بهمنماه تاکنون، بیش از ۳۰ زندانی اعدام شدهاند که یکی از آنها یک زندانی زن در زندان خرمآباد بوده است. همچنین، در اقدامی ضدانسانی دیگر، منوچهر فلاح، زندانی سیاسی و از اعضای کارزار سهشنبههای نه به اعدام که در زندان لاکان رشت محبوس است، به اتهام "محاربه" در یک روند دادرسی بسیار ناعادلانه، مبهم و بدون حضور وکیل، توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب رشت محکوم به اعدام شده است. روشن است که هدف حکومت از این احکام و اتهامات خودسرانه و سیستماتیک، ایجاد وحشت در جامعه و جلوگیری از اعتراضات خیابانی و قیام است. فراموش نکنیم که خامنهای پیشتر اذعان کرده بود که قضات در احکام خود هیچ توجه و اعتنایی به مبانی حقوق بشر بینالمللی نداشته باشند.
اما از سوی دیگر، همبستگی و اتحاد مردم در مقابله با احکام ضدانسانی اعدام در هفتههای گذشته مثالزدنی بوده، بهطوری که کارزار داخلی و بینالمللی علیه اعدام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، ابعاد گستردهای پیدا کرده است؛ که خود نشاندهندهی اعتراض به تمامیت حکومت مستبدی است که بدون اعدام دوام نمیآورد.
کارزار نه به اعدام در سراسر ایران و اعتصاب غذای سهشنبههای زندانیان، در حال تبدیل شدن به یک کنش همگانی است و هر هفته نیز گسترش مییابد. باشد که این کارزار، کمک ناچیزی به مبارزات آزادیخواهانهی مردم و جوانان دلیر و بیباک برای آزادی میهن اسیرمان و رفع فساد و تبعیض باشد.
اعضای کارزار، از تمامی فعالیتهای حمایتگرانه در سالگرد کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در فضای اجتماعی و رسانهای و همچنین در تجمعات خارجی و داخلی اقشار مختلف قدردانی کرده و امیدوارند که این حمایتها، که در راستای دفاع از حق حیات و مبانی حقوق بشر است، تداوم داشته باشد.
اعضای کارزار سهشنبههای نه به اعدام روز سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، در هفته پنجاه و چهارم، در ۳۵ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان گنبد کاووس.
هفته پنجاه و چهارم
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #منوچهر_فلاح #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هموطنان عزیز،
زندانیان دربند در سراسر ایران، با پیوستن زندان گنبدکاووس به کارزار سهشنبههای نه به اعدام، روز ۱۶ بهمنماه در ۳۵ زندان سراسر کشور برای پنجاه و چهارمین سهشنبهی پیاپی دست به اعتصاب غذا میزنند.
همچنین، شماری از زندانیان سیاسی زندان وکیلآباد مشهد که پیشتر برخی دیگر از زندانیان آن به این کارزار پیوسته بودند، در هفته گذشته با این کنش جمعی زندانیان علیه اعدام اعلام همبستگی کرده و به کارزار سهشنبههای نه به اعدام پیوستند.
این در حالی است که از ابتدای بهمنماه تاکنون، بیش از ۳۰ زندانی اعدام شدهاند که یکی از آنها یک زندانی زن در زندان خرمآباد بوده است. همچنین، در اقدامی ضدانسانی دیگر، منوچهر فلاح، زندانی سیاسی و از اعضای کارزار سهشنبههای نه به اعدام که در زندان لاکان رشت محبوس است، به اتهام "محاربه" در یک روند دادرسی بسیار ناعادلانه، مبهم و بدون حضور وکیل، توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب رشت محکوم به اعدام شده است. روشن است که هدف حکومت از این احکام و اتهامات خودسرانه و سیستماتیک، ایجاد وحشت در جامعه و جلوگیری از اعتراضات خیابانی و قیام است. فراموش نکنیم که خامنهای پیشتر اذعان کرده بود که قضات در احکام خود هیچ توجه و اعتنایی به مبانی حقوق بشر بینالمللی نداشته باشند.
اما از سوی دیگر، همبستگی و اتحاد مردم در مقابله با احکام ضدانسانی اعدام در هفتههای گذشته مثالزدنی بوده، بهطوری که کارزار داخلی و بینالمللی علیه اعدام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، ابعاد گستردهای پیدا کرده است؛ که خود نشاندهندهی اعتراض به تمامیت حکومت مستبدی است که بدون اعدام دوام نمیآورد.
کارزار نه به اعدام در سراسر ایران و اعتصاب غذای سهشنبههای زندانیان، در حال تبدیل شدن به یک کنش همگانی است و هر هفته نیز گسترش مییابد. باشد که این کارزار، کمک ناچیزی به مبارزات آزادیخواهانهی مردم و جوانان دلیر و بیباک برای آزادی میهن اسیرمان و رفع فساد و تبعیض باشد.
اعضای کارزار، از تمامی فعالیتهای حمایتگرانه در سالگرد کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در فضای اجتماعی و رسانهای و همچنین در تجمعات خارجی و داخلی اقشار مختلف قدردانی کرده و امیدوارند که این حمایتها، که در راستای دفاع از حق حیات و مبانی حقوق بشر است، تداوم داشته باشد.
اعضای کارزار سهشنبههای نه به اعدام روز سهشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، در هفته پنجاه و چهارم، در ۳۵ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان گنبد کاووس.
هفته پنجاه و چهارم
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #منوچهر_فلاح #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا خندان، زندانی سیاسی، چند روزی است که به بند قرنطینه زندان اوین منتقل شده است. او پیش از آن در خصوص رفتار خشن و غیرقانونی با خانوادهاش دست به اعتصاب غذا زده است و بیانیهای به شرح زیر نوشته است:
نامه رضا خندان از زندان اوین: «تا رسیدن به حقوق قانونیام اعتصاب غذا خواهم کرد»
از عصر چهارشنبه بهدنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطم با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
شش سال و نیم پیش، من و دوست فرهیختهام، فرهاد میثمی، همسرم نسرین و تعداد دیگری از دوستان، در پی سالها مبارزه زنان برای بهدست آوردن حقوق بدیهیشان، دست بهکار شدیم تا به نوبهی خود سهم اندکی در راه احقاق حق آزادی پوشش زنان داشته باشیم.
ما به مدنیترین و متمدنانهترین شکل ممکن به حجاب اجباری اعتراض کردیم. «جنایتی» که ما مرتکب شدیم نوشتن یک جمله بود: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم.»
در آن سال فرهاد میثمی بازداشت و بارها دست به اعتصاب غذا های طولانی و نفس گیر زد که در یک مورد منجر به آزادی موقت من از زندان شد. همزمان با بازداشت من و فرهاد عده زیادی از دوستان احضار و تهدید شدند.
بیش از شش سال و نیم است، چه در زندان و چه بیرون، درگیر پروندهای هستم که جرمام نوشتن جملهی مورد اشاره بوده است.
اکنون که به گذشته نگاه می کنم و حقوقی که زنان ایران با وجود تغییر نکردن قانون حجاب، با چنگ و دندان و جانفشانیها و فداکاریهای خیره کننده خود کم و بیش به دست آوردهاند و همچنان با قدرت از آن محافظت میکنند، به کارمان افتخار میکنم و مطمئنام که راه را درست پیمودهایم.
بازداشت امثال من و فعالان جنبش زنان و معترضان به حجاب اجباری آخرین تلاشهای مذبوحانه و بیخردانه ای است که میشود انجام داد.
قریب دو ماه است از ورود همسر و دخترم (در مدتی که ایران بود) به بهانهی نداشتن حجاب اجباری جلوگیری میکنند. این در حالی است که من دقیقا بهدلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شدهام.
در ادامهی مزاحمتها و فشارهای گوناگون بهویژه در روزهای ملاقات، چهارشنبهی گذشته با اینکه با ملاقات حضوریام بهصورت کتبی و شفاهی موافقت کرده بودند و من با در دست داشتن برگهی ملاقات حضوری حاضر شده بودم، از ملاقاتم جلوگیری کردند.
.
همزمان با ممانعت از ملاقات حضوری، کارت تلفنام را نیز غیر فعال کردند تا از وضعیت وحشتناک پیش آمده برای خانوادهام در آن سوی سالن ملاقات خبردار نشوم.
از طریق تلفن هم بندیام متوجه گوشهای از اتفاقات هولناک آن سوی سالن ملاقات شدم که بلافاصله کارت تلفن همبندیام را نیز از کار انداختند.
اکنون که این خطوط را مینویسم با چند واسطه خبردار شدهام چندین تن از ماموران سالن ملاقات بهدلیل اعتراض فرزندمان، نیما بابت لغو ناگهانی ملاقات حضوری به او حمله کرده و او را بهشدت کتک زدهاند.
حال مادر کهنسال و بیمارم با دیدن این صحنهها وخیم شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند. نیما به همراه ماموران به کلانتری ولنجک منتقل شده است. عصر چهارشنبه پس از آزادی نیمای عزیزم، توسط همسرم جهت معاینات و تشکیل پرونده به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
با وجود تمام این اتفاقات تا این لحظه نتوانستهام با خانوادهام تماس برقرار کنم و از حجم اتفاقات بیرون بیخبرم.
چند ماه پیش بود که ضیا نبوی بهدلیل اعلام وجود گسترده ساس در زندان اوین محاکمه و البته بهدلیل مستند بودن گفتههایش تبرئه شد.
ساس همچنان از سر و کول زندانیان بالا میرود. مواد مخدر در اینجا بیداد میکند. حیاط زندان بهدلیل مصرف مواد بهصورت علنی در مقابل دوربینهای فعال زندان، غیر قابل استفاده شده است. نیمه شبها بهسختی میشود دستشویی خالی پیدا کرد، چرا که مصرفکنندگان مواد گاهی دو نفره در یک دستشویی مشترکا مشغول استفاده از موادند.
این اتفاقها در حالی رخ میدهند که تمام توجه روی زندانیان سیاسی است و مدام تحت نظر و پیگردند.
کوچکترین اعتراض و ایرادی به عملکرد مدیران زندان بهشدت سرکوب میشود. آنها از قوانین خود نوشته نیز تبعیت نمیکنند. ظرف ۲۴ ساعت گذشته تلفن ۵ تن از ما، صرفا بهدلیل تماس با خانواده و پیگیری احوال خانوادهام غیرفعال شده است.
همین چند روز پیش بود که آقای نوریزاد توسط یکی از زندانیان مالی از ناحیه سر به قصد کشت مورد حمله قرار گرفت که خوشبختانه نجات پیدا کرد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/2s4jnuvy
#رضا_خندان #بیانیه #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه رضا خندان از زندان اوین: «تا رسیدن به حقوق قانونیام اعتصاب غذا خواهم کرد»
از عصر چهارشنبه بهدنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطم با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
شش سال و نیم پیش، من و دوست فرهیختهام، فرهاد میثمی، همسرم نسرین و تعداد دیگری از دوستان، در پی سالها مبارزه زنان برای بهدست آوردن حقوق بدیهیشان، دست بهکار شدیم تا به نوبهی خود سهم اندکی در راه احقاق حق آزادی پوشش زنان داشته باشیم.
ما به مدنیترین و متمدنانهترین شکل ممکن به حجاب اجباری اعتراض کردیم. «جنایتی» که ما مرتکب شدیم نوشتن یک جمله بود: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم.»
در آن سال فرهاد میثمی بازداشت و بارها دست به اعتصاب غذا های طولانی و نفس گیر زد که در یک مورد منجر به آزادی موقت من از زندان شد. همزمان با بازداشت من و فرهاد عده زیادی از دوستان احضار و تهدید شدند.
بیش از شش سال و نیم است، چه در زندان و چه بیرون، درگیر پروندهای هستم که جرمام نوشتن جملهی مورد اشاره بوده است.
اکنون که به گذشته نگاه می کنم و حقوقی که زنان ایران با وجود تغییر نکردن قانون حجاب، با چنگ و دندان و جانفشانیها و فداکاریهای خیره کننده خود کم و بیش به دست آوردهاند و همچنان با قدرت از آن محافظت میکنند، به کارمان افتخار میکنم و مطمئنام که راه را درست پیمودهایم.
بازداشت امثال من و فعالان جنبش زنان و معترضان به حجاب اجباری آخرین تلاشهای مذبوحانه و بیخردانه ای است که میشود انجام داد.
قریب دو ماه است از ورود همسر و دخترم (در مدتی که ایران بود) به بهانهی نداشتن حجاب اجباری جلوگیری میکنند. این در حالی است که من دقیقا بهدلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شدهام.
در ادامهی مزاحمتها و فشارهای گوناگون بهویژه در روزهای ملاقات، چهارشنبهی گذشته با اینکه با ملاقات حضوریام بهصورت کتبی و شفاهی موافقت کرده بودند و من با در دست داشتن برگهی ملاقات حضوری حاضر شده بودم، از ملاقاتم جلوگیری کردند.
.
همزمان با ممانعت از ملاقات حضوری، کارت تلفنام را نیز غیر فعال کردند تا از وضعیت وحشتناک پیش آمده برای خانوادهام در آن سوی سالن ملاقات خبردار نشوم.
از طریق تلفن هم بندیام متوجه گوشهای از اتفاقات هولناک آن سوی سالن ملاقات شدم که بلافاصله کارت تلفن همبندیام را نیز از کار انداختند.
اکنون که این خطوط را مینویسم با چند واسطه خبردار شدهام چندین تن از ماموران سالن ملاقات بهدلیل اعتراض فرزندمان، نیما بابت لغو ناگهانی ملاقات حضوری به او حمله کرده و او را بهشدت کتک زدهاند.
حال مادر کهنسال و بیمارم با دیدن این صحنهها وخیم شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند. نیما به همراه ماموران به کلانتری ولنجک منتقل شده است. عصر چهارشنبه پس از آزادی نیمای عزیزم، توسط همسرم جهت معاینات و تشکیل پرونده به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
با وجود تمام این اتفاقات تا این لحظه نتوانستهام با خانوادهام تماس برقرار کنم و از حجم اتفاقات بیرون بیخبرم.
چند ماه پیش بود که ضیا نبوی بهدلیل اعلام وجود گسترده ساس در زندان اوین محاکمه و البته بهدلیل مستند بودن گفتههایش تبرئه شد.
ساس همچنان از سر و کول زندانیان بالا میرود. مواد مخدر در اینجا بیداد میکند. حیاط زندان بهدلیل مصرف مواد بهصورت علنی در مقابل دوربینهای فعال زندان، غیر قابل استفاده شده است. نیمه شبها بهسختی میشود دستشویی خالی پیدا کرد، چرا که مصرفکنندگان مواد گاهی دو نفره در یک دستشویی مشترکا مشغول استفاده از موادند.
این اتفاقها در حالی رخ میدهند که تمام توجه روی زندانیان سیاسی است و مدام تحت نظر و پیگردند.
کوچکترین اعتراض و ایرادی به عملکرد مدیران زندان بهشدت سرکوب میشود. آنها از قوانین خود نوشته نیز تبعیت نمیکنند. ظرف ۲۴ ساعت گذشته تلفن ۵ تن از ما، صرفا بهدلیل تماس با خانواده و پیگیری احوال خانوادهام غیرفعال شده است.
همین چند روز پیش بود که آقای نوریزاد توسط یکی از زندانیان مالی از ناحیه سر به قصد کشت مورد حمله قرار گرفت که خوشبختانه نجات پیدا کرد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/2s4jnuvy
#رضا_خندان #بیانیه #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمود ملاکی، معلم و فعال صنفی در زمانی که در زندان بوشهر محبوس بود، در پیامی خطاب به دانشآموزان، از آنها خواست تا نظام آموزشی موجود را کنار بگذارند و راه خودشان را بروند.
متن این پیام به شرح زیر است:
«سخنی با شاگردان مدارس
✍🏽 محمود ملاکی؛ معلم بوشهر
نیک آگاهید که ساختار نظام آموزش عمومی و محتوای آن هیچ تناسبی با نیازهای شما برای زیست انسانی و اخلاقی ندارد. مقاومت طولانی مدیران، برنامهریزان و سیاستهای کلی حاکمیت نیز در برابر پذیرش این حقیقت و تلاشی برای اصلاح و بنیانگذاری طرحی نو، از آفتاب نیمروز امرداد جنوب روشنتر است.
چاره چیست؟ راهحل کدام است؟
مختصر و مفید میگویم: بهعنوان معلمی که نزدیک به بیست سال در این ساختار برای اصلاح امور کوشیدم، راهی جز کنار گذاشتن شیوه این مکتبخانه و پیمودن مسیر خودتان نمیبینم. راه نجات در همین است؛ هرچند طاقتفرسا و پرهزینه، اما روشن و امیدبخش، زیرا دیگر در چنگال آموزههای غیرانسانی این ساختار گرفتار نخواهید ماند.
مردادماه ۱۴۰۲ خورشیدی زندان مرکزی بوشهر»
محمود ملاکی، معلم زندانی و از اعضای هیات مدیره کانون صنفی بوشهر است.
این فعال صنفی معلمان که با پرونده سازی نهادهای امنیتی به زندان محکوم شده و پس از گذراندن دوران محکومیت آزاد شده، پیشتر توسط هیات تخلفات آموزش و پرورش اخراج شد و این رای در دیوان عالی اداری مورد تایید قرار گرفت.
مرتبط:
دانشآموزان و عوارض نظام آموزشی ایدئولوژیک
https://tavaana.org/live_ies/
دوره آموزشی دموکراسی در کلاس درس
https://tavaana.org/democratization-of-classes/
دوره آموزشی حمایت از آموزش لیبرال در ایران
https://tavaana.org/advocating-liberal-education-for-iran/
دموکراسی در آموزش
https://tavaana.org/democracy-in-education/
#محمود_ملاکی #نظام_آموزشی #بیانیه #آموزش_ایدئولوژیک #بوشهر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این پیام به شرح زیر است:
«سخنی با شاگردان مدارس
✍🏽 محمود ملاکی؛ معلم بوشهر
نیک آگاهید که ساختار نظام آموزش عمومی و محتوای آن هیچ تناسبی با نیازهای شما برای زیست انسانی و اخلاقی ندارد. مقاومت طولانی مدیران، برنامهریزان و سیاستهای کلی حاکمیت نیز در برابر پذیرش این حقیقت و تلاشی برای اصلاح و بنیانگذاری طرحی نو، از آفتاب نیمروز امرداد جنوب روشنتر است.
چاره چیست؟ راهحل کدام است؟
مختصر و مفید میگویم: بهعنوان معلمی که نزدیک به بیست سال در این ساختار برای اصلاح امور کوشیدم، راهی جز کنار گذاشتن شیوه این مکتبخانه و پیمودن مسیر خودتان نمیبینم. راه نجات در همین است؛ هرچند طاقتفرسا و پرهزینه، اما روشن و امیدبخش، زیرا دیگر در چنگال آموزههای غیرانسانی این ساختار گرفتار نخواهید ماند.
مردادماه ۱۴۰۲ خورشیدی زندان مرکزی بوشهر»
محمود ملاکی، معلم زندانی و از اعضای هیات مدیره کانون صنفی بوشهر است.
این فعال صنفی معلمان که با پرونده سازی نهادهای امنیتی به زندان محکوم شده و پس از گذراندن دوران محکومیت آزاد شده، پیشتر توسط هیات تخلفات آموزش و پرورش اخراج شد و این رای در دیوان عالی اداری مورد تایید قرار گرفت.
مرتبط:
دانشآموزان و عوارض نظام آموزشی ایدئولوژیک
https://tavaana.org/live_ies/
دوره آموزشی دموکراسی در کلاس درس
https://tavaana.org/democratization-of-classes/
دوره آموزشی حمایت از آموزش لیبرال در ایران
https://tavaana.org/advocating-liberal-education-for-iran/
دموکراسی در آموزش
https://tavaana.org/democracy-in-education/
#محمود_ملاکی #نظام_آموزشی #بیانیه #آموزش_ایدئولوژیک #بوشهر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech