آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.8K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
نوشته سعید ماسوری، زندانی سیاسی،  درباره درد و رنج‌های زندانیان (به ویژه محکومان به اعدام) و خانواده‌هایشان

سعید ماسوری، زندانی سیاسی، نامه‌ای در واکنش به اجرای حکم اعدام خسرو بشارت منتشر کرد. او در این نامه به شرح ظلم‌هایی اشاره دارد که زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و خانواده‌هایشان تجربه می‌کنند.
سعید ماسوری یکی از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران است که شاهد شکنجه و اعدام بسیاری از همبندی‌های خود بوده است.

متن نامه سعید ماسوری به این شرح است:

«چهره‌های مسیح مانندی را تجسم می‌کنم که همه با صلیب‌هایشان بر دوش از تپه “جلجتا” بالا میروند که نه سنگینی صلیب را بر دوش و نه فرورفتن سنگریزه و خار و تیغ را در پاهایشان احساس می‌کنند…!!
آنقدر که فاجعه هولناک است…!
انگار صدای قطع شدن نخاع را در شکستن کمر خودم، خفگی او را در تنگی نفس خودم و لرزشهایش بر طناب دار را در همه تن و جانم و انبوه اضطراب و دلهره و سوزش جگر عزیزانش را در سوزش جگر خودم…داغ و سوزنده احساس می‌کنم!

چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۵ بعداز ظهر است؛ فکر میکردم امروز به خیر گذشت و تا سحرگاهی دیگر او زنده است…که خبر اعدام‌ها رسید …عاقبت خسرو را هم اعدام کردند…ای لعنت و نفرین بر آنها و هر آنچه که می‌پرستند…!!
هرچقدر میخواهم احساساتم را در  قالب واژگانی در خور و در چارچوب انسانی و به اصطلاح حقوق بشری بیان کنم نمیتوانم و واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی بوده و قادر باشد این همه جنایت و شقاوت را توصیف کند. پیشتر زندان قزلحصار را “قزل اخدود” توصیف کرده بودم ولی شاید بهتر است زندان‌ها را به مرداب‌هایی تشبیه کنم با تمساح‌هایی گرسنه و خونخوار که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله می‌کنند، در مرداب زندان بدنهای آنها را تکه پاره کرده و دندانهای شقاوت و سبوعیت‌شان را در قلب و مغز و چشمان آنها فرو می‌کنند و لابد آراواره‌های خونین‌شان را به نشانه پیروزی و اقتدار می‌لیسند تا همه‌ ما و مردممان را در آن مرداب وحشت و جنایت فرو کنند…این “۱۴روز” طناب دار را، تنها بر گردن او نیانداخته‌ بودند بلکه ما (که در واحد دیگر زندان قزلحصارهستیم) و همه عزیزان او را هم این ۱۴ روز آویخته بر طناب دار نگه داشته بودند! وتنها در اعدام خسرو چنین نکرده بودند بلکه همه روزه و انبوه “۱۴روزهای”دیگر را در اعدام‌های دیگر مثل اعدام فرهاد، ایوب، آسو، قبادلو، قاسم، انور و ….چنین کردند…!! اینها قصه نیستند، کابوس‌هایی است که زندگی می‌کنیم …

و این “تمساح‌های عمامه به سر” برای همه مردم ایران  تدارک دیده‌اند…به همین خاطر این عزیزانمان را نه با هم و در یک روز که تک به تک با فاصله روز ها و “۱۴روزها” تیغ بر گلو و طناب بر گردن نگه میدارند تا تاثیر رعب و هراس جنایت‌شان بیشتر و بیش‌تر باشد.!!
کدام حیوان خون‌خوار و درنده‌ای با قربانی خود چنین می‌کند؟ اگر هدف هراس و ارعاب همگانی نیست؟!!
پیش از انقلاب و در دهه شصت شنیده بودیم که محکومان را زیر شکنجه می‌برند و محکومان دیگر را پشت درب اتاق شکنجه به انتظار نگه می‌داشتند تا ناله‌ها و فریادهای او را بشنوند و هم زمان همه را شکنجه و مرعوب سازند…!! ولی این جانیان فراتر رفته و نه فقط با زندانیان که با همه مردم چنین می‌کنند و طناب دار را برگردن کل خانواده محکوم سیاسی و همه مردم نگه می‌دارند!!
این تفاوت‌‌ِ اشقی‌ترین اشقیایی است که امروزه در حاکمیت ایران هستند بایک جنایتکار معمولی.. که محکوم به اعدام و خانواده‌اش را به جایی میرساند تا مرگی سریعتر را از خدا طلب کند.!
فَقُبحاً لَهُم وَ تَرحا (رویشان زشت و دلشان پراندوه باد)
دل نوشته ای از سعید ماسوری زندانی سیاسی در زندان قزلحصار»


درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میله‌های زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/

روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/


#سعید_ماسوری #خسرو_بشارت #بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔37👍83🕊1
سعید ماسوری: تحریم نمایش انتخابات فقط ذره‌ای شرافت می‌خواهد!
۵ تیر ۱۴۰۳

انحطاط ابتذال، در وصف سیرک انتصابی

زندانی سیاسی سعید ماسوری با ارسال پیامی به تحریم همه جانبه سیرک انتصابی موسوم به انتخابات فراخواند. سعید ماسوری که از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایران محسوب می شود در پیام خود با عنوان « انحطاط ابتذال» تحریم نمایش انتخابات را یک ضرور و نیاز توصیف کرد و این عمل یعنی تحریم را یک فعالیت فعالانه و اکتیو نامید.
او با استناد به سخنان یکی از مادران قهرمان این میهن تصریح کرد که تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد بلکه به ذره‌ای شرافت نیاز هست.

متن کامل پیام سعید ماسوری از زندان قزلحصار
انحطاط ابتذال
«در گفتمان جنایت در آلمان نازی بیرون انداختن شهروندان آلمانی از خانه و کاشانه‌شان را “اسکان مجدد”، ریختن انسانها در کوره‌های آدم سوزی را “حل مسئله یهود” و کشتار آزمایشگاهی انسانها را با گاز و “موادسمی” را “امور پزشکی” میخواندند.
فلذا در چنان گفتمانی ،جنایتکاری همچون آدولف آیشمن (مسئول کوره‌های آدم‌سوزی) به تصریح خودش تنها یک “مدیر کارگزار” بوده که صرفاً قوانین و دستور مافوق را اجرا میکرد. فلذا ریختن انسانها در کوره‌های آدم‌سوزی به زعم او “فقط یک موضوع اداری و بوروکراتیک” بوده است.
ودنیا هم باید می‌پذیرفت که حتی شخصی مثل آیشمن در چنان سیستم بوروکراتیکی ،تنها یک مدیر اجرایی و بوروکراتیک بوده ونه یک جنایتکار !

مکانیزم آیشمنی

درحکومت ولایت فقیه نیز دقیقا با همان مکانیزم آیشمنی،کارگزاران و روشنفکرانِ دولت پرورده برای پست ریاست‌جمهوری لفظ “تدارکاتچی” را بکار می‌بردند که حتی اگر آنرا بپذیریم نمیدانم کسانی که برای این منصب “تدارکاتچی گری” به جان هم افتاده‌اند را چه باید نامید؟ و اگر برای نامیدن آن‌ها از واژه‌هایی نظیر کوتوله، نوکر و اوباش سیاسی استفاده بشود. آنگاه برای نامیدن آن کسانیکه دعوت به مشارکت در این “سیرک انتخاباتی” می‌کنند قطعاً با بحران واژه مواجه خواهیم شد!
چرا که در هیچ دوره تاریخی واژه “ابتذال” بدین درجه از انحطاط نرسیده است بطوریکه این “فرهیختگان لاکردار” تفاوت مفهوم “تدارکاتچی” در دوره‌های پیشین را با شرایط بعد از مرگ رئیسی نفهمیده‌اند اگر آن زمان از معنای واژه تدارکاتچی تنها فقدان اختیارات اراده میشد امروز اما تدارکاتچی یعنی مهیا کننده و بستر ساز جانشینی ولی‌فقیه(درصورت مرگ ولی فقیه)و اگر کسی چنین شرایطی را برای جانشین مطلوب خامنه‌ای فراهم نیاورده و یا کمترین قابلیت دردسرسازی را داشته‌باشد، به زبان عامیانه “وِل معطل” است.

به همین دلیل است که می‌بینیم که مناظرات تلویزیونی هم به مغازلات عاشقانه برای رئیسی مبدل گشته و دعوت کنندگان به مشارکت در این سیرک هم با همان حربه‌های همیشگی که اگر یکی از این شش نفر نباشند جنگ میشود و چنین میشود و چنان جز سفاهت و خیانت خود را برملا نمیکنند، چرا که عموم هموطنانمان در این ۴۵ ساله هم سگ زرد را دیده‌اند و هم شغال را…!
چه پزشک باشد و چه شیخک همشهری!
فلذا بخوبی می‌دانند که تحریم این سیرک انتصاباتی
اولا:به هیچ وجه انفعال سیاسی نیست بلکه کنشی است کاملا فعالانه و اکتیو و
ثانیا: به قول آن مادر قهرمان‌مان تحریم این نمایش به دلیل نیاز ندارد و تنها ذره‌ایی شرافت می‌خواهد.

زندانی سیاسی سعید ماسوری
۵ تیر ۱۴۰۳

سعید ماسوری در حال طی‌کردن بیست و چهارمین سال زندان بدون مرخصی خود است.

درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میله‌های زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/

روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/

#سعید_ماسوری #بیانیه #سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍38💔4👌2🕊1💯1
در نامه‌ای سرگشاده:

اعتراض سه زندانی سیاسی نسبت به "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضائی


با درود به مردم شریف و آزاده

دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بوده‌ایم، در روندی غیرقانونی و با "امنیتی‌سازی پروسه درمان زندانیان" که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و ده‌ها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیات‌شان مواجه هستند‌.

آقای افشین بایمانی همبندی ما بیست‌وپنجمین سال حبسش را پشت سر می‌گذارد؛ و بر اثر تحمل "ربع قرن" حبس ظالمانه دچار نارسائی قلبی شده و در چند ماه اخیر دست‌کم از سوی چندین پزشک در داخل زندان (دکتر حاجی‌بابایی در ۱۴۰۲/۱۰/۲۲؛ دکتر امجدی در ۱۴۰۲/۱۱/۹ و ۱۴۰۳/۵/۸ و دکتر رجبی در ۱۴۰۳/۶/۷) معاینه، و هر بار بر درمان فوری و انجام عمل قلب در بیرون از زندان تاکید شده‌ است؛ پزشکی قانونی نیز در پائیز سال گذشته ضمن تایید نارسایی قلبی آقای بایمانی، ایشان را به دکتر بهار مرادی متخصص قلب و عروق معرفی کرده و خانم دکتر مرادی بر فوریت انجام عمل و بستری شدن و دور بودن بیمار از شرایط استرس‌زا (زندان) تاکید کرده بودند.(اسناد دستورات پزشکی مذکور موجود است. )

در چنین شرایطی دادستان تهران و معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای نیری به دلایل نامعلوم با اعزام فوری آقای بایمانی به مرخصی درمانی و انجام عمل قلب و طی مراحل درمانی دیگر در بیرون از زندان تحت نظر خانواده، از اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی خودداری می‌کنند.

درباره آخرین وضعیت آقای افشین بایمانی باید یادآور شویم، ما به عنوان همبندی‌،از ایشان خواستیم به دلیل مشکلات قلبی در سی‌ویکمین هفته کارزار اعتصاب غذای "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در روز سه‌شنبه مورخ شش شهریور ۱۴۰۳ شرکت نکنند، اما ایشان به اصرار خود به این کارزار اعتصابی متعهد بوده و روز سه‌شنبه را همراه با ما در اعتصاب غذا به سر بردند؛ کمتر از نیم‌روزی پس از آن در روز چهارشنبه دچار حمله قلبی مجدد شده و با علائم سکته قلبی به مرکز درمانی بیرون زندان فرستاده شده و یک روز بعد بازگردانده شدند.

در مورد دیگر همبندی ما آقای سامان یاسین هنرمند زندانی نیز باید شهادت دهیم، با وجود دو بار بستری شدن ایشان در بیمارستان روان‌پزشکی رازی و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر تشدید بیماری‌های ایشان در شرایط زندان، و در شرایطی که نزدیک به دو سال است که این جوان به صورت بلاتکلیف در زندان است؛ دادستانی و نماینده ایشان هیچ‌گونه دغدغه‌ای نسبت به حفظ جان این زندانی سیاسی نداشته و تنها به نگارش نامه‌هایی به زندان و تاکید بر "دسترسی زندانی به خدمات پزشکی!" بسنده کرده‌اند!

این در حالی است که سامان علاوه بر بیماری‌های دیگر، دچار بیماری پنیک بوده که حضور در شرایط استرس‌زای زندان این بیماری را تشدید می‌کند. به‌گونه‌ای که هر روز و هر ساعت بیم آن می‌رود که جان وی به خطر افتد.

واقعیت موجود در زندان قزلحصار خود هولناک و غیرانسانی است، ما نه می‌خواهیم با کلمات بازی کنیم، و نه ذره‌ای از واقعیت فراتر برویم.

دادستان تهران و معاون ایشان در مورد این دو هم‌بندی‌ ما یا آگاهانه و با تصمیم خود و یا تحت فشار نهادهای دیگر، با عمل نکردن به قانون و تداوم نگهداری آنها در زندان و محروم کردن‌شان از حق درمان در خارج از زندان و زیر نظر پزشکان مورد تایید خانواده، در عمل زمینه "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" آنها را فراهم آورده‌اند. قتل و کشتاری که بنا بر اطلاع موثق در مورد ده‌ها زندانی در دیگر زندان‌ها از جمله در زندان شیبان اهواز، بند زنان زندان اوین، بند ۴ زندان اوین و.... نیز درحال وقوع است.

در آخر اینکه ما به عنوان همبندی این دو عزیز، خواهان آزادی یا دست‌کم اعزام به مرخصی استعلاجی فوری افشین بایمانی و سامان یاسین هستیم، و مسولیت بروز هر حادثه‌ای و به خطر افتادن سلامتی یا جان این عزیزان در زندان را برعهده دادستان تهران، معاون ایشان و البته در مراتب بالاتر قوه‌قضائیه و سازمان زندان‌ها را در این مورد مسول می‌دانیم. بدیهی است که در صورت تداوم این شرایط غیرقانونی و نقض حقوق این دو عزیز، مقاومت و اعتراض را حق خود دانسته و اعتراضات دیگری را در داخل زندان به مورد اجرا خواهیم گذاشت.

احمدرضا حائری
حمزه سواری
سعید ماسوری

زندان قزلحصار
شهریور ۱۴۰۳

#احمدرضا_حائری #سعید_ماسوری #حمزه_سواری #سامان_یاسین #افشین_بایمانی #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا

📱 Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱tavaana

📱Beshkan

📱Dialogue

📱tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍27💔112
کتاب «زانو نمی‌زنیم!» به تازگی از انتشارات آموزشکده توانا منتشر شده است. در این کتاب نامه‌های زندانیان سیاسی را گردآوری کرده‌ایم.
این نامه‌ها، روایت‌های تلخ و دردناکی از ظلم و ستمی هستند که این افراد در سایه حکومت جمهوری اسلامی متحمل شده‌اند. هر یک از این نامه‌ها، تصویری از مقاومت، استقامت و ایستادگی در برابر یک سیستم سرکوبگر است که تلاش دارد صدای آزادی‌خواهان و منتقدان را در گلو خفه کند.

سعید ماسوری، زندانی سیاسی، می‌نویسد:
«واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی باشد و قادر به توصیف این همه جنایت و شقاوت. پیش‌تر زندان قزلحصار را «قزل اخدود» توصیف کرده بودم، ولی شاید بهتر است زندان‌ها را به مرداب‌هایی تشبیه کنم با تمساح‌هایی گرسنه و خونخوار، که همچنان که در خیابان‌ها به جوانان و دختران‌مان حمله می‌کنند.»

نامه سعید ماسوری را در صفحه ۱۳ این کتاب بخوانید.
لینک دانلود رایگان:
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری
#کتاب
@tavaana

@Tavana_TavaanaTech
28🕊10👍5
نامه سعید ماسوری از زندان قزلخصار، به بهانه‌ی ۱۶ آذر

سعید ماسوری، زندانی سیاسی که در بیست و چهارمین سال حبس بدون هر نوع مرخصی‌ای به سر می‌برد، در نامه‌ای خطاب به دانشگاهیان و معلمان، خواستار مشارکت آن‌ها در مبارزه با حکم اعدام شد.

متن این نامه به شرح زیر است:

"استمداد از دانشجویان برای نجات جان‌های زیر حکم اعدام"

روزگاری کلاسهای آناتومی با تاریخچه‌ آن و نقاشی‌ها و مطالعات لئوناردو داوینچی شروع می‌شد. با آن تصاویر پرسپکتیوش در نمایش آناتومی بدن انسان.

همچنین می‌خواندیم از دانشجویان دانشگاه پدوآ "Pedoa" که در سالن تشریح با وجودی که استادان از رساله‌های جالینوس برای آنها می‌خواندند ولی دانشجویان آنچه را بر روی "میز تشریح" می‌دیدند، می‌پذیرفتند. همانطور که بر همان میز تشریح واضح بود. که تعداد دنده‌های قفسه سینه در مرد و زن برابر هستند و زن از یک دنده مرد ساخته نشده ...! و این را Vetalu به همه نشان داد.

تا ویلیام هاروی که کارکرد قلب و حجم خون در گردش را در بدن محاسبه کرد و گالوانی که با قورباغه‌هایش کارکرد الکتریسیته در بدن را به اثبات رساند و آنگاه که میکروسکوپ اختراع گردید. جهان با جزئیات بی‌سابقه به نمایش درآمد. واحد حیاتی، نامگذاری سلول و رنگ‌آمیزی آن و آشکار شدن تقسیم سلول و کروماتین‌ها و بعد کروموزوم و با کشف پرتوهای ایکس توسط فیزیکدان‌ها زمینه عکس‌برداری و شناخت ساختمان DNA فراهم گردید و این‌همه و انبوهی دیگر تلاش‌هایی برای نجات جان انسان‌ها بود.

از طرفی دیگر، اما پروژه منهتن در صدد ساختن بمب اتمی بود. که تنها با یک "Little boy" (پسر کوچولو) صدها ‌هزار نفر را به طور مستقیم و ملتی را (و شاید هم بشریت) را به طور غیرمستقیم به خاک و خون کشید. ولی بودند دانشجویان، پژوهشگران و دانشمندانی که چشم خود را نبسته بودند؛ از اعتراضات دانشجویی در آمریکا ، فرانسه و...، علیه جنگ ویتنام و نابرابری‌ها تا خروج از پروژه‌هایی مانند پروژه منهتن، افرادی چون موریس ویلیکینز که از پروژه هسته‌ای خارج و با به کارگیری فیزیک در زیست‌شناسی با استفاده از شکست مولکول و آشکار کردن ساختمان DNA همت گماشت و پایه‌گذار دوران جدیدی در علم پزشکی و نجات جان‌ها شد.

شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که امروز در میهن‌مان ایران، دسته‌ دسته انسان‌ها به طور مستقیم کشته و از زندگی محروم می‌گردند و بسا انسان‌های بیشمار دیگر که به طور غیرمستقیم سوژه این کشتار و محرومیت از زندگی می‌شوند و در اینجا نه با بمب هسته‌ای بلکه با طناب‌های دار و اعدام.

بمب اتم هم ابتدا به بهانه تضمین صلح و بازدارندگی ساخته شد(درست همانطور که حکم اعدام و قصاص را هم برای عبرت و بازدارندگی از جنایت می‌گویند) ولی خودش نفس جنایت گردید. چرا که وقتی بمب ساخته‌ می‌شود هم‌زمان بستر کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی فراهم گردیده و دیگر فجایع متعاقب آن دور از انتظار نیست و به طریق اولی زمانی که اعدام و حلق‌آویز، پذیرفته و نص قانون می‌شود، بستر جنایت و کشتار و اعدام‌های دسته‌جمعی هم اجتناب ناپذیر می‌گردد.

خصوصاً توسط حکومتی که سرشت قرون وسطایی و جنایت‌کارانه‌اش بسا بسا خطرناکتر از بمب اتم است.(کافیست آمار کشته‌های بمب اتمی در هیروشیما را با آمار اعدام‌های این حکومت مقایسه‌ کرد)

کارزار و جنبشی که برای مقابله به خنثی کردن این "بمب فعال شده اعدام" به راه افتاده بسیار مهم‌تر و جدی‌تر از مخالفت آن دوران با بمب هسته‌ای است.

چون این "قانونی بودن حکم اعدام" زمینه ساز اعدام‌های دلبخواهی و انبوه است. خصوصاً که با شکست‌های غزه و لبنان و جدیداً سوریه ، موج اعدام‌ها به مثابه بمب‌هایی وحشی است که در جلوی چشم مردم را منفجر می‌کند تا مردم به جان آمده را مرعوب و بقای خود را تضمین کند.

اینجاست که از دانشجویان و اساتید و معلمان به عنوان آگاه‌ترین اقشار اجتماعی انتظار می‌رود که از پیشتازان حمایت از برچیدن حکم اعدام و کارزار "نه به اعدام" باشند، به‌عنوان یکی از مبرم‌ترین وظایف انسانی در میهن‌شان با هر آنچه در توان دارند ، اعم از :

سخنی و قلمی یا قدمی و عَلَمی

زندانی سیاسی سعید ماسوری
زندان قزلحصار ۱۵ آذر ۱۴۰۳

درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میله‌های زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/

روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/

#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #روز_دانشجو #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
30👍7
بیست و پنجمین دی‌ماه (کریسمس) در زندان

کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)

سعید ماسوری، یکی از قدیمی‌ترین زندانی‌های سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، که ۲۵ سال بدون حتی یک ساعت مرخصی زندانی است، در بیست و پنجمین سال نوی میلادی در زندان، نامه‌ای به شرح زیر نوشت:

این بیست و پنجمین دی‌ماه (و کریسمس) است که در زندان هستم. نمی‌دانم این چشم‌ها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب چه سنگینی‌ها و خون‌دل‌هایی را باید تحمل کند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر "صدای باز و بسته شدن درب" را ناقوس مرگ می‌دانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل "شرطی-روانی" با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدام‌های تک‌تک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم، دیگر نمی‌دانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم.

از غیبت و بردن هم‌سلولی‌ها (حجت زمانی، مجید کاووسی، فرزاد کمانگر، علی صارمی، عبدالرضا رجبی، افشین آسانلو، منصور رادپور، شاهرخ زمانی، لقمان و زانیار مرادی، علی حیدریان و و و...) تا هم‌بندیان دوست‌داشتنی و عاشقی چون محسن دکمه‌چی، جعفر کاظمی، محمد آقایی، غلامرضا خسروی، حامد احمدی، شهرام احمدی، قاسم آبسه، آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو... تا شنیدن فریادها و ضجه‌های خانواده‌های آنان...

واقعاً نمی‌دانم... هنوز نمی‌دانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنا، دختر شش‌ساله، که نقاشی خودش و مادرش را کنار چوبه‌دار "بابا" در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود، تحمل کردم و هنوز قلبم از این تپش‌های گزنده و دردآور باز نایستاده...!

شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شده‌ام که "این همه" دیگر تنها قطره‌ای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم، اکنون به‌صورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بی‌گناه را اعدام کردند؛ یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!

این نامه را این‌بار نه خطاب به مردم میهنم (که هرچه در وسعشان است انجام می‌دهند)، بلکه خطاب به همه وجدان‌های بیدار در نهادهای بین‌المللی حقوق بشر، به‌ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل (کمیساریای عالی)، گزارشگران، خصوصاً گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، و همه شخصیت‌های تأثیرگذار: جناب دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش، رئیس کمیسیون اروپا (خانم فون در لاین)، رئیس پارلمان اروپا (خانم روبرتا متسولا) می‌نویسم و از آنها مصرانه می‌خواهم که به‌جز اظهار نگرانی و یا محکوم کردن اعدام‌ها، برای ممانعت از این اعدام‌ها، دست به اقدامات جدی‌تری بزنند.

شمار اعدام‌ها را تنها اعداد تصور نکنند، که این جان انسان‌هاست که روزانه پرپر می‌شود. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این "حکومت اعدام" به موازین انسانی و حقوق بشری است؛ با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار، تا شاید کشتار متوقف شود. حتی در صورت لزوم، ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت...!

هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدام‌های باز هم بیشتر و بیشتر تمام می‌شود، و البته خون‌هایی که از پیکر مردم ایران ریخته می‌شود. شاید اگر پیش‌تر اقدامات مؤثری انجام می‌شد، امروز حتی خانم چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی، هم این‌گونه قربانی سیاست‌های گروگان‌گیری نمی‌شد (آن‌هم در ایام کریسمس!).

رونوشت به:
دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو

زندانی سیاسی سعید ماسوری، از اعضای #کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میله‌های زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/

روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/

#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍299💔2🥰1
سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در نامه‌ای خطاب به کمیسر عالی حقوق بشر، اعدام‌ها در جمهوری اسلامی را روشی برای حذف مخالفان و در ادامه کشتار آن‌ها در خیابان دانست و از او خواست که برای متوقف کردن ماشین اعدام تلاش کند.

متن این نامه به شرح زیر است:

🔴 خطاب به کمیسر عالی حقوق بشر، جناب فولکر تورک، و اجلاس جاری حقوق بشر

🔹اعدام‌ها برای پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابان است

در سالگرد باز شدن درهای اردوگاه مرگ آشویتس، به یاد می‌آوریم که در آنجا دادرسی عادلانه هیچ معنایی نداشت؛ همان‌گونه که در ایران تحت حاکمیت استبداد نیز چنین است. در آشویتس، هدف تنها کشتار و پاکسازی بود، و در ایران امروز نیز هدف چیزی جز حذف مخالفان برای جلوگیری از خیزش‌های اعتراضی نیست.
چگونه ممکن است که حتی بر اساس قوانین "خودنوشته" این رژیم، دو زندانی سیاسی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، هم‌زمان باغی (متهم به بغی)، محارب (متهم به محاربه)، و مفسد فی‌الارض باشند؟ چگونه ممکن است در پرونده‌ای، نه قتلی رخ داده باشد، نه مقتولی وجود داشته باشد، نه شاکی و شکایتی مطرح شده باشد، نه خونی ریخته شده باشد، و نه ولی‌دم و طالب قصاصی در میان باشد، اما همچنان این دو زندانی مستحق اعدام شناخته شوند؟ اگر این اعدام‌ها چیزی جز ایجاد رعب و وحشت، پاکسازی و ادامه کشتار مردم در خیابان‌ها نیست، پس هدف از آن چیست؟
جناب فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر:
حکومت ایران برای اجرای این اعدام‌ها شتاب دارد (شاهد آنکه هنوز در سلول اعدام هستند)، و حتی اگر اجرای احکام را موقتاً به تعویق انداخته باشد، نباید از سرنوشت زنده‌یاد محمد قبادلو غافل شد که دقیقاً در همین ایام، با همین روش، ناگهانی به دار آویخته شد.
به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی، برای نجات جان زنان و مردانی که زیر حکم اعدام هستند، به‌ویژه مهدی حسنی و بهروز احسانی که همین حالا طناب دار بر گردنشان است، هر دری را می‌کوبم.
مردم ایران و هم‌وطنانم، با اعتراضات خیابانی، اعتصاب، امضای طومار، حمل پلاکارد و دست‌نوشته، ارسال نامه و شکایت به همه مراجع ممکن، هر آنچه در توان دارند برای مقابله با این احکام اعدام به کار گرفته‌اند. آنان با شکستن سکوت و فریاد زدن حقیقت (البته به بهای زندان و شکنجه)، صف خود را از این جانیان ضدبشر جدا کرده‌اند.
اکنون از شما، به‌عنوان اصلی‌ترین متولیان بین‌المللی کرامت انسانی و حقوق بشر، انتظار می‌رود که برای توقف این ماشین اعدام و پاکسازی مخالفان، از دولت‌های عضو بخواهید که حداقل مراودات سیاسی و دیپلماتیک خود را مشروط به توقف این احکام کنند.
این حکومت، اعدام و طناب دار را بر گردن همه مردم ایران انداخته، زیرا بقای خود را در اعدام تک‌تک مردم ایران می‌بیند. برای حفظ قدرت، لاجرم چارپایه را از زیر پای مردم خواهد زد، اگر از حسابرسی بین‌المللی نترسد!

سعید ماسوری
یکی از اعضای
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام
۱۰ بهمن ۱۴۰۳

#نه_به_اعدام #بیانیه #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍224💔2
سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج، در نامه‌ای سرگشاده، نسبت به روند فزاینده اعدام‌ها هشدار داد.
او در این نامه «محرمانه بودن پرونده، اعتراف اجباری و دادگاه‌های نمایشی» را مقدمات صدور حکم اعدام دانست.
سعید ماسوری نوشت:
«مراحل دادرسی ساختگی و فرمالیستی بوده، وکلای متهمان از دیدن پرونده محروم‌اند و اغلب اعترافات تحت فشار و با وعده تخفیف مجازات گرفته می‌شوند.»
این زندانی سیاسی در پایان نامه این اقدامات را نقض فاحش حقوق‌بشر دانست و از نهادهای بین‌المللی، به‌ویژه کمیساریای عالی حقوق بشر، خواست که برای رسیدگی به این وضعیت، اقدام کنند.

بیش از ۷۰ هفته است که زندانیان در سراسر کشور کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام را به راه انداخته‌اند. هر روز اخباری از اجرای حکم اعدام یا صدور حکم اعدام یا تایید حکم اعدام منتشر می‌شود.
هم‌اکنون عباس دریس پخشان عزیزی شریفه محمدی وریشه مرادی مجاهد کورکور و هزاران زندانی دیگر به دلایل مختلف زیر حکم اعدام هستند صدای‌شان باشیم صدای بچه‌های اکباتان و اجازه ندهیم جمهوری اسلامی با سرکوب جامعه و از طریق اعدام هم‌وطنان‌مان صدای آزادی‌خواهی را به بند بکشد.

متن کامل نامه. ا اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4xeb57d9

#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا #سعید_ماسوری

@Tavaana_TavaanaTech
9💔8
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، به مکانی نامعلوم منتقل شده است.
به نوشته منابع حقوق‌بشری دقایقی پیش، سعید ماسوری، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد، در زندان قزلحصار کرج، توسط ماموران وزارت اطلاعات به مکان نامعلومی منتقل شد. این انتقال ناگهانی، موجب تحصن و اعتراض سایر زندانیان سیاسی شده است.

ظهر امروز، چهارشنبه ۲۵ تیرماه، نیروهای وزارت اطلاعات با حضور در سالن محل نگهداری سعید ماسوری، این زندانی سیاسی با ۲۵ سال سابقه حبس را به‌صورت ناگهانی و بدون ارائه توضیح مشخصی از بند خارج کردند و به مکانی نامعلوم منتقل کردند.
«هرانا» می‌نویسد: «تلاش سایر زندانیان برای جلوگیری از این انتقال با مقاومت ماموران مواجه شده است. فضای سالن به شدت متشنج شده و زندانیان سیاسی با تحصن و سردادن شعار، خواستار شفاف‌سازی در مورد سرنوشت آقای ماسوری شدند.»‌

از آن زمان تا کنون از سرنوشت سعید ماسوری هیچ خبری در دست نیست.

شکنجه زندانیان در زندان هم از شیوه‌های سرکوبگری جمهوری اسلامی است.

صدای زندانیان باشیم

#سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا #زندانیان_سیاسی


@Tavaana_TavaanaTech
🕊25💔171
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیام زندانی سیاسی رضا سلمانزاده از زندان قزل‌حصار: «احتمال ربایش همبندی‌مان سعید محسودی وجود داشت؛ اکنون محصور هستیم»

رضا سلمانزاده، زندانی سیاسی و پدر دادخواه مهدی سلمانزاده، در پیامی صوتی از زندان قزل‌حصار از تلاش نیروهای امنیتی برای انتقال اجباری یکی از هم‌بندی‌هایش خبر داد. وی در این پیام اعلام کرده است:

«نیروهای امنیتی و اطلاعاتی زندان امروز قصد ربایش یکی از همبندی‌های ما را داشتند. آقای سعید ماسوری که بیست و پنج سال از عمر خود را در زندان‌ها و انفرادی‌های ایران گذرانده، امروز قرار بود به مکان نامعلومی منتقل شود که تاکنون نیز مشخص نیست. درب‌ها را بسته بودند اما ما با ترفندی او را از چنگشان درآوردیم و با شعار دسته‌جمعی ‘مرگ بر دیکتاتور’، آقای ماسوری را به سالن بازگرداندیم. درب‌ها را بستیم و اکنون در محاصره‌ایم و هر لحظه ممکن است حادثه‌ای رخ دهد.»

او همچنین هشدار داده است که این ممکن است آخرین پیام او از زندان باشد و یادآور شده:

«این حکومت سابقه زیادی در سرکوب و جنایت دارد. من با چشمان خودم آتش‌سوزی اوین و استفاده از گلوله‌های جنگی را در سال ۱۳۹۳ دیدم که بیش از صد نفر از زندانیان کشته شدند و همچنین جابه‌جایی زندانیان به‌عنوان سپر انسانی.»

سلمانزاده با اشاره به شرایط موجود در زندان گفته است: «ما اکنون محصور هستیم، مواد غذایی کافی در دسترس نیست، تلفن‌ها قطع شده‌اند و نیروهای زندان در تلاش‌اند تا اوضاع را به‌نفع خود خاتمه دهند.»

او در پایان از جامعه جهانی خواست تا صدای زندانیان باشند و نسبت به وضعیت بحرانی در زندان قزل‌حصار واکنش نشان دهند: «بیش از هفتاد مأمور نوپو و یگان ویژه از زمان جنگ دوازده‌روزه در زندان مستقر هستند. ماشین‌های مسلح به دوشکا و تیربار گیرنوف در محوطه حضور دارند و هر لحظه احتمال وقوع اتفاقی وجود دارد. این صدای ما از دل بیدادگاه‌های ننگین جمهوری اسلامی ایران است.»


#رضا_سلمان_زاده #سعید_ماسوری #زنذان_قزلحصار #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
💔35
بیانیه ۱۹ زندانی در محکومیت صدور حکم تبعید سعید ماسوری، زندانی سیاسی
۱۹ زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج، با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند که تلاش روز گذشته مأموران وزارت اطلاعات برای خارج‌کردن سعید ماسوری از واحد چهار این زندان، با هدف «تبعید او به یکی از زندان‌های واقع در غرب یا جنوب‌ غربی کشور» صورت گرفته است؛ اقدامی که با اعتراض و مخالفت دیگر زندانیان سیاسی تا کنون ناکام مانده و سعید ماسوری روز گذشته به بند بازگردانده شد.
امضاکنندگان این نامه تاکید کرده‌اند که مسئولان زندان به آقای ماسوری گفته‌اند «این انتقال روز شنبه به‌طور قطعی انجام خواهد شد.»
این زندانیان با اشاره به این‌که «ربودن و تبعید زندانیان سیاسی به مکان‌های نامعلوم از مصادیق بارز نقض حقوق بشر است» از نهادهای حقوق بشری و مردم خواسته‌اند تا در برابر این اقدام سکوت نکنند و مانع از تبعید سعید ماسوری در بیست و پنجمین سال حبس وی به زندانی دیگر شوند.

مصطفی زمانی، رضا محمدحسینی، لقمان امین‌پور، مهدی حسنی، احمدرضا حائری، اسماعیل احمدی‌راغب، آرشام رضایی، محمد شافعی، حمزه سواری، صلاح‌الدین ضیایی، ابوالحسن منتظر، میثم دهبان‌‎زاده، اکبر باقری، علی معزی، بهروز احسانی، سپهر امام‌جمعه، رضا سلمان‌زاده، اسدالله هادی و خسرو رهنما، امضاکنندگان این نامه هستند.
متن کامل بیانیه
بیانیه زندانیان سیاسی قزل‌حصار در مورد نحوه گروگانگیری سعید ماسوری؛ استمداد و طلب یاری از مردم

مثل همیشه امروز هم با شنیدن یک خبر دیگر از فشار حداکثری حکومت به این مردم و نقض فاحش حقوق اولیه آنها صبحمان را شروع کردیم. این بار با آغاز وقت اداری زندان نوبت به سعید ماسوری قدیمی‌ترین زندانی سیاسی ایران رسیده بود که برای چندمین بار طعم انتقام سیستم زورگوی جمهوری اسلامی را بچشد." تبعید وی پس از ۲۵ سال حبس جانکاه به مکان نام معلوم". با این ترفند که حفاظت و اطلاعات زندان با وی کار دارد او را از بند سیاسی بیرون کشاندند. پس از رد شدن از درب میله‌ای منتهی به دفتر ریاست واحد ۴ ماموران درب را پشت سر او قفل کردند که با توجه به تجارب تلخ گذشته سعید ماسوری پی برد که مسئله به زندان مربوط نمی‌شود و قصد جابجایی وی به مکان نامعلوم را دارند. یکی از زندانیان سیاسی که همراه او بود به سرعت به سالن بازگشت و خبر تلاش نهادهای امنیتی برای ربودن سعید ماسوری را به ما داد . همگی به سرعت به سمت درب میله‌ای رفتیم و سعید را که از همراهی با ماموران سر باز زده بود آنجا یافتیم. تجمع زندانیان سیاسی پشت درب میله‌ای مسئولین زندان را به اطلاع رسانی غرض اصلی از بردن سعید ماسوری واداشت "تبعید به زندان یکی از استان‌های غرب یا جنوب غربی کشور".

در این لحظه با باز شدن درب میله‌ای برای عبور یکی از زندانیان این فرصت به ما داده شد تا سعید را به این سمت درب بکشانیم و با سر دادن شعار او را به داخل سالن بازگردانیم. درب سالن را از داخل بستیم و با محصور کردن خود مخالفت صریح خود را با این تصمیم بزدلانه نهادهای امنیتی و شیوه برخورد گروگانگیرانه آنها اعلام کردیم. بعد از این مقاومت زندان به ما خبر داد که تبعید سعید ماسوری تا روز شنبه به تعویق افتاده اما در روز شنبه به هر وسیله‌ای این اتفاق باید بیفتد.

ربودن زندانیان سیاسی و تبعید آنها به اماکن نامعلوم یکی از بارزترین مصادیق نقض حقوق بشر می‌باشد که جمهوری اسلامی از زمان تاسیس تا به امروز آن را به شکل وسیعی به کار گرفته و می‌گیرد اما در این شرایط جنگ دستاویزی دیگر برای حکومت فراهم کرده تا عرصه را بر مردم به ویژه زندانیان سیاسی تنگ کرده و به بهانه‌های مختلف با اعمال فشار و انواع شکنجه فضای خفقان را در کشور حاکم سازد این در حالیست که برخی از فعالین سیاسی از جمله برخی از زندانیان سیاسی سابق ضرورت اتحاد ملی را در این شرایط مطرح نموده‌اند گویی خبر ندارند که جمهوری اسلامی طرف اصلی جنگ را مردم ایران می‌داند نه حکومت‌های بیگانه.

فشار به مردم از زمان جنگ تا به امروز به
بهانه‌های مختلف افزایش یافته است. سلب امنیت از مردم ،بازداشت‌های خودسرانه و بی‌وقفه ،اتهام زنی‌های فله‌ای و فشار به زندانیان سیاسی تا حد مرگ نشان از آستین بالا زدن حکومت جهت گرفتن انتقام جنگ اخیر از مردم بی‌ سلاح است و امروز سعید ماسوری قدیمی‌ترین زندانی سیاسی حال حاضر کشور یکی از افرادی است که قرار است مزه این انتقام کور را بچشد.

ما زندانیان سیاسی زندان قزلحصار از تمام مردم آزاده می‌خواهیم که در کنار ما بایستند تا جلوی این نقض فاحش حقوق بشر در زندان را بگیریم.

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی #زندانیان_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
👍297🕊3
آرش صادقی، زندانی سیاسی پیشین:

«تبعید غیرقانونی سعید ماسوری، غیر از جفا در حق این زندانی، جفایی بزرگ‌تر در حق مادر ایشان است

سیزده، چهارده ساله بودم که نام سعید ماسوری را به عنوان اولین زندانی سیاسی در سال‌های ۷۹ ، ۸۰ شناختم.در آن روزهای نوجوانی تصور نمی‌کردم که روزی با او هم‌بند باشم.
بعد از تبعیدم در سال ۹۶، چهار سال و نیم با او در یک بند بودم.دو سال و نیم انفرادی (در دو مرحله) و سال‌های طولانی زندان، جابجایی و تبعید، نتوانسته بود در روحیه او کوچک‌ترین خللی ایجاد کند.
مادر سعید، اما در این سال‌ها به بیماری افسردگی و فراموشی دچار شده است و جز او، چهار فرزند دیگر خود را به یاد نمی‌آورد. مادر فقط روز چهارشنبه، روز ملاقات با سعید را فراموش نمی‌کند.
در یکی از ملاقات‌ها بعد از پایان زمان ملاقات، سعید به سمت بند حرکت کرد.مادر هم پشت سر او می‌خواست وارد زندان شود، که زندانبان به او گفت: مادر کجا می‌روید؟
مادر در پاسخ گفت: می‌خواهم با سعیدم باشم. سال‌هاست یک دل سیر سعیدم را ندیده‌ام.
این تبعید غیرقانونی، غیر از جفا در حق آقای ماسوری، جفایی بزرگتر در حق این مادر است، که ۲۵ سال برای ملاقات فرزندش به زندان‌های مختلف مراجعه کرده است.
با شرایط جسمانی امروز مادر، او امکان ملاقات با فرزندش را در زندان خرم‌آباد نخواهد داشت.»

ظهر روز چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴، مأموران امنیتی زندان قزل‌حصار کرج با حضور در بند سیاسی، تلاش کردند سعید ماسوری، زندانی سیاسی با بیش از ۲۵ سال سابقه حبس، را به تبعید بفرستند که پس از اعتراض و مقاومت سایر زندانیان در نهایت سعید ماسوری را به بند بازگردانند.

ربودن زندانیان سیاسی و تبعید آنها به اماکن نامعلوم یکی از بارزترین مصادیق نقض حقوق بشر است که جمهوری اسلامی از زمان تاسیس تا به امروز آن را به شکل وسیعی به کار گرفته و می‌گیرد.

صدای زندانیان باشیم


#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی

@Tavaana_TavaanaTech
💔39👍135
آخرین وضعیت در بند زندانیان سیاسی در قزلحصار

اعتراض زندانيان به نامه‌ای غیرقانونی و بدون پشتوانه حقوقی برای تبعید سعید ماسوری به زندان زاهدان

در پی مقاومت زندانیان سیاسی در برابر انتقال غیرقانونی سعید ماسوری در روز چهارشنبه گذشته، امروز (شنبه ۲۸ تیر)، مأموران زندان قزلحصار به نماینده زندانیان سیاسی در بند چهار، نامه‌ای نشان داده‌اند که طبق آن، بر اساس دادنامه‌ای منتسب به آقای ماسوری، وی باید به زندان زاهدان تبعید شود.
این در حالی است که در هیچ‌یک از اسناد رسمی قضایی، اعم از دادنامه یا پرینت سوابق قضایی، اشاره‌ای به حکم تبعید برای این زندانی سیاسی نشده است. این اقدام فاقد هرگونه مبنای قانونی و مصداقی روشن از سوء‌استفاده نهادهای امنیتی از ابزار قضایی است.
به‌نظر می‌رسد هدف اصلی از این اقدام، ضربه‌زدن به انسجام و همبستگی میان زندانیان مقاوم در زندان قزلحصار باشد؛ زندانیانی که با راه‌اندازی کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» نقش مهمی در افشای جنایات و فشارهای غیرانسانی در این زندان ایفا کرده‌اند و همچنان به مقاومت خود ادامه می‌دهند.

صدای زندانیان باشیم

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی #نه_به_اعدام #نه_به_شكنجه
@Tavaana_TavaanaTech
🕊22👍42💔2
خانواده سعید ماسوری، خواهران و برادران این زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج، در نامه‌ای خطاب به مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، نسبت به خطر تبعید این زندانی سیاسی به زاهدان هشدار دادند.
روز گذشته، شنبه ۲۸ تیرماه، مسئولان زندان تلاش کردند سعید ماسوری، زندانی سیاسی، را از زندان قزلحصار کرج به زندان زاهدان تبعید کنند. این تصمیم که با مفاد حکم محکومیت این زندانی هم مغایرت دارد، با مخالفت سعید ماسوری مواجه شد و در نهایت اجرای آن فعلن به حالت تعلیق درآمده است.

خانواده این زندانی سیاسی در نامه‌ای خطاب به مای ساتو با توجه به بیش از ۲۵ سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی، به تلاش سرکوبگران جمهوری اسلامی برای انتقال ناگهانی این زندانی به زندان زاهدان اشاره کرده‌اند و این تبعید غیرقانونی را «شکنجه خاموش» توصیف کرده‌اند.

آنان با اشاره به رنج‌های عمیق مادر سالخورده خود، از گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل خواسته‌اند برای جلوگیری از این بی‌عدالتی انسانی و حقوقی علیه برادرشان اقدام کند.


متن کامل این نامه در صفحه سعید ماسوری در شبکه اکس منتشر شده است:
امه به گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران

به نام انسانیت سرکار خانم مای ساتو، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران

خانواده سعید ماسوری – خواهران و برادران او – با احترام و از ژرفای رنجی ۲۵ ساله، این نامه را به شما می‌نویسیم. برادرمان، سعید ماسوری، اکنون بیش از ۲۵ سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به‌سر می‌برد. شاید نام او برای بسیاری از یاد رفته باشد، اما برای ما، برای مادری که هنوز هر روز با قاب عکس پسرش سخن می‌گوید، سعید همچنان قلب تپنده‌ی این خانواده است. برادر ما، سعید ماسوری، بیش از ۲۵ سال است در زندان‌های رژیم ایران حبس می‌کشد. او روزی به اعدام محکوم شد و بعدها به حبس ابد. اما هیچ دادگاهی، هیچ قاضی‌ای، حکم به تبعید و فراموشی او در زاهدان یا زندان دیگری نداد.

در تمام این سال‌ها، تنها دلخوشی پدر و مادرم دیدن او بود، همان ملاقات‌های کوتاه، همان دستانی که از پشت شیشه لمس نمی‌شدند، اما برای پدر پیرم امید زندگی بودند. مادرم، که سال‌ها هر چهارشنبه لباس‌های تازه‌ برای پسرش می‌آورد، حالا حتی نام او را به یاد نمی‌آورد. دکترها گفتند فراموشی‌اش از غم بیش از حد است؛ از دلتنگی‌ای که استخوان می‌ساید، از بغضی که هرگز گفته نشد.

اکنون، برادرمان را بدون هیچ حکم قضایی، بدون هیچ توضیحی، به زاهدان می‌خواهند تبعید کنند؛ شهری دور از خانواده، شهری که گویی ساخته شده تا زندانیان را برای همیشه دفن کند، نه در خاک، که در تنهایی و فراموشی.

آیا این نه یک شکنجه مضاعف است؟ آیا انتقالی بدون حکم دادگاه، آن‌هم بعد از ۲۵ سال حبس، چیزی جز شکنجه خاموش است؟ آیا این مجازات مادری نیست که در پیری چشم به راه فرزندش مانده و حالا حتی تصویرش را گم کرده است؟

خوب است بدانید که یکی از خواهران ما که اکنون در ایران است و هر روزه این درد و رنج‌ها را زندگی می‌کند، به دلیل تبعات امنیتی که برای او متصور است، نمی‌تواند و نباید چیزی بگوید، و الا برادرمان تنها عزیزی که می‌تواند در ملاقات‌ها در آغوشش بگیرد را هم از دست می‌دهد.

شاید او باید نویسنده این نامه می‌بود، ولی ما که کمی بیشتر در امان هستیم، از طرف خودمان و او و همه کسانی که ناچار به سکوتند، این نامه را می‌نویسیم.

ما از شما نمی‌خواهیم معجزه کنید. فقط می‌خواهیم صدای ما را بشنوید. برادرمان سزاوار این همه رنج نبود. ما سزاوار فراموش شدن نبودیم.

از شما تقاضا داریم: در مقابله با این اجحافات غیرانسانی و غیرقانونی، آنچه در توان دارید برای جلوگیری از آن انجام بدهید.

با احترام و اشک خانواده ماسوری. ۱۹ ژوئیه ۲۰۲۵ – کانادا”

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #سعید_ماسوری #زندانی_سیاسی

@Tavaana_TavaanaTech
🕊21💔94
خانواده سعید ماسوری، زندانی سیاسی، در بیانیه‌ای با اعلام اینکه تبعید ناگهانی او به زندان زاهدان پس از ۲۵ سال حبس، بدون حکم قانونی و اطلاع قبلی صورت گرفته و جان و حقوق انسانی‌اش را تهدید می‌کند، خواستار بازگرداندن فوری او و واکنش نهادهای حقوق بشری شدند.

متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

اطلاعیه خانواده سعید ماسوری

تبعید سعید ماسوری به زندان زاهدان؛ انتقالی تنبیهی پس از ۲۵ سال حبس

سعید ماسوری زندانی سیاسی که بیش از ۲۵ سال در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر برده بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی و بدون ارائه حکم قانونی به زندان زاهدان تبعید شد. این اقدام ناگهانی از سوی نهادهای امنیتی در حالی صورت گرفته که او سال‌ها در زندان قزلحصار کرج نگهداری می‌شد و خانواده‌اش برای امکان ملاقات در نزدیکی این زندان سکونت داشتند.

تبعید به زاهدان یکی از محروم‌ترین و پرخطرترین زندان‌های کشور اقدامی آشکار در راستای افزایش فشار و آزار روحی و جسمی این زندانی سیاسی و خانواده‌اش محسوب می‌شود این انتقال نه تنها حقوق اولیه‌ی او در زمینه‌ی ملاقات درمان و امنیت را به خطر می‌اندازد بلکه در ادامه ی روند طولانی مدت فشار و محروم سازی هدفمند او از حقوق انسانی‌اش ارزیابی می‌شود.

سعيد ماسوری از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران است که از سال ۱۳۷۹ تا امروز ۲۵ سال از عمر خود را در زندان گذرانده است. تبعید او به زاهدان زنگ خطری جدی برای وضعیت سلامت و امنیت اوست و باید با واکنش فوری نهادهای بین‌المللی حقوق بشر مواجه شود.

ما از سازمانهای حقوق بشری رسانه‌های آزاد و افکار عمومی می‌خواهیم که نسبت به این تبعید ظالمانه سکوت نکنند و خواهان بازگرداندن فوری او به محل قبلی نگهداری‌اش شوند.

خانواده سعید ماسوری

۵ مرداد ۱۴۰۴

ـ سعید ماسوری از زندانیان سیاسی‌ای است که مورد احترام اغلب زندانیان با گرایش‌های مختلف است. او از اعضای اولیه کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام است.

#سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊17💔162
‼️ بی‌خبری مطلق از زندانیان سیاسی واحد ۴ #زندان_قزل‌حصار؛ کسی پاسخگو نیست

پس از یورش وحشیانه به بند سیاسی زندان قزلحصار و انتقال و اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی و تبعید سعید ماسوری به زندان مرکزی زاهدان، همچنان از سرنوشت سایر زندانیان بند سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار اطلاعی در دست نیست. امروز دوشنبه ۶ مرداد وقتی مانند هر هفته شماری از خانواده‌های زندانیان برای ملاقات به زندان مراجعه کردند هیچ‌کس به آن‌ها پاسخی نداد؛ نه اجازه‌ی ملاقات داده شد و نه کوچک‌ترین توضیحی درباره‌ی وضعیت نگهداری و سلامت زندانیان ارائه شد. از روز جمعه ۳ مرداد تا امروز و زمان تنظیم این خبر هیچ یک از زندانیان واحد ۴ با خانواده‌ها تماس نگرفته‌اند. خبرها از انتقال همراه با خشونت آن‌ها به مکانی نامعلوم است. جان زندانیان سیاسی زندان قزل‌حصار در خطر جدی است.

از اینستاگرام احمدرضا حائری

#نه_به_اعدام #سعید_ماسوری #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔23
سعید ماسوری، زندانی سیاسی که چند روز پیش از زندان قزل‌حصار به زندان زاهدان تبعید شده بود، به مکانی نامعلوم منتقل شده، زندان زاهدان از پذیرش وی امتناع کرده و هیچ اطلاعاتی از محل نگهداری او در دست نیست.

ماسوری ۲۵ سال است که در زندان به‌سر می‌برد و این جابجایی‌ها، در کنار بی‌اطلاعی مطلق، مصداق بارز «ناپدیدسازی قهری» است.

سعید ماسوری؛ مبارزی که خستگی را خسته کرده است.

✍️عزیز قاسم‌زاده

در میان چهره‌های مبارز و مقاوم ایران  سعید ماسوری جایگاه ویژه‌ای دارد. مردی که از  ۲۵ سال پیش یعنی از ۳۵ سالگی تا به امروز که ۶۰ ساله شده است،بی‌وقفه در زندان بوده و هیچ‌گاه برای یک لحظه هم به مرخصی نیامده است. به رغم این مقاومت و ایستادگی طولانی اما نام او در سایه مانده است. گویی رسانه‌ها نیز ظلمی عامدانه و غیر عامدانه در حق او روا داشته اند. سعید ماسوری اما با بیست و پنج سال مجاهدت تمام، خستگی را خسته کرده است.
کسی که پزشکی در اروپا را رها کرد و به ایران آمد و از سال ۷۹ به طور پیوسته در زندان بوده است.
سعید ماسوری در آلمان و نروژ به تحصیل پزشکی پرداخت اما برخلاف بسیاری که برای ماندن می‌کوشند، مسیر بازگشت را برگزید؛ بازگشتی که به بازداشت و حبس ابد او ختم شد. در دی ۱۳۷۹ سعید ماسوری در دزفول بازداشت شد، ابتدا به اعدام محکوم شد و سپس این حکم به حبس ابد تقلیل یافت.

از آن زمان تاکنون، در سلول‌های زندان‌های اهواز، اوین، رجایی‌شهر و قزل‌حصار، روزها را بی‌مرخصی و سال‌ها را بی‌امید آزادی گذرانیده است؛ اما وجودش همیشه چشمه ی سرشار امید بوده است.
آرش صادقی، فعال حقوق بشر که سال‌ها با سعید ماسوری هم‌بند بوده، درباره او چنین می‌نویسد:
«چهار سال و نیم با او در یک بند بودم. دو سال و نیم انفرادی و سال‌های طولانی زندان، جابه‌جایی و تبعید، نتوانسته بود در روحیه او کوچک‌ترین خللی ایجاد کند.»
رفتار و منش ماسوری در زندان به شهادت همه کسانی که با او حبس کشیده اند،بسیار انسانی و اخلاقی است.او در رابطه با هم بندیانش فارغ از اینکه  تعلق سیاسی هر کدام چه باشد و خود به چه باوری عقیده دارد،چنان رفتار کرده که همگی با هر نحله  فکری، مجذوب او شده اند. بسیاری از زندانیان با گرایش‌های متفاوت، از مقاومت بی‌نظیر و حُسن خلق او به عنوان الگویی سازنده برای دیگر زندانیان یاد کرده اند.
مادر سعید اما اکنون دچار فراموشی شده و تنها چیزی را که به یاد می آورد چهارشنبه‌های ملاقات با سعید است.
آرش صادقی در یادداشتش تاکید می کند که مادر سعید ماسوری سال‌هاست به بیماری افسردگی و فراموشی دچار شده. اما هنوز، فقط یک چیز را فراموش نمی‌کند: روز ملاقات با سعید – چهارشنبه‌ها
آرش می نویسد:
«در یکی از ملاقات‌ها، پس از پایان دیدار، مادر پشت‌سر سعید خواست وارد زندان شود. زندانبان گفت: «مادر، کجا می‌روید؟» مادر پاسخ داد: «می‌خواهم با سعیدم باشم… سال‌هاست یک دل سیر او را ندیده‌ام.»
حالا پس از سالها تبعید و انفرادی های طولانی  در زندان های گوناگون، سعید ماسوری اینک به  زندان زاهدان تبعید شده است.
با تبعید سعید به زندان زاهدان، این مادر، با شرایط جسمانی‌اش، دیگر حتی توان دیدار با پسرش را نمی یابد.
با وجود این همه سال حبس و استقامت، نام سعید ماسوری کمتر در رسانه‌ها شنیده شده است. در حالی که او از معدود کسانی‌ست که
پزشکی در اروپا را رها کرد و به ایران برگشت اما دو دهه نیم را  بدون مرخصی، در زندان سپری نموده است.

سعید ماسوری در طی سالهای طولانی زندان بارها شاهد اعدام هم‌بندی‌هایش بوده و نامه‌هایی کوبنده در اعتراض به موج اعدام‌ها نوشته است اما به رغم این همه دلاوری، فضای نابرابر رسانه‌ای در عدم  معرفی شخصیتی چنین مقاوم، دردناک و ناعادلانه و حکایت از ساز و کارهایی است که گاه آگاهانه و عامدانه و گاه غیر عامدانه، صورت می پذیرد. خاموش کردن یا حذف کسانی که صدای روشن آنها و مرام خورشید گونشان بر فلک الافلاک تاریخ آزادی خواهی ثبت گشته، تلاشی بیهوده و عبث است و خاموشی و فراموشی را راهی بدان نیست.
سعید ماسوری امروز تنها یک زندانی سیاسی نیست. او نمادی از مقاومت دلیرانه و وفاداری به آرمان هایی است که برای تحققش بی‌ادعا و  بی‌هیاهو و بی چشم داشت از حمایت دیگران، هر روز امیدوارانه تر از پیش، تک تک این سالهای دور و دراز زندان را سپری نموده است. یادآوری نام او و  تجلیل از مرام او، پاسداشت فردی است که در سخت‌ترین شرایط، روح خود را حفظ کرد. او در دل تاریکی، شمعی شد برای همگنان و هنوز هم، صدای او  هرچند کم‌شنیده شده، گواه این است که مبارزه در مسیر انسانیت و ساز و کار عادلانه، حتی در سلول انفرادی و زندان های طولانی هم می‌تواند پیوسته زنده بماند.

#از_قزلحصار_بگو #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
49💔5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نکاتی درباره تبعید زندانیان سیاسی و عقیدتی

آیا تبعید زندانیان سیاسی و عقیدتی، قانونی است؟
امیرسالار داودی، وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر، در این باره توضیح می‌دهد.
این بخشی از برنامه «زندان در ایران در هفته‌ای که گذشت» است که ۸ فروردین ۱۴۰۱ در اتاق آموزشکده توانا در کلاب‌هاوس برگزار شده بود.

سایت:
https://tavaana.org/exileprisoners/
یوتیوب:
https://youtu.be/igQA02n3G6Y


#یاری_حقوقی_توانا #زندانیان_سیاسی #سعید_ماسوری
#نه_به_جمهوری_اسلامی


@Tavaana_TavaanaTech
🕊132
سعید ماسوری:
بابک شهبازی در اثر یک پرونده جعلی و ساختگی اعدام شد

سعید ماسوری، زندانی سیاسی که از دی ماه ۱۳۷۹ بدون یک روز مرخصی در زندان است و در طی این مدت شاهد اعدام بسیاری از هم‌بندی‌های خود بوده است، طی نامه‌ای در واکنش به اعدام بابک شهبازی، آن را در تداوم «اعدام برای بقا» تحلیل کرد و در اثر یک پرونده با مستندات جعلی و اتهامات ساختگی دانست.

متن این نامه به شرح زیر است:

«باز هم همان احساس!!!
پیش‌تر در نوشته‌ای شرایط جنایت “شنبه خونین” ۴ مرداد ۱۴۰۴ را نوشته بودم که با اعدام زنده‌یادان مهدی حسنی و بهروز احسانی و بعد هم تبعید خودم به زاهدان مصادف شد و در آن نوشته شرایط هولناک سلول‌های انفرادی و شرایط محکومان به اعدام را توضیح دادم (اگرچه بسیار ناقص و قطعاً نارسا به نسبت اصل آنچه که رخ می‌دهد) لذا وقتی شنیدم که مهدی و بهروز را همان شب اعدام کرده‌اند خدا را شکر کردم که بیش از یک شب آن شکنجه‌گاه را تجربه نکردند و این‌بار در مورد زنده‌یاد بابک شهبازی نیز چنین احساسی داشتم، به‌ویژه اینکه خانواده بابک در همان روز و پشت درِ زندان حضور داشتند و این عمق جنایت را صد چندان می‌کرد.

ضمن صمیمانه‌ترین همدردی و تسلیت به خانواده بابک، قصدم این بود که بدانند در تحمل این فاجعه تنها نبودند و ما هم‌بندیان او هم در کنار آنها بودیم و خواهیم بود. در جنایت پیشین، به‌خاطر رگبار و تسلسلی از فجایع، شاید اصل فاجعه پوشیده‌تر ماند ولی با اعدام جنایتکارانه بابک بار دیگر ریشه غیرحقوقی و جنایتکارانه “اعدام برای بقا” را دیدم که به قول نوید افکاری تنها برای طناب‌های دارشان سراغ گردن‌هایی می‌گردند والا نه فقط اتهامات و مستندات پرونده به وضوح جعلی و ساختگی بود بلکه زندگی نزدیک و روزمره و لحظه‌به‌لحظه با او برای همه ما هم‌بندیانش کمترین شبهه‌ای باقی نگذاشت که هر آنچه به او منسوب می‌کردند جز دروغ محض، تهمت و افترا چیز دیگری نبود و بابک حقیقتاً دغدغه وطن خود را داشت و عاشق آن بود و این را دوستان، هم‌بندیان و خانواده او هم به‌خوبی و یقیناً می‌دانستند.

در انتها باید خاطرنشان کرد که اگرچه “اعدام” به واسطه قضائیه خیانتکار و قاضی صلواتی رقم خورد ولی زندان قزلحصار هم با فریب و نیرنگ و صحنه‌سازی‌های دروغین آتش بیشتری بر جگر سوخته ما نهاد و حتی فرجه‌ای چند دقیقه‌ای برای وداع و خداحافظی با دوستان، هم‌بندیان و حتی خانواده‌اش را هم ندادند درحالی‌ که سوگند یاد می‌کردند که اگر هر ابلاغیه و حکم و یا هر دستور جابه‌جایی را طبق روال قانونی و بدون کمترین نیرنگ و فریب، صراحتاً به زندانیان خواهیم گفت… ولی باز هم جنایت با رذیلانه‌ترین و بزدلانه‌ترین شکل ناجوانمردی انجام شد!!!
اما بدون شک جوشش خون‌های به ناحق ریخته شده گریبان مسببان آن را خواهد گرفت و این وعده‌ الهی است.
در آخر باز هم صمیمانه‌ترین همدردی و تسلیت را به خانواده ایشان ابراز می‌کنیم و شجاعت و استواری خانواده را حتی بعد از اجرای حکم اعدام در بیان واقعیت و افشای جنایت می‌ستاییم.
سعید ماسوری
شهریور ۱۴۰۴
زندان قزلحصار»

لازم به ذکر است، پیکر بابک شهبازی، ساعتی پیش با حضور اعضای خانواده، در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد و فرزندان او برای آخربن بار چهره مهربان پدرشان را دیدند.

#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #بیانیه #سعید_ماسوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
23💔13🕊2
«نه به اعدام» چرا مجرمانه‌ترین شعار و نفسِ جنایت است؟
در حمایت از زندانیان اعتصابی بند ۲ قزل‌حصار
✍️سعید ماسوری

سعید ماسوری، زندانی سیاسی در زندان قزل‌حصار، در یادداشتی با عنوان «چرا مجرمانه‌ترین شعار و نفسِ جنایت است؟» از داخل زندان، به ممنوعیت شعار «نه به اعدام» پرداخته و آن را نشانه‌ای از ترسِ حکومت از فریادِ حقِ حیات دانسته است. او می‌نویسد که در نظام استبدادی، مخالفت با اعدام نه فقط یک اعتراض انسانی، بلکه تهدیدی برای تمامی سازوکار سرکوب است؛ چراکه «نه به اعدام» به‌معنای آغازِ گفتنِ «نه»‌های بزرگ‌تر به تبعیض، فقر، بی‌عدالتی و دیکتاتوری  است.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

ممنوعیت و مجرمانه بودن شعار «نه به اعدام» بدین‌خاطر است که این شعار، روی دیگرِ آن حقِ حیات است!!
ولی از نگاه حکومت استبدادی، از کجا معلوم که کسی که امروز به اعدام «نه» می‌گوید و آن را فریاد می‌زند، با به‌دست آوردن آن، «نه به تبعیض»، «نه به بی‌عدالتی»، «نه به گرانی و فقر»، «نه به فساد و رانت‌خواری» و «نه به دیکتاتوری» را هم سر ندهد؟؟
حکومت با این شعار که «چون صد آید، نود هم پیش ماست» بر این باور است که اگر اجازه‌ی مبارزه حتی برای «حقِ حیات» را به کسی ندهد، هیچ حقِ دیگری به‌طور جدی قابلِ مطالبه نیست و می‌تواند نادیده گرفته و سرکوب کند.
در زندان‌های این حکومتِ اعدامی، وقتی احکام اعدام صادر می‌گردد و مردمان گروه‌گروه در صف و نوبت اعدام قرار می‌گیرند، جلو و عقب انداختن تاریخ اجرای حکم فقط و فقط به دلخواه و میلِ حکومت و قوه‌ی قضائیه‌ی آن است و با همین حربه، زندانیان و خانواده‌های آنان را تهدید می‌کنند تا دست از پا خطا نکنند. بدین‌صورت، فرصتِ هر روز زنده‌ماندن و زندگیِ یک زندانی را دستمایه‌ی «اقتدار» خود قرار داده، نمرودگونه و فرعون‌وار لافِ «أناالحق» می‌زنند؛ چرا که می‌توانند چند روز زنده‌بودن را به کسی بدهند و از کسی سلب کنند!!!
اینکه روزانه گروه‌گروه زندانیان را به پای چوبه‌های دار می‌برند، برخی را می‌کشند و برخی را برمی‌گردانند (به اسم مهلت‌دادن)، دقیقاً همان «توهمِ خدایی‌داشتن» است و لابد مردمان را هم بردگان و قربانیانی می‌دانند که حیات و زندگیشان در دستانِ آن‌هاست!
هم‌وطنانِ شریفِ ایران!!
حال شما قضاوت کنید!
آیا فریاد «نه به اعدام» از سوی زندانیانی که همه در صفِ اعدام هستند، و کمترین اعتراض و اعتصاب، مصداقِ تخلف در زندان بوده و نتیجه‌اش تسریعِ «اعدام» و به‌دارکشیده‌شدن خواهد بود، آیا چیزی غیر از جسارت و قهرمانی است؟؟؟
اینان «زندگی» و «زیستنِ شرافتمندانه» را چنان عاشق‌اند که حاضرند برای آن بمیرند — تا شاید این حقِ زندگی را، اگر نه برای خودشان، حداقل برای «دیگرانی» بعد از خود، تبدیل به حقِ مسلم و در دسترس کنند و کسی نتواند از آن‌ها بگیرد.
ولی از سوی دیگر، این پاسدارانِ شقاوت و سنگ‌دلی به اعدام‌های دست‌جمعی و گروه‌گروه روی آورده‌اند تا هم این قهرمانانِ سرشار از زندگی را بکشند، و هم با ایجادِ ترسِ ناشی از این کشتار و اعدام‌ها، شهامتِ مطالبه‌ی هر حقِ دیگری را هم در دلِ هر کسِ دیگر پیشاپیش بمیرانند.
فلذا بر ما و بر هر ایرانیِ منصف و شرافتمندی است که، حتی برای امکانِ مطالبه‌ی هر حقی (حتی برای خودمان)، با همه‌ی توان و هر وسیله‌ای که در اختیار داریم، به جنبشِ «نه به اعدام» پیوسته و از زندانیانِ محکوم به اعدامی که با شعارِ نه به اعدام، طناب‌های داری را که دیر یا زود بر گردنِ تک‌تکِ ما خواهد بود ولی آن‌ها بر گردنِ خود محکم کرده‌اند، حمایت کنیم!
و خوشا به حال مردمانی که به‌اصطلاح «مجرمان و گناهکارانشان» هم از این تبارند.
«نه به اعدام»
درود بر حامیانِ نه به اعدام
زنده‌باد آزادی
سعید ماسوری – زندانِ قزل‌حصار
مهرماه ۱۴۰۴

سعید ماسوری، از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی است که در حال‌گذراندن بیست و پنجمین سال حبس خود است. او در طی این دوران، شاهد اعدام‌های بسیاری بوده است. آقای ماسوری از اعضای کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام است.

#سعید_ماسوری #نه_به_اعدام #بیانیه #از_قزلحصار_بگو #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊187💯2