آموزشکده توانا
56.4K subscribers
31.4K photos
37.1K videos
2.55K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکنش خانواده‌های دادخواه به کشته‌شدن دو قاضی بدنام جمهوری اسلامی
کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمدحسن ترکمان، از جان‌باختگان انقلاب زن زندگی آزادی، ویدئویی در اینستاگرام منتشر کرد. او در این ویدئو می‌گوید:
«به یاد آن شبی که پدر محمد قبادلو در سرما و یخبندان دردش را نمی‌توانست حتی فریاد بزند. بیش باد آدم‌های شجاع که انتقام می‌گیرند از قاتلان و افرادی که به‌ناحق حکم داده‌اند.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
@Tavaana_TavaanaTech
محاکمه‌ای بدون عدالت: روایت علی ملیحی، روزنامه‌نگار، از دادگاه قاضی مقیسه

مقیسه: «به دانشجویان فتنه‌گر حکم سنگین دادم تا بترسند.»

علی ملیحی، روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی سابق، تجربه‌اش از برخورد محمد مقیسه در جلسه دادگاه خود بعد از اعتراضات سال ۸۸ را به شرح زیر نوشته است:

«تیر ۸۹، در دادگاه توسط قاضی مقیسه محاکمه شدم. از ابتدای جلسه با صدای بلند سر من و وکیلم آقای دادخواه داد می‌زد. خواهرم در اتاق را باز کرد، مقیسه گفت شما کی هستی؟گفت خواهرش هستم،گفت برو بیرون،خواهرم گفت مگر دادگاه علنی نیست؟ مقیسه شروع کرد به فریاد و گفت برگه این خانم را بگیرید.


باید او را هم محاکمه کنم! من گفتم مرا در بازجویی کتک زده‌اند، پرونده را بست و گفت خوب چیزی یادتان داده‌اند! پسرها کتک، دخترها تجاوز! برو فعلا زندان تا از کارشناست قضیه را بپرسم؛ یک ماه بعد جلسه تجدید شد.

در آغاز شروع کرد پرس و جو، من گفتم، شما درباره کتک خوردن من تحقیق کردید؟ گفت بله معلوم شد تو دروغگو هم هستی! بازجویت تکذیب کرد، گفتم شما هم باور کردید؟ گفت من حرف سرباز گمنام امام زمان برایم حجت است نه یک ضدانقلاب فتنه‌گر مثل تو.

وقتی وکیلم استدلال می‌کرد که حضور موکلم در تجمع ۲۵ خرداد، به ضرورت شغل خبرنگاری بوده، قاه‌قاه می‌خندید و با تمسخر گفت عجب! اصل۲۷ را هم بگو! همه میان اینجا اصل۲۷ قانون اساسی را میگن! شما هم بگو!

بعد گفت ببین، «بودی یا نبودی» یه کلمه جواب بده! گفتم بله بودم گفت خب تمام شد! میری زندان تا آدم بشی. البته نمی‌گفتی هم جایت زندان بود! مرا به۴ سال زندان محکوم کرد. موقع ابلاغ حکم به طعنه گفتم شما قبل عید مشابه پرونده مرا ۲ سال می‌دادید.

گفت یعنی من سبزی‌فروشی باز کردم اینجا؟ البته اعتراض کن شاید حکمت سبک شود! بعد گفتم چرا به دوستانم میلاد اسدی و بهاره هدایت ۷ سال حکم سنگین دادید؟ جوابش حیرت‌انگیز بود، گفت آنها دانشجو هستند، سنگین دادم که این دانشجوهای فتنه‌گر بترسند و انقدر تجمع درست نکنند!

تجربه‌ی دادگاه مقیسه عجیب‌ترین تجربه‌ی من از مواجهه با سیستم بوده، حتی ظاهر کار را هم رعایت نمی‌کرد از همان لحظه اول داد و فریاد بود که نثار من و وکیلم می‌شد. دادگاه خلاصه بود در اینکه من مرتب می‌گفتم بگذارید از خودم دفاع کنم و او فریاد می‌زد ساکت شو!


تاریخ محاکمه‌ی من تیر۱۳۸۹ و تاریخ بازداشتم بهمن۱۳۸۸ و تاریخ آزادی‌ام مرداد ۱۳۹۱ با اعمال عفو بوده است.»


#محمد_مقیسه #علی_ملیحی #دادگاه_انقلاب #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقری‌نیا، امروز راهی دادگاه شد تا از یازده عنوان اتهامی که به او نسبت داده‌اند دفاع کند.
او در این ویدیو از مقامات جمهوری اسلامی می‌خواهد تا خشم و نفرتی که در جامعه نسبت به آن‌ها وجود دارد را ببینند و به فکر عاقبت کار خود باشند و قدرت را واگذار کنند تا فرآیند عدالت انتقالی با کمترین خشونت ممکن انجام شود.
او می‌گوید:
«ترور دو تن از بلندپایه‌ترین مقامات قضایی جمهوری اسلامی که طی سال‌ها احکام ظالمانه‌ای علیه شهروندان منتقد و کنشگران مدنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی صادر کرده‌اند، حامل پیام‌هایی روشن برای این حاکمیت است. پیام نخست این رویداد، انعکاس عمق نارضایتی و خشم گسترده‌ای است که در جامعه نسبت به دستگاه سرکوب وجود دارد. اگر به واکنش‌های شهروندان به اخبار این ترورها نگاه کنید، خشم و نفرت عمیق نسبت به حاکمان و عوامل آن‌ها را به‌وضوح مشاهده خواهید کرد.

اگر سیاست سرکوب و خشونت‌طلبی جوابگو بود، جمهوری اسلامی نباید امروز با این حجم از خشونت عریان علیه خود و عواملش مواجه می‌شد. این وضعیت نشان‌دهنده شکست کامل سیاست‌های سرکوب است. اگر اندکی عقلانیت در این حاکمیت وجود داشته باشد، می‌تواند به این نتیجه برسد که تنها راه نجات، واگذاری قدرت به مردم و ایجاد زمینه‌ای برای عدالت انتقالی در نظام آینده ایران است. این عدالت می‌تواند به کاهش خشم و خشونت عریان در جامعه کمک کند و راه را برای ترمیم اجتماعی و بازسازی اعتماد عمومی باز کند.

امروز، یکم بهمن ۱۴۰۳، به شعبه یک دادگاه انقلاب مشهد احضار شدم تا درباره کیفرخواستی که از سوی شعبه ۹۰۲ بابت شکایت اطلاعات سپاه صادر شده، پاسخگو باشم. در این پرونده، بازپرس ۱۱ عنوان اتهامی برای من مطرح کرده است، اما جالب اینجاست که حتی ۱۱ دقیقه فرصت دفاع از خودم را در بازپرسی نداشته‌ام. این در حالی است که در زندان وکیل‌آباد مشهد، حدود ۴۰ ساعت بازجویی شدم.

آنگونه که در شعر آمده است:
بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد.»

#حسن_باقری_نیا #عدالت_انتقالی #محمد_مفیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
قربانیان بی‌دادگاه‌های قاضی مقیسه و رازینی، همچنان در حال نوشتن روایت‌های خود از رنجی هستند که به واسطه خلق و خوی غیر انسانی، ناعادلانه، غیراخلاقی و زننده آن‌ها متحمل شده‌اند.
زندگی‌هایی که تغییر یافت، خانواده‌هایی که سال‌ها رنج و اضطراب را متحمل شدند، عزیزانی که تحقیر شدند و مورد توهین قرار گرفتند و بی‌جهت حبس‌های طولانی متحمل شدند.

مقیسه و رازینی، دو مهره از سیستم ناعادلانه حکمرانی جمهوری اسلامی بودند و تا وقتی که این رژیم برقرار است، شاهد تداوم چنین ظلم‌هایی خواهیم بود.

#نه_به_جمهورى_اسلامى #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قربانیان بی‌دادگاه‌های قاضی مقیسه و رازینی، همچنان در حال نوشتن روایت‌های خود از رنجی هستند که به واسطه خلق و خوی غیر انسانی، ناعادلانه، غیراخلاقی و زننده آن‌ها متحمل شده‌اند.
زندگی‌هایی که تغییر یافت، خانواده‌هایی که سال‌ها رنج و اضطراب را متحمل شدند، عزیزانی که تحقیر شدند و مورد توهین قرار گرفتند و بی‌جهت حبس‌های طولانی متحمل شدند.

مقیسه و رازینی، دو مهره از سیستم ناعادلانه حکمرانی جمهوری اسلامی بودند و تا وقتی که این رژیم برقرار است، شاهد تداوم چنین ظلم‌هایی خواهیم بود.

#نه_به_جمهورى_اسلامى #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
در حاشیه کشته‌شدن دو قاضی بدنام جمهوری اسلامی
ریزش قضایی
طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در ایران‌وایر

#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
#یاری_مدنی_توانا

@Farsi_Iranwire

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
محمد نوری­زاد، از طرفداران سابق و مخالفان امروز رژیم جمهوری اسلامی با انتشار مقاله «بوسه بر پای یک بهایی کوچک» در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۲ و شرح دیدار خود از آرتین، فرزند یک زوج زندانی بهایی، برگ جدیدی را در فعالیت­های مدنی در دفاع از حقوق بهاییان گشود. هدف اولیه فعالان حقوق اقلیت­ها در این راستا، متوقف ساختن «برخوردهای تند و توفانی با اندیشه­های مغایر» از جمله آیین بهاییت و پیروان آن است. نوری­زاد با انتشار مقاله «جنجال یک بوسه نابهنگام» در تاریخ ۲۸ تیرماه ۹۲ در وبسایت خود در پاسخ به جنجال­ها و اعتراضات نسبت به اقدام خود، بیان می­دارد که این برخوردها «در این سال­های دراز، بیش از آن که نگرانی روحانیان ما را از انحراف مسلمین به نمایش بگذارد، نشانگر این است که روحانیان ما در همه ادوار تاریخ، حیاتشان را در دست به یقه شدن با یک دشمن اعتقادی یافته­اند. و این دست به یقه شدن، برای روحانیان ما یک "نیاز" حتمی و حیاتی برای بقای خودشان بوده و هست.»

در این راستا، آزادی زندانیان بهایی که صرفا به دلیل عقاید مذهبی خود در زندان به سر می­برند و شناسایی حق تحصیل برای جوانان بهایی از خواسته­های اولیه این اقدامات است. دیدار از خانواده زندانیان و جوانان محروم از تحصیل، با هدف "اظهار شرمندگی" و نوعی تبری جستن از اقدامات حکومت اسلامی در تضییع حقوق بهاییان به یکی از فعالیت­های محوری فعالان حقوق بهاییان تبدیل شده است. نوری­زاد که به همراه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی از جمله آیت­الله معصومی تهرانی، عیسی سحرخیز، نسرین ستوده، و نرگس محمدی در ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی در اردیبهشت ۱۳۹۳ شرکت داشت، بیان نمود که «هر کدام از ما به خاطر رنجی که این عزیزان به خاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»

ارتقای هم­زیستی مسالمت­آمیز میان پیروان ادیان مختلف در ایران و پرهیز از تعصبات کور مذهبی از دیگر اهداف اصلی است. بر این اساس، آیت­الله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی سرشناس و نواندیش شیعی، ضمن تقدیر و اعلام حمایت از اقدام نوری­زاد، اقدام وی را «شكل نمادين سخن از انسان‌دوستی و احترام به انسانيت انسان» بدون توجه به دين و مذهب و نژاد و مليت  قلمداد نمود.


#رواداری #گفتگو #همزیستی #حقوق_اقلیت #آزادی_دینی #رواداری #گفتگو_توانا #محمد_نوریزاد


@Tavaana_TavaanaTech
سعید ملک‌پور، زندانی سیاسی سابق که توانست در یازدهمین سال حبس خود در یک مرخصی کوتاه فرار کند و جان به در ببرد، از تجربه مواجهه خود با قاضی مقیسه که اخیرا کشته شد، چنین نوشت:

«زمانی که انفرادی بودم وقتی برای چندمین بار به تمدید حکم بازداشت موقت خودم اعتراض کردم من رو بردند پیش مقیسه، در راه راننده اطلاعات سپاه بهم گفت که می‌بریمت پیش قاضی پرونده، برای اولین بار که من رو دید بدون هیچ دلیلی شروع کرد داد و فریاد و فحش دادن به من، گفت امکان نداره بگذاره من زنده از انفرادی بیرون بیام.
چند ماه بعد به بند عمومی منتقل شدم، مقیسه من رو به اعدام محکوم کرد و ...
الان من زنده ام و آزاد اون مردک فحاش و بد دهان و فاسد مرده، همه ما می‌میریم ولی احتمال اینکه بعد مردن من پشت سرم مثل مقیسه کارناوال شادی راه بیفته خیلی خیلی کمتره.»

ـ لازم به ذکر است، محمد مقیسه، در دادگاه بدوی، سعید ملک‌پور را به اعدام محکوم کرده بود!

تجربه سعید ملک‌پور یادآور عمق بی‌عدالتی‌ای است که نظام قضایی جمهوری اسلامی با تکیه بر افرادی چون محمد مقیسه بر مردم تحمیل کرده است. قاضی‌ای که نه تنها در جایگاه قانون‌مداری و انصاف قرار نگرفت، بلکه خود نماد خشونت، توهین و بی‌حرمتی شد. رفتار او نشان می‌دهد چگونه قدرت در غیاب نظارت و اخلاق، به ابزاری برای سرکوب و تحقیر انسان‌ها تبدیل می‌شود. اما این روایت یک تضاد عمیق را نیز آشکار می‌کند: فردی که به بی‌رحمی و فساد شهرت داشت، اکنون از میان رفته است، در حالی که صدای افرادی چون سعید ملک‌پور همچنان زنده است و روایتگر ظلمی است که بر آنان رفته.
از کشته‌شدگان و آسیب‌دیدگان توسط مقیسه و امثالهم نام نیک بر جای مانده و درباره مقیسه همه شاهدیم که چه لعن و نفرین‌هایی می‌شنویم و از مرگ او چقدر ابراز خوشحالی دیده‌ایم.

#سعید_ملکپور #محمد_مقیسه #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهرام احمدی، زندانی سیاسی کُرد اهل سنت، «دو مرتبه» توسط قاضی #محمد_مقیسه به اعدام محکوم شد.

آقای شهرام احمدی، زندانی عقیدتی اهل سنت، در اردیبهشت  ۱۳۸۸ بازداشت و در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۱ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه
در یک محاکمه «شش دقیقه‌ای» غیرعلنی به اتهام «محاربه» به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام در دیوان عالی نقض و مجددا به شعبه ۲۸ ارجاع داده شد. قاضی مقیسه در مرداد ۱۳۹۴ بار دیگر با استناد به اعترافات تحت فشار در زمان بازداشت، آقای احمدی را به اعدام محکوم کرد. این‌بار حکم در دیوان عالی کشور تایید شد.

به شهادت آقای احمدی، بازجوها برای اخذ اعتراف او را ۳۳ ماه در سلول انفرادی نگهداری کردند و با شوکر برقی او را شکنجه کرده بودند.
آقای مزین، وکیل آقای احمدی، گفت جلسات دادگاه در زمانی کوتاه و در حد سه تا پنج دقیقه برگزار می‌شد و هیچ فرصتی برای دفاع واقعی به وکیل و متهم داده نمی‌شد و قاضی توجهی به دفاعیات او و درخواست‌های قانونی برای بررسی شواهد و مدارک نکرد: «بارها به مقیسه گفتم که من دارم دفاع می‌کنم، ولی او سرش را پایین می‌انداخت و با تلفن مشغول می‌شد.»

حکم اعدام آقای احمدی به همراه ۳۰ تن از زندانیان سیاسی سنی در ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ در زندان رجایی‌شهر کرج به اجرا درآمد.
او در نامه‌ای نوشته بود:


«آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پرونده‌ام را خوانده باشد، شکنجه‌گرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه می‌روید، یا می‌میرید، دادگاه از پنج دقیقه بیش‌تر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.
اگر این رویا متحقق شود، در آن‌جا خواهم گفت

- آقای قاضی، من عضو هیچ گروهی نبوده‌ام و هیچ خشونتی در هیچ سطحی از من سر نزده است. من در زندگی خطاهای زیادی مرتکب شده‌ام، اما مجازات هیچ‌کدام‌شان به موجب هیچ قانونی مرگ نیست، مگر قانون آنان که می‌گویند یا با ما، یا بر دار.
- آقای قاضی، زمانی که در بازداشتگاه سپاه بودم، کسی که پایش را روی زخم‌هایم فشار می‌داد، از من می‌خواست که به سناریویی که ساخته بود اعتراف کنم. وقتی به اطلاعات رفتم، آن‌ها داستان سپاه را نپسندیدند. با ریتم شلاق بازجو، ریتم زمان به هم ریخت، سوار بر بدن از هم پاشیده من شدیم و به گذشته رفتیم و او داستانش را روی ورق‌های با چشم‌بند انگشت‌خورده من، از نو نوشت. آقای قاضی، این سرگذشت من نیست، داستانی است که آن مردان خشمگین سرائیده‌اند، دست خود را به خون بی‌گناه آلوده نکنید.»

ویدیو ظاهراً در داخل زندان و مخفیانه ضبط شده است.


پرونده «یادبود امید» آقای #شهرام_احمدی را در لینک زیر بخوانید:
https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-8012/shahram-ahmadi

#نه_به_اعدام #اهل_سنت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یاسمن آریانی، فعال مخالف حجاب اجباری که چند سال پیش بازداشت شده بود و چندین سال را در زندان گذرانده بود، ماجرای دادگاهش با قضاوت محمد مقیسه را به شرح زیر نوشت:

«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسه‌ها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمی‌کردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم می‌گفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشه‌ای، باید می‌ذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گنده‌اش شکل چقندر شده بود.  نمی‌دونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون می‌گفت، من می‌گفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
می‌خواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش می‌کنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، می‌ره محل کارش، وضو شو می‌گیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدم‌های بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»

#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی


#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یاسمن آریانی، فعال مخالف حجاب اجباری که چند سال پیش بازداشت شده بود و چندین سال را در زندان گذرانده بود، ماجرای دادگاهش با قضاوت محمد مقیسه را به شرح زیر نوشت:

«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسه‌ها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمی‌کردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم می‌گفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشه‌ای، باید می‌ذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گنده‌اش شکل چقندر شده بود.  نمی‌دونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون می‌گفت، من می‌گفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
می‌خواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش می‌کنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، می‌ره محل کارش، وضو شو می‌گیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدم‌های بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»

#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی


#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
منیره برادران، زندانی سیاسی دهه شصت، در متنی که در فیسبوک منتشر کرد، به یکی از مواجهاتش با محمد مقیسه (ناصریان) و نقش او در سرکوب زندانیان سیاسی پرداخته است. او در بخشی از نوشته‌اش می‌نویسد:

"بعدازظهر یکی از روزهای آخر اسفند ۱۳۶۷ نام مرا برای بازجویی خواندند و به دفتر دادیاری در ساختمان مرکزی بردند. یک ساعتی پشت در معطلم کردند. از اتاق بوی غذا و صدای قاشق و بشقاب می‌آمد. بعد ناصریان آمد و مرا با بدوبی‌راه فراوان برد توی اتاق. حتی جلو آمد و من حرکت دستش را دیدم که بالا رفت. اما نزد. بهانه این بود که پشت در با آن زندانی دیگر حرف زده‌ام. گفت: «ضدانقلاب لج‌بازی هستی؛ باید همان اول اعدام می‌شدی؛ یک سرموضعی گستاخ هستی.»

بعد مرا نشاند و پرسید آیا حاضر به نوشتن انزجارنامه هستم. گفتم نه. دوباره داد و قالش بالا رفت که: «معلوم نیست چرا خانواده‌ات برای آزادی‌ت این در و آن در می‌زنند. باید خودت به آن‌ها بگویی که دوست نداری آزاد شوی تا آن‌ها دیگر مزاحم دادستانی نشوند.» شماره تلفنی را گرفت و شروع کرد به حرف‌زدن. دانستم آن‌طرف خط همسر یکی از آشناهای دور است که از بخت بد من در امور قضایی کاره‌ای است. ناصریان پس از این‌که لجاجت و یک‌دندگی مرا با لحن بسیار موهنی به آن خانم یادآور شد، گوشی را داد به دست من. نمی‌دانستم چه بگویم. آن زن شروع کرد به نصیحت من که به خانواده‌ام رحم کنم، که به فکر آبروی آن‌ها باشم. سکوت کردم. ناصریان بیش‌تر به خشم آمد که چرا به آن خانم محترم احترام لازمه را نکرده‌ام و با ضرب و لگد از اتاق بیرونم انداخت. آخرین حرفش این بود که: «آن‌قدر در انفرادی می‌مانی تا عقلت سر جایش بیاید.»

چند ماه بعد، پس از مرگ خمینی در خرداد ۶۸، ناصریان را دوباره دیدم. او گفت: «هنوز هم که انفرادی هستی. هنوز سر عقل نیامده‌ای؟» و ادامه داد: «خانم، لیسانسیه هم تشریف دارند. خانمِ لیسانسیه بمونه توی سلول، بپوسه تو سلول.» سپس تهدید کرد: «فکر نکن می‌توانی از دستمان قِسِر در بروی. می‌دانی با زندانی‌هایی مثل تو چه کردیم. یادت که نرفته؟»

در یک ملاقات حضوری با خواهرم که در حضور ناصریان انجام شد، در پاسخ خواهرم که گفت حالا که رهبر تغییر کرده آزادشان کنید، گفت: «این‌ها ضدانقلاب هستند، چه ربطی به آمدن رهبر جدید دارد؟» خواهرم را تحقیر کرده و من را تهدید کرد که اگر کوتاه نیایم، «باز هم هر وقت بخواهیم می‌کشیم. همه‌تان را.»"

#منیره_برادران #محمد_مقیسه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سیامک نادری، از زندانیان دهه شصت و از شاهدان اصلی دادگاه حمید نوری، در این ویدیو که بخشی از گفتگو با آقای نجات بهرامی است، از بخشی از جنایات ناصریان (یا همان محمد مقیسه) می‌گوید. (ناصریان نام مستعار مقیسه در دهه شصت بود)

او تعریف می‌کند که مقیسه می‌گفت «خودم از طنابتان آویزان می‌شوم» یعنی اگر کسی روی دار سخت جان می‌دهد، به او آویزان می‌شد تا او سریع‌تر جان بدهد.
او همچنین شرح می‌دهد که مقیسه در قتل زنی که تازه زایمان کرده بود نقش داشت و نوزاد شیرخواره را از مادر گرفتند و مادر را کشتند.

ویدیو از نجات بهرامی

#محمد_مقیسه #ناصریان #حمید_نوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دمید خندهٔ شادی به صبحگاه امید
به گوش شب‌زدگان مژدهٔ وصال رسید

شب سیاه کلاغان گذشت و نور آمد
عقابِِ مانده به بند از میان دام پرید

به بام ملت آزاده پرچم شادی
به اهتزاز درآمد در این طلوع سپید

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند*
همای اوج سعادت٭، دوباره بال کشید

دوباره می‌رسد از راه روز شادی ما
که می‌گریزد از این خاکِ پاک، دیو پلید

دوباره خندهٔ مستی، دوباره رقص غرور
دوباره می‌دمد از آسمانمان خورشید

دوباره دست خداوند می‌شود مرهم
به سینه‌های عزیزی که داغ یاران دید

علی رضا جعفری(آزادی)

٭رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند (حافظ)
٭همای اوج سعادت به دام ما افتد (حافظ)


ـ یکی از مخاطبان توانا نوشت، من اگر جای مسئولان جمهوری اسلامی بودم، هر چه زودتر از سمت خودم کناره‌گیری می‌کردم و از مردم ایران بابت همکاری با این رژیم جنایتکار عذرخواهی می‌کردم. چرا که هم بعد از کشته شدن ابراهیم رئیسی و هم بعد از کشته شدن دو قاضی بدنام، دیدن این موج خوشحالی مردم، مرا به فکر فرو می‌برد و نسبت به عاقبت خودم می‌اندیشیدم. این دو نفر حیف شد که اینجوری کشته شدند، چون فرصت دادخواهی و کشف بسیاری از حقایق از دست رفت،...

نظر شما چیست؟


#اینهمه_سال_جنایت #محمد_مقیسه #علی_رازینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، پس از کشته شدن قاضی مقیسه متنی در خصوص دادرسی‌های ناعادلانه دادگاه‌های انقلابی و ظلمی که متحمل شده به شرح زیر نوشته است:

چند روز پیش جریان کشته‌شدن قاضی محمد مقیسه، بار دیگر تمام خاطرات بازداشت‌ها و دادگاه و ظلم‌هایی که به من شد را به خاطر آورد و لازم دیدم که برای ثبت در تاریخ این موارد را بنویسم.

در سال ۱۳۹۸، قاضی محمد مقیسه، که به صدور احکام ناعادلانه علیه فعالان حقوق بشر شهرت دارد، تنها به دلیل نوشتن جمله «مرگ بر دیکتاتور» بر دیوار، مرا به ۷ سال حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه بخشی از ظلمی بود که جوانی‌ام را در زندان گرفت. در همان سال، پدرم که برای دفاع از من به دادگاه آمده بود، با توهین مقیسه مواجه شد و از دادگاه بیرون انداخته شد. او گفته بود: «پسرت ضد انقلابه، برو بیرون». این برخورد غیرانسانی زخمی عمیق بر روح خانواده‌ام گذاشت و بخشی از فشارهایی بود که بر ما تحمیل شد.
پس از آزادی کوتاه ۷۵ روزه در بهمن ۱۴۰۱، به دلیل گفتن جمله «ما به چه زبانی بگوییم که شما را نمی‌خواهیم؟» بار دیگر بازداشت شدم. در ۱۱ اردیبهشت، مأموران اطلاعات سپاه در حضور پدرم مرا با ضرب‌وجرح شدید دستگیر کردند. در نمایشی به نام «جلسه رسیدگی» در شعبه ۲۸ بی‌دادگاه انقلاب، قاضی محمدرضا عموزاد مرا به ۷ سال و ۹ ماه حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه در تجدیدنظر توسط آخوند حوزان به ۶ سال و ۳ ماه کاهش یافت. پدرم که تاب دیدن این خشونت‌ها و فشارهای روانی ناشی از وضعیت من را نداشت، بیمار شد و در مهرماه همان سال بر اثر ایست قلبی درگذشت. با وجود این فاجعه، رژیم ستمگر حتی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری او را نیز به من نداد.
در طول این سال‌ها، بیش از پنج سال از جوانی‌ام را با زندان، تبعید و انفرادی از من گرفتند. یکی از تلخ‌ترین تجربیاتم تبعید از زندان اوین به قزل‌حصار بود. زمانی که به این تبعید اعتراض کردم، به دستور هدایت‌الله فرزادی، رئیس زندان اوین، و مدیر داخلی، میثم باقری، به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدم و سپس سه هفته را در شرایطی سخت درسلول انفرادی موسوم به سوییت ویژه شکنجه آخرین لحظات زندگی زندانیان اعدامی زندان قزلحصار سپری کردم. شبی در آبان ۱۴۰۲، زندانی‌ای را دیدم که صورت خونینش به حلقه‌های دیوار بسته شده بود. او با دستبند و پابند، زیر پنجره از سرما می‌لرزید و التماس می‌کرد، اما مأموران کوچک‌ترین توجهی به او نداشتند. این رفتارهای غیرانسانی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.
پدرم زیر خاک آرمیده، اما آمرین این جنایات، از جمله مقامات سپاه پاسداران، هدایت‌الله فرزادی، محمدرضا عموزاد، آخوند حوزان، و دیگر عوامل سرکوب، هنوز محاکمه نشده‌اند. رژیمی که با خشونت، اعدام، زندان و سرکوب، آزادی‌خواهان را خاموش می‌کند، هیچ مشروعیتی ندارد و روزی به دست عدالت سپرده خواهد شد. وظیفه انسانی من این است که روشنگری کنم و صدای قربانیان این جنایات باشم. عدالت روزی برقرار خواهد شد و عاملان این ظلم‌ها در برابر نگاه جهانیان محاکمه خواهند شد.

#محمد_مقیسه #رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استوری اینستاگرام مادر جاویدنام محمد قبادلو


جمهوری اسلامی سحرگاه سه‌شنبه، ۳ بهمن ۱۴۰۲، محمد قبادلو، جوان ۲۳ ساله، را که در جریان انقلاب زن، زندگی، آزادی بازداشت کرده بود، اعدام کرد. پیکر او در قطعه ۹۹ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.

یکسال از قتل حکومتی محمد قبادلو گذشت. اعدام، قتل حکومتی است. جمهوری اسلامی از ابزار اعدام برای سرکوب و ارعاب استفاده می‌کند. متهمان در ذوندی ناعادلانه محاکمه می‌شوند. جوانانی که خواسته‌شان آزادی و رفاه و عدالت است، در چنگال دستگاه ناعادلانه قضایی حکومت کشته می‌شوند.

محمد قبادلو یکی از جوانان به ستوه آمده از حکومت اسلامی بود که مثل اکثر مردم ایران خواهان سرنگونی این حکومت بود و به خیابان‌ رفته بود.

محمد قبادلو، در جریان اعتراضات، روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، به دلیل تصادف با موتورهای یگان ویژه، بازداشت شده بود.
قاضی دادگاه به اتهام «محاربه و افساد الارض»، در اولین جلسه دادگاه بدون حضور وکیل و خانواده، برای وی، حکم اعدام صادر کرد.

#محمد_قبادلو #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحرگاه سوم بهمن ۱۴۰۲، محمد قبادلو(۲۳ ساله) اعدام شد

یک سال از آن روز گذشت و درد و رنج آن روز. ده‌ها سال هم که بگذرد، هیچگاه فراموش نمی‌شود.

اعدام در جمهوری اسلامی قتل حکومتی است. قوه قضاییه همان افرادی را که سپاه و وزارت اطلاعات نتوانست در خیابان بکشد یا ترور کند، با پوشش قضایی به قتل می‌رساند.
دادگاه‌ها در جمهوری اسلامی صوری و نمایشی هستند و آرای قضات، از قبل مشخص است.
اگر هزینه کشتن انسان‌ها در این رژیم پایین باشد، همچنان به کشتار ادامه می‌دهد.

ویدیو از محمد خاکی

#محمد_قبادلو #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد قبادلو، جوانی که در میانه اعتراضات و تلاطمات سیاسی در ایران به دار آویخته شد، یکی از نمادهای مقاومت و مبارزه برای آزادی به حساب می‌آید. مادرش، معصومه احمدی، در ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده، با غم و اندوه، از روزهای آخر زندگی پسرش و شرایط ناعادلانه‌ای که بر او تحمیل شد، سخن گفته بود.

محمد قبادلو نمادی از بی‌عدالتی در سیستم قضایی ایران شده است. او نه تنها به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان نماینده‌ای از جوانانی که در خیابان‌های ایران برای حقوق خود مبارزه می‌کردند، شناخته می‌شود. داستان زندگی و مرگ او، قلب‌های بسیاری را به درد آورده و به یادآوری این نکته است که در پس هر چهره از این اعتراضات، یک انسان با آرزوها، خانواده و احساسات وجود دارد که می‌تواند قربانی سیستم‌های ناعادلانه شود.

ویدیو از پوریا افضلی

#محمد_قبادلو #دادخواهی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم اولین سالگرد جاویدنام محمد قبادلو با حضور خانواده‌های دادخواه بر سر مزارش برگزار شد

ویدیو از استوری اینستاگرام مادر امیر مهدی فرخی‌پور


محمد قبادلو، جوانی که در میانه اعتراضات و تلاطمات سیاسی در ایران به دار آویخته شد، یکی از نمادهای مقاومت و مبارزه برای آزادی به حساب می‌آید. مادرش، معصومه احمدی، در ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده، با غم و اندوه، از روزهای آخر زندگی پسرش و شرایط ناعادلانه‌ای که بر او تحمیل شد، سخن گفته بود.

محمد قبادلو نمادی از بی‌عدالتی در سیستم قضایی ایران شده است. او نه تنها به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان نماینده‌ای از جوانانی که در خیابان‌های ایران برای حقوق خود مبارزه می‌کردند، شناخته می‌شود. داستان زندگی و مرگ او، قلب‌های بسیاری را به درد آورده و به یادآوری این نکته است که در پس هر چهره از این اعتراضات، یک انسان با آرزوها، خانواده و احساسات وجود دارد که می‌تواند قربانی سیستم‌های ناعادلانه شود.


#محمد_قبادلو #دادخواهی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد قتل حکومتی جاویدنام محمد قبادلو با حضور خانواده‌های دادخواه بر سر مزارش برگزار شد
مادر محمد قبادلو ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«محمدم دیگر نیستی که برایم از آن روزها بگویی از ۱۵ ماه زندان و انفرادی و …
از روزهایی که فقط من و خدای بینمان می دانیم چه بر تو گذشت
همان خدایی که داشتم فراموشش می کردم
یک روز قبل از سالگرد آسمانی شدنت دوباره وجودیتش را به ما نشان داد و نوری از امید بر زخم های قلب ناآرامم تاباند
دیگر باور دارم که معجزه ها را گاه در دستان کسانی می توان یافت که با یک چای تلخ میهمانت می کنند .
محمد تو گفتی ،بارها گفتی برای دفاع از دختران سرزمینت بر ضاربانشان تاختی
چون غیرت بر ناموس را از پدرت آموختی

قلب مادر آرام بخواب که مردان این سرزمین تا طلوع آفتاب مهر ،بیدارن
و راهت ادامه دارد …»


#محمدقبادلو
#محمد_قبادلو
#نه_به_اعدام
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech