آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سالروز سعید نفیسی، محققی برجسته

« از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن است تو این قدر نوشته باشی؟ پاسخ داد: زمانی را که دیگران صرف معرفی کارهای کرده خود می‌کنند، من صرف کارهای نکرده خود می‌کنم.»

سعید نفیسی در سال ۱۳۳۸ جایزه‌ی سلطنتی دربار ایران برای ترجمه‌ی «آرزوهای بر بادرفته» اثر بالزاک را از آن ِ خود کرد. از دیگر جوایز نفیسی می‌توان به «نشان لژیون دونور» فرانسه به خاطر سال‌ها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تالیف نخستین فرهنگ فرانسه به فارسی اشاره کرد. نفیسی نشان مخصوص واتیکان را برای کتاب مسیحیت در ایران کسب کرد. نفیسی عضویت آکادمی علوم فرانسه را نیز به دست آورد.
بسیاری نفیسی را معمار نثر جدید ایران دانسته‌اند و این چیرگی از احاطه‌ی کامل او به زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی ناشی شده است.
سعید نفیسی، فرزند علی‌اکبر ناظم‌الاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی بیمارستان مدرن در ایران می‌دانند.
نفیسی در سال ۱۳۰۸ به وزارت فرهنگ رفت و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستان‌ها، آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه‌ی عالی تجارت و مدرسه‌ی صنعتی را نیز عهده‌دار شد. سال‌ها بعد نفیسی به تدریس در دانشکده‌های حقوق و ادبیات مشغول شد و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
با آغاز به کار دانشگاه تهران، نفیسی در جایگاه استاد دانشکده‌ی حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده‌ی ادبیات رسید.
نفیسی با نشریات بسیاری مانند پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردم‌شناسی، یادگار، شفق، سال‌نامه‌ی دنیا و تقدم هم‌کاری نزدیک داشت. تنوع حوزه‌ی کار و تحقیق سعید نفیسی بسیار است. از تحقیقات ادبی گرفته تا تحقیقات تاریخی و تصحیح متون نظم و نثر فارسی، فرهنگ‌نویسی، ترجمه از زبان‌های اروپایی، کتاب‌شناسی، روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی از کارهایی است که نفیسی انجام داده است. تسلط کم‌نظیر سعید نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران موجب شد تا آثار گران‌سنگی پدید بیاورد و موفق شود که تعداد بسیاری از متون نظم و نثر فارسی را به شیوه‌ای علمی از گم‌نامی بیرون بیاورد و منتشر کند. کتاب‌خانه‌ی شخصی کم‌نظیری که فراهم آورده بود به نفیسی این امکان را داد که به مهم‌ترین منابع و مآخذ تاریخی و ادبی دست‌رسی داشته باشد. در مورد کتاب‌خانه‌ی کم‌نظیر نفیسی بسیار سخن گفته‌اند.
ایرج افشار درباره‌ی کتاب‌خانه‌ی نفیسی و سرنوشت آن چنین می‌گوید: «کتابخانه نفیسی خزانه‌ای بود با ارج و ارزش. از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده می‌شد که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده می‌کردند. در این کتابخانه نزدیک به پانزده هزار کتاب و مجله و نسخه خطی بود که قسمت کوچکی از آن را به کتابخانه‌های مجلس و دانشگاه کلمبیا فروخت و قسمت بیشتر آن را در اختیار دانشگاه گذاشت که برای کتابخانه مرکزی بردارند.» سعید نفیسی از سال ۱۳۱۸ هم‌کاری خود را با رادیو آغاز کرد. نفیسی از سال ۱۳۴۰ برنامه‌ی یادداشت‌های یک استاد را پایه‌گذاری کرد. «از کسانی که در هنگام به راه‌افتادن رادیو با آن هم‌کاری نزدیک داشتند و به گونه‌ای جزء اولین‌های رادیو محسوب می‌شوند می‌توان به سعید نفیسی مورخ و ادیب و نمایش‌نامه‌نویس اشاره کرد. او در بسیاری از برنامه‌های ادبی رادیو که در زمینه‌ی ادبیات و همین‌طور ایران‌شناسی بود به عنوان کارشناس حضور پیدا می‌کرد.» وجوه مختلف و متفاوت شخصیت علمی نفیسی تا اندازه‌ای است که عبدالحسین زرین‌کوب او شخصیتی چند بعدی: #مورخ، #محقق، #ادیب، #منتقد، #نویسنده، #مترجم، #زبان‌شناس و #روزنامه‌نگار معرفی می‌کند.

یاد این استاد گرانمایه گرامی!
بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1GqoCKa

@Tavaana_Tavaanatech
۱۶ آذر، روز دانشجو

بهاره هدایت؛ #مبارز #خستگی‌ناپذیر جنبش دانشجویی

بهاره هدایت فعال #حقوق_زنان و #حقوق_بشر است که حکم ۱۰ ساله حبس دارد و چندین بهار را تا امروز در #زندان #اوین گذرانده است. گناه‌اش چه بود؟ توجه به #اخراج و نقض حقوق بشری دانشجویان و دانشگاهیان در ایران و اعتراض به آن از هر راه مسالمت آمیزی که برایش امکان داشته است.

بهاره در #سازماندهی #تظاهرات و اعتراضات دانشجویی برای دفاع از همکاران و اعضای علمی دانشگاه‌ها کمک کرده است؛ در کنفرانس‌های جهانی در مورد مسائل دانشجویان ایرانی از راه دور شرکت کرده و سخنرانی داشته است؛ و از وقتی عضو دفتر تحکیم وحدت، بزرگ ترین تشکل #منتقد دانشجویی، شد عضو ساده نمانده و درخشیده است. او در چارچوب مبارزات زنان هم فعال بوده و نقش مهمی در «#کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین #تبعیض آمیز علیه زنان» داشته است.

بهاره در آغاز بهار در ۱۶ فروردین ۱۳۶۰ متولد شده و از بیست سالگی وارد فعالیتهای #دانشجویی شد. از زمان شروع فعالیت ۵ بار بازداشت شد درنهایت به حکم ده سال زندان رسید. در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در تجمع اعتراضی #زنان در میدان هفت تیر تهران شرکت کرد که آن تجمع در واقع آغاز شکل‌گیری کمپین یک میلیون امضا شد. نیروهای امنیتی به آن تجمع حمله کردند و شماری از شرکت کنندگان از جمله #بهاره_هدایت را بازداشت کردند. آن زمان حکم دو سال حبس تعلیقی به مدت پنج سال گرفت چون در "تجمع غیرقانونی" شرکت کرده بود. ۱۸ تیرماه ۱۳۸۶، در سالروز حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ به همراه اعضای شورای مرکزی دفتر #تحکیم وحدت در مقابل #دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) دست به #تحصن اعتراضی زد و دوباره #بازداشت شد و یک ماه را در سلول #انفرادی گذراند و بعد با وثیقه آزاد شد. در سال بعد دوبار به زندان رفت. ابتدا در تیرماه ۱۳۸۷ و سپس در اسفند ماه همان سال به جرم شرکت در تجمع آرام خانواده‌های #زندانیان_سیاسی در مقابل اوین بازداشت شد.

#توانا
https://tavaana.org/fa/Bahare-Hedaiat

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز رضا #براهنی
« معشوقِ جان‌به‌بهار‌آغشته‌ی منی»
#رضابراهنی، #نویسنده، #شاعر و #منتقد ادبی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. وی عضو #کانون_نویسندگان ایران و از چهره‌هایی است که در سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن #قلم کانادا است. آثار او به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده‌است.
براهنی در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد.
وی تا زمان حضور در ایران او چند دوره کارگاه #نقد، #شعر و #قصه نویسی برگزار کرد که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاه‌ها می‌توان به شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، ایرنا محی‌الدین‌بناب، رؤیا تفتی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و... اشاره کرد که باعث شکل گیری یک جریان در دهه هفتاد شمسی شدند.
آثــــار ادبـــی:
اشعار
ـــــــــ
آهوان باغ (۱۳۴۱)
جنگل و شهر (۱۳۴۳)
شبی از نیمروز(۱۳۴۴)
مصیبتی زیر آفتاب(۱۳۴۹)
گل بر گسترده ماه(۱۳۴۹)
ظل الله(۱۳۵۸)
نقاب‌ها و بندها (انگلیسی)(۱۳۵۶)
غم‌های بزرگ(۱۳۶۳)
بیا کنار پنجره(۱۳۶۷)
اسماعیل(۱۳۶۶)
رمان
ــــــــــ
آواز کشتگان
رازهای سرزمین من
آزاده خانم و نویسنده‌اش، ناشر: انتشارات کاروان
الیاس در نیویورک
روزگار دوزخی آقای ایاز
چاه به چاه
نقد ادبی
ـــــــــــ
طلا در مس
قصه‌نویسی
کیمیا و خاک
تاریخ مذکر
در انقلاب ایران
خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
ویدیو: https://goo.gl/7Fb9wY

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
زادروز ویرجینیا وولف، #رمان‌نویس و #منتقد #فمینیست

آدلاین ویرجینیا وولف، رمان‌نویس، #ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی در ۲۵ ژانویه‌ی ۱۸۸۲ در شهر لندن به دنیا آمد. مادر ویرجینیا مدل بود. خانواده‌ی ویرجینیا اهل علم و ادب بودند. پدرش لسلی استیفن مردی ادیب و منتقدی مشهور بود. و همسرش لئونارد وولف کتاب‌هایی در زمینه‌ی اقتصاد و سیاست نوشته بود. چارلز داروین از بستگان وولف بود و خانه‌ی آن‌ها مدام در آمد و شد بزرگان و فرهیختگان قرار داشت. کتاب‌خانه‌ی پدر پر از کتاب‌هایی بود که ویرجینیا از نوجوانی از آن‌ها بهره می‌برد. او آثار نویسندگان بزرگی هم‌چون جیمز جویس، هنری جیمز و مارسل پروست را در این کتاب‌خانه خوانده بود.

ویرجینیا در سیزده‌سالگی مادرش را از دست داد و پس از این حادثه‌ی دل‌خراش ناگهانی، ویرجینیا خواهر ناتنی‌اش را نیز از دست داد. فشارهای عصبی وارد شده بر ویرجینیا در اثر این فقدان‌ها موجب شد که دو سال بعد ویرجینیا دچار حمله‌ی عصبی بشود. با همه ی این دشواری‌ها ویرجینیا بین سال‌های ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ موفق شد در دانش‌کده‌ی زنان کالج سلطنتی لندن درس‌هایی در زبان یونانی و لاتین و آلمانی و هم‌چنین تاریخ بخواند. ویرجینیا ۲۲ سال داشت که پدرش را نیز از دست داد.

از میان آثار ویرجینیا وولف کتاب‌های «اتاقی از آن خود» توسط نشر نیلوفر و با ترجمه‌ی صفورا نوربخش، «موج‌ها» با ترجمه‌ی مهدی غبرایی و توسط نشر افق، «به سوی فانوس دریایی» ترجمه‌ی صالح حسینی- که بعدها این ترجمه لغو مجوز شد-، و … به فارسی ترجمه شده است.

از معروف‌ترین اثر وولف که از قضا داستان هم نیست، کتاب «اتاقی از آن خود» است. این کتاب را وولف در سن ۴۷ سالگی خود منتشر کرد. این کتاب در کلاس‌های آئین نگارش پایه‌های مختلف در دانش‌گاه تدریس می‌شود.بسیاری از منتقدان این کتاب را شکل‌دهنده‌ی جریان فکری #فمینیستی و نقد ادبی فمینیستی می‌دانند.فکر نوشتن این کتاب زمانی در ذهن وولف جرقه خورد که در بستر بیماری افتاده بود. او قصد داشت کتاب امواج را شروع کند اما اندیشه ی نوشتن «اتاقی از آن خود» رهایش نمی‌کرد. او در مورد نوشتن این کتاب می‌گوید: «با چنان سرعتی می‌نوشتم که وقتی قلم به دست می‌گرفتم مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد. با نهایت سرعتی که می‌توانستم می‌نوشتم؛ بیش از حد سریع، چون حالا برای تصحیح آن نوشته‌ها باید زحمت بکشم، اما این روش به آدم #آزادی می‌دهد و اجازه می‌دهد از فکری به فکر دیگر بپرد.» ویرجینیا وولف در بخشی از این کتاب به شکسپیر اشاره می‌کند که چگونه این فرصت را پیدا کرد به لندن برود و به تماشاخانه‌های آن‌جا راه پیدا کند و بعد از ما می‌خواهد که خواهر شکسپیر و موقعیت او را در ذهنمان تجسم کنیم: «هنرش را روی صحنه‌ها، وهوشش را در خيابان‌ها می‌آزمود و حتی به كاخ ملكه هم راه يافت. فرض كنيم در اين بين خواهر فو‌‌ق‌العاده بااستعداد او در خانه مانده بود. او هم به‌ اندازه‌ی برادرش ماجراجو و خلاق بود و برای ديدن دنيا اشتياق داشت. اما او را به مدرسه نفرستادند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/cw2ckP

#ویرجینیا_وولف
#ویرجینیا‌وولف
@Tavaana_Tavaanatech
زادروز عبدالحسین زرین‌کوب، مردی از کوچه‌ی رندان

بسیاری از اهل مطالعه‌ی تاریخ و کتاب‌های تاریخی نام کتاب «دو قرن سکوت» را شنیده‌اند. این کتاب سرگذشت ایران در دو سده‌ی اول پس از سیطره‌ی اعراب بر ایران است. نویسنده‌ی این کتاب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب #ادیب و #تاریخ‌نگار و #منتقد_ادبی ایران معاصر است.عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۷ اسفندماه ۱۳۰۱ در شهر بروجرد به دنیا آمد.

او در سال ۱۳۲۷ به عنوان دانشجوی رتبه‌ی اول دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و سال بعد وارد دوره‌ی دکترای رشته‌ی #ادبیات دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۴ از رساله‌ی دکترای خود با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» که زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر تالیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. پس از کسب مدرک دکترا، زرین‌کوب به دعوت #فروزانفر برای تدریس در دانشکده‌ی علوم معقول و منقول دعوت به کار شد که در سال ۱۳۳۵ با رتبه‌ی دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد.

علی دهباشی در مورد حضور زرین‌کوب در دانشگاه تهران و اساتید آن دوره‌ی دانشگاه می‌گوید: «دکتر زرینکوب در دوره‌اى براى تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسى همچون بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعراى بهار، عباس اقبال آشتیانى، و… در قید حیات بودند. در واقع ویژگى خاص این گروه آن بود که جملگى بلاواسطه دانش‌آموخته مدارس سنّتى و لاجرم بر مباحث و مبانى سنّتى ادب ایران که علاوه بر لغت و معانى و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف، و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند. با اینهمه آنچه بیش از همه با #ادبیات کهن ایرانى و بویژه نثر فارسى پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکارى عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا #تاریخ بیهقى که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالى #ادبى و همچنان از بهترین نمونه هاى نثر نویسى فارسى است. و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامدارى چون قزوینى، تقىزاده، فروغى، نفیسى، عباس اقبال و… جملگى در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگى این دو معنا را در بستر هویت فرهنگى ایران زمین حفظ کردند.» #زرین‌کوب از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ در آمریکا به عنوان استاد مهمان به تدریس علوم انسانی در دانشگاه‌های کالیفرنیا و پرینستون پرداخت.

دکتر #عبدالحسین_زرین‌کوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در تهران درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/SBNFZC

@Tavaana_TavaanaTech
در کنفرانس خبری هیئت داوران #جشنواره_کن «دونالد ساترلند» #منتقد سرشناس همانند #کتایون_شهابی داور ايرانی مراسم شال و #روسری بر سرش كرد!
@Tavaana_TavaanaTech
.
در کنفرانس خبری هیئت داوران #جشنواره_کن «دونالد ساترلند» #منتقد سرشناس همانند #کتایون_شهابی داور ايرانی مراسم شال و #روسری بر سرش كرد!
برخی این عمل این منتقد را در راستای اعتراض به #حجاب_اجباری ارزیابی می‌کنند.
کتایون شهابی، دارو ایرانی جشنواره کن در سال ۲۰۱۶ است.
شهابی در تاریخ ۲۶ شهریور سال ۹۰ همراه با محسن شهرنازدار، هادی آفریده، ناصر صفاریان، شهرام بازدار و مجتبی میرطهماسب به اتهام همکاری با بی‌بی‌سی فارسی بازداشت شد وی پس از پنجاه و چهار روز بازداشت در #زندان #اوین، در تاریخ ۱۸ آبان ۹۰ با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
کتایون شهابی، دانش‌آموخته رشته ادبیات فرانسه در مقطع دکترا است.
شما چه فکر می‌کنید؟

@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
ویرجینیا وولف، رمان‌نویس و منتقد فمینیست https://goo.gl/cw2ckP https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
زادروز ویرجینیا وولف، رمان‌نویس و منتقد فمینیست
goo.gl/2pp7rk

آدلاین ویرجینیا وولف، رمان‌نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی در ۲۵ ژانویه‌ی ۱۸۸۲ در شهر لندن به دنیا آمد. مادر ویرجینیا مدل بود. خانواده‌ی ویرجینیا اهل علم و ادب بودند. پدرش لسلی استیفن مردی ادیب و منتقدی مشهور بود. و همسرش لئونارد وولف کتاب‌هایی در زمینه‌ی اقتصاد و سیاست نوشته بود. چارلز داروین از بستگان وولف بود و خانه‌ی آن‌ها مدام در آمد و شد بزرگان و فرهیختگان قرار داشت. کتاب‌خانه‌ی پدر پر از کتاب‌هایی بود که ویرجینیا از نوجوانی از آن‌ها بهره می‌برد. او آثار نویسندگان بزرگی هم‌چون جیمز جویس، هنری جیمز و مارسل پروست را در این کتاب‌خانه خوانده بود.

ویرجینیا در سیزده‌سالگی مادرش را از دست داد و پس از این حادثه‌ی دل‌خراش ناگهانی، ویرجینیا خواهر ناتنی‌اش را نیز از دست داد. فشارهای عصبی وارد شده بر ویرجینیا در اثر این فقدان‌ها موجب شد که دو سال بعد ویرجینیا دچار حمله‌ی عصبی بشود. با همه ی این دشواری‌ها ویرجینیا بین سال‌های ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ موفق شد در دانش‌کده‌ی زنان کالج سلطنتی لندن درس‌هایی در زبان یونانی و لاتین و آلمانی و هم‌چنین تاریخ بخواند. ویرجینیا ۲۲ سال داشت که پدرش را نیز از دست داد.

از میان آثار ویرجینیا وولف کتاب‌های «اتاقی از آن خود» توسط نشر نیلوفر و با ترجمه‌ی صفورا نوربخش، «موج‌ها» با ترجمه‌ی مهدی غبرایی و توسط نشر افق، «به سوی فانوس دریایی» ترجمه‌ی صالح حسینی- که بعدها این ترجمه لغو مجوز شد-، و … به فارسی ترجمه شده است.

از معروف‌ترین اثر وولف که از قضا داستان هم نیست، کتاب «اتاقی از آن خود» است. این کتاب را وولف در سن ۴۷ سالگی خود منتشر کرد. این کتاب در کلاس‌های آئین نگارش پایه‌های مختلف در دانش‌گاه تدریس می‌شود.بسیاری از منتقدان این کتاب را شکل‌دهنده‌ی جریان فکری فمینیستی و نقد ادبی فمینیستی می‌دانند.فکر نوشتن این کتاب زمانی در ذهن وولف جرقه خورد که در بستر بیماری افتاده بود. او قصد داشت کتاب امواج را شروع کند اما اندیشه ی نوشتن «اتاقی از آن خود» رهایش نمی‌کرد. او در مورد نوشتن این کتاب می‌گوید: «با چنان سرعتی می‌نوشتم که وقتی قلم به دست می‌گرفتم مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد.

با نهایت سرعتی که می‌توانستم می‌نوشتم؛ بیش از حد سریع، چون حالا برای تصحیح آن نوشته‌ها باید زحمت بکشم، اما این روش به آدم آزادی می‌دهد و اجازه می‌دهد از فکری به فکر دیگر بپرد.» ویرجینیا وولف در بخشی از این کتاب به شکسپیر اشاره می‌کند که چگونه این فرصت را پیدا کرد به لندن برود و به تماشاخانه‌های آن‌جا راه پیدا کند و بعد از ما می‌خواهد که خواهر شکسپیر و موقعیت او را در ذهنمان تجسم کنیم: «هنرش را روی صحنه‌ها، وهوشش را در خيابان‌ها می‌آزمود و حتی به كاخ ملكه هم راه يافت. فرض كنيم در اين بين خواهر فو‌‌ق‌العاده بااستعداد او در خانه مانده بود. او هم به‌ اندازه‌ی برادرش ماجراجو و خلاق بود و برای ديدن دنيا اشتياق داشت. اما او را به مدرسه نفرستادند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/cw2ckP

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
سالگرد درگذشت عزیز نسین، راوی طنز ِگریان

سال‌های پایانی عمر عزیز نسین نیز او آرامش نداشت. بعد از انتشار فتوای روح‌الله خمینی و دستور ترور سلمان رشدی به خاطر انتشار کتاب «آیات شیطانی»، عزیز نسین بخشی از کتاب سلمان رشدی را ترجمه و منتشر کرد. نسین گفت که این عمل را در وهله‌ی نخست به خاطر دفاع از آزادی بیان و عقیده انجام می‌دهد اما محافل تندروی اسلامی این عمل را تحمل نکردند و حکم ارتداد و دستور قتل عزیز نسین را صادر کردند.

عزیز نسین که برای شرکت در جمع نویسندگان آزادی‌خواه به شهر سیواس رفته بود مورد حمله‌ی افراد تندروی اسلامی قرار گرفت. در ژوئیه سال ۱۹۹۳ و پس از نماز جمعه، تندروهای مذهبی به هتل محل اقامت عزیز نسین حمله کردند و ساختمان هتل را به آتش کشیدند. عزیز نسین موفق شد که از این حادثه جان سالم به در ببرد اما ۳۷ نفر در آتش سوختند و کشته شدند.

دو سال و چهار روز پس از این اتفاق و در ششم ژوئیه سال ۱۹۹۵ عزیز نسین پس از یک جلسه‌ی کتاب‌خوانی در ازمیر دچار حمله‌ی قلبی شد و درگذشت. عزیز نسین در وصیت‌نامه‌ای که از او باقی‌مانده است نوشت که به هیچ دینی معتقد نیست از این‌رو او بر اساس تشریفات مراسم خاک‌سپاری اسلامی به خاک سپرده نشود. او وصیت کرد در گوری بدون نام و نشان در روستای کودکان به خاک سپرده شود.

مَحمَت نصرت که با نام عزیز نسین شناخته‌ شده است نویسنده و مترجم و طنزنویس اهل کشور ترکیه است. عزیز نسین در بیستم دسامبر ۱۹۱۵ در نزدیکی استانبول در خانواده‌ای فقیر دیده به جهان گشود.

عزیز نسین در محیطی مذهبی و خانواده‌ای سنتی پرورش یافت. عزیز نسین در واقع نام پدر محمت نصرت بود که نام پدر را به شهرتی جهانی رساند. عزیز نسین در زندگی‌نامه‌ی خودنوشت که در سال ۱۹۶۴ نوشته شده است شروع زندگی‌اش را با زبانی طنز این‌گونه بیان می‌کند: «پدرم در ۱۳ سالگی از یکی از روستاهای آناتولی به استانبول آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد.
«از بچگی آرزو داشتم نمایشنامه‌نویس شوم. در ارتش، واحدهای پیاده‌نظام، توپخانه و تانک داشتیم اما واحد نمایشنامه‌نویسی وجود نداشت. بنابراین به دنبال راهی برای خارج شدن از آن‌جا بودم و سرانجام در سال ۱۹۴۴ از ارتش آزاد شدم». عزیز نسین از کودکی آرزو داشت نویسنده بشود و به تعبیر خودش مطالبی بنویسد که اشک مردم را در بیاورد: «از بچگی آرزو داشتم مطالبی بنویسم که اشک مردم را در آورد.

با همین هدف داستانی نوشتم و آن را برای مجله‌ای فرستادم. سردبیر مجله آن را درست نفهمید و به جای گریه کردن، قاه قاه خنده سر داد، ولی بعد از کلی خندیدن، مجبور شد اشک‌هایش را پاک کند و بگوید: عالی است. باز هم از این داستان‌ها برای ما بنویس.»

عزیز نسین در سال ۱۹۷۲ نهادی تاسیس کرد و نام آن را «بنیاد نسین» گذاشت که کار آن کمک به کودکانی بود که به دلیل فقر و محرومیت نمی‌توانند تحصیلات مناسبی داشته باشند. این بنیاد از بدو تاسیس به هزاران کودک آواره کمک کرده است تا بتوانند تحصیل کنند و آینده‌ی به‌تری داشته باشند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/jIKr0n

#عزیز_نسین #طنزنویس #منتقد #ترکیه #سلمان_رشدی

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت عزیز نسین، راوی طنز ِگریان

سال‌های پایانی عمر عزیز نسین نیز او آرامش نداشت. بعد از انتشار فتوای روح‌الله خمینی و دستور ترور سلمان رشدی به خاطر انتشار کتاب «آیات شیطانی»، عزیز نسین بخشی از کتاب سلمان رشدی را ترجمه و منتشر کرد. نسین گفت که این عمل را در وهله‌ی نخست به خاطر دفاع از آزادی بیان و عقیده انجام می‌دهد اما محافل تندروی اسلامی این عمل را تحمل نکردند و حکم ارتداد و دستور قتل عزیز نسین را صادر کردند.

عزیز نسین که برای شرکت در جمع نویسندگان آزادی‌خواه به شهر سیواس رفته بود مورد حمله‌ی افراد تندروی اسلامی قرار گرفت. در ژوئیه سال ۱۹۹۳ و پس از نماز جمعه، تندروهای مذهبی به هتل محل اقامت عزیز نسین حمله کردند و ساختمان هتل را به آتش کشیدند. عزیز نسین موفق شد که از این حادثه جان سالم به در ببرد اما ۳۷ نفر در آتش سوختند و کشته شدند.

دو سال و چهار روز پس از این اتفاق و در ششم ژوئیه سال ۱۹۹۵ عزیز نسین پس از یک جلسه‌ی کتاب‌خوانی در ازمیر دچار حمله‌ی قلبی شد و درگذشت. عزیز نسین در وصیت‌نامه‌ای که از او باقی‌مانده است نوشت که به هیچ دینی معتقد نیست از این‌رو او بر اساس تشریفات مراسم خاک‌سپاری اسلامی به خاک سپرده نشود. او وصیت کرد در گوری بدون نام و نشان در روستای کودکان به خاک سپرده شود.

مَحمَت نصرت که با نام عزیز نسین شناخته‌ شده است نویسنده و مترجم و طنزنویس اهل کشور ترکیه است. عزیز نسین در بیستم دسامبر ۱۹۱۵ در نزدیکی استانبول در خانواده‌ای فقیر دیده به جهان گشود.

عزیز نسین در محیطی مذهبی و خانواده‌ای سنتی پرورش یافت. عزیز نسین در واقع نام پدر محمت نصرت بود که نام پدر را به شهرتی جهانی رساند. عزیز نسین در زندگی‌نامه‌ی خودنوشت که در سال ۱۹۶۴ نوشته شده است شروع زندگی‌اش را با زبانی طنز این‌گونه بیان می‌کند: «پدرم در ۱۳ سالگی از یکی از روستاهای آناتولی به استانبول آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد.
«از بچگی آرزو داشتم نمایشنامه‌نویس شوم. در ارتش، واحدهای پیاده‌نظام، توپخانه و تانک داشتیم اما واحد نمایشنامه‌نویسی وجود نداشت. بنابراین به دنبال راهی برای خارج شدن از آن‌جا بودم و سرانجام در سال ۱۹۴۴ از ارتش آزاد شدم». عزیز نسین از کودکی آرزو داشت نویسنده بشود و به تعبیر خودش مطالبی بنویسد که اشک مردم را در بیاورد: «از بچگی آرزو داشتم مطالبی بنویسم که اشک مردم را در آورد.

با همین هدف داستانی نوشتم و آن را برای مجله‌ای فرستادم. سردبیر مجله آن را درست نفهمید و به جای گریه کردن، قاه قاه خنده سر داد، ولی بعد از کلی خندیدن، مجبور شد اشک‌هایش را پاک کند و بگوید: عالی است. باز هم از این داستان‌ها برای ما بنویس.»

عزیز نسین در سال ۱۹۷۲ نهادی تاسیس کرد و نام آن را «بنیاد نسین» گذاشت که کار آن کمک به کودکانی بود که به دلیل فقر و محرومیت نمی‌توانند تحصیلات مناسبی داشته باشند. این بنیاد از بدو تاسیس به هزاران کودک آواره کمک کرده است تا بتوانند تحصیل کنند و آینده‌ی به‌تری داشته باشند.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/jIKr0n

#عزیز_نسین #طنزنویس #منتقد #ترکیه #سلمان_رشدی

@Tavaana_TavaanaTech