رویا حشمتی، فعال مدنی، ضمن انتشار تصویری از خود و تصویری از هستی حسینپناهی، نوشت:
«این تصویر هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد. جز در جلسات دادگاه و پیش دوستانم، اولین باره که در فضای عمومی این مساله رو مطرح میکنم. روز سی فروردین ۱۴۰۲ که خبر هستی حسینپناهی منتشر شد که دیگه توان حرکت نداره، عزمم رو جزم کردم و اون تیشرت و دامن رو پوشیدم و به خیابان رفتم.
اون روز من با پاهای تو در خیابان قدم زدم و برام اهمیتی نداشت که بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر پاهای من نمیتونست ادامهی قدمهای تو باشه، به چه کارم میاومد گیانکم؟
ما امتداد صدای همدیگر میشیم، و این راه رو پایانی نیست.»
- یک روز بعد از انتشار این عکس زویا حشمتی را در خانهاش دستگیر کردند و ۱۱ روز در بازداشت بود. بعد از آن هم چند ماه درگیر. او ۷۴ ضربه شلاق خورد.
روایت شلاق خوردن او سال گذشته خبرساز شده بود، او در قسمتی نوشته بود:
«در آهنی رو باز کردن دیوارای اتاق سیمانی بود به تخت ته اتاقک بود که جای دستبند و پابند آهنی دو طرف تخت بود به وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی کمی این طرفتر بود.
یه اتاق شکنجهی قرون وسطایی بود.
قاضی پرسید: «خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟»
انگار که وجود نداره جوابش رو ندادم گفت: «خانم با شمام» باز جواب ندادم.
مرد اجرای حکم گفت: «پالتوت رو در بیار»
پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم گفت: «روسریت رو سر کن»
گفتم: «نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن»
زن اومد و گفت: «خواهش میکنم لجبازی نکن» و شال رو کشید رو سرم.
قاضی گفت: «خیلی محکم نزن»
مردک شروع کرد به زدن شونههام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام باز از نو تعداد ضربه ها رو نشمردم زیر لب میخوندم بهنام زن بهنام زندگی دریده شد لباس بردگی شب سیاه ما سحر شود تمام تازیانه ها تبر شود.»
هستی حسینپناهی، دانشآموز معترضی که شش ماه در کما بود بعد از یک سال تحمل فشار و تهدید نهایتا به همراه خانوادهاش مجبور به ترک ایران شد.
هستی حسینپناهی که اهل دهگلان استان کردستان است، در سال ۱۴۰۱ بعد از اینکه ماموران او را در مدرسهاش بازجویی کردند، هنگام برگشت از مدرسه خودش را از سرویس مدرسه به بیرون پرت کرد و به کما رفت.
وضعیت او در کما همزمان با اعتراضات اخیر ایران، مدتها تیتر رسانهها بود.
#هستی_حسین_پناهی #رویا_حشمتی #زن_زندگی_آزادی #نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«این تصویر هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد. جز در جلسات دادگاه و پیش دوستانم، اولین باره که در فضای عمومی این مساله رو مطرح میکنم. روز سی فروردین ۱۴۰۲ که خبر هستی حسینپناهی منتشر شد که دیگه توان حرکت نداره، عزمم رو جزم کردم و اون تیشرت و دامن رو پوشیدم و به خیابان رفتم.
اون روز من با پاهای تو در خیابان قدم زدم و برام اهمیتی نداشت که بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر پاهای من نمیتونست ادامهی قدمهای تو باشه، به چه کارم میاومد گیانکم؟
ما امتداد صدای همدیگر میشیم، و این راه رو پایانی نیست.»
- یک روز بعد از انتشار این عکس زویا حشمتی را در خانهاش دستگیر کردند و ۱۱ روز در بازداشت بود. بعد از آن هم چند ماه درگیر. او ۷۴ ضربه شلاق خورد.
روایت شلاق خوردن او سال گذشته خبرساز شده بود، او در قسمتی نوشته بود:
«در آهنی رو باز کردن دیوارای اتاق سیمانی بود به تخت ته اتاقک بود که جای دستبند و پابند آهنی دو طرف تخت بود به وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی کمی این طرفتر بود.
یه اتاق شکنجهی قرون وسطایی بود.
قاضی پرسید: «خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟»
انگار که وجود نداره جوابش رو ندادم گفت: «خانم با شمام» باز جواب ندادم.
مرد اجرای حکم گفت: «پالتوت رو در بیار»
پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم گفت: «روسریت رو سر کن»
گفتم: «نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن»
زن اومد و گفت: «خواهش میکنم لجبازی نکن» و شال رو کشید رو سرم.
قاضی گفت: «خیلی محکم نزن»
مردک شروع کرد به زدن شونههام کتفم پشتم باسنم رونم ساق پام باز از نو تعداد ضربه ها رو نشمردم زیر لب میخوندم بهنام زن بهنام زندگی دریده شد لباس بردگی شب سیاه ما سحر شود تمام تازیانه ها تبر شود.»
هستی حسینپناهی، دانشآموز معترضی که شش ماه در کما بود بعد از یک سال تحمل فشار و تهدید نهایتا به همراه خانوادهاش مجبور به ترک ایران شد.
هستی حسینپناهی که اهل دهگلان استان کردستان است، در سال ۱۴۰۱ بعد از اینکه ماموران او را در مدرسهاش بازجویی کردند، هنگام برگشت از مدرسه خودش را از سرویس مدرسه به بیرون پرت کرد و به کما رفت.
وضعیت او در کما همزمان با اعتراضات اخیر ایران، مدتها تیتر رسانهها بود.
#هستی_حسین_پناهی #رویا_حشمتی #زن_زندگی_آزادی #نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آزادی یک تمرین روزانه است. آزادی را باید زندگی کرد. مقاومت زندگی است. ایستادن برای آزادی از خانه شروع میشود و با حضور در خیابان تداوم مییابد.
ویدیو از اینستاگرام:
dailyazadi
.
.
.
.
.
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #حجاب_بی_حجاب #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #آزادی #آزادی_تمرینی_هرروزه_است #آزادی_یک_تمرین_روزمره_است #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدیو از اینستاگرام:
dailyazadi
.
.
.
.
.
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #حجاب_بی_حجاب #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #آزادی #آزادی_تمرینی_هرروزه_است #آزادی_یک_تمرین_روزمره_است #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیگیریهای رئیس جمهور
در نخستین کنفرانس خبری مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی، روزنامهنگاری گفت: «برای اینکه به اینجا برسم از میانبر و کوچه پسکوچه رفتم که گیر گشت ارشاد نیفتم.» پزشکیان پس از خندین گفت: «باز هم گشت ارشاد اذیت میکنه؟ قرار نبود برخورد کنند! باز پیگیری میکنیم اذیت نکنند شما را.»
این عبارات در حقیقت سادهسازی و عادیسازی ۴۶ سال سرکوب مداوم و سیستماتیک زنان ایرانی است که همچنان ادامه دارد. از آخرین قربانیان آن میتوان به آرمیتا گراوند، مهسا-ژینا امینی و آرزو بدری اشاره کرد.
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://tavaana.org/hijab-police-pezeshkian/
#ضریب_جمهور #کارتون #پزشکیان #گشت_ارشاد #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در نخستین کنفرانس خبری مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی، روزنامهنگاری گفت: «برای اینکه به اینجا برسم از میانبر و کوچه پسکوچه رفتم که گیر گشت ارشاد نیفتم.» پزشکیان پس از خندین گفت: «باز هم گشت ارشاد اذیت میکنه؟ قرار نبود برخورد کنند! باز پیگیری میکنیم اذیت نکنند شما را.»
این عبارات در حقیقت سادهسازی و عادیسازی ۴۶ سال سرکوب مداوم و سیستماتیک زنان ایرانی است که همچنان ادامه دارد. از آخرین قربانیان آن میتوان به آرمیتا گراوند، مهسا-ژینا امینی و آرزو بدری اشاره کرد.
طرح از رضا عقیلی
@rezacartoon
https://tavaana.org/hijab-police-pezeshkian/
#ضریب_جمهور #کارتون #پزشکیان #گشت_ارشاد #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دادستان جمهوری اسلامی امروز در سخنانی ادعا کرد «بیحجابی یک بیماری است.» او خواستار سرکوب هرگونه نافرمانی از قوانین حجاب اجباری شد و اعلام کرد برای کسانی که به این قوانین اعتراض میکنند، پرونده قضایی تشکیل خواهد شد.
فقط کافیست به یاد بیاوریم
پرتکردن یک زن از ماشین گشت ارشاد
زیرکردن دو مادر که قصد داشتند مانع حرکت ماشین گشت ارشاد شوند
حمله به دختران تا حدی که لباسهایشان پاره شده است
حمله به چند نوجوان در حال آببازی در پارک
قتل مهسا، نامی که رمز شده از ۴۶ سال سرکوب و قتل و شکنجه
به نظر شما همراهان «بیمار» کیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری
@Tavaana_TavaanaTech
فقط کافیست به یاد بیاوریم
پرتکردن یک زن از ماشین گشت ارشاد
زیرکردن دو مادر که قصد داشتند مانع حرکت ماشین گشت ارشاد شوند
حمله به دختران تا حدی که لباسهایشان پاره شده است
حمله به چند نوجوان در حال آببازی در پارک
قتل مهسا، نامی که رمز شده از ۴۶ سال سرکوب و قتل و شکنجه
به نظر شما همراهان «بیمار» کیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا بهبهان است، مردی بسیجی که همسر چادریش ترک موتورش نشسته، به دختر جوان نزدیک میشود و او را خاطر عدم تمکین از حجاب اجباری مورد ضرب و شتم قرار میدهد
.این واقعه در جمعه شب سی شهریور حوالی میدان محسنی بهبهان رخ داده است.
دختر قصد رفتن به منزل خود را داشت توسط یک موتورسیکلت با دو راکب که معلم بسیجی «داوود شفیعی بازارنویی» بهمراه همسر چادری خود بودند، متوقف میشود و در صورتیکه فقط شال زن جوان کمی به عقب رفته بود. به زن جوان دستور می دهد که «شالت رو سرت کن» و با ترس و استرسی که به زن جوان وارد میشود از اینکه فرد مزاحم خواهان چه هدفی است، پاسخ میدهد «آقا مزاحم نشو» اما این فرد مزاحم بر میگردد و با متوقف کردن زن جوان، یک سیلی محکم به او میزند که بعد از بررسی دوربینهای آن منطقه،ثبت شکایت و پیگیری موضوع فرد ضارب معلم علوم مدرسه راهنمایی شاهد بهبهان آقای داوود شفیعی بازارنویی ساکن منطقه کرم نسب تشخیص داده میشود.
.
#بهبهان #حجاب_اجباری #خشونت_علیه_زنان #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.این واقعه در جمعه شب سی شهریور حوالی میدان محسنی بهبهان رخ داده است.
دختر قصد رفتن به منزل خود را داشت توسط یک موتورسیکلت با دو راکب که معلم بسیجی «داوود شفیعی بازارنویی» بهمراه همسر چادری خود بودند، متوقف میشود و در صورتیکه فقط شال زن جوان کمی به عقب رفته بود. به زن جوان دستور می دهد که «شالت رو سرت کن» و با ترس و استرسی که به زن جوان وارد میشود از اینکه فرد مزاحم خواهان چه هدفی است، پاسخ میدهد «آقا مزاحم نشو» اما این فرد مزاحم بر میگردد و با متوقف کردن زن جوان، یک سیلی محکم به او میزند که بعد از بررسی دوربینهای آن منطقه،ثبت شکایت و پیگیری موضوع فرد ضارب معلم علوم مدرسه راهنمایی شاهد بهبهان آقای داوود شفیعی بازارنویی ساکن منطقه کرم نسب تشخیص داده میشود.
.
#بهبهان #حجاب_اجباری #خشونت_علیه_زنان #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در دهمین سالگرد اسیدپاشی زنجیرهای اصفهان، سهیلا جورکش یکی از قربانیان این جنایت، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«۱۰ سال از حادثه اسیدپاشیهای زنجیرهای اصفهان میگذرد من با تمام رنجهایی که کشیدم ایمان دارم که میتونم بینایی هر دو چشمم را به دست بیاورم من در این مدت تاریکی را به نور ظلم را به صلح و خشم را به مهربانی تبدیل کردم .
به امید رسیدن به صلح جهانی
خانه ات راباد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی!؟
مسخِ افیونی افسانه ی اصحابِ کدامین غاری؟
در کدامین خوابی؟
خواب در چشمِ تو ویرانی صد طایفه است
تشتِ رسوایی دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
پشتِ این پرده ی پوسیده، تو در خوابی و من
با همین زلفکِ ممنوعه ی خود
نردبانی به بلندای سحر می بافم
تا برآرم خورشید
و تو در خوابی و آب
از سرت می گذرد
و ندیدی هرگز
توی جنگل، کاج را
شب به شب، جای سپیدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتی
که دماوندِ اساطیری را
از کمر، دار زدند
و به هر دانه برنجی که به رنج
بر سرِ سفره ی ما آمده بود
توی شالیزاران
آهن و آجر و دیوار زدند
و تو در خوابی و آب
تشنه ی هامون شد
خونِ زاینده برید
و نفس های شبِ شرجی هور
زیر گِل، مدفون شد
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوایی و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت، شبِ گیسوی مرا
تا مبادا شبِ قحطی زده ی سفره ی ما
مشتِ خالی ترا باز کند
تا مبادا که ببینند همه خوی ترا
موی مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ی خود
من حجابِ تنِ یغما زده و خوابِ توام
پشتِ این پرده ی پوسیده تو در خوابی و من
با همین زلفکِ ممنوعه ی خود
نردبانی به بلندای سحر می بافم
تا برآرم خورشید
هیلا صدیقی»
- هنوز که هنوز است، اسیدپاشان اصفهان و آمران و مشوقان آنها نه تنها مجازات نشدهاند، بلکه همچنان در ردههای مختلف حکومت حضور دارند.
ظلم بزرگی که هیچگاه لکه ننگ آن از دامن جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد.
امام جمعه اصفهان پیش از جنایت اسیدپاشی اصفهان که در مهرماه ۱۳۹۳ اتفاق افتاد گفته بود:
«مسئلهٔ حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و، برای مقابله با بدحجابی، باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.»
سخنان این امام جمعه باعث شده بود که بر روی تعدادی از زنان در اصفهان اسید پاشیده شود که هنوز عاملان آن دستگیر نشدهاند.
#سهیلا_جورکش #اسیدپاشی #نه_به_خشونت_علیه_زنان #نه_به_حجاب_اجباری #نهم_مهر #نور_پیروز_است #هیلا_صدیقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«۱۰ سال از حادثه اسیدپاشیهای زنجیرهای اصفهان میگذرد من با تمام رنجهایی که کشیدم ایمان دارم که میتونم بینایی هر دو چشمم را به دست بیاورم من در این مدت تاریکی را به نور ظلم را به صلح و خشم را به مهربانی تبدیل کردم .
به امید رسیدن به صلح جهانی
خانه ات راباد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی!؟
مسخِ افیونی افسانه ی اصحابِ کدامین غاری؟
در کدامین خوابی؟
خواب در چشمِ تو ویرانی صد طایفه است
تشتِ رسوایی دزدانِ امارت افتاد
تو نگهدار، هنوزم دو سرِ شالِ مرا
پشتِ این پرده ی پوسیده، تو در خوابی و من
با همین زلفکِ ممنوعه ی خود
نردبانی به بلندای سحر می بافم
تا برآرم خورشید
و تو در خوابی و آب
از سرت می گذرد
و ندیدی هرگز
توی جنگل، کاج را
شب به شب، جای سپیدار زدند
و نبودند پلنگان، وقتی
که دماوندِ اساطیری را
از کمر، دار زدند
و به هر دانه برنجی که به رنج
بر سرِ سفره ی ما آمده بود
توی شالیزاران
آهن و آجر و دیوار زدند
و تو در خوابی و آب
تشنه ی هامون شد
خونِ زاینده برید
و نفس های شبِ شرجی هور
زیر گِل، مدفون شد
خانه ات را باد برد
تشتِ رسوایی و غارت افتاد
تو نگهدار به چنگت، شبِ گیسوی مرا
تا مبادا شبِ قحطی زده ی سفره ی ما
مشتِ خالی ترا باز کند
تا مبادا که ببینند همه خوی ترا
موی مرا
من حجابم
نه حجابِ تنِ آزاده ی خود
من حجابِ تنِ یغما زده و خوابِ توام
پشتِ این پرده ی پوسیده تو در خوابی و من
با همین زلفکِ ممنوعه ی خود
نردبانی به بلندای سحر می بافم
تا برآرم خورشید
هیلا صدیقی»
- هنوز که هنوز است، اسیدپاشان اصفهان و آمران و مشوقان آنها نه تنها مجازات نشدهاند، بلکه همچنان در ردههای مختلف حکومت حضور دارند.
ظلم بزرگی که هیچگاه لکه ننگ آن از دامن جمهوری اسلامی پاک نخواهد شد.
امام جمعه اصفهان پیش از جنایت اسیدپاشی اصفهان که در مهرماه ۱۳۹۳ اتفاق افتاد گفته بود:
«مسئلهٔ حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و، برای مقابله با بدحجابی، باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.»
سخنان این امام جمعه باعث شده بود که بر روی تعدادی از زنان در اصفهان اسید پاشیده شود که هنوز عاملان آن دستگیر نشدهاند.
#سهیلا_جورکش #اسیدپاشی #نه_به_خشونت_علیه_زنان #نه_به_حجاب_اجباری #نهم_مهر #نور_پیروز_است #هیلا_صدیقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، پژوهشگر و استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو به این سوال پاسخ میدهد که «چرا جمهوری اسلامی بر سر موضع خودش درخصوص حجاب اجباری پابرجاست؟»
او میگوید:
«حجاب اجباری نوعی تسلط بر بدنها است؛ این تسلط میتواند تبعیت به همراه داشته باشد.
نظامهای تمامیت خواه حکمرانی را مساوی با کنترل شهروندان میدانند.»
#حجاب_اجباری #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #حسن_باقری_نیا #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید:
«حجاب اجباری نوعی تسلط بر بدنها است؛ این تسلط میتواند تبعیت به همراه داشته باشد.
نظامهای تمامیت خواه حکمرانی را مساوی با کنترل شهروندان میدانند.»
#حجاب_اجباری #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #حسن_باقری_نیا #استبداد_دینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه قلیپور، خبرنگار اهل تبریز، تصویری از خود منتشر کرد و نوشت که با این ظاهر به ستاد پلیس استان رفته و با واکنش توهینآمیزی مواجه شده است.
او نوشت:
«بنظرتان این پوششم ایرادی دارد؟
با این پوشش امروز رفتم ستاد پلیس استان که هماهنگ هم شده بود؛ علاوه بر اینکه رییس شان با عصبانیت سرزنشم کرد که چرا با این پوشش به پلیس مراجعه کردم و اینجا همه مدل آدم هست و... بهم اجازه ورود هم ندادن.
گفتم این کارهارو میکنید که اکثریت ازتون متنفرن»
برخی کاربران با یادآوری پوشش مهسا امینی در روز بازداشتش، نوشتند که «مهسا امینی را به خاطر این پوشش کشتند!»
فاطمه قلیپور پیشتر در تیر ماه سال جاری در جریان روزهای ماه محرم، خبر وقوع یک درگیری با قمه را در یک هیات عزاداری در تبریز برای سایت خبری رکنا، مخابره کرده بود. او پس از انتشار این خبر از سوی پلیس فتا احضار شد.
او چندی پیش اعلام کرد که کیفرخواستی با عنوان اتهامی نشر اکاذیب علیه او صادر شده است.
#فلطمه_قلیپور #تبریز #مهسا_امینی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«بنظرتان این پوششم ایرادی دارد؟
با این پوشش امروز رفتم ستاد پلیس استان که هماهنگ هم شده بود؛ علاوه بر اینکه رییس شان با عصبانیت سرزنشم کرد که چرا با این پوشش به پلیس مراجعه کردم و اینجا همه مدل آدم هست و... بهم اجازه ورود هم ندادن.
گفتم این کارهارو میکنید که اکثریت ازتون متنفرن»
برخی کاربران با یادآوری پوشش مهسا امینی در روز بازداشتش، نوشتند که «مهسا امینی را به خاطر این پوشش کشتند!»
فاطمه قلیپور پیشتر در تیر ماه سال جاری در جریان روزهای ماه محرم، خبر وقوع یک درگیری با قمه را در یک هیات عزاداری در تبریز برای سایت خبری رکنا، مخابره کرده بود. او پس از انتشار این خبر از سوی پلیس فتا احضار شد.
او چندی پیش اعلام کرد که کیفرخواستی با عنوان اتهامی نشر اکاذیب علیه او صادر شده است.
#فلطمه_قلیپور #تبریز #مهسا_امینی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تداوم حضور بدون حجاب اجباری زنان، بدون اعتنا به زورگویی حاکمان
چهار عکس از اکانت ایکس کولکاپیس
بقیه عکسها ارسالی مخاطبان توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #نافرمانی_مدنی #مقاومت_زندگیست #مقاومت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهار عکس از اکانت ایکس کولکاپیس
بقیه عکسها ارسالی مخاطبان توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #نافرمانی_مدنی #مقاومت_زندگیست #مقاومت_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از دختر خیابان انقلاب تا دختر علوم تحقیقات… ما ادامه داریم… . .
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«به نام زن، شیر و خورشید.
شجاعت و قدرت اگر تصویر داشت!
برای #دختر_علوم_تحقیقات و تمامی زنان دلیر و پرجسارت میهن»
از صفحه اینستاگرام:
artista_melody.m
#دانشجو #نه_به_حجاب_اجباری #زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نور_بر_تاریکی_پیروز_است #هنر_اعتراض #آهو_دریایی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شجاعت و قدرت اگر تصویر داشت!
برای #دختر_علوم_تحقیقات و تمامی زنان دلیر و پرجسارت میهن»
از صفحه اینستاگرام:
artista_melody.m
#دانشجو #نه_به_حجاب_اجباری #زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نور_بر_تاریکی_پیروز_است #هنر_اعتراض #آهو_دریایی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعظم جنگروی، از دختران خیابان انقلاب که در پس از اقدام اعتراضیاش در سال ۱۳۹۶ بازداشت شد بود، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت؛
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سحر بهشتی، خواهر ستار، در خصوص حرکت اعتراضی دختر جوان دانشگاه علوم و تحقیقات در پی تعرض یک بسیجی و حراست دانشگاه، نوشت:
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در واکنش به ربودن دختر معترض علوم و تحقیقات و انتقال او به بیمارستان روانی متنی به شرح زیر منتشر کرد:
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز ۱۳ آبان ۱۴۰۳، دختری ۱۶ ساله از طبقه ششم خانهای خودش را به پایین پرتاب کرده و پس از انتقال به بیمارستان هفتم تیر فوت می کند.
پدرش برای او هزاران آرزو داشت، امید خانواده بود اما آرزو خاوری نیز مانند بسیاری از زنان دیگر مانند آرمیتا گراوند، مهسا امینی، آرزو بدری و..... قربانی حجاب اجباری شذ، قربانی خشونت مدیر مدرسهای شد که به دلیل پوشیدن شلوار لی او را مورد آزار و اذیت قرار داد و جان و روح آرزو تاب نیاورد و تصمیم به پایان دادن به زندگی خود گرفت.
ماجرا از چه قرار است از زبان خبرنگار رکنا در گفت و گو با پدر آرزو بخوانیم:
«روز ۱۳ آبان ماه، دخترم آرزو به همراه مدرسه به اردو رفته بود. نزدیک ساعت ۵ بود که زنگ زدند. از مدرسه بود، گفتند: میدونید دخترتون چیکار کرده؟
منم متعجب گفتم: نه، چی کار کرده؟
گفتند: موقع رفتن، بهجای شلوار فرم، شلوار لی پوشیده بود.
نیم ساعت بعد مدیر مدرسه اش مجددا تماس گرفت و گفت:آرزو ساعت ۴ بعدازظهر، بدون هماهنگی از مدرسه خارج شده و از اون زمان هم دیگه خبری ازش نداریم.همسرم به همراه پسرم راه افتادند تا دنبالش بگردند، اما هیچ اثری از دخترم پیدا نکردند تا اینکه یک ساعت بعد، از مدرسه باهامون تماس گرفتند و گفتند که سریع خودمون رو به بیمارستان برسونیم. من شغل ضایعات آهن دارم و با وانت کار میکنم، وقتی این خبر رو شنیدم، همه چیز رو رها کردم و به بیمارستان رفتم و با جسد دخترم روبرو شدم که فوت کرده بود.
آقای خاوری در ادامه گفت: ظاهراً ساختمانی که آرزو به اونجا رفته بود، خونه یکی از دوستانش بوده، تنها بوده و نمیدونم چی تو سرش گذشته که خودش رو از اونجا به پایین انداخته. مردم توی کوچه صداش رو شنیده بودن و به اورژانس زنگ زده بودن، اورژانس هم اومد و اون رو برد بیمارستان، اما…
پدر آرزو با بغض و حسرت ادامه میدهد:آرزو بچه سومم بود، ۲ پسر دارم و این دختر امید و آرزویم بود. آرزو برای من دختر نبود، مادر بود، همدم بود. یه دختر خیلی خوب بود، اصلاً به من بدی نمیکرد. صبحها اگر وقت نمیکرد ظرفها رو بشوره، یه یادداشت با ماژیک برام میذاشت که بابایی، قول میدم ظهر بیام ظرفها رو بشورم.
پدر آرزو در انتها مابین گریههای مردانهاش گفت:بعد از این اتفاق، تو کلانتری شهرری از مسئولان مدرسه شکایت کردیم. تا الان حتی یه تماس هم از طرف مدرسه نداشتیم، هیچ احوالی از ما نپرسیدند. ما از مدیر مدرسه شکایت کردیم.»
محمدمهدی مرادی، معلم مهاجر ایرانی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است:
ما نیز روزی در آن ویرانهای که «ایران» مینامیماش معلم بودیم. با تمام لجنزار مدیریتِ آموزشیِ دههی ۸۰، بسیاری از دانشآموزان ما، چه آنان که ماندند و چه آنان که همچون معلمانشان ترک دیار کردند، هرگز اینچنین به سوگِ اُمید ننشستند. ما سادهدلان اما از درک حقیقتِ فردا عاجز بودیم! از «کوتهی» نسل ما معلمان بود که «دیوارهای» رذالت و جنایت اینچنین بلند شدند؛ دیوارهای بلندی که بجای روایتِ امید و پرواز، تصویرِ سقوط و بدنهای متلاشیِ دانشآموزانِ نسل امروز را با نعرههای ممتد و گوشخراشِ صلوات بر محمد و آل محمد در هم آمیختند.
لازم به ذکر است، آرزو خاوری، از مهاجران افغانستانی بود که تحت ستم مضاعف قرار داشت.
#آرزو_خاوری #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پدرش برای او هزاران آرزو داشت، امید خانواده بود اما آرزو خاوری نیز مانند بسیاری از زنان دیگر مانند آرمیتا گراوند، مهسا امینی، آرزو بدری و..... قربانی حجاب اجباری شذ، قربانی خشونت مدیر مدرسهای شد که به دلیل پوشیدن شلوار لی او را مورد آزار و اذیت قرار داد و جان و روح آرزو تاب نیاورد و تصمیم به پایان دادن به زندگی خود گرفت.
ماجرا از چه قرار است از زبان خبرنگار رکنا در گفت و گو با پدر آرزو بخوانیم:
«روز ۱۳ آبان ماه، دخترم آرزو به همراه مدرسه به اردو رفته بود. نزدیک ساعت ۵ بود که زنگ زدند. از مدرسه بود، گفتند: میدونید دخترتون چیکار کرده؟
منم متعجب گفتم: نه، چی کار کرده؟
گفتند: موقع رفتن، بهجای شلوار فرم، شلوار لی پوشیده بود.
نیم ساعت بعد مدیر مدرسه اش مجددا تماس گرفت و گفت:آرزو ساعت ۴ بعدازظهر، بدون هماهنگی از مدرسه خارج شده و از اون زمان هم دیگه خبری ازش نداریم.همسرم به همراه پسرم راه افتادند تا دنبالش بگردند، اما هیچ اثری از دخترم پیدا نکردند تا اینکه یک ساعت بعد، از مدرسه باهامون تماس گرفتند و گفتند که سریع خودمون رو به بیمارستان برسونیم. من شغل ضایعات آهن دارم و با وانت کار میکنم، وقتی این خبر رو شنیدم، همه چیز رو رها کردم و به بیمارستان رفتم و با جسد دخترم روبرو شدم که فوت کرده بود.
آقای خاوری در ادامه گفت: ظاهراً ساختمانی که آرزو به اونجا رفته بود، خونه یکی از دوستانش بوده، تنها بوده و نمیدونم چی تو سرش گذشته که خودش رو از اونجا به پایین انداخته. مردم توی کوچه صداش رو شنیده بودن و به اورژانس زنگ زده بودن، اورژانس هم اومد و اون رو برد بیمارستان، اما…
پدر آرزو با بغض و حسرت ادامه میدهد:آرزو بچه سومم بود، ۲ پسر دارم و این دختر امید و آرزویم بود. آرزو برای من دختر نبود، مادر بود، همدم بود. یه دختر خیلی خوب بود، اصلاً به من بدی نمیکرد. صبحها اگر وقت نمیکرد ظرفها رو بشوره، یه یادداشت با ماژیک برام میذاشت که بابایی، قول میدم ظهر بیام ظرفها رو بشورم.
پدر آرزو در انتها مابین گریههای مردانهاش گفت:بعد از این اتفاق، تو کلانتری شهرری از مسئولان مدرسه شکایت کردیم. تا الان حتی یه تماس هم از طرف مدرسه نداشتیم، هیچ احوالی از ما نپرسیدند. ما از مدیر مدرسه شکایت کردیم.»
محمدمهدی مرادی، معلم مهاجر ایرانی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است:
ما نیز روزی در آن ویرانهای که «ایران» مینامیماش معلم بودیم. با تمام لجنزار مدیریتِ آموزشیِ دههی ۸۰، بسیاری از دانشآموزان ما، چه آنان که ماندند و چه آنان که همچون معلمانشان ترک دیار کردند، هرگز اینچنین به سوگِ اُمید ننشستند. ما سادهدلان اما از درک حقیقتِ فردا عاجز بودیم! از «کوتهی» نسل ما معلمان بود که «دیوارهای» رذالت و جنایت اینچنین بلند شدند؛ دیوارهای بلندی که بجای روایتِ امید و پرواز، تصویرِ سقوط و بدنهای متلاشیِ دانشآموزانِ نسل امروز را با نعرههای ممتد و گوشخراشِ صلوات بر محمد و آل محمد در هم آمیختند.
لازم به ذکر است، آرزو خاوری، از مهاجران افغانستانی بود که تحت ستم مضاعف قرار داشت.
#آرزو_خاوری #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جزییات جدید از خودکشی آرزو خاوری، دانشآموز ۱۶ ساله:
نقش مقامات مدرسه غیر قابل انکار است
گروه حقوق بشری دادبان، در گزارشی که منتشر کرده به جزییات بیشتری از خودکشی آرزو خاوری، دختر ۱۶ ساله در ۱۳ آبان ماه جاری در شهرری تهران دست یافته است.
دادبان نوشته، خانواده خاوری از اتباع افغانستانی ساکن در شهرری هستند و مدرسهای که آرزو دانشآموز آن بوده، مدرسه کوثر واقع در منطقه ۲۰ شهرری بوده است. به شهادت یک منبع مطلع آرزو پیشتر نیز بارها از سوی مقامات این مدرسه به اخراج تهدید شده بود.
به گزارش دادبان، روایت یک منبع مطلع از اتفاقات پیش از اخراج آرزو خاوری را چنین است :
«مساله از یک اردوی دانشآموزی آغاز شد. دانشآموزان در اردوی مدرسه مانتوهای خود را درآوردند و سوییشرت پوشیدند اما مقنعههایشان سرشان بود و پردهی اتوبوس را نیز کشیده بودند. معاون مدرسه وقتی دانشآموزان را میبیند تذکر میدهد که چرا مانتوها را درآوردهاید و به آنها میگوید دیگر اسمتان را در هیچ اردوی دیگری نمینویسیم.»
به گفته این منبع آگاه پس از آنکه معاون مدرسه موضوع را به مدیر اطلاع میدهد، مدیر مدرسه با خانواده خاوری تماس میگیرد و آنها را به دلیل «پوشیدن شلوار لی توسط آرزو، و درآوردن مانتو و رقصیدن در اتوبوس» به مدرسه احضار میکند و قرار میشود آرزو فردا با خانواده به مدرسه بیاید.
به گفته این منبع، مدیر مدرسه آرزو را تهدید میکند که اگر فردا با خانواده به مدرسه نیاید، اخراج خواهد شد.
بنا بر روایت این منبع، تهدید به اخراج آرزو از سوی مدیر مدرسه به قدری جدی بوده که سبب به هم ریخته شدن کامل روح و روان این دختر ۱۶ ساله و سوق دادن او به خودکشی شده است. به ویژه اینکه این تهدیدات به اخراج مسبوق به سابقه نیز بوده است.
به گفته این منبع مطلع پس از تهدیدات صورت گرفته از سوی مدیر مدرسه، آرزو به بهانهای از مدرسه خارج شده و فاجعه رقم میخورد.
این منبع آگاه میگوید: «مدیر مدرسه خانم مهناز قنبریان در دفترش مانیتور دارد که همه جای مدرسه در آن معلوم است در خروجی مدرسه هم در آن معلوم بوده چطور متوجه نشده که او فرار کرده یا کسی نبوده به او بگوید کجا میروی؟ اگر کسی دست آرزو را میگرفت یا از او سوالی میکرد ممکن بود او منصرف شود. نقش مقامات مدرسه روشن است.»
این منبع ادامه میدهد: «اول خبر گم شدنش به دانش آموزان میرسد ولی بعد گفتند او پیدا شده و صحیح و سالم به خانه برگشته. اما زنگ آخر برادر و پدرش به مدرسه آمدند دانش آموزان با خود گفتند حتما دوستشان پیدا نشده درحال برنامه ریزی بودند تا دوستشان را پیدا کنند غافل از اینکه دو زنگ از فوت شدنش گذشته است.»
به گفته این منبع مطلع، پس از فوت آرزو خاوری مقامات مدرسه هیچ تلاشی برای تسکین دیگر دانشآموزان و دوستان او نمیکنند: «در گروه مجازی مدرسه حتی یک پیام تسلیت گذاشته نشد. معاون مدرسه تلاش کرد جلوی دانش آموزان پیدایش نشود. حتی دانشآموزان یکبار میروند تا به او خرما تعارف کنند اما او میگوید به کسی خرما تعارف نکنید.»
@daadbaan2021
#آرزو_خاوری #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نقش مقامات مدرسه غیر قابل انکار است
گروه حقوق بشری دادبان، در گزارشی که منتشر کرده به جزییات بیشتری از خودکشی آرزو خاوری، دختر ۱۶ ساله در ۱۳ آبان ماه جاری در شهرری تهران دست یافته است.
دادبان نوشته، خانواده خاوری از اتباع افغانستانی ساکن در شهرری هستند و مدرسهای که آرزو دانشآموز آن بوده، مدرسه کوثر واقع در منطقه ۲۰ شهرری بوده است. به شهادت یک منبع مطلع آرزو پیشتر نیز بارها از سوی مقامات این مدرسه به اخراج تهدید شده بود.
به گزارش دادبان، روایت یک منبع مطلع از اتفاقات پیش از اخراج آرزو خاوری را چنین است :
«مساله از یک اردوی دانشآموزی آغاز شد. دانشآموزان در اردوی مدرسه مانتوهای خود را درآوردند و سوییشرت پوشیدند اما مقنعههایشان سرشان بود و پردهی اتوبوس را نیز کشیده بودند. معاون مدرسه وقتی دانشآموزان را میبیند تذکر میدهد که چرا مانتوها را درآوردهاید و به آنها میگوید دیگر اسمتان را در هیچ اردوی دیگری نمینویسیم.»
به گفته این منبع آگاه پس از آنکه معاون مدرسه موضوع را به مدیر اطلاع میدهد، مدیر مدرسه با خانواده خاوری تماس میگیرد و آنها را به دلیل «پوشیدن شلوار لی توسط آرزو، و درآوردن مانتو و رقصیدن در اتوبوس» به مدرسه احضار میکند و قرار میشود آرزو فردا با خانواده به مدرسه بیاید.
به گفته این منبع، مدیر مدرسه آرزو را تهدید میکند که اگر فردا با خانواده به مدرسه نیاید، اخراج خواهد شد.
بنا بر روایت این منبع، تهدید به اخراج آرزو از سوی مدیر مدرسه به قدری جدی بوده که سبب به هم ریخته شدن کامل روح و روان این دختر ۱۶ ساله و سوق دادن او به خودکشی شده است. به ویژه اینکه این تهدیدات به اخراج مسبوق به سابقه نیز بوده است.
به گفته این منبع مطلع پس از تهدیدات صورت گرفته از سوی مدیر مدرسه، آرزو به بهانهای از مدرسه خارج شده و فاجعه رقم میخورد.
این منبع آگاه میگوید: «مدیر مدرسه خانم مهناز قنبریان در دفترش مانیتور دارد که همه جای مدرسه در آن معلوم است در خروجی مدرسه هم در آن معلوم بوده چطور متوجه نشده که او فرار کرده یا کسی نبوده به او بگوید کجا میروی؟ اگر کسی دست آرزو را میگرفت یا از او سوالی میکرد ممکن بود او منصرف شود. نقش مقامات مدرسه روشن است.»
این منبع ادامه میدهد: «اول خبر گم شدنش به دانش آموزان میرسد ولی بعد گفتند او پیدا شده و صحیح و سالم به خانه برگشته. اما زنگ آخر برادر و پدرش به مدرسه آمدند دانش آموزان با خود گفتند حتما دوستشان پیدا نشده درحال برنامه ریزی بودند تا دوستشان را پیدا کنند غافل از اینکه دو زنگ از فوت شدنش گذشته است.»
به گفته این منبع مطلع، پس از فوت آرزو خاوری مقامات مدرسه هیچ تلاشی برای تسکین دیگر دانشآموزان و دوستان او نمیکنند: «در گروه مجازی مدرسه حتی یک پیام تسلیت گذاشته نشد. معاون مدرسه تلاش کرد جلوی دانش آموزان پیدایش نشود. حتی دانشآموزان یکبار میروند تا به او خرما تعارف کنند اما او میگوید به کسی خرما تعارف نکنید.»
@daadbaan2021
#آرزو_خاوری #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
این تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد....
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
هر روز تعداد زیادی از هموطنان در دادرسیهای ناعادلانه به مرگ محکوم میشوند و هر روز عدهای از آنها به قتل میرسند.
حکومت استبداد دینی، سالهاست که دارد به بهانههای مختلف جان میستاند.
ریشه بسیاری از مشکلات جامعه ایران، قوانین ناعادلانه و قرون وسطایی، حاکمانی فاسد و تبهکار و گسترش فقر و فلاکت در اثر کارنابلدی و صرف سرمایه مملکت برای گسترش ایدئولوژی و کارهایی است که ایران را با مخاطرات بسیار مواجه کرده است.
اما این دوران هم به پایان خواهد رسید و سایه مرگ و نابودی، حکومت ستمگر را در بر خواهد گرفت.
#نه_به_اعدام #هنر_اعتراض #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #زن_زندگی_آزادی #خامنه_ای_دیکتاتور #خامنه_ای_ضحاک #ضحاک #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
این تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد....
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
هر روز تعداد زیادی از هموطنان در دادرسیهای ناعادلانه به مرگ محکوم میشوند و هر روز عدهای از آنها به قتل میرسند.
حکومت استبداد دینی، سالهاست که دارد به بهانههای مختلف جان میستاند.
ریشه بسیاری از مشکلات جامعه ایران، قوانین ناعادلانه و قرون وسطایی، حاکمانی فاسد و تبهکار و گسترش فقر و فلاکت در اثر کارنابلدی و صرف سرمایه مملکت برای گسترش ایدئولوژی و کارهایی است که ایران را با مخاطرات بسیار مواجه کرده است.
اما این دوران هم به پایان خواهد رسید و سایه مرگ و نابودی، حکومت ستمگر را در بر خواهد گرفت.
#نه_به_اعدام #هنر_اعتراض #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #زن_زندگی_آزادی #خامنه_ای_دیکتاتور #خامنه_ای_ضحاک #ضحاک #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود بر شما
با وجود اینکه مدتزمان کمی از شروع ترم اول دانشجوهای ورودی ۱۴۰۳ میگذرد بارها از تکتک دوستانم شنیدم که قصد مهاجرت دارند. یک روز به یکی از آنها گفتم امیدوارم آخر دوره کارشناسی نظرت عوض شود و بمانیم و کنار هم کشورمان را بسازیم.
دیشب با همین دوستان برای بازدید از نمایشگاه شهر هوشمند، که در محل نمایشگاه بینالمللی مشهد برگزار میشد، رفتیم. آنجا خانمی به دو نفر از ما، که حجاب نداشتیم، تذکر داد، من هم گفتم پوشش هر کس اختیاری است. ایشان در حالی که من مشغول عکاسی از دوستانم بودم، چندتایی از دانشجویان را تهدید میکنند که میخواهند به مامورها اطلاع دهند ما هم جدای از فشار عصبی که تحمل میکردیم حاضر نشدیم شال بر سر کنیم. حدود نیم ساعت بعد، از دور متوجه برگشتن آن خانوم به همراه چند مامور شدم دست دوستم را، که هر دو شال نداشتیم، گرفتم و بین غرفهها فرار کردیم.
تمام مدت که سعی داشتیم در خروجی را پیدا کنیم و از نمایشگاه بیاییم بیرون، آن خانم ما را تعقیب میکرد. دلهره داشتیم به هر چیزی برای فرار فکر میکردیم به جز تسلیمشدن و سرکردن شالها. بالاخره وقتی از نمایشگاه خارج شدیم متوجه شدیم ما را گم کردهاند و نیستند.
بعد نمایشگاه تصمیم گرفتیم به یک کافیشاپ برویم و دور هم بنشینیم. تصمیم بر این شد به ... که در ورودی پاساژ است برویم. آنجا دو ون گشت ارشاد و کلی مامور ایستاده بودند. زمانی هم که داخل کافه رفتیم از کارمندها تا صندوقدار دائم تذکر حجاب میدادند. کل در و دیوار کافه هم پر از کاغذهایی بود که بر آنها درخواست رعایت حجاب اجباری نوشته شده بود.
در کافه وقتی به من تذکر حجاب دادند و من دلم نمیخواست تفریح و دورهمی با دوستانم را خراب کنم و شالم را از کیفم در آوردم که سر کنم، لحظهای نگاهم به آن دوستم افتاد که به او گفته بودم کاش نرود و بماند.
با خودم فکر کردم به کدام امید باید ماند؟ یک شب عادی و گذراندن یک تفریح عادیتر با حداقلیترین هزینهها چقدر برای ما هزینه روانی داشت؟ چقدر فشار و استرس تحمل کردیم؟ زمانی که بین غرفهها فرار میکردیم به چه چیزهایی فکر کردیم؟ در کافیشاپ یا بعد از دیدن ونهای گشت ارشاد مقابل پاساژ چطور؟ آنجا چه آیندهای برای خود دیدیم؟ آیا با هر کدام از این اتفاقها پلی از آنچه گذشته تکتک ما را به آیندهمان وصل میکند و باعث میشود امیدی برای ماندن و ساختن داشت، خراب نمیشود؟ باورش بسیار سخت است ولی تکتک جمع دوستانه دیشب وقتی برای کنکور میخواندند وقتی رتبهها زیر دوهزار شد وقتی به دانشگاه آمدند یا آن دوستانی که قبولی المپیاد هستند، در تکتک لحظات در حال برنامهریزی برای رفتن بودند یا شاید همین دیشب این تصمیم را گرفتند.»
دردناک است که جوانان کشورمان، اینچنین در ناامنی و ترس حتی امکان کوچکترین تفریحی را ندارند.
آیا شما هم چنین تجربهای داشتهاید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری
@Tavaana_TavaanaTech
با وجود اینکه مدتزمان کمی از شروع ترم اول دانشجوهای ورودی ۱۴۰۳ میگذرد بارها از تکتک دوستانم شنیدم که قصد مهاجرت دارند. یک روز به یکی از آنها گفتم امیدوارم آخر دوره کارشناسی نظرت عوض شود و بمانیم و کنار هم کشورمان را بسازیم.
دیشب با همین دوستان برای بازدید از نمایشگاه شهر هوشمند، که در محل نمایشگاه بینالمللی مشهد برگزار میشد، رفتیم. آنجا خانمی به دو نفر از ما، که حجاب نداشتیم، تذکر داد، من هم گفتم پوشش هر کس اختیاری است. ایشان در حالی که من مشغول عکاسی از دوستانم بودم، چندتایی از دانشجویان را تهدید میکنند که میخواهند به مامورها اطلاع دهند ما هم جدای از فشار عصبی که تحمل میکردیم حاضر نشدیم شال بر سر کنیم. حدود نیم ساعت بعد، از دور متوجه برگشتن آن خانوم به همراه چند مامور شدم دست دوستم را، که هر دو شال نداشتیم، گرفتم و بین غرفهها فرار کردیم.
تمام مدت که سعی داشتیم در خروجی را پیدا کنیم و از نمایشگاه بیاییم بیرون، آن خانم ما را تعقیب میکرد. دلهره داشتیم به هر چیزی برای فرار فکر میکردیم به جز تسلیمشدن و سرکردن شالها. بالاخره وقتی از نمایشگاه خارج شدیم متوجه شدیم ما را گم کردهاند و نیستند.
بعد نمایشگاه تصمیم گرفتیم به یک کافیشاپ برویم و دور هم بنشینیم. تصمیم بر این شد به ... که در ورودی پاساژ است برویم. آنجا دو ون گشت ارشاد و کلی مامور ایستاده بودند. زمانی هم که داخل کافه رفتیم از کارمندها تا صندوقدار دائم تذکر حجاب میدادند. کل در و دیوار کافه هم پر از کاغذهایی بود که بر آنها درخواست رعایت حجاب اجباری نوشته شده بود.
در کافه وقتی به من تذکر حجاب دادند و من دلم نمیخواست تفریح و دورهمی با دوستانم را خراب کنم و شالم را از کیفم در آوردم که سر کنم، لحظهای نگاهم به آن دوستم افتاد که به او گفته بودم کاش نرود و بماند.
با خودم فکر کردم به کدام امید باید ماند؟ یک شب عادی و گذراندن یک تفریح عادیتر با حداقلیترین هزینهها چقدر برای ما هزینه روانی داشت؟ چقدر فشار و استرس تحمل کردیم؟ زمانی که بین غرفهها فرار میکردیم به چه چیزهایی فکر کردیم؟ در کافیشاپ یا بعد از دیدن ونهای گشت ارشاد مقابل پاساژ چطور؟ آنجا چه آیندهای برای خود دیدیم؟ آیا با هر کدام از این اتفاقها پلی از آنچه گذشته تکتک ما را به آیندهمان وصل میکند و باعث میشود امیدی برای ماندن و ساختن داشت، خراب نمیشود؟ باورش بسیار سخت است ولی تکتک جمع دوستانه دیشب وقتی برای کنکور میخواندند وقتی رتبهها زیر دوهزار شد وقتی به دانشگاه آمدند یا آن دوستانی که قبولی المپیاد هستند، در تکتک لحظات در حال برنامهریزی برای رفتن بودند یا شاید همین دیشب این تصمیم را گرفتند.»
دردناک است که جوانان کشورمان، اینچنین در ناامنی و ترس حتی امکان کوچکترین تفریحی را ندارند.
آیا شما هم چنین تجربهای داشتهاید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری
@Tavaana_TavaanaTech
تصاویری از تداوم مقاومت مدنی زنان ایران در تنندادن به حجاب اجباری
- الکساندر سولژنیتسین در مقاله «زندگی نه با دروغ» میگوید:
«سادهترین و دستیافتنیترین شاهکلید دستیابی به آزادی اهمال شدهمان این است:
خودداری فرد از دروغ.
دروغ همهچیز را میپوشاند، دروغ همهچیز را
در بر میگیرد... اما نه به تنهایی، نه بدون «من»
وقتی مردم از دروغ میپرهیزند، در واقع دروغ را از چرخه هستی خارج میکنند. مثل عفونتها، دروغ تنها در موجودات زنده امکان حیات دارد.
اگر جسم و پوست مرده ایدئولوژیها را به زور به هم نچسبانیم، خود از شتاب نشست و تجزیه وامانده دروغها به شگفت خواهیم آمد.»
تصاویر از اکانت کولکاپیس در شبکه اجتماعی ایکس
#زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_مدنی #مقاومت_زندگیست #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- الکساندر سولژنیتسین در مقاله «زندگی نه با دروغ» میگوید:
«سادهترین و دستیافتنیترین شاهکلید دستیابی به آزادی اهمال شدهمان این است:
خودداری فرد از دروغ.
دروغ همهچیز را میپوشاند، دروغ همهچیز را
در بر میگیرد... اما نه به تنهایی، نه بدون «من»
وقتی مردم از دروغ میپرهیزند، در واقع دروغ را از چرخه هستی خارج میکنند. مثل عفونتها، دروغ تنها در موجودات زنده امکان حیات دارد.
اگر جسم و پوست مرده ایدئولوژیها را به زور به هم نچسبانیم، خود از شتاب نشست و تجزیه وامانده دروغها به شگفت خواهیم آمد.»
تصاویر از اکانت کولکاپیس در شبکه اجتماعی ایکس
#زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_مدنی #مقاومت_زندگیست #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، میگوید:
«کلینیک ترک بیحجابی در فردای جمهوری اسلامی میتواند به موزه تبدیل شود تا آیندگان بدانند که در روزهای سیاه جمهوری اسلامی چه گذشت.»
روز گذشته مهری دازستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران از افتتاح کلینیکهای ترک بیحجابی برای بازگرداندن حجاب به افرادی که آن را ترک کردهاند خبر داد. او گفت در این مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ارائه میشود!
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کلینیک ترک بیحجابی در فردای جمهوری اسلامی میتواند به موزه تبدیل شود تا آیندگان بدانند که در روزهای سیاه جمهوری اسلامی چه گذشت.»
روز گذشته مهری دازستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران از افتتاح کلینیکهای ترک بیحجابی برای بازگرداندن حجاب به افرادی که آن را ترک کردهاند خبر داد. او گفت در این مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ارائه میشود!
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech