قانون طبقۀ حاکم
خیام عباسی؛ جامعهشناس
رسانهها اعلام کردند که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، انگشتان دست چند زندانی را به جرم سرقت در زندان ارومیه قطع کرده است.
معتقدم بهترین تحلیل را در چنین وضعیتی مارکس ارائه داده است: قانون در برخی از ممالک، قانون برای حفاظت از طبقۀ حاکم است نه تمام مردم.
قانون جزائی و کیفری در آن کشورها، قانونی است که از منافع طبقۀ حاکم حمایت میکند. در واقع این قانون علیه بیقدرتان اجرا میشود.
انگشتان کدامیک از کارگزاران و اعضای حکومت که مرتکب جرائم سنگینتر شدهاند و به ۸۵ میلیون ایرانی ضرر رساندهاند، قطع شده است؟؛
مهدی هاشمی، برادر معاون اول دولت روحانی، بابک زنجانی، فرزند میرسلیم؟. هیچکدام.
در نظر بگیرید اگر رسانههای غیرحکومتی نبودند، همین موارد هم علنی نمیشدند.
پرسش این است که: آیا امارات و ادلٌهای هست که نشان بدهند قانون جمهوری اسلامی، صرفاً قانونی برای محافظت از منافع طبقۀ حاکم نیست؟.
تحلیل مقایسهای جرائم یقهسفیدان یعنی فساد سیستماتیک و جرائم اقتصادی نخبگان؛ و جرائم یقهآبیها مانند سرقتهای خردهپا و جرائم معیشتی در ساختار حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و... ابعاد تازهای از نابرابری نهادینهشده را آشکار میکند.
جرائم یقهسفیدان مانند فساد مالی کلان، اختلاس، رانتخواری و سوءاستفاده از موقعیتهای دولتی، آسیبهای گستردهتری به اقتصاد ملی، سرمایههای اجتماعی و اعتماد عمومی وارد میکند. این جرائم ساختارها را تخریب، و فقر سیستماتیک تولید میکنند و مشروعیت نهادها را ویران میسازند. در مقابل، جرائم یقهآبیها مانند سرقتهای جزئی، عمدتاً واکنشهای بقایی به شرایطی هستند که خودْ محصول همان فسادها و ناکارآمدیهای کلان است. با این حال، سیستم قضایی و رسانهای، اولی را با کلمات و عباراتی چون «خطای مدیریتی» یا «تخلف اداری» تلطیف میکنند و دومی را «تهدید امنیت ملی» یا «فجایع اخلاقی» جلوه میدهند.
سیستم قضایی در برخورد با این دو گروه کاملاً دوگانه عمل میکند. مجازات جرائم یقهآبیها مانند قطع عضو برای سرقت، سریع، علنی، شدید و تحقیرآمیز است. این در حالی است که مجرمان یقهسفیدان اغلب از مصونیتهای قانونی، شبکههای حمایتی قدرتمند، وکلای گرانقیمت و فرآیندهای قضایی طولانی و غیرعلنی برخوردار هستند. مجازات آنها در صورت وقوع، معمولاً مالی (غرامت) یا حبسهای کوتاه در شرایط ممتاز است و هرگز با مجازاتهای بدنی یا تحقیر علنی همراه نیست. این تبعیض، عدالت را به کالایی لوکس تبدیل میکند که تنها طبقات فرادست به آن دسترسی دارند.
این دوگانگی در مجازات، ابزاری ایدئولوژیک برای توجیه نظم موجود است. مجازات شدید و نمایشی فقرا (یقهآبیها) این پیام را مخابره میکند که «مشکل از افراد فاسد و بیاخلاق در پایین هرم جمعیتی جامعه است». همزمان، برخورد ملایم با یقهسفیدان فاسد، این تصور را تقویت میکند که اشتباهات نخبگان «قابل درک»، «تصادفی» یا «قابل جبران» است. این روایت، تمرکز را از فساد سیستماتیک و سوءمدیریت ساختاری که ریشه مشکلات است، منحرف میکند و طبقه حاکم را از بازخواست ِ مؤثر مصون میدارد.
فساد یقهسفیدان مستقیمن با فلجسازی اقتصاد، افزایش نابرابری، نابودی فرصتهای شغلی و تشدید فقر در پیوند است. این شرایط، افراد بیشتری را به سمت جرائم معیشتی (یقهآبی) سوق میدهد. سپس سیستم با سرکوب خشن این جرائم (به جای رفع ریشهها)، بازتولید چرخهای از محرومیت، ناامیدی و جرمزایی را تضمین میکند. سرکوب یقهآبیها در واقع پاککردن صورت مسئلهای است که یقهسفیدان ایجاد کردهاند.
وقتی شهروندان میبینند قانون با شدت هرچه تمامتر بر سر فقرایی فرودست میکوبد که برای سیر کردن شکم خود دست به سرقت زدهاند، اما با قدرتمندان فاسد، با احترام و ملایمت برخورد میکند، نتیجه روشن است: بیاعتمادی مطلق به عدالت سیستم قضایی. این نابرابری در اجرای قانون، شهروندان را به این نتیجه میرساند که قانون نه ابزاری برای عدالت، بلکه سلاحی در دست قدرتمندان برای سرکوب ضعفا است. این ادراک، مشروعیت حکومت را تخریب میکند و میتواند به عادیسازی خشونت فراسیاسی یا واکنشهای افراطی بینجامد.
تضاد در برخورد با جرائم یقهسفیدان و یقهآبیها، نمایشی دردناک از یک نظام طبقاتی ناعادلانه است. در این نظام، قدرت و ثروت نه تنها دسترسی به منابع مادی، که دسترسی به «مصونیت از مجازات» را نیز تعیین میکند. فساد نخبگان (یقهسفیدان) که ریشه اصلی فلاکت اقتصادی است، با سازوکارهای قانونی و ارتباطات قدرت محافظت میشود، در حالی که قربانیان آن فساد (یقهآبیها) با شدیدترین و تحقیرآمیزترین مجازاتها مواجه میشوند. این دوگانگی، نه یک اِشکال جزئی، بلکه ویژگی ذاتی سیستمی است که عدالت را ابزاری برای تثبیت سلسلهمراتب قدرت و ثروت میداند و در این راه، مشروعیت خود را به طرزی جبرانناپذیر تخریب میکند.
خیام عباسی؛ جامعهشناس
رسانهها اعلام کردند که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، انگشتان دست چند زندانی را به جرم سرقت در زندان ارومیه قطع کرده است.
معتقدم بهترین تحلیل را در چنین وضعیتی مارکس ارائه داده است: قانون در برخی از ممالک، قانون برای حفاظت از طبقۀ حاکم است نه تمام مردم.
قانون جزائی و کیفری در آن کشورها، قانونی است که از منافع طبقۀ حاکم حمایت میکند. در واقع این قانون علیه بیقدرتان اجرا میشود.
انگشتان کدامیک از کارگزاران و اعضای حکومت که مرتکب جرائم سنگینتر شدهاند و به ۸۵ میلیون ایرانی ضرر رساندهاند، قطع شده است؟؛
مهدی هاشمی، برادر معاون اول دولت روحانی، بابک زنجانی، فرزند میرسلیم؟. هیچکدام.
در نظر بگیرید اگر رسانههای غیرحکومتی نبودند، همین موارد هم علنی نمیشدند.
پرسش این است که: آیا امارات و ادلٌهای هست که نشان بدهند قانون جمهوری اسلامی، صرفاً قانونی برای محافظت از منافع طبقۀ حاکم نیست؟.
تحلیل مقایسهای جرائم یقهسفیدان یعنی فساد سیستماتیک و جرائم اقتصادی نخبگان؛ و جرائم یقهآبیها مانند سرقتهای خردهپا و جرائم معیشتی در ساختار حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و... ابعاد تازهای از نابرابری نهادینهشده را آشکار میکند.
جرائم یقهسفیدان مانند فساد مالی کلان، اختلاس، رانتخواری و سوءاستفاده از موقعیتهای دولتی، آسیبهای گستردهتری به اقتصاد ملی، سرمایههای اجتماعی و اعتماد عمومی وارد میکند. این جرائم ساختارها را تخریب، و فقر سیستماتیک تولید میکنند و مشروعیت نهادها را ویران میسازند. در مقابل، جرائم یقهآبیها مانند سرقتهای جزئی، عمدتاً واکنشهای بقایی به شرایطی هستند که خودْ محصول همان فسادها و ناکارآمدیهای کلان است. با این حال، سیستم قضایی و رسانهای، اولی را با کلمات و عباراتی چون «خطای مدیریتی» یا «تخلف اداری» تلطیف میکنند و دومی را «تهدید امنیت ملی» یا «فجایع اخلاقی» جلوه میدهند.
سیستم قضایی در برخورد با این دو گروه کاملاً دوگانه عمل میکند. مجازات جرائم یقهآبیها مانند قطع عضو برای سرقت، سریع، علنی، شدید و تحقیرآمیز است. این در حالی است که مجرمان یقهسفیدان اغلب از مصونیتهای قانونی، شبکههای حمایتی قدرتمند، وکلای گرانقیمت و فرآیندهای قضایی طولانی و غیرعلنی برخوردار هستند. مجازات آنها در صورت وقوع، معمولاً مالی (غرامت) یا حبسهای کوتاه در شرایط ممتاز است و هرگز با مجازاتهای بدنی یا تحقیر علنی همراه نیست. این تبعیض، عدالت را به کالایی لوکس تبدیل میکند که تنها طبقات فرادست به آن دسترسی دارند.
این دوگانگی در مجازات، ابزاری ایدئولوژیک برای توجیه نظم موجود است. مجازات شدید و نمایشی فقرا (یقهآبیها) این پیام را مخابره میکند که «مشکل از افراد فاسد و بیاخلاق در پایین هرم جمعیتی جامعه است». همزمان، برخورد ملایم با یقهسفیدان فاسد، این تصور را تقویت میکند که اشتباهات نخبگان «قابل درک»، «تصادفی» یا «قابل جبران» است. این روایت، تمرکز را از فساد سیستماتیک و سوءمدیریت ساختاری که ریشه مشکلات است، منحرف میکند و طبقه حاکم را از بازخواست ِ مؤثر مصون میدارد.
فساد یقهسفیدان مستقیمن با فلجسازی اقتصاد، افزایش نابرابری، نابودی فرصتهای شغلی و تشدید فقر در پیوند است. این شرایط، افراد بیشتری را به سمت جرائم معیشتی (یقهآبی) سوق میدهد. سپس سیستم با سرکوب خشن این جرائم (به جای رفع ریشهها)، بازتولید چرخهای از محرومیت، ناامیدی و جرمزایی را تضمین میکند. سرکوب یقهآبیها در واقع پاککردن صورت مسئلهای است که یقهسفیدان ایجاد کردهاند.
وقتی شهروندان میبینند قانون با شدت هرچه تمامتر بر سر فقرایی فرودست میکوبد که برای سیر کردن شکم خود دست به سرقت زدهاند، اما با قدرتمندان فاسد، با احترام و ملایمت برخورد میکند، نتیجه روشن است: بیاعتمادی مطلق به عدالت سیستم قضایی. این نابرابری در اجرای قانون، شهروندان را به این نتیجه میرساند که قانون نه ابزاری برای عدالت، بلکه سلاحی در دست قدرتمندان برای سرکوب ضعفا است. این ادراک، مشروعیت حکومت را تخریب میکند و میتواند به عادیسازی خشونت فراسیاسی یا واکنشهای افراطی بینجامد.
تضاد در برخورد با جرائم یقهسفیدان و یقهآبیها، نمایشی دردناک از یک نظام طبقاتی ناعادلانه است. در این نظام، قدرت و ثروت نه تنها دسترسی به منابع مادی، که دسترسی به «مصونیت از مجازات» را نیز تعیین میکند. فساد نخبگان (یقهسفیدان) که ریشه اصلی فلاکت اقتصادی است، با سازوکارهای قانونی و ارتباطات قدرت محافظت میشود، در حالی که قربانیان آن فساد (یقهآبیها) با شدیدترین و تحقیرآمیزترین مجازاتها مواجه میشوند. این دوگانگی، نه یک اِشکال جزئی، بلکه ویژگی ذاتی سیستمی است که عدالت را ابزاری برای تثبیت سلسلهمراتب قدرت و ثروت میداند و در این راه، مشروعیت خود را به طرزی جبرانناپذیر تخریب میکند.
❤21👍9
Forwarded from گفتوشنود
واتسلاو هاول نویسنده، نمایشنامهنویس، اندیشمند و سیاستمدار اهل چک، یکی از چهرههای برجسته مبارزه با رژیمهای توتالیتر در قرن بیستم بود.
او در دوران حکومت کمونیستی چکسلواکی، با شجاعت و پایداری از حقوق بشر، آزادی بیان و کرامت انسانی دفاع کرد.
هاول علاوه بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش، بهواسطه آثار ادبی و نمایشنامههای تأثیرگذارش نیز شناخته میشود. او پس از فروپاشی رژیم کمونیستی، بهعنوان اولین رئیسجمهور چکسلواکیِ پساکمونیست انتخاب شد.
کتاب مشهور «قدرت بیقدرتان» (The Power of the Powerless) یکی از تأثیرگذارترین آثار هاول است که در آن به تحلیل وضعیت انسان در نظامهای سرکوبگر میپردازد.
در این اثر، هاول از مفهوم «زندگی در حقیقت» سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه افراد عادی، با ایستادگی اخلاقی و امتناع از همکاری با دروغهای نظام، میتوانند قدرت واقعی را از آن خود کنند.
نسخه صوتی کتاب قدرت بیقدرتان را از سایت آموزشکده توانا بشنوید.
https://www.tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
#واتسلاو_هاول #واسلاو_هاول #توتالیتاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
واتسلاو هاول نویسنده، نمایشنامهنویس، اندیشمند و سیاستمدار اهل چک، یکی از چهرههای برجسته مبارزه با رژیمهای توتالیتر در قرن بیستم بود.
او در دوران حکومت کمونیستی چکسلواکی، با شجاعت و پایداری از حقوق بشر، آزادی بیان و کرامت انسانی دفاع کرد.
هاول علاوه بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش، بهواسطه آثار ادبی و نمایشنامههای تأثیرگذارش نیز شناخته میشود. او پس از فروپاشی رژیم کمونیستی، بهعنوان اولین رئیسجمهور چکسلواکیِ پساکمونیست انتخاب شد.
کتاب مشهور «قدرت بیقدرتان» (The Power of the Powerless) یکی از تأثیرگذارترین آثار هاول است که در آن به تحلیل وضعیت انسان در نظامهای سرکوبگر میپردازد.
در این اثر، هاول از مفهوم «زندگی در حقیقت» سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه افراد عادی، با ایستادگی اخلاقی و امتناع از همکاری با دروغهای نظام، میتوانند قدرت واقعی را از آن خود کنند.
نسخه صوتی کتاب قدرت بیقدرتان را از سایت آموزشکده توانا بشنوید.
https://www.tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
#واتسلاو_هاول #واسلاو_هاول #توتالیتاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه کسانی در قتل دکتر شاپور بختیار مشارکت کردند؟
پرویز دستمالچی، فعال سیاسی که از ترور میکونوس جان سالم به در برد، در این برنامه از اشخاص و نهادهای عامل ترور دکتر شاپور بختیار میگوید.
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/NE0FbHa75XU?si=SWIoLAJM8PHoGT-u
از برنامه: «چگونگی ترور شاپور بختیار و سروش کتیبه بهوسیله جمهوریاسلامی»
https://youtu.be/vauMIyhzOmk?si=TnEFZGWDjnH0jL0s
مرتبط:
کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان در برون مرز، پرویز دستمالچی
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
#خلاصه #شاپور_بختیار #ترور #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پرویز دستمالچی، فعال سیاسی که از ترور میکونوس جان سالم به در برد، در این برنامه از اشخاص و نهادهای عامل ترور دکتر شاپور بختیار میگوید.
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/NE0FbHa75XU?si=SWIoLAJM8PHoGT-u
از برنامه: «چگونگی ترور شاپور بختیار و سروش کتیبه بهوسیله جمهوریاسلامی»
https://youtu.be/vauMIyhzOmk?si=TnEFZGWDjnH0jL0s
مرتبط:
کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان در برون مرز، پرویز دستمالچی
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
#خلاصه #شاپور_بختیار #ترور #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤8👍6💔1
قوه قضاییه جمهوری اسلامی از اجرای حکم اعدام روزبه وادی، زندانی سیاسی متهم به عناوین امنیتی، خبر داد. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی این شهروند زندانی را متهم به «جاسوسی برای اسرائیل» در ارتباط با دستاندرکاران برنامه هستهای حکومت کرده است.
رسانههای ایران همچنین از اجرای حکم اعدام مهدی اصغرزاده، دیگر زندانی متهم به «عضویت در داعش»، خبر دادند.
اعدام قتل حکومتی است. در جمهوری اسلامی نظام دادرسی عادلانهای وجود ندارد و متهمان با فشار و شکنجه توسط بازجویان، وادار به اعتراف اجباری علیه خود و دیگری میشوند.
گاه سناریوهای بازجویان بسیار مضحک است، ولی اسفبار ابنجاست که بر اساس همان سناریو قضات رای صادر میکنند.
در طی روند بازداشت تا اعدام، غالبا خانوادههای زندانیان را با تهدید یا با وعده و فریب، به سکوت وادار میکنند تا با کمترین هزینه بتوانند جان افراد را بستانند.
اعدام تنها کشتن یک فرد نیست، بلکه یک یا چندین خانواده از آن متاثر میشوند و اعضای خانواده، به خصوص کودکان متحمل رنجی طاقتفرسا میشوند.
#روزبه_وادی #مهدی_اصغرزاده #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رسانههای ایران همچنین از اجرای حکم اعدام مهدی اصغرزاده، دیگر زندانی متهم به «عضویت در داعش»، خبر دادند.
اعدام قتل حکومتی است. در جمهوری اسلامی نظام دادرسی عادلانهای وجود ندارد و متهمان با فشار و شکنجه توسط بازجویان، وادار به اعتراف اجباری علیه خود و دیگری میشوند.
گاه سناریوهای بازجویان بسیار مضحک است، ولی اسفبار ابنجاست که بر اساس همان سناریو قضات رای صادر میکنند.
در طی روند بازداشت تا اعدام، غالبا خانوادههای زندانیان را با تهدید یا با وعده و فریب، به سکوت وادار میکنند تا با کمترین هزینه بتوانند جان افراد را بستانند.
اعدام تنها کشتن یک فرد نیست، بلکه یک یا چندین خانواده از آن متاثر میشوند و اعضای خانواده، به خصوص کودکان متحمل رنجی طاقتفرسا میشوند.
#روزبه_وادی #مهدی_اصغرزاده #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔14👌10❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اعتراض مرغداران تخمگذار روز سهشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ مقابل وزارت جهاد کشاورزی در تهران برگزار شد. آنها با شعارهایی چون «نه پول داریم نه ذرت، لعنت به این وزارت» نسبت به کمبود نهادههای دامی، گرانی شدید ذرت و سویا، بیثباتی بازار و خلف وعدههای مسئولان اعتراض کردند. مرغداران اعلام کردند که در شرایط طاقتفرسا، گرمای شدید، قطعی برق و نبود حمایت کافی، دیگر امکان ادامه تولید ندارند و زنگ خطر حذف مرغ و تخممرغ از سفره مردم به صدا درآمده است. آنان خواستار اقدام فوری پیش از توقف کامل تولید شدند.
یک جوان صاحب مرغداری، میگوید «سه برابر سنمون پیر شدیم»
جمهوری اسلامی در تمام عرصهها باعث در تنگنا قرار گرفتن مردم شده است. از سیاستهای کلان و خرد اقتصادی تا روابط بینالمللی تا محدودیت آزادیهای فردی و اجتماعی. اینچنین است که جوان ایران امید به آینده را از دست میدهد و جوانیاش به جای آنکه در خلاقیت و شکوفایی استعدادها و تولید ارزش و سرمایه سپری شود، گرفتار مشکلات ریز و درشت میشود.
#آب_برق_زندگی #فقر_فساد_گرونی #ایران #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یک جوان صاحب مرغداری، میگوید «سه برابر سنمون پیر شدیم»
جمهوری اسلامی در تمام عرصهها باعث در تنگنا قرار گرفتن مردم شده است. از سیاستهای کلان و خرد اقتصادی تا روابط بینالمللی تا محدودیت آزادیهای فردی و اجتماعی. اینچنین است که جوان ایران امید به آینده را از دست میدهد و جوانیاش به جای آنکه در خلاقیت و شکوفایی استعدادها و تولید ارزش و سرمایه سپری شود، گرفتار مشکلات ریز و درشت میشود.
#آب_برق_زندگی #فقر_فساد_گرونی #ایران #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔28❤4👍2
📰 دانشآموخته دکتری دانشگاه امیرکبیر به اتهام جاسوسی اعدام شد
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دکتر #روزبه_وادی، دانشآموخته مقطع دکتری مهندسی هستهای با گرایش راکتور از دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران)، به اتهام همکاری با سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) اعدام شد.
حکم اعدام روزبه وادی امروز (چهارشنبه ۱۵ مرداد) اجرا شده است. قوه قضائیه در اطلاعیه رسمی خود، بدون اشاره مستقیم به جایگاه شغلی وادی، اعلام کرده که وی در یکی از سازمانهای «مهم و حساس کشور» فعالیت داشته و «نسبت به همکاری با سرویس جاسوسی-تروریستی موساد آگاهی کامل داشته و عامدانه با اسرائیل همکاری کرده است»
بررسی سوابق علمی و حرفهای این فرد نشان میدهد که روزبه وادی از اعضای پژوهشگاه علوم و فنون هستهای وابسته به سازمان انرژی اتمی ایران بوده است. او در سال ۱۳۹۰ مقالهای مشترک با دو متخصص برجسته هستهای، عبدالحمید مینوچهر و احمد ذوالفقاری، منتشر کرده بود؛ افرادی که بعدها در جریان جنگ ۱۲ روزه کشته شدند.
طبق ادعای نهادهای امنیتی، وادی پس از انتقال برخی اطلاعات موردنظر موساد، مأموریت مییابد که خود را برای سفر به وین، پایتخت اتریش، آماده کند. وی در جریان این سفر، با افسران اطلاعاتی موساد دیدار داشته است. سفر او به وین تحت پوشش شرکت در یک دوره آموزشی تخصصی صورت گرفته بود.
جمهوری اسلامی، ادعا میکند که پروژه هستهای حکومت غیرنظامی و صلحآمیز است، اما بارها مقامات مختلف رژیم اعتراف کردهاند که قصد اصلی این پروژه ساختن بمب هستهای بوده است.
از روند دادرسی پرونده آقای وادی، هیچ اطلاعی در دست نیست، اما طبق اطلاعات موثق در طی سالهای گذشته، برخی از دانشمندان ایرانی که با آگاهی از ماهیت فعالیت نظامی حکومت از همکاری با رژیم سر باز زدهاند، به نوعی سر به نیست شدهاند، بعضی با صحنهسازی خودکشی، بعضی با تصادف ساختگی و بعضی با اعدام!
به نوشته خبرنامه امیرکبیر: «پرونده سازی برای دکتر روزبه وادی یادآور این واقعیت تلخ است که حتی بالاترین سطح تخصص و خدمت در جمهوری اسلامی، ضمانتی برای امنیت جانی و شغلی نخبگان علمی نیست. در شرایطی که فضا برای فعالیت علمی مستقل روزبهروز محدودتر میشود، مهاجرت، دیگر انتخاب نیست؛ یک ضرورت برای بقا و ادامه راه علمی است.»
این واقعیتی تلخ است، جان همه ایرانیها در سایه حکومت جمهوری اسلامی در معرض خطر است، چه کارگری ساده و چه دانشمند و محقق در معرض اتهامات امنیتی قرار دارند.
@EEAUT
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دکتر #روزبه_وادی، دانشآموخته مقطع دکتری مهندسی هستهای با گرایش راکتور از دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران)، به اتهام همکاری با سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) اعدام شد.
حکم اعدام روزبه وادی امروز (چهارشنبه ۱۵ مرداد) اجرا شده است. قوه قضائیه در اطلاعیه رسمی خود، بدون اشاره مستقیم به جایگاه شغلی وادی، اعلام کرده که وی در یکی از سازمانهای «مهم و حساس کشور» فعالیت داشته و «نسبت به همکاری با سرویس جاسوسی-تروریستی موساد آگاهی کامل داشته و عامدانه با اسرائیل همکاری کرده است»
بررسی سوابق علمی و حرفهای این فرد نشان میدهد که روزبه وادی از اعضای پژوهشگاه علوم و فنون هستهای وابسته به سازمان انرژی اتمی ایران بوده است. او در سال ۱۳۹۰ مقالهای مشترک با دو متخصص برجسته هستهای، عبدالحمید مینوچهر و احمد ذوالفقاری، منتشر کرده بود؛ افرادی که بعدها در جریان جنگ ۱۲ روزه کشته شدند.
طبق ادعای نهادهای امنیتی، وادی پس از انتقال برخی اطلاعات موردنظر موساد، مأموریت مییابد که خود را برای سفر به وین، پایتخت اتریش، آماده کند. وی در جریان این سفر، با افسران اطلاعاتی موساد دیدار داشته است. سفر او به وین تحت پوشش شرکت در یک دوره آموزشی تخصصی صورت گرفته بود.
جمهوری اسلامی، ادعا میکند که پروژه هستهای حکومت غیرنظامی و صلحآمیز است، اما بارها مقامات مختلف رژیم اعتراف کردهاند که قصد اصلی این پروژه ساختن بمب هستهای بوده است.
از روند دادرسی پرونده آقای وادی، هیچ اطلاعی در دست نیست، اما طبق اطلاعات موثق در طی سالهای گذشته، برخی از دانشمندان ایرانی که با آگاهی از ماهیت فعالیت نظامی حکومت از همکاری با رژیم سر باز زدهاند، به نوعی سر به نیست شدهاند، بعضی با صحنهسازی خودکشی، بعضی با تصادف ساختگی و بعضی با اعدام!
به نوشته خبرنامه امیرکبیر: «پرونده سازی برای دکتر روزبه وادی یادآور این واقعیت تلخ است که حتی بالاترین سطح تخصص و خدمت در جمهوری اسلامی، ضمانتی برای امنیت جانی و شغلی نخبگان علمی نیست. در شرایطی که فضا برای فعالیت علمی مستقل روزبهروز محدودتر میشود، مهاجرت، دیگر انتخاب نیست؛ یک ضرورت برای بقا و ادامه راه علمی است.»
این واقعیتی تلخ است، جان همه ایرانیها در سایه حکومت جمهوری اسلامی در معرض خطر است، چه کارگری ساده و چه دانشمند و محقق در معرض اتهامات امنیتی قرار دارند.
@EEAUT
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔46❤1
مطهره گونهای، فعال سیاسی، از احضار خود به دادگاه خبر داد. او در یک رشته توییت، علاوه بر دادن این خبر، نکاتی خواندنی از مقاومت و ایستادگی در خانه امن نیروهای امنیتی نوشت:
«ابلاغیه آمده که درست یک هفته دیگر باید بروم دادگاه...
پیامی برایش نیامده بود و داشتم پروندهام را چک میکردم.
دادستان هم در جلسه حضور دارد؟ نمیدانم.
"داد"...
چه واژههایی که از معنا تهی نکردهاند!
پس احتمالا مهرماه امسال هم زندان خواهم بود و اینبار سی ساله میشوم...
حالا دیگر بارها مطمئنم کردهاند که ستارهدارم و رویای دانشگاه و پوشیدن لباس دانشآموختگی را به گور میبرم...
بیخوابیام از نگرانی نیست. از خواب بد بعدازظهر است.
که باز هم کابوس جنگ میدیدم.
آشفتهحالی و آوار و بمب و صدای هواپیماهای جنگی.
خفگی و خفقان خانه امن...
روزها از امان بریدگی، آواز میخواندم.
چیزهای زیادی یادت نمیماند وقتی شب و روز به مرگ عزیزانت فکر کنی و یک پنجره مشبک زیر همکف و روبروی دیوار بلند سیمانی، بشود تنها روزنهای که امید داری آفتاب، گرچه نبینیاش، اما حتما از لابلایش میتابد.
یک روز بعد از دادن ناهار، مرغ سحر را خواندم.
به "ظلم ظالم، جور صیاد" که رسیدم، همه سلولها شروع به همخوانی کردند و پاسیارها دریچههای انفرادی را از عصبانیت بستند.
هجده تیر بود و من به خاطر نداشتم اما آنها خوب یادشان بود که چه بر سر جوانان مردم آوردهاند...
بعد از آن، بلندتر خواندم. دیگر تنها صدای خودم را میشنیدم.
اما میخندیدم. از اینکه با آنهمه هیمنه و دبدبه و کبکبه و دو در فولادی راهرو که مدام چند قفلهاش میکردند، از ما، صدای ما، فریاد ما، حتی آواز خواندن ما، آنهم در انفرادی، لرزه به جانشان میافتاد، جانم تازه میشد!
همین فکر که از بودن "ما" میهراسند، برایم کافی است. الباقی محنت روزگار است که به آدمی میرسد که البته آن هم خیر است.
یک جان چه بود؟! صدجان من است ایرانِ جان!»
ـ خانم گونهای پیشتر از طرز وحشیانه بازداشت خود، شکستن دستش از ناحیه آرنج، فحاشی ماموران، شلیک سه گلوله و اطلاع حکومت از بمباران اوین نوشته بود و تاکید کرده بود که «آنها میخواستند ما زیر آوار جنگ دفن شویم...»
#مطهره_گونه_ای #ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ابلاغیه آمده که درست یک هفته دیگر باید بروم دادگاه...
پیامی برایش نیامده بود و داشتم پروندهام را چک میکردم.
دادستان هم در جلسه حضور دارد؟ نمیدانم.
"داد"...
چه واژههایی که از معنا تهی نکردهاند!
پس احتمالا مهرماه امسال هم زندان خواهم بود و اینبار سی ساله میشوم...
حالا دیگر بارها مطمئنم کردهاند که ستارهدارم و رویای دانشگاه و پوشیدن لباس دانشآموختگی را به گور میبرم...
بیخوابیام از نگرانی نیست. از خواب بد بعدازظهر است.
که باز هم کابوس جنگ میدیدم.
آشفتهحالی و آوار و بمب و صدای هواپیماهای جنگی.
خفگی و خفقان خانه امن...
روزها از امان بریدگی، آواز میخواندم.
چیزهای زیادی یادت نمیماند وقتی شب و روز به مرگ عزیزانت فکر کنی و یک پنجره مشبک زیر همکف و روبروی دیوار بلند سیمانی، بشود تنها روزنهای که امید داری آفتاب، گرچه نبینیاش، اما حتما از لابلایش میتابد.
یک روز بعد از دادن ناهار، مرغ سحر را خواندم.
به "ظلم ظالم، جور صیاد" که رسیدم، همه سلولها شروع به همخوانی کردند و پاسیارها دریچههای انفرادی را از عصبانیت بستند.
هجده تیر بود و من به خاطر نداشتم اما آنها خوب یادشان بود که چه بر سر جوانان مردم آوردهاند...
بعد از آن، بلندتر خواندم. دیگر تنها صدای خودم را میشنیدم.
اما میخندیدم. از اینکه با آنهمه هیمنه و دبدبه و کبکبه و دو در فولادی راهرو که مدام چند قفلهاش میکردند، از ما، صدای ما، فریاد ما، حتی آواز خواندن ما، آنهم در انفرادی، لرزه به جانشان میافتاد، جانم تازه میشد!
همین فکر که از بودن "ما" میهراسند، برایم کافی است. الباقی محنت روزگار است که به آدمی میرسد که البته آن هم خیر است.
یک جان چه بود؟! صدجان من است ایرانِ جان!»
ـ خانم گونهای پیشتر از طرز وحشیانه بازداشت خود، شکستن دستش از ناحیه آرنج، فحاشی ماموران، شلیک سه گلوله و اطلاع حکومت از بمباران اوین نوشته بود و تاکید کرده بود که «آنها میخواستند ما زیر آوار جنگ دفن شویم...»
#مطهره_گونه_ای #ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊21💔9👍7❤5
Forwarded from گفتوشنود
تداوم بازداشت و بلاتکلیفی ارمغان یزدانی، شهروند بهائی
با گذشت دو هفته از بازداشت ارمغان یزدانی، جوان بهائی ساکن شیراز، تاکنون هیچ اطلاعی دربارهی محل نگهداری، وضعیت او، اتهامات احتمالی و مدت بازداشتش منتشر نشده است. او از زمان دستگیری تاکنون تنها چند تماس بسیار کوتاه با خانواده داشته است.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، در این مدت پیگیری وضعیت ارمغان با موانع و محدودیتهای متعدد مواجه بوده است، بهطوری که خانواده هر بار برای ورود به دادگاه ناچار به اخذ نامهی رسمی از دادستان یا معاون او شدهاند. با این حال و علیرغم مراجعات مکرر به دادگاه و دادگستری، تاکنون پاسخ روشنی دربارهی وضعیت این شهروند دریافت نکردهاند.
ارمغان یزدانی، ۲۹ ساله، در تاریخ چهارشنبه اول مرداد ۱۴۰۴، در حالی که همراه خانواده برای خریدهای مربوط به مراسم ازدواجش از منزل خارج شده بود، توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. مأموران با سد کردن مسیر حرکت خانواده، آنها را وادار به بازگشت به منزل کردند و پس از تفتیش خانه و ضبط برخی وسایل شخصی، این شهروند را به مکان نامعلومی منتقل کردند.
لازم به ذکر است که نامزد ارمغان یزدانی، وحید معصومی، نیز پیشتر بازداشت و مدتی بعد با تودیع وثیقه آزاد شده بود.
#داستان_ما_یکیست #بهاییان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
تداوم بازداشت و بلاتکلیفی ارمغان یزدانی، شهروند بهائی
با گذشت دو هفته از بازداشت ارمغان یزدانی، جوان بهائی ساکن شیراز، تاکنون هیچ اطلاعی دربارهی محل نگهداری، وضعیت او، اتهامات احتمالی و مدت بازداشتش منتشر نشده است. او از زمان دستگیری تاکنون تنها چند تماس بسیار کوتاه با خانواده داشته است.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، در این مدت پیگیری وضعیت ارمغان با موانع و محدودیتهای متعدد مواجه بوده است، بهطوری که خانواده هر بار برای ورود به دادگاه ناچار به اخذ نامهی رسمی از دادستان یا معاون او شدهاند. با این حال و علیرغم مراجعات مکرر به دادگاه و دادگستری، تاکنون پاسخ روشنی دربارهی وضعیت این شهروند دریافت نکردهاند.
ارمغان یزدانی، ۲۹ ساله، در تاریخ چهارشنبه اول مرداد ۱۴۰۴، در حالی که همراه خانواده برای خریدهای مربوط به مراسم ازدواجش از منزل خارج شده بود، توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. مأموران با سد کردن مسیر حرکت خانواده، آنها را وادار به بازگشت به منزل کردند و پس از تفتیش خانه و ضبط برخی وسایل شخصی، این شهروند را به مکان نامعلومی منتقل کردند.
لازم به ذکر است که نامزد ارمغان یزدانی، وحید معصومی، نیز پیشتر بازداشت و مدتی بعد با تودیع وثیقه آزاد شده بود.
#داستان_ما_یکیست #بهاییان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍13💔13❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر حکومت محمدرضاشاه، درباره خمینی و همراهان او گفته بود:
«اینا ماموریت دارن ایران رو به نابودی ببرن»
امروز سالروز ترور شاپور بختیار است.
شاپور بختیار توسط رژیم جمهوری اسلامی در فرانسه به طرز وحشیانهای به قتل رسید.
به نظر شما حرف دکتر شاپور بختیار امروزه صورت واقعی به خود گرفته است یا او اغراق کرده بود؟
درباره قتل شاپور بختیار و سروش کتیبه
https://youtu.be/TZSwS93ImzM
#شاپور_بختیار #خمینی #تروریسم #ترور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اینا ماموریت دارن ایران رو به نابودی ببرن»
امروز سالروز ترور شاپور بختیار است.
شاپور بختیار توسط رژیم جمهوری اسلامی در فرانسه به طرز وحشیانهای به قتل رسید.
به نظر شما حرف دکتر شاپور بختیار امروزه صورت واقعی به خود گرفته است یا او اغراق کرده بود؟
درباره قتل شاپور بختیار و سروش کتیبه
https://youtu.be/TZSwS93ImzM
#شاپور_بختیار #خمینی #تروریسم #ترور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍36💔14💯3
رذیلت محافظهکاری در عصر استبداد؛
در برابر ظلم، بیطرفی وجود ندارد. یا بخشی از راه حل هستیم، یا بخشی از مشکل!
پیام همراهان
در لحظاتی که تاریخ یک ملت در گردنههای دشوار و تاریک رقم میخورد، سکوت و بیتفاوتی نه تنها گناهی اخلاقی بلکه خیانتی به آینده نسلهاست. جامعه امروز ایران در یکی از این لحظات تاریخی قرار دارد؛ لحظهای که سلطهگری، سرکوب، فساد ساختاری، و سلب بنیادیترین آزادیها به هنجار تبدیل شده است. در چنین فضایی، محافظهکاری ـ که شاید زمانی بهعنوان احتیاط یا تدبیر سیاسی توجیهپذیر بود ـ اکنون به رذیلت اخلاقی تبدیل شده است.
محافظهکاری؛ چهرهای محترم از ترس
در ادبیات سیاسی، محافظهکاری اغلب بهعنوان گرایشی محتاطانه برای حفظ وضع موجود توصیف میشود. اما در عمل، بهویژه در نظامهای استبدادی، محافظهکاری معنای دیگری مییابد:
پرهیز از درگیر شدن با قدرت حتی در برابر ظلم آشکار
ترجیح امنیت شخصی به مسئولیت جمعی
لباس عقلانیت پوشاندن به سکوت و انفعال
اما آیا عقلانی است که در برابر ظلم سکوت کنیم تنها به این امید که گزندی به ما نرسد؟ آیا انسانی است که بر رنج دیگران چشم ببندیم تا زندگی روزمره خود را بیدردسر طی کنیم؟ اینگونه «عقلانیت» در عمل به انفعال، همدستی، و تداوم چرخهی ستم میانجامد.
چرا امروز زمان شجاعت اخلاقی است؟
در برابر دستگاهی که بر پایهی خشونت سازمانیافته، تبعیض سیستماتیک، و نفی کرامت انسانی بنا شده، سکوت نه بیطرفی که انتخابی آشکار در کنار ستمگر است. شهروندی مسئول، امروز دیگر تنها به معنای رأی دادن یا نظر داشتن نیست؛ بلکه به معنای مشارکت فعال در تغییر شرایط ظالمانه است.
شجاعت اخلاقی یعنی چه؟
شجاعت اخلاقی در شرایط فعلی ایران به معنای:
سخن گفتن از حقیقت در فضای ترسزده
همبستگی با آسیبدیدگان
حمایت از کنشگران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی
کنار گذاشتن سود شخصی برای تحقق خیر جمعی
شجاعت، الزاماً به معنای فداکاریهای بزرگ نیست. گاه یک «نه» گفتن ساده، یک انتشار واقعیت، یک امتناع از دروغ، خود کنشی انقلابی است.
محافظهکاری در عصر دیکتاتوری دیگر یک گزینه شخصی نیست؛ مسئولیتی اجتماعیست. و شجاعت، در روزگار ما نه قهرمانی دور از دسترس، بلکه فضیلتی ضروری است.
شهروندان آگاه و مسئول، اکنون بیش از هر زمان دیگری به ایران نیاز دارند.
در برابر ظلم، بیطرفی وجود ندارد. یا بخشی از راه حل هستیم، یا بخشی از مشکل.
بیایید به جای ترس، شرافت را انتخاب کنیم.
به جای مصلحتاندیشی، حقیقت را.
و به جای عافیتطلبی، کنشگری برای آزادی را.
#شهامت #مسئولیت_اجتماعی #استبداد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در برابر ظلم، بیطرفی وجود ندارد. یا بخشی از راه حل هستیم، یا بخشی از مشکل!
پیام همراهان
در لحظاتی که تاریخ یک ملت در گردنههای دشوار و تاریک رقم میخورد، سکوت و بیتفاوتی نه تنها گناهی اخلاقی بلکه خیانتی به آینده نسلهاست. جامعه امروز ایران در یکی از این لحظات تاریخی قرار دارد؛ لحظهای که سلطهگری، سرکوب، فساد ساختاری، و سلب بنیادیترین آزادیها به هنجار تبدیل شده است. در چنین فضایی، محافظهکاری ـ که شاید زمانی بهعنوان احتیاط یا تدبیر سیاسی توجیهپذیر بود ـ اکنون به رذیلت اخلاقی تبدیل شده است.
محافظهکاری؛ چهرهای محترم از ترس
در ادبیات سیاسی، محافظهکاری اغلب بهعنوان گرایشی محتاطانه برای حفظ وضع موجود توصیف میشود. اما در عمل، بهویژه در نظامهای استبدادی، محافظهکاری معنای دیگری مییابد:
پرهیز از درگیر شدن با قدرت حتی در برابر ظلم آشکار
ترجیح امنیت شخصی به مسئولیت جمعی
لباس عقلانیت پوشاندن به سکوت و انفعال
اما آیا عقلانی است که در برابر ظلم سکوت کنیم تنها به این امید که گزندی به ما نرسد؟ آیا انسانی است که بر رنج دیگران چشم ببندیم تا زندگی روزمره خود را بیدردسر طی کنیم؟ اینگونه «عقلانیت» در عمل به انفعال، همدستی، و تداوم چرخهی ستم میانجامد.
چرا امروز زمان شجاعت اخلاقی است؟
در برابر دستگاهی که بر پایهی خشونت سازمانیافته، تبعیض سیستماتیک، و نفی کرامت انسانی بنا شده، سکوت نه بیطرفی که انتخابی آشکار در کنار ستمگر است. شهروندی مسئول، امروز دیگر تنها به معنای رأی دادن یا نظر داشتن نیست؛ بلکه به معنای مشارکت فعال در تغییر شرایط ظالمانه است.
شجاعت اخلاقی یعنی چه؟
شجاعت اخلاقی در شرایط فعلی ایران به معنای:
سخن گفتن از حقیقت در فضای ترسزده
همبستگی با آسیبدیدگان
حمایت از کنشگران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی
کنار گذاشتن سود شخصی برای تحقق خیر جمعی
شجاعت، الزاماً به معنای فداکاریهای بزرگ نیست. گاه یک «نه» گفتن ساده، یک انتشار واقعیت، یک امتناع از دروغ، خود کنشی انقلابی است.
محافظهکاری در عصر دیکتاتوری دیگر یک گزینه شخصی نیست؛ مسئولیتی اجتماعیست. و شجاعت، در روزگار ما نه قهرمانی دور از دسترس، بلکه فضیلتی ضروری است.
شهروندان آگاه و مسئول، اکنون بیش از هر زمان دیگری به ایران نیاز دارند.
در برابر ظلم، بیطرفی وجود ندارد. یا بخشی از راه حل هستیم، یا بخشی از مشکل.
بیایید به جای ترس، شرافت را انتخاب کنیم.
به جای مصلحتاندیشی، حقیقت را.
و به جای عافیتطلبی، کنشگری برای آزادی را.
#شهامت #مسئولیت_اجتماعی #استبداد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊17❤9👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قطع و وصل مکرر برق و آب نارضایتی مردم از رژیم ولایت فقیه را افزایش داده است. مردمی که با مشکلات بسیار زیادی روزگارشان را به سختی میگذرانند. قطع برق در هوای گرم، سوختن دستگاههای برقی مثل یخچال که با توجه به گرانی خرید دوباره آنها بسیار دشوار شده، گیر کردن در آسانسور و خیلی اتفاقات دیگر مردم را عاصی کرده است.
شعار شبانه علیه رژیم کمترین اقدام اعتراضی است و به زودی این صداها به خیابان خواهند آمد.
#آب_برق_زندگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شعار شبانه علیه رژیم کمترین اقدام اعتراضی است و به زودی این صداها به خیابان خواهند آمد.
#آب_برق_زندگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤17👍4
مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، تاکید کرد که مقامات جمهوری اسلامی از تحویل پیکر و یا اعلام محل دفن حمید حسیننژاد، زندانی سیاسی که روز ۳۱ فروردین اعدام شد، خودداری کردهاند.
متن کامل نوشته خانم ساتو به شرح زیر است:
«روز ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ زندانی سیاسی کرد، حمید حسیننژاد حیدرانلو اعدام شد. طبق گزارشهایی که دریافت کردم روند دادرسی ناقض حقوق اساسی او بوده است، از جمله عدم دسترسی کافی به وکیل و مترجم. در عین حال ادعاهای جدیای منبی بر اینکه از او تحت شکنجه اعتراف گرفته شده است وجود دارد.
با وجود درخواستهای مکرر خانوادهاش مقامات از تحویل پیکر او و یا اعلام محل دفن خودداری کردهاند. این مساله حق خانواده برای دانستن حقیقت و خاکسپاری و عزاداری برای عزیزشان، طبق سنتهای مذهبی و فرهنگی خود را، نقض میکند.
در رابطه با این پرونده با دولت جمهوری اسلامی ایران مکاتبه کردهام. پاسخ آنها به تازگی منتشر شده است. این پاسخ دفن مخفیانه را نه تایید و نه رد میکند. صرفا اشاره شده که: «اطلاعات لازم ارائه شدهاند». اما تا امروز (پانزدهم مرداد ۱۴۰۴، ششم اوت ۲۰۲۵) خانوادهی آقای حیدرانلو از محل دفن او بیاطلاعند. پاسخی برای اینکه چرا از همان ابتدا پیکر او تحویل خانواده داده نشد ارائه نشده. همچنین در پاسخ اظهار شده که «دفن در محل مناسب و با درنظرگرفتن ملاحظات و کرامت» صورت گرفته اما توضیحی در مورد جزئیات این «ملاحظات» نداده است.
این پرونده نشان میدهد که مجازات اعدام بسیار فراتر از لحظهی اعدام ادامه پیدا میکند. امتناع از تحویل پیکر، حق خانواده برای یادبود و تدفین مناسب را نقض میکند و عملا به نوعی مجازات ظالمانهی مضاعف تبدیل میشود. خودداری از بازگرداندن پیکر، رنج خانواده را تشدید میکند و این پرسش را برایشان پیش میآورد که پیکر فرد اعدام شده در چه وضعیتی بوده که نیاز به چنین پنهانکاری پیدا کرده است.»
#حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #ناپدیدسازی_قهری
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته خانم ساتو به شرح زیر است:
«روز ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ زندانی سیاسی کرد، حمید حسیننژاد حیدرانلو اعدام شد. طبق گزارشهایی که دریافت کردم روند دادرسی ناقض حقوق اساسی او بوده است، از جمله عدم دسترسی کافی به وکیل و مترجم. در عین حال ادعاهای جدیای منبی بر اینکه از او تحت شکنجه اعتراف گرفته شده است وجود دارد.
با وجود درخواستهای مکرر خانوادهاش مقامات از تحویل پیکر او و یا اعلام محل دفن خودداری کردهاند. این مساله حق خانواده برای دانستن حقیقت و خاکسپاری و عزاداری برای عزیزشان، طبق سنتهای مذهبی و فرهنگی خود را، نقض میکند.
در رابطه با این پرونده با دولت جمهوری اسلامی ایران مکاتبه کردهام. پاسخ آنها به تازگی منتشر شده است. این پاسخ دفن مخفیانه را نه تایید و نه رد میکند. صرفا اشاره شده که: «اطلاعات لازم ارائه شدهاند». اما تا امروز (پانزدهم مرداد ۱۴۰۴، ششم اوت ۲۰۲۵) خانوادهی آقای حیدرانلو از محل دفن او بیاطلاعند. پاسخی برای اینکه چرا از همان ابتدا پیکر او تحویل خانواده داده نشد ارائه نشده. همچنین در پاسخ اظهار شده که «دفن در محل مناسب و با درنظرگرفتن ملاحظات و کرامت» صورت گرفته اما توضیحی در مورد جزئیات این «ملاحظات» نداده است.
این پرونده نشان میدهد که مجازات اعدام بسیار فراتر از لحظهی اعدام ادامه پیدا میکند. امتناع از تحویل پیکر، حق خانواده برای یادبود و تدفین مناسب را نقض میکند و عملا به نوعی مجازات ظالمانهی مضاعف تبدیل میشود. خودداری از بازگرداندن پیکر، رنج خانواده را تشدید میکند و این پرسش را برایشان پیش میآورد که پیکر فرد اعدام شده در چه وضعیتی بوده که نیاز به چنین پنهانکاری پیدا کرده است.»
#حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #ناپدیدسازی_قهری
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍15💔6❤1
به دعوت مرکز صلح نوبل، امروز چهارشنبه، ۶ اوت (۱۵ مرداد)، خانم نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۳، در نشست سالانه مرکز صلح نوبل، به صورت زنده و مجازی سخنرانی کرد.
بخشهایی از سخنان خانم محمدی به شرح زیر است:
«من، از سرزمین ایران سخن میگویم؛ سرزمینی که مردم آن، قربانی سیاستهای رژیم حاکم، از جمله برنامههای هستهایای شدهاند که پیامدی جز گسترش فقر، فلاکت، تحریم، انزوای بینالمللی، تخریب گستردهی محیط زیست و تهدید جنگ در پی نداشتهاند؛ سیاستهایی که مردم ایران هیچ نقشی در شکلگیری آن نداشتهاند.
در حالی که ایران، علاوه بر منابع نفت و گاز، از دو منبع عظیم و بیپایان انرژی پاک، خورشید و باد، بهرهمند است، امروز مردم این سرزمین با قطعیهای مکرر برق و آب روبهرو هستند، بهطوریکه زندگی در بسیاری از نقاط کشور ساعتها و حتی روزها فلج میشود. با این حال، حکومت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد که اکنون ناچار است آن را پنهان کند.
بر کسی پوشیده نیست که ادعای صلحآمیز بودن سیاست هستهای جمهوری اسلامی، بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، تعارفی سیاسی و نوعی بازی زبانیست. هم در مذاکرات بینالمللی و هم برای مردم ایران، روشن است که مسئلهی اصلی، همواره «قدرت» و «رقابت» بوده است.
در مورد کشور ایران، با قاطعیت میتوانم بگویم که مردم، امنیت، اقتدار و شکوهِ خود را وابسته به قدرتِ هستهای رژیم نمیدانند و اگر فرصت و امکان مشارکتِ واقعی در «تعیین سرنوشت» خود داشته باشند، دموکراسی، آزادی، برابری، حقوق بشر، توسعه، رفاه و روابطِ سازنده و تعامل و همکاری با تمامِ کشورهای دنیا را انتخاب خواهند کرد.
شما سالهای اخیر شاهدِ جنبشِ با شکوهِ «زن، زندگی، آزادی» در سرزمین ایران بودهاید. مردم ایران، برای حق «تعیین سرنوشتشان» در حال مبارزهاند و جمهوری اسلامی با اعدام، کشتار، زندان، شکنجه و تهدید، پاسخ مطالبات بر حق آنها را میدهد.
این روزها مردم ایران در داخل کشور فریاد میزنند و در مقابلِ شعارِ حکومت که میگوید «انرژی هستهای، حق مسلم ماست»، میگویند: «نان، آب، برق، کار، تحصیل، آزادی، صلح، زندگی، شأن انسانی، حق مسلم ماست.»
گذار از نظامِ دینی استبدادی به دموکراسی و دستیابی به آزادی و برابری، با تضمین حقوق بشر و توانمندسازی مردم، جامعهی مدنی و تکیه بر عاملیتِ مردم ایران، راهحل اساسی خاتمه دادن به بحرانهای کنونی ایران، از جمله بحران سلاح اتمی است.
من برای گذار دموکراتیک و پایان دادن به نظامِ دینی استبدادی، در کنار مردم ایران به مبارزه ادامه خواهم داد. ما خواهان برگزاری رفراندومی آزاد، شفاف و تحت نظارت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی بر سر اصلِ حیاتِ نظام جمهوری اسلامی هستیم تا مردم ایران بتوانند حاکمیت ملی خود را به دست آورند و در این راه خواهان حمایتِ تمامی آزادیخواهان، صلحطلبان و دموکراسیخواهان جهان هستیم.
امید که با تلاشِ صلحطلبان، آزادیخواهان و دموکراسیخواهان، شاهدِ جهانی عاری از جنگ، استبداد و تهدیدِ سلاحهای اتمی باشیم.»
متن کامل این سخنرانی را در لینک زیر بخوانید:
https://narges.foundation/narges-mohammadi-joins-nobel-peace-conference-a-call-for-humanity-and-nuclear-disarmament/
#نرگس_محمدی #آب_برق_زندگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بخشهایی از سخنان خانم محمدی به شرح زیر است:
«من، از سرزمین ایران سخن میگویم؛ سرزمینی که مردم آن، قربانی سیاستهای رژیم حاکم، از جمله برنامههای هستهایای شدهاند که پیامدی جز گسترش فقر، فلاکت، تحریم، انزوای بینالمللی، تخریب گستردهی محیط زیست و تهدید جنگ در پی نداشتهاند؛ سیاستهایی که مردم ایران هیچ نقشی در شکلگیری آن نداشتهاند.
در حالی که ایران، علاوه بر منابع نفت و گاز، از دو منبع عظیم و بیپایان انرژی پاک، خورشید و باد، بهرهمند است، امروز مردم این سرزمین با قطعیهای مکرر برق و آب روبهرو هستند، بهطوریکه زندگی در بسیاری از نقاط کشور ساعتها و حتی روزها فلج میشود. با این حال، حکومت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد که اکنون ناچار است آن را پنهان کند.
بر کسی پوشیده نیست که ادعای صلحآمیز بودن سیاست هستهای جمهوری اسلامی، بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، تعارفی سیاسی و نوعی بازی زبانیست. هم در مذاکرات بینالمللی و هم برای مردم ایران، روشن است که مسئلهی اصلی، همواره «قدرت» و «رقابت» بوده است.
در مورد کشور ایران، با قاطعیت میتوانم بگویم که مردم، امنیت، اقتدار و شکوهِ خود را وابسته به قدرتِ هستهای رژیم نمیدانند و اگر فرصت و امکان مشارکتِ واقعی در «تعیین سرنوشت» خود داشته باشند، دموکراسی، آزادی، برابری، حقوق بشر، توسعه، رفاه و روابطِ سازنده و تعامل و همکاری با تمامِ کشورهای دنیا را انتخاب خواهند کرد.
شما سالهای اخیر شاهدِ جنبشِ با شکوهِ «زن، زندگی، آزادی» در سرزمین ایران بودهاید. مردم ایران، برای حق «تعیین سرنوشتشان» در حال مبارزهاند و جمهوری اسلامی با اعدام، کشتار، زندان، شکنجه و تهدید، پاسخ مطالبات بر حق آنها را میدهد.
این روزها مردم ایران در داخل کشور فریاد میزنند و در مقابلِ شعارِ حکومت که میگوید «انرژی هستهای، حق مسلم ماست»، میگویند: «نان، آب، برق، کار، تحصیل، آزادی، صلح، زندگی، شأن انسانی، حق مسلم ماست.»
گذار از نظامِ دینی استبدادی به دموکراسی و دستیابی به آزادی و برابری، با تضمین حقوق بشر و توانمندسازی مردم، جامعهی مدنی و تکیه بر عاملیتِ مردم ایران، راهحل اساسی خاتمه دادن به بحرانهای کنونی ایران، از جمله بحران سلاح اتمی است.
من برای گذار دموکراتیک و پایان دادن به نظامِ دینی استبدادی، در کنار مردم ایران به مبارزه ادامه خواهم داد. ما خواهان برگزاری رفراندومی آزاد، شفاف و تحت نظارت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی بر سر اصلِ حیاتِ نظام جمهوری اسلامی هستیم تا مردم ایران بتوانند حاکمیت ملی خود را به دست آورند و در این راه خواهان حمایتِ تمامی آزادیخواهان، صلحطلبان و دموکراسیخواهان جهان هستیم.
امید که با تلاشِ صلحطلبان، آزادیخواهان و دموکراسیخواهان، شاهدِ جهانی عاری از جنگ، استبداد و تهدیدِ سلاحهای اتمی باشیم.»
متن کامل این سخنرانی را در لینک زیر بخوانید:
https://narges.foundation/narges-mohammadi-joins-nobel-peace-conference-a-call-for-humanity-and-nuclear-disarmament/
#نرگس_محمدی #آب_برق_زندگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤21👎7👍4💔2💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از تولد غزاله چلابی بر سر مزارش به تاریخ ۱۳ مرداد ماه ۱۴۰۴ که مادرش منتشر کرد.
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#دادخواهی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#دادخواهی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔40❤4🕊4