آموزشکده توانا
55.9K subscribers
31.7K photos
37.3K videos
2.55K files
19.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بازداشتگاه‌های اختصاصی

تا تاریخ ۱۸ مهرماه ۱۳۸۵ بازداشتگاه‌ها فقط به صورت عمومی بودند و هیچ نهادی حق تأسیس و داشتن بازداشتگاه اختصاصی برای خود نداشت. اما در سال ۱۳۸۵ قوه قضائیه با تصویب «آئین‌نامه بازداشتگاه‌های اختصاصی»، به نیروی انتظامی، نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی مثل: وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و حفاظت اطلاعات اجازه داد بازداشتگاه‌هایی اختصاصی تحت نظارت سازمان زندان‌ها ایجاد کنند.

طبق این مجوز، بازداشتگاه‌هایی که توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران تأسیس و اداره می‌شوند موسوم به «بازداشتگاه امنیتی» بوده و به متهمان جرایم امنیتی اختصاص داده شده و قضات از اعزام سایر متهمان به این بازداشتگاه‌ها منع شده‌اند.

البته طبق تبصره ماده 4 آئین‌نامه اجرایی نحوه اداره بازداشتگاه‌های امنیتی، مسئولان و کارکنان این بازداشتگاه‌ها ملزم به رعایت حقوق شهروندی متهمان، مطابق «قانون حفظ حقوق شهروندی» و سایر ضوابط مربوطه از جمله آئین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی هستند.

بر اساس این آئین‌نامه، مسئولان و کارکنان این بازداشتگاه‌ها نمی‌توانند به بهانه اختصاصی‌بودن آن، از اجرای قانون حفظ حقوق شهروندی و سایر ضوابط ناظر به بازداشتگاه‌ها خودداری کنند.

https://youtu.be/duzyoK8OyuY
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/bazdashtgah-haye-ekhtesasi-padcast

منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran

#حقوق_زندانی_به_زبان_ساده #بازداشتگاه_اختصاصی #پادکست
#یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
حقوق متهم در بازداشتگاه موقت

آئین‌نامه اجرایی بازداشتگاه‌های موقت، حقوقی را برای متهمانی که در این بازداشت‌گاه‌ها نگهداری می‌شوند در نظر گرفته است. از جمله:

۱- متهمان حق دارند که نشریات، کتب و مجلات و روزنامه‌ها را خریداری کنند و بخوانند.

۲-  متهمان حق دارند به صورت تمام وقت از وسایل ارتباط جمعی، مثل رادیو و تلویزیون استفاده کنند.

۳- متهمان حق دارند از وسایل شخصی خود مانند تلفن همراه و رایانه استفاده کنند.

۴- متهمان حق دارند همه روزه از ساعت 8 صبح تا 8 شب با وکیل مدافع، بستگان و سایر افراد مورد درخواست خود به صورت حضوری و آزادانه در مکان‌های خاص ملاقات نمایند.

البته در خصوص ملاقات متهم با بستگان و سایر افراد مورد درخواستش، استثنائاتی مطرح شده که موجب محرومیت متهم از این حقوق می‌شود. استثنائات مذکور عبارتند از :

الف- نظر شورای تشخیص بازداشتگاه این باشد که ملاقات او با افراد دیگر (غیر از وکیل) در نظم عمومی و حُسن جریان محاکمه، اختلال ایجاد می‌کند.

ب- بازپرس یا دادیار صریحاً در قرار صادره، متهم را از ملاقات با بستگان یا دیگر افراد (غیر از وکیل( منع کرده باشند. در این صورت ملاقات بستگان متهم با او، تنها با اجازه کتبی همان بازپرس یا دادیاری که قرار تأمین را صادر کرده، امکان‌پذیر است.

شایان توجه است که در مورد ملاقات متهم با وکیل، هیچ استثناء و منعی وجود ندارد و رئیس بازداشتگاه مکلف است مکان‌های مناسبی را برای ملاقات‌های متهم با وکیل یا تنظیم وکالتنامه اختصاص داده و باید همکاری لازم را با وکیل یا وکلای مدافع متهم به عمل آورد.

https://youtu.be/S26LZ303MZ8

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/hoghugh-9-vid

منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran

#حقوق_متهم_به_زبان_ساده #بازداشتگاه #بازداشتگاه_موقت #پادکست #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

‏بیشتر از یک سال از ناپدید شدن امین بذرگر گذشت و هنوز معلوم نیست چه بلایی سر او آوردند. آخرین پست‌ها و استوری‌های امین از نوید افکاری بود. بارها بخاطر فعالیت‌هایش تهدید شد. مدت‌ها داخل پلاک ۱۰۰ اطلاعات در شیراز بازداشتش کردند. و بعد ناپدید شد.

‏چند ماه پیش جنازه‌ای که تنها چند تکه استخوان بود در یکی از کوه‌های شیراز پیدا شد و در کنارش گوشی موبایلی بود که میگویند متعلق به امین است. خانواده‌ی امین می‌گویند این جنازه متعلق به امین نیست. جنازه را برای آزمایش دی‌ان‌ای برده‌اند و هنوز بعد از ماه‌ها جوابش نیامده.
امین کجاست..

- متن از اکانت ۱۵۰۰ تصویر

#امین_بذرگر #یاری_حقوقی_توانا #بازداشتگاه_پلاک_صد #زندانیان_سیاسی


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

در روز پزشک یادی کنیم از رامین پوراندرجانی، پزشک کهریزک که جان در راه قسم نهاد

«بچه‌ها ما وارث اسم‌های بزرگی هستیم، وارث اسم‌های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب‌های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه‌ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه‌مان ادامه می‌دهیم.»
- پوراندرجانی در مراسم فارغ‌التحصیلی

نام رامین پوراندرجانی با فاجعه کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.

رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در ۱۹ آبان‌ماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد و جسدش بدون کالبدشکافی توسط نیروی انتظامی دفن شد.

بیشتر بخوانید:
goo.gl/58wvWW

#روز_پزشک #رامین_پوراندرجانی #بازداشتگاه_کهریزک #یاری_مدنی_توانا #جنبش_سبز


@Tavaana_TavaanaTech
شرایط پذیرش افراد در بازداشتگاه یا زندان

به محض ورود بازداشتی یا زندانی به بازداشتگاه یا زندان، در قسمت پذیرش، پرونده‌ای برای او درست می‌شود، از او انگشت‌نگاری صورت می‌گیرد، عکس گرفته شده و ضمیمه پرونده‌اش می‌شود. در این مرحله متهم یا محکوم باید یک نفر را معرفی کند که در مواقع ضروری بتواند با او تماس بگیرد. وسایل و اسناد و مدارک شخصی‌اش گرفته می‌شود، برای این کار مسئولان بازداشتگاه، می‌بایست رسید دریافت مدارک فرد را همانجا در ۳ نسخه تنظیم کنند:

- یک نسخه برای درج در پرونده زندانی تنظیم،

- یک نسخه برای قراردادن در صندوق یا کیسه پلمب‌شده اموال زندانی،

- و یک نسخه از آن هم در اختیار خود زندانی یا بازداشتی قرار می‌گیرد.

در زمان پذیرش، یک کارت اعتباری در اختیار متهم یا محکوم به حبس قرار داده می‌شود تا در طول مدت بازداشت یا حبس، بتواند از فروشگاه‌های داخل زندان خرید کند. در زمان آزادی هم پول‌های موجود در آن کارت اعتباری به او بازگردانده می‌شود.

ممکن است که در زمان آزادیِ فرد، زندان یا بازداشتگاه وجه نقدی نداشته باشد که می‌بایست به ازای وجوه موجود، این مبلغ را با کارت اعتباری به زندانی پرداخت کند. در این صورت فرد آزاد‌شده می‌تواند با مراجعه به هر یک از شعب بانکی صادرکننده کارت، وجوه باقیمانده را نقد کند. همچنین او می‌تواند شماره حسابی را اعلام کند تا زندان یا بازداشتگاه، وجوه باقیمانده در کارت اعتباری را به آن حساب واریز کنند. در این صورت زندان یا بازداشتگاه موظف است که این وجوه را حداکثر ظرف ۴۸ ساعت به حساب فرد واریز کند.

این موارد بر اساس ماده ۵۱ آئین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور لازم‌الاجرا است.

در یوتیوب:
https://youtu.be/mnRAyGqoxPg

در ساندکلاد:
https://m.soundcloud.com/tavaana/2gmm1astc0er

منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran

#حقوق_متهم_به_زبان_ساده #بازداشتگاه #بازداشتگاه_موقت #پادکست #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شرایط نگهداری یا تحویل وسایل شخصی افراد در زندان

درباره نگهداری یا تحویل وسایل شخصی افراد در زندان دو مسئله مهم است. 
یک: آیا زندانی می‌تواند از سپردن وسایل خود به انبار زندان یا بازداشتگاه خودداری کند؟ 
پاسخ این است که بله. زندانی یا بازداشتی، این حق را دارد که از مسئولان پذیرش بخواهد که وسایلش را به یکی از بستگان یا آشنایان خود تحویل دهند. یا اینکه به صورت کتبی درخواست کند که وسایل همراه‌اش را به هزینه او با پست سفارشی یا به هر شکل ممکن دیگری، به محلی که خودش تعیین کند، بفرستند. در این صورت باید وسایل او را بسته‌بندی و لاک و مهر کنند، صورت‌جلسه‌ای هم تنظیم کنند و مشخصات و محتویات بسته را در آن قید کنند. درستی این صورت‌جلسه هم باید با انگشت‌زدن توسط زندانی تائید شود، همین‌طور زندان و مسئول امور نگهبانی و انبارداری تائیدش کنند. بدیهی است که یک نسخه از این صورت‌جلسه باید در اختیار زندانی قرار بگیرد.
دو: شرایط نگهداری اشیاء قیمتی - مثل طلا و جواهرِ همراه زندانی - چگونه خواهد بود؟ 
اشیاء قیمتی، مثل طلا و جواهر، که زندانی صاحب آن است، باید در محلی غیر از زندان، مثل صندوق امانات یا توسط بانک‌ها یا بخش خصوصی که با زندان طرف قرارداد باشد، نگهداری شود. 
برای این کار، زندانی هم باید کتبا درخواست کند و هم هزینه آن را خودش بپردازد. در صورت درخواست زندانی و موافقت رئیس زندان، اشیاء قیمتی او به صندوق امانات یا بانک و موارد دیگر، سپرده می‌شود؛ اما یک شرط دیگر که رعایت آن الزامی است، این است که تحویل لوازم زندانی یا ارسال و نگهداری آن‌ها در محلی غیر از زندان، قانوناً منعی نداشته باشد. برای مثال اشیاء قیمتی زندانی، اشیایی نباشد که حاصل از جرم ارتکابی او است.  این شرایط، طبق ماده ۵۲ آئین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور لازم‌الاجرا است.

در یوتیوب:
https://youtu.be/R2EfemJhjMs

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/2gmm1astc0er

منبع: کتاب حقوق زندانی به زبان ساده، منتشر شده توسط کانون مدافعان حقوق بشر
@DhrcIran

#حقوق_متهم_به_زبان_ساده #بازداشتگاه #بازداشتگاه_موقت #پادکست #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پوران ناظمی، فعال مدنی، می‌گوید هیچ عقل سلیمی ادعای پلیس را که مهسا امینی - بدون هیچ سابقه ناراحتی قلبی - خودش سکته کرده است، باور نمی‌کند.

او ضمن بیان تجربه خودش از بازداشت و ضرب و شتم، می‌گوید بازداشتگاه وزرا دارای چندین دوربین مدار بسته است و اگر پلیس راست می‌گوید فیلم‌های دوربین مداربسته را به نمایش عمومی بگذارد.

خانم ناظمی از همگان می‌خواهد که در برابر واقعه رخ داده سکوت نکنند و تاکید می‌کند که «ما شریک این جنایت نباشیم.»

#پوران_ناظمی #مهسا_امینی #گشت_ارشاد #بازداشتگاه_وزرا #بیتفاوت_نباشیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

« #حجاب_اجباری در ایران از یک ماه پس از روی کار آمدن جمهوری جهل و جور و جنایت، یعنی در اسفند ۵۷ کم‌کم خود را نمایان کرد.
این امر با تیتر #روزنامه_کیهان در طهران در #روز_جهانی_زن تحت عنوان "زنان باید با حجاب به اداره‌ها بروند" آغاز شد.
این تیتر تحت تاثیر سخنان خمینی مبنی بر پیش‌گیری از معصیت‌ زنان در محیط‌های اداری و همچنین دستور غیر مستقیم وی جهت رعایت پوشش #شرعی در ادارات بود.
در همان دوران بود که #روزنامه_اطلاعات خبر از اجباری نبودن حجاب داد
ولیکن دیری نپایید که مهمل بودن این خبر آشکار شد و زنان ایرانی رسما از سال ۵۹ بدون حجاب، حق ورود به ادارات را از دست دادند و در سال ۶۰ با دستور محمدتقی سجادی، دادستان وقت #انقلاب و همزمان با شروع #ماه_رمضان زنان بی‌حجاب از حضور در تمامی اماکن عمومی منع شدند و این امر به شکل #قانون در آمد.
قانونی که سرپیچی از آن ۱۴سال حبس و ۷۴ضربه شلاق در پی داشت.
این شرایط تا سال ۸۴ هر سال شدیدتر و شدیدتر شد
تا اینکه بالاخره در این سال، گشت حجاب و عفاف تحت عنوان #گشت_ارشاد ایجاد شد
و فضا را برای زنان ایرانی خفقان‌آورتر کرد. این شرایط همچنان ادامه دارد...
در شهریور ۱۴۰۱ برخورد خشونت‌آمیز  ماموران زن و مرد گشت ارشاد باعث کشته شدن مهسا امینی در #بازداشتگاه گشت ارشاد شد
و موج جدیدی از #اعتراضات گسترده در #ایران را موجب شد
که کلیت #نظام را نشانه گرفت...
ماشین کشتار گشت ارشاد در کوچه و خیابان‌های ایران در حرکت است
و در آخرین جنایت وحوش رژیم #آرمیتا_گراوند زیبا را که شبیه به #نیکا_شاکرمی است
همچون #مهسا_امینی مورد حمله قرار داده‌اند و ایرانیان را در بهت و شوکی عظیم فرو برده است.
به امید تبدیل شدن این شوک به خشم و #جنبش

طرح و متن از محمد رنجبر

#آرمیتاگرواند #آرمیتا_گراوند #کارتون #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«جهت یادآوری برای آنهایی که خس و خاشاک گویان را فراموش کردند

وقتی اسم شخص پلید محمود احمدی‌نژاد در ذهنم می‌پیچه ناخداگاه به یاد چهره‌ی زیبای امیر جوادی‌فر می‌افتم که در هنگام دستگیری تمام بدنش زیر شکنجه‌ها و ضربه‌های باتون و پوتین ضحاکان خورد شده بود، به یاد روزی می‌افتم که امیر زخم‌هایش عفونت کرده بود و همش نگران این بود که چرا یکی از چشم‌های زیبایش نمی ‌بیند! گفتن واقعیت برای من بسیار سخت بود که بگویم برادر عزیزم، امیر جان! متأسفانه یکی از چشم‌هایت را از دست داده‌ای، به یاد شب‌های سوزان جهنم کهریزک می‌افتم که امیر از شدت درد و تب با صدای بلند همش ناله می‌کرد و از مادرش که قبلاً فوت کرده بود چشم‌هایش را می‌خواست، به یاد آخرین روز حضورمان در جهنمی به نام کهریزک می‌افتم که سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک با پوتین بر سر و صورت بدن بی جان امیر می‌کوبید تا از زیر سایه بیرون بیایید و روی آسفالت داغ و زیر گرمای خورشید بشیند و در آخر به یاد روزی می‌افتم که امیر مظلوم با لب‌های تشنه در راه انتقال کهریزک به اوین در حسرت یک قطره آب مرتب خون بالا آورد و نابآورانه با ما وداع کرد و به سوی مادرش شتافت.

امیر جانم ! یاد و خاطره‌ات تا همیشه در قلبم زنده و گرامیست.💔😞🕊️🌱💔»

از صفحه اینستاگرام مسعود علی‌زاده از جان‌به‌دربردگان جنایت کهریزک


#جنایت_کهریزک_فراموش_نخواهد_شد
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#رامین_پوراندرجانی
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#احمد_نجاتی_کارگر
#ندا_آقاسلطان
#سهراب_اعرابی
#اشکان_سهرابی
#مصطفی_کریم_بیگی
#علی_حسن_پور
#علیرضا_صبوری
#هجده_تیر
#بازداشتگاه_کهریزک
#علیه_فراموشی
#انتخابات۸۸
#محمود_احمدی_نژاد
#رای_بی_رای
#سیرک_انتخابات
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«بخشی از گفتگو بازجو خبرنگار با شخص پلید حمید نوری

حمید نوری در این مصاحبه از رفتار زندانبان کشور سوئد و شکنجه روحی سخن می‌گوید: اشک تمساح می‌ریزد که در زمان ملاقاتش او را لخت میکردن و او می‌گفت من مسلمانم، من مسلمانم.

برای شخص پلید و‌ آدم کش حمید نوری می‌نویسم!

۱۸ تیر سال ۸۸ را به یاد آور ، در آن سال اربابانتان من و برادرانم را در دادگاه صحرایی پنج دقیقه ای به جهنمی به نام #بازداشتگاه_کهریزک انتقال دادند، جهنمی که به گفته دین مداران دستگاه قضایی آخر دنیا بود و خدا هم در آنجا به زور آنتن می‌داد، به جایی که اسم بازداشتگاه را هم نمی شود بر آن گذاشت، به جایی که برای قاتلان و جنایتکاران هم حق نبود چه برسد به کسانی که حق خود ( آزادی ) را می‌خواستند.

قطعا لحظه‌هایی که ما در آن جهنم سوزان با پوست و گوشت لمس کردیم شخص پلید شما در زندان‌های سوئد هرگز لمس و درک نکردید.

قطعا شما را در زندان سوئد از سقف با پابند آهنی آویزان نکردند، قطعا شما را در زندان سوئد با قفل و لوله به قصد کشت نمی‌زدند، قطعا در زندان سوئد با جفت پا بر روی گلوی شما نمی‌ایستادند تا خفه بشی، قطعا در زندان سوئد به شما برای یک شبانه روز فقط یک چهارم سیب زمینی نمی‌دادند، قطعا در زندان سوئد شما را در جلوی ۱۵۰ نفر ( پیرمرد و نوجوان پانزده ساله ) لخت مادرزاد نمی‌کردند ، قطعا در زندان سوئد شما را چهار دست و پا روی آسفالت سوزان سوار بر یکدیگر نمی‌کردند، قطعا در زندان سوئد دود گازوئیل به داخل قرنطینه شما نمی فرستادند ، قطعا در زندان سوئد مجبور نبودید از آب چاه تصویه نشده بنوشید ، قطعا در زندان سوئد در جلوی چشمانتان زندانیان خطرناک به یک پیرمرد تجاوز نمی‌کردند ، قطعا در زندان سوئد جای شما برای خواب کم تر از نیم متر نبود ، قطعا در زندان سوئد شما را در قفس های ۲ در ۲ متری همراه پانزده نفر آدم نمی‌کردند، قطعا در زندان سوئد جان شما را در حسرت یک قطره آب و شدیدترین شکنجه ها نگرفتند..

خون زندانیان سیاسی دهه شصت بر روی دستان شما و اربابانتان آغشته است و این خون ها هرگز از روی دستانتان پاک نمی شود.شاید در رژیم سرکوبگر و جنایکار جمهوری اسلامی دروغ گفتن و فریب کاری را خوب یاد گرفته باشین ولی بدانید که حکومت با کفر پا برجاست ولی با ظلم پا برجا نمی ماند. این دنیا دار مکافات است و تاوان گناهانتان را بلاخره یک روزی پس خواهید داد.»

✍️مسعود علیزاده

#بیزاریم_از_دین_شما_نفرین_به_آیین_شما
#گروگانگیری #اقتدار_دیپلماسی_پوشالی #حمید_نوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نوزدهم آبان؛ پانزدهمین سالگرد قتل حکومتی رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که شرافت و وجدان را به دیکتاتور نفروخت.

مرگ #رامین_پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و امنیتی او را کشتند تا جنایت‌ هایشان در #بازداشتگاه_کهریزک از زبان رامین برملا نشود.

#رامین_پوراندرجانی پزشک شجاعی بود که مظلومانه کشته شد. انسانی که به زور در بازداشتگاه کهریزک بود و شاهد جنایات آنجا ، صدایش را بریدند تا صحبت از بسیاری از ناگفته ها نکند.تا صحبت از نبض گرفتن ها با پوتین نکند.تا صحبت از گونی های سفید نکند.رامین تو را کشتند و خانواده ات را داغدار ، فقط به آن دلیل که شاهد فجایع بودی...آری ، در کشور ما ایران شاهد باشی هم مجرمی تو مجرم به آنی که زیر بار زور نرفتی و دست خود را به خون جنایات جهنم کهریزک آلوده نکردی.

به عنوان یکی از بازداشتی های کهریزک که یک بار رامین پوراندرجانی را به همراه پدرش در دادسرای قضایی نیروهای مسلح دیدم و با گفتگو کردم به صراحت می‌گویم که مرگ رامین پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و قضایی او را کشتند تا جنایت‌ هایشان در بازداشتگاه کهریزک از زبان رامین برملا نشود.

رامین می‌توانست وجدانش را زیر پا بگذارد و با نهادهای امنیتی و انتظامی از جمله سعید مرتضوی دادستان پیشین تهران همکاری کند و همچنین می‌توانست برگه ای را امضا کند تا زنده بماند ، برگه ای که سعید مرتضوی ، سرتیپ عزیزالله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی پیشین تهران و رئیس بازداشتگاه کهریزک سرهنگ کمیجانی تنظیم کرده بودند که بگویند کشته شدگان کهریزک بر اثر بیماری بیماری مننژیت کشته شده اند نه ضرب و شتم ولی رامین هرگز این کار را نکرد ، زیرا از جنس آنها نبود و نمی‌خواست دستش را به ناحق به خون جوانان وطن آلوده کند. او می‌دانست با گفتن حقیقت و همکاری نکردن با رژیم در این راه کشته خواهد شد و در نهایت هم مرگ را پذیرفت و شرافت و وجدان خود را به دیکتاتور نفروخت‌.

رامین جان : یاد و خاطره ات تا همیشه برای ما زنده و گرامیست.💔

از صفحه مسعود علیزاده
masoudalizadeh___


روایت قتل حکومتی رامین پوراندرجانی را در لینک زیر بخوانید:

https://tinyurl.com/3webxk4p

رامین پوراندرجانی، جان بر سر قسم
https://tavaana.org/ramin_pourandarjani/

#رامین_پوراندرجانی
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#بازداشتگاه_کهریزک
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شکنجه محمد داوری در بازداشتگاه پلاک ۱۰۰؛ تأیید آثار کبودی و زخم توسط پزشکی قانونی

محمد داوری، فعال کارگری زندانی، پس از ۱۷ روز نگهداری در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز، موسوم به پلاک ۱۰۰، به زندان عادل‌آباد شیراز بازگردانده شد. به گفته وکیل او، فرشته تابانیان، این فعال کارگری در این مدت تحت شکنجه قرار گرفته و آثار کبودی بر دنده‌ها و سینه سمت راست و همچنین زخم‌های متعدد بر پاهای او توسط پزشکی قانونی تأیید شده است.

محمد داوری در تاریخ ۲ دی‌ماه، به دستور شعبه ۱۴ بازپرسی شیراز به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ منتقل شد. در طول این مدت، او نه تنها از تماس با خانواده و وکلایش محروم بوده، بلکه به دلیل شرایط دشوار و شکنجه‌های اعمال‌شده، دست به اعتصاب غذا زده است. رئیس کل دادگستری استان فارس پس از اطلاع از این وضعیت، شخصاً با او دیدار کرده و دستور پیگیری و ارجاع او به پزشکی قانونی را صادر کرده است.

وکیل مدافع او همچنین اعلام کرد که داوری در دوره‌ای دیگر از زمان حبس آقای داوری را به بند ارشاد منتقل کرده بودند که از ابتدایی‌ترین امکانات مانند پتو و وسایل بهداشتی محروم بوده و به مشکلات پوستی ناشی از گزیدگی شدید مبتلا شده است.

او همچنین اعلام کرد شکایت از سه مأموری که در بازداشتگاه پلاک صد اقدام به شکنجه محمد داوری کرده‌اند، در حال بررسی است.


محمد داوری، متولد ۱۳۷۳ در استان کهگیلویه و بویراحمد، دارای مدرک کارشناسی عمران از دانشگاه آزاد یاسوج و دانشجوی مقطع کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه گلستان شیراز است. او به دلیل فعالیت‌های کارگری و مدنی، پیش‌تر نیز بارها بازداشت و محکوم شده بود.

این فعال کارگری در سال گذشته توسط دادگاه انقلاب شیراز به سه سال حبس تعزیری، منع خروج از کشور، منع فعالیت در فضای مجازی، و اقامت اجباری در بردسیر کرمان به مدت دو سال محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، سه سال حبس تعزیری او قابل اجرا اعلام شده است.

محمد داوری از اردیبهشت‌ماه امسال، دوران محکومیت خود را در زندان عادل‌آباد شیراز سپری می‌کند و همچنان با مشکلات عدیده‌ای از جمله عدم دسترسی به خدمات درمانی مناسب مواجه است.

جمهوری اسلامی از شکنجه به خصوص در بازداشتگاه‌های امنیتی، برای سرکوب فعالان مدنی و سیاسی استفاده می‌کند و این موضوع به صورت یک روال و سیستماتیک اعمال اعمال می‌شود.


#محمد_داوری #شکنجه
#نه_به_شکنجه #زندان_عادل_آباد_شیراز
#بازداشتگاه_پلاک_صد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

بازداشت، بازداشتگاه و زندان!
حسین رونقی

هر یک از ما تا زمانی‌که جمهوری اسلامی حکومت ظالمانه خود را در این سرزمین ادامه می‌دهد، ممکن است به‌‌خاطر هر شکلی از فعالیت (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شرکت در اعتراضات) با بازداشت و زندان روبرو شویم. در سرزمینی که حکومت آن جمهوری اسلامی است، هر عملی، حتی انسانی زیستن و نفس کشیدن نیز می‌تواند از سمت حاکمان مجرمانه تلقی شود. بنابراین، مهم است آگاه باشیم که با چه چیزهایی روبرو می‌شویم:

بازداشت

اگر به‌دلیل فعالیت سیاسی، اجتماعی، هنری یا فعالیت‌های مرتبط با فضای مجازی بازداشت شویم، بازداشت ما می‌تواند توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اطلاعات سپاه پاسداران، اطلاعات سپاه ثارالله یا پلیس امنیت صورت گیرد. مأموران این نهادها از همان لحظه بازداشت، با ایجاد فضای ارعاب، سعی می‌کنند شخص بازداشت‌شده را مرعوب کنند. بازداشت ممکن است با خشونت و ضرب‌وشتم همراه باشد و در برخی موارد، با توهین و تحقیر، سعی می‌کنند شخص را خرد کنند.


اگر در اعتراضات خیابانی یا تظاهرات بازداشت شویم، بازداشت ما می‌تواند توسط مأموران یگان ویژه (دسته اراذل و اوباش و متجاوزان)، مأموران عملیات میدانی نهادهای امنیتی (وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه)، نیروهای بسیج و یا مأموران کلانتری‌ و نیروی انتظامی صورت بگیرد. عموماً این بازداشت‌ها با خشونت بیشتر و توهین و فحاشی همراه است.

نکته: مأمور بازداشت‌کننده پیش از تحویل شخص بازداشت‌شده به بازداشتگاه، سعی می‌کند با ضرب‌وشتم، فحاشی و رفتارهای غیراخلاقی و غیرانسانی، او را مرعوب و مطیع کند. عموماً بیشترین آسیب‌ها به شخص بازداشتی در این مرحله وارد می‌شود.

بازداشتگاه

پس از بازداشت، شخص توسط مأموران امنیتی، انتظامی یا اطلاعاتی، به بازداشتگاه تحویل داده می‌شود. عموماً برای شکنجه، ایجاد فشار روانی و محدود کردن ارتباط فرد با دنیای بیرون، شخص در بازداشتگاه در سلول انفرادی نگهداری می‌شود. در سلول انفرادی، بازجویان تعیین می‌کنند که متهم به چه‌چیزی دسترسی داشته باشد. ممکن است به شخص بازداشتی فقط یک پتو داده شود. ممکن است او را در سلولی نگه دارند که دسترسی به امکانات بیشتری از جمله یخچال کوچک و تلویزیون کوچک داشته باشد. امکان تماس یا ملاقات با خانواده و حتی اجازه سیگار کشیدن در بازداشتگاه‌ها توسط بازجویان مشخص می‌شود. آنگونه که خودشان می‌گویند، خدای بازداشتگاه‌های امنیتی بازجویان هستند.

ادامه در تصاویر یا:
https://tavaana.org/arrest-detention-center-prison-iran


اسلاید یازدهم در اینستاگرام توانا قرار داده شده است.

متن اسلاید یازدهم:
توجه داشته باشیم:

زندان، تنبیهی برای مجرمان است. این در حالی است که زندانیان سیاسی و عقیدتی، انگیزه مجرمانه ندارند و برای خیر جمعی و با انگیزه‌های شرافتمندانه فعالیت کرده‌اند. زندان حق هیچ‌یک از زندانیان سیاسی و عقیدتی نیست، چرا که منجر به گرفتن آزادی، محدود کردن ارتباطات اجتماعی و فرصت‌های شغلی و اقتصادی آن‌ها می‌شود. زندان به سلامت جسمی و روانی، ارتباطات خانوادگی، احترام و موقعیت اجتماعی، اعتمادبه‌نفس و استقلال افراد آسیب‌های جدی و گاه جبران‌نشدنی وارد می‌کند. بنابراین ما باید یک‌صدا، فارغ از تفاوت‌ در گرایش‌های سیاسی، خواهان آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی باشیم.

#زندان #بازداشت #بازداشتگاه #یاری_مدنی_توانا

@hosseinronaghi

@Tavaana_TavaanaTech
توانمندسازی حقوقی جامعه مدنی
با حضور امیرسالار داودی، وکیل دادگستری

موضوع: بازداشتگاه

در کلاب‌هاوس توانا
https://www.clubhouse.com/invite/KNpFXzG0OQw15vB0eq0A8NZRo3oVF4V3O9v:3NazSq5zg8LJ6KPGlOe6zfj-AYebwlruDSgXNLI8hw4

پنجشنبه، ۴ بهمن ۱۴۰۳
ساعت ۲۱ به وقت تهران


در جلسه قبلی درباره صدور دستور بازداشت و بازداشت شدن افراد صحبت کردیم در این جلسه درباره بازداشتگاه و حقوق افراد بازداشت شده گفتگو خواهیم کرد.

#بازداشت #بازداشتگاه #بازجویی #زندان #امیرسالار_داودی
#یاری_حقوقی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زخم های کهنه پانزده ساله : قتلگاهی به نام کهریزک!

ساعت سه صبح است. تارهای اسارت تنیده‌اند. دستان گناه‌آلود بر ما سایه افکنده‌اند. بوی دود گازوئیل و صدای شکنجه انسان‌های بی‌گناه به گوشمان می‌رسد و ما همگی در شوک و اضطرابیم. اینجا زمان ایستاده است؛ تنها گردونه‌ی بیداد است که می‌چرخد.

روزهای بلند اینجا کوتاه و کوتاه می‌شوند، در امتداد شکنجه‌ی تن‌هایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پاهای برهنه بر سطح سیاه و داغ، چهار دست و پا سوار بر هم ، بر آسفالتی که گداخته است، می‌رویم... می‌رویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر توانی نمانده است. صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش می‌رسد. هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بی‌تاب کرده است. انگار خورشید مرده است! روزها به سختی تمام شب میشود.

اینجا صحراست و همگی تنها توهم نوشیدن آب را داریم؛ توهمی که گلوی خشکیده‌مان را سیراب می‌کند. اینجا بیابانی است که نیش‌های تیز، زهر سیاه را در رگ‌های سرخ ما می‌ریزند. هنوز صدای ناله‌های امیر جوادی فر در گوشم می‌پیچد که از مادرش چشمان زیبایش را می‌خواهد. تصویر لب‌های خشک و تشنه‌اش، لحظه‌ای که ناباورانه با ما وداع کرد هنوز در یادم هست.

دوباره تنم از تب آن کابوس تیره می‌سوزد ، محسن عزیزم؛ هنوز تنم می‌سوزد، هنوز! زخم‌هایت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد و تو استوارتر از همیشه می‌ایستادی. حیرانم از آن همه ایستادگی! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن، تو می‌توانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، اما هرگز این را بر زبان نیاوردی. خواستی که بزرگی آدمی را نشان دهی، خواستی بگویی که اعتقاد داشتن به چیزی، حد و مرز نمی‌شناسد.

در تنگاتنگ بدن‌های کوفته و زخمی‌مان، رفیقی دارد جان می‌دهد. اینجا سکوتِ مرگ است، اینجا دیوارها خون می‌گیرند و از درون میله‌های قطور جهنم کهریزک، صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش می‌رسد. گویا اینجا آخر دنیاست! جایی که خدا هم آنتن نمی‌دهد.

و در آخر، دست‌های بسته‌ی محمد کامرانی را به یاد می‌آورم. از همان‌جا که می‌آمدیم، در اوین از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دست‌های زنجیرشده بر تخت. آنجا، در کهریزک، مدام نگران بود و بی‌قرار، انگار چند روزی بیشتر تا آزمون کنکورش نمانده بود.

از صفحه مسعود علیزاده

#بازداشتگاه_کهریزک
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
روایت محمد داوری، زندانی سیاسی از عادل‌آباد: شکنجه، تهدید و بی‌عدالتی در حکومت خامنه‌ای

محمد داوری، زندانی سیاسی در زندان عادل‌آباد شیراز، در نامه‌ای به علی خامنه‌ای، وی را مسئول شکنجه‌ها، آزارها و تخریب زندگی خود و خانواده‌اش می‌داند. او روایت می‌کند که چگونه با فریب، شکنجه و تهدید جنسی مواجه شده، از حقوق اولیه محروم گشته و حتی پس از شکایت، سیستم قضایی شکنجه‌گران را تبرئه کرده است. او از فشارهای امنیتی بر خانواده‌اش، از جمله تهدیدات علیه پدر بیمارش که منجر به سکته و مرگ او شد، پرده برمی‌دارد.

متن کامل نامه به شرح زیر است:

سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی

محمد داوری هستم و‌ این نامه را از زندان عادل آباد شیراز خطاب به شما می‌نویسم و از این جهت شما را مخاطب قرار داده‌ام زیرا به جرم توهین به شما در زندانم، ازینرو شما را مسئول تمامی رنج و مشقت‌هایی می‌دانم که در طی این مدت خود و خانواده‌ام متحمل شده‌ایم.

در تاریخ دوم دی ماه من را با فریب از بند خارج می‌کنند؛ در بدو خروج ناگهان ماموران وزارت اطلاعات را می‌بینم آن‌ها بدون نشان دادن احضاریه و بیان علت احضار و داشتن غرض قبلی من را جهت انتقال سوار خودروی ون می‌کنند. در بدو نشستن با زدن دستبند از پشت و پابند آن‌هم به صورتی که از شدت سفت بسته شدن دست‌ها و پاهایم دچار بی‌حسی و کبودی می‌شوند؛ سفت بسته شدنی که پس از گذشت بیش از ۵۰ روز آثار آن هنوز قابل مشاهده است. پس از سوار شدن، خودروی ون تبدیل به اتاق شکنجه متحرکی می‌شود و ضرب و شتمی که از زندان تا خود بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ ادامه می‌یابد.

سخنان شما در مدت اخیر و تاکید بر برخورد با مخلان امنیت روانی جامعه را شنیدم اما وقتی هنوز یک ماه از مرگ پدرم نگذشته من را در چنین شرایطی از زندان می‌ربایند تا خانواده داغدارم را که درگیر مقدمات برگزاری مراسم چهلم هستند با قراردادن در بی‌خبری و بی‌اطلاعی درگیر استرس و بی‌تابی دهشتانکی کنند آن‌هم به گونه‌ای که مادرم بدحال شود و خواهرم دچار شوک روحی گردد و من را به گونه‌ای کتک بزنند که دنده‌ها و سینه‌ام کبود شوند، خون دماغ شوم، پاهایم زخمی و کبود شود، عینک‌ام را بشکنند، توهین و تحقیر کنند و در نهایت مرا با شیشه نوشابه تهدید جنسی کنند که مبادا صدایت دربیاید؛ که چه؟ برای چه؟ آری آنچه بر من گذشت چنان برایم سهمگین بود که تا روزها نتوانستم لب به غذا بزنم؛ چانه خودم را نمی‌زنم اما کیست که بتواند درک کند زجری را که خانواده‌ام در این مدت متحمل شده‌اند، هیهات از این ظلم.

سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، حال من از شما می‌پرسم مخلان امنیت روانی جامعه چه کسانی‌ هستند؟ مضاف بر آن تورم افسارگسیخته، افزایش روزافزون قیمت دلار، مسکن، خودرو و اقلام خوراکی که طبقه کارگر و فرودستان جامعه و بخش بزرگی از طبقه متوسط را شرمنده‌تر از پیش کرده است آیا جایی برای امنیت روانی جامعه باقی می‌گذارد؟

سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، تاکید شما در تیرماه سال جاری به قضات در مورد رعایت و الزام به حقوق بشر اسلامی را نیز شنیدم. هرچند تن نیمه‌جان حقوق بشر را در غرب به صلیب آویخته‌اند اما در واقع حقوق بشر اسلامی ‌وضعیت فاجعه آمیزتری را سپری می‌کند؛ مترسک موریانه خورده‌ای را می‌ماند که حتی مذمت‌ترین و ادبارترین پرندگان هم از او باکی ندارند و گویا استمرار چنین وضعی باب میل مسئولانی می‌باشد که دل به افشای جنایت صهیونیست‌ها خوش کرده‌اند تا بر ستم‌های خود سرپوش بگذارند. در واقع دسترسی به حقوق بشر اسلامی نه تنها امکان‌پذیر نیست بلکه تنها راه دستیابی به آن اعتصاب غذا و بازی کردن با سلامت خود می‌باشد. از اینروست که ستاد حقوق بشر قوه قضائیه تبدیل به خانه‌‌ای متروکه‌ شده است.

به تبلیغات رسانه‌ای اهمیت نخواهم داد اما آنچه که بعنوان یک فعال حقوق زندانیان در زندان‌های جنوب ایران در طی این سال‌ها تجربه کرده‌ام‌ برایم تداعی کننده زندان‌های حجاج ابن یوسف است. وجود یک سیاهچال شش سلولی موسوم به زیرزمین و شکنجه‌گاه دیگری موسوم به بند ارشاد در زندان عادل آباد شیراز که مسئولان زندان آن را از بازدیدکنندگان پنهان می‌کنند و در آن به شکنجه‌های طاقت فرسا متوسل می‌شوند، خود نمونه این ادعاست. بیماری که چندین ماه است به آن درگیرم و در پی انتقال به همین سلول‌های مخوف به آن مبتلا شده‌ام،....

ادامه را در سایت توانا بخوانید:

https://tavaana.org/torture-in-khamenei-prisons-mohammad-davari/

#محمد_داوری #بیانیه #زندان_عادل_آباد_شیراز #بازداشتگاه_پلاک_صد_شیراز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت محمد داوری، زندانی سیاسی از عادل‌آباد: شکنجه، تهدید و بی‌عدالتی در حکومت خامنه‌ای

محمد داوری، زندانی سیاسی در زندان عادل‌آباد شیراز، در نامه‌ای به علی خامنه‌ای، وی را مسئول شکنجه‌ها، آزارها و تخریب زندگی خود و خانواده‌اش می‌داند. او روایت می‌کند که چگونه با فریب، شکنجه و تهدید جنسی مواجه شده، از حقوق اولیه محروم گشته و حتی پس از شکایت، سیستم قضایی شکنجه‌گران را تبرئه کرده است. او از فشارهای امنیتی بر خانواده‌اش، از جمله تهدیدات علیه پدر بیمارش که منجر به سکته و مرگ او شد، پرده برمی‌دارد.

متن کامل نامه به شرح زیر است:

سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی

محمد داوری هستم و‌ این نامه را از زندان عادل آباد شیراز خطاب به شما می‌نویسم و از این جهت شما را مخاطب قرار داده‌ام زیرا به جرم توهین به شما در زندانم، ازینرو شما را مسئول تمامی رنج و مشقت‌هایی می‌دانم که در طی این مدت خود و خانواده‌ام متحمل شده‌ایم.

در تاریخ دوم دی ماه من را با فریب از بند خارج می‌کنند؛ در بدو خروج ناگهان ماموران وزارت اطلاعات را می‌بینم آن‌ها بدون نشان دادن احضاریه و بیان علت احضار و داشتن غرض قبلی من را جهت انتقال سوار خودروی ون می‌کنند. در بدو نشستن با زدن دستبند از پشت و پابند آن‌هم به صورتی که از شدت سفت بسته شدن دست‌ها و پاهایم دچار بی‌حسی و کبودی می‌شوند؛ سفت بسته شدنی که پس از گذشت بیش از ۵۰ روز آثار آن هنوز قابل مشاهده است. پس از سوار شدن، خودروی ون تبدیل به اتاق شکنجه متحرکی می‌شود و ضرب و شتمی که از زندان تا خود بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ ادامه می‌یابد.

سخنان شما در مدت اخیر و تاکید بر برخورد با مخلان امنیت روانی جامعه را شنیدم اما وقتی هنوز یک ماه از مرگ پدرم نگذشته من را در چنین شرایطی از زندان می‌ربایند تا خانواده داغدارم را که درگیر مقدمات برگزاری مراسم چهلم هستند با قراردادن در بی‌خبری و بی‌اطلاعی درگیر استرس و بی‌تابی دهشتانکی کنند آن‌هم به گونه‌ای که مادرم بدحال شود و خواهرم دچار شوک روحی گردد و من را به گونه‌ای کتک بزنند که دنده‌ها و سینه‌ام کبود شوند، خون دماغ شوم، پاهایم زخمی و کبود شود، عینک‌ام را بشکنند، توهین و تحقیر کنند و در نهایت مرا با شیشه نوشابه تهدید جنسی کنند که مبادا صدایت دربیاید؛ که چه؟ برای چه؟ آری آنچه بر من گذشت چنان برایم سهمگین بود که تا روزها نتوانستم لب به غذا بزنم؛ ....

ادامه را در سایت توانا بخوانید:

tavaana.org/torture-in-khamenei-prisons-mohammad-davari/

#محمد_داوری #بیانیه #زندان_عادل_آباد_شیراز #بازداشتگاه_پلاک_صد_شیراز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سعید مرتضوی، در سخنانی وقیحانه گفته است:
«به اقداماتم در گذشته افتخار می‌کنم، مخالفانم مغرض و کذاب هستند.»

دادستان اسبق و بدنام تهران، با نگارش نامه‌ای خطاب به رئیس کانون وکلای دادگستری یزد، در واکنش به اعتراضات گسترده نسبت به صدور پروانه وکالت برای او، منتقدان و مخالفان این اقدام را «مغرض و کذاب» خواند.

سعید مرتضوی که در نقض گسترده و فاحش حقوق بشر سابقه‌ای طولانی دارد، عملکرد خود در گذشته به ویژه در سرکوب معترضان در اعتراضات ۱۳۸۸ را مایه افتخار و «وظیفه شرعی و قانونی خود» دانست.

سعید مرتضوی با دفاع از عملکرد خود در توقیف فله‌ای و گسترده مطبوعات در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۸۰، این اقدام را قانونی و در راستای انجام وظیفه محوله از سوی رئیس قوه قضاییه معرفی کرد.

دادستان اسبق تهران، همچنین صراحتا با دروغ‌گویی درباره پرونده زهرا کاظمی و بازداشتگاه کهریزک، نقش خود را در قتل زهرا کاظمی که البته او «مرگ» نامیده و قتل معترضان که او «فوت اغتشاشگران در کهریزک» خوانده، تکذیب کرد.

#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #بازداشتگاه_کهریزک
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech