آموزشکده توانا
50.2K subscribers
37.7K photos
40.2K videos
2.56K files
21K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram


صبح سه‌شنبه ۱۱ شهریور، یک معترض ایرانی به همراه سگ خود از برج ساعت ایستگاه راه‌آهن کینگز کراس لندن بالا رفت و پرچمی بزرگ علیه جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت.

بر روی این پرچم شعارهایی از جمله «ایران متعلق به مردمش است» و «آزادی برای ایران» نوشته شده بود. این اقدام توجه شمار زیادی از رهگذران و مسافران را در مرکز لندن به خود جلب کرد و جمعیتی در اطراف ایستگاه گرد آمد.

به گزارش رسانه‌های بریتانیایی، در پی این رویداد نیروهای آتش‌نشانی، آمبولانس و پلیس حمل‌ونقل بریتانیا به محل اعزام شدند. مأموران پلیس ضمن ایجاد یک منطقه امنیتی و استقرار سکوی بالابر هوایی، تلاش کردند شرایط را برای پایان یافتن ایمن این واقعه فراهم کنند.

سخنگوی پلیس حمل‌ونقل بریتانیا اعلام کرد: «افسران پلیس حدود ساعت هشت صبح امروز و پس از گزارش‌هایی مبنی بر حضور فردی در موقعیتی خطرناک، به ایستگاه کینگز کراس فراخوانده شدند.»

#ایران_برای_ایرانیان #لندن #اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
36👍9

انحصار حقیقت و خشونت فکری؛
بنیاد خشونت سیاسی در جمهوری اسلامی

در جوامع آزاد، اصل بر این است که انسان‌ها می‌توانند درباره‌ی مسائل گوناگون اختلاف‌نظر داشته باشند و همچنان در کنار یکدیگر زندگی کنند. این همان روحیه‌ی «بیاییم توافق کنیم که اختلاف‌نظر داشته باشیم» است؛ اصلی که بر گفت‌وگو، رواداری و احترام متقابل استوار است. اما در جمهوری اسلامی، چنین اصلی هیچ جایگاهی ندارد. حاکمیت خود را مالک حقیقت مطلق می‌داند و هر صدای متفاوت را با برچسب «ضد انقلاب»، «مرتد» یا «مفسد فی‌الارض» سرکوب می‌کند.

از همان آغاز، انحصار حقیقت به سیاست رسمی جمهوری اسلامی بدل شد و خشونت فکری را به ستون اصلی قدرت آن تبدیل کرد. سانسور کتاب‌ها و رسانه‌ها، محروم‌کردن استادان و دانشجویان منتقد، انحلال انجمن‌های مستقل و برخورد خشن با جنبش «زن، زندگی، آزادی» تنها نمونه‌هایی از این سیاست‌اند. در این نظام، آزادی بیان و حق انتخاب نه حقی انسانی، بلکه تهدیدی علیه بقای حاکمیت به حساب می‌آید.

پیامد این انحصار، جامعه‌ای گرفتار ریا و دوگانگی است. بسیاری از شهروندان ناچارند در ظاهر تبعیت کنند، در حالی که در خلوت، اندیشه و سبک زندگی دیگری دارند. چنین اجبار و سرکوبی نه ایمان می‌آورد و نه مشروعیت؛ بلکه تنها به گسترش بی‌اعتمادی، خشم و فاصله‌ی روزافزون میان مردم و حاکمان می‌انجامد.

اصل «agree to disagree» در حقیقت راهی برای همزیستی در دل تنوع است. اما جمهوری اسلامی دقیقاً در نقطه‌ی مقابل آن ایستاده: با ادعای مالکیت حقیقت، بر یکسان‌سازی اجباری و تحمیل ایدئولوژی تکیه می‌کند. همین خشونت فکری است که زمینه‌ی خشونت سیاسی و اجتماعی گسترده‌تر را فراهم کرده و سرکوب را به ابزار دائمی بقا بدل ساخته است.

تا زمانی که این انحصار حقیقت ادامه دارد، نه جامعه به آرامش خواهد رسید و نه حکومت به ثبات. آینده‌ای انسانی تنها زمانی ممکن است که حق اختلاف به رسمیت شناخته شود و شهروندان بتوانند بی‌هراس از سانسور و سرکوب، آزادانه بیندیشند و زندگی کنند.

#ایدئولوژی #حقیقت #توافق #گفتگو_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
14👍1
نورنیوز وابسته به شورای عالی امنیت ملی به تمجید از همایون شجریان پرداخت و کنسرت روز جمعه او را اقدامی در جهت «بازسازی سرمایه اجتماعی» خواند.


مطهره گونه‌ای نوشت:
«میدان آزادی می‌تواند فقط محل برگزاری کنسرت «مجاز» باشد چون شادی تخدیری و بی‌خطر دارد.
اما اگر مردم معترض در همانجا و حتی در سکوت تجمع کنند، به گلوله بسته خواهند شد.»

طرح از محمد یاوری

mohayavari

#نه_به_جمهورى_اسلامى #ج_ا_یعنی_جنگ #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍23💔62👎1
صفحه فارسی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به بسته شدن ساختمان انجمن صنفی روزنامه‌نگاران در تهران، نوشت:

«رژیم ایران تلاش ‌های خود جهت خاموش کردن صداهای مستقل در رسانه‌ ها را تشدید کرده است. تصمیم اخیر این رژیم جهت بستن ساختمان محل استقرار سندیکای روزنامه‌ نگاران، حمله ای مستقیم به آزادی بیان و حق روزنامه ‌نگاران برای گزارش اخبار بدون سانسور است. مردم ایران شایسته شفافیت و فرصت برای آگاهی از جنایاتی که این رژیم فاسد مخفیانه مرتکب می‌ شود، هستند.»

@usabehfarsi


#سانسور #آزادی_اطلاعات
#آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
👍211👎1
پارسا قاسمی نوجوان ۱۷ ساله اهل شهر بهبهان، بازداشت شد

امروز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۴۰۴، پارسا قاسمی توسط نیروهای وزارت اطلاعات در خانه پدری‌اش بازداشت شد.
از محل نگهداری و اتهام انتسابی اطلاعی در دست نیست.

یک منبع مطلع می‌گوید، سال گذشته در تاریخ ۲۳ مهر ماه، پارسا را به خاطر ویدیویی که در کلاس درس ضبط شده بود، بازداشت کرده بودند و اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به بنیانگزار جمهوری اسبلامی» به او نسبت داده شده بود.

#پارسا_قاسمی #بهبهان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔30🕊2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرفان کرکی، برادر جاویدنام امین کرکی از جان‌باختگان اعتراضات دی ماه ۹۶، از بازداشت برادرش روح‌الله کرکی خبر داد و ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«برادر من روح الله کرکی رو بدون هیچ دلیلی ربودن و نه اتهامش روشنه و نه محل نگهداری ،پیگیری های ما فقط با سکوت و بی‌تفاوتی مواجه شده
وقتی سیستم امنیتی شکست میخوره، به جای پذیرش بی کفایتی، به ساختن دشمنان خیالی رو میاره، مخالفان رو می‌سازه تا ناتوانی خود را بپوشونه.
وقتی نه دادگاه و نه اتهامی شفافه این نشون دهنده چیزی جز سرکوب سیستماتیک نیست
آیا برادر من که یک شهروند عادیه و صرفاً به دنبال حقوق اولیه خودش هست تهدیدی برای امنیت ملیه؟ یا نیرو های امنیتی فقط و فقط با ایجاد دشمنان خیالی سعی در توجیه ناکارآمدی خودشون دارن.
ما، به عنوان خانواده یک بازداشت شده، خواهان شفافیت و پاسخگویی نیروهای امنیتی هستیم.ما از نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های حقوق بشری می‌خواهیم که به وضعیت بازداشت‌شدگان در ایران توجه کنند و فشار لازم را برای آزادی آن‌ها و پایان دادن به این رویه غیرانسانی اعمال نمایند.⁩⁩»

erfan_kurki

#امین_کرکی #روح_الله_کرکی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍113🕊2
همایون شجریان؛ پسر کو ندارد نشان از پدر

✍️خیام عباسی، جامعه‌شناس

در دل تاریخ موسیقی ایران، نام محمدرضا شجریان چون ستاره‌ای تابناک می‌درخشد؛ هنرمندی که نه تنها در اوج قله‌های هنری ایستاد، بلکه با وجدان بیدار و مسئولیت اجتماعی خود، به نماد آزادی‌خواهی و مردم‌مداری بدل شد. صدای او، که از اعماق فرهنگ و تاریخ این سرزمین برمی‌خاست، تنها برای ترنم عشق و زیبایی نبود، بلکه همواره رساترین فریاد برای عدالت و حقیقت بود.

شجریان، استاد آواز ایران، در طول زندگی پربار هنری‌اش، هیچ‌گاه اجازه نداد هنرش به ابزاری برای توجیه ستم و پرده‌پوشی ناراستی‌ها تبدیل شود. او در روزهای سخت و بحرانی، وقتی سکوت بسیاری گریبان‌گیر فضای هنر بود، با شجاعتی کم‌نظیر، از مردم و آرمان‌های‌شان دفاع کرد. چه زمانی که قطعنامه «مرغ سحر» او به نماد مبارزه با تاریکی بدل شد، و چه هنگامی که با رد نشان افتخار از نظامی که با مردمش سر ستیز داشت، درس شرافت و عزت هنرمندی را به همگان آموخت. شجریان هزینه داد؛ از تحریم تا حذف، اما هرگز سازش نکرد، چرا که برایش مردم و آزادی آنان از جان عزیزتر بود.

اما اکنون، در تقابلی تلخ و نمادین، همایون شجریان، پسر او، راهی دیگر برگزیده است. همایون که روزی در سایه پدر، نوای امید و مقاومت می‌خواند، امروز در میدان آزادی که خود نماد آرزوهای بربادرفتۀ مردم ایران است، به همکاری با حکومتی تن داده که آزادی‌خواهان را فروکوفته، و مردم را در فقر و فلاکت و بیچارگی و گرسنگی و بی‌آبی و بی‌برقی و ... اسیر کرده است. او که می‌توانست وارث راستین شجریان باشد، نه تنها پشت به مردم کرد بلکه با اجرای برنامه در چنین مکان‌هایی، به مثابه مهر تأییدی بر عملکرد نظامی ظاهر شده که هنر را تنها زمانی تحمل می‌کند که در خدمت توجیه قدرت باشد.

این اجرا، در میدانی که نامش «آزادی» است اما اکنون صحنه‌ای برای نمایش نبود آزادی شده، پرده‌پوشی بر تاریخ واقعی است. گویی می‌خواهند با نوای ساز همایون، فریادهای خاموش‌شده در زندان‌ها و خیابان‌ها را انکار کنند و با هنری که باید زبان گویای مردم باشد، بر زخم‌های آنان مرهمی دروغین نهند. این همان سوءاستفاده از هنر است که محمدرضا شجریان هرگز اجازه‌اش نداد.
در این تقابل، ما شاهد نبردی نمادین بین دو نسل و دو نگرش هستیم: یکی که هنر را در خدمت حقیقت و مردم می‌داند یعنی هنر متعهد؛ و دیگری که آن را به پای قدرت قربانی می‌کند؛ یعنی هنر ایدئولوژی‌زده. محمدرضا شجریان تا پایان عمر بر اصول خود ایستاد و حالا، میراث او نه توسط پسرش، که توسط مردمی زنده نگه داشته می‌شود که هر روزه در طلب آزادی، «مرغ سحر» می‌خوانند. صدای شجریان هم‌چنان در طلب آزادی می‌طپد. و اینک، در میدان آزادی، نه نوای همایون، که سکوت سنگین خیانت به آرمان‌های پدر است که به گوش می‌رسد.


آن‌چه خواندید یادداشت خیام عباسی (جامعه‌شناس) است که در کانال تلگرامی‌اش (شرنگ) منتشر شده است.


شما چه فکر می‌کنید؟

#همایون_شجریان #محمدرضا_شجریان #نه_به_جمهوری_اسلامی #ج_ا_یعنی_جنگ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👎28👍167
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم زادروز جاویدنام عرفان رضایی بر سر مزارش برگزار شد.
فرزانه برزه‌کار، مادر عرفان ، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

«بگذارید این وطن دوباره وطن شود
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
این وطن هرگز برای من وطن نبود.
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای خویش داشته‌اند.
این وطن هرگز برای من وطن نبود.
آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را با تاج گل ساخته گی وطن پرستی نمی‌آرایند.
این سرزمین برای من هرگز نه برابری در کار بوده است نه آزادی
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آن چه می بایست بشود نشده است و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن من است
اما این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد می کنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.
روزی سرزمین‌مان، معادن‌مان، گیاهان‌مان، رودخانه‌هامان،
کوهستان‌ها و دشت‌های بی پایان
آزاد می‌شود
من امیدوارم سال بعد تولد بیست و پنج سالگی ات ایرانی سبز هدیه تو باشد»

erfan_rezaei_navaei

#عرفان_رضایی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
20🕊9👍2
حسین رونقی، زندانی سیاسی، طی نامه‌ای از عزمش برای شروع اعتصاب غذا از روز چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۴ اطلاع داد. این نامه در کانال تلگرام آقای رونقی و توسط ادمین او منتشر شده است.


نامه حسین رونقی
از زندان قزلحصار به مردم عزیز ایران


مردم عزیز ایران،
الوعده وفا.
گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها...

زمانی جان به لب می‌رسد و انسان سر به عصیان برمی‌دارد که قانون ابزار ظلم، عدالت تهی از معنا و سفره‌ها خالی از نان می‌شوند و وطن‌دوستی جرم انگاشته می‌شود و موجودیت و انسانیت مردم لگدمال می‌شود. در چنین شرایطی که حکومت ما را بنده و برده خود می‌بیند و می‌خواهد، آزادی دست‌یافتنی نیست.

در تجربه اسفناک و تلخ اخیر، پس از روزها جابجایی در بازداشتگاه و زندان‌های مختلف، به بند انسان‌کش ۳۵ واحد ۳ قزلحصار (معروف به رجایی‌شهر و بند انفرادی که زندانیان خطرناک و محکومان به اعدام قبل از اجرای حکم غیرانسانی در آن نگهداری می‌شوند) و سپس به گوردخمه‌های بند ۲۰ سالن ۳ واحد ۴ قزلحصار، که محل اسارت زندانیان سیاسی و عقیدتی است، منتقل شدم. آنچه در بند ۳۵ و زخمی که بر تن زندانیان سیاسی دیدم، حقیقتاً بیانگر روزگار مرگ انسانیت در دوران ماست. به چشم دیدن چنین ستم‌هایی، عزم مرا بر تصمیم خود راسخ‌تر کرد. (هنوز باورش سخت است که چند وقت بعد از قتل الهه حسین‌نژاد، چند سلول آن‌طرف‌تر با قاتلش بهمن فرزانه در یک بند نگهداری شوم؛ آن هم به جرم اظهار نظر و عقیده و دفاع از حق حاکمیت ملت ایران.)

این روزها که ایران در جنگ و مصیبت و خطر فرو رفته است و جامعه به دلیل چند دهه حکمرانی نادرست به سمت فروپاشی می‌رود، ایران نیازمند فداکاری ماست. آزادی و آبادی ایران، حفظ یکپارچگی کشور و ملتش، و حق حاکمیت مردم بر پایه قانون و عدالت، خواست همه ماست. اگر بهای آن حتی خون ما باشد، آماده‌ایم با افتخار و شرافتمندانه مقابل ملت ایران تعظیم کرده و جانمان را فدای ایران کنیم تا امید را در آب و خاک این سرزمین و در دل مردمان رنج‌دیده‌اش زنده نگه داریم و آینده را آنگونه که همگان می‌خواهیم بسازیم و به ارمغان بیاوریم.

بنابراین، تصمیم بنده این است: روی اصول و ارزش‌های انسانی و ملی که به آن‌ها باورمندم بایستم و آتشی به جان بیفکنم که شاید قفس‌ها و حصارهای موجود را بسوزاند و نوری به قلب مردم ایران بتاباند؛ شاید که از این درد و رنج ملی رها شویم. چنین تصمیمی گرفته‌ام چون معتقدم: نه زندگی آن‌قدر شیرین است که به هر ذلتی تن دهیم و نه مرگ آن‌قدر ترسناک که از آن بگریزیم. اما اکنون که ایران و مردمانش غرق در فقر، رنج و اندوه‌اند و در اعتراض به شرایط و وضعیت حاکم ـ و اینکه همچنان ایرانیان صرف بیان نظر و عقیده خود بازداشت و زندانی می‌شوند یا پای چوبه‌دار می‌روند ـ آگاهانه آنچنان که شاعر آزاده، فرخی یزدی، گفته است: «آن زمانی که سر بنهادم به پای آزادی، دست خود ز جان شستم از برای آزادی»، ذره‌ذره جان خود را در زندان و در مقابل دیدگان آنان که ما را به جرم دوست داشتن ایران و مردم عزیزش، غریبانه در سرزمین خودمان به بند و اسارت کشیده‌اند، فدای ایران و مردمانش خواهم کرد.

چو باور دارم: ایران هرگز نخواهد مرد. شاید تلنگری باشد... دست می‌کشم از خودم، اما دست‌بردار این خاک نیستم، حتی اگر حاصلخیز نباشد. (شعر از بهاره رضایی)

پاینده ایران
حسین رونقی
زندان قزلحصار

ـ طبق اطلاع دربافتی، اعتصاب غذای حسین رونقی، از بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۴ آغاز می‌شود.

ـ ادمین

@hosseinronaghi


#حسین_رونقی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊27💔238👎5
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

من لطف می‌کنم از مردم پول می‌گیرم

نظر شما درباره سخنان این آخوند چیست؟

معمولا کسانی که خدمات بزرگ به جامعه می‌کنند، در ازای آن از لطف مردم برخوردار می‌شوند و با این وجود خود برای گرفتن چیزی از مردم پیش‌قدم نمی‌شوند. اما چرا این جماعت تا این اندازه طلبکار و پرتوقع هستند؟

#روحانیت_شیعه #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
👎301
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اخراج گسترده دانشجویان از خوابگاه‌ها و اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، شماری از دانشجویان خوابگاهی دانشگاه تهران امشب (۱۱ شهریور ۱۴۰۴) در اعتراض به مصوبه جدید هیئت‌رئیسه این دانشگاه، در میدان اصلی کوی پسران و همچنین در خوابگاه فاطمیه دختران تجمع کردند.

براساس این مصوبه، تخصیص خوابگاه و حتی امکان سرترم برای دانشجویان ترم دهم کارشناسی و دکتری و همچنین ترم ششم کارشناسی ارشد، منوط به تأیید کمیسیون موارد خاص، تخلیه خوابگاه و تسویه بدهی‌ها شده است. طبق این تصمیم، اسکان این گروه‌ها تنها یک ماه پس از آغاز ترم و در صورت وجود ظرفیت خالی انجام می‌گیرد.

این مصوبه در عمل به معنای اخراج صدها دانشجو از خوابگاه‌هاست و پیامدهای آن تمام مقاطع و ورودی‌ها را دربر خواهد گرفت. دانشجویان تأکید می‌کنند تکمیل دوره تحصیلی بدون دسترسی به خوابگاه برای آن‌ها غیرممکن است.

مطالبات اصلی دانشجویان در اعتراض امشب شامل موارد زیر بود:

● تخصیص خوابگاه به دانشجویان دکتری روزانه ورودی ۹۸ و ۹۹ که در دوران قرنطینۀ سراسری از خوابگاه و امکانات رفاهی محروم بوده‌اند؛

● ارائه خوابگاه به دانشجویان شبانه طبق روال سابق (برای دانشجویان دکتری بدون هیچ شرطی و برای دانشجویان کارشناسی ارشد به‌صورت کار در قبال اسکان)؛

● لغو مصوبه اخیر هیئت‌رئیسه در مورد دانشجویان ترم دهم کارشناسی و دکتری و ترم ششم کارشناسی ارشد.


#دانشگاه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍205
علیرضا بختیار، فرزند زندانی سیاسی و جانباز جنگ محمدباقر بختیار، از بازگرداندن پدرش به زندان اوین، با وجود حال وخیمش در پی تزریق یک داروی اشتباه، خبر داد

به گزارش پسر آقای بختیار، وضعیت جسمانی حاج محمدباقر بختیار، زندانی سیاسی و جانباز شیمیایی جنگ ایران و عراق، پس از تزریق داروی ممنوعه و برخوردهای غیرانسانی نیروهای امنیتی، به شدت وخیم است. وی که به دلیل مشکلات حاد جسمی، کاهش شدید وزن و ضعف جسمانی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده بود، در شرایطی غیرانسانی تحت فشار و شکنجه قرار گرفت و نهایتاً به اجبار به زندان اوین بازگردانده شد.

محمدباقر بختیار، بنیانگذار نیروی دریایی سپاه پاسداران و فرمانده تیپ ۱۱۴ امیرالمؤمنین ایلام در دوران جنگ، سال‌هاست به دلیل عوارض شیمیایی، اصابت ترکش و موج انفجار با مشکلات جدی جسمانی دست به گریبان است. به همین دلیل نیز پلاک فلزی بر گردن دارد که حساسیت‌های دارویی‌اش روی آن درج شده است. با وجود این، به جای انتقال به بیمارستان‌های تخصصی جانبازان شیمیایی مانند ساسان یا خاتم‌الانبیا، او به بیمارستان طالقانی منتقل شد؛ اقدامی که از همان آغاز، نگرانی خانواده و پزشکان متخصص را برانگیخت.

در بدو بستری، بختیار وضعیت جسمی خود را برای پزشکان شرح داد و بر حساسیت شدید به برخی داروها تأکید کرد. اما ساعاتی بعد نیروهای امنیتی وارد اتاق او شدند و در حالی که وی در شرایط جسمی نامساعد بود، با خشونت تلاش کردند دستبند و پابند به او بزنند؛ اقدامی که با مقاومت بختیار مواجه شد. پزشکان در همان زمان آزمایش‌های مختلف از جمله اکو، نوار قلب و سی‌تی‌اسکن را تجویز کردند اما مأموران امنیتی مانع انجام برخی آزمایش‌ها، از جمله سی‌تی‌اسکن شدند.

یک متخصص کلیه نیز به دلیل کاهش کارکرد کلیه‌ها و خطر جدی، دستور استفاده از سوند پزشکی داده بود اما باز هم نیروهای امنیتی دخالت کرده و مانع اجرای دستور پزشک شدند. فشارها به همین‌جا ختم نشد: مأموران هر دو تا سه ساعت به اتاق او هجوم می‌بردند تا وی را مجبور به بستن دستبند و پابند کنند؛ اقدامی که در دو روز اول با مقاومت بختیار مواجه شد.

اما وضعیت زمانی بحرانی شد که شبانه و در حالی که بختیار در خواب بود، دارویی از نوع آنتی‌بیوتیک به او تزریق شد؛ دارویی که نامش در لیست حساسیت‌های دارویی او ثبت شده بود. پس از تزریق، بختیار با سوزش شدید در سراسر بدن از خواب بیدار شد و بدنش به سرعت دچار تاول‌های وسیع، به‌ویژه در مفاصل و کشاله ران، گردید. ابتدا پرستاران ماجرا را «اشتباه» توصیف کردند، اما پس از وخیم‌تر شدن شرایط، اصل تزریق را انکار کردند.

در پی این وضعیت، توان جسمانی بختیار تحلیل رفت و دیگر نتوانست در برابر فشار نیروهای امنیتی مقاومت کند. آنان نهایتاً توانستند دستبند و پابند به بدن او بزنند و ظهر سه‌شنبه، در حالی که بدنش پر از تاول‌های عفونی بود، وی را برخلاف نظر پزشکان و در شرایطی بسیار نامناسب، از بیمارستان طالقانی به زندان اوین منتقل کردند.

این در حالی است که پزشکان متخصص بیمارستان ساسان بارها درباره خطرات جانی تزریق داروهای اشتباه به جانبازان شیمیایی هشدار داده بودند. انتقال اجباری بختیار در چنین شرایطی، به معنای نادیده گرفتن عمدی جان او و تشدید فشارهای امنیتی بر وی ارزیابی می‌شود.

خانواده بختیار می‌گویند نه تنها اجازه ملاقات با او در بیمارستان داده نشده، بلکه خود آنان نیز از سوی مأموران با رفتارهای توهین‌آمیز مواجه شده‌اند. آنان تأکید می‌کنند این اقدامات بخشی از سیاست عامدانه حکومت برای فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی و حتی جانبازانی است که حاضر به سکوت در برابر ظلم و فساد نیستند.

اکنون که بختیار به زندان اوین بازگردانده شده، عفونت ناشی از تاول‌های گسترده سراسر بدن او را تهدید می‌کند و جانش در خطر جدی است. این در حالی است که او، به عنوان جانباز شیمیایی و فردی با شرایط خاص پزشکی، نیازمند بستری فوری در مراکز درمانی تخصصی است.

جمهوری اسلامی حتی نسبت به کسانی که سال‌ها از بدن و جان خود برای دفاع از کشور هزینه داده‌اند، نه تنها کوچک‌ترین احترامی قائل نیست، بلکه آنان را نیز به ابزاری برای انتقام‌گیری سیاسی تبدیل کرده است. روایت دردناک بختیار، بار دیگر پرده از خصومت حاکمیت با زندانیان سیاسی، خانواده‌های شهدا و حتی جانبازانی برمی‌دارد که نام و رنجشان سال‌ها دستمایه تبلیغات حکومتی بوده است.

متن کامل توییت فرزند آقای بختیار را اینجا بخوانید

#محمدباقر_بختیار #زندان_اوین #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔393👍1
محرومیت مهران رئوف از حقوق قانونی؛ استمرار بی‌عدالتی علیه زندانیان سیاسی و دوتابعیتی

مهران رئوف، فعال کارگری ۶۷ ساله، در ۲۵ مهر ۱۳۹۹ در منزل شخصی خود بازداشت و پس از یک محاکمه‌ی غیرعادلانه در دادگاهی ناصالح به هشت سال زندان محکوم شد. اکنون نزدیک به پنج سال از دوران محکومیت وی می‌گذرد، اما همچنان از ابتدایی‌ترین حقوق قانونی خود همچون مرخصی، آزادی مشروط و درمان محروم است. رئوف تاکنون بیش از شش بار برای آزادی مشروط درخواست داده است، اما بازجویان و ضابطان امنیتی به هیچ‌یک از استعلام‌های دادیار ناظر پاسخ نداده‌اند؛ در حالی که به تصریح قاضی ناظر (آقای نیری)، اگر سه بار پاسخی داده نشود، می‌بایست موافقت تلقی گردد. با وجود این اصل قانونی، دادستانی همچنان از آزادی مشروط او جلوگیری کرده است.

رئوف از مشکلات جدی جسمی، از جمله درد شدید دندان، رنج می‌برد اما مسئولان زندان مانع اعزام وی به مراکز درمانی شده‌اند. او همچنین بارها نسبت به محدودیت دسترسی به کتابخانه و فعالیت‌های فرهنگی در زندان اعتراض کرده است.

دو سال و نیم پیش، رئوف در نامه‌ای سرگشاده از زندان اوین (فروردین ۱۴۰۲) پرده از تبعیض سیستماتیک علیه زندانیان سیاسی و به‌ویژه دوتابعیتی‌ها برداشت. در آن نامه او توضیح داده بود که چگونه اعلام عفو عمومی معیاری عملاً شامل زندانیان دوتابعیتی نمی‌شود و آنان از حقوقی چون مرخصی و آزادی مشروط محروم می‌مانند. وی با اشاره به تجربه شخصی خود، نوشت که ضابطان قوه قضاییه «ما مأموریم و معذور» را بهانه می‌کنند و قانون را به میل و خواست حاکمیت تفسیر کرده، حتی فعالیت‌های ساده سیاسی یا فرهنگی چون انتشار کتاب را با برچسب‌های امنیتی جرم‌انگاری می‌کنند.

در همان نامه، رئوف تجربه‌ی خود از بازداشت طولانی‌مدت در سلول انفرادی، محرومیت از دسترسی به وکیل و قطع ارتباط کامل با خانواده برای ماه‌ها را به‌عنوان نمونه‌ای آشکار از نقض قوانین داخلی و حقوق بشر شرح داده بود. او تأکید کرده بود که جمهوری اسلامی با محروم کردن زندانیان دوتابعیتی از حقوق قانونی، عملاً آنان را به «کالایی برای مبادله در معاملات سیاسی و اقتصادی» بدل کرده است؛ همان‌گونه که در پرونده‌های شناخته‌شده‌ای چون سیامک نمازی، مراد طاهباز و عماد شرقی دیده شد.

مهران رئوف در آن نامه یادآور شد که مهاجرت و اخذ تابعیت دوم در جهان امری عادی و پذیرفته‌شده است و بسیاری از ایرانیان صرفاً برای سهولت سفر یا تحصیل چنین می‌کنند، بی‌آنکه از ایران دل کنده باشند. با این حال، جمهوری اسلامی تابعیت دوم را به رسمیت نمی‌شناسد و زندانیان دوتابعیتی را از حقوقی که حتی زندانیان دیگر در ایران (به‌طور محدود) برخوردارند، محروم می‌سازد.

این تبعیض در حالی اعمال می‌شود که بنا به گزارش‌ها، صدها نفر از مسئولان جمهوری اسلامی خود دارای تابعیت یا اقامت در کشورهای دیگر هستند. رئوف در همان نامه با اشاره به این تناقض آشکار، رفتار حکومت را «ستمگری سازمان‌یافته و ابزاری برای سرکوب سیاسی» توصیف کرد.

امروز، با گذشت سال‌ها از بازداشت مهران رئوف، شرایط او نشان می‌دهد که نه تنها محتوای نامه‌ی فروردین ۱۴۰۲ او همچنان معتبر است، بلکه وضعیت بدتر نیز شده است: بلاتکلیفی حقوقی، محرومیت از درمان، عدم دسترسی به کتابخانه، و بی‌پاسخ ماندن درخواست‌های آزادی مشروط. پرونده‌ی او نمادی آشکار از نقض سیستماتیک حقوق زندانیان سیاسی و به‌ویژه دوتابعیتی‌ها در ایران است.

#مهران_رئوف #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊11💔92👎1