چرا باید در رأی دادن در روز جمعه، تردید داشت؟
🖋️#احمد_بخارایی | جامعهشناس
من #جامعهشناسی خواندهام و #سیاسی نیستم. اگر سخنی میگویم از منظر #جامعهشناختی است یعنی از شما و در کنار شما از واقعیت پیرامونیمان حکایت میکنم و تفاوتی نمیکند که شما از کدام جناح هستید. اگر آتشی شعله کشیده، خشک و تر را سوزانده یا خواهد سوزاند. شکم گرسنه، #دین و ایمان و #دموکراسی و انسانمحوری را نمیشناسد! با این مقدمه به چند موضوع میپردازم که این روزها موجب شده برخی افرادی که قبلاً تصمیم گرفته بودند در سیزدهمین دورهی #انتخابات_ریاستجمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شرکت نکنند اینک مردّد شدهاند و با طرح برخی استدلالها و ایجاد شک در خود و دیگران، قصد #مشارکت دارند. بدون شک در همهی #انتخابات حضور این گونه افراد نقش تعیین کنندهای داشته است و بنابراین شایسته است با فکر و تحلیل درست، به صحنهی انتخابات نگاه و تصمیم نهایی را اتخاذ کنیم. عمدتاً این گونه استدلالها هفت دستهاند:
۱ـ میگویند: اگر آقای #رئیسی، #رئیسجمهور شود هر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «جامعه ظرفیت تحمل فشار بیشتر را دارد».
ـ میگویم: کاری باقی نمانده که مجموعهی #حاکمیت در ایران انجام نداده باشد و بالاتر از سیاهی رنگی نیست. به عنوان مثال در دانشگاهها که ما معلمش هستیم چه میخواهند انجام دهند؟ چه باقی مانده که انجام دهند؟ اصلاً نگرانی نسبت به چیست؟ اهالی هنر و سینما، #نویسندگان، #روزنامهنگاران، #معلمان، #دانشگاهیان، #تولیدکنندگان صنعتی، فقرا و اساساً کدام قشر نگران است که وضع بدتر شود؟ جامعهای که بدنش سرّ شده دیگر چه درد جدیدی را حس میکند؟ پس پیش فرض مذکور، ناصحیح است.
۲ـ میگویند: با رئیسجمهور شدن آقای رئیسی، قدرت یکپارچه میشود و عملاً سه قوه همسو میشوند.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «ناهمدستی در حاکمیت در ایران، موجب رشد شده است».
ـ میگویم: اولاً موضوع همگونی در حاکمیت، اشکالی ندارد و گاه میتواند موجب حرکت رو به جلو در برخی جوامع بشود. ثانیاً فرض کنید آقای #همتی، رئیسجمهور شود آیا اینک تصور میکنید که زیر مجموعهی #رهبری یعنی #سپاه و #اطلاعات و #قوه_قضاییه و #قوه_مقننه و غیره که بر اساس #قانون_اساسی، اصل و مقوّم مجموعهی #حاکمیت_دینی در #ایران است امکان نفس کشیدن میدهند؟ آیا این همه تجربه در بیش از چهل سال کافی نیست؟ پس پیش فرض مذکور، خلاف واقع است.
۳ـ میگویند: آمدن رئیسی، مقدمهی رهبر شدنش پس از درگذشت #رهبر فعلی است.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «روند انتخاب رهبری در آینده، بسان گذشته است».
ـ میگویم: اتفاقاً برعکس است زیرا با توجه به انبوه #مسائل_اجتماعی شامل #بیکاری و #فقر و #اعتیاد و #افسردگی_اجتماعی و غیره، قطعاً رئیسی با مشکلات جدیتر مواجه خواهدشد و در این بوتهی آزمایش در مقام رئیسجمهور، شکست خواهد خورد و رهبر شدنش منتفی خواهد شد. از سوی دیگر «#کاریزماتیک» بودن رهبر در دور آینده، دارای وزن نخواهد بود و اساساً روند انتخاب رهبر با فراز و فرودهای ویژهای مواجه خواهد شد. پس پیشفرض مذکور، نادرست است.
۴ـ میگویند: اگر رئیسی، رئیسجمهور شود شاید بعداً با #عدم_شرکت_در_انتخابات و #رأی_ندادن به همّتی، پشیمان شویم و خود را شماتت کنیم.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «با حمایت از #اصلاحطلبان_حکومتی در گذشته، کمتر خود را شماتت کردهایم».
ـ میگویم: بر اساس تجربیات گذشته که اینک بسیاری از کسانی که به آقای #روحانی رأی داده بودند پشیمان هستند چه بسا اگر به آقای همّتی هم رأی داده شود از یک سال نخواهد گذشت که باز پشت دستمان خواهیم زد و خواهیم گفت: باز گول خوردیم! پس پیشفرض مذکور، خلاف واقع است.
۵ـ میگویند: از #تحریم_انتخابات چه نتیجهای حاصل میشود و چه فایدهای دارد و چه جایگزینی وجود دارد؟
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «هر کسی که رأی نمیدهد قصد سیاسی دارد».
ـ میگویم: میشود انتخابات را تحریم نکرد زیرا «#تحریم» دارای بار سیاسی است و متعاقباً «#براندازی» را به ذهن نزدیک نکرد. میتوان نگاه واقعیتمحور و جامعهشناسانه داشت. بر این اساس، #مشارکت_نکردن در انتخابات، اولاً انجام وظیفه و ایفای نقش در چارچوب «#اخلاق_اجتماعی» است و ثانیاً با افزایش تعداد کسانی که رأی نخواهند داد مجموعهی مدیریت کلان اعم از رهبری و زیر مجموعه، بیش از پیش خود را با پرسش از سوی #جامعه و تردید در عملکرد گذشته مواجه خواهند دید. پس پیشفرض مذکور، متزلزل است.
۶ـ میگویند: با انتخاب شدن آقای رئیسی، این حداقل دموکراسی هم از بین خواهد رفت.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «امکان فشار بیشتر بر مجاری تنفسی جامعه وجود دارد».
ـ میگویم: مطمئن باشید آنقدر فشار بر مجاری تنفسی جامعه زیاد شده است که دیگر جایی برای تنگتر شدن مجاری تنفسی باقی نمانده و اگر چنین شود که شما میگویید 👇
@khod2
🖋️#احمد_بخارایی | جامعهشناس
من #جامعهشناسی خواندهام و #سیاسی نیستم. اگر سخنی میگویم از منظر #جامعهشناختی است یعنی از شما و در کنار شما از واقعیت پیرامونیمان حکایت میکنم و تفاوتی نمیکند که شما از کدام جناح هستید. اگر آتشی شعله کشیده، خشک و تر را سوزانده یا خواهد سوزاند. شکم گرسنه، #دین و ایمان و #دموکراسی و انسانمحوری را نمیشناسد! با این مقدمه به چند موضوع میپردازم که این روزها موجب شده برخی افرادی که قبلاً تصمیم گرفته بودند در سیزدهمین دورهی #انتخابات_ریاستجمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شرکت نکنند اینک مردّد شدهاند و با طرح برخی استدلالها و ایجاد شک در خود و دیگران، قصد #مشارکت دارند. بدون شک در همهی #انتخابات حضور این گونه افراد نقش تعیین کنندهای داشته است و بنابراین شایسته است با فکر و تحلیل درست، به صحنهی انتخابات نگاه و تصمیم نهایی را اتخاذ کنیم. عمدتاً این گونه استدلالها هفت دستهاند:
۱ـ میگویند: اگر آقای #رئیسی، #رئیسجمهور شود هر کاری که دلش میخواهد انجام میدهد.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «جامعه ظرفیت تحمل فشار بیشتر را دارد».
ـ میگویم: کاری باقی نمانده که مجموعهی #حاکمیت در ایران انجام نداده باشد و بالاتر از سیاهی رنگی نیست. به عنوان مثال در دانشگاهها که ما معلمش هستیم چه میخواهند انجام دهند؟ چه باقی مانده که انجام دهند؟ اصلاً نگرانی نسبت به چیست؟ اهالی هنر و سینما، #نویسندگان، #روزنامهنگاران، #معلمان، #دانشگاهیان، #تولیدکنندگان صنعتی، فقرا و اساساً کدام قشر نگران است که وضع بدتر شود؟ جامعهای که بدنش سرّ شده دیگر چه درد جدیدی را حس میکند؟ پس پیش فرض مذکور، ناصحیح است.
۲ـ میگویند: با رئیسجمهور شدن آقای رئیسی، قدرت یکپارچه میشود و عملاً سه قوه همسو میشوند.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «ناهمدستی در حاکمیت در ایران، موجب رشد شده است».
ـ میگویم: اولاً موضوع همگونی در حاکمیت، اشکالی ندارد و گاه میتواند موجب حرکت رو به جلو در برخی جوامع بشود. ثانیاً فرض کنید آقای #همتی، رئیسجمهور شود آیا اینک تصور میکنید که زیر مجموعهی #رهبری یعنی #سپاه و #اطلاعات و #قوه_قضاییه و #قوه_مقننه و غیره که بر اساس #قانون_اساسی، اصل و مقوّم مجموعهی #حاکمیت_دینی در #ایران است امکان نفس کشیدن میدهند؟ آیا این همه تجربه در بیش از چهل سال کافی نیست؟ پس پیش فرض مذکور، خلاف واقع است.
۳ـ میگویند: آمدن رئیسی، مقدمهی رهبر شدنش پس از درگذشت #رهبر فعلی است.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «روند انتخاب رهبری در آینده، بسان گذشته است».
ـ میگویم: اتفاقاً برعکس است زیرا با توجه به انبوه #مسائل_اجتماعی شامل #بیکاری و #فقر و #اعتیاد و #افسردگی_اجتماعی و غیره، قطعاً رئیسی با مشکلات جدیتر مواجه خواهدشد و در این بوتهی آزمایش در مقام رئیسجمهور، شکست خواهد خورد و رهبر شدنش منتفی خواهد شد. از سوی دیگر «#کاریزماتیک» بودن رهبر در دور آینده، دارای وزن نخواهد بود و اساساً روند انتخاب رهبر با فراز و فرودهای ویژهای مواجه خواهد شد. پس پیشفرض مذکور، نادرست است.
۴ـ میگویند: اگر رئیسی، رئیسجمهور شود شاید بعداً با #عدم_شرکت_در_انتخابات و #رأی_ندادن به همّتی، پشیمان شویم و خود را شماتت کنیم.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «با حمایت از #اصلاحطلبان_حکومتی در گذشته، کمتر خود را شماتت کردهایم».
ـ میگویم: بر اساس تجربیات گذشته که اینک بسیاری از کسانی که به آقای #روحانی رأی داده بودند پشیمان هستند چه بسا اگر به آقای همّتی هم رأی داده شود از یک سال نخواهد گذشت که باز پشت دستمان خواهیم زد و خواهیم گفت: باز گول خوردیم! پس پیشفرض مذکور، خلاف واقع است.
۵ـ میگویند: از #تحریم_انتخابات چه نتیجهای حاصل میشود و چه فایدهای دارد و چه جایگزینی وجود دارد؟
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «هر کسی که رأی نمیدهد قصد سیاسی دارد».
ـ میگویم: میشود انتخابات را تحریم نکرد زیرا «#تحریم» دارای بار سیاسی است و متعاقباً «#براندازی» را به ذهن نزدیک نکرد. میتوان نگاه واقعیتمحور و جامعهشناسانه داشت. بر این اساس، #مشارکت_نکردن در انتخابات، اولاً انجام وظیفه و ایفای نقش در چارچوب «#اخلاق_اجتماعی» است و ثانیاً با افزایش تعداد کسانی که رأی نخواهند داد مجموعهی مدیریت کلان اعم از رهبری و زیر مجموعه، بیش از پیش خود را با پرسش از سوی #جامعه و تردید در عملکرد گذشته مواجه خواهند دید. پس پیشفرض مذکور، متزلزل است.
۶ـ میگویند: با انتخاب شدن آقای رئیسی، این حداقل دموکراسی هم از بین خواهد رفت.
ـ پیشفرض ادّعای فوق: «امکان فشار بیشتر بر مجاری تنفسی جامعه وجود دارد».
ـ میگویم: مطمئن باشید آنقدر فشار بر مجاری تنفسی جامعه زیاد شده است که دیگر جایی برای تنگتر شدن مجاری تنفسی باقی نمانده و اگر چنین شود که شما میگویید 👇
@khod2
♻️مهاجرت، فرار مغزها و پناهندگی: نابودی سرمایههای انسانی!
#احمد_بخارایی
۱ـ دو دیدگاه «#جهانگرا» و «#ملیگرا» در تحلیل پدیدهی #مهاجرت و #فرار_مغزها و اینکه در ایران، «عوامل دفع از کشور» دارای ضریب اثرگذاری دو برابری نسبت به «عوامل جذب در کشورهای مقصد» در فرمول مهاجرت است …
۲ـ مدافعان بی چون و چرای نظام حکمرانی در ایران تلاش داشتهاند در یک نگاه «سادهانگارانه»، جذابیتهای اقتصادی کشورهای مقصد را عامل عمدهی مهاجرت از ایران قلمداد کنند و نشر دهند اما در واقع، «عامل اقتصادی» (بیکاری و دستمزد و تبعیض و …) یکی از عوامل در کنار عناصر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که از جملهی «عوامل دفع» از ایران و به بیان دیگر از جمله "موانع جذب به درون" و به ایران بوده است. تفاوت است میان: «موانع جذب به داخل» و «عوامل جذب به خارج» که اولی حکایت از «دفع» دارد …
۳ـ پدیدهی مهاجرت، سنتز بین نزاع «دل» و «عقل» است که اولی بر پیوند برخاک و تاریخ مبتنی است و دومی، تلاشی است برای «زندگی» در مقابل «زنده بودن صرف» …
۴ـ ۳۵درصد ایرانیها علاقهمند به مهاجرت هستند که عمدهی آنها جوان و تحصیل کردهاند. حال اگر این رقم، با ضریب کیفی «سن» و «تحصیلات» که در پیشرفت و جهش اقتصادی نقش کلیدی دارند و لوکوموتیو قطار رشد هستند بازخوانی شود اهمیتش دو برابر میشود و گویی ۷۰درصد ایرانیها علاقهمندند از ایران بروند …!
۵ـ ضرر مالی سالانهی مهاجرت و فرار مغزها از ایران حدود ۵۰ میلیارد دلار محاسبه شده که تقریباً سه برابر درآمد ناشی از صادرات نفت و حواشی آن از ایران است و به بیان دیگر در مقایسه با بودجهی سال ۱۴۰۰ ایران معادل ۱۲۰ میلیارد دلار (با احتساب دلار بیستهزار تومانی)، خسارت فرار مغزها بیش از ۴۰درصد بودجه سالانه کشور بودهاست …
۶ـ به نظر میرسد نقش «عوامل دفع» از کشور در ابعاد اجتماعی (آموزش، رفاه، مدنیت، اداری)، اقتصادی (بیکاری و درآمد سرانه و رقابت سالم)، فرهنگی (عقلانیت و مظاهر آن) و سیاسی (آزادیهای مذهبی و قومی و اجتماعی) دارای اثر دو برابر در پدیدهی «مهاجرت» نسبت به «عوامل جذب» در کشورهای خارجی است …
۷ـ پس از دورهی ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، اینک در دور دوم در دورهی ریاستجمهوری آقای رئیسی بازهم سراغ دانشگاهیان و آزاداندیشان رفتهاند و به بهانهی غربستیزی و پاک کردن محافل آکادمیک از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غربزده، دست به اخراج و بازنشستهسازی اجباری زدهاند و امید زیادی به بهبودی جامعهی ایران وجود ندارد …
۸ـ ۹۶درصد اختراعات ثبت شده توسط متولدین ایران بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور بوده و این محصول فراری دادن مغزهاست که یکی از شاخصهای «فروپاشی اجتماعی» است و ریشه در نگاه بستهی ایدئولوژیک دارد …
🌎@khod2
#احمد_بخارایی
۱ـ دو دیدگاه «#جهانگرا» و «#ملیگرا» در تحلیل پدیدهی #مهاجرت و #فرار_مغزها و اینکه در ایران، «عوامل دفع از کشور» دارای ضریب اثرگذاری دو برابری نسبت به «عوامل جذب در کشورهای مقصد» در فرمول مهاجرت است …
۲ـ مدافعان بی چون و چرای نظام حکمرانی در ایران تلاش داشتهاند در یک نگاه «سادهانگارانه»، جذابیتهای اقتصادی کشورهای مقصد را عامل عمدهی مهاجرت از ایران قلمداد کنند و نشر دهند اما در واقع، «عامل اقتصادی» (بیکاری و دستمزد و تبعیض و …) یکی از عوامل در کنار عناصر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که از جملهی «عوامل دفع» از ایران و به بیان دیگر از جمله "موانع جذب به درون" و به ایران بوده است. تفاوت است میان: «موانع جذب به داخل» و «عوامل جذب به خارج» که اولی حکایت از «دفع» دارد …
۳ـ پدیدهی مهاجرت، سنتز بین نزاع «دل» و «عقل» است که اولی بر پیوند برخاک و تاریخ مبتنی است و دومی، تلاشی است برای «زندگی» در مقابل «زنده بودن صرف» …
۴ـ ۳۵درصد ایرانیها علاقهمند به مهاجرت هستند که عمدهی آنها جوان و تحصیل کردهاند. حال اگر این رقم، با ضریب کیفی «سن» و «تحصیلات» که در پیشرفت و جهش اقتصادی نقش کلیدی دارند و لوکوموتیو قطار رشد هستند بازخوانی شود اهمیتش دو برابر میشود و گویی ۷۰درصد ایرانیها علاقهمندند از ایران بروند …!
۵ـ ضرر مالی سالانهی مهاجرت و فرار مغزها از ایران حدود ۵۰ میلیارد دلار محاسبه شده که تقریباً سه برابر درآمد ناشی از صادرات نفت و حواشی آن از ایران است و به بیان دیگر در مقایسه با بودجهی سال ۱۴۰۰ ایران معادل ۱۲۰ میلیارد دلار (با احتساب دلار بیستهزار تومانی)، خسارت فرار مغزها بیش از ۴۰درصد بودجه سالانه کشور بودهاست …
۶ـ به نظر میرسد نقش «عوامل دفع» از کشور در ابعاد اجتماعی (آموزش، رفاه، مدنیت، اداری)، اقتصادی (بیکاری و درآمد سرانه و رقابت سالم)، فرهنگی (عقلانیت و مظاهر آن) و سیاسی (آزادیهای مذهبی و قومی و اجتماعی) دارای اثر دو برابر در پدیدهی «مهاجرت» نسبت به «عوامل جذب» در کشورهای خارجی است …
۷ـ پس از دورهی ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، اینک در دور دوم در دورهی ریاستجمهوری آقای رئیسی بازهم سراغ دانشگاهیان و آزاداندیشان رفتهاند و به بهانهی غربستیزی و پاک کردن محافل آکادمیک از عوامل نفوذ لیبرال و سکولار غربزده، دست به اخراج و بازنشستهسازی اجباری زدهاند و امید زیادی به بهبودی جامعهی ایران وجود ندارد …
۸ـ ۹۶درصد اختراعات ثبت شده توسط متولدین ایران بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور بوده و این محصول فراری دادن مغزهاست که یکی از شاخصهای «فروپاشی اجتماعی» است و ریشه در نگاه بستهی ایدئولوژیک دارد …
🌎@khod2
♻️فضای ناپاک اجتماعی!
#احمد_بخارایی، #جامعهشناس
۱ـ چرا نگفتم: «کثیف» و نوشتم: «ناپاک»؟ زیرا ذکر «کثیف» که جنبهی «ایجابی» دارد، ناظر بر یک «داوری» و قضاوت است که به نظر میرسد با جهتگیری سیاسی درهم آمیخته است اما ذکر «ناپاک» که جنبهی «سلبی» دارد دارای ماهیت «#اجتماعی» است زیرا در #جامعهشناسی، «فضای پاک اجتماعی» دارای تعریف مشخصی است که مترادف با #اخلاق_اجتماعی، #عدالت و #انسانیت است. بنابراین ما از نگاه جامعهشناختی با درصد اطمینان زیاد میگوییم که فضای اجتماعی جامعهی ایران که محصول سیاستهای #جمهوری_اسلامی است «ناپاک» است.
۲ـ #کمال_خرازی (وزیر اسبق امور خارجه در دو دولت #اصلاحطلب(!) سید #محمد_خاتمی از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) امروز (یکشنبه هفت فروردین ۱۴۰۱) در کنفرانس دوحه در حاشیهی نمایشگاه نظامی در کشور قطر مؤکداً گفت که #سپاه_پاسداران باید از فهرست تحریمهای آمریکا حذف شود. به نظر میرسد اینک که مذاکرات برجامی به پایان راه نزدیک شده و امکان حصول توافق نسبی بین ایران و آمریکا و رفع تحریمهای آزاردهنده، مهیا شده است کمال خرازی و #حسین_شریعتمداری (مدیر مسئول روزنامهی کیهان) و امثال آنها که رسماً از رهبری #نظام_اسلامی ایده میگیرند با به وسط صحنه انداختن پیشنهاد مؤکد حذف نام سپاه پاسدارانی که خود را «مکلف» به دخالتها و عملیات فرامرزی میداند از فهرست گروههای تروریستی، فضای توافق را «ناپاک» میکنند و اجازه نمیدهند اندکی وضعیت کنونی ایران، سامان کوتاهمدت بیابد چرا که توافقاتی که با «اما و اگرها» همراه باشد دوام زیادی نخواهد داشت و بسا در زمانی نه چندان دور در دورهی آتی ریاستجمهوری در آمریکا، این توافق متزلزل شود.
۳ـ یکی از نشانههای «فضای ناپاک اجتماعی» به گروگان گرفتن ملت و سوء استفاده از مذاکرات برجامی و یقهگیری طرف مذاکره در زمان رسیدن به پایان راه است تا زیادهخواهی شود. این همان شیوهای است که بارها متذکر شده بودم که جمهوری اسلامی (بخوانید: #حاکمیت_شیعی با تفسیر ویژه) بدون توجه به نیازهای اجتماعی ـ اقتصادی مردمش، همواره در اندیشهی تقویت مبانی سیاسی ـ ایدئولوژیک خود بوده و همهی این سیاستهای ناکارآمد و همهی این پشت کردنها به منافع مردم را چنین نامیده است: «دفاع از #امنیت_ملی»!
🌎@khod2
#احمد_بخارایی، #جامعهشناس
۱ـ چرا نگفتم: «کثیف» و نوشتم: «ناپاک»؟ زیرا ذکر «کثیف» که جنبهی «ایجابی» دارد، ناظر بر یک «داوری» و قضاوت است که به نظر میرسد با جهتگیری سیاسی درهم آمیخته است اما ذکر «ناپاک» که جنبهی «سلبی» دارد دارای ماهیت «#اجتماعی» است زیرا در #جامعهشناسی، «فضای پاک اجتماعی» دارای تعریف مشخصی است که مترادف با #اخلاق_اجتماعی، #عدالت و #انسانیت است. بنابراین ما از نگاه جامعهشناختی با درصد اطمینان زیاد میگوییم که فضای اجتماعی جامعهی ایران که محصول سیاستهای #جمهوری_اسلامی است «ناپاک» است.
۲ـ #کمال_خرازی (وزیر اسبق امور خارجه در دو دولت #اصلاحطلب(!) سید #محمد_خاتمی از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) امروز (یکشنبه هفت فروردین ۱۴۰۱) در کنفرانس دوحه در حاشیهی نمایشگاه نظامی در کشور قطر مؤکداً گفت که #سپاه_پاسداران باید از فهرست تحریمهای آمریکا حذف شود. به نظر میرسد اینک که مذاکرات برجامی به پایان راه نزدیک شده و امکان حصول توافق نسبی بین ایران و آمریکا و رفع تحریمهای آزاردهنده، مهیا شده است کمال خرازی و #حسین_شریعتمداری (مدیر مسئول روزنامهی کیهان) و امثال آنها که رسماً از رهبری #نظام_اسلامی ایده میگیرند با به وسط صحنه انداختن پیشنهاد مؤکد حذف نام سپاه پاسدارانی که خود را «مکلف» به دخالتها و عملیات فرامرزی میداند از فهرست گروههای تروریستی، فضای توافق را «ناپاک» میکنند و اجازه نمیدهند اندکی وضعیت کنونی ایران، سامان کوتاهمدت بیابد چرا که توافقاتی که با «اما و اگرها» همراه باشد دوام زیادی نخواهد داشت و بسا در زمانی نه چندان دور در دورهی آتی ریاستجمهوری در آمریکا، این توافق متزلزل شود.
۳ـ یکی از نشانههای «فضای ناپاک اجتماعی» به گروگان گرفتن ملت و سوء استفاده از مذاکرات برجامی و یقهگیری طرف مذاکره در زمان رسیدن به پایان راه است تا زیادهخواهی شود. این همان شیوهای است که بارها متذکر شده بودم که جمهوری اسلامی (بخوانید: #حاکمیت_شیعی با تفسیر ویژه) بدون توجه به نیازهای اجتماعی ـ اقتصادی مردمش، همواره در اندیشهی تقویت مبانی سیاسی ـ ایدئولوژیک خود بوده و همهی این سیاستهای ناکارآمد و همهی این پشت کردنها به منافع مردم را چنین نامیده است: «دفاع از #امنیت_ملی»!
🌎@khod2