🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️ بانو خرمدین، همسر #بابک_خرمدین (به گمان ۷۹۵ تا ۸۳۸ ترسایی)، از زنان جنگاور ایران و کمانداری چیرهدست بود که در جنبش خرمدینان یا سرخجامگان پابهپای بابک رویاروی فرمانروایی تازیان در ایران ایستاد و در نبردهایی که به فرماندهی همسرش رخ میداد جنگید.
☀️ بانو از کودکی با تیر و کمان آشنا بود. او همراهِ بابک ۲۳ سال با تازیان جنگیدند و در هیچیک از نبردهایشان شکست نخوردند.
☀️ با پیمانشکنی(خیانت) افشین، بانو همراهِ بابک دستگیر شد ولی دربارهی سرنوشت بانو دو دیدگاه را گفتهاند. گروهی میگویند بانو همراه با بابک کشته شد. گروهی دیگر میگویند بانو آزاد شد ولی او را وادار کردند که به دیدن مرگ دلخراش همسرش بنشیند.
☀️ داستان مهر بانو و بابک در افسانههای آذربادگان(آذربایجان) به نام داستان بهرام و گلاندام شناخته شده است.
🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️ بانو خرمدین، همسر #بابک_خرمدین (به گمان ۷۹۵ تا ۸۳۸ ترسایی)، از زنان جنگاور ایران و کمانداری چیرهدست بود که در جنبش خرمدینان یا سرخجامگان پابهپای بابک رویاروی فرمانروایی تازیان در ایران ایستاد و در نبردهایی که به فرماندهی همسرش رخ میداد جنگید.
☀️ بانو از کودکی با تیر و کمان آشنا بود. او همراهِ بابک ۲۳ سال با تازیان جنگیدند و در هیچیک از نبردهایشان شکست نخوردند.
☀️ با پیمانشکنی(خیانت) افشین، بانو همراهِ بابک دستگیر شد ولی دربارهی سرنوشت بانو دو دیدگاه را گفتهاند. گروهی میگویند بانو همراه با بابک کشته شد. گروهی دیگر میگویند بانو آزاد شد ولی او را وادار کردند که به دیدن مرگ دلخراش همسرش بنشیند.
☀️ داستان مهر بانو و بابک در افسانههای آذربادگان(آذربایجان) به نام داستان بهرام و گلاندام شناخته شده است.
🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
#روزشمار نیاکان(۱۴ - ۱۷ یا ۲۱دی)
☀️🇮🇷 بابک خرمدین: «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بندهای زبون.»
☀️🇮🇷 ۱۱۸۱ سال پیش اَبَردلاور ایران زندهیاد "بابک خرمدین" با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم(خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام(عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️🇮🇷 بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا(اصفهان)، هگمتانه(همدان)، آذربادگان(آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزو و افسانهای دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش تازیان ایستادگی کرد و سرانجام به شوند(دلیل) پیمانشکنی افشینِ دشمنیار(خائن) دستگیر شد.
☀️🇮🇷 جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد.
☀️🇮🇷 سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️🇮🇷 واپسین سخن بابکِ سرفراز "پاینده باد ایران" بود.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین #بابک_خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود. دربارهی سال زادهشدن او آگاهی درستی در دست نیست ولی میدانیم که در سال ۸۳۸ ترسایی(میلادی) جان باخت.
نوشیروان کیهانیزاده مرگ وی را در روز ۱۴ دی، سعید نفیسی ۱۷ دی و در نوشتههای جسته و گریختهای ۲۱ دی میدانند.
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
#روزشمار نیاکان(۱۴ - ۱۷ یا ۲۱دی)
☀️🇮🇷 بابک خرمدین: «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بندهای زبون.»
☀️🇮🇷 ۱۱۸۱ سال پیش اَبَردلاور ایران زندهیاد "بابک خرمدین" با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم(خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام(عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️🇮🇷 بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا(اصفهان)، هگمتانه(همدان)، آذربادگان(آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزو و افسانهای دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش تازیان ایستادگی کرد و سرانجام به شوند(دلیل) پیمانشکنی افشینِ دشمنیار(خائن) دستگیر شد.
☀️🇮🇷 جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد.
☀️🇮🇷 سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️🇮🇷 واپسین سخن بابکِ سرفراز "پاینده باد ایران" بود.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین #بابک_خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود. دربارهی سال زادهشدن او آگاهی درستی در دست نیست ولی میدانیم که در سال ۸۳۸ ترسایی(میلادی) جان باخت.
نوشیروان کیهانیزاده مرگ وی را در روز ۱۴ دی، سعید نفیسی ۱۷ دی و در نوشتههای جسته و گریختهای ۲۱ دی میدانند.
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
ز خون رنگین کنم رخسار ز پیش چشم نامردان
که فرزند ارسباران به زردی جان نخواهد داد
شرافتمند خواهم مُرد، ننگینم نمیبینید
پلنگ دشت آزادی شرف آسان نخواهد داد!
بزرگ باد یادِ شیرمرد ایرانی #بابک_خرمدین
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
که فرزند ارسباران به زردی جان نخواهد داد
شرافتمند خواهم مُرد، ننگینم نمیبینید
پلنگ دشت آزادی شرف آسان نخواهد داد!
بزرگ باد یادِ شیرمرد ایرانی #بابک_خرمدین
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
نوروز - نوشآفرین و خداداد کاویانی
@AdabSar
#نوروز
کاری از "نوشآفرین" و "خداداد کاویانی"
نوروز ۲۵۷۸ ایرانی- هخامنشی
۲۷۲۷ ایرانی-مادی
۳۷۵۷ زرتشتی همایون باد!
فرستنده: #بابک_فخری
🎶 @AdabSar
کاری از "نوشآفرین" و "خداداد کاویانی"
نوروز ۲۵۷۸ ایرانی- هخامنشی
۲۷۲۷ ایرانی-مادی
۳۷۵۷ زرتشتی همایون باد!
فرستنده: #بابک_فخری
🎶 @AdabSar
@AdabSar
گفتی این عشق همان است که باید باشد
باید این رابطه در شهر زبانزد باشد
اعتماد اصل قشنگیست، درست است ولی
تو دلت خواست که بیمنطق و بیحد باشد
باب میل تو کسی بود که وقتی گفتی:
«شک نکن ماست سیاه است» بگوید: «باشد»
گرچه لبخند تو و اشک تو مصنوعی بود
شک نکردم به تو، گفتم نکند بد باشد
دیگر از آخر قصه چه توقع دارید
جهل و نیرنگ اگر پیشدرآمد باشد
بیگمان لاشهاش ارزانی کفتار شود
هرکه در کشتن یک گرگ مردد باشد
#بابک_سلیم_ساسانی
@AdabSar
گفتی این عشق همان است که باید باشد
باید این رابطه در شهر زبانزد باشد
اعتماد اصل قشنگیست، درست است ولی
تو دلت خواست که بیمنطق و بیحد باشد
باب میل تو کسی بود که وقتی گفتی:
«شک نکن ماست سیاه است» بگوید: «باشد»
گرچه لبخند تو و اشک تو مصنوعی بود
شک نکردم به تو، گفتم نکند بد باشد
دیگر از آخر قصه چه توقع دارید
جهل و نیرنگ اگر پیشدرآمد باشد
بیگمان لاشهاش ارزانی کفتار شود
هرکه در کشتن یک گرگ مردد باشد
#بابک_سلیم_ساسانی
@AdabSar
@AdabSar
این روزها سرِ سخنم درد میکند
مشتی نخوردهام دهنم درد میکند
با گوشوارههای زنم نان خریدهام
سوراخهای گوشِ زنم درد میکند
ترکش اگرچه زخم مرا ترک کرده است
باروت مانده در بدنم درد میکند
گفتم شهید چشم تو باشم، نشد، نشد
تو پلک میزنی و تنم درد میکند
شرمندهی تغزلم امشب مرا ببخش
دارد تمام فوت و فنم درد میکند
اعضای یک تناند بنیآدم ای رفیق
احساس میکنم وطنم درد میکند
ای کاش حک کنند به سنگِ مزار من
آهستهتر بیا کفنم درد میکند
آه ای غزل به فکر اتوی تو نیستم
وقتی چروک پیرهنم درد میکند
#بابک_عارفی
فرستنده #مهین_دری
@AdabSar
این روزها سرِ سخنم درد میکند
مشتی نخوردهام دهنم درد میکند
با گوشوارههای زنم نان خریدهام
سوراخهای گوشِ زنم درد میکند
ترکش اگرچه زخم مرا ترک کرده است
باروت مانده در بدنم درد میکند
گفتم شهید چشم تو باشم، نشد، نشد
تو پلک میزنی و تنم درد میکند
شرمندهی تغزلم امشب مرا ببخش
دارد تمام فوت و فنم درد میکند
اعضای یک تناند بنیآدم ای رفیق
احساس میکنم وطنم درد میکند
ای کاش حک کنند به سنگِ مزار من
آهستهتر بیا کفنم درد میکند
آه ای غزل به فکر اتوی تو نیستم
وقتی چروک پیرهنم درد میکند
#بابک_عارفی
فرستنده #مهین_دری
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
✨ @AdabSar ✨
شیرِ کوهِ بذ، #بابک_خرمدین
#هما_ارژنگی ۲۹ دی ۱۳۸۰
این فروغ بیزوال و جاودان من
قبلهگاه و جانپناه نیکم این وطن
این همیشه سبز، این همیشه پاک
این همیشه روشن و بلند و تابناک
این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بیغروب و مهر بیکران
این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند
آشیان دلفروز و خانهی من است
در زمانهای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانهی من است
زیر آسمان پر فروغ و روشنش
از درون سینهی ستبر سنگها
میجهد به خاک چشمههای نور
وز پس غبار میکشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور
گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار
بر ستیغ کوه قلعهگاه بذ میشود عیان
وز پس حصار جلوه میکند روح بابکان
بابک غیور از فراز کوه میرود به تک
در رکاب او شیهه میکشد اسب راهوار
این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب میرود به پیش
سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج میزند
نقش گنگی از عهد باستان
میدرد ز هم پردهی زمان
وز پس غبار سالهای دور میشود عیان
کار و انی از خلق خسته جان
دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان
مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج، جزیه و خراج
میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانهی ستم
در خیال من جلوه میکند باز بابکان
شعله میکشد در نگاه او گرم و آتشین خشم بیامان
آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایهدار
در کنار او سرخجامگان جمله جانسپار
راه بیعبور کوهها بلند قله سرفراز
لرزه افکند کاخ ظلم را گرد یکهتاز
سالهای سال کاخ اهرمن در تب شکست
سالهای سال در هراس و بیم دشمنان پست
سالها نبرد رزم و کار زار
سالها جدال فتح و افتخار
نقشهای گنگ میدود به هم
پنجههای شب نقش دیگری میکشد کنون
میشود عیان نقش مکر و خون
یار نیمهراه حیله و جنون
آنکه میزدی لاف دوستی از برای او
خنجر جفا میکشد کنون در قفای او
آسمان سیاه چهرهها دژم خلق ناامید
میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
آه روزگار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
آه از این ستم وای از این فسون
شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد ز غم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بارگاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
پیر و نوجوان، کودک و کلان
گرد دارالعام صف کشیدهاند
بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوهوار
همچو شیر نر پر دل و جسور
همچو کوه بذ سخت و استوار
جمع تازیان گرد او به صف
نیزهها به دست تیغها به کف
معتصم بر او بانگ میزند
"مرد نا خلف کیستی؟ بگو
نیست پاسخی بهر پرسشش
دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
آن دلیر گرد میرود به پیش
خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او
بار دیگرش میدهد ندا
آی خیرهسر کر شدی مگر؟ نام خود بگو
بابک و سکوت
یک جهان پیام در سکوت او
زهر نفرتش میچکد ز رو
معتصم ز خشم نعره میکشد
ای بریده کام با من و سکوت؟
آنگه از جنون میکشد غریو
"مرد تیغزن کتف او بزن"
مردک پلید میرود به پیش
میدرد به تن سرخجامهاش
خون روشناش میچکد به خاک
تیره میشود آن نگاه پاک
لیکن از غرور تا نبیند آن
دشمن دنی روی زرد او
میزند به رخ
رنگ لاله از
زخم خون فشان
چهره میکند از گلاب خون
رنگ ارغوان
آنگه از زمین
سوی آسمان خیره میشود
شاد و پر توان بر خدای جان سجده میبرد
"آه کردگار، ای همیشه یار
در ره وطن سهل باشدم
مرگ و افتخار"
باز معتصم میزند نهیب
تیغزن بزن کتف دیگرش
برکَنَش زبان، مُثله کن تنش"
بابک دلیر در زلال خون آورد خروش
واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بیبها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟"
باز نقشها میدود به هم
سایههای شب میکشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار
"بابک دلیر خرمی تو راست ای بهینتبار
کی فتد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار؟
✨ @AdabSar ✨
شیرِ کوهِ بذ، #بابک_خرمدین
#هما_ارژنگی ۲۹ دی ۱۳۸۰
این فروغ بیزوال و جاودان من
قبلهگاه و جانپناه نیکم این وطن
این همیشه سبز، این همیشه پاک
این همیشه روشن و بلند و تابناک
این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بیغروب و مهر بیکران
این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند
آشیان دلفروز و خانهی من است
در زمانهای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانهی من است
زیر آسمان پر فروغ و روشنش
از درون سینهی ستبر سنگها
میجهد به خاک چشمههای نور
وز پس غبار میکشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور
گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار
بر ستیغ کوه قلعهگاه بذ میشود عیان
وز پس حصار جلوه میکند روح بابکان
بابک غیور از فراز کوه میرود به تک
در رکاب او شیهه میکشد اسب راهوار
این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب میرود به پیش
سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج میزند
نقش گنگی از عهد باستان
میدرد ز هم پردهی زمان
وز پس غبار سالهای دور میشود عیان
کار و انی از خلق خسته جان
دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان
مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج، جزیه و خراج
میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان
تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانهی ستم
در خیال من جلوه میکند باز بابکان
شعله میکشد در نگاه او گرم و آتشین خشم بیامان
آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایهدار
در کنار او سرخجامگان جمله جانسپار
راه بیعبور کوهها بلند قله سرفراز
لرزه افکند کاخ ظلم را گرد یکهتاز
سالهای سال کاخ اهرمن در تب شکست
سالهای سال در هراس و بیم دشمنان پست
سالها نبرد رزم و کار زار
سالها جدال فتح و افتخار
نقشهای گنگ میدود به هم
پنجههای شب نقش دیگری میکشد کنون
میشود عیان نقش مکر و خون
یار نیمهراه حیله و جنون
آنکه میزدی لاف دوستی از برای او
خنجر جفا میکشد کنون در قفای او
آسمان سیاه چهرهها دژم خلق ناامید
میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
آه روزگار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
آه از این ستم وای از این فسون
شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد ز غم سوکوار او
معتصم همان خصم بدنهاد
بارگاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او
پیر و نوجوان، کودک و کلان
گرد دارالعام صف کشیدهاند
بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوهوار
همچو شیر نر پر دل و جسور
همچو کوه بذ سخت و استوار
جمع تازیان گرد او به صف
نیزهها به دست تیغها به کف
معتصم بر او بانگ میزند
"مرد نا خلف کیستی؟ بگو
نیست پاسخی بهر پرسشش
دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
آن دلیر گرد میرود به پیش
خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او
بار دیگرش میدهد ندا
آی خیرهسر کر شدی مگر؟ نام خود بگو
بابک و سکوت
یک جهان پیام در سکوت او
زهر نفرتش میچکد ز رو
معتصم ز خشم نعره میکشد
ای بریده کام با من و سکوت؟
آنگه از جنون میکشد غریو
"مرد تیغزن کتف او بزن"
مردک پلید میرود به پیش
میدرد به تن سرخجامهاش
خون روشناش میچکد به خاک
تیره میشود آن نگاه پاک
لیکن از غرور تا نبیند آن
دشمن دنی روی زرد او
میزند به رخ
رنگ لاله از
زخم خون فشان
چهره میکند از گلاب خون
رنگ ارغوان
آنگه از زمین
سوی آسمان خیره میشود
شاد و پر توان بر خدای جان سجده میبرد
"آه کردگار، ای همیشه یار
در ره وطن سهل باشدم
مرگ و افتخار"
باز معتصم میزند نهیب
تیغزن بزن کتف دیگرش
برکَنَش زبان، مُثله کن تنش"
بابک دلیر در زلال خون آورد خروش
واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بیبها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟"
باز نقشها میدود به هم
سایههای شب میکشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار
"بابک دلیر خرمی تو راست ای بهینتبار
کی فتد به خاک آن درخت سبز
آنکه زاده شد از برای عشق
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار؟
✨ @AdabSar ✨
Forwarded from ادبسار
ز خون رنگین کنم رخسار ز پیش چشم نامردان
که فرزند ارسباران به زردی جان نخواهد داد
شرافتمند خواهم مُرد، ننگینم نمیبینید
پلنگ دشت آزادی شرف آسان نخواهد داد!
بزرگ باد یادِ شیرمرد ایرانی #بابک_خرمدین
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
که فرزند ارسباران به زردی جان نخواهد داد
شرافتمند خواهم مُرد، ننگینم نمیبینید
پلنگ دشت آزادی شرف آسان نخواهد داد!
بزرگ باد یادِ شیرمرد ایرانی #بابک_خرمدین
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️ بانو خرمدین، همسر #بابک_خرمدین (به گمان ۷۹۵ تا ۸۳۸ ترسایی)، از زنان جنگاور ایران و کمانداری چیرهدست بود که در جنبش خرمدینان یا سرخجامگان پابهپای بابک رویاروی فرمانروایی تازیان در ایران ایستاد و در نبردهایی که به فرماندهی همسرش رخ میداد جنگید.
☀️ بانو از کودکی با تیر و کمان آشنا بود. او همراهِ بابک ۲۳ سال با تازیان جنگیدند و در هیچیک از نبردهایشان شکست نخوردند.
☀️ بانو همراهِ بابک دستگیر شد. دربارهی سرنوشت او دو دیدگاه را گفتهاند. گروهی میگویند بانو همراه با بابک کشته شد. گروهی دیگر میگویند بانو آزاد شد ولی او را وادار کردند که به دیدن مرگ دلخراش همسرش بنشیند. برخی نیز گفتهاند که او به بردگی گرفته شد که این گمان چندان ارجدار نیست.
☀️ داستان مهرِ بانو و بابک در افسانههای آذربادگان(آذربایجان) به نام داستان بهرام و گلاندام شناخته شده است.
🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️ بانو خرمدین، همسر #بابک_خرمدین (به گمان ۷۹۵ تا ۸۳۸ ترسایی)، از زنان جنگاور ایران و کمانداری چیرهدست بود که در جنبش خرمدینان یا سرخجامگان پابهپای بابک رویاروی فرمانروایی تازیان در ایران ایستاد و در نبردهایی که به فرماندهی همسرش رخ میداد جنگید.
☀️ بانو از کودکی با تیر و کمان آشنا بود. او همراهِ بابک ۲۳ سال با تازیان جنگیدند و در هیچیک از نبردهایشان شکست نخوردند.
☀️ بانو همراهِ بابک دستگیر شد. دربارهی سرنوشت او دو دیدگاه را گفتهاند. گروهی میگویند بانو همراه با بابک کشته شد. گروهی دیگر میگویند بانو آزاد شد ولی او را وادار کردند که به دیدن مرگ دلخراش همسرش بنشیند. برخی نیز گفتهاند که او به بردگی گرفته شد که این گمان چندان ارجدار نیست.
☀️ داستان مهرِ بانو و بابک در افسانههای آذربادگان(آذربایجان) به نام داستان بهرام و گلاندام شناخته شده است.
🇮🇷👩🏻 @AdabSar
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
☀️🇮🇷 «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بندهای زبون.»
#بابک_خرمدین
☀️🇮🇷 ۱۱۸۲ سال پیش در چنین روزی، اَبَردلاور ایران "بابک خرمدین" با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم(خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام(عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️🇮🇷 پدر بابک به دنبال فروپاشی پایتخت پادشاهی ایران در نیمروز(جنوب) بغداد، از تیسپون(تیسفون) به آذربادگان رفت. بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا(اصفهان)، هگمتانه(همدان)، آذربادگان(آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند. در آن زمان بیشتر مردم آذربادگان همچنان زرتشتی و فرمانروایان آنان از دودمان ساسانیان بودند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزویی دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش آنان ایستاد.
☀️🇮🇷 جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری(خیانت) برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد. افشین نیز سرانجامی همانند بابک و مازیار داشت اگرچه ناگزیر به دشمنیاری شده بود.
☀️🇮🇷 در سدهای که بابک میزیست و نیمسده پیش از آن، آزادیخواهان بسیاری از گوشه و کنار ایران برخاستند. از اَپاختر(شمال) ایران نیز بابک، مازیار و افشین به ستیز با فرمانروایی بغداد برخاسته بودند. باک خرمدین همچنین دیدگاههای مزدک در زمینه کشورداری را دنبال میکرد و خواهان برابری مردم در برخورداری از کار و درآمد بود.
☀️🇮🇷 سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️🇮🇷 واپسین سخن بابکِ سرفراز "پاینده باد ایران" بود.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین #بابک_خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود.
در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در روز ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
☀️🇮🇷 «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بندهای زبون.»
#بابک_خرمدین
☀️🇮🇷 ۱۱۸۲ سال پیش در چنین روزی، اَبَردلاور ایران "بابک خرمدین" با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم(خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام(عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️🇮🇷 پدر بابک به دنبال فروپاشی پایتخت پادشاهی ایران در نیمروز(جنوب) بغداد، از تیسپون(تیسفون) به آذربادگان رفت. بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا(اصفهان)، هگمتانه(همدان)، آذربادگان(آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند. در آن زمان بیشتر مردم آذربادگان همچنان زرتشتی و فرمانروایان آنان از دودمان ساسانیان بودند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزویی دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش آنان ایستاد.
☀️🇮🇷 جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری(خیانت) برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد. افشین نیز سرانجامی همانند بابک و مازیار داشت اگرچه ناگزیر به دشمنیاری شده بود.
☀️🇮🇷 در سدهای که بابک میزیست و نیمسده پیش از آن، آزادیخواهان بسیاری از گوشه و کنار ایران برخاستند. از اَپاختر(شمال) ایران نیز بابک، مازیار و افشین به ستیز با فرمانروایی بغداد برخاسته بودند. باک خرمدین همچنین دیدگاههای مزدک در زمینه کشورداری را دنبال میکرد و خواهان برابری مردم در برخورداری از کار و درآمد بود.
☀️🇮🇷 سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️🇮🇷 واپسین سخن بابکِ سرفراز "پاینده باد ایران" بود.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین #بابک_خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود.
در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در روز ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
☀️🇮🇷☀️ @AdabSar
⛰ در ستیغ کوه
در میان صخرهی انبوه
قلعهی بابک
سنگر آزادی میهن از چنگ شریران بود؛
قلعهی بابک
بیشهی شیران جنگاور
خفیهگاه و آشیان شب شکاران و عقابان بود.
در سیاهیهای بیپایان
مشعل خورشید
در بیابانهای خشک و شورهزار یاس
چشمهساران امید و ساز باران بود.
نام این دژ لرزه میانداخت
جسم و جان لشکر دشمن
چون که کابوسی هراسانگیز
خواب و بیداری که در رویای اهریمن...
برشی از سرودهی بلند #بابک_خرمدین
سراینده: #مهدی_یعقوبی
فرتور(عکس): دژ بابک، کلیبر/آذربادگان
☀️🇮🇷 @AdabSar
در میان صخرهی انبوه
قلعهی بابک
سنگر آزادی میهن از چنگ شریران بود؛
قلعهی بابک
بیشهی شیران جنگاور
خفیهگاه و آشیان شب شکاران و عقابان بود.
در سیاهیهای بیپایان
مشعل خورشید
در بیابانهای خشک و شورهزار یاس
چشمهساران امید و ساز باران بود.
نام این دژ لرزه میانداخت
جسم و جان لشکر دشمن
چون که کابوسی هراسانگیز
خواب و بیداری که در رویای اهریمن...
برشی از سرودهی بلند #بابک_خرمدین
سراینده: #مهدی_یعقوبی
فرتور(عکس): دژ بابک، کلیبر/آذربادگان
☀️🇮🇷 @AdabSar
⛰ شما هر دو دست و پای من بخواهید بریدن، و گونهی مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روی زرد شود... من روی خویش به خون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویند که از بیم و ترس رویش زرد شد...
برشی از «سیاستنامه»
☀️ زادروز نمادین بابک خرمدین دهم تیر است. در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را یکی از روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
یاد و راهش جاوید باد.
🎨 فرتور(عکس): #بابک_خرمدین
نگارگر: شهاب موسویزاده
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
برشی از «سیاستنامه»
☀️ زادروز نمادین بابک خرمدین دهم تیر است. در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را یکی از روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
یاد و راهش جاوید باد.
🎨 فرتور(عکس): #بابک_خرمدین
نگارگر: شهاب موسویزاده
🇮🇷💪🏼 @AdabSar
🌿🦜
موسم گل آمد و هنگام مهر
دشت و دمن سبز و پر از شور گشت
چون رخ خورشید بیامد به پیش
از پیاش این دایره پُرنور گشت
بلبل و قمری چو به رقص آمده
بین همهجا هلهله و سور گشت
نغمهی #نوروز همه سر دهیم
سردی و غم از بر ما دور گشت
سراینده و فرستنده #بابک_صرفه_جو
🌿 @AdabSar
موسم گل آمد و هنگام مهر
دشت و دمن سبز و پر از شور گشت
چون رخ خورشید بیامد به پیش
از پیاش این دایره پُرنور گشت
بلبل و قمری چو به رقص آمده
بین همهجا هلهله و سور گشت
نغمهی #نوروز همه سر دهیم
سردی و غم از بر ما دور گشت
سراینده و فرستنده #بابک_صرفه_جو
🌿 @AdabSar
سوی که روم من که دلم سوی تو باشد
روی که ببینم که به از روی تو باشد؟
#اهلی_شیرازی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
🌕 @AdabSar
روی که ببینم که به از روی تو باشد؟
#اهلی_شیرازی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
🌕 @AdabSar
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
#مولوی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
@AdabSar 🌙
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
#مولوی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
@AdabSar 🌙
بوی آغوشت
سرنگون میسازد
لالههای خندهرو را
در بوی دلاویز
میخک و اسپرغم.
باد بوی ستیغهای روشن را
میپراکند در جان ما
در دشتهای بامداد
در تُرُنب* کوهستان
در چمنزاران زرد.
بوی آغوش تو
شهر را میبرد
تا دیوانگی من
میخواهم شیفتهات کنم
تا ترانهای بخوانی برای کوره راههای سخت
آنجا که نواهای سرخ
پرپر زنان پایکوبی میکنند
بر فراز بامدست ستارگانی شیدا
که سوسو میزنند
در کهکشان گمان من
با من بخوان آواز شکستهای را
درشب
من شیدای توام
میخواهم شیدایت کنم
شیفته و بیپروا…
*تُرُنب: غرور
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
🌌 @AdabSar
سرنگون میسازد
لالههای خندهرو را
در بوی دلاویز
میخک و اسپرغم.
باد بوی ستیغهای روشن را
میپراکند در جان ما
در دشتهای بامداد
در تُرُنب* کوهستان
در چمنزاران زرد.
بوی آغوش تو
شهر را میبرد
تا دیوانگی من
میخواهم شیفتهات کنم
تا ترانهای بخوانی برای کوره راههای سخت
آنجا که نواهای سرخ
پرپر زنان پایکوبی میکنند
بر فراز بامدست ستارگانی شیدا
که سوسو میزنند
در کهکشان گمان من
با من بخوان آواز شکستهای را
درشب
من شیدای توام
میخواهم شیدایت کنم
شیفته و بیپروا…
*تُرُنب: غرور
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
فرتور(عکس) از #بابک_امین_تفرشی
🌌 @AdabSar
☀️ «یک روز که زنده باشی و سالار، بهتر از آن است که چهل سال زنده باشی و بندهای زبون.»
#بابک_خرمدین
☀️ ۱۱۸۷ سال پیش در چنین روزهایی اَبَردلاور ایران «بابک خرمدین» با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم (خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام (عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران (شهیدان) میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️ پدر بابک به دنبال فروپاشی پایتخت پادشاهی ایران در نیمروز (جنوب) بغداد، از تیسپون (تیسفون) به آذربادگان رفت. بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا (اصفهان)، هگمتانه (همدان)، آذربادگان (آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند. در آن زمان بیشتر مردم آذربادگان همچنان زرتشتی و فرمانروایان آنان از دودمان ساسانیان بودند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزویی دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش آنان ایستاد.
☀️ جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری (خیانت) برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد. افشین نیز سرانجامی همانند بابک و مازیار داشت اگرچه ناگزیر به دشمنیاری شده بود.
☀️ در سدهای که بابک میزیست و نیمسده پیش از آن، آزادیخواهان بسیاری از گوشه و کنار ایران برخاستند. از اَپاختر (شمال) ایران نیز بابک، مازیار و افشین به ستیز با فرمانروایی بغداد برخاسته بودند. بابک خرمدین همچنین دیدگاههای مزدک در زمینه کشورداری را دنبال میکرد و خواهان برابری مردم در برخورداری از کار و درآمد بود.
☀️ سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️ واپسین سخن بابکِ سرفراز «پاینده ایران» بود. یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین بابک خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود.
در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در یکی روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
☀️ @AdabSar
#بابک_خرمدین
☀️ ۱۱۸۷ سال پیش در چنین روزهایی اَبَردلاور ایران «بابک خرمدین» با بریدن تکتکِ دستها و پاها و دیگر اندامش به دستور معتصم (خلیفه عباسی) کشته شد. آنچه از پیکرش ماند در بیرون شهر سامرا به دار آویختند و زمان بسیاری همانجا ماند و نامش برای همیشه به فرنام (عنوان) یکی از بزرگترین جانسپاران (شهیدان) میهن جاویدان شد. گفته میشود سپس سر او را در خراسان گرداندند.
☀️ پدر بابک به دنبال فروپاشی پایتخت پادشاهی ایران در نیمروز (جنوب) بغداد، از تیسپون (تیسفون) به آذربادگان رفت. بابک رهبر جنبش سرخجامگان یا خرمدینان بود و از آذربادگان برخاست. ولی جنبش او بسیار فراگیر شد و جنگاوران بسیاری از خراسان، گرگان، ری، اسپادانا (اصفهان)، هگمتانه (همدان)، آذربادگان (آذربایجان) و دیگر شهرها به او پیوستند. در آن زمان بیشتر مردم آذربادگان همچنان زرتشتی و فرمانروایان آنان از دودمان ساسانیان بودند.
بابک با دلاوری و توانمندیاش چنان هراسی در دل فرمانروایان تازی انداخته بود که دستگیری او برایشان آرزویی دستنیافتنی بود. او بیش از دو دهه در برابر تازش آنان ایستاد.
☀️ جنبش خرمدینان یا سرخجامگان تا دههها پس از مرگ بابک زنده و کوشا بود. یک سال پس از بابک «مازیار» فرمانروای میهنپرست تبرستانی با دشمنیاری (خیانت) برادرش کوهیار در همانجا که بابک را دار زده بودند به دار آویخته شد. افشین نیز سرانجامی همانند بابک و مازیار داشت اگرچه ناگزیر به دشمنیاری شده بود.
☀️ در سدهای که بابک میزیست و نیمسده پیش از آن، آزادیخواهان بسیاری از گوشه و کنار ایران برخاستند. از اَپاختر (شمال) ایران نیز بابک، مازیار و افشین به ستیز با فرمانروایی بغداد برخاسته بودند. بابک خرمدین همچنین دیدگاههای مزدک در زمینه کشورداری را دنبال میکرد و خواهان برابری مردم در برخورداری از کار و درآمد بود.
☀️ سخن درباره دلاوری بابک خرمدین بسیار است ولی سرآمد همهی آنها این است که پس از بریدن یک دستش به دستور دژخیم، با دست دیگر چهرهی خود را خونین کرد تا مبادا دشمن روی زردشدهی یک ایرانی را ببیند و پس از زدن پاهایش خود را به پشت انداخت تا پیش پای خلیفه تازیان نیفتد.
☀️ واپسین سخن بابکِ سرفراز «پاینده ایران» بود. یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
✍🏻 پینوشت:
زادروز نمادین بابک خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود.
در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در یکی روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
☀️ @AdabSar
⛰ شما هر دو دست و پای من بخواهید بریدن، و گونهی مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روی زرد شود... من روی خویش به خون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویند که از بیم و ترس رویش زرد شد...
برشی از «سیاستنامه»
⛰ زادروز نمادین بابک خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود. در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در یکی روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
⛰ واپسین سخن بابکِ سرفراز «پاینده ایران» بود. یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
⛰ فرتور(عکس): دژ #بابک_خرمدین در کلیبر
⛰ @AdabSar
⛰ شما هر دو دست و پای من بخواهید بریدن، و گونهی مردم از خون سرخ باشد، و چون خون از تن برود، روی زرد شود... من روی خویش به خون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویند که از بیم و ترس رویش زرد شد...
برشی از «سیاستنامه»
⛰ زادروز نمادین بابک خرمدین در روز دهم تیرماه برگزار میشود. در نوشتههای گوناگون سالمرگ وی را در یکی روزهای ۱۴ دی، ۱۷ دی و ۲۱ دی میدانند.
⛰ واپسین سخن بابکِ سرفراز «پاینده ایران» بود. یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.
⛰ فرتور(عکس): دژ #بابک_خرمدین در کلیبر
⛰ @AdabSar