ΑпτiгeligioпΑгcives
209 subscribers
107 photos
2 videos
42 files
58 links
✍🏼 Text channel: @AntiReligion

Scientific,
historical
philosophical
psychology
sociology and ...
.
.
.
Download Telegram
آمازون‌ها به هیچ‌کدام از اعضای خانواده #ثریا اجازه ندادند او را همراهی کنند. با کوچک‌ترین مخالفتی آن‌ها به این موضوع اشاره می‌کردند که ثریا نزد بابامعمر می‌رود، رهبر کشور، عزیز دل مردم و این افتخار بزرگی‌ است. مخالفت با این پیشنهاد به معنای مخالفت با انقلاب است، به معنای گستاخی است و به معنای زیر پا گذاشتن حرف قذافی بزرگ است. بنابراین ثریا به تنهایی همراه محافظان قذافی راهی کاروان لوکسی می‌شود که قذافی در آن حضور داشت ترس کم کم همه وجود ثریا را فراگرفته بود، اما او همچنان به خودش دلداری می‌داد. تا اینکه ثریا را آماده می‌کنند و جلوی در اتاقی، او را به داخل هل می‌دهند.
قذافی روی تختش بود و لباسی به تن نداشت. وحشت کردم. چشمانم را بستم. چنان یکه خوردم که ناخودآگاه چند قدم به عقب برداشتم. فکر می‌کردم: «لابد اشتباه وحشتناکی شده! من الان نباید این‌جا باشم. ای وای، خدای من!» سرم را برگرداندم و مبروکه را دیدم که پشت در ایستاده. حالت چهره‌اش سنگدلانه بود. زیر لبی به مبروکه گفتم: «ایشان لباسی به تن ندارند!» به شدت ترسیده بودم و فکر می‌کردم #مبروکه از این موضوع خبر ندارد. مبروکه گفت: برو جلو. و بعد از عقب مرا هل داد به جلو. قذافی دستم را گرفت و وادارم کرد روی تخت کنارش بنشینم. جرئت نداشتم نگاهش کنم. به من گفت: «به من نگاه کن، لکاته (جنده).»
بعد از آن، ثریا دیگر حتی اجازه زنگ زدن به خانواده‌اش را هم نداشت و به طور کامل به #برده_جنسی قذافی تبدیل شد. اینکه آیا خانواده ثریا برای یافتن او تلاشی کردند، آیا از وضعیت دخترشان خبر داشتند و بسیاری از موارد دیگر، به طور کامل در کتاب شرح داده شده است.
در قسمت دوم کتاب، #آنیک_کوژان دست به تحقیقات گسترده می‌زند و با همه کسانی که حاضر هستند در مورد جنایت‌های جنسی قذافی صحبت کنند، گفت‌وگو می‌کند و صحبت‌های آنان را نیز در کتاب بازتاب می‌دهد.

کوژان طی مصاحبه با برخی از قربانیان جنسی قذافی و نیز برخی از همکاران و نزدیکان قذافی پرده از رازهای مگویی برداشته است که به گفته خود کوژان، کمتر کسی در لیبی تمایل دارد درباره آن گفتگو کند. چرا؟ چون زنانی که قربانی شدند از بر باد رفتن #آبرو و #حیثیت خود می هراسند و ترس آن را دارند که مبادا فاش شدن نام آنان به عنوان ابزار لذت جنسی «قائد اعظم»، خطر جانی برایشان در پی داشته باشد. خطری که این بار نه از سوی نیروهای امنیتی بلکه از سوی خانواده ها آنان را تهدید می کند!

کوژان هر سند و مدرکی لازم باشد ارائه می‌کند تا نشان دهد که قذافی یک هیولای به تمام معنا بود و مردم لیبی نباید جنایت‌های او را صرفا به خاطر اینکه موضوعات جنسی در این کشور یک #تابو محسوب می‌شود نادیده بگیرند.
خود نویسنده کتاب درباره هزینه های افشاگری قربانیان زن قذافی می گوید: «همه زنان و دخترانی که مورد #تعرض_جنسی قرار می گیرند در همه جای دنیا دستخوش انواع آسیب های روحی قرار می گیرند، اما خطرات جانی که این قربانیان و خانواده هایشان را تهدید می کند، موردیست که فقط در کشورهایی با بافت سنتی همچون #لیبی رخ می دهد.»
حتی پدر ثریا که در جریان روایت ثریا در کتاب در می‌یابیم که دخترش را عاشقانه دوست می دارد، با اینکه یقین داشت که ثریا بی‌گناه است و خواهان این بود که در یک دادگاه منصفانه از ثریا اعاده حیثیت شود، اذعان می‌کند که در متن فرهنگ حاکم بر لیبی، اعاده حیثیت از زنی که #قربانی_جنسی بوده است نیز بسیار دشوار است.

پدر ثریا در جریان تحقیقات آنیک کوژان به این خبرنگار می گوید: «همه آدم های اطرافمان در درست بودن داستان ثریا تردید دارند و طوری به من نگاه می‌کنند انگار ما پست تر از انسان هستیم...
کاری که قذافی کرد بر پسرهایم نیز تاثیر سوء گذاشت. آن ها پاک عوض شده اند، بسیار عصبی و خجالت زده‌اند، گمان می‌کنند تنها راه برای اینکه همچون مردانی واقعی و شرافتمند به نظر بیایند کشتن خواهرشان است. وحشتناک است! ثریا در لیبی دیگر مطلقا هیچ شانسی برای زندگی ندارد. جامعه ما خیلی احمقانه است، خیلی سنتی و خیلی هم نابخشایشگر...»
این مساله محدود به ثریا نبود. یکی دیگر از زنانی که با نویسنده این کتاب مصاحبه کرده است و خود قربانی طمع سیری ناپذیر جنسی قذافی بوده است به نویسنده می گوید:

با وجود اینکه در جریان انقلاب لیبی در سال ۲۰۱۱ دوشادوش انقلابیون جنگید، اما این موجب نشد او قهرمان جنگ قلمداد شود. چرا؟ چون در جریان انقلاب، شجاعت بزرگی به خرج داد و در لیبی در مقابل تلویزیون ها ظاهر شد و از تجاوز روزانه قائد اعظم لیبی به خود و دیگر زنان سخن گفت. اما به جای اینکه سعی شود داد او و امثال او ستانده شود و این شجاعت او تحسین شود، برادرانش که «حیثیت» و «شرف» خانوادگی را لکه دار می‌دیدند، مجبور به فروش خانه پدری و نقل مکان به شهر دیگری شدند!
روایتی در این کتاب وجود دارد که آن نیز به خوبی می تواند نشانگر این باشد که چگونه یک #بافت_سنتی و یک #فرهنگ_مردسالارانه می تواند، با قربانیان تجاوز جنسی به مثابه گناهکارانی بالفطره برخورد کند و حتی ریختن خون آنان را مجاز بشمارد. پس از پیروزی انقلاب لیبی، روشن شد که در دانشگاه طرابلس به عنوان مهم ترین دانشگاه لیبی، سوئیتی در زیر سالن اجتماعات دانشگاه وجود دارد که در واقع سوئیت مخفی معمر قذافی بود و او در آنجا نیز به دانشجویان زیبارویی که نشان می شدند و نزد او آورده می شدند، تعرض جنسی می‌کرد.
اما نکته اینجاست که پس از کشف این اتاق مخفی، رییس دانشگاه که خود از مخالفان سرسخت قذافی بود و کشف این اتاق حس نفرت و انزجار او را به نهایت برانگیخته بود، دی وی دی هایی را کشف کرد که حاوی تصاویر از تعرض قذافی به دختران دانشجو بود. در حالیکه این دی وی دی ها می توانستند به عنوان مدارک جرمی انکارناپذیر در یک دادگاه صالح به کار بروند، رییس دانشگاه این دی وی دی ها را نابود کرد و در پاسخ به تعجب آنیک کوژان از این عمل گفت: «من نمی توانستم صددرصد تضمین کنم این دی وی دی ها به دست آدم های خطرناک نیفتد و زنان و دختران بیچاره ای که چهره هایشان در فیلم ها معلوم بود، قربانی باج خواهان نشوند. حتی احتمال داشت آن ها کشته شوند. در آن لحظه به تنها چیزی که فکر می کردم حفاظت از جان این دخترها بود.»
با این استدلال رییس دانشگاه طرابلس می توان همدل بود وقتی به این نکته نیز دقت شود که قانون نیز در واقع به کمک این فرهنگ زن ستیز می آید و خفگی عمومی قربانیان زن را تشدید می‌کند. به شهادت همین کتاب، در لیبی روابط میان دو جنس در خارج از چارچوب زناشویی خلاف قانون است و اگر مشخص شود، زن مجردی دارای رابطه نزدیک با مردی است در معرض خطر دستگیری و زندان قرار خواهد گرفت. هر زنی به این جرم دستگیر و محاکمه شود به بهزیستی فرستاده می‌شود و تا زمانی که خانواده او برای سرپرستی اش اعلام آمادگی نکند یا شوهری برایش پیدا نشود، همان جا باقی خواهد ماند. بنابراین کمتر زنی از زنان قربانی قذافی جرئت می‌کرد بگوید قذافی او را مورد تعرض جنسی قرار داده است.
معمر قذافی، جامعه لیبی را به نحوی دستکاری کرده بود که هیچ‌کس جرئت حرف زدن درباره سوءاستفاده‌های جنسی را نداشت. هیچ‌کس در مورد تجاوز و وحشیگری علیه زنان صحبت نمی‌کرد. این موضوعات به شدت محرمانه بود و هیچ خانواده‌ای، هیچ احدی دوست نداشت در این باره حتی کوچک‌ترین صحبتی کند. سکوتی که قذافی از آن خبر داشت و به هولناک‌ترین شکل ممکن از آن استفاده کرد. حتی بعد از مرگ قذافی این سکوت بازهم ادامه داشت و با وجود اینکه اکثریت جامعه لیبی از آن خبر داشتند، ترجیح می‌دادند درباره آن صحبت نکنند. بیشتر افراد هم به آنیک کوژان پیشنهاد می‌کردند در این باره تحقیق نکند و به او می‌گفتند به خاطر خودش هم که شده دست از تحقیقات بکشد. اما داستان ثریا و داستان ثریاهایی که زندگی آن‌ها نابود شده بود، انگیزه آنیک کوژان برای نوشتن این کتاب را دوچندان کرد. کوژان می‌خواست همه دنیا صدای ثریا را بشنود.
موقعی که پای صحبت لیبیایی‌ها می‌نشینی برایت از آزار و شکنجه زندانیان سیاسی، از قساوت‌هایی که بر مخالفان رژیم رفت، و از شکنجه و قتل انقلابیون، سخن می‌گویند. آن‌ها فهرست مفصلی از این جنایت‌های سبوعانه را برایت ردیف می‌کنند. آن‌ها به طرز خستگی‌ناپذیری خودکامگی‌های قذافی، مفاسدش، فریب‌کاری‌ها و دیوانه‌بازی‌هایش، توطئه‌گری‌ها و انحرافاتش، را محکوم می‌کنند. و مصرانه خواهان پرداخت غرامت به قربانیان رژیم قذافی هستند. اما هیچ‌کدام آن‌ها نمی‌خواهد شنونده هیچ حرفی درباره صدها دختر جوانی باشند که از سوی قذافی ربوده شده و مورد تعرض قرار گرفته و به بردگی جنسی کشانده شده بودند. این دخترها فقط باید ناپدید می‌شدند یا به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کردند، آن هم بی سروصدا، پوشیده در حجاب، و رازها و قصه‌های پررنجشان را هم برای همیشه در سینه‌هایشان دفن می‌کردند. و اصلا چه بهتر که همگیشان می‌مردند و برخی از مردان خانواده‌هایشان واقعا آمادگی‌اش را داشتند که آن‌ها را بکشند!
اسامه جویلی وزیر دفاع لیبی، هم موضع مشابهی داشت: «این موضوع مایه #حقارت و #شرمساری ملی است. موقعی که به آن بی‌حرمتی‌ها که در حق بسیاری از جوانان، از جمله سربازان سد، می‌اندیشم هیچ حسی جز اسمئزاز ندارم! به شما اطمینان می‌دهم بهترین کار ساکت ماندن درباره این موضوع است. مردم لیبی احساس می‌کردند دسته‌جمعی جریحه‌دار و ملوث شده‌اند و خواهان ورق خوردن این صفحه از تاریخشانند...
خواندن کتاب «حرمسرای قذافی» برای هر انسان واجب است، به‌ویژه انسانی که در دوره او زیسته است و گمان می‌کند که داستان‌هایی مانند داستان قذافی مربوط به هزاره‌های دور هستند.
مسأله قتل های ناموسی و هراس از «بی آبرویی» ناشی از افشای تجاوز جنسی محدود به جامعه لیبی نیست. ایران نیز درگیر این تابو است.

با خواندن کتاب «حرمسرای قذافی» متوجه می‌شویم که در دورانی زندگی می‌کردیم و نفس می‌کشیدیم که یکی از بیمارترین و بی‌رحم‌ترین حکمرانان تاریخ زندگی می‌کرده است.

کتاب را نشر ثالث منتشر کرده و #بیژن_اشتری به خوبی و روانی آن را ترجمه کرده است.

این کتاب شوک‌آور و تلخ است. در واقع بسیار دردناک است؛ پیشنهاد می‌کنم با این آگاهی به سراغ کتاب بروید چرا که ممکن است هنگام خواندن آن به شدت ناراحت شوید... غمگین می‌شوید، تعجب می‌کنید و غصه می‌خورید و روزها و شاید ماه‌ها با ثریای قصه حرمسرای قذافی همراه می‌شوید.

خواندن این کتاب برای هر آدمی که بر روی کره زمین زندگی می‌کند، واجب است. این کتاب را باید خواند تا بتوانیم از تولید یک قذافی دیگر بر روی کره زمین جلوگیری کنیم.

🔉 تابوی سخن گفتن از آزارجنسی

🔚 پایان...

📎 #حرمسرای_قذافی #آنیک_کوژان #بیژن_اشتری #معمر_قذافی #ثریا #لیبی #طرابلس #انقلاب #تجاوز #برده_جنسی #آبرو #حیثیت #تابو #تعرض_جنسی #قربانی_جنسی #بافت_سنتی #فرهنگ_مردسالارانه #حقارت #شرمساری
#MeToo
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
📚 مقاله شماره: ۶۶

📝: جدایی دین از حکومت

🆔 https://t.me/AntiReligionArchives/1029
جامعه پدیده‌ای متکثر است که در آن مذاهب، باورها و عقاید گوناگون وجود دارد. حکومتی که می‌خواهد از حقانیت برخوردار باشد، ناچار است در چنین فضای متکثری، از نظر دینی و ایدئولوژیک بیطرف باشد، در غیر این صورت خود یک طرف دعواست و قادر نخواهد بود اختلافات مذهبی و ایدئولوژیک را در جامعه حل و فصل کند. ادیان و مذاهب بنا بر طبیعت خود مدعی حقایق مطلق و جهانشمول و تغییرناپذیرند، اما حکومت در امور کشورداری و سیاست‌ورزی، با تمشیت امور سیال و گذرا و «این‌جهانی» سروکار دارد و نه امور «آن‌جهانی» مورد ادعای دین!

در #سیاست هیچ چیز جاودانه و غیرقابل تغییری وجود ندارد. سیاست عرصه‌ی چانه‌زنی و مصالحه و بقول معروف «هنر ممکنات» است و هر آینه #دین با جزمیات و خصلت تام‌گرای خود وارد عالم سیاست شود، کار را به بن‌بست و تباهی می‌کشد، همانطور که #جمهوری_اسلامی آن را نشان داد. بنابراین امر #جدایی_دین_از_حکومت، دارای اهمیت کانونی و یکی از شاخص‌های اصلی حکومت‌های مدرن و نظام‌های #دموکراتیک است و وثیقه‌ای برای #صلح_اجتماعی در کشورهای پیشرفته به‌شمار می‌رود.
صلح اجتماعی بر پایه جدایی دین از حکومت

در خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مناطق دنیا مرزهای سیاسی و مرزهای مذهبی و قومی با یکدیگر همخوانی ندارند. ادیان و شاخه‌های پرشمار آنها در چهارچوب مرزهای ملی یک کشور محدود نمی‌شوند و هیچ کشوری دارای یک مذهب نیست.

به این جغرافیای سیاسی-دینی پیچیده و حساس باید واقعیت جامعه‌شناسانه دنیای امروز را افزود که در آن شهروندان بتدریج از نفوذ بی‌چون و چرای نهادهای مذهبی پرقدرت‌‌ رها می‌شوند و رابطه فردی با دین و دینداری برقرار می‌کنند و یا باور خود به دین و امر قدسی را از دست می‌دهند. تنوع هویت شهروندی و اشکال دینداری و یا نا‌باوری به دین یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های جوامع امروزی است.

در چنین فضایی وجود حکومت‌هایی که خود را در قالب خشک یک دین و یا خوانشی از یک دین مطرح می‌کنند و یا در پی آنند مجموعه‌ای از اصول و قواعد یک مذهب را به‌گونه‌ای آمرانه و از بالا به عرصه عمومی تحمیل کنند به‌خودی خود تقلیلی و غیردمکراتیک هستند.

نظام‌های #دین‌سالار با سیاست‌های سویه‌دار خود به‌ناچار در برابر بخش‌هایی از مردمی قرار می‌گیرند که به گونه دیگر به دین و دینداری می‌نگرند، دین دیگری دارند و یا رابطه چندانی با دین ندارند. به این گونه است که #حکومت_دینی به‌ ناگزیر #تبعیض بر پایه نوع دینداری و رابطه با دین را نهادی می‌کند و شهروندان هیچگاه از حقوق برابر برخوردار نمی‌شوند.

تنوع مذهبی کشورهای #خاورمیانه خاص این منطقه نیست. بسیاری از کشور‌ها در اروپا، آفریقا و آمریکا هم ادیان و اشکال دینداری گوناگونی را زندگی می‌کنند. مهاجرت‌های گسترده در چهارگوشه جهان نیز بر پیچیدگی و تنوع مرزهای جغرافیایی ادیان افزوده است. صلح اجتماعی و سیاسی در این کشور‌ها از جمله با پذیرش اصل مهم جدایی حکومت و دین و عدم تحمیل یک دین خاص به عرصه عمومی ممکن شده است.
حکومت نماینده هیچ دینی نیست، چیزی به نام امر قدسی از بالا به همه مردم تحمیل نمی‌شود و ادیان گوناگون از آزادی لازم برای حضور و فعالیت در جامعه و سازمان دادن پیروان و مراسم دینی خود برخوردارند. این ساز و کار و انتخاب تاریخی نتیجه بازاندیشی و تجربه جهانی دو سه قرن اخیر در چهارگوشه جهان است. جدایی دین از حکومت به نه معنای دشمنی با امر قدسی و این یا آن مذهب است و نه مخالف مشارکت نیروهای وابسته به این یا آن دین در زندگی سیاسی. در اروپا نیروهای سیاسی با پیشینه دینی در کشورهای گوناگون با وجود تکیه بر هویت مسیحی خود به بازی سیاسی #دموکراتیک تن داده‌اند و پروژه دخالت دین در عرصه عمومی را کنار گذاشته‌اند.

سوگند مقامات حکومتی به کتاب مقدس در برخی کشور‌ها به معنای پیروی نهادهای رسمی و قوانین از اصول و آموزه‌های دینی نیست. حتی در کشورهایی با زمینه افکار عمومی بسیار مذهبی، رابطه دین با حکومت حداقلی است و قوانین و ساز و کارهای حکومتی سکولار و عرفی هستند و عرصه عمومی محل تاخت و تاز یک دین و یا خوانشی از دین نیست.
تجربه‌های تلخ خاورمیانه‌ای

کشورهای منطقه خاورمیانه کمتر فرصت داشته‌اند اشکال دموکراتیک اداره جامعه بدون دخالت دین در حکومت را زندگی کنند. تجربه‌های حکومت‌های عرفی (سکولار) در این منطقه از ایران پس از مشروطیت گرفته تا ترکیه آتاتورک و تونس و یا مصر بیشتر غیردموکراتیک و استبدادی بوده است. سکولاریزاسیون آمرانه، غیرمشارکتی و از بالا یکی از دلایل عدم رشد فرهنگ دموکراتیک و جامعه مدنی، سرخوردگی ژرف مردم از روندهای نوسازی جامعه و حکومت و رشد اسلام سیاسی در منطقه است.

به این تجربه نامیمون باید ضعف تاریخی اندیشه سیاسی و نقد در این کشور‌ها را افزود که در به‌وجود آوردن فرهنگ دموکراتیک و درک بهتر دنیای امروزی و برخورد سنجشگرانه به #دین و #سنت و جایگاه آنها بازمانده‌اند. در چنین فضایی اسلام سیاسی مدعی داشتن الگوی حکومتی آلترناتیو میدان‌داری می‌کند و مدعی پروژه مدیریت جامعه بر پایه اصول و آموزه‌های دینی است.

طی دهه‌ها نیروهای اسلام‌گرا و روشنفکران و نخبگان وابسته به آنها به نوعی باور اسطوره‌گونه دامن زدند که گویا اصول و قواعد اسلام پاسخ‌های مناسبی برای نیازهای جامعه و اقتصاد امروزی دارند. این باور اسطوره‌گونه دهه‌هاست که در روان‌شناسی و بازنمای خیالی گروه‌های وسیع مردم از مراکش تا آسیای مرکزی لانه کرده و روایت‌های گوناگون آن توسط گروه‌های اسلام گرا بازسازی و تکرار می‌شوند.
کارنامه حکومت دینی

حکومت‌هایی که به نام یک دین و یا خوانشی از اسلام تعریف می‌کنند چه کاری بیش از حکومت‌های غیردینی انجام داده‌اند و دینی بودن این حکومت‌ها چه دستاورد مثبت ویژه‌ای برای مردم داشته است؟ داعش در این چند سال اخیر در عراق و سوریه چه کارنامه‌ای دارد و یا سال‌ها حکومت طالبان در افغانستان چه نتیجه مشخصی برای مردم داشت؟ بحث اصلی در اینجا این است که حکومت‌های دینی و حکومت کردن به نام امر قدسی چه امتیاز ویژه‌ای نسبت به سایر حکومت‌ها برای مردم دارند و آیا احکام و اصول مذهبی می‌توانند در دنیای امروزی کار پایه قوانین و شیوه اداره کشور باشند.

همین پرسش را می‌توان درباره جمهوری اسلامی و پیآمدهای آن در ایران مطرح کرد. نیروهای اسلام‌گرا در سال‌های پیش از انقلاب وضعیت بد اقتصادی، فقر و بسیاری دیگر از آسیب‌ها و پدیده‌های منفی جامعه را به عدم حضور دین و یا سکولار و غربی بودن حکومت نسبت می‌دادند و مدعی بودند آموزه‌های دینی، اجتهاد و فقه پویا می‌توانند نقشه راه جامعه برای برپایی بهشت زمینی باشند.

امروز پس از چهل سال می‌توان به‌گونه‌ای عینی درباره کارایی حکومت دینی در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی به داوری نشست. حکومت مذهبی در #ایران تا چه اندازه توانسته است به آرمان‌ها و وعده‌های خود جامه عمل بپوشاند و ایران را به «ام القرای» دنیای اسلام تبدیل کند؟ حکومتی که به نام مذهب و معنویت به‌روی کار آمده چه کارنامه‌ای در زمینه ارزش‌های اخلاقی و معنویت از خود بر جا گذاشته است؟

آیا اسلامی بودن حکومت توانسته است برای جامعه فضایل اخلاق بیشتر و فساد کمتر به ارمغان آورد؟ آیا اسلامی بودن حکومت به گسترش نوعی اخلاق سیاسی بر‌تر و متفاوت و به‌دور از نیرنگ و دروغ منجر شده است؟ وضعیت اقتصاد و محیط زیست در ایران چگونه است؟ آیا آنچه که اقتصاد اسلامی نامیده می‌شد و می‌شود رفاه، پیشرفت و سطح زندگی مطلوب برای مردم به بار آورده است؟ آیا حکومت دینی سبب کاهش مشکلات طبیعی مانند خشکسالی شده است؟ آیا دستگاه قضایی اسلامی نسبت به نظام‌های قضایی دیگر کارا‌تر و عادلانه‌تر است؟ آیا دزدی، تقلب و رشوه در جامعه ایران کمتر از بقیه کشور‌ها و یا ایران پیش از انقلاب است؟ آیا اسلامی بودن حکومت توانسته است رابطه ایران را با سایر کشورهای مسلمان نشین بهبود بخشد؟ آیا اقلیت‌های مذهبی و سایر گروه‌های مردم در سایه حکومت اسلامی از حقوق و آزادی‌های دینی و فرهنگی برخوردار بوده‌اند؟ وضعیت آزادی بیان، شفافیت سیاسی و فعالیت احزاب، انتخابات و گردش دموکراتیک قدرت چگونه است؟ آیا پس از سال ۱۳۵۷ زندان‌های ایران از زندانیان عقیدتی و سیاسی خالی شده‌اند؟ آیا حکومت دینی به کرامت انسانی و آزادی‌های فردی و شهروندی احترام می‌گذارد؟

پاسخ به بسیاری از این پرسش‌ها چندان دشوار نیست. در برخی حوزه‌ها آمارهای رسمی ملی و بین‌المللی بخوبی جایگاه و وضعیت امروزی ایران در مقایسه با گذشته و سایر کشور‌ها روشن می‌کنند. کمتر کسی در ایران حتی در میان دست‌اندرکاران حکومتی باور دارد که جامعه امروز ایران، زندگی روزمره بسیاری از مردم، محیط زیست، بازار کار و یا اقتصاد در وضعیت مطلوبی قرار دارند. حکومت دینی در حوزه اخلاق عمومی و مبارزه با فساد هم کارنامه‌ای بشدت منفی دارد و بحران اخلاقی جامعه و آسیب‌های گوناگون اجتماعی هیچگاه در دوران معاصر تا به این اندازه ژرف و نگران‌کننده نبوده‌اند.

تجربه جمهوری اسلامی مانند دیگر حکومت‌های تئوکراتیک نشان داد که دینی بودن حکومت به هیچ معجزه خاصی در اقتصاد، جامعه و محیط زیست منجر نمی‌شود. وجود دین حداکثری در جامعه، نماز جمعه، دعا و نماز باران و عزاداری مذهبی و حجاب نتوانسته‌اند جلوی زلزله، بی‌آبی و خشکسالی و نابودی فاجعه بار تالاب‌ها، رودخانه‌ها و سفره‌های آب زیر زمینی را بگیرند. بخشی مهمی از مشکلات مهم اقتصادی، زیست محیطی و آسیب‌های اجتماعی به ناکارایی دست اندرکاران و بی‌سیاست‌ها ناشی می‌شود. رانت سیاسی و الویت دادن به «تعهد مکتبی» در برابر تخصص و کارایی سبب فرار مغز‌ها، فقیر شدن روزافزون نیروی انسانی و نابسامانی‌های مدیریتی فاجعه آوری شده است.

دخالت دین در حکومت حتی در حوزه‌هایی مانند اخلاق عمومی، رابطه با معنویت که به کارکرد نمادین نهاد دین در جامعه مربوط می‌شود هم بسیار هم ناموفق است. فساد که تا بالا‌ترین ارکان حکومتی و نهادهای رسمی نفوذ کرده و رقم‌های نجومی را در بر می‌گیرد معنادار‌ترین نماد شکست حکومت دینی در ایران است. با چنین کارنامه‌ای است که می‌تواند گفت چالش‌ها و مشکلات جامعه ایران با حکومت دینی اگر بیشتر از کشورهای دیگر نباشد کمتر نیست.