This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز در بیستوپنجمین سالگرد قتل سیاسی پروانه اسکندری و داريوش فروهر مراسمی در خانه و قتلگاهشان برگزار شد.
در این مراسم شعارهای #زن_زندگی_آزادی و #ژن_ژیان_ئازادی در خانه فروهرها طنینانداز شد.
#پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این مراسم شعارهای #زن_زندگی_آزادی و #ژن_ژیان_ئازادی در خانه فروهرها طنینانداز شد.
#پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اروند حاجیزاده، فرزند حمید حاجیزاده، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، از سوی شعبه ۱۳ دادگاه تجدیدنظر کرمان به پرداخت ۲۰ میلیون تومان جریمه نقدی در حق صندوق دولت محکوم شد.
این حکم پس از آن صادر شده که اروند و برادرش ارس حاجیزاده، در جریان اعتراضات اخیر با «پروندهسازیهای متعدد» مواجه شدند.
اروند حاجیزاده در دادگاه بدوی با اتهام «ساختگی» جعل سند به ۴۲ ماه زندان و درج حکم در نشریات اعم از نشریات چاپی و مجازی محکوم شده بود.
دادگاه تجدیدنظر کرمان این حکم را تبدیل به ۲۰ میلیون تومان جریمه نقدی در حق صندوق دولت کرده است.
اروند حاجیزاده اسفند سال ۱۴۰۱ با هجوم نیروهای امنیتی به خانهاش بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود.
این دو فرزندان حمید حاجیزاده، از قربانیان قتلهای سیاسی در ایران معروف به قتلهای زنجیرهای هستندکه نیمهشب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ به اتفاق کارون، پسر ۹ سالهاش با ضربات چاقو کشته شد.
منبع خبر: رادیوفردا
- داستان قتل حمید حاجیزاده و کارون ۹ ساله، بسیار دردناک است، در سالهای اخیر ارس و اروند که آن زمان نوجوان بودند، در مصاحبههایی جزییاتی از آن جنایت را بیان کردند و از همان زمان مورد تهدید و فشار توسط نهادهای اطلاعاتی قرار گرفتند.
این گزارش توانا را بخوانید
https://tavaana.org/hamid_haji_zadeh_and_his_son/
#حمید_حاجی_زاده #کارون_حاجی_زاده #صدامونو_بشنوید #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این حکم پس از آن صادر شده که اروند و برادرش ارس حاجیزاده، در جریان اعتراضات اخیر با «پروندهسازیهای متعدد» مواجه شدند.
اروند حاجیزاده در دادگاه بدوی با اتهام «ساختگی» جعل سند به ۴۲ ماه زندان و درج حکم در نشریات اعم از نشریات چاپی و مجازی محکوم شده بود.
دادگاه تجدیدنظر کرمان این حکم را تبدیل به ۲۰ میلیون تومان جریمه نقدی در حق صندوق دولت کرده است.
اروند حاجیزاده اسفند سال ۱۴۰۱ با هجوم نیروهای امنیتی به خانهاش بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود.
این دو فرزندان حمید حاجیزاده، از قربانیان قتلهای سیاسی در ایران معروف به قتلهای زنجیرهای هستندکه نیمهشب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ به اتفاق کارون، پسر ۹ سالهاش با ضربات چاقو کشته شد.
منبع خبر: رادیوفردا
- داستان قتل حمید حاجیزاده و کارون ۹ ساله، بسیار دردناک است، در سالهای اخیر ارس و اروند که آن زمان نوجوان بودند، در مصاحبههایی جزییاتی از آن جنایت را بیان کردند و از همان زمان مورد تهدید و فشار توسط نهادهای اطلاعاتی قرار گرفتند.
این گزارش توانا را بخوانید
https://tavaana.org/hamid_haji_zadeh_and_his_son/
#حمید_حاجی_زاده #کارون_حاجی_زاده #صدامونو_بشنوید #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری از جمله نویسندگان برجستهای بود که در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
درباره این نویسنده بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
درباره این نویسنده بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«آدمیزاد که خیک ماست نیست که انگشت بزنیم توش جای انگشت هم بیاد. جای انگشت درد و فقر و رنج و بلا و تنهایی و بیپناهی و اینها در آدم میمونه. و ادبیات به هر حال اگر نتونه شکل این رد انگشتان بلا رو در درون انسان کشف کنه، پس چه کاره است؟ […] من نمیخوام پردهی سیاهی جلوی چشمم بکشم. و جلوی چشم دیگران بکشم. دوست دارم میهنمو خوب تخیل کنم. دوست دارم مردمانمون رو بانشاط ببینم. امّا نمیتونم مثل بعضیها وانمود کنم که آب از آب تکون نخورده، همه پرنشاط و شاداباند و پرشکوه. جای هیچ نگرانیای هم نیست. این حرفها، کار سیاستکارانه. امّا نویسنده نمیتونه این حقایق رو در قلمش جاری نکنه و نادیده بگیره.»
- محمّد مختاری؛ سخنان ایشان در باب اضطراب و رویکرد روشنفکران در موقعیت اضطراب و سانسور.
محمد مختاری از جمله نویسندگان برجستهای بود که در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
«آدمیزاد که خیک ماست نیست که انگشت بزنیم توش جای انگشت هم بیاد. جای انگشت درد و فقر و رنج و بلا و تنهایی و بیپناهی و اینها در آدم میمونه. و ادبیات به هر حال اگر نتونه شکل این رد انگشتان بلا رو در درون انسان کشف کنه، پس چه کاره است؟ […] من نمیخوام پردهی سیاهی جلوی چشمم بکشم. و جلوی چشم دیگران بکشم. دوست دارم میهنمو خوب تخیل کنم. دوست دارم مردمانمون رو بانشاط ببینم. امّا نمیتونم مثل بعضیها وانمود کنم که آب از آب تکون نخورده، همه پرنشاط و شاداباند و پرشکوه. جای هیچ نگرانیای هم نیست. این حرفها، کار سیاستکارانه. امّا نویسنده نمیتونه این حقایق رو در قلمش جاری نکنه و نادیده بگیره.»
- محمّد مختاری؛ سخنان ایشان در باب اضطراب و رویکرد روشنفکران در موقعیت اضطراب و سانسور.
محمد مختاری از جمله نویسندگان برجستهای بود که در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای مهدی نصیری، مدیرمسئول و سردبیر سابق کیهان، مدتی است که مواضع انتقادی نسبت به حکومت جمهوری اسلامی دارد و آنها را در شبکههای اجتماعی خود بازنشر میدهد. این ویدیو بخشی از مناظرهای است که توسط رسانه دیدارنیوز صورت گرفته است.
آقای نصیری در این بخش از سخنان خود، ضمن اشاره به تعداد کشتهشدههای سالهای اخیر، مصدومان چشم، بازداشتیهای فراوان سالهای اخیر، قتلهای زنجیرهای، کشتار ۶۷ و ... میگوید جمهوری اسلامی نظام مهربانی نیست و در خشونت رژیم شاه را روسفید کرده است.
اذعان به این موضوعات از جانب کسی که در جمهوری اسلامی سمت داشته، جالب توجه است به خصوص که جمهوری اسلامی این موارد بیان شده را غالبا نفی کرده و مسئولیتی در قبالشان بر عهده نگرفته و گاه به نیروهای خارجی و گروههای مخالف و تبلیغات مخالفان نسبت داده است.
اما خشونت این رژیم امری انکار نشدنی است.
چند سال پیش عمادالدین باقی آمار کشته شدگان در رژیم شاهنشاهی را طبق اسناد بنیاد شهید، بیان کرده بود
به نوشته روزنامه همدلی، در ۱۵:خرداد سال ۱۳۴۲، ۳۲ نفر کشته شدند، ولی تبلیغات انقلابیون ۵۷ سالها این رقم را پانزده هزار نفر اعلام کرده بود. یا در میدان ژاله در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تعداد ۶۴ نفر کشته شده بودند، اما تبلیغات انقلابیون این رقم را سه هزار نفر اعلام کرده بود.
این آمار و ارقام با آمار کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست. بسیاری از زندانیان در دهه شصت تنها به صرف داشتن روزنامه و اعلامیه گروههای مخالف، اعدام شدند!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت #تابستان۶۷ #دهه_شصت #آبان۹۸ #انقلاب۱۴۰۱ #دی۹۶ #چشم_برای_آزادی #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای نصیری در این بخش از سخنان خود، ضمن اشاره به تعداد کشتهشدههای سالهای اخیر، مصدومان چشم، بازداشتیهای فراوان سالهای اخیر، قتلهای زنجیرهای، کشتار ۶۷ و ... میگوید جمهوری اسلامی نظام مهربانی نیست و در خشونت رژیم شاه را روسفید کرده است.
اذعان به این موضوعات از جانب کسی که در جمهوری اسلامی سمت داشته، جالب توجه است به خصوص که جمهوری اسلامی این موارد بیان شده را غالبا نفی کرده و مسئولیتی در قبالشان بر عهده نگرفته و گاه به نیروهای خارجی و گروههای مخالف و تبلیغات مخالفان نسبت داده است.
اما خشونت این رژیم امری انکار نشدنی است.
چند سال پیش عمادالدین باقی آمار کشته شدگان در رژیم شاهنشاهی را طبق اسناد بنیاد شهید، بیان کرده بود
به نوشته روزنامه همدلی، در ۱۵:خرداد سال ۱۳۴۲، ۳۲ نفر کشته شدند، ولی تبلیغات انقلابیون ۵۷ سالها این رقم را پانزده هزار نفر اعلام کرده بود. یا در میدان ژاله در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تعداد ۶۴ نفر کشته شده بودند، اما تبلیغات انقلابیون این رقم را سه هزار نفر اعلام کرده بود.
این آمار و ارقام با آمار کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست. بسیاری از زندانیان در دهه شصت تنها به صرف داشتن روزنامه و اعلامیه گروههای مخالف، اعدام شدند!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت #تابستان۶۷ #دهه_شصت #آبان۹۸ #انقلاب۱۴۰۱ #دی۹۶ #چشم_برای_آزادی #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در اپلیکیشن فیلتر شده ایکس، درباره «ترویج کتاب» نوشت و از فعالان فضای مجازی خواست که «افراد را به کتابخوانی وادار کنند و کتابهای خوب را معرفی کنند.»
کاربران ایکس، در پاسخ به او ضمن یادآوری سانسور، گرانی کتاب، کشتار و بازداشت نویسندگان، لحن دیکتاتورمآبانه او را متذکر شدند.برخی هم کتابهایی درباره دیکتاتوری و کتابهای سانسور و ممنوعالانتشار در ایران را به او توصیه کردند.
در تصاویر نظرات برخی کاربران را مشاهده میکنید.
آقای خامنهای میگوید مردم را به کتابخوانی «وادار» کنید ...
فرد مستبد حتی در خصوص کتابخوانی نمیتواند مثلاً بگوید ترغیب یا تشویق کنید، باید اجبار در کلامش وجود داشته باشد.
این کتابها را خوب است بخواند:
اهریمن در تاریخ
https://tavaana.org/vladimir-tismaneanu-the-devil-in-history/
قدرت بیقدرتان
https://tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
و البته کتابهایی در مورد سرنوشت قذافی و صدام و ... شاید برایش پندآموز باشد.
#کتابخوانی #سانسور #قتل_های_زنجیره_ای #دیکتاتوری #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کاربران ایکس، در پاسخ به او ضمن یادآوری سانسور، گرانی کتاب، کشتار و بازداشت نویسندگان، لحن دیکتاتورمآبانه او را متذکر شدند.برخی هم کتابهایی درباره دیکتاتوری و کتابهای سانسور و ممنوعالانتشار در ایران را به او توصیه کردند.
در تصاویر نظرات برخی کاربران را مشاهده میکنید.
آقای خامنهای میگوید مردم را به کتابخوانی «وادار» کنید ...
فرد مستبد حتی در خصوص کتابخوانی نمیتواند مثلاً بگوید ترغیب یا تشویق کنید، باید اجبار در کلامش وجود داشته باشد.
این کتابها را خوب است بخواند:
اهریمن در تاریخ
https://tavaana.org/vladimir-tismaneanu-the-devil-in-history/
قدرت بیقدرتان
https://tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
و البته کتابهایی در مورد سرنوشت قذافی و صدام و ... شاید برایش پندآموز باشد.
#کتابخوانی #سانسور #قتل_های_زنجیره_ای #دیکتاتوری #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۳ تیر ماه زادروز کارون حاجیزاده بود، کودک ۹ سالهای که توسط عوامل وزارت اطلاعات کشته شد.
اروند حاجیزاده، برادر او، ضمن انتشار این عکس، نوشت:
«دوتاچشم که سالهاست نمیگذاره آروم شم وباید با ترس ولرز چشمامو ببندم وکارونمو صدا کنم بگم داداشی دورت بگردم ببخش که دیر رسیدم تولدت مبارک پنجاه تا بوس طلب من»
حمید حاجیزاده در ۴۸ سالگی در ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ و همراه با کودک ۹ سالهاش کارون به قتل رسید. قتلی به شدت دلخراش. ۲۷ ضربه چاقو به پدر وارد شد و کارون پدر نیز که کودکانه برای دفاع از او وارد شده بود با ۱۶ ضربه چاقو جان باخت.
«اشتباه ساده»؛ نامیست که وزارت اطلاعات روی جنایت قتل حمید حاجیزاده و پسر خردسالش کارون می گذارد؛ جنایتی که به تعبیر آگاهی کرمان، انگیزهای به بزرگی چنار میخواست و چه انگیزهای بالاتر از قتل نویسنده سرکش و شاعر ناراضی، با اسم رمز «تهاجم فرهنگی»؟ نام حمید حاجیزاده در لیست اسامی کسانی بود که وزارت اطلاعات آنان را برای قتل نشان کرده بود. باورش سخت است که یک شاعر را صرفا برای سرایش شعر به قتل برسانند؛ آن هم به فجیعترین شکل ممکن. اما واقعیت این است.
- داستان قتل حمید حاجیزاده و کارون ۹ ساله، بسیار دردناک است، در سالهای اخیر ارس و اروند که آن زمان نوجوان بودند، در مصاحبههایی جزییاتی از آن جنایت را بیان کردند و از همان زمان مورد تهدید و فشار توسط نهادهای اطلاعاتی قرار گرفتند.
ارس، برادر کارون به رسانهها گفت که روی دیوارهای خانه جای دستهای کارون را دیده که از قاتل فرار میکرده. چشمهای کارون هنگام مرگ پدرش، حمید حاجیزاده را نگاه میکردند....
این گزارش توانا را بخوانید
https://tavaana.org/hamid_haji_zadeh_and_his_son/
#حمید_حاجی_زاده #کارون_حاجی_زاده #صدامونو_بشنوید #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اروند حاجیزاده، برادر او، ضمن انتشار این عکس، نوشت:
«دوتاچشم که سالهاست نمیگذاره آروم شم وباید با ترس ولرز چشمامو ببندم وکارونمو صدا کنم بگم داداشی دورت بگردم ببخش که دیر رسیدم تولدت مبارک پنجاه تا بوس طلب من»
حمید حاجیزاده در ۴۸ سالگی در ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ و همراه با کودک ۹ سالهاش کارون به قتل رسید. قتلی به شدت دلخراش. ۲۷ ضربه چاقو به پدر وارد شد و کارون پدر نیز که کودکانه برای دفاع از او وارد شده بود با ۱۶ ضربه چاقو جان باخت.
«اشتباه ساده»؛ نامیست که وزارت اطلاعات روی جنایت قتل حمید حاجیزاده و پسر خردسالش کارون می گذارد؛ جنایتی که به تعبیر آگاهی کرمان، انگیزهای به بزرگی چنار میخواست و چه انگیزهای بالاتر از قتل نویسنده سرکش و شاعر ناراضی، با اسم رمز «تهاجم فرهنگی»؟ نام حمید حاجیزاده در لیست اسامی کسانی بود که وزارت اطلاعات آنان را برای قتل نشان کرده بود. باورش سخت است که یک شاعر را صرفا برای سرایش شعر به قتل برسانند؛ آن هم به فجیعترین شکل ممکن. اما واقعیت این است.
- داستان قتل حمید حاجیزاده و کارون ۹ ساله، بسیار دردناک است، در سالهای اخیر ارس و اروند که آن زمان نوجوان بودند، در مصاحبههایی جزییاتی از آن جنایت را بیان کردند و از همان زمان مورد تهدید و فشار توسط نهادهای اطلاعاتی قرار گرفتند.
ارس، برادر کارون به رسانهها گفت که روی دیوارهای خانه جای دستهای کارون را دیده که از قاتل فرار میکرده. چشمهای کارون هنگام مرگ پدرش، حمید حاجیزاده را نگاه میکردند....
این گزارش توانا را بخوانید
https://tavaana.org/hamid_haji_zadeh_and_his_son/
#حمید_حاجی_زاده #کارون_حاجی_زاده #صدامونو_بشنوید #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
شادروان سعیدی سیرجانی که خود از قربانیان اولین قتلهای دگراندیشان پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود، اثری دارد به نام «ضحاک ماردوش.»
سعیدی سیرجانی به سبک خود داستان جمشید و برآمدن ضحاک را روایت میکند. شاید مهمترین مشخصه رویکرد سعیدی سیرجانی توجه به اختلاف طبقاتیست که مطابق با شاهنامهی فردوسی از دوران شاهنشاهی جمشید آغاز شد. سعیدی سیرجانی با این همه معتقد است که تلاش برای انطباق شخصیتهای این داستان با چهرههای تاریخی مشخص تلاش نادرستیست. این داستان مانند اغلب داستانهای بزرگ دیگر، محصول انباشت تجربهی نسلهای مختلف مردم در طول تاریخ است و نه بازتاب یک دوران تاریخی بخصوص که بتوانیم آن را جستجو کرده و بیابیم. سعیدی سیرجانی مینویسد:
در داستان ضحاک خواننده اشارتشناس اهل تأمل با دو عامل قوی سر و کار دارد: یکی ذهن افسانهساز هوشمندان روزگاران کهن و دیگری طبع نکتهپرداز فردوسی. افسانهی ضحاک به صورت موجود محصول تجارب مردمیست که هزاران سال پیش از ما، گرفتار پنجهی شاه ستمگر خونخواری بودهاند و داستان روزگار سیاه سلطهی او را سینه به سینه منتقل کردهاند و در هر انتقالی به اقتضای زمانه، شاخ و برگی بر آن افزودهاند و این افسانه سرگرمکننده به تدریج مایه عقدهگشایی و امیدواری نسلهای بعدی شده است که «پایان شب سیه سپید است» و…
برای مطالعه ادامه این یادداشت مراجعه کنید به صفحه گفتوشنود:
https://dialog.tavaana.org/book-zahhak-mardosh/
شایان ذکر است که در اپیزود بیست و چهارم از دیگرینامه، با عنوان «کوش پیلدندان»، به نقل صفحاتی از کتاب «ضحاک ماردوش» اثر سعیدی سیرجانی پرداخته بودیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-24/
#دیگری_نامه
#ضحاک #ترور #دهشت #دهشت_افکنی #حذف_فیزیکی #رواداری #گفتگو #سعیدی_سیرجانی #قتل_های_زنجیره_ای #آژی_دهاک
@Dialogue1402
سعیدی سیرجانی به سبک خود داستان جمشید و برآمدن ضحاک را روایت میکند. شاید مهمترین مشخصه رویکرد سعیدی سیرجانی توجه به اختلاف طبقاتیست که مطابق با شاهنامهی فردوسی از دوران شاهنشاهی جمشید آغاز شد. سعیدی سیرجانی با این همه معتقد است که تلاش برای انطباق شخصیتهای این داستان با چهرههای تاریخی مشخص تلاش نادرستیست. این داستان مانند اغلب داستانهای بزرگ دیگر، محصول انباشت تجربهی نسلهای مختلف مردم در طول تاریخ است و نه بازتاب یک دوران تاریخی بخصوص که بتوانیم آن را جستجو کرده و بیابیم. سعیدی سیرجانی مینویسد:
در داستان ضحاک خواننده اشارتشناس اهل تأمل با دو عامل قوی سر و کار دارد: یکی ذهن افسانهساز هوشمندان روزگاران کهن و دیگری طبع نکتهپرداز فردوسی. افسانهی ضحاک به صورت موجود محصول تجارب مردمیست که هزاران سال پیش از ما، گرفتار پنجهی شاه ستمگر خونخواری بودهاند و داستان روزگار سیاه سلطهی او را سینه به سینه منتقل کردهاند و در هر انتقالی به اقتضای زمانه، شاخ و برگی بر آن افزودهاند و این افسانه سرگرمکننده به تدریج مایه عقدهگشایی و امیدواری نسلهای بعدی شده است که «پایان شب سیه سپید است» و…
برای مطالعه ادامه این یادداشت مراجعه کنید به صفحه گفتوشنود:
https://dialog.tavaana.org/book-zahhak-mardosh/
شایان ذکر است که در اپیزود بیست و چهارم از دیگرینامه، با عنوان «کوش پیلدندان»، به نقل صفحاتی از کتاب «ضحاک ماردوش» اثر سعیدی سیرجانی پرداخته بودیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-24/
#دیگری_نامه
#ضحاک #ترور #دهشت #دهشت_افکنی #حذف_فیزیکی #رواداری #گفتگو #سعیدی_سیرجانی #قتل_های_زنجیره_ای #آژی_دهاک
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهدی نصیری، مدیرمسئول و سردبیر سابق کیهان، مدتی است که مواضع انتقادی نسبت به حکومت جمهوری اسلامی دارد و آنها را در شبکههای اجتماعی خود بازنشر میدهد. این ویدیو بخشی از مناظرهای است که توسط رسانه دیدارنیوز صورت گرفته است.
آقای نصیری در این بخش از سخنان خود، ضمن اشاره به تعداد کشتهشدههای سالهای اخیر، مصدومان چشم، بازداشتیهای فراوان سالهای اخیر، قتلهای زنجیرهای، کشتار ۶۷ و ... میگوید جمهوری اسلامی نظام مهربانی نیست و در خشونت رژیم شاه را روسفید کرده است.
اذعان به این موضوعات از جانب کسی که در جمهوری اسلامی سمت داشته، جالب توجه است به خصوص که جمهوری اسلامی این موارد بیان شده را غالبا نفی کرده و مسئولیتی در قبالشان بر عهده نگرفته و گاه به نیروهای خارجی و گروههای مخالف و تبلیغات مخالفان نسبت داده است.
اما خشونت این رژیم امری انکار نشدنی است.
چند سال پیش عمادالدین باقی آمار کشته شدگان در رژیم شاهنشاهی را طبق اسناد بنیاد شهید، بیان کرده بود
به نوشته روزنامه همدلی، در ۱۵:خرداد سال ۱۳۴۲، ۳۲ نفر کشته شدند، ولی تبلیغات انقلابیون ۵۷ سالها این رقم را پانزده هزار نفر اعلام کرده بود. یا در میدان ژاله در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تعداد ۶۴ نفر کشته شده بودند، اما تبلیغات انقلابیون این رقم را سه هزار نفر اعلام کرده بود.
این آمار و ارقام با آمار کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست. بسیاری از زندانیان در دهه شصت تنها به صرف داشتن روزنامه و اعلامیه گروههای مخالف، اعدام شدند!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت #تابستان۶۷ #دهه_شصت #آبان۹۸ #انقلاب۱۴۰۱ #دی۹۶ #چشم_برای_آزادی #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای نصیری در این بخش از سخنان خود، ضمن اشاره به تعداد کشتهشدههای سالهای اخیر، مصدومان چشم، بازداشتیهای فراوان سالهای اخیر، قتلهای زنجیرهای، کشتار ۶۷ و ... میگوید جمهوری اسلامی نظام مهربانی نیست و در خشونت رژیم شاه را روسفید کرده است.
اذعان به این موضوعات از جانب کسی که در جمهوری اسلامی سمت داشته، جالب توجه است به خصوص که جمهوری اسلامی این موارد بیان شده را غالبا نفی کرده و مسئولیتی در قبالشان بر عهده نگرفته و گاه به نیروهای خارجی و گروههای مخالف و تبلیغات مخالفان نسبت داده است.
اما خشونت این رژیم امری انکار نشدنی است.
چند سال پیش عمادالدین باقی آمار کشته شدگان در رژیم شاهنشاهی را طبق اسناد بنیاد شهید، بیان کرده بود
به نوشته روزنامه همدلی، در ۱۵:خرداد سال ۱۳۴۲، ۳۲ نفر کشته شدند، ولی تبلیغات انقلابیون ۵۷ سالها این رقم را پانزده هزار نفر اعلام کرده بود. یا در میدان ژاله در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تعداد ۶۴ نفر کشته شده بودند، اما تبلیغات انقلابیون این رقم را سه هزار نفر اعلام کرده بود.
این آمار و ارقام با آمار کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی قابل قیاس نیست. بسیاری از زندانیان در دهه شصت تنها به صرف داشتن روزنامه و اعلامیه گروههای مخالف، اعدام شدند!
#نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت #تابستان۶۷ #دهه_شصت #آبان۹۸ #انقلاب۱۴۰۱ #دی۹۶ #چشم_برای_آزادی #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/murder_in_the_fall/
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/murder_in_the_fall/
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرستو فروهر، دختر داریوش فروهر و پروانه اسکندری، در این ویدئو میگوید که کشتار مخالفین تحت عنوان «حذف فیزیکی» از موارد شرح کار پرسنل وزارت اطلاعات بوده و در پرینت گزارش کار آنها قید میشده، آنها قتل در خارج از ساعت اداری، اضافهکار دریافت میکردند. او تاکید میکند که قاتلان عوامل خودسر نبودهاند بلکه از مافوق خود دستور میگرفتند. آیا چاقو و دشنه و آلات قتاله هم از لوازم کاری آنها بوده است که از بخش اداری و انبار برای کارشان تحویل میگرفتند؟
در دادگاه قتلهای زنجیرهای هرگز آمران اصلی محاکمه نشدند....
امروز اول آذر ۱۴۰۳، بیست و ششمین سالگرد قتل وحشیانه داریوش فروهر و پروانه اسکندری، توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است.
۴۵ روز بعد از این اتفاق وزارت اطلاعات اعلام کرد: «با کمال تأسف معدودی از همکاران مسؤولیت ناشناس، کج اندیش و خودسر این وزارت که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند در میان آنها وجود دارد.»
متّهمان که از کارمندان وزارت اطلاعات بودند، در اعترافهای خود، قتل را «حذف فیزیکی» خواندهاند که از طرف وزارت اطلاعات به آنها ابلاغ شده و نوشتهاند که جزو «وظایف سازمانی» آنان بودهاست و بر اساس دستور و روالهای ازپیشمشخصشده عمل کردهاند.
علی صفایی، کارمند وزارت اطلاعات، در جلسهٔ دادگاه مورخ ۱۳۷۹/۴/۱۵ میگوید: «آن شب ابتدا مسلم و صادق به در منزل رفتند، من و فلاح در کوچهای که بنبست بود کمی پایینتر از منزل قرار گرفتیم، چند نفر بالای کوچه قرار گرفتند و چند نفر حفاظت کوچه را داشتند. برادر مسلم و صادق وارد منزل شدند و بعد برادر فلاح که بنده در حیاط ماندم. حدوداً بعد از سی دقیقه فلاح برادران دیگر را صدا زدند، با بیسیم گفتند و وارد منزل شدند. که گفتند بنده و برادر مسلم و فلاح با خانم پروانه به طبقهٔ بالا رفتیم. بعد از بازرسی عادی فلاح دستور داد کار را شروع کنیم. بنده گردن و دهان ایشان را گرفتم، مسلم دستهای ایشان را گرفت و برادر هاشم آمد و با دستمال آغشته به مواد بیهوشی، بیهوش کرد و محسنی چند ضربه چاقو زد که بنده دیدم تکان میخورد. گفتم تکان میخورد، چند ضربه دیگر زدند…». مصطفی قربانزاده معروف به هاشم، کارمند دیگر وزارت اطلاعات، در دادگاه میگوید: «بنده تنها انجام دستور کردهام. پس از حذف از منزل خارج شدیم و به محل کار مراجعه نمودیم. حتی به علت طولانی شدن کار، اضافهکاری آن شب را برای بنده محاسبه نموده و بههمراه حقوق بنده توسط فیش حقوقی پرداخت شد.»
#قتل_های_زنجیره_ای #پرستو_فروهر #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری #دادخواهی #اینهمه_سال_جنایت #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
در دادگاه قتلهای زنجیرهای هرگز آمران اصلی محاکمه نشدند....
امروز اول آذر ۱۴۰۳، بیست و ششمین سالگرد قتل وحشیانه داریوش فروهر و پروانه اسکندری، توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است.
۴۵ روز بعد از این اتفاق وزارت اطلاعات اعلام کرد: «با کمال تأسف معدودی از همکاران مسؤولیت ناشناس، کج اندیش و خودسر این وزارت که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند در میان آنها وجود دارد.»
متّهمان که از کارمندان وزارت اطلاعات بودند، در اعترافهای خود، قتل را «حذف فیزیکی» خواندهاند که از طرف وزارت اطلاعات به آنها ابلاغ شده و نوشتهاند که جزو «وظایف سازمانی» آنان بودهاست و بر اساس دستور و روالهای ازپیشمشخصشده عمل کردهاند.
علی صفایی، کارمند وزارت اطلاعات، در جلسهٔ دادگاه مورخ ۱۳۷۹/۴/۱۵ میگوید: «آن شب ابتدا مسلم و صادق به در منزل رفتند، من و فلاح در کوچهای که بنبست بود کمی پایینتر از منزل قرار گرفتیم، چند نفر بالای کوچه قرار گرفتند و چند نفر حفاظت کوچه را داشتند. برادر مسلم و صادق وارد منزل شدند و بعد برادر فلاح که بنده در حیاط ماندم. حدوداً بعد از سی دقیقه فلاح برادران دیگر را صدا زدند، با بیسیم گفتند و وارد منزل شدند. که گفتند بنده و برادر مسلم و فلاح با خانم پروانه به طبقهٔ بالا رفتیم. بعد از بازرسی عادی فلاح دستور داد کار را شروع کنیم. بنده گردن و دهان ایشان را گرفتم، مسلم دستهای ایشان را گرفت و برادر هاشم آمد و با دستمال آغشته به مواد بیهوشی، بیهوش کرد و محسنی چند ضربه چاقو زد که بنده دیدم تکان میخورد. گفتم تکان میخورد، چند ضربه دیگر زدند…». مصطفی قربانزاده معروف به هاشم، کارمند دیگر وزارت اطلاعات، در دادگاه میگوید: «بنده تنها انجام دستور کردهام. پس از حذف از منزل خارج شدیم و به محل کار مراجعه نمودیم. حتی به علت طولانی شدن کار، اضافهکاری آن شب را برای بنده محاسبه نموده و بههمراه حقوق بنده توسط فیش حقوقی پرداخت شد.»
#قتل_های_زنجیره_ای #پرستو_فروهر #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری #دادخواهی #اینهمه_سال_جنایت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا حیاط خانه قتلگاه فروهرها است، جایی که ۲۶ سال پیش، گرگهای وزارت اطلاعات، شبانه شبیخون زدند و با ضربات متعدد کارد دو فعال سیاسی سالمند را به شکل فجیعی به قتل رساندند.
پرستو فروهر، دخترشان، طبق معمول هر سال به ایران رفته تا یاد پدر و مادرش را گرامی بدارد. حکومت در طی این سالها اجازه برگزاری مراسم سالگرد را نداده است و تنها در چند سال اخیر در داخل خانه توانستهاند با حضور کنترل شده افراد، طی مراسمی یاد قربانیان قتلهای زنجیرهای را گرامی بدارند.
باربد گلشیری، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«پرستو درخت خزانزدهی خانه و قتلگاه #پروانه_اسکندری (#پروانه_فروهر) و #داریوش_فروهر را با این کلمات آراسته است:
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#دادخواهیم_این_بیداد_را
#علیه_فراموشی
#پاينده_ایران
بیستوششمین سالگرد قتل سیاسی پروانه و داریوش فروهر در خانه و قتلگاهشان
زمان: امروز، یکم آذر ۱۴۰۳، از ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر.
نشانی: دروازه شمیران، خیابان هدایت (برادران قائدی)، کوچهی مرادزاده، پلاک ۱۸
*ویدیو را یکی از عزیزان دادخواه که به آنجا رفته برایم فرستاده.»
#قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #پروانه_اسکندری #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
پرستو فروهر، دخترشان، طبق معمول هر سال به ایران رفته تا یاد پدر و مادرش را گرامی بدارد. حکومت در طی این سالها اجازه برگزاری مراسم سالگرد را نداده است و تنها در چند سال اخیر در داخل خانه توانستهاند با حضور کنترل شده افراد، طی مراسمی یاد قربانیان قتلهای زنجیرهای را گرامی بدارند.
باربد گلشیری، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«پرستو درخت خزانزدهی خانه و قتلگاه #پروانه_اسکندری (#پروانه_فروهر) و #داریوش_فروهر را با این کلمات آراسته است:
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#دادخواهیم_این_بیداد_را
#علیه_فراموشی
#پاينده_ایران
بیستوششمین سالگرد قتل سیاسی پروانه و داریوش فروهر در خانه و قتلگاهشان
زمان: امروز، یکم آذر ۱۴۰۳، از ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر.
نشانی: دروازه شمیران، خیابان هدایت (برادران قائدی)، کوچهی مرادزاده، پلاک ۱۸
*ویدیو را یکی از عزیزان دادخواه که به آنجا رفته برایم فرستاده.»
#قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #پروانه_اسکندری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواندن سرود ای ایران و شعار زن، زندگی، آزادی در مراسم گرامیداشت داریوش فروهر و پروانه اسکندری در بیست و ششمین سالگرد قتل آنها توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی در پاییز ۱۳۷۷ این دو فعال سیاسی سالمند را به طرز وحشیانهای به قتل رساند. پیش از آنها هم بسیاری از کنشگران مدنی و سیاسی و روشنفکران ناپدید شده یا به طرز مشکوکی به قتل رسیده بودند.
پیش از قتل این افراد، روزنامه کیهان با گزارشهایی جهتدار و صداوسیمای جمهوری اسلامی با ساختن برنامههایی مثل هویت، زمینه قتل افراد را فراهم میکردند.
در بولتنهای داخلی اطلاعات سپاه تحت عنوان «رویدادها و تحلیلها» بین برخی از کادرها توزیع میشد، پیش از قتلهای زنجیرهای از این افراد به عنوان خطرهایی که نظام را تهدید میکنند یاد میشد.
قتل مخالفان تحت عنوان «حذف» در وزارت اطلاعات، توسط تیمهای عملیاتی و به عنوان یک روال کاری انجام میپذیرفت.
جمهوری اسلامی در خارج از ایران هم قتلهای بسیاری انجام داده است که تعدادی از آنها که افشا شده حدود ۶۰۰ نفر را شامل میشود.
#داریوش_فروهر #پروانه_فروهر #قتل_های_زنجیره_ای #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی در پاییز ۱۳۷۷ این دو فعال سیاسی سالمند را به طرز وحشیانهای به قتل رساند. پیش از آنها هم بسیاری از کنشگران مدنی و سیاسی و روشنفکران ناپدید شده یا به طرز مشکوکی به قتل رسیده بودند.
پیش از قتل این افراد، روزنامه کیهان با گزارشهایی جهتدار و صداوسیمای جمهوری اسلامی با ساختن برنامههایی مثل هویت، زمینه قتل افراد را فراهم میکردند.
در بولتنهای داخلی اطلاعات سپاه تحت عنوان «رویدادها و تحلیلها» بین برخی از کادرها توزیع میشد، پیش از قتلهای زنجیرهای از این افراد به عنوان خطرهایی که نظام را تهدید میکنند یاد میشد.
قتل مخالفان تحت عنوان «حذف» در وزارت اطلاعات، توسط تیمهای عملیاتی و به عنوان یک روال کاری انجام میپذیرفت.
جمهوری اسلامی در خارج از ایران هم قتلهای بسیاری انجام داده است که تعدادی از آنها که افشا شده حدود ۶۰۰ نفر را شامل میشود.
#داریوش_فروهر #پروانه_فروهر #قتل_های_زنجیره_ای #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from گفتوشنود
محمد مختاری، شاعر، نویسنده و منتقد ایرانی، از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران بود که به دلیل اندیشههای پیشرو و نقدهای اجتماعیاش شناخته میشود.
او با نگاهی ژرف به مسائل فرهنگی و اجتماعی، آثار متعددی در زمینه شعر، نقد و پژوهش ادبی خلق کرد.
یکی از آثار ارزشمند او، کتاب تمرین مدارا، تأملی جدی بر ضرورت مدارا در جامعه انسانی است.
مختاری در این کتاب، مدارا را نه بهعنوان یک فضیلت فردی بلکه بهعنوان اصلی اساسی برای زیست جمعی و برقراری عدالت و همزیستی مسالمتآمیز بررسی میکند.
جامعه ایرانی، با تاریخ پرفرازونشیب خود و تنوع فرهنگی و اجتماعیاش، بیش از هر زمان دیگری به تمرین مدارا نیاز دارد.
این کتاب میتواند راهنمایی ارزشمند برای درک بهتر یکدیگر و تقویت فرهنگ گفتوگو و همزیستی باشد.
محمد مختاري در غروب ١٢ آذر ٧٧ براي خريد از منزل خارج شد و ديگر بازنگشت.
تيمي از اعضاي وزارت اطلاعات او را ربودند و به قتل رساندند. قتل او، بخشي از ترورهاي موسوم به «قتلهاي زنجيرهاي» در راستاي حذف روشنفكران و منتقدين بود.
#محمد_مختاری #مدارا #تمرین_مدارا #قتل_های_زنجیره_ای
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محمد مختاری، شاعر، نویسنده و منتقد ایرانی، از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران بود که به دلیل اندیشههای پیشرو و نقدهای اجتماعیاش شناخته میشود.
او با نگاهی ژرف به مسائل فرهنگی و اجتماعی، آثار متعددی در زمینه شعر، نقد و پژوهش ادبی خلق کرد.
یکی از آثار ارزشمند او، کتاب تمرین مدارا، تأملی جدی بر ضرورت مدارا در جامعه انسانی است.
مختاری در این کتاب، مدارا را نه بهعنوان یک فضیلت فردی بلکه بهعنوان اصلی اساسی برای زیست جمعی و برقراری عدالت و همزیستی مسالمتآمیز بررسی میکند.
جامعه ایرانی، با تاریخ پرفرازونشیب خود و تنوع فرهنگی و اجتماعیاش، بیش از هر زمان دیگری به تمرین مدارا نیاز دارد.
این کتاب میتواند راهنمایی ارزشمند برای درک بهتر یکدیگر و تقویت فرهنگ گفتوگو و همزیستی باشد.
محمد مختاري در غروب ١٢ آذر ٧٧ براي خريد از منزل خارج شد و ديگر بازنگشت.
تيمي از اعضاي وزارت اطلاعات او را ربودند و به قتل رساندند. قتل او، بخشي از ترورهاي موسوم به «قتلهاي زنجيرهاي» در راستاي حذف روشنفكران و منتقدين بود.
#محمد_مختاری #مدارا #تمرین_مدارا #قتل_های_زنجیره_ای
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد مختاری یکی از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران بود که به واسطه فعالیتهای ادبی و اجتماعی خود مورد توجه قرار گرفت. او علاوه بر نگارش شعر و داستان، به نقد ادبی و پژوهشهای فرهنگی نیز پرداخت. آثار او از جمله بر شانه فلات، وزن دنیا و تمرین مدارا نشاندهنده تعهد او به بازتاب دغدغههای انسانی، اجتماعی و فرهنگی است. مختاری همچنین در حوزه شاهنامهپژوهی فعالیت کرد و به تصحیح داستان «سیاوش» در شاهنامه پرداخت که بدون ذکر نامش منتشر شد.
مختاری در کنار فعالیتهای ادبی، عضو فعال کانون نویسندگان ایران بود و برای آزادی بیان و حقوق نویسندگان تلاش میکرد. این فعالیتها او را به یکی از اهداف اصلی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در قتلهای زنجیرهای تبدیل کرد. قتل او و دیگر نویسندگان، مانند داریوش و پروانه فروهر و محمدجعفر پوینده، نمادی از سرکوب سیستماتیک روشنفکران و هنرمندان منتقد در ایران شد.
با وجود تلاش مقامات حکومتی برای نادیده گرفتن این جنایات و انتساب آنها به عوامل خارجی، شهادتها و اسناد منتشر شده از سوی برخی از دستاندرکاران این قتلها، از جمله مهرداد عالیخانی، حقایق تکاندهندهای درباره نقش مستقیم وزارت اطلاعات در این حوادث برملا کرد. این جنایات تأثیری عمیق بر جامعه فرهنگی ایران گذاشت.
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
مرگ محمد مختاری، علاوه بر داغی بر خانواده و دوستانش، جنبش روشنفکری ایران را در دهه ۱۳۷۰ با بحرانی عمیق مواجه کرد. بسیاری از هنرمندان و نویسندگان، از جمله هوشنگ گلشیری، در مراسم بزرگداشت او حضور یافتند و یاد او را گرامی داشتند. امروز، نام محمد مختاری نه تنها بهعنوان یک شاعر و نویسنده، بلکه بهعنوان نمادی از مقاومت و تعهد به آزادی و عدالت در ذهن جامعه فرهنگی ایران باقی مانده است.
درباره محمد مختاری بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
ویدیو از اکانت دیدی نوین در اینستاگرام
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری یکی از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران بود که به واسطه فعالیتهای ادبی و اجتماعی خود مورد توجه قرار گرفت. او علاوه بر نگارش شعر و داستان، به نقد ادبی و پژوهشهای فرهنگی نیز پرداخت. آثار او از جمله بر شانه فلات، وزن دنیا و تمرین مدارا نشاندهنده تعهد او به بازتاب دغدغههای انسانی، اجتماعی و فرهنگی است. مختاری همچنین در حوزه شاهنامهپژوهی فعالیت کرد و به تصحیح داستان «سیاوش» در شاهنامه پرداخت که بدون ذکر نامش منتشر شد.
مختاری در کنار فعالیتهای ادبی، عضو فعال کانون نویسندگان ایران بود و برای آزادی بیان و حقوق نویسندگان تلاش میکرد. این فعالیتها او را به یکی از اهداف اصلی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در قتلهای زنجیرهای تبدیل کرد. قتل او و دیگر نویسندگان، مانند داریوش و پروانه فروهر و محمدجعفر پوینده، نمادی از سرکوب سیستماتیک روشنفکران و هنرمندان منتقد در ایران شد.
با وجود تلاش مقامات حکومتی برای نادیده گرفتن این جنایات و انتساب آنها به عوامل خارجی، شهادتها و اسناد منتشر شده از سوی برخی از دستاندرکاران این قتلها، از جمله مهرداد عالیخانی، حقایق تکاندهندهای درباره نقش مستقیم وزارت اطلاعات در این حوادث برملا کرد. این جنایات تأثیری عمیق بر جامعه فرهنگی ایران گذاشت.
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
مرگ محمد مختاری، علاوه بر داغی بر خانواده و دوستانش، جنبش روشنفکری ایران را در دهه ۱۳۷۰ با بحرانی عمیق مواجه کرد. بسیاری از هنرمندان و نویسندگان، از جمله هوشنگ گلشیری، در مراسم بزرگداشت او حضور یافتند و یاد او را گرامی داشتند. امروز، نام محمد مختاری نه تنها بهعنوان یک شاعر و نویسنده، بلکه بهعنوان نمادی از مقاومت و تعهد به آزادی و عدالت در ذهن جامعه فرهنگی ایران باقی مانده است.
درباره محمد مختاری بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
ویدیو از اکانت دیدی نوین در اینستاگرام
@Tavaana_TavaanaTech
محمد مختاری از جمله نویسندگان برجستهای بود که در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
درباره این نویسنده بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
روایت تلخ قتل این نویسنده را بخوانید:
«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیستدقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود، یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند. همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفهای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچهی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه بعد ...»
درباره این نویسنده بخوانید:
https://tavaana.org/mohammad_mokhtari/
#یاری_مدنی_توانا
#قتل_های_زنجیره_ای
#محمد_مختاری
@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور، بیانیهای منتشر کرد. این روز که شانزده سال پیش توسط کانون نویسندگان ایران به یاد دو جانباخته راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نامگذاری شد، فرصتی است برای اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه و سانسور حاکمیت.
در این بیانیه، کانون نویسندگان بر تعهد خود به مبارزه با تمامی اشکال سانسور و دفاع از حق آزادی اندیشه، بیان و نشر برای همگان تأکید کرده است. همچنین، با یادآوری فزونی یافتن محدودیتها و فشارها بر نویسندگان، هنرمندان و روزنامهنگاران، از تمامی آزادیخواهان دعوت شده است تا در برابر این محدودیتها سکوت نکنند و با افشای شیوههای پیدا و پنهان سانسور، به حمایت از آزادی بیان بپردازند.
متن کامل بیانیه در ادامه آمده است:
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران سیزده آذرماه را به یاد دو جانباختهی راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید. کانون نویسندگان ایران در این روز صدای خود را رساتر از هر زمان دیگر در برابر سیاستهای سرکوبگرانهی حاکمیت بلند میکند و اعلام میدارد که تا تحقق بند اول منشور خود، "آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان"، از مبارزه با تمامی اشکال سانسور باز نخواهد ایستاد و در برابر موج فزایندهی سانسور و به محاق بردن اندیشه و تفکر آزاد، مانند گذشته با عزمی راسخ ایستادگی خواهد کرد.
سرکوب صداهای مستقل که از آغاز در دستور کار حاکمیت قرار داشت، با اعمال سیاستهایی چون اختصاص بودجههای کلان به ارگانها و عوامل سانسور، اقتصاد رانتی نشر، تهیهی فهرست سیاه از نویسندگان و ناشران مستقل و آزادیخواهی که پیشتر کارهایشان مشمول سانسور (در اصطلاح رسمی، اصلاحیه) شده، به ابتذال کشیدن تئاتر و سینما و تبدیل آن به نمایش مضحک عوامل حکومتی و حذف و مثله کردن آثار مستقل… به قلع و قمع روزافزون ادبیات و هنر مستقل انجامید. با تثبیت این سیاستها، تا به امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از انتشار و نمایش آثارشان محروم شدهاند، کتابهای زیادی توقیف و از دسترس خوانندگان خارج شده و تفتیش اندیشه و ارعاب نویسندگان مستقل سیری فزاینده یافته است. در سال جاری نیز همچون سالهای سیاه گذشته، حاکمیت به مدد سانسور در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی، افکار عمومی را دستکاری و واقعیت را تحریف کرده است. روزنامهنگاران تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار دارند و بسیاری از نویسندگان، ناخواسته به دام خودسانسوری گرفتار شدهاند. نتیجهی این فضای خفقانآور، کاهش کیفیت آثار و در حاشیه ماندن اخبار آزاد و بیطرف است. انتشار زیرزمینی آثار ادبی و هنری نیز، گرچه روزنی برای تنفس نویسندگان و هنرمندان گشوده، اما آنان را از دسترسی به مخاطبان گستردهتر باز داشته است. با این همه هیچ حکومتی نتوانسته است صدای حقیقت را خاموش و آزادی و اندیشه را برای همیشه به بند کشد.
کانون نویسندگان ایران ضمن گرامیداشت یاد و نام بلند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، همهی شیوههای حاکمیتی سانسور را محکوم میکند و از تمام نویسندگان و هنرمندان آزادیخواه میخواهد که تا روزی که حق آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان محقق شود، در برابر سانسور حکومتی سکوت نکنند و شیوههای پیدا و پنهان آن را افشا کنند.
کانون نویسندگان ایران
۱۲ آذر ۱۴۰۳
مرتبط:
محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://goo.gl/nwxqj7
محمد جعفر پوینده، جانباخته راه آزادی
https://tavaana.org/mohammadjafar_pooyandeh/
#سانسور #ممیزی #کانون_نویسندگان_ایران #بیانیه #محمدجعفر_پوینده #محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این بیانیه، کانون نویسندگان بر تعهد خود به مبارزه با تمامی اشکال سانسور و دفاع از حق آزادی اندیشه، بیان و نشر برای همگان تأکید کرده است. همچنین، با یادآوری فزونی یافتن محدودیتها و فشارها بر نویسندگان، هنرمندان و روزنامهنگاران، از تمامی آزادیخواهان دعوت شده است تا در برابر این محدودیتها سکوت نکنند و با افشای شیوههای پیدا و پنهان سانسور، به حمایت از آزادی بیان بپردازند.
متن کامل بیانیه در ادامه آمده است:
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران سیزده آذرماه را به یاد دو جانباختهی راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید. کانون نویسندگان ایران در این روز صدای خود را رساتر از هر زمان دیگر در برابر سیاستهای سرکوبگرانهی حاکمیت بلند میکند و اعلام میدارد که تا تحقق بند اول منشور خود، "آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان"، از مبارزه با تمامی اشکال سانسور باز نخواهد ایستاد و در برابر موج فزایندهی سانسور و به محاق بردن اندیشه و تفکر آزاد، مانند گذشته با عزمی راسخ ایستادگی خواهد کرد.
سرکوب صداهای مستقل که از آغاز در دستور کار حاکمیت قرار داشت، با اعمال سیاستهایی چون اختصاص بودجههای کلان به ارگانها و عوامل سانسور، اقتصاد رانتی نشر، تهیهی فهرست سیاه از نویسندگان و ناشران مستقل و آزادیخواهی که پیشتر کارهایشان مشمول سانسور (در اصطلاح رسمی، اصلاحیه) شده، به ابتذال کشیدن تئاتر و سینما و تبدیل آن به نمایش مضحک عوامل حکومتی و حذف و مثله کردن آثار مستقل… به قلع و قمع روزافزون ادبیات و هنر مستقل انجامید. با تثبیت این سیاستها، تا به امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از انتشار و نمایش آثارشان محروم شدهاند، کتابهای زیادی توقیف و از دسترس خوانندگان خارج شده و تفتیش اندیشه و ارعاب نویسندگان مستقل سیری فزاینده یافته است. در سال جاری نیز همچون سالهای سیاه گذشته، حاکمیت به مدد سانسور در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی، افکار عمومی را دستکاری و واقعیت را تحریف کرده است. روزنامهنگاران تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار دارند و بسیاری از نویسندگان، ناخواسته به دام خودسانسوری گرفتار شدهاند. نتیجهی این فضای خفقانآور، کاهش کیفیت آثار و در حاشیه ماندن اخبار آزاد و بیطرف است. انتشار زیرزمینی آثار ادبی و هنری نیز، گرچه روزنی برای تنفس نویسندگان و هنرمندان گشوده، اما آنان را از دسترسی به مخاطبان گستردهتر باز داشته است. با این همه هیچ حکومتی نتوانسته است صدای حقیقت را خاموش و آزادی و اندیشه را برای همیشه به بند کشد.
کانون نویسندگان ایران ضمن گرامیداشت یاد و نام بلند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، همهی شیوههای حاکمیتی سانسور را محکوم میکند و از تمام نویسندگان و هنرمندان آزادیخواه میخواهد که تا روزی که حق آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان محقق شود، در برابر سانسور حکومتی سکوت نکنند و شیوههای پیدا و پنهان آن را افشا کنند.
کانون نویسندگان ایران
۱۲ آذر ۱۴۰۳
مرتبط:
محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://goo.gl/nwxqj7
محمد جعفر پوینده، جانباخته راه آزادی
https://tavaana.org/mohammadjafar_pooyandeh/
#سانسور #ممیزی #کانون_نویسندگان_ایران #بیانیه #محمدجعفر_پوینده #محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه کانون نویسندگان ایران در بیست و ششمین سالگرد قتلهای سیاسی ـ حکومتی
در ۲۶اُمین سالگرد قتلهای سیاسی-حکومتی
یاد رهروان راه آزادی، ستمکشتگان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی میداریم!
بیگمان نابخردی و کوربینی سیاسی است اگر اوضاعی را در نظر نگیریم که قتلهای سیاسی خزان سال ۱۳۷۷ بر زمینهی آن رخ داد. حاکمیت جمهوری اسلامی از پس یک دهه از خونینترین سرکوبهای سیاسی تاریخ معاصر ما در دهه ۱۳۶۰ هزاران تن از گردنفرازترین مبارزان حقطلب این آب و خاک را راهی قتلگاهها کرد، فقط در یک قلم نزدیک به ۵ هزار زندانی حکم گرفتهی کتبسته را طی یک ماه از نو در «دادگاهها»ی یکی-دو دقیقهای محکوم به اعدام کرد و به دار کشید، به سرکوب گسترده و روز به روز زنان برخاست، آپارتاید جنسی را به صورت مذهب مختار حکومتی درآورد و سرانجام با گسترش دامنهی سانسور به هر گوشه و کنار این کشور بلازده آخرین روزنههای آزادی بیان را کور کرد، و بدینگونه به گمان خود پهنهی مبارزهی اجتماعی-سیاسی را از مخالف و منتقد و آزادیخواه تهی کرد. نیمهی دههی ۱۳۷۰ حاکمیت سرمست از پیروزی بر هر آن کس که جرئت مخالفت با یکی از واپسماندهترین حکومتها را به خود داده بود، سایهی مرگزای خود را بر سراسر کشور گسترد و به شکار مخالفان در بیرون از مرزها دست برآورد. در چنین اوضاع و احوالی بود که گروهی از متعهدترین نویسندگان گرد هم آمدند تا به احیای فعالیت یکی از مستقلترین نهادهای آزادیخواه و سانسورستیز سراسر تاریخ ایران، کانون نویسندگان ایران، بپردازند. متن «ما نویسندهایم»، مشهور به «۱۳۴ نویسنده» حاوی مفهومی بود که حاکمیت در سراسر عمر خود کوشیده بود با سرکوبهای بیسابقهی خود آن را از خاطرهها بزداید، و آن کوشش جمعی برای رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی خود بود. واژهی «ما» اسم رمزی بود که بر زبان آوردن آن حکم مخالفت با استبداد و خودکامگی داشت. نخست، در پردهای از ابهام، اما با نشانههای روشن، به تکزنی پرداختند: سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، حمید و کارون حاجیزاده و دهها تن دیگر در گمنامی به قتل آمدند و آنگاه، شمشیر از رو بسته و بیپرده، نخست دو تن از منتقدان سیاسی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، را، فقط به جرم نابخشودنی اعلام نظر و مخالفت با سیاستهای حاکم، به فجیعترین وجه سلاخی کردند و سپس در آستانهی نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۷۷، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اعضای سربلند کانون نویسندگان ایران، را به قتلگاه بردند. هنگامی که راز جنایت عوامل امنیتی وزارت اطلاعات از پرده بیرون افتاد و ناگزیر از اعتراف شدند، نخست دادگاهی عَلَم کردند، متهمان را بدون حضور خانوادههای قربانیان جنایت و وکیل خانوادهها در دادگاهی سرهم بندی شده شتابزده «محاکمه» کردند، سپس چندی بعد آنها را به مرخصی و تعطیلات ابدی فرستادند و در عوض وکیل شجاع خانوادههای ستمکشتگان، ناصر زرافشان، را به ۵ سال زندان محکوم کردند و به زندان فرستادند: سنگ را بستند و سگ را رها کردند!
اما چنان که در همهی ۲۶سالی که بر این جنایت تاریخی گذشته است بارها مکرر کردهایم، اگر هزار سال بر این تبهکاری سیاسی-حکومتی بگذرد هرگز از دادخواهی قدمی واپس نخواهیم گذاشت و خواهان روشنشدن همهی ابعاد این جنایتیم و آزادی بیان و مبارزهی بیتخفیف و بیوقفه با سانسور و طلب جامعهای عاری از ستم و آزادیکشی را چون میراث گرانقدر و فراموشنشدنی محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و سعید سلطانپور به جان پاس خواهیم داشت.
مطابق مرسوم همهساله روز ۱۶ آذر ساعت ۳ عصر بر مزار جانباختگان راه آزادی در امامزاده طاهر کرج گرد میآییم و مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ آذر ۱۴۰۳
#کانون_نویسندگان_ایران #محمد_مختاری #جعفر_پوینده #قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در ۲۶اُمین سالگرد قتلهای سیاسی-حکومتی
یاد رهروان راه آزادی، ستمکشتگان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی میداریم!
بیگمان نابخردی و کوربینی سیاسی است اگر اوضاعی را در نظر نگیریم که قتلهای سیاسی خزان سال ۱۳۷۷ بر زمینهی آن رخ داد. حاکمیت جمهوری اسلامی از پس یک دهه از خونینترین سرکوبهای سیاسی تاریخ معاصر ما در دهه ۱۳۶۰ هزاران تن از گردنفرازترین مبارزان حقطلب این آب و خاک را راهی قتلگاهها کرد، فقط در یک قلم نزدیک به ۵ هزار زندانی حکم گرفتهی کتبسته را طی یک ماه از نو در «دادگاهها»ی یکی-دو دقیقهای محکوم به اعدام کرد و به دار کشید، به سرکوب گسترده و روز به روز زنان برخاست، آپارتاید جنسی را به صورت مذهب مختار حکومتی درآورد و سرانجام با گسترش دامنهی سانسور به هر گوشه و کنار این کشور بلازده آخرین روزنههای آزادی بیان را کور کرد، و بدینگونه به گمان خود پهنهی مبارزهی اجتماعی-سیاسی را از مخالف و منتقد و آزادیخواه تهی کرد. نیمهی دههی ۱۳۷۰ حاکمیت سرمست از پیروزی بر هر آن کس که جرئت مخالفت با یکی از واپسماندهترین حکومتها را به خود داده بود، سایهی مرگزای خود را بر سراسر کشور گسترد و به شکار مخالفان در بیرون از مرزها دست برآورد. در چنین اوضاع و احوالی بود که گروهی از متعهدترین نویسندگان گرد هم آمدند تا به احیای فعالیت یکی از مستقلترین نهادهای آزادیخواه و سانسورستیز سراسر تاریخ ایران، کانون نویسندگان ایران، بپردازند. متن «ما نویسندهایم»، مشهور به «۱۳۴ نویسنده» حاوی مفهومی بود که حاکمیت در سراسر عمر خود کوشیده بود با سرکوبهای بیسابقهی خود آن را از خاطرهها بزداید، و آن کوشش جمعی برای رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی خود بود. واژهی «ما» اسم رمزی بود که بر زبان آوردن آن حکم مخالفت با استبداد و خودکامگی داشت. نخست، در پردهای از ابهام، اما با نشانههای روشن، به تکزنی پرداختند: سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، حمید و کارون حاجیزاده و دهها تن دیگر در گمنامی به قتل آمدند و آنگاه، شمشیر از رو بسته و بیپرده، نخست دو تن از منتقدان سیاسی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، را، فقط به جرم نابخشودنی اعلام نظر و مخالفت با سیاستهای حاکم، به فجیعترین وجه سلاخی کردند و سپس در آستانهی نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۷۷، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اعضای سربلند کانون نویسندگان ایران، را به قتلگاه بردند. هنگامی که راز جنایت عوامل امنیتی وزارت اطلاعات از پرده بیرون افتاد و ناگزیر از اعتراف شدند، نخست دادگاهی عَلَم کردند، متهمان را بدون حضور خانوادههای قربانیان جنایت و وکیل خانوادهها در دادگاهی سرهم بندی شده شتابزده «محاکمه» کردند، سپس چندی بعد آنها را به مرخصی و تعطیلات ابدی فرستادند و در عوض وکیل شجاع خانوادههای ستمکشتگان، ناصر زرافشان، را به ۵ سال زندان محکوم کردند و به زندان فرستادند: سنگ را بستند و سگ را رها کردند!
اما چنان که در همهی ۲۶سالی که بر این جنایت تاریخی گذشته است بارها مکرر کردهایم، اگر هزار سال بر این تبهکاری سیاسی-حکومتی بگذرد هرگز از دادخواهی قدمی واپس نخواهیم گذاشت و خواهان روشنشدن همهی ابعاد این جنایتیم و آزادی بیان و مبارزهی بیتخفیف و بیوقفه با سانسور و طلب جامعهای عاری از ستم و آزادیکشی را چون میراث گرانقدر و فراموشنشدنی محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و سعید سلطانپور به جان پاس خواهیم داشت.
مطابق مرسوم همهساله روز ۱۶ آذر ساعت ۳ عصر بر مزار جانباختگان راه آزادی در امامزاده طاهر کرج گرد میآییم و مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ آذر ۱۴۰۳
#کانون_نویسندگان_ایران #محمد_مختاری #جعفر_پوینده #قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زخم باز
پیروز دوانی، نویسنده ای که پیکرش هرگز پیدا نشد…
ورق بزنید
«موضوع را به ایشان (محسنیاژهای) گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق (مهراد عالیخانی) گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . ” (صص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)
پیروز دوانی تکیه به قانون اساسی جمهوری اسلامی برای پیشبرد خواستههای دمکراتیک را کاملا اشتباه میدانست و خواستار دگرگونی این قانون اساسی و حذف اصول غیردموکراتیک آن بود. درواقع باور عمیق پیروز دوانی به سوسیالیسم خدشهای برنداشته بود و از جمله در جریان یک میزگرد در سال ۷۴ نیز تمایل سیاسی خود را «برقراری یک نظام سوسیالیستی» عنوان کرده بود.
فعالیتهای پیروز دوانی که حجم زیادی نیز داشت به مذاق نیروهای اطلاعاتی خوش نمیآمد و از آن به «فعالیتهای تخریبی» یاد میکردند. در تماس های امنیتی هم که با پیروز دوانی و یا خانواده او گرفته میشد، حساسیت اصلی روی همین جزواتی بود که به نام شرکت پژوهشی پیام پیروز منتشر میشد. حساسیت چنان بالا گرفته بود که انگار در یکی از تماسها گفته شده بود که دیگر او را احضار نمیکنند، بلکه «خفه ات میکنیم»، و در واقعیت نیز همین کردند. . درواقع در آن سالها که حذف فیزیکی روشنفکران و مخالفان میتوانست به راحتی از سوی نیروهای وزارت اطلاعات انجام بپذیرد، پیروز دوانی نیز در سوم شهریور ۱۳۷۷ در حالیکه از منزل خود خارج شده بود تا به خانه خواهرش برود، ربوده شد، به مکان نامعلومی برده شد، کشته شد و در مکانی نامعلوم دفن شد.
در عین حال آزار و اذیت نیروهای امنیتی پس از ربایش پیروز دوانی نیز پایان نگرفت. آنها سعی کردند خانواده پیروز دوانی را آزار و اذیت کنند.
فشاری سنگین که منجر به سکته مادر پیروز دوانی شد. حسین دوانی میگوید: «مادرم از قبل سکته خفیفی کرده بود ولی وقتی پیروز را بردند مدام به خانه زنگ میزدند و از این کارهای بسیار وحشتناک روان پریشانه میکردند. میگفتند پسرت را کشتیم بیا جنازه اش را تحویل بگیر و بعد میخندیدند. این تلفن ها تمامی نداشت. مادرم میرفت ولی میگفتند برای چه آمدهای میخواهی بدن لخت مردان را ببینی؟ خیلی وحشتناک بود مادرم را رسما داغون کردند. به خانه زنگ میزدند و میگفتند باید جشن عروسی برای پسرت در قبرستان بگیری و...».
«عبدالله نوری» در جریان استیضاح خود در سال ۷۸، «عمالدالدین باقی» در کتاب «تراژدی دمکراسی در ایران» و «اکبر گنجی» از نخستین افرادی بودند که بر نقش «غلامحسین محسنیاژهای» در قتل پیروز دوانی انگشت گذاشتند.
محسنیاژهای هماکنون رئیس قوهقضائیه جمهوری اسلامی است.
بیشتر بخوانبد:
https://tavaana.org/fa/Pirouz_Davani
#پیروز_دوانی #قتل_های_زنجیره_ای
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیروز دوانی، نویسنده ای که پیکرش هرگز پیدا نشد…
ورق بزنید
«موضوع را به ایشان (محسنیاژهای) گفتم که گفتند لازم نیست تحویل نیروی انتظامی بدهید، حکم افسادش صادر شده، تمامش کنید! حتی واضحتر هم گفتند که با مسئولیت من بکشیدش. اینجا بود که بنده هم به سید صادق (مهراد عالیخانی) گفتم که به تیم بگویید. من خودم به واسطه مشکلی که در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر اتفاق افتاده بود رفتم آنجا و تیم حکم را در همان ساختمان اجرا نموده بود آن شب . . . ” (صص ۴۶۱ـ۴۶۲ از جلد ۱۷ بازجویی های سعید امامی)
پیروز دوانی تکیه به قانون اساسی جمهوری اسلامی برای پیشبرد خواستههای دمکراتیک را کاملا اشتباه میدانست و خواستار دگرگونی این قانون اساسی و حذف اصول غیردموکراتیک آن بود. درواقع باور عمیق پیروز دوانی به سوسیالیسم خدشهای برنداشته بود و از جمله در جریان یک میزگرد در سال ۷۴ نیز تمایل سیاسی خود را «برقراری یک نظام سوسیالیستی» عنوان کرده بود.
فعالیتهای پیروز دوانی که حجم زیادی نیز داشت به مذاق نیروهای اطلاعاتی خوش نمیآمد و از آن به «فعالیتهای تخریبی» یاد میکردند. در تماس های امنیتی هم که با پیروز دوانی و یا خانواده او گرفته میشد، حساسیت اصلی روی همین جزواتی بود که به نام شرکت پژوهشی پیام پیروز منتشر میشد. حساسیت چنان بالا گرفته بود که انگار در یکی از تماسها گفته شده بود که دیگر او را احضار نمیکنند، بلکه «خفه ات میکنیم»، و در واقعیت نیز همین کردند. . درواقع در آن سالها که حذف فیزیکی روشنفکران و مخالفان میتوانست به راحتی از سوی نیروهای وزارت اطلاعات انجام بپذیرد، پیروز دوانی نیز در سوم شهریور ۱۳۷۷ در حالیکه از منزل خود خارج شده بود تا به خانه خواهرش برود، ربوده شد، به مکان نامعلومی برده شد، کشته شد و در مکانی نامعلوم دفن شد.
در عین حال آزار و اذیت نیروهای امنیتی پس از ربایش پیروز دوانی نیز پایان نگرفت. آنها سعی کردند خانواده پیروز دوانی را آزار و اذیت کنند.
فشاری سنگین که منجر به سکته مادر پیروز دوانی شد. حسین دوانی میگوید: «مادرم از قبل سکته خفیفی کرده بود ولی وقتی پیروز را بردند مدام به خانه زنگ میزدند و از این کارهای بسیار وحشتناک روان پریشانه میکردند. میگفتند پسرت را کشتیم بیا جنازه اش را تحویل بگیر و بعد میخندیدند. این تلفن ها تمامی نداشت. مادرم میرفت ولی میگفتند برای چه آمدهای میخواهی بدن لخت مردان را ببینی؟ خیلی وحشتناک بود مادرم را رسما داغون کردند. به خانه زنگ میزدند و میگفتند باید جشن عروسی برای پسرت در قبرستان بگیری و...».
«عبدالله نوری» در جریان استیضاح خود در سال ۷۸، «عمالدالدین باقی» در کتاب «تراژدی دمکراسی در ایران» و «اکبر گنجی» از نخستین افرادی بودند که بر نقش «غلامحسین محسنیاژهای» در قتل پیروز دوانی انگشت گذاشتند.
محسنیاژهای هماکنون رئیس قوهقضائیه جمهوری اسلامی است.
بیشتر بخوانبد:
https://tavaana.org/fa/Pirouz_Davani
#پیروز_دوانی #قتل_های_زنجیره_ای
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تجدید عزم دادخواهی: گزارش سفر پاییز ۱۴۰۳
✍️پرستو فروهر
پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر، در آبان ۱۴۰۳ به ایران سفر کرد تا مراسم سالگرد والدینش را برگزار کند. داریوش و پروانه فروهر از چهرههای شاخص سیاسی ایران بودند که در سال ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای به طرز فجیعی به قتل رسیدند. پرستو فروهر هر سال برای گرامیداشت یاد آنها به ایران سفر میکند، اما همیشه با موانع و فشارهای امنیتی روبهرو میشود.
در سفر اخیر، او در بدو ورود به فرودگاه با بازرسیهای سختگیرانه مواجه شد. نیروهای امنیتی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند و رفتارهایی توهینآمیز داشتند. با این حال، پرستو موفق شد مراسم سالگرد را در خانه پدریاش در تهران برگزار کند. این مراسم تحت نظارت نیروهای امنیتی برگزار شد و از ورود برخی مهمانان به خانه جلوگیری کردند.
پرستو فروهر در این سفر با خانوادههای دادخواه دیگری نیز ملاقات کرد. او از تجارب خود در زمینه دادخواهی سخن گفت و بر اهمیت زنده نگهداشتن یاد قربانیان و ادامه مسیر عدالتخواهی تأکید کرد. او در نوشتههای خود به شرایط سخت خانوادههای دادخواه و تلاش برای مقابله با فراموشی اشاره میکند.
پرستو فروهر همچنین از نقش سرکوبگرانه حکومت در محدود کردن صدای خانوادههای دادخواه و سرکوب آزادیهای مدنی انتقاد کرد. با این وجود، او بر تعهد خود به پیگیری عدالت و مبارزه برای افشای حقیقت تأکید دارد و این مسیر را وظیفهای اخلاقی میداند. پرستو فروهر میگوید که دادخواهی برای او فراتر از یاد والدینش است؛ بلکه مسئولیتی در برابر جامعه و قربانیان است.
او سفرش به ایران را نمادی از مقاومت در برابر فراموشی و فشار میداند و امیدوار است که روزی عدالت برای همه قربانیان محقق شود. پرستو فروهر با وجود محدودیتها، بر عزم خود برای حفظ یاد پدر و مادرش و ادامه مبارزه برای عدالت تأکید کرد.
متن کامل گزارش را در لینک زیر بخوانید:
https://www.aasoo.org/fa/articles/5020
#قتل_های_زنجیره_ای #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️پرستو فروهر
پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر، در آبان ۱۴۰۳ به ایران سفر کرد تا مراسم سالگرد والدینش را برگزار کند. داریوش و پروانه فروهر از چهرههای شاخص سیاسی ایران بودند که در سال ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای به طرز فجیعی به قتل رسیدند. پرستو فروهر هر سال برای گرامیداشت یاد آنها به ایران سفر میکند، اما همیشه با موانع و فشارهای امنیتی روبهرو میشود.
در سفر اخیر، او در بدو ورود به فرودگاه با بازرسیهای سختگیرانه مواجه شد. نیروهای امنیتی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند و رفتارهایی توهینآمیز داشتند. با این حال، پرستو موفق شد مراسم سالگرد را در خانه پدریاش در تهران برگزار کند. این مراسم تحت نظارت نیروهای امنیتی برگزار شد و از ورود برخی مهمانان به خانه جلوگیری کردند.
پرستو فروهر در این سفر با خانوادههای دادخواه دیگری نیز ملاقات کرد. او از تجارب خود در زمینه دادخواهی سخن گفت و بر اهمیت زنده نگهداشتن یاد قربانیان و ادامه مسیر عدالتخواهی تأکید کرد. او در نوشتههای خود به شرایط سخت خانوادههای دادخواه و تلاش برای مقابله با فراموشی اشاره میکند.
پرستو فروهر همچنین از نقش سرکوبگرانه حکومت در محدود کردن صدای خانوادههای دادخواه و سرکوب آزادیهای مدنی انتقاد کرد. با این وجود، او بر تعهد خود به پیگیری عدالت و مبارزه برای افشای حقیقت تأکید دارد و این مسیر را وظیفهای اخلاقی میداند. پرستو فروهر میگوید که دادخواهی برای او فراتر از یاد والدینش است؛ بلکه مسئولیتی در برابر جامعه و قربانیان است.
او سفرش به ایران را نمادی از مقاومت در برابر فراموشی و فشار میداند و امیدوار است که روزی عدالت برای همه قربانیان محقق شود. پرستو فروهر با وجود محدودیتها، بر عزم خود برای حفظ یاد پدر و مادرش و ادامه مبارزه برای عدالت تأکید کرد.
متن کامل گزارش را در لینک زیر بخوانید:
https://www.aasoo.org/fa/articles/5020
#قتل_های_زنجیره_ای #داریوش_فروهر #پروانه_اسکندری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech