This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدرام نوری
به هنگام آسیب جوانی ۲۶ ساله، اهل کرج
در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از قتل مهسا امینی، دچار آسیب شد.
آن روز، گروهی از مردم بهصورت مسالمتآمیز در خیابان امام خمینی، میلاد ۱۳، در نزدیکی یکی از پایگاههای سپاه تجمع کرده بودند. هیچگونه خشونتی از سوی مردم صورت نگرفته بود و پایگاه موردنظر نیز تسلیحات نظامی نداشت که حکومت برای حفاظت از آن مجبور به اعمال خشونت شود.
pedram_nooriii
ناگهان، نیروهای سرکوبگر از چند جهت با ماشینهای جیپ و موتور با لباس های بک دست مشکی به معترضان حمله کردند.
مردم برای نجات جان خود در جهات مختلف فرار کردند. پدرام، در حالی که برای پیدا کردن دوستش به عقب نگاه میکرد، هدف اصابت گلوله ساچمهای از ناحیه صورت قرار گرفت که به چشم راستش آسیب زد.
در لحظات اولیه، متوجه شدت جراحت خود نشد، اما سوزش ناشی از گاز اشکآور و هشدار دوستش او را متوجه آسیبدیدگی کرد.
پدرام ابتدا به بیمارستان نور در کرج مراجعه کرد، اما به دلیل نبود امکانات تخصصی، به بیمارستان فارابی تهران می رود.
آن شب، بیمارستان فارابی بسیار شلوغ بود و تعداد زیادی از مجروحان، از کودک تا بزرگسال، به دلیل آسیب چشم به آنجا مراجعه کرده بودند. او پس از چهار ساعت انتظار معاینه شد و سپس بستری گردید. دو روز بعد، برای خارج کردن ساچمه و تزریق روغن به اتاق عمل رفت.
پس از گذشت حدود دو سال و نیم، در آخرین معاینه مشخص شد که چشم راست او دیگر هیچ واکنشی به نور ندارد و بینایی خود را بهطور کامل از دست داده است.
پدرام میگوید هرگز نمیخواهد هیچیک از هموطنانش چنین تجربهای را از سر بگذرانند.
#پدرام_نوری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به هنگام آسیب جوانی ۲۶ ساله، اهل کرج
در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از قتل مهسا امینی، دچار آسیب شد.
آن روز، گروهی از مردم بهصورت مسالمتآمیز در خیابان امام خمینی، میلاد ۱۳، در نزدیکی یکی از پایگاههای سپاه تجمع کرده بودند. هیچگونه خشونتی از سوی مردم صورت نگرفته بود و پایگاه موردنظر نیز تسلیحات نظامی نداشت که حکومت برای حفاظت از آن مجبور به اعمال خشونت شود.
pedram_nooriii
ناگهان، نیروهای سرکوبگر از چند جهت با ماشینهای جیپ و موتور با لباس های بک دست مشکی به معترضان حمله کردند.
مردم برای نجات جان خود در جهات مختلف فرار کردند. پدرام، در حالی که برای پیدا کردن دوستش به عقب نگاه میکرد، هدف اصابت گلوله ساچمهای از ناحیه صورت قرار گرفت که به چشم راستش آسیب زد.
در لحظات اولیه، متوجه شدت جراحت خود نشد، اما سوزش ناشی از گاز اشکآور و هشدار دوستش او را متوجه آسیبدیدگی کرد.
پدرام ابتدا به بیمارستان نور در کرج مراجعه کرد، اما به دلیل نبود امکانات تخصصی، به بیمارستان فارابی تهران می رود.
آن شب، بیمارستان فارابی بسیار شلوغ بود و تعداد زیادی از مجروحان، از کودک تا بزرگسال، به دلیل آسیب چشم به آنجا مراجعه کرده بودند. او پس از چهار ساعت انتظار معاینه شد و سپس بستری گردید. دو روز بعد، برای خارج کردن ساچمه و تزریق روغن به اتاق عمل رفت.
پس از گذشت حدود دو سال و نیم، در آخرین معاینه مشخص شد که چشم راست او دیگر هیچ واکنشی به نور ندارد و بینایی خود را بهطور کامل از دست داده است.
پدرام میگوید هرگز نمیخواهد هیچیک از هموطنانش چنین تجربهای را از سر بگذرانند.
#پدرام_نوری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهبانو خشنودیکیا، از قربانیان شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به چشمها در جریان انقلاب ۱۴۰۱، در واکنش به اجرای حکم غیرانسانی شلاق بر پیکر هنرمند مردمی مهدی یراحی این ویدئو را منتشر کرد۔
او تاکید میکند:
"هرچند پر از خشمم اما سر خم قدغن۔"
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
#مهدی_یراحی #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او تاکید میکند:
"هرچند پر از خشمم اما سر خم قدغن۔"
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
#مهدی_یراحی #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ویدئویی منتشر کرد که نشان میدهد تا حدی بینایی چشم آسیبدیدهاش ترمیم شده است.
او نوشت:
«دیروز هر لحظه تو دلم گفتم خدایا هزاران بار شکرت و از اعماق وجودم از خدا خواستم تا تمام بچههایی که چشمهاشون رو در راه آزادی فدا کردند مثل من طعم لذت دیدن را هرچند کم، بچشند
(بسیاااار تار و شکسته و سخت از قسمت پایین چشمم میبینم)
اما این برای من و بقیه بزرگترین نعمته ✨🤍🙏🏾
این فیلم رو برای عرزشیها و طرفدارای ج.ا بفرستید و بگید برای همونکشوری که آرزوی مرگ میکنید و شعار مرگ بر امریکا را در راهپیماهیهایتان سر میدهید با عشق من را درمانکردند و حمایت میکنند
پی نوشت:
به قول خودشان و به گفته من:
صل علی سه ترکه چشمها خامنهای بترکه 🤣»
مرتبط:
تصور کن: چشمها
tavaana.org/imagine16/
گفتگو با سامان از مصدومان چشم
tavaana.org/eyes_freedom/
گفتگو با کوثر افتخاری، از مصدومان چشم
tavaana.org/friday-30/
گفتگو با مرسده شاهینکار
https://tavaana.org/friday9/
ـ تعداد آسیبدیدههای چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بیش از آن چیزی است که تا کنون شناسایی و رسانهای شدهاند. جمهوری اسلامی در روش سرکوب خود معلول سازی عمدی معترضان را در پیش گرفته و عمدا به چشم و اعضای حساس بدن افراد آسیب رسانده است.
#مرسده_شاهین_کار #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«دیروز هر لحظه تو دلم گفتم خدایا هزاران بار شکرت و از اعماق وجودم از خدا خواستم تا تمام بچههایی که چشمهاشون رو در راه آزادی فدا کردند مثل من طعم لذت دیدن را هرچند کم، بچشند
(بسیاااار تار و شکسته و سخت از قسمت پایین چشمم میبینم)
اما این برای من و بقیه بزرگترین نعمته ✨🤍🙏🏾
این فیلم رو برای عرزشیها و طرفدارای ج.ا بفرستید و بگید برای همونکشوری که آرزوی مرگ میکنید و شعار مرگ بر امریکا را در راهپیماهیهایتان سر میدهید با عشق من را درمانکردند و حمایت میکنند
پی نوشت:
به قول خودشان و به گفته من:
صل علی سه ترکه چشمها خامنهای بترکه 🤣»
مرتبط:
تصور کن: چشمها
tavaana.org/imagine16/
گفتگو با سامان از مصدومان چشم
tavaana.org/eyes_freedom/
گفتگو با کوثر افتخاری، از مصدومان چشم
tavaana.org/friday-30/
گفتگو با مرسده شاهینکار
https://tavaana.org/friday9/
ـ تعداد آسیبدیدههای چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بیش از آن چیزی است که تا کنون شناسایی و رسانهای شدهاند. جمهوری اسلامی در روش سرکوب خود معلول سازی عمدی معترضان را در پیش گرفته و عمدا به چشم و اعضای حساس بدن افراد آسیب رسانده است.
#مرسده_شاهین_کار #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واقعیت این است که هر رویدادی حتی شادی و جشن نوروز، برای خانوادههای دادخواه تداعیگر خاطراتی است که از عزیزشان دارند و آنوقت است که جای خالی او بیشتر احساس میشود و دلتنگی، آخ دلتنگی ... که میآید سراغ آدم و رها نمیکند...
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ همه را به اتحاد و همبستگی دعوت کرد و نوشت:
«فراموش که نکردید؟!
ما همه یکی بودیم؛ هزار حنجره بودیم و یک صدا، هزار مشت بودیم و یک شعار، هزار اندوه بودیم و یک هدف، هزار قوم بودیم و یک وطن، هزار عقیده بودیم و یک ریسمان.
پس، به حرمت از دسترفتهها باز هم یکی باشیم.
جانهای از دسترفته، خونهای ریختهشده و چشمهای تاریکشده، همه چشمبهراهاند...
لە کچی کوردەوە بۆ خەڵقی ایران.»
#سوفیا
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی
#اتحاد_رمز_پیروزی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«فراموش که نکردید؟!
ما همه یکی بودیم؛ هزار حنجره بودیم و یک صدا، هزار مشت بودیم و یک شعار، هزار اندوه بودیم و یک هدف، هزار قوم بودیم و یک وطن، هزار عقیده بودیم و یک ریسمان.
پس، به حرمت از دسترفتهها باز هم یکی باشیم.
جانهای از دسترفته، خونهای ریختهشده و چشمهای تاریکشده، همه چشمبهراهاند...
لە کچی کوردەوە بۆ خەڵقی ایران.»
#سوفیا
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی
#اتحاد_رمز_پیروزی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور و رقص مهبانو خشنودیکیا (از مصدومان چشم) در جشن نوروزی گیلانغرب در استان کرمانشاه
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #نوروز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #نوروز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم!
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در جریان انقلاب مهسا، متنی تاثیرگذار به شرح زیر منتشر کرد:
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشت:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی زارعی از مصدومان چشم، در جریان انقلاب مهسا، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد پوریاری، هنرمند ایرانی ده ساعت وقت گذاشت و تندیس شنی غزل رنجکش از مصدومان چشم در انقلاب مهسا را در سواحل عمان درست کرد.
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین منانی، جوانی که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر، بینایی هر دو چشمش را از دست داد، از دست و پنجه نرم کردن با استرس پس از حادثه نوشت:
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، شرایط این روزهای خود را چنین توصیف میکند:
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech