Forwarded from گفتوشنود
ژینوس فروتن در صفحه کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
پیشتر بارها نسبت به وضعیت وخیم جسمی عطاءالله ظفر، زندانی بهائی ۸۲ساله هشدار داده شده بود. امروز مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، اعلام کرد که او به دلیل بیتوجهیهای مکرر پزشکی در زندان دچار سکتهٔ قلبی شده است:
«عطاءالله ظفر، شهروند بهائی وزندانى ٨٢ ساله، روز گذشته پس از چند نوبت مراجعه بىپاسخ به بهدارى زندان اوين، دجار سكته قلبى شد و به بيمارستان منتقل شد. اين حادثه در حالى رخ داد كه بارها وضعيت جسمى وخيم او از سوى وكيل، همبندها و حتى پزشکان به مسئولان قضايى گزارش شده بود, اما هیچ اقدام مؤثرى براى
درمان يا توقف اجراى حكم انجام نشد.
ظفر كه در مرحله اول بازداشت, به دليل كهولت سن و بيمارى قلبى، با تایید پزشكى قانونى مشمول قرار عدم تحمل كيفر شده و از زندان آزاد شده بود، پس از مدت كوتاهى با فشار نهادهاى امنيتى مجدداً محاكمه و به زندان بازگردانده شد. در حكمى عجيب و با وجود افزايش سن و وخامت بيمارى، پزشکی قانونى اين بار با فشار وزارت اطلاعات اعلام كرد كه وى «قادر به تحمل كيفر» است.
حتى در همين پروندهٔ جديد، اجراى حكم او براى شش ماه به دستور پزشکی قانونى متوقف شد, اما دوباره تحت فشار نهادهاى امنيتى و به دليل عدم استقلال قوه قضاييه و بله قربانگویی سيستم قضايى در برابر نهادهاى امنيتى، او را به زندان بازگرداندند؛ بازگشتی که اكنون جان او را به خطر انداخته است.
در ماههاى اخير، بارها زندانيان مختلف در مراجعه به بهدارى اوين، وضعيت خطرناك ظفر را گزارش كرده بودند. وكيل او نيز چندین نوبت هشدارهاى رسمى و مكتوب دربارهٔ وخامت حال او به مراجع قضايى داده بود. در دو روز منتهى به سكته قلبى، عطاالله ظفر چند بار به بهدارى مراجعه كرد، اما هر بار با پاسخ «چیزی نيست» به بند بازگردانده شد.
اكنون كه اين زندانى سالخورده و بيمار، با سكته قلبى و در شرايطى بحرانى در بيمارستان بسترى است، بايد پرسيد: وقتى كسى با اين سن و وضعيت جسمى را صرفاً براى فشار سياسى و امنيتى، به زندان باز میگردانند و در برابر هشدارهاى مكرر نسبت به خطر جانى او سكوت مىكنند، آيا اين چیزی جز قتل است؟ قتلى با زجر، كه در برابر چشم همه و با مسئوليت مستقيم نهادهاى امنيتى، قضايى و پزشکی صورت میگیرد.»
#داستان_ما_یکیست #رواداری #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پیشتر بارها نسبت به وضعیت وخیم جسمی عطاءالله ظفر، زندانی بهائی ۸۲ساله هشدار داده شده بود. امروز مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، اعلام کرد که او به دلیل بیتوجهیهای مکرر پزشکی در زندان دچار سکتهٔ قلبی شده است:
«عطاءالله ظفر، شهروند بهائی وزندانى ٨٢ ساله، روز گذشته پس از چند نوبت مراجعه بىپاسخ به بهدارى زندان اوين، دجار سكته قلبى شد و به بيمارستان منتقل شد. اين حادثه در حالى رخ داد كه بارها وضعيت جسمى وخيم او از سوى وكيل، همبندها و حتى پزشکان به مسئولان قضايى گزارش شده بود, اما هیچ اقدام مؤثرى براى
درمان يا توقف اجراى حكم انجام نشد.
ظفر كه در مرحله اول بازداشت, به دليل كهولت سن و بيمارى قلبى، با تایید پزشكى قانونى مشمول قرار عدم تحمل كيفر شده و از زندان آزاد شده بود، پس از مدت كوتاهى با فشار نهادهاى امنيتى مجدداً محاكمه و به زندان بازگردانده شد. در حكمى عجيب و با وجود افزايش سن و وخامت بيمارى، پزشکی قانونى اين بار با فشار وزارت اطلاعات اعلام كرد كه وى «قادر به تحمل كيفر» است.
حتى در همين پروندهٔ جديد، اجراى حكم او براى شش ماه به دستور پزشکی قانونى متوقف شد, اما دوباره تحت فشار نهادهاى امنيتى و به دليل عدم استقلال قوه قضاييه و بله قربانگویی سيستم قضايى در برابر نهادهاى امنيتى، او را به زندان بازگرداندند؛ بازگشتی که اكنون جان او را به خطر انداخته است.
در ماههاى اخير، بارها زندانيان مختلف در مراجعه به بهدارى اوين، وضعيت خطرناك ظفر را گزارش كرده بودند. وكيل او نيز چندین نوبت هشدارهاى رسمى و مكتوب دربارهٔ وخامت حال او به مراجع قضايى داده بود. در دو روز منتهى به سكته قلبى، عطاالله ظفر چند بار به بهدارى مراجعه كرد، اما هر بار با پاسخ «چیزی نيست» به بند بازگردانده شد.
اكنون كه اين زندانى سالخورده و بيمار، با سكته قلبى و در شرايطى بحرانى در بيمارستان بسترى است، بايد پرسيد: وقتى كسى با اين سن و وضعيت جسمى را صرفاً براى فشار سياسى و امنيتى، به زندان باز میگردانند و در برابر هشدارهاى مكرر نسبت به خطر جانى او سكوت مىكنند، آيا اين چیزی جز قتل است؟ قتلى با زجر، كه در برابر چشم همه و با مسئوليت مستقيم نهادهاى امنيتى، قضايى و پزشکی صورت میگیرد.»
#داستان_ما_یکیست #رواداری #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محمود بهشتی لنگرودی، معلم و فعال صنفی که بارها بازداشت و زندانی شده است، تصویری از حضور جعفر پناهی در تولدش در زمان کوتاه مرخصی از زندان منتشر کرده و درباره آقای پناهی متن زیر را منتشر کرده است:
«جعفر پناهی؛ هنرمندی از دل مردم، برای مردم
این عکس، فقط یک قاب ساده از یک دیدار نیست. برای من، لحظهایست از نفس کشیدن در کنار مردی که سالهاست نفسهای مردم این سرزمین را با دوربینش ثبت کرده؛ بیهیاهو، بیادعا، اما با دلی پر از درد و امید. جعفر پناهی، هنرمندیست که دوربین را نه برای شهرت، که برای گفتن حقیقت به دست گرفته. برای ثبت لبخندهای خاموش، اشکهای پنهان، و فریادهای بیصدا. در روزگار ما، صداقت بهای سنگینی دارد. اما او ایستاده، با تمام قلبش، با تمام جانش، با تمام آنچه هنوز از انسانیت باقیست. عکس مربوط به زمانیست که در مرخصی زندان بودم . در حین بریدن کیک تولد کنارم ایستاد. حس کردم هنوز میشود به روشنی دل بست. هنوز کسانی هستند که اگرچه زیر فشارند، اما خنیاگران روشناییاند. پناهی یکی از آنهاست که از دل مردم آمده، برای مردم مانده، و بهخاطر مردم میسازد، حتی اگر هیچ پردهای برای نمایش نمانده باشد. جعفر پناهی، برای من فقط یک فیلمساز نیست؛ صداییست که در خاموشیها شنیده میشود، نوریست که از روزنههای بسته عبور میکند. و من، مفتخرم که روزی، در میان لحظاتی کوتاه اما ناب، در کنارش ایستادهام.»
mahmood.beheshti.l
ـ چند سینماگر را میشناسید که به دیدار زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه رفته باشد؟
#محمود_بهشتی_لنگرودی #جعفر_پناهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جعفر پناهی؛ هنرمندی از دل مردم، برای مردم
این عکس، فقط یک قاب ساده از یک دیدار نیست. برای من، لحظهایست از نفس کشیدن در کنار مردی که سالهاست نفسهای مردم این سرزمین را با دوربینش ثبت کرده؛ بیهیاهو، بیادعا، اما با دلی پر از درد و امید. جعفر پناهی، هنرمندیست که دوربین را نه برای شهرت، که برای گفتن حقیقت به دست گرفته. برای ثبت لبخندهای خاموش، اشکهای پنهان، و فریادهای بیصدا. در روزگار ما، صداقت بهای سنگینی دارد. اما او ایستاده، با تمام قلبش، با تمام جانش، با تمام آنچه هنوز از انسانیت باقیست. عکس مربوط به زمانیست که در مرخصی زندان بودم . در حین بریدن کیک تولد کنارم ایستاد. حس کردم هنوز میشود به روشنی دل بست. هنوز کسانی هستند که اگرچه زیر فشارند، اما خنیاگران روشناییاند. پناهی یکی از آنهاست که از دل مردم آمده، برای مردم مانده، و بهخاطر مردم میسازد، حتی اگر هیچ پردهای برای نمایش نمانده باشد. جعفر پناهی، برای من فقط یک فیلمساز نیست؛ صداییست که در خاموشیها شنیده میشود، نوریست که از روزنههای بسته عبور میکند. و من، مفتخرم که روزی، در میان لحظاتی کوتاه اما ناب، در کنارش ایستادهام.»
mahmood.beheshti.l
ـ چند سینماگر را میشناسید که به دیدار زندانیان سیاسی و خانوادههای دادخواه رفته باشد؟
#محمود_بهشتی_لنگرودی #جعفر_پناهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعتصاب کامیونداران
«کامیوندارا که بایستن، همه چی میایسته؛ بنزین، غذا، مصالح، حتی نفس اقتصاد!
اعتصابشون یعنی شکستن ستونهای حکومت از پایه.
این شروعه؛ با حمایت از اونا میتونیم بقیه مشاغل رو هم همراه کنیم.
تنهایشون نذاریم، این جاده به آزادی میرسه.»
طرح و متن از محمد یاوری
#اعتصابات_سراسری #اعتصاب_کامیونداران #نه_به_جمهورى_اسلامى #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کامیوندارا که بایستن، همه چی میایسته؛ بنزین، غذا، مصالح، حتی نفس اقتصاد!
اعتصابشون یعنی شکستن ستونهای حکومت از پایه.
این شروعه؛ با حمایت از اونا میتونیم بقیه مشاغل رو هم همراه کنیم.
تنهایشون نذاریم، این جاده به آزادی میرسه.»
طرح و متن از محمد یاوری
#اعتصابات_سراسری #اعتصاب_کامیونداران #نه_به_جمهورى_اسلامى #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جعفر پناهی، برنده جایزه نخل طلایی فستیوال فیلم کن، دقایقی پیش با استقبال مردمی که شعار «زن، زندگی، آزادی» میدادند، وارد ایران شد.
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی، پس از دریافت نخل طلای جشنواره فیلم کن برای فیلم «یک تصادف ساده»، با تاکید بر ضرورت کنار گذاشتن اختلافها در این برهه برای ایران گفت: از تمام ایرانیان با هر عقیده و مرام، چه در داخل و چه در خارج از کشور، که برای آزادی، کرامت انسانی و دموکراسی تلاش میکنند، خواهش میکنم اختلافات را کنار بگذارید. مهم کشور ما و یکپارچگی است.
پناهی با آرزوی آزادی ایران افزود: به امید اینکه به روزی برسیم کسی به ما نگوید چه بکن و چه نکن، چه بپوش و چه نپوش، و اینکه چه چیزی بسازیم و چه نسازیم.
#جعفر_پناهی #زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #جشنواره_کن #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی، پس از دریافت نخل طلای جشنواره فیلم کن برای فیلم «یک تصادف ساده»، با تاکید بر ضرورت کنار گذاشتن اختلافها در این برهه برای ایران گفت: از تمام ایرانیان با هر عقیده و مرام، چه در داخل و چه در خارج از کشور، که برای آزادی، کرامت انسانی و دموکراسی تلاش میکنند، خواهش میکنم اختلافات را کنار بگذارید. مهم کشور ما و یکپارچگی است.
پناهی با آرزوی آزادی ایران افزود: به امید اینکه به روزی برسیم کسی به ما نگوید چه بکن و چه نکن، چه بپوش و چه نپوش، و اینکه چه چیزی بسازیم و چه نسازیم.
#جعفر_پناهی #زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #جشنواره_کن #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایتی از مهدی حسنی: شوخطبعی در سایه مرگ
✍️ کامبیز نوروززاده، زندانی سیاسی سابق
در گوشهای از زندان قزل حصار، جایی که دیوارها قصههای بیپایان از درد و مقاومت را در خود حک کردهاند، مردی با سه فرزند و چهرهای آرام اما مصمم، زیر سایه سنگین حکم اعدام زندگی میکند. نامش مهدی حسنی است؛ زندانی سیاسی ۴۸ سالهای که حتی در تاریکترین لحظات، شوخطبعیاش چون فانوسی روشنایی میبخشد.
سلول انفرادی و نبرد با سکوت :
مهدی ماهها در سلول انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین، برای اخذ اعتراف اجباری محبوس بود؛ جایی که نه امکان تماس با خانواده را داشت و نه حق برخورداری از وکیل. او در زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی، همراه با تهدید خانوادهاش، ناچار به «اعتراف» شد.
شدت شکنجهها بهحدی بود که گردن و زانوی او دچار آسیبهای جدی شد. در همان سلول یازده متری، گاه تا هفت زندانی دیگر را نیز جای میدادند؛ جایی که «خوابیدن» به رویایی دور از دسترس تبدیل شده بود.
شب آتشسوزی؛ آزمونی برای روحیه :
شب آتشسوزی اوین و در بند ۲۰۹، همهی ما در هراس فرو رفته بودیم. دود غلیظ راه نفسمان را بند آورده بود. نگرانی از وضعیت جسمی «آقای اسدالله هادی»، زندانی هفتادساله و بیمار، که همچنان در زندان قزلحصار محبوس است، بر اضطرابها افزوده بود. اما مهدی، با همان طنز همیشگیاش، فریاد زد: «دیدن سردمون شده، آتیش زدن شاید گرمتر بشیم!»
همین شوخطبعی، برای ما که هیچ اطلاعی از آنچه در زندان میگذشت نداشتیم، لحظهای اضطراب ما را به خنده بدل کرد. او حتی در وحشتناکترین شرایط، امید را زنده نگه میداشت، گویی مرگ برایش بیمعنا بود.
نامه های ناتمام به سه فرزند:
مهدی همیشه از فرزندانش میگفت: «پسر کوچکم میپرسد، بابا کی برمیگردی؟ میگویم وقتی ستارهها از آسمان به پایین بیایند…».
نامههایش به خانواده، همواره آمیخته با شعر و طنز بود، اما هرگز به دستشان نرسید. مقامات زندان حتی تماس تلفنیاش را هم قطع کرده بودند.
ولی مگر میشود صدای مهدی را خاموش کرد؟
دادگاهی بدون عدالت :
حکم اعدام مهدی در شهریور ۱۴۰۳، توسط قاضی «ایمان افشاری» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر شد، با اتهاماتی همچون «بغی و محاربه»، بیهیچ مدرک قابل استنادی.
او سهبار درخواست اعادهی دادرسی داد، اما دیوان عالی کشور هر بار، حتی بدون مطالعهی پرونده، آن را رد کرد.
وکیلش، «امین عادل» میگوید: «حتی حق مطالعهی پرونده را هم به ما ندادند.»
انتقال به قزلحصار: پایانی نزدیک؟
در بهمن ۱۴۰۳، مهدی و همبندش، بهروز احسانی، به بهانهی «درمان» به زندان قزلحصار، مکانی که اجرای احکام اعدام در آن صورت میگیرد، منتقل شدند.
از همان روز اول، همراه با همسرش به قزلحصار رفتیم، چرا که هر لحظه ممکن بود حکم اجرا شود. با پیگیریهای مداوم و تلاشهای وکیلش، درخواست اعاده دادرسی ثبت شد و در نهایت، مهدی و آقای احسانی را به بند زندانیان سیاسی منتقل کردند؛ هرچند این همان اعادهای بود که کمی بعدتر بدون مطالعه توسط قضات دیوان رد شد.
با این حال، او هنوز در بند ۴ زندان قزلحصار محبوس است.
پاسخ جهانی،فریادی که شنیده نشد:
سازمان عفو بینالملل و ۲۲۲ کارشناس حقوق بشری، نامههایی خطاب به سازمان ملل فرستادند و خواستار توقف اجرای حکم اعدام شدند. «اما کو گوش شنوا؟»
جمهوری اسلامی بیتوجه به این درخواستهای بین المللی، صرفا بر تأیید حکم اصرار ورزید، پروندهای که از ابتدا و پر از ایراد و خالی از هرگونه ادلهی متقن بود را بی هیچ تغییری در روند بررسی با همان حکم اعدام پیش می برد.
و اما در پایان…
«مهدی حسنی»، امروز هنوز زنده است…
شاید به لطف فشارهای جهانی، همبستگی هموطنان آزادیخواه و رسانههایی که صدایش را بازتاب دادند.
در پیوست همین روایت برای چندمین بار، بی هیچ لکنتی و با صدای بلند میگویم:
حتی یک ساعت زندان برای مهدی حسنی ظلم است،چه برسد به این حکم ناعادلانه ی اعدام که حتی نمیخواهم و نمیتوانم به آن فکر کنم.
#نه_به_اعدام
#مهدی_حسنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️ کامبیز نوروززاده، زندانی سیاسی سابق
در گوشهای از زندان قزل حصار، جایی که دیوارها قصههای بیپایان از درد و مقاومت را در خود حک کردهاند، مردی با سه فرزند و چهرهای آرام اما مصمم، زیر سایه سنگین حکم اعدام زندگی میکند. نامش مهدی حسنی است؛ زندانی سیاسی ۴۸ سالهای که حتی در تاریکترین لحظات، شوخطبعیاش چون فانوسی روشنایی میبخشد.
سلول انفرادی و نبرد با سکوت :
مهدی ماهها در سلول انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین، برای اخذ اعتراف اجباری محبوس بود؛ جایی که نه امکان تماس با خانواده را داشت و نه حق برخورداری از وکیل. او در زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی، همراه با تهدید خانوادهاش، ناچار به «اعتراف» شد.
شدت شکنجهها بهحدی بود که گردن و زانوی او دچار آسیبهای جدی شد. در همان سلول یازده متری، گاه تا هفت زندانی دیگر را نیز جای میدادند؛ جایی که «خوابیدن» به رویایی دور از دسترس تبدیل شده بود.
شب آتشسوزی؛ آزمونی برای روحیه :
شب آتشسوزی اوین و در بند ۲۰۹، همهی ما در هراس فرو رفته بودیم. دود غلیظ راه نفسمان را بند آورده بود. نگرانی از وضعیت جسمی «آقای اسدالله هادی»، زندانی هفتادساله و بیمار، که همچنان در زندان قزلحصار محبوس است، بر اضطرابها افزوده بود. اما مهدی، با همان طنز همیشگیاش، فریاد زد: «دیدن سردمون شده، آتیش زدن شاید گرمتر بشیم!»
همین شوخطبعی، برای ما که هیچ اطلاعی از آنچه در زندان میگذشت نداشتیم، لحظهای اضطراب ما را به خنده بدل کرد. او حتی در وحشتناکترین شرایط، امید را زنده نگه میداشت، گویی مرگ برایش بیمعنا بود.
نامه های ناتمام به سه فرزند:
مهدی همیشه از فرزندانش میگفت: «پسر کوچکم میپرسد، بابا کی برمیگردی؟ میگویم وقتی ستارهها از آسمان به پایین بیایند…».
نامههایش به خانواده، همواره آمیخته با شعر و طنز بود، اما هرگز به دستشان نرسید. مقامات زندان حتی تماس تلفنیاش را هم قطع کرده بودند.
ولی مگر میشود صدای مهدی را خاموش کرد؟
دادگاهی بدون عدالت :
حکم اعدام مهدی در شهریور ۱۴۰۳، توسط قاضی «ایمان افشاری» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر شد، با اتهاماتی همچون «بغی و محاربه»، بیهیچ مدرک قابل استنادی.
او سهبار درخواست اعادهی دادرسی داد، اما دیوان عالی کشور هر بار، حتی بدون مطالعهی پرونده، آن را رد کرد.
وکیلش، «امین عادل» میگوید: «حتی حق مطالعهی پرونده را هم به ما ندادند.»
انتقال به قزلحصار: پایانی نزدیک؟
در بهمن ۱۴۰۳، مهدی و همبندش، بهروز احسانی، به بهانهی «درمان» به زندان قزلحصار، مکانی که اجرای احکام اعدام در آن صورت میگیرد، منتقل شدند.
از همان روز اول، همراه با همسرش به قزلحصار رفتیم، چرا که هر لحظه ممکن بود حکم اجرا شود. با پیگیریهای مداوم و تلاشهای وکیلش، درخواست اعاده دادرسی ثبت شد و در نهایت، مهدی و آقای احسانی را به بند زندانیان سیاسی منتقل کردند؛ هرچند این همان اعادهای بود که کمی بعدتر بدون مطالعه توسط قضات دیوان رد شد.
با این حال، او هنوز در بند ۴ زندان قزلحصار محبوس است.
پاسخ جهانی،فریادی که شنیده نشد:
سازمان عفو بینالملل و ۲۲۲ کارشناس حقوق بشری، نامههایی خطاب به سازمان ملل فرستادند و خواستار توقف اجرای حکم اعدام شدند. «اما کو گوش شنوا؟»
جمهوری اسلامی بیتوجه به این درخواستهای بین المللی، صرفا بر تأیید حکم اصرار ورزید، پروندهای که از ابتدا و پر از ایراد و خالی از هرگونه ادلهی متقن بود را بی هیچ تغییری در روند بررسی با همان حکم اعدام پیش می برد.
و اما در پایان…
«مهدی حسنی»، امروز هنوز زنده است…
شاید به لطف فشارهای جهانی، همبستگی هموطنان آزادیخواه و رسانههایی که صدایش را بازتاب دادند.
در پیوست همین روایت برای چندمین بار، بی هیچ لکنتی و با صدای بلند میگویم:
حتی یک ساعت زندان برای مهدی حسنی ظلم است،چه برسد به این حکم ناعادلانه ی اعدام که حتی نمیخواهم و نمیتوانم به آن فکر کنم.
#نه_به_اعدام
#مهدی_حسنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پروندهسازی جدید و احضار دکتر حسن باقرینیا به دادسرا
طبق احضاریهای که روز گذشته به آقای دکتر باقرینیا ابلاغ شده، ایشان باید ظرف پنج روز بابت دفاع از اتهام انتسابی به شعبه ۹۲۱ دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۹ مشهد مراجعه کنند.
اتهام منتسب شده به ایشان «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» قید شده است.
این در حالی است که آقای باقرینیا برای روز ۱۲ خرداد ماه هم وقت رسیدگی به اتهامات دارند که یکی از اتهامات آن دادگاه نیز همین اتهام «تبلیغ علیه نظام» است!
سایر اتهامات نوشته شده در احضاریه جلسه دادگاه ایشان برای ۱۲ خرداد ماه به شرح زیر هستند:
«"اهانت به مقدسات اسلام" و "نشر اکاذیب تشويش اذهان عمومی از طریق نشر اکاذیب" و "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت داخلي / خارجي کشور" و "تشکیل دسته یا جمعیت با هدف برهم زدن امنیت کشور" و "عضویت در جمعیت های معارض کشور" و تحريك موثر نیروهای رزمنده با اشخاصی که در خدمت نیروهای مسلح هستند به عصیان قرار تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی" و "اهانت به مقام معظم رهبری" و "اغوا يا تحريك مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر به قصد برهم زدن امنیت کشور"، "تحريك افراد به اعمال خشونت آمیز در بستر فضای مجازی"»
پیشتر البته برای اکثر این اتهامات حکم صادر شده است و دکتر باقرینیا در مجموع به ده سال و نه ماه حبس محکوم شد، که طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، حکم اشد، یعنی ۶ سال قابل اجرا لست، از این شش سال، پنج سالش به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمده و در صورت تشخیص حکومت مبنی بر انجام مجدد «جرم» آن هم اجرا خواهد شد.
همچنین دکتر باقرینیا به عنوان مجازات تکمیلی به مدت ۲ سال از تدریس در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی منع و ۲ سال ممنوعالخروج شد.
حالا باید دید که نتیجه پروندهسازی جدید و رای دادگاه تجدید نظر چه خواهد بود.
#حسن_باقری_نیا #دانشگاه #سرکوب_استادان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق احضاریهای که روز گذشته به آقای دکتر باقرینیا ابلاغ شده، ایشان باید ظرف پنج روز بابت دفاع از اتهام انتسابی به شعبه ۹۲۱ دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۹ مشهد مراجعه کنند.
اتهام منتسب شده به ایشان «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» قید شده است.
این در حالی است که آقای باقرینیا برای روز ۱۲ خرداد ماه هم وقت رسیدگی به اتهامات دارند که یکی از اتهامات آن دادگاه نیز همین اتهام «تبلیغ علیه نظام» است!
سایر اتهامات نوشته شده در احضاریه جلسه دادگاه ایشان برای ۱۲ خرداد ماه به شرح زیر هستند:
«"اهانت به مقدسات اسلام" و "نشر اکاذیب تشويش اذهان عمومی از طریق نشر اکاذیب" و "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت داخلي / خارجي کشور" و "تشکیل دسته یا جمعیت با هدف برهم زدن امنیت کشور" و "عضویت در جمعیت های معارض کشور" و تحريك موثر نیروهای رزمنده با اشخاصی که در خدمت نیروهای مسلح هستند به عصیان قرار تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی" و "اهانت به مقام معظم رهبری" و "اغوا يا تحريك مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر به قصد برهم زدن امنیت کشور"، "تحريك افراد به اعمال خشونت آمیز در بستر فضای مجازی"»
پیشتر البته برای اکثر این اتهامات حکم صادر شده است و دکتر باقرینیا در مجموع به ده سال و نه ماه حبس محکوم شد، که طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، حکم اشد، یعنی ۶ سال قابل اجرا لست، از این شش سال، پنج سالش به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمده و در صورت تشخیص حکومت مبنی بر انجام مجدد «جرم» آن هم اجرا خواهد شد.
همچنین دکتر باقرینیا به عنوان مجازات تکمیلی به مدت ۲ سال از تدریس در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی منع و ۲ سال ممنوعالخروج شد.
حالا باید دید که نتیجه پروندهسازی جدید و رای دادگاه تجدید نظر چه خواهد بود.
#حسن_باقری_نیا #دانشگاه #سرکوب_استادان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
ژینوس فروتن- در پی افزایش فشارها بر جامعۀ بهائیان در ایران، شماری از کسبۀ بهائی در شیراز در اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با احضار، بازجویی و تشکیل پروندۀ قضایی مواجه شده و این روند کماکان ادامه دارد.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، طی هفتههای اخیر، افرادی که خود را نمایندۀ ادارۀ اماکن معرفی کردهاند، با مراجعه به واحدهای صنفی متعلق به شهروندان بهائی در شیراز، آنان را دربارۀ اعتقادات دینیشان مورد پرسش قرار دادهاند. این روند که در سالهای اخیر نیز سابقه داشته، امسال با شدت بیشتری دنبال شده است.
بیقانونی آشکار زمانی اتفاق افتاد که روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشتماه، تماسهایی از سوی ادارۀ اماکن با تعدادی از کسبۀ بهائی برقرار شد و از آنان خواسته شد که در ساعتی مشخص در محل این اداره حاضر شوند. در این مراجعه، این شهروندان با اتهام «تبلیغ فرقه ضالۀ بهائیت» روبهرو و مورد بازجویی قرار گرفتند، اتهامی که دستگاه قضایی آن را مصداق «تبلیغ علیه نظام» قلمداد میکند.
دلیل این اتهام، تعطیلی مغازهها در یکی از اعیاد مذهبی بهائیان عنوان شده است. مأموران اعلام کردهاند که این اقدام به منزلۀ تبلیغ باورهای دینی و مصداق جرم تلقی میشود.
در ادامهٔ این پروندهسازی غیر قانونی، این شهروندان سپس به شعبۀ ۱۰ دادیاری دادسرای انقلاب شیراز احضار شدهاند. در این روند، برای آزادی موقت آنان تا زمان تشکیل دادگاه، وثیقهای به مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان تعیین شده و دفاعیۀ آخر نیز از ایشان اخذ شده است.
این منبع مطلع همچنین افزود که طی روزهای گذشته برای حدود ۲۰ تن از شهروندان بهائی در شیراز به این شیوه پروندۀ قضایی تشکیل شده است. به گفتۀ بازپرس، در مجموع نام حدود ۴۰۰ نفر در فهرستی قرار دارد که تاکنون احضار شدهاند یا قرار است در آینده احضار شوند. این در حالی است که مطابق قوانین جاری، تعطیلی واحد صنفی تا ۱۵ روز بدون نیاز به مجوز از مراجع خاص کاملا مجاز است و تعطیل نمودن بیش از آن نیز با اطلاعرسانی به صنف مربوطه، قانونی است و این در حالی است که کل ایام تعطیلی دینی بهائیان در طول سال ۹ روز میباشد.
اقدامات صورتگرفته علیه شهروندان بهائی در شیراز در حالی است که کشور با بحرانهای اقتصادی گستردهای مواجه است و برخوردهای امنیتی با کسبۀ بهائی فشار مضاعفی بر این شهروندان وارد کرده است. این برخوردها بخشی از سیاستهای تبعیضآمیز و سازمانیافتهای است که طی سالیان گذشته علیه اقلیتهای دینی، بهویژه بهائیان، اعمال شده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #رواداری #آزادی_ادیان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ژینوس فروتن- در پی افزایش فشارها بر جامعۀ بهائیان در ایران، شماری از کسبۀ بهائی در شیراز در اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با احضار، بازجویی و تشکیل پروندۀ قضایی مواجه شده و این روند کماکان ادامه دارد.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، طی هفتههای اخیر، افرادی که خود را نمایندۀ ادارۀ اماکن معرفی کردهاند، با مراجعه به واحدهای صنفی متعلق به شهروندان بهائی در شیراز، آنان را دربارۀ اعتقادات دینیشان مورد پرسش قرار دادهاند. این روند که در سالهای اخیر نیز سابقه داشته، امسال با شدت بیشتری دنبال شده است.
بیقانونی آشکار زمانی اتفاق افتاد که روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشتماه، تماسهایی از سوی ادارۀ اماکن با تعدادی از کسبۀ بهائی برقرار شد و از آنان خواسته شد که در ساعتی مشخص در محل این اداره حاضر شوند. در این مراجعه، این شهروندان با اتهام «تبلیغ فرقه ضالۀ بهائیت» روبهرو و مورد بازجویی قرار گرفتند، اتهامی که دستگاه قضایی آن را مصداق «تبلیغ علیه نظام» قلمداد میکند.
دلیل این اتهام، تعطیلی مغازهها در یکی از اعیاد مذهبی بهائیان عنوان شده است. مأموران اعلام کردهاند که این اقدام به منزلۀ تبلیغ باورهای دینی و مصداق جرم تلقی میشود.
در ادامهٔ این پروندهسازی غیر قانونی، این شهروندان سپس به شعبۀ ۱۰ دادیاری دادسرای انقلاب شیراز احضار شدهاند. در این روند، برای آزادی موقت آنان تا زمان تشکیل دادگاه، وثیقهای به مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان تعیین شده و دفاعیۀ آخر نیز از ایشان اخذ شده است.
این منبع مطلع همچنین افزود که طی روزهای گذشته برای حدود ۲۰ تن از شهروندان بهائی در شیراز به این شیوه پروندۀ قضایی تشکیل شده است. به گفتۀ بازپرس، در مجموع نام حدود ۴۰۰ نفر در فهرستی قرار دارد که تاکنون احضار شدهاند یا قرار است در آینده احضار شوند. این در حالی است که مطابق قوانین جاری، تعطیلی واحد صنفی تا ۱۵ روز بدون نیاز به مجوز از مراجع خاص کاملا مجاز است و تعطیل نمودن بیش از آن نیز با اطلاعرسانی به صنف مربوطه، قانونی است و این در حالی است که کل ایام تعطیلی دینی بهائیان در طول سال ۹ روز میباشد.
اقدامات صورتگرفته علیه شهروندان بهائی در شیراز در حالی است که کشور با بحرانهای اقتصادی گستردهای مواجه است و برخوردهای امنیتی با کسبۀ بهائی فشار مضاعفی بر این شهروندان وارد کرده است. این برخوردها بخشی از سیاستهای تبعیضآمیز و سازمانیافتهای است که طی سالیان گذشته علیه اقلیتهای دینی، بهویژه بهائیان، اعمال شده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #رواداری #آزادی_ادیان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
لحظهای جعفر پناهی ما را به اصل خودمان برگرداند
هنر به مثابه مقاومت و سینما به مثابه اعتراض
✍️مریم ابراهیموند، کارگردان و زندانی سیاسی سابق
وقتی جعفر پناهی با «نخل طلا» گفت: به خانه برمیگردیم، من فقط یک لحظه، طعم آزادی را زیر زبانم مزهمزه کردم. طعمی نه در واقعیت، بلکه از زبانی زیر زبانی حس شد. نه آزادیای که بشود به آن دست یافت، بلکه در اشاراتی که زبان نمیگوید اما دل میفهمد. در ایران، آزادی را نه میگذارند ببینی، نه اجازه میدهند بچشی.
تنها گاهگاهی، در صدای فیلمی توقیفشده چیزی شبیه آزادی را حس میکنی.
نخل طلای جعفر پناهی، فقط یک جایزه نبود. این نخل، صدای خفهشدهی میلیونها انسانی بود که در دل سانسور، هنوز خواب بازگشت به خانه را میبینند. برای من، بهعنوان یک هنرمند تبعیدشده و سرکوبشده از ایران، لحظهای جعفر پناهی، ما را به اصل خودمان برگرداند،به هنر بهمثابه مقاومت، به سینما بهمثابه اعتراض.
در سرزمینی که حقیقت را شلاق میزنند، و تصویر را سانسور میکنند، جعفر پناهی یادمان داد هنر همیشه زنده است. حتی وقتی وطن، زنده نیست. و چه زیباست اگر پایان این مسیر، بازگشت به خانه باشد.
مریم ابراهیم وند هنرمند تبعیدی
#جعفر_پناهی #سینما #ایران #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هنر به مثابه مقاومت و سینما به مثابه اعتراض
✍️مریم ابراهیموند، کارگردان و زندانی سیاسی سابق
وقتی جعفر پناهی با «نخل طلا» گفت: به خانه برمیگردیم، من فقط یک لحظه، طعم آزادی را زیر زبانم مزهمزه کردم. طعمی نه در واقعیت، بلکه از زبانی زیر زبانی حس شد. نه آزادیای که بشود به آن دست یافت، بلکه در اشاراتی که زبان نمیگوید اما دل میفهمد. در ایران، آزادی را نه میگذارند ببینی، نه اجازه میدهند بچشی.
تنها گاهگاهی، در صدای فیلمی توقیفشده چیزی شبیه آزادی را حس میکنی.
نخل طلای جعفر پناهی، فقط یک جایزه نبود. این نخل، صدای خفهشدهی میلیونها انسانی بود که در دل سانسور، هنوز خواب بازگشت به خانه را میبینند. برای من، بهعنوان یک هنرمند تبعیدشده و سرکوبشده از ایران، لحظهای جعفر پناهی، ما را به اصل خودمان برگرداند،به هنر بهمثابه مقاومت، به سینما بهمثابه اعتراض.
در سرزمینی که حقیقت را شلاق میزنند، و تصویر را سانسور میکنند، جعفر پناهی یادمان داد هنر همیشه زنده است. حتی وقتی وطن، زنده نیست. و چه زیباست اگر پایان این مسیر، بازگشت به خانه باشد.
مریم ابراهیم وند هنرمند تبعیدی
#جعفر_پناهی #سینما #ایران #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصاویر رسیده به توانا در خصوص اعتصاب کامیونداران در شهر زنجان
چند روز است که اعتصاب کامیونداران در ایران آغازشده است و در حال گسترش است.
رانندگان معترض خواستار، رفع تبعیض در توزیع سوخت و قطعات، حذف کمیسیونهای ناعادلانه، حمایت واقعی بیمهای و صنفی و برخورد با فساد در اتحادیهها و نهادهای حملونقل
هستند.
اعتصاب کامیونداران به عنوان بخش مهمی از زنجیره تامین میتواند بر روی صنایع مختلف تاثیر بگذارد.
#اعتصابات_سراسری #اعتصاب_کامیونداران #زنجان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز است که اعتصاب کامیونداران در ایران آغازشده است و در حال گسترش است.
رانندگان معترض خواستار، رفع تبعیض در توزیع سوخت و قطعات، حذف کمیسیونهای ناعادلانه، حمایت واقعی بیمهای و صنفی و برخورد با فساد در اتحادیهها و نهادهای حملونقل
هستند.
اعتصاب کامیونداران به عنوان بخش مهمی از زنجیره تامین میتواند بر روی صنایع مختلف تاثیر بگذارد.
#اعتصابات_سراسری #اعتصاب_کامیونداران #زنجان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«آقای خامنهای! ما هنوز ایستادهایم»
دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه حکیم سبزواری، در واکنش به احضار دوبارهاش به شعبه ۹۲۱ دادیاری دادگاه انقلاب مشهد، با انتشار پیامی ویدیویی، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی گفت: «این ابلاغیه جدید باز هم برای اتهام تبلیغ علیه نظام است. باید جواب بدم که چرا دوربین دست گرفتم و گفتم زندانیان سیاسی ما قهرماناند، نه مجرم.»
او با اشاره به اخراج غیرقانونیاش از دانشگاه، قطع حقوق و بیمه خود و خانوادهاش، گفت: «دیوان عدالت حکم بازگشتم رو داد، اما نیروهای آتشبهاختیار شما مانع بازگشتم شدند. چون از زندانیان سیاسی دفاع کردم؛ از وکیلم جواد علیکردی که حالا خودش در زندانه، از استادی که بهخاطر اشاره به ویژگیهای فرعون در قرآن، محکوم به زندان شد.»
باقرینیا با لحنی تند خطاب به علی خامنهای افزود: «آقای خامنهای! اینهمه پروندهسازی با امضای قاضیهاتون، پای خودت نوشته میشه. شما مسئول هستید. هر قدمی که برای سرکوب مردم برمیدارید، نظامتون رو به مرگ نزدیکتر میکنید.»
او روایتگری را سلاح معلمان و روشنفکران دانست و گفت: «شما به روایت میگید تبلیغ علیه نظام، ولی ما روایت رو دفاع از حقیقت میدونیم؛ ایستادگی در برابر فراموشی. روایت یعنی کسی باشه که بگه من اون روز اونجا بودم. من دیدم. من میدونم.»
در پایان، باقرینیا با اشاره به رفتار دوگانه نظام در برابر دشمنان خارجی و مردم خود گفت: «کاش همون فروتنیای که پای میز مذاکره با آمریکا و عربستان نشون دادید، یهبار هم برای مردم خودتون داشتید. ما سلاح نداریم، فقط صدا داریم. اما همون صدا هم براتون غیرقابل تحمله.»
او افزود: «این بار، بهخاطر ترس بچههام از یورش مأمورها، خودم میرم دادگاه؛ اما این حضور تأیید این بیدادگاه نیست. من و امثال من تو هیچ سیستمی که به حقیقت لگد بزنه، تن به تسلیم نمیدیم. ما هنوز ایستادهایم. و روایت، مثل آتش، از زیر خاکستر هم زبانه میکشه.»
#حسن_باقری_نیا #زن_زندگی_آزادی #سرکوب_استادان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه حکیم سبزواری، در واکنش به احضار دوبارهاش به شعبه ۹۲۱ دادیاری دادگاه انقلاب مشهد، با انتشار پیامی ویدیویی، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی گفت: «این ابلاغیه جدید باز هم برای اتهام تبلیغ علیه نظام است. باید جواب بدم که چرا دوربین دست گرفتم و گفتم زندانیان سیاسی ما قهرماناند، نه مجرم.»
او با اشاره به اخراج غیرقانونیاش از دانشگاه، قطع حقوق و بیمه خود و خانوادهاش، گفت: «دیوان عدالت حکم بازگشتم رو داد، اما نیروهای آتشبهاختیار شما مانع بازگشتم شدند. چون از زندانیان سیاسی دفاع کردم؛ از وکیلم جواد علیکردی که حالا خودش در زندانه، از استادی که بهخاطر اشاره به ویژگیهای فرعون در قرآن، محکوم به زندان شد.»
باقرینیا با لحنی تند خطاب به علی خامنهای افزود: «آقای خامنهای! اینهمه پروندهسازی با امضای قاضیهاتون، پای خودت نوشته میشه. شما مسئول هستید. هر قدمی که برای سرکوب مردم برمیدارید، نظامتون رو به مرگ نزدیکتر میکنید.»
او روایتگری را سلاح معلمان و روشنفکران دانست و گفت: «شما به روایت میگید تبلیغ علیه نظام، ولی ما روایت رو دفاع از حقیقت میدونیم؛ ایستادگی در برابر فراموشی. روایت یعنی کسی باشه که بگه من اون روز اونجا بودم. من دیدم. من میدونم.»
در پایان، باقرینیا با اشاره به رفتار دوگانه نظام در برابر دشمنان خارجی و مردم خود گفت: «کاش همون فروتنیای که پای میز مذاکره با آمریکا و عربستان نشون دادید، یهبار هم برای مردم خودتون داشتید. ما سلاح نداریم، فقط صدا داریم. اما همون صدا هم براتون غیرقابل تحمله.»
او افزود: «این بار، بهخاطر ترس بچههام از یورش مأمورها، خودم میرم دادگاه؛ اما این حضور تأیید این بیدادگاه نیست. من و امثال من تو هیچ سیستمی که به حقیقت لگد بزنه، تن به تسلیم نمیدیم. ما هنوز ایستادهایم. و روایت، مثل آتش، از زیر خاکستر هم زبانه میکشه.»
#حسن_باقری_نیا #زن_زندگی_آزادی #سرکوب_استادان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
در تاریخ اول خرداد ۱۴۰۴، نیروهای امنیتی به چندین مراسم مذهبی بهائیان در شهر یزد یورش بردند. مأموران همزمان با ورود به منازل میزبانان به نامهای نادره ثابت و جمال قدیرزاده، مهرناز مزیدی و قدرتالله میرزایی و ژینوس ذاکری و رامین جیوه، اقدام به ضبط لپتاپها، تلفنهای همراه و همچنین زیورآلات طلا با نشانهای بهائی و کتب مربوط به آیین بهائی کرده و با رفتاری تهدیدآمیز، فضا را به شدت متشنج ساختند.
در جریان این یورشها، مأموران با نشان دادن اسلحه و ایجاد فضای ارعاب باعث ضعف و بیهوشی دو تن از افراد حاضر در این جمع شدند. همچنین برخی از حاضرین را با خود به منازلشان منتقل کرده و تحت عنوان بررسی و ضبط تلفن همراه، منازل ایشان را نیز مورد تفتیش قرار دادند. در پی این تفتیشها، افزون بر تلفنهای همراه، سایر لوازم شخصی ایشان نیز ضبط گردید.
از جمله دیگر منازل شخصی تفتیششدهٔ افراد حاضر، میتوان به منزل زوجهای بهائی، فریبا میرزایی و طراز امیری، فرحدخت بیانی و فرخ شادپور و همچنین منوچهر سبحانی و مرجان اخضر اشاره کرد.
همچنین بهصورت همزمان، تماسهای تلفنی تهدیدآمیزی با تعدادی دیگر از بهائیان صورت گرفته است. در این تماسها، تهدیدهایی نسبت به تفتیش مراسمهای بهائی دیگر صورت گرفته است.
این اقدامات محدود به یورشهای اخیر نبوده و بررسی سابقهٔ اتفاقات مشابه در هفتهها و ماههای گذشته نشان میدهد که چنین روندی با نظمی خاص تکرار میشود. نمونهٔ بارز آن، یورش مشابه هفتهٔ گذشته به یک مراسم مذهبی بهائی دیگر در منزل خانوادهٔ برنا بوده که طی آن همچنین منزل یکی از حاضرین مورد تفتیش قرار گرفت. در ماههای گذشته چندین مرتبهٔ دیگر مراسم مذهبی بهائیان در این شهر مورد یورش و تفتیش ادارهٔ اطلاعات قرار گرفته و پس از آن بالغ بر ۳۰ نفر به صورت تلفنی به ادارهٔ اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
شواهد نشان میدهد که این برخوردها، هدفی فراتر از مداخلهگری مقطعی داشته و در چارچوب برنامهای سیستماتیک برای ایجاد رعب، جلوگیری از برگزاری آیینهای مذهبی و تضعیف انسجام اجتماعی پیروان آیین بهائی صورت میپذیرد.
#بهائیان_ایران #بهائی #یزد #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در جریان این یورشها، مأموران با نشان دادن اسلحه و ایجاد فضای ارعاب باعث ضعف و بیهوشی دو تن از افراد حاضر در این جمع شدند. همچنین برخی از حاضرین را با خود به منازلشان منتقل کرده و تحت عنوان بررسی و ضبط تلفن همراه، منازل ایشان را نیز مورد تفتیش قرار دادند. در پی این تفتیشها، افزون بر تلفنهای همراه، سایر لوازم شخصی ایشان نیز ضبط گردید.
از جمله دیگر منازل شخصی تفتیششدهٔ افراد حاضر، میتوان به منزل زوجهای بهائی، فریبا میرزایی و طراز امیری، فرحدخت بیانی و فرخ شادپور و همچنین منوچهر سبحانی و مرجان اخضر اشاره کرد.
همچنین بهصورت همزمان، تماسهای تلفنی تهدیدآمیزی با تعدادی دیگر از بهائیان صورت گرفته است. در این تماسها، تهدیدهایی نسبت به تفتیش مراسمهای بهائی دیگر صورت گرفته است.
این اقدامات محدود به یورشهای اخیر نبوده و بررسی سابقهٔ اتفاقات مشابه در هفتهها و ماههای گذشته نشان میدهد که چنین روندی با نظمی خاص تکرار میشود. نمونهٔ بارز آن، یورش مشابه هفتهٔ گذشته به یک مراسم مذهبی بهائی دیگر در منزل خانوادهٔ برنا بوده که طی آن همچنین منزل یکی از حاضرین مورد تفتیش قرار گرفت. در ماههای گذشته چندین مرتبهٔ دیگر مراسم مذهبی بهائیان در این شهر مورد یورش و تفتیش ادارهٔ اطلاعات قرار گرفته و پس از آن بالغ بر ۳۰ نفر به صورت تلفنی به ادارهٔ اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
شواهد نشان میدهد که این برخوردها، هدفی فراتر از مداخلهگری مقطعی داشته و در چارچوب برنامهای سیستماتیک برای ایجاد رعب، جلوگیری از برگزاری آیینهای مذهبی و تضعیف انسجام اجتماعی پیروان آیین بهائی صورت میپذیرد.
#بهائیان_ایران #بهائی #یزد #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
اعتصاب غذا و دارو توسط زندانی سیاسی مهوش (سایه) صیدال، در اعتراض به نقض حقوق درمانی
مهوش(سایه) صیدال، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، هفته گذشته نامهای تحلیلی و حقوقی خطاب به نهادهای بینالمللی حقوق بشری درباره حق درمان زنان زندانی نوشت. اما در پی انتشار آن نامه با محدودیتهای تنبیهی از جمله ممنوعیت تماس و ممنوعالملاقات شدن مواجه شد.
او که دارای دکترای حقوق بینالملل است، در آن نامه به موارد نقض حقوق زندانیان اشاره کرده بود و حالا با انتشار نامهای دیگر از اعتصاب غذا و دارو در اعتراض به نقض حق درمان اطلاع داده است.
نامه سرگشاده شماره ۲ مهوش (سایه) صیدال
به:
مردم شریف ایران شورای حقوق بشر سازمان ملل، گزارشگران ویژه حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی حقوق بشری
موضوع: اعتصاب غذا و دارو توسط زندانی سیاسی مهوش (سایه) صیدال در اعتراض به نقض حقوق درمانی
اینجانب، مهوش (سایه) صیدال، دکترای حقوق بینالملل و زندانی سیاسی در زندان اوین، به دلیل نقض مشخص حق دسترسی به درمان مناسب و تحمیل محدودیتهای تنبیهی از جمله ممنوعالملاقات و ممنوعالتماس، از تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴ وارد اعتصاب غذا و دارو شدهام.
چند روز پیش در بیانیهای رسمی مواردی از جمله نبود پزشک عمومی، محدودیت دسترسی به پزشکان متخصص، فرایندهای امنیتی و تحمیل هزینههای غیرقانونی درمان را مستند کردم، اما هیچ اقدامی صورت نگرفت و به جای آن، محدودیتهای بیشتری علیه من اعمال شد.
مطالبات من شامل:
رفع فوری ممنوعیتهای ارتباطی
تضمین دسترسی بدون تبعیض به خدمات درمانی
اصلاح ساختارهای درمانی زندان
پیگیری و نظارت بینالمللی بر وضعیت حقوق بشری زندانها
با آگاهی کامل از عواقب، مسئولیت هرگونه آسیب جسمی و روانی را متوجه مقامات جمهوری اسلامی ایران میدانم و از نهادهای بینالمللی درخواست رسیدگی فوری دارم.
با احترام و تعهدبه حقیقت
مهوش (سایه) صیدال
۵ خرداد ۱۴۰۴
To:
UN Human Rights Council, Special Rapporteurs, International Human Rights Organizations, and the Honorable People of Iran
Subject: Hunger and Medicine Strike by Political Prisoner Mahvash (Sayeh) Seydal in Protest of Healthcare Rights Violations
I, Mahvash (Sayeh) Seydal, PhD in International Law and political prisoner at Evin Prison, hereby declare that as of May 26, 2025, I have begun a hunger and medicine strike due to systemic violations of my right to adequate healthcare and punitive restrictions including visitation and phone bans.
A few days ago, I issued an official statement documenting the absence of general physicians, restricted access to specialists, security-imposed obstacles, and unlawful medical costs. Despite this, no corrective action was taken, and further punitive measures were imposed against me.
I address this message to the honorable people of Iran, international human rights bodies, and the global community.
My demands include:
Immediate lifting of communication bans
Guaranteed, non-discriminatory access to medical care
Reform of prison healthcare systems
International monitoring and investigation of human rights violations in Iranian prisons
Fully aware of the risks involved, I hold the Iranian authorities responsible for any harm to my health and call on all concerned parties to urgently act.
Respectfully,
Mahvash (Sayeh) Seydal
May 26, 2025
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #حق_درمان #حقوق_زندانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهوش(سایه) صیدال، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، هفته گذشته نامهای تحلیلی و حقوقی خطاب به نهادهای بینالمللی حقوق بشری درباره حق درمان زنان زندانی نوشت. اما در پی انتشار آن نامه با محدودیتهای تنبیهی از جمله ممنوعیت تماس و ممنوعالملاقات شدن مواجه شد.
او که دارای دکترای حقوق بینالملل است، در آن نامه به موارد نقض حقوق زندانیان اشاره کرده بود و حالا با انتشار نامهای دیگر از اعتصاب غذا و دارو در اعتراض به نقض حق درمان اطلاع داده است.
نامه سرگشاده شماره ۲ مهوش (سایه) صیدال
به:
مردم شریف ایران شورای حقوق بشر سازمان ملل، گزارشگران ویژه حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی حقوق بشری
موضوع: اعتصاب غذا و دارو توسط زندانی سیاسی مهوش (سایه) صیدال در اعتراض به نقض حقوق درمانی
اینجانب، مهوش (سایه) صیدال، دکترای حقوق بینالملل و زندانی سیاسی در زندان اوین، به دلیل نقض مشخص حق دسترسی به درمان مناسب و تحمیل محدودیتهای تنبیهی از جمله ممنوعالملاقات و ممنوعالتماس، از تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴ وارد اعتصاب غذا و دارو شدهام.
چند روز پیش در بیانیهای رسمی مواردی از جمله نبود پزشک عمومی، محدودیت دسترسی به پزشکان متخصص، فرایندهای امنیتی و تحمیل هزینههای غیرقانونی درمان را مستند کردم، اما هیچ اقدامی صورت نگرفت و به جای آن، محدودیتهای بیشتری علیه من اعمال شد.
مطالبات من شامل:
رفع فوری ممنوعیتهای ارتباطی
تضمین دسترسی بدون تبعیض به خدمات درمانی
اصلاح ساختارهای درمانی زندان
پیگیری و نظارت بینالمللی بر وضعیت حقوق بشری زندانها
با آگاهی کامل از عواقب، مسئولیت هرگونه آسیب جسمی و روانی را متوجه مقامات جمهوری اسلامی ایران میدانم و از نهادهای بینالمللی درخواست رسیدگی فوری دارم.
با احترام و تعهدبه حقیقت
مهوش (سایه) صیدال
۵ خرداد ۱۴۰۴
To:
UN Human Rights Council, Special Rapporteurs, International Human Rights Organizations, and the Honorable People of Iran
Subject: Hunger and Medicine Strike by Political Prisoner Mahvash (Sayeh) Seydal in Protest of Healthcare Rights Violations
I, Mahvash (Sayeh) Seydal, PhD in International Law and political prisoner at Evin Prison, hereby declare that as of May 26, 2025, I have begun a hunger and medicine strike due to systemic violations of my right to adequate healthcare and punitive restrictions including visitation and phone bans.
A few days ago, I issued an official statement documenting the absence of general physicians, restricted access to specialists, security-imposed obstacles, and unlawful medical costs. Despite this, no corrective action was taken, and further punitive measures were imposed against me.
I address this message to the honorable people of Iran, international human rights bodies, and the global community.
My demands include:
Immediate lifting of communication bans
Guaranteed, non-discriminatory access to medical care
Reform of prison healthcare systems
International monitoring and investigation of human rights violations in Iranian prisons
Fully aware of the risks involved, I hold the Iranian authorities responsible for any harm to my health and call on all concerned parties to urgently act.
Respectfully,
Mahvash (Sayeh) Seydal
May 26, 2025
#سایه_صیدال #مهوش_صیدال #حق_درمان #حقوق_زندانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا مرادبهروزی با انتشار متن و تصاویری از وضعیت اسفبار بهداشت زندان قزوین پرده برداشته است:
«مسئولان زندان قزوین هیچگونه توجهی به بهداشت عمومی زندان ندارند. زندانیان در ۲۰ سالن موسوم به «بند» در کنار یکدیگر نگهداری میشوند، درحالیکه در اغلب این بندها، جمعیت زندانیان دو برابر ظرفیت استاندارد است. در سالنی با ظرفیت ۳۰۰ نفر، گاه تا ۷۰۰ نفر جای داده میشوند، آنهم در شرایطی که محیط پر از ساس و شپش است.
طبق آییننامه سازمان زندانها، باید هر ۱۵ روز ملافه و هر ۳۰ روز پتوهای شستهشده به زندانیان تحویل داده شود. اما متأسفانه، پتوهایی به زندانیان داده میشود که بهشدت کثیف، آلوده و کهنهاند—پتوهایی که خدا میداند چند سال است شسته نشدهاند. وقتی زندانیان اعتراض میکنند، پاسخ میدهند: «از فروشگاه پتو بخرید!» حال آنکه بسیاری از زندانیان توان خرید پتو ندارند.
حتی زندانیانی که موفق به خرید پتوی نو شدهاند و سعی در رعایت بهداشت دارند، به دلیل شرایط عمومی زندان، به بیماریهای پوستی مبتلا میشوند. با این حال، نه جداسازیای برای بیماران وجود دارد و نه درمان مناسبی. مسئولان بهداری میگویند: «دارو نداریم؛ با تاید یا آبلیمو خودتان را بشویید!» این روش نهتنها غیرعلمی و تحقیرآمیز است، بلکه هیچ تأثیری در درمان ندارد.
خود من را نیز بدون رعایت اصل تفکیک، با زور و تهدید، به سالنی منتقل کردند که یکی از زندانیان آن مبتلا به گال بود. البته منظور از "اتاق" در اینجا، صرفاً تعدادی تخت است که در سالن کنار هم چیده شده و هیچ حریم خصوصی یا امکانات بهداشتی مناسبی در آن وجود ندارد.»
ـ لازم به ذکر است، رضا مرادبهروزی، کارگر زحمتکش و پدر سه فرزند، چند روز پیش بار دیگر به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «خروج از محدوده پابند الکترونیکی» به شعبه اول اجرای احکام انقلاب قزوین احضار شده است. او که در ماههای اخیر با پابند الکترونیکی و تحت نظارت شدید در حبس خانگی به سر میبرد، تنها برای یافتن شغلی موقت ناچار شد از محدوده تعیینشده خارج شود؛ اقدامی برای تأمین ابتداییترین نیازهای خانوادهاش. اما در پاسخ، تهدید و ابلاغیه قضایی دریافت کرد. مأمور حکومت بهجای همدلی، تنها گفت: «زندانی یعنی چی میفهمی؟» و رضا در پاسخ گفت: «اجارهخانه میفهمی یعنی چی؟»
مرادبهروزی پیشتر نیز بارها بازداشت شده است. حتی همسرش هم به جرم اعتراض به حجاب اجباری دستگیر و محکوم شده بود. او نه مجرم، بلکه یک معترض مدنی است؛ کارگری که فقط خواسته در برابر ظلم سکوت نکند.
#رضا_مرادبهروزی
#زندان_قزوین
#حقوق_بشر
#پابند_الکترونیکی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مسئولان زندان قزوین هیچگونه توجهی به بهداشت عمومی زندان ندارند. زندانیان در ۲۰ سالن موسوم به «بند» در کنار یکدیگر نگهداری میشوند، درحالیکه در اغلب این بندها، جمعیت زندانیان دو برابر ظرفیت استاندارد است. در سالنی با ظرفیت ۳۰۰ نفر، گاه تا ۷۰۰ نفر جای داده میشوند، آنهم در شرایطی که محیط پر از ساس و شپش است.
طبق آییننامه سازمان زندانها، باید هر ۱۵ روز ملافه و هر ۳۰ روز پتوهای شستهشده به زندانیان تحویل داده شود. اما متأسفانه، پتوهایی به زندانیان داده میشود که بهشدت کثیف، آلوده و کهنهاند—پتوهایی که خدا میداند چند سال است شسته نشدهاند. وقتی زندانیان اعتراض میکنند، پاسخ میدهند: «از فروشگاه پتو بخرید!» حال آنکه بسیاری از زندانیان توان خرید پتو ندارند.
حتی زندانیانی که موفق به خرید پتوی نو شدهاند و سعی در رعایت بهداشت دارند، به دلیل شرایط عمومی زندان، به بیماریهای پوستی مبتلا میشوند. با این حال، نه جداسازیای برای بیماران وجود دارد و نه درمان مناسبی. مسئولان بهداری میگویند: «دارو نداریم؛ با تاید یا آبلیمو خودتان را بشویید!» این روش نهتنها غیرعلمی و تحقیرآمیز است، بلکه هیچ تأثیری در درمان ندارد.
خود من را نیز بدون رعایت اصل تفکیک، با زور و تهدید، به سالنی منتقل کردند که یکی از زندانیان آن مبتلا به گال بود. البته منظور از "اتاق" در اینجا، صرفاً تعدادی تخت است که در سالن کنار هم چیده شده و هیچ حریم خصوصی یا امکانات بهداشتی مناسبی در آن وجود ندارد.»
ـ لازم به ذکر است، رضا مرادبهروزی، کارگر زحمتکش و پدر سه فرزند، چند روز پیش بار دیگر به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «خروج از محدوده پابند الکترونیکی» به شعبه اول اجرای احکام انقلاب قزوین احضار شده است. او که در ماههای اخیر با پابند الکترونیکی و تحت نظارت شدید در حبس خانگی به سر میبرد، تنها برای یافتن شغلی موقت ناچار شد از محدوده تعیینشده خارج شود؛ اقدامی برای تأمین ابتداییترین نیازهای خانوادهاش. اما در پاسخ، تهدید و ابلاغیه قضایی دریافت کرد. مأمور حکومت بهجای همدلی، تنها گفت: «زندانی یعنی چی میفهمی؟» و رضا در پاسخ گفت: «اجارهخانه میفهمی یعنی چی؟»
مرادبهروزی پیشتر نیز بارها بازداشت شده است. حتی همسرش هم به جرم اعتراض به حجاب اجباری دستگیر و محکوم شده بود. او نه مجرم، بلکه یک معترض مدنی است؛ کارگری که فقط خواسته در برابر ظلم سکوت نکند.
#رضا_مرادبهروزی
#زندان_قزوین
#حقوق_بشر
#پابند_الکترونیکی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech