This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام محمد قبادلو این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«محمدم در دفاع از زنان و دختران سرزمینش رسالتی بر دوش داشت که پس از انجامش آسوده خاطر پر کشید.
هر قدر انسان شریفتر باشد از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد.
خانواده کرمپور با اینکه میدانستند فرزندشان در جای دیگری کشته شده، برای قربانی کردن محمد به پای چوبه دار رفتند و حکم ناعادلانهی محمد را اجرا کردند و پسرم را قربانی حماقت و سنگدلی خود کردند.
عید قربان را به تمامی خانوادههایی که فرزندان و عزیزانشان قربانی شدند تسلیت عرض میکنم.»
#مهسا_امینی
#محمد_قبادلو
#محمدقبادلو
#عید_قربان
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی
#رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«محمدم در دفاع از زنان و دختران سرزمینش رسالتی بر دوش داشت که پس از انجامش آسوده خاطر پر کشید.
هر قدر انسان شریفتر باشد از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد.
خانواده کرمپور با اینکه میدانستند فرزندشان در جای دیگری کشته شده، برای قربانی کردن محمد به پای چوبه دار رفتند و حکم ناعادلانهی محمد را اجرا کردند و پسرم را قربانی حماقت و سنگدلی خود کردند.
عید قربان را به تمامی خانوادههایی که فرزندان و عزیزانشان قربانی شدند تسلیت عرض میکنم.»
#مهسا_امینی
#محمد_قبادلو
#محمدقبادلو
#عید_قربان
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی
#رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مگسک: تیر خلاص به محمد ثلاث
از آنجا که قوه قصابیه مستقل است متهم را به سرعت اعدام میکند و پس از آن زحمت دفن متهم را خودشان میکشند و بعد به خانواده میگویند بروید فلان قطعه
https://youtu.be/S9Wy0l7Y0es
امروز، ۲۸ خرداد، سالگرد اعدام محمد ثلاث است. او در تماس تلفنی از زندان اتهاماتش را تکذیب کرده و گفته بود که راننده اتوبوس مرگ نبوده و او را وادار به اعتراف علیه خودش کرده بودند. ولی عوامل قوهقضاییه به این سخنان اهمیتی نداده و با سرعت حکم اعدام را صادر و احرا کردند!
این ویدئو در سال ۱۳۹۷ توسط زندهیاد علیرضا رضایی ساخته شده بود.
#مگسک #محمد_ثلاث #گلستان_هفتم #نه_به_اعدام #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از آنجا که قوه قصابیه مستقل است متهم را به سرعت اعدام میکند و پس از آن زحمت دفن متهم را خودشان میکشند و بعد به خانواده میگویند بروید فلان قطعه
https://youtu.be/S9Wy0l7Y0es
امروز، ۲۸ خرداد، سالگرد اعدام محمد ثلاث است. او در تماس تلفنی از زندان اتهاماتش را تکذیب کرده و گفته بود که راننده اتوبوس مرگ نبوده و او را وادار به اعتراف علیه خودش کرده بودند. ولی عوامل قوهقضاییه به این سخنان اهمیتی نداده و با سرعت حکم اعدام را صادر و احرا کردند!
این ویدئو در سال ۱۳۹۷ توسط زندهیاد علیرضا رضایی ساخته شده بود.
#مگسک #محمد_ثلاث #گلستان_هفتم #نه_به_اعدام #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام توانا، وقتی به روز جهانی پدر رسیدیم، اولین چهرهای که حتی پیش از پدر خودم جلوی چشمم اومد، آقا ماشاالله کرمی بود. پدر زحمتکشی که داغدار پسر برومندش شد. پدر دادخواهی که فقط به خاطر اینکه هر روز سر مزار پسرش میرفت و استوری میگذاشت و از میهمانانش استقبال میکرد، به شش سال حبس محکوم شده، پدر رنج کشیدهای که با دستفروشی پسر قهرمانی رو بزرگ کرد و حالا این حکومت نه تنها پسرش رو کشت، پدر رو هم زندانی کرد، مثل پدر پویا بختیاری و مهدی سلمانزاده و بسیاری پدران دیگه...
یاد تنهایی منیژه خانوم افتادم، که این روزها چقدر درد میکشه... این ویدیو رو تقدیم میکنم به ماشاالله کرمی و همه پدران دادخواه»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#روز_پدر #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #کیان_حسینی #محمد_حسینی #دادخواهی #ماشالله_کرمی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یاد تنهایی منیژه خانوم افتادم، که این روزها چقدر درد میکشه... این ویدیو رو تقدیم میکنم به ماشاالله کرمی و همه پدران دادخواه»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#روز_پدر #محمدمهدی_کرمی #کومار_کرمی #کیان_حسینی #محمد_حسینی #دادخواهی #ماشالله_کرمی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالروز اعدام محمد ثلاث
درویش مظلوم گنابادی
۳۰ بهمن ۱۳۹۶ وقتی درویشان برای آزادی یکی از همکیشان خود مقابل پاسگاه ۱۰۲ خیابان پاسداران تهران تجمع کرده بودند، ماموران اطلاعات سپاه به همراهی نیروهای انتظامی به آنها حملهور شده و اقدام به شلیک کردند. در حین درگیریها، اتوبوسی حرکت کرد و خود را به محل تجمع چند نفر دژخیم رسانیده و سه نفر از آنها را کشت.
ماموران اطلاعات سپاه، درویشی به نام محمد ثلاث را به اتهام قتل سه مأمور بازداشت کرده و در بازداشتگاه بدون د سترسی به وکیل، زیر شکنجههای جسمی گرفتند. این درویش که در آن زمان ۵۰ ساله و پدر دو فرزند بود، ابتدا اتهام وارد شده را پذیرفت؛ و سپس موکداً اعلام کرد که زیر شکنجه وادار به این کار شده است.
حکومت جمهوری اسلامی، بی توجه به اعتراضات جهانی به سرکوب درویشان و بیتوجه به اشکالات عدیدهی حقوقی وارد به پرونده، در ۲۸ خردادماه ۱۳۹۷، محمد ثلاث را اعدام کرد. خبر اعدام این درویش مظلوم، موجی از خشم در داخل و خارج ایران به وجود آورد.
سرکوب تنوع دینی، آن هم به شکل خشن، روش همیشگی حکومت اسلامی از زمان تصدی قدرت در ایران بوده است. در کتابچهی «ناباورمندان» در بخش «علل تعقیب و سرکوب دینی در ایران» ضمن گزارش مختصر این سرکوب سیستماتیک، به تعلیل و تبیین آن پرداخته شده و از جمله آمده است:
«سرکوب دینی پس از ۵۷ در ایران شدت گرفت و به یک برنامه حکومتی سیستماتیک تبدیل شد. بهاییان پیش از ۵۷ هم گاهی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند؛ اما این برنامهای از ناحیه حکومت وقت نبود. به همین ترتیب میتوان دید که رهبران بسیاری از فرقههای صوفیه، به علت قتلهای مشکوکی که رخ داد، پس از ۵۷ ایران را ترک کردند و از میان آنها تنها مشایخ صوفیه گنابادی اصرار به ماندن در ایران نشان دادند. کمترین علتی که برای تشدید سرکوبهای دینی پس از ۵۷ به ذهن متبادر میشود، حاکمیت ذهنیت جزمیتاندیش روحانیت شیعه است؛ ذهنیتی که خود را حقیقت مطلق میداند و مدعیان رقیب را تحمل نمیکند.»
برای دسترسی به این گزارش رجوع کنید به:
dialog.tavaana.org/nonbelievers-5/
#ناباورمندان #ادیان_غیررسمی #درویش #درویش_گنابادی #تصوف #صوفی #محمد_ثلاث #نه_به_اعدام
https://t.me/majzooban_org
@Dialogue1402
درویش مظلوم گنابادی
۳۰ بهمن ۱۳۹۶ وقتی درویشان برای آزادی یکی از همکیشان خود مقابل پاسگاه ۱۰۲ خیابان پاسداران تهران تجمع کرده بودند، ماموران اطلاعات سپاه به همراهی نیروهای انتظامی به آنها حملهور شده و اقدام به شلیک کردند. در حین درگیریها، اتوبوسی حرکت کرد و خود را به محل تجمع چند نفر دژخیم رسانیده و سه نفر از آنها را کشت.
ماموران اطلاعات سپاه، درویشی به نام محمد ثلاث را به اتهام قتل سه مأمور بازداشت کرده و در بازداشتگاه بدون د سترسی به وکیل، زیر شکنجههای جسمی گرفتند. این درویش که در آن زمان ۵۰ ساله و پدر دو فرزند بود، ابتدا اتهام وارد شده را پذیرفت؛ و سپس موکداً اعلام کرد که زیر شکنجه وادار به این کار شده است.
حکومت جمهوری اسلامی، بی توجه به اعتراضات جهانی به سرکوب درویشان و بیتوجه به اشکالات عدیدهی حقوقی وارد به پرونده، در ۲۸ خردادماه ۱۳۹۷، محمد ثلاث را اعدام کرد. خبر اعدام این درویش مظلوم، موجی از خشم در داخل و خارج ایران به وجود آورد.
سرکوب تنوع دینی، آن هم به شکل خشن، روش همیشگی حکومت اسلامی از زمان تصدی قدرت در ایران بوده است. در کتابچهی «ناباورمندان» در بخش «علل تعقیب و سرکوب دینی در ایران» ضمن گزارش مختصر این سرکوب سیستماتیک، به تعلیل و تبیین آن پرداخته شده و از جمله آمده است:
«سرکوب دینی پس از ۵۷ در ایران شدت گرفت و به یک برنامه حکومتی سیستماتیک تبدیل شد. بهاییان پیش از ۵۷ هم گاهی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند؛ اما این برنامهای از ناحیه حکومت وقت نبود. به همین ترتیب میتوان دید که رهبران بسیاری از فرقههای صوفیه، به علت قتلهای مشکوکی که رخ داد، پس از ۵۷ ایران را ترک کردند و از میان آنها تنها مشایخ صوفیه گنابادی اصرار به ماندن در ایران نشان دادند. کمترین علتی که برای تشدید سرکوبهای دینی پس از ۵۷ به ذهن متبادر میشود، حاکمیت ذهنیت جزمیتاندیش روحانیت شیعه است؛ ذهنیتی که خود را حقیقت مطلق میداند و مدعیان رقیب را تحمل نمیکند.»
برای دسترسی به این گزارش رجوع کنید به:
dialog.tavaana.org/nonbelievers-5/
#ناباورمندان #ادیان_غیررسمی #درویش #درویش_گنابادی #تصوف #صوفی #محمد_ثلاث #نه_به_اعدام
https://t.me/majzooban_org
@Dialogue1402
«حامیان پزشکیان در سیرک انتخابات، دارند در حمایت از محمد فاضلی ، مشاور پزشکیان که صداوسیما میکروفنش رو قطع کرد، هشتگ میزنن که #بگذارید_حرفش_رو بزنه
البته به نظر من این مظلوم نمایی برای گرمکردن تنور انتخابات برنامهریزی شده بوده و ما از این بازیها زیاد از سوی رژیم دیدیم.
اما من میخوام به زندانیامون اشاره کنم، زندانیهایی که جرمی جز حرف زدن ندارن و الان توی زندان هستن و هیچوقت صدایی از همین اصلاحطلبان در نیومد که #بگذارید_حرفش_رو_بزنه
همیشه هم با حکومت در سرکوبها همراهی کردند و لباس سپاه تروریست رو پوشیدن و با افتخار گفتن که سپاهی هستند!
همین یک سال پیش دو نفر فقط به خاطر عقیدهشون و خداناباور بودن، اعدام شدند، کدوم یک از این اصلاحطلبا اعتراض کردن؟!
الان مجید توکلی، فاطمه سپهری، سعید مدنی، مهوش ثابت، نرگس محمدی، احمدرضا حائری، امیرسالار داوودی، نرگس محمدی، سپیده قلیان و ... جز حرف زدن مگه چه کار کرده بودن که زندانی هستن؟
تریبونتون قطع شد ناراحت شدین؟ دیدم محمد حبیبی، معلم و کنشگر صنفی و زندانی سیاسی سابق توییت خوبی نوشته بود:
"سخت بود آقای #محمد_فاضلی ؟
دفعه بعد که خواستی بیانیه روزنه گشایی بدهی، به هزاران معلم و دانشجو و کارگری فکر کن که بازداشت شدند، کتک خوردند، حبس کشیدند، تحقیر شدند و اخراج شدند.
به آن بازنشستهای که در مقابل چشمان همسرش، دستش را شکستند.
به دخترانی که هر روز سرکوب میشوند."
راستی، وقتی قاضی نمیذاشت نوید افکاری تو دادگاه حرفشو بزنه، نمیذاشت محمد حسینی حرفشو بزنه و .... اونوقت کجا بودین؟ شماها مگه معترضها رو به کرکس و ویرانیطلب بودن متهم نکرده بودین؟ شماها مگه به ماها نمیگفتین اغتشاشگر؟
خلاصه اینکه این تنور انتخابات با این شوهای تلویزیونی گرم بشو نیست، ما داغ دیدیم، میفهمید؟ میدونید داغ چیه؟!
ما میخوایم اصلا این رژیم نباشه، بعد بیایم گول بازیتون رو بخوریم و به حکومت آخوندها مشروعیت بدیم؟»
- متن ارسالی مخاطبان توانا
#سیرک_انتخابات #نه_به_جمهوری_اسلامی #رای_بی_رای #زندانیان_سیاسی #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
البته به نظر من این مظلوم نمایی برای گرمکردن تنور انتخابات برنامهریزی شده بوده و ما از این بازیها زیاد از سوی رژیم دیدیم.
اما من میخوام به زندانیامون اشاره کنم، زندانیهایی که جرمی جز حرف زدن ندارن و الان توی زندان هستن و هیچوقت صدایی از همین اصلاحطلبان در نیومد که #بگذارید_حرفش_رو_بزنه
همیشه هم با حکومت در سرکوبها همراهی کردند و لباس سپاه تروریست رو پوشیدن و با افتخار گفتن که سپاهی هستند!
همین یک سال پیش دو نفر فقط به خاطر عقیدهشون و خداناباور بودن، اعدام شدند، کدوم یک از این اصلاحطلبا اعتراض کردن؟!
الان مجید توکلی، فاطمه سپهری، سعید مدنی، مهوش ثابت، نرگس محمدی، احمدرضا حائری، امیرسالار داوودی، نرگس محمدی، سپیده قلیان و ... جز حرف زدن مگه چه کار کرده بودن که زندانی هستن؟
تریبونتون قطع شد ناراحت شدین؟ دیدم محمد حبیبی، معلم و کنشگر صنفی و زندانی سیاسی سابق توییت خوبی نوشته بود:
"سخت بود آقای #محمد_فاضلی ؟
دفعه بعد که خواستی بیانیه روزنه گشایی بدهی، به هزاران معلم و دانشجو و کارگری فکر کن که بازداشت شدند، کتک خوردند، حبس کشیدند، تحقیر شدند و اخراج شدند.
به آن بازنشستهای که در مقابل چشمان همسرش، دستش را شکستند.
به دخترانی که هر روز سرکوب میشوند."
راستی، وقتی قاضی نمیذاشت نوید افکاری تو دادگاه حرفشو بزنه، نمیذاشت محمد حسینی حرفشو بزنه و .... اونوقت کجا بودین؟ شماها مگه معترضها رو به کرکس و ویرانیطلب بودن متهم نکرده بودین؟ شماها مگه به ماها نمیگفتین اغتشاشگر؟
خلاصه اینکه این تنور انتخابات با این شوهای تلویزیونی گرم بشو نیست، ما داغ دیدیم، میفهمید؟ میدونید داغ چیه؟!
ما میخوایم اصلا این رژیم نباشه، بعد بیایم گول بازیتون رو بخوریم و به حکومت آخوندها مشروعیت بدیم؟»
- متن ارسالی مخاطبان توانا
#سیرک_انتخابات #نه_به_جمهوری_اسلامی #رای_بی_رای #زندانیان_سیاسی #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد داوری، فعال کارگری محبوس در زندان عادلآباد شیراز، در سلول انفرادی ست و همچنان در حال اعتصاب غذا.
این زندانی بیش از دو هفته است که در سلول انفرادی نگهداری میشود و همچنان در اعتصاب غذا است. در این مدت خانواده این زندانی هیچ خبری از او ندارند.
هرانا درباره اتهامات محمد داوری مینویسد:
شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی سید محمود ساداتی، محمد داوری را
به اتهام توهین به رهبری
به سه سال حبس تعزیری، منع خروج از کشور با ابطال گذرنامه، منع فعالیت در فضای مجازی و اقامت اجباری در شهرستان بردسیر کرمان به مدت دو سال محکوم کرده است
همچنین از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به نفع گروههای معاند در فضای مجازی
این فعال کارگری را به یک سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم کرده است.
آقای داوری پیش از این نیز به دلیل فعالیت های خود سابقه بازداشت و محکومیت را داشته است.
صدای زندانیان باشیم جمهوری اسلامی میخواهد ارتباط جامعه را با زندانیان قطع کند در حالی که هزاران نفر به دلیل حمایت از جامعه در زندان هستند.
محمد داوری جوانی ست تحصیلکرده که علاوه بر کارشناسی مهندسی عمران دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه گلستان شیراز هم بوده است.
#باری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
#محمد_داوری
@Tavaana_TavaanaTech
این زندانی بیش از دو هفته است که در سلول انفرادی نگهداری میشود و همچنان در اعتصاب غذا است. در این مدت خانواده این زندانی هیچ خبری از او ندارند.
هرانا درباره اتهامات محمد داوری مینویسد:
شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی سید محمود ساداتی، محمد داوری را
به اتهام توهین به رهبری
به سه سال حبس تعزیری، منع خروج از کشور با ابطال گذرنامه، منع فعالیت در فضای مجازی و اقامت اجباری در شهرستان بردسیر کرمان به مدت دو سال محکوم کرده است
همچنین از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به نفع گروههای معاند در فضای مجازی
این فعال کارگری را به یک سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم کرده است.
آقای داوری پیش از این نیز به دلیل فعالیت های خود سابقه بازداشت و محکومیت را داشته است.
صدای زندانیان باشیم جمهوری اسلامی میخواهد ارتباط جامعه را با زندانیان قطع کند در حالی که هزاران نفر به دلیل حمایت از جامعه در زندان هستند.
محمد داوری جوانی ست تحصیلکرده که علاوه بر کارشناسی مهندسی عمران دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه گلستان شیراز هم بوده است.
#باری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
#محمد_داوری
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در غروبی غمگین چند نفر از دوستان محمد حسینی، پیکر او را تحویل میگیرند و به مزارستانی میبرند که محمدمهدی کرمی هم آنجا دفنشده. پدر و مادر محمدمهدی میبینند که هیچ کس بر مزار او حاضرنیست و محمد درست مانند زمانی که زندهبود، تنها و غریب است. به همین خاطر به مزار او میروند و اشکی نثارش میکنند…
مگر میشود این جنایتها را فراموش کرد؟ مگر چند سال گذشته که باز هم عدهای از رایدادن به این حکومت میگویند؟!
- همراهان
#محمد_حسینی #مهسا_امینی #کیان_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مگر میشود این جنایتها را فراموش کرد؟ مگر چند سال گذشته که باز هم عدهای از رایدادن به این حکومت میگویند؟!
- همراهان
#محمد_حسینی #مهسا_امینی #کیان_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فایل صوتی محمد داوری از زندان عادلآباد شیراز:
در اعتراض به شکنجه و رفتارهای غیر قانونی نسبت به زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کردهام
محمد داوری، فعال مدنی و کارگری محبوس در زندان عادلآباد شیراز، با انتشار یک فایل صوتی از داخل زندان، دلایل اعتصاب غذای خود پس از ۱۷ روز و شرایط موجود در ایران زندان را تشریح کرده است.
او همچنین در متنی که در صفحه اینستاگرامش منتشر شده، نوشته:
بند ارشاد متشکل از چهار سلول است و ورودی بند در راهروی مرکزی زندان هیچگونه تابلو و اعلانی ندارد تا کسی از بازدیدکنندگان از وجود آن آگاه باشد. حتی به گفته زندانیان مسئولان حفاظت اطلاعات درب آن را با بنری بزرگ از انظار پنهان میکنند و یا آن را قبل از حضور بازدیدکنندگانی که از دیگر مراکز و ارگانها میآیند، خالی میکنند.
این بند دارای ۴ سلول است؛ سلولهایی تاریک که فاقد تهویه و سیستم سرمایشی و گرمایشی میباشد. زندانیان در این سلولها باید روی موکت و یا پلاستیک زباله بخوابند. در زمستان وضعیت به گونهای است که محبوسان این موکت را به روی خود میکشند موکتی که آنقدر کثیف است که اگر چند دقیقه بر روی آن قدم بزنید کف پاهایتان سیاه و کدر میشود.
ازدحام زندانیان در فضایی بسیار کوچک، نبود حمام و هیچگونه وسایل بهداشتی و عدم رسیدگی پزشکی و عدم دسترسی به ارتباط با خانواده و حتی مسئولان زندان این فضا را تبدیل به شکنجهگاه مخوفی کرده است.
بسیاری از زندانیان تحت فشار روحی و روانی دست یه خودکشی و خودزنی میزنند تا کسی صدای آنها را بشنود. شیوع بیماری پوستی و وجود حشرههای موذی در فضایی که حتی جارویی برای نظافت سلول وجود ندارد و انبوه زبالهها فضای ناچیز این سلول را تنگتر کرده است.
تجاوز، تهدید به قتل و سواستفاده کارمندان زندان از این فضا چیزی جز رعب و وحشت را برای زندانی تداعی نمیکند.
سرویس بهداشتی که با دیواره کوتاهی از اتاق جدا شده فاقد دمپایی است و استفاده از سرویس را دشوار کرده است. بوی تعفن و موشهای بزرگ که شبانه از چاه فاضلاب بیرون میآیند و ترس گزیدن انگشتها خواب را بر زندانیان حرام میکند. حتی برای صرف غذا چیزی به نام قاشق و سفره وجود ندارد و با دستهای کثیف باید آن غذا را نوش جان کرد.
آب گرم تنها نوشیدنی در دسترس برای زندانیان است و آنها باید با دست از سرویس آب بخورند.
زندانیان مبتلا به هپاتیت و ایدز از دیگر زندانیان تفکیک نشده و هیج انسانی نمیتواند خود را مصون از آنها بدارد، همچین فضای مخوفی را برای تنبیه زندانیان در نظر گرفتهاند.
#محمد_داوری #بیانیه #زندان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در اعتراض به شکنجه و رفتارهای غیر قانونی نسبت به زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کردهام
محمد داوری، فعال مدنی و کارگری محبوس در زندان عادلآباد شیراز، با انتشار یک فایل صوتی از داخل زندان، دلایل اعتصاب غذای خود پس از ۱۷ روز و شرایط موجود در ایران زندان را تشریح کرده است.
او همچنین در متنی که در صفحه اینستاگرامش منتشر شده، نوشته:
بند ارشاد متشکل از چهار سلول است و ورودی بند در راهروی مرکزی زندان هیچگونه تابلو و اعلانی ندارد تا کسی از بازدیدکنندگان از وجود آن آگاه باشد. حتی به گفته زندانیان مسئولان حفاظت اطلاعات درب آن را با بنری بزرگ از انظار پنهان میکنند و یا آن را قبل از حضور بازدیدکنندگانی که از دیگر مراکز و ارگانها میآیند، خالی میکنند.
این بند دارای ۴ سلول است؛ سلولهایی تاریک که فاقد تهویه و سیستم سرمایشی و گرمایشی میباشد. زندانیان در این سلولها باید روی موکت و یا پلاستیک زباله بخوابند. در زمستان وضعیت به گونهای است که محبوسان این موکت را به روی خود میکشند موکتی که آنقدر کثیف است که اگر چند دقیقه بر روی آن قدم بزنید کف پاهایتان سیاه و کدر میشود.
ازدحام زندانیان در فضایی بسیار کوچک، نبود حمام و هیچگونه وسایل بهداشتی و عدم رسیدگی پزشکی و عدم دسترسی به ارتباط با خانواده و حتی مسئولان زندان این فضا را تبدیل به شکنجهگاه مخوفی کرده است.
بسیاری از زندانیان تحت فشار روحی و روانی دست یه خودکشی و خودزنی میزنند تا کسی صدای آنها را بشنود. شیوع بیماری پوستی و وجود حشرههای موذی در فضایی که حتی جارویی برای نظافت سلول وجود ندارد و انبوه زبالهها فضای ناچیز این سلول را تنگتر کرده است.
تجاوز، تهدید به قتل و سواستفاده کارمندان زندان از این فضا چیزی جز رعب و وحشت را برای زندانی تداعی نمیکند.
سرویس بهداشتی که با دیواره کوتاهی از اتاق جدا شده فاقد دمپایی است و استفاده از سرویس را دشوار کرده است. بوی تعفن و موشهای بزرگ که شبانه از چاه فاضلاب بیرون میآیند و ترس گزیدن انگشتها خواب را بر زندانیان حرام میکند. حتی برای صرف غذا چیزی به نام قاشق و سفره وجود ندارد و با دستهای کثیف باید آن غذا را نوش جان کرد.
آب گرم تنها نوشیدنی در دسترس برای زندانیان است و آنها باید با دست از سرویس آب بخورند.
زندانیان مبتلا به هپاتیت و ایدز از دیگر زندانیان تفکیک نشده و هیج انسانی نمیتواند خود را مصون از آنها بدارد، همچین فضای مخوفی را برای تنبیه زندانیان در نظر گرفتهاند.
#محمد_داوری #بیانیه #زندان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پانزده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر
ماه تیری که در اوج ناباورانه طعم تلخ زندان ، شکنجه و مرگ انسانیت را تجربه کردم. پانزده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر ، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تنهامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود، میرفتیم .. میرفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید، هوشی نمانده بود در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده بود.انگار زمان ایستاده بود، خورشید مرده بود ! روز شب میشد و شب آنقدر بلند، که روشنیهای تیر، تار میشد. هر ماه تیری که میرسد، شب نالههای امیر برایم زنده میشود که از مادرش چشمهایش را میخواست، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، هر ماه تیر که میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره می سوزد.. تو یادت هست محسن ! لباست را درآوردی و مرا با آن باد میزدی ! محسن؛ هنوز تنم میسوزد ، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگ تر می شد و تو ایستادهتر، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی!
من ماه تیر را دوست ندارم، آخر یاد دستهای بسته ی محمد میافتم ، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی ، با دستهای زنجیر شده بر تخت، در آنجا جهنم کهریزک را میگویم! او مدام نگران بود و بیقرار، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود. بعداً خبر قبولیش را شنیدم، البته نه در کنکور، شنیدم در آزمون دیگری پذیرفته شد.
از تمام آن روزهای سرد و سیاه ، از آن روزی که دوباره در روزنگارمان، یادآور تلخی و سیاهی شد. از آن هجده ِ تیر ده سال گذشته بود و هنوز چیزی تمام نشده بود که دوباره روز بد دیگری آغاز شد، هجده ِ تیری دیگر خونهای ریخته و پایمال شدهی هجده تیر ۷۸ و مادری که از آن سال تا به امروز سعیدش ( #سعید_زینالی ) را هنوز جستجو میکند! و دوباره هجده تیری دیگر و زخم های من همه از این روز است از این روز ! هر ماه تیری که از راه میرسد، دوباره باز تنم می لرزد از یادِ آن همه، از دیدن زخمهای مانده بر تنم پانزده سال گذشت ! و هنوز مانده بر تنم، مانده بر قلبم، زخمهای آن ماه تیرگی.»
.
✍️ مسعود علیزاده
#محسن_روح_الامینی
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_پوراندرجانی
#سعید_زینالی
#رای_بی_رای
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ماه تیری که در اوج ناباورانه طعم تلخ زندان ، شکنجه و مرگ انسانیت را تجربه کردم. پانزده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر ، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تنهامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود، میرفتیم .. میرفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید، هوشی نمانده بود در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده بود.انگار زمان ایستاده بود، خورشید مرده بود ! روز شب میشد و شب آنقدر بلند، که روشنیهای تیر، تار میشد. هر ماه تیری که میرسد، شب نالههای امیر برایم زنده میشود که از مادرش چشمهایش را میخواست، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، هر ماه تیر که میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره می سوزد.. تو یادت هست محسن ! لباست را درآوردی و مرا با آن باد میزدی ! محسن؛ هنوز تنم میسوزد ، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگ تر می شد و تو ایستادهتر، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی!
من ماه تیر را دوست ندارم، آخر یاد دستهای بسته ی محمد میافتم ، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی ، با دستهای زنجیر شده بر تخت، در آنجا جهنم کهریزک را میگویم! او مدام نگران بود و بیقرار، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود. بعداً خبر قبولیش را شنیدم، البته نه در کنکور، شنیدم در آزمون دیگری پذیرفته شد.
از تمام آن روزهای سرد و سیاه ، از آن روزی که دوباره در روزنگارمان، یادآور تلخی و سیاهی شد. از آن هجده ِ تیر ده سال گذشته بود و هنوز چیزی تمام نشده بود که دوباره روز بد دیگری آغاز شد، هجده ِ تیری دیگر خونهای ریخته و پایمال شدهی هجده تیر ۷۸ و مادری که از آن سال تا به امروز سعیدش ( #سعید_زینالی ) را هنوز جستجو میکند! و دوباره هجده تیری دیگر و زخم های من همه از این روز است از این روز ! هر ماه تیری که از راه میرسد، دوباره باز تنم می لرزد از یادِ آن همه، از دیدن زخمهای مانده بر تنم پانزده سال گذشت ! و هنوز مانده بر تنم، مانده بر قلبم، زخمهای آن ماه تیرگی.»
.
✍️ مسعود علیزاده
#محسن_روح_الامینی
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_پوراندرجانی
#سعید_زینالی
#رای_بی_رای
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پانزده سال گذشت: هجدهم تیر هشتاد و هشت، بازداشتگاهی به نام کهریزک
ساعت سه صبح است، تارهای اسارت تنیدهاند، دستان گناهآلود بر ما، بوی دود و صدای شکنجه انسانهای بیگناه به گوش میرسد و ما همگی در شوک و اظطرابیم، اینجا زمان ایستاده است و تنها گردونه بیداد است و میچرخد. اینجا روزهای بلندش کوتاه میشود در امتداد شکنجه تنهایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته است، میرویم.. میرویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر تابی نمانده است، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید، هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده.
انگار خورشید مرده است! روز شب میشود و شب آنقدر بلند، که روشنیهای تیر ، تار میشد. اینجا صحرا است و همگیمان تنها توهم نوشیدن آب داریم، گلوی خشکیده ما را تر میکند، اینجا بیابانیست که نیشهای تیز ، زهر سیاه در رگ سرخ ما میریزند، ساعت سه صبح است، صدای نالههای امیر در گوشم میپیچد که از مادرش چشمهایش را میخواهد، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد همش جلوی چشمانم است..
هر ۱۸ تیری که از راه میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره میسوزد.. محسن عزیزم ؛ هنوز تنم میسوزد، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگتر میشد و تو ایستادهتر ، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن ؛ تو میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، ولی هیچ وقت این مهم را عنوان نکردی تا نشان دهد بزرگی آدمی را ، تا نشان دهی که اعتقاد داشتن به چیزی حد و مرز نمیشناسد.
در تنگاتنگ بدنهای کوفته و زخمیمان، رفیقی دارد جان میدهد، اینجا سکوت مرگ است، یا نعره زنجیر که میدرد شب را و صدای ضجههای ما که با خود میبرد باد، اینجا دیوارها خون میگیرند و از درون میلههای قطور جهنم کهریزک صدای شکستن استخوان یاران میآید. گویا اینجا آخر دنیاست! و در آخر به یاد دستهای بسته ی محمد میافتم، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد . ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی ، با دستهای زنجیر شده بر تخت ، در آنجا کهریزک را میگویم او مدام نگران بود و بیقرار ، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود.»
از اینستاگرام مسعوعلیزاده از جانبهدربردگان کهریزک
#محسن_روح_الامینی
#محمد_کامرانی
#امیر_جوادی_فر
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#جنایت_کهریزک_فراموش_نخواهد_شد
#علیه_فراموشی
#رای_بی_رای
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ساعت سه صبح است، تارهای اسارت تنیدهاند، دستان گناهآلود بر ما، بوی دود و صدای شکنجه انسانهای بیگناه به گوش میرسد و ما همگی در شوک و اظطرابیم، اینجا زمان ایستاده است و تنها گردونه بیداد است و میچرخد. اینجا روزهای بلندش کوتاه میشود در امتداد شکنجه تنهایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته است، میرویم.. میرویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر تابی نمانده است، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید، هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده.
انگار خورشید مرده است! روز شب میشود و شب آنقدر بلند، که روشنیهای تیر ، تار میشد. اینجا صحرا است و همگیمان تنها توهم نوشیدن آب داریم، گلوی خشکیده ما را تر میکند، اینجا بیابانیست که نیشهای تیز ، زهر سیاه در رگ سرخ ما میریزند، ساعت سه صبح است، صدای نالههای امیر در گوشم میپیچد که از مادرش چشمهایش را میخواهد، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد همش جلوی چشمانم است..
هر ۱۸ تیری که از راه میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره میسوزد.. محسن عزیزم ؛ هنوز تنم میسوزد، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگتر میشد و تو ایستادهتر ، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن ؛ تو میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، ولی هیچ وقت این مهم را عنوان نکردی تا نشان دهد بزرگی آدمی را ، تا نشان دهی که اعتقاد داشتن به چیزی حد و مرز نمیشناسد.
در تنگاتنگ بدنهای کوفته و زخمیمان، رفیقی دارد جان میدهد، اینجا سکوت مرگ است، یا نعره زنجیر که میدرد شب را و صدای ضجههای ما که با خود میبرد باد، اینجا دیوارها خون میگیرند و از درون میلههای قطور جهنم کهریزک صدای شکستن استخوان یاران میآید. گویا اینجا آخر دنیاست! و در آخر به یاد دستهای بسته ی محمد میافتم، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد . ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی ، با دستهای زنجیر شده بر تخت ، در آنجا کهریزک را میگویم او مدام نگران بود و بیقرار ، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود.»
از اینستاگرام مسعوعلیزاده از جانبهدربردگان کهریزک
#محسن_روح_الامینی
#محمد_کامرانی
#امیر_جوادی_فر
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#جنایت_کهریزک_فراموش_نخواهد_شد
#علیه_فراموشی
#رای_بی_رای
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
معصومه احمدی، مادر جاویدنام محمد قبادلو نوشتهای با پس زمینه عکس فرزندش را در استوری اینستاگرام خود به شرح زیر منتشر کرد:
«امشب آخرین شبیه که ملت شریف و فهیم هستیم بعدش میشیم دشمن مفسد في الارض اغتشاشگران اراذل و اوباش فتنهگر و ...»
جمهوری اسلامی و کاندیداهای آن، همواره در روزهای نمایش انتخابات، ادبیاتی را برای جلب مشارکت مردم به کار میبرند که با گفتار و رفتار آنها در زمان رسیدن به مقصود و دستیابی به قدرت مغایر است.
گرچه در این دوره هر دو کاندیدا به طور مشخص تاکید کردند که تابع فرامین رهبر هستند و حتی یکیشان دیگری را تهدید به اعدام کرد و بر لزوم قطع اینترنت در زمان اعتراضات مردمی تاکید کرد!!
محمد قبادلو را فراموش نمیکنیم، جوان کارگری کم برای آزادی به خیابان رفته بود و توسط جمهوری اسلامی بازداشت شد، متهم به کاری شد که نکرده بود و در دادگاهی ناعادلانه به اعدام محکوم شد و به قتل رسید.
#محمد_قبادلو #رای_بی_رای
#انتصابات #سیرک_انتخابات
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امشب آخرین شبیه که ملت شریف و فهیم هستیم بعدش میشیم دشمن مفسد في الارض اغتشاشگران اراذل و اوباش فتنهگر و ...»
جمهوری اسلامی و کاندیداهای آن، همواره در روزهای نمایش انتخابات، ادبیاتی را برای جلب مشارکت مردم به کار میبرند که با گفتار و رفتار آنها در زمان رسیدن به مقصود و دستیابی به قدرت مغایر است.
گرچه در این دوره هر دو کاندیدا به طور مشخص تاکید کردند که تابع فرامین رهبر هستند و حتی یکیشان دیگری را تهدید به اعدام کرد و بر لزوم قطع اینترنت در زمان اعتراضات مردمی تاکید کرد!!
محمد قبادلو را فراموش نمیکنیم، جوان کارگری کم برای آزادی به خیابان رفته بود و توسط جمهوری اسلامی بازداشت شد، متهم به کاری شد که نکرده بود و در دادگاهی ناعادلانه به اعدام محکوم شد و به قتل رسید.
#محمد_قبادلو #رای_بی_رای
#انتصابات #سیرک_انتخابات
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
📍محمد نوریزاد از داخل زندان :
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
✍️ به نام خدای آزادی
از انفرادی نوریزاد تا انتخابات
پرده اول:
شنبه ۱۹ خرداد بود که آقای نوریزاد تماس گرفتند و گفتند؛ به خاطر عدم توجه مسئولین زندان به حقوق زندانیان؛ از جمله گرانفروشی میوه و ارزاق زندانیان و مافیای مواد مخدر، از امروز اعتصاب غذا را شروع میکنم و به ملاقات هم نخواهم آمد، و تماسی هم نخواهم داشت.
روز بعد او را به انفرادی منتقل میکنند. پس از پنج روز باخبر شدیم که به بند منتقل شدند.
پرده دوم :
چهارشنبه ۶ تیر با وجودیکه میدانستم ایشان برای ملاقات نخواهند آمد، به اوین رفتم؛ چرا که دکتر دندانپزشک ایشان نامه ای را به تاریخ ۱۲ تیر جهت اعزام آقای نوری زاد به بهداری اوین نوشته بودند که باید به دست مسئولین میرساندم.
پس از بالا و پائین رفتن ها، آقای حق جو مسئول جدید سالن ملاقات نامه را دریافت کردند. جویای حال آقای نوری زاد شدم؛ گفتند: من خبر ندارم، باید خوب باشند. به طبقه سوم برای ملاقات رفتم؛ منتظر ماندم، ولی از آقای نوریزاد خبری نشد؛ از هم بندیها سوال کردم؛ خبر درستی به من ندادند. مجددا به دفتر آقای حق جو مراجعه کردم و گفتم؛ من باید بدانم که آیا ایشان همچنان در اعتصاب هستند یا نه؟
گفتند: تا بیست دقیقه دیگر رئیس زندان، آقای فرزادی می آیند؛ بمانید و با ایشان صحبت کنید. معاون بند ۸ آقای سنجری هم آنجا بودند. گفتند؛ حالشان خوب است.
منتظر ماندم؛ خبری نشد. معاون رئیس زندان آقای توسلی آمدند.
گفتند: حالشان خوب است. گفتم: سه شنبه آینده وقت دندانپزشکی دارند، ایشان را حتما بفرستید و اگر نیامدند به من اطلاع بدهید تا وقت دکتر آزاد شود. قول دادند که به من خبر میدهند.
پرده سوم:
سه شنبه ۱۲ تیر به امید دیدار آقای نوریزاد به دندانپزشکی رفتیم؛ تا ظهر منتظر ماندیم. خبری نشد.
پرده چهارم:
چهارشنبه ۱۳ تیر به اوین رفتیم؛ ملاقات حضوری بود؛ آقای نوری زاد آمدند؛ کم جان و کم انرژی.
پرسیدم: در این یکماه بی خبری چه بر تو گذشته؟! او تعریف میکرد و ما دردمندانه گوش میدادیم:
«پس از انتشار اعتراض من، روز یکشنبه ۲۰ تیر مرا از کارگاه به انفرادی بردند، حتی اجازه ندادند کتابی، دفتری با خود ببرم. از همان لحظه اعتصاب خشک را شروع کردم؛ نه آبی و نه غذایی خوردم تا روز چهارم که چشمانم سیاهی رفت؛ به حالت اغماء افتادم. مرا به بهداری برده و احیاء کردند، سپس به بند منتقل شدم.
روز بعد به کارگاه رفته بودم که دوباره آنجا بیهوش شدم. مرا به بهداری برده و به ناچار مرا به بیمارستان طالقانی منتقل کرده بودند. چشمانم را که باز کردم شب شده بود؛ خودم را روی تخت بیمارستان دیدم. صبح روز بعد مرا به اوین بازگرداندند.»
به او گفتم: این همه اتفاق افتاده و ما بیخبر بودیم...؟!!!…
از روز اعتصاب تا به امروز هم تلفنش قطع بوده، واقعا مرحبا به شما، دستمریزاد...!!!
مسئولین زندان بدانند و حتما میدانند که به لحاظ قانونی فقط یک روز، "فقط یک روز" میتوانند زندانی را در انفرادی نگه دارند، و زیاده برآن بدون مجوز غیر قانونی است.
چه میگویم: قانون...؟!!!!!
شما برای زندانیان مرگ تدریجی را رقم می زنید و ابایی هم ندارید، ولی بدانید مسئول تمامی این رفتارهای غیرقانونی و غیر انسانی شما هستید.
در حین صحبت ها متوجه شدم که متاسفانه ایشان را به سهو یا به عمد به دندانپزشکی اعزام نکرده اند. باید اعتراضم را به معاون زندان برسانم و به او بگویم: که چه شد قول و قرارشان؟!!
پرده آخر:
بحث شیرین انتخابات در اوین هم ما را رها نمیکند؛ یکی از خواهران آقای نوری زاد پرسید: مردم میپرسند چه کنند؟ آقای نوری زاد با عصبانیت پاسخ داد: چه کنند...؟!!
📍«مردم ما هیولای جمهوری اسلامی را به خود واگذارند، و صندوق های رای را بر کله همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند.»
فاطمه ملکی
۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمد_نوریزاد #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
✍️ به نام خدای آزادی
از انفرادی نوریزاد تا انتخابات
پرده اول:
شنبه ۱۹ خرداد بود که آقای نوریزاد تماس گرفتند و گفتند؛ به خاطر عدم توجه مسئولین زندان به حقوق زندانیان؛ از جمله گرانفروشی میوه و ارزاق زندانیان و مافیای مواد مخدر، از امروز اعتصاب غذا را شروع میکنم و به ملاقات هم نخواهم آمد، و تماسی هم نخواهم داشت.
روز بعد او را به انفرادی منتقل میکنند. پس از پنج روز باخبر شدیم که به بند منتقل شدند.
پرده دوم :
چهارشنبه ۶ تیر با وجودیکه میدانستم ایشان برای ملاقات نخواهند آمد، به اوین رفتم؛ چرا که دکتر دندانپزشک ایشان نامه ای را به تاریخ ۱۲ تیر جهت اعزام آقای نوری زاد به بهداری اوین نوشته بودند که باید به دست مسئولین میرساندم.
پس از بالا و پائین رفتن ها، آقای حق جو مسئول جدید سالن ملاقات نامه را دریافت کردند. جویای حال آقای نوری زاد شدم؛ گفتند: من خبر ندارم، باید خوب باشند. به طبقه سوم برای ملاقات رفتم؛ منتظر ماندم، ولی از آقای نوریزاد خبری نشد؛ از هم بندیها سوال کردم؛ خبر درستی به من ندادند. مجددا به دفتر آقای حق جو مراجعه کردم و گفتم؛ من باید بدانم که آیا ایشان همچنان در اعتصاب هستند یا نه؟
گفتند: تا بیست دقیقه دیگر رئیس زندان، آقای فرزادی می آیند؛ بمانید و با ایشان صحبت کنید. معاون بند ۸ آقای سنجری هم آنجا بودند. گفتند؛ حالشان خوب است.
منتظر ماندم؛ خبری نشد. معاون رئیس زندان آقای توسلی آمدند.
گفتند: حالشان خوب است. گفتم: سه شنبه آینده وقت دندانپزشکی دارند، ایشان را حتما بفرستید و اگر نیامدند به من اطلاع بدهید تا وقت دکتر آزاد شود. قول دادند که به من خبر میدهند.
پرده سوم:
سه شنبه ۱۲ تیر به امید دیدار آقای نوریزاد به دندانپزشکی رفتیم؛ تا ظهر منتظر ماندیم. خبری نشد.
پرده چهارم:
چهارشنبه ۱۳ تیر به اوین رفتیم؛ ملاقات حضوری بود؛ آقای نوری زاد آمدند؛ کم جان و کم انرژی.
پرسیدم: در این یکماه بی خبری چه بر تو گذشته؟! او تعریف میکرد و ما دردمندانه گوش میدادیم:
«پس از انتشار اعتراض من، روز یکشنبه ۲۰ تیر مرا از کارگاه به انفرادی بردند، حتی اجازه ندادند کتابی، دفتری با خود ببرم. از همان لحظه اعتصاب خشک را شروع کردم؛ نه آبی و نه غذایی خوردم تا روز چهارم که چشمانم سیاهی رفت؛ به حالت اغماء افتادم. مرا به بهداری برده و احیاء کردند، سپس به بند منتقل شدم.
روز بعد به کارگاه رفته بودم که دوباره آنجا بیهوش شدم. مرا به بهداری برده و به ناچار مرا به بیمارستان طالقانی منتقل کرده بودند. چشمانم را که باز کردم شب شده بود؛ خودم را روی تخت بیمارستان دیدم. صبح روز بعد مرا به اوین بازگرداندند.»
به او گفتم: این همه اتفاق افتاده و ما بیخبر بودیم...؟!!!…
از روز اعتصاب تا به امروز هم تلفنش قطع بوده، واقعا مرحبا به شما، دستمریزاد...!!!
مسئولین زندان بدانند و حتما میدانند که به لحاظ قانونی فقط یک روز، "فقط یک روز" میتوانند زندانی را در انفرادی نگه دارند، و زیاده برآن بدون مجوز غیر قانونی است.
چه میگویم: قانون...؟!!!!!
شما برای زندانیان مرگ تدریجی را رقم می زنید و ابایی هم ندارید، ولی بدانید مسئول تمامی این رفتارهای غیرقانونی و غیر انسانی شما هستید.
در حین صحبت ها متوجه شدم که متاسفانه ایشان را به سهو یا به عمد به دندانپزشکی اعزام نکرده اند. باید اعتراضم را به معاون زندان برسانم و به او بگویم: که چه شد قول و قرارشان؟!!
پرده آخر:
بحث شیرین انتخابات در اوین هم ما را رها نمیکند؛ یکی از خواهران آقای نوری زاد پرسید: مردم میپرسند چه کنند؟ آقای نوری زاد با عصبانیت پاسخ داد: چه کنند...؟!!
📍«مردم ما هیولای جمهوری اسلامی را به خود واگذارند، و صندوق های رای را بر کله همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند.»
فاطمه ملکی
۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمد_نوریزاد #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با ما از کربلا میگویید؟!
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech