آموزشکده توانا
56K subscribers
31.6K photos
37.2K videos
2.55K files
19.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
منوچهر بختیاری

۲۵ آبان ۱۳۹۸، دومین روز اعتراضات گسترده مردم به گرانی بنزین، پویا بختیاری، مهندس ۲۷ ساله، جوان و ایران‌دوست، به میان مردم معترض کرج می‌رود. او در حالی که فیلمی از خود ضبط کرده و استوری می‌کند، مردم را به شهامت فراخوانده و می‌گوید:
«من هم پسر کسی هستم! می‌دونید اومدم اینجا جونم رو به خطر گذاشتم. مادرا، پدرا، شما هم بچه‌هاتون رو بگید بیان بیرون! یکبار برای همیشه این رژیم فاسد و تبهکار رو که چهل ساله مردم عزیز ایران رو بدبخت کرده، از بین ببریم! مردم این فرصت رو از دست ندید.»

دقایقی بعد از ملحق شدن پویا به جمعیت معترض، در مقابل چشمان مادرش ناهید شیربیشه، با تیری که به سرش اصابت کرد، بر زمین می‌افتد.

برای خانواده بختیاری، زندگی از ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به بعد یک معنا داشت: دادخواهی.

پدر پویا نگذاشت پرچم محبوب فرزندش که آن را درفش حقیقی ایران می‌دانست بر زمین بیفتد. هر جایی که پا می‌گذاشت، به نام پویا، به مردم پرچم شیر و خورشید می‌بخشید.

منوچهر بختیاری کارزار بین‌المللی برای #دادخواهی جان فرزندش و کلیهٔ جان‌باختگان نظام جمهوری اسلامی را به راه انداخت و لحظه‌ای از پا ننشست.

او در چهلمین روز مرگ فرزندش، با نوشتن نامه‌ای به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از مرگ فرزند جوان خود و آزارهایی که کل خانواده بختیاری از بازداشت تا بیکاری و تهدید متحمل شدند، خبر داد.

در دی‌ماه ۱۳۹۸، وقتی با زور و تهدید منوچهر بختیاری و برادرش مهرداد را به تشییع جنازه قاسم سلیمانی بردند، او در پیامی ویدئویی، قاسم سلیمانی را «مزدور و آلت‌دست ملاها» نامید و حضور خود را از سر اجبار و با تهدید نیروهای امنیتی اعلام کرد.

منوچهر بختیاری هم‌اکنون در زندان، محکوم به ۳ سال و نیم حبس، ۲ سال و نیم تبعید، و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، «به جرم دادخواهی» و پیگیری پرونده کشته شدن پسرش است. او این حکم را «ناعادلانه» می‌داند و تأکید کرده است که در جریان رسیدگی به پرونده خود، از داشتن وکیل بی‌بهره بوده و هیچ‌گاه از زمان برگزاری جلسات نیز اطلاعی نداشته است.

او در آبان ۱۴۰۳، به دنبال وخامت بیماری و عدم دریافت امکانات پزشکی، اعتصاب غذا کرد که به درخواست شاهزاده رضا پهلوی، بعد از ۹ روز به اعتصاب خود پایان داد.

#منوچهر_بختیاری، پدری دادخواه است که رژیم جمهوری اسلامی از هیچ شکنجه و آسیبی در حق او و خانواده‌اش دریغ نکرده است. امروز وظیفه خود می‌دانیم او را به یاد آوریم و مقاومتش در برابر بیداد جمهوری اسلامی را ارج بگذاریم، تا روز آزادی او و همه‌ی دادخواهان.

از صفحه مانا نیستانی

#منوچهر_بختیاری #دادخواهی #پویا_بختیاری #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دهم بهمن زادروزجاویدنام سجاد قائمی است، خواهرش شیوا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت؛
 
«باز ۱۰بهمن دیگری از راه رسید و تو نیستی
تلخ ترین تولد زندگیم روز تولد توست سجادم💔
تولدت مبارک عزیز خواهر»

سجاد قائمی فرزند علی و گل‌بس در ۱۰ بهمن ۱۳۷۰ در خانواده‌ای قشقایی در شیراز به دنیا آمد. دو سال پیش از تولد او خانواده‌اش داغدار مرگ مهران برادر بزرگترش بودند که در همان روز و همان ساعت ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ ساعت ۹ صبح از دنیا رفته بود.

تولد سجاد در دومین سالگرد فقدان مهران امید و شور تازه‌ای در دل خانواده‌اش ایجاد کرد او را معجزه‌ای برای تغییر سرنوشتشان می‌دانستند، او آرام، مهربان و صبور بود. دیپلم داشت و قبلاً کافه‌داری می‌کرد اما مدتی بود که بیکار شده بود.

با آغاز خیزش انقلابی در سال ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا امینی، سجاد نیز همچون بسیاری از جوانان معترض در خیابان‌های شیراز حاضر شد شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، همراه با یکی از دوستانش به معالی آباد یکی از مراکز تجمع مردم رفت خیابان‌ها شلوغ‌تر از همیشه بود نیروهای سرکوبگر با خشونتی وحشیانه مردم را مورد حمله قرار می‌دادند.

سجاد که ماشینش را در یکی از کوچه‌ها پارک کرده بود زمانی که قصد داشت به سمت آن برود ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین وارد کوچه شد. سرنشین عقب از فاصله نزدیک با هشتاد گلوله ساچمه‌ای به بدنش شلیک کرد و سپس از محل گریخت. سجاد غرق در خون بر زمین افتاد مردم او را سریع به بیمارستان رساندند اما به دلیل خونریزی شدید و جراحات سنگین در ساعت ۱۰:۳۰ همان شب جان باخت.

پیکر بی جان او در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم در دارالرحمه‌ی شهرک کشن شیراز به خاک سپرده شد. اما مراسم تدفین او به اعتراض و قیامی مردمی تبدیل شد قشقایی‌ها که در عزاداری‌هایشان سنت دیرینه‌ی ده وره" (وارونه) - موسیقی سوگواری خاص جوانان کشته شده و مجرد را اجرا می‌کنند با نواختن این موسیقی و سر دادن شعارهای ضد حکومتی خشم خود را نشان دادند نیروهای امنیتی با گلوله‌های جنگی به سوی مردم شلیک کردند و چندین نفر را زخمی و به قتل رساندند.

هیچ نهادی مسئولیت قتل سجاد را بر عهده نگرفت. مأموران به خانواده‌اش گفتند که فرد شلیک کننده یک تروریست بوده که برای رد گم کردن لباس نیروهای امنیتی را بر تن کرده است.

مدتی پیش از جان‌باختن، سجاد یادداشتی نوشته بود

زندگی دفترچه‌ای است که شروع و پایانش در اختیار ما نیست. ما که شروعش را نفهمیدیم پایانش را هم نخواهیم دید. شاید گوش‌های ما سنگین شده یا چشم‌هایمان ضعیف که حقیقت را به شکل دیگری مینویسیم زندگی کوتاه است به اندازه یک جمله‌ای که حتی شروع و پایانش را خودمان تعیین نمی‌کنیم

خانواده سجاد باور داشتند که خداوند او را به جای مهران به آن‌ها بخشیده و همیشه از او مراقبت خواهد کرد. اما او همچون پرنده‌ای از میانشان پر کشید. خودش معتقد بود که برای آزاد شدن وطن باید افرادی مثل او برای آزادی مبارزه کنند.

سجاد رفت اما یاد و نامش دل مردم آزادی خواه زنده خواهد ماند.

#سجاد_قائمی #شیراز #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
علی شریف‌زاده، وکیل دادگستری با انتشار متنی در شبکه اجتماعی ایکس از کاهش حکم آقای ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی کرمی، خبر داد.
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی ‎#ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»

او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»

وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»

ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.

#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یکی از همراهان همیشگی توانا ضمن ارسال این تصویر نوشت:
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»

ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد

چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:

«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطره‌ای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره‌ از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را می‌سوزونه!

من: آخه از بچه‌هایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزه‌ای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده‌ بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی  یک‌ باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن می‌مونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"

این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخم‌هایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور می‌کردند و آدم می‌کشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالی‌شان به مردم اعدام کردند.»


#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام محمود احمدی ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«به رسم نیاکانمان بار دیگر پنج شنبه ۱۱/۱۱/۱۴۰۳

کنار قبر خالی از پیکر برادرم، مادرم با چادری که دوسال گره‌اش رو باز نکرده و دو سال نوحه همیشگی‌اش نوحه بی‌کسی و بی‌کفنی پست
صدای گریه‌های مادرم غمگین‌ترین و
دل‌خراش‌ترین صداست چرا که هر پنج شنبه شما در کنار سنگی سرد
ما در کنار قبری خالی و لباسی که جای پیکر خاک شد

حتی غممون هم با هم فرق داره.........»

ـ پس از کشته‌شدن #کیان_پیرفلک ، سرکوبگران این سناریو را ساختند که این جوانان مبارز ایذه بودند که به ماشین پدر کیان تیراندازی کرده‌اند، ادعایی که همه خانواده‌های دادخواه و شاهدان رد کرده‌اند. به تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۱ نیروهای حکومتی به روستای پرسوراخ حمله کرده؛ #محمود_احمدی و #حسین_سعیدی را به رگبار بستند. پیکر آن‌ها را با خود برده و تا کنون به خانواده‌های ایشان تحویل نداده‌اند.
محمود و حسین، همان جوانمردانی بودند که پیکر جاویدنام #حامد_سلحشور را از خاک بیرون کشیده و به خانواده وی تحویل دادند و این‌گونه خانواده توانستند حامد را در زادگاهش با رعایت رسم و رسوم معمول به خاک بسپارند.
خانواده محمود اما، لباس‌های جگرگوشه‌اشان را به جای پیکرش، دفن کرده‌اند.

ربودن پیکر کشته‌شدگان و اجازه ندادن ساخت آرامگاه و عزاداری برای کشته‌شدگان، ستم مضاعفی است که رژیم بر خانواده‌های کشته‌شده‌ها روا می‌دارد.

#محمود_احمدی
#ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماه‌منیر مولایی‌راد، مادر کیان پیرفلک، در ویدیویی که صدای او را می‌شنویم، پیام همبستگی در برابر ظلم و بی‌عدالتی را بیان می‌کند. او با کلماتی دردآلود از رنجی سخن می‌گوید که بر فرزندش و دیگر قربانیان ستم رفته است و بر لزوم اتحاد، همدلی و انسانیت تأکید می‌کند. متن سخنان او در این ویدیو به شرح زیر است:

چه فرقی می‌کند پرچم چه رنگی باشد؟ چه فرقی می‌کند عضو چه حزبی باشی؟ چه فرقی می‌کند از کدام قوم یا پیرو کدام دین باشی؟ یا حتی طرفدار کدام تیم باشی؟

وقتی برده‌ای، وقتی معنای انسان بودن را از یاد برده‌ای، وقتی سال‌ها برای قد کشیدن و رشد ذهن و شعور فرزندت تلاش کنی و ناگهان، بر سر عقاید پوسیده، برای چپاول بیشتر، و به‌خاطر حرزگی ذهنی برخی، مانند کفتارهای گرسنه به بره‌ای زیبا و بی‌دفاع حمله کنند و خونش را بریزند، و تو مجبور شوی او را بدزدی تا نبرندش، دیگر هیچ چیز برایت فرقی ندارد.

کفتارها نَفْس نمی‌گیرند، قول نمی‌دهند که دیگر ندَرند. پس تنها تکه‌تکه کردن آن‌ها می‌تواند برای لحظه‌ای دلت را آرام کند.

دنیای ما قرار نبود این‌قدر بد شود. قرار نبود بزرگ شدن بچه‌هایمان را نبینیم. قرار نبود به دست همنوع خودمان کشته شویم.

بگذارید یک‌رنگ باشیم. یا اصلاً رنگارنگ باشیم، اما مانند رنگین‌کمان! با اتحادی زیبا، منظره‌ای چشم‌نواز خلق کنیم.

جدا بودن رنگ‌ها نه‌تنها رنگین‌کمان را نمی‌سازد، بلکه وقتی تنها باشند، هیچ جذابیتی ندارند و در دنیای تک‌رنگ خود شکست می‌خورند.

کاش کمی اتحاد داشتیم؛ برای بهتر زندگی کردن، برای دوست داشتن همنوع خودمان. کاش کسانی که به جایگاهی رسیده‌اند، می‌فهمیدند که آن جایگاه برای خوردن، دزدیدن، و کشتن نیست. برای خدمت کردن است. برای نوکری مردم، نه اینکه مردم نوکر آن‌ها باشند.

هیچ‌کس صاحب جان و مال دیگری نیست، جز خود آن فرد. هر کسی شغلی دارد و هیچ شغلی نباید بالاتر از دیگری تعریف شود.

هیچ شغلی نباید توجیه‌گر جنایت باشد. گرفتن جان کسی که گاهی گوشه‌ای ذهنش به خدا پناه می‌برد، ظلم به خداست.

تو در برابر خدا باید پاسخگو باشی. چه حقی داری که جان بگیری؟ جانی که خدا داده؟

کمی فکر کن به روزی که فرزند خودت را سلاخی کنند، فقط به‌خاطر گناه پدر و مادری که خون فرزندان دیگران را مکیده‌اند.


#ماهمنیر_مولایی_راد #کیان_پیرفلک #میثم_پیرفلک #پویا_مولایی_راد #دادخواهی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر بختیاری، پدر دادخواه جاویدنام پویا بختیاری از جان‌باختگان آبان ۹۸، به دلیل اطلاع‌رسانی درباره عدم ارائه خدمات درمانی، به «نشر اکاذیب از طریق سامانه‌های اینترنتی» متهم و به ۱۳ ماه و پانزده روز حبس محکوم شد!

این‌همه حبس برای خاموش کردن یک پدر دادخواه؟
با وجود بیماری منوچهر بختیاری، حکم جدیدی علیه او صادر شد

سارا عباسی، همسر منوچهر بختیاری، از صدور حکم جدید علیه این پدر دادخواه خبر داد. او در پستی که در اینستاگرام منتشر کرده، با اشاره به شرایط وخیم جسمانی همسرش نوشته است:
"هر روز رژیم یک درد به دردهای ما اضافه می‌کند… گویی پایانی بر این‌همه ظلم و ستم نیست. این بار هم یک ابلاغیه دیگر، یک حکم دیگر!"
حکم جدید چیست؟
بر اساس این ابلاغیه، دو اتهام جدید علیه بختیاری مطرح شده است:
ـ توهین به رهبری – ۶ ماه حبس
ـ نشر اکاذیب رایانه‌ای – ۱۳ ماه و ۱۵ روز حبس
(به این دلیل که گفته بود "می‌خواهند مرا از طریق بیماریم بکشند و مرخصی درمانی نمی‌دهند!")
این دو حکم در دادگاه تجدیدنظر ادغام شده‌اند. اما این پایان ماجرا نیست...
(حکم اشد یعنی ۱۳ ماه و پانزده روز قابل اجرا است)

پرونده‌سازی، وعده‌های دروغین، و محرومیت از درمان

سارا عباسی می‌گوید که پس از بازگرداندن منوچهر بختیاری از بیمارستان به سلول، بارها به او وعده‌ی آزادی مشروط داده‌اند؛ اما هربار با بهانه‌های جدید این امید را از بین برده‌اند.
در کنار همه‌ی این فشارها، بدون هیچ ابلاغیه‌ای، یک دادگاه مجازی دیگر تشکیل شده و اتهام تشویش اذهان عمومی را نیز به پرونده‌اش اضافه کرده‌اند!

دادخواهی جرم نیست!
"پدری را به جرم دادخواهی خون فرزندش، آن‌هم با وجود بیماری، به زندان انداخته‌اید و هر روز برایش پرونده‌سازی می‌کنید تا مبادا آزاد شود! این عدالت شماست؟"

سارا عباسی از مردم خواسته است که صدای همسرش باشند:
"جان منوچهر در خطر است. او صدای مردم ایران بوده و هست. نگذارید این صدا خاموش شود!"

#منوچهر_بختیاری
#دادخواهی
#پویا_بختیاری
#دادخواهی_جرم_نیست
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۳ بهمن زادروز جاویدنام پویا احمدپور پسیخانی است.

مادرش ضمن انتشار این ویدیو از حضور جمعی از خانواده‌‌های دادخواه بر مزار پویا نوشت:

 
«تولدتلخ 🖤🕊
تلخ ترازهمه اینکه خودت نیستی کنارم 😭
پویاجانم بهترین اتفاق زندگی من
سه ساله بی توباحسرت ودلتنگی ونبودت تولدت روجشن میگیرم💔
چقدرتلخ است دیدن جای خالیت یکی یدونه مادر
پویاتوقهرمان همیشگی من و یک ملت هستی
من بخودم می‌بالم که پسری چون توپرورانده ام
ای افتخارتمام زندگی من باتمام وجود دوستت دارم
تولدت توبهشت کنار بچه‌های نیلی مبااارک 💔🥀🕊»


پویا احمدپور پسیخانی نوجوانی ۱۶ ساله از رشت در تاریخ ۶ مهرماه ۱۴۰۱ جان خود را در جریان اعتراضات سراسری ایران از دست داد او که متولد ۱۳ بهمن ۱۳۸۴ بود تنها فرزند خانواده محسوب می‌شد و به مهربانی دلسوزی و گذشت شهرت داشت اطرافیانش او را جوانی عاقل تر از سن خود می‌دانستند که همواره مورد احترام بود سرش به کار خودش بود اما هرگز در برابر ظلم و ناحق سکوت نمی‌کرد.

پویا از دیدن کودکان کار رنج می‌برد یک بار در یک روز بارانی وقتی کودکی فقیر را بدون لباس گرم دید کاپشن خود را به او داد پدرش که شاهد این صحنه بود او را در آغوش گرفت و گفت به تو افتخار می‌کنم که به فکر دیگران هستی.»

او قرار بود در مهرماه ۱۴۰۱ سال یازدهم تحصیلی را در رشته کامپیوتر آغاز کند و در تابستان همان سال در رشته کناف کاری مشغول به کار بود، حرفه‌ای که علاقه زیادی به آن داشت.

اما با آغاز اعتراضات مردمی پس از کشته شدن مهسا امینی، تصمیم گرفت در کنار مردم بایستد. روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در جریان یکی از اعتراضات در رشت شاهد حمله نیروهای سرکوبگر به معترضان بود. وقتی دو نفر از معترضان را در حال ضرب و شتم دید، شجاعانه به کمکشان شتافت تا فرار کنند اما در همان لحظه چند مأمور باهم به او حمله کردند و با میله ای نوک تیز ضربه ای شدید به گردن و کتفش وارد کردند. پس از افتادن بر زمین مأموران با باتوم به سرش ضربه زدند.

آن شب با سرگیجه و حال وخیم به خانه بازگشت اما نیمه شب وضعیتش بدتر شد. صبح روز بعد او را به بیمارستان رساندند اما دیگر دیر شده بود. خونریزی شدید مغزی موجب شد که به کما برود. پس از چهار ساعت جراحی چند روز بعد به بیمارستان گیل گلسار منتقل شد اما به علت شدت آسیب‌ها دچار مرگ مغزی شد و در تاریخ ۶ مهرماه جان خود را از دست داد.

پیکر بی‌جانش را در زادگاهش، رشت، به خاک سپردند.

#تولد_تلخ
#پویا_احمدپور_پسیخانی #رشت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توماج صالحی، قصد داشت به شهر ایذه و دیدار با خانواده‌های دادخواه برود، که مانعش شدند!

زهرا، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیان‌جو ضمن انتشار این ویدیو از بی‌قراری و گریه مادرش، نوشت:

«غمگینم برای مادری که جگرگوشه‌اش را از دست داده، مادری که هر لحظه‌ی زندگی‌اش را در غم نبود فرزند سپری می‌کند. مادری که داغ فرزند دیده و عاشقانه دل در گرو همه فرزندان ایران دارد.

مادری داغدار که برای توماج عزیز اشک ریخته، مادری که فریاد دادخواهی فرزندانش را به گوش جهان می‌رساند.

توماج صالحی، فرزند شجاع ایران، قصد داشت امروز برای ادای احترام به بهشت میلاد در ایذه حضور یابد، اما همان‌گونه که نام قهرمانان در تاریخ جاودانه می‌شود، از حضور او در این خاک مقدس جلوگیری کردند. شاید توانستند مانع شادی دل مادری شوند، اما یاد میلاد و میلادها در قلب میلیون‌ها انسان آزاده زنده است.

ما، خانواده میلاد سعیدیان‌جو، از قهرمان وطن، توماج صالحی، نهایت سپاس را داریم که ما را از یاد نبرد. متأسفانه، او نتوانست در کنار ما باشد، اما حضورش در دل‌ها جاودان است.

توماج عزیز، تو برای ما و یک ملت، همواره قهرمانی. قدم‌های استوارت، ادامه‌دهنده‌ی راه میلاد خواهد بود.»


ـ وقتی که حق سفر در کشور خودت را نداری، «آزاد» هم باشی، انگار در یک زندان بزرگتری اسیر شده‌ای... این حق هر شهروند است که با هر کس که می‌خواهد دیدار کند و سفر کند.

#میلاد_سعیدیان_جو #ایذه #دادخواهی #توماج_صالحی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
محکومیت خسرو علیکردی، وکیل دادگستری، به یک سال حبس تعزیری

خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و فعال مدنی، از سوی شعبه پنجم دادگاه انقلاب مشهد به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی" به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
بر اساس اطلاعات دادنامه، پرونده خسرو علیکردی با گزارش اداره اطلاعات استان خراسان رضوی، به اتهام فعالیت در فضای مجازی علیه نظام جمهوری اسلامی و بازنشر مطالب اعتراضی، به دادگاه ارسال شد.

مطابق رأی دادگاه، اتهامات علیه علیکردی مصادیق اتهام آقای علیکردی شامل موارد زیر است:
ـ انتشار مطالبی در صفحات اینستاگرام و توییتر علیه نظام جمهوری اسلامی
ـ مصاحبه با رسانه‌های مخالف حکومت مانند صدای آمریکا و من و تو
ـ حمایت از محکومان امنیتی و اعدام‌شدگان اعتراضات از جمله محمد قبادلو
ـ دیدار با چهره‌های شاخص اپوزیسیون و انتشار تصاویر آن‌ها
ـ بازنشر مطالب از چهره‌هایی مانند علی کریمی و رسانه‌های منتقد حکومت
ـ نوشتن و انتشار نامه سرگشاده خطاب به رهبر جمهوری اسلامی
ـ ارتباط با رسانه‌های حقوق بشری مانند هرانا و ارائه اطلاعات مربوط به پرونده‌های امنیتی با هدف فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی و فشار حقوق بشری به نظام

🔹 دادگاه این اقدامات را مصداق "فعالیت تبلیغی علیه نظام" دانسته و با استناد به ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، علیکردی را به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
🔹 دادگاه اعلام کرده که به دلیل "نداشتن ندامت و پشیمانی" و "آثار زیانبار جرم"، حداکثر مجازات قانونی در نظر گرفته شده است.

🔸 خسرو علیکردی پیش‌تر نیز در سال ۱۴۰۲ به اتهام تبلیغ علیه نظام به حبس و مجازات تکمیلی شامل ممنوعیت از وکالت و فعالیت در فضای مجازی محکوم شده بود. این حکم در تاریخ ۲۶ دی ۱۴۰۲ در دادگاه تجدیدنظر تأیید و قطعی شد اما بر اساس گزارشات امنیتی، او پس از این حکم نیز به فعالیت‌های خود ادامه داده است.

آقای خسرو علیکردی چند روز پیش از زندان وکیل‌آباد مشهد آزاد شدند و حالا با حکم دیگری مواجه شده است.

#خسرو_علیکردی #دادخواهی #وکیل #مشهد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«۵۳۰ روز گذشت…
۵۳۰ روز از بی‌عدالتی، از ظلم، از اسارت پدری که جز دادخواهی گناهی نداشت.

۵۳۰ روز از روزی که عمو ماشاالله کرمی را بی‌هیچ مدرک و جرمی به بند کشیدند، فقط به جرم اینکه دادخواه خون فرزندش بود—فرزندی که جمهوری اسلامی اعدامش کرد.

آزادی‌اش را گرفتید، اموال و زندگیش را هم از او ربودید…
دیگر چه از او باقی مانده که بخواهید بگیرید؟
عمو از بی‌کسی‌اش این بلا را دید، اما شما جانیان، ظلم را بر ظلم می‌افزایید.

اما آن روز خواهد آمد…
روزی که تک‌تک شما مزدوران، به پای عمو ماشاالله می‌افتید.
و آن روز، عدالت دیگر شعاری نخواهد بود، عدالت اجرا خواهد شد!»

از صفحه میلاد محمدی، برادر جاویدنام شهریار محمدی


#ماشاالله_کرمی #محمد_مهدی_کرمی #آزادی
#ایران #ورزش #محبت #انسانیت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی و دردی که تمامی ندارد...

«ماهم رفت ماهت بمیرد آسمان
پسر قشنگم به سرت شلیک کردند تو و ارزوهایت را کشتند من هم با تو مردم.
پسرم از وقتی که رفتی، دنیا برایم تاریک و بی‌صدا شده است
چشم تیله ای مامان بی تو دنیا برایم یک زمستان بی‌پایان شده است.
هر گوشه‌ی وجودم خاطرات توست .
چهره معصوم تو در روزهای اخر زخمی است در قلبم که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد
دلم برای صدایت، برای نگاهت، برای بودنت پرپر می‌زند، اما تو دیگر اینجا نیستی...
کاش درد نبودنت فقط یک کابوس بود و من می‌توانستم بیدار شوم
بی تو هیچ روزی شبیه قبل نشد
چگونه با این درد زندگی کنم وقتی هر لحظه جای خالی‌ات را حس می‌کنم
کاش می‌توانستم دوباره دستانت را بگیرم اما تو دیگر در آغوشم نیستی در دل آسمان ها هستی ماه من
و حالا من برای انتقام و قولی که به تو دادم زندگی میکنم
کفتارهای قاتل بترسید از روز جواب دادن خون های به ناحق ریخته
چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند قاتلان کثیف
انتقام آتشی است که خاموشی ندارد
زخم کهنه ای که فراموشی ندارد
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم
ابولفضل امیرعطایی فرزند مریم »


#ابولفضل_امیرعطایی
#دادخواهی #نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حنانه، دختری که زندگی‌اش را دزدیدند

هفدهم بهمن ۱۳۷۸، روزی بود که یک زندگی جدید در خانواده‌ای لبریز از امید و آرزو آغاز شد. پدر و مادری که با عشق، دختری را در آغوش گرفتند که قرار بود روشنی خانه‌شان باشد، امید روزهایشان، و شادی سال‌های آینده‌شان. حنانه که آمد، با خودش خنده و نور آورد. چشمانش پر از زندگی بود، صدایش نوید آینده‌ای زیبا می‌داد، و پاهای کوچکش، در مسیر بلند زندگی، قدم به قدم پیش رفت، تا روزی که دیگر اجازه‌ی برداشتن هیچ قدمی را به او ندادند.

بیست‌ودو سال، شبانه‌روز برایش تلاش کردند. تب‌های کودکی‌اش را با بی‌خوابی‌های شبانه‌شان فرو نشاندند، هر خنده‌اش دلشان را قرص می‌کرد، هر قدمش را افتخاری برای خود می‌دانستند. او را بزرگ کردند، از کودکی به نوجوانی، و از نوجوانی به دختری جوان، که پر از شور زندگی بود. حنانه، درست وقتی که شکوفه داده بود، وقتی که خانواده‌اش می‌خواستند ثمره‌ی سال‌ها تلاش و عشقشان را در لبخندهای زیبایش ببینند، وقتی که آینده‌ای سراسر امید و شادی را در پیش داشت، در یک لحظه، در یک چشم برهم زدن، با گلوله‌های سرکوبگری وحشی جانش را گرفتند.

پدر و مادرش، که سال‌ها برای هر لحظه‌ی بودنش از جان مایه گذاشته بودند، در یک روز، تمام دنیایشان را از دست دادند. بیست‌ودو سال تلاش، بیست‌ودو سال رؤیا، بیست‌ودو سال زندگی، در برابر چشم‌هایشان پرپر شد. او دیگر نبود، نه در خانه، نه در خیابان‌های شهر، نه در عکس‌های آینده‌ای که قرار بود پر از شادی باشد.

حنانه، دختری که باید این روزها را در کنار خانواده و همسرش جشن می‌گرفت، حالا تنها در قاب عکس‌ها زندگی می‌کند. عروسی که لباس سپیدش، کفن شد. تولدی که به جای کیک و شمع، حالا با غم و اندوه به یاد آورده می‌شود.

این جنایت، فقط یک زندگی را نگرفت؛ قلب هزاران نفر را شکست. اما حنانه، فقط در قاب یک خاطره باقی نمی‌ماند. او زنده است، در فریادهایی که عدالت را می‌جویند، در چشمانی که هرگز خیانت و ظلم را فراموش نخواهند کرد.

حنانه جاودانه شد، اما درد نبودنش هرگز کهنه نخواهد شد.

ویدیو از استوری معصومه آذری، مادر حنانه

#حنانه_کیا #عروس_ایران #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هفدهم بهمن ۱۳۷۸، خانوادهٔ کیا در نوشهر با تولد دختری به نام حنانه، غرق در شادی و امید شدند. پدر و مادرش با عشق و تلاش، او را پرورش دادند و هر لحظه از رشد و پیشرفتش را نظاره‌گر بودند. حنانه در کنار خواهرش هلیا، روزهای کودکی و نوجوانی را سپری کرد و پیوندی عمیق و ناگسستنی با او داشت.

در ۲۲ سالگی، حنانه با امیر کیا نامزد شد و در آستانهٔ شروع زندگی مشترکشان بودند. اما در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات مردمی، حنانه هدف گلولهٔ نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان باخت. گفته می‌شود که او در لحظات پایانی زندگی‌اش گفته بود: «تو رو خدا نذارید بمیرم، دو هفته دیگه عروسیمه».

پس از این جنایت، خانوادهٔ حنانه، از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش، با فشارها و تهدیدهای امنیتی مواجه شدند و حتی مدتی بازداشت شدند

امروز، در سالروز تولد حنانه، یاد و خاطرهٔ او در دل خانواده، دوستان و همهٔ کسانی که برای آزادی و عدالت تلاش می‌کنند، زنده است. حنانه نمادی از جوانانی است که با آرزوهای بزرگ، قربانی سرکوب و بی‌عدالتی شدند.


#حنانه_کیا #عروس_ایران #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاد عزیزانی که در خیابان‌های ایران، به دست رژیم سرکوبگر از ما گرفته شدند، همیشه با ماست. هرگاه تردید کنیم، خسته شویم یا ناامید شویم، کافی است به یاد آوریم که چه گل‌هایی پرپر شدند، چند خانواده برای همیشه داغدار شدند، و چقدر خون‌های پاک بر این خاک ریخته شد. این راه را برای آن‌ها ادامه می‌دهیم، برای آزادی، برای حقیقت، برای ایران.

صدای وفادار (وفا احمدپور) که همیشه برای ایران و برای آزادی خوانده روی این تصاویر ما را به ادامه راه فرامی‌خواند. راهی که روشن است راهی که الهام‌بخشان آن همین جان‌های شریف و آزاده‌ای است که نثار شدند.

ویدیو ارسالی مخاطبان


#زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #برای_آزادی #برای_ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
جاویدنام حنانه کیا در سالروز تولد فرزندش نوشت:

امروز ۱۷ بهمن است، روزی که همیشه با شوق برای تهیه کیک و تدارک جشن تولدت تلاش می‌کردی. امسال باید شمع ۲۵ سالگیت را فوت می‌کردی…

کاش امسال هم بودی. قشنگم، تولدت در آسمان‌ها مبارک.

موج‌های سوگ در این روزهای خاص، بار دیگر با سیلی واقعیت یادمان می‌آورند که دیگر در کنار ما نیستی.

زیبای من، گاهی صبرم از نبودنت لبریز می‌شود…
با پر کشیدنت، تکه‌ای از قلبم برای همیشه با تو به خاک سپرده شد.


#حنانه_کیا #عروس_ایران #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبا بختیاری، عمه جاویدنام پویا بختیاری، ضمن انتشار این ویدیو از مادرش، از تداوم نگهداری برادرش مهرداد در سلول انفرادی خبر داد و خطاب به ملت ایران نوشت:

«ملت شریف ایران،

برادرم #مهرداد_بختیاری به مدت ۵۰ روز است که به انفرادی بند ۱۶ ندامتگاه مرکزی کرج منتقل شده است. برادرم پس از اعتصاب غذا در شرایط نامساعدی به سر می‌برد. مدیر داخلی زندان، آقای حسن عباسی، آب را برای برادرم قدغن کرده و فقط روزی دو بطری آب کوچک درون سلول پرت می‌کنند. کارت تلفن و کارت پولش را گرفته‌اند و اجازه خروج از سلول را ندارد. بدترین و بی‌کیفیت‌ترین غذا را به او می‌دهند که به هیچ عنوان قابل خوردن نیست. برادرم بیش از ده کیلو وزن کم کرده است. اجازه هواخوری و حتی خارج شدن از سلول از وی سلب شده است.

از دیروز به برادرم هفته‌ای ده دقیقه تماس داده شده که باید در سه نوبت سه‌دقیقه‌ای و در حضور مأموران امنیتی انجام شود. جمهوری اسلامی کمر همت بسته تا انتقام تمام سرخوردگی‌ها و درماندگی‌هایش را از خانواده بختیاری بگیرد.

لطفاً صدای ما باشید. نگذارید جنایتکاران به اهداف جنایتکارانه خود برسند. صدای مهرداد بختیاری، منوچهر بختیاری، ناهید شیرپیشه، آرین شیرپیشه، و خانواده بختیاری باشید.»


#مهرداد_بختیاری
#منوچهر_بختیاری
#ناهید_شیرپیشه
#پویا_بختیاری
#آرین_شیربیشه
#آبان۹۸
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech