آموزشکده توانا
55.5K subscribers
32K photos
37.5K videos
2.55K files
19.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی «تدریس دموکراسی»

جلسه ششم: فراگیری گروهی

در این جلسه درباره اهمیت و اصول فراگیری گروهی در آموزش دموکراسی صحبت خواهیم کرد و به تفاوت آن با آموزش فردی خواهیم پرداخت. علاوه بر این، اهمیت شناسایی تبعیض و به حاشیه رانده‌شدن فرد یا افراد در کلاس عنوان خواهد شد.

https://youtu.be/zK8FKaTjXBg

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/w2eyusy3fc8f

لینک جلسه پنجم:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90381
لینک کانال دوره:
https://t.me/joinchat/I8VZjKiaO3RjNTgx

#تدریس_دموکراسی #دموکراسی #دوره_آموزشی #نظام_آموزشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"نصرت رحمانی"
شاعر شعر سیاه و شورشی


نصرت رحمانی یکی از شاعران نوگرای معاصر است. «کوچ»، اولین کتاب او، در محافل روشنفکری شاعران و نویسندگان، مورد اقبال قرار گرفت. غیر از مقدمه نیما بر این کتاب، جسارت شاعر و مایه‌های اعتراض به اخلاقیات اشرافی از دلایل موفقیت این کتاب بودند. نصرت که خود را وامدار اندیشه هدایت می‌داند، مانند او به اشرافیت پوسیده‌ای که نوک دماغ شاعران و نویسندگان را گرفته بود، اعتراض می‌کند.

نصرت سال‌های آخر عمر خود را در رشت در کنار همسرش خانم پوران شیرازی و پسرش آرش، سپری کرد. او در سال ۱۳۷۹ روز جمعه ۲۷ خرداد چشم از جهان فروبست و در گورستان سلیمان داراب در کنار آرامگاه شیون فومنی به خاک سپرده شد.

لینک یوتیوب:
bit.ly/2KUo9XW

فرمت نوشتاری:
bit.ly/2KWyUsA
#اسلایدشو #نصرت_رحمانی
#توانا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
برای هیوا سیفی‌زاده
طرح از
parastoo_persia

«نيروي تحجر و جهالت (با تمسک به برداشتی ارتجاعی از مذهب) فقط براي تحقير و محدودسازي حقوق انساني و آزادی‌های زنان فرياد وا مصيبتا راه می‌اندازد!
اما زنان شجاع و آگاه سرزمينم پرده‌های تعصب و تابو و جهالت و عقب افتادگی را با كمال دانش و ايستادگي، فرو انداخته‌اند و پيوسته شرّ عظيم حاكم بر ايران را پايمال كرده‌اند. هيچ نيرويی توان مقابله با اين شيوه مبارزه زنان ايران‌زمين را ندارد. و با ياد جملات سفيهانه پيرمرد آفتابه به دست كه می‌گفت: ما شما را به كمال انسانيت می‌رسانيم!!" و در نتيجه تمام دارايي مملكت را دزديدند، نه تنها برق و آب را قطع كردند، بلكه انسانيت را به افول كشاندند!
و تنها تكه زميني از ايران ما باقيست كه اگر مردم همچنان سكوت كنند و منفعل باشند، آنرا با بمب هسته اي با خاك يكسان خواهند كرد!! نگذاريم مام وطن را هم از دست بدهيم،! تا دير نشده بايد كاری كرد.»

#زن_زندگی_آزادی #هیوا_سیفی_زاده #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام ابوالفضل مهدی‌پور، از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

«هشتصدو نود روز است که گفته ام نه.
نه میبخشم و نه فراموش میکنم.»

یکی از مخاطبان توانا، متن زیر را از زبان مادر ابوالفضل نوشت:

«صبح‌ها که چشم باز می‌کنم، هنوز عادت دارم دنبال صدای پاهاش بگردم. انگار صدای دمپایی‌هاش روی موزاییک‌های کهنه‌ی حیاط هنوز توی گوشمه. هر روز صبح با عجله لباس کارشو می‌پوشید، یه لقمه نون توی دستش، کیف مدرسه رو هم انداخته بود رو دوشش. می‌گفتم «ابوالفضل جان، یه کم آرومتر، یه استراحت به خودت بده.» لبخند می‌زد و می‌گفت «وقت استراحت بعد آزادیه، حالا باید بدوئم.»

حالا من موندم و این سکوت سنگین. اون دفترچه کوچیکش که یه گوشه‌ی اتاق افتاده، گاهی بازش می‌کنم، بوی دستاش هنوز لا‌به‌لای ورقاش مونده. همون دستایی که پینه بسته بود از کارگری، همون دستایی که بوی گچ و سیمان می‌داد، همون دستایی که باهاش برام نون می‌آورد.

روزی که رفت، انگار جونم رو با خودش برد. گفت «نگران نباش مامان، یه روزی همه چیز درست می‌شه.» ولی نگفت اون روز، من دیگه دستای پینه‌بستش رو نمی‌تونم بگیرم. نگفت این خونه بدون خنده‌های اون، می‌شه قبرستان آرزوهای من.

شب‌ها، وقتی همه جا ساکته، می‌رم سر خاکش. باهاش حرف می‌زنم. از روزی می‌گم که با پول اولین دستمزدش برام روسری خرید. از خستگی‌های خودش، از آرزوهایی که هیچ‌وقت نچشید. می‌گم: «ابوالفضل جان، تو که رفتی، ولی من هنوز زنده‌ام تا شهادت بدم به مظلومیتت، به غیرتت، به عشق تو به زندگی، به آزادی.»

دلتنگی من، فقط گریه‌های شبونه نیست. دلتنگی من یه زخم عمیقه که هیچ‌وقت خوب نمی‌شه. دلتنگی من، به اندازه همه‌ی مادرهایی که بچه‌هاشون تو این خاک به ناحق پرپر شدن، سنگینه.

ابوالفضل من، دلتنگتم...»


#ابوالفضل_مهدی_پور #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #دلتنگی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech