آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
زادروز بانو دلکش، صدای ماندگار موسیقی ایران

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید چه صدایی دارد، چه پر شور می‌خواند، زنی دوره‌گرد که برای گذران زندگی زباله‌ها را می‌کاود.
از هنگام استقرار جمهوری اسلامی، تک‌خوانی زنان در ایران ممنوع شد و بسیاری از استعدادها فرصت شکوفا شدن پیدا نکرد.
شاید اگر آواز زنان ممنوع نبود، این زن سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد.

راستی، روز جهانی زنان نزدیک است. روزی که بهانه‌ای است برای هم‌صدا شدن، برای احقاق حقوق زنان.

#صدای_زن #آواز_زنان #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید این خانم فرانسوی علاقه‌مند به زبان فارسی، چه زیبا آواز ایرانی را یاد گرفته و می‌خواند.
در ایران اما، در این ۴۲ سال، چه بسیار استعدادهایی ناب بوده‌اند که فرصتی برای بروز و ظهور پیدا نکردند و جمهوری اسلامی صدایشان را در حلقوم خفه کرد.

آواز و تک‌خوانی زنان در ایران ممنوع بوده و زنان در صورتی که یک هم‌خوان مرد داشته باشند می‌توانند در صحنه حضور داشته باشند، آن هم با کلی شرط و شروط.
جایی هم که صدای خواننده زن بلندتر به گوش رسیده، با او برخورد کردند. مثل سارا حمیدی که در اجرایش برق سالن را قطع کرده بودند.

#آواز_زنان #صدای_زن

@Tavaana_TavaanaTech
این سوسن است که می‌خواند
bit.ly/2jsL39G

در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳.
گل‌اندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لس‌آنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.

سوسن با این‌که خواننده‌ی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقه‌مندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بل‌که برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را می‌شنیدند و درباره‌ی کارهای او سخن می‌گفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که می‌خواند». او در بخشی از این شعر می‌سراید:
اتراق‌گاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که می‌خواند،
شب‌های اضطراب را
بر دره‌های برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که می‌خواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب داده‌اند در منظومه‌ای از صدای «حلقائی زخم‌داری» سخن می‌گوید که در شهر می‌چرخد و تصنیف‌های سیاسی می‌خواند. عباس پهلوان، سردبیر مجله‌ی فردوسی می‌گوید در آن سال‌ها ما بر روی مجله تنها عکس‌های سیاسی می‌گذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او می‌گوید: «یکی از ترانه‌های او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»

او به مستمندان نیز بسیار کمک می‌کرد. هزینه‌ی تحصیل چندین دانش‌آموز و دانش‌جوی بی‌بضاعت را می‌داد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلی‌ها این بیمارستان را به نام او می‌شناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سال‌های سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسم‌های خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آن‌جا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لس‌آنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دست‌و دل‌باز بود و به فقرا کمک می‌کرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.

بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1

ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره

#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز غلام‌حسین بنان، صدای مخملی #آواز ایران

غلام‌حسین بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰شمسی در قلهک تهران و در یک خانواده‌ی متمول و صاحب‌نام دیده به جهان گشود. پدرش کریم‌خان بنان‌الدوله نوری و مادرش دختر شاه‌زاده محمدتقی میرزارکنی (رکن‌الدوله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمدشاه قاجار بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنان دیگر حال خوشی نداشت. بنا به گفته‌ی همسرش، از اواخر سال ۱۳۵۷ - یعنی سال انقلاب- به سبب حوادث و وقایع پیاپی و یاس و نا امیدی رنجور شد و کارش به بستر کشیده و بیماری دست‌گاه گوارشی سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۶۴، آوازخوان بزرگ را به دست مرگ سپرد.

بنان از شش سالگی بنا به سفارش نی‌داود، استاد موسیقی به #خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از درس مادرش که نوازنده‌ی چیره‌دست پیانو بود بهره‌های فراوان جست. همه‌ی اعضای خانواده‌ی بنان دستی در موسیقی داشتند. خاله‌ی بنان نی می‌نواخت و خواهرانش از شاگردان تار «مرتضی خان نی‌داود» بودند. در یکی از جلسات خانوادگی، پدر درمی‌یابد که فرزندش صدای خوشی دارد که از خودش به ارث برده است.

اولین استاد ِ غلام‌حسین، پدرش بود و استادان بعدی او میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی(رسایی) و ناصر سیف بودند. میرزا طاهر که به «ضیاالذاکرین» شهرت داشت روضه‌خوانی با صدای خوش بود. بنان در سال ۱۳۲۱ خوانندگی را در رادیو آغاز کرد و زمان چندانی نگذشت که آوازه‌ی آواز بنان همه جا پیچید. روح‌الله خالقی او را به ارکستر انجمن $موسیقی برد و با ارکستر شماره‌ی یک نیز هم‌کاری را آغاز کرد و از همان ابتدای آغاز برنامه‌ی «گل‌های رنگارنگ» بنا به دعوا داود پیرنیا هم‌کاری داشت. می‌گویند روزی که بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو می‌روند در دفتر روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا نیز حضور داشت؛ از بنان می‌خواهند که برای ایشان قطعه‌ای بخواند و بنان «درآمد سه‌گاه»را آغاز می‌کند و صبا نیز به هم‌راهی ویلون می‌نوازد. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا می‌گوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره می‌کند که «گوشه‌ی حصار» را بخواند و بنان بدون اندکی مکث، با مهارت و استادی تمام آن را می‌خواند و به «سه‌گاه» فرود می‌آید که در این لحظه روح‌الله خالقی بی‌اختیار بلند می‌شود و بنان را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد و برای او آینده‌ی هنری درخشانی پیش‌بینی می‌کند.
.
در آبان‌ماه سال ۱۳۹۲ در خبرها آمده بود که خانه‌ی غلام‌حسین بنان خراب می‌شود تا به جای آن برج ساخته شود. این خانه‌ی تخریب‌شده عمارتی دو طبقه بود که بنان از سال ۱۳۵۴ شمسی در آن سکونت داشته است. محمد بهشتی مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی به این تخریب بنای بنان در آن زمان انتقاد کرد و گفت: «تهران شهر خاطره است. خاطره‌های این شهر را صاحبان این خانه‌ها به وجود آورده‌اند. تهران کجاست؟ تهران چیست؟ آیا تهران جز خاطره است؟ جز یک رویاست؟ جز چیزی است که دلمان برای آن تنگ می‌شود؟ اکنون شنیده‌ام که خانه‌ی بنان را تخریب کرده‌اند.» #غلام‌حسین_بنان در ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایران‌مهر درگذشت. او وصیت کرده بود که در ظهیرالدوله دفن شود اما در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

http://bit.do/efBvF
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/6W0fN6

ویدئو: قسمت کوتاهی از یک مصاحبه با زنده‌یاد استاد بنان

@Tavaana_TavaanaTech
چهارم تیر ماه سالگرد درگذشت مهستی خواننده‌ی دوست داشتنی

خانواده‌ی مهستی در ابتدا مخالف حضور مهستی در عالم خوانندگی بودند چرا که در آن دوران آوازخوانی، خصوصا برای زن‌ها چندان پسندیده نبود. مهستی هفده سال داشت که در برنامه‌ی گل‌ها برنامه‌ی شماره‌ی ۴۲۰ با خواندن ترانه‌ای کار هنری خود را آغاز کرد. نام این ترانه «آن‌که دلم برا برده خدایا» بود که ساخته‌ی بیژن ترقی، شاعر و ترانه‌سرای ایرانی بود.
.
نخستین آوازهای مهستی در مجموعه‌‌ی «گل‌های رنگارنگ» در دهه‌ی چهل از رادیو ملی ایران پخش شد که برای مهستی به عنوان هنرمند اعتبار بسیار به دنبال داشت. مهستی از محبوب‌ترین خوانندگان دهه‌ی چهل و پنجاه ایران بود که موجب شد خواهر بزرگ‌ترش، معصومه دده‌بالا نیز به عالم خوانندگی راه یابد. هم او که بعدها با نام هنری «هایده» محبوبیت فراوان یافت که این محبوبیت تا به امروز ادامه داشته است. مهستی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با خسرو ناظمیان بود که حاصل این ازدواج دختری است به نام سحر که در کالیفرنیا زندگی می‌کند.
.
از مهستی در کارنامه‌ی هنری‌اش بالغ بر سی وپنج آلبوم موسیقی مانده است که بیش‌تر آثار او با استقبال فراوانی روبه‌رو شده است. مهستی در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی «آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه» برای بیش از چهل سال فعالیت در زمینه‌ی موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد. این آکادمی در فوریه سال ۲۰۰۵ توسط پروفسور مصطفی دریبانی بنا نهاده شد که هدف آن حمایت و ترویج و توسعه‌ی هنرهای نمایشی و هنرهای زیبا، ادبیات، شعر، روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و تولیدات رسانه‌ای بود. اولین دوره‌ی مراسم اعطای جایزه‌ی این آکادمی در اکتبر سال ۲۰۰۵ در شهر بوداپست مجارستان برگزار شد که در این مراسم بیست‌وپنج هنرمند و محقق ایرانی و مجاری جوایزی دریافت کردند.

بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2rQqB5f

#مهستی #صدای_زن #خواننده #موسیقی #آواز #آواز_زنان #ایران #موسیقی_ایرانی #بیابنویسیم

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.

دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلی‌اش عصمت باقرپور پنبه‌فروش است، زاده سوم اسفنده‌ماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقب‌هایی مانند «زن حنجره‌طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام می‌برند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سهیلا گلستانی، وقتی در ایران بود، به خاطر آوازخواندن، با اتهام «ارتکاب فعل حرام در ملا عام» احضار شده بود.
او از رویایش دست نکشید و حالا در تورنتو کانادا آزادانه آواز می‌خواند.
سهیلا گلستانی، دارای دکترای علوم آزمایشگاهی و از شاگردان آواز هنگامه اخوان است.

چرا زنان ایران برای رسیدن به رویای‌شان که داشتن یک زندگی نرمال است باید از ایران مهاجرت کنند؟ چگونه می‌توان با مبارزات مدنی، زمینه‌ای فراهم کرد تا زنان و مردان ایرانی در داخل مرزهای ایران آزاد باشند و به رویای خود دست یابند؟

#آواز_زنان #صدای_زن #سهیلا_گلستانی #زندگی_نرمال
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

«این صدا میتوانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود می ماند و میخواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. اینکه زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».

- متن و ویدئو ارسالی از همراهان

#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech

این تصویر را آرش سبحانی در توییتر خود منتشر کرده است.

آرش سبحانی که خود موزیسین برجسته‌ای است تصویر دختران اهل موسیقی در شهر خوی در استان آذربایجان غربی را به اشتراک گذاشته است.

در دوره رضاشاه موسیقی از حالت مطربی و نازل خارج شد، و دولت وقت برای بها دادن به موسیقی، تلاش کرد مدارس موسیقی ایجاد کند.

جای تاسف است که در ایران ۱۴۰۰ ما حسرت ایران ۱۳۱۰ را می‌خوریم!

#یاری_مدنی_توانا #آرش_سبحانی #شهر_خوی #رضاشاه_پهلوی #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف "نوروز خوش آمد" از تصنیف‌های خانم «مهدیه محمدخانی» است.

این تصنیف البته پیش از این منتشر شده بود ولی بازپخش آن در این روزهای نوروزی خالی از لطف نیست.

به ویژه که زنان در ایران از آواز و اجرای خوانندگی محروم هستند و آزادی آواز و فعالیت موسیقیایی از آنان سلب شده است.

حجم ظلمی که به زنان ایران در سال‌های پس از انقلاب شده است قابل تصور نیست و منع از آواز و خوانندگی wvth بخشی از آن است.

می‌گویند اساسا فوت خانم هایده - خواننده برجسته ایرانی - در حالیکه سن زیادی نداشت، ناشی از وطن‌پرستی او و افسردگی ناشی از دوری او از ایران بود.

چه چیزی هایده را عملا به تبعید وادار کرد؟ محرومیت از خوانندگی و اجرای آواز و هراس از مجازات به علت فعالیت موسیقایی.

به هرحال از صدای مهدیه محمدخانی لذت ببریم و از یاد نبریم چه صداهای ماندگاری که صرفا در چارچوب خانه‌ها ماندند و فرصت ابراز پیدا نکردند.

#یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان #نوروز_پیروز #آزادی_زنان #عید_نوروز

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اینکار ترکیبی از متن شعر شاهین نجفی و خودم هستش، می‌خواستم یه همدردی کرده باشم با مردم شهر آبادان،من لرستان هستم و کمکی از دستم برنمیاد برای مردم آبادان انجام بدم، و متاسفانه چون دختر هستم و توی ایران یک دختر محدودشده از خیلی چیزا و این واقعا جای تاسف داره که خلاقیت یک فرزند ایرانی سرکوب بشه، امیدوارم هرچه زودتر بتونیم از بند این جمهوری اسلامی آزاد بشیم.
توی خونه اخبار مردم داغ‌دیده آبادان رو می‌دیدم که ناخوداگاه نشستم این شعر رو برای مردم آبادان خوندم انشالاه که خدا بهشون صبر بده.
ممنون از شبکه خوب توانا که همیشه از مردم ایران حمایت کرده.»

ارسالی از مخاطبان

#یاری_مدنی_توانا #آبادان #متروپل_آبادان #آواز

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانم ملیحه مرادی، از اساتید آواز و از شاگردان برجسته زنده‌یاد استاد محمدرضا شجریان، این تصنیف ای شادی آزادی را به زیبایی اجرا کردند و این کلیپ زیبا را در صفحه اینستاگرامشان منتظر کردند.

 🙌🏻🕊ای شادی آزادی

ای شادی، آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو باز آیی؟
با این دل غم‌پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟

#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #دانشگاه_شریف #هوشنگ_ابتهاج
#آواز #ملیحه_مرادی #آهنگساز #احسان_مطوری #علی_منتظری
#ویدیو #محیا_فرمانی #میکس #پویان_رمضانی #برای_ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی از آواز خوانی یک زن جوان در مسجد شاه اصفهان و شهامت او در برابر تذکر مامور مسجد و ادامه‌دادن آوازخوانی این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.

بیش از چهار دهه است که دختران و زنان ایران از يكى از طبيعى‌ترين و بديهى‌ترين حقوق هر انسانى در جهان، محروم بوده‌اند.

چه آوازها كه در همه اين سال‌ها در سينه‌ها خفه شد و ما ایرانیان از چه صداهای گوش‌نوازی كه محروم شديم. چه استعدادها که مجال شکوفا شدن پیدا نکرد...

در تاریخ خواهند نوشت در روزگاری در ایران صدای زن ممنوع شد و این شرم‌ساری برای حکومت جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.

#آواز_زنان_را_بشنویم #آواز_حق_من_است #آواز_حق_زن_ایرانی_است #صدای_زن #صدای_زنان_صدای_ممنوعه_نیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش

با ممنوع‌شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷، دلکش خوانندگی را به‌طور کامل کنار گذاشت. او در سال‌های پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزون‌مایه» در تهران زندگی می‌کرد.
در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش می‌گوید:
«یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانه‌های منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. می‌خواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفته‌ام گفت: مادر می‌بینی چی می‌خونه! گفتم: می‌دونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال می‌کنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچ‌کس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمی‌گشت و به من خیره می‌شد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام‌آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمی‌دونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشت‌های پولی یعنی چه!»

در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقه‌مندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمن‌پور روزنامه‌نگار مستقل در زمینه‌ی موسیقی و نویسنده‌ کتاب سه جلدی چهره‌های ماندگار در گفت‌وگو با رادیو فردا می‌گوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.

درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز سالروز درگذشت هایده است۔

«این صدا می‌توانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود می‌ماند و می‌خواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. این‌که زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».

ارسالی از همراهان

#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خواننده جوان ایرانی، هنرمندانه به برخی کامنت‌گذاران عرزشی پاسخ داده است.

اما در کامنت‌هایش دوباره یک کاربر مخالف آواز زنان، کامنت گذاشته که:
«شما اگر در خلوت خودت مشروب بخوری آواز بخوانی فلان کنی بهمان کنی بله درسته کار شما انفرادیه و به ما مربوط نمیشه اما وقتی ویدئو میگیری داخل فضای مجازی انتشار میدی و عموم جامعه اون رو میبینن خیلی هم به ما مربوط میشه و اگر بازم میگید که میتونید نگاه نکنید به شما مربوط نیست پس حق ندارید به اون مسئولی هم که دزدی میکنه اعتراض کنید شاید در نگاه اول متفاوت باشن این دو اما در اصل هردو مربوط به جامعه هست و مادامی هر اقدامی مربوط به جامعه باشه شما حق ندارید بگید "به تو چه"!»

کاربران دیگر پاسخ‌های متنوعی به این کامنت دادند.
مثلا یکی از کاربران نوشت:
«کسی که فضای مجازی اکانت داره، هر فرد با خواست خود فالو یا آنفالو میکنه، اینکه شما توی این فضا چی ببینید کاملا دست خودتون هست، اینکه شما بخوای ببینی یا نه هم با اجازه خودته،اینجا همه ازادن افکار و هنر هاشون رو بیان کنن،اون مسئولی که دزدی میکنه، دستش توی جیب ماست، نه به خواست خودمونه نه اجازه گرفته شده نه تفکر شخصیه نه هنر نه فکر، اون با شعار خدمت داره دزدی میکنه،این دختر شجاع با شعار آزادی اواز میخونه
اگر آواز و هنر یه دختر رو داری با دزدی مقایسه میکنی که یا توان تفکر نداری یا سودت توی دفاع از اون مسئول دزده و از اون جنسی»

کاربری دیگر. گفت:
«شما هم پس حق ندارید تو خیابون و جاهای عمومی نماز و ذکر بگید»

یکی دیگر از هموطنان به موضوع فیلتر بودن اینستاگرام اشاره کرد و نوشت:
«بفرمایید روبیکا ..حرام یعنی فیلتر شکن حرام داری و توی پلتفرم حرام داری کامنت میذاری اینجا چیکار میکنی شما ؟»

کاربری دیگر چنین نوشت:
«...اگر دزد بیاد خونتو بزنه بهت اسیب زده و اما اگر صدای این خانم را دوس نداری میتونی کانال عوض کنی پس اسیبی در کار نیست.بگذریم که اصلا اینستا حرامه شما بودنت اصلا جایز نیست که بخوای این کلیپ را گوش دهی .کمی بیشتر فکر کنیم .میشه فالو نکنی گوش نکنی اختیار با توست. اما دزدی چای دبش بابک زنجانی و خیلی های دیگر اختیاری نداری .اسیب را جای دیگر می‌خوری نه اینجا که اساسا ورودتون مجاز نیست»

نظر شما چیست؟

#آواز_زنان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از مخاطبان توانا، ضمن ارسال این ویدئو که چند روزی است در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده است، نوشت:

«خليفه 🤡پارك‌ها را مسجد می‌كنی 🤬خوب جوان‌های ما هم خيابان را سالن كنسرت می‌كنند، مبارزه ادامه دارد بچرخ تا بچرخيم ✌️✌️✌️💃🕺»

#آوازخوانی_زنان #موسیقی_خیابانی #آواز #ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زینب رحیمی، خبرنگار، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«ساعت شش و چهل دقیقه صبح رسیدم ایستگاه مترو. زنی آواز سر داده بود. قلبم روشن شد. آواز اولش که تمام شد به او گفتم که روزم را ساختی. آواز دوم را با اجازه از او فیلم گرفتم. بعد مرغ سحر را با هم زمزمه کردیم.»


- هر لحظه از تلاش زنان ایران برای یک زندگی عادی و نرمال، مقاومت و نافرمانی مدنی است و این جریان ادامه دارد...

#زن‌_زندگی_آزادی #آواز_زنان #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رنج‌ها و غم‌ها به کشتار رقص‌هایمان آمده ... به سلاخی آوازهایمان... به قصد شکستن سازهایمان!
وای‌تان باد اگر روزی زنان سرزمین‌تان، رقصیدن را فراموش کرده باشند...
وای‌تان باد اگر آوازخوانان‌تان غمباد گرفته باشند و شاعران و نوازنده‌هایتان به پیشه‌ی دیگری روی آورده باشند ...
رقص و آواز، شعر و موسیقی، آخرین علایم حیاتی یک جامعه‌ی زنده و پویاست .
اگر میخواهی سرزمینی را نابود کنی، با تخریب شهرها و خانه‌های مردم نمی‌توانی آن دیار را به خاک مذلت بنشانی.
اما اگر توانستی میل به شادی، رقص، شعر و آواز  را در آنان خفه کنی، آنگاه می‌توانی به راستی ادعا کنی که سرزمینی را به شهری سوخته، بدل کرده‌ای.
اما بازهم، سال‌ها بعد، در همان شهر سوخته، تمام غم‌ها و ناامیدی‌ها ، تمام آلام و دردها ، تمام سوگواری‌ها و گریه‌ها، در یک لحظه تمام خواهد شد. درست در همان لحظه‌ای که پیرزنی داریه‌زنگی خود را از زیر آوارهای خانه‌اش بیرون می‌کشد، مردی آخرین سیم‌ کمانچه‌‌اش را کوک می‌کند و مادری داغدار، ناگهان اشک‌هایش را با آستینش پاک می‌کند و همگام با ردیف کمانچه و داریه، از عمق جان آواز سر می‌دهد که :
بغل وا کن منو کنج بغل گیر ... که دیشب در بیابون مونده‌ام مو ... که سرما خورده‌ام مو ...عزیز جان ... جگر جان ... دل ای دل ای دل ای دل ...

و آنگاه،
گاهِ رقصیدن آغاز می‌شود... و زندگی
بر استخوان ران‌هایِ خود
دوباره خواهد ایستاد...

✍️مسعود احمدی شامکانی

masoudahmadi912

#شجریان #محمدرضا_شجریان #محمد_رضا_شجریان #رقص_ایرانی #رقص_محلی #آواز_محلی #آواز_سنتی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech