افتخار آفرینی ورزشکاران جمهوری اسلامی ایران
طرح از فرگل قدیمی
@fargol_ghadimi
«سه نفر از شرکتکنندگان ایرانی (دو ورزشکار دوومیدانی و یک مربی) در مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا ۲۰۲۵ در شهر گومی کره جنوبی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله بازداشت شدهاند.
به نوشته این رسانه «صبح روز ۳۱ می ۲۰۲۵ حدود ساعت ۷، گزارشی به پلیس رسید مبنی بر اینکه یک زن کرهای ۲۰ ساله در هتلی در شهر گومی توسط این افراد مورد تجاوز قرار گرفته است. پلیس پس از حضور در محل حادثه، دو ورزشکار ایرانی ۳۰ ساله و یک مربی را به عنوان متخلفان بازداشت کرد.»
ـ جمهوری اسلامی همواره ورزشکاران را سفیر ایدئولوژی حکومت معرفی میکند. پیش از حضور در مسابقات آنها را به دیدار مقامات و زیارت اماکن مذهبی میبرد، پیروزی آنها را به واسطه دعای خیر میداند و در صورت کسب مدال ورزشکارانی که مدال خود را به سرداران تروریست سپاه، خامنهای، امام زمان، آستان قدس و... تقدیم میکنند، از مواهب و امتیازات ویژه برخوردار میشوند. فدراسیونها اغلب همراه تیمها آخوند و گاهی مداح هم به مسابقات اعزام میکنند!
حالا اما توسط ورزشکارانی که به طور پیوسته تحت آموزشهای ایدئولوژیک بودهاند، رسوایی پیش آمده و گفتهاند که خاطیان مجازات خواهند شد.
#حقوق_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از فرگل قدیمی
@fargol_ghadimi
«سه نفر از شرکتکنندگان ایرانی (دو ورزشکار دوومیدانی و یک مربی) در مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا ۲۰۲۵ در شهر گومی کره جنوبی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله بازداشت شدهاند.
به نوشته این رسانه «صبح روز ۳۱ می ۲۰۲۵ حدود ساعت ۷، گزارشی به پلیس رسید مبنی بر اینکه یک زن کرهای ۲۰ ساله در هتلی در شهر گومی توسط این افراد مورد تجاوز قرار گرفته است. پلیس پس از حضور در محل حادثه، دو ورزشکار ایرانی ۳۰ ساله و یک مربی را به عنوان متخلفان بازداشت کرد.»
ـ جمهوری اسلامی همواره ورزشکاران را سفیر ایدئولوژی حکومت معرفی میکند. پیش از حضور در مسابقات آنها را به دیدار مقامات و زیارت اماکن مذهبی میبرد، پیروزی آنها را به واسطه دعای خیر میداند و در صورت کسب مدال ورزشکارانی که مدال خود را به سرداران تروریست سپاه، خامنهای، امام زمان، آستان قدس و... تقدیم میکنند، از مواهب و امتیازات ویژه برخوردار میشوند. فدراسیونها اغلب همراه تیمها آخوند و گاهی مداح هم به مسابقات اعزام میکنند!
حالا اما توسط ورزشکارانی که به طور پیوسته تحت آموزشهای ایدئولوژیک بودهاند، رسوایی پیش آمده و گفتهاند که خاطیان مجازات خواهند شد.
#حقوق_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چگونه میتوان به سرکوب مردم توسط بسیجیها پایان داد؟
حکومتهای تمامیتخواه و توتالیتر علاوه بر نیروهای انتظامی و امنیتی رسمی و کادرهای وظیفه، گروههای شبهنظامی و میلیشیای وفادار به خود را هم ایجاد میکنند که در مواقع ضروری هم به جای مردم واقعی، آنها را به میدانهای حمایت از حکومت و مراسمهای رسمی بیاورند و هم هنگام اعتراضات ضدحکومتی، به عنوان پیادهنظام خود و برای سرکوب و کشتن مردم معترض از آنها استفاده کنند.
دلیل گوش به فرمان بودن این افراد نیز، هم اعتقادات و شستشوی مغزی است و هم منافع و امتیازات ویژه. در واقع آنها در قبال جنایت، پول و امکانات دریافت میکنند.
در اعتراضات مردم ایران هم بارها شاهد جنایتهای این افراد بودهایم و حتی نسبت به نیروهای رسمی و انتظامی، خشونت بیشتری علیه مردم اعمال میکنند.
به نظر شما چه باید کرد و چه راههایی را باید امتحان کرد تا اتصال این افراد به حکومت و همکاری آنها برای سرکوب مردم پایان یابد؟
#بسیجی #خشونت #سرکوب #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
حکومتهای تمامیتخواه و توتالیتر علاوه بر نیروهای انتظامی و امنیتی رسمی و کادرهای وظیفه، گروههای شبهنظامی و میلیشیای وفادار به خود را هم ایجاد میکنند که در مواقع ضروری هم به جای مردم واقعی، آنها را به میدانهای حمایت از حکومت و مراسمهای رسمی بیاورند و هم هنگام اعتراضات ضدحکومتی، به عنوان پیادهنظام خود و برای سرکوب و کشتن مردم معترض از آنها استفاده کنند.
دلیل گوش به فرمان بودن این افراد نیز، هم اعتقادات و شستشوی مغزی است و هم منافع و امتیازات ویژه. در واقع آنها در قبال جنایت، پول و امکانات دریافت میکنند.
در اعتراضات مردم ایران هم بارها شاهد جنایتهای این افراد بودهایم و حتی نسبت به نیروهای رسمی و انتظامی، خشونت بیشتری علیه مردم اعمال میکنند.
به نظر شما چه باید کرد و چه راههایی را باید امتحان کرد تا اتصال این افراد به حکومت و همکاری آنها برای سرکوب مردم پایان یابد؟
#بسیجی #خشونت #سرکوب #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
میفرماد که:
ورزش با نیت خدمت به کشور، عبادت است.
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
#خامنه_ای_ضحاک #نه_به_جمهورى_اسلامى #حقوق_زنان #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ورزش با نیت خدمت به کشور، عبادت است.
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
#خامنه_ای_ضحاک #نه_به_جمهورى_اسلامى #حقوق_زنان #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد الهه حسیننژاد، که زندگی را دوست داشت...
الهه حسیننژاد ، دختری که ۴ خرداد ۱۴۰۴ در میدان آزادی تهران مفقود شد، در صفحه اینستاگرام خود، بارها از #سیدمحمد_حسینی قهرمان راه آزادی ایران یاد کرده بود.
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
حسین رونقی درباره قتل الهه حسیننژاد نوشته است:
مسئولیت کشته شدن الهه حسیننژاد، همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که بهجای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آنها با عنوان «بیحجابی» کرده است.
وقتی هزاران مأمور و دوربین برای کنترل پوشش زنان بهکار گرفته میشود، اما برای نجات جان یک زن هیچ اقدام بهموقعی صورت نمیگیرد، وقتی قتلهای ناموسی و تجاوز نه تنها محکوم نمیشوند، بلکه در ساختار حکومتی توجیه و حمایت میشوند، روشن است که ساختار زنستیز و غیرانسانی حاکم، شریک جرم قاتل است.
الهه یکی از هزاران قربانی این ساختار است.
چگونه برای آزار زنان ایران با عنوان مضحک بیحجابی، هزاران مأمور و دوربین در سطح شهرها وجود دارد، اما برای تأمین امنیت شهروندان، بهویژه زنان، هیچ امکانات یا نیرویی وجود ندارد؟
قتل الهه نمادی از وضعیت ناامن و ناپایدار کشور است؛ وضعیتی که نتیجهی عملکرد جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی آن است.
این ناامنی، که با سرکوب جامعه، تضعیف امنیت عمومی و فروپاشی بنیانهای اعتماد اجتماعی تشدید شده، بیشترین آسیب را متوجه زنان و کودکان کرده است. در چنین شرایطی که ساختارهای رسمی نهتنها حافظ امنیت نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید به شمار میآیند، شهروندان ناچارند خود مراقب امنیت خویش باشند و اجازه ندهند این خلأ امنیتی، به آنها آسیب برساند.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد ، دختری که ۴ خرداد ۱۴۰۴ در میدان آزادی تهران مفقود شد، در صفحه اینستاگرام خود، بارها از #سیدمحمد_حسینی قهرمان راه آزادی ایران یاد کرده بود.
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
حسین رونقی درباره قتل الهه حسیننژاد نوشته است:
مسئولیت کشته شدن الهه حسیننژاد، همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که بهجای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آنها با عنوان «بیحجابی» کرده است.
وقتی هزاران مأمور و دوربین برای کنترل پوشش زنان بهکار گرفته میشود، اما برای نجات جان یک زن هیچ اقدام بهموقعی صورت نمیگیرد، وقتی قتلهای ناموسی و تجاوز نه تنها محکوم نمیشوند، بلکه در ساختار حکومتی توجیه و حمایت میشوند، روشن است که ساختار زنستیز و غیرانسانی حاکم، شریک جرم قاتل است.
الهه یکی از هزاران قربانی این ساختار است.
چگونه برای آزار زنان ایران با عنوان مضحک بیحجابی، هزاران مأمور و دوربین در سطح شهرها وجود دارد، اما برای تأمین امنیت شهروندان، بهویژه زنان، هیچ امکانات یا نیرویی وجود ندارد؟
قتل الهه نمادی از وضعیت ناامن و ناپایدار کشور است؛ وضعیتی که نتیجهی عملکرد جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی آن است.
این ناامنی، که با سرکوب جامعه، تضعیف امنیت عمومی و فروپاشی بنیانهای اعتماد اجتماعی تشدید شده، بیشترین آسیب را متوجه زنان و کودکان کرده است. در چنین شرایطی که ساختارهای رسمی نهتنها حافظ امنیت نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید به شمار میآیند، شهروندان ناچارند خود مراقب امنیت خویش باشند و اجازه ندهند این خلأ امنیتی، به آنها آسیب برساند.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از ردیابی بیحجابها تا ناتوانی در نجات یک زن؛
در شهری با هزار دوربین هیچکس نجاتش نداد!
✍حسن باقرینیا
ده روز چشمانتظاری، اضطراب، و بیخبری؛ و در نهایت، تلخترین پایان ممکن: الهه حسیننژاد به قتل رسید. دختری که ناپدید شد، خبری از او نشد، و حالا دیگر تنها نامیست روی یک گزارش رسمی، و جسمی بیجان که جامعهای را در شوک فرو برد.
اما این فقط روایت یک قتل نیست؛ این روایت یک بیعدالتی ساختاری است. روایتی از سرزمینی که در آن، نه جان انسان، که بقای قدرت ارزشمندتر شمرده میشود.
در جمهوری اسلامی، وظیفهی بنیادین حکومت ــ یعنی حفاظت از امنیت جانی، روانی و اجتماعی مردم ــ به حاشیه رانده شده. جای آن را دغدغههای ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوبگرانه گرفتهاند. وقتی دختری گم میشود، خانوادهاش دستبهدامان پلیس میشوند، اما نیروهایی که با تمام سرعت میتوانند خانهی یک زن را به خاطر پوشش یا پست اینستاگرامیاش تفتیش کنند، در قبال ناپدید شدن او، ساکت، کند، و بیاثرند.
الهه حسیننژاد قربانی خشونت شد؛ اما خشونتی گستردهتر و نهادینهتر، در پسِ این قتل ایستاده است: خشونت ساختاری حاکمیتی که مردم را نه شهروند، بلکه ابزار و تهدید میبیند. خشونتی که نیروهایش به جای پیگیری سرنوشت یک دختر مفقود، مشغول تعقیب دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالان مدنی هستند. مشغول سازماندهی نیروهای آتش به اختیار و ثبت چهرهی زنان برای صدور احکام قضایی. آری؛ پلیس برای روسری وقت دارد، برای جان زن نه!
الهه، فقط یک اسم نیست. او نماد هزاران زنیست که در این سرزمین، میان بیتفاوتی حکومت و خشونت جامعه، گم میشوند، کشته میشوند، و فراموش میشوند.
ما این روایت را فراموش نخواهیم کرد.
و نخواهیم پذیرفت که «حفظ نظام»، بهانهی مرگ فرزندانمان شود.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در شهری با هزار دوربین هیچکس نجاتش نداد!
✍حسن باقرینیا
ده روز چشمانتظاری، اضطراب، و بیخبری؛ و در نهایت، تلخترین پایان ممکن: الهه حسیننژاد به قتل رسید. دختری که ناپدید شد، خبری از او نشد، و حالا دیگر تنها نامیست روی یک گزارش رسمی، و جسمی بیجان که جامعهای را در شوک فرو برد.
اما این فقط روایت یک قتل نیست؛ این روایت یک بیعدالتی ساختاری است. روایتی از سرزمینی که در آن، نه جان انسان، که بقای قدرت ارزشمندتر شمرده میشود.
در جمهوری اسلامی، وظیفهی بنیادین حکومت ــ یعنی حفاظت از امنیت جانی، روانی و اجتماعی مردم ــ به حاشیه رانده شده. جای آن را دغدغههای ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوبگرانه گرفتهاند. وقتی دختری گم میشود، خانوادهاش دستبهدامان پلیس میشوند، اما نیروهایی که با تمام سرعت میتوانند خانهی یک زن را به خاطر پوشش یا پست اینستاگرامیاش تفتیش کنند، در قبال ناپدید شدن او، ساکت، کند، و بیاثرند.
الهه حسیننژاد قربانی خشونت شد؛ اما خشونتی گستردهتر و نهادینهتر، در پسِ این قتل ایستاده است: خشونت ساختاری حاکمیتی که مردم را نه شهروند، بلکه ابزار و تهدید میبیند. خشونتی که نیروهایش به جای پیگیری سرنوشت یک دختر مفقود، مشغول تعقیب دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالان مدنی هستند. مشغول سازماندهی نیروهای آتش به اختیار و ثبت چهرهی زنان برای صدور احکام قضایی. آری؛ پلیس برای روسری وقت دارد، برای جان زن نه!
الهه، فقط یک اسم نیست. او نماد هزاران زنیست که در این سرزمین، میان بیتفاوتی حکومت و خشونت جامعه، گم میشوند، کشته میشوند، و فراموش میشوند.
ما این روایت را فراموش نخواهیم کرد.
و نخواهیم پذیرفت که «حفظ نظام»، بهانهی مرگ فرزندانمان شود.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
« توجیه خیلی از کسایی که طرفدار این یارو هستن، اینه که : خیلی راست میگه!ولی! آره!!!! بد دهنه! آدم راستگوی دیگه ای به جز این نیست؟؟؟؟ چیو راست میگه دقیقا؟؟؟»
طرح و متن از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
در چند روز گذشته سخنان فردی که قبلا هم سابقه خشونت علیه زنان داشت، در توجیه و دفاع از ورزشکاران متجاوز خبرساز شد. نکته مهم اما این است که امثال این فرد ۱۴ میلیون نفر فالوئر دارند!!
حسین رونقی درباره موضوع تجاوز ورزشکاران ایرانی نوشت:
همانطور که در قتلهای ناموسی شرافتی نیست، در تجاوز نیز جز ننگ چیزی وجود ندارد.
در ماجرای تجاوز چند ورزشکار با پرچم جمهوری اسلامی به یک زن کرهای، مسئله تنها یک «جرم فردی» نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم ضدفرهنگ برآمده از حکومتی است که سالها زنستیزی، سرکوب جنسی، و مشروعسازی خشونت و تجاوز را ترویج کرده است.
کسانی که امروز سعی میکنند تجاوز را انکار یا توجیه کنند، همان کسانی هستند که دیروز قتلهای ناموسی را با عناوینی چون «غیرت» و «ناموسپرستی» تطهیر میکردند؛ همصدا با ساختار غیرانسانی و ضدزن جمهوری اسلامی.
مسابقات بینالمللی ورزشی، فراتر از رقابتهای فیزیکی و برای ارزشهای انسانی، صلح، همدلی، همبستگی و احترام متقابل است. اما کسانی که با نام این ملت به میدان رفتهاند و بهجای افتخارآفرینی، مرتکب تجاوز شدهاند، نه ورزش را میفهمند، نه درکی از نمایندگی مردم دارند.
این افراد نه ورزشکارند، نه نمایندهی ایران؛ بلکه بازوی همان نظام خونریز، سلطهگر و انسانستیزی هستند که خشونت، تحقیر و تجاوز را نهتنها تحمل، بلکه آموزش و ترویج میکند.
آنها مانند مأموران سرکوب یا اختلاسگران، ادامهدهندهی فرهنگ «اوباشسالاری» و «لمپنسالاری» هستند که سرزمینی به وسعت ایران را به نابودی و فلاکت کشانده است.
این ورزشکاران متجاوز، محصول ساختار آموزش ایدئولوژیک و ضدفرهنگی جمهوری اسلامیاند؛ ساختاری که بهجای تربیت افراد آگاه، سالم و مسئول، افراد بیمار و جانی را به جامعه تحویل میدهد. و حتی گاه نهتنها در برابر اعتراض عمومی از آنها دفاع میکند، بلکه آنها را در جایگاههای رسمی مانند فدراسیونهای ورزشی یا پستهای دولتی مینشاند؛ گویی مجرم یا جنایتکار بودن، شرط ترفیع در این نظام است.
توجیه تجاوز، همانند دفاع از «غیرت» و «ناموس» در قتلهای ناموسی است. چگونه است که استقلال، آزادی و حق انتخاب یک زن یا دختر ایرانی، فحشا و فساد نامیده میشود و حکم به «سر بریدن» میدهند، اما عدهای که خود را «مرد ایرانی» مینامند، همچون قاتلان کودکان ایران و مأموران سرکوب حکومت، به تجاوز و جنایت افتخار میکنند؟
توجیه تجاوز، همدستی با متجاوز است. تجاوز، جنایت است؛ و هر تلاشی برای توجیه آن، تداوم چرخهای است که انسانیت را از جامعه میگیرد.
@Hosseinronaghi
#خشونت_علیه_زنان #حقوق_بشر #حقوق_زنان #تجاوز #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #هنر #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح و متن از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
در چند روز گذشته سخنان فردی که قبلا هم سابقه خشونت علیه زنان داشت، در توجیه و دفاع از ورزشکاران متجاوز خبرساز شد. نکته مهم اما این است که امثال این فرد ۱۴ میلیون نفر فالوئر دارند!!
حسین رونقی درباره موضوع تجاوز ورزشکاران ایرانی نوشت:
همانطور که در قتلهای ناموسی شرافتی نیست، در تجاوز نیز جز ننگ چیزی وجود ندارد.
در ماجرای تجاوز چند ورزشکار با پرچم جمهوری اسلامی به یک زن کرهای، مسئله تنها یک «جرم فردی» نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم ضدفرهنگ برآمده از حکومتی است که سالها زنستیزی، سرکوب جنسی، و مشروعسازی خشونت و تجاوز را ترویج کرده است.
کسانی که امروز سعی میکنند تجاوز را انکار یا توجیه کنند، همان کسانی هستند که دیروز قتلهای ناموسی را با عناوینی چون «غیرت» و «ناموسپرستی» تطهیر میکردند؛ همصدا با ساختار غیرانسانی و ضدزن جمهوری اسلامی.
مسابقات بینالمللی ورزشی، فراتر از رقابتهای فیزیکی و برای ارزشهای انسانی، صلح، همدلی، همبستگی و احترام متقابل است. اما کسانی که با نام این ملت به میدان رفتهاند و بهجای افتخارآفرینی، مرتکب تجاوز شدهاند، نه ورزش را میفهمند، نه درکی از نمایندگی مردم دارند.
این افراد نه ورزشکارند، نه نمایندهی ایران؛ بلکه بازوی همان نظام خونریز، سلطهگر و انسانستیزی هستند که خشونت، تحقیر و تجاوز را نهتنها تحمل، بلکه آموزش و ترویج میکند.
آنها مانند مأموران سرکوب یا اختلاسگران، ادامهدهندهی فرهنگ «اوباشسالاری» و «لمپنسالاری» هستند که سرزمینی به وسعت ایران را به نابودی و فلاکت کشانده است.
این ورزشکاران متجاوز، محصول ساختار آموزش ایدئولوژیک و ضدفرهنگی جمهوری اسلامیاند؛ ساختاری که بهجای تربیت افراد آگاه، سالم و مسئول، افراد بیمار و جانی را به جامعه تحویل میدهد. و حتی گاه نهتنها در برابر اعتراض عمومی از آنها دفاع میکند، بلکه آنها را در جایگاههای رسمی مانند فدراسیونهای ورزشی یا پستهای دولتی مینشاند؛ گویی مجرم یا جنایتکار بودن، شرط ترفیع در این نظام است.
توجیه تجاوز، همانند دفاع از «غیرت» و «ناموس» در قتلهای ناموسی است. چگونه است که استقلال، آزادی و حق انتخاب یک زن یا دختر ایرانی، فحشا و فساد نامیده میشود و حکم به «سر بریدن» میدهند، اما عدهای که خود را «مرد ایرانی» مینامند، همچون قاتلان کودکان ایران و مأموران سرکوب حکومت، به تجاوز و جنایت افتخار میکنند؟
توجیه تجاوز، همدستی با متجاوز است. تجاوز، جنایت است؛ و هر تلاشی برای توجیه آن، تداوم چرخهای است که انسانیت را از جامعه میگیرد.
@Hosseinronaghi
#خشونت_علیه_زنان #حقوق_بشر #حقوق_زنان #تجاوز #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #هنر #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زندگی را کُشتند تا....
الهه حسیننژاد، که بهسادگی جانش را از دست داد؛
نه به جرم خطایی بزرگ، بلکه به خاطر تکهای سرد و بیجان که به آن «گوشی» میگویند.
در سرزمینی که برای یک تار موی زنانه، هزاران حکم، هزاران نامه و هزاران تهدید صادر میشود،
چرا وقتی پای امنیت جان انسانها به میان میآید، چشمان تیزبین و زبانها بسته میشوند؟
چرا وقتی حرکتهای کوچک زیر ذرهبین است، هیچکس نگاه خود را به جانهای معصوم نمیدوزد؟
کسی نیست بپرسد چگونه ممکن است کشوری که همه رفتارهای جزئی مردمش را رصد میکند،
نتواند از جان یک دختر محافظت کند؟
چگونه ممکن است برای لباس پوشیدن، برای یک حرف کوچک، پروندهها تشکیل شود،
اما وقتی خون در خیابان جاری میشود، هیچ دری بسته نشود؟
چند روز، شبکههای مجازی مملو بود از دلهایی که برای بازگشت الهه میتپیدند؛
هزاران چشم امیدوار به معجزهای که رخ نداد.
آنچه بازگشت، سردی و خاموشی بود؛ جسدی بیجان که نشان از شکستی تلخ در زنجیرهی این جامعه داشت.
الهه رفت، اما دردش و فریادهای خاموشش باقی ماند؛
فریادهایی که میپرسند: اگر برای یک تار مو هزاران برخورد و پرونده است،
پس چرا برای زندگیهای بیپناه، حتی کوچکترین حمایتی نیست؟
اگر هر قدم مردم زیر نظر است، پس چرا مرگهای ناگفته ادامه دارد؟
این همان جامعهای است که جان انسانها برایش ارزشی کمتر از یک دستگاه کوچک تکنولوژیک دارد،
اما برای نگاه و رفتار هر فرد، تمام قد ایستاده است.
برای دفاع از مظلوم، برای بیان سادهترین حقایق، مجازات میشوی...
معلمانی که صدای دردشان را بلند کردند، به احکام رنگارنگ و فلهای محکوم شدند؛
از اخراج و تنبیه گرفته تا زندان و بازداشت، بدون کوچکترین دلیلی جز حقیقتگویی.
کامیوندارانی که تنها خواستار حق ابتدایی خود بودند، پشت میلهها رفتند.
وکیلانی که برای دفاع از جان و حق موکل خود ایستادند، چشم به نابینایی دوختهاند.
پرستارانی که خواستار کمترین حقوقشان بودند، از صحنه کنار گذاشته شدند...
و این است آن سوی واقعی عدالت؛
جایی که سکوت بر زبانها حکمفرماست، اما پای دردها به هیچ کس نرسد.
معلمان، برای روشنگری تنبیه شدند؛
پرستاران، برای طلب حق، کنار گذاشته شدند؛
کامیونداران، برای نان، مجازات شدند.
و آنسوتر، فعالان مدنی و نخبگان علمی، پشت میلهها فراموش شدند؛
همهشان، نه مجرم، که آینههایی بودند در برابر چهرهی پنهان ناکارآمدی؛
و چه ساده، آینهها را شکستند تا تصویر، دیده نشود.
و در این سرزمین، الهه حسیننژاد، یکی از هزاران جانِ بیدفاعی بود که در سکوتِ دردناک جامعه گم شد؛
نمادی از نابرابری، سکوت و ناکارآمدی که همچنان ادامه دارد.
کوکب بداغی پگاه-معلم ایذه
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد، که بهسادگی جانش را از دست داد؛
نه به جرم خطایی بزرگ، بلکه به خاطر تکهای سرد و بیجان که به آن «گوشی» میگویند.
در سرزمینی که برای یک تار موی زنانه، هزاران حکم، هزاران نامه و هزاران تهدید صادر میشود،
چرا وقتی پای امنیت جان انسانها به میان میآید، چشمان تیزبین و زبانها بسته میشوند؟
چرا وقتی حرکتهای کوچک زیر ذرهبین است، هیچکس نگاه خود را به جانهای معصوم نمیدوزد؟
کسی نیست بپرسد چگونه ممکن است کشوری که همه رفتارهای جزئی مردمش را رصد میکند،
نتواند از جان یک دختر محافظت کند؟
چگونه ممکن است برای لباس پوشیدن، برای یک حرف کوچک، پروندهها تشکیل شود،
اما وقتی خون در خیابان جاری میشود، هیچ دری بسته نشود؟
چند روز، شبکههای مجازی مملو بود از دلهایی که برای بازگشت الهه میتپیدند؛
هزاران چشم امیدوار به معجزهای که رخ نداد.
آنچه بازگشت، سردی و خاموشی بود؛ جسدی بیجان که نشان از شکستی تلخ در زنجیرهی این جامعه داشت.
الهه رفت، اما دردش و فریادهای خاموشش باقی ماند؛
فریادهایی که میپرسند: اگر برای یک تار مو هزاران برخورد و پرونده است،
پس چرا برای زندگیهای بیپناه، حتی کوچکترین حمایتی نیست؟
اگر هر قدم مردم زیر نظر است، پس چرا مرگهای ناگفته ادامه دارد؟
این همان جامعهای است که جان انسانها برایش ارزشی کمتر از یک دستگاه کوچک تکنولوژیک دارد،
اما برای نگاه و رفتار هر فرد، تمام قد ایستاده است.
برای دفاع از مظلوم، برای بیان سادهترین حقایق، مجازات میشوی...
معلمانی که صدای دردشان را بلند کردند، به احکام رنگارنگ و فلهای محکوم شدند؛
از اخراج و تنبیه گرفته تا زندان و بازداشت، بدون کوچکترین دلیلی جز حقیقتگویی.
کامیوندارانی که تنها خواستار حق ابتدایی خود بودند، پشت میلهها رفتند.
وکیلانی که برای دفاع از جان و حق موکل خود ایستادند، چشم به نابینایی دوختهاند.
پرستارانی که خواستار کمترین حقوقشان بودند، از صحنه کنار گذاشته شدند...
و این است آن سوی واقعی عدالت؛
جایی که سکوت بر زبانها حکمفرماست، اما پای دردها به هیچ کس نرسد.
معلمان، برای روشنگری تنبیه شدند؛
پرستاران، برای طلب حق، کنار گذاشته شدند؛
کامیونداران، برای نان، مجازات شدند.
و آنسوتر، فعالان مدنی و نخبگان علمی، پشت میلهها فراموش شدند؛
همهشان، نه مجرم، که آینههایی بودند در برابر چهرهی پنهان ناکارآمدی؛
و چه ساده، آینهها را شکستند تا تصویر، دیده نشود.
و در این سرزمین، الهه حسیننژاد، یکی از هزاران جانِ بیدفاعی بود که در سکوتِ دردناک جامعه گم شد؛
نمادی از نابرابری، سکوت و ناکارآمدی که همچنان ادامه دارد.
کوکب بداغی پگاه-معلم ایذه
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد؛
تأملی در خشونتهای مبتنی بر غیرت و مسئولیت نظام حاکم
✍حسن باقرینیا
هانیه بهبودی، ورزشکار جوان و موفق، دیگر در میان ما نیست. مرگ او، اگرچه یک فاجعه شخصی بهنظر میرسد، اما ریشه در ساختاری دارد که خشونت علیه زنان را نهتنها ممکن، که مشروع، مقدس و حتی «ضروری» جلوه میدهد. این ساختار، فقط خانواده سنتی یا فرهنگ محلی نیست؛ بلکه نظام سیاسی-ایدئولوژیکی است که در رأس آن، جمهوری اسلامی با همه ابزارهای مذهبی، حقوقی و رسانهایاش ایستاده است.
🔸وقتی منبر به میدان آموزش خشونت تبدیل میشود
در ایرانِ امروز، منبرها، تریبونهای نماز جمعه، و رسانههای رسمی بارها و بارها بر لزوم کنترل زنان تأکید میکنند. روحانیونی که با زبان «مردانگی» و «غیرت»، محدودسازی زنان را توصیه میکنند، سهم بزرگی در مشروعسازی خشونت دارند. در این منبرها، زنان نه بهعنوان شهروند، بلکه بهعنوان ناموس مردان تعریف میشوند و دفاع از آنها، نه وظیفه دولت، که وظیفه مرد خانه است؛ حتی اگر با «مشت آهنین» باشد.
این فرهنگ، بهصورت مکرر بازتولید میشود؛ نه در حاشیه جامعه، بلکه در قلب رسمیترین نهادهای ایدئولوژیک نظام.
🔸قانون، مدافع مردان؛ قاضی زنان
قوانین جمهوری اسلامی، نهتنها حافظ جان زنان نیستند، بلکه در مواردی خاص، به قتل آنان «تخفیف» میدهند. مردی که همسر یا دختر خود را بکشد، با مجازات کمتری مواجه میشود. قوانین مربوط به «قصاص»، «ولایت پدر» و «اختیارات شوهر» در خروج زن از خانه، همگی بر این ایده استوارند که زن ملک مرد است، نه انسان مستقل.
در چنین ساختاری، اگر مردی دست به خشونت بزند، قانون نه بازدارنده است و نه پناه. قانون در ایران، بخشی از مسأله است، نه راهحل.
🔸رهبری که از حجاب میگوید، اما از خون نمیگوید
رهبر جمهوری اسلامی، بارها و بارها با لحنی تند درباره «لزوم رعایت حجاب» سخن گفته، و بیحجابی را به «بیحیایی» و «فساد اجتماعی» پیوند زده است. اما همان رهبری، هیچگاه درباره خشونت خانگی، قتلهای ناموسی، یا زنان قربانی سکوت را نشکسته است. این سکوت، بیطرفی نیست؛ مشارکت در جنایت است.
وقتی رأس نظام، حجاب را مسئله اصلی جامعه میداند و حضور اجتماعی زنان را با دقت و حساسیت رصد میکند، اما نسبت به جان آنان بیتفاوت است، چه پیامی به جامعه مخابره میشود؟ اینکه «زن»، نه انسان، بلکه ابزار کنترلی برای ساختار قدرت است؛ و کنترل او، مسئولیت هر مردی.
🔸روانشناسی غیرت یا ناتوانی نظام در تولید امنیت عاطفی
غیرت، از منظر روانشناسی، اغلب واکنشیست به اضطراب، ترس از دستدادن کنترل و بحران عزتنفس. اما در جامعهای که این اضطراب با آموزههای رسمی دینی و فرهنگی تقویت میشود، «غیرت» از سطح احساس فردی به یک ارزش اجتماعی ارتقا مییابد. مرد نگران، در این فضا، احساس میکند وظیفهای مقدس بر دوش دارد؛ وظیفهای که به او مشروعیت میدهد برای نظارت، سرکوب و حذف.
و نظام، با سیاستهایش، با قوانینش، و با تربیت فرهنگیاش، این مشروعیت را هر روز تولید و توزیع میکند.
🔸هانیه، نه یک استثنا؛ بلکه یک نشانه
هانیه، یکی از هزاران زنیست که در سکوت قانونی، در سایه تفسیرهای مذهبی، و در بستر فرهنگی مبتنی بر تملک مردانه جان باختهاند. قتل او، هشدار یکباره نیست؛ پژواک صدای بلند ساختاریست که خشونت را آموزش میدهد، غیرت را تقدیس میکند، و زنان را به سکوت و حذف میراند.
🔸راه رهایی: نقد صریح و بازسازی فرهنگی
اگر بهراستی خواهان تغییر هستیم، باید با شجاعت:
مفهوم غیرت را از جایگاه قدسیاش پایین بکشیم،
نظام حقوقی را بهنفع برابری و عدالت بازنویسی کنیم،
سکوت مسئولان را افشا کرده و از آنان پاسخ بخواهیم،
و زنان را نه بهعنوان «ناموس»، بلکه بهعنوان انسانهای کامل و دارای حق بشناسیم.
تا آن زمان، باید بهروشنی گفت:
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد.
و تا نظام سیاسی قرون وسطایی جمهوری اسلامی حاکم باشد، این درد هرگز دوا نمیشود.
#هانیه_بهبودی #خشونت_علیه_زنان
#حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تأملی در خشونتهای مبتنی بر غیرت و مسئولیت نظام حاکم
✍حسن باقرینیا
هانیه بهبودی، ورزشکار جوان و موفق، دیگر در میان ما نیست. مرگ او، اگرچه یک فاجعه شخصی بهنظر میرسد، اما ریشه در ساختاری دارد که خشونت علیه زنان را نهتنها ممکن، که مشروع، مقدس و حتی «ضروری» جلوه میدهد. این ساختار، فقط خانواده سنتی یا فرهنگ محلی نیست؛ بلکه نظام سیاسی-ایدئولوژیکی است که در رأس آن، جمهوری اسلامی با همه ابزارهای مذهبی، حقوقی و رسانهایاش ایستاده است.
🔸وقتی منبر به میدان آموزش خشونت تبدیل میشود
در ایرانِ امروز، منبرها، تریبونهای نماز جمعه، و رسانههای رسمی بارها و بارها بر لزوم کنترل زنان تأکید میکنند. روحانیونی که با زبان «مردانگی» و «غیرت»، محدودسازی زنان را توصیه میکنند، سهم بزرگی در مشروعسازی خشونت دارند. در این منبرها، زنان نه بهعنوان شهروند، بلکه بهعنوان ناموس مردان تعریف میشوند و دفاع از آنها، نه وظیفه دولت، که وظیفه مرد خانه است؛ حتی اگر با «مشت آهنین» باشد.
این فرهنگ، بهصورت مکرر بازتولید میشود؛ نه در حاشیه جامعه، بلکه در قلب رسمیترین نهادهای ایدئولوژیک نظام.
🔸قانون، مدافع مردان؛ قاضی زنان
قوانین جمهوری اسلامی، نهتنها حافظ جان زنان نیستند، بلکه در مواردی خاص، به قتل آنان «تخفیف» میدهند. مردی که همسر یا دختر خود را بکشد، با مجازات کمتری مواجه میشود. قوانین مربوط به «قصاص»، «ولایت پدر» و «اختیارات شوهر» در خروج زن از خانه، همگی بر این ایده استوارند که زن ملک مرد است، نه انسان مستقل.
در چنین ساختاری، اگر مردی دست به خشونت بزند، قانون نه بازدارنده است و نه پناه. قانون در ایران، بخشی از مسأله است، نه راهحل.
🔸رهبری که از حجاب میگوید، اما از خون نمیگوید
رهبر جمهوری اسلامی، بارها و بارها با لحنی تند درباره «لزوم رعایت حجاب» سخن گفته، و بیحجابی را به «بیحیایی» و «فساد اجتماعی» پیوند زده است. اما همان رهبری، هیچگاه درباره خشونت خانگی، قتلهای ناموسی، یا زنان قربانی سکوت را نشکسته است. این سکوت، بیطرفی نیست؛ مشارکت در جنایت است.
وقتی رأس نظام، حجاب را مسئله اصلی جامعه میداند و حضور اجتماعی زنان را با دقت و حساسیت رصد میکند، اما نسبت به جان آنان بیتفاوت است، چه پیامی به جامعه مخابره میشود؟ اینکه «زن»، نه انسان، بلکه ابزار کنترلی برای ساختار قدرت است؛ و کنترل او، مسئولیت هر مردی.
🔸روانشناسی غیرت یا ناتوانی نظام در تولید امنیت عاطفی
غیرت، از منظر روانشناسی، اغلب واکنشیست به اضطراب، ترس از دستدادن کنترل و بحران عزتنفس. اما در جامعهای که این اضطراب با آموزههای رسمی دینی و فرهنگی تقویت میشود، «غیرت» از سطح احساس فردی به یک ارزش اجتماعی ارتقا مییابد. مرد نگران، در این فضا، احساس میکند وظیفهای مقدس بر دوش دارد؛ وظیفهای که به او مشروعیت میدهد برای نظارت، سرکوب و حذف.
و نظام، با سیاستهایش، با قوانینش، و با تربیت فرهنگیاش، این مشروعیت را هر روز تولید و توزیع میکند.
🔸هانیه، نه یک استثنا؛ بلکه یک نشانه
هانیه، یکی از هزاران زنیست که در سکوت قانونی، در سایه تفسیرهای مذهبی، و در بستر فرهنگی مبتنی بر تملک مردانه جان باختهاند. قتل او، هشدار یکباره نیست؛ پژواک صدای بلند ساختاریست که خشونت را آموزش میدهد، غیرت را تقدیس میکند، و زنان را به سکوت و حذف میراند.
🔸راه رهایی: نقد صریح و بازسازی فرهنگی
اگر بهراستی خواهان تغییر هستیم، باید با شجاعت:
مفهوم غیرت را از جایگاه قدسیاش پایین بکشیم،
نظام حقوقی را بهنفع برابری و عدالت بازنویسی کنیم،
سکوت مسئولان را افشا کرده و از آنان پاسخ بخواهیم،
و زنان را نه بهعنوان «ناموس»، بلکه بهعنوان انسانهای کامل و دارای حق بشناسیم.
تا آن زمان، باید بهروشنی گفت:
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد.
و تا نظام سیاسی قرون وسطایی جمهوری اسلامی حاکم باشد، این درد هرگز دوا نمیشود.
#هانیه_بهبودی #خشونت_علیه_زنان
#حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شاهزاده رضا پهلوی، در ارتباط با قتل الهه حسیننژاد و خشونت علیه زنان، در پیامی که در شبکههای اجتماعی نوشت:
الهه حسیننژاد، یکی دیگر از دختران آزادیخواه و میهندوست ایران، قربانی رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.
حتی در روایت تحریفشدهای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادیسازی میکند، الههها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.
در جامعهای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.
امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، بهویژه به دختران بیگناه ایرانزمین، بازمیگردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.
تا رسیدن آن روز، حفاظت تکتک شهروندان ایران از یکدیگر -بهویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزادهی ایرانی نشان دادهاند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام همرزمان زن خویش هستند.
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد، یکی دیگر از دختران آزادیخواه و میهندوست ایران، قربانی رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.
حتی در روایت تحریفشدهای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادیسازی میکند، الههها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.
در جامعهای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.
امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، بهویژه به دختران بیگناه ایرانزمین، بازمیگردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.
تا رسیدن آن روز، حفاظت تکتک شهروندان ایران از یکدیگر -بهویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزادهی ایرانی نشان دادهاند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام همرزمان زن خویش هستند.
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زنکشی ساختاری؛ جمهوری اسلامی متهم ردیف اول
برای کبری، هانیه، الهه و همه آنانی که در سکوت کشته شدند
دکتر حسین باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو میگوید: هانیه بهبودی، زن ورزشکاری که روزی با لبخندش در اخبار موفقیتهای ورزشیاش دیده میشد، حالا دیگر نیست؛ قربانی خشونت همسرش شد. او تأکید میکند این نخستین مورد نبود و آخرین هم نخواهد بود. الهه قربانی دیگر بود، و تنها در همین هفته، چندین زنکشی در خراسان شمالی و رضوی گزارش شده است.
او میافزاید: این حوادث استثنا نیستند، بلکه نشانهی یک چرخهی منظم از خشونتاند؛ خشونتی ساختاری که قانون نهتنها مهارش نمیکند، بلکه خود بخشی از آن است. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی میگوید پدری که فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود؛ یعنی قانون به مرد اختیار جان زن و فرزند را میدهد. نگاهی که زن را «ناموس» مرد میبیند، نه انسانی مستقل.
این استاد سابق دانشگاه یادآور میشود: در جمهوری اسلامی، زن تا وقتی فرمانبردار و خاموش باشد، پذیرفته است؛ اما اگر اراده کند، «نه» بگوید یا صدایی داشته باشد، از سوی قانون، عرف و مذهب رسمی سرکوب میشود. لایحه حمایت از زنان ۱۲ سال در مجلس خاک خورد و نهایتاً کنار گذاشته شد. هیچ پناهگاه امنی برای زنان در معرض خشونت تعریف نشده و خدمات حمایتی وجود ندارد.
او خاطرنشان میکند: در کشورهای مسلمانی چون ترکیه و اردن، اصلاح قوانین و ایجاد پناهگاهها آمار زنکشی را کاهش داده است؛ اما در ایران، زنکشی به بخشی از زیست روزمره بدل شده. ما نباید به این وضعیت عادت کنیم؛ باید روایت کنیم، آگاهی بدهیم و همبستگی را تمرین کنیم.
در پایان، او یاد میکند از کبری رضایی، زن مهاجر افغانستانی که در سکوت و حاشیه کشته شد. صدای ما باید جای سکوت او باشد.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #هانیه_بهبودی #الهه_حسین_نژاد #کبری_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای کبری، هانیه، الهه و همه آنانی که در سکوت کشته شدند
دکتر حسین باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو میگوید: هانیه بهبودی، زن ورزشکاری که روزی با لبخندش در اخبار موفقیتهای ورزشیاش دیده میشد، حالا دیگر نیست؛ قربانی خشونت همسرش شد. او تأکید میکند این نخستین مورد نبود و آخرین هم نخواهد بود. الهه قربانی دیگر بود، و تنها در همین هفته، چندین زنکشی در خراسان شمالی و رضوی گزارش شده است.
او میافزاید: این حوادث استثنا نیستند، بلکه نشانهی یک چرخهی منظم از خشونتاند؛ خشونتی ساختاری که قانون نهتنها مهارش نمیکند، بلکه خود بخشی از آن است. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی میگوید پدری که فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود؛ یعنی قانون به مرد اختیار جان زن و فرزند را میدهد. نگاهی که زن را «ناموس» مرد میبیند، نه انسانی مستقل.
این استاد سابق دانشگاه یادآور میشود: در جمهوری اسلامی، زن تا وقتی فرمانبردار و خاموش باشد، پذیرفته است؛ اما اگر اراده کند، «نه» بگوید یا صدایی داشته باشد، از سوی قانون، عرف و مذهب رسمی سرکوب میشود. لایحه حمایت از زنان ۱۲ سال در مجلس خاک خورد و نهایتاً کنار گذاشته شد. هیچ پناهگاه امنی برای زنان در معرض خشونت تعریف نشده و خدمات حمایتی وجود ندارد.
او خاطرنشان میکند: در کشورهای مسلمانی چون ترکیه و اردن، اصلاح قوانین و ایجاد پناهگاهها آمار زنکشی را کاهش داده است؛ اما در ایران، زنکشی به بخشی از زیست روزمره بدل شده. ما نباید به این وضعیت عادت کنیم؛ باید روایت کنیم، آگاهی بدهیم و همبستگی را تمرین کنیم.
در پایان، او یاد میکند از کبری رضایی، زن مهاجر افغانستانی که در سکوت و حاشیه کشته شد. صدای ما باید جای سکوت او باشد.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #هانیه_بهبودی #الهه_حسین_نژاد #کبری_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
کسی که آدم کشته، نمیتواند عبادتگاه بسازد
نوشتهای از بیژن اشتری
داستانی در تورات است که ابن عربی در کتاب «فصوص الحکم» آن را نقل کردهاست. به گمانم این داستان میتواند برای آنهایی که باورهای دینی دارند جالب باشد:
داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت. او از طرف خداوند فرمان داشت که بیتالمقدس را که ویران شدهبود از نو بسازد. چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است. به درگاه خداوند نالید:«چه سر و رمزی در کار است؟» خداوند در گوش جانش گفت:«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.» داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.» فرمود:«درست است، اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم. حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
#خشونت #قتل #مذهب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نوشتهای از بیژن اشتری
داستانی در تورات است که ابن عربی در کتاب «فصوص الحکم» آن را نقل کردهاست. به گمانم این داستان میتواند برای آنهایی که باورهای دینی دارند جالب باشد:
داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت. او از طرف خداوند فرمان داشت که بیتالمقدس را که ویران شدهبود از نو بسازد. چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است. به درگاه خداوند نالید:«چه سر و رمزی در کار است؟» خداوند در گوش جانش گفت:«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.» داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.» فرمود:«درست است، اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم. حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
#خشونت #قتل #مذهب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چرخه تلخ خشونت علیه زنان؛
از قربانی تا قاتل سایه سیاستهای سرکوبگرایانه :
هر روز از گوشهوکنار این سرزمین، خبر قتل زنی دیگر به دست یکی از نزدیکان یا غریبهای ناشناس منتشر میشود؛ از الهه تا کبری، از هانیه تا صدها زن بینامونشان دیگر. این قتلها تنها وقایعی فردی یا جنایتهایی اتفاقی نیستند، بلکه بازتاب خشونتی ساختاری و نهادینهاند که در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده؛ جامعهای گرفتار فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که بهسوی فروپاشی اخلاقی و انسانی سوق داده میشود.
سالهاست حاکمیت، بهجای توانمندسازی و حمایت از زنان، به کنترل و سرکوب آنها پرداخته است. بهجای آموزش، آگاهیرسانی، و سرمایهگذاری برای ارتقاء فرهنگی جامعه، منابع عمومی صرف گشتهای ارشاد، دوربینهای نظارتی، و طرحهای سرکوبگرانهای همچون استخدام «حجابان» شدهاند. ابزارهایی که نهتنها امنیت نیاوردهاند، بلکه ترس، خشونت و انفعال اجتماعی را نهادینه کردهاند. بودجههایی که میتوانستند صرف ارتقای مهارتهای اجتماعی، پیشگیری از خشونت خانگی، و ترویج برابری جنسیتی شوند، به کنترل بدن و رفتار زنان محدود ماندهاند.
چرخهای تلخ و تکراری شکل گرفته است: زنی کشته میشود، قاتلش اعدام میشود، و رسانههای رسمی فریاد میزنند «اشرار را به سزای عملشان رساندیم» تا تصویری ساختگی از امنیت به جامعه عرضه کنند. اما این امنیت، سرابی بیش نیست؛ امنیتی سطحی که زیر پوست آن، خشم، سرکوب، و ناامیدی موج میزند.
آیا هیچگاه تصمیمگیران لحظهای درنگ کردهاند؟ آیا هرگز از جامعهشناسان مستقل، از نهادهای مدنی، یا از تجربه کشورهای موفق در کاهش خشونتهای جنسیتی بهره گرفتهاند؟ آیا مجرمان – پیش از آنکه به جنایت برسند – از منظر روانی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی بررسی شدهاند؟ بسیاری از این افراد، خود قربانیان همان ساختار معیوبیاند که خشونت را بازتولید میکند؛ ساختاری که بهجای ترمیم انسانها، آنها را به سوی سقوط سوق میدهد.
بیتردید جنایت باید با واکنشی حقوقی همراه باشد. اما عدالت، فراتر از مجازات است. مجرمان نیز در دل همین ساختار شکل گرفتهاند؛ ساختاری که با فقر، تبعیض، بیعدالتی و سرکوب، انسان را به مرز جنون و خشونت میکشاند. اعدام، هرچند ممکن است در لحظهای مرهمی بر زخم خانواده قربانی یا بخشی از افکار عمومی باشد، اما پاسخی پایدار برای ریشههای این بحران نیست.
سیاست اعدام، نه عدالت است و نه نمایش اقتدار. بلکه ابزاری برای سرکوب خشم جامعهایست که نادیده گرفته شده؛ جامعهای که صدایش شنیده نمیشود، و زخمهایش درمان نمیشوند. خشم را نمیتوان با ترس مهار کرد. اگر ساختارهای تبعیضآمیز، فرهنگ خشونتپرور و سیاستهای سرکوبگر تغییر نکنند، این چرخه خشونت به اشکال پیچیدهتر و پنهانتری ادامه خواهد یافت.
برای شکستن این چرخه، سیاستهای شکستخورده برچیده و به سمت راهحلهایی انسانی، پیشگیرانه و عدالتمحور باید حرکت کرد؛ راهحلهایی که بر پایه حقوق بشر، کرامت انسانی، و برابری جنسیتی استوار باشند.
مریم یحیوی ،خرداد ۱۴۰۴
#خشونت_علیه_زنان #مربم_بحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از قربانی تا قاتل سایه سیاستهای سرکوبگرایانه :
هر روز از گوشهوکنار این سرزمین، خبر قتل زنی دیگر به دست یکی از نزدیکان یا غریبهای ناشناس منتشر میشود؛ از الهه تا کبری، از هانیه تا صدها زن بینامونشان دیگر. این قتلها تنها وقایعی فردی یا جنایتهایی اتفاقی نیستند، بلکه بازتاب خشونتی ساختاری و نهادینهاند که در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده؛ جامعهای گرفتار فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که بهسوی فروپاشی اخلاقی و انسانی سوق داده میشود.
سالهاست حاکمیت، بهجای توانمندسازی و حمایت از زنان، به کنترل و سرکوب آنها پرداخته است. بهجای آموزش، آگاهیرسانی، و سرمایهگذاری برای ارتقاء فرهنگی جامعه، منابع عمومی صرف گشتهای ارشاد، دوربینهای نظارتی، و طرحهای سرکوبگرانهای همچون استخدام «حجابان» شدهاند. ابزارهایی که نهتنها امنیت نیاوردهاند، بلکه ترس، خشونت و انفعال اجتماعی را نهادینه کردهاند. بودجههایی که میتوانستند صرف ارتقای مهارتهای اجتماعی، پیشگیری از خشونت خانگی، و ترویج برابری جنسیتی شوند، به کنترل بدن و رفتار زنان محدود ماندهاند.
چرخهای تلخ و تکراری شکل گرفته است: زنی کشته میشود، قاتلش اعدام میشود، و رسانههای رسمی فریاد میزنند «اشرار را به سزای عملشان رساندیم» تا تصویری ساختگی از امنیت به جامعه عرضه کنند. اما این امنیت، سرابی بیش نیست؛ امنیتی سطحی که زیر پوست آن، خشم، سرکوب، و ناامیدی موج میزند.
آیا هیچگاه تصمیمگیران لحظهای درنگ کردهاند؟ آیا هرگز از جامعهشناسان مستقل، از نهادهای مدنی، یا از تجربه کشورهای موفق در کاهش خشونتهای جنسیتی بهره گرفتهاند؟ آیا مجرمان – پیش از آنکه به جنایت برسند – از منظر روانی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی بررسی شدهاند؟ بسیاری از این افراد، خود قربانیان همان ساختار معیوبیاند که خشونت را بازتولید میکند؛ ساختاری که بهجای ترمیم انسانها، آنها را به سوی سقوط سوق میدهد.
بیتردید جنایت باید با واکنشی حقوقی همراه باشد. اما عدالت، فراتر از مجازات است. مجرمان نیز در دل همین ساختار شکل گرفتهاند؛ ساختاری که با فقر، تبعیض، بیعدالتی و سرکوب، انسان را به مرز جنون و خشونت میکشاند. اعدام، هرچند ممکن است در لحظهای مرهمی بر زخم خانواده قربانی یا بخشی از افکار عمومی باشد، اما پاسخی پایدار برای ریشههای این بحران نیست.
سیاست اعدام، نه عدالت است و نه نمایش اقتدار. بلکه ابزاری برای سرکوب خشم جامعهایست که نادیده گرفته شده؛ جامعهای که صدایش شنیده نمیشود، و زخمهایش درمان نمیشوند. خشم را نمیتوان با ترس مهار کرد. اگر ساختارهای تبعیضآمیز، فرهنگ خشونتپرور و سیاستهای سرکوبگر تغییر نکنند، این چرخه خشونت به اشکال پیچیدهتر و پنهانتری ادامه خواهد یافت.
برای شکستن این چرخه، سیاستهای شکستخورده برچیده و به سمت راهحلهایی انسانی، پیشگیرانه و عدالتمحور باید حرکت کرد؛ راهحلهایی که بر پایه حقوق بشر، کرامت انسانی، و برابری جنسیتی استوار باشند.
مریم یحیوی ،خرداد ۱۴۰۴
#خشونت_علیه_زنان #مربم_بحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سما_جهانباز
«بخش بزرگی از ناامنی برای زنان ریشه در سیاستهای حکومت دارد. وقتی قانون حامی نیست دست جانی و جنایتکار بازتر است، از خانه تا خیابان و محل کار دامنه دستدرازی، تجاوز و قتل میشود. مهسا امینی را حکومت کشت، الهه حسیننژاد را کسی از جنس حکومت. حکومتی که دغدغهاش نه امنیت مردم که مبارزه با داشتن حیوان خانگی است و نوع پوشش. حکومتی که فاسدان و اختلاسگراناش آزادند و آنها که دغدغه ایران دارند در زندانها. برای هر تغییر نهادینه فرهنگی این جمهوری اسلامی است که باید برود چرا که خود مهمترین عامل ترویج بیفرهنگی، فساد و بیآیندگی برای ایران است.»
از صفحه سیما ثابت
@simaa_sabet
#خشونت_علبه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بخش بزرگی از ناامنی برای زنان ریشه در سیاستهای حکومت دارد. وقتی قانون حامی نیست دست جانی و جنایتکار بازتر است، از خانه تا خیابان و محل کار دامنه دستدرازی، تجاوز و قتل میشود. مهسا امینی را حکومت کشت، الهه حسیننژاد را کسی از جنس حکومت. حکومتی که دغدغهاش نه امنیت مردم که مبارزه با داشتن حیوان خانگی است و نوع پوشش. حکومتی که فاسدان و اختلاسگراناش آزادند و آنها که دغدغه ایران دارند در زندانها. برای هر تغییر نهادینه فرهنگی این جمهوری اسلامی است که باید برود چرا که خود مهمترین عامل ترویج بیفرهنگی، فساد و بیآیندگی برای ایران است.»
از صفحه سیما ثابت
@simaa_sabet
#خشونت_علبه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech