آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
۱۷ دی‌ماه سالگرد کشف حجاب
...در این کار، علی اصغر حکمت، وزیر وقت معارف، در «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» می‌نویسی: نزدیک به غروب بود که شاه از اتومبیل پیاده شد بعد از تعارفات از او پرسید: «فلانی در باب رفع حجاب چه کردید؟»
بعد از مدتی در آذر همان سال بعد از واقعه مسجد گوهرشاد یک‌بار دیگر رضاشاه از حکمت می‌خواهد که مسئله حجاب را زودتر به سرانجام برساند: «سابقاً در جواب پیشنهاد شما گفتم که مجلس جشن سالیانه معارف را به تأخیر بیندازد، اما حالا به مناسبت وقایعی که در خراسان پیش آمده و اشخاص مقصر تنبیه شده‌اند، تأخیر مصلحت نیست هر چه زودتر مجلس خود را تشکیل دهید.»
حکمت ۱۴ دی را در محل «دانشسرای مقدماتی تهران» که مرکز ترتیب معلم بود، برای اجرای کشف حجاب به رضاشاه پیشنهاد می‌کند.
حکمت در خاطرات خود از رضاشاه نقل می‌آورد که گفته بود ممکن است اقداماتی علیه این کار صورت بگیرد و مسئله عفت و نجابت زن را پیش بکشند، اما نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست. مگر میلیون‌ها #زن بی‌حجاب که در ممالک خارجه هستند نانجیب‌اند؟ از این گذشته همسر من و دختران من در این کار پیش‌قدم هستند.
شخص اول مملکت تاکید کرد که «شرکت همسر و دختران من در جشن دانشسرای مقدماتی بدون حجاب، باید سرمشق همه زنان و #دختران ایرانی، مخصوصاً خانم‌های شما وزرای مملکت باشد.»
اما رفع حجاب به آسانی صورت نمی‌پذیرفت حتی نزدیکان شاه هم در ابتداء راحت نبودند. دولتشاهی آخرین همسر رضاشاه، در خاطرات خود از روزهای کشف حجاب ذکر کرده و گفته که در آن ایام مسئله چادر نبود، بلکه بیشتر زنان چاقچور داشتند که با روبنده همراه بود.
«یادم می‌آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و #حجاب نداشتیم از دیدن عابرین #خجالت می‌کشیدیم... رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید #بی‌حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت می‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه پوست سرمان می‌گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌پوشیدیم.»
جم در خاطرات خود از روز هفدهم دی نوشت که رضاشاه لباس و آرایش زنان را تحسین کرد و گفت که اگر هم عیب و نقصی هست، خودشان باید رفع کنند.
«باید خیاط‌ها و کلاه‌دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ و سنگین و ارزان به بازار بیاورند ما میله‌های #زندان را شکستیم. حالا خود #زندانی #آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش بجای #قفس خانه قشنگی بسازد.»
او از نخست‌وزیر می‌خواهد که تعداد این مجالس بیشتر شود تا «خانم‌ها مرتب در آنها حضور یابند و بیشتر به #آداب و رسوم اجتماع و #معاشرت عادت کنند.»
رضا شاه در دانشسرای مقدماتی نطقی ایراد کرد. او گفت: «تاکنون نصف جمعیت کشور به‌حساب نیامده و خانم‌ها را از هر گونه حقی محروم کرده بودند... در صورتی که صرف نظر از وظایف مادری، آنها می‌توانند دوشادوش مردها خدماتی را عهده دار باشند.»
اما چنانکه #رضاشاه هم پیش بینی کرده بود، این تصمیم بدون #مقاومت اجرا نشد. به این ترتیب در روز هفدهم دی ماه ۱۳۱۴ و با تصمیم #حکومت مبنی بر #تحمیل نظر خود در مورد «حجاب» به #زنان، چالشی بین حکومت و زنان در ایران آغاز شد که تا امروز ادامه دارد.
حمید علویی|روزنامه‌نگار| بی‌بی‌سی فارسی: bbc.in/1PLQoSJ
#اجبار #حجاب_اختیاری #حجاب_اجباری #حقوق_زنان
@Tavaana_Tavaanatech
حدودا پنجاه سال پیش، در چنین روزهایی کاترین سویتزر تصمیم گرفت در مسابقه‌ی دو ماراتن بوستون شرکت کند. مهم‌ترین و اولین موضوع در یک مسابقه‌ی دو و میدانی داشتن شماره است. اما زنان اجازه‌ی حضور در مسابقات را نداشتند. کاترین تصمیم گرفت زمان ثبت‌ نام با تغییر کوچکی در نامش زن بودنِ خود را مخفی کند. بنابراین به او شماره ۲۶۱ تعلق گرفت. در طول مسیر برخی مسئولان و مردان دونده وقتی متوجه این موضوع شدند، چندین بار سعی در بیرون کردن او از مسابقه را کردند، اما او با کمک‌های دوست‌ِ خود که در کنارش می‌دوید، اولین زنی شد که ماراتن را به پایان رسانده است.

عکس‌های او بلافاصله تمامی صفحات روزنامه‌ها را به خود اختصاص داد. از آن‌جایی که اکثریت مطلق صندلی‌های #قدرت در اختیار #مردان بود، خشم این سیاستمداران برانگیخته شد، که اقدام او غیرقانونی بوده است. حتما از مردم، زن و مرد، کسانی هم بودند در نیم قرن گذشته که حرکت او را رادیکال نامیدند، یا گفتند حالا میان این همه مشکلات، مسئله‌ی زنان دویدن نیست. این کار غیر قانونی است و... اما او بدون توجه به هیچ‌کدام از این حرف‌ها دوید و تا انتهای خط هم دوید و شد الهام بخشِ هزاران هزار زنِ دیگر و خیلی زودتر از آن‌چیزی که انتظار می‌رفت، محدودیت زنان در مارتن از بین رفت.

حالا امروز، فقط پنجاه سالِ بعد، نام او که یک نویسنده و روزنامه‌نگار هم است، در «تالار مشاهیر دوندگان استقامت» قرار دارد. چند روز پیش در شیراز نیز مسابقه‌ی دو ماراتنی به نام «نخستین ماراتن بین‌المللی در ایران» و با شعار «امنیت ایران» برگزار شد و به مانند پنجاه سال پیش فقط مردان اجازه‌ی دویدن داشتند. اما این میان "مهسا ترابی" چند ساعت زودتر و بدون توجه به تمامی این قوانین تبعیض آمیز و ضدزن تمام مسیر بیش از چهل کیلومتر را دوید.

هر چند او شماره‌ی رسمی نداشت و مقامی کسب نکرد، اما بی‌شک رتبه‌ی اول آن ماراتن به او تعلق دارد. تاریخ همیشه به شکل‌های مختلف تکرار می‌شود، گاهی مضحک و گاهی آموزنده. آن‌ها که امروز به مهسا و مهساها شماره برای دویدن نمی‌دهند و شوی ماراتنی با شعار «من در ایران می‌دوم» برگزار می‌کنند، دور یا نزدیک، اگر باشند، به صف و با حسی توام از #خجالت و #شرمسازی در کنار امثال او عکس خواهند گرفت، به مانند همانی که در عکس مشهور #ماراتن بوستون سعی در متوقف کردن کاترین را داشت، که بعد از مدتی خود تبدیل به یکی از فعالین مبارزه برای حق #دویدن #زنان شد و در کنار همانی که روزی برای بیرون کردنش با خشم و نفرت تلاش می‌کرد، با افتخار عکس یادگاری گرفت.

برگرفته از صفحه‌ی محسن فرشیدی
https://goo.gl/xFCEju

@Tavaana_TavaanaTech