آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.7K photos
34.7K videos
2.53K files
17.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
‏من ‎#حسین_نادر_بیگی هستم. من زنده موندم ولی هر دو تا چشمم کور شده. ۲۳ سالمه و دانشجوی دانشگاه آزادم، یا بهتره بگم بودم. ساکن کرج هستم، با مادرم و یه برادر دوقلو و یه برادر کوچکترم زندگی میکنم، پدرم پنج سال پیش فوت شده. مادرم از طریق خیاطی خرج زندگیمون رو تامین میکنه. من بعد از گرفتن دیپلم در بهمن ۱۳۹۸ به سربازی رفتم و در روز ۲۵ آبان۱۴۰۰ دوران سربازیم تموم شد. برای اینکه کمک خرج مادرم باشم تو یه شرکت کارگری میکردم و پس اندازی برای خودم داشتم که همه را برای جراحی چشمام هزینه کردم. تفریح و دلخوشیه من ورزش بود، فوتبال بازی میکردم و چند ماهی بود که حرفه ای بدنسازی کار میکردم.جدیدا یه گیتار خریده بودم و هفته ای دو جلسه کلاس آموزشی میرفتم یه کتاب هم خریده بودم که آکوردگیری رو بهم آموزش میداد. من عاشق تیم پرسپولیس هستم گرچه دیگه نمیتونم به ورزشگاه برم….روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱ مراسم چهلم حدیث نجفی تو بهشت سکینه کرج بود، سرکوبگرا مانع برگزاری مراسم شده بودن و مردم رو هدف سلاح گرم قرار میدادن، راهها بند اومده بود، اینترنت قطع بود و من حتی خبر نداشتم اون روز چه هیاهویی توی اتوبان منتهی به بهشت سکینه برپاست، من دور از درگیریا بین سرکوبگرا و معترضا ایستاده بودم که یه دفعه یه موتورسوار و ترک نشینش که با لباس بسیجی بودن اومدن طرفم، اول رد شدن ولی عقبیه گفت وایسا، اون از زیر کاپشنش سلاح رو دراورد و درحالی که لبخند میزد از فاصله پنج متری به صورت من شلیک کرد. قیافشو هنوز یادمه ، قدی حدود ۱۸۵ با ته ریش، من روی زمین افتادم و دستم رو روی صورتم که پر از خون بود گرفتم، اونا اومدن بالای سرم و دوباره به گردن و صورت و …شلیک کردن، از حال رفتم. وقتی اونا دور شدن دو تا خانم اومدن و بهم کمک کردن و منو به نزدیکترین درمانگاه کرج بردن، ساچمه ها چشمها ،صورت ،گردن دستها و حتی کلیه منو شکافت، حتی قدرت تکلم رو هم برای یه هفته از من گرفت. از طریق کارت ملی تونستن نزدیکامو پیدا کنن و بدن ساچمه خورده منو با چشمایی که هنوز نمی دونستم دیگه با اونا نخواهم دید به اونا تحویل دادن. خانوادم منو به درمانگاه نور و نوردیدگان کرج بردن که از ترسشون پذیرش نکردن، بعدش در نهایت دو روز بعد در بیمارستان فارابی تهران تحت جراحی قرار گرفتم، هشت روز تو بیمارستان بستری شدم، دو تا ساچمه کره چشم راستم و سه تا ساچمه کره چشم چپم رو شکافته بود.
بهم گفتن که طی شش ساعت جراحی، همه ساچمه ها از چشمام خارج شده اما ساچمه های دیگه ای توی صورت، گردن و بدنم همچنان باقیه و هنوز اقدامی برای خارج کردن اونا نکردن، بعضی از ساچمه ها با گذشت زمان با چرک و عفونت از زیر پوستم خارج شدن اما هنوز نمیدونن توی بدنم چند تا ساچمه دیگه هس.
بعد از جراحی برای یه ماه به شکم خوابیده بودم. پزشکا امیدی به بازگشت بینایی من ندارن. شبکیه هر دو چشمم آسیب جدی دیده، هنوز توی دنیا جراحی پیوند شبکیه انجام نشده و برای همین بهم گفتن که باید منتظر پیشرفت علم باشم. دکترا فقط وضعیت ظاهری چشمامو حفظ میکنن.
من وضعیت روحی بدی دارم و اینکه تمام دلخوشیهای کوچکی که داشتم و استقلال شخصیمو از دست دادم و نمیتونم کار کنم منو کلافه کرده و گاهی به فکر خود کشی میفتم، شبها به مادرم میگم که خودت منو به دنیا آوردی و خودتم حق داری جون منو بگیری، منو راحت کن فقط دارم زجر میکشم. مادرم تمام مدت مراقبم هس به امید اینکه یه روز خوب بشم. من در اوج جوانی کاملا نابینا شدم و حتی نمیتونم توی هزینه های زندگی به مادرم کمک کنم، جرم من چی بود؟؟ 💔

- از توییتر کاربر لعبت

#مهسا_امينی‌ #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #عليه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«از روزی که شما مثلا نمایندگان خدا روی زمین قدرت رو بدست گرفتید هرکس حرفی زد یا رفتاری کرد که مخالف افکار ذهن کوچکتون بود، زدید و کشتید و تا این ماشین بدون عقل و منطق شما متلاشی نشه  بدون وقفه ادامه میدید. خیلی وقته که ما در خودمون انقلاب کردیم تا حکومت ظلم رو  بر اندازی کنیم. ما برای جلوگیری از اعدام روح الله زم و نوید افکاری فقط هشتگ زدیم و اعتراض مجازی کردیم اما دیگه عملگرا شدیم. از کف خیابون بلند شدیم تا به راس هرم تاج تختتون بزنیم تا هم یک تحول بزرگ تاریخی ایجاد کنیم هم درس عبرتی بسازیم برای تمام دیکتاتورهای ظهور کرده و نکرده!»

متن و ویدیو ارسالی مخاطبان توانا

- خواسته براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی، تبدیل به خواسته‌ای عمومی در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ شد. پیش از این در دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم این موضوع مطرح شده بود، اما حالا گسترش بیشتری پیدا کرده است.

#مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو «بی‌حسرت» از «نقاب»

«روزی میرسد که تمام حسرت هایمان را در بقچه اندوه و نکبتِ تحجر می‌پیچیم و به زباله‌دان تاریخ می‌اندازیم. تا اون روز باید برای تمام اهداف و آرزوهایمان بجنگیم و در دام‌هاي فريبنده ظالمان و تشنگان قدرت نیفتیم»

تقديم به تمام خواهران و برادران آزادي خواه

لینک یوتیوب:
https://youtu.be/AKGI9uuRrpU

#مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

امروز بیایید
صدای زندانیان سیاسی،
صدای بازداشت شدگان راه آزادی،
صدای آنان که میشناسیم،
صدای گمنامان،
و خانواده های آنان باشیم!
بیایید صدای بی صدایان باشیم!
شاید فردا دیر باشد……

‌‎﮼و‌این‌ارزش‌فکر‌کردن‌را‌‌‌‌دارد!

‏Video edit/تدوین:
‌‌‏dd_novin

طراح عکس جلد / Cover phot by:
sarahshoghi

منابع تصویر:
بخش اول گرفته شده از فیلم دادگاه محمد قبادلو
-قاضی بی‌ دادگاه ( صلواتی)

بخش دوم
گرفته شده از فیلم منتشر شده توسط مادر محمد قبادلو در شبکه‌های اجتماعی

منابع صدا:
صدای نوید محمدزاده

صدای فاطمه معتمدآریا


منابع موزیک:
آهنگ سریال پوست شیر

‌‎#محمد_قبادلو #محمدقبادلو #نه_به_اعدام #مهسا_امينی‌ #انقلاب_ملی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

رها اناری، ۱۷ ساله و از مجروحان خیزش انقلابی مردم ایران در سال ۱۴۰۱ است. این ویدیو تصاویری از او قبل و بعد از مجروح شدن را نشان می‌دهد.
یکی از کاربران توییتر، از قول رها داستانش را چنین روایت کرده است:

«‏من رها اناری هستم، من زنده موندم🥺۱۷ سالمه متولد ۲۲ آبان ۱۳۸۴ هستم. من روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در منطقه زیباشهر قرچک در خونه خودمون گلوله جنگی خوردم. در محلی که مردم برای اعتراض به خیابون اومده بودن و خیابونای منتهی به منزل ما صحنه درگیری مامورای حکومتی و مردم بود مامورا که روی پشت بام دادگستری قرچک واقع در ۲۴ متری زیباشهر مستقر بودن اقدام به تیراندازی به پنجره خونه ما در طبقه هفتم ساختمان «بیژن» کردن که دوگلوله کلاشنیکف به شکم من اصابت کرد و باعث پاره شدن شکم، پارگی روده بزرگ، آسیب به کلیه چپ و شکستگی مهره سوم کمرم شد. بر اساس تصویر نامه پزشکی قانونی به کلانتری زیباشهر به تاریخ ۱۹ آذر این دو گلوله به شکم و کمر من آسیب جدی وارد کرده و مهره کمرم رو خورد کرده ، خانوادم منو به بیمارستان ستاری قرچک منتقل کردن و همون شب مورد عمل جراحی قرار گرفتم اما وضعیتم رو به وخامت رفت. من ۲۰ روز در آی سی یو و بعد از اون در بخش بستری بودم. بعد از حدود یکماه از بیمارستان مرخص شدم اما در تمام ماههای گذشته حداقل در هر ماه دو هفته در بیمارستان بستری شدم و هنوز گلوله در بین مهره های کمرم قرار داره. از همون اول ماجرا و اعتراض مادرم، مسئولان حکومتی از جمله فرماندار و امام جمعه قرچک از خانوادم خواستن سکوت کنن تا اجازه طی شدن روند در بیمارستان به اونها داده بشه، حکومت هیچ مسئولیتی در این زمینه و هزینه های درمان نپذیرفت. حتی خانوادمو تحت فشار گذاشتن که اگر رضایتنامه ای مبنی برعدم شکایت از نهادهای دولتی و حکومتی امضا کنن هزینه ای برای بیمارستان پرداخت نخواهند کرد که خانوادم این موضوع رو نپذیرفتن، من به دلیل آسیبهای ناشی از اصابت گلوله در سال تحصیلی ۱۴۰۱ به مدرسه نرفتم، بخشی از روده بزرگمو بریدن. من همچنان تحت نظر پزشک و طی دوره درمان هستم و خانوادم برای تامین هزینه درمان من مجبور به فروش بخشی از وسایل خونه و زندگی خودشون کردن🥺»

#مهسا_امينی‌‌ #رها_اناری #یادمون_نمیره #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«‏من #مريم_آروین هستم، من کشته شدم من وکیل دادگستری سیرجان بودم که وکالت زنان رنجدیده و دختران قربانی تجاوز و کودکان بدسرپرست را با جان و دل قبول می‌کرد، همان که عاشق حیوانات بود و همه گربه‌های محل را به ناهار دعوت می‌کرد، همان که عاشق شعر و نویسندگی بود، بیست و هشت ساله بودم و دانشجوی نخبه دکترای حقوق از دانشگاه فردوسی مشهد، من در بیست و پنج سالگی وکیل شدم و کتابم به نام (حقوق متهم در مراحل دادرسی با رویکرد فقهی) چاپ شده بود در سیرجان دفتر وکالت داشتم و وکالت معترضان آزادی‌خواه اعتراضات را قبول می‌کردم با قاضی بیسواد و جانی سیرجان به نام قاضی قدیمی بر سر دفاع از حقوق موکل ۱۷ ساله‌ام وارد بحث شدم، مرا از دادگاه بیرون کردند شخصی به نام زیدآبادی، کارشناس دادگستری تعقیبم می‌کرد، در اعتراضات سراسری از من فیلم گرفت و با خشنونت بی حد به طوری که با مقنعه‌ام روی زمین کشیده می‌شدم همراه با مادرم  بازداشت شدم، ۲۰ روز شکنجه شدم به من انواع دارو خورانده می‌شد و شبها با باتون بر پاهایم می‌زدند وقتی از خوردن دارو ممانعت می‌کردم، شکنجه می‌شدم من در خود مچاله شدم، با گازهای سمی به سلولم حمله می‌شد، بدون اسپری نمی‌توانستم نفس بکشم سرانجام بعد از ۲۰ روز به قید ضمانت در ۲۱ آذر آزاد شدم و در حالی که منتظر نتیجه دادگاه و پرونده‌ام بودم،  دادگستری و دادستان جنایت کار قصد ابطال پروانه وکالتم را کردند. از هر جنایتی برای ساکت کردنم استفاده می‌کردند حالم روز به روز بدتر میشد، تهوع، استرس، سردردهای پیاپی، سوزش چشم دردهای شبانه، افزایش کبودی‌های پاهایم زندگی را برایم سخت کرده بود، به دکتر مراجعه کردم اما تشخیص آنچه بر سرم آمده بود بدون دسترسی به آنچه به من تزریق و خورانده شده بود ناممکن بود. روزهای آخر به سختی نفس می‌کشیدم اما روز قبل از آسمانی شدنم به دادگستری کرمان رفتم تا محکم در برابرشان بایستم و فریاد زن، زندگی، آزادی‌ام را بالا ببرم و قاضی محمدی با آن لبخند شیطانی‌اش به من گفت که تو نابود شده‌ای و خبر نداری!! فردای آن روز نوزدهم بهمن با مادرم حرف می‌زدم که به یکباره سرم گیج رفت و همه اصوات اطرافم به زوزه‌هایی تبدیل شدند، بدنم تحمل این همه شکنجه را نداشت و من نتوانستم وکیل مدافع خود باشم. راستی رساله دکترایم ناتمام ماند تو تمامش کن💔🕊️✌🏼»

متن از کاربر لعبت در توییتر

متن کامل‌تر

#مهسا_امينی‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

«اسم و چهره تک تکتون یادمون هست. رقصیدنا و استوری‌هایی که یادگاری ازتون مونده رو هنوز هم مرور می‌کنیم. تولدتون که میشه بچه ها با گلایِ رنگارنگ میان سراغتونُ ماهایی که دورتریم واستون استوریِ تبریک می‌ذاریم. بعد از رفتنِ شماها حالمون عجیب دلگیره، کلی غم رو همدیگه چیدیم که داره میرسه به ماه، جایِ خالیتون هم که پر شدنی نیست .

بچه ها دارن واسه سالگردِ "مهسا" برنامه میچینن، اِسمتون رو دیوارها و تراکت هایی که مینویسن همه جا میبینم.

راستی آقا "ماشاالله" ، بابایِ "محمدمهدی" رو میگم ، هنوزم هر هفته غذا پخش میکنه. نه فقط واسه پسرش ، "محمدحسینی" رو هم یادش نرفته.
چند شب پیشا نصف شبی از خونه پیاده راه افتاده بود سمت مزارِ دوتا پسراش ! نُه ساعت راه رفته بود، شاید غمگین ترین نُه ساعتِ عمرش ...

شما که غیرت کردینُ عزیز رفتین، ماها موندیم بلاتکلیف با زندگی کردنی که شده وبالِ گردنمونن.
خواهشا از اون بالا واسمون دعا کنین که به قولِ مادرِ "خدانور" قلبمون انگار میخواد گُر بگیره ..‌. »

از اینستاگرام مریم غیاثی
@maryam.qhiasi

#مرگ_بر_دیکتاتور
#جاویدنامان_راه_آزادی
#۲۵_شهریور
#انقلاب_۱۴۰۱_ایران
#مهسا_امينی‌ #نیکاشاکرمی #سارینا_اسماعیل_زاده #محمد_مهدی_کرمی #محمدحسینی #کیان_پیرفلک #حمیدرضا_روحی #خدانور_لجه‌ای #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #عرفان_زمانی #فرشته_احمدی #حدیث_نجفی #بهنام_لایق_پور #کومار_درافتاده #منانقیب #سیاوش_محمودی #مهرشاد_شهیدی #ابوالفضل_امیرعطایی #ابوالفضل_آدینه_زاده #آیلارحقی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام فریدون محمودی، از جان‌باختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهر سقز، بر سر مزار تعدادی از جاویدنامان و قهرمانان میهن حضور یافته و بر سر مزارشان گل می‌گذارد. برای او همه این عزیزان همچون فرزندش هستند و غم خانواده آن‌ها را بهتر از هر کسی درک می‌کند.
خانواده‌های جان‌باختگان راه آزادی، محکم و استوار در مسیر دادخواهی ایستاده‌اند و الهام‌بخش مردم میهن در مبارزاتشان هستند.


معنی شعر:

من زنده هستم و تاروز مرگم باسربلندی زندگی میکنم
من ایستاده جون میدم و در مقابل دشمن زمین نمیخورم

من در زندگیم آزادی هستم، مثل یک درخت قدیمی(کهنه) قوی هستم

من قلعه پاداشاهی هستم که با توپ و حمله روسیه و عثمان ویران نشدم(چه برسه به تو)

من حاضرم با خون جگرم سرزمین و طبیعتمو قرمز کنم ولی کسی نیستم گردن کج کنم و زنده میمونم و باید بمیری تا بخندم.

خواننده؛کاروان حکیم‌زاده

ویدیو و ترجمه شعر از صفحه فرهاد محمودی، برادر فریدون محمودی

farhadmahmoudi9582

#مهسا_امينی‌ #فریدون_محمودی #اسماعیل_دزوار #دادخواهی #سیدمحمد_حسینی #محمد_حسینی #دانیال_پابندی #فریدون_فرجی #سقز #ژن_ژیان_ئازادی #زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ما ادامه داریم»

قسم به خون آن‌گاه که بر صورت دلمه ببندد، قسم به خاک آن‌گاه که سرد شود و قسم به خون داغی که از زیر خروارها خاک سرد دوباره بجوشد که #ما_ادامه_داریم.
قسم به ققنوس، قسم به شیر، قسم به خورشید که این وطن اولین و آخرین مأوای ماست، قسم به نور که بر تاریکی پیروز خواهد شد و قسم به ایران که به زودی آن را پس‌ خواهیم گرفت.
بله، #ما_ادامه_داریم.

ما ادامه داریم با صدای هیچکس
@hichkasofficial
ویدیو از لک‌لک موزیک
@laklak_muzik

#مهسا_امينی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ققنوس»
نسل جوان ایران به تمام ایده‌های ارتجاعی شما نه می‌گوید. یک نه همراه با آری‌گویی به وطن‌دوستی و خواست زندگی نرمال. آن‌ها مسلح به عقل سلیم‌اند و بریده از آرمان‌گرایی پوچ پنجاه‌و‌هفتی. آن‌ها همان‌ دانش‌آموزانی هستند که سال‌ها برای مغزشویی‌شان سعی بیهوده کردید، در نظام متعفن آموزشی‌تان حبسشان کردید تا همچون زمین این سرزمین، اذهان نسل آینده‌‌اش را هم از ریشه بسوزانید. اما کور خوانده بودید، غافل از این‌‌که این جان‌های آزاده، روزی از خاکستر خود برخاسته و کارِ جباریت و سفاکی شما اشغال‌گران را یکسره خواهند کرد. ایران و نسلی که عاشقانه دوستش دارند، چونان ققنوس از خاکستر شراره‌های اهریمنی شما دوباره متولد شده‌اند؛ آن‌ها می‌خواهند که این وطن دوباره وطن شود. می‌خواهند و بی‌شک خواهند توانست. آن روز نه دور است و نه دیر.
ما ملت کبیریم، ایران‌رو پس می‌گیریم.

از صفحه لک‌لک موزیک
@laklak_muzik

#زن_زندگى_آزادى‌ #نسل_محشر #نسل_زد #ققنوس #آموزش_ایدئولوژیک #نظام_آموزشی #نیکا_شاکرمی
#مهسا_امينی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«امروز ۲۲ شهریور ۱۴۰۲.اینجا مترو حقانی، پارسال توی این روز ‌ #مهسا_امينی‌⁩ دختر ۲۱ سالهٔ ما به دست #گشت_ارشاد⁩ در تهران دستگیر شد. برادرش با گفتن "ما اینجا غریبیم" سعی کرد مامورها رو از بردن خواهرش منصرف کنه. اون‌موقع فکر نمی‌کرد مهسا در اثر ضربات مامورين گشت ارشاد و پلیس امنيت اخلاقي نظام ج.ا از این دنیا بره.
رفتنش و قیام بعد رفتن مهسا زندگی خیلی‌هامون رو برای همیشه تغییر داد. ما نه می‌بخشیم نه فراموش می‌کنیم.»

- متن و تصویر دریافتی از مخاطبان توانا

#زن_زندگی_آزادی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #نه_به_جمهوری_اسلامی #یادمون_نمیره #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«بدترین خبر دنیا برای من پارسال همین ساعت هابود ۷غروب ۲۹شهریور متوجه شدم برادرم فریدون محمودی رو ج اسلامی به قتل رسونده و از روز قبلش اینترنت‌ها رو در سقز قطع کرده بودن و من نمی‌دونستم که برای همیشه فریدون پر کشید و دیگه نداریمش.»

farhad.mahmoudi9582

فریدون محمودی ٢٨ شهریور ماە در شهر سقز توسط نیروهای سرکوبگر با شلیک مستقیم جان باخت. او پدر فززندی شش ساله بود. جمهوری اسلامی چندی پیش خانم شرمین حبیبی همسر فریدون محمودی را بازداشت کرده بود.

#فریدون_محمودی
#قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان
#مهسا_امينی‌‌ #ژینا_امینی #زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«این چشمه خون متعلق به جوانی ۴۲ساله است؛ پدر دو کودک که در کامیاران مغازه موبایل فروشی و تعمیرات موبایل داشت تا برای فرزندانش پدری کند. جمهوری اسلامی فؤاد محمدی را در ۲۴ آبان ۱۴۰۱ کشت.
برای تحویل پیکر او از بیمارستان،۵ تن از اعضای خانواده فواد محمدی
مورد هدف گلوله‌های ساچمه‌ای قرار گرفتن و به‌ شدت مجروح شدن. طوری که پدر و یکی از برادرهاش از شدت جراحات نتوانستن در مراسم خاکسپاری فواد شرکت کنن.

فؤاد می‌گفت: "تا زن آزاد نشود، جامعه آزاد نمی‌شود."
این ویدئو توضیحات همسر فؤاد است درباره آرزوهای او.
زنده باد آرزوهای کاک فؤاد.»

از صفحه اینستاگرام فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی

#فواد_محمدی #مهسا_امينی‌‌ #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد قبادلو در دادرسی ناعادلانه به اعدام محکوم شده است. حکم او را قاضی بدنام «صلواتی» صادر کرده است. حکمی که چند بار به دیوان عالی رفت و در نهایت نقض شد و قرار شد که شعله‌ای دیگر بررسی کند!

اما در فرآیندی غیرقانونی، ابلاغیه اجرای حکم برای سوم بهمن ۱۴۰۲ صادر شد!
ماشین کشتار و اعدام جمهوری اسلامی، بار دیگر می‌خواهد جان جوانی را بگیرد.

محمد قبادلو جوانی ۲۲ ساله که مثل اکثر مردم جان به لب رسیده ایران، خواسته‌اش آزادی، امنیت و رفاه بوده، اسیر بی‌عدالتی رژیم ولایی شده است.


امروز بیایید
صدای زندانیان سیاسی،
صدای بازداشت شدگان راه آزادی،
صدای آنان که میشناسیم،
صدای گمنامان،
و خانواده های آنان باشیم!
بیایید صدای بی صدایان باشیم!
شاید فردا دیر باشد……

‌و این‌ارزش‌فکر‌کردن‌را‌‌‌‌دارد!

‏Video edit/تدوین:
@‌‌‏dd_novin

طراح عکس جلد / Cover phot by:
sarahshoghi

منابع تصویر:
بخش اول گرفته شده از فیلم دادگاه محمد قبادلو
-قاضی بی‌ دادگاه ( صلواتی)

بخش دوم
گرفته شده از فیلم منتشر شده توسط مادر محمد قبادلو در شبکه‌های اجتماعی

منابع صدا:
صدای نوید محمدزاده

صدای فاطمه معتمدآریا


منابع موزیک:
آهنگ سریال پوست شیر

#محمد_قبادلو #محمدقبادلو #نه_به_اعدام #مهسا_امينی‌ #جونمون_درخطره #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«رمز انقلاب ما»
ما تا به کی جدا از هم، در این شبانه ماتم
ای سر به زیر خسته، بی صدا شکسته زیر بار این بیداد
وقت شد آخر تا به رسم دیگر این وطن شود آزاد
از شاخه های تاک، خون می‌چکد به خاک
با ماهیان سرخ، خاکستری مباش
....

#خاکستری_مباش #علیه_فراموشی #نه_به_انتخابات #انگشت_در_خون #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #رای_من_سرنگونی #رای_نمیدهم #هنر_اعتراض #مهسا_امينی
#انگشت_درخون_نمیزنیم #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی، این تصاویر را منتشر کرد و نوشت:

«امروز آخرین پنج شنبه سال اولین سالگرد جاویدنام #آریان_خوشگوار است. او فقط ۱۷ سال داشت که به دست جمهوری اسلامی به قتل رسید.
این صحنه‌ها مربوط به۲۶ آبان ۱۴۰۱ است که ماموران ضحاک(خامنه‌ای) وحشیانه به #آریان_خوشگوار در سنندج حمله‌ور شدند و او را با باتوم و چاقو مورد ضرب و شتم‌قرار دادند و (حتی انگشت‌های دستش را نیز قطع کردند).
آریان چهار ماه در بیمارستان کوثر سنندج در کما بود و از خانوادش تعهد گرفتند که هیچ اطلاع‌رسانی نکنند و کسی در مراسم خاکسپاری هم بجز خانواده حضور نداشته باشد، در غیر اینصورت جنازه را تحویل نخواهند داد و مجبور به دادن تعهد شدند ...
در نهایت ۲۴اسفند، آریانِ عزیز جانش را ز دست داد.

به یاد آریان و همه قهرمانان راه آزادی.»


#آریان_خوشگوار #زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امينی‌‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
فرهاد محمودی، برادر جاویدنام فریدون محمودی، در آستانه سال نو، یاد یکی از کشته‌شده‌های مظلوم آتش‌سوزی زندان اوین را گرامی داشت. او ضمن انتشار این تصاویر، نوشت:

«هرچی به سال جدید نزدیکتر میشیم جنایت های جمهوری اسلامی را به خاطر میارم‌ که چه بر سر ما آوردند.
روایت آتش سوزی زندان اوین, به یاد #حسین_جزی.

زمانی که زندان اوین توسط جمهوری اسلامی به آتش کشیده شد خانواده حسین خود را فورا به زندان رساندند تا مطمئن شوند برای فرزندشان اتفاقی نیفتاده اما اجازه دیدار خانواده را با حسین ندادند.
در واقع حسین همان شب با شلیک مستقیم گلوله جنگی در زندان اوین کُشته شده بود،بعد از تحویل پیکر او متوجه شدند جای باتوم و شکستگی در جمجمه اش کاملا مشهود است.
در مدت زمانی که حسین زندان بود  جمهوری اسلامی به خانواده حسین اجازه ملاقات نداده بود.
#حسین_جزی ۲۰ساله داشت و در ۲۳مهرماه به قتل رسید.

ویدیو(اول)بیشتر شبیه یک حمله نظامی یک کشور بیگانه است،البته رژیم جمهوری اسلامی ثابت کرده است هیچ دوستی با مردم خود ندارد و حکومت بی رحمی است که سالهاست با ما اعلان جنگ کرده و اینچنین آتش به زندانیان بی دفاع اوین گشوده و ثابت کرده اند با مردمش خصومتی بی پایان دارد و علنا مردم کشور خود را میکُشد.»


- هنوز در مورد عمق فاجعه آتش‌سوزی زندان اوین ناگفته‌های بسیاری وجود دارد....

#حسین_جزی #آتش_سوزی_اوین
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امينی‌‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سنندج، ۲۹ اسفندماە ۱۴۰۲، در آخرین روز سال، مادر جانباختە راه آزادی، آریان خوشگوار بە مناسبت فرا رسیدن نوروز ضمن تجدید پیمان با او، کنار مزار فرزندشان سفرە نوروزی را بر پا کرد.


آریان فقط ۱۷ سال سن داشت که به دست جمهوری اسلامی به قتل رسید.
او روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱ در سنندج موردهجوم نیروهای سرکوبگر قرار گرفت. او را با باتوم و چاقو مورد ضرب و شتم‌ قرار دادند و (حتی انگشت‌های دستش را نیز قطع کردند).
آریان چهار ماه در بیمارستان کوثر سنندج در کما بود و از خانوادش تعهد گرفتند که هیچ اطلاع‌رسانی نکنند و کسی در مراسم خاکسپاری هم بجز خانواده حضور نداشته باشد، در غیر اینصورت جنازه را تحویل نخواهند داد و مجبور به دادن تعهد شدند ...
در نهایت ۲۴اسفند، آریانِ عزیز جانش را ز دست داد.


#آریان_خوشگوار  #زن_زندگی_آزادی #سنندج
#مهسا_امينی‌‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، دستخطی از برادرش منتشر کرد. او تکه‌ای از یکی از شعرهای فریدون مشیری را در روز دریافت ابلاغ حکم اعدام نوشته است.

«اکنون که آدمی
از بام هفت گنبد گردون گذشته است
گردونه ی زمین را
از اوج بنگریم

از اوج بنگریم
ذرات دل به دشمنی و کینه داده را
وز جان و دل به جان و دل هم فتاده را
از اوج بنگریم و ببینیم
دراین فضای لایتناهی
از ذره کمترانیم
غرق هزارگونه تباهی!

از اوج بنگریم و ببینیم
آخر چرا به سینه ی انسان دیگری
شمشیر می‌زنیم؟

ما ذره های پوچ،
در گیر و دار هیچ،
در روی کوره راه سیاهی، که انتهاش
گودال نیستی است
آخر چگونه تشنه به خون برادریم؟»


مریم مهرابی ضمن انتشار این دستخط، نوشته:
«مقابل بی شرافتی، شرافت است، در مقابل رذالت، شجاعت است. تقریبا ۵۰۰ روز است که جوانی‌اش به حبس رفته که حق او نیست و این حکم ظالمانه را دریافت کرد. صدای مظلومیت #محمود_مهرابی‌ باشیم صدای او که حتی در زندان هم از حقوق یک زندانی محروم است.»

#مهسا_امينی‌‌
#مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech