ایران بریفینگ
7.19K subscribers
20.9K photos
27.8K videos
36.6K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
قسمت بیست و‌ شش / ۱۵ دیماه ۱۳۷۷، در اتفاقی بی‌سابقه،صدا و سیما،ساعت ۲ بعد از ظهر، بیانیه‌ای از وزارت اطلاعات درباره تحولات این نهاد قرائت کرد.
در این بیانیه تاریخی، قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و فعالان سیاسی در آذرماه ۱۳۷۷، به شماری از نیروهای “مسئولیت‌ناشناس، کج‌اندیش و خودسر” وزارت اطلاعات نسبت داده شده بود.
انتشار این اطلاعیه، همچون جرقه‌ای، آتش اختلافات جناحی و درون تشکیلاتی وزرات اطلاعات را شعله ور ساخت. این اختلافات که دستکم از زمان تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ از افکار عمومی پنهان مانده بود، حالا به رسانه‌ها و حتی تلویزیون درز پیدا می‌کرد.
یکسوی این درگیری، محافظه کارانی بودند که آن روزها
#روح_الله_حسینیان به نحوی سخنگویشان به شمار می‌آمد.
آنها کمیته تحقیق سه نفره محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت را تحت نفوذ “جناح چپ” یا همان
#چپهای_اسلامی وزارت می‌دانستند که قصد داشتند #وزارت_اطلاعات را در دست بگیرند.
افشاگری‌ها تا آنجا ادامه یافت که فیلم‌هایی به شدت محرمانه از شکنجه شماری از اعضای وزارت اطلاعات به دست دیگر اعضای این وزارتخانه به دست مخالفان حکومت بیفتد.
حسینیان می‌گوید جناح منتسب به
#سعید_حجاریان و #علی_ربیعی، مشاور وقت محمد خاتمی “نیروهای مذهبی و مخلص وزارت اطلاعات قلع و قمع کردند” و تا جایی پیش رفتند که “بهترین افراد این وزارتخانه دستگیر شوند”.
بعدها
#محمد_نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح که مسئول رسیدگی به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای سیاسی شد، گفت در این پرونده دستکم ۲۳ نفر تحت تعقیب قرار گرفته‌اند و ۳۳۰ نفر نیز به عنوان مطلع و گواه احضار شده‌اند.
در آن سال‌ها، تصفیه و بازداشت اعضای این سازمان به حدی رسیده بود که حسینیان در مصاحبه‌ای گفت “هر وزارتخانه دیگری بود، به کلی متلاشی شده بود”.
از آن تاریخ به بعد، وزارت، دیگر تنها صحنه‌گردان مسائل امنیتی در ایران به شمار نمی‌آید؛هرچه از وزن وزارت کاسته می‌شد، معاونت اطلاعات سپاه، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌شود.
اکنون که غبار تصفیه
#قتلهای_زنجیره_ای فرو‌ نشسته است می‌شود تا حدی به اصالت گفته‌های حسینیان ایمان آورد ؛ اگر چه کسی منکر دست داشتن #سعید_امامی و جناح راست نیز در قتل‌ها نیست اما وقوع این فتل‌ها فرصتی طلایی را برای #چپ‌های_امنیتی پدید آورد تا بیش از دو‌ هزار نفر از پرسنل غیر همسویشان در وزارت اطلاعات را حذف و تصفیه کردند.

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥3
پرونده قتل‌های زنجیره‌ای اولین تنش درونی این وزارتخانه نبود.
پیشتر دانستیم که در سال‌های آخر دهه شصت ۱۰۷ تن از نیروهای ارشد #وزارت_اطلاعات یا همان چپهای_امنیتی از این وزارتخانه به #مرکز_تحقیقات_استراتژیک رفتند تا دولت بعدی و به روایتی #جمهوری_دوم را رقم بزنند، نیروهایی که برخی از آنها،سمت‌هایی چون مدیرکلی و معاونت وزارت فعالیت می‌‍کردند.
در واقع سال‌های ۶۸ تا ۷۲ تنها سال‌های قدرت گیری جناح راست در وزارت اطلاعات است،!
واقعه‌ای که هرگز حتی اکنون نیز که تمام صدر تا ذیل حکومت در اختیار یک جناح است دیگر اتفاق نیفتاد!
در این سال‌ها، #علی_فلاحیان ریاست وزارت اطلاعات را می‌گیرد، محمد یزدی به ریاست #قوه_قضائیه می‌رسد و در مجلس نیز از سال ۱۳۷۱ #علی_اکبر_ناطق_نوری و جناح موسوم به راست قدرت را به دست می‌گیرند.
فلاحیان اما اولین انتخاب #علی_اکبر_هاشمی_رفسنجانی نبود #حسن_روحانی، نخستین کسی بود که هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ به او پیشنهاد داد وزیر اطلاعات شود.
علت این پیشنهاد، شاید بیشتر از سوابق امنیتی در تصفیه‌های ارتش و مذاکرات #مک_فارلین ، به این بر می‌گشت که روحانی در سال ۱۳۶۲، در سمت نماینده مجلس، مسئول کمیسیون تدوین قانون تأسیس وزارت اطلاعات بود.
روحانی اما پیشنهاد وزارت اطلاعات را نپذیرفت و به جای آن به عنوان نماینده خامنه‌ای برای تأسیس نهاد امنیتی دیگری قدم پیش گذاشت: #شورای_عالی_امنیت_ملی .
در تمام آن سال‌هایی که جمهوری اسلامی با رسوایی‌ مداخله نهادهای امنیتی‌ در ترور فعالان سیاسی خارج کشور همچون میکونوس و قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران دست و پنجه نرم می‌کرد، روحانی برای ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی ماند و هر بار هم توانست به هوشمندی جمهوری اسلامی را از گرداب‌ها در اروپا نجات دهد.
با توجه به چنین سابقه‌ای بود که وقتی روحانی در سال ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری رسید، انتظارات گسترده‌ای برای سازماندهی دوباره وزارت اطلاعاتی مطرح شد به ویژه‌ آنکه در دوران احمدی‌نژاد کشمکش‌ها و تصفیه‌های درون وزارت و شایعات بیرون کشیدن اطلاعات محرمانه سران نظام، این وزارتخانه را با بحران مواجه کرد،روحانی #چپهای_امنیتی را بازگرداند و بار دیگر وزارت اطلاعات حیات خلوت چپ‌ها شد آنسان که نه #سعید_حجاریان بازگشت حتی #مصطفی_کاظمی نیز به این وزارتخانه بازگشت، دهه سوم نیز باز دهه جولان چپها در نظام امنیتی جمهوری اسلامی شد.‏
با وقوع #قتلهای_زنجیره_ای اطلاعاتی‌های چپ دوگانه سوز در حالی که خود در وزارت اطلاعات در مظان اتهام بودند با روی دیگر و پوشش عیان خود در #روزنامه_های_زنجیره_ای در مقام مدعی برآمدند!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥31
قسمت بیست و نهم / سال ۱۳۷۶، وقتی #سید_محمد_خاتمی، به #دری_نجف_آبادی پیشنهاد کرد وزیر اطلاعات دولت اصلاحات شود، او برای مشورت سراغ #علی_اکبر_ولایتی رفت، ولایتی نیز در جواب به دری نجف آبادی هشدار داده بود که این وزارتخانه مانند شهر هزار دروازه‌ای است که با گرایش‌ها و رویکردهای مختلف اداره می‌شود.
نشانه‌هایی هست که اختلاف این جناح‌ها تا امروز ادامه پیدا کرده، تا جایی که فروردین ماه امسال، زمانی که علی خامنه‌ای، در دیدار با جمعی از کارکنان وزارت اطلاعات گفت:«جناح بازی در وزارت اطلاعات گناه است»

#علی_فلاحیان، از بنیانگذاران و وزیر پیشین اطلاعات نیز معتقد است پراکندگی درون وزارت اطلاعات پیش از هر چیز به خاستگاه نیروهای تشکیل دهنده آن باز می‌گردد.

می‌دانیم که وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ از تجمیع نیروهای چند واحد اطلاعاتی تشکیل شده بود: دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری، واحد اطلاعات کمیته انقلاب اسلامی، واحد اطلاعات سپاه پاسداران و تشکیلات اطلاعاتی دادستانی.
این تعدد نهادهای امنیتی در شش سال نخست انقلاب در حالی پیش آمده بود که در ابتدا شورای انقلاب تصویب کرده بود که برای مسائل امنیتی داخلی یک سازمان در وزارت کشور و برای مسائل خارجی یک سازمان در وزارت خارجه تشکیل شود.
اما با درگیری‌ها و سرکوب سیاسی پس از انقلاب، به ویژه پس از کودتای نوژه، نه تنها این طرح مسکوت ماند بلکه در جمهوری اسلامی تراکم نهادهای امنیتی به وجود آمد.
دوران وزارت علی فلاحیان‌ آرام‌ترین مقطع وزارت است، چرا که فلاحیان شاید تنها کسی باشد که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را فهمیده و‌می‌شناسد، او‌ اگر جه در
#اطلاعات_نخست_وزیری نبود و‌کار اطلاعاتی را از کمیته آغاز کرد اما از اولین روز تاسیس وزارت اطلاعات در کنار چپ‌ها که شاکله و‌ اصلی‌ترین عناصر وزارت بودند همزیستی مسالمت آمیز را آموخته بودند، اصل تساوی جناح در دوران وزارت فلاحیان رعایت شد، او‌ اگر چه از تندترین افراد #راستهای_امنیتی است اما هیچ‌‌گاه مخالف #چپهای_امنیتی نبود، شاید بالاترین آمار قتل و ترورهای امنیتی، عملیات موفق برون مرزی و‌ کنترل و #سرکوب_فراگیر در این دوره از همین رو باشد.

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
قسمت سی / از دیگر دلایل افول وزارت اطلاعات، فعالیت‌های اقتصادی گسترده این وزارت خوانده می‌شود.
اگرچه بعدتر این فعالیت‌ها تا حدی محدود شد اما هرکز تعطیل نشد.
این فعالیت‌های اقتصادی هم امکانی بود برای پوشش اطلاعاتی و هم راهی برای جبران کسری بودجه و پرداخت پاداش نیروها.
با این حال در آن مقطع مشکل این است که دیگر مشخص نبود که کار اطلاعاتی برای نیروها اولویت است یا فعالیت اقتصادی.
نیروهای وزرات به مرور زمان با توجه به نوع کار طبقه‌ای را ایجاد کردند که خصوصا از سطح مدیران میانی به بالا حالت تجملی و اشرافی داشت.
یعنی سبک خاصی از زندگی مرفه که اصولا در میان نیروهای سپاه تا مدتها بعد جایی نداشت.
این تجمل ناشی از امتیازاتی بود که به آنها واگذار می‌شد. مثلا در مقطعی برای جلوگیری از استفاده شخصی خودروهای وزارت آنها را به مدیران این وزارتخانه به قیمت نازل واگذار کردند به این شرط که از آنها برای مقاصد کاری هم استفاده کنند اما این ایده در عمل شکست خورد و نه تنها از آنها برای کار استفاده نشد بلکه وزارتخانه مجبور شد تا خودروهای جدید خریداری کند.
یا تمام منازل اطراف وزارت اطلاعات به بهانه‌های امنیتی بتدریج خریداری و به کادرهای بالای وزارت داده شد.
در سال‌های بعد به دنبال ترورهای برون مرزی ، تحریم و قطع روابط با دیگر کشورها، روابط و تبادل اطلاعاتی با دیگر سرویس‌های اطلاعاتی نیز به شدت محدود شد.
این موضوع برای وزارت اطلاعات به عنوان نهاد رسمی امنیتی ایران ضربه‌ای جدی تلقی می‌شد.
وزارت اطلاعات در دهه نخست فعالیتش به عنوان نهادی قدرتمند جا افتاد،سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر هم این وزارتخانه را به عنوان نهادی پذیرفتند که قواعد بازی را می‌شناسد و با آن تبادل اطلاعاتی داشتند.
این جایگاه اما در سال‌های گذشته یعنی بعد از ریاست فلاحیان از دست رفت.
پس از ریاست ری‌شهری و فلاحیان، عملا وزرای بعدی چندان با کار اطلاعاتی آشنا نبودند دری نجف آبادی که عملا هیچ نمی دانست و علوی هم که خود به صراحت در مصاحبه‌ای اعلام کرد تا پیش از دولت یازدهم هرگز سابقه کار اطلاعاتی نداشت.
در دوره ریاست جمهوری خاتمی به دنبال درگیری‌های داخلی ناشی از قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای، شمار زیادی از معاونان و نیروهای زیر دست این وزارتخانه به تشکیلات تازه تاسیس اطلاعاتی بیت رهبری (اطلاعات موازی ) پیوستند.
در این دوران نه رهبری و نه خاتمی - هر یک به دلایل خود- اعتمادی به کار این وزاتخانه نداشتند.


🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
3🔥1😁1
قسمت سی و‌‌ یکم / محمود علوی می‌گفت وقتی پیشنهاد وزارت اطلاعات را از حسن روحانی گرفت در نقاشی و بازیگریِ تئاترهای کمدی بیشتر تجربه داشت تا کارهای امنیتی!
در همان سال نخست انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور، #سعید_حجاریان از بنیان‌گذاران وزارت اطلاعات، از روحانی خواست در این وزارتخانه «اصلاحاتی اساسی» انجام دهد.
حجاریان در آن سال گفته بود «روحانی خودش وزیر را انتخاب کرده و دیگر نمی‌توان گفت که نگذاشتند»
اشاره حجاریان به انتخاب #محمود_علوی ، در سمت وزیر اطلاعات بود؛ وزیری که قرار بود بار سنگین این مأموریت را بر دوش بکشد اما به قول خودش هیچ «سابقه و آورده‌ای» در امور امنیتی نداشت.

انتخاب محمود علوی کم‌تجربه‌در حالی صورت می‌گرفت که در گمانه‌زنی‌های اولیه، چهره‌هایی با سابقه امنیتی مطرح بودند: احمد شفیعی، معاون پیشین وزارت اطلاعات و علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات.

در نهایت، اما روحانی، علوی بی تجربه را برگزید، گزینه‌ای که هم در جناح‌بندی‌های سیاسی حساسیت ایجاد نکند و هم با او هماهنگ باشد.
شاید حسن روحانی امید داشت خلاء کم‌تجربگی علوی را با کابینه‌ای پر کند که شمار زیادی از اعضایش سابقه امنیتی داشتند.

اما چهار سال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، علی مطهری، از حامیان دولت و نایب رئیس مجلس به طور علنی اعلام کرد علوی “صلابت و صراحت” لازم را برای دفاع از اختیارات وزارت اطلاعات ندارد؛ در آن زمان، مطهری به طوری علنی نگرانی‌اش را از گسترش فعالیت‌های سازمان اطلاعات سپاه اعلام کرد.

روحانی با نصب علوی که حتی دوستان و هواداران دولتش هم وی را «بی‌خاصیت ترین وزیر» خواندند عملا اگر چه حساسیت را از روی وزارت اطلاعات برداشت و خیال جریان رقیب یا همان #اطلاعات_موازی را راحت کرد اما در عمل با بازگرداندن #چپهای_امنیتی به وزارت اطلاعات زیر ساختی را بنیان نهاد که حتی خطیب در دولت ابراهیم رئیسی هم نتوانست دسترسی آنها را قطع کند.
روحانی در حالی به سپاه می‌تاخت که «هم اسلحه دارید هم رسانه هم پول هم قدرت» اما راه را برای بازگرداندن حزب فولکسی به سلطه امنیتی کشور باز کرد، حالا #چپهای_اسلامی هم رسانه داخلی دارند ، هم رسانه خارجی،هم اسلحه دارند و هم قدرت و هم اینکه بازی را در عرصه‌های‌سیاسی در اپوزیسیون هم برای دیگران سخت تر کرده‌‌اند!
سه سال ماه عسل امنیتی‌ها در دولت رئیسی پایان یافت ، حالا گزینه پزشکیان برای اطلاعات حدسش چندان سخت نبود ؛ خطیب پزشکیان قرار نیست ساختاری را عوض کند او فقط مجری اوامر است!
پایان
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
6👍2🔥1
در طول مجموعه ۳۱ قسمتی «امنیتی‌ها» بارها از فردی به نام جواد مادرشاهی نام برده شد:
…وجود #جواد_مادر_شاهی در #اطلاعات_نخست_وزیری این فرصت را به آن‌ها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پرونده‌ها بیرون بکشند.»
مادر شاهی خط قرمز ، علی خامنه‌ای است، نه صداوسیما و‌ نه رسانه‌های داخلی به دستور مستقیم دفتر خامنه‌ای «مجاز نمی‌باشند» از وی نامی‌ببرند، تنها یکبار وی در طول تمام ۴۵ سال جمهوری اسلامی چهره‌اش در تلویزیون نمایش داده شد، آنهم به واسطه‌ای که شایع شده بود وی به روسیه گریخته است سال ۱۳۹۸، وی در نیمه شعبان به برنامه‌ای دعوت شد ، مجری از او خواست خودش را معرفی کند و سمتش را بگوید، مادر شاهی در پخش زنده گفت:« من جواد مادرشاهی هستم پدر سه فرزند و‌پدر بزرگ دو نوه همین به سمت من کاری نداشته باشید!»
تنها کسی که در جمهوری اسلامی جرات کرده و در مورد او نوشته است عزت شاهی است.
‎عزت‌الله شاهی یا عزت‌الله مطهری یا عزت شاهی،یکی از کهنه کاران امنیتی در جمهوری اسلامی است از او به عنوان سرحلقه شیرین در سپهر امنیتی جمهوری اسلامی یاد می شود.
‎عزت شاهی در کتابش بدون آنکه نام «سید علی خامنه‌ای » را بیاورد به تلمیح اشاره می کند که در پشت مادرشاهی خامنه‌ای است.
‎عزت شاهی ماموریت مادر شاهی را «سند سوزی» و از بین بردن اسناد همکاری #انجمن_حجتیه و توده‌ای ها و جاسوس‌های شوروی می‌خواند :« دیدم نامه اثر نمی کند به #شورای_انقلاب رفتم و پرونده ای را نشان دادم که بر اثر اعترافات یکی از کارکنان ساواک تشکیل شده بود و حتی نوار صحبتهایش را هم ضبط کرده بودم برای آقایان پخش کردم که می گفت در کدام ساختمان چه اسنادی موجود است و ما به آن ساختمان رفته بودیم اما هیچ سندی نبود الا پتو و وسایل خواب مشخص بود خانه امنیتی #ساواک است از همسایه ها پرس و جو کردیم گفتند چند روزی است افرادی مسلح به این خانه رفت و آمد داشتند خلاصه از طریق کمیته محل و انقلابیون پرس و جو کردیم رسیدیم به آقای جواد مادرشاهی، حدسمان درست بود، ما از قبل فکر می‌کردیم کار اوست، رفتیم و گفتیم ما اسناد این خانه را می خواهیم به ما گفتند «محرمانه است» نمی شود به شما بدهیم.
‎گفتیم بگذارید فقط بخوانیم تا این شبکه را شناسایی کنیم گفتند از شورای انقلاب حکم داریم به کسی نشان ندهیم»
#عزت_شاهی در واقع بجای آوردن نام خامنه‌ای از شورای انقلاب استفاده می کند چرا که تنها فردی که حامی #جواد_مادر_شاهی از همان روزها تا بحال است خامنه ای است .

در مورد مادرشاهی مفصلا به زودی خواهیم نوشت.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
7👍1🔥1
سرگذشت محمد کچوئی یکی از اسرار آمیزترین حوادث امنیتی سالهای ابتدایی جمهوری اسلامی است .
#محمد_کچوئی سال ۱۳۲۹ در حاجی‌آباد قم به دنیا آمد.
تحصیلات را تا ششم ابتدایی ادامه داد و به کار در بازار روی آورد، در کارگاه صحافی با #محمد_بخارائی از اعضای #حزب_موتلفه_اسلامی ، آشنا شد.
در ارتباط با همین محافل مذهبی سنتی کچویی در سال ۱۳۵۱ به اتهام ترور محمد مناقبی روحانی کاخ سعدآباد دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما یک سال بعد با تعهد به همکاری با ساواک آزادشد.
کچوئی، در ۲۰ تیر ۱۳۵۱، با اعتراف حسین جوانبخت دستگیر می‌شود.
ساواک می‌خواست تا از طریق او اطلاعاتی دربارهٔ عزت شاهی، که شاگرد مغازهٔ کچوئی بود، به دست بیاورد، اما ناکام ماند.
کچوئی که به حبس ابد محکوم‌ شده بود مشروط به همکاری با ساواک، پس از یک سال از زندان آزاد می‌شود.
او در آذر ۱۳۵۳ دوباره دستگیر شد و اینبار به اعدام محکوم می‌شود اما باز در سال ۱۳۵۶ مجددا با تائید شهبانو فرح مورد عفو آریامهری قرار گرفت و آزاد شد.
محسن چشمی در کتاب «آن روز عصر زندان اوین » نوشته است :« یکی از بستگان کچویی در آشپزخانه کاخ نیاوران کار می‌کرد، روزی از فرصت استفاده می‌کند و از فرح پهلوی می‌خواهد محمد کچویی را عفو کنند، فرح چند روز بعد به ساواک پیشنهاد می‌دهد نام او را در لیست عفو شدگان قرار دهد»
کچویی از آنجا که در دوران پیش از انقلاب و در زندان با اعضای سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه‌های مسلح مخالف آشنا بود، پس از انقلاب در دادستانی به دستگیری و بازجویی از مخالفین مشغول شد و از تیر ماه ۱۳۵۸ با حکم #اسدالله_لاجوردی زندان اوین شد.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
3👍2🔥1🤯1
کچویی از آنجا که در دوران پیش از انقلاب و در زندان با اعضای سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه‌های مسلح مخالف آشنا بود، پس از انقلاب در دادستانی به دستگیری و بازجویی از مخالفین مشغول شد و از تیر ماه ۱۳۵۸ با حکم #اسدالله_لاجوردی زندان اوین شد.
او اما اگرچه حمایت قاطع لاجوردی و عزت شاهی را داشت اما همواره از سوی امنیتی های اطلاعات نخست وزیری و سپاه پاسداران به طاغوتی بودن و ساواکی بودن متهم می شد.
کچویی نیز از جمله افرادی است که ساعتی پس از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی محل جلسه را ترک می‌کند اما کمتر از این حرکت او یاد می‌شود.
یک روز بعد از انفجار سرچشمه در اقدامی جنون آمیز محمد محمدی گیلانی رئیس و اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه انقلاب در حیاط زندان اوین یک دادگاه تشکیل می‌دهند تا چند تن از زندانیان عضو سازمان مجاهدین را که قبلا محاکمه شده و در حال تحمل حبس بودند را در انتقام انفجار حزب جمهوری محاکمه و اعدام کنند.
محمد کچویی به درون بندها می رود و با سلیقه شخصی چند نفر را انتخاب و به محوطهٔ زندان اوین کنار استخر می آورد تا همان‌جا بار دیگر محاکمه و اعدام شوند.
کاظم افجه‌ای، از نیروهای امنیتی زندان اوین که بعدها جمهوری اسلامی بدون ارائه مستندی او را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی کرد و پیشتر نیز لاجوردی و کچویی را به مرگ تهدید کرده بود،بعد از این اقدام کچویی، محمد کچوئی را با اسلحهٔ کمری ترور کرد.
افجه‌ای پس از ترور به داخل ساختمان دادیاری زندان می‌رود و دقایقی بعد از طبقه سوم ساختمان به پایین پرت می‌شود. او پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد.
جمهوری اسلامی معتقد است افجه‌ای پس از ترور اقدام به خودکشی کرده است در حالیکه در مقابل عده‌ای معتقدند او اگر قصد خودکشی داشت همان لحظه با سلاح کمری‌اش خودکشی می‌کرد.
سازمان مجاهدین نیز همسو با جمهوری اسلامی بسیار سعی کرده این ترور و #کاظم_افجه_ای را به خود منتسب اما #افجه_ای خود نیز از اعضای #موتلفه بود و اتفاقا بر این گمان بود که #کچویی از اعضای ساواک و طاغوتی است و‌ باید از میان برداشته شود چرا که با زندانیان مماشات می‌کند.
جمهوری اسلامی برای تجلیل از کچویی زندانی در کرج را به نام او نامگذاری و به دلیل نقش وی در تواب‌سازی زندانیان سیاسی، از او به عنوان پدر توابین یاد می‌کند.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
4👍3🔥1
#امروز_در_تاریخ / برگزاری مانور شهری «تهران امن» در تهران ۲۰ تا ۲۲ تیرماه ۱۳۵۷، هفت ماه بعد سلسله پهلوی فرو پاشید.

فرماندهان #ارتش_شاهنشاهی حاضر در آغاز مانور:
از راست سرلشکر کاظم ریاحی فرمانده لشکر پیاده گارد ، سرلشکر پرویز امینی افشار رئیس اداره دوم ستاد بزرگ‌ارتشتاران ، سرلشکر علی نشاط فرمانده گارد جاویدان ، سرلشکر محمد امین بیگلری جانشین فرمانده گارد شاهنشاهی ، سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران ، سپهبد عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی
هفت ماه بعد این امرای ارتش سرنوشت‌هایی دگرگون داشتند؛

-سرلشکر کاظم ریاحی در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در درگیری های میدان فوزیه با انقلابیون کشته شد.

-سرلشکر پرویز امینی در ۱ اسفند ۱۳۵۷ در پشت بام #مدرسه_رفاه تیرباران شد و دو برادر دیگر وی سرتیپ ایرج امینی افشار در ۱۳۵۸ و سپهبد بیوک امینی افشار ۱۳۶۱ اعدام شدند.

-سرلشکر علی نشاط در ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر اعدام شد.

-سرلشکر محمد امین بیگلری در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در ستاد #نیروی_زمینی_ارتش ترور شد.

-سپهبد مهدی رحیمی در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شد.

-سپهبد عبدالعلی بدره‌ای در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در ستاد نیروی زمینی توسط یک ژنرال آمریکایی و #یوسف_کلاهدوز افسر #گارد_شاهنشاهی ترور شد.

از میان این افراد کشته شده اما این سئوال همچنان مطرح است که چرا باید یک مستشار آمریکایی در کوران وقوع انقلاب آیت الله‌ها فرمانده نیروی زمینی را ترور کند، فردی که بسیاری از فرماندهان ارتش از وی تبعیت می‌کردند؟
#تیمسار_بدره‌_ای به عنوان فرمانده مهم ترین بخش ارتش یعنی نیروی زمینی تمام فرماندهان ارتش را در یک جلسه تهدید و‌ اعلام می‌کند ارتش باید تا آخرین لحظه به سلطنت وفادار باشد درغیر اینصورت با تکاوران ارتش تک تک فرماندهان خائن را خواهد کشت.
وی اما ساعتی بعد از جلسه در اتاق کارش در ستاد نیروی زمینی ارتش توسط یک مستشار و ژنرال آمریکایی و یک درجه دار ایرانی که به روایتی گفته می‌شود #صیاد_شیرازی بوده ترور می‌شود.

بلافاصله پس از ترور و‌ مرگ #عبدالعلی_بدره_ای ارتش اعلام بی طرفی میکنه و در فاصله کمی، حکومت شاهنشاهی در ایران به اتمام میرسد.
بسیاری همچنان بر این باور هستند #سقوط_پهلوی و انفعال ارتش در زمان انقلاب با هماهنگی #جیمی_کارتر رئیس جمهور آمریکا و #ژنرال_هایزر فرستاده نظامی وی به ایران بوده است.
#فتنه۵۷ #تاریخ_ایران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬131🔥1👏1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ادعای عجیب مداح شیعی مبنی بر به یاد داشتن خاطرات “شیرخوارگی‌اش”
ویدیویی از صحبت‌های نزار قطری، مداح شیعه در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که با واکنش کاربران مواجه شده است.

در برنامه‌ای که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، این مداح ادعا کرد با این که هیچ کودکی خاطرات نوزادی و شیرخوارگی خود را تا قبل از ۳ سالگی به یاد ندارد، اما او ایام شیرخوارگی‌اش را به یاد می‌آورد که در آغوش مادرش در “حسینیه” بوده است.
#خرافات_اسلام #دروغهای_سیستماتیک_سپاه

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
😁16🤬5🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تقوی نماینده سابق تهران و رابط دولت و‌ حوزه‌های علمیه : هیتلر درست تشخیص داد و گفت اسرائیلی‌ها نباید تو اروپا باشن. هرکجا هستن بکشینشون یا بیرونشون کنین.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬14🔥1🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملجمعه مانکن مشهور عراقی است ، بدون حجاب اسلامی در شهری که جمهوری اسلامی آن را مقدس می‌داند و بارگاه امام حسین است.
در حال تبلیغ برای خودروی جمهوری اسلامی ، ساینا به قیمت ۲۹۰هزار دینار ، یعنی پنچ میلیون و هشتصد هزار تومان، بدون انتظار و‌ قرعه کشی و کارت ملی و … تحویل فوری و با آپشنهای بیشتر
بعد همین خودرو بدون هیچ وسایل جانبی مثل لاستیک زاپاس و‌ جک و… در ایران با همه دردسرهایش و در پائین ترین سطح کیفیت در حدی که فردای روز تحویل امکان روشن نشدنش هست ۱۵۰ میلیون تومان .
اگر اعتراضی هم بکنید که چرا باید به عراق و عراقی اینقدر سوبسید و تخفیف داد می‌گویند به شما خائن وطن فروش!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬193🔥1
از دانشگاه آزاد سبزوار #ارسالی_شما ؛ امروز که وارد #دانشگاه_آزاد_سبزوار شدم ، دیدم مامور حراست بدو بدو داره میاد سمتم. از همون دور داشت می‌گفت آقا کجا؟ کجا؟
گفتم: مدرس هستم. گفت آخه با شلوار جین!؟
و من همچنان دارم به آزادی اختلاس و ضدیت شلوار جین با تدریس فکر می‌کنم!
#فساد_سیستماتیک #سرکوب_دانشگاه

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👍11🤬2🔥1
هم‌زمان با ادامه آتش‌سوزی‌های پی‌در‌پی در نقاط مختلف ایران پس از توقف جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل؛‌ خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران،‌ ضمن تایید اینکه شهروندان اظهارات و گزارش رسانه‌های حکومتی مبنی بر «نشت گاز» در انفجارها را باور نمی‌کنند، نوشت چنین حوادثی طبیعی است.
فارس در مطلبی نوشت: «بررسی علمی و کارشناسی نشان می‌دهد چنین حوادثی در کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت و ۳۰ میلیون مشترک گاز کاملاً طبیعی محسوب می‌شود.»
از سوی دیگر مدیرعامل شرکت ملی گاز نیز اعلام کرد: «در کشوری با این حجم از مشترکان گاز، وقوع چنین حوادثی اجتناب‌ناپذیر است و متاسفانه همیشه بوده و آمار آن در این روزها تغیری نکرده است.»

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
😁101
#امروز_در_تاریخ / امروز ۲۳ تیرماه،سالگرد فوت #مریم_میرزاخانی ریاضیدان و استاد دانشگاه استنفورد است.
میرزاخانی از دانشجویان ‌#دانشگاه_شریف بود، در یک سفر دانشجویی اتوبوس آنها به دره‌ای سقوط کرد که در پی آن دو تن از دانشجویان #دانشگاه_تهران و پنج نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در مسیر بازگشت از بیست ودومین دوره مسابقات ریاضی که در #دانشگاه_چمران_اهواز برگزار شده بود، کشته شدند، هنگامی‌که بازماندگان به نحوه اعزامشان با اتوبوسی فرسوده و نبود امکانات مناسب پزشکی و اورژانس اعتراض کردند مورد تهدیدات امنیتی قرار گرفتند.
خانم‌ میرزاخانی پس از این واقعه ایران را ترک و به آمریکا رفت.
او در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنش گری در زمینه”دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه ای آن ها” برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است.
وی اولین زن و ایرانی برنده مدال فیلذر است.
مریم به گفته خودش، در دوران کودکی دوست داشته روزی نویسنده شود و هیجان‌انگیزترین لحظات زندگی‌اش به مطالعه رمان می‌گذشته است. او سال‌ها پیش جایی گفته بود که فیلم مورد علاقه‌اش، داگویل (Dogville) است. داگویل فیلمی درام و انتزاعی از لارس فون تریه بود که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد؛ فیلمی که سراسر هندسه و فضای آن با قوه تخیل و انتزاع بیننده ساخته می‌شود.

داگویل خانه‌هایی دارد بدون در و دیوار؛ وسایل و ابزارها و اتاق‌هایی دارد که وجود ندارند و طرح خیالی آنها با گچ روی زمین کشیده شده‌است. گرِیس، دختر جوانی که به داگویل آمده، در ابتدا مردمی مهربان و صمیمی را می‌بیند که رفتارشان به تدریج تغییر کرده و به‌تدریج او را آزار می‌دهند.

اینکه چرا “داگویل” فیلم مورد علاقه مریم بوده، چندان مشخص نیست. خود او درباره این فیلم، چنین گفته بود که در داگویل، دیوار و چیدمانی وجود ندارد و شما خودتان باید آنها را در ذهن تصور کنید. شاید بتوان گفت که زندگی دور از وطن، به‌نوعی همان دهکده داگویل است؛ همه‌چیز دارد و در عین حال، هیچ‌چیز ندارد؛ اسباب و وسایل و امکانات آن واقعی نیستند.

زندگی در غربت و به دور از وطن، همچون زندگی در خانه‌ای است که در و دیوار ندارد و مریم میرزاخانی، در واقع شخصیت اصلی داستانی بود که مانند “گرِیس”، در خانه بی در و دیوار غربت زندگی کرد و در جوانی و دور از وطن درگذشت و به خاک سپرده شد.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
20🕊2👍1👏1
در خاطرات #اکبر_هاشمی_رفسنجانی در ۲۴ تیر ۱۳۶۷ آمده است:«از سران قوا خواستم که برای مذاکره درباره آینده جنگ، با توجه به مسائل اخیر جبهه، عصر به منزل بیایند. ساعت پنج بعد از ظهر، سران قوا و احمدآقا آمدند. وضع جبهه و رویدادهای اخیر را گفتم.
بعد از کمی بحث، سیاست ختم جنگ مورد اتفاق نظر قرار گرفت و دسته جمعی برای پیشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتیم. نماز مغرب و عشاء را با امام خواندیم و به مذاکره نشستیم. جلسه بیش از یک ساعت طول کشید.
شرح مبسوطی از مشکلات جنگ و ضعف روحیه و امکانات و عده خودی و قدرت و امکانات دشمن را توضیح دادیم و مشکل پدافند از خوزستان را که سپاه برای آن ۴۵۰ گردان نیروی پیاده و ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه خواسته است و با تخصیص دو سوم این مقدار، بقیه خطوط به شدت آسیب پذیر خواهد شد و هم اکنون هم شده، با اینکه چنین نیرویی را به خوزستان نبرده‌ایم، جزئیات شکست‌ها را توضیح دادم.
ایشان فرمودند راه حل چیست؟ همگی گفتیم ختم جنگ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یا شکل دیگر. امام نگران عدم وفای دشمن بودند و ناراحتی مردم حزب الله که احتمال اول را ضعیف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالی بخش عظیمی از مردم و آثار مثبت صلح قابل تحمل دانستیم، و علاوه بر این، پیش بینی اجبار به پذیرش صلح در آینده، بعد از تحمل خسارات بیشتر به علت کمی نیروی داوطلب و بی خاصیتی نیروهای اجباری.سرانجام ایشان موافقت کردند و فرمودند با حضور جمعی از وجوه روحانیت و مدیران و مسئولان تصمیم گیری شود. ما به منزل برگشتیم و لیستی از ائمه جمعه و نمایندگان و وزراء و روحانیون جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم و اعضای] شورای نگهبان و... تهیه شد و برای تصویب امام فرستادیم که تصویب کردند.»
#خاطرات_هاشمی_رفسنجانی #جنگ_ایران_عراق #قطعنامه۵۹۸

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬83🔥2👍1
امروز شانزدهمین سالگرد برملاشدن جنایتی است که در بازداشتگاه کهریزک انجام شده است.
#بازداشتگاه_کهریزک یا به واقع «اردوگاه مرگ کهریزک» یکی از صد‌ها جنایتی است که در دهه هفتاد و هشتاد نیروهای امنیتی و انتظامی با آزادی تام و فراغت بال نسبت به شهروندان بی‌دفاع ولو مجرم انجام دادند، این جنایت با مرگ چند جوان در دوران اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ که در میان آنها دو فرزند وابسته به حکومت نیز وجود داشت همراه شد(سامان دادمان فرزند وزیر راه کشته شده دولت خاتمی که دچار جراحت جدی شده بود و محسن روح الامینی فرزند عبدالحسین روح الامینی رئیس وقت انستیتو پاستور و‌ از مشاوران سلامت و‌ تیم پزشکی خامنه‌ای)
‏‌‎این بازداشتگاه در دوران فرماندهی قالیباف بر نیروی انتظامی تأسیس و تا میانه تابستان ۱۳۸۸ ناشناخته بود، ‎در ۶ مرداد ۱۳۸۸ پس از آن‌که مرگ #محسن_روح_الامینی در بیمارستان ساسان تهران و خطر قطع نخاع و‌ مرگ مغزی سامان دادمان در بیمارستان سجاد تهران جدی شد با افشا و اعتراض همسر مهدی باکری و عبدالحسین روح الامینی به انتقادات گسترده انجامید و سید علی خامنه‌ای به دلیل آنچه که «نداشتن استانداردهای لازم برای نگهداری زندانیان» دانست، دستور بستن آن را صادر کرد.
هرچند دستگیرشدگان اعلام کردند که این بازداشتگاه تا روزها پس از این اعلام نیز همچنان باز بود.
در ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، علی‌اکبر حیدری‌فر، دادیار سابق تهران در زمان فاجعه کهریزک، به ۱۵ سال حبس محکوم شد؛ ولی سخن‌گوی قوه قضاییه ۳۱ خرداد اعلام کرد که جرم دادیار حیدری‌فر هیچ ارتباطی به جریان کهریزک ندارد و مربوط به دو فقره اتهام شخصی است.
‏‌‎این بازداشتگاه در اسفند۱۳۷۹ برای اولین بار در عملیاتی موسوم به «جزیره» با هدف پاکسازی منطقه خاک سفید تهران مورد بهره‌برداری قرار گرفت.
‏‌‎اگرچه گزارشهایی هم از وجود این بازداشتگاه در دهه ۷۰ و حتی ۶۰ به عنوان «زندان شورآباد» برای بازداشت معتادان به مواد مخدر وجود دارد که گمان می‌رود همین بازداشتگاه باشد.
‏‌‎از اواسط سال ۱۳۸۰ و همزمان با توسعه و ساخت و ساز آن پلیس امنیت نیروی انتظامی و سپاه پاسداران از آن برای نگهداری و شکنجه بعضی از بازداشت‌شدگان نظیر طرح اراذل و اوباش استفاده کردند.
از #محمد_باقر_قالیباف به عنوان موسس و #محمد_باقر_ذوالقدر (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران که در دولت محمود احمدی‌نژاد جانشین وزیر کشور شد و فرماندهی عالی نیروی انتظامی نیز به فرمان خامنه‌ای، به وی سپرده شد) به عنوان فرمانده ارشد و در اختیار دارنده این بازداشتگاه نام برده شده.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬9🔥2
روایت رضا ذوقی یکی از آسیب‌دیدگان کهریزک تلخ و دردناک است. ذوقی در شرح وضعیت کهریزک این گونه روایت می‌کند که «از لحظه بازداشت تا انتقال به کهریزک ضرب و شتم‌های وحشتناک شدیم لباس‌هایمان پاره شده بود… دو اتوبوس بودیم به کهریزک بردند… در آنجا راننده اتوبوس می‌گفت ظاهرا داخل کهریزک جا ندارد دعا کنید اینجا شما را پذیرش نکنند و به زندان اوین بروید… به کهریزک رفتیم … ما را به صف کردند لخت‌مان کردند لوله پی وی سی هم دائم بالا سرمان بود یا به ما می‌خورد یا به دوستانمان…شرایط خیلی بدی بود… ۵ روزی که در داخل کهریزک بودیم یک عمر گذشت.
هر لحظه خاطراتی داریم که از ذهن‌مان پاک نمی‌شود… شب اول ما را به قرنطینه یک زیرزمین بردند. محوطه ۶۰ متری. هیچ امکاناتی نبود… دستشویی در و پیکر نداشت… شرایط بهداشتی وجود نداشت. گرمای بیش از حد آنجا خیلی ما را اذیت می‌کرد… در یک فضای ۶۰ متری ۱۴۰ نفر جمعیت بودیم از شدت گرما همه عرق می‌ریختیم… از روز قبل که دستگیر شده بودیم، چیزی نخورده بودیم ۲۴ ساعت ما چیزی نخوردیم به کهریزک رسیدیم … آنجا هم … لوله خوردن دیگر عادی شده بود آنقدر لوله خوردیم…»
وی که این اظهارات را در سالگرد #جنایت_کهریزک در سال ۱۳۹۱ به ایران بریفینگ گفته است ادامه داد: «روز اول گفتند اینجا شپش داره باید لباس تان را برعکس بپوشید بعد دیدیم کرم و شپش و … هست… آنجا را آخر دنیا حس می‌کردیم… نه کسی صدای ما را می‌شنید و نه …
…بعد آمدند گفتند اینجا شپش داره باید سم‌پاشی کنیم… ما را به حیاط بردند و بلافاصله بعد از سم‌پاشی گفتند باید داخل بروید… شرایط به قدری بد بود که برخی بیهوش شده بودیم… از حال رفتیم… بچه ها آنقدر سروصدا کردند و به در کوبیدند که مجدد اجازه دادند به حیاط برگردیم… که آن حیاط برایمان حکم طلا داشت… یکی از شعارهایی که مجبور می‌کردند بگیم می‌پرسیدند:«اینجا کجاست؟» ما باید می‌گفتیم: «کهریزک» بعد می گفتند: «کهریزک کجاست؟» ما باید می گفتیم: «آخر دنیا» بعد می گفتند: «از غذایتان راضی هستید؟» ما باید می‌گفتیم: «بله قربان» این شعارها را روزی دوبار باید تکرار می کردیم..»
مشکل گرما، بهداشت، آب غیرآشامیدنی، شکنجه‌های جسمی… روی آسفالت داغ کلاغ پر و چهاردست و پا می‌رفتیم همزمان لوله می‌خوردیم… در همان محوطه ۶۰ متری گرم روزی دو بار دود گازوئیل مربوط به ژنراتور برق آنجا از دریچه نزدیک سقف زیرزمین وارد اتاق می‌کردند بدون استثنا اگر زخمی روی بدن بود چرک و عفونت کرده بود. از چشم همه به جای اشک چرک سفید بیرون می‌آمد…
#اردوگاه_مرگ_کهریزک

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬221👍1🔥1🤔1
سامان دادمان ، فرزند رحمان دادمان وزیر راه و‌ترابری دولت خاتمی است که در سانحه هواپیمای یاک ۴۰ شرکت هواپیمایی فراز قشم کشته شد، وی در راهپیمایی خیابان آزادی بازداشت می‌شود، ابتدا به یک پایگاه بسیج منتقل و سپس با خودروی نیسان حمل زباله به زندان اوین، به همراه دست کم ۳۰ زندانی دیگر منتقل می‌شود، در زندان اوین در همان خودرو ساعتها معطل نگه داشته می‌شوند، زندان اوین آنها را پذیرش نمی‌کند و همگی به #بازداشتگاه_کهریزک منتقل می‌شوند.
نام #سامان_دادمان بارها در حکم سازمان قضایی نیروهای مسلح آورده شده وی یکی از شاکیان این پرونده بوده ، سال ۱۳۹۶ او‌ به ایران بریفینگ گفت هم حکم محکمی در دادسرای نظامی داده شد، هم خامنه‌ای گفته بود فاجعه صورت گرفته اما نه تنها هیچ متهمی مجازات نشد بلکه بعد آن اینقدر من را تهدید و‌ اذیت کردند که مجبور شدم ایران را ترک کنم.
او در بخش دیگری روایت می‌کند: «بچه‌ها ناامید شده بودند #محسن_روح_الامینی نزدیک من بود ما همزمان با هم بازداشت شده بودیم بلند شد گفت اگر اینجا هستیم به خاطر هدف و آرمانی هستیم نباید ناامید شویم. نهایت می‌خواهیم کشته شویم ولی مطمئن باشید فقط کشته نمی‌شویم… اسم‌مان زنده می‌ماند و در آینده از ما به عنوان قهرمان یاد می‌کنند.. ناامید نباشید.. این حرف محسن در ذهن من هست که چقدر انسان و بزرگوار بود. وقتی من به او گفتم خودمان را معرفی کنیم گفت اگر بگوئیم آزادمان می‌کنند و روحیه بقیه بچه‌ها خراب می‌شود نگو‌ فرزند دادمانی، او پا به پای همه بود، تا جان سپردن…»

دادمان می‌گوید حتی قبل از انتقال به اوین هم باز شاهد ضرب و شتم‌ها بودیم امیر جوادی‌فر یک چشمش نابینا شده بود و خونریزی معده داشت… به زور نفس می‌کشید چون از آفتاب به سایه رفته بود از سوی سردار کمیجانی رییس کهریزک مورد ضرب و شتم قرار گرفت که خیلی دردناک بود..

دادمان می‌گوید مرتضوی وقتی تهدیدمان کرد که کسی از جزئیات کهریزک حتی بعد آزادی جرات ندارد حرفی برند، ما همه خوشحال شدیم، چون حس کردیم پس احتمال آزادی ما هم هست، چون فکر می‌کردیم همه مان در کهریزک خواهیم مرد.
او درباره بعد از انتقال به زندان اوین می‌گوید: «روز اول که به اوین رسیدیم مرتضوی به زندان اوین آمد و با چند نفر از بچه‌ها دیدار کرد و گفت کسی نباید از جزئیات کهریزک چیزی بگوید و باید بگوییم این اتفاقات و شکنجه‌ها قبل از کهریزک بوده… در اوین تصمیم گرفتیم پس از آزادی شکایت کنیم همین کار را هم انجام دادیم و جزئیات اتفاقات را اعلام کردیم و شکایت ما ثبت شد..»
او می‌گوید: «عذاب و شکنجه آزار روحی و جسمی پاک نمی‌شود..»
#اردوگاه_مرگ_کهریزک

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬114🔥1
مجید مقدم یکی دیگر از بازداشت شدگان کهریزک است، او در #آبان_خونین_۹۸ نیز بازداشت شد و در #بازداشتگاه_کهریزک شاهد کشته شدن جوادی‌فر هم بوده شرح می‌دهد: «از همان ابتدای ورود به کهریزک با لوله‌های پی وی سی به سر و صورت ما می‌زدند.»
#مجید_مقدم در شرح بازداشت خود و فاجعه شوم کهریزک توضیح می‌دهد: «روز ۱۸ تیر بود به همراه برادرم و سایر مردم در خیابان «قریب» تقاطع «نصرت» بودیم که با یورش ماموران موتورسوار مواجه شدیم. آنها اول گاز اشک آور پرتاب کردند و مردم متفرق شدند؛ اما یک خانمی بود که روی زمین زانو زده بود و به شدت سرفه می‌کرد، وقتی نزدیک شدم، متوجه شدم که ایشان باردار هستند و در اثر برخورد باتوم ماموران توان حرکت ندارد، رفتم و به سرعت یک قوطی آب معدنی برداشتم و در حالی که به داشتم کمکش می‌کردم برخیزد با تعداد زیادی مامور و لباس شخصی‌ها برخورد کردم، آنها من را پس از ضرب و شتم‌های شدید دستگیر کردند و به پلیس امنیت بردند. در آنجا حدود ۴۰ الی ۵۰ نفر بودیم. اول از ما بازجویی‌های ابتدایی را انجام دادند. همه در داخل یک اتاق بودیم که ماموران می‌آمدند و تا می‌توانستند ما را کتک می‌زدند و می‌گفتند شما‌ها می‌خواهید رژیم را عوض کنید؟
پس از ضرب و شتم‌های زیاد- بطوری که من تا مرز بیهوشی رفتم- مشخصات ما را نوشتند و از ما عکس گرفتند و سپس ما را به پلیس پیشگیری میدان انقلاب بردند، ساعت حدود ۱۲ شب بود که ما را به راهرو بردند و نفری یک برگه دادند تا مجدد مشخصاتمان را نوشتیم. سوالاتی هم پرسیده شده بود که باید جواب می‌دادیم. مثلا سوال شده بود که از کدام شبکه جاسوسی دستور می‌گرفتید؟ و یا چگونه با شبکه منافقین در ارتباط هستید و از اینجور سوال‌ها. صبح شده بود که ما را به حیاط بردند و سپس «دادیار حیدری‌فر» آمدند و به ما نفری یک برگه دادند که در آن ۵ اتهام به ما نسبت داده شده بود و ما باید مشخصات خود را می‌نوشتیم و امضا می‌کردیم. اگر امضا نمی‌کردیم با شکنجه‌های شدیدی مواجه می‌شدیم و در واقع چون بیرحمی ماموران به ما ثابت شده بود مجبور بودیم امضا کنیم. سپس برگه‌ها را جمع کردند و به دادیار«حیدری‌فر» دادند و ایشان بدون هیچ صحبتی تمام برگه‌ها را مهر و امضا کرد و به ما گفت! همگی به «کهریزک» می‌روید و تا آخر تابستان آنجا هستید و اگر زنده ماندید به پرونده‌تان رسیدگی می‌شود. با شنیدن این صحبت‌ها ترس و اضطرابمان بیشتر شد و من با ذهنیتی که پیدا کرده بودم مرگ را حس می‌کردم و با خودم می‌گفتم مگر کهریزک کجاست؟ و چه جور جایی هست که قرار است زنده از آنجا بیرون نیاییم. ساعت حدود ۴ بعدازظهر بود. ما را سوار اتوبوس کردند و به کهریزک منتقل کردند.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
11🤬5🔥1