آموزشکده توانا
56.7K subscribers
31.1K photos
36.9K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Audio
دوره حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران

جلسه چهارم: درک خودکشی و آسیب به خود در میان زندانیان سیاسی


در این جلسه از دوره به بحث پیرامون «خودکشی» و «آسیب به خود» در میان زندانیان سیاسی می‌پردازیم و ۷ عامل مهمی که خطر خودکشی در زندانیان سیاسی را افزایش می‌دهد، بررسی می‌کنیم. فراموش نکنیم که آگاهی هرچه بیش‌تر در زمینه سلامت روان، زندانیان سیاسی و خانواده آن‌ها را در برابر آسیب‌های ناشی از نقض حقوق‌شان توانمند می‌کند و کمک می‌کند بتوانند شرایط دشوار را بهتر مدیریت کنند.
با ما همراه باشید!


سایت
یوتیوب
کست باکس
سانکلاد




کانال واتس‌اپ دوره
کانال تلگرام دوره


#ایران #یاری_مدنی_توانا #مقاومت_مدنی #مبارزه_مدنی #امنیت #اعتراضات_سراسری #امنیت_سایبری #امنیت_اعتراضات #شکنجه #حمایت_از_زندانیان_سیاسی #حمایت_روانی
@mental_health_political_prisoner
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران


جلسه پنجم: مدیریت خودکشی در زندان؛ ۶ اقدام عملی از سوی همتایان


موضوع این جلسه از این دوره آموزشی، «مدیریت خودکشی در زندان» است. مطالب این جلسه با همین عنوان می‌تواند منبع و راهنمایی باشد برای حمایت روحی و روانی از زندانیان سیاسی.
در پایان هم ۶ اقدام کاربردی که می‌تواند از سوی همتایان یا هم‌بندی‌های زندانی در صورت وجود خطر خودکشی، برای حمایت از او صورت بگیرد را با هم بررسی می‌کنیم.
با ما همراه باشید!



در وبسایت توانا
در یوتیوب
در سانکلاد
در کست باکس


کانال واتس‌اپ دوره
کانال تلگرام دوره




#ایران #یاری_مدنی_توانا #مقاومت_مدنی #مبارزه_مدنی #امنیت #اعتراضات_سراسری #امنیت_سایبری #امنیت_اعتراضات #شکنجه #حمایت_از_زندانیان_سیاسی #حمایت_روانی
Audio
دوره حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران


جلسه پنجم: مدیریت خودکشی در زندان؛ ۶ اقدام عملی از سوی همتایان


موضوع این جلسه از این دوره آموزشی، «مدیریت خودکشی در زندان» است. مطالب این جلسه با همین عنوان می‌تواند منبع و راهنمایی باشد برای حمایت روحی و روانی از زندانیان سیاسی.
در پایان هم ۶ اقدام کاربردی که می‌تواند از سوی همتایان یا هم‌بندی‌های زندانی در صورت وجود خطر خودکشی، برای حمایت از او صورت بگیرد را با هم بررسی می‌کنیم.
با ما همراه باشید!



در وبسایت توانا
در یوتیوب
در سانکلاد
در کست باکس


کانال واتس‌اپ دوره
کانال تلگرام دوره




#ایران #یاری_مدنی_توانا #مقاومت_مدنی #مبارزه_مدنی #امنیت #اعتراضات_سراسری #امنیت_سایبری #امنیت_اعتراضات #شکنجه #حمایت_از_زندانیان_سیاسی #حمایت_روانی
انجمن جهانی پزشکی، در بیانیه‌ای از اجرای حکم قطع انگشتان دست دو زندانی در زندان ارومیه، به‌شدت انتقاد کرد.
این انجمن از مقامات جمهوری اسلامی درخواست کرد تا فورا مجازات‌های بدنی مانند قطع انگشتان، را که ناقض حقوق بشر است، متوقف کنند.

یادآور می‌شویم هم‌اکنون هم حداقل ۵ زندانی، به جرم سرقت به قطع انگشتان دست محکوم شده‌اند. این سازمان نسبت به اجرای حکم غیرانسانی درباره آنان ابراز نگرانی کرد و از پزشکان خواست که از مشارکت در هرگونه اعمال شکنجه یا اجرای چنین احکامی خودداری کنند، زیرا این اقدامات مغایر با اصول اخلاقی پزشکی است.

دکتر آشوک فیلیپ، رئیس انجمن جهانی پزشکی، در واکنش به این احکام اعلام کرد که قطع عضو منجر به درد شدید، ناتوانی دائمی و خدشه به کرامت انسانی می‌شود، او این نوع مجازات‌ها را «بی‌رحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز» توصیف کرد.

مجازات قطع عضو که در احکام کیفری فقهی با عنوان «قطع ید» شناخته می‌شود، یکی از مجازات‌های پیش‌بینی شده در قانون مجازات اسلامی (ماده ۲۷۸) به تبعیت از احکام کیفری دین اسلام است و به همین دلیل یک مجازات حدی محسوب می‌شود.
وجود چنین عملی به عنوان مجازات در قوانین کیفری موضوعه در ایران در حالی است که بر اساس «کنوانسیون بین المللی منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی یا ترذیلی» اعمال هرگونه مجازات بدنی از جمله مثله‌کردن مصداق بارز «شکنجه» محسوب شده و ممنوع است.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شکنجه
#نه_به_شكنجه
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران


جلسه ششم: آزار و شکنجه جنسی معترضان از مفهوم‌پردازی تا مداخله در بحران


در این جلسه که جلسه پایانی دوره است، موضوع «استفاده از خشونت جنسی به عنوان ابزار سرکوب حکومت» را به چالش می‌کشیم و از پیامدهای اجتماعی آن می‌گوییم.
در پایان هم مروری کلی می‌کنیم بر محتوای کل جلسات دوره.
فراموش نکنیم که آگاهی هرچه بیش‌تر در زمینه سلامت روان، زندانیان سیاسی و خانواده آن‌ها را در برابر آسیب‌های ناشی از نقض حقوق‌شان توانمند می‌کند و کمک می‌کند بتوانند شرایط دشوار را بهتر مدیریت کنند.
با ما همراه باشید!



در وبسایت
در یوتیوب
در کست باکس
در سانکلاد

کانال واتس‌اپ دوره
کانال تلگرام دوره




#ایران #یاری_مدنی_توانا #مقاومت_مدنی #مبارزه_مدنی #امنیت #اعتراضات_سراسری #امنیت_سایبری #امنیت_اعتراضات #شکنجه #حمایت_از_زندانیان_سیاسی #حمایت_روانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر، خواهر جاویدنام ستار بهشتی، در دوازدهمین سالگرد کشته شدن برادرش، ضمن انتشار ویدیویی از تصاویر حضورش بر سر مزار او، نوشت:

«“هیچ ظلمی جاودانه نیست، و هیچ دیکتاتوری در برابر اراده‌ آزادی‌خواهان تاب نمی‌آورد؛ آزادی از آنِ کسانی است که بهایش را با عشق و ایمان پرداختند.”

شکنجه‌ای به وسعت دوازده سال

امروز سیزدهم آبان است؛ دوازده سال از قتل برادر شجاعم، ستار، می‌گذرد. دوازده سالی که هر لحظه‌اش در فکر گذشت، در اندیشه‌ی آنکه در آن چهار روز بازداشت چه بر تو گذشت که غم و دردش در تن و جانمان ریشه دوانده است. ستارجان، بازجویت، آن کفتار بی‌رحم، می‌گفت که می‌زدم و ستار می‌خندید! از خنده‌هایت عصبی می‌شد، می‌گفت آن‌قدر زدم تا از حال رفتی!

عزیز دل خواهر، مگر نمی‌دانستی که این کوردلان، این کفتارصفتان، دشمن شادی و خنده‌اند؟ جانم به فدای راهت، مگر به تو نگفته بودند که “رخت سیاه به تن مادرت می‌کنیم”؟ چرا خندیدی؟ به خار و ذلیل بودن ذاتشان می‌خندیدی؟

ستارِ غیرتمندم، بازجوی کفتارت از شجاعتت می‌گفت، از آن زمان که فحش‌های ناموسی به مامان گوهرمان می‌دادند و تو با دلاوری، پاسخی درخورشان می‌دادی. بنازم غیرتت را که دعاهای مامان گوهرمان، که همیشه می‌گفت “ستار، کم نیاری”، را در قلب روشن و آزاده‌ات در تاریکی شکنجه‌گاه‌های ظلم شنیدی.

آه، ستار! هر روز درد شکنجه، جان مرا در هم می‌شکند. وای به حال مامان گوهرمان! دردت به جانم، برادر قهرمانم. تمام افتخارم، خواهر تو بودن و دختر مامان گوهرمان ماندن است و قلبی که دیگر برای خودم نمی‌تپد؛ بلکه تنها به امید آزادی ایران و ایرانی است که زنده است.

ستارجان، دلتنگی‌ام برایت مرزی ندارد، و من بی‌نهایت دلتنگ توام. آرزویی که دوازده سال است در دلم تکرار می‌شود، این است که الهی پایانم چون پایان ستار باشد. که پاداش این مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم، برایم چون شهد عسل شیرین و دل‌چسب است.

چرا که نور آزادی، سرانجام از میان تاریکی استبداد می‌گذرد، و ما را به صبحی می‌رساند که در آن رهایی را به آغوش خواهیم کشید."سحر بهشتی"»

#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #شکنجه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، آرشام رضایی، زندانی سیاسی روز هشتم آبان، به صورت ناگهانی از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شده است.

او در یکی از سلول‌های انفرادی زندان قزلحصار کرج به‌سر می‌برد و از حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم شده است.

در اعتراض به این رفتار با آرشام، آقای زرتشت احمدی‌راغب زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، امروز ۱۴ آبان ۱۴۰۳ در حمایت از آرشام رضایی با اجازه خودش به سلول انفرادی منتقل شده است.
آقای احمدی‌راغب به رئیس زندان گفته که یا آرشام رضایی را به داخل بند عمومی منتقل کنید (که با این کار مخالفت شده) یا تا زمانی که آرشام در انفرادی باشد، من را هم به سلول انفرادی بفرستید.

آرشام رضایی هم که به دستور رئیس زندان اوین و دستور قضایی به قزلحصار منتقل و از ۸ آبان به مدت ۲ هفته در سلول انفرادی و ممنوع تلفن و ملاقات است.

انتقال زندانیان از یک زندان به زندان دیگر، طبق تجربه زندانیان، یکی از آزاردهنده‌ترین اقدامات دستگاه سرکوب است. زندانی که برای خودش در زندان کاری را شروع کرده، کم کم وسایلی را جمع کرده و با محیط مانوس شده، ناگهان همه چیز را از دست می‌دهد.
همچنین سلول انفرادی، یک نوع شکنجه است که به شکنجه سفید معروف است و تاثیرات نامطلوبی بر روان زندانیان می‌گذارد.

آرشام و زرتشت هر دو کارگرهایی هستند که به خاطر ابراز نظرات انتقادی خود به زندان محکوم شده‌اند.

#زرتشت_احمدی_راغب #آرشام_رضایی #زندان_قزلحصار #شکنجه #سلول_انفرادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر بهشتی، خواهر جاویدنام ستار بهشتی به مناسبت سالگرد خاکسپاری او این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

"خاکسپاری در میان حلقه‌ی ظالمان"

هفدهم آبان نود و یک. روزی که قرار بود پیکر پاک ستار را برای آخرین وداع و بدرقه، به ما بسپارند. اما در عوض، تنها همسرم توانست با نظارت سنگین ماموران در سردخانه حاضر شود. شناسایی پیکر، غسل، و کفن، همه در کمتر از پنج دقیقه انجام گرفت، بی‌آنکه لحظه‌ای فرصت و آرامش برای اندوه و وداع باشد.

با اسکورت امنیتی، پیکر ستار را به امامزاده محمدتقی در رباط‌کریم بردند. صدها مامور امنیتی در آنجا مستقر بودند، در حالی که ما، تنها و غریبانه، شاهد این مراسم غم‌انگیز بودیم. پدر، با چهره‌ای که درد و رنج در آن موج می‌زد، از من پرسید: «می‌گویند ستار را کشته‌اند؟» دستانش را گرفتم و گفتم: «قوی باش، پدر.»

مادر می‌گریست، اما اشکی بر گونه‌هایش جاری نمی‌شد. او به دنبال دیدن صورت فرزندش بود، اما حتی در این آخرین لحظات نیز از ما دریغ کردند. وعده دادند که پس از نماز میت، اجازه خواهیم داشت که به ستار نزدیک شویم. نماز برگزار شد و ماموران به سرعت پیکر ستار را در قبر گذاشتند. لحظه‌ای که کفن را باز کردند، نوری از چهره او می‌درخشید؛ چهره‌ای که پاکی‌اش همچو برف سپید بود. در همین حین، کفن او خون‌آلود شد و مادر از حال رفت.

دوازده سال از آن روز گذشته است، اما اندوه و خاطرات آن روز، سنگین‌تر از آن است که قلم بتواند به دوش بکشد. ستار را در میان حلقه‌ی ظالمان و دوربین‌هایشان به خاک سپردند. پدر رو به ماموران کرد و گفت: «اگر گناهکار بود، به سزای اعمالش رسید. اما اگر بی‌گناه بود، خونش دامن شما را خواهد گرفت.»

ماموران اصرار داشتند که برای مادر، پرستاری بگیرند. مادر با عصبانیت پاسخ داد: «پرستارم را زیر خاک کردید؛ حالا برایم جاسوس می‌خواهید بگذارید؟» او چادر سیاهش را بر مزار ستار انداخت، و با اسکورت ماموران از امامزاده بیرون آمدیم.

آنجا بود که حکم بازداشت مرا به خاطر یک مصاحبه در دست داشتند. گوشی مادر را از من گرفتند و تهدیدم کردند: «اگر به خودت رحم نمی‌کنی، حداقل به پسر بیست‌ماهه‌ات رحم کن.»

به خانه بازگشتیم، اما خیابان‌مان در محاصره‌ی مامورانی بود که به همسایه‌ها گفته بودند اینجا دنبال قاتل می‌گردیم.

ستار رفت، اما یاد و راه او همچنان زنده است. خون پاکش فریاد عدالت‌خواهی ماست و این ظلم‌ها سرانجام گریبان‌گیر کسانی خواهد شد که فکر می‌کنند عدالت را می‌توان با سلاح و زور خاموش کرد."سحر بهشتی"


#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حق من: سلول انفرادی و امکانات رفاهی

«سری دوم بازداشتم در سلولی بودم که بسیار گرم بود و ۵۵ روز آن‌جا بودم. اگر قرار بود وضعیت جهنمی تجربه کنم، همان بود؛ در و دیواری که از آن آتش می‌بارید و از پنجره دوده وارد می‌شد و سیاه شده بودم. وضعیت وحشتناکی بود. کم‌کم کلمات و حرف‌ها را داشتم فراموش می‌کردم.»
این وضعیتی است که مجید توکلی، کنشگر پرسابقه دانشجویی، از آن سخن می‌گوید.

وضعیت جهنمی‌ای که مجید توکلی از آن می‌گوید تجربه‌ای است که زندانیان دیگری نیز راوی آن بوده‌اند. حتی گاهی زندانیان از سلول‌های انفرادی خود با عنوان قبر یاد کرده‌اند.

ما در برنامه‌های قبلی هم گفته بودیم که اساسا سلول انفرادی غیرقانونی است؛ نه صرفا بر اساس اصول حقوق بشری بلکه حتی بر اساس آیین‌نامه‌ی اجرایی سازمان‌ زندان‌های جمهوری اسلامی طبق ماده ۳۱ همین آئین‌نامه اجرایی، متهم بایستی در بازداشتگاه عمومی نگهداری شود. حتی در تبصره نخست این ماده تصریح شده است که حتی اگر قرار است متهم در فضای امنیتی نگهداری شود، این محیط نبایستی سلول انفرادی باشد.

ضمن این‌که در ماده ۱۵۷ همین آیین‌نامه هم بر اختصاص امکانات و امور رفاهی مختلف به زندانیان تاکید شده است.
در بخشی از این ماده عینا آمده است که مدیرکل زندان موظف است که امور رفاهی را به بازداشت‌شدگان اختصاص دهد؛ اموری از جمله «تأمین کتابخانه، فرش، تلویزیون، یخچال، وسایل سرمایشی و گرمایشی، تجهیزات ورزشی، میوه و سبزیجات».

پرسش ساده است. در همین نمونه‌ی مجید توکلی، کدام‌یک از امکانات رفاهی بالا به او تعلق گرفت؟ چرا یک کنشگر دانشجویی بایستی زندانی شود و حتی در صورت بازداشت در سلول انفرادی قرار بگیرد و حتی در صورت قرارگرفتن در سلول انفرادی آن وضعیت جهنمی را تجربه کند؟

در یوتیوب:
https://youtu.be/Xh5BZphX0mE

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/1c7lxyhh5da0

#شکنجه #سلول_انفرادی #سلول_انفرادی_شکنجه_است #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کمال بابایی، فعال سیاسی و شهروند اهل نجف آباد اصفهان با انتشار ویدئویی از تحصن خود جلوی فرمانداری نجف‌آباد و‌حمایتش از حسین رونقی خبر داد.

او پیش از این در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ توسط اطلاعات سپاه و در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ و در بهمن ۱۴۰۲ توسط پلیس اطلاعات و امنیت دستگیر شده و به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود.
او در ویدیوهایی از آسیب‌های شدیدی که در طی شکنجه بر او وارد شده و پای او آسیب جدی دیده سخن می‌گوید.

یازده اتهام به این شهروند اهل نجف‌آباد نسبت داده شده از جمله نشر اکاذیب، برهم زدن نظم و امنیت، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و چندین عنوان اتهامی دیگر...

او در ویدیوهای مختلف از عوامل شکنجه شدنش نام می‌برد و خطاب به مردم، مقامات جمهوری اسلامی و نیروهای اپوزیسیون سخن می‌گوید.
تصاویری از پاهای مصدوم شده و گزارش پزشکی در خصوص وضعیت ایشان نیز به دست آموزشکده توانا رسیده است.

چند دقیقه وقت بگذارید و سخنان ایشان را بشنوید.

به فرض اتهامات انتسابی به ایشان درست باشد، چرا اینهمه شکنجه و آزار آن هم در حضور مقامات قضایی و نظامی... ؟

#کمال_بابایی #شکنجه #نجف_آباد #حسین_رونقی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید

«شکنجه سفید» شکنجه‌ است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجه‌ای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمی‌شود بلکه زندانبانان فضایی فراهم می‌سازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گسترده‌تر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبه‌ای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب می‌دهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارت‌بار این شکنجه مناسب نیست.

«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفت‌وگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچه‌وله» نوشته است، نمونه‌هایی از شکنجه‌های سفید را نام می‌برد: «بی‌خوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاه‌داشتن، اعدام مصنوعی، لخت‌کردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشم‌بند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاه‌داشتن و قطع رابطه او با دیگران.»

به گفته نویسنده این شکنجه‌ها در این جهت به کار گرفته می‌شود که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیرکردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال می‌شود.

سلول انفرادی از برجسته‌ترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان می‌گذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجه‌های جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر و زندانی سابق - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئله‌ای به نام «توهم‌های انفرادی» اشاره می‌کند و می‌گوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یک‌سال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سخت‌ترین وضعیت چه بود؟ می‌گفت این‌که با اجنه کنار بیایم. آن‌ها می‌آمدند و اذیتم می‌کردند. کتکم می‌زدند و تا می‌رفتم بخوابم به سراغم می‌آمدند.»

بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture

#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
 
@Tavaana_TavaanaTech
روایت تلخ و دردناک حبیب برادر نوید افکاری از شکنجه و انفرادی زندان‌های جمهوری اسلامی قبل از اعدام نوید

سعید افکاری به نقل از برادرش حبیب، نوشته:

به شدت واسم سخته که از اون روزا و شرایطی که وحید داره بنویسم.
اصلنم دوس ندارم مردمو ناراحت کنم اما با دیدن تصاویر زندانهای سوریه و آگاهی مردم تصمیم گرفتم کمی از زندانهای ایران و آنچه به من و برادرانم گذشت بنویسم.

۱۳ شهریور ۹۹، نوید رو به انفرادی بردن
نوید قبل از رفتن به دوستش گفته بود که به داداشام خبر بده، اما زندان تلفنها رو قطع کرده بود.(زندان ما سه نفرو جداگانه نگه میداشت).

پس‌فرداش به طریقی به ما پیغام رسید که نوید رو بردن انفرادی واسه اعدام.
منو وحید تونستیم از بندهای خودمون خارج بشیمو خودمونو برسونیم جلوی سلول انفرادی(ارشاد).
شروع به اعتراض کردیم. نوید بعدا بهمون گفت باور نمیکردم اومده باشید! چجوری از بند خارج شدید و اومدید اینجا؟

محکم میزدیم تو درب و نویدو صدا میزدیم. فریاد میزدیم شما که میدونید نوید بی‌گناهه.
گارد زندان بهمون حمله کرد و وحید گفت اینجا دوربینه درگیر نشو چون میان فقط همین تیکشو کات میکننو ازش استفاده میکنن.
زورمونم به همشون نمیرسید. حدود ۲۰ نفر مسلح تا تونستن و جون داشتن مارو زدن.
نوید که صدای مارو شنیده بود پیرهنشو درآورده بود با شامپویی که اونجا بود بدنشو لیز کرده بود و دوربین مداربسته رو کنده بود و  تخت آهنیو از جا کنده بود و سعی داشت درب سلول رو بکنه.
گارد به سرعت سمت نوید رفت و با ضربه به سرش انداختنش زمین و شروع کردن به زدنش.
به قدری زدنمون که از خستگی به نفس زدن افتاده بودن.
هم به ما فحش میدادن هم به مردمی که حمایتمون کردن.
خیلی احساس بدی داشتیم. من یکدفعه داد زدم جانم فدای ایران. نوید و وحیدم شروع کردن به فریاد زدن جانم فدای ایران

از زدنمون دست کشیدن بقیشون ولی خادم الحسینی(رییس گارد) ادامه میداد.
گفتن لخت بشید و شورتتونم در بیارید.
یه لباس پاره و خونی تنمون کردن و دست بند و پابند و چشم بند بهمون زدن و گفتن راه بیفتید.
لباسها بخاطر کتک زدن و خودزنی پاره و خونی بود و میدن نفر بعدی.
یکی دستمون گرفته بود و راه رو نشونمون میداد.
درب ورودی زیرزمین باز شد و گفت جلوی پات پله هست.
حدود ۱۵ تا ۲۰ تا پله زیرِ زمین.
هر کدوممون رو انداختن توی سلولی.
حدودا ۳ در ۴ متر که فقط یه موکت داشت.
بدنه و کف از سنگ بود و به شدت سرد.
آخر سلول یه دستشویی و حموم داشت. که از همونجا آب میخوردیم.
هیچ نوری وجود نداشت بطوریکه دو متری خودتم نمیدیدی.
بقول وحید اینجا خداهم آنتن نمیده!
پایین درب یه دریچه ۱۰ در ۳۰ سانتی بود که نگهبانان نقاب پوش بدون هیچ حرفی غذا رو میزاشتن داخل و میرفتن.
فقط اگه میمردی، واس بردنت میومدن.
گوشه ظرف یکبار مصرف رو میکندیم و غذا میخوردیم. غذا بقدری کم بود که همیشه گرسنه بودیم.
دست بند و پابند آهنی در اثر سرما مثل تیغ بود و بدنی که در اثر ضربات پر از درد.
از درد نمیتونستیم روی کمر دراز بکشیم.
همدیگه رو نمیدیدیم ولی صدای همو میشنیدیم. وحید گفت بچه ها آلت خودتونو ببندید که اگه اعدام شدیم پای چوبه دار از ترس دستشویی نکنیم.
میدونم واس وحید چقدر گفتن این حرف به برادرای کوچکترش سخت بوده ولی چه میشد کرد؟!
بیشتر از این نوشتن در حال حاضر از توان من خارجه»

#نوید_افکاری #شکنجه #انفرادی #برادران_افکاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
همزمان با روز جهانی حقوق بشر، کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در چهل و ششمین هفته ادامه دارد

۱۰ دسامبر ۱۹۴۸، بعد از سال‌ها نقض حقوق بشر در جهان به دست حکومت‌های خودکامه و دیکتاتور، سازمان ملل این روز را روز جهانی حقوق بشر نام‌گذاری کرد و چارچوبی در جهت جلوگیری از نقض حقوق بشر طرح و به ثبت رساند؛ تا شاید بتوان جلوی نقض حقوق انسان‌ها را گرفت.

اکنون، بعد از ۷۶ سال از این واقعه، همچنان شاهد نقض حقوق بشر در جهان، به‌ویژه در ایران، به‌طور آشکار هستیم. علاوه بر تمام سرکوب اعتراضات شهروندان و کشتار مردم به جان‌آمده و ده‌ها و صدها انسان که دچار ناپدیدسازی قهری شدند، بیش از ۱۰۰ هزار تن در دوران چهل‌وپنج‌ساله‌ی این حکومت اعدام شده‌اند. تنها در یک مورد، در ۲۰ روز گذشته تاکنون ۷۵ تن اعدام شده‌اند و در کمتر از ۹ ماه سال ۱۴۰۳، ۷۷۰ تن حلق‌آویز شده‌اند. به جرأت می‌توان گفت حکومت ولایت فقیه، رکورددار نقض فاحش حقوق بشر در جهان است.

همزمانی روز جهانی حقوق بشر با آنچه که امروز در فضای رسانه‌ای از زندان‌های مخوف سوریه، از جمله زندان "صیدنایا" در حومه دمشق، جهانیان را در بهت فرو برده، شاید تقارنی تصادفی باشد، ولی برای همه‌ی وجدان‌های بیدار و نهادهای حقوق بشری هشداری است برای پیگیری‌های جدی‌تر و پاسخگو کردن عاملان این‌گونه جنایات. جنایاتی که بر روی زمین با حلق‌آویز کردن و در زیرزمین با دفن و زنده‌بگور کردن و یا در میان "دستگاه‌های پرس" و ده‌ها شیوه شکنجه و اعدام دیگر، به بهانه‌ "اعدام‌های قانونی" ادامه یافته و هیچ‌گونه پاسخگویی از سوی عاملان آن وجود ندارد.

کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"، که اکنون وارد چهل‌وششمین هفته خود شده است، ضمن تبریک به مردم آزاده سوریه و زندانیان مقاومی که بعد از سال‌ها شکنجه اکنون آزاد شده‌اند، با امید به رهایی زندانیان و مردم ایران از احکام اعدام، در روز جهانی حقوق بشر، این وقایع (آنچه در سوریه دیده شده) را نقطه عطفی برای توجه بیشتر کنشگران حقوق بشر و آزادی‌خواهان می‌داند. این کارزار، مخالف احکام اعدام است و تلاش می‌کند این مبارزه به حرکتی سراسری، جمعی‌تر و متحدتر تبدیل شود تا حاکمان را از این سلاح جنایتکارانه خلع سلاح کند.

سه‌شنبه، ۲۰ آذر ۱۴۰۳، در چهل‌وششمین هفته این کارزار، زندانیان در ۲۵ زندان زیر در اعتصاب غذا به سر می‌برند:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان اراک، زندان خرم‌آباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان مشهد، زندان قائم‌شهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.

سه‌شنبه، ۲۰ آذر ۱۴۰۳
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام

#نه_به_اعدام #سوریه #بشار_الاسد #نه_به_جمهوری_اسلامی #شکنجه #صيدنايا #حقوق_بشر #روز_جهانی_حقوق_بشر #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز، زادروز جاویدنام بهنام محجوبی است.
بتول حسینی، مادر بهنام این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:
«تولدت مبارک مهربونم،
چشم خوشگله من.»
او می‌گوید:
«بهنامم تحمل دوریت برام خیلی سخته, هر روز سخت‌تر میشه. امسال نتونستم پیشت بیام چون طاقت ندارم تو رو اونجا ببینم. کیکت رو به احترام تمام کشته‌شدگان و اسیران راه آزادی و عدالت نمی‌برم مهربونم، شمعتم مثل همیشه خاموش نمی‌کنم تا چراغی رو که روشن کردی همیشه روشن بمونه و ادامه داشته باشه. نه میخشم نه فراموش می‌کنم. دادخواهت هستم تولدت مبارک مهربونه و همچنان منتظر میمونم و به امید روزی که قاتلات مجازات بشن و اونایی که توی زندان و تیمارستان امین‌آباد بهنامم رو اذیت کردن مجازات بشن و به سزای اعمالشون برسن همچنان منتظرم و دلتنگتم»

بهنام از دراویش گنابادی محبوس در «اوین» بود که روز ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، پس از هشت ماه تحمل حبس و شکنجه و به دنبال سه روز کما، در «بیمارستان لقمان» تهران جان باخت.

بهنام محجوبی بنا به تشخیص پزشک معالجش و به دلیل ابتلا به بیماری «اختلال پانیک»، تحمل حبس نداشت اما مقامات قضایی بدون توجه به دستور پزشک، این درویش را زندانی کردند و طی هشت ماه حبس، داروهای مخصوص او را به موقع تحویل ندادند، به اعتراض‌ها و بارها اعتصاب غذایش توجه نکردند، او را به تیمارستان «امین‌آباد» بردند و به از دست رفتن قدرت تکلم و بی‌حس شدن بدنش بی‌اعتنایی کردند تا در نهایت ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ به کما رفت.
او در پی «مسمومیت دارویی»، در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان لقمان بستری و سه روز بعد، بنا به تشخیص پزشک، مرگ این درویش گنابادی قطعی اعلام شد؛ آن‌هم درست زمانی‌ که «ابراهیم رئیسی»، رییس قوه قضاییه در جلسه شورای عالی این قوه گفت جمهوری اسلامی با زندانیان با «رافت» و «مهربانی» برخورد کرده است.
بهنام دانش‌آموخته کارشناسی مدیریت بازرگانی و دانشجوی ممتاز دانشگاه آزاد کرمان در سال ۱۳۸۸ بود. با این حال، پس از سرکوب درویشان در گلستان هفتم تهران، بی‌کار شد.

«من را به شکل صلیب به تخت بستند. آمپول و قرص می‌دادند. کارهای خلافی که رویم نمی‌شود بگویم، انجام دادند. کم‌ترین آن‌که ادرار خودشان را عمدی کنترل نمی‌کردند و روی ما می‌پاشیدند. یک کار دیگر را نمی‌توانم بگویم، آن‌ را هم انجام می‌دادند... قانع شده‌ام که این‌ها قصد کشتن من را دارند.»

این بخشی از افشاگری‌های بهنام محجوبی پس از انتقال او از تیمارستان امین‌آباد به زندان است.

#بهنام_محجوبی #دراویش_گنابادی #شکنجه #شب_یلدا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرمیتا پاویر، زندانی سیاسی سابق، از مأموری به نام سمیه غفوری، که او را در بازداشتگاه مورد ضرب و شتم قرار داده بود، شکایت کرد.
او در شبکه اجتماعی ایکس خطاب به این مامور نوشت:

‏«سمیه غفوری! یازدهم آبان که منو وحشیانه تو اون سالن خلوت که جز خودم و خودت کسی نبود، با نقشه ی شوم قبلی و نمی‌دونم به دستور کی، به قصد کشت مورد ضرب و شتم قرار دادی و همکارانت با اینکه میدونستن چه بلایی سرم آوردی، تکذیب کردن و خانواده و عزیزانم رو که نگرانم بودن تا پاسی از شب ‏با گاز اشک آور و تهدید به حبس و بازداشت تلاش میکردن از جلوی زندان متفرق کنن، فکرشم نمیکردی من به لطف و مرام زندانیا از پشت اون میله ها زنده بیرون بیام و پیگیرشکایتم باشم نه؟؟بهت گفته بودم دعا کن زنده بیرون نرم از زندان که بابت اون روز و همه اشکای مادرم پشیمونت می‌کنم.»

او همچنین نوشت:

«نتیجه این پرونده هر چی باشه برای من بُردِ محضه، اگر رای بنفع سمیه غفوری صادر بشه، گواهی مطقن بر این ادعاست که دستور دهنده این ضرب و شتم با قصد کشت، سیستم بوده، اگر علیه سمیه غفوری صادر بشه، یعنی این سیستم در قربانی کردن نیروهای خودی برای حذف ردپای خودش، بی نظیر عمل می‌کنه!»

#آرمیتا_پاویر #سمیه_غفوری #شکنجه #یازی_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مهدی یراحی، خواننده و آهنگساز، درباره حکم شلاق خود نوشت:

«برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق آماده‌ام و ضمن محکوم کردن این شکنجه ضد بشری، هیچگونه درخواستی برای لغو آن ندارم.

‏⁧ #آخرین_ضربه_رو_محکمتر_بزن
‏⁧ #مهسا_امینی ⁩»

وکیل مهدی یراحی، از پایان حکم یک‌سال حبس او که به پابند الکترونیکی تبدیل شده بود، خبر داد و گفت: «مجازات ٧۴ ضربه شلاق مهدی یراحی باقی ‌مانده که آزادی وثیقه ١۵ میلیارد تومانی منوط به اجرای آن است.»

تداوم صدور و اجرای مجازات شلاق در ایران در حالی است که امروزه در قریب به اتفاق همه کشورها صدور و اجرای مجازات‌های بدنی مانند شلاق سالهاست که منسوخ شده است. بنا بر قوانین بین المللی حقوق بشری به ویژه «کنوانسیون بین‌المللی منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیر انسانی یا ترذیلی» اعمال مجازت‌های بدنی مانند شلاق مصداق بارز اعمال شکنجه محسوب شده و ممنوع است.

علیرغم گذشت ۳۰ سال از تصویب «کنوانسیون بین المللی منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی یا ترذیلی» توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نظام جمهوری اسلامی ایران، همچنان از پذیرش این کنوانسیون و امضاء آن خودداری می‌کند.

این در حالی است که در حال حاضر بیش از ۹۲ درصد از کشورهای جهان به عضویت کنوانسیون جهانی منع شکنجه درآمده و موظف به اجرای مفاد آن هستند.

#مهدی_یراحی #شلاق #نه_به_جمهورى_اسلامى #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شکنجه محمد داوری در بازداشتگاه پلاک ۱۰۰؛ تأیید آثار کبودی و زخم توسط پزشکی قانونی

محمد داوری، فعال کارگری زندانی، پس از ۱۷ روز نگهداری در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز، موسوم به پلاک ۱۰۰، به زندان عادل‌آباد شیراز بازگردانده شد. به گفته وکیل او، فرشته تابانیان، این فعال کارگری در این مدت تحت شکنجه قرار گرفته و آثار کبودی بر دنده‌ها و سینه سمت راست و همچنین زخم‌های متعدد بر پاهای او توسط پزشکی قانونی تأیید شده است.

محمد داوری در تاریخ ۲ دی‌ماه، به دستور شعبه ۱۴ بازپرسی شیراز به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ منتقل شد. در طول این مدت، او نه تنها از تماس با خانواده و وکلایش محروم بوده، بلکه به دلیل شرایط دشوار و شکنجه‌های اعمال‌شده، دست به اعتصاب غذا زده است. رئیس کل دادگستری استان فارس پس از اطلاع از این وضعیت، شخصاً با او دیدار کرده و دستور پیگیری و ارجاع او به پزشکی قانونی را صادر کرده است.

وکیل مدافع او همچنین اعلام کرد که داوری در دوره‌ای دیگر از زمان حبس آقای داوری را به بند ارشاد منتقل کرده بودند که از ابتدایی‌ترین امکانات مانند پتو و وسایل بهداشتی محروم بوده و به مشکلات پوستی ناشی از گزیدگی شدید مبتلا شده است.

او همچنین اعلام کرد شکایت از سه مأموری که در بازداشتگاه پلاک صد اقدام به شکنجه محمد داوری کرده‌اند، در حال بررسی است.


محمد داوری، متولد ۱۳۷۳ در استان کهگیلویه و بویراحمد، دارای مدرک کارشناسی عمران از دانشگاه آزاد یاسوج و دانشجوی مقطع کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه گلستان شیراز است. او به دلیل فعالیت‌های کارگری و مدنی، پیش‌تر نیز بارها بازداشت و محکوم شده بود.

این فعال کارگری در سال گذشته توسط دادگاه انقلاب شیراز به سه سال حبس تعزیری، منع خروج از کشور، منع فعالیت در فضای مجازی، و اقامت اجباری در بردسیر کرمان به مدت دو سال محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، سه سال حبس تعزیری او قابل اجرا اعلام شده است.

محمد داوری از اردیبهشت‌ماه امسال، دوران محکومیت خود را در زندان عادل‌آباد شیراز سپری می‌کند و همچنان با مشکلات عدیده‌ای از جمله عدم دسترسی به خدمات درمانی مناسب مواجه است.

جمهوری اسلامی از شکنجه به خصوص در بازداشتگاه‌های امنیتی، برای سرکوب فعالان مدنی و سیاسی استفاده می‌کند و این موضوع به صورت یک روال و سیستماتیک اعمال اعمال می‌شود.


#محمد_داوری #شکنجه
#نه_به_شکنجه #زندان_عادل_آباد_شیراز
#بازداشتگاه_پلاک_صد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد که یک شهروند سوئیسی صبح روز پنج‌شنبه ۲۰ دی، در زندان سمنان «خودکشی» کرده است. وزارت امور خارجه سوییس در پاسخ به ایران‌اینترنشنال، مرگ یک شهروند این کشور در زندانی در ایران را تایید کرد. هنوز هویت این فرد و نحوه مرگ او روشن نشده است.

خبرگزاری میزان، خبرگزاری قوه قضاییه جمهوری اسلامی که این خبر را منتشر کرده، نام این شهروند سوئیسی و زمان بازداشت او را اعلام نکرده و هیچ جزییاتی را درباره هویت این فرد و شرایطی که منجر به مرگ او شده، منتشر نکرده است.

در گزارش خبرگزای میزان گفته شده است که این شهروند سوئیسی «به جرم جاسوسی توسط نهادهای امنیتی دستگیر شده بود و اسناد و مدارک این موضوع نیز وجود دارد و پرونده وی در حال بررسی و رسیدگی بود.»

مشرق‌نیپز، رسانه وابسته به سپاه پاسداران نوشت:
«همزمان با حمله تروریستی رژیم صهیونسیتی به برخی اماکن کشور از جمله در شاهرود، یکی از اتباع کشور سوئیس حین جمع‌آوری اطلاعات در یکی از شهرهای استان سمنان توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) دستگیر شد. این تبعه کشور سوییس حین جمع آوری اطلاعات و نمونه برداری از خاک در کویر مرکزی ایران توسط سازمان اطلاعات سپاه دستگیر شده بود.»

به گزارش خبرگزاری میزان، این شهروند سوئیسی در یک سوئیت به همراه یک زندانی دیگر در زندان سمنان نگهداری می‌شد و صبح روز (پنج‌شنبه ۲۰ دی) از هم‌بندی خودش درخواست می‌کند که از بوفه زندان برای وی مواد غذایی تهیه کند.»

به گفته محمدصادق اکبری، رییس کل دادگستری استان سمنان، «این زندانی از مدت زمانی که در سویئت تنها مانده بود، استفاده و خودکشی کرد و مسئولان زندان بلافاصله برای نجات این فرد وارد عمل شدند، اما تلاش‌ها برای نجات وی به نتیجه نرسید.»

در گزارش خبرگزاری میزان، هیچ توضیحی در مورد نحوه خودکشی در یک سلول تحت مراقبت در داخل زندان داده نشده و صرفا گفته شده است که «تمام شواهد و مستندات محل نگهداری این فرد بررسی شده است و طبق مستندات، خودکشی محرز است.»

- یادمان نمی‌رود که فعالان محیط زیست را به اتهام جاسوسی بازداشت کرده بودند. در مناطق کویری ایران چه خبر است؟ آیا تاسیسات نظامی یا هسته‌ای خاصی در منطقه کویر سمنان وجود دارد؟!
ـ یادمان نمی‌رود که در مورد کاووس سیدامامی هم گفتند که او خودکشی کرد. چطور ممکن است یک زندانی به قول خودشان امنیتی در یک سلول تحت مراقبت خودکشی کند؟!

#نه_به_جمهوری_اسلامی #شکنجه #زندان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech