امروز دوشنبه ۱ بهمنماه، شش حزب کرد با انتشار فراخوانی مشترک، خواستار اعتصاب سراسری پیشگیرانه، در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی شدهاند.
شیرین عبادی، فعال مدنی برنده جایزه صلح جهانی نوبل، در پستی که در اینستاگرام خود منتشر کرد از این فراخوان حمایت کرد و نوشت:
«ایران امروز از سردمداران اجرای اعدام در دنیاست. همین امروز زندانیان سیاسی دیگری هم با خطر اجرای حکم رو به رو هستند؛ جان محراب عبداللهزاده، مجاهد کورکور، مهدی حسنی، بچههای اکباتان، عباس دریس و … در گرو تصمیمهای سیاسی و نابخردانهی دستگاه قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی است. نجات جان همه محکومین به اعدام، نیازمند اقدام فراگیر و گسترده در سراسر کشور است.
ضمن حمایت از فراخوان اعتصاب روز چهارشنبه، از تمام جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و صنفی میخواهم، با این اعتصاب همراه شوند و در روز چهارشنبه، قدرت اتحاد و همبستگی را، به کسانی که به دنبال گردنهایی برای طنابهای دارشان هستند نشان دهند.»
جمهوری اسلامی با صدور احکام اعدام علیه معترضان قصد سرکوب جامعه را دارد. با اتحاد علیه استبداد ضحاک ایستادگی کنیم.
شما چگونه از این فراخوان اعتصاب حمایت میکنید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتصاب_سراسری
#پخشان_عزیزی
#وریشه_مرادی
#عباس_دریس
@Tavaana_TavaanaTech
شیرین عبادی، فعال مدنی برنده جایزه صلح جهانی نوبل، در پستی که در اینستاگرام خود منتشر کرد از این فراخوان حمایت کرد و نوشت:
«ایران امروز از سردمداران اجرای اعدام در دنیاست. همین امروز زندانیان سیاسی دیگری هم با خطر اجرای حکم رو به رو هستند؛ جان محراب عبداللهزاده، مجاهد کورکور، مهدی حسنی، بچههای اکباتان، عباس دریس و … در گرو تصمیمهای سیاسی و نابخردانهی دستگاه قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی است. نجات جان همه محکومین به اعدام، نیازمند اقدام فراگیر و گسترده در سراسر کشور است.
ضمن حمایت از فراخوان اعتصاب روز چهارشنبه، از تمام جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و صنفی میخواهم، با این اعتصاب همراه شوند و در روز چهارشنبه، قدرت اتحاد و همبستگی را، به کسانی که به دنبال گردنهایی برای طنابهای دارشان هستند نشان دهند.»
جمهوری اسلامی با صدور احکام اعدام علیه معترضان قصد سرکوب جامعه را دارد. با اتحاد علیه استبداد ضحاک ایستادگی کنیم.
شما چگونه از این فراخوان اعتصاب حمایت میکنید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتصاب_سراسری
#پخشان_عزیزی
#وریشه_مرادی
#عباس_دریس
@Tavaana_TavaanaTech
در حاشیه کشتهشدن دو قاضی بدنام جمهوری اسلامی
ریزش قضایی
طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در ایرانوایر
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
#یاری_مدنی_توانا
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech
ریزش قضایی
طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در ایرانوایر
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
#یاری_مدنی_توانا
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع اعتراضی بازنشستگان مخابرات در شهرهای مختلف کشور
دوشنبه ۱ بهمنماه ۱۴۰۳
تصاویری از شهرهای کرمانشاه و ایلام انتخاب شده است.
چگونه میتوانیم از تجمعات اعتراضی در شهرمان حمایت کنیم؟
#بازنشستگان #تورم #فقر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دوشنبه ۱ بهمنماه ۱۴۰۳
تصاویری از شهرهای کرمانشاه و ایلام انتخاب شده است.
چگونه میتوانیم از تجمعات اعتراضی در شهرمان حمایت کنیم؟
#بازنشستگان #تورم #فقر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🔆 اتحاد، کلید رهایی از ظلم: فراخوانی برای همبستگی صنفی در برابر جمهوری اسلامی
✍️سارا سیاهپور/ فعال صنفی معلمان
امروز فضای مجازی مملو از اخبار تجمع اعتراضی معلمان بازنشسته سراسر کشور در تهران است. این اعتراضات، که بارها و بارها تکرار شدهاند، نشاندهنده عزم راسخ معلمان برای احقاق حقوق خود است. معلمان، همانطور که همواره گفتهاند، خیابانها را به عنوان تنها راه نجات و مطالبهگری خود انتخاب کردهاند و به شکلی مقتدرانه فریاد عدالتخواهی سر داده اند.
با این حال، حسرت میخورم که چرا در این اعتراضات، همهی ما به عنوان اقشار مختلف جامعه متحد نمیشویم تا ریشه ظلم و ستم را با هم بخشکانیم.
کارگر، معلم، پرستار، دانشجو و سایر اقشار آسیبدیده، همگی از وضعیت موجود گلهمندیم. همه میدانیم که مسئول اصلی این وضعیت، حاکمان جمهوری اسلامی هستند. اما چرا هر کدام از ما بهطور جداگانه اعتراض میکنیم؟
اتحاد نیاز امروز ماست.
اتحاد در این روزهای سخت میتواند به آزادی سریعتر و اطمینان بخش تری منتهی شود. بیایید دست در دست هم، این ظلم را پایان دهیم و جمهوری اسلامی را به خاک بسپاریم.
ـسارا سیاهپور، فعال صنفی معلمان است که بارها احضار و بازداشت شده است. پیام او روشن است،چرا اصناف مختلف جدا جدا تجمع برگزار میکنند؟ معلمان بازنشسته، پرستاران، معلمان شاغل، دانشجویان، بازنشستگان مخابرات، بازنشستگان فولاد، کارگران نفت و ... در اکثر روزها جدا جدا تجمع برگزار میکنند. اگر همه اقشار با هم متحد حضور پیدا کنند و مشکل اصلی و علتالعلل همه نابسامانیها را هدف قرار دهند، قدرت بیشتری خواهند داشت و نتیجه مطلوب حاصل خواهد گردید.
نظر شما چیست؟
#سارا_سیاهپور #همبستگی #اتحاد #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️سارا سیاهپور/ فعال صنفی معلمان
امروز فضای مجازی مملو از اخبار تجمع اعتراضی معلمان بازنشسته سراسر کشور در تهران است. این اعتراضات، که بارها و بارها تکرار شدهاند، نشاندهنده عزم راسخ معلمان برای احقاق حقوق خود است. معلمان، همانطور که همواره گفتهاند، خیابانها را به عنوان تنها راه نجات و مطالبهگری خود انتخاب کردهاند و به شکلی مقتدرانه فریاد عدالتخواهی سر داده اند.
با این حال، حسرت میخورم که چرا در این اعتراضات، همهی ما به عنوان اقشار مختلف جامعه متحد نمیشویم تا ریشه ظلم و ستم را با هم بخشکانیم.
کارگر، معلم، پرستار، دانشجو و سایر اقشار آسیبدیده، همگی از وضعیت موجود گلهمندیم. همه میدانیم که مسئول اصلی این وضعیت، حاکمان جمهوری اسلامی هستند. اما چرا هر کدام از ما بهطور جداگانه اعتراض میکنیم؟
اتحاد نیاز امروز ماست.
اتحاد در این روزهای سخت میتواند به آزادی سریعتر و اطمینان بخش تری منتهی شود. بیایید دست در دست هم، این ظلم را پایان دهیم و جمهوری اسلامی را به خاک بسپاریم.
ـسارا سیاهپور، فعال صنفی معلمان است که بارها احضار و بازداشت شده است. پیام او روشن است،چرا اصناف مختلف جدا جدا تجمع برگزار میکنند؟ معلمان بازنشسته، پرستاران، معلمان شاغل، دانشجویان، بازنشستگان مخابرات، بازنشستگان فولاد، کارگران نفت و ... در اکثر روزها جدا جدا تجمع برگزار میکنند. اگر همه اقشار با هم متحد حضور پیدا کنند و مشکل اصلی و علتالعلل همه نابسامانیها را هدف قرار دهند، قدرت بیشتری خواهند داشت و نتیجه مطلوب حاصل خواهد گردید.
نظر شما چیست؟
#سارا_سیاهپور #همبستگی #اتحاد #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
هشدار کارشناسان سازمان ملل درباره سرکوب زنان بهائی در ایران
در بیانیهای که توسط ۱۸ کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد در تاریخ ۱ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شد، نگرانی عمیق نسبت به افزایش سرکوب سیستماتیک زنان بهائی در ایران ابراز گردید. این کارشناسان با اشاره به موارد گسترده نقض حقوق بشر علیه زنان بهائی، از جمله «دستگیریهای خودسرانه، ناپدیدسازی اجباری، یورش به منازل و محرومیت از حقوق اساسی» تاکید کردند که این زنان به دلیل «پیروی از آیین بهائی و زن بودن» تحت آزار مضاعف قرار گرفتهاند.
در این بیانیه آمده است: «افزایش شدید سرکوبها علیه زنان بهائی در بستر گستردهتر هدف قرار دادن زنان در ایران و چالشهای مربوط به برابری جنسیتی، نمایانگر بحرانی نگرانکننده است.»
کارشناسان به نمونههایی چون پرونده ۱۰ زن بهائی در اصفهان اشاره کردند که در مهرماه ۱۴۰۳ به ۹۰ سال زندان محکوم شدند. آنها گفتند: «این زنان خودسرانه و بدون دلیل مشخصی دستگیر شده و در زندان دولتآباد تحت شکنجه قرار گرفتهاند.»
سیمین فهندژ، نماینده جامعه جهانی بهائی در ژنو، با تاکید بر تبعات این سرکوبها گفت: «هدف قرار دادن بیوقفۀ زنان بهائی نه تنها به زندگی افراد ضربه میزند، بلکه شالودۀ خانواده و جامعه را نیز تضعیف میکند. این نشانۀ آشکاری از کارزار سیستماتیک حکومت ایران در زدودن کرامت و انسانیت بهائیان است.»
این کارشناسان در نامهای که پیشتر در ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ به جمهوری اسلامی ارسال کردند، خواستار توقف فوری این سرکوبها و آزادی تمامی زندانیان بهائی شدند. با این حال، حکومت ایران در پاسخ، این نگرانیها را «بیاساس» خوانده و همچنان به اعمال فشار ادامه داده است.
در این بیانیه همچنین تاکید شد: «زنان بهائی در حال حاضر حدود دو سوم از تمامی زندانیان بهائی در ایران را تشکیل میدهند. بسیاری از آنها بدون طی روند قانونی بازداشت شدهاند و از محل نگهداری آنها اطلاعی در دست نیست.»
در پایان، کارشناسان خواستار اقدام فوری جامعه جهانی و فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی شدند. آنها تصریح کردند که حکومت ایران باید به تعهدات حقوق بشری خود پایبند باشد و چرخه تبعیض علیه جامعه بهائی را متوقف کند. در بیانیه آمده است: «حکومت ایران باید توصیههای کارشناسان سازمان ملل را بپذیرد و چرخۀ رنج و تبعیضی را که ۴۵ سال قبل آغاز کرده، پایان دهد. اکنون زمان این کار است.»
این بیانیه و درخواستهای مطرحشده در نشست بررسی ادواری جهانی، نقطهای کلیدی برای بررسی عملکرد جمهوری اسلامی ایران در حوزه حقوق بشر خواهد بود.
#بهائی #بهائیان_ایران #آزادی_عقیده #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@dialogue1402
در بیانیهای که توسط ۱۸ کارشناس حقوق بشر سازمان ملل متحد در تاریخ ۱ بهمن ۱۴۰۳ منتشر شد، نگرانی عمیق نسبت به افزایش سرکوب سیستماتیک زنان بهائی در ایران ابراز گردید. این کارشناسان با اشاره به موارد گسترده نقض حقوق بشر علیه زنان بهائی، از جمله «دستگیریهای خودسرانه، ناپدیدسازی اجباری، یورش به منازل و محرومیت از حقوق اساسی» تاکید کردند که این زنان به دلیل «پیروی از آیین بهائی و زن بودن» تحت آزار مضاعف قرار گرفتهاند.
در این بیانیه آمده است: «افزایش شدید سرکوبها علیه زنان بهائی در بستر گستردهتر هدف قرار دادن زنان در ایران و چالشهای مربوط به برابری جنسیتی، نمایانگر بحرانی نگرانکننده است.»
کارشناسان به نمونههایی چون پرونده ۱۰ زن بهائی در اصفهان اشاره کردند که در مهرماه ۱۴۰۳ به ۹۰ سال زندان محکوم شدند. آنها گفتند: «این زنان خودسرانه و بدون دلیل مشخصی دستگیر شده و در زندان دولتآباد تحت شکنجه قرار گرفتهاند.»
سیمین فهندژ، نماینده جامعه جهانی بهائی در ژنو، با تاکید بر تبعات این سرکوبها گفت: «هدف قرار دادن بیوقفۀ زنان بهائی نه تنها به زندگی افراد ضربه میزند، بلکه شالودۀ خانواده و جامعه را نیز تضعیف میکند. این نشانۀ آشکاری از کارزار سیستماتیک حکومت ایران در زدودن کرامت و انسانیت بهائیان است.»
این کارشناسان در نامهای که پیشتر در ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ به جمهوری اسلامی ارسال کردند، خواستار توقف فوری این سرکوبها و آزادی تمامی زندانیان بهائی شدند. با این حال، حکومت ایران در پاسخ، این نگرانیها را «بیاساس» خوانده و همچنان به اعمال فشار ادامه داده است.
در این بیانیه همچنین تاکید شد: «زنان بهائی در حال حاضر حدود دو سوم از تمامی زندانیان بهائی در ایران را تشکیل میدهند. بسیاری از آنها بدون طی روند قانونی بازداشت شدهاند و از محل نگهداری آنها اطلاعی در دست نیست.»
در پایان، کارشناسان خواستار اقدام فوری جامعه جهانی و فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی شدند. آنها تصریح کردند که حکومت ایران باید به تعهدات حقوق بشری خود پایبند باشد و چرخه تبعیض علیه جامعه بهائی را متوقف کند. در بیانیه آمده است: «حکومت ایران باید توصیههای کارشناسان سازمان ملل را بپذیرد و چرخۀ رنج و تبعیضی را که ۴۵ سال قبل آغاز کرده، پایان دهد. اکنون زمان این کار است.»
این بیانیه و درخواستهای مطرحشده در نشست بررسی ادواری جهانی، نقطهای کلیدی برای بررسی عملکرد جمهوری اسلامی ایران در حوزه حقوق بشر خواهد بود.
#بهائی #بهائیان_ایران #آزادی_عقیده #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@dialogue1402
زخمی شدن حمزه درویش با چاقو در زندان لاکان رشت
حمزه درویش، زندانی عقیدتی، روز شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳، توسط دو زندانی که به تحریک مسئولان زندان لاکان رشت اقدام کردند، با چاقو از ناحیه دست مجروح شد. چند زندانی دیگر که برای کمک به او رفتند نیز زخمی شدند. پیش از این، مقامهای زندان او را در انفرادی تهدید کرده بودند که به دست زندانیان کشته خواهد شد.
حمزه درویش پیشتر در نامهای که به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نوشته بود، به نقض حقوق، محرومیت از حقوق اساسی و صدور احکام ناعادلانه علیه خود اعتراض کرده بود و خواستار رسیدگی بینالمللی به این بیعدالتیها و بازگرداندن حقوق شهروندیاش شده بود.
او در این نامه حتی به شکنجههای جسمی و روحی، انفرادیهای طولانی، محرومیت از حقوق اساسی مانند ملاقات و تماس با خانواده اشاره کرده بود.
آقای حمزه درویش، چندی پیش هم در اعتراض به وضعیت خود در زندان، دست به اعتصاب غذا زده بود و به سلول انفرادی منتقل شده بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان_لاکان
#حمزه_درویش
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حمزه درویش، زندانی عقیدتی، روز شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳، توسط دو زندانی که به تحریک مسئولان زندان لاکان رشت اقدام کردند، با چاقو از ناحیه دست مجروح شد. چند زندانی دیگر که برای کمک به او رفتند نیز زخمی شدند. پیش از این، مقامهای زندان او را در انفرادی تهدید کرده بودند که به دست زندانیان کشته خواهد شد.
حمزه درویش پیشتر در نامهای که به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نوشته بود، به نقض حقوق، محرومیت از حقوق اساسی و صدور احکام ناعادلانه علیه خود اعتراض کرده بود و خواستار رسیدگی بینالمللی به این بیعدالتیها و بازگرداندن حقوق شهروندیاش شده بود.
او در این نامه حتی به شکنجههای جسمی و روحی، انفرادیهای طولانی، محرومیت از حقوق اساسی مانند ملاقات و تماس با خانواده اشاره کرده بود.
آقای حمزه درویش، چندی پیش هم در اعتراض به وضعیت خود در زندان، دست به اعتصاب غذا زده بود و به سلول انفرادی منتقل شده بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان_لاکان
#حمزه_درویش
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلی مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، نوجوان معترض کشتهشده در خیزش انقلابی، با انتشار ویدیویی در اینستاگرام خود گفت: «از خون به ناحق ریختهشده پسرم نخواهم گذشت.» او در این پست اینستاگرامی نوست: «پاره تنم به دست ظالمان بچهکُش و با تیر جنگی در خیابان، در شهر و کشور خودم آسمانی شد.»
متن کامل نوشته خانم مهدوی به شرح زیر است:
«سیاوش من...
پارهی تنم، جان بیگناهی که به دست ظالمان بچهکُش، با تیر جنگی در خیابان در شهر و کشور خودم آسمانی شد.
خونی که به ناحق ریخته شد، نه بخشیدنی است، نه معاملهپذیر. من دیه نمیگیرم! چراکه خون عزیزم، بهایی ندارد. هیچ طلا و نقرهای نمیتواند قلب شکستهی مادری را که فرزندش را برای آزادی و حقخواهی از دست داده، تسکین دهد.
این خون، چراغ راه است، نه باری بر دوش.
به همهی ظالمان می گویم:خون سیاوش من و دیگر بیگناهان این سرزمین، در زمین نمیماند. روزی میرسد که عدالت از دل همین خونها جوانه میزند.
یاد سیاوش من، یاد همهی فرزندان آسمانیمان جاودان باد.
ما زندهایم، ما ایستادهایم. برای حق، برای عدالت. ✊"»
ـ لازم به ذکر است، جمهوری اسلامی به بسیاری از خانوادههای جانباختگان راه آزادی پیشنهاد داده که به شما از محل بیتالمال دیه میدهیم! تلاش کرده به خصوص در خانوادههایی که در فقر زندگی میکنند، خانواده پدری برخی جانباختگان را راضی کند که دیه بگیرند و از دادخواهی دست بکشند! این موضوع با مخالفت بسیاری از خانوادهها مواجه شده است.
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته خانم مهدوی به شرح زیر است:
«سیاوش من...
پارهی تنم، جان بیگناهی که به دست ظالمان بچهکُش، با تیر جنگی در خیابان در شهر و کشور خودم آسمانی شد.
خونی که به ناحق ریخته شد، نه بخشیدنی است، نه معاملهپذیر. من دیه نمیگیرم! چراکه خون عزیزم، بهایی ندارد. هیچ طلا و نقرهای نمیتواند قلب شکستهی مادری را که فرزندش را برای آزادی و حقخواهی از دست داده، تسکین دهد.
این خون، چراغ راه است، نه باری بر دوش.
به همهی ظالمان می گویم:خون سیاوش من و دیگر بیگناهان این سرزمین، در زمین نمیماند. روزی میرسد که عدالت از دل همین خونها جوانه میزند.
یاد سیاوش من، یاد همهی فرزندان آسمانیمان جاودان باد.
ما زندهایم، ما ایستادهایم. برای حق، برای عدالت. ✊"»
ـ لازم به ذکر است، جمهوری اسلامی به بسیاری از خانوادههای جانباختگان راه آزادی پیشنهاد داده که به شما از محل بیتالمال دیه میدهیم! تلاش کرده به خصوص در خانوادههایی که در فقر زندگی میکنند، خانواده پدری برخی جانباختگان را راضی کند که دیه بگیرند و از دادخواهی دست بکشند! این موضوع با مخالفت بسیاری از خانوادهها مواجه شده است.
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
امروز اول بهمنماه، زادروز شاعر بلندپایه، حکیم ابوالقاسم فردوسیست. فردوسی با سرودن داستانهای ملی به زبان فارسی نو، آنها را از خطر فراموشی نجات داد. داستانهای ملی ایرانیان که به زبان پهلوی (فارسی میانه) موجود بودند، با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و حاکمیت دو امپراطوری اسلامی (خاندان امیه و بنیعباس) در شرف نابودی بودند. شاهنامه فردوسی با پیوند دادن دوران پیش از اسلام به پس از اسلام، به حفظ یکپارچگی هویت ایرانیان کمک بزرگی کرد و موجب شد که نام سراینده این اثر، یعنی فردوسی، برای همیشه میان ایرانیان جاوید شود.
گفتنیست که شاهنامهسرایی میان ایرانیان اوائل قرون اسلامی به یک سنت تبدیل شده بود و خود فردوسی، از شاهنامه ابومنصوری برای کار خود الهام گرفته بود. او مقارن با حکومت سامانیان میزیست که روزگار هویتخواهی و استقلالطلبی ایرانیان بود و جالب اینجاست که هر گاه ایرانگرایی میان ایرانیان اوج میگیرد، نام فردوسی دوباره به بزرگی یاد میشود.
در دوران پهلوی اول، یعنی دوران رضاشاه، قبر فردوسی گم شده بود و کسی از محل دقیق او اطلاعی نداشت. با موج جدید ایرانگرایی در این دوره، دولتمردان به فکر احیا نام و یاد فردوسی افتادند و کیخسرو شاهرخ، نماینده بهدینان (زرتشتیان) در مجلس شورای ملی، مامور به پیدا کردن محل دفن فردوسی و احداث بنایی درخور برای او شد. همچنین جشن هزاره فردوسی برای تقدیر از جایگاه ادبی و ملی او برگزار گردید.
برای مطالعه ماجرای پیدا کردن مدفن فردوسی و احداث بنایی برای او، به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید جایی که از خدمات کیخسرو شاهرخ نوشتهایم:
https://dialog.tavaana.org/arbab_keykhosro_shahrokh/
#هویت #هویت_ملی #ایران #ایران_گرایی #گفتگو #رواداری
@dialogue1402
گفتنیست که شاهنامهسرایی میان ایرانیان اوائل قرون اسلامی به یک سنت تبدیل شده بود و خود فردوسی، از شاهنامه ابومنصوری برای کار خود الهام گرفته بود. او مقارن با حکومت سامانیان میزیست که روزگار هویتخواهی و استقلالطلبی ایرانیان بود و جالب اینجاست که هر گاه ایرانگرایی میان ایرانیان اوج میگیرد، نام فردوسی دوباره به بزرگی یاد میشود.
در دوران پهلوی اول، یعنی دوران رضاشاه، قبر فردوسی گم شده بود و کسی از محل دقیق او اطلاعی نداشت. با موج جدید ایرانگرایی در این دوره، دولتمردان به فکر احیا نام و یاد فردوسی افتادند و کیخسرو شاهرخ، نماینده بهدینان (زرتشتیان) در مجلس شورای ملی، مامور به پیدا کردن محل دفن فردوسی و احداث بنایی درخور برای او شد. همچنین جشن هزاره فردوسی برای تقدیر از جایگاه ادبی و ملی او برگزار گردید.
برای مطالعه ماجرای پیدا کردن مدفن فردوسی و احداث بنایی برای او، به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید جایی که از خدمات کیخسرو شاهرخ نوشتهایم:
https://dialog.tavaana.org/arbab_keykhosro_shahrokh/
#هویت #هویت_ملی #ایران #ایران_گرایی #گفتگو #رواداری
@dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
محمد نوریزاد، از طرفداران سابق و مخالفان امروز رژیم جمهوری اسلامی با انتشار مقاله «بوسه بر پای یک بهایی کوچک» در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۲ و شرح دیدار خود از آرتین، فرزند یک زوج زندانی بهایی، برگ جدیدی را در فعالیتهای مدنی در دفاع از حقوق بهاییان گشود. هدف اولیه فعالان حقوق اقلیتها در این راستا، متوقف ساختن «برخوردهای تند و توفانی با اندیشههای مغایر» از جمله آیین بهاییت و پیروان آن است. نوریزاد با انتشار مقاله «جنجال یک بوسه نابهنگام» در تاریخ ۲۸ تیرماه ۹۲ در وبسایت خود در پاسخ به جنجالها و اعتراضات نسبت به اقدام خود، بیان میدارد که این برخوردها «در این سالهای دراز، بیش از آن که نگرانی روحانیان ما را از انحراف مسلمین به نمایش بگذارد، نشانگر این است که روحانیان ما در همه ادوار تاریخ، حیاتشان را در دست به یقه شدن با یک دشمن اعتقادی یافتهاند. و این دست به یقه شدن، برای روحانیان ما یک "نیاز" حتمی و حیاتی برای بقای خودشان بوده و هست.»
در این راستا، آزادی زندانیان بهایی که صرفا به دلیل عقاید مذهبی خود در زندان به سر میبرند و شناسایی حق تحصیل برای جوانان بهایی از خواستههای اولیه این اقدامات است. دیدار از خانواده زندانیان و جوانان محروم از تحصیل، با هدف "اظهار شرمندگی" و نوعی تبری جستن از اقدامات حکومت اسلامی در تضییع حقوق بهاییان به یکی از فعالیتهای محوری فعالان حقوق بهاییان تبدیل شده است. نوریزاد که به همراه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی از جمله آیتالله معصومی تهرانی، عیسی سحرخیز، نسرین ستوده، و نرگس محمدی در ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی در اردیبهشت ۱۳۹۳ شرکت داشت، بیان نمود که «هر کدام از ما به خاطر رنجی که این عزیزان به خاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»
ارتقای همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان مختلف در ایران و پرهیز از تعصبات کور مذهبی از دیگر اهداف اصلی است. بر این اساس، آیتالله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی سرشناس و نواندیش شیعی، ضمن تقدیر و اعلام حمایت از اقدام نوریزاد، اقدام وی را «شكل نمادين سخن از انساندوستی و احترام به انسانيت انسان» بدون توجه به دين و مذهب و نژاد و مليت قلمداد نمود.
#رواداری #گفتگو #همزیستی #حقوق_اقلیت #آزادی_دینی #رواداری #گفتگو_توانا #محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
در این راستا، آزادی زندانیان بهایی که صرفا به دلیل عقاید مذهبی خود در زندان به سر میبرند و شناسایی حق تحصیل برای جوانان بهایی از خواستههای اولیه این اقدامات است. دیدار از خانواده زندانیان و جوانان محروم از تحصیل، با هدف "اظهار شرمندگی" و نوعی تبری جستن از اقدامات حکومت اسلامی در تضییع حقوق بهاییان به یکی از فعالیتهای محوری فعالان حقوق بهاییان تبدیل شده است. نوریزاد که به همراه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی از جمله آیتالله معصومی تهرانی، عیسی سحرخیز، نسرین ستوده، و نرگس محمدی در ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی در اردیبهشت ۱۳۹۳ شرکت داشت، بیان نمود که «هر کدام از ما به خاطر رنجی که این عزیزان به خاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»
ارتقای همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان مختلف در ایران و پرهیز از تعصبات کور مذهبی از دیگر اهداف اصلی است. بر این اساس، آیتالله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی سرشناس و نواندیش شیعی، ضمن تقدیر و اعلام حمایت از اقدام نوریزاد، اقدام وی را «شكل نمادين سخن از انساندوستی و احترام به انسانيت انسان» بدون توجه به دين و مذهب و نژاد و مليت قلمداد نمود.
#رواداری #گفتگو #همزیستی #حقوق_اقلیت #آزادی_دینی #رواداری #گفتگو_توانا #محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
سعید ملکپور، زندانی سیاسی سابق که توانست در یازدهمین سال حبس خود در یک مرخصی کوتاه فرار کند و جان به در ببرد، از تجربه مواجهه خود با قاضی مقیسه که اخیرا کشته شد، چنین نوشت:
«زمانی که انفرادی بودم وقتی برای چندمین بار به تمدید حکم بازداشت موقت خودم اعتراض کردم من رو بردند پیش مقیسه، در راه راننده اطلاعات سپاه بهم گفت که میبریمت پیش قاضی پرونده، برای اولین بار که من رو دید بدون هیچ دلیلی شروع کرد داد و فریاد و فحش دادن به من، گفت امکان نداره بگذاره من زنده از انفرادی بیرون بیام.
چند ماه بعد به بند عمومی منتقل شدم، مقیسه من رو به اعدام محکوم کرد و ...
الان من زنده ام و آزاد اون مردک فحاش و بد دهان و فاسد مرده، همه ما میمیریم ولی احتمال اینکه بعد مردن من پشت سرم مثل مقیسه کارناوال شادی راه بیفته خیلی خیلی کمتره.»
ـ لازم به ذکر است، محمد مقیسه، در دادگاه بدوی، سعید ملکپور را به اعدام محکوم کرده بود!
تجربه سعید ملکپور یادآور عمق بیعدالتیای است که نظام قضایی جمهوری اسلامی با تکیه بر افرادی چون محمد مقیسه بر مردم تحمیل کرده است. قاضیای که نه تنها در جایگاه قانونمداری و انصاف قرار نگرفت، بلکه خود نماد خشونت، توهین و بیحرمتی شد. رفتار او نشان میدهد چگونه قدرت در غیاب نظارت و اخلاق، به ابزاری برای سرکوب و تحقیر انسانها تبدیل میشود. اما این روایت یک تضاد عمیق را نیز آشکار میکند: فردی که به بیرحمی و فساد شهرت داشت، اکنون از میان رفته است، در حالی که صدای افرادی چون سعید ملکپور همچنان زنده است و روایتگر ظلمی است که بر آنان رفته.
از کشتهشدگان و آسیبدیدگان توسط مقیسه و امثالهم نام نیک بر جای مانده و درباره مقیسه همه شاهدیم که چه لعن و نفرینهایی میشنویم و از مرگ او چقدر ابراز خوشحالی دیدهایم.
#سعید_ملکپور #محمد_مقیسه #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«زمانی که انفرادی بودم وقتی برای چندمین بار به تمدید حکم بازداشت موقت خودم اعتراض کردم من رو بردند پیش مقیسه، در راه راننده اطلاعات سپاه بهم گفت که میبریمت پیش قاضی پرونده، برای اولین بار که من رو دید بدون هیچ دلیلی شروع کرد داد و فریاد و فحش دادن به من، گفت امکان نداره بگذاره من زنده از انفرادی بیرون بیام.
چند ماه بعد به بند عمومی منتقل شدم، مقیسه من رو به اعدام محکوم کرد و ...
الان من زنده ام و آزاد اون مردک فحاش و بد دهان و فاسد مرده، همه ما میمیریم ولی احتمال اینکه بعد مردن من پشت سرم مثل مقیسه کارناوال شادی راه بیفته خیلی خیلی کمتره.»
ـ لازم به ذکر است، محمد مقیسه، در دادگاه بدوی، سعید ملکپور را به اعدام محکوم کرده بود!
تجربه سعید ملکپور یادآور عمق بیعدالتیای است که نظام قضایی جمهوری اسلامی با تکیه بر افرادی چون محمد مقیسه بر مردم تحمیل کرده است. قاضیای که نه تنها در جایگاه قانونمداری و انصاف قرار نگرفت، بلکه خود نماد خشونت، توهین و بیحرمتی شد. رفتار او نشان میدهد چگونه قدرت در غیاب نظارت و اخلاق، به ابزاری برای سرکوب و تحقیر انسانها تبدیل میشود. اما این روایت یک تضاد عمیق را نیز آشکار میکند: فردی که به بیرحمی و فساد شهرت داشت، اکنون از میان رفته است، در حالی که صدای افرادی چون سعید ملکپور همچنان زنده است و روایتگر ظلمی است که بر آنان رفته.
از کشتهشدگان و آسیبدیدگان توسط مقیسه و امثالهم نام نیک بر جای مانده و درباره مقیسه همه شاهدیم که چه لعن و نفرینهایی میشنویم و از مرگ او چقدر ابراز خوشحالی دیدهایم.
#سعید_ملکپور #محمد_مقیسه #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلنوشته زندانی سیاسی سابق #ابوالفضل_ابری که چند روزی با #عباس_واحدیان_شاهرودی در بند ۶/۱ همسلول بوده است.
به یاد مبارز شریف عباس واحدیان شاهرودی
دنیا محل زندگی همه مردم جهان است و ما تنها به قسمتی کوچک از آن دل بستهایم، که نامش ایران است.
ایران که از قرنها نامش جاودان بوده، خواهد ماند.
ایران که مردمانش با هر نژاد و قومیت در تمام مراحل و حوادث در کنار هم ایستادند و نجاتبخش این سرزمین بودند.
شاید فراموش کردیم ایام جنگ که غیرت مردانی برای حفظ خاک و ناموس، خود را جلو گلوله سپر کردند تا به ما بیاموزند برای وطن کمترینش جان است.
اری ما از تاریخسازان این وطن فقط داستانهایشان را شنیدیم،
و غرور افتخارشان را به دوش میکشیم،
در این برهه زمانی ما خیلی چیزها را فراموش کردیم
از فقر که در کوچه پس کوچهها که صدایش به عرش کبریا رسیده
تا اعتیاد که بلای جان جوانان ما شده
چرا از کودکان کار نگوییم؟
چرا از زباله گردها نگوییم؟
چرا از گور خوابها نگوییم؟
چرا از کپرنشینان سیستان نگوییم؟
چرا از بیماران پروانهای نگوییم؟
چرا از مادری که برای سیر کردن شکم فرزندش سنگ به شکم بسته نگوییم ؟
چرا از آن پیرمردی نگوییم که فقط برای حیاتش گاری کهنهاش را در کوچههای ما به آن سو این سو میکشد؟
چرا از فقر به فحشا رسیدم؟
آری این من و شما هستیم
بیتفاوت از آن چیزی که بر ما میگذرد
یادمان نرود کسانی بودند صدای بیصدایان شدند و خود را فدای ما کردند که صدای ما باشند
یادمان نرود گلوله سینه فرزندان ما را درید،
یادمان نرود که مادران داغ فرزندانشان را به دوش میکشند
یادمان نرود از مظلومیت مردان و زنان شرافتمندی که با جبر روزگار ایام زندگی خود را پشت دیوارهای بلند سپری میکنند
یادمان باشد که هنوز غیرت ایران و ایرانی زندست
مبارز وطن میگوید اگر کسی نتواند به هر دلیلی به وطن خدمت کند،
بهتر است مرده باشد.
پس تو خودت منجی هستی به دنبال منجی مباش
چو ایران مباشد تن من مباد.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#زندان_وکیلآباد
#بیانه۱۴
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به یاد مبارز شریف عباس واحدیان شاهرودی
دنیا محل زندگی همه مردم جهان است و ما تنها به قسمتی کوچک از آن دل بستهایم، که نامش ایران است.
ایران که از قرنها نامش جاودان بوده، خواهد ماند.
ایران که مردمانش با هر نژاد و قومیت در تمام مراحل و حوادث در کنار هم ایستادند و نجاتبخش این سرزمین بودند.
شاید فراموش کردیم ایام جنگ که غیرت مردانی برای حفظ خاک و ناموس، خود را جلو گلوله سپر کردند تا به ما بیاموزند برای وطن کمترینش جان است.
اری ما از تاریخسازان این وطن فقط داستانهایشان را شنیدیم،
و غرور افتخارشان را به دوش میکشیم،
در این برهه زمانی ما خیلی چیزها را فراموش کردیم
از فقر که در کوچه پس کوچهها که صدایش به عرش کبریا رسیده
تا اعتیاد که بلای جان جوانان ما شده
چرا از کودکان کار نگوییم؟
چرا از زباله گردها نگوییم؟
چرا از گور خوابها نگوییم؟
چرا از کپرنشینان سیستان نگوییم؟
چرا از بیماران پروانهای نگوییم؟
چرا از مادری که برای سیر کردن شکم فرزندش سنگ به شکم بسته نگوییم ؟
چرا از آن پیرمردی نگوییم که فقط برای حیاتش گاری کهنهاش را در کوچههای ما به آن سو این سو میکشد؟
چرا از فقر به فحشا رسیدم؟
آری این من و شما هستیم
بیتفاوت از آن چیزی که بر ما میگذرد
یادمان نرود کسانی بودند صدای بیصدایان شدند و خود را فدای ما کردند که صدای ما باشند
یادمان نرود گلوله سینه فرزندان ما را درید،
یادمان نرود که مادران داغ فرزندانشان را به دوش میکشند
یادمان نرود از مظلومیت مردان و زنان شرافتمندی که با جبر روزگار ایام زندگی خود را پشت دیوارهای بلند سپری میکنند
یادمان باشد که هنوز غیرت ایران و ایرانی زندست
مبارز وطن میگوید اگر کسی نتواند به هر دلیلی به وطن خدمت کند،
بهتر است مرده باشد.
پس تو خودت منجی هستی به دنبال منجی مباش
چو ایران مباشد تن من مباد.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#زندان_وکیلآباد
#بیانه۱۴
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهرام احمدی، زندانی سیاسی کُرد اهل سنت، «دو مرتبه» توسط قاضی #محمد_مقیسه به اعدام محکوم شد.
آقای شهرام احمدی، زندانی عقیدتی اهل سنت، در اردیبهشت ۱۳۸۸ بازداشت و در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۱ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه
در یک محاکمه «شش دقیقهای» غیرعلنی به اتهام «محاربه» به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام در دیوان عالی نقض و مجددا به شعبه ۲۸ ارجاع داده شد. قاضی مقیسه در مرداد ۱۳۹۴ بار دیگر با استناد به اعترافات تحت فشار در زمان بازداشت، آقای احمدی را به اعدام محکوم کرد. اینبار حکم در دیوان عالی کشور تایید شد.
به شهادت آقای احمدی، بازجوها برای اخذ اعتراف او را ۳۳ ماه در سلول انفرادی نگهداری کردند و با شوکر برقی او را شکنجه کرده بودند.
آقای مزین، وکیل آقای احمدی، گفت جلسات دادگاه در زمانی کوتاه و در حد سه تا پنج دقیقه برگزار میشد و هیچ فرصتی برای دفاع واقعی به وکیل و متهم داده نمیشد و قاضی توجهی به دفاعیات او و درخواستهای قانونی برای بررسی شواهد و مدارک نکرد: «بارها به مقیسه گفتم که من دارم دفاع میکنم، ولی او سرش را پایین میانداخت و با تلفن مشغول میشد.»
حکم اعدام آقای احمدی به همراه ۳۰ تن از زندانیان سیاسی سنی در ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ در زندان رجاییشهر کرج به اجرا درآمد.
او در نامهای نوشته بود:
«آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پروندهام را خوانده باشد، شکنجهگرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه میروید، یا میمیرید، دادگاه از پنج دقیقه بیشتر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.
اگر این رویا متحقق شود، در آنجا خواهم گفت
- آقای قاضی، من عضو هیچ گروهی نبودهام و هیچ خشونتی در هیچ سطحی از من سر نزده است. من در زندگی خطاهای زیادی مرتکب شدهام، اما مجازات هیچکدامشان به موجب هیچ قانونی مرگ نیست، مگر قانون آنان که میگویند یا با ما، یا بر دار.
- آقای قاضی، زمانی که در بازداشتگاه سپاه بودم، کسی که پایش را روی زخمهایم فشار میداد، از من میخواست که به سناریویی که ساخته بود اعتراف کنم. وقتی به اطلاعات رفتم، آنها داستان سپاه را نپسندیدند. با ریتم شلاق بازجو، ریتم زمان به هم ریخت، سوار بر بدن از هم پاشیده من شدیم و به گذشته رفتیم و او داستانش را روی ورقهای با چشمبند انگشتخورده من، از نو نوشت. آقای قاضی، این سرگذشت من نیست، داستانی است که آن مردان خشمگین سرائیدهاند، دست خود را به خون بیگناه آلوده نکنید.»
ویدیو ظاهراً در داخل زندان و مخفیانه ضبط شده است.
پرونده «یادبود امید» آقای #شهرام_احمدی را در لینک زیر بخوانید:
https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-8012/shahram-ahmadi
#نه_به_اعدام #اهل_سنت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای شهرام احمدی، زندانی عقیدتی اهل سنت، در اردیبهشت ۱۳۸۸ بازداشت و در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۱ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه
در یک محاکمه «شش دقیقهای» غیرعلنی به اتهام «محاربه» به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام در دیوان عالی نقض و مجددا به شعبه ۲۸ ارجاع داده شد. قاضی مقیسه در مرداد ۱۳۹۴ بار دیگر با استناد به اعترافات تحت فشار در زمان بازداشت، آقای احمدی را به اعدام محکوم کرد. اینبار حکم در دیوان عالی کشور تایید شد.
به شهادت آقای احمدی، بازجوها برای اخذ اعتراف او را ۳۳ ماه در سلول انفرادی نگهداری کردند و با شوکر برقی او را شکنجه کرده بودند.
آقای مزین، وکیل آقای احمدی، گفت جلسات دادگاه در زمانی کوتاه و در حد سه تا پنج دقیقه برگزار میشد و هیچ فرصتی برای دفاع واقعی به وکیل و متهم داده نمیشد و قاضی توجهی به دفاعیات او و درخواستهای قانونی برای بررسی شواهد و مدارک نکرد: «بارها به مقیسه گفتم که من دارم دفاع میکنم، ولی او سرش را پایین میانداخت و با تلفن مشغول میشد.»
حکم اعدام آقای احمدی به همراه ۳۰ تن از زندانیان سیاسی سنی در ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ در زندان رجاییشهر کرج به اجرا درآمد.
او در نامهای نوشته بود:
«آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پروندهام را خوانده باشد، شکنجهگرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه میروید، یا میمیرید، دادگاه از پنج دقیقه بیشتر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.
اگر این رویا متحقق شود، در آنجا خواهم گفت
- آقای قاضی، من عضو هیچ گروهی نبودهام و هیچ خشونتی در هیچ سطحی از من سر نزده است. من در زندگی خطاهای زیادی مرتکب شدهام، اما مجازات هیچکدامشان به موجب هیچ قانونی مرگ نیست، مگر قانون آنان که میگویند یا با ما، یا بر دار.
- آقای قاضی، زمانی که در بازداشتگاه سپاه بودم، کسی که پایش را روی زخمهایم فشار میداد، از من میخواست که به سناریویی که ساخته بود اعتراف کنم. وقتی به اطلاعات رفتم، آنها داستان سپاه را نپسندیدند. با ریتم شلاق بازجو، ریتم زمان به هم ریخت، سوار بر بدن از هم پاشیده من شدیم و به گذشته رفتیم و او داستانش را روی ورقهای با چشمبند انگشتخورده من، از نو نوشت. آقای قاضی، این سرگذشت من نیست، داستانی است که آن مردان خشمگین سرائیدهاند، دست خود را به خون بیگناه آلوده نکنید.»
ویدیو ظاهراً در داخل زندان و مخفیانه ضبط شده است.
پرونده «یادبود امید» آقای #شهرام_احمدی را در لینک زیر بخوانید:
https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-8012/shahram-ahmadi
#نه_به_اعدام #اهل_سنت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یاسمن آریانی، فعال مخالف حجاب اجباری که چند سال پیش بازداشت شده بود و چندین سال را در زندان گذرانده بود، ماجرای دادگاهش با قضاوت محمد مقیسه را به شرح زیر نوشت:
«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسهها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمیکردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم میگفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشهای، باید میذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گندهاش شکل چقندر شده بود. نمیدونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون میگفت، من میگفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
میخواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش میکنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، میره محل کارش، وضو شو میگیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدمهای بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»
#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی
#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسهها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمیکردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم میگفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشهای، باید میذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گندهاش شکل چقندر شده بود. نمیدونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون میگفت، من میگفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
میخواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش میکنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، میره محل کارش، وضو شو میگیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدمهای بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»
#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی
#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یاسمن آریانی، فعال مخالف حجاب اجباری که چند سال پیش بازداشت شده بود و چندین سال را در زندان گذرانده بود، ماجرای دادگاهش با قضاوت محمد مقیسه را به شرح زیر نوشت:
«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسهها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمیکردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم میگفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشهای، باید میذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گندهاش شکل چقندر شده بود. نمیدونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون میگفت، من میگفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
میخواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش میکنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، میره محل کارش، وضو شو میگیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدمهای بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»
#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی
#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من هر دوبار که بازداشت شدم قاضیم مقیسه بود. بار دوم بد جور ازم کینه گرفته بود. شنیده بودم میگفتن مقیسه و صلواتی تو جلسهها فحش و بد و بیراه میگن ولی فکر نمیکردم برای خودمم اتفاق بیفته.
با خودم میگفتم من کم سن و سالم جوونم، برای من چنین چیزی پیش نمیاد، ولی انگار برعکس بود.
یادمه همه رو از اتاق انداخت بیرون تا خودم و خودش تنها باشیم و شروع کرد به گفتن.
تو بی لیاقتی، بی حرمتی، فاحشهای، باید میذاشتم بار اول تو زندان بپوسی...
چشماش داشت از کاسه در میومد. کله گندهاش شکل چقندر شده بود. نمیدونم چرا تو اون حالت پر از تنش و عصبی من خنده ام گرفته بود. هی اون میگفت، من میگفتم ... تا جایی که میرزا بنویسش اومد وسط سعی کرد جو کمی آروم کنه.
آخرشم زل زد تو چشمام گفت بهت اشد فساد و فحشا میدم تا حالت جا بیاد.
میخواست ازم انتقام بگیره.
خبر نداشت یه روزی میرسه، مثل همه روزا، یه روز عادی
عبا شو تنش میکنه، عمامه شو سرش میذاره، از در خونه میاد بیرون، میره محل کارش، وضو شو میگیره، بسم الله الرحمن الرحیم شو میگه آماده میشه تا زندگی آدمهای بیگناه بیشتری رو تباه کنه که یه دفعه یکی از در میاد تو و ...
انتقام واقعی به اون میگن قاضی مقیسه»
#آبدارچی_قهرمان
#مقیسه
#پخشان_عزیزی
#محمد_مقیسه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در آستانه سالگرد کارزار، «بند مردان زندان عادلآباد شیراز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در هفته پنجاهودوم پیوست.»
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اول بهمن، زادروز جاویدنام اردلان قاسمی بود.
روز ۱۹آبان۱۴۰۱، اردلان قاسمی با دوستش مشغول نوشتن شعارهای اعتراضی در بلوار طاقبستان کرمانشاه بود که از پشت سر، هدف شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
«سه گلوله به کتف، کلیه و کشاله ران» اردلان قاسمی اصابت کرده و ماموران او را که دچار خونریزی شدید بوده به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل کردند، اما «اجازه ندادند که سریعا مورد عمل جراحی قرار گیرد و اردلان پس از چند ساعت، «در نتیجه خونریزی شدید» جان خود را از دست داد.
خانواده اردلان قاسمی برای تحویل گرفتن پیکر او مبلغ ۱۶ میلیون تومان به نیروهای امنیتی پرداخت کرده و تهدید شدهاند که مطلقا درباره کشته شدن فرزندشان اطلاعرسانی نکنند.
نیروهای امنیتی خانواده اردلان قاسمی را «مجبور به امضای متنی کردهاند که در آن عنوان شده اردلان قاسمی در حین سرقت خودرو هدف تیراندازی ماموران انتظامی» قرار گرفته است.
پیکر این شهروند معترض روز شنبه ۲۱آبان، تحت تدابیر شدید امنیتی به شهرستان گیلانغرب شهر زادگاه او انتقال یافت و در «آرامستان طاقیل» این شهر به خاک سپرده شده است.
خانواده اردلان هنگام غسل پیکر او متوجه میشوند که او پیشتر هم در جریان اعتراضات مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفته بود، ولی به کسی نگفته و از طریق دوستانش تحت درمان خانگی قرار گرفته بود.
#اردلان_قاسمی #گیلانغرب #کرمانشاه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز ۱۹آبان۱۴۰۱، اردلان قاسمی با دوستش مشغول نوشتن شعارهای اعتراضی در بلوار طاقبستان کرمانشاه بود که از پشت سر، هدف شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
«سه گلوله به کتف، کلیه و کشاله ران» اردلان قاسمی اصابت کرده و ماموران او را که دچار خونریزی شدید بوده به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل کردند، اما «اجازه ندادند که سریعا مورد عمل جراحی قرار گیرد و اردلان پس از چند ساعت، «در نتیجه خونریزی شدید» جان خود را از دست داد.
خانواده اردلان قاسمی برای تحویل گرفتن پیکر او مبلغ ۱۶ میلیون تومان به نیروهای امنیتی پرداخت کرده و تهدید شدهاند که مطلقا درباره کشته شدن فرزندشان اطلاعرسانی نکنند.
نیروهای امنیتی خانواده اردلان قاسمی را «مجبور به امضای متنی کردهاند که در آن عنوان شده اردلان قاسمی در حین سرقت خودرو هدف تیراندازی ماموران انتظامی» قرار گرفته است.
پیکر این شهروند معترض روز شنبه ۲۱آبان، تحت تدابیر شدید امنیتی به شهرستان گیلانغرب شهر زادگاه او انتقال یافت و در «آرامستان طاقیل» این شهر به خاک سپرده شده است.
خانواده اردلان هنگام غسل پیکر او متوجه میشوند که او پیشتر هم در جریان اعتراضات مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفته بود، ولی به کسی نگفته و از طریق دوستانش تحت درمان خانگی قرار گرفته بود.
#اردلان_قاسمی #گیلانغرب #کرمانشاه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
دکتر جلال متینی، مورخ، پژوهشگر و یکی از چهرههای برجسته در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران، درگذشت.
دکتر متینی که از متخصصان برجسته شاهنامهپژوهی بود، خدمات ارزندهای در زمینه شناساندن فرهنگ و ادب ایران ارائه داد.
وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، استاد تاریخ و رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بود و پس از مهاجرت به ایالات متحده، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس پرداخت.
از دستاوردهای ارزشمند او میتوان به بنیانگذاری فصلنامه پژوهشی «ایراننامه» اشاره کرد که در آن با نگاهی ژرف به مسائل تاریخی و فرهنگی ایران پرداخت.
دکتر متینی در طول حیات علمی خود همواره کوشید تا میراث غنی ایران را حفظ کرده و نسلهای آینده را با ارزشهای فرهنگی و تاریخی این سرزمین آشنا سازد.
#جلال_متینی #مورخ #شاهنامه #ایران_نامه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دکتر جلال متینی، مورخ، پژوهشگر و یکی از چهرههای برجسته در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران، درگذشت.
دکتر متینی که از متخصصان برجسته شاهنامهپژوهی بود، خدمات ارزندهای در زمینه شناساندن فرهنگ و ادب ایران ارائه داد.
وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، استاد تاریخ و رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بود و پس از مهاجرت به ایالات متحده، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس پرداخت.
از دستاوردهای ارزشمند او میتوان به بنیانگذاری فصلنامه پژوهشی «ایراننامه» اشاره کرد که در آن با نگاهی ژرف به مسائل تاریخی و فرهنگی ایران پرداخت.
دکتر متینی در طول حیات علمی خود همواره کوشید تا میراث غنی ایران را حفظ کرده و نسلهای آینده را با ارزشهای فرهنگی و تاریخی این سرزمین آشنا سازد.
#جلال_متینی #مورخ #شاهنامه #ایران_نامه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ابوالحسن نجفی؛ ادیبی که غلط ننوشت
کمتر کسی است که دستی در نوشتن به زبان فارسی داشته باشد و کتاب «غلط ننویسیم» را نخوانده باشد یا بارها به آن رجوع نکرده باشد. ابوالحسن نجفی برای هر فارسیدان و فارسیخوان که دل در گرو این زبان دارد و به تعبیر احسان یارشاطر «زبان فارسی وطن او است»، درسی برای آموختن دارد. نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را در دهه شصت خورشیدی نوشت. محمدرضا باطنی، زبانشناس، در همان زمان نقدی بر این کتاب نوشت که در مجله آدینه منتشر شد و سروصدای بسیاری به پا کرد.
ابوالحسن نجفی در پیشگفتار کتاب «غلط ننویسیم» میآورد: «سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهرا کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست.»
.
پیشنهاد نام این کتاب از نصرالله پورجوادی بود. پورجوادی عموم نقدهای به این کتاب را اینگونه معرفی میکند: «اساس نقدی هم که به آن میکردند، ناظر به عنوان آن بود و اینکه در زبان فارسی یا به طور کلی در هر زبانی، غلط و درست نداریم. زبان یک چیزی است که مردم برای تفهیم و تفاهم به کار میبرند و هر چه به کار بردند و تا آنجا که توانستند معانی خودشان را منتقل کنند به یکدیگر خوب است. کار زبان اصلاً این است و درست و غلط به آن صورت در زبان نداریم.»
.
محمدرحیم اخوت، نویسنده و منتقد ادبی، برای ابوالحسن نجفی عبارت «قافلهسالار ادبیات مدرن» را به کار میبرد (همان، ص۱۲۰)، عبدالله کوثری، مترجم سرشناس ایرانی، او را «آموزشگار یک نسل» معرفی میکند (همان، ص۱۲۴) و سیروس علینژاد، نویسنده و رزنامهنگار ایرلنی، نجفی را «تجسم فرهنگ» میداند.
علینژاد در معرفی ابوالحسن نجفی میگوید: «آدمی بیهیاهو و شخصیتی بیسروصدا از نوع کمیاب! من از این نوع، عباس زریاب خویی را میشناسم و ایرج افشار را. نوع نادری است. در انزوای خود مینشیند، دود چراغ میخورد، از رفتن به بازار خودفروشی پرهیز میکند و بیآنکه مدام در فکر مطرح کردن خود باشد، پیش پای دیگران نور میتاباند.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۹۹)
.
ابوالحسن نجفی، شهریور و مهرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان بستری شد. او سرانجام در روز جمعه دوم بهمنماه ۱۳۹۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
اما درگذشت #ابولحسن_نجفی توام با نگرانیهای مالی بود. او در اواخر عمر خود دچار بیماری شده بود و تنگدستی مالی نیز باری بر بیماری او شده بود. نجفی در جمله ای بس دردناک به خبرنگاری گفته بود: «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمیدانم».
.
بیشتر بخوانید:
goo.gl/WkW2cT
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaRech
کمتر کسی است که دستی در نوشتن به زبان فارسی داشته باشد و کتاب «غلط ننویسیم» را نخوانده باشد یا بارها به آن رجوع نکرده باشد. ابوالحسن نجفی برای هر فارسیدان و فارسیخوان که دل در گرو این زبان دارد و به تعبیر احسان یارشاطر «زبان فارسی وطن او است»، درسی برای آموختن دارد. نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را در دهه شصت خورشیدی نوشت. محمدرضا باطنی، زبانشناس، در همان زمان نقدی بر این کتاب نوشت که در مجله آدینه منتشر شد و سروصدای بسیاری به پا کرد.
ابوالحسن نجفی در پیشگفتار کتاب «غلط ننویسیم» میآورد: «سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهرا کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست.»
.
پیشنهاد نام این کتاب از نصرالله پورجوادی بود. پورجوادی عموم نقدهای به این کتاب را اینگونه معرفی میکند: «اساس نقدی هم که به آن میکردند، ناظر به عنوان آن بود و اینکه در زبان فارسی یا به طور کلی در هر زبانی، غلط و درست نداریم. زبان یک چیزی است که مردم برای تفهیم و تفاهم به کار میبرند و هر چه به کار بردند و تا آنجا که توانستند معانی خودشان را منتقل کنند به یکدیگر خوب است. کار زبان اصلاً این است و درست و غلط به آن صورت در زبان نداریم.»
.
محمدرحیم اخوت، نویسنده و منتقد ادبی، برای ابوالحسن نجفی عبارت «قافلهسالار ادبیات مدرن» را به کار میبرد (همان، ص۱۲۰)، عبدالله کوثری، مترجم سرشناس ایرانی، او را «آموزشگار یک نسل» معرفی میکند (همان، ص۱۲۴) و سیروس علینژاد، نویسنده و رزنامهنگار ایرلنی، نجفی را «تجسم فرهنگ» میداند.
علینژاد در معرفی ابوالحسن نجفی میگوید: «آدمی بیهیاهو و شخصیتی بیسروصدا از نوع کمیاب! من از این نوع، عباس زریاب خویی را میشناسم و ایرج افشار را. نوع نادری است. در انزوای خود مینشیند، دود چراغ میخورد، از رفتن به بازار خودفروشی پرهیز میکند و بیآنکه مدام در فکر مطرح کردن خود باشد، پیش پای دیگران نور میتاباند.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۹۹)
.
ابوالحسن نجفی، شهریور و مهرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان بستری شد. او سرانجام در روز جمعه دوم بهمنماه ۱۳۹۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
اما درگذشت #ابولحسن_نجفی توام با نگرانیهای مالی بود. او در اواخر عمر خود دچار بیماری شده بود و تنگدستی مالی نیز باری بر بیماری او شده بود. نجفی در جمله ای بس دردناک به خبرنگاری گفته بود: «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمیدانم».
.
بیشتر بخوانید:
goo.gl/WkW2cT
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaRech
منیره برادران، زندانی سیاسی دهه شصت، در متنی که در فیسبوک منتشر کرد، به یکی از مواجهاتش با محمد مقیسه (ناصریان) و نقش او در سرکوب زندانیان سیاسی پرداخته است. او در بخشی از نوشتهاش مینویسد:
"بعدازظهر یکی از روزهای آخر اسفند ۱۳۶۷ نام مرا برای بازجویی خواندند و به دفتر دادیاری در ساختمان مرکزی بردند. یک ساعتی پشت در معطلم کردند. از اتاق بوی غذا و صدای قاشق و بشقاب میآمد. بعد ناصریان آمد و مرا با بدوبیراه فراوان برد توی اتاق. حتی جلو آمد و من حرکت دستش را دیدم که بالا رفت. اما نزد. بهانه این بود که پشت در با آن زندانی دیگر حرف زدهام. گفت: «ضدانقلاب لجبازی هستی؛ باید همان اول اعدام میشدی؛ یک سرموضعی گستاخ هستی.»
بعد مرا نشاند و پرسید آیا حاضر به نوشتن انزجارنامه هستم. گفتم نه. دوباره داد و قالش بالا رفت که: «معلوم نیست چرا خانوادهات برای آزادیت این در و آن در میزنند. باید خودت به آنها بگویی که دوست نداری آزاد شوی تا آنها دیگر مزاحم دادستانی نشوند.» شماره تلفنی را گرفت و شروع کرد به حرفزدن. دانستم آنطرف خط همسر یکی از آشناهای دور است که از بخت بد من در امور قضایی کارهای است. ناصریان پس از اینکه لجاجت و یکدندگی مرا با لحن بسیار موهنی به آن خانم یادآور شد، گوشی را داد به دست من. نمیدانستم چه بگویم. آن زن شروع کرد به نصیحت من که به خانوادهام رحم کنم، که به فکر آبروی آنها باشم. سکوت کردم. ناصریان بیشتر به خشم آمد که چرا به آن خانم محترم احترام لازمه را نکردهام و با ضرب و لگد از اتاق بیرونم انداخت. آخرین حرفش این بود که: «آنقدر در انفرادی میمانی تا عقلت سر جایش بیاید.»
چند ماه بعد، پس از مرگ خمینی در خرداد ۶۸، ناصریان را دوباره دیدم. او گفت: «هنوز هم که انفرادی هستی. هنوز سر عقل نیامدهای؟» و ادامه داد: «خانم، لیسانسیه هم تشریف دارند. خانمِ لیسانسیه بمونه توی سلول، بپوسه تو سلول.» سپس تهدید کرد: «فکر نکن میتوانی از دستمان قِسِر در بروی. میدانی با زندانیهایی مثل تو چه کردیم. یادت که نرفته؟»
در یک ملاقات حضوری با خواهرم که در حضور ناصریان انجام شد، در پاسخ خواهرم که گفت حالا که رهبر تغییر کرده آزادشان کنید، گفت: «اینها ضدانقلاب هستند، چه ربطی به آمدن رهبر جدید دارد؟» خواهرم را تحقیر کرده و من را تهدید کرد که اگر کوتاه نیایم، «باز هم هر وقت بخواهیم میکشیم. همهتان را.»"
#منیره_برادران #محمد_مقیسه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
"بعدازظهر یکی از روزهای آخر اسفند ۱۳۶۷ نام مرا برای بازجویی خواندند و به دفتر دادیاری در ساختمان مرکزی بردند. یک ساعتی پشت در معطلم کردند. از اتاق بوی غذا و صدای قاشق و بشقاب میآمد. بعد ناصریان آمد و مرا با بدوبیراه فراوان برد توی اتاق. حتی جلو آمد و من حرکت دستش را دیدم که بالا رفت. اما نزد. بهانه این بود که پشت در با آن زندانی دیگر حرف زدهام. گفت: «ضدانقلاب لجبازی هستی؛ باید همان اول اعدام میشدی؛ یک سرموضعی گستاخ هستی.»
بعد مرا نشاند و پرسید آیا حاضر به نوشتن انزجارنامه هستم. گفتم نه. دوباره داد و قالش بالا رفت که: «معلوم نیست چرا خانوادهات برای آزادیت این در و آن در میزنند. باید خودت به آنها بگویی که دوست نداری آزاد شوی تا آنها دیگر مزاحم دادستانی نشوند.» شماره تلفنی را گرفت و شروع کرد به حرفزدن. دانستم آنطرف خط همسر یکی از آشناهای دور است که از بخت بد من در امور قضایی کارهای است. ناصریان پس از اینکه لجاجت و یکدندگی مرا با لحن بسیار موهنی به آن خانم یادآور شد، گوشی را داد به دست من. نمیدانستم چه بگویم. آن زن شروع کرد به نصیحت من که به خانوادهام رحم کنم، که به فکر آبروی آنها باشم. سکوت کردم. ناصریان بیشتر به خشم آمد که چرا به آن خانم محترم احترام لازمه را نکردهام و با ضرب و لگد از اتاق بیرونم انداخت. آخرین حرفش این بود که: «آنقدر در انفرادی میمانی تا عقلت سر جایش بیاید.»
چند ماه بعد، پس از مرگ خمینی در خرداد ۶۸، ناصریان را دوباره دیدم. او گفت: «هنوز هم که انفرادی هستی. هنوز سر عقل نیامدهای؟» و ادامه داد: «خانم، لیسانسیه هم تشریف دارند. خانمِ لیسانسیه بمونه توی سلول، بپوسه تو سلول.» سپس تهدید کرد: «فکر نکن میتوانی از دستمان قِسِر در بروی. میدانی با زندانیهایی مثل تو چه کردیم. یادت که نرفته؟»
در یک ملاقات حضوری با خواهرم که در حضور ناصریان انجام شد، در پاسخ خواهرم که گفت حالا که رهبر تغییر کرده آزادشان کنید، گفت: «اینها ضدانقلاب هستند، چه ربطی به آمدن رهبر جدید دارد؟» خواهرم را تحقیر کرده و من را تهدید کرد که اگر کوتاه نیایم، «باز هم هر وقت بخواهیم میکشیم. همهتان را.»"
#منیره_برادران #محمد_مقیسه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
پدیده دینگریزی در ایران را میتوان به عوامل گوناگونی نسبت داد که بخشی از آن به نحوه تبلیغ و ترویج دین بازمیگردد.
هزینههای کلان و تبلیغات گسترده مذهبی، وقتی با اعمال فشارهای اجتماعی، محدودیتهای فردی، و رفتارهای متناقض برخی از مدعیان دین همراه شود، میتواند تأثیر معکوس داشته باشد.
این امر به ویژه زمانی رخ میدهد که میان شعارها و عملکرد واقعی فاصلهای آشکار وجود دارد.
نسلهای جوانتر، که به دنبال آزادی بیان، تنوع فکری و معنویت شخصی هستند، ممکن است نسبت به دین سنتی احساس بیگانگی کنند.
در نتیجه، دینگریزی به عنوان واکنشی به فشارهای ساختاری و فرهنگی گسترش یافته و نوعی جستجوی جایگزین برای معنای زندگی را نمایان میسازد.
چرا با این حجم وسیع از هزینه و تبلیغات مذهبی، دینگریزی در ایران افزايش يافته است؟
پاسخ برخی مخاطبان را در تصویر میخوانید.
شما هم دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
#دینناباوری #ناباورمندی #خداناباوری #آتئیست #دین_گریزی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پدیده دینگریزی در ایران را میتوان به عوامل گوناگونی نسبت داد که بخشی از آن به نحوه تبلیغ و ترویج دین بازمیگردد.
هزینههای کلان و تبلیغات گسترده مذهبی، وقتی با اعمال فشارهای اجتماعی، محدودیتهای فردی، و رفتارهای متناقض برخی از مدعیان دین همراه شود، میتواند تأثیر معکوس داشته باشد.
این امر به ویژه زمانی رخ میدهد که میان شعارها و عملکرد واقعی فاصلهای آشکار وجود دارد.
نسلهای جوانتر، که به دنبال آزادی بیان، تنوع فکری و معنویت شخصی هستند، ممکن است نسبت به دین سنتی احساس بیگانگی کنند.
در نتیجه، دینگریزی به عنوان واکنشی به فشارهای ساختاری و فرهنگی گسترش یافته و نوعی جستجوی جایگزین برای معنای زندگی را نمایان میسازد.
چرا با این حجم وسیع از هزینه و تبلیغات مذهبی، دینگریزی در ایران افزايش يافته است؟
پاسخ برخی مخاطبان را در تصویر میخوانید.
شما هم دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
#دینناباوری #ناباورمندی #خداناباوری #آتئیست #دین_گریزی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402