آموزشکده توانا
56.2K subscribers
31.5K photos
37.2K videos
2.55K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
اولین #مرخصی سعید مدنی پس از چهار سال #زندان

دکتر سعید مدنی، جامعه‌شناس عضو شورای فعالان ملی مذهبی پس از ۴ سال برای نخستین بار به مرخصی آمد.

به گزارش سایت ملی مذهبی سعید مدنی پزوهشگر مسائل اجتماعی در سال ۹۰ به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین منتقل شد، پس از یکسال بازجویی به بند ۳۵۰ فرستاده شد.اما در سال ۱۳۹۲ به دلیل اعتراض به وضعیت بند به زندان رجایی شهر تبعید شد.
وی در سال ۱۳۹۲ در دادگاه تجدیدنظر به تحمل ۶ سال زندان و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم شد.

دکتر مدنی که هفدهم دی ماه سال ۱۳۹۰ دستگیر شد پیش از صدور #حکم قطعی، دو سال از حبس خود را در بازداشت موقت زندان #اوین تحت #بازجویی های شدید گذرانده بود. با وجود گذشت ماه ها از بازداشت وی اتهام های وی نامشخص و تماس وی با خانواده محدود بود.

حکم دادگاه تجدید نظر آقای مدنی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ بدون هیچ تغییری نسبت به حکم بدوی اعلام شد و او به شش شال زندان و ده سال تبعید به بندرعباس محکوم شد. او هم اکنون ۴ سال از دوران #حبس خود را گذرانده است.

او پیش‌تر هم در سال ۱۳۷۳ زمانی که عضو مجله #ایران_فردا بود و همچنین در سال ۱۳۷۹ به اتهام همکاری با شورای فعالان ملی مذهبی بازداشت شده بود.

وی در اسفندماه ۱۳۷۹ در جریان #بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی دستگیر شد و حدود ۶ ماه در سلول‌های #انفرادی #بازداشتگاه #سپاه #پاسداران، محبوس بود و همراه بسیاری از چهره ای شاخص #ملی_مذهبی احکام سنگینی را دریافت کرد.

#زندانیان سیاسی
#ایران

منبع عکس: اینستاگرام صبا مدنی

از مصاحبه‌های #سعیدمدنی در توانا بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Suicide_In_Iran

@Tavaana_TavaanaTech
ریحانه طباطبایی به زندان رفت
ریحانه طباطبایی، روزنامه نگار و فعال سیاسی ساعتی پیش برای اجرای حکم خود به زندان اوین رفت.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کلمه، مادر این زندانی سیاسی با اعلام این خبر گفت: “این چهارمین بار است که ریحانه از در این زندان وارد می‌شود و فقط خدا می‌داند که در دل یک مادر چه می‌گذرد، هرچند من در مقابل مادر خیلی از جوان‌ها سرم پایین است از شرم. من در مقابل مادر علی شریعتی، مادر بهاره هدایت، مادر سهراب… حق گله ندارم. من خدا رو شکر می‌کنم که دخترم را طوری تربیت کرده‌ام که با همه‌ی سختی‌ها از مسیر حق خارج نشده است”.

آبان ماه امسال بود که ریحانه طباطبایی “به یک سال حبس تعزیری و دو سال محرومیت از عضویت در احزاب، گروه ها، دستجات سیاسی و فعالیت در رسانه ها و مطبوعات و فضای مجازی محکوم شده بود”.

جلسه محاکمه این روزنامه نگار به اتهام “تبلیغ علیه نظام” ۹ آذر ماه به ریاست قاضی صلواتی برگزار و پس از نزدیک به یک سال، حبس تعزیری این روزنامه نگار تایید شد.

شهناز سیاقی می‌گوید: “ما انقلاب کردیم چون نمی‌توانستیم در مقابل #ظلم سکوت کنیم. و اگر امروز ریحانه‌ی من هم علیرغم همه‌ی تهدیدهایی که می‌شود از سوی بازجو که اگر حرف بزنی یا فعالیت سیاسی داشته باشی برایت پرونده‌ی جدید باز می‌کنیم، دست از نقد کردن نمی‌کشد و تحت لوای قانون به فعالیت‌های قانونی خود ادامه می‌دهد یعنی ما توانسته‌ایم نسل خوبی تربیت کنیم”.

وی در ادامه می‌افزاید: “هرچند سخت است با دست خودت دخترت را تحویل زندان بدهی اما هزار بار خدا را شاکرم که ریحانه در مسیر حق است و خطایی مرتکب نشده و ما را شرمنده نکرده است. سرمان بالاست و فقط می‌توانیم امید داشته باشیم که عدالت در این فضای امنیتی حاکم شود تا معلوم شود که فرزندان ما باید حکم بگیرند یا افرادی که هر روز صدمه‌ها و لطمه‌های غیرقابل جبران به کشور و نظام و مردم می‌زنند”.

ریحانه طباطبایی پیش از این در آذر ماه سال ۸۹ توسط سپاه بازداشت شده بود. وی بابت این بازداشت محکوم به یک سال حبس شد که دادگاه تجدید نظر آن را به شش ماه حبس تعزیری و شش ماه حبس تعلیقی تبدیل کرد. این فعال سیاسی در بهمن ماه سال ۹۱ نیز به همراه تعدادی از #روزنامه‌نگاران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد.

مادر ریحانه طباطبایی می‌گوید: “ما حدس می‌زدیم که فشارها همزمان با آغاز انتخابات بیشتر و احکام اجرا شود. قطعا اگر ریحانه بیرون می‌ماند در ستاد انتخاباتی فعالیت می‌کرد و ما می‌دانیم که آقایان ته دلشان نمی‌خواهند بچه‌های خوش‌فکر و فعال که هیچ‌گونه انگ خارج از نظام بودن هم نمی‌توان به آنان زد بهتر است زندان باشند یا مرعوب شده و منزوی شوند”.

طباطبایی، خرداد ماه سال گذشته برای پرونده جدید خود که این بار نیز توسط سپاه تنظیم شده بود، به دادسرا احضار شد که پس از تفهیم اتهام برای اجرای حکم ۵ ماهه خود به بند سیاسی زندان زنان اوین منتقل و در ۲۰ آبان ماه همان سال پس از طی دوران محکومیت خود آزاد شده بود.

شهناز سیاقی می‌گوید: “از #سپاه خیلی دلم گرفته. دردمندم نه چون ریحانه به #زندان رفت، اما اینکه به خاطر پست فیس بوکی برای آقای جلیلی و قالیباف یا اردوی شهرکرد که مراسم قانونی بوده، یک سال در #حبس بماند تلخ است. اگر دختر من #دزد یا #مفسد اقتصادی بود یا داخل بده بستان‌هایی که هر روز افشاگری‌هایش را می‌بینید و می‌شنوید بود الان زندگی خودش را داشت”.

وی ادامه می‌دهد: “ظاهرا بچه‌های ما باید تاوان این را بدهند که قلبشان برای این کشور می‌تپد و نمی‌توانند بی‌تفاوت باشند. مثل خیلی از بچه‌هایی که هنوز زندانند یا آنها که این سال‌ها آنجا بودند. جرم این بچه‌ها دلسوزی و دغدغه داشتن است. این که فکر می‌کنند و بدی‌ها را می‌بنند”.

مادر طباطبایی در پایان می‌گوید: “نهم دی عکس آقای خاوری را دیدم که سال ۸۸ در #راهپیمایی بوده. با خودم فکر کردم بله درست است. بچه‌ی من خطرناک است. علی شریعتی و حسین نورانی‌نژاد و بهاره هدایت و … خطرناکند وگرنه امثال آقای خاوری و خیلی های دیگر که همه‌مان می‌شناسیم که خطری ندارند و می‌توانند به راحتی #آزادانه زندگی کنند. اما خدا جای حق نشسته است. من نگران نیستم و مطمئنم که بالاخره این هزینه‌ها به بار می‌نشیند روزی ما هم طعم آرامش و #عدالت و #آزادی واقعی را می‌چشیم”.
@Tavaana_TavaanaTech
«حال این‌روزها بی‌شباهت به این بخش از شعر مهدی اخوان‌ثالث نیست که

«آب‌ها از آسیا افتاده است
دارها برچیده، خونها شسته‌اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته‌ها
پشکبن‌های پلیدی رسته‌اند

مشت‌های آسمان‌کوب قوی
وا شده ست و گونه‌گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی‌زنان یا آشکار
کاسه‌ی پست گدایی‌ها شده ست»

#ولنتاین پایان گرفت، عشق‌ها سر بر بالین آرامش گذاشتند و یادی کنیم از پایان پنج سال #حبس و حصر زهرا رهنورد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی. شعارها این بود که «موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت می‌شه». موسوی دستگیر شد و به حصر رفت و از آن روزها ۵ سال تمام سپری شد.
میرحسین موسوی در توصیف شدت فشارهای امنیتی گفته بود که «ما بی‌زمان شده‌ایم» اما باید گفت آن‌ها که بی‌زمان شده‌اند مائیم. مایی که زمان را فراموش کرده‌ایم و نمی‌دانیم پنج سال کسی نتواند از خانه‌اش بیرون بیاید یعنی چه. رای‌ها از بغل حصر گرفته شد اما حصر هم‌چنان پابرجا است.

پنج سال تمام شد. #میرحسن_موسوی ۷۴ ساله و #زهرارهنورد ۷۰ ساله و #مهدی_کروبی ۷۸ ساله شد. امید که انتخابات‌های بعدی نظام اسلامی، دیگر #حصر این سه نفر کلید حل مشکلات کاندیداها برای رسیدن به #قدرت نباشد که با وعده‌های همین‌طوری بخواهند به قدرت برسند. امید که امسال پایان حصر و پایان عمر شجره‌ی خبیثه‌ی #استبداد_دینی در ایران باشد.»

@Tavaana_TavaanaTech
بازگشت عبدالفتاح سلطانی به زندان پس از عدم تمدید مرخصی

عبدالفتاح سلطانی، #وکیل و #مدافع حقوق بشر روز شنبه، بیست و چهارم بهمن ماه به زندان بازگشت. بازگشت وی پس از یک ماه مرخصی صورت گرفت و این در حالی است که پس از پنج سال اولین مرخصی وی بوده است.

#عبدالفتاح_سلطانی که وکالت بسیاری از مدافعان #حقوق_بشر را بر عهده داشته است آخرین بار نوزدهم شهریورماه ۱۳۹۰ #بازداشت شد و حکم اولیه صادر شده برای وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی ۱۸ سال #حبس و #تبعید در شهرستان برازجان بود. وی همچنین به مدت ۲۰ سال از حرفه‌ی وکالت محروم شد. حکم وی بعدا در دادگاه تجدید نظر کاهش یافت. معصومه دهقان، همسر وی در صفحه شخصی فیس‌بوکش پس از بازگشت وی به #زندان می‌نویسد:

«از نوزدهم ۱۳۹۰ رفت که بیاید... ۱۸ سال حکم ظالمانه بر دوشش نشاندند، تجدید نظر به ۱۳ سال کاهش داد... خسته نشد و بار دلتنگی و زور قدرتمندان را با شکیبایی تحمل کرد. با قانون تجمیع به ده سال حبس رضایت دادند و پس از قریب ۵ سال ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ به مرخصی آمد ...اما امروز شنبه ۲۴ بهمن به خانه‌ی دومش که به او تحمیل کرده‌اند بازگشت... خانه‌ای نه زیبا، نه راحت!
آن جا خانه‌ی او نیست!!!
طاقت بیار رفیق!
خسته نشو راه دراز است و قلندر بیدار!»

درباره عبدالفتاح سلطانی در توانا بخوانید:
https://goo.gl/g5QSla

@Tavaana_TavaanaTech
حسین نورانی‌نژاد با پایان دوران محکومیت آزاد شد

به گزارش وب‌سایت کلمه حسین نورانی‌نژاد طی هفته اخیر از زندان اوین آزاد شد.

حسین نورانی‌نژاد تمام دوران محکومیت خود را گذرانده و با پایان آن از بند ۸ زندان #اوین آزاد شد. نورانی‌نژاد در اردیبهشت‌ ماه ۱۳۹۳ در منزل مسکونی و توسط مامورین امنیتی بازداشت شد. او دو ماه را در سلول‌های بند دو الف گذراند. #بازداشت نورانی‌نژاد دو ماه پس از بازگشت او به ایران صورت گرفت. وی پیش از این نیز در شهریورماه سال ۸۸ بازداشت شده بود و دادگاه تجدید نظر حکم یک سال #حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام برای وی‌ صادر کرده بود.
نورانی‌نژاد برای سپری کردن دوران #زندان به اوین منتقل شد و در سال ۸۹ آزاد شد. وی پس از آن برای ادامه تحصیل دو سال به استرالیا سفر کرد. او نوروز ۱۳۹۲ به ایران بازگشت تا فرزند تازه به دنیا آمده‌اش را ببینید. اما طی این مدت پرونده دیگری برای وی تشکیل شده بود. او نهایتا در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر به یک سال کاهش یافت.

برای اطلاع درباره #حقوق_زندانیان در دوره «حقوق زندانی» با تدریس محمد اولیایی‌فرد شرکت کنید:
https://goo.gl/RUCrcw

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
امشب، سه‌شنبه، ساعت ۸ شب به وقت تهران

جلسه‌ سوم #حقوق_زندانی با محمد اولیایی‌فرد، حقوق‌دان و وکیل دادگستری

جلسه سوم: منشور حقوق متهم

تفاوت #زندانی با #متهم و نیز تفاوت #حبس با #بازداشت موقت با توجه به قانون آیین دادرسی کیفری جدید موضوعاتی‌ست که در این جلسه به بررسی آن‌ها پرداخته می‌شود.
قرار بازداشت موقت قرار تأمین کیفری‌ست که بر اساس آن متهم در تمام یا در بخشی از دوران تحقیقات مقدماتی یا دادرسی باید زندانی شود. این قرار شدیدترین نوع قرارهای تأمین کیفری‌ست، بنابراین می‌توان گفت بازداشت‌ موقت در اصطلاح کیفری به معنای توقیف یا زندانی کردن متهم در جریان تحقیقات مقدماتی‌ست که گاهی تا پایان رسیدگی ماهوی و صدور حکم و شروع به اجرای آن نیز ادامه می‌یابد. اما حبس یکی از انواع مجازات است که به موجب حکم قطعی و لازم‌الاجرا آزادی شخص سلب می‌شود. با این حال اصل بر آزادی متهم است و در نتیجه بازداشت متهم باید امری استثنایی تلقی شود و به جز در موارد ضرورت تحقیق یا به عنوان اقدام تأمینی در شرایط خاص قانونی باید از بازداشت متهم اجتناب شود. به همین جهت طبق قانون آیین دادرسی کیفری جدید صدور قرار بازداشت موقت اجباری ملغی شده است، مگر آن دسته که در قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مذکور است. در ادامه این جلسه با اشاره به پیشینه و سابقه تاریخی قرار بازداشت موقت و بررسی آن از دیدگاه تطبیقی و بین‌المللی به بحث پیرامون منشور حقوق متهم با توجه به قانون آیین دادرسی کیفری جدید پرداخته می‌شود.

لینک ورود:
https://tavaana.adobeconnect.com/prisonerrights

برای ثبت‌نام به لینک زیر بروید:
bit.ly/1EmIDO2
پادکست جلسه دوم:‌
https://goo.gl/11SXHm

@Tavaana_TavaanaTech
امروز به دیدن #رضاشهابی رفتم، فعال #سندیکای_شرکت_واحد که پس از تحمل 6 سال #حبس، امکان بازگشت به کار ندارد و دائما با تهدید های وزارت اطلاعات هم مواجه است و در عین حال همراه با همسر غیرتمندش ربابه خانم، #ترشی فروشی میکنند، دوستانی که نیاز به #ترشیجات و #عرقیجات داشته باشند، تا روز جمعه می توانند به آدرس زیر مراجعه کنند
خیابان وصال، نرسیده به انقلاب، کوچه نایبی، پ 23، ایوان خانه ماهان 12 تا14 اسفند 10 صبح تا 8 شب

از فیسبوک ناصر اشجری

وقتی رضا شهابی در زندان در اعتصاب غذا به سر می برد، توانا مطلب مفصلی در موردش منتشر کرده بود:

رضا شهابی؛ کنشگری ایستاده بر آرمان کارگران
چکیده

رضا شهابی در سال ۱۳۵۲ در شهرستان شبستر، یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی در ایران متولد شد.[۱] همسر وی «ربابه رضایی» نام دارد و حاصل زندگی مشترک آن‌ها، یک پسر به نام «محمدامین» و یک دختر به نام «شیرین» است.رضا شهابی از همان دوران کودکی در کنار درس خواندن کار هم می‌کرد تا بتواند بخشی از مخارج خانواده را تامین کند. او در حالی که هنوز دیپلم خود را دریافت نکرده بود، به عنوان راننده در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه مشغول به کار شد.

رضا در ابتدا تلاش کرد تا از طریق خانه کارگر به پیگری مطالبات کارگران بپردازد. اما خانه کارگر اگرچه قرار بوده غیردولتی باشد، ولی به نظر برخی از فعالان کارگری خود تبدیل به عاملی برای کنترل و سرکوب کارگران شده است. «شورای اسلامي كار شرکت واحد» که وابسته به خانه کارگر است، در سال ۱۳۷۰ كارش را در شركت واحد شروع كرد تا در ظاهر، دفاع از حقوق كارگران و رانند‌گان را در این مجموعه بر‌ عهده بگیرد. اما کاندیدا شدن كارگران برای حضور در شورای اسلامی كار، وابسته به تأیيد مديريت و حراست شركت واحد بود. بر اساس پژوهش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری اگر هم كارگری می‌خواست از حقوق کارگران دفاع کند و موفق می‌شد با هزار ترفند از اين فيلترها رد شود، مديريت با تغيير محل كار او کاری می‌کرد که نتواند مشکلات کارگران را پیگیری کند و عملا او را از نمايندگی حذف می‌کرد. اما آنانی كه با مديريت و حراست هم‌سو بودند از پاداش‌های قابل‌توجهی مانند اضافه كار، وام‌های قرض‌الحسنه و امتیازهای ویژه‌ دیگری برخوردار بودند و در حقیقت هر دو سال يك‌بار تعدادی كانديدا می‌شدند تا تنها شرايط كاری خودشان را بهتر کنند.
همین موضوع بود که سبب شد تا رضا شهابی پس از جدایی از خانه کارگر به یاری منصور اسانلو برود تا «سندیکای کارگران شرکت واحد»را در زمستان سال ۱۳۸۳ تاسیس و بازگشایی کنند. رضا شهابی اندکی بعد در خرداد سال ۱۳۸۴به عضویت در هیئت مدیره این تشکل کارگری برگزیده شد.منصور اسانلو که خود برای مدتی طولانی رییس هیئت مدیره سندیکا بود درباره حضور رضا شهابی در سندیکا به توانا چنین می‌گوید: «اردیبهشت ۱۳۸۴ بود که قصد برپایی مجمع عمومی سندیکا را داشتیم و این جلسه با حمله اعضای خانه کارگر نیمه تمام ماند. کمی قبل از آن فعالیت‌های خود را در مناطق مختلف شرکت واحد آغاز کرده بودیم. رضا شهابی یکی از رانندگان جوانی بود که در جلسات عمومی شرکت کرد و در زمینه فعالیت‌های سندیکایی آموزش دید. او از فشار حراست بر کارگران و دست‌مزد کم ناراحت بود. همیشه او و جوانان دیگر را تشویق می‌کردم که به آرامی سکان کار را در دست بگیرند. رضا که در همه فعالیت‌ها حضور پررنگی داشت در خرداد ۱۳۸۴با رای آزاد کارگران به عضویت در هیئت مدیره سندیکا انتخاب شد».

پس از این انتخابات بود که فعالیت‌های سندیکا شدت بیشتری پیدا کرد. جلسات آموزشی، کنفرانس‌های هفتگی برای بیان مشکلات کارگران و جلسات هیئت مدیره به طور منظم برگزار می‌شد و رانندگان استقبال خوبی از آن می‌کردند. هر هفته، نمایندگان مناطق گزارش خود را در مورد بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌هایی ارائه می‌دادند که مشاهده کرده بودند. اعضای هیئت مدیره هم پیگیر مطالبات کارگران مانند اضافه شدن دستمزد، مزایای مناسب، مسکن، دریافت بن کارگری به مقدار کافی، اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل، احداث سرویس‌های بهداشتی در انتهای خطوط، احداث مکان‌های بهداشتی، رفاهی و ورزشی، دریافت لباس کار، دریافت شیر برای کاهش ضرر آلودگی هوا، اختصاص کمک‌راننده برای دریافت بلیط از شهروندان و دریافت وام کافی بودند.این فعالیت‌ها در شرایطی انجام می‌شد که اعضای هیئت مدیره سندیکا با تهدید و فشار مستمر نیروهای امنیتی روبرو بودند.

بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Mg94Z9

@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
نامه سرگشاده محمدرضا عالی پیام (هالو) به قاضی پرونده

قاضی محترم،

حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از #زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به #حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.

علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

۱ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.
۲ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از #کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.
۳ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول #ظلم و فقر و #بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند.
۴ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و #مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است.
۵ ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی #زندانیان با #شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی #شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
۶ ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش صیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
۷ ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
۸ ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.
۹ ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.

خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.

از چنین فرصتی که ساخته‌ای
من که بردم، ولی تو باخته‌ای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعه‌ی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از #هالو

محمدرضا عالی پیام (هالو)
@Tavaana_TavaanaTech
کسی را ندیدم تن به ترس بدهد
انقلاب قدرت مردم در فیلیپین

فردیناند مارکوس در سال ١٩٦٥، دهمین رئیس‌جمهور فیلیپین شد. در حالی که وی در طول دو دوره ریاست جمهوری خود چند طرح‌ عمرانی را به مرحله اجرا گذاشت و بنیه نظامی فیلیپین را مستحکم کرد، با سوءاستفاده از اختیارات خویش، به بسط و مستقر کردن نظام سیاسی‌ استبدادی‌ اقدام ورزید که از ویژگی‌های آن می‌توان گرایش به آیین خاص، سرکوب اعتراض‌های #مسالمت‌آمیز دانشجویان، توطئه انفجاری برنامه‌ریزی شده از سوی عوامل حکومتی و اطلاق آن به مخالفین و سپس برقراری حکومت نظامی در سال ١٩٧٢ و دستگیری و #حبس #رهبران مخالفین، اشاره کرد.

در طول حکومت وی بر فیلیپین، اعتراض‌های زیادی از سوی رهبر مخالفین، بِنینیو آکوینو، که مردم وی را تحت نام عامیانه «نینوی» می‌شناختند، متوجه مارکوس شد و حکومت وی را با چالش‌هایی روبرو ساخت. در سال ١٩٧١، عوامل حکومتی، با بهره‌جویی از تظاهرات حزب مخالف لیبرال فیلیپین، انفجاری را در میدان میراندآ ترتیب داده و مسئولیت آن را متوجه آکوینو کردند. پس از این رویداد، مقام‌های امنیتی، این انفجار را سرآغاز تحرک دوباره جنبش کمونیستی در این کشور قلمداد کرده، به مارکوس این امکان را می‌دهند تا در تاریخ ٢١ ماه سپتامبر سال ١٩٧٢، در فیلیپین حکومت نظامی اعلام کند.

دو روز پس از اعلام حکومت نظامی توسط مارکوس، رهبر مخالفان، آکوینو، به جرم قتل، در اختیار داشتن غیرقانونی سلاح گرم، دست داشتن در انفجار میدان میراندآ و اقدام به #براندازی نظام، دستگیر و زندانی شد. پس از سه سال حبس بدون محاکمه، آکوینو در ماه آوریل ١٩٧٥ در اعتراض به این #بی‌عدالتی، دست به #اعتصاب_غذا زد و در طی چهل روز بیست کیلوگرم از وزن خود را از دست داد. در ٢٥ نوامبر ١٩٧٧، یک دادگاه نظامی، آکوینو را در تمامی اتهامات وارده، مجرم شناخت و او را به اعدام محکوم کرد. با این حال، حکم اعدام در مورد او به مرحله اجرا گذارده نشد و آکوینو هشت سال دیگر را در پشت میله‌های زندان سپری کرد. سرانجام، در سال ١٩٨٠ میلادی و پس از دو حمله قلبی، آکوینو به همراه خانواده خود اجازه یافت تا فیلیپین را به قصد ایالات متحده آمریکا ترک کرده و در آنجا تحت مراقبت‌های پزشکی و عمل جراحی قلب قرار گیرد. در طی سه سال اقامت خود در این کشور، آکوینو دو کتاب به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد و در سخنرانی‌های بی‌شماری که ایراد کرد، به افشاگری در رابطه با نظام مارکوس پرداخت.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/gLJw6H


@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@democracyy
🌱اولین #ملاقات حضوری در #بهار_95

ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
از دیدار نوروزیِ محصورِ محبوب قلب ها با شتاب خودمان را می رسانیم به #اوین؛ من و فاطمه ساداتِ بابا. به او گفته ام که خودش را آماده کند که اگر ملاقات حضوری ممکن نشد به ملاقات کابینی رضایت دهد.
بچه ها خودشان را آماده کرده بودند که عید امسال پایان دوران #حبس ناجوانمردانه ای باشد که به همه خانواده مان تحمیل شد اما 7 سال است که چرخ گردون بر مراد ما نمی رود و حالا یکی باید دل خوش کند به همین ملاقات های ماهانه و آن دیگری در نشئه شنیدن صدای گرم #پدر در نوروز بماند تا مجالی دیگر که معلوم نیست کی دست دهد!
@democracyy
پس از پی گیری های ما سرانجام ملاقات حضوری ممکن می شود و #همسرجان هم سورپرایز می شود و ما حظّ بصر می بریم به دیدن قامت دلربای ایشان و لذت مصاحبت افزون می شود با شنیدن سخنان گوش نواز شادی افزایشان.
از « #کمپین #نه_به_ترامپ » پرسش می کند و می گوید همیشه که نباید قدرت های جهانی در امور داخلی ما نظر بدهند این بار همه باید بدانند ما با ترامپ مخالفیم و باید بدانند چرا مخالفیم. هرچند در داخل کشورمان بعضی برای روی کار آمدنش خدا خدا می کنند!
می گوید که این یک هفته که روزنامه نداشته و برنامه های رسانه میلی به او تحمیل شده خیلی بد گذشته به او و خنده اش می گیرد وقتی که مجری بیست و سی در پایان برنامه با اعتماد به نفس تمام (بخوانید پررویی) می گوید: از این که ما را انتخاب کرده اید متشکریم! می گوید همه این حدود 20 شبکه تلویزیونی از بیت المال ارتزاق می کنند و یک حرف می زنند و برای تخریب دولت روحانی و نافرجام شدن برجام سنگ تمام گذاشته اند واقعا.
@democracyy
می گوید شعرت را یادم نرود و برایم می خواند ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش... به فاطمه می گوید من از زبان حافظ تابو شکنی می کنم که برای عابد و زاهد و عارف وعامی سخنی آشناست.
یک کتاب با خود به زندان برده که بسیار از آن تعریف می کند و می گوید یادت باشد حتما بخوانی. می گویم معمولا کتاب هایی که برایت هدیه می دهند اول خودم می خوانم بعد تقدیم می کنم این یکی از دستم در رفت. کتاب «امید علیه امید» نوشته نادژدا ماندلشتام، ترجمه بیژن اشتری، نشر ثالت (شامل شرح عقاید و نظرات روشنفکران و مخالفان خفقان استالینی در روسیه)
از مقاله خانم ندا رضوی زاده در روزنامه ایران تاریخ 24 اسفندماه با عنوان نشانه‌های هویت‌بخش - چرا «تهرانی‌ها» پرچم پیروزی را به دست «لیست امید» دادند؟ هم خیلی تعریف می کند. می گوید یادداشت های بهاره هدایت و ریحانه طباطبایی در مورد انتخابات 7 اسفند را بیرون که بودم در سایت ها خواندم و خوشحالم که می نویسند و خوب می نویسند و اظهار امیدواری کرد که هرچه زودتر بیرون باشند و در جمع خانواده.
دخترک می خواهد ریز به ریز اخبار این ده روز غیبت را همراه با خبر دلتنگی های عمیق پدر بزرگ و مادربزرگ ها به بابا بدهد وقت نمی شود.
@democracyy
هوا بس ناجوانمردانه سرد است امروز و من دلم شور همسرجان را می زند که روزه است و حتی در کنار ما افطار نمی کند خاصه که به ملاقات کنندگاه اجازه همراه داشتن خوراکی و ورود آن را به زندان نمی دهند و ما هم باید اندک قوت و غذایی که برایش تدارک دیده ایم تا به بهانه با هم بودنمان روزه اش را افطار کند به خانه برگردانیم. می گویم ما که خیلی سردمان شد تو چه می کنی که فشارت هم همیشه پایین است در حالت روزه داری می خندد و می گوید خانم من ورزشکارم نگران نباش از فردا هم که هوا گرم می شود. فکر کنم از اخبار صدا و سیما فقط بخش هواشناسی را اعتماد می کند همسرجان نازنین ما.
داروها را بهداری زندان باید چک کند بعد به او برسانند. نگاه من باز هم روی دست های او و پوست آسیب دیده خیره می ماند.
#سید_مصطفی_تاج_زاده
#زندانی_سیاسی
#فخرالسادات_محتشمی
#به_امید_آزادی
@democracyy
@democracyy
.
حسین رونقی ملکی، #زندانی_سیاسی #زندان #اوین، روز شنبه ۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۵، به دلیل وخامت حال که بر اثر #اعتصاب_غذا ایجاد شد بی‌هوش شد و به به‌داری زندان منتقل شد.

#حسین_رونقی به دلیل #ناعادلانه بودن حکم صادره، عدم رسیدگی پزشکی و نگهداری غیرقانونی از ده روز پیش دست به اعتصاب غذا زده است.

از طرفی #عیسی_سحرخیز نیز به دلیل فشار زندان در شرایط جسمی نامناسبی به سر می‌برد.
پزشکان معالج گفته‌اند که عیسی سحرخیز به دلیل بیماری‌هایی که در دوران #حبس دچارش شده است نمی‌تواند در زندان بماند اما مسئولان امر به این مهم توجهی نمی‌کنند.
@Tavaana_TavaanaTech