ویدیوی ارسال شده به آموزشکده توانا نشان می‌دهد که زنی آزاده، بدون حجاب اجباری در حالی که یک ساک دستی پارچه‌ای در دست دارد و روی آن نوشته شده «توماج یک ملت است، ملت را آزاد کنید» در یکی از شهرهای ایران در خیابان قدم می‌زند.

فرستنده این ویدیو نوشته : «ما ادامه داریم»

#توماج_صالحی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

«زهرا خواهر #میلاد_سعیدیان‌جو در روزهای گذشته رفته برای درخواست کار؛ تمام مراحل پذیرش و مصاحبه طی ساعت‌های طولانی با رضایت بالای کارفرما انجام می‌شه؛ در مرحله‌ آخر، مسئول مجموعه میاد می‌گه:

- شما همونی هستید که یکی از اعضای خونواده‌اش سال ١۴٠١ کشته شده؟

خیلی متعجب در جواب می‌گه:
- بله!

مسئول اون مجموعه می‌گه:
- ببینید ما خودمون همراه شماییم؛ ولی به‌هرحال مشغول به‌کارشدن شما اینجا برای من مسئولیت داره! من تا الان سفید بودم؛ اگه شما بیایید اینجا مشغول بشید ممکنه برای ما مشکلی پیش بیاد و اینجا رو پلمپ کنن.

این صدا و تصویر زهراست که وقتی حالش خیلی بد بود برام فرستاد؛ آخرش می‌گه: خیلی دیگه بدم میاد از اینجا…»

از صفحه فاطمه، خواهر جواد حیدری

- «ما خودمون همراه شماییم؛ ولی ...» نه قربان شما همراه نیستید، شما دقیقا با حکومتید!

انسان‌ها در عصر ظلمت، نوشته هانا ارنت
https://tavaana.org/hannah-arendt-men-in-dark-times/

#مسئولیت شهروندی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

«زنجان یا کره‌شمالی؟!

خبرآنلاین تصویر عجیبی از استقبال دانش‌آموزان یک مدرسه از شهردار زنجان منتشر کرده است که در آن دانش‌آموزان قدوم علیرضا فیروزفر را گلباران می‌کنند!
دخترهای مملکت یا باید با ون‌های گشت ارشاد تحقیر شوند یا این چنین با آنها مانند کنیز رفتار شود؟»

- از حساب ایکس مریم شکرانی، روزنامه‌نگار

یکی از کاربران درباره این تصویر نوشت:
«سرگذشت ندیمه مارگارت آتوود یک داستان تخیلی بود که از ج ا الهام گرفته بود برای ما زندگی واقعیه ۴۵ ساله داریم تجربه می کنیم. زنها یک شب از خواب بیدار شدن از همه حقوق اولیه انسانی شون محروم شدند.»

- مسئولان جمهوری اسلامی معمولا خود را خدمتگزار، خادم ملت، شیفته خدمت و ... معرفی می‌کنند، اما در عمل مثل ارباب رفتار می‌کنند و شیفته قدرت و تملق هستند. در رده‌های پایین‌تر، چاپلوسی و ریاکاری رواج پیدا می‌کند و کودکان اینچنین تحقیر می‌شوند.

#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

امروز ۲۷ اردیبهشت، زادروز امیرجواد اسعدزاده است. امیرجواد متولد ۱۳۶۵ بود، #اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسر ارتش بود و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگید.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بودند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #برای_آزادی  #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

صبا مدنی، دختر زندانی سیاسی سعید مدنی، ضمن انتشار تصویری از مرخصی پدرش در بیست و سه سال پیش که آن موقع هم زندانی سیاسی بود، خاطره‌ای از خودش که یازده ساله و خواهرش که هشت ساله بود به شرح زیر نوشت:

«ظاهرا خواهرم یاسمن که اینجا ۸ ساله‌ست برای بابا تولد گرفته؛ نوشابۀ صورتی سلیقۀ یاسمن بوده بی‌شک. فکر می‌کرد یا وانمود می‌کرد که فکر می‌کنه بابا از مأموریت کاری ۸-۹ماهه برگشته خونه یک روز؛ ولی در واقع از بعد از ۶ماه زندان انفرادی و ۲-۳ماه حبس غیرانفرادی، توی یک بازداشتگاه نظامی، برای چند ساعت آمده بود مرخصی، به همراه ۲ تا مأمور لباس‌شخصی، پاییز ۱۳۸۰.
یاسمن توی اون دورۀ بچگی بود که جشن تولد کلا دوست دارند، تولّد بقیه هم یک جورهایی برای خودش می‌شد؛ از نگاهش به شمع‌ها پیداست که دلش می‌خواست خودش فوت کنه. اصل تولد گرفتن فکر مامان بود؛ ولی تدارکات مفصل‌تر، کیک و شمع و کلاه بوقی (که توی این عکس نیست) به اصرار یاسمن بود. من چون دیگه ۱۱ سالم بود و بزرگ شده بودم این مسخره‌بازی‌ها رو تحویل نگرفتم.

به غیر از من و مامان و یاسمن، ۱۰-۱۲ نفر مهمان دیگه هم بودند. با همۀ فیلم بازی کردن‌ها جلوی بچۀ ۸ سالۀ مثلا بی‌خبر از همه جا آخرش تا بابا رسید خونه ۲-۳ نفر زدند زیر گریه، ولی من که نه.

عکس از بیشتر از ۲۰ سال پیشه، ولی اینجا، در ۴۰ سالگی، چهرۀ بابا به نظرم حتی از عکس‌های سال‌های اخیر هم فرسوده‌تره.
همچنان مُصر به ادامۀ بازی، بابام دو تا مأمور رو همکارش معرفی کرد و بقیه هم زورکی ناچار شدند مثل مهمون ازشون پذیرایی کنند.

یک جایی از اون عصر تولد هم برگزار شد. ذوق یاسمن برای تولد و کلاه بوقی سر بابا گذاشتن بالاخره به همه سرایت کرد و یک لحظاتی واقعا مثل خودمون شدیم و حتی خوش گذشت. برای همین من یک خرده از خودم که قضیۀ تولد رو جدی نگرفته بودم دلخور شدم.
نزدیک‌های آخرش شده‌بود و وقت خداحافظی که رفتم توی اتاقم و کتاب هنر اول راهنمایی رو باز کردم و یکی از سرمشق‌های آسون‌تر اول کتاب رو شروع کردم نوشتن، فکر کردم به خوبی نقاشی نیست، ولی خوش‌نویسی هم کادوئه. صدای خداحافظی میومد و اینقدر عجله کردم که یک دور سرمشق خراب شد.

تلاش دوم رو گذاشتم توی یک پاکت و بدوبدو رفتم دم در که قایمکی بدمش به بابا. «همکارها»چپ‌چپ بابا رو نگاه کردند که یعنی این چیه و از پاکت در بیار هرچی هست. چشم بقیه هم افتاد به اون سرمشق کتاب هنر اول راهنمایی و شروع کردند شوخی و جدی به‌به و چه‌چه؛ در واقع برداشته بودم گل‌درشت‌ترین جملۀ ممکن رو نوشته بودم بی‌ قصد قبلی: «راه مردان بزرگ ادامه دارد».

اون سانتی‌مانتالیسمِ ناخواسته که بعدا هم یک عزیزی بابتش سربه‌سرم گذاشت تنها کاری بود که از دستم بر میومد، مثل همین الان.
سال دوم از محکومیتش هم تمام شد و ۶ سال دیگه مونده؛ این دفعه نزدیک ۷۰ سالگی بر می‌گرده خونه.»

مرتبط:
کودکان دارای والد زندانی، آسیب‌ها و نیازها:
https://youtu.be/_9asB44Y7pg

کودکان دارای والدین زندانی، لزوم و نحوه حمایت:
https://tavaana.org/parents_prison


اگر می‌خواهید درباره مجموعه احساسات کودکان دارای والدین زندانی و روش حمایت فوری و کمک به آن‌ها بیش‌تر بدانید، این ویدیو را تا پایان ببینید.
سایت:
https://tavaana.org/support-children-of-prisoners/

توانا اخیرا کتابچه «راهنمای حمایت از کودکان دارای والدین زندانی» را منتشر کرده است که می‌توانید از آدرس زیر دانلود کنید:
https://tavaana.org/children_of_incarcerated_parents/

#سعید_مدنی #کودکان_زندانیان #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

ویدیویی برای آموزشکده توانا ارسال شده و فرستنده ویدیو گفته که «ماموران این دختر را در میدان هفت تیر تهران با ضرب و شتم بازداشت کردند، اما نتوانستم از آن لحظات فیلم بگیرم» او همچنین گفت که «رفتم جلو که کمک کنم، ولی دیدم تنهایی از دستم کاری برنمیاد، این ویدیوی کوتاه رو فقط تونستم بگیرم.»

تلاش کردیم تا تصاویر مأموران سرکوبگر را در همین ویدیوی کوتاه نشان دهیم.
به نظر می‌رسد دختری که دارند بازداشتش می‌کنند، روسری‌ای با طرح پرچم آمریکا بر سر دارد.

ماموران حکومتی از نمایان‌شدن چهره‌شان هراس دارند.
تصویربرداری با رعایت اصول امنیتی از فعالیت‌های موثر در مبارزه مدنی با استبداد است.

#گشت_ارشاد #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech

این فرد احمد وحیدی، وزیر کشور در جمهوری اسلامی است. در خصوص فیلمی که میلیون‌ها ایرانی دیده‌اند، واقعیت را تحریف می‌کند و دروغ می‌گوید. انکار کردن و دروغ گفتن از روش‌های همیشگی متولیان رژیم جمهوری اسلامی برای تحریف واقعیت است.

وزیر کشور در سخنانش، زن آزاده را مقصر می‌داند که تسلیم زورگویی ماموران نشده، از قضا مقاومت این زنان است که رژیم از آن می‌هراسد و تسلیم نشدن در برابر زورگویی و تحقیر است که مقاومت مدنی مردم ایران را به سمت پیروزی می‌برد.

وحیدی در حالی این دروغ را می‌گوید که پلیس مدعی شده است این زن به سمت ماموران نسکافه داغ پاشیده است، اما با آنکه تصاویری از این زن قبل و بعد از بازداشت نشر داده، اما شواهدی دال بر ادعای پلیس ارائه نشده است و به نظر می‌رسد در ویدیوی داخل ون دو ویدیوی مختلف را به هم وصل کرده‌اند که یک مامور خطاب به بازداشت شده‌ای که مشخص نیست کبست می‌گوید که لیوانت را به سمتم پرت می‌کنی ... پلیس هم دروغ می‌گوید.

محسن برهانی وکیل دادگستری، خطاب به وزیر کشور نوشته:
«آقای وزیر کشور
متأسفانه یا خوشبختانه ما کور نیستیم و می‌بینیم و فرق بین «برهنه کردن توسط خود» و «برهنه کردن توسط دیگری» و «برهنه شدن در درگیری» را می‌فهمیم.
شما فیلم تقطیع‌نشده را نشان بدهید تا ملت ببینند و قضاوت کنند.
راستی
قانوناً نمی‌توانید از فیلمبرداری جلوگیری کنیدا»

ویدیوی برخورد خشونت‌بار و بازداشت با پتوی یک زن را نخستین بار آموزشکده توانا در پی دریافت آن از یکی از شهروندان منتشر کرده بود.

باید سپاسگزار باشیم از شهروندانی که از این اعمال غیرقانونی ماموران فیلم تهیه می‌کنند. همین شهروندان بودند که در وقایعی مثل جریان موشک زدن به هواپیمای اوکراینی نقش موثری در برملامردن دروغ حکومت داشتند.

با وجود فیلم‌های مشخص از اعمال خشونت ماموران، اینگونه واقعیت را تحریف می‌کنند، ببینید در وقایعی که دوربینی نبوده که فیلم تهیه کند چه دروغ‌هایی گفته‌اند، مثل قتل زهرا کاظمی، ستار بهشتی، وقایع دهه شصت، قتل بهنام محجوبی و ....


#تحریف_واقعیت #دوربین_ما_اسلحه_ما #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حجاب_اجباری #مقاومت_مدنی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

گذر از قلمرو کینه‌ورزان

طرح از شاهرخ حیدری

در اینجا تصاویر رهبران جمهوری اسلامی از خمینی و خامنه‌ای و علم‌الهدی را گرفته تا ایدئولوگ‌های این رژیم همچون رائفی‌پور، رحیم‌پور ازغدی و حسین شریعتمداری را می‌بینیم.

کینه‌ورزانی که ایران را قلمرو کینه‌ورزی خود علیه ملت ایران و سعادت آنان می‌دانند.

لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/no-to-islamic-republic-men/

#گفتگو_توانا #جمهوری_اسلامی #خمینی #خامنه_ای

@Dialogue1402

آن زن خودش را لخت کرد
آن زن خودش را کتک زد
آن زن خودش را اسید پاشید
اینجا همگان
به نابودی خویشتن
برخاسته‌اند...

از اینستاگرام مسعود احمدی شامکانی


#وزیر_کشور #نیروی_انتظامی
#رادان #گشت_ارشاد #طرح_نور #سهیلا_جورکش #حجاب_و_عفاف
#وزارت_کشور #رییسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

‌
.
.
«به نظرت چی میشه که آدما تبدیل به هیولا میشن؟
چطور میشه که یکی طناب دار بندازه گردن یکی دیگه و خونسرد وایسه خفه شدن و جون دادنشُ تماشا کنه، یا اونکه حکم اعدام صادر می کنه،اونکه میاد تو اینستاگرام و توییتر و ...از پست و استوری منتقدین پرینت می‌گیره، پرونده‌سازی می‌کنه، از منتقد و دادخواه مجرم امنیتی میسازه،یا زندانبانی که می‌دونه کسی رو که داره تو سلول انفرادی محبوسش می‌کنه حرف حق زده به ظلم و فساد اعتراض کرده ...
واقعا چطور میشه این قدر بی رحم شد؟
...
_
به نظرم با توجیه شرارت‌ها و پلیدی‌های کوچک شروع میشه
با خیلی از پاسیارها یا زندانبان‌ها که صحبت کنی میگن مجبوریم، شغل بهتر پیدا نکردیم، کاری که بیمه و حقوق ثابت داشته باشه...
بهشون میگم ندیدید این همه انسان تحصیل کرده دارن کارهایی انجام میدن که مربوط به تحصیلات و تخصصشون نیست؟
ندیدی با مدرک فوق لیسانس تو پیک موتوری کار می‌کنن، دستفروشی می‌کنن...
بله !
شرافتمندانه زندگی کردن سخته ولی غیر ممکن نیست...
از نوجوان تا پیر دارن به سختی کسب درآمد می‌کنند و خیلیا فرصت داشتند که شکنجه گر بشن، مامور اجرای حکم اعدام، آزار به اسم گشت ارشاد و ..
توجیه شرارت آغاز هیولا شدنه»

- متن و ویدیو از تلگرام سهیل عربی، زندانی سیاسی سابق و فعال سیاسی در تبعید در شهر برازجان

- سهیل به نکته مهمی اشاره کرده، به مسئولیت افرادی که تن به همکاری با رژیم مستبد می‌دهند. افرادی که کارهای کوچک خود در خدمت دستگاه سرکوب را توجیه می‌کنند و رفته رفته تبدیل به جزئی از دستگاه سرکوب می‌شوند. بی‌رحمی‌ه و شرارت‌ها از پلیدی‌های کوچک شروع می‌شوند...

کارگزاران زندان: مسئول کار خویش یا مامور و معذور؟
https://tavaana.org/prison-authorities/

نقش شهروند
https://tavaana.org/the-role-of-the-citizens/

#مسئولیت #اعدام #بیتفاوتی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech