آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.7K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
یادداشت گلرخ ایرایی از زندان اوین برای عباس دریس

«یک‌بار جنگ زدگی کافی‌ست تا کل زندگی انسان تباه شود و خواب‌هایش بوی باروت بگیرد. آثار جنگ هنوز در شهرهای مرزی باقی‌ست و پیکر مردمان آن نواحی هنوز از ترکش‌های جنگ تیر می‌کشد. برای برخی‌مان شاید همین جنگ خاطره‌ای باشد از روایت‌هایی که شنیده‌ایم یا آنچه در قاب تصویری دیده‌ بودیم. عباس دریس مردی که جنگ کودکی‌اش را تباه کرده بود، از پشت دیوارهای زندان شاهد تباه شدن کودکی فرزندانش است. عباس با لبخندی بر لب، با رنجی بر پیشانی و شرافتی در نگاه.
جرم عباس دریس این است که شاهد جنایات رژیم در ماهشهر بود.
جنایاتی که عاملان و آمرانش ترفیع می‌گیرند و شاهدانش حکم مرگ.
اندوه این سال‌های مادر عباس، مرگ هولناک همسرش، تلخیِ بی‌مادریِ فرزندانش و حالا قریب‌الوقوع بودن اجرای حکمش.
کشتن عباس دریس قتل حکومتی‌ست و جنایتی دیگر بر جنایات پیشین رژیم خواهد بود.

گلرخ ایرایی
زندان اوین
تیر ۱۴۰۲»


#عباس_دریس #گلرخ_ایرایی #بیانیه #آبان۹۸ #نیزار_خونین #ماهشهر #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
66🔥6❤‍🔥4👏3👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی در یادداشتی از زندان اوین به بازداشت مهدی یراحی واکنش نشان داد و نوشت:
«بر عهد و پیمان خود با مردم ماند. مهدی یراحی، هنرمندی که رسالت هنر را فراموش نکرد و از هنر نغمه‌ای ساخت برای انعکاس رنج. صدایی شد، فریادی، از بی‌صدایان.
صدایش، صدای من، صدای تو، صدای مایی که در بند ستم بی‌صدا مانده‌ایم. رنج‌اش نیز رنج من، رنج تو، رنج ماست. در شرایط سرکوب بی‌امان حکومت و تزریق نومیدی به جامعه صدای تو جسارت ما شد. در کنارت ایستاده‌ایم تا سرنگونی بنیاد ستم.

گلرخ ایرایی
شهریور ۱۴۰۲
زندان اوین»

#گلرخ_ایرایی #بیانیه #مهدی_یراحی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تعدادی از زنان زندانی سیاسی زندان اوین اعلام کردند که در حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می‌کنند. متن بیانیه آن‌ها به شرح زیر است:
.
«ما زنان سیاسی اوین برای حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می ‌کنیم.

یک سال از کشته شدن دختر ایران زمین، مهسا امینی(ژینا) به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی گذشت. بغض کشته شدن و اعدام مظلومانه دختران و پسران سرزمینمان در خیابان‌ها و زندانها، کور کردن معترضان، بازداشت ، شکنجه و زندان به پا خاستگان، زخمی است بر جان و روانمان ، اما شعله امید و انگیزه ای است برای تداوم مبارزه تا لحظه پیروزی مان.
.
ما زنان زندانی سیاسی اوین در کنار همه آزادیخواهان و برابری طلبان جهان، در حمایت از مردم ایران و اعتراض به سیاست های خشونت آمیز ، سرکوبگرانه و بی رحمانه حکومت دینی استبدادی از روز ۲۴ شهریور در حیاط بند زنان اوین تحصن خواهیم کرد و با مردم ایران هم صدا خواهیم بود.
.
از مردم ایران و جهان می‌خواهیم صدای معترضان و مخالفان و مردم باشند و ما را یاری کنند.
.
آزاده عابدینی، سپیده قلیان، شکیلا منفرد، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، محبوبه رضایی ، ویدا ربانی»


narges_mohamadi_51

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #سپیده_قلیان #آزاده_عابدینی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی #محبوبه_رضایی #ویدا_ربانی #mahsaamini #womanlifefreedom #nargesmohammadi #بیانبه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین:
خبر هولناک است و نفس‌گیر

«خبر هولناک است و نفس‌گیر

چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلول‌های انفرادی اعدام را به انتظار نشسته‌اند و خانواده‌های‌شان پشت در زندان تنها مانده‌اند.
هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بی‌امان و خلسگی و سکوتی‌ست که بدان مبتلا شده‌ایم.
پس از اعلام وکیل محمد قبادلو که خبر از قتل قریب‌الوقوع محمد توسط حکومت را می‌دهد، خانواده و وکیل، پشت در زندان قزل‌حصار تنها می‌مانند و ساعاتی بعد در میان فریادهای خانواده، محمد را به قتل می‌رسانند.
توقع گزافی نیست حضوری چند هزار نفره پشت در زندانی که آن سوی دیوارش یکی از “ما” را تا سحرگاه به مسلخ می‌برند.
بربریت ماهیت جمهوری‌اسلامی‌ست و بنیان و اساسش بر سرکوب و جنایت است و جز با مبارزه در میدان نبردی تن به تن ساقط نخواهد شد.
محافظه‌کارانه نظاره‌گرِ جنایات رژیم بودن را بر‌نمی‌تابیم که سهیم شدن است در هر آنچه می‌کند و در سوگ نشستن آنجا که باید دادی بستانیم از این بیداد بیهودگی‌ست. جنایتی این‌چنین را شعله‌ی خشمی باید خانمان‌سوز.
خوی انقلابی‌گری را در ما کشته‌اند و میدان مبارزه را به هزار ترفند بزک کرده‌اند تا به اشک و آه بر گورهای بی‌جنازه‌ی فرزندان‌مان بیارامیم.
از نقد بی‌رحمانه‌ی خود که کنج عافیت گزیده‌ایم هراسی به دل نیست. هراس از پوزخند کنج لبان جلاد است و دستان سفاکش که هم‌اینک بافتن طناب داری دیگر را آغاز کرده است.
صدها محکوم به مرگ طناب دار را به انتظار نشسته‌اند در صف اعدام و این چرخه‌ی قتل حکومتی متوقف نخواهد شد مگر به خواست ما.
فرصت بی عملی در میان نیست. باید به خیابان بازگردیم. خیابان تنها مسیر است برای سرنگونی بنیان استبداد.
“نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم”

گلرخ ایرایی
بهمن ۱۴۰۲
زندان اوین»

#محمد_قیادلو #فرهاد_سلیمی #پژمان_فاتحی #محسن_مظلوم #محمد_فرامرزی و #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین می‌گوید جمهوری اسلامی نه مشروعیتی در داخل دارد و نه مقبولیتی در عرصه بین‌المللی.
صفحه اینستاگرام گلرخ ابراهیمی ایرایی، فعال سیاسی محبوس زندان اوین، پیامی را به مناسبت سال نو به نقل از او منتشر کرد.
گلرخ می‌گوید در سال جدید «با جسدی از جمهوری اسلامی مواجه هستیم که نه مشروعیتی در داخل کشور دارد و نه مقبولیتی در عرصه بین‌المللی.»

در پیام گلرخ ابراهیمی ایرایی نوشته شده است: در سالی که گذشت، بسیاری اعدام و بسیاری دیگر مجبور به مهاجرت و ترک وطن شدند.
این زندانی سیاسی با اشاره به شرایط زینب جلالیان، مریم اکبری منفرد و خانواده‌های دادخواهان از جمله ماشاالله کرمی، خطاب به آن‌ها نوشت: «در آستانه‌ی سال جدید به یادتان هستیم خشممان چون شما فزون است و رهروی راهی هستیم که در آن گام گذاشته‌اید.

شما نه آنید که برفت و نه آنید که بر جای مانده است. مقاومت را زندگی می‌کنید و این برگ قطور تاریخ را که داغ بیش از یک قرن استبداد و سرکوب را بر پیشانی دارد ورق می‌زنید؛ به بهای خطوطی که بر گونه‌هایتان مینشیند و گردی که تیرگی از موهایتان می‌ستاند.»

متن کامل پیام خانم ایرایی را در تصاویر ببینید و بخوانید.

این زندانی سیاسی، ۲۴ فروردین سال گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی، به اتهام‌های «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی»، به هفت سال حبس محکوم شده است.

#گلرخ_ایرایی #نوروز #نوروز۱۴۰۳ #بیانیه #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍26💯6
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، متنی خطاب به توماج صالحی نوشته است. بخش‌هایی از نوشته گلرخ را در اینجا می‌آوریم:

برای توماج صالحی عزیز. یکی از ما. ما که خود یک از هزارانیم. توماج عزیزم. زندان نقطه‌ی صفرِ خاطره است. در گسستی همواره، از گذشته. و فردا چون حفره‌ای بی انتها که پایانش در تصور نمی‌گنجد. اینجا دیوارها هجوم دشنامند. بَر اختیار، بَر انسان، بَر بودن، و رهایی بَر تکه‌های کاغذ، بَر دیوارها، بَر همین هجوم سخت دشنام‌گونه پونز می‌شود. شعر از کلام تهی می‌شود اینجا. وزنی می‌شود سیال در ذهنت. سودایی می‌شود پرشور بر جانت. شعرها با نغمه‌هایی در گذشته‌های دور در هم می‌آمیزد. یکی می‌شود. از خود جدا می‌شوی. بیگانه می‌شوی، با رویاهایت، با خاطراتت، و در نقطه‌ی صفرِ خاطره آنگاه که از بندِ هر آنچه رنگ تعلق پذیرد بریده‌ای، خود را باز می‌یابی، پوست می‌اندازی، سخت می‌شوی و آنچه در انتها از تو باقی می‌ماند مقاومت است....
می‌جنگیم و ترس‌هایمان را زندگی می‌کنیم. زندان و شکنجه و طناب دار را. گویی کابوس نسلِ بَردار را دوره می‌کنیم و بر گورستانی از جنازه‌های بر هم تلنبار شده، کفش‌های بی‌صاحب و روایت‌های ناخوانده‌شان به پیش می‌رویم... در شهری پر از فقر که فریاد دادخواهی در سوت صدای مرگ و خرناسه‌های وجدان شحنه گم می‌شود. شهری پر از فقر و سایه‌هایی خمیده در کوچه‌های بی‌چراغ که حسرت را از زباله‌ها بیرون می‌کشند. شهری پر از فقر با کودکانی قد کشیده، بی‌رویا، با پاهایی ترک‌خورده، با صورت‌هایی تکیده، با اندوهی مدام در قعر چَشم‌هاشان، با کوکتل‌هایی پنهان در جیب‌ها، در بزنگاه خون و قیام. قیام گرسنگان، قیام پابرهنگان، قیام مردمی که چیزی برای‌شان باقی نمانده است برای از دست دادن. قیام می‌شویم. در تلاقیِ عرف و سنت و مذهبی که زیستیم‌اش، بی‌آنکه بر آن نماز برده باشیم. پَرسه می‌شویم در جنگل‌های اطراف شهر. بَر گورِ آن بی‌نشان رفتگان. هیاهو می‌شویم در انفجاری که بازماندگانش بر خود می‌پیچند هنوز، از دردِ نسیان. خشم و کینه می‌شویم در بُهت آخرین نگاه محکوم پایِ چوبه‌ی دار. برای لحظه‌ای تمام می‌شویم، آنگاه که قاضیِ شرع محمدمهدی را بَر دار کرد و پدر را به زنجیر کشید. برای لحظه‌ای تمام می‌شویم و در خود افول می‌کنیم، همچون نگاهِ بی‌حالتِ عابری بَر ارابه‌ای که جنازه‌ی بَر دار شده‌ای را به سوی گوری بی‌نشان بَر دوش حمل می‌کند. بی‌آوازی، حُزنی، بی‌مرثیه‌ای، بی‌چراغی در دست. شعار می‌شویم، بَر معبری، گم می‌شویم، در گذرگاه تاریخ. تاریخی که با خشم و کین زیستیم‌اش.

شک می‌کنیم. بی‌آنکه ترسیده باشیم شک می‌کنیم. ما شاهدانِ قتل شعله‌های امید و ناکامیِ خیزش جوانه‌ها، در رنجی مدام، گَزیده شدیم در میانه‌ی بالیدن، سقوط کردیم، در میانه‌ی تعالی و مبهوت ماندیم، در میانه‌ی شور و سودای جوانی. شک می‌کنیم مدام و بر دردهای رخنه‌ی شک در دلِ باورمان ضماد می‌گذاریم و عصیان را مهار می‌زنیم و تاب می‌آوریم خاورمیانه را، خانه را، با رنج‌هایش که دود شد در آن رویاهامان و به هوا رفت در آن هر آنچه خواستیم. ما در نبردی نابرابر پا به میدان گذاشتیم. بی سلاحی بر دوش ایستادیم، دوشادوشِ یکدگر. حلقه شدیم در زنجیرِ آزادگان. با رنجی از تبارِ رنج‌های اَرانی. سوزی شدیم دمیده در صورِاسرافیل. سرودی شدیم بر زبانی سرخ و ایستادیم، پوست انداختیم، سخت شدیم و بر دیوارها، بر این هجوم سخت دشنام‌گونه تَرَک انداختیم. در خود تمام شدیم و آنچه امروز از ما باقی‌ست مقاومت است و آنچه در برابرمان است تَرَک‌هایی‌ست بر دیوارهای قدرت. ما پنجه بر نظم مستقر کشیده‌ایم و غباری که از دور می‌بینیم از آوارِ ریختنِ دیوار ترس‌مان است در خیابان‌هایی که همواره ما را به خود می‌خوانند. توماج عزیز مقاومتت و بار دردی که بَر دوش می‌کشی سرمشق نسلی‌ست که می‌خواهد رویاهایش را زندگی کند.

گلرخ ایرایی، زندان اوین
.
#توماج_صالحی #گلرخ_ایرایی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
36👍12
فرزادکمانگر، معلم و فعال حقوق بشر بود که سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۸۹ به همراه ۴ زندانی سیاسی دیگر در زندان اوین به دار آویخته شد.

هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و ده‌ها کشته دیگر اعتراضات ۸۸ تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامه‌هایش بیشتر می‌درخشید. دست نوشته‌های او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برد، پیش روی ما می‌گذارد.

فرزاد کمانگر و یارانش را مخفیانه دفن کردند و هنوز پس از ۱۴ سال محل دفن آن‌ها را مخفی نگه داشته‌اند.

گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر مطلبی به شرح زیر نوشت:

«گفته بودی قوی بمانیم به شعر، به آواز به لیلاهایمان به رویاهایمان پشت نکنیم. امروز ۱۷ سال و ۸ ماه و ۲۲ روز از بازداشت و ۱۴ سال تمام از اعدامات گذشت. فکر می‌کنم به تو که هنوز با نام فرزاد کمانگر، معلم آزاده یادت می‌کنیم، فکر می‌کنم به ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ ، به لحظه دستگیری‌ات در حالی که برای پیگیری درمان بیماری برادرت به تهران رفته بودی، به ۱۳۶۰ روز تحمل حبس و شکنجه‌ات در زندان‌های جمهوری اسلامی به بی‌دادگاهی چند دقیقه‌ای که به اعدام محکومات کرد، فکر می‌کنم به ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، به روزی که پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وكیل و خانواده در محوطه پارکینگ زندان اوین جایی حوالی ما در بند زنان همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان بر دارتان کشیدند، فکر میکنم.
به ناپیدسازی قهری‌تان به پنهان‌بودن محل دفن و مشخص‌نبودن سرنوشت پیکرهایتان ۱۴ سال پس از اعدام تان فکر می‌کنم به دایه سلطنه رضایی، مادر دادخواه‌ات که وقتی به او گفتند محل دفن پسرت فرزاد كمانگر مشخص نیست» گفت «فرزاد» قبر ندارد اما تا ابد در دل تمام آزادی خواهان مدفون است» فکر می‌کنم به او که گفت چرا می‌گویید مادران عزادار ما مادران سرافرازیم فکر می‌کنم به مادر سرافرازت فکر می‌کنم که گفت: «فرزاد را بهار از من گرفتند ولی هر بهار به میان مردم بر می گردد، مردم هم بابد جلوی ظلم‌ها و ستم‌ها بایستند.»

گفته بودی قوی بمانیم با امید به آزادی، رهایی و نجات جان عزیزان محکوم به اعداممان از چوبه‌های دار ایستاده‌ایم و برای آزادی برابری و عدالت می‌جنگیم

گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، بند زنان زندان اوین»

درباره فرزاد کمانگر
tavaana.org/farzad-kamangar

#بیانیه #گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
24💔14🕊5👍4👌1
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی، در نخستین سالگرد بازداشت هم‌بندی‌اش نسیم غلامی سیمیاری در زندان اوین، متنی نوشت و از مقاومت این زندانی سیاسی تمجید کرد. زندانی‌ای که با اتهامات سنگینی بر اساس اعترافات اجباری مواجه شده و همچنان بلاتکلیف و بدون دریافت حکم زندانی است.

متن یادداشت گلرخ ایرایی به شرح زیر است:


«برای نسیم عزیزم
که سرشار از مقاومت است
و بی ادعاست.
یکسال گذشت که رخت بسته ای از خانه به کوچ در دیار خوف؛ در این زمستان که لاشه‌ی امید بر در گاهش آویخته اند و کورسوی بهاری در انتهایش سو نمیزند. در قساوت زنجيرها عجب ایستاده ای و دلتنگی را به ستوه آوردی؛ در این مجال که مردمان شهر با گریز خود مدارا می‌کنند و تصویر خوف بر دل‌ها سایه افکنده است.

آنگاه که در سرودها و جنازه‌هایی آرمیده در گورها، در جای جای شهر تکرار می‌شدیم و شهر در شقاوت نادانی از قعر حفره‌های خالی مانده‌ی چشم‌خانه‌ها جهان را به نظاره انتظار می‌کشید؛ در میان غریو سکوت مردمانی ایستاده به سان قامتی در تسلیم در طنين نومیدوار دعاهایی هرگز مستجاب نشده؛ آنگاه که همسفران بی آنکه در چشم هامان نظر بتوانند کرد بر باورهامان خنج می‌کشیدند و پیاله بر رُخِ ریا میزدند و شرم جا مانده بر پیشانی‌هاشان بر دردناکی رسوب وحشت در سینه هامان دهن کجی می‌کرد؛ سرودی نغمه‌ی نبرد را نبردی که خوش داشتمش بی آنکه بر آن جسارت حضور یابم.
یکسال پیش بازداشت شد و همچنان بلاتکلیف است. در اعتراض به فقر و فلاکتی که در زندگی‌هامان تنیده شده است و مطالبه‌اش بهتر زیستن بود. نسیم عزیزم را وادار به اعتراف علیه خود کردند و حالا با اتهاماتی سنگین مواجه است وارد کردن اتهامات سنگین در پاسخ به اعتراض و حضور در کف خیابان نه تنها محکوم که نشان از استیصال و کینه‌توزی حکومت و سیستم قضائی و امنیتی آن است. اعتراض حق ما و خیابان از آن ماست.

کسی که به تو و همه ی همانندانت افتخار میکند. گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، زندان اوین»


مرتبط:

روایت یک پرونده، گلرخ ایرایی
https://tavaana.org/case_golrokh/

#نسیم_غلامی_سیمیاری #گلرخ_ایرایی #زندانی_سیاسی
#بیانیه #کف_خیابان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊226👍6
#گلرخ_ایرایی، زندانی سیاسی، در نامه‌ای از زندان، با یادآوری رفتار «اصلاح‌طلبان» در دهه‌ها و سال‌های گذشته به شدت از آن‌ها انتقاد کرد.

او در بخشی از این نامه نوشته:

«از یاد نمی‌بریم، تثبیتِ قدرتِ جمهوری اسلامی و کشتار فاجعه‌بار جوانان در دهه شصت را؛ در روزهایی که شما حزب‌اللهی‌ها و خط امامی‌ها در رأس امور بودید.

انقلاب فرهنگی و اخراج و خانه‌نشین کردنِ دانشجویان و اساتید؛ و برتری دادن به سفاهت در برابر لیاقت را؛ کشتار، شکنجه، تجاوز، تواب‌سازی و وادار کردن زندانیانِ سیاسی به تیرِ خلاص زدن به رفقایشان در زندان‌های دهه شصت را؛ و قتل‌های زنجیره‌ای را که توسط شما و گماشتگانتان در وزارت اطلاعاتِ تحت نفوذتان رُخ داد. وقتی در قتل‌های زنجیره‌ای نزدیک به هزار نفر طی چند سال سلاخی شدند، شما یک تدارکات‌چیِ ساده شدید تا از پاسخگویی شانه خالی کنید و وقتی به جوانان در کوی دانشگاه حمله شد، دست از حمایتشان در خیابان و زندان‌ها کشیدید تا توسط انصار حزب‌الله به خاک و خون کشیده شوند و از پشت بام‌ها به زمین پرت شوند و مفقود شوند بازماندگانشان به حبس‌های طویل‌المدت محکوم شوند.

وقتی در عاشورای ۱۳۸۸ شکل اعتراضات از راهپیماییِ سکوت فراتر رفت و شعارها از مرزهای تعیینی‌تان عبور کرد؛ مردمی که به واسطه‌ی فضای ایجاد شده توسط شما و ادعای رأی‌های مفقود شده‌تان به خیابان آمده بودند را رها کردید تا کشته شوند و به اعدام محکوم شوند و در زندان‌ها مورد شکنجه قرار بگیرند.

هشتادوهشت را مشخصاً شما رقم زدید. برای برگشتن به عرصه‌ی قدرتی که از آن بیرونتان رانده بودند. اما حتی آن زمان هم به صندوق رأی پشت نکردید و روی خونِ مصطفی‌ها و بچه‌های کهریزک «حماسه‌ی دماوند» را آفریدید.
ما مردمِ کف خیابان همیشه سیاهی لشکرتان بودیم تا از پایین فشار بیاوریم و شما از بالا چانه بزنید تا بلکه به بازی قدرت دوباره راهتان دهند.

مردم از اصلاحات گذر کرده‌اند و شما هنوز بر جنازه‌های تلنبار شده‌ی جوانان ایران، وعده‌های محمد خاتمی را دوره می‌کنید. او در سال ١٣٩٨ پس از کشتار معترضان، ما مردم را امواج مخرب خواند و قدردان مقام عظما شد. حالا دوباره به میدان آمده‌اید تا نوجوانی و جوانی نسل‌های بعد از ما را نیز همچون ما تباه کنید. بعد از آن همه فراز و فرود و بعد از افزایش بینش سیاسی جامعه در سال‌های اخیر، باز به میدان آمدید تا با فریب افکار عمومی شعبده‌ای دیگر به راه اندازید. اما از پشت میله‌های زندان هم دیده می‌شود که نه برای پیروزی در انتخابات بلکه برای شکست مردم به میدان آمده‌اید.»

#سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍399💯4🥰2
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی، در بیانیه‌ای بر ضرورت مبارزه علیه اعدام تاکید کرد و نوشت:
«اگر برای لغو اعدام به وفاقی در برابر ماشین کشتار حکومتی نرسیم، فردای بهتری در راه نخواهد بود.»


ورق بزنید و متن کامل بیانیه گلرخ ایرایی را بخوانید.

یادآور می‌شویم بیش از ۷۵ درصد کل اعدام‌های جهان در کشورمان ایران توسط جمهوری اسلامی انجام می‌شود.
در شش ماه گذشته زندانیان سیاسی در زندان قزل‌حصار کرج کارزاری راه انداختند با نام «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» که نقش تاثیرگذاری بر آگاهی‌بخشی به جامعه ایران و البته جامعه جهانی داشته است.
این کارزار، یک حرکت اعتراضی با هدف توقف اعدام‌ها است که از بهمن ۱۴۰۲ به شکل مستقل و فراجناحی و بدون وابستگی از سوی زندانیان سیاسی زندان قزل‌حصار کرج آغاز شد و پس از آن زندانیان دیگر زندان‌ها به آن پیوستند.

مرتبط:

روایت یک پرونده، گلرخ ایرایی
https://tavaana.org/case_golrokh/

#نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندانی_سیاسی
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊19👍9💯4💔4👌1
نامه گلرخ ایرایی از زندان اوین: برای آقا ماشاالله کرمی که ساحلِ زندگی‌اش آشوب شد به یک‌باره از رنجِ بر دار شدنِ فرزندانش محمدمهدی کرمی و محمد حسینی

هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربان‌گاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سوی‌مان تکان‌تکان می‌خورند و گاه از ترسِ شحنه به سوی‌مان مشت می‌شوند در هوا. با لبانی دشنام‌گوی که پیش‌تر در دوستی‌هایِ روییده از بطالتِ هم‌زیستی به روی‌مان لبخند می‌شدند به عاریت.
مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همان‌گونه که از رسوبِ آسایشی این‌چنین در دل‌هاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی این‌چنین بر بُرقع‌هاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسه‌ای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرم‌شان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دست‌هامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.

بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمی‌پنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گل‌دسته‌ها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آن‌گاه که مؤذن در ارتعاشِ کش‌دارِ الله‌اکبر، در خود پیچ و تاب می‌خورد، آن‌دم که شیخِ شهر پله‌های منبر را یک به یک طی می‌کرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیده‌دمان در خود تمام می‌شدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچه‌ای، سوگی بر دل‌ها نشست و تو، ساحلِ زندگی‌ات آشوب شد به یک‌باره و سایه‌های فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بی‌آنکه از آسایش بهره برده باشند.

مردمانی یَلِه در سکوتِ یأس‌انگیزِ خود. با دستانی یخ‌زده در عمقِ جیب‌ها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمن‌ترین نقطه‌ی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردن‌کشان، دارهای افراشته‌ی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسه‌ای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمن‌شان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهره‌هایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهن‌کجی می‌کنند؛ و تو تاب می‌آوری میله‌ها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار می‌شود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خواب‌زده‌گی‌ها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان می‌کند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایه‌های تن‌هاشان بر دیرَک‌ها، هم‌چون یادشان، رنجِ رفتنِ‌شان بر سینه‌هامان و زخمی که از سوگِ توأمانِ‌شان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار می‌شود: «به مامان چیزی نگو...  عزیز اینا برا ورزشه.»

گلرخ ایرایی، شهریور ۱۴۰۳، زندان اوین

#ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کف_خیابان #زن_زندگی_آزادی
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔413👍2
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام منتسب به او منتشر شده، به نامه فائزه هاشمی درباره وضعیت بند زندان زنان اوین واکنش نشان داده است. او در یادداشت خود نامه هاشمی را شبیه به ندامت‌نامه دانسته و نوشته است «با وجود تضادهای ایدئولوژیک و طبقاتی» در بند زنان زندان اوین همواره با فائزه هاشمی در زندان مدارا شده است.

او همچنین در این نامه از بهره‌مندی فائزه هاشمی از بسیاری امکانات خبر داد که سایر زندانیان از آن‌ها محروم بوده‌اند.

هفته گذشته فائزه هاشمی، دیگر فعال سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین در نامه‌ای رفتار برخی از زنان زندانی سیاسی را نقد کرد او روابط و حرکت‌های میان برخی زنان زندانی را «رفتارهای فاشیستی» توصیف کرده و وقایع جاری میان زندانیان را با رویکرد جمهوری اسلامی در قبال جامعه مقایسه کرد.

لازم به ذکر است، امروز فائزه‌هاشمی از زندان آزاد شده است.

گلرخ ایرائی در بخشی از نامه خود نوشته:

زندان عموما ماکِتی از جامعه‌ی بزرگ‌ترِ آن‌سوی‌ دیوار است. مناسبت‌ها را دور هم می‌نشینیم. از سالگرد کشتار خونین ۱۳۶۷ تا هشت مارس. از یکِ مِی تا سالگرد خیزش انقلابی ۱۴۰۱. جلسات بحث و تحلیل، کلاس‌های آموزشی در باب فمینیسم و بررسی احکام اعدام، دیدن فیلم‌های اجتماعی به صورت گروهی و فردی و آموزش زبان و بررسی اتفاقات روز جامعه و جهان، برگزاری شب شعر و جلساتِ ادبی و معرفی و تحلیل کتاب و ورزش گروهی.

با هم و جمعی اعتصاب غذا کردیم و بارها در تحصنِ جمعی علیه اعدام و سرکوب، شب را در برابر افسر نگهبانی بند یا در هواخوری زندان به صبح رساندیم و هر بار حضورمان را با جامعه‌ای که خواستند از آن حذف و جدای‌مان کنند پیوند زدیم. سرود خواندیم و شعار دادیم بی‌آنکه از تبعاتِ تهدیدها هراسی به دل راه دهیم. بر قطعِ تحمیلیِ ارتباطِ خود با جامعه غلبه و شورِ مبارزه را در خود و دیگری تقویت کردیم و همچنان به هدف می‌اندیشیم. چرا که ما «باور»ی داریم که شاکله و اساسِ مبارزه‌مان است و حیاتِ سیاسی‌مان را رقم می‌زند.

این گوشه‌ای از «ما» و روزمره‌گی‌هامان است.

مایی که در کنار شنیدن اخبار هولناک، تحلیل‌های هولناک‌تری را می‌شنویم.

ساعت ۹ صبحِ ۱۷ آذر ۱۴۰۱ به دار آویخته شدن محسن شکاری از شبکه خبر تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام شد.

صدای فائزه هاشمی رفسنجانی هم‌بندی افشاگر! از یاد نمی‌رود که بعد از خبر گفت: «خب اینا که معترض نیستن. اینا خطرناکن. اگه نکشن‌شون چه‌کار کنن باهاشون...»

متن کامل این نامه:
tinyurl.com/GolRfa
#گلرخ_ایرایی
#فائزه_هاشمی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔30👍92
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، در پی انتقال چهار زندانی سیاسی عرب خوزستانی به سلول انفرادی پیش از اعدام، در بیانیه‌ای خواستار مخالفت همه‌جانبه با مجازات اعدام شد و تاکید کرد که مخالفان مجازات اعدام، بایستی مقابل اعدام افرادی مخالف با مشی سیاسی خود و حتی متهمان غیر سیاسی هم بی‌تفاوت نباشند.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

گلرخ ایرایی برای لغو مجازات اعدام باید به مخالفت همه جانبه با آن برخاست

برای مبارزه با مجازات وحشیانه ی ،اعدام نمیتوانیم فقط در برابر
اعدام های سیاسی یا در برابر احکام مرگ صادره برای همسویان سیاسی خود واکنش نشان بدهیم برای لغو مجازات اعدام باید بتوانیم هر حکم مرگی حتا برای مجرمی که ابعاد جرمش در نظرمان بسی هولناک است را نیز محکوم کنیم.
آنچه مسلم است اینکه جمهوری اسلامی فراتر از گسترش فقر و فساد و فلاکت نگرشی را در جامعه نهادینه کرد که خود محل بحث است. با وجود افزایش آمار اعدام‌ها بخش قابل توجهی از جامعه هنوز به آن حساسیتی نشان نمی‌دهد و درصد زیادی از جامعه نیز بسته به جرائم، ملیت، قومیت و جنسیت محکوم و تضادها یا همسویی سیاسی و عقیدتی موجود واکنش نشان می‌دهند.
گاه در مواجهه با رویدادی درمی‌یابیم به نقیض خود و به آنی که به انکارش برخاسته بودیم، بدل شده‌ایم.
تناقض در مواجهه با احکام مرگ و تبدیل محکومان در صف اعدام به خودی و ناخودی جز ویرانی آنچه ساخته‌ایم، نیست. در نظر گرفتن شاخص‌هایی در واکنش به احکام مرگ که قطعا منجر به تلطیف فضا به نفع عامل سرکوب و کشتار می‌شود، رذیلانه‌تر از قتل سیستماتیک است.

اگر در واکنش به شنیدن «اعدام گرفت» می‌گوییم «برای چه» به معنای پذیرش حکم مرگ برای آن دسته افرادی است که مجرمیت‌شان در دایره‌ی معادلات ما نمی‌گنجد و حکومت را محق به کشتن آنان می‌دانیم.
برای لغو مجازات اعدام باید به مخالفت همه جانبه با آن برخاست.

گلرخ ایرایی مهر ۱۴۰۳، زندان اوین


#عدنان_غبیشاوی (موسوی) #على_مجدم #معین_خنفری #محمدرضا_مقدم #حبیب_دریس و #سالم_موسوی (آلبوشوکه) در یک پرونده مشترک به اعدام محکوم شده‌اند و دیروز چهار نفر از آن‌ها به انفرادی منتقل شده‌اند.

#بیانیه #گلرخ_ایرایی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍224
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، در واکنش به قتل حکومتی جمشید شارمهد، خواستار اعتراض به اعدام همه افراد فارغ از هرگونه اختلاف عقیدتی و فکری شد. او قتل جمشید شارمهد را نشانه استیصال رژیم رو به زوال اسلامی دانست. متن بیانیه گلرخ ایرایی به شرح زیر است:


«قتل جمشید شارمهد نشان دهنده استیصال رژیم رو به زوال اسلامی است

برای گفتن #نه_به_اعدام باید نام او که در دورترین نقطه سیاسی و عقیدتی از ما ایستاده است را نیز با همان آهنگ و خشمی که نام رفقای‌مان را بر زبان می‌آوریم فریاد کنیم.

ریسمانِ استبداد بر گردن همه‌مان روز به روز فربه‌تر می‌شود. این ریسمان قطور و زنجیر ستم زمانی پاره خواهد شد که سرکوب و کشتار سیستماتیک متوقف شود. نه فقط برای دایره‌ی خودی‌هایمان، بلکه برای همه آنانی که با آن دست به گریبانند.

قتل جمشید شارمهد نشان‌دهنده‌ استیصال رژیم رو به زوال اسلامی است. رژیمی ورشکسته، دچار بحران مشروعیت و دست به ماشه که با برپاکردن چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش هویت و حیات یافته است.

گلرخ ایرایی
آبان ۱۴۰۳، زندان اوین»

#گلرخ_ایرایی #جمشید_شارمهد #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍324
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنان شجاع و آزادی‌خواه امروز ایران، فراتر از افسانه‌ها و اسطوره‌های تاریخی

دکتر حسن باقری‌نیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی به مناسبت روزی که توسط حکومت به عنوان روز زن شناخته می‌شود، ضمن اشاره به این که بزرگداشت مقام زن باید بر پایه واقعیت‌ها و شجاعت‌های زنان معاصر صورت گیرد، نه اسطوره‌ها و افسانه‌های گذشته، بر اهمیت زنان در جنبش زن، زندگی، آزادی تأکید کرد. او گفت:

«برای بزرگداشت مقام زن نیازی نیست به اسطوره‌ها، افسانه‌ها یا مذاهب رجوع کنیم. جنبش زن، زندگی، آزادی به اندازه کافی زنان شجاع، آزاده و شریفی را به ما معرفی کرده است.»

وی در سخنان خود از زنانی یاد کرد که در راه آزادی جان خود را از دست دادند، از جمله نیکا، سارینا، آرمیتا، حدیث، غزاله، یلدا، مریم آروین، و آیدا رستمی. همچنین به زنانی اشاره کرد که در جریان اعتراضات، بینایی خود را از دست داده‌اند، مانند کوثر افتخاری، نیلوفر آقایی، و الهه توکلیان.

باقری‌نیا از زنان مقاومی که همچنان در صف اول مبارزات ایستاده‌اند نیز یاد کرد، از جمله فاطمه سپهری، نرگس محمدی، پرستو احمدی، مطهره گونه‌ای، ویدا موحد، ویدا ربانی، و نرگس فداکار. او تأکید کرد که این زنان با ایستادگی و شجاعت خود الهام‌بخش هستند و باید قدر آن‌ها را دانست.

در ادامه، او از همکاران اخراجی‌اش در دانشگاه به دلیل حمایت از دانشجویان و دفاع از حقوق آن‌ها یاد کرد: دکتر آمنه عالی، دکتر حمید خادمی، دکتر منا خاتمی، و دکتر نگار زیلابی. باقری‌نیا این اساتید را "نمونه‌هایی از شرافت علمی و انسانی" توصیف کرد و افزود: «این بانوان شجاع، نه‌تنها به مبارزه در برابر بی‌عدالتی ادامه می‌دهند، بلکه الگویی برای مقاومت در برابر سرکوب هستند.»

#زن_زندگی_آزادی #زنان_ایران #فاطمه_سپهری #نسرین_شاکرمی #نرگس_محمدی #نیلوفر_آقایی #پرستو_احمدی #ویدا_ربانی #نیکا_شاکرمی #حدیث_نجفی #غزاله_چلابی #مریم_آروین #آیدا_رستمی #مهبانو_خشنودی #نرگس_فداکار #محبوبه_رضایی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی .... #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
33👍7💯1
گلرخ ایرایی از زندان اوین:
حالِ خوبِ ما نقطه‌ی مرگِ ستمگر است

نامه‌ی گلرخ ایرایی روایت‌هایی از رنج، مقاومت و امید در سخت‌ترین شرایط زندان است. او تجربه‌های شخصی و مشاهدات خود را از زندان‌های مختلف ایران بازگو می‌کند و به قصه‌های هم‌بندی‌هایش که محکوم به اعدام بودند، می‌پردازد. برخی بخش‌های نامه به شکل عینی در ادامه آورده شده است:

"رنج زندان نه دیوارهاست و نه بیهودگی مدامی‌ست که رهایت نمی‌کند. دستان بسته‌ات است آن‌گاه که با فوجی از مأموران می‌رود و پشت درهایی که یک به یک قفل می‌شوند جا می‌مانی، با صدایت که گم می‌شود در هیاهوی بی‌حوصلگی‌های شبی دیگر که آخرین شب زندگی‌اش است. آخرین شب زندگی او که کمی آن‌سوتر در سلولی ایستاده یا نشسته، اذان صبح را انتظار می‌کشد و طلوع آفتاب را که غروب بودنش خواهد شد."

او از لحظاتی می‌گوید که با رفتن هم‌بندی‌ها به سوی مرگ، بند زنان خلأیی عمیق تجربه می‌کرد:

"دو هفته بعد از ورودم به زندان قرچک در سال ۱۳۹۸، «فاطمه قزل» و «نرگس طباطبایی» را هم‌زمان برای اجرای حکم مرگ از بند خارج کردند و به سلول انفرادی بردند... نرگس را می‌بردند، اشک می‌ریخت و به بچه‌ها دل‌داری می‌داد. می‌گفت شرایط را پذیرفته و از چیزی نمی‌ترسد. می‌گفت بعد از رفتنش گریه نکنند و شاد باشند و مثل روزهای دیگر عصرها رادیو آوا گوش کنند."

او همچنین از لحظات مقاومت و شادی در بند می‌نویسد، زمانی که با وجود تهدید مأموران، شادی را به زندان برمی‌گرداندند:

"رقصیدن در زندان قرچک ممنوع بود... اما فضا را شکسته بودیم و بچه‌ها از دستور مأموران سرپیچی می‌کردند. قزل و نرگس رفته بودند اما لحظات شادی که کنارمان بودند تا مدت‌ها مرور می‌شد. حتی کمی بعد یکی از بچه‌ها رقص قزل را هم‌زمان با آهنگ مورد علاقه‌اش تقلید می‌کرد. برخی اشک می‌ریختند و برخی می‌خواستند ادامه بدهد."

یکی از تأثیرگذارترین روایت‌های او مربوط به معصومه زارعی است، زنی که در روزهای آخر زندگی‌اش نیز روحیه‌اش را از دست نداد:

"معصومه زارعی... با شوری وصف‌ناشدنی بچه‌ها را که پنهانی اشک می‌ریختند از تخت‌ها بیرون کشید. چند دقیقه بعد همه وسط اتاق بودند. برخی با اشک و برخی هم برای دقایقی همه چیز را فراموش کرده بودند... غروبِ چند روز بعد معصومه را از بند خارج کردند... در برابر چشمان دخترش به دار آویخته شد. صدای نعره‌های دختر نوجوان معصومه را از پشت دیوارها می‌شنیدیم که می‌خواست مادرش را از طناب جدا کند."

در پایان، گلرخ پیام مقاومت و امید را برجسته می‌کند:

"حالِ خوبِ ما نقطه‌ی مرگِ ستمگر است... در اوج سختی‌ها و در فضایی که مدام رنج و اندوه بر سر آوار می‌شود، می‌توان وجه مثبتِ داشته‌ها را دید و آن را به همبستگیِ بیشتر، تمرینِ مقاومت و رمز ایستادگی بدل کرد."

#گلرخ_ایرایی #بیانیه #بند_زنان_زندان_اوین #رقص #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔30🕊5👍2
گلرخ ایرایی:
برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم

گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوبن، در بیانیه‌ای در خصوص مبارزه با مجازات اعدام بر این موضوع تاکید می‌کند که لغو مجازات اعدام نه خودبه‌خود و نه با تمایل حاکمان انجام می‌شود، بلکه نیازمند پرداخت هزینه و اعتراض علنی است. جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات، تحریک افکار عمومی و سناریوسازی، تلاش می‌کند اعدام‌ها را مشروع جلوه دهد. هر سال صدها نفر اعدام می‌شوند، اما جامعه همچنان نظاره‌گر است. تنها راه توقف چرخه قتل‌های حکومتی، حضور میدانی، آگاه‌سازی عمومی و حمایت از خانواده‌های محکومان به مرگ است. تغییر بنیادین در گرو قیام علیه این مجازات وحشیانه است.

متن کامل بیانیه خانم ایرایی به شرح زیر است:

لغو مجازات اعدام نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان انجام نمی‌شود. برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم.

یک سال پیش پدر و مادر محمد قبادلو در نیمه‌شبی سرد پشت درهای بسته‌ی زندان قزل‌حصار، کمی آن‌سوتر از جایگاهِ اعدامِ فرزندشان، که تنها یک دیوار با آن‌ها فاصله داشت، طولانی‌ترین شبِ زندگی خود را به تنهایی سپری کردند.

چند روز بعد چهار زندانی کورد را به همین شکل و در تلخیِ بی‌یاوریِ خانواده‌هاشان بر دار کردند. دریغ از حضوری حتا انگشت‌شمار در کنار خانواده‌ها که جز هم‌دردی، نشان از اعتراض به احکام مرگ و تلاش برای لغو مجازات اعدام داشته باشد.

سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی به دار کشیده می‌شوند؛ اما نه‌تنها هنوز اعدام‌ها و افزایش آمار آن به دغدغه‌ی ما بدل نشد بلکه دستان خانواده‌های محکومان به مرگ که گاهی به‌سوی ما بلند شده نیز همواره در خلاء بی‌مهری و بی‌تفاوتی رها شده است.

جمهوری اسلامی با استناد به فقه و روایات و احادیث از ابتدای قبضه‌ی قدرت تا کنون صدها هزار جان عزیز را گرفته است و تمایلی بر عقب نشستن از موضع خود بر سر مجازات اعدام نشان نمی‌دهد. بعضا مخالفت‌ها با مجازات اعدام را نادیده می‌گیرد و وانمود می‌کند صدای بلند اعتراض به قتل‌های حکومتی را نمی‌شنود.

تجمعات خیابانی علیه اعدام را سرکوب می‌کند و در زندان‌ها نیز با معترضان به اعدام، برخوردی مجرمانه دارد.

بازداشت گسترده‌ی مردم کوردستان بعد از اعتصاب سراسری که در مخالفت با اعدام انجام شد و محکومیت و محرومیت زندانیانی که به اجرای حکم رضا رسائی در زندان اعتراض کرده بودند، نمونه‌هایی از برخورد قهرآمیز سیستم با مخالفان اعدام است.

همه‌ی این‌ها درحالی‌ست که طی یک‌سال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کج‌فهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق می‌دهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعب‌آور بهره می‌برد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه می‌کند.
حکومت همواره در تلاش است برای مشروعیت‌بخشی به مجازات اعدام. در پرونده‌هایی هم‌چون پرونده‌ی آرمان کودک_مجرمی که در آذر ۱۴۰۰ اعدام شد، با برگزاری شوی تلوزیونی در صددِ اقناع مردم برای مشروعیت‌بخشی به حکم اعدامی دیگر برآمد.
در خصوص حکم مجاهد کورکور در جریان قتل حکومتیِ کیان پیرفلک نیز قصد تحریک افکار و عواطف عمومی علیه محکوم به اعدام را داشت که با هوشمندی خانواده‌ی کیان مواجه شد.
در قتل دلخراش نیان کودکِ بوکانی و اخیرا قتل دردناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران پیش از پیگیریِ چراییِ وقوع فجایع، با تحریک افکار عمومی سعی در ادامه‌ی روند قتل‌های حکومتی و تهی نمودنِ بنیه‌ی مخالفانِ اعدام دارند.

برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیش‌بردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانه‌ای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیه‌پذیر یا عادی‌سازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جان‌های عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آن‌چه در حال وقوع است کنیم.
ما مسیر زندان‌ها را می‌شناسیم. برای ملاقات عزیزان‌مان و گاهی استقبال از عزیزان آزاد شده در تجمعاتی که هزینه‌ای را بر ما تحمیل نمی‌کنند، حاضر می‌شویم؛ اما برای همراهی با خانواده‌های محکومان به مرگ و حتا در آخرین شب زندگی فرزندشان که خانواده‌های‌شان دست یاری‌مان را طلب می‌کنند، حاضر به همراهی با آنان نیستیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطه‌ی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود.

ادامه در لینک زیر:
https://tavaana.org/iraie_golrokh/

#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍38💔8🕊1
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، نامه‌ای تأثیرگذار دربارهٔ وریشه مرادی، هم‌بندی‌اش که به اعدام محکوم شده، نوشت.

متن این نامه به شرح زیر است؛

نامه گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی درباره #وریشه_مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام هم‌بندش در بند زنان زندان اوین: یکی از کسانی که کودکان کوبانی را از حمله‌های مرگ‌بار داعش نجات داده بود، در کنارمان است!

شرف را بر جان ارجح داشتن فداکاری مطلق است و از اویی بر می‌آید که اهل مصالحه با ناحق نیست، حتا به بهای جان.

یک سال و چند ماه پیش، در یکی از شب‌های سرد زمستان وارد بند شد. کمی پیش‌تر نامش را از رفقا شنیده بودیم که نگرانش بودند و سراغش را می‌گرفتند. منتظر آمدنش بودیم. بعد از پنج ماه انفرادی آمد و خیلی زود با همه صمیمی شد. ناخودآگاه با زینب قیاسش می‌کردم. زینب که حالا هجدهمین بهار را در زندان سپری می‌کند و هر چه از او شنیده ایم مقاومت و ایستادگی‌ست.
یک بار که حرف از #زینب_جلالیان و مقاومتش بود، یکی از میان محفل گفت: «اگر به اعتراف تلویزیونی راضی می‌شد الان تو خونه‌ش بود.»
زینب نزدیک به دو دهه است که به خانه نرفته و طی این سال‌ها از زندانی به زندان دیگر و از شهری به شهر دیگر تبعید شد. به خانه نرفت اما در جای درست ایستاده است و مقاومتش گرمابخشِ خانه‌ی دل‌هامان شد. وریشه هم سال‌هاست که درِ خانه را پشت سر بست و رفت تا شعاری که همواره بر لب دارد را زندگی کند. «برای عقاب بلندپرواز آسمان‌ها، چگونه زیستن مهم است؛ نه چه اندازه زیستن.»
و چگونه زیستن را معنا بخشید در کوه‌های کوردستان و در راهی سخت پر فراز و نشیب در میدان نبردی نا‌برابر با نیروهای داعش که برای احیای بردگی آمده بودند و بر کودکان هم رحمی نداشتند.
و حالا وریشه مرادی، یکی از همان پیشمرگه‌هایی که با گیس‌های بافته شده و دستمالی با گل‌های رنگ و وارنگ بر سر، کودکان کوبانی را از حمله‌های مرگ‌بار داعش نجات داده بودند، در کنارمان است. با آرامشی عجیب در برابر حکم مرگی که گاه برای عوض شدنِ حال‌مان با آن هم شوخی می‌کند و با خنده‌ای که چالِ روی لُپ‌ش را عمیق تر می‌کند، می‌گوید: «این حکم برای اجراست.»

و ما که بغض می‌شویم و می‌خندیم و به این فکر می‌کنیم که آن‌چه می‌گوید اگرچه آتشی بر جان است، اما عظمتِ شکستنِ مرگ است در صدای زنی که مرگ را به زانو درمی‌آورد؛ به مقاومتی که آن را زندگی می‌کند.
به جنگ داعش رفته بود در روزهایی که ما سرودهای کوبانی را زیر لب زمزمه می‌کردیم و پیروزِ جنگِ کوبانی شد و از مردم بی‌پناه روژآوا در برابر حملات وحشیانه‌ی داعش دفاع کرد. در جمعِ پیشمرگه‌هایی که رویا و جوانی را و خانه و یار و دیار را پشت سر گذاشتند و درِ خانه را به مقصدِ دفاع از خلق‌های تحت ستم پشت سر بستند و هر روز به شکلی با مرگ دست به گریبان شدند. وریشه از میدان نبردی تن به تن با داعش می‌آید که دشمن مشترک همه (حتا دولت‌های در تخاصمِ با یکدیگر) است. شاید بخشی از آرامشِ امروزش به سبب مواجهه‌ی هر روزه‌اش با مرگ در میدان نبردی نابرابر بر سرِ زندگی باشد. بر سرِ زندگیِ کودکانِ آواره‌ای که باید پس از آن‌که شاهد بردگی جنسی مادرانشان و سرهای بریده شده‌ی پدرانشان بودند، دوباره به زندگی برمی‌گشتند و دوباره کودکی می کردند.
مثل صدها و هزاران همرزم‌اش در میدان نبردی تن به تن، که از زمین و آسمانش مرگ می‌بارید، ایستاد و ناجیِ مردم بی‌پناهی شد که اگر وریشه‌ها را نمی‌داشتند، دستانشان در میانه‌ی این بربریتِ دوباره هجوم آورده، بی یاور رها می‌شد. ایستاد و زندگی بخشید چرا که پر از شوق زندگی‌ست.
پُر از زندگی‌ست وقتی از «حیات آزاد» می‌گوید و «انقلابِ ذهنیتی» را تعریف می‌کند. حرف‌هایش شنیدنی ست اگرچه باورهایمان در دورترین نقطه از هم و بی تلاقیِ در هم بوده باشند. وریشه این دیوارها را که تا بلندای آسمانِ زندگی‌هامان را در برگرفته، دیوارهایی می‌بیند «که مشت‌های هزاران مبارز روی آن حک شده است» و با تاکید بر این‌که «هیچ چیزی نمی‌تواند کوچک‌ترین تردیدی در انجام وظایف انسانی‌اش ایجاد کند»، مرگ را نرم می‌کند؛ برای ما که بیش از خودش شوق رهایی‌اش را داریم و برای خودش که از زخمی عمیق بر پیکرش در جنگِ با داعش، جان به‌در برده است و رفقای بسیاری در آغوشش جان داده‌اند.

«داعش سر می‌برید، جمهوری اسلامی سر به دار می‌دهد»؛ این را که می‌گوید کابوسِ یک عمر شنیدنِ صدای اذان صبح و خوفِ بر دار شدنِ آدم‌ها در ذهن تداعی می‌شود.
وریشه هر روزش را با جمله‌ای که بر بالین‌ش با خطی زیبا نوشته است آغاز می‌کند. «ای زندگی یا با تو نخواهم زیست یا تو را با آزادی خواهم آراست.»

متن کامل در لینک زیر:
https://tinyurl.com/2s4y2dc2

#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍197
نسبت به احکام اعدام سِر شده‌ایم

نوشته گلرخ ایرایی درباره خبر اعدام قریب‌الوقوع حمید حسین‌نژاد


«نسبت به احکام اعدام سِر شده‌ایم.

نگاه می‌کنیم. آهی و افسوسی. گاهی چشمی هم تر می‌شود. برای آسوده کردن وجدان خود پناه می‌بریم به «که بود؟» و «چه کرد؟» ها.
چیزی پیدا می‌کنیم و درحالی‌که اشکِ گوشه‌ی چشم را با نوک انگشت روی صورت محو می‌کنیم، حزبی بودن یا عضویتش در گروه یا وابستگی‌اش به جریان، تفکر یا ایدئولوژی خاصی را مرور می‌کنیم یا عکسی پیدا می‌کنیم که پوزیشن‌اش مورد پسندمان نیست و راضی می‌شویم به اینکه «حق‌اش نبود ولی نمی‌بایست می‌کرد» و نفسی از سر اندوه اما به آسودگی بالا می‌آید...
ما مخالفان اعدام که در فضایی آزاد، در خانه یا پشت میزهای کارمان از پشت گوشی‌هایی با سکیوریتیِ بالا هستیم و همه‌ی جوانب را رصد می‌کنیم مبادا شناسایی بشویم.
غافلیم از آن‌که برای لغو مجازات اعدام، برای پایان دادن به چرخه‌ی کشتار سیستماتیک که یکی از ارکان جمهوری‌اسلامی است، باید پشت در زندان‌ها صف بکشیم و #نه_به_اعدام  را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم. از پشت درهای بسته‌ی خانه‌های امن‌مان آن‌چه می‌کنیم بیهودگی‌ست.
#حمید_حسین‌نژاد_حیدرانلو  را برای اجرای حکم مرگ به انفرادی می‌برند.
جمعه صبح مردی جوان را به دار می‌آویزند.
جمعه صبح سه کودک بی‌پدر می‌شوند.
جمعه صبح یک خانواده عزادار می‌شوند.
جمعه صبح یک بار دیگر «ما» به جمهوری‌اسلامی اثبات می‌کنیم که جامعه‌ای در خواب هستیم.
اثبات می‌کنیم سحرگاهانش اگر با هزاران چوبه‌ی دار آغاز شود هم سدی بر سر راهش نخواهیم شد. همان‌طور که از کنار اعدام ۲۱ #بلوچ که طی یک هفته کشته شدند بی‌تفاوت گذر کردیم و اعتراضی نکردیم.
ما وجدان‌های بیدارِ فضای مجازی که خود را در شعرها و شعارهایمان به رخ می‌کشیم و شهرِ بی‌دار را وعده می‌دهیم، نسبت به کشتار رژیم سِر شده‌ایم.
شب اعدام #محمد_قبادلو فریادهای مادرش از پشت در قتل‌گاهِ فرزندش، ما را از خانه‌هایمان بیرون نکشید. همچنان کنج امن‌مان را رها نخواهیم کرد.

گلرخ ایرایی
فروردین ۱۴۰۴
زندان اوین»

#بیانیه #حمید_حسین_نژاد #گلرخ_ایرایی #حمید_حسین‌نژاد_حیدرانلو #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊20👍11💔5
گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست

تو زندان سکوت معنایی نداره. همه‌جا پر از صداست اما صدایی که نمی‌شه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور می‌کنه و می‌تونه اون‌چه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت می‌شه. این‌جا شبا بهتر می‌شه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پله‌هایی که مسدود شده و پشتِ در‌ش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو می‌بندی، فقط می‌تونی تو صدای تهویه‌ی صنعتی قراضه‌ای که کنارت زوزه می‌کشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویه‌ی صنعتی _که تا قبل از این فکر می‌کردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی می‌شه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دهه‌ی گذشته‌ی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اون‌قدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبه‌ای هولناکی رو به‌دست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایه‌ی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک می‌زدم. نیمه‌شب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ...  _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل می‌کردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتین‌هایی که نزدیک می‌شدن
صدای کلید که تو قفل آهنی می‌چرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زده‌ی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگه‌ی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتین‌های سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَن‌هایی که به هم می‌سابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا می‌کرد
صدای کوبیده شدنِ تن‌ها به در آهنی که نیمه‌باز مونده بود
صدای نفس‌های سنگینی که از سلول‌های کناری به گوش می‌رسید
صدای پوتین‌هایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی می‌کردن و صدای دمپایی پلاستیکی‌ای که از لابه‌لایِ کوبش پوتین‌ها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کش‌دار و کر کننده در‌ اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته می‌شدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده می‌شد و تو صدای خواب‌آلود موذن گم می‌شد
صدای خمیازه‌ی راننده‌ی آمبولانسی که بی‌حوصله به ماشین‌اش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام می‌کرد
و صدای سقوط دانه‌های تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنه‌ی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه می‌کرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که می‌خواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویه‌ی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپایی‌هام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی این‌جا تنها می‌شدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُل‌قُل آب همه‌چیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلق‌اش داره کندتر و کندتر می‌شه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچه‌ی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفس‌هایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی می‌کنیم.
اما اون‌که پشت قتل‌گاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار می‌کشه، بیش از ما مرگ رو زندگی می‌کنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم می‌خواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوس‌ها. اما برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفش‌مونو می‌بستیم و در خونه رو به هم می‌کوبیدیم و می‌رفتیم پشت در زندون. دست‌کم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگ‌بار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اون‌که فقط یه «صدا» باشه، تداعی اراده‌ست. اراده‌ی جاری شدن.

گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین

#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.

#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊23💔8👍6