اگر نیستت چیزْ لَختی بوَرز
که بیچیزْکس را ندارند ارز
مروّت نیابد که را چیز نیست
همان جاهْ نزدِ کسش نیز نیست
چو خشنود باشی تنْآسان شوی
وگر آز ورزیْ هراسان شوی
نه کوشیدنی کآن تن آرَد به رنج
روان را بپیچانَد از آزِ گنج
ز کارِ زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابیْ به دادْ آفرین
#شاهنامه_فردوسی
امید که در واپسین هفتهی پاییز:
همآوازِ تو بخت خندان بود
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
که بیچیزْکس را ندارند ارز
مروّت نیابد که را چیز نیست
همان جاهْ نزدِ کسش نیز نیست
چو خشنود باشی تنْآسان شوی
وگر آز ورزیْ هراسان شوی
نه کوشیدنی کآن تن آرَد به رنج
روان را بپیچانَد از آزِ گنج
ز کارِ زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابیْ به دادْ آفرین
#شاهنامه_فردوسی
امید که در واپسین هفتهی پاییز:
همآوازِ تو بخت خندان بود
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻فلاسک، Flask، Flasque:
- فِلِشک(از دید آوایی به «فلاسک» نزدیک است و بهتر در یاد میماند)
- دمابان
- آبدان
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#فلاسک #Flasque #Flask
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻فلاسک، Flask، Flasque:
- فِلِشک(از دید آوایی به «فلاسک» نزدیک است و بهتر در یاد میماند)
- دمابان
- آبدان
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#فلاسک #Flasque #Flask
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
☀️ پیدایش شب چله و نبرد با اهریمن بد کنش
☀️ شب چله درازترین شب سال و نخستین شبِ زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است. جشن #چله جشن بزرگداشت «ایزد مهر» است. «مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان زردشتی و نامش برابر با دوستی و پیمان است و خورشید نیز نماد اوست. جایگاه مهر که نگهبان پیمان و دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
☀️ به شب چله #یلدا هم میگویند. یلدا به مانک «زایش» است. چون این شب، شب زایش ایزد مهر یا میترا به شمار میآمده است. نام آن شب چله است، چرا که نشاندهندهی آغازِ چلهی بزرگ است. آنچه از آیینهای شب چله یا شب یلدا میان همهی ایرانیان بر جای مانده است شبنشینی در این درازترین شب سال است. در این شب، میوههای پاییزی همچون انار و خرمالو و هندوانه و سیب و بِه و انگورهای آویخته، زینتبخشِ خوانِ شب چلهاند. نهادن این میوهها بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی است به اهورامزدا. ایرانیان به گردِ این خوان به شادی مینشینند.
شادی بنیادِ جشنهای ایرانی است.
☀️ انگیزهی آفرینش شادی، برپایهی نبیک پارسیگ (کتاب پهلوی) بُندَهش (= آغاز آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند. واژگونهی آن، اندوه و زاری اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد. با چنین نگرشی ایرانیان شب چله را هر چند اهریمنِ بدکنش در آن میتازد به شادی و خوشی و پایکوبی سپری میکنند و مینوشند و گفتوگو میکنند و از آنجا که با این شب زمستان آغاز میشود و میوهای هم دیگر پرورش نمییابد، این خوانِ خوراکی و میوه پرشگون بودند و نشانهای است از اینکه با آمدن زمستان باز هم خوان و خانهی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود.
☀️ در این میان گاهی مادربزرگها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای خانواده بازگو میکنند و پدربزرگ یا سالخوردهای دیگر بخشهایی از شاهنامهی فردوسی را میخواند و از رزمهای پهلوانی و سرفرازی و آزادیخواهی ایرانیان سخن میگوید.
ایرانیان بدینگونه به پیشباز «چلهی بزرگ» میروند که از یکم دی آغاز میشود و دهم بهمن به سر میآید. در این چهل روز سرما استخوانسوز میشود و پس از آن «چلهی کوچک» فرامیرسد که تا بیستم اسپندماه دنباله دارد و در آن سرما رو به کاستی میرود و نویدبخش فرارسیدن بهار است. نویدبخش از میان رفتن سرما و شکفتن شکوفهها.
☀️ در شهرستانهای ایران آیینهای شب چله گستردگی بیشتری دارند. در کرمان که بیشینهی مردم تا بامداد بیدار میمانند بر این باورند که کارن (قارون) در نمای هیزمشکنی که پشتهای از هیزم بر دوش دارد به خانهی نیکوکارانِ بیچیز میرود و هیزمی به آنان میدهد و آن هیزم شمشِ زر میشود و آنان را از تهیدستی میرهاند. گفتنی است که در روزگاران گذشته برخی از مردم به این امید چلهنشینی میکردند که قارون به دیدنشان بیاید و به پاسِ این چلهنشینی شمش زرین به آنان بدهد. این باور یادآورِ بابانوئل در کریسمس است و کاری که او در این روزها انجام میدهد و این نشاندهندهی آن است که این دو باور آبشخوری یکسان دارند.
☀️ در شب چله در بخشهایی از آذربایجان دختری که شوهر کرده است خانوادهاش برای او پیشکشی میفرستند. در خوی و شهرهای دیگرش پشمک میبرند و این شاید به شوند همانندی پشمک به برف زمستانی باشد.
در روستاهای خراسان خانوادهی پسری که تازه زن گرفته است برای دختر پیشکش میفرستند. این آیینهای فرستادن پیشکشی در خراسان و آذربایجان نشانگر پیوندِ این شب با زایش است.
☀️ در فرهنگ دهخدا دربارهی پیوند شب یلدا با زایش مسیها (مسیح) گفته شده است که یلدا واژهای سریانی است به مانک (میلاد) تازی و چون شب یلدا را با زایش مسیها برابر میکردهاند از این رو بدین نام نامیدهاند. جشن زایش مسیها (نوئل) که در ۲۵ دسامبر نگاشته شده، برابر پژوهش جویندگان و در بنیاد جشن پیدایش میترا (مهر) بوده که ترساییان (مسیحیان) در سدهی چهارم ترسایی(میلادی) آن را روز زادن عیسا گذاشتهاند. سُرایندگان زلف یار و همچنین روز دوری را از دید سیاهی و درازی بدان همانند کنند و از سرودههای برخی از چامهسرایان مانند سنایی و امیرمعزی پیوند بین مسیها و شب چله دریافت میشود.
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
☀️ بازخَنها (منابع):
۱- آیینی به قدمت تاریخ، مجله میراث فرهنگی، ۳۰ آذر ۱۳۹۵، «محمد عجم»
۲- نامه سال ۲۰۰۷ بنیاد میراث پاسارگاد به یونسکو برای نگاشتن شب چله در میراث معنوی جهانی
۳- روزنامهی مردم سالاری يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹
۴- همنشین بهار: شبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی
۵- آیینهای یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال، مجله دریای پارس
۶- راهنمای زمانِ جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان «رضا مرادی غیاثآبادی»
☀️ @AdabSar
☀️ شب چله درازترین شب سال و نخستین شبِ زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است. جشن #چله جشن بزرگداشت «ایزد مهر» است. «مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان زردشتی و نامش برابر با دوستی و پیمان است و خورشید نیز نماد اوست. جایگاه مهر که نگهبان پیمان و دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
☀️ به شب چله #یلدا هم میگویند. یلدا به مانک «زایش» است. چون این شب، شب زایش ایزد مهر یا میترا به شمار میآمده است. نام آن شب چله است، چرا که نشاندهندهی آغازِ چلهی بزرگ است. آنچه از آیینهای شب چله یا شب یلدا میان همهی ایرانیان بر جای مانده است شبنشینی در این درازترین شب سال است. در این شب، میوههای پاییزی همچون انار و خرمالو و هندوانه و سیب و بِه و انگورهای آویخته، زینتبخشِ خوانِ شب چلهاند. نهادن این میوهها بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی است به اهورامزدا. ایرانیان به گردِ این خوان به شادی مینشینند.
شادی بنیادِ جشنهای ایرانی است.
☀️ انگیزهی آفرینش شادی، برپایهی نبیک پارسیگ (کتاب پهلوی) بُندَهش (= آغاز آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند. واژگونهی آن، اندوه و زاری اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد. با چنین نگرشی ایرانیان شب چله را هر چند اهریمنِ بدکنش در آن میتازد به شادی و خوشی و پایکوبی سپری میکنند و مینوشند و گفتوگو میکنند و از آنجا که با این شب زمستان آغاز میشود و میوهای هم دیگر پرورش نمییابد، این خوانِ خوراکی و میوه پرشگون بودند و نشانهای است از اینکه با آمدن زمستان باز هم خوان و خانهی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود.
☀️ در این میان گاهی مادربزرگها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای خانواده بازگو میکنند و پدربزرگ یا سالخوردهای دیگر بخشهایی از شاهنامهی فردوسی را میخواند و از رزمهای پهلوانی و سرفرازی و آزادیخواهی ایرانیان سخن میگوید.
ایرانیان بدینگونه به پیشباز «چلهی بزرگ» میروند که از یکم دی آغاز میشود و دهم بهمن به سر میآید. در این چهل روز سرما استخوانسوز میشود و پس از آن «چلهی کوچک» فرامیرسد که تا بیستم اسپندماه دنباله دارد و در آن سرما رو به کاستی میرود و نویدبخش فرارسیدن بهار است. نویدبخش از میان رفتن سرما و شکفتن شکوفهها.
☀️ در شهرستانهای ایران آیینهای شب چله گستردگی بیشتری دارند. در کرمان که بیشینهی مردم تا بامداد بیدار میمانند بر این باورند که کارن (قارون) در نمای هیزمشکنی که پشتهای از هیزم بر دوش دارد به خانهی نیکوکارانِ بیچیز میرود و هیزمی به آنان میدهد و آن هیزم شمشِ زر میشود و آنان را از تهیدستی میرهاند. گفتنی است که در روزگاران گذشته برخی از مردم به این امید چلهنشینی میکردند که قارون به دیدنشان بیاید و به پاسِ این چلهنشینی شمش زرین به آنان بدهد. این باور یادآورِ بابانوئل در کریسمس است و کاری که او در این روزها انجام میدهد و این نشاندهندهی آن است که این دو باور آبشخوری یکسان دارند.
☀️ در شب چله در بخشهایی از آذربایجان دختری که شوهر کرده است خانوادهاش برای او پیشکشی میفرستند. در خوی و شهرهای دیگرش پشمک میبرند و این شاید به شوند همانندی پشمک به برف زمستانی باشد.
در روستاهای خراسان خانوادهی پسری که تازه زن گرفته است برای دختر پیشکش میفرستند. این آیینهای فرستادن پیشکشی در خراسان و آذربایجان نشانگر پیوندِ این شب با زایش است.
☀️ در فرهنگ دهخدا دربارهی پیوند شب یلدا با زایش مسیها (مسیح) گفته شده است که یلدا واژهای سریانی است به مانک (میلاد) تازی و چون شب یلدا را با زایش مسیها برابر میکردهاند از این رو بدین نام نامیدهاند. جشن زایش مسیها (نوئل) که در ۲۵ دسامبر نگاشته شده، برابر پژوهش جویندگان و در بنیاد جشن پیدایش میترا (مهر) بوده که ترساییان (مسیحیان) در سدهی چهارم ترسایی(میلادی) آن را روز زادن عیسا گذاشتهاند. سُرایندگان زلف یار و همچنین روز دوری را از دید سیاهی و درازی بدان همانند کنند و از سرودههای برخی از چامهسرایان مانند سنایی و امیرمعزی پیوند بین مسیها و شب چله دریافت میشود.
✍ فرستنده #بزرگمهر_صالحی
☀️ بازخَنها (منابع):
۱- آیینی به قدمت تاریخ، مجله میراث فرهنگی، ۳۰ آذر ۱۳۹۵، «محمد عجم»
۲- نامه سال ۲۰۰۷ بنیاد میراث پاسارگاد به یونسکو برای نگاشتن شب چله در میراث معنوی جهانی
۳- روزنامهی مردم سالاری يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹
۴- همنشین بهار: شبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی
۵- آیینهای یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال، مجله دریای پارس
۶- راهنمای زمانِ جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان «رضا مرادی غیاثآبادی»
☀️ @AdabSar
چو مهر میهنات افروز گردد
شب یلدای میهن روز گردد
رسد دوران اهریمن به پایان
سپیدی چیره و پیروز گردد
#شاهین_سپنتا
#یلدا #چله
#چکامه_پارسی
🔥 @AdabSar
چو مهر میهنات افروز گردد
شب یلدای میهن روز گردد
رسد دوران اهریمن به پایان
سپیدی چیره و پیروز گردد
#شاهین_سپنتا
#یلدا #چله
#چکامه_پارسی
🔥 @AdabSar
☀️🍉 شب چله، آیینی که از فراز و فرود هزارهها گذر کرد
☀️ جشنهای ایرانی هزاران سال پیشینه دارند و هزاران سال در این سرزمین ارج داشتند. اکنون پس از نوروز #یلدا است که از پس هزارههای دور و دراز برآمده و میتواند خانوادهها را گرد هم آورد و مردمان را به تکاپو وادارد. هرچند که خوشبختانه در این سالها گرایش به جشنهای ایرانی بهویژه مهرگان، سده و آیین بزرگداشت کوروش در ایران افزایش یافته است.
☀️ به گفتهی فریدون جنیدی، یلدا نشان از دانش باستانی نیاکان ما است که هزاران سال پیش به گاهشماری خورشیدی دست یافته و دریافته بودند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است و در پایان این شب با زایش مهر یا میترا یا همان خورشید، روشنایی بر تاریکی پیروز میشود.
از دیگر سو پیدایش مهر یا خورشید نمادی روشن از مهرورزی و دوستی جهانی است.
☀️ مهر یا خورشید، ایزد جنگاوران و پهلوانان، خدای راستی و پیمان و همچنین نگاهبان جهان و جهانیان بود. در افسانههای ایرانی مهر نخستین خدایی بود که هر بامداد سوار بر گردونه(ارابه)ی خود بر چهار اسب کشیده میشد و از فراز کوه البرز بر ایران و ایرانیان مینگریست و از آنان نگهداری میکرد.
☀️ روشن است که در جهان باستان مردم با دامپروری و کشاورزی زندگی خود را میگذراندند و با دوگانگی و دشواریهای زیستبوم روبرو بودند. سپیدی و سیاهی، خوبی و بدی، روشنی و تیرگی، دوستی و دشمنی، گذشت و کینه، سرما و گرما برخی از این دوگانگیها بودند.
در باور آنها آنچه برای زندگیشان خوب بود نشانهی خدای خوب و آنچه برای زندگیشان زیانآور بود نشانهی خدای بد شمرده میشد.
از این رو آنها روز و روشنایی که در آن بالندگی و کوشش بود دوست داشتند و با فرارسیدن شب آتش میافروختند تا از روشنایی پاسداری کنند.
☀️ یادبود سیاوش در شب یلدا
گفته میشود در ایران باستان و در این جشن، هیچ خوراک ویژهای پخته نمیشد. خوراک این شب خشکبار، اندوختههای کشاورزی و میوههای تابستانی بود که به سختی نگهداری میکردند. در میان این خوراکیها میوههای سرخ جایگاه ویژهای داشتند. این رنگ در آیین مهر نشانهی فراز آمدن روشنایی و زایش شید (نور) بود. انار که در وِرشیم (موسم) سرد به فراوانی یافت میشود، بیش از هر میوهی دیگری در خوان یلدا خودنمایی میکند و امروز در هنر ایرانی نمادی زیباست. به گفتهی «علی بلوکباشی» انار و آبِ سرخِ آن یادآور خون سیاوش بود. همچنین انار و سیب نماد باززایی و باروری هستند. میوههای سرخ میوههایی هستند که بر پایهی دانش امروز ما دارای پاداُکسایِش*(آنتیاکسیدان) فراوانند و از تن آدمی در برابر بیماریها نگهداری میکنند.
☀️ «چله» چیست؟
چلهی بزرگ از فردای یلدا آغاز شده و تا جشن سده (چهل روز) دنباله داشت. در چلهی بزرگ هوا بسیار سرد بود ولی با فرارسیدن جشن سده (۱۰ بهمن) و پایان چلهی بزرگ، چلهی کوچک آغاز میشد و بیست روز دنباله داشت. در چلهی کوچک از سرمای هوا به آرامی کاسته میشد و پس از آن با فرا رسیدن ماه اسپند آب و هوا نوید فرا رسیدن گرما، بهار و شکفتن گلها را میداد.
☀️ شب #چله همیشه زمانی برای گرد هم آمدن خانوادهها و دور ریختن دلخوریها بود که نماد همبستگی و کنار هم بودن برای شکست دادن دشواریهاست. یکی از آیینهای این شب داستانگویی دربارهی دلاوریهای پهلوانان میهن و سربلندیهای آنان بود. شب چله که با شادی و سرور همراه بود تا سپیدهدم دنباله داشت تا بتوان زایش شید را پس از تاریکی و شبی سرد نگریست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
☀️ برگرفته از:
ـ پیشینه و تبارشناسی یلدا، شب هزارههای تاریخ «مجتبا شهرآبادی»
ـ آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز «محمود روحالامینی»
ـ جشنهای ایرانی «پرویز رجبی»
ـ جستار درباره مهر و ناهید «محمد مقدم»
ـ شب یلدا «سیما سلطانی»
☀️ goo.gl/dBV5km
☀️ جشنهای ایرانی هزاران سال پیشینه دارند و هزاران سال در این سرزمین ارج داشتند. اکنون پس از نوروز #یلدا است که از پس هزارههای دور و دراز برآمده و میتواند خانوادهها را گرد هم آورد و مردمان را به تکاپو وادارد. هرچند که خوشبختانه در این سالها گرایش به جشنهای ایرانی بهویژه مهرگان، سده و آیین بزرگداشت کوروش در ایران افزایش یافته است.
☀️ به گفتهی فریدون جنیدی، یلدا نشان از دانش باستانی نیاکان ما است که هزاران سال پیش به گاهشماری خورشیدی دست یافته و دریافته بودند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است و در پایان این شب با زایش مهر یا میترا یا همان خورشید، روشنایی بر تاریکی پیروز میشود.
از دیگر سو پیدایش مهر یا خورشید نمادی روشن از مهرورزی و دوستی جهانی است.
☀️ مهر یا خورشید، ایزد جنگاوران و پهلوانان، خدای راستی و پیمان و همچنین نگاهبان جهان و جهانیان بود. در افسانههای ایرانی مهر نخستین خدایی بود که هر بامداد سوار بر گردونه(ارابه)ی خود بر چهار اسب کشیده میشد و از فراز کوه البرز بر ایران و ایرانیان مینگریست و از آنان نگهداری میکرد.
☀️ روشن است که در جهان باستان مردم با دامپروری و کشاورزی زندگی خود را میگذراندند و با دوگانگی و دشواریهای زیستبوم روبرو بودند. سپیدی و سیاهی، خوبی و بدی، روشنی و تیرگی، دوستی و دشمنی، گذشت و کینه، سرما و گرما برخی از این دوگانگیها بودند.
در باور آنها آنچه برای زندگیشان خوب بود نشانهی خدای خوب و آنچه برای زندگیشان زیانآور بود نشانهی خدای بد شمرده میشد.
از این رو آنها روز و روشنایی که در آن بالندگی و کوشش بود دوست داشتند و با فرارسیدن شب آتش میافروختند تا از روشنایی پاسداری کنند.
☀️ یادبود سیاوش در شب یلدا
گفته میشود در ایران باستان و در این جشن، هیچ خوراک ویژهای پخته نمیشد. خوراک این شب خشکبار، اندوختههای کشاورزی و میوههای تابستانی بود که به سختی نگهداری میکردند. در میان این خوراکیها میوههای سرخ جایگاه ویژهای داشتند. این رنگ در آیین مهر نشانهی فراز آمدن روشنایی و زایش شید (نور) بود. انار که در وِرشیم (موسم) سرد به فراوانی یافت میشود، بیش از هر میوهی دیگری در خوان یلدا خودنمایی میکند و امروز در هنر ایرانی نمادی زیباست. به گفتهی «علی بلوکباشی» انار و آبِ سرخِ آن یادآور خون سیاوش بود. همچنین انار و سیب نماد باززایی و باروری هستند. میوههای سرخ میوههایی هستند که بر پایهی دانش امروز ما دارای پاداُکسایِش*(آنتیاکسیدان) فراوانند و از تن آدمی در برابر بیماریها نگهداری میکنند.
☀️ «چله» چیست؟
چلهی بزرگ از فردای یلدا آغاز شده و تا جشن سده (چهل روز) دنباله داشت. در چلهی بزرگ هوا بسیار سرد بود ولی با فرارسیدن جشن سده (۱۰ بهمن) و پایان چلهی بزرگ، چلهی کوچک آغاز میشد و بیست روز دنباله داشت. در چلهی کوچک از سرمای هوا به آرامی کاسته میشد و پس از آن با فرا رسیدن ماه اسپند آب و هوا نوید فرا رسیدن گرما، بهار و شکفتن گلها را میداد.
☀️ شب #چله همیشه زمانی برای گرد هم آمدن خانوادهها و دور ریختن دلخوریها بود که نماد همبستگی و کنار هم بودن برای شکست دادن دشواریهاست. یکی از آیینهای این شب داستانگویی دربارهی دلاوریهای پهلوانان میهن و سربلندیهای آنان بود. شب چله که با شادی و سرور همراه بود تا سپیدهدم دنباله داشت تا بتوان زایش شید را پس از تاریکی و شبی سرد نگریست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
☀️ برگرفته از:
ـ پیشینه و تبارشناسی یلدا، شب هزارههای تاریخ «مجتبا شهرآبادی»
ـ آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز «محمود روحالامینی»
ـ جشنهای ایرانی «پرویز رجبی»
ـ جستار درباره مهر و ناهید «محمد مقدم»
ـ شب یلدا «سیما سلطانی»
☀️ goo.gl/dBV5km
☀️❄️ اینک یلدا
اینک باید به #یلدا و آغاز زمستان نگریست. روز نخست زمستان در دیدگاه پرستندگان باستانی خورشید روز ارجمندی بود. از این روز که کوتاهترین روز سال است هر چه به پیش یا پس برویم روزها بلندتر میشوند.
از سوی دیگر خورشید با رسیدن به #چله تابستان به بیشترین نیروی خود رسیده و پس از آن هر روز زمان دیدارش کوتاه و کوتاهتر میشود. خورشید در پاییز نیرویش فروکش میکند تا به پایان راه خود برسد. پس از شب یلدا باری دیگر زندگی و جوانی از سر میگیرد و هر روز نیرومندتر میشود.
در دیدگاه مردمان باستان که همهی پدیدههای جهان را دارای جان انگاشته و به مرگ سددرسد باور نداشتند، خورشید نیز جان داشت و هر سال کودکی، جوانی، بزرگسالی و پیری را میپیمود. همچنین به یاری جادوی آدمیان بار دیگر زاده و جوان میشد. هرچند که شاید فرو نمیمرد.
پس اگر نخستین روز زمستان را زایشی دیگر و اگر نه زایش، که توان و جوانی دوباره برای خورشید بدانیم پس سال کهن، خورشید کهن و هر چیز کهنی با آغاز زمستان بهسر میرسد و سال و خورشید و جهانی نو آغاز میشود.
✍ جستاری چند در فرهنگ ایران #مهرداد_بهار
بازنویسی شده به پارسی
☀️❄️ @AdabSar
☀️❄️ اینک یلدا
اینک باید به #یلدا و آغاز زمستان نگریست. روز نخست زمستان در دیدگاه پرستندگان باستانی خورشید روز ارجمندی بود. از این روز که کوتاهترین روز سال است هر چه به پیش یا پس برویم روزها بلندتر میشوند.
از سوی دیگر خورشید با رسیدن به #چله تابستان به بیشترین نیروی خود رسیده و پس از آن هر روز زمان دیدارش کوتاه و کوتاهتر میشود. خورشید در پاییز نیرویش فروکش میکند تا به پایان راه خود برسد. پس از شب یلدا باری دیگر زندگی و جوانی از سر میگیرد و هر روز نیرومندتر میشود.
در دیدگاه مردمان باستان که همهی پدیدههای جهان را دارای جان انگاشته و به مرگ سددرسد باور نداشتند، خورشید نیز جان داشت و هر سال کودکی، جوانی، بزرگسالی و پیری را میپیمود. همچنین به یاری جادوی آدمیان بار دیگر زاده و جوان میشد. هرچند که شاید فرو نمیمرد.
پس اگر نخستین روز زمستان را زایشی دیگر و اگر نه زایش، که توان و جوانی دوباره برای خورشید بدانیم پس سال کهن، خورشید کهن و هر چیز کهنی با آغاز زمستان بهسر میرسد و سال و خورشید و جهانی نو آغاز میشود.
✍ جستاری چند در فرهنگ ایران #مهرداد_بهار
بازنویسی شده به پارسی
☀️❄️ @AdabSar
هما ارژنگی - یلدا
@AdabSar
☀️
...یلدا هزارانساله جشنی آریایی
جشنی سپند و پرفروغ و گرم و زیبا
در آخرین شام بلند و سرد پاییز
یادآور استورههای مانده برجا
یلدا نماد زایش مهرایزد نور
میترا خجسته ایزدِ نور سحرگاه
آیین او مهر و وداد و عهد و پیمان
تابانفروغ مینوی روشنگر راه...
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
...یلدا هزارانساله جشنی آریایی
جشنی سپند و پرفروغ و گرم و زیبا
در آخرین شام بلند و سرد پاییز
یادآور استورههای مانده برجا
یلدا نماد زایش مهرایزد نور
میترا خجسته ایزدِ نور سحرگاه
آیین او مهر و وداد و عهد و پیمان
تابانفروغ مینوی روشنگر راه...
☀️سراینده و گوینده #هما_ارژنگی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
☀️ یلدا و افسانهی «وای» یا ایزد باد
پیشینهی #یلدا به هفت هزار سال پیش میرسد. هرچند که نمیتوان زمان رُشمندی (دقیقی) برای پیدایش رویدادهای باستانی پایوَرید (اثبات کرد). یک گمان دربارهی پیدایش چله این است که کاسپینها، تیرهای از نژاد آریایی و مردمانی دارای فرهنگ والا یلدا را بنیاد نهادند.
در این شب که هنگامهی افسردگی سال است مردم گرد هم میآیند تا دوستی را پیمانی دوباره بندند. پیمانهای دوستی در ایران باستان با میانجیگری ایزد مهر انجام میشد. از اینرو در باورهای باستانی، مهر در این شب زاده میشود. با زایش مهر، خورشید نیز سر میزند. خورشید و مهر در باورهای باستانی یکی نبودند ولی پیوندی ناگسستنی داشتند و مهرپرستی در ایران در روزگار پیشازرتشتی فراوانی داشت.
چنانکه گفته شد ایزد مهر در شب #چله شبی میان دو ماه زاده شد. ماه آذر به نام ایزد آتش و ماه دی که دیو زمستان را به یاد میآورد. یلدا در میانهی دو روان اهورایی و اهریمنی است. از دیگر سو مهر نیز میانجی نیروهای نیکی و بدی است. «وای» یا ایزد باد در افسانههای ایرانی دو سویهی اهریمنی و اهورایی دارد و «دی» سویهی اهریمنی وای است. بادهای نرم بهاری کار ایزد وای هستند و بادهای سهمگین پاییزی کار دیو وای یا همان دیو دی هستند. یلدا گذرگاهی سخت میان بادهای سرد پاییز و زمستان است و مردم گرد هم میآیند تا هراس و تاریکی را با هم پشتسر بگذارند و برای روزهای سخت آماده شوند.
گفتنی است در ایران باستان این هر دو ماه زمستانی بودند زیرا از پایان مهر تا پایان اسپند زمستان بود.
☀️ برداشت آزاد از یادداشت: «شبی خوش است»
✍ #سهند_آقایی
برگردان شده به پارسی
☀️ فرتور (عکس): سنگنگارهی «ایزد مهر» سوار بر گردونهی چهاراسب که هر بامداد از بالای کوههای البرز به ایرانیان مینگرد.
goo.gl/NfYRwT
☀️ @AdabSar
پیشینهی #یلدا به هفت هزار سال پیش میرسد. هرچند که نمیتوان زمان رُشمندی (دقیقی) برای پیدایش رویدادهای باستانی پایوَرید (اثبات کرد). یک گمان دربارهی پیدایش چله این است که کاسپینها، تیرهای از نژاد آریایی و مردمانی دارای فرهنگ والا یلدا را بنیاد نهادند.
در این شب که هنگامهی افسردگی سال است مردم گرد هم میآیند تا دوستی را پیمانی دوباره بندند. پیمانهای دوستی در ایران باستان با میانجیگری ایزد مهر انجام میشد. از اینرو در باورهای باستانی، مهر در این شب زاده میشود. با زایش مهر، خورشید نیز سر میزند. خورشید و مهر در باورهای باستانی یکی نبودند ولی پیوندی ناگسستنی داشتند و مهرپرستی در ایران در روزگار پیشازرتشتی فراوانی داشت.
چنانکه گفته شد ایزد مهر در شب #چله شبی میان دو ماه زاده شد. ماه آذر به نام ایزد آتش و ماه دی که دیو زمستان را به یاد میآورد. یلدا در میانهی دو روان اهورایی و اهریمنی است. از دیگر سو مهر نیز میانجی نیروهای نیکی و بدی است. «وای» یا ایزد باد در افسانههای ایرانی دو سویهی اهریمنی و اهورایی دارد و «دی» سویهی اهریمنی وای است. بادهای نرم بهاری کار ایزد وای هستند و بادهای سهمگین پاییزی کار دیو وای یا همان دیو دی هستند. یلدا گذرگاهی سخت میان بادهای سرد پاییز و زمستان است و مردم گرد هم میآیند تا هراس و تاریکی را با هم پشتسر بگذارند و برای روزهای سخت آماده شوند.
گفتنی است در ایران باستان این هر دو ماه زمستانی بودند زیرا از پایان مهر تا پایان اسپند زمستان بود.
☀️ برداشت آزاد از یادداشت: «شبی خوش است»
✍ #سهند_آقایی
برگردان شده به پارسی
☀️ فرتور (عکس): سنگنگارهی «ایزد مهر» سوار بر گردونهی چهاراسب که هر بامداد از بالای کوههای البرز به ایرانیان مینگرد.
goo.gl/NfYRwT
☀️ @AdabSar
☀️ انار ارزش آیینی دارد و نشانهی خورشید است
شما هیچ خوانی از خوانهای شب یلدا را در هیچ جای ایران نمییابید که میوهی انار در آن نباشد. زیرا این میوه ارزشی آیینی دارد. این میوه به شیوهای رازورانه نشانهی خورشید است. در میان میوهها نزدیکترین میوه از دید نمادشناختی به خورشید انار است. ولی در روزگاری در ایران که چندان کهن نیز نیست میوهی دیگری هم بر این خوان افزوده شده است؛ هندوانه. این میوه همچنان که از نام آن هم پیداست میوهی بومی ایران نیست. چرا هندوانه را هم در این روزگار بر این خوان مینهند؟ به پاس رنگ سرخ آن که یادآور یکی از رنگهای بنیادین خورشید است. مانند ماهی سرخ که بر خوان نوروزی جایی یافته است ولی به گمان در شمار نمادهای کهن این خوان نیست. بیگمان هر یک از این نمادها قصه و فلسفهای دارند. هنگامی که ما آنها را نماد مینامیم بر همین نکتهی باریک انگشت مینهیم. نماد پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ دارد. نمادها به صدها سال و حتی هزاران سال پیش برمیگردند. گاهی پیشینه نماد را ما میدانیم یا با پژوهش و رسیدن بر آن آگاه میشویم.
#میرجلال_الدین_کزازی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
☀️ انار ارزش آیینی دارد و نشانهی خورشید است
شما هیچ خوانی از خوانهای شب یلدا را در هیچ جای ایران نمییابید که میوهی انار در آن نباشد. زیرا این میوه ارزشی آیینی دارد. این میوه به شیوهای رازورانه نشانهی خورشید است. در میان میوهها نزدیکترین میوه از دید نمادشناختی به خورشید انار است. ولی در روزگاری در ایران که چندان کهن نیز نیست میوهی دیگری هم بر این خوان افزوده شده است؛ هندوانه. این میوه همچنان که از نام آن هم پیداست میوهی بومی ایران نیست. چرا هندوانه را هم در این روزگار بر این خوان مینهند؟ به پاس رنگ سرخ آن که یادآور یکی از رنگهای بنیادین خورشید است. مانند ماهی سرخ که بر خوان نوروزی جایی یافته است ولی به گمان در شمار نمادهای کهن این خوان نیست. بیگمان هر یک از این نمادها قصه و فلسفهای دارند. هنگامی که ما آنها را نماد مینامیم بر همین نکتهی باریک انگشت مینهیم. نماد پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ دارد. نمادها به صدها سال و حتی هزاران سال پیش برمیگردند. گاهی پیشینه نماد را ما میدانیم یا با پژوهش و رسیدن بر آن آگاه میشویم.
#میرجلال_الدین_کزازی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
☀️ چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن
ـ نگاهی به جشنها و برنامهریزی زمستانی گذشتگان که با چله آغاز میشود
☀️ واژگان زیبا و دوستداشتنی چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن برای بزرگان و سالخوردگان ما بسیار آشنا و با دل و جان آن دلبندان آمیخته شده ولی در زمان ما ناشناخته ماندهاند.
☀️ در گذشته زمستان به چلهی بزرگ و چلهی کوچک بخشبندی میشد.
چلهی بزرگ پس از شب #چله از آغاز دی تا دهم بهمن و چلهی کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن و بیست روز بود و به همین شَوَند (دلیل) با نام چلهی کوچک و بزرگ نامیده میشد.
فروشُدگاه (غروب) پایانی روز چلهی بزرگ، جشن سده برگزار میشد. مردم گرد هم میآمدند شادی میکردند آتش میافروختند و میخواندند:
«سده به سده، پنجاه به نوروز»
و اینگونه آمدن چلهی کوچک را جشن میگرفتند.
☀️ این دو برادر (چلهی بزرگ و کوچک) هشت روز (چهار روز آخر چلهی بزرگ و چهار روز نخست چلهی کوچک) در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را «چارچار» مینامند.
پس از «چارچار» نوبت به «اهمن و بهمن» پسران پیرزن (ننه سرما) میرسد که خودی نشان دهند. ده روز آغاز اسپند (اسفند) را اهمن و ده روز دوم اسپند را بهمن میگویند. در این بیست روز شاید به اندازهی بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله، کنایی بگویند:
«اهمن وبهمن، آرد كن سد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهدهی همه بامن»
☀️ تا اینجا بیست روز از اسپند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شدهاند و میماند ده روز پایان اسپند که پنج روز نخست آن (بیست تا بیست و پنجم) «سیاهبهار» نام گرفته:
«سیاه بهار شب ببار و روز بکار»
از این سروده پیداست که در این زمان، شبها بارندگی فراوان بود و روزها کشاورزان سرگرم به کشتوکار بودند. پنج روز پایان اسپند هم «پیرزن» نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی گاهی همراه با باد است و گاه از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد. آنها بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و دانههای آن به زمین میريزد.
فرستنده: #عباس_رضوی
#یلدا #سده
☀️ @AdabSar
ـ نگاهی به جشنها و برنامهریزی زمستانی گذشتگان که با چله آغاز میشود
☀️ واژگان زیبا و دوستداشتنی چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن برای بزرگان و سالخوردگان ما بسیار آشنا و با دل و جان آن دلبندان آمیخته شده ولی در زمان ما ناشناخته ماندهاند.
☀️ در گذشته زمستان به چلهی بزرگ و چلهی کوچک بخشبندی میشد.
چلهی بزرگ پس از شب #چله از آغاز دی تا دهم بهمن و چلهی کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن و بیست روز بود و به همین شَوَند (دلیل) با نام چلهی کوچک و بزرگ نامیده میشد.
فروشُدگاه (غروب) پایانی روز چلهی بزرگ، جشن سده برگزار میشد. مردم گرد هم میآمدند شادی میکردند آتش میافروختند و میخواندند:
«سده به سده، پنجاه به نوروز»
و اینگونه آمدن چلهی کوچک را جشن میگرفتند.
☀️ این دو برادر (چلهی بزرگ و کوچک) هشت روز (چهار روز آخر چلهی بزرگ و چهار روز نخست چلهی کوچک) در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را «چارچار» مینامند.
پس از «چارچار» نوبت به «اهمن و بهمن» پسران پیرزن (ننه سرما) میرسد که خودی نشان دهند. ده روز آغاز اسپند (اسفند) را اهمن و ده روز دوم اسپند را بهمن میگویند. در این بیست روز شاید به اندازهی بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله، کنایی بگویند:
«اهمن وبهمن، آرد كن سد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهدهی همه بامن»
☀️ تا اینجا بیست روز از اسپند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شدهاند و میماند ده روز پایان اسپند که پنج روز نخست آن (بیست تا بیست و پنجم) «سیاهبهار» نام گرفته:
«سیاه بهار شب ببار و روز بکار»
از این سروده پیداست که در این زمان، شبها بارندگی فراوان بود و روزها کشاورزان سرگرم به کشتوکار بودند. پنج روز پایان اسپند هم «پیرزن» نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی گاهی همراه با باد است و گاه از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد. آنها بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و دانههای آن به زمین میريزد.
فرستنده: #عباس_رضوی
#یلدا #سده
☀️ @AdabSar
☀️ بازنمایی امید، بنیادیترین ویژگی ایرانیان در شب یلدا
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#خواجوی_کرمانی
#یلدا #چله
☀️🍷 @AdabSar
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#خواجوی_کرمانی
#یلدا #چله
☀️🍷 @AdabSar
☀️🍷 سه یادداشت برای آشنایی با آیینهای شب #چله در جایجای ایران:
https://t.me/AdabSar/12526
https://t.me/AdabSar/12527
https://t.me/AdabSar/12528
https://t.me/AdabSar/12526
https://t.me/AdabSar/12527
https://t.me/AdabSar/12528
☀️❄️ آغاز دی و جشن دیدادار
آغازین روز ماه دی روز زایش و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود.
اورمزدروز نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را «خورماه» نیز مینامیدند. «دی» یا «دا» به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری در پیوند با باور به روز خورشید و زایش مهر است.
در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی خورماه میگفتند. همچنین گفته میشود «خرمدینان» روز نخست دی را خرمروز نامیده بودند.
خرمروز، روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید و در ایران جشن برپا میشد.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. ماه دی از ماههایی بیشترین آیینها و جشنها بود.
#دیگان
☀️❄️ @AdabSar
☀️❄️ آغاز دی و جشن دیدادار
آغازین روز ماه دی روز زایش و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود.
اورمزدروز نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را «خورماه» نیز مینامیدند. «دی» یا «دا» به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری در پیوند با باور به روز خورشید و زایش مهر است.
در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی خورماه میگفتند. همچنین گفته میشود «خرمدینان» روز نخست دی را خرمروز نامیده بودند.
خرمروز، روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید و در ایران جشن برپا میشد.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. ماه دی از ماههایی بیشترین آیینها و جشنها بود.
#دیگان
☀️❄️ @AdabSar
چو خشنود داری جَهان را به داد
توانگر بمانی و از دادْ شاد
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داداَندرون کاستی
چو شادی بکاهیْ بکاهد روان
خرَد گردد اندر میانْ ناتوان
و گر آز گیرد دلت را به چنگ
بمانَد روانت به کامِ نهنگ
چنینست آیینِ چرخِ روان
تواناست او گر تویی ناتوان
#شاهنامه_فردوسی
و پندِ پیرِ توس:
همیشه جَهان را به شادی گذار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
توانگر بمانی و از دادْ شاد
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داداَندرون کاستی
چو شادی بکاهیْ بکاهد روان
خرَد گردد اندر میانْ ناتوان
و گر آز گیرد دلت را به چنگ
بمانَد روانت به کامِ نهنگ
چنینست آیینِ چرخِ روان
تواناست او گر تویی ناتوان
#شاهنامه_فردوسی
و پندِ پیرِ توس:
همیشه جَهان را به شادی گذار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
☀️ خورروز، روز جشن آشتی و برابری
☀️ آغازین روز ماه دی روز زایش مهر و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله، «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود. اورمزدروز، نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را نیز «خورماه» مینامیدند. «دی» یا «دا» نیز به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری با باور به روز خورشید و زایش مهر پیوند دارد. در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی «خورماه» میگفتند. همچنین گفته میشود در روزگار ساسانیان، خرمدینان نامهای خرمروز و خورماه را بر روز نخست دی و ماه دی نهادند.
☀️ خورروز از خورماه (یکم دی) روز برابری آدمیان بود. در اين روز شاهان و دیگر مردم پوشاک سپید و ساده میپوشيدند تا با یکدیگر يکسان باشند. شاهان با مردم دیدار و گفتگو میکردند و در بیابان بر یک خوان با مردم خوراک میخوردند. در این روز کسی به دیگری دستور نمیداد و کارها خودخواسته (داوطلبانه) انجام میشد.
در خورروز جنگ، دشمنی و کشتار جانواران ناپسند بود. دشمنان ايران نیز این را میدانستند و در این روز آتشبس میشد و گاهی همين آتشبس کوتاه به آشتی پایدار میانجاميد.
☀️ بیرونی نوشته است که در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد، جامهی سپید میپوشید، در بیابان بر زیرانداز یا غالی سپید مینشست، با کشاورزان و برزگران همنشین میشد، از یک خوان (سفره) با آنها خوراک میخورد و میگفت من امروز مانند یکی از شما هستم. من با شما برادر هستم. زیرا پایداری دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و آبادانی هم به پادشاه است. من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. بهویژه که دو برادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند. در زمان پادشاهان زن همچون «همای چهرزاد» و «پوراندخت» نیز اگر شاه بانو بر پایهی آیین دیرین پادشاهان چنین سخن میگفت، مهرورزی پادشاه به مردم در جایگاه خواهر بود.
☀️ خرمروز به شَوَند (دلیل) همنامی روز با ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته میشد و روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. همچنین باور داشتند که روز نخست دی روز زایش دوبارهی خورشید است و زندگی روستاییان نیز روشنی تازه مییابد. ماه دی پس از فروردین دارای بیشترین آیینها و جشنها بود.
☀️ در این روز ایرانیان در برابر درخت سرو میايستادند و پیمان میبستند كه تا سال پسین یک نهال سرو ديگر بکارند و اینگونه دلگرم به آیندهای روشن میشدند.
سرو در فرهنگ ایران نماد آزادگی و ایستادگی است و در ادبسار (ادبیات) کشور با همین نماد بهکار رفته است. در هنر بومی ایرانی سرو در بتهجقههای زیبا، بازآفرینی شده است.
پس از تازشهای پیدرپی به خاک ایران، سرو در هنر و نمادهای ایرانی اندکی خمید ولی نشکست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان
☀️ برگرفته از:
- شب یلدا و جهان ایرانی، یادداشت «محمود معتقدی»
- سخرانیهای «فریدون_جنیدی» و «میر جلالالدین کزازی» در همایش «کاوشی در شب چله»
- بدانیم و سربلند باشیم «منوچهر منوچهرپور»
- تارنمای خردگان «مجید خالقیان»
goo.gl/iZQY6v
☀️ @AdabSar
☀️ آغازین روز ماه دی روز زایش مهر و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله، «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود. اورمزدروز، نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را نیز «خورماه» مینامیدند. «دی» یا «دا» نیز به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری با باور به روز خورشید و زایش مهر پیوند دارد. در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی «خورماه» میگفتند. همچنین گفته میشود در روزگار ساسانیان، خرمدینان نامهای خرمروز و خورماه را بر روز نخست دی و ماه دی نهادند.
☀️ خورروز از خورماه (یکم دی) روز برابری آدمیان بود. در اين روز شاهان و دیگر مردم پوشاک سپید و ساده میپوشيدند تا با یکدیگر يکسان باشند. شاهان با مردم دیدار و گفتگو میکردند و در بیابان بر یک خوان با مردم خوراک میخوردند. در این روز کسی به دیگری دستور نمیداد و کارها خودخواسته (داوطلبانه) انجام میشد.
در خورروز جنگ، دشمنی و کشتار جانواران ناپسند بود. دشمنان ايران نیز این را میدانستند و در این روز آتشبس میشد و گاهی همين آتشبس کوتاه به آشتی پایدار میانجاميد.
☀️ بیرونی نوشته است که در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد، جامهی سپید میپوشید، در بیابان بر زیرانداز یا غالی سپید مینشست، با کشاورزان و برزگران همنشین میشد، از یک خوان (سفره) با آنها خوراک میخورد و میگفت من امروز مانند یکی از شما هستم. من با شما برادر هستم. زیرا پایداری دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و آبادانی هم به پادشاه است. من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. بهویژه که دو برادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند. در زمان پادشاهان زن همچون «همای چهرزاد» و «پوراندخت» نیز اگر شاه بانو بر پایهی آیین دیرین پادشاهان چنین سخن میگفت، مهرورزی پادشاه به مردم در جایگاه خواهر بود.
☀️ خرمروز به شَوَند (دلیل) همنامی روز با ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته میشد و روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. همچنین باور داشتند که روز نخست دی روز زایش دوبارهی خورشید است و زندگی روستاییان نیز روشنی تازه مییابد. ماه دی پس از فروردین دارای بیشترین آیینها و جشنها بود.
☀️ در این روز ایرانیان در برابر درخت سرو میايستادند و پیمان میبستند كه تا سال پسین یک نهال سرو ديگر بکارند و اینگونه دلگرم به آیندهای روشن میشدند.
سرو در فرهنگ ایران نماد آزادگی و ایستادگی است و در ادبسار (ادبیات) کشور با همین نماد بهکار رفته است. در هنر بومی ایرانی سرو در بتهجقههای زیبا، بازآفرینی شده است.
پس از تازشهای پیدرپی به خاک ایران، سرو در هنر و نمادهای ایرانی اندکی خمید ولی نشکست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان
☀️ برگرفته از:
- شب یلدا و جهان ایرانی، یادداشت «محمود معتقدی»
- سخرانیهای «فریدون_جنیدی» و «میر جلالالدین کزازی» در همایش «کاوشی در شب چله»
- بدانیم و سربلند باشیم «منوچهر منوچهرپور»
- تارنمای خردگان «مجید خالقیان»
goo.gl/iZQY6v
☀️ @AdabSar
در عشق تو چشمم از جهان دوخته باد
وز مهر تو جان چو مهر افروخته باد
در آتش سودای تو دل همچو سپند
در پیش تو بهر چشم بد سوخته باد
#ازرقی_هروی
#چکامه_پارسی
🌿💖 @AdabSar
در عشق تو چشمم از جهان دوخته باد
وز مهر تو جان چو مهر افروخته باد
در آتش سودای تو دل همچو سپند
در پیش تو بهر چشم بد سوخته باد
#ازرقی_هروی
#چکامه_پارسی
🌿💖 @AdabSar