یادداشت گلرخ ایرایی از زندان اوین برای عباس دریس
«یکبار جنگ زدگی کافیست تا کل زندگی انسان تباه شود و خوابهایش بوی باروت بگیرد. آثار جنگ هنوز در شهرهای مرزی باقیست و پیکر مردمان آن نواحی هنوز از ترکشهای جنگ تیر میکشد. برای برخیمان شاید همین جنگ خاطرهای باشد از روایتهایی که شنیدهایم یا آنچه در قاب تصویری دیده بودیم. عباس دریس مردی که جنگ کودکیاش را تباه کرده بود، از پشت دیوارهای زندان شاهد تباه شدن کودکی فرزندانش است. عباس با لبخندی بر لب، با رنجی بر پیشانی و شرافتی در نگاه.
جرم عباس دریس این است که شاهد جنایات رژیم در ماهشهر بود.
جنایاتی که عاملان و آمرانش ترفیع میگیرند و شاهدانش حکم مرگ.
اندوه این سالهای مادر عباس، مرگ هولناک همسرش، تلخیِ بیمادریِ فرزندانش و حالا قریبالوقوع بودن اجرای حکمش.
کشتن عباس دریس قتل حکومتیست و جنایتی دیگر بر جنایات پیشین رژیم خواهد بود.
گلرخ ایرایی
زندان اوین
تیر ۱۴۰۲»
#عباس_دریس #گلرخ_ایرایی #بیانیه #آبان۹۸ #نیزار_خونین #ماهشهر #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«یکبار جنگ زدگی کافیست تا کل زندگی انسان تباه شود و خوابهایش بوی باروت بگیرد. آثار جنگ هنوز در شهرهای مرزی باقیست و پیکر مردمان آن نواحی هنوز از ترکشهای جنگ تیر میکشد. برای برخیمان شاید همین جنگ خاطرهای باشد از روایتهایی که شنیدهایم یا آنچه در قاب تصویری دیده بودیم. عباس دریس مردی که جنگ کودکیاش را تباه کرده بود، از پشت دیوارهای زندان شاهد تباه شدن کودکی فرزندانش است. عباس با لبخندی بر لب، با رنجی بر پیشانی و شرافتی در نگاه.
جرم عباس دریس این است که شاهد جنایات رژیم در ماهشهر بود.
جنایاتی که عاملان و آمرانش ترفیع میگیرند و شاهدانش حکم مرگ.
اندوه این سالهای مادر عباس، مرگ هولناک همسرش، تلخیِ بیمادریِ فرزندانش و حالا قریبالوقوع بودن اجرای حکمش.
کشتن عباس دریس قتل حکومتیست و جنایتی دیگر بر جنایات پیشین رژیم خواهد بود.
گلرخ ایرایی
زندان اوین
تیر ۱۴۰۲»
#عباس_دریس #گلرخ_ایرایی #بیانیه #آبان۹۸ #نیزار_خونین #ماهشهر #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی در یادداشتی از زندان اوین به بازداشت مهدی یراحی واکنش نشان داد و نوشت:
«بر عهد و پیمان خود با مردم ماند. مهدی یراحی، هنرمندی که رسالت هنر را فراموش نکرد و از هنر نغمهای ساخت برای انعکاس رنج. صدایی شد، فریادی، از بیصدایان.
صدایش، صدای من، صدای تو، صدای مایی که در بند ستم بیصدا ماندهایم. رنجاش نیز رنج من، رنج تو، رنج ماست. در شرایط سرکوب بیامان حکومت و تزریق نومیدی به جامعه صدای تو جسارت ما شد. در کنارت ایستادهایم تا سرنگونی بنیاد ستم.
گلرخ ایرایی
شهریور ۱۴۰۲
زندان اوین»
#گلرخ_ایرایی #بیانیه #مهدی_یراحی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بر عهد و پیمان خود با مردم ماند. مهدی یراحی، هنرمندی که رسالت هنر را فراموش نکرد و از هنر نغمهای ساخت برای انعکاس رنج. صدایی شد، فریادی، از بیصدایان.
صدایش، صدای من، صدای تو، صدای مایی که در بند ستم بیصدا ماندهایم. رنجاش نیز رنج من، رنج تو، رنج ماست. در شرایط سرکوب بیامان حکومت و تزریق نومیدی به جامعه صدای تو جسارت ما شد. در کنارت ایستادهایم تا سرنگونی بنیاد ستم.
گلرخ ایرایی
شهریور ۱۴۰۲
زندان اوین»
#گلرخ_ایرایی #بیانیه #مهدی_یراحی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تعدادی از زنان زندانی سیاسی زندان اوین اعلام کردند که در حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن میکنند. متن بیانیه آنها به شرح زیر است:
.
«ما زنان سیاسی اوین برای حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می کنیم.
یک سال از کشته شدن دختر ایران زمین، مهسا امینی(ژینا) به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی گذشت. بغض کشته شدن و اعدام مظلومانه دختران و پسران سرزمینمان در خیابانها و زندانها، کور کردن معترضان، بازداشت ، شکنجه و زندان به پا خاستگان، زخمی است بر جان و روانمان ، اما شعله امید و انگیزه ای است برای تداوم مبارزه تا لحظه پیروزی مان.
.
ما زنان زندانی سیاسی اوین در کنار همه آزادیخواهان و برابری طلبان جهان، در حمایت از مردم ایران و اعتراض به سیاست های خشونت آمیز ، سرکوبگرانه و بی رحمانه حکومت دینی استبدادی از روز ۲۴ شهریور در حیاط بند زنان اوین تحصن خواهیم کرد و با مردم ایران هم صدا خواهیم بود.
.
از مردم ایران و جهان میخواهیم صدای معترضان و مخالفان و مردم باشند و ما را یاری کنند.
.
آزاده عابدینی، سپیده قلیان، شکیلا منفرد، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، محبوبه رضایی ، ویدا ربانی»
narges_mohamadi_51
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #سپیده_قلیان #آزاده_عابدینی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی #محبوبه_رضایی #ویدا_ربانی #mahsaamini #womanlifefreedom #nargesmohammadi #بیانبه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
.
«ما زنان سیاسی اوین برای حمایت از مردم و اعتراض علیه حکومت از ۲۴ شهریور در حیاط زندان تحصن می کنیم.
یک سال از کشته شدن دختر ایران زمین، مهسا امینی(ژینا) به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی گذشت. بغض کشته شدن و اعدام مظلومانه دختران و پسران سرزمینمان در خیابانها و زندانها، کور کردن معترضان، بازداشت ، شکنجه و زندان به پا خاستگان، زخمی است بر جان و روانمان ، اما شعله امید و انگیزه ای است برای تداوم مبارزه تا لحظه پیروزی مان.
.
ما زنان زندانی سیاسی اوین در کنار همه آزادیخواهان و برابری طلبان جهان، در حمایت از مردم ایران و اعتراض به سیاست های خشونت آمیز ، سرکوبگرانه و بی رحمانه حکومت دینی استبدادی از روز ۲۴ شهریور در حیاط بند زنان اوین تحصن خواهیم کرد و با مردم ایران هم صدا خواهیم بود.
.
از مردم ایران و جهان میخواهیم صدای معترضان و مخالفان و مردم باشند و ما را یاری کنند.
.
آزاده عابدینی، سپیده قلیان، شکیلا منفرد، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی، محبوبه رضایی ، ویدا ربانی»
narges_mohamadi_51
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نرگس_محمدی #سپیده_قلیان #آزاده_عابدینی #شکیلا_منفرد #گلرخ_ایرایی #محبوبه_رضایی #ویدا_ربانی #mahsaamini #womanlifefreedom #nargesmohammadi #بیانبه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین:
خبر هولناک است و نفسگیر
«خبر هولناک است و نفسگیر
چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلولهای انفرادی اعدام را به انتظار نشستهاند و خانوادههایشان پشت در زندان تنها ماندهاند.
هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بیامان و خلسگی و سکوتیست که بدان مبتلا شدهایم.
پس از اعلام وکیل محمد قبادلو که خبر از قتل قریبالوقوع محمد توسط حکومت را میدهد، خانواده و وکیل، پشت در زندان قزلحصار تنها میمانند و ساعاتی بعد در میان فریادهای خانواده، محمد را به قتل میرسانند.
توقع گزافی نیست حضوری چند هزار نفره پشت در زندانی که آن سوی دیوارش یکی از “ما” را تا سحرگاه به مسلخ میبرند.
بربریت ماهیت جمهوریاسلامیست و بنیان و اساسش بر سرکوب و جنایت است و جز با مبارزه در میدان نبردی تن به تن ساقط نخواهد شد.
محافظهکارانه نظارهگرِ جنایات رژیم بودن را برنمیتابیم که سهیم شدن است در هر آنچه میکند و در سوگ نشستن آنجا که باید دادی بستانیم از این بیداد بیهودگیست. جنایتی اینچنین را شعلهی خشمی باید خانمانسوز.
خوی انقلابیگری را در ما کشتهاند و میدان مبارزه را به هزار ترفند بزک کردهاند تا به اشک و آه بر گورهای بیجنازهی فرزندانمان بیارامیم.
از نقد بیرحمانهی خود که کنج عافیت گزیدهایم هراسی به دل نیست. هراس از پوزخند کنج لبان جلاد است و دستان سفاکش که هماینک بافتن طناب داری دیگر را آغاز کرده است.
صدها محکوم به مرگ طناب دار را به انتظار نشستهاند در صف اعدام و این چرخهی قتل حکومتی متوقف نخواهد شد مگر به خواست ما.
فرصت بی عملی در میان نیست. باید به خیابان بازگردیم. خیابان تنها مسیر است برای سرنگونی بنیان استبداد.
“نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم”
گلرخ ایرایی
بهمن ۱۴۰۲
زندان اوین»
#محمد_قیادلو #فرهاد_سلیمی #پژمان_فاتحی #محسن_مظلوم #محمد_فرامرزی و #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خبر هولناک است و نفسگیر
«خبر هولناک است و نفسگیر
چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلولهای انفرادی اعدام را به انتظار نشستهاند و خانوادههایشان پشت در زندان تنها ماندهاند.
هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بیامان و خلسگی و سکوتیست که بدان مبتلا شدهایم.
پس از اعلام وکیل محمد قبادلو که خبر از قتل قریبالوقوع محمد توسط حکومت را میدهد، خانواده و وکیل، پشت در زندان قزلحصار تنها میمانند و ساعاتی بعد در میان فریادهای خانواده، محمد را به قتل میرسانند.
توقع گزافی نیست حضوری چند هزار نفره پشت در زندانی که آن سوی دیوارش یکی از “ما” را تا سحرگاه به مسلخ میبرند.
بربریت ماهیت جمهوریاسلامیست و بنیان و اساسش بر سرکوب و جنایت است و جز با مبارزه در میدان نبردی تن به تن ساقط نخواهد شد.
محافظهکارانه نظارهگرِ جنایات رژیم بودن را برنمیتابیم که سهیم شدن است در هر آنچه میکند و در سوگ نشستن آنجا که باید دادی بستانیم از این بیداد بیهودگیست. جنایتی اینچنین را شعلهی خشمی باید خانمانسوز.
خوی انقلابیگری را در ما کشتهاند و میدان مبارزه را به هزار ترفند بزک کردهاند تا به اشک و آه بر گورهای بیجنازهی فرزندانمان بیارامیم.
از نقد بیرحمانهی خود که کنج عافیت گزیدهایم هراسی به دل نیست. هراس از پوزخند کنج لبان جلاد است و دستان سفاکش که هماینک بافتن طناب داری دیگر را آغاز کرده است.
صدها محکوم به مرگ طناب دار را به انتظار نشستهاند در صف اعدام و این چرخهی قتل حکومتی متوقف نخواهد شد مگر به خواست ما.
فرصت بی عملی در میان نیست. باید به خیابان بازگردیم. خیابان تنها مسیر است برای سرنگونی بنیان استبداد.
“نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم”
گلرخ ایرایی
بهمن ۱۴۰۲
زندان اوین»
#محمد_قیادلو #فرهاد_سلیمی #پژمان_فاتحی #محسن_مظلوم #محمد_فرامرزی و #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #گلرخ_ایرایی #زندان_اوین #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین میگوید جمهوری اسلامی نه مشروعیتی در داخل دارد و نه مقبولیتی در عرصه بینالمللی.
صفحه اینستاگرام گلرخ ابراهیمی ایرایی، فعال سیاسی محبوس زندان اوین، پیامی را به مناسبت سال نو به نقل از او منتشر کرد.
گلرخ میگوید در سال جدید «با جسدی از جمهوری اسلامی مواجه هستیم که نه مشروعیتی در داخل کشور دارد و نه مقبولیتی در عرصه بینالمللی.»
در پیام گلرخ ابراهیمی ایرایی نوشته شده است: در سالی که گذشت، بسیاری اعدام و بسیاری دیگر مجبور به مهاجرت و ترک وطن شدند.
این زندانی سیاسی با اشاره به شرایط زینب جلالیان، مریم اکبری منفرد و خانوادههای دادخواهان از جمله ماشاالله کرمی، خطاب به آنها نوشت: «در آستانهی سال جدید به یادتان هستیم خشممان چون شما فزون است و رهروی راهی هستیم که در آن گام گذاشتهاید.
شما نه آنید که برفت و نه آنید که بر جای مانده است. مقاومت را زندگی میکنید و این برگ قطور تاریخ را که داغ بیش از یک قرن استبداد و سرکوب را بر پیشانی دارد ورق میزنید؛ به بهای خطوطی که بر گونههایتان مینشیند و گردی که تیرگی از موهایتان میستاند.»
متن کامل پیام خانم ایرایی را در تصاویر ببینید و بخوانید.
این زندانی سیاسی، ۲۴ فروردین سال گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی»، به هفت سال حبس محکوم شده است.
#گلرخ_ایرایی #نوروز #نوروز۱۴۰۳ #بیانیه #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صفحه اینستاگرام گلرخ ابراهیمی ایرایی، فعال سیاسی محبوس زندان اوین، پیامی را به مناسبت سال نو به نقل از او منتشر کرد.
گلرخ میگوید در سال جدید «با جسدی از جمهوری اسلامی مواجه هستیم که نه مشروعیتی در داخل کشور دارد و نه مقبولیتی در عرصه بینالمللی.»
در پیام گلرخ ابراهیمی ایرایی نوشته شده است: در سالی که گذشت، بسیاری اعدام و بسیاری دیگر مجبور به مهاجرت و ترک وطن شدند.
این زندانی سیاسی با اشاره به شرایط زینب جلالیان، مریم اکبری منفرد و خانوادههای دادخواهان از جمله ماشاالله کرمی، خطاب به آنها نوشت: «در آستانهی سال جدید به یادتان هستیم خشممان چون شما فزون است و رهروی راهی هستیم که در آن گام گذاشتهاید.
شما نه آنید که برفت و نه آنید که بر جای مانده است. مقاومت را زندگی میکنید و این برگ قطور تاریخ را که داغ بیش از یک قرن استبداد و سرکوب را بر پیشانی دارد ورق میزنید؛ به بهای خطوطی که بر گونههایتان مینشیند و گردی که تیرگی از موهایتان میستاند.»
متن کامل پیام خانم ایرایی را در تصاویر ببینید و بخوانید.
این زندانی سیاسی، ۲۴ فروردین سال گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی»، به هفت سال حبس محکوم شده است.
#گلرخ_ایرایی #نوروز #نوروز۱۴۰۳ #بیانیه #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، متنی خطاب به توماج صالحی نوشته است. بخشهایی از نوشته گلرخ را در اینجا میآوریم:
برای توماج صالحی عزیز. یکی از ما. ما که خود یک از هزارانیم. توماج عزیزم. زندان نقطهی صفرِ خاطره است. در گسستی همواره، از گذشته. و فردا چون حفرهای بی انتها که پایانش در تصور نمیگنجد. اینجا دیوارها هجوم دشنامند. بَر اختیار، بَر انسان، بَر بودن، و رهایی بَر تکههای کاغذ، بَر دیوارها، بَر همین هجوم سخت دشنامگونه پونز میشود. شعر از کلام تهی میشود اینجا. وزنی میشود سیال در ذهنت. سودایی میشود پرشور بر جانت. شعرها با نغمههایی در گذشتههای دور در هم میآمیزد. یکی میشود. از خود جدا میشوی. بیگانه میشوی، با رویاهایت، با خاطراتت، و در نقطهی صفرِ خاطره آنگاه که از بندِ هر آنچه رنگ تعلق پذیرد بریدهای، خود را باز مییابی، پوست میاندازی، سخت میشوی و آنچه در انتها از تو باقی میماند مقاومت است....
میجنگیم و ترسهایمان را زندگی میکنیم. زندان و شکنجه و طناب دار را. گویی کابوس نسلِ بَردار را دوره میکنیم و بر گورستانی از جنازههای بر هم تلنبار شده، کفشهای بیصاحب و روایتهای ناخواندهشان به پیش میرویم... در شهری پر از فقر که فریاد دادخواهی در سوت صدای مرگ و خرناسههای وجدان شحنه گم میشود. شهری پر از فقر و سایههایی خمیده در کوچههای بیچراغ که حسرت را از زبالهها بیرون میکشند. شهری پر از فقر با کودکانی قد کشیده، بیرویا، با پاهایی ترکخورده، با صورتهایی تکیده، با اندوهی مدام در قعر چَشمهاشان، با کوکتلهایی پنهان در جیبها، در بزنگاه خون و قیام. قیام گرسنگان، قیام پابرهنگان، قیام مردمی که چیزی برایشان باقی نمانده است برای از دست دادن. قیام میشویم. در تلاقیِ عرف و سنت و مذهبی که زیستیماش، بیآنکه بر آن نماز برده باشیم. پَرسه میشویم در جنگلهای اطراف شهر. بَر گورِ آن بینشان رفتگان. هیاهو میشویم در انفجاری که بازماندگانش بر خود میپیچند هنوز، از دردِ نسیان. خشم و کینه میشویم در بُهت آخرین نگاه محکوم پایِ چوبهی دار. برای لحظهای تمام میشویم، آنگاه که قاضیِ شرع محمدمهدی را بَر دار کرد و پدر را به زنجیر کشید. برای لحظهای تمام میشویم و در خود افول میکنیم، همچون نگاهِ بیحالتِ عابری بَر ارابهای که جنازهی بَر دار شدهای را به سوی گوری بینشان بَر دوش حمل میکند. بیآوازی، حُزنی، بیمرثیهای، بیچراغی در دست. شعار میشویم، بَر معبری، گم میشویم، در گذرگاه تاریخ. تاریخی که با خشم و کین زیستیماش.
شک میکنیم. بیآنکه ترسیده باشیم شک میکنیم. ما شاهدانِ قتل شعلههای امید و ناکامیِ خیزش جوانهها، در رنجی مدام، گَزیده شدیم در میانهی بالیدن، سقوط کردیم، در میانهی تعالی و مبهوت ماندیم، در میانهی شور و سودای جوانی. شک میکنیم مدام و بر دردهای رخنهی شک در دلِ باورمان ضماد میگذاریم و عصیان را مهار میزنیم و تاب میآوریم خاورمیانه را، خانه را، با رنجهایش که دود شد در آن رویاهامان و به هوا رفت در آن هر آنچه خواستیم. ما در نبردی نابرابر پا به میدان گذاشتیم. بی سلاحی بر دوش ایستادیم، دوشادوشِ یکدگر. حلقه شدیم در زنجیرِ آزادگان. با رنجی از تبارِ رنجهای اَرانی. سوزی شدیم دمیده در صورِاسرافیل. سرودی شدیم بر زبانی سرخ و ایستادیم، پوست انداختیم، سخت شدیم و بر دیوارها، بر این هجوم سخت دشنامگونه تَرَک انداختیم. در خود تمام شدیم و آنچه امروز از ما باقیست مقاومت است و آنچه در برابرمان است تَرَکهاییست بر دیوارهای قدرت. ما پنجه بر نظم مستقر کشیدهایم و غباری که از دور میبینیم از آوارِ ریختنِ دیوار ترسمان است در خیابانهایی که همواره ما را به خود میخوانند. توماج عزیز مقاومتت و بار دردی که بَر دوش میکشی سرمشق نسلیست که میخواهد رویاهایش را زندگی کند.
گلرخ ایرایی، زندان اوین
.
#توماج_صالحی #گلرخ_ایرایی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای توماج صالحی عزیز. یکی از ما. ما که خود یک از هزارانیم. توماج عزیزم. زندان نقطهی صفرِ خاطره است. در گسستی همواره، از گذشته. و فردا چون حفرهای بی انتها که پایانش در تصور نمیگنجد. اینجا دیوارها هجوم دشنامند. بَر اختیار، بَر انسان، بَر بودن، و رهایی بَر تکههای کاغذ، بَر دیوارها، بَر همین هجوم سخت دشنامگونه پونز میشود. شعر از کلام تهی میشود اینجا. وزنی میشود سیال در ذهنت. سودایی میشود پرشور بر جانت. شعرها با نغمههایی در گذشتههای دور در هم میآمیزد. یکی میشود. از خود جدا میشوی. بیگانه میشوی، با رویاهایت، با خاطراتت، و در نقطهی صفرِ خاطره آنگاه که از بندِ هر آنچه رنگ تعلق پذیرد بریدهای، خود را باز مییابی، پوست میاندازی، سخت میشوی و آنچه در انتها از تو باقی میماند مقاومت است....
میجنگیم و ترسهایمان را زندگی میکنیم. زندان و شکنجه و طناب دار را. گویی کابوس نسلِ بَردار را دوره میکنیم و بر گورستانی از جنازههای بر هم تلنبار شده، کفشهای بیصاحب و روایتهای ناخواندهشان به پیش میرویم... در شهری پر از فقر که فریاد دادخواهی در سوت صدای مرگ و خرناسههای وجدان شحنه گم میشود. شهری پر از فقر و سایههایی خمیده در کوچههای بیچراغ که حسرت را از زبالهها بیرون میکشند. شهری پر از فقر با کودکانی قد کشیده، بیرویا، با پاهایی ترکخورده، با صورتهایی تکیده، با اندوهی مدام در قعر چَشمهاشان، با کوکتلهایی پنهان در جیبها، در بزنگاه خون و قیام. قیام گرسنگان، قیام پابرهنگان، قیام مردمی که چیزی برایشان باقی نمانده است برای از دست دادن. قیام میشویم. در تلاقیِ عرف و سنت و مذهبی که زیستیماش، بیآنکه بر آن نماز برده باشیم. پَرسه میشویم در جنگلهای اطراف شهر. بَر گورِ آن بینشان رفتگان. هیاهو میشویم در انفجاری که بازماندگانش بر خود میپیچند هنوز، از دردِ نسیان. خشم و کینه میشویم در بُهت آخرین نگاه محکوم پایِ چوبهی دار. برای لحظهای تمام میشویم، آنگاه که قاضیِ شرع محمدمهدی را بَر دار کرد و پدر را به زنجیر کشید. برای لحظهای تمام میشویم و در خود افول میکنیم، همچون نگاهِ بیحالتِ عابری بَر ارابهای که جنازهی بَر دار شدهای را به سوی گوری بینشان بَر دوش حمل میکند. بیآوازی، حُزنی، بیمرثیهای، بیچراغی در دست. شعار میشویم، بَر معبری، گم میشویم، در گذرگاه تاریخ. تاریخی که با خشم و کین زیستیماش.
شک میکنیم. بیآنکه ترسیده باشیم شک میکنیم. ما شاهدانِ قتل شعلههای امید و ناکامیِ خیزش جوانهها، در رنجی مدام، گَزیده شدیم در میانهی بالیدن، سقوط کردیم، در میانهی تعالی و مبهوت ماندیم، در میانهی شور و سودای جوانی. شک میکنیم مدام و بر دردهای رخنهی شک در دلِ باورمان ضماد میگذاریم و عصیان را مهار میزنیم و تاب میآوریم خاورمیانه را، خانه را، با رنجهایش که دود شد در آن رویاهامان و به هوا رفت در آن هر آنچه خواستیم. ما در نبردی نابرابر پا به میدان گذاشتیم. بی سلاحی بر دوش ایستادیم، دوشادوشِ یکدگر. حلقه شدیم در زنجیرِ آزادگان. با رنجی از تبارِ رنجهای اَرانی. سوزی شدیم دمیده در صورِاسرافیل. سرودی شدیم بر زبانی سرخ و ایستادیم، پوست انداختیم، سخت شدیم و بر دیوارها، بر این هجوم سخت دشنامگونه تَرَک انداختیم. در خود تمام شدیم و آنچه امروز از ما باقیست مقاومت است و آنچه در برابرمان است تَرَکهاییست بر دیوارهای قدرت. ما پنجه بر نظم مستقر کشیدهایم و غباری که از دور میبینیم از آوارِ ریختنِ دیوار ترسمان است در خیابانهایی که همواره ما را به خود میخوانند. توماج عزیز مقاومتت و بار دردی که بَر دوش میکشی سرمشق نسلیست که میخواهد رویاهایش را زندگی کند.
گلرخ ایرایی، زندان اوین
.
#توماج_صالحی #گلرخ_ایرایی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
InstaFix
@tavaana
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، متنی خطاب به توماج صالحی نوشته است. بخشهایی از نوشته گلرخ را در اینجا میآوریم:
برای توماج صالحی عزیز. یکی از ما. ما که خود یک از هزارانیم. توماج عزیزم. زندان نقطهی صفرِ خاطره است. در گسستی همواره، ...
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، متنی خطاب به توماج صالحی نوشته است. بخشهایی از نوشته گلرخ را در اینجا میآوریم:
برای توماج صالحی عزیز. یکی از ما. ما که خود یک از هزارانیم. توماج عزیزم. زندان نقطهی صفرِ خاطره است. در گسستی همواره، ...
فرزادکمانگر، معلم و فعال حقوق بشر بود که سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۸۹ به همراه ۴ زندانی سیاسی دیگر در زندان اوین به دار آویخته شد.
هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات ۸۸ تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. دست نوشتههای او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برد، پیش روی ما میگذارد.
فرزاد کمانگر و یارانش را مخفیانه دفن کردند و هنوز پس از ۱۴ سال محل دفن آنها را مخفی نگه داشتهاند.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر مطلبی به شرح زیر نوشت:
«گفته بودی قوی بمانیم به شعر، به آواز به لیلاهایمان به رویاهایمان پشت نکنیم. امروز ۱۷ سال و ۸ ماه و ۲۲ روز از بازداشت و ۱۴ سال تمام از اعدامات گذشت. فکر میکنم به تو که هنوز با نام فرزاد کمانگر، معلم آزاده یادت میکنیم، فکر میکنم به ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ ، به لحظه دستگیریات در حالی که برای پیگیری درمان بیماری برادرت به تهران رفته بودی، به ۱۳۶۰ روز تحمل حبس و شکنجهات در زندانهای جمهوری اسلامی به بیدادگاهی چند دقیقهای که به اعدام محکومات کرد، فکر میکنم به ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، به روزی که پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وكیل و خانواده در محوطه پارکینگ زندان اوین جایی حوالی ما در بند زنان همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان بر دارتان کشیدند، فکر میکنم.
به ناپیدسازی قهریتان به پنهانبودن محل دفن و مشخصنبودن سرنوشت پیکرهایتان ۱۴ سال پس از اعدام تان فکر میکنم به دایه سلطنه رضایی، مادر دادخواهات که وقتی به او گفتند محل دفن پسرت فرزاد كمانگر مشخص نیست» گفت «فرزاد» قبر ندارد اما تا ابد در دل تمام آزادی خواهان مدفون است» فکر میکنم به او که گفت چرا میگویید مادران عزادار ما مادران سرافرازیم فکر میکنم به مادر سرافرازت فکر میکنم که گفت: «فرزاد را بهار از من گرفتند ولی هر بهار به میان مردم بر می گردد، مردم هم بابد جلوی ظلمها و ستمها بایستند.»
گفته بودی قوی بمانیم با امید به آزادی، رهایی و نجات جان عزیزان محکوم به اعداممان از چوبههای دار ایستادهایم و برای آزادی برابری و عدالت میجنگیم
گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، بند زنان زندان اوین»
درباره فرزاد کمانگر
tavaana.org/farzad-kamangar
#بیانیه #گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات ۸۸ تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. دست نوشتههای او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برد، پیش روی ما میگذارد.
فرزاد کمانگر و یارانش را مخفیانه دفن کردند و هنوز پس از ۱۴ سال محل دفن آنها را مخفی نگه داشتهاند.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر مطلبی به شرح زیر نوشت:
«گفته بودی قوی بمانیم به شعر، به آواز به لیلاهایمان به رویاهایمان پشت نکنیم. امروز ۱۷ سال و ۸ ماه و ۲۲ روز از بازداشت و ۱۴ سال تمام از اعدامات گذشت. فکر میکنم به تو که هنوز با نام فرزاد کمانگر، معلم آزاده یادت میکنیم، فکر میکنم به ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ ، به لحظه دستگیریات در حالی که برای پیگیری درمان بیماری برادرت به تهران رفته بودی، به ۱۳۶۰ روز تحمل حبس و شکنجهات در زندانهای جمهوری اسلامی به بیدادگاهی چند دقیقهای که به اعدام محکومات کرد، فکر میکنم به ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، به روزی که پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وكیل و خانواده در محوطه پارکینگ زندان اوین جایی حوالی ما در بند زنان همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان بر دارتان کشیدند، فکر میکنم.
به ناپیدسازی قهریتان به پنهانبودن محل دفن و مشخصنبودن سرنوشت پیکرهایتان ۱۴ سال پس از اعدام تان فکر میکنم به دایه سلطنه رضایی، مادر دادخواهات که وقتی به او گفتند محل دفن پسرت فرزاد كمانگر مشخص نیست» گفت «فرزاد» قبر ندارد اما تا ابد در دل تمام آزادی خواهان مدفون است» فکر میکنم به او که گفت چرا میگویید مادران عزادار ما مادران سرافرازیم فکر میکنم به مادر سرافرازت فکر میکنم که گفت: «فرزاد را بهار از من گرفتند ولی هر بهار به میان مردم بر می گردد، مردم هم بابد جلوی ظلمها و ستمها بایستند.»
گفته بودی قوی بمانیم با امید به آزادی، رهایی و نجات جان عزیزان محکوم به اعداممان از چوبههای دار ایستادهایم و برای آزادی برابری و عدالت میجنگیم
گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، بند زنان زندان اوین»
درباره فرزاد کمانگر
tavaana.org/farzad-kamangar
#بیانیه #گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آنها که رفت و نیامد - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
کمتر از یک سال از انتخابات بحثبرانگیز ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود، هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان…
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی، در نخستین سالگرد بازداشت همبندیاش نسیم غلامی سیمیاری در زندان اوین، متنی نوشت و از مقاومت این زندانی سیاسی تمجید کرد. زندانیای که با اتهامات سنگینی بر اساس اعترافات اجباری مواجه شده و همچنان بلاتکلیف و بدون دریافت حکم زندانی است.
متن یادداشت گلرخ ایرایی به شرح زیر است:
«برای نسیم عزیزم
که سرشار از مقاومت است
و بی ادعاست.
یکسال گذشت که رخت بسته ای از خانه به کوچ در دیار خوف؛ در این زمستان که لاشهی امید بر در گاهش آویخته اند و کورسوی بهاری در انتهایش سو نمیزند. در قساوت زنجيرها عجب ایستاده ای و دلتنگی را به ستوه آوردی؛ در این مجال که مردمان شهر با گریز خود مدارا میکنند و تصویر خوف بر دلها سایه افکنده است.
آنگاه که در سرودها و جنازههایی آرمیده در گورها، در جای جای شهر تکرار میشدیم و شهر در شقاوت نادانی از قعر حفرههای خالی ماندهی چشمخانهها جهان را به نظاره انتظار میکشید؛ در میان غریو سکوت مردمانی ایستاده به سان قامتی در تسلیم در طنين نومیدوار دعاهایی هرگز مستجاب نشده؛ آنگاه که همسفران بی آنکه در چشم هامان نظر بتوانند کرد بر باورهامان خنج میکشیدند و پیاله بر رُخِ ریا میزدند و شرم جا مانده بر پیشانیهاشان بر دردناکی رسوب وحشت در سینه هامان دهن کجی میکرد؛ سرودی نغمهی نبرد را نبردی که خوش داشتمش بی آنکه بر آن جسارت حضور یابم.
یکسال پیش بازداشت شد و همچنان بلاتکلیف است. در اعتراض به فقر و فلاکتی که در زندگیهامان تنیده شده است و مطالبهاش بهتر زیستن بود. نسیم عزیزم را وادار به اعتراف علیه خود کردند و حالا با اتهاماتی سنگین مواجه است وارد کردن اتهامات سنگین در پاسخ به اعتراض و حضور در کف خیابان نه تنها محکوم که نشان از استیصال و کینهتوزی حکومت و سیستم قضائی و امنیتی آن است. اعتراض حق ما و خیابان از آن ماست.
کسی که به تو و همه ی همانندانت افتخار میکند. گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، زندان اوین»
مرتبط:
روایت یک پرونده، گلرخ ایرایی
https://tavaana.org/case_golrokh/
#نسیم_غلامی_سیمیاری #گلرخ_ایرایی #زندانی_سیاسی
#بیانیه #کف_خیابان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن یادداشت گلرخ ایرایی به شرح زیر است:
«برای نسیم عزیزم
که سرشار از مقاومت است
و بی ادعاست.
یکسال گذشت که رخت بسته ای از خانه به کوچ در دیار خوف؛ در این زمستان که لاشهی امید بر در گاهش آویخته اند و کورسوی بهاری در انتهایش سو نمیزند. در قساوت زنجيرها عجب ایستاده ای و دلتنگی را به ستوه آوردی؛ در این مجال که مردمان شهر با گریز خود مدارا میکنند و تصویر خوف بر دلها سایه افکنده است.
آنگاه که در سرودها و جنازههایی آرمیده در گورها، در جای جای شهر تکرار میشدیم و شهر در شقاوت نادانی از قعر حفرههای خالی ماندهی چشمخانهها جهان را به نظاره انتظار میکشید؛ در میان غریو سکوت مردمانی ایستاده به سان قامتی در تسلیم در طنين نومیدوار دعاهایی هرگز مستجاب نشده؛ آنگاه که همسفران بی آنکه در چشم هامان نظر بتوانند کرد بر باورهامان خنج میکشیدند و پیاله بر رُخِ ریا میزدند و شرم جا مانده بر پیشانیهاشان بر دردناکی رسوب وحشت در سینه هامان دهن کجی میکرد؛ سرودی نغمهی نبرد را نبردی که خوش داشتمش بی آنکه بر آن جسارت حضور یابم.
یکسال پیش بازداشت شد و همچنان بلاتکلیف است. در اعتراض به فقر و فلاکتی که در زندگیهامان تنیده شده است و مطالبهاش بهتر زیستن بود. نسیم عزیزم را وادار به اعتراف علیه خود کردند و حالا با اتهاماتی سنگین مواجه است وارد کردن اتهامات سنگین در پاسخ به اعتراض و حضور در کف خیابان نه تنها محکوم که نشان از استیصال و کینهتوزی حکومت و سیستم قضائی و امنیتی آن است. اعتراض حق ما و خیابان از آن ماست.
کسی که به تو و همه ی همانندانت افتخار میکند. گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، زندان اوین»
مرتبط:
روایت یک پرونده، گلرخ ایرایی
https://tavaana.org/case_golrokh/
#نسیم_غلامی_سیمیاری #گلرخ_ایرایی #زندانی_سیاسی
#بیانیه #کف_خیابان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#گلرخ_ایرایی، زندانی سیاسی، در نامهای از زندان، با یادآوری رفتار «اصلاحطلبان» در دههها و سالهای گذشته به شدت از آنها انتقاد کرد.
او در بخشی از این نامه نوشته:
«از یاد نمیبریم، تثبیتِ قدرتِ جمهوری اسلامی و کشتار فاجعهبار جوانان در دهه شصت را؛ در روزهایی که شما حزباللهیها و خط امامیها در رأس امور بودید.
انقلاب فرهنگی و اخراج و خانهنشین کردنِ دانشجویان و اساتید؛ و برتری دادن به سفاهت در برابر لیاقت را؛ کشتار، شکنجه، تجاوز، توابسازی و وادار کردن زندانیانِ سیاسی به تیرِ خلاص زدن به رفقایشان در زندانهای دهه شصت را؛ و قتلهای زنجیرهای را که توسط شما و گماشتگانتان در وزارت اطلاعاتِ تحت نفوذتان رُخ داد. وقتی در قتلهای زنجیرهای نزدیک به هزار نفر طی چند سال سلاخی شدند، شما یک تدارکاتچیِ ساده شدید تا از پاسخگویی شانه خالی کنید و وقتی به جوانان در کوی دانشگاه حمله شد، دست از حمایتشان در خیابان و زندانها کشیدید تا توسط انصار حزبالله به خاک و خون کشیده شوند و از پشت بامها به زمین پرت شوند و مفقود شوند بازماندگانشان به حبسهای طویلالمدت محکوم شوند.
وقتی در عاشورای ۱۳۸۸ شکل اعتراضات از راهپیماییِ سکوت فراتر رفت و شعارها از مرزهای تعیینیتان عبور کرد؛ مردمی که به واسطهی فضای ایجاد شده توسط شما و ادعای رأیهای مفقود شدهتان به خیابان آمده بودند را رها کردید تا کشته شوند و به اعدام محکوم شوند و در زندانها مورد شکنجه قرار بگیرند.
هشتادوهشت را مشخصاً شما رقم زدید. برای برگشتن به عرصهی قدرتی که از آن بیرونتان رانده بودند. اما حتی آن زمان هم به صندوق رأی پشت نکردید و روی خونِ مصطفیها و بچههای کهریزک «حماسهی دماوند» را آفریدید.
ما مردمِ کف خیابان همیشه سیاهی لشکرتان بودیم تا از پایین فشار بیاوریم و شما از بالا چانه بزنید تا بلکه به بازی قدرت دوباره راهتان دهند.
مردم از اصلاحات گذر کردهاند و شما هنوز بر جنازههای تلنبار شدهی جوانان ایران، وعدههای محمد خاتمی را دوره میکنید. او در سال ١٣٩٨ پس از کشتار معترضان، ما مردم را امواج مخرب خواند و قدردان مقام عظما شد. حالا دوباره به میدان آمدهاید تا نوجوانی و جوانی نسلهای بعد از ما را نیز همچون ما تباه کنید. بعد از آن همه فراز و فرود و بعد از افزایش بینش سیاسی جامعه در سالهای اخیر، باز به میدان آمدید تا با فریب افکار عمومی شعبدهای دیگر به راه اندازید. اما از پشت میلههای زندان هم دیده میشود که نه برای پیروزی در انتخابات بلکه برای شکست مردم به میدان آمدهاید.»
#سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در بخشی از این نامه نوشته:
«از یاد نمیبریم، تثبیتِ قدرتِ جمهوری اسلامی و کشتار فاجعهبار جوانان در دهه شصت را؛ در روزهایی که شما حزباللهیها و خط امامیها در رأس امور بودید.
انقلاب فرهنگی و اخراج و خانهنشین کردنِ دانشجویان و اساتید؛ و برتری دادن به سفاهت در برابر لیاقت را؛ کشتار، شکنجه، تجاوز، توابسازی و وادار کردن زندانیانِ سیاسی به تیرِ خلاص زدن به رفقایشان در زندانهای دهه شصت را؛ و قتلهای زنجیرهای را که توسط شما و گماشتگانتان در وزارت اطلاعاتِ تحت نفوذتان رُخ داد. وقتی در قتلهای زنجیرهای نزدیک به هزار نفر طی چند سال سلاخی شدند، شما یک تدارکاتچیِ ساده شدید تا از پاسخگویی شانه خالی کنید و وقتی به جوانان در کوی دانشگاه حمله شد، دست از حمایتشان در خیابان و زندانها کشیدید تا توسط انصار حزبالله به خاک و خون کشیده شوند و از پشت بامها به زمین پرت شوند و مفقود شوند بازماندگانشان به حبسهای طویلالمدت محکوم شوند.
وقتی در عاشورای ۱۳۸۸ شکل اعتراضات از راهپیماییِ سکوت فراتر رفت و شعارها از مرزهای تعیینیتان عبور کرد؛ مردمی که به واسطهی فضای ایجاد شده توسط شما و ادعای رأیهای مفقود شدهتان به خیابان آمده بودند را رها کردید تا کشته شوند و به اعدام محکوم شوند و در زندانها مورد شکنجه قرار بگیرند.
هشتادوهشت را مشخصاً شما رقم زدید. برای برگشتن به عرصهی قدرتی که از آن بیرونتان رانده بودند. اما حتی آن زمان هم به صندوق رأی پشت نکردید و روی خونِ مصطفیها و بچههای کهریزک «حماسهی دماوند» را آفریدید.
ما مردمِ کف خیابان همیشه سیاهی لشکرتان بودیم تا از پایین فشار بیاوریم و شما از بالا چانه بزنید تا بلکه به بازی قدرت دوباره راهتان دهند.
مردم از اصلاحات گذر کردهاند و شما هنوز بر جنازههای تلنبار شدهی جوانان ایران، وعدههای محمد خاتمی را دوره میکنید. او در سال ١٣٩٨ پس از کشتار معترضان، ما مردم را امواج مخرب خواند و قدردان مقام عظما شد. حالا دوباره به میدان آمدهاید تا نوجوانی و جوانی نسلهای بعد از ما را نیز همچون ما تباه کنید. بعد از آن همه فراز و فرود و بعد از افزایش بینش سیاسی جامعه در سالهای اخیر، باز به میدان آمدید تا با فریب افکار عمومی شعبدهای دیگر به راه اندازید. اما از پشت میلههای زندان هم دیده میشود که نه برای پیروزی در انتخابات بلکه برای شکست مردم به میدان آمدهاید.»
#سیرک_انتخابات #رای_بی_رای #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech