آموزشکده توانا
53.8K subscribers
34K photos
38.7K videos
2.55K files
19.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
اخباری که روزانه منتشر می‌شود، نتیجه قوانین ضدانسانی جمهوری اسلامی است.

همین امروز این دو خبر قتل زنان منتشر شده
یک مرد همسر ۲۰ ساله‌اش را در شاهرود به قتل رساند.

مردی دیگر همسر ۲۱ ساله‌اش را در مشهد به قتل رساند.

با وجود عدم اعلام آمار رسمی آنچه که مشهود است این‌که آمار زن‌کشی رو به افزایش است و البته نکته مهم دیگر نحوه قتل‌ها هرروز دلخراش‌تر می‌شود؛ قتل با اره با تبر با چاقو با کلت با هر آنچه که می‌شود جان دیگری را ستاند و در مخیله‌ای انسانی سالم نگنجد ...
خشونت در جامعه رو به افزایش است این خشونت در جنبه‌های مختلف زندگی ایرانیان قابل مشاهده است. قتل زن‌کشی دخترکشی همسرکشی و ...

به نظر شما تاثیر این قتل‌ها بر جامعه چیست؟

#زن_کشی #دختر_کشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
در آلبانی ِ انور خوجه، مخالفان سیاسی چگونه سرکوب می‌شدند؟

زندانیان سیاسی نمونه‌های دردناکی هستند که این واقعیت را تایید می‌کنند که حکومت‌های خودکامه می‌خواهند تسلط خود بر کشور را به‌زور حفظ کنند. اما به نظر می‌رسد با وجود مثال‌های متعدد تاریخی که هر ناظر باهوشی می‌تواند از آن به عنوان درس‌هایی ارزشمند و مهم برای فهم تاریخ و جامعه انسانی استفاده کند، هنوز حاکمان متعددی وجود دارند که آمادگی یا شاید توانایی درک این را ندارند که جامعه را نمی‌توان به‌زور و برای مدت طولانی در مسیری که دلخواه خود است نگاه داشت.

رژیم انور خوجه در آلبانی، که از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ تا مرگ او در سال ۱۹۸۵ به طول انجامید، به دلیل سیاست‌های سرکوب‌گرانه، نقض حقوق بشر و وجود زندانیان سیاسی در جهان بدنام بود. ماموران تحت امر او در حکومتی که به طور رسمی به نام «جمهوری سوسیالیست خلق آلبانی» شناخته می‌شد دست بازی برای سرکوب و ارعاب مردم داشتند. دستگاه حکومتی او نمونه‌ای بود از اعتقاد و التزام عملی شدید به اصول استالینیسم و پیروی از سیاست منزوی‌کردن کشور از بقیه جهان که رویکردی آشنا در کشورهای دیکتاتوری است و معمولا در تبلیغات حکومتی تحت عنوان «استقلال» به مردم معرفی می‌شود.

ادامه این مطلب را بخوانید:
https://tavaana.org/political-prisoners-albania-enver-hoxha/

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #دیکتاتور
#ایران


@Tavaana_TavaanaTech
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری است.

آرامگاه یا بنای یادبود خیام نیشابوری بنا و محوطه‌ای است که در دوره پهلوی، برای یادبود و بزرگداشت خیام، بر روی مزار خیام در شهر نیشابور ساخته شد. مردادماه ۱۳۳۵ انجمن آثار ملی در نامه‌ای به مهندس هوشنگ سیحون نوشت که وضع بنای موجود آرام‌گاه خیام متناسب با شخصیت علمی و هنری خیام نیست و انجمن در نظر دارد در این مورد اقداماتی به عمل آورد. و از سیحون خواسته شد که طرح و نقشه‌ی جدیدی متناسب با شخصیت خیام طراحی کند.
هوشنگ سیحون در مورد ساخت این آرامگاه می‌گوید:

«آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت اولین کاری که باید انجام می‌دادم این بود که به گونه‌ای طراحی کنم که آرامگاه خیام وامامزاده محروق تداخل پیدا نکند به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرا داشت از امامزاده جدا کنم. از طرفی دیگر در چهار مقاله عروضی گفتاری از خیام آمده مبنی بر اینکه ایشان گفته‌اند که: من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد. بنابراین من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم چون این مکان سه متر پائین تر قرار دارد فصل بهار شکوفه‌های زردآلو روی مزار می‌ریزد.

خیام ریاضیدان منجم و ادیب بود سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند من ده پایه برای آرامگاه در نظر گرفتم عدد ده اولین عدد دو رقمی است و پایه و اساس بسیار از اعداد می‌باشد از هر پایه دو تیغه بر پایه مدل ریاضی خاصی به صورت مورب بالا می‌رود و با دیگر تیغه‌ها بر خورد می‌کنند و از روبه‌رو بر روی پایه مقابل‌شان پائین می‌آید همه این تیغه‌های مورب در محور عمودی وسط برج همدیگر را قطع می‌کنند سطح پیچیده حاصله بر اثر یک فرمول ریاضی به وجود آمده که سنبله جنبه ریاضی‌دانی خیام است از طرف دیگر تقاطع تیغه‌ها در سقف آرامگاه یک ستاره به وجود می‌آورد که سنبول ستاره‌شناسی خیام محسوب می‌شود.

خیام سرانده رباعیات است من برای اولین بار در ایران از خط شکسته به صورت سیاه مشق استفاده کردم تا مجموعه‌ای اتزاعی را به وجود بیاورم انتخاب رباعیات نیز به وسله مرحوم استاد جلال همایی انجام شد رباعیاتی اتخاب شد که در اصل بودن آنها شکی وجود نداشته باشد ما بر روی هر کدام از پانل‌های لوزی دو رباعی به کار بردیم که مجمعا ۲۰ رباعی در کل مجموعه نوشته شد.»

درباره هوشنگ سیحون بیش‌تر بدانید:
https://tavaana.org/hooshang-seyhoun/

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #خیام #شعر #موسیقی

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

علی خامنه‌ای در آخرین سخنرانی خود در روز شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ ضمن دخالت در سیاست و روابط کشورهای منطقه با آمریکا گفت: "الگوی ترامپ برای کشورهای عربی یقیناً شکست‌خورده است و به همت ملت‌های منطقه، آمریکا از این منطقه باید برود و خواهد رفت."

خامنه‌ای با تکرار مواضع تند و نفرت‌پراکنانه در مورد اسرائیل گفت: "حتماً، در این منطقه، آن نقطه‌ی مایه‌ی فساد، مایه‌ی جنگ، مایه‌ی اختلاف، رژیم صهیونی است؛ رژیم صهیونی که غده‌ی سرطانیِ خطرناکِ مهلکِ این منطقه است، حتماً باید برکنده شود و خواهد شد." و حاضران در این سخنرانی هم با شعار "مرگ بر اسرائیل" با او همراه شدند.

نکته قابل توجه اینکه، سخنان تنش‌زای رهبر جمهوری اسلامی و شعارهایی چون «مرگ بر اسرائیل» نه‌تنها دستاوردی برای مردم ایران ندارند، بلکه هزینه‌های سنگینی را نیز به آنان تحمیل می‌کنند.

دشمنی ایدئولوژیک با اسرائیل، که بیشتر بازتاب‌دهنده دیدگاه گروهی خاص در ساختار قدرت است تا اراده عمومی ملت، سال‌هاست ایران را به سمت تحریم، انزوا و بحران‌های اقتصادی سوق داده است.

در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه با اولویت دادن به منافع ملی، در مسیر صلح، تنش‌زدایی و توسعه حرکت می‌کنند و از پیامدهای مثبت سیاسی و اقتصادی آن بهره‌مند شده‌اند، ایران همچنان در دام گفتمان دشمن‌سازی باقی مانده است.

چرا باید میلیون‌ها ایرانی تاوان شعارها و سیاست‌هایی را بدهند که نه بر پایه عقلانیت دیپلماتیک، بلکه بر مبنای دشمنی ایدئولوژیک عده‌ای خاص شکل گرفته‌اند؟

#شعار #حکومت_ایدئولوژیک #خامنه_ای #اسرائیل #آمریکا #گفتگو_توانا


@Dialogue1402
بازداشت خواهر برای تحت فشار گذاشتن برادر
مینا (ماریا) بهمنی، گروگان اطلاعات سپاه، برای بازگرداندن برادر!

به گزارش دادبان، بررسی‌های جدید درباره‌ی وضعیت مینا (ماریا) بهمنی، زندانی سیاسی اهل ایذه، پرده از سناریویی نگران‌کننده در شیوه‌ی برخورد نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برداشته است؛ سناریویی که بیش از آن‌که رنگ و بوی قانون داشته باشد، به گروگان‌گیری شباهت دارد.
بر اساس اطلاعات موثق رسیده به دادبان، دلیل اصلی بازداشت و تداوم حبس این شهروند، نه ارتکاب جرم، بلکه اعمال فشار غیرقانونی بر برادر او، هادی بهمنی، برای بازگرداندنش به ایران از ترکیه است. این در حالی است که هادی بهمنی پیش از بازداشت احتمالی، از کشور خارج شده و نهادهای امنیتی او را به مشارکت در قتل یک مأمور پلیس متهم کرده‌اند.

در تیرماه ۱۴۰۳، نیروهای اطلاعات سپاه در اقدامی مغایر با اصول حقوقی و انسانی، مینا بهمنی را صرفاً به‌دلیل نسبت خانوادگی‌اش با متهم اصلی، بازداشت و به شکنجه وادار کرده‌اند. به گفته یک منبع آگاه، مأموران اطلاعات به مینا صراحتاً گفته‌اند که تنها راه آزادی‌اش، بازگرداندن برادرش از ترکیه به ایران است؛ حتی به او پیشنهاد شده که با سپردن وثیقه‌ای، از زندان خارج و به ترکیه برود تا شخصاً برادرش را به دام بیندازد و تحویل دهد.

در عین حال، اتهام «معاونت در قتل» که به مینا (ماریا) بهمنی نسبت داده شده، فاقد هرگونه وجاهت قانونی است. مطابق ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی، معاونت در جرم مستلزم نقش مستقیم در ارتکاب جرم از طریق تحریک، تهدید یا فراهم‌کردن مقدمات است؛ حال آن‌که حتی اگر ادعای کمک مینا به خروج برادرش از کشور صحیح باشد، این اقدام تنها مشمول ماده ۵۵۳ قانون مجازات بوده و حداکثر دو سال حبس دارد. با این‌وجود، او نزدیک به ده ماه است در بازداشت موقت و در شرایطی غیرانسانی به‌سر می‌برد.

گزارش‌های دادبان همچنین حاکی از آن است که مینا (ماریا) بهمنی در طول دوران بازداشت، بارها تحت شکنجه‌های جسمی و روانی قرار گرفته و از دسترسی به وکیل و حتی تماس با خانواده محروم مانده است. در چنین شرایطی، تداوم بازداشت او نه تنها مصداق بازداشت خودسرانه، بلکه نمونه‌ای آشکار از استفاده ابزاری از انسان‌ها برای پیشبرد اهداف امنیتی‌ست؛ اقدامی که هیچ نسبتی با عدالت ندارد و تنها یادآور رفتارهای گروگان‌گیران است، نه دستگاه قضایی یک کشور.

#مینا_بهمنی #ماریا_بهمنی #هادی_بهمنی #بازداشت_خودسرانه #گروگانگیری #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
علی شریف‌زاده اردکانی، وکیل دادگستری، شرح ملاقات خود با پدر دادخواه جاویدنام پویا بختیاری در زندان چوبیندر قزوین را به شرح زیر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

«‏منوچهر بختیاری را در زندان چوبیندر قزوین ملاقات کردم مردی که موهایش در زندان سپید شده بود، از پشت دیوارهای سرد، از داغی گفت که خاموش نشده.

گفت: زندانی‌ام، اما آزادتر از آن‌ها که حقیقت را انکار می‌کنند.

دل‌گیر و سنگین برگشتم؛ با تصویر پدری رنجدیده و غروری که در بند نشد.»


ـ جمهوری اسلامی، پسر را می‌کشد و پدر و مادر دادخواه را زندانی می‌کند! حساب‌های بانکی خانواده را مسدود می‌کند، عمو و دایی را هم بازداشت می‌کند.... آن وقت مسئولان این حکومت در این روزها می‌گویند دونالد ترامپ تصویری غیرواقعی از ایران ارائه داده است!

#منوچهر_بختیاری #پویا_بختیاری #دادخواهی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تندیس شنی جاویدنام عادل کیان‌پور
کاری از هنرمند گرامی، فرهاد پوریاری
ساخته شده در سواحل عمان

عادل کیانپور  زندانی سیاسی‌ای بود که از چهارم دی‌ماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.

این زندانی سیاسی پیش‌تر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهام‌های «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروه‌های مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.

مادر آقای کیانپور پس از زندانی‌شدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی به‌سر نمی‌برد.

عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماه‌ها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد.

مادر عادل می‌گوید؛
«عادل زمانی که زندان بود وقتی دادگاه داشت و با لباس زندان و زنجیر به پاهایش و چند مامور می‌آمد دادگاه انقلاب و من در راهرو می‌دیدمش، بغلش می‌کردم و گریه می‌کردم. با دستانش اشک‌هایم رو پاک می‌کرد و می‌گفت مادر سرت بالا بگیر! من نه دزدم نه اختلاس‌گرم و نه از دیوار کسی بالا رفتم، من به خاطر وطنم و هم وطنان پای در راهی گذشتم شاید بر گشتی نباشد، روزی شما و ملتم به من افتخار می‌کنند.»

چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه‌ به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژه‌ای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک می‌کنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم.»

بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.

#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #دادخواهی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

آیه در این ویدئو با نگاهی نقادانه و ذهنی پرسش‌گر طرح مسئله و پرسش‌هایی می‌کند که شاید بسیاری از ما بارها از خود پرسیده و یا از آن گذشته‌ایم.
@worldofayeh

ما عاشق این هستیم که برای سوالات جواب پیدا کنیم و اگر جواب یک سوال رو ندانیم دیوانه می‌شویم، اصلا جای خالی ما را آزار می‌دهد.
اما مسئله اینجاست که وقتی سوال‌ها پیچیده می‌شوند اول از همه تو باید اینقدر صداقت و شهامت داشته باشی که بگویی نمیدانم و بعد با تلاش و کوشش زیاد سعی کنی که جواب سوال را پیدا کنی .
ولی خوب کی میره این‌همه راه رو. من ترجیح می‌دهم که برای سوالات پیچیده جواب ساده داشته باشم و چی از این بهتر که حواله‌اش بدهم به نادیده‌ها، چونکه نادیده ها را نه می‌شود ردکرد نه می‌شود اثبات کرد نه می‌شود توضیح داد.
قشنگ یک چیز پرفکت جای خالی را پر می‌کنه و مسئولیت ندانستن را از دوش من برمی‌دارد.
بگذارید چند سوال از شما بپرسم :

چرا اعتقاد به این موجودات در کشورهایی که ریشه‌های آیینی، مذهبی و اساطیری دارند بیشتر است؟

چرا مردم در کشورهایی که فقیر هستند گزارش بیشتری از دیدن این موجودات داده‌اند؟!

آیا الان در سوئد برای حل مشکل اسکیزوفرنی به جن‌گیر مراجعه می‌کند؟

آیا کسی الان در هلند برای حل مشکل مالی پیش خواهر روحانی می‌رود تا با جن موکلش دعایی بنویسد و مشکل را حل کند؟

این‌ها سؤال‌های مهمی است که باید همه به آن فکر کنیم.

#جن #خرافه #ماوراءالطبیعه #علم #وهم #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
شهناز خسروی، مادر زندانی سیاسی بیژن کاظمی، بالاخره پس از ۱۲۰ روز بی‌خبری مطلق از فرزندش، صدای او را شنید، اما فقط دو دقیقه!!

مادر بیژن کاظمی چندی پیش گفته بود:
"برای یک مادر، بر زبان آوردنش سخت است... خیلی سخت… من حتی نمی‌دانم که پسرم زنده است یا نه."

حالا لااقل می‌داند که پسرش زنده است!

خانم خسروی در اینستاگرام نوشت:

«بازداشت موقت بیژن وارد ماه پنجم‌شد. حدود ۱۲۰ روز پیگیری مستمر و‌ هم‌صدائی شما هم‌میهنان عزیز، به ۲ دقیقه تماس تلفنی با بیژن انجامید. صدا و روحیه‌ی بیژن مثل دوران حبس قبلی خوب بود. اما خواست برایش دعا کنیم. هم‌چنان هیچ مرجع قضائی مسئولیت صدور حکم بازداشت بیژن را برعهده نمی‌گیرد. ما خانواده‌ی بیژن کاظمی از مقامات قضائی جمهوری اسلامی می‌خواهیم که:
- هر چه زودتر در مورد مکان، وضعیت و شرایط زندان بیژن اطلاع‌رسانی شفاف کنید.
- بدون هیچ تاخیر حق ملاقات با خانواده، درمان طبی و مشورت حقوقی با وکیل برای ایشان را فراهم کنید.
-اتهامات وارده با شفافیت اعلام شده و روند عادلانه‌ی قضائی، طبق معیارهای حقوق بشر در مورد این زندانی سیاسی به اجرا درآید.

khosravi.sh


ـ ـ بیژن کاظمی، که پیش‌تر در فروردین ۱۳۹۹ نیز به اتهام امنیتی بازداشت و به سه سال و نیم حبس محکوم شده بود، دو سال از دوران محکومیتش را در زندان مرکزی خرم‌آباد، در میان مجرمان عادی گذراند و سپس با پابند الکترونیک آزاد شد.

بیژن از بیماری‌های متعددی که نتیجه‌ی حبس پیشین او در یکی از محروم‌ترین زندان‌های ایران است، رنج می‌برد و در چنین شرایطی، بی‌خبری از وضعیت او به‌شدت نگران‌کننده است.

بیژن کاظمی در زندان تحت فشار است تا به کاری که نکرده اعتراف کند، گفته می‌شود که می‌‌خپاهند از او اعتراف بگیرند که اسلحه ضارب مقیسه و رازینی را لو تهیه کرده است.

#بیژن_کاظمی#صدای_بیژن_کاظمی_باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#BijanKazemi


@Tavaana_TavaanaTech

مریم ابراهیم‌وند، زندانی سیاسی سابق و کارگردان، در اینستاگرام از رفتار و سخنان بازجویی که ادعای خدایی می‌کرد و تاثیر آن بر انتخابش در زندگی، چنین نوشت:

«وقتی بازجو جای خدا نشست، من ایمانم را دفن کردم و با عقل برخاست ادعای خدایی بازجو، برای من فقط یک توهین نبود؛ لحظه تولد آگاهی بود. همان‌جا، در سلولی تنگ و سرد، جایی میان سکوت شکنجه و نور بی‌رحم بازجویی، تخم شکی در من کاشته شد . شک به آنچه به نام خدا، دین، سیاست و عرف، در من نهادینه شده بود. این شک نه زخم، که چراغی شد در مسیری که تصمیم گرفتم تا زنده‌ام با مطالعه، تحقیق و بازاندیشی، آن را ادامه دهم. در سال ۱۳۹۴، روزی که برای نخستین‌بار بازداشت شدم و به انفرادی دو-الف منتقل شدم، وارد مرحله‌ای از زندگی شدم که میشل فوکو آن را «جایگاه انضباط» می‌نامد جایی که بدن‌ها نه‌فقط کنترل، بلکه تولید می‌شوند بدنی فرمان‌پذیر، رام، و مطیع. اما بدن من دیگر آن بدن نبود. در همان سلول فهمیدم چیزی که ما به آن می‌گوییم عرف، سنت، یا هویت مذهبی، ساختاری‌ست که برای بازتولید سلطه طراحی شده است. من از زیستی آمده بودم که پر بود از تقدس‌گرایی رسمی در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم، عکس خامنه‌ای و قاسم سلیمانی در دفترم نصب بود، و گمان می‌کردم این، بخشی از شرافت اجتماعی من است. ارنست گلنر می‌گوید ملی‌گرایی در جوامع مدرن، هویت را از بالا به پایین القا می‌کند و من، بدون آن‌که بدانم، یکی از هزاران قربانی این فرایند بودم. در اتاق بازجویی، همان جایی که قدرت خود را نه با قانون، که با بدن عریان تو تنظیم می‌کند، من درسی گرفتم که هیچ نظام آموزشی نمی‌آموزد. بازجو گفت: تو از عکس‌ها سوءاستفاده کردی. و با خشمی عجیب از من پرسید چرا آن‌ها را نصب کرده‌ام گویی تقدس‌زدایی از عکس‌ها کردم و خود یک جرم است. شروع کرد به پرسیدن سوالاتی از کودکی‌ام تا اکنون. مجبور بودم پاسخ دهم، حتی وقتی همان سوال چندین بار تکرار می‌شد. و وقتی گفتم: به خدا قبلاً جواب دادم در جوابم گفت: اینجا خدا منم. بنویس … در آن لحظه، انگار صدای سیلویا فدریچی را در ذهنم شنیدم که می‌گوید: قدرت سیاسی، بدن تو را از آنِ خود می‌داند. و زیلا آیزنشتاین به من آموخته بود که قانون، دین، و حتی عشق، تا وقتی در چارچوب مردسالاری معنا شوند، ابزار کنترل‌اند. آن بازجویی، برای من یک آیین‌گذر بود گذر از پیروی کورکورانه، به کنش آگاهانه. از بازتولید سنت، به نقد ایدئولوژی. من آموختم که خدا، دین، و حتی رهبر، مفاهیمی‌اند که نظام قدرت برای مشروعیت خود، بر دوش مردم می‌گذارد. و بازجو، با ادعای خدایی‌اش، نه تنها من را تحقیر نکرد، بلکه حقیقت را فاش کرد: قدرت، خود را در قالب خدا بازسازی می‌کند. و این، همان فاشیسم ابدی‌ست که اومبرتو اکو درباره‌اش هشدار داد.

امروز، من دختری ام که در میان ویرانه‌های ایمانِ رسمی معبدی از تفکر ساخته‌ام.
و تا زمانی که زبان دارم، کتاب می‌خوانم، نقد می‌کنم، روایت می‌کنم چون همان‌طور که فوکو می‌گوید:
قدرت همه‌جا هست، اما مقاومت هم همه‌جا می‌تواند باشد…
و حالا فهمیدم سیاست، اگر نفهمیده در آن غرق شوی، تو را به سرباز بی‌اراده نظام تبدیل می‌کند.
اما همان سیاست، اگر بخوانی‌اش، اگر بفهمی‌اش، می‌تواند شمشیری شود برای شکافتن پرده‌های دروغ باشد.
مریم ابراهیم وند»


مرتبط:
زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
https://tavaana.org/prison-in-iran/

زانو نمی‌زنيم!؛ نامه‌هايی از زندانيان سياسی و عقيدتی
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/

#مریم_ابراهیم_وند #زندان #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
زندان غریب‌جایی است. در شعر و ترانه، در رمان و فیلم، آن نهایتِ دشواری را، انتهای ستم را، اوج نفرین را، قعر ناامیدی را، جزیرۀ دورافتادۀ غربت را با حبس و بند و زندان به تصویر می‌کشند و به گوش‌مان می‌رسانند تا گوشۀ ذهن‌مان را جانوری تاریک و سمج بجود و ببلعد و جای خالی‌اش پر شود از خشم، غم، دلتنگی‌، استیصال، تنهایی‌.
زندان اما اگر یک شبش را صبح کرده باشید، پر از خاطره هم هست، پر از هم‌دلی، پر از ماجراجویی، پر از درس‌هایی که تنها در زندان یادشان می‌گیری.
هم‌بندی هم غریب انسانی‌ است...
کاش در زندان نبودی نسیم جان، اما اگر نبودی لحظات ترسناک و پرتنش‌مان چطور می‌گذشت؟ حتی تصور نبودنت زندان را ترسناک‌تر از اینی که هست می‌کند.
زندگی کردن در زندان کنار تو طوری شده است که در قلبم آزادی‌ات را بخواهم و درست همان لحظه بابت حضورت کنارمان، کنار خواهرانت قدردان باشم.
دو سال گذشت و تو هرروزِ این دوسال را، گوشۀ سلول انفرادی، در اتاق بازجویی، در جلسات دادگاه، در بند، روی تختت، در آشپزخانه، در هواخوری تنها زنده نماندی، تنها نفس نکشیدی، تو زندگی کردی نسیم جان.
به بهانه‌های سادۀ زندگی پناه آوردی، از نگاه ما هم‌بندیانت اما گاهی زندگی به تو پناه آورده تا امروز، که تکیه‌گاه خواهرانمان شده‌ای در ارتفاعات تهران.
تو می‌خندی، هر شب کُبی را بغل می‌گیری، قربان انگشتان ریزش می‌روی و می‌بوسیشان. دستی را می‌گیری و به زندگی می‌کشانی.
با ظرف غذایی در دست پردۀ تخت مریم را کنار می‌زنی، می‌خندی، دست مریم را می‌گیری و به زندگی می‌کشانی. تا آخرین دقیقۀ ورزش می‌پری، بالا می‌پری، کنار آنیشا و محبوبه با بطری‌های آب‌معدنی ورزش می‌کنی، دست هم را می‌گیرید و به زندگی می‌کشانید.
میان سی‌دی‌های فیلم و سریال می‌گردی، سریال‌ها و فیلم‌های بی‌خود ایرانی را بالا و پایین می‌کنی تا چیزی بالاخره پیدا کنی. آدم‌ها هرشب به امید تو دور تلویزیون جمع می‌شوند. تو دور هم جمع کردن را بلدی، باهم خندیدن را بلدی، باهم اشک ریختن را هم. اسم هرکس در ذهنت با تاریخ تولدش ثبت می‌شود و تو نسیم جان بلدی در انتهای روزی سخت، شاید تلخ، حتی سنگین و سربی و سیاه رژ تولدت را بزنی، راه بیفتی ما را جمع کنی، پاورچین پشت پردۀ آن هم‌بندیِ تازه‌به‌دنیاآمده به خط‌مان کنی، تو با شمعی در دست سرت را تکان بدهی و ما دست بزنیم، ترانۀ تولد بخوانیم- و برای ناهید بلاچاو بلاچاو بلاچاوچاوچاو- و روزمان را بشوییم؛ در زلال قلب تو نسیم جان، روز سخت و سنگین‌مان را بشوییم و به تخت‌هایمان پناه ببریم.
 
تو بلدی چطور کنار پخشان روی نیمکت نحیف هواخوری بنشینی و یکی از کتاب‌های کتابخانه را با هم بخوانید و میانش سکوت کنید.
تو بلدی گاهی تنها انتهای هواخوری بنشینی و به باغچه زل بزنی، به هم‌بندیانت که دور هواخوری قدم می‌زنند لبخند بزنی و با جمله‌ای کوتاه سرذوق بیاوری‌شان.
تو مدارا هم بلدی نسیم جان. گلرخ و وریشه و تو کنار هم، از دور شبیه جهان‌ها و جهان‌بینی‌های دورید اما تو بلدی چطور پل بزنی، چطور مدارا کنی، چطور متواضع از جهان خودت برای‌شان و برایمان بگویی. تو بلدی دورها را به هم نزدیک کنی نسیم جان.
تو که آرام پای منبر ما مثلا فمینیست‌های آگاه به همه‌چیز می‌نشینی تا راجع به کتاب‌ها و مقالاتی که خوانده‌ایم برایت پرحرفی کنیم، چطور می‌توانی اینطور بی‌ادعا مرهم باشی، همراه باشی، خواهر باشی، رفیق باشی، غم‌خوار باشی. تو زندگی می‌کنی نسیم جان، ما تو را نگاه می‌کنیم، من زندگی تو را مقاله می‌کنم، یکی روش‌های مراقبت تو را کتابچه.
نه مرگ و نه حکم مرگ زورشان به شوری که در چشمانت می‌درخشد، در قلبت سرریز می‌شود و در دستانت، دستان مهربانت گر گرفته، نرسید.
جای ما زندان نیست، جای تو هم. اما در چاردیواری‌ای که دو جان، دو زندگی سایۀ مرگ را روی خود می‌بینند، در آن لحظه‌ها که اخبار سه‌شنبه‌ها، که دلتنگی گاهی نفس می‌بُرَد، اگر تو نبودی چطور می‌گذشت؟ حتی تصور نبودنت زندان را ترسناک‌تر می‌کند نسیم جان، اما آزادی حق ماست، حق تو هم.
بیا با هم روراست باشیم؛ هم‌بندی‌هایمان با دلتنگی، با دلهرۀ تصور نبودنت برایت آرزوی آزادی دارند.
تو پناهی، پناه مگر کیست جز تنِ عصیانگری که به گاه رنج خواهرانش آرام نمی‌گیرد. پناه مگر کیست جز صاحب تختی که هر ساعت از روز می‌شود آرام پرده‌اش را کوبید، گوشه‌اش خزید، درددل کرد، میانش شعرهای روی دیوار را خواند و آرام شد.
جای هیچ‌کس زندان نیست، تو هم نسیم جان.
اما بیا روراست باشیم؛ این بند زخمی، این بند محاصره‌شده با مرگ، این بند که هرکس گوشۀ تختش قرص‌ها و داروها و پمادهایش را چیده، این بند زیر ضرب تهمت و افترا را، چه کسی می‌توانست با سبزِ زندگی‌اش، سبزِ پررنگ و غلیظ زندگی‌اش بهار باشد جز تو؟


منبع:
@harasswatch

#نسیم_سیمیاری
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود

غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری، شاعر، فیلسوف، ستاره‌شناس و ریاضیدان بزرگ ایرانی، نگاه شکاکانه‌ای به جهان و مفاهیم دینی و فلسفی داشت.
در اشعارش، بارها تردید و پرسش‌گری نسبت به باورهای رایج، سرنوشت انسان، مفهوم بهشت و دوزخ، و عدالت الهی مشاهده می‌شود.

خیام به‌جای پذیرش کورکورانه‌ی آموزه‌ها، با ذهنی کاوشگر و پرسش‌گر به جهان می‌نگریست.
او در برابر قطعیت‌های ظاهری، شک را نه نشانه‌ی ضعف، بلکه بخشی از مسیر دانایی و ابزاری برای رسیدن به درک عمیق‌تر می‌دانست.
این نگاه، خیام را به چهره‌ای فراتر از زمان خود بدل کرده است؛ متفکری که فلسفه را در بستر شعر جاری ساخت.

در جهان‌بینی خیام، شک مقدمه‌ای است برای تفکر و سنجش. او نه برای نفی حقیقت، بلکه برای گشودن راهی به سوی حقیقتِ ناب شک می‌کند. به همین دلیل، شکاکیت خیام را باید بخشی از خرد و عقلانیت او دانست؛ چرا که تنها خردمند است که می‌پرسد، تردید می‌ورزد و در پی پاسخ می‌گردد.

خیام، با نگاه شکاکانه‌اش، ما را به تأمل دعوت می‌کند؛ تأملی که با شک آغاز می‌شود و با آگاهی ژرف‌تر از هستی و انسان ادامه می‌یابد. در جهانی که قطعیت‌های ساده‌انگارانه حاکم‌اند، شک خیامی فرصتی برای رهایی از جزم‌اندیشی و پروازی به سوی فهم آزاد است.

#خیام #شک_گرایی #خردگرایی #جزم_اندیشی #نقد_دین #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد هاشمی، پسرخاله جاویدنام مجید کاظمی از اعدام‌شدگان پرونده خانه اصفهان، به مناسبت سالگرد قتل حکومتی مجید کاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

آنان را کشتند!
در سیاهی بامدادِ ۲۹ اردیبهشتِ ۱۴۰۲
آنان را کشتند.
با دستانی بسته
و تن‌هایی کبود
آنان را کشتند.

صالح میرهاشمی،
مجید کاظمی،
سعید یعقوبی.

نه وکیلی،
نه خانواده‌ای برای وداع،
و نه فرصتی برای آخرین کلام.

تنها کاغذی،
که از دلِ زندان گریخته بود،
با مُهرِ کتابخانه،
و واژه‌هایی
که از بغض ساخته بودند:

«نگذارید ما را بکشند...
بچه‌های ایران.»

و جلادانِ جمهوری اسلامی
آنان را کشتند.

اکنون ما مانده‌ایم
و فریادی
که از گلوی‌شان جا مانده،
از گلوی صالح،
از گلوی مجید،
از گلوی سعید،
و از گلویِ هزارانِ دیگر...

اکنون ما مانده‌ایم و
فریاد آزادی.

#زن_زندگی_آزادی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #خانه_اصفهان #سپاه_تروریستی_پاسداران #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #اتحاد_رمز_پیروزی #بچه_های_ایران #ما_هنوز_زنده_ایم #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر، نوشت:

«مطلب احمدیان به سیزدهمین روز اعتصاب غذا و دارو رسید؛ هشدارها درباره ضرورت درمان فوری بی‌پاسخ مانده‌ است.

مطلب احمدیان، زندانی سیاسی، امروز سیزدهمین روز اعتصاب غذا و دارو را پشت سر می‌گذارد. فشار خون او ۹ و قند خونش ۸۲ گزارش شده است.

او به بیماری‌های متعددی از جمله فتق دیافراگم، تنگی کانال نخاع، عفونت مجاری ادراری و زخم اثنی‌عشر مبتلا است. با وجود تأکید صریح پزشکی قانونی بر لزوم توقف اجرای حکم به دلیل وخامت جسمی، دادستان تهران با اعطای مرخصی استعلاجی و توقف حکم مخالفت کرده است.

مدت‌ها پیش به دلیل وجود توده در ناحیه اثنی‌عشر دچار مشکلات جدی گوارشی شده، به‌گونه‌ای که محدودیت‌های شدید غذایی و مصرف داروهای قوی مُسکن، آسیب‌های بسیاری به بدن او وارد کرده‌اند.

به گواه بهداری، پزشکی قانونی و پزشکان متعدد، او باید در اسرع وقت تحت عمل‌های جراحی قرار گیرد: جراحی پرده دیافراگم، معده و فتق ناف، که همگی باید در چند مرحله و در حالت زخم باز انجام شوند.

علاوه بر آن، جراحی سه مهره شکسته ستون فقرات و کانال نخاع نیز در انتظار اوست.»

آرش صادقی، زندانی سیاسی سابق هم در این ارتباط نوشت:

«مطلب احمدیان را اواسط سال ۱۳۹۸ به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل کردند.
حدود ظهر بود که پسری با چثه کوچک و لاغر اندام وارد بند شد.
به زور وزنش به ۵۰ کیلوگرم میرسید و
با انواع و اقسام بیماریها دست و پنجه نرم میکرد.
در مدت حضورش در زندان رجایی به خاطر فقر، خانواده امکان حضور در تهران و ملاقات با مطلب را نداشت.
حالا همین خانواده فقیر باید ۸ میلیارد وثیقه تهیه کند تا فرزندشان بتواند به مرخصی درمانی اعزام شود.
مطلب در حالی سیزدهمین روز اعتصاب غذا و دارویش را پشت سر میگذارد که پیش از اعتصاب هم زیر ۵۰ کیلو وزن داشت.»

#مطلب_احمدیان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید...

این متن و نوشته را پدر زنده‌یاد محسن لنگرنشین منتشر کرده است.
پدری که پسرش را با پرونده‌سازی کشته‌اند. خود ویدیوی اعترافات اجباری او بهترین سند برای جعلی بودن اتهامات بوده است. در آن ویدیو سایتی را نشان دادند و گفتند که او از طریق آن سایت به موساد وصل شده است، ولی آن سایت، ساختگی بود و متعلق به جمهوری اسلامی!!
همچنین در تصاویری که ادعا کردند واقعی است، محسن لنگرنشین طی دو سال در نپال، گرجستان، اصفهان، تهران، همدان و کاشان .... همه جا یک تی‌شرت سبز رنگ پوشیده است!!!!

محسن لنگرنشین در فایلی صوتی گفته بود که شکنجه شده، به او گفتند مادر و خواهرت را بازداشت کرده‌ایم، به او گفتند که نامزدت و بقیه اعضای خانواده را هم بازداشت می‌کنیم. او را با اعدام مصنوعی تهدید کردند و از او اعتراف اجباری گرفتند.

بلی کاری ز دست یک فرد یا خانواده تنها، یا چند خانواده برنمی‌آید، ولی بالا اتحاد، سازماندهی، ایثار و همکاری، می‌توان موفق شد.


#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رسانه تحکیم ملت، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«این خانم خبرنگار، در کمال ادب و احترام، در حال بیان دردهای جامعه و مشکلات کشور است و این شخصی هم که مخاطب ایشان هستند و کوچکترین توجهی به فرمایشات این خانم ندارد، آقای بانکی پور، از نمایندگان حداقلی و ولایتمدار مجلس شورای اسلامی است.

اگر درهر جای دیگری از دنیا، نماینده پارلمان چنین برخوردی با یک شهروند می کرد، برای همیشه از صحنه سیاسی و اجتماعی آن جامعه حذف می شد.»


ـ بانکی‌پور از افراای است که عنوان نماینده را یدک می‌کشد و از حامیان و طراحان قانون ظالمانه عفاف و حجاب است.

پیشتر نیز ویدیویی از رفتارهای توهین‌آمیز راه‌یافتگان به مجلس شورای اسلامی و بی‌توجهی آن‌ها به سخنان مردم منتشر شده است.

این افراد اصولا دغدغه حل مشکلات مملکت را ندارند و در واقع پاسدار مرزهای ایدئولوژیک رژیم به هر بهایی هستند.


#نه_به_جمهوری_اسلامی #بانکی_پور #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود

گلی فرانسیس دهقانی، اسقف ایرانی‌تبار «چلمزفورد» به عنوان یکی از گزینه‌های اصلی برای جانشینی جاستین ولبی، اسقف اعظم کانتربری و رهبر معنوی کلیسای انگلستان مطرح شده است. او در صورت انتخاب، نخستین زنی است که در تاریخ ۱۴۲۸ ساله این سمت به آن دست می‌یابد.
بنابر نتایج اعلام شده از سوی دو موسسه شرط‌بندی «لدبروکس» (Ladbrokes) و «استار اسپورتس» (Star Sports)، خانم فرانسیس دهقانی ۵۸ ساله از بالاترین بخت برای انتخاب به عنوان رهبر آینده کلیسای انگلستان برخوردار است.

گلی فرانسیس دهقانی هفته گذشته با انتقاد از اظهارات کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا مبنی بر این که این کشور به «جزیره بیگانگان تبدیل می‌شود» گفت: «در کلیساها و جوامعی که من حضور دارم، ما جزیره بیگانگان نیستیم. مهاجران بیگانه نیستند، بلکه دوستانی هستند که به صورت فعال در عبادت، خدمت و زندگی ما مشارکت دارند.»

با تغییر قوانین کلیسای انگلستان در سال ۲۰۱۴، زنان اجازه یافتند که به مقام اسقفی برسند و اکنون ۳۰ درصد کل اسقف‌های انگلستان زن هستند.

خانم فرانسیس دهقانی در صورت انتخاب، صد و ششمین رهبر معنوی کلیسای انگلستان خواهد شد.

گلی فرانسیس دهقانی کیست؟
گلی فرانسیس دهقانی متولد سال ۱۹۶۶ در اصفهان است. پدر او حسین دهقانی تفتی، اسقف انگلیکان ایران و مادرش مارگارت تامپسون، دختر ویلیام تامپسون، اسقف انگلیکان پیشین ایران بود.

به گزارش تایمز، خانم فرانسیس در سال ۱۹۸۰ و تنها یک سال پس از انقلاب ایران زمانی که تنها ۱۳ سال داشت در مدرسه با خبر کشته شدن برادرش مواجه شد. پدر و مادر خانم فرانسیس دهقانی پیش از این حادثه نیز هدف اقدام تروریستی نافرجام قرار گرفته بودند.

بنابر این گزارش، خانواده خانم دهقانی همان سال به انگلستان پناهنده شد و پدرش به عنوان اسقف در تبعید فعالیت خود را آغاز کرد.
گلی فرانسیس دهقانی در دانشگاه‌های «ناتینگهام» و «بریستول» تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۹ به مقام کشیشی رسید. او از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ به عنوان اسقف «لافبورو» و سپس به عنوان اسقف «چلمزفورد» فعالیت کرد.

#گلی_دهقانی #اسقف #انگلیکن #مسیحی #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
دو سال از حبس نسیم سیمیاری، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان اوین، گذشته است

نسیم سیمیاری ، متولد ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷، دانش‌آموختۀ رشتۀ معماری، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد. پس از بازداشت به بند ۱-الف سپاه منتقل و در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت. پس از دو ماه به بند ۲_الف و در نهایت در ۴ مهرماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شد.
پس از ۵ ماه بازداشت نسیم با اتهامات « اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و اتهام «بغی» مواجه شد که می‌توانست منجر به صدور احکام سنگینی نظیر اعدام شود. جلسات دادگاه او در ۱۰ تیرماه و ۶مردادماه ۱۴۰۳ در شعبۀ ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد. در نهایت در ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۳ به ۶ سال حبس تعریزی (۵سال اجرایی)، ۷۴ ضربه شلاق و ۲۰ سال نفی بلد به شهرستان انگوران در استان زنجان محکوم شد.
در حال حاضر نسیم در حال گذراندن دوران حبس خود در بند زنان اوین است.
هم‌بندی‌های نسیم در بند زنان اوین او را اینطور توصیف می‌کنند: شجاع، مهربان، سخت‌کوش در ورزش، بامهارت در آشپزی، آراسته و خلاق در تبریک‌های تولدش به اعضای بند.

مطالب و تصاویری که درباره نسیم منتشر شده، او را جوانی پر از شور و شوق زندگی نشان می‌دهد، زنی پر انرژی که به فضای ملال‌آور زندان رنگ زندگی می‌دهد و آن را برای خود و هم‌بندی‌های خود تحمل‌پذیر می‌کند.

نسیم و امثال او، جرعه‌ای آزادی می‌خواستند، زندگی‌ای معمولی که ۴۶ سال است از مردم ایران دریغ شده است.

در تصویر دستخط و گردنبندی را می‌بینید که نسیم به یکی از هم‌بندی‌های خود داده است.

هم‌بندی سابق نسیم نوشته:

«وقتی نامه‌ی آزادیم رسید نسیم این گردنبند و نامه رو به دستم داد.

نسیم همیشه کم حرف میزنه همیشه برای کل بند از آهنگ‌های توماج و سورنا می‌نویسه انگار همه‌ی حرف‌های دلش توی همون کلمات پیدا میشه. دلم برات تنگ شده هر لحظه بیشتر از قبل.
امیدوارم زودتر آزاد شی»

خواهر نسیم هم به مناسبت دومین سالگرد بازداشت او نوشته:
«هیچ کس حتی نزدیکترین آدم‌ها از جنس تجربه‌ی تو نیست.

از جنس لحظه‌هایی که در سکوت انتخاب کردی بمانی

نه برای تحمل بلکه برای روییدن در دل چیزی که دیگران فقط از بيرون تماشا کردند.

زندگی مسابقه نیست. مقایسه نیست.

بی‌وقفه در حال تغییر است.

و تو با هر آگاهی که به لحظه آوردی آن را دوباره آفريدی.

گاهی همه چیز در سکوتی ظریف اتفاق می‌افتد یک نفس عمیق یک بخشش بی صدا

یک انتخاب برای دوباره آغازیدن بی نیاز از دلیل

در جهانی که همه عجله دارند که دیده شوند، تو آرام گرفتی در ندیدن در حس کردن در فهمیدن در زیستن.

و این عمیق‌ترین شکوه انسان بودن است نه در اثبات خود بلکه در اجازه دادن به زندگی که از درونت جاری شود.

تو نه محصول دردهایی نه قربانی گذشته‌ای تو ادامه‌ی نور آگاهی‌ای که هر روز انتخابش میکنی

nasim_simiari

۲ سال شد که نیستی»

#نسیم_سیمیاری #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته بازنشستگان در چندین شهر تجمع اعتراضی برپا کردند. در شهرهای جنوبی اهواز / شوش / .... با وجود قطعی برق و گرمای شدید بازنشستگان و خانواده‌های‌شان در اعتراض به
نبود بیمارستان
عدم پرداخت حقوق
عدم پرداخت معوقات
و از همه مهمتر
عدم دسترسی به حقوق ابتدایی زندگی
تجمع اعتراضی برپا کردند.
مدت‌ها ست که بازنشستگان هر هفته یکشنبه‌ها تجمع اعتراضی مسالمت‌آمیز برپا می‌کنند.
بازنشستگان شعارهایی مثل حسین حسین شعارشون / دروغ و دزدی کارشون / و درخواست آزادی زندانیان و اعتراض به صدور احکام اعدام سر دادند.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #بازنشستگان #اهواز #شوش

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اعتصاب غذا؛ انتخابی از سر اجبار برای باز‌پس‌گیری حقوق اساسی

امروز ۱۴ روز از آغاز اعتصاب غذای مطلب احمدیان، زندانی سیاسی، می‌گذرد. زندانی بیماری که از حق درمان محروم شده است.

شاید برخی از ما فکر کنیم که اعتصاب غذا یک حرکت خودخواسته و انتخابی است که یک زندانی می‌تواند انجام‌ ندهد. اما زمانی که تصویرِ بزرگ‌تر، یعنی سلطه یک نظام فاسد و ظالم و حقوقی که از شهروندانش گرفته است را می‌بینیم، متوجه می‌شویم که اعتصاب غذا، اگرچه انتخابی است که یک زندانی سیاسی یا معترضی بیرون از زندان به آن دست می‌زند، اما مسئولیت آن هنوز به گردن نظام سلطه و ظلمی است که حقوق اساسی را از شهروندان گرفته.

«اعتصاب غذای زنان فمینیست خواهان حق رأی در انگلیس»، «اعتصاب غذای فعالان سیاسی در هندوستان بعد و قبل از استقلالِ آن کشور»، «اعتصاب غذای فعالان سیاسی در ایرلند و ترکیه» از نمونه‌های مشهور در جهان هستند. برای ما ایرانیان البته، این پدیده متاسفانه چیزی نیست که از آن به عنوانِ تاریخ یاد کنیم. ما در طول دهه‌های گذشته به کرات شاهد اعتصاب غذای شهروندان معترض و زندانیان سیاسی بوده‌ایم. کسانی که در پی شکنجه و ارعاب و نقض حقوق‌شون یا دیگران در زندان، فشار وحشتناک نخوردن غذا و آب را به خودشان وارد می‌آورند تا حقوقی را که حتی بعضا به‌صراحت در قانون مصوب جمهوری اسلامی آمده است، مطالبه کنند.

سایت:
https://tavaana.org/hunger-strike4rights/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=t4S7yO5cquA

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطلب_احمدیان
#زندان
#اعتصاب_غذا


@Tavaana_TavaanaTech