Forwarded from گفتوشنود
ویکتور ماری هوگو، نویسندهٔ برجستهٔ فرانسوی، به دلیل آثار ماندگارش مانند «بینوایان» و «گوژپشت نوتردام» شهرت جهانی دارد.
آثار او نه تنها به خاطر داستانپردازی قوی، بلکه به دلیل پرداختن به مسائل اجتماعی و تاریخی دوران خود، بسیار ارزشمند است.
هوگو در طول زندگیاش دیدگاههای دینی متفاوتی داشت؛ او در جوانی کاتولیک بود اما با گذشت زمان به آزاداندیشی روی آورد و دیدگاههای ضد پاپ و ضد کلیسایی بیان کرد.
در دوران تبعید، به احضار روح مشغول شد و در نهایت به خداشناسی بر پایه عقل که مشابه دیدگاههای ولتر بود، رسید.
هوگو در ۱۸۴۵ از سوی شاه به مجلس اعیان دعوت شد و یک پست سیاسی در حکومت وابسته به قانون اساسی شاه لوئی فیلیپه، پذیرفت. انتخاب وی اعتراضات چندی را برانگیخت که به گوشهگیری او انجامید. هوگو در گوشهگیری خود، شاهکار انساندوستانهٔ خود بینوایان را نوشت.
او علیه اعدام و بیعدالتی اجتماعی سخن راند و بعدها در مجمع قانونگذاری و مجمع وابسته به قانون اساسی انتخاب شد.
#روز_معلم #آزاداندیش #ویکتورهوگو #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ویکتور ماری هوگو، نویسندهٔ برجستهٔ فرانسوی، به دلیل آثار ماندگارش مانند «بینوایان» و «گوژپشت نوتردام» شهرت جهانی دارد.
آثار او نه تنها به خاطر داستانپردازی قوی، بلکه به دلیل پرداختن به مسائل اجتماعی و تاریخی دوران خود، بسیار ارزشمند است.
هوگو در طول زندگیاش دیدگاههای دینی متفاوتی داشت؛ او در جوانی کاتولیک بود اما با گذشت زمان به آزاداندیشی روی آورد و دیدگاههای ضد پاپ و ضد کلیسایی بیان کرد.
در دوران تبعید، به احضار روح مشغول شد و در نهایت به خداشناسی بر پایه عقل که مشابه دیدگاههای ولتر بود، رسید.
هوگو در ۱۸۴۵ از سوی شاه به مجلس اعیان دعوت شد و یک پست سیاسی در حکومت وابسته به قانون اساسی شاه لوئی فیلیپه، پذیرفت. انتخاب وی اعتراضات چندی را برانگیخت که به گوشهگیری او انجامید. هوگو در گوشهگیری خود، شاهکار انساندوستانهٔ خود بینوایان را نوشت.
او علیه اعدام و بیعدالتی اجتماعی سخن راند و بعدها در مجمع قانونگذاری و مجمع وابسته به قانون اساسی انتخاب شد.
#روز_معلم #آزاداندیش #ویکتورهوگو #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
آیا واقعاً با وجود حکومت تمامیتخواه، ایدئولوژیک و دیگریستیز «انرژی هستهای حق مسلم ماست»
یا یک زندگی نرمال، بدون تحریم و فشار اقتصادی، حق مسلم مردم ایران بود؟
با توجه به میلیاردها دلار هزینه، سالها تحریم، انزوای بینالمللی و فرصتهای از دسترفته برای توسعه و رفاه، امروز همان نظامی که مذاکره با آمریکا را خط قرمز میدانست، پای میز گفتگو با واشنگتن نشسته است. بر سر همین حقی که مشخص نیست برای مردم است یا حکومت دیگریستیز.
این پرسش جدی مطرح است: آیا بهتر نبود این منابع عظیم صرف آموزش، سلامت، اشتغال و آبادانی کشور میشد؟
شما در مورد شعارهای پرهزینه جمهوری اسلامی چطور فکر میکنید؟
#انرژی_هسته_ای #مذاکره #رفاه #جنگ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیا واقعاً با وجود حکومت تمامیتخواه، ایدئولوژیک و دیگریستیز «انرژی هستهای حق مسلم ماست»
یا یک زندگی نرمال، بدون تحریم و فشار اقتصادی، حق مسلم مردم ایران بود؟
با توجه به میلیاردها دلار هزینه، سالها تحریم، انزوای بینالمللی و فرصتهای از دسترفته برای توسعه و رفاه، امروز همان نظامی که مذاکره با آمریکا را خط قرمز میدانست، پای میز گفتگو با واشنگتن نشسته است. بر سر همین حقی که مشخص نیست برای مردم است یا حکومت دیگریستیز.
این پرسش جدی مطرح است: آیا بهتر نبود این منابع عظیم صرف آموزش، سلامت، اشتغال و آبادانی کشور میشد؟
شما در مورد شعارهای پرهزینه جمهوری اسلامی چطور فکر میکنید؟
#انرژی_هسته_ای #مذاکره #رفاه #جنگ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ما گر ز سر بریده میترسیدیم،
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم.
ما فرزندان آفتابیم، نه اسیران شب،
نَفَسمان از کوه میآید، نه از قفس.
قسم به خونِ جوانان در خاک افتاده،
قسم به اشک مادران، به داغهای پنهان،
وطنمان را پس میگیریم،
با فریادی بلندتر از طوفان،
و گامی استوارتر از تاریخ.
دستهای ما اگر زنجیر شود،
دلهایمان، خنجرِ آگاه است.
ما آمدهایم،
نه برای مرگ،
بلکه برای آنکه مرگ را از دیارمان برانیم.
ایران بانو
شادی را به تو و مردمانت بازمیگردانیم
و خرمشهرت بار دیگر هم "خٌرَم " میشود هم
شهر...!»
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#بندرعباس_تسلیت #بندرعباس #بندر_رجایی #شهیندر
#ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم.
ما فرزندان آفتابیم، نه اسیران شب،
نَفَسمان از کوه میآید، نه از قفس.
قسم به خونِ جوانان در خاک افتاده،
قسم به اشک مادران، به داغهای پنهان،
وطنمان را پس میگیریم،
با فریادی بلندتر از طوفان،
و گامی استوارتر از تاریخ.
دستهای ما اگر زنجیر شود،
دلهایمان، خنجرِ آگاه است.
ما آمدهایم،
نه برای مرگ،
بلکه برای آنکه مرگ را از دیارمان برانیم.
ایران بانو
شادی را به تو و مردمانت بازمیگردانیم
و خرمشهرت بار دیگر هم "خٌرَم " میشود هم
شهر...!»
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#بندرعباس_تسلیت #بندرعباس #بندر_رجایی #شهیندر
#ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
نسل زد، که به عنوان نسل اینترنت نیز شناخته میشود، شامل افرادی است که بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ به دنیا آمدهاند. این نسل از همان ابتدا با فناوریهای دیجیتال رشد کرده و بخش عمدهای از زندگی روزمرهاش را در دنیای مجازی سپری میکند. دسترسی سریع به اطلاعات، ارتباطات گسترده از طریق شبکههای اجتماعی و توانایی استفاده از ابزارهای دیجیتال از ویژگیهای بارز این نسل است. آنها به دلیل آشنایی زیاد با تکنولوژی و اینترنت، توانایی بالایی در کسب مهارتهای جدید و تطبیق با تغییرات سریع دارند.
نسل زد نه تنها در سبک زندگی، بلکه در ارزشها و انتظارات اجتماعی نیز با نسلهای قبل متفاوت است. آنها به دنبال انعطافپذیری در کار و تحصیل، ارزش قائل شدن برای تنوع و شمولیت و تأکید بر مسائل زیستمحیطی و عدالت اجتماعی هستند.
برخی آمارها نشان میدهند که نسل زد، به نسبت نسلهای قبلی گرایش بیشتری به خدا ناباوری و عدم تعلق به دین خاصی دارند.
این تغییرات در نگرشها و باورهای مذهبی نسل زد در کشورهای مختلف به وضوح مشاهده میشود.
در ایران، بررسی باورهای دینی نسل زد به دلیل محدودیتهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی پیچیدهتر است، اما دادههای موجود نشاندهنده تغییراتی قابلتوجه است:
طبق نظرسنجی گمان ۲۰۲۰، که بهصورت آنلاین و با نمونهای از ۵۰,۰۰۰ نفر انجام شد، ۸.۸٪ از ایرانیان خود را خداناباور و ۲۲.۲٪ خود را غیرمذهبی معرفی کردند. در میان نسل جوان (شامل نسل زد)، این ارقام بالاتر است: حدود ۱۲٪ خداناباور و ۳۰٪ غیرمذهبی. همچنین، تنها ۳۲.۲٪ از پاسخدهندگان خود را شیعه معرفی کردند، که نشاندهنده کاهش قابلتوجه نسبت به نسلهای قدیمیتر است.
آیا اینجا پایان دین است؟
گرچه نسل زد در سطح جهانی و در ایران به سمت دینناباوری و خداناباوری گرایش دارد، این به معنای پایان دین یا معنویت نیست. گزارش Springtide Research Institute (۲۰۲۲) نشان میدهد که ۴۷٪ از نسل زد معتقدند میتوانند به هر دینی تعلق داشته باشند، و ۵۵٪ میگویند نیازی به وابستگی به دین خاصی ندارند. این نشاندهنده گرایش به «معنویت شخصی» است، جایی که افراد باورهای خود را از منابع مختلف (مانند طبیعت، هنر، یا فلسفه) انتخاب میکنند.
در ایران نیز، با وجود محدودیتها، نسل زد به دنبال راههایی برای تعریف مجدد معنویت است. برخی به ادیان غیررسمی روی میآورند، در حالی که دیگران به فلسفههای سکولار یا انسانگرایانه گرایش دارند. این تنوع نشان میدهد که نسل زد، چه در ایران و چه در جهان، به جای رد کامل معنویت، در حال بازتعریف آن است.
#نسل_زد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نسل زد، که به عنوان نسل اینترنت نیز شناخته میشود، شامل افرادی است که بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ به دنیا آمدهاند. این نسل از همان ابتدا با فناوریهای دیجیتال رشد کرده و بخش عمدهای از زندگی روزمرهاش را در دنیای مجازی سپری میکند. دسترسی سریع به اطلاعات، ارتباطات گسترده از طریق شبکههای اجتماعی و توانایی استفاده از ابزارهای دیجیتال از ویژگیهای بارز این نسل است. آنها به دلیل آشنایی زیاد با تکنولوژی و اینترنت، توانایی بالایی در کسب مهارتهای جدید و تطبیق با تغییرات سریع دارند.
نسل زد نه تنها در سبک زندگی، بلکه در ارزشها و انتظارات اجتماعی نیز با نسلهای قبل متفاوت است. آنها به دنبال انعطافپذیری در کار و تحصیل، ارزش قائل شدن برای تنوع و شمولیت و تأکید بر مسائل زیستمحیطی و عدالت اجتماعی هستند.
برخی آمارها نشان میدهند که نسل زد، به نسبت نسلهای قبلی گرایش بیشتری به خدا ناباوری و عدم تعلق به دین خاصی دارند.
این تغییرات در نگرشها و باورهای مذهبی نسل زد در کشورهای مختلف به وضوح مشاهده میشود.
در ایران، بررسی باورهای دینی نسل زد به دلیل محدودیتهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی پیچیدهتر است، اما دادههای موجود نشاندهنده تغییراتی قابلتوجه است:
طبق نظرسنجی گمان ۲۰۲۰، که بهصورت آنلاین و با نمونهای از ۵۰,۰۰۰ نفر انجام شد، ۸.۸٪ از ایرانیان خود را خداناباور و ۲۲.۲٪ خود را غیرمذهبی معرفی کردند. در میان نسل جوان (شامل نسل زد)، این ارقام بالاتر است: حدود ۱۲٪ خداناباور و ۳۰٪ غیرمذهبی. همچنین، تنها ۳۲.۲٪ از پاسخدهندگان خود را شیعه معرفی کردند، که نشاندهنده کاهش قابلتوجه نسبت به نسلهای قدیمیتر است.
آیا اینجا پایان دین است؟
گرچه نسل زد در سطح جهانی و در ایران به سمت دینناباوری و خداناباوری گرایش دارد، این به معنای پایان دین یا معنویت نیست. گزارش Springtide Research Institute (۲۰۲۲) نشان میدهد که ۴۷٪ از نسل زد معتقدند میتوانند به هر دینی تعلق داشته باشند، و ۵۵٪ میگویند نیازی به وابستگی به دین خاصی ندارند. این نشاندهنده گرایش به «معنویت شخصی» است، جایی که افراد باورهای خود را از منابع مختلف (مانند طبیعت، هنر، یا فلسفه) انتخاب میکنند.
در ایران نیز، با وجود محدودیتها، نسل زد به دنبال راههایی برای تعریف مجدد معنویت است. برخی به ادیان غیررسمی روی میآورند، در حالی که دیگران به فلسفههای سکولار یا انسانگرایانه گرایش دارند. این تنوع نشان میدهد که نسل زد، چه در ایران و چه در جهان، به جای رد کامل معنویت، در حال بازتعریف آن است.
#نسل_زد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
قتل ماهرو تندپور، جوان ۲۵ سالهای که به دست خواستگارش، زنگ خطری ست برای جامعه ایران.
پردیس ربیعی، خبرنگار مستقل و فعال حوزه زنان، در واکنش به قتل ماهرو تندپور در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«در جامعه ای که مرد از کودکی یاد میگیرد زن را ما یملک خود بداند مخالفت زن تهدیدی مستقیم علیه اقتدار اوست رد خواستگاری در ساختارهای سنتی نه تصمیم شخصی زن بلکه نوعی توهین به مرد و خانوادهاش قلمداد میشود. این نگاه مردسالار راه را برای خشونت باز میکند. ریشههای مردسالاری که در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده، حق انتخاب برای زنان همچنان مفهومی ناپذیرفتنی است. یکی از تلخترین نمونههای این حقیقت قتل دختر جوانی به نام ماهرو است؛ دختری که تنها گناهش این بود دلش میخواست طبق رویاهایی که در سر داشت برای زندگیاش برنامه ریزی کند و به خواستگارش پاسخ منفی دهد.
ماهرو تندپور متولد سال ۱۳۷۹ از طایفه ی «زیلایی» و ساکن روستای چهارتل بود. خانوادهاش از عشایر بودند و زندگیشان ساده اما سرشار از تلاش و صمیمیت بود. در فامیل او را به نام «فرانوش» صدا میزدند.
تا آخرین لحظه تلاش کرد مستقل محترم و استوار زندگی کند. او با پذیرش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه پیام نور یاسوج با خواهرش خانهای اجاره کرد تا بتواند به تحصیل ادامه دهد. برای تأمین هزینههای زندگی و دانشگاه در یک داروخانه ی دامپزشکی کار میکرد. زنی جوان سخت کوش و مصمم که زندگیاش در حال شکلگیری بود.
اما کابوس، چهرهای آشنا داشت. علیرضا نوهی داییِ ماهرو حدود یک سال بود که به خواستگاری او آمده بود اما ماهرو با آگاهی از عدم همخوانی شخصیتی، وضعیت نابسامان شغلی علیرضا و شرایط زندگی سنتی خانواده او مخالفت کرد.
این مخالفت اما برای علیرضا قابل پذیرش نبود در جهانبینی مردانه سلطهگر زن نباید مخالفت کند. چند روز پیش از قتل، علیرضا با چاقو به ماهرو حملهور شده بود اما همکارانش در داروخانه مانع شدند. با وجود تهدید مستقیم شکایتی ثبت نشد و هیچ واکنش بازدارندهای در قبال او صورت نگرفت. تا این که در نهایت علیرضا ماهرو را با کلت کمری به قتل رساند.
رفتار علیرضا نمونهای کلاسیک از الگوی خشونت مردانه در مواجهه با جواب رد به پیشنهاد خواستگاری است. افرادی مانند علیرضا هویت خود را با تأیید بیرونی - به ویژه از سوی یک زن - تعریف میکنند. رد شدن از سوی ماهرو برای علیرضا نه فقط یک «نه ساده»، بلکه تهدیدی برای هویتش بود. تهدیدی که با خشونت پاسخ داده شد. در چنین ساختاری خشم، ناکامی و ضعف کنترل هیجانات در بستر یک تربیت مردسالار تبدیل به جنایت میشود.
در ساختار سنتی جامعه ایران همچنان نگاه به زن با مالکیت درآمیخته است. ازدواج نه به عنوان مشارکت، بلکه به مثابه حق مسلم مرد تلقی میشود.
از سویی دیگر نبود واکنشهای قانونی مؤثر به تهدیدهای پیشین علیرضا زمینهساز فاجعه شد. سکوت، بیتفاوتی جامعه و ناتوانی نظام عدالت در پیشگیری از وقوع فجایع همه در این مرگ همدستاند.
قتل ماهرو نتیجهی یک تصمیم شخصی نبود پیامد ساختارهایی بود که هنوز «نه گفتن» زن را توهین به غرور مردان میداند. پیامد فرهنگیست که به مرد حق مالکیت میدهد و به زن تنها حق اطاعت دارد. نه گفتن یک زن پایان دنیا نیست. اما تا زمانی که برای برخی مردان چنین تلقی میشود دنیای زنان همچنان ناامن باقی خواهد ماند.
ماهرو، روناک، غزاله و شهره باوقار همه قربانی یک چیز شدند:
قربانی اینکه جامعه همچنان نپذیرفته که یک زن حق انتخاب دارد.»
#زنکشی
#خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
#قتل_ناموسی
@Tavaana_TavaanaTech
پردیس ربیعی، خبرنگار مستقل و فعال حوزه زنان، در واکنش به قتل ماهرو تندپور در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«در جامعه ای که مرد از کودکی یاد میگیرد زن را ما یملک خود بداند مخالفت زن تهدیدی مستقیم علیه اقتدار اوست رد خواستگاری در ساختارهای سنتی نه تصمیم شخصی زن بلکه نوعی توهین به مرد و خانوادهاش قلمداد میشود. این نگاه مردسالار راه را برای خشونت باز میکند. ریشههای مردسالاری که در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده، حق انتخاب برای زنان همچنان مفهومی ناپذیرفتنی است. یکی از تلخترین نمونههای این حقیقت قتل دختر جوانی به نام ماهرو است؛ دختری که تنها گناهش این بود دلش میخواست طبق رویاهایی که در سر داشت برای زندگیاش برنامه ریزی کند و به خواستگارش پاسخ منفی دهد.
ماهرو تندپور متولد سال ۱۳۷۹ از طایفه ی «زیلایی» و ساکن روستای چهارتل بود. خانوادهاش از عشایر بودند و زندگیشان ساده اما سرشار از تلاش و صمیمیت بود. در فامیل او را به نام «فرانوش» صدا میزدند.
تا آخرین لحظه تلاش کرد مستقل محترم و استوار زندگی کند. او با پذیرش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه پیام نور یاسوج با خواهرش خانهای اجاره کرد تا بتواند به تحصیل ادامه دهد. برای تأمین هزینههای زندگی و دانشگاه در یک داروخانه ی دامپزشکی کار میکرد. زنی جوان سخت کوش و مصمم که زندگیاش در حال شکلگیری بود.
اما کابوس، چهرهای آشنا داشت. علیرضا نوهی داییِ ماهرو حدود یک سال بود که به خواستگاری او آمده بود اما ماهرو با آگاهی از عدم همخوانی شخصیتی، وضعیت نابسامان شغلی علیرضا و شرایط زندگی سنتی خانواده او مخالفت کرد.
این مخالفت اما برای علیرضا قابل پذیرش نبود در جهانبینی مردانه سلطهگر زن نباید مخالفت کند. چند روز پیش از قتل، علیرضا با چاقو به ماهرو حملهور شده بود اما همکارانش در داروخانه مانع شدند. با وجود تهدید مستقیم شکایتی ثبت نشد و هیچ واکنش بازدارندهای در قبال او صورت نگرفت. تا این که در نهایت علیرضا ماهرو را با کلت کمری به قتل رساند.
رفتار علیرضا نمونهای کلاسیک از الگوی خشونت مردانه در مواجهه با جواب رد به پیشنهاد خواستگاری است. افرادی مانند علیرضا هویت خود را با تأیید بیرونی - به ویژه از سوی یک زن - تعریف میکنند. رد شدن از سوی ماهرو برای علیرضا نه فقط یک «نه ساده»، بلکه تهدیدی برای هویتش بود. تهدیدی که با خشونت پاسخ داده شد. در چنین ساختاری خشم، ناکامی و ضعف کنترل هیجانات در بستر یک تربیت مردسالار تبدیل به جنایت میشود.
در ساختار سنتی جامعه ایران همچنان نگاه به زن با مالکیت درآمیخته است. ازدواج نه به عنوان مشارکت، بلکه به مثابه حق مسلم مرد تلقی میشود.
از سویی دیگر نبود واکنشهای قانونی مؤثر به تهدیدهای پیشین علیرضا زمینهساز فاجعه شد. سکوت، بیتفاوتی جامعه و ناتوانی نظام عدالت در پیشگیری از وقوع فجایع همه در این مرگ همدستاند.
قتل ماهرو نتیجهی یک تصمیم شخصی نبود پیامد ساختارهایی بود که هنوز «نه گفتن» زن را توهین به غرور مردان میداند. پیامد فرهنگیست که به مرد حق مالکیت میدهد و به زن تنها حق اطاعت دارد. نه گفتن یک زن پایان دنیا نیست. اما تا زمانی که برای برخی مردان چنین تلقی میشود دنیای زنان همچنان ناامن باقی خواهد ماند.
ماهرو، روناک، غزاله و شهره باوقار همه قربانی یک چیز شدند:
قربانی اینکه جامعه همچنان نپذیرفته که یک زن حق انتخاب دارد.»
#زنکشی
#خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
#قتل_ناموسی
@Tavaana_TavaanaTech
امروز سوم ماه می، روز جهانی آزادی مطبوعات است. در تازهترین گزارش سازمان گزاررشگران بدون مرز، ایران با قرار گرفتن در رتبه ۱۷۶، از جمله بدترین کشورها از نظر آزادی رسانه است.
در گزارش این سازمان آمده است؛ «تمام دیدگاههای انتقادی در ایران سرکوب میشوند، روزنامهنگاران ناچار به خودسانسوری هستند و اعمال فشارهای فیزیکی و اقتصادی بر آنان مشهود است.»
جمهوری اسلامی در سالهای اخیر علاوه بر کنترل مطالب رسانهها از طریق تماس تلفنی نهادهای امنیتی و ممنوعکردن انتشار مطالبی خاص، در بسیاری مواقع حتی به آنها دستور میدهد که نسبت به نوشتن مطلبی خاص و یا برگزیدن فلان تیتر اصلی هم اقدام کنند!
طرح از شاهرخ حیدری
https://tavaana.org/worldpressfreedomday/
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #سانسور #خفقان
@Tavaana_TavaanaTech
در گزارش این سازمان آمده است؛ «تمام دیدگاههای انتقادی در ایران سرکوب میشوند، روزنامهنگاران ناچار به خودسانسوری هستند و اعمال فشارهای فیزیکی و اقتصادی بر آنان مشهود است.»
جمهوری اسلامی در سالهای اخیر علاوه بر کنترل مطالب رسانهها از طریق تماس تلفنی نهادهای امنیتی و ممنوعکردن انتشار مطالبی خاص، در بسیاری مواقع حتی به آنها دستور میدهد که نسبت به نوشتن مطلبی خاص و یا برگزیدن فلان تیتر اصلی هم اقدام کنند!
طرح از شاهرخ حیدری
https://tavaana.org/worldpressfreedomday/
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #سانسور #خفقان
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش روزنامه آمریکایی واشنگتنپست «بنابر برآورد کارشناسان، قدرت ترکیبی انفجارها در بندرعباس معادل ۵۰ تن تیانتی بوده است.»
جمهوری اسلامی اطلاعات تکمیلی از علت انفجار بندرعباس منتشر نکرده و با کنترل شدید اخبار و تهدید روزنامهنگاران و رسانهها مانع گردش آزاد اطلاعات درباره تعداد کشتهشدگان مفقودیها و مصدومان شده است.
«جمهوری اسلامی میخواهد با اطلاعرسانی قطرهچکانی درباره جنایت بندرعباس، عدم اعلام تعداد قربانیان و مفقودان و دروغگویی درباره علت اصلی فاجعه، این جنایت را از ذهن جامعه پاک کند.
ما از مجامع بینالمللی میخواهیم این جنایت را بررسی کند.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بندرعباس
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی اطلاعات تکمیلی از علت انفجار بندرعباس منتشر نکرده و با کنترل شدید اخبار و تهدید روزنامهنگاران و رسانهها مانع گردش آزاد اطلاعات درباره تعداد کشتهشدگان مفقودیها و مصدومان شده است.
«جمهوری اسلامی میخواهد با اطلاعرسانی قطرهچکانی درباره جنایت بندرعباس، عدم اعلام تعداد قربانیان و مفقودان و دروغگویی درباره علت اصلی فاجعه، این جنایت را از ذهن جامعه پاک کند.
ما از مجامع بینالمللی میخواهیم این جنایت را بررسی کند.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بندرعباس
@Tavaana_TavaanaTech
علیرضا فاضلی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در واکنش به اعدام محسن لنگرنشین بیانیهای منتشر کرده است.
«به نام ایران
دوباره اعدام، دوباره حذف یک زندگی، و دوباره داغدار شدن یک خانواده.
متأسفانه در روزهای اخیر، خبر اعدام یک زندگی دیگر توسط حکومت جمهوری اسلامی منتشر شد.
من، علیرضا فاضلی (فرهاد امیدی)، بهعنوان یک زندانی سیاسی، ضمن عرض تسلیت به خانوادهی زندهیاد محسن لنگرنشین، اعلام میدارم که با صدور و اجرای حکم اعدام، با هر بهانهای، مخالفم.
اجرای حکم اعدام هیچ نتیجهای جز ترویج خشونت و نفرت در جامعهی ایرانی در بر ندارد.
بنابراین، باور دارم هر شهروندی که خواهان انسجام ملی و آیندهای بدون خشونت در کشورمان ایران است، ضروریست که به شیوهای مدنی و در چهارچوب حقوق شهروندی – حقوقی که بارها توسط حکومت مورد تعدی قرار گرفته است – برای توقف صدور و اجرای احکام اعدام بکوشد.
به امید ایرانی آزاد، آباد، و بدون اعدام.»
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«به نام ایران
دوباره اعدام، دوباره حذف یک زندگی، و دوباره داغدار شدن یک خانواده.
متأسفانه در روزهای اخیر، خبر اعدام یک زندگی دیگر توسط حکومت جمهوری اسلامی منتشر شد.
من، علیرضا فاضلی (فرهاد امیدی)، بهعنوان یک زندانی سیاسی، ضمن عرض تسلیت به خانوادهی زندهیاد محسن لنگرنشین، اعلام میدارم که با صدور و اجرای حکم اعدام، با هر بهانهای، مخالفم.
اجرای حکم اعدام هیچ نتیجهای جز ترویج خشونت و نفرت در جامعهی ایرانی در بر ندارد.
بنابراین، باور دارم هر شهروندی که خواهان انسجام ملی و آیندهای بدون خشونت در کشورمان ایران است، ضروریست که به شیوهای مدنی و در چهارچوب حقوق شهروندی – حقوقی که بارها توسط حکومت مورد تعدی قرار گرفته است – برای توقف صدور و اجرای احکام اعدام بکوشد.
به امید ایرانی آزاد، آباد، و بدون اعدام.»
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«از دست دادن آزادی برای یک ذهن بلندنظر، از مرگ بدتر است؛ با این حال، همگی نیک میدانیم که در تمامی ادوار تاریخی بودهاند کسانی که چه از روی سلیقه و چه از روی یک تخیل، افرادی را که مشتاقانه به یاری آنها شتافته بودند نه فقط سرکوب کردهاند که میهن خویش را یکسره نابود ساختهاند.
افرادی که گرچه مردان بزرگی بودند ولی مردان نیکی نبودند.»
جملاتی از کتاب دفاع از آزادی مطبوعات اثر اندرو همیلتون را خواندیم.
آندرو هامیلتون (١٦٧٦ –١٧٤١) در دورانی که آمریکا مستعمره بود به وکالت مشغول بود و شهرت خود را بیش از هر چیز به پیروزی حقوقی خود در سال ١٧٣٥ در دفاع از یک ناشر روزنامه، به نام جان پیتر زنگر، علیه اتهام افترا مدیون است. تحت قانون انگلیس، اگر ناشری صرفاً انتقادی را از دولت منتشر می کرد، مانند کاری که زنگر انجام داد، این کار افترا محسوب می شد. هامیلتون چنین استدلال کرد که گفته های حقیقی نباید افترا آمیز محسوب گردند، و هیات منصفه نیز با این امر موافقت کرد، و با این کار بیان حقیقت را به عنوان دفاعی علیه اتهامات افترا مطرح ساخت، و سنگ بنای آزادی مطبوعات را پایه گذاشت. توانا دفاع فصیحانه زنگر را که طی آن از هیات منصفه دعوت می کند تا از «آزادی افشا و آزادی مخالفت با قدرت دلخواهانه... از طریق بیان و نگارش حقیقت» حفاظت کنند به فارسی ترجمه کرده است.
کتاب را به رایگان دانلود کنید:
http://tavaana.org/andrew-hamilton-defense-of-freedom-of-the-press/
کتاب صوتی:
https://tavaana.org/fa/Content/Audiobook24
#کتاب
#آزادی_بیان
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
افرادی که گرچه مردان بزرگی بودند ولی مردان نیکی نبودند.»
جملاتی از کتاب دفاع از آزادی مطبوعات اثر اندرو همیلتون را خواندیم.
آندرو هامیلتون (١٦٧٦ –١٧٤١) در دورانی که آمریکا مستعمره بود به وکالت مشغول بود و شهرت خود را بیش از هر چیز به پیروزی حقوقی خود در سال ١٧٣٥ در دفاع از یک ناشر روزنامه، به نام جان پیتر زنگر، علیه اتهام افترا مدیون است. تحت قانون انگلیس، اگر ناشری صرفاً انتقادی را از دولت منتشر می کرد، مانند کاری که زنگر انجام داد، این کار افترا محسوب می شد. هامیلتون چنین استدلال کرد که گفته های حقیقی نباید افترا آمیز محسوب گردند، و هیات منصفه نیز با این امر موافقت کرد، و با این کار بیان حقیقت را به عنوان دفاعی علیه اتهامات افترا مطرح ساخت، و سنگ بنای آزادی مطبوعات را پایه گذاشت. توانا دفاع فصیحانه زنگر را که طی آن از هیات منصفه دعوت می کند تا از «آزادی افشا و آزادی مخالفت با قدرت دلخواهانه... از طریق بیان و نگارش حقیقت» حفاظت کنند به فارسی ترجمه کرده است.
کتاب را به رایگان دانلود کنید:
http://tavaana.org/andrew-hamilton-defense-of-freedom-of-the-press/
کتاب صوتی:
https://tavaana.org/fa/Content/Audiobook24
#کتاب
#آزادی_بیان
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«در ایران، زنان با شجاعت در برابر جمهوری اسلامی ایستادهاند. ارسال پیامک تهدید به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری، جریمه مالی و محرومکردن زنان از حضور در اجتماع، نشان میدهد جمهوری اسلامی همچنان در حال سرکوب جامعه است.
زمانیکه در خیابانها زن آزادی میبینیم، این نتیجه تلاش و شجاعت او است و نه رواداری جمهوری اسلامی در برابر جامعه. جمهوری اسلامی اتفاقن با جریمه مالی و محرومکردن از رانندگی زنان را بهشدت سرکوب میکند.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
نظر شما همراهان چیست؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
زمانیکه در خیابانها زن آزادی میبینیم، این نتیجه تلاش و شجاعت او است و نه رواداری جمهوری اسلامی در برابر جامعه. جمهوری اسلامی اتفاقن با جریمه مالی و محرومکردن از رانندگی زنان را بهشدت سرکوب میکند.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
نظر شما همراهان چیست؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
در روز جهانی آزادی مطبوعات، وضعیت بحرانی رسانهها و آزادی بیان در ایران بار دیگر به یادمان میآورد که در غیاب رسانههای آزاد، گفتوگو و مدارا نیز از جامعه رخت برمیبندد. پرسش اینجاست: تا کی میتوان حقیقت را در حبس نگه داشت؟
در روز جهانی آزادی مطبوعات، ۳ مه، بار دیگر توجه جهانیان به نقش حیاتی رسانههای آزاد و مستقل در جوامع مدنی جلب میشود؛ نقشی که متأسفانه در ایران با سرکوب، سانسور و ارعاب ساختاری به محاق رفته است. طبق گزارش سال ۲۰۲۵ گزارشگران بدون مرز، ایران با قرار گرفتن در رتبه ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور، یکی از پایینترین جایگاهها را در شاخص جهانی آزادی مطبوعات دارد؛ جایگاهی که خود گویای وضعیت بحرانی آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و گفتوگوی اجتماعی در کشور است.
در چنین فضایی، پیوند میان آزادی مطبوعات و آزادی بیان از هم گسسته میشود. رسانههایی که میتوانستند بستری برای تضارب آرا، نقد قدرت، شفافسازی و ایجاد آگاهی عمومی باشند، یا به سکوت واداشته شدهاند یا به بلندگوی حاکمیت بدل گشتهاند. وقتی روزنامهنگاران به جرم حقیقتگویی بازداشت میشوند و رسانهها در بند خطوط قرمز حکومتی تعریف میشوند، گفتوگوی آزاد در سطح جامعه نیز بهتدریج از بین میرود. در نتیجه، امکان اصلاح، مطالبهگری و همفکری جمعی از بین میرود و جامعه به سوی انفعال، بیاعتمادی و شکافهای عمیق اجتماعی سوق داده میشود.
بدون مطبوعات آزاد، جامعه نهتنها از حق دانستن محروم میماند، بلکه توان گفتوگو، مدارا و تصمیمگیری عقلانی را نیز از دست میدهد. در روز جهانی آزادی مطبوعات، باید این پرسش اساسی را بار دیگر مطرح کرد: تا کی میتوان حقیقت را در حبس نگه داشت؟
#مطبوعات #رسانه #خبرنگار #مدارا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در روز جهانی آزادی مطبوعات، وضعیت بحرانی رسانهها و آزادی بیان در ایران بار دیگر به یادمان میآورد که در غیاب رسانههای آزاد، گفتوگو و مدارا نیز از جامعه رخت برمیبندد. پرسش اینجاست: تا کی میتوان حقیقت را در حبس نگه داشت؟
در روز جهانی آزادی مطبوعات، ۳ مه، بار دیگر توجه جهانیان به نقش حیاتی رسانههای آزاد و مستقل در جوامع مدنی جلب میشود؛ نقشی که متأسفانه در ایران با سرکوب، سانسور و ارعاب ساختاری به محاق رفته است. طبق گزارش سال ۲۰۲۵ گزارشگران بدون مرز، ایران با قرار گرفتن در رتبه ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور، یکی از پایینترین جایگاهها را در شاخص جهانی آزادی مطبوعات دارد؛ جایگاهی که خود گویای وضعیت بحرانی آزادی بیان، گردش آزاد اطلاعات و گفتوگوی اجتماعی در کشور است.
در چنین فضایی، پیوند میان آزادی مطبوعات و آزادی بیان از هم گسسته میشود. رسانههایی که میتوانستند بستری برای تضارب آرا، نقد قدرت، شفافسازی و ایجاد آگاهی عمومی باشند، یا به سکوت واداشته شدهاند یا به بلندگوی حاکمیت بدل گشتهاند. وقتی روزنامهنگاران به جرم حقیقتگویی بازداشت میشوند و رسانهها در بند خطوط قرمز حکومتی تعریف میشوند، گفتوگوی آزاد در سطح جامعه نیز بهتدریج از بین میرود. در نتیجه، امکان اصلاح، مطالبهگری و همفکری جمعی از بین میرود و جامعه به سوی انفعال، بیاعتمادی و شکافهای عمیق اجتماعی سوق داده میشود.
بدون مطبوعات آزاد، جامعه نهتنها از حق دانستن محروم میماند، بلکه توان گفتوگو، مدارا و تصمیمگیری عقلانی را نیز از دست میدهد. در روز جهانی آزادی مطبوعات، باید این پرسش اساسی را بار دیگر مطرح کرد: تا کی میتوان حقیقت را در حبس نگه داشت؟
#مطبوعات #رسانه #خبرنگار #مدارا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
مختار آلبوشوکه، پانزده سال است که تنها به دلیل یک فعالیت مسالمتآمیز فرهنگی در زندان شیبان اهواز به سر میبرد و در سالهای جوانیش متحمل شکنجه و رنجهای بسیاری شده است.
اخیرا ماموران خواهر مختار را تنها به دلیل تماس با برادرش، مورد تهدید قرار دادهاند و او در نامهای به محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، ضمن بیان این نکته گفته که «در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانوادهام دیگر توان صبوری ندارم.»
او در بخشی از این نامه نوشته:
«پس از پانزده سال تحمل شکنجههای جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برایمان تدارک دیدند، متوجه نشدهام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.»
جناب آقای محسنی اژهای
ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی
سلام علیکم
الان که از پس ديوارهای بلند زندان شیبان و با زخمی عمیق بر روح و روانم، که درد و رنج زخم شکنجههای جسمی اخیر در مرکز پلیس فتای اهواز را از یادم برده، این نامه را برای شما به عنوان مسؤل عالی اجرای عدالت مینویسم؛ نمیدانم اصلا این نامه را شما خواهید خواند!؟، یا اصلا این نامه جایی منتشر میشود که کسی آن را بخواند!؟ اما بیپروای نهادهای امنیتی خوزستان(ظاهرا پلیس فتا به دستور اداره اطلاعات) و دستدرازی آنها به حریم خانه و خانوادهام مرا واداشت این چند خط را بنویسم، حتی اگر به دست شما یا مسؤلان قضائی نرسد، دستکم شاید در حکم وصیتنامهای مختصر برای خودم باشد.
جناب آقای اژهای
پانزده سال پیش من و دوستانم مشغول فعالیت های فرهنگی و ادبی بودیم که طبعا به زبان مادریمان یعنی زبان عربی بود، هنوز که هنوز است، پس از پانزده سال تحمل شکنجههای جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برایمان تدارک دیدند، متوجه نشدهام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.
چندی پیش هم که نمیدانم بر چه اساسی به اداره پلیس فتا برده شدم و به معنای دقیق کلمه جسم و روحم را شکنجه دادهاند، به گونهای که دکتر خودشان گفت:« اگر بیشتر شکنجهاش کنید با وجود بیماریهای که دچار شده ممکن است بمیرد.» باز وقتی من را با جسم و روحی متلاشی شده به زندان بازگرداندند، صبوری کردم و به خدا پناه بردم.
جناب آقای اژهای
اما این بار مأموران پلیس فتا کاری کردهاند که هیچ انسان آزادهای تاب تحملش را ندارد و ممکن است جان بر سر مقابله با این نوع ظلم بگذارد.
چند روز پیش مطلع شدم که آقایان امنیتی اهواز با بیپروائی و در اقدامی غیرانسانی و غیرقانونی حریم خانه و خانوادهام را شکسته و پس از احضار تلفنی خواهرم که تنها جرمش مکالمه تلفنی هر از چندگاهی با برادر دربندش است، ضمن برخوردهای نامحترمانه و پرخاشگری او را تهدید به پرونده سازی و زندان کردند! به کدامین گناه؟
جناب آقای اژهای
نمیدانم دارم با خودم واگویه میکنم یا واقعا شما این رنجنامه را میخوانید، حقیقتش این است در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانوادهام دیگر توان صبوری ندارم، هرچند باز به خداوند یکتای عالم توکل میکنم، اما هر اقدامی را در مقابله با این ستم که در هیچ دین و آئین و هیچ حکومتی سابقه ندارد، حق خود میدانم.
در آخر خوب است مستحضر باشید ؛ چندی پیش متهمی سیاسی را به دادسرای انقلاب اهواز برده بودند و از قضا دادستان محترم اهواز آنجا بوده که این زندانی با فریاد از شکنجه خود توسط ضابط امنیتی پروندهاش میگوید، طبق شنیدههای موثق دادستان ضمن برخورد شدید با ضابطین همراه و پاره کردن پرونده پیگیر وضعیت آن زندانی و تخلفات ضابط میشود. این خبر که در زندان شیبان بین زندانیان پخش شده، این امید را در من ایجاد کرد که نه آزادی خودم و افشای پروندهسازی صورت گرفته در پانزده سال پیش و جبران عمر رفته در زندان، بلکه دست ستمی که به سوی خانواده و مشخصا خواهرم دراز شده، قطع گردد.
والسلام علیکم
مختار آلبوشکه
زندان شیبان اهواز
١٣ اردیبهشت ۱۴۰۴
نامه دی ماه ۱۴۰۳ مختار را هم اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #اهواز #زندان_شیبان_اهواز #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اخیرا ماموران خواهر مختار را تنها به دلیل تماس با برادرش، مورد تهدید قرار دادهاند و او در نامهای به محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، ضمن بیان این نکته گفته که «در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانوادهام دیگر توان صبوری ندارم.»
او در بخشی از این نامه نوشته:
«پس از پانزده سال تحمل شکنجههای جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برایمان تدارک دیدند، متوجه نشدهام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.»
جناب آقای محسنی اژهای
ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی
سلام علیکم
الان که از پس ديوارهای بلند زندان شیبان و با زخمی عمیق بر روح و روانم، که درد و رنج زخم شکنجههای جسمی اخیر در مرکز پلیس فتای اهواز را از یادم برده، این نامه را برای شما به عنوان مسؤل عالی اجرای عدالت مینویسم؛ نمیدانم اصلا این نامه را شما خواهید خواند!؟، یا اصلا این نامه جایی منتشر میشود که کسی آن را بخواند!؟ اما بیپروای نهادهای امنیتی خوزستان(ظاهرا پلیس فتا به دستور اداره اطلاعات) و دستدرازی آنها به حریم خانه و خانوادهام مرا واداشت این چند خط را بنویسم، حتی اگر به دست شما یا مسؤلان قضائی نرسد، دستکم شاید در حکم وصیتنامهای مختصر برای خودم باشد.
جناب آقای اژهای
پانزده سال پیش من و دوستانم مشغول فعالیت های فرهنگی و ادبی بودیم که طبعا به زبان مادریمان یعنی زبان عربی بود، هنوز که هنوز است، پس از پانزده سال تحمل شکنجههای جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برایمان تدارک دیدند، متوجه نشدهام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.
چندی پیش هم که نمیدانم بر چه اساسی به اداره پلیس فتا برده شدم و به معنای دقیق کلمه جسم و روحم را شکنجه دادهاند، به گونهای که دکتر خودشان گفت:« اگر بیشتر شکنجهاش کنید با وجود بیماریهای که دچار شده ممکن است بمیرد.» باز وقتی من را با جسم و روحی متلاشی شده به زندان بازگرداندند، صبوری کردم و به خدا پناه بردم.
جناب آقای اژهای
اما این بار مأموران پلیس فتا کاری کردهاند که هیچ انسان آزادهای تاب تحملش را ندارد و ممکن است جان بر سر مقابله با این نوع ظلم بگذارد.
چند روز پیش مطلع شدم که آقایان امنیتی اهواز با بیپروائی و در اقدامی غیرانسانی و غیرقانونی حریم خانه و خانوادهام را شکسته و پس از احضار تلفنی خواهرم که تنها جرمش مکالمه تلفنی هر از چندگاهی با برادر دربندش است، ضمن برخوردهای نامحترمانه و پرخاشگری او را تهدید به پرونده سازی و زندان کردند! به کدامین گناه؟
جناب آقای اژهای
نمیدانم دارم با خودم واگویه میکنم یا واقعا شما این رنجنامه را میخوانید، حقیقتش این است در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانوادهام دیگر توان صبوری ندارم، هرچند باز به خداوند یکتای عالم توکل میکنم، اما هر اقدامی را در مقابله با این ستم که در هیچ دین و آئین و هیچ حکومتی سابقه ندارد، حق خود میدانم.
در آخر خوب است مستحضر باشید ؛ چندی پیش متهمی سیاسی را به دادسرای انقلاب اهواز برده بودند و از قضا دادستان محترم اهواز آنجا بوده که این زندانی با فریاد از شکنجه خود توسط ضابط امنیتی پروندهاش میگوید، طبق شنیدههای موثق دادستان ضمن برخورد شدید با ضابطین همراه و پاره کردن پرونده پیگیر وضعیت آن زندانی و تخلفات ضابط میشود. این خبر که در زندان شیبان بین زندانیان پخش شده، این امید را در من ایجاد کرد که نه آزادی خودم و افشای پروندهسازی صورت گرفته در پانزده سال پیش و جبران عمر رفته در زندان، بلکه دست ستمی که به سوی خانواده و مشخصا خواهرم دراز شده، قطع گردد.
والسلام علیکم
مختار آلبوشکه
زندان شیبان اهواز
١٣ اردیبهشت ۱۴۰۴
نامه دی ماه ۱۴۰۳ مختار را هم اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #اهواز #زندان_شیبان_اهواز #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیهی «چالش صنفی معلمان ایران» بهمناسبت «روز جهانی آزادی مطبوعات»؛
ایران در قعر جدول آزادی رسانه – خفقان رسانهای، آینهی سرکوب اجتماعی
به مناسبت سوم ماه می، روز جهانی آزادی مطبوعات، ما در #چالش_صنفی_معلمان_ایران ضمن گرامیداشت این روز، نگرانی عمیق خود را نسبت به وضعیت آزادی رسانهها در ایران اعلام میداریم.
بر اساس تازهترین گزارش سازمان «گزارشگران بدون مرز»، جمهوری اسلامی ایران در رتبهی ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور قرار گرفته است؛ جایگاهی که بار دیگر عمق بحران آزادی بیان، سانسور نظاممند، و سرکوب گستردهی روزنامهنگاران را در کشور ما نشان میدهد.
در این گزارش آمده است: «تمام دیدگاههای انتقادی در ایران سرکوب میشوند، روزنامهنگاران ناچار به خودسانسوری هستند، و اعمال فشارهای فیزیکی و اقتصادی بر آنان مشهود است.» این وضعیت، نهتنها آزادی مطبوعات، بلکه شفافیت، آگاهی عمومی و مسئولیتپذیری نهادهای قدرت را نیز به نابودی کشانده است.
ما، #معلمان، بهعنوان بخشی از بدنهی آگاه و مسئول جامعه، بارها شاهد بودهایم که چگونه صدای معترض صنفی یا گزارشگر مستقل، با تماسهای امنیتی، تهدیدهای مستقیم، دستورهای تحریریهای از بالا، یا حتی بازداشت و زندان، خاموش شده است. رسانههایی که باید چشم بیدار جامعه باشند، اکنون خود در بند سانسور و دیکتههای سیاسی گرفتارند.
چالش صنفی معلمان ایران خواستار احترام بیقید و شرط به اصل آزادی بیان، توقف فشار بر روزنامهنگاران، و پایان سرکوب سیستماتیک رسانههاست. ما باور داریم که بدون رسانههای آزاد و مستقل، هیچ تحول پایداری در حوزههای آموزش، عدالت و توسعهی اجتماعی ممکن نخواهد بود.
#بیانیه #مطبوعات #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ایران در قعر جدول آزادی رسانه – خفقان رسانهای، آینهی سرکوب اجتماعی
به مناسبت سوم ماه می، روز جهانی آزادی مطبوعات، ما در #چالش_صنفی_معلمان_ایران ضمن گرامیداشت این روز، نگرانی عمیق خود را نسبت به وضعیت آزادی رسانهها در ایران اعلام میداریم.
بر اساس تازهترین گزارش سازمان «گزارشگران بدون مرز»، جمهوری اسلامی ایران در رتبهی ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور قرار گرفته است؛ جایگاهی که بار دیگر عمق بحران آزادی بیان، سانسور نظاممند، و سرکوب گستردهی روزنامهنگاران را در کشور ما نشان میدهد.
در این گزارش آمده است: «تمام دیدگاههای انتقادی در ایران سرکوب میشوند، روزنامهنگاران ناچار به خودسانسوری هستند، و اعمال فشارهای فیزیکی و اقتصادی بر آنان مشهود است.» این وضعیت، نهتنها آزادی مطبوعات، بلکه شفافیت، آگاهی عمومی و مسئولیتپذیری نهادهای قدرت را نیز به نابودی کشانده است.
ما، #معلمان، بهعنوان بخشی از بدنهی آگاه و مسئول جامعه، بارها شاهد بودهایم که چگونه صدای معترض صنفی یا گزارشگر مستقل، با تماسهای امنیتی، تهدیدهای مستقیم، دستورهای تحریریهای از بالا، یا حتی بازداشت و زندان، خاموش شده است. رسانههایی که باید چشم بیدار جامعه باشند، اکنون خود در بند سانسور و دیکتههای سیاسی گرفتارند.
چالش صنفی معلمان ایران خواستار احترام بیقید و شرط به اصل آزادی بیان، توقف فشار بر روزنامهنگاران، و پایان سرکوب سیستماتیک رسانههاست. ما باور داریم که بدون رسانههای آزاد و مستقل، هیچ تحول پایداری در حوزههای آموزش، عدالت و توسعهی اجتماعی ممکن نخواهد بود.
#بیانیه #مطبوعات #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وخامت حال حورا نیکبخت در یازدهمین روز اعتصاب غذا در اعتراض به صدور احکام اعدام
حورا نیکبخت، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، اکنون یازدهمین روز از اعتصاب غذای خود را پشت سر میگذارد؛ اعتصابی که در اعتراض به موج فزایندهی اعدامها در میان اقشار بهحاشیهرانده آغاز شد. او در نامهای تازه، اعلام کرده است که از امروز، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳ مه ۲۰۲۵)، اعتصاب خود را به شکل «تر و خشک» ادامه خواهد داد.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده، وضعیت جسمانی حورا نیکبخت به شدت وخیم است. فشار خون او به ۶.۵ روی ۵ و قند خونش به ۸۰ رسیده و طی ده روز گذشته، ۱۰ کیلوگرم از وزنش کاهش یافته است. این در حالی است که او به ابتلا به بیماری ام اس مشکوک است و از درمان مناسب محروم مانده.
اعتصاب غذای حورا نیکبخت از روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت آغاز شده؛ اقدامی اعتراضی که در دل خود فریادی علیه سرکوب، حذف سیستماتیک و نادیدهگرفتن حق حیات بهحساب میآید.
متن کامل نامه که نسخهای از آن به دست توانا رسیده است به شرح زیر است؛
«"آی آدمها کە بر مامن نشستە شاد و خندانید
یک نفر در حبس دارد میسپارد جا…
مُرد"
این ماجرای هر روز زندانهای جمهوری اسلامی است در میان دلگرمی متظاهران و مدعیان، بە نام و نان خود و سرگرمی ما معاش اندیشان بە روزمرە.
آخرین بار درخواستم را مطرح میکنم:
ای صاحبان امتیاز٫ساکت نمانید!
برای حفظ جان بە حاشیەراندگان هر آنچە میتوانید بکنید!
پیرو درخواستم از شما، در پایان دهمین روز از اعتصاب خشک آن را بە شکل تر و خشک توامان ادامە خواهم داد تا جانم را کە بزرگترین امتیازِ در امانم هزینە کنم.
حورا نیکبخت
١٣/٢/١٤٠٤
بند زنان زندان اوین»
حورا نیکبخت اعتصاب غذایش را سوم اردیبهشت ماه با بیانیهای به شرح زیر آغاز کرده بود:
«حقوق بشر یا حقوق بشرتر
رسانەها بە مذاکرات (ضامن بقای جمهوری اسلامی) مشغولاند و در بی توجهی شرم آوری جانهای بسیاری دارند از دست میروند.
من، حورا نیکبخت، در اعتراض بە سکوت مردم در مورد شمار فراوان صدور، تایید و اجرای احکام اعدام بە حاشیەراندگان اعتصاب غذا میکنم و بە زندان و عواملش اجازەی هیچ گونە دخالتی را برای حفظ جانم نمیدهم.
لطفا بە من و شرایط من نپردازید
تمنا میکنم صاحبان امتیاز بە هر شکلی کە میتوانند بە این اعتراض بپیوندند.
هوشیار باشید و نگذارید همە هزینەها بر دوش بە حاشیەراندگان باشد و اجازە ندهید حکومت از آن ها انتقام بگیرد.
تا جمع متحد و جدی علیە اعدام شکل نگیرد بە اعتصابم ادامە خواهم داد، حتی در ازای از دست رفتن جانم.
فمنیست اینترسکشنال
٣./٢./ ١٤٠٤
بند زنان اوین»
حورا نیکبخت مدرس دانشگاه و مدیرمسئول سابق انتشارات "مشق برابری" در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ پس از احضار و مراجعه به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
وی مردادماه همان سال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری بابت اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "توهین به خامنهای" به یک سال حبس تعزیری محکوم شد و از آن زمان دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
#حورا_نیکبخت #نه_به_اعدام #اعتصاب_غذا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حورا نیکبخت، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، اکنون یازدهمین روز از اعتصاب غذای خود را پشت سر میگذارد؛ اعتصابی که در اعتراض به موج فزایندهی اعدامها در میان اقشار بهحاشیهرانده آغاز شد. او در نامهای تازه، اعلام کرده است که از امروز، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳ مه ۲۰۲۵)، اعتصاب خود را به شکل «تر و خشک» ادامه خواهد داد.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده، وضعیت جسمانی حورا نیکبخت به شدت وخیم است. فشار خون او به ۶.۵ روی ۵ و قند خونش به ۸۰ رسیده و طی ده روز گذشته، ۱۰ کیلوگرم از وزنش کاهش یافته است. این در حالی است که او به ابتلا به بیماری ام اس مشکوک است و از درمان مناسب محروم مانده.
اعتصاب غذای حورا نیکبخت از روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت آغاز شده؛ اقدامی اعتراضی که در دل خود فریادی علیه سرکوب، حذف سیستماتیک و نادیدهگرفتن حق حیات بهحساب میآید.
متن کامل نامه که نسخهای از آن به دست توانا رسیده است به شرح زیر است؛
«"آی آدمها کە بر مامن نشستە شاد و خندانید
یک نفر در حبس دارد میسپارد جا…
مُرد"
این ماجرای هر روز زندانهای جمهوری اسلامی است در میان دلگرمی متظاهران و مدعیان، بە نام و نان خود و سرگرمی ما معاش اندیشان بە روزمرە.
آخرین بار درخواستم را مطرح میکنم:
ای صاحبان امتیاز٫ساکت نمانید!
برای حفظ جان بە حاشیەراندگان هر آنچە میتوانید بکنید!
پیرو درخواستم از شما، در پایان دهمین روز از اعتصاب خشک آن را بە شکل تر و خشک توامان ادامە خواهم داد تا جانم را کە بزرگترین امتیازِ در امانم هزینە کنم.
حورا نیکبخت
١٣/٢/١٤٠٤
بند زنان زندان اوین»
حورا نیکبخت اعتصاب غذایش را سوم اردیبهشت ماه با بیانیهای به شرح زیر آغاز کرده بود:
«حقوق بشر یا حقوق بشرتر
رسانەها بە مذاکرات (ضامن بقای جمهوری اسلامی) مشغولاند و در بی توجهی شرم آوری جانهای بسیاری دارند از دست میروند.
من، حورا نیکبخت، در اعتراض بە سکوت مردم در مورد شمار فراوان صدور، تایید و اجرای احکام اعدام بە حاشیەراندگان اعتصاب غذا میکنم و بە زندان و عواملش اجازەی هیچ گونە دخالتی را برای حفظ جانم نمیدهم.
لطفا بە من و شرایط من نپردازید
تمنا میکنم صاحبان امتیاز بە هر شکلی کە میتوانند بە این اعتراض بپیوندند.
هوشیار باشید و نگذارید همە هزینەها بر دوش بە حاشیەراندگان باشد و اجازە ندهید حکومت از آن ها انتقام بگیرد.
تا جمع متحد و جدی علیە اعدام شکل نگیرد بە اعتصابم ادامە خواهم داد، حتی در ازای از دست رفتن جانم.
فمنیست اینترسکشنال
٣./٢./ ١٤٠٤
بند زنان اوین»
حورا نیکبخت مدرس دانشگاه و مدیرمسئول سابق انتشارات "مشق برابری" در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ پس از احضار و مراجعه به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
وی مردادماه همان سال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری بابت اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "توهین به خامنهای" به یک سال حبس تعزیری محکوم شد و از آن زمان دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری میکند.
#حورا_نیکبخت #نه_به_اعدام #اعتصاب_غذا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیهی جمعی از شهروندان، کارگران، رانندگان و خانوادههای مجروحین و جانباختگان انفجار اسکله رجاییِ شهر بندرعباس
در سرزمینی که بواسطهی عملکرد حکومت، هر روزش بوی مرگ میدهد، انفجارها دیگر خبر نیستند، بخشی از زیستِ روزمرهاند؛ اما آنچه هنوز هم جان انسان را میسوزاند نه فقط آتش، که دروغ است، دروغی که بر حقیقت خاک میپاشد تا فاجعه را حماسه جلوه دهد و دادخواهی را خیانت.
در حکومتِ روایتهای وارونه که به رسانهها میگویند: نه حقیقت را بگویید، نه حقیقت را جستوجو کنید، فقط واژهها را عوض کنید؛ "به انفجار، بگویید حادثه"، "به جنایت، بگویید سهلانگاری و خطای انسانی"؛ در نهایت این ما مردم هستیم، که ناچاریم خود قلم به دست بگیریم و دادخواه باشیم.
در روزی که تقویم شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ حدود ساعت ۱۲ ظهر را نشان میداد، شاهد انفجاری مهیب و مرگبار در اسکله رجاییِ شهر بندرعباس بودیم، انفجاری که به گواهِ تصاویر و شواهد، در چند نقطه همزمان رخ داد، آتش و موج عجیبی را به همراه داشت و منجر به کشته شدن، سوختن و مجروح شدنِ تعداد زیادی از فرزندان و هموطنانِمان شد، تأسیسات زیادی را نابود کرد و دود و گازهای سمی ناشناختهای را به هوا فرستاد.
اما با گذشت روزها، نه تنها هیچ مقام مسئولی پاسخی به سوالات اساسی نداده، بلکه حتی کوچکترین اطلاعات رسمی درباره نوع مواد منفجرشده، میزان واقعی کشته و زخمی شدهها، یا دلایل بروز این فاجعه منتشر نشده است.
ما شهروندانِ بندرعباس، کارگران، رانندگان، کارکنان اسکله و صنایع و خانوادههای مجروحین و جانباختگان، در کنار سایر مردم ایران که به این شهر رفت و آمدی دارند، با این پرسشِ بزرگ روبهرو هستیم:
آیا زندگی ما در شهر بندرعباس، در کنار مراکز خطرآفرینی که کنترل و شفافیتی بر آنها نیست، و با مردم به شکل سپر انسانی برخورد میکنند، محکوم به تهدید و ناامنی دائمی است؟
حکومت را به پرسش میگیریم:
میدانیم که هر شخص و هر نهادی نمیتواند به سادگی چنین محمولهای را سفارش دهد، با کشتیهایی حمل کند، بدون نظارت پهلو بگیرد، بدون بازدید محمولهاش را پیاده و دپو کند و نیازی به پاسخگویی هم نداشته باشد؛
حال اینکه:
ـ اصل محموله متعلق به چه شخص یا نهادی بوده است؟ کشتی حامل آن از کجا آمده؟ چه مجوزهایی صادر شده و توسط چه نهادی؟
ـ چه موادی دقیقاً منفجر شدهاند؟ آیا این مواد، موشکی یا شیمیایی با اهدافی نظامی بودهاند؟ چرا در اسکلهای تجاری دپو شده بودند؟
ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/EnBaRJ
#انفجار_بندرعباس #بندرعیاس #شهبندر #بندر_رجایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در سرزمینی که بواسطهی عملکرد حکومت، هر روزش بوی مرگ میدهد، انفجارها دیگر خبر نیستند، بخشی از زیستِ روزمرهاند؛ اما آنچه هنوز هم جان انسان را میسوزاند نه فقط آتش، که دروغ است، دروغی که بر حقیقت خاک میپاشد تا فاجعه را حماسه جلوه دهد و دادخواهی را خیانت.
در حکومتِ روایتهای وارونه که به رسانهها میگویند: نه حقیقت را بگویید، نه حقیقت را جستوجو کنید، فقط واژهها را عوض کنید؛ "به انفجار، بگویید حادثه"، "به جنایت، بگویید سهلانگاری و خطای انسانی"؛ در نهایت این ما مردم هستیم، که ناچاریم خود قلم به دست بگیریم و دادخواه باشیم.
در روزی که تقویم شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ حدود ساعت ۱۲ ظهر را نشان میداد، شاهد انفجاری مهیب و مرگبار در اسکله رجاییِ شهر بندرعباس بودیم، انفجاری که به گواهِ تصاویر و شواهد، در چند نقطه همزمان رخ داد، آتش و موج عجیبی را به همراه داشت و منجر به کشته شدن، سوختن و مجروح شدنِ تعداد زیادی از فرزندان و هموطنانِمان شد، تأسیسات زیادی را نابود کرد و دود و گازهای سمی ناشناختهای را به هوا فرستاد.
اما با گذشت روزها، نه تنها هیچ مقام مسئولی پاسخی به سوالات اساسی نداده، بلکه حتی کوچکترین اطلاعات رسمی درباره نوع مواد منفجرشده، میزان واقعی کشته و زخمی شدهها، یا دلایل بروز این فاجعه منتشر نشده است.
ما شهروندانِ بندرعباس، کارگران، رانندگان، کارکنان اسکله و صنایع و خانوادههای مجروحین و جانباختگان، در کنار سایر مردم ایران که به این شهر رفت و آمدی دارند، با این پرسشِ بزرگ روبهرو هستیم:
آیا زندگی ما در شهر بندرعباس، در کنار مراکز خطرآفرینی که کنترل و شفافیتی بر آنها نیست، و با مردم به شکل سپر انسانی برخورد میکنند، محکوم به تهدید و ناامنی دائمی است؟
حکومت را به پرسش میگیریم:
میدانیم که هر شخص و هر نهادی نمیتواند به سادگی چنین محمولهای را سفارش دهد، با کشتیهایی حمل کند، بدون نظارت پهلو بگیرد، بدون بازدید محمولهاش را پیاده و دپو کند و نیازی به پاسخگویی هم نداشته باشد؛
حال اینکه:
ـ اصل محموله متعلق به چه شخص یا نهادی بوده است؟ کشتی حامل آن از کجا آمده؟ چه مجوزهایی صادر شده و توسط چه نهادی؟
ـ چه موادی دقیقاً منفجر شدهاند؟ آیا این مواد، موشکی یا شیمیایی با اهدافی نظامی بودهاند؟ چرا در اسکلهای تجاری دپو شده بودند؟
ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/EnBaRJ
#انفجار_بندرعباس #بندرعیاس #شهبندر #بندر_رجایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech