Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  پاشیدن آب مقدس توسط کشیش روسی روی تانکها برای حفاظت از آنها 
آیا چنین اقداماتی برای شما قابل درک است؟
این ویدئو سال گذشته و در اوج جنگ روسیه علیه اوکراین منتشرشد. علاوه بر این، مراسم آبپاشی روی یک پل هم توسط کشیشها انجام شد که البته آن پل مدتی بعد توسط ارتش اوکراین منهدم شد.
آیا عدهای هنوز به کارکرد واقعی اینگونه امور باور دارند؟ فرق آنها با معممهای ایران و سایر کشورهای مسلمان در چیست؟
#مذهب #باور #خرافات #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیا چنین اقداماتی برای شما قابل درک است؟
این ویدئو سال گذشته و در اوج جنگ روسیه علیه اوکراین منتشرشد. علاوه بر این، مراسم آبپاشی روی یک پل هم توسط کشیشها انجام شد که البته آن پل مدتی بعد توسط ارتش اوکراین منهدم شد.
آیا عدهای هنوز به کارکرد واقعی اینگونه امور باور دارند؟ فرق آنها با معممهای ایران و سایر کشورهای مسلمان در چیست؟
#مذهب #باور #خرافات #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍13💔3❤1
  Forwarded from گفتوشنود
 
این پیام یک همراه گفتوشنود از نسل زد است.
به نظر میرسد نیاز به شرح و تفسیر هم ندارد.
هر آنچه در مورد این نسل، تاثیر و اهمیت آنها و باورهایشان بر اجتماع قابل روایت و بررسی باشد، در این پیام قابل استخراج است.
مطالعه بیشتر در وبسایت
https://dialog.tavaana.org/christopher-hitchens/
#نسل_زد #آزادی #آگاهی #اطلاعات #باور #مذهب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
این پیام یک همراه گفتوشنود از نسل زد است.
به نظر میرسد نیاز به شرح و تفسیر هم ندارد.
هر آنچه در مورد این نسل، تاثیر و اهمیت آنها و باورهایشان بر اجتماع قابل روایت و بررسی باشد، در این پیام قابل استخراج است.
مطالعه بیشتر در وبسایت
https://dialog.tavaana.org/christopher-hitchens/
#نسل_زد #آزادی #آگاهی #اطلاعات #باور #مذهب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍33❤3
  Forwarded from گفتوشنود
  
کاهش باور دینی در نسل زد، بهویژه در ایران، نگرانیهای زیادی را برای مسئولان به همراه داشته است.
این نسل به دلیل دسترسی گسترده به اینترنت و اطلاعات جهانی، دیدگاههای متفاوتی نسبت به مذهب دارد.
بسیاری از جوانان، بهویژه در شهرهای بزرگ، به دنبال راههای جدیدی برای بیان هویت دینی و معنوی خود هستند که با ارزشهای سنتی متفاوت است.
مسئولان با افزایش سرانه نمازخانهها در مدارس، افزودن محتوی دینی در کتابهای درسی، و حضور بیشتر روحانیون در مدارس سعی در تقویت باورهای دینی داشتهاند.
با این حال، این اقدامات اغلب نتیجه معکوس داشته و باعث مقاومت بیشتر جوانان شده است. بسیاری از نسل زد این تلاشها را به عنوان تحمیل دیدگاههای مذهبی میبینند و بهجای نزدیکتر شدن به دین، از آن فاصله میگیرند.
هر چقدر آگاهی و امکانات دسترسی به منابع اطلاعات آزاد و تکنولوژیهای روز بیشتر در اختیار این نسل قرار گرفته، موجب آگاهی و فاصله گرفتن از خرافات شده است.
#نسل_زد #باور #مذهب #آموزش_مذهبی #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
کاهش باور دینی در نسل زد، بهویژه در ایران، نگرانیهای زیادی را برای مسئولان به همراه داشته است.
این نسل به دلیل دسترسی گسترده به اینترنت و اطلاعات جهانی، دیدگاههای متفاوتی نسبت به مذهب دارد.
بسیاری از جوانان، بهویژه در شهرهای بزرگ، به دنبال راههای جدیدی برای بیان هویت دینی و معنوی خود هستند که با ارزشهای سنتی متفاوت است.
مسئولان با افزایش سرانه نمازخانهها در مدارس، افزودن محتوی دینی در کتابهای درسی، و حضور بیشتر روحانیون در مدارس سعی در تقویت باورهای دینی داشتهاند.
با این حال، این اقدامات اغلب نتیجه معکوس داشته و باعث مقاومت بیشتر جوانان شده است. بسیاری از نسل زد این تلاشها را به عنوان تحمیل دیدگاههای مذهبی میبینند و بهجای نزدیکتر شدن به دین، از آن فاصله میگیرند.
هر چقدر آگاهی و امکانات دسترسی به منابع اطلاعات آزاد و تکنولوژیهای روز بیشتر در اختیار این نسل قرار گرفته، موجب آگاهی و فاصله گرفتن از خرافات شده است.
#نسل_زد #باور #مذهب #آموزش_مذهبی #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍23
  Forwarded from گفتوشنود
  
آزادیهای اجتماعی، بهویژه آزادی انتخاب پوشش، باور و دین، از بنیادیترین حقوق انسانی است که نقشی محوری در ساختن جامعهای برابر ایفا میکند. در ایران، زنان به عنوان نماد مقاومت و پیشگامان تغییر، همواره در جنبشهای اجتماعی نقش کلیدی داشتهاند. از انقلاب مشروطه تا امروز، زنان ایرانی در مواجهه با محدودیتها برای تحقق حقوق خود مبارزه کردهاند.
جنبشهای اخیر، مانند «زن، زندگی، آزادی»، نشانگر ارادهای جمعی برای بازپسگیری این حقوق است. انتخاب پوشش، فراتر از یک تصمیم شخصی، به معنای حق تعیین سرنوشت است. احترام به باور و دین نیز از ضرورتهای همزیستی مسالمتآمیز در جامعهای متکثر است.
پیشرفت اجتماعی تنها با رفع تبعیضها و به رسمیت شناختن حقوق همه، بهویژه زنان، امکانپذیر است. آزادی انتخاب در هر زمینهای، نه تنها یک حق، بلکه ضرورتی برای توسعه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
#باور #آزادی_باور #آزادی_مذهب #حکومت_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آزادیهای اجتماعی، بهویژه آزادی انتخاب پوشش، باور و دین، از بنیادیترین حقوق انسانی است که نقشی محوری در ساختن جامعهای برابر ایفا میکند. در ایران، زنان به عنوان نماد مقاومت و پیشگامان تغییر، همواره در جنبشهای اجتماعی نقش کلیدی داشتهاند. از انقلاب مشروطه تا امروز، زنان ایرانی در مواجهه با محدودیتها برای تحقق حقوق خود مبارزه کردهاند.
جنبشهای اخیر، مانند «زن، زندگی، آزادی»، نشانگر ارادهای جمعی برای بازپسگیری این حقوق است. انتخاب پوشش، فراتر از یک تصمیم شخصی، به معنای حق تعیین سرنوشت است. احترام به باور و دین نیز از ضرورتهای همزیستی مسالمتآمیز در جامعهای متکثر است.
پیشرفت اجتماعی تنها با رفع تبعیضها و به رسمیت شناختن حقوق همه، بهویژه زنان، امکانپذیر است. آزادی انتخاب در هر زمینهای، نه تنها یک حق، بلکه ضرورتی برای توسعه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
#باور #آزادی_باور #آزادی_مذهب #حکومت_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🕊21😍2
  Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  
مراسم جشن عروسی پیرشالیار یکی از جشنهای رایج در استان کردستان است که هر ساله ۴۵ روز پس از شروع فصل زمستان به مدت چهار روز برگزار میشود.
این رویداد فرهنگی مذهبی که تحت عنوان زهماون پيرشاليار (عروسی پيرشاليار) شناخته شده است، ریشه در اساطیر، عقاید و آیین های قدیمی مردم این سرزمین دارد.
اين مراسم در هورامان تخت در هفته ی دوم بهمن ماه كه مصادف با جشن سده است، طي مراحل و رسوم خاصی برگزار میگردد.
در اواسط فصل بهار مصادف با 15 ارديبهشت نیز مراسم دیگری تحت عنوان كومسای در محل آرامگاه پيرشاليار، برگزار میشود.
تصویر و متن از صفحه جلال حسینی
#پیر_شالیار #عروسی_پیرشالیار #پیرشالیار #اورامان #هورامان_تخت #هورامان #آئین #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
مراسم جشن عروسی پیرشالیار یکی از جشنهای رایج در استان کردستان است که هر ساله ۴۵ روز پس از شروع فصل زمستان به مدت چهار روز برگزار میشود.
این رویداد فرهنگی مذهبی که تحت عنوان زهماون پيرشاليار (عروسی پيرشاليار) شناخته شده است، ریشه در اساطیر، عقاید و آیین های قدیمی مردم این سرزمین دارد.
اين مراسم در هورامان تخت در هفته ی دوم بهمن ماه كه مصادف با جشن سده است، طي مراحل و رسوم خاصی برگزار میگردد.
در اواسط فصل بهار مصادف با 15 ارديبهشت نیز مراسم دیگری تحت عنوان كومسای در محل آرامگاه پيرشاليار، برگزار میشود.
تصویر و متن از صفحه جلال حسینی
#پیر_شالیار #عروسی_پیرشالیار #پیرشالیار #اورامان #هورامان_تخت #هورامان #آئین #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤29👍1
  Forwarded from گفتوشنود
  
ویلیام کینگدم کلیفورد، فیلسوف و ریاضیدان قرن نوزدهم، در مقالهای باعنوان "The Ethics of Belief" به بررسی اخلاقی بودن باور بدون شواهد کافی میپردازد.
او استدلال میکند که باور داشتن به چیزی بدون شواهد کافی غیر اخلاقی است. سه دلیل اصلی او عبارتند از:
اول، باورها تأثیر مستقیم بر رفتارهای ما دارند. باورهای نادرست یا سست میتوانند به خطرات جدی برای فرد و جامعه منجر شوند، زیرا اعمال ما بر اساس باورهای ما شکل میگیرد و خطاهای این باورها میتواند به زیان دیگران تمام شود.
دوم، کلیفورد به مذمت خوی زودباوری میپردازد و هشدار میدهد که پذیرش باورهای نادرست به تدریج میتواند ما را به مخاطبانی زودباور و آسیبپذیر تبدیل کند. این وضعیت میتواند به پذیرش اخبار جعلی و خرافات منجر شود و آسیبهای جدی به جامعه وارد آورد.
سوم، کلیفورد بر اهمیت محافظت از گنجینه مشترک دانش تأکید میکند. باورهای نادرست میتوانند این گنجینه را آلوده کرده و به تصمیمگیریهای غلط منجر شوند.
در دنیای دیجیتال کنونی، تفکر انتقادی و اجتناب از زودباوری به یک ضرورت اخلاقی بدل شده است.
#فلسفه #اخلاق #کلیفورد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ویلیام کینگدم کلیفورد، فیلسوف و ریاضیدان قرن نوزدهم، در مقالهای باعنوان "The Ethics of Belief" به بررسی اخلاقی بودن باور بدون شواهد کافی میپردازد.
او استدلال میکند که باور داشتن به چیزی بدون شواهد کافی غیر اخلاقی است. سه دلیل اصلی او عبارتند از:
اول، باورها تأثیر مستقیم بر رفتارهای ما دارند. باورهای نادرست یا سست میتوانند به خطرات جدی برای فرد و جامعه منجر شوند، زیرا اعمال ما بر اساس باورهای ما شکل میگیرد و خطاهای این باورها میتواند به زیان دیگران تمام شود.
دوم، کلیفورد به مذمت خوی زودباوری میپردازد و هشدار میدهد که پذیرش باورهای نادرست به تدریج میتواند ما را به مخاطبانی زودباور و آسیبپذیر تبدیل کند. این وضعیت میتواند به پذیرش اخبار جعلی و خرافات منجر شود و آسیبهای جدی به جامعه وارد آورد.
سوم، کلیفورد بر اهمیت محافظت از گنجینه مشترک دانش تأکید میکند. باورهای نادرست میتوانند این گنجینه را آلوده کرده و به تصمیمگیریهای غلط منجر شوند.
در دنیای دیجیتال کنونی، تفکر انتقادی و اجتناب از زودباوری به یک ضرورت اخلاقی بدل شده است.
#فلسفه #اخلاق #کلیفورد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍26💯4
  Forwarded from گفتوشنود
  
در چین، افراد زیر ۱۸ سال از نظر قانونی از داشتن هرگونه وابستگی رسمی به دین منع شدهاند. سیاستهای دولت محدودیتهایی بر آموزش و فعالیتهای مذهبی کودکان اعمال میکند.
تحصیل در مدارس مذهبی، کلاسهای دینی و مدرسههای تابستانی مذهبی برای کودکان ممنوع است. کلیساها، مساجد و معابد مجاز به ارائه آموزش دینی به کودکان نیستند. مقامات محلی نظارت شدیدی بر جلسات مذهبی دارند و در صورت حضور کودکان، مجازاتهایی برای برگزارکنندگان در نظر گرفته میشود. در سالهای اخیر، هزاران مدرسه مذهبی مسلمانان (مدارس قرآنی) تعطیل شده است.
در برنامههای درسی مدارس چین، دانشآموزان با آموزههای حزب کمونیست چین (CCP) آموزش میبینند که بر ایدئولوژی کمونیستی و نفی ادیان تأکید دارد. آموزشهای مذهبی در مدارس بهطور کامل ممنوع است. مدارس باید کودکان را از "جداییطلبی و افراطگرایی" دور کنند.
بعضی ناظران میگویند پیامدهای این سیاست، کاهش انتقال باورهای مذهبی از والدین به کودکان و تشدید کنترل دولت بر اعتقادات و ارزشهای اجتماعی است. منتقدان میگویند ممنوعیت آزادی دینی برای کودکان، نقض حقوق بشر و آزادی عقیده است.
از سوی دیگر، مدافعان میگویند نتیجه این سیاست، ترویج جامعهای سکولار و مبتنی بر دانش علمی، کاهش افراطگرایی دینی، تقویت هویت ملی، و افزایش تمرکز بر توسعه اقتصادی است.
منبع: رویترز
#چین #باور #آموزش_سکولار #آموزش_مذهبی_کودک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در چین، افراد زیر ۱۸ سال از نظر قانونی از داشتن هرگونه وابستگی رسمی به دین منع شدهاند. سیاستهای دولت محدودیتهایی بر آموزش و فعالیتهای مذهبی کودکان اعمال میکند.
تحصیل در مدارس مذهبی، کلاسهای دینی و مدرسههای تابستانی مذهبی برای کودکان ممنوع است. کلیساها، مساجد و معابد مجاز به ارائه آموزش دینی به کودکان نیستند. مقامات محلی نظارت شدیدی بر جلسات مذهبی دارند و در صورت حضور کودکان، مجازاتهایی برای برگزارکنندگان در نظر گرفته میشود. در سالهای اخیر، هزاران مدرسه مذهبی مسلمانان (مدارس قرآنی) تعطیل شده است.
در برنامههای درسی مدارس چین، دانشآموزان با آموزههای حزب کمونیست چین (CCP) آموزش میبینند که بر ایدئولوژی کمونیستی و نفی ادیان تأکید دارد. آموزشهای مذهبی در مدارس بهطور کامل ممنوع است. مدارس باید کودکان را از "جداییطلبی و افراطگرایی" دور کنند.
بعضی ناظران میگویند پیامدهای این سیاست، کاهش انتقال باورهای مذهبی از والدین به کودکان و تشدید کنترل دولت بر اعتقادات و ارزشهای اجتماعی است. منتقدان میگویند ممنوعیت آزادی دینی برای کودکان، نقض حقوق بشر و آزادی عقیده است.
از سوی دیگر، مدافعان میگویند نتیجه این سیاست، ترویج جامعهای سکولار و مبتنی بر دانش علمی، کاهش افراطگرایی دینی، تقویت هویت ملی، و افزایش تمرکز بر توسعه اقتصادی است.
منبع: رویترز
#چین #باور #آموزش_سکولار #آموزش_مذهبی_کودک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍31💯2❤1
  Forwarded from گفتوشنود
  
حق دانستن حقیقت؛ پلی میان انسانها، نه دیواری میان باورها
۲۴ مارس، روز جهانی «حق دانستن حقیقت» است. اما این حق، فقط یک خواسته سیاسی نیست؛ یک نیاز انسانی است، نیاز به دانستن، به فهمیدن، به روشنشدن آنچه بر ما گذشته است. دانستن حقیقت، یعنی به رسمیت شناختن انسانها، دردهایشان، روایتهایشان، و تنوع نگاهشان به جهان.
اگر حقیقت را فقط در انحصار یک باور، یک ایدئولوژی، یا یک روایت خاص ببندیم، در واقع انسان را به نسخهای واحد و بیجان تقلیل دادهایم. گاهی حقیقت، تلخ است؛ گاهی چندلایه؛ گاهی هم ناتمام. اما تنها در گفتوگو با یکدیگر، در کنار گذاشتن پیشداوریها، و در شنیدن صدای کسانی که مثل ما فکر نمیکنند، میتوانیم به حقیقتی انسانی نزدیک شویم، نه حقیقتی ایدئولوژیک.
وقتی حاکمیتها حقیقت را جعل یا پنهان میکنند، اولین چیزی که از بین میرود، اعتماد عمومی است. اما در سطح جامعه هم، اگر ما حقیقت را فقط در روایت خود ببینیم و دیگران را بهخاطر باورهای دینی، غیردینی، یا عقاید متفاوتشان طرد کنیم، در حقیقت در حال بازتولید همان چرخهی انکار و حذف هستیم.
حق دانستن، حق همهی انسانهاست. نه فقط برای یافتن حقیقت تاریخی و سیاسی، بلکه برای درک دیگری؛ دیگریای که شاید مثل ما نماز نخواند، روزه نگیرد، یا بالعکس، مؤمن و متعبد باشد. گفتوگو با دیگری، درک تجربهی زیستهی او، و شنیدن بدون قضاوت، نقطهی آغاز رواداری است.
اگر به جای ترس از تفاوتها، آنها را به عنوان واقعیتهای زندگی انسانی بپذیریم، حقیقت برایمان به ابزاری برای حذف و سلطه تبدیل نمیشود، بلکه به پلی میرسد برای اتصال دلها، برای ساختن جهانی که در آن هر صدا، حتی اگر مخالف ما باشد، حق شنیدهشدن داشته باشد.
در روز جهانی دانستن حقیقت، بیاییم این حق را نه فقط از حاکمان، بلکه از یکدیگر هم مطالبه کنیم؛ با احترام، با همدلی، و با پذیرش تفاوت.
#حقیقت #باور #پلورالیسم #تکثر #تنوع #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حق دانستن حقیقت؛ پلی میان انسانها، نه دیواری میان باورها
۲۴ مارس، روز جهانی «حق دانستن حقیقت» است. اما این حق، فقط یک خواسته سیاسی نیست؛ یک نیاز انسانی است، نیاز به دانستن، به فهمیدن، به روشنشدن آنچه بر ما گذشته است. دانستن حقیقت، یعنی به رسمیت شناختن انسانها، دردهایشان، روایتهایشان، و تنوع نگاهشان به جهان.
اگر حقیقت را فقط در انحصار یک باور، یک ایدئولوژی، یا یک روایت خاص ببندیم، در واقع انسان را به نسخهای واحد و بیجان تقلیل دادهایم. گاهی حقیقت، تلخ است؛ گاهی چندلایه؛ گاهی هم ناتمام. اما تنها در گفتوگو با یکدیگر، در کنار گذاشتن پیشداوریها، و در شنیدن صدای کسانی که مثل ما فکر نمیکنند، میتوانیم به حقیقتی انسانی نزدیک شویم، نه حقیقتی ایدئولوژیک.
وقتی حاکمیتها حقیقت را جعل یا پنهان میکنند، اولین چیزی که از بین میرود، اعتماد عمومی است. اما در سطح جامعه هم، اگر ما حقیقت را فقط در روایت خود ببینیم و دیگران را بهخاطر باورهای دینی، غیردینی، یا عقاید متفاوتشان طرد کنیم، در حقیقت در حال بازتولید همان چرخهی انکار و حذف هستیم.
حق دانستن، حق همهی انسانهاست. نه فقط برای یافتن حقیقت تاریخی و سیاسی، بلکه برای درک دیگری؛ دیگریای که شاید مثل ما نماز نخواند، روزه نگیرد، یا بالعکس، مؤمن و متعبد باشد. گفتوگو با دیگری، درک تجربهی زیستهی او، و شنیدن بدون قضاوت، نقطهی آغاز رواداری است.
اگر به جای ترس از تفاوتها، آنها را به عنوان واقعیتهای زندگی انسانی بپذیریم، حقیقت برایمان به ابزاری برای حذف و سلطه تبدیل نمیشود، بلکه به پلی میرسد برای اتصال دلها، برای ساختن جهانی که در آن هر صدا، حتی اگر مخالف ما باشد، حق شنیدهشدن داشته باشد.
در روز جهانی دانستن حقیقت، بیاییم این حق را نه فقط از حاکمان، بلکه از یکدیگر هم مطالبه کنیم؛ با احترام، با همدلی، و با پذیرش تفاوت.
#حقیقت #باور #پلورالیسم #تکثر #تنوع #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤2
  Forwarded from گفتوشنود
  
ترویج همدلی و درک متقابل یکی از راهکارهای اساسی برای تقویت رواداری در جوامع متنوع است.
همدلی به ما امکان میدهد که خود را در جایگاه دیگران قرار دهیم، احساسات و چالشهای آنان را درک کنیم و از قضاوتهای شتابزده پرهیز نماییم.
این توانایی، بهویژه در مواجهه با افرادی که باورهای متفاوتی دارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
برای تمرین همدلی، میتوان از گوشدادن فعالانه به دیدگاههای دیگران آغاز کرد.
در گفتگوها، به جای تمرکز بر اختلافات، باید به نقاط مشترک توجه کرد و از پیشداوریهای منفی فاصله گرفت.
آموزش خانوادهها و مدارس درباره اهمیت احترام به تنوع عقیدتی و فرهنگی نیز میتواند نسل آینده را به ارزشهای رواداری و همزیستی مسالمتآمیز آشنا کند.
در سطح اجتماعی، برگزاری جلسات گفتوگو، نمایش آثار هنری و فرهنگی مرتبط با باورهای مختلف و تشویق تعامل میان افراد با عقاید گوناگون، میتواند فضایی برای درک متقابل ایجاد کند.
همدلی، نهتنها پل ارتباطی میان افراد، بلکه گامی مؤثر برای ساختن جامعهای عادلانه و پذیراتر است.
#همدلی #رواداری #پلورالیسم #باور #گفتگو #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ترویج همدلی و درک متقابل یکی از راهکارهای اساسی برای تقویت رواداری در جوامع متنوع است.
همدلی به ما امکان میدهد که خود را در جایگاه دیگران قرار دهیم، احساسات و چالشهای آنان را درک کنیم و از قضاوتهای شتابزده پرهیز نماییم.
این توانایی، بهویژه در مواجهه با افرادی که باورهای متفاوتی دارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
برای تمرین همدلی، میتوان از گوشدادن فعالانه به دیدگاههای دیگران آغاز کرد.
در گفتگوها، به جای تمرکز بر اختلافات، باید به نقاط مشترک توجه کرد و از پیشداوریهای منفی فاصله گرفت.
آموزش خانوادهها و مدارس درباره اهمیت احترام به تنوع عقیدتی و فرهنگی نیز میتواند نسل آینده را به ارزشهای رواداری و همزیستی مسالمتآمیز آشنا کند.
در سطح اجتماعی، برگزاری جلسات گفتوگو، نمایش آثار هنری و فرهنگی مرتبط با باورهای مختلف و تشویق تعامل میان افراد با عقاید گوناگون، میتواند فضایی برای درک متقابل ایجاد کند.
همدلی، نهتنها پل ارتباطی میان افراد، بلکه گامی مؤثر برای ساختن جامعهای عادلانه و پذیراتر است.
#همدلی #رواداری #پلورالیسم #باور #گفتگو #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍18❤1
  Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  چند روز پیش، در یکی از سفرهای اخیرم به ناپل، بهطور کاملاً اتفاقی با صحنهای روبهرو شدم که هم چشمنواز بود و هم ذهنم را بهشدت درگیر کرد: خیابانی در مرکز شهر، در محاصرهی مردم، موسیقی، پرچمهای رنگارنگ، و گروههایی از کودکان و بزرگسالان که تندیسی طلایی از مریم را بر دوش میکشیدند. صداهای مارش، لباسهای آیینی، هیجان در چهرهی کودکان، اشتیاق پیرمردها و اشکهای پنهانی برخی زنان، صحنهای خلق کرده بود که اگرچه مذهبی بود، اما برای من بیشتر به یک تئاتر شهری تمامعیار شبیه بود نه به معنای تحقیر، بلکه به معنای عمیقِ بازنمایی جمعیِ یک باور.
من نه مؤمنم و نه به مفاهیم الهی باور دارم. اما همانطور که یک موزیسین بیخدا میتواند از باخ یا پرگولزی لذت ببرد، من هم در مواجهه با این مراسم، مجذوب جنبههایی از آن شدم که فراتر از دین بودند: قدرت تصویر، هماهنگی بدنها، تصرف فضا، و از همه مهمتر، میل انسان به خلق معنا در جهانی بیپاسخ. برای من، این مراسم تبلور نوعی “تلاش انسانی برای دوام یافتن” بود. نوعی مقاومت در برابر زوال، فراموشی، و بیریشگی.
این تجربه برایم یادآور آیینهای مذهبی در ایران شد بهویژه مراسم عزاداری محرم. در هر دو، فضا به تسخیر مردم درمیآید؛ بدنها بخشی از آیین میشوند، کودکان وارد جهانی آیینی و نمادین میشوند، و مفاهیمی مثل شهادت، پناه، نجات و درد، در قالب نمادها و صداها بازآفرینی میشوند. تفاوت البته قابل تأمل است: در سنت ایرانی، ما بیشتر با تراژدی، حزن، و «بازنمایی رنج» مواجهیم؛ در حالیکه در مراسم ناپلی، نوعی شور و شادی جمعی، نوعی بازسازی امید در قالب زیبایی وجود دارد. در ایران، عاشورا بیشتر فضای درونگرایانه و سنگین دارد؛ در ناپل، این مراسم به فضای بیرونی، عمومی و حتی کارناوالی نزدیک است. اما هر دو، در نهایت، روایتهایی هستند که مردم، با استفاده از آنها، خود را در جهان تعریف میکنند.
از نگاه پدیدارشناسی سکولار، آنچه در این مراسم اهمیت دارد، نه «واقعیتِ» قدسی، بلکه تجربهی زیستهی آن است. این آیینها تلاشی هستند برای خلق “امتداد” در دل روزمرگی. چیزی که مرا بیش از هر چیز جذب کرد، نه مریم یا دعاهای مکرر بود، بلکه این واقعیت بود که انسانها چطور، با توسل به نماد، تصویر، و تکرار، خود را از پوچی نجات میدهند بیآنکه لزوماً بدانند آیا آنچه میستایند، واقعاً وجود دارد یا نه.
از دید من، این مراسم، بیشتر از آنکه بازتاب یک خدا باشد، بازتاب خود انسان است: انسانی که در هزارتوی بیثباتیهای جهان مدرن، هنوز به دنبال چنگ انداختن به چیزی است که برایش معنا بیاورد؛ حتی اگر آن معنا بر پایهی افسانه یا اسطوره ساخته شده باشد.
متن و تصویر برگرفته از صفحه ایکس دکتر شاهین مدرس
#انسان #معنا #باور #آیین_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
من نه مؤمنم و نه به مفاهیم الهی باور دارم. اما همانطور که یک موزیسین بیخدا میتواند از باخ یا پرگولزی لذت ببرد، من هم در مواجهه با این مراسم، مجذوب جنبههایی از آن شدم که فراتر از دین بودند: قدرت تصویر، هماهنگی بدنها، تصرف فضا، و از همه مهمتر، میل انسان به خلق معنا در جهانی بیپاسخ. برای من، این مراسم تبلور نوعی “تلاش انسانی برای دوام یافتن” بود. نوعی مقاومت در برابر زوال، فراموشی، و بیریشگی.
این تجربه برایم یادآور آیینهای مذهبی در ایران شد بهویژه مراسم عزاداری محرم. در هر دو، فضا به تسخیر مردم درمیآید؛ بدنها بخشی از آیین میشوند، کودکان وارد جهانی آیینی و نمادین میشوند، و مفاهیمی مثل شهادت، پناه، نجات و درد، در قالب نمادها و صداها بازآفرینی میشوند. تفاوت البته قابل تأمل است: در سنت ایرانی، ما بیشتر با تراژدی، حزن، و «بازنمایی رنج» مواجهیم؛ در حالیکه در مراسم ناپلی، نوعی شور و شادی جمعی، نوعی بازسازی امید در قالب زیبایی وجود دارد. در ایران، عاشورا بیشتر فضای درونگرایانه و سنگین دارد؛ در ناپل، این مراسم به فضای بیرونی، عمومی و حتی کارناوالی نزدیک است. اما هر دو، در نهایت، روایتهایی هستند که مردم، با استفاده از آنها، خود را در جهان تعریف میکنند.
از نگاه پدیدارشناسی سکولار، آنچه در این مراسم اهمیت دارد، نه «واقعیتِ» قدسی، بلکه تجربهی زیستهی آن است. این آیینها تلاشی هستند برای خلق “امتداد” در دل روزمرگی. چیزی که مرا بیش از هر چیز جذب کرد، نه مریم یا دعاهای مکرر بود، بلکه این واقعیت بود که انسانها چطور، با توسل به نماد، تصویر، و تکرار، خود را از پوچی نجات میدهند بیآنکه لزوماً بدانند آیا آنچه میستایند، واقعاً وجود دارد یا نه.
از دید من، این مراسم، بیشتر از آنکه بازتاب یک خدا باشد، بازتاب خود انسان است: انسانی که در هزارتوی بیثباتیهای جهان مدرن، هنوز به دنبال چنگ انداختن به چیزی است که برایش معنا بیاورد؛ حتی اگر آن معنا بر پایهی افسانه یا اسطوره ساخته شده باشد.
متن و تصویر برگرفته از صفحه ایکس دکتر شاهین مدرس
#انسان #معنا #باور #آیین_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍12❤3💔2💯1
  Forwarded from گفتوشنود
  
فیلم خدایا، هستی؟ منم مارگارت.
Are You There God? It’s Me, Margaret
(۲۰۲۳) اقتباسی صمیمی و لطیف از رمانی کلاسیک با همین نام از جودی بلوم است.
داستان درباره مارگارت، دختربچهای یازده ساله است که با خانوادهاش به شهری جدید نقل مکان میکند و در میانهی بحران بلوغ، تغییرات جسمی، و دغدغههای دینی، سعی دارد معنای هویت شخصیاش را بیابد.
فیلم با لحنی ملایم و انسانی، تجربهای جهانی را بازتاب میدهد: ورود به دنیای پیچیدهی بزرگسالی و جستوجوی صدا و حقیقتی درونی در میان هیاهوی بیرونی.
در سطحی فلسفیتر، فیلم درباره بحران ایمان و جستوجوی امر متعالی در جهانی است که پاسخ روشنی ارائه نمیدهد.
مارگارت در گفتگوهای ساده و کودکانهاش با خدا، در حقیقت در حال کشف نسبت خود با هستی است؛ نوعی مونولوگ اگزیستانسیالیستی که از طریق زبان معصومانه کودکی بیان میشود. او در دلِ تردید میان دین یهودی پدری و مسیحیت مادری، با سؤالات بنیادینی مواجه است: من کی هستم؟ به چه چیزی باید ایمان داشته باشم؟ آیا نیرویی بالاتر از من وجود دارد که مرا درک کند؟
نکتهی درخشان فیلم، نگاه بدون قضاوتش به موضوع ایمان است.
در جهانی که اغلب دین به شکل ابزار قدرت یا ستیز به تصویر کشیده میشود، این فیلم ما را به یاد میآورد که ایمان میتواند شخصی، تردیدآمیز، و حتی زیبا باشد.
مارگارت بهجای آنکه پاسخی قطعی بیابد، یاد میگیرد که سؤال داشتن خودش بخشی از مسیر است؛ و این درسی است که مخاطب بزرگسال نیز میتواند از آن بهرهمند شود.
از لحاظ سینمایی، فیلم با بازیهای طبیعی، طراحی صحنهی نوستالژیک دههی هفتادی و کارگردانی ظریف کلی فرمن، توانسته فضایی ملموس و گرم خلق کند.
این فیلم بیش از آنکه تنها داستان یک کودک باشد، تأملی است درباره انسان بودن: آسیبپذیری، رشد، و نیاز همیشگی ما به دیده شدن، شنیده شدن، و درک شدن—چه توسط دیگران، چه توسط خود، و شاید، توسط چیزی فراتر از این جهان مادی.
#ایمان #باور #بحران_هویت #نوجوان #دین #معنا #زندگی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
فیلم خدایا، هستی؟ منم مارگارت.
Are You There God? It’s Me, Margaret
(۲۰۲۳) اقتباسی صمیمی و لطیف از رمانی کلاسیک با همین نام از جودی بلوم است.
داستان درباره مارگارت، دختربچهای یازده ساله است که با خانوادهاش به شهری جدید نقل مکان میکند و در میانهی بحران بلوغ، تغییرات جسمی، و دغدغههای دینی، سعی دارد معنای هویت شخصیاش را بیابد.
فیلم با لحنی ملایم و انسانی، تجربهای جهانی را بازتاب میدهد: ورود به دنیای پیچیدهی بزرگسالی و جستوجوی صدا و حقیقتی درونی در میان هیاهوی بیرونی.
در سطحی فلسفیتر، فیلم درباره بحران ایمان و جستوجوی امر متعالی در جهانی است که پاسخ روشنی ارائه نمیدهد.
مارگارت در گفتگوهای ساده و کودکانهاش با خدا، در حقیقت در حال کشف نسبت خود با هستی است؛ نوعی مونولوگ اگزیستانسیالیستی که از طریق زبان معصومانه کودکی بیان میشود. او در دلِ تردید میان دین یهودی پدری و مسیحیت مادری، با سؤالات بنیادینی مواجه است: من کی هستم؟ به چه چیزی باید ایمان داشته باشم؟ آیا نیرویی بالاتر از من وجود دارد که مرا درک کند؟
نکتهی درخشان فیلم، نگاه بدون قضاوتش به موضوع ایمان است.
در جهانی که اغلب دین به شکل ابزار قدرت یا ستیز به تصویر کشیده میشود، این فیلم ما را به یاد میآورد که ایمان میتواند شخصی، تردیدآمیز، و حتی زیبا باشد.
مارگارت بهجای آنکه پاسخی قطعی بیابد، یاد میگیرد که سؤال داشتن خودش بخشی از مسیر است؛ و این درسی است که مخاطب بزرگسال نیز میتواند از آن بهرهمند شود.
از لحاظ سینمایی، فیلم با بازیهای طبیعی، طراحی صحنهی نوستالژیک دههی هفتادی و کارگردانی ظریف کلی فرمن، توانسته فضایی ملموس و گرم خلق کند.
این فیلم بیش از آنکه تنها داستان یک کودک باشد، تأملی است درباره انسان بودن: آسیبپذیری، رشد، و نیاز همیشگی ما به دیده شدن، شنیده شدن، و درک شدن—چه توسط دیگران، چه توسط خود، و شاید، توسط چیزی فراتر از این جهان مادی.
#ایمان #باور #بحران_هویت #نوجوان #دین #معنا #زندگی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍24
  Forwarded from گفتوشنود
  
نسل زد، که به عنوان نسل اینترنت نیز شناخته میشود، شامل افرادی است که بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ به دنیا آمدهاند. این نسل از همان ابتدا با فناوریهای دیجیتال رشد کرده و بخش عمدهای از زندگی روزمرهاش را در دنیای مجازی سپری میکند. دسترسی سریع به اطلاعات، ارتباطات گسترده از طریق شبکههای اجتماعی و توانایی استفاده از ابزارهای دیجیتال از ویژگیهای بارز این نسل است. آنها به دلیل آشنایی زیاد با تکنولوژی و اینترنت، توانایی بالایی در کسب مهارتهای جدید و تطبیق با تغییرات سریع دارند.
نسل زد نه تنها در سبک زندگی، بلکه در ارزشها و انتظارات اجتماعی نیز با نسلهای قبل متفاوت است. آنها به دنبال انعطافپذیری در کار و تحصیل، ارزش قائل شدن برای تنوع و شمولیت و تأکید بر مسائل زیستمحیطی و عدالت اجتماعی هستند.
برخی آمارها نشان میدهند که نسل زد، به نسبت نسلهای قبلی گرایش بیشتری به خدا ناباوری و عدم تعلق به دین خاصی دارند.
این تغییرات در نگرشها و باورهای مذهبی نسل زد در کشورهای مختلف به وضوح مشاهده میشود.
در ایران، بررسی باورهای دینی نسل زد به دلیل محدودیتهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی پیچیدهتر است، اما دادههای موجود نشاندهنده تغییراتی قابلتوجه است:
طبق نظرسنجی گمان ۲۰۲۰، که بهصورت آنلاین و با نمونهای از ۵۰,۰۰۰ نفر انجام شد، ۸.۸٪ از ایرانیان خود را خداناباور و ۲۲.۲٪ خود را غیرمذهبی معرفی کردند. در میان نسل جوان (شامل نسل زد)، این ارقام بالاتر است: حدود ۱۲٪ خداناباور و ۳۰٪ غیرمذهبی. همچنین، تنها ۳۲.۲٪ از پاسخدهندگان خود را شیعه معرفی کردند، که نشاندهنده کاهش قابلتوجه نسبت به نسلهای قدیمیتر است.
آیا اینجا پایان دین است؟
گرچه نسل زد در سطح جهانی و در ایران به سمت دینناباوری و خداناباوری گرایش دارد، این به معنای پایان دین یا معنویت نیست. گزارش Springtide Research Institute (۲۰۲۲) نشان میدهد که ۴۷٪ از نسل زد معتقدند میتوانند به هر دینی تعلق داشته باشند، و ۵۵٪ میگویند نیازی به وابستگی به دین خاصی ندارند. این نشاندهنده گرایش به «معنویت شخصی» است، جایی که افراد باورهای خود را از منابع مختلف (مانند طبیعت، هنر، یا فلسفه) انتخاب میکنند.
در ایران نیز، با وجود محدودیتها، نسل زد به دنبال راههایی برای تعریف مجدد معنویت است. برخی به ادیان غیررسمی روی میآورند، در حالی که دیگران به فلسفههای سکولار یا انسانگرایانه گرایش دارند. این تنوع نشان میدهد که نسل زد، چه در ایران و چه در جهان، به جای رد کامل معنویت، در حال بازتعریف آن است.
 
#نسل_زد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نسل زد، که به عنوان نسل اینترنت نیز شناخته میشود، شامل افرادی است که بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ به دنیا آمدهاند. این نسل از همان ابتدا با فناوریهای دیجیتال رشد کرده و بخش عمدهای از زندگی روزمرهاش را در دنیای مجازی سپری میکند. دسترسی سریع به اطلاعات، ارتباطات گسترده از طریق شبکههای اجتماعی و توانایی استفاده از ابزارهای دیجیتال از ویژگیهای بارز این نسل است. آنها به دلیل آشنایی زیاد با تکنولوژی و اینترنت، توانایی بالایی در کسب مهارتهای جدید و تطبیق با تغییرات سریع دارند.
نسل زد نه تنها در سبک زندگی، بلکه در ارزشها و انتظارات اجتماعی نیز با نسلهای قبل متفاوت است. آنها به دنبال انعطافپذیری در کار و تحصیل، ارزش قائل شدن برای تنوع و شمولیت و تأکید بر مسائل زیستمحیطی و عدالت اجتماعی هستند.
برخی آمارها نشان میدهند که نسل زد، به نسبت نسلهای قبلی گرایش بیشتری به خدا ناباوری و عدم تعلق به دین خاصی دارند.
این تغییرات در نگرشها و باورهای مذهبی نسل زد در کشورهای مختلف به وضوح مشاهده میشود.
در ایران، بررسی باورهای دینی نسل زد به دلیل محدودیتهای فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی پیچیدهتر است، اما دادههای موجود نشاندهنده تغییراتی قابلتوجه است:
طبق نظرسنجی گمان ۲۰۲۰، که بهصورت آنلاین و با نمونهای از ۵۰,۰۰۰ نفر انجام شد، ۸.۸٪ از ایرانیان خود را خداناباور و ۲۲.۲٪ خود را غیرمذهبی معرفی کردند. در میان نسل جوان (شامل نسل زد)، این ارقام بالاتر است: حدود ۱۲٪ خداناباور و ۳۰٪ غیرمذهبی. همچنین، تنها ۳۲.۲٪ از پاسخدهندگان خود را شیعه معرفی کردند، که نشاندهنده کاهش قابلتوجه نسبت به نسلهای قدیمیتر است.
آیا اینجا پایان دین است؟
گرچه نسل زد در سطح جهانی و در ایران به سمت دینناباوری و خداناباوری گرایش دارد، این به معنای پایان دین یا معنویت نیست. گزارش Springtide Research Institute (۲۰۲۲) نشان میدهد که ۴۷٪ از نسل زد معتقدند میتوانند به هر دینی تعلق داشته باشند، و ۵۵٪ میگویند نیازی به وابستگی به دین خاصی ندارند. این نشاندهنده گرایش به «معنویت شخصی» است، جایی که افراد باورهای خود را از منابع مختلف (مانند طبیعت، هنر، یا فلسفه) انتخاب میکنند.
در ایران نیز، با وجود محدودیتها، نسل زد به دنبال راههایی برای تعریف مجدد معنویت است. برخی به ادیان غیررسمی روی میآورند، در حالی که دیگران به فلسفههای سکولار یا انسانگرایانه گرایش دارند. این تنوع نشان میدهد که نسل زد، چه در ایران و چه در جهان، به جای رد کامل معنویت، در حال بازتعریف آن است.
#نسل_زد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍17
  Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  دکتر حسن باقرینیا در سخنانی، با اشاره به پدیده «تجربههای نزدیک به مرگ» (Near Death Experience) آن را نه شواهدی از جهان پس از مرگ، بلکه بازتابی از واکنش مغز در شرایط بحرانی دانست. وی گفت: «وقتی مغز در شوک یا کمبود اکسیژن قرار میگیرد، مواد شیمیایی خاصی ترشح میشود که میتواند توهماتی از نور، صدا یا خروج از بدن ایجاد کند. این تجربهها اغلب بر اساس پیشزمینه فرهنگی و باورهای فرد شکل میگیرند؛ برای مثال، یک مسلمان ممکن است امامان را ببیند، درحالیکه یک مسیحی حضرت عیسی را.»
او هشدار داد: «در بسیاری از جوامع استبدادی با حکومت دینی، این تجربهها توسط حاکمان مصادره میشود تا ترس و ایمان مذهبی را به نفع خود تقویت کنند. آنها با القای اینکه بهشت دیدهشده در تجربهها همان بهشتی است که وعدهاش را میدهند، مردم را از پرسشگری دور و به فرمانبرداری احساسی سوق میدهند.»
وی در پایان تأکید کرد: «نقد این سوءاستفاده به معنای نفی معنویت نیست، بلکه دعوتی است به آگاهی، تفکر، و زیستن با چشمانی باز—نه از سر ترس از آخرت، بلکه برای ارتقاء اخلاقی و انسانی.»
#تجربه_مرگ #استبداد_دینی #باور_دینی #تفکر_علمی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
او هشدار داد: «در بسیاری از جوامع استبدادی با حکومت دینی، این تجربهها توسط حاکمان مصادره میشود تا ترس و ایمان مذهبی را به نفع خود تقویت کنند. آنها با القای اینکه بهشت دیدهشده در تجربهها همان بهشتی است که وعدهاش را میدهند، مردم را از پرسشگری دور و به فرمانبرداری احساسی سوق میدهند.»
وی در پایان تأکید کرد: «نقد این سوءاستفاده به معنای نفی معنویت نیست، بلکه دعوتی است به آگاهی، تفکر، و زیستن با چشمانی باز—نه از سر ترس از آخرت، بلکه برای ارتقاء اخلاقی و انسانی.»
#تجربه_مرگ #استبداد_دینی #باور_دینی #تفکر_علمی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍36❤6
  Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  دکتر باقرینیا استاد دانشگاه، در این ویدیو با اشاره به جهنم ساخت سپاه در فومن به دو تصویر همزمان از خدا در نظام جمهوری اسلامی میپردازد: خدای تنبیهگر و خدای مشکلگشا. 
او معتقد است که این دو تصویر نهتنها جنبه دینی دارند، بلکه ابزاری برای کنترل سیاسیاند. در بحرانهایی مانند کرونا، بهجای برنامهریزی و پاسخگویی، رهبر جمهوری اسلامی مردم را به دعا دعوت میکند؛ تصویری از خدایی که باید مشکلات را حل کند. از سوی دیگر، پروژههایی چون "جهنم فومن" تصویر خدای مجازاتگر را تقویت میکنند؛ خدایی که با نافرمانی انسان را عذاب میدهد. این دوگانهی ترس و امید، ابزار مهمی برای حفظ سلطه است.
در این نگاه، فرد به جای مطالبهگری اجتماعی، به دعا، نذر و توکل پناه میبرد و حکومت از مسئولیت میگریزد. این پدیده در جوامعی رشد میکند که در آنها رفاه، عدالت و پاسخگویی غایب است. دکتر باقرینیا تأکید میکند که در جوامع مدرن، نهادهای انسانی جای خدای مشکلگشا را گرفتهاند؛ اگر کسی بیمار شود یا مورد ظلم قرار گیرد، به پزشک و دادگاه مراجعه میکند، نه به دعا و توسل.
او در پایان، با اشاره به نقد نیچه، این نوع خدا را زاده درماندگی انسان میداند، نه عشق یا معنویت. در مقابل، خدایی که منبع معناست و نه ابزار قدرت، خداییست شخصی، بیقضاوت و بیمعامله.
پرسش نهایی او از مخاطب این است: آیا خدای من منشأ آرامش است یا ابزار سلطه؟
#خدا #باور #دعا #بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
او معتقد است که این دو تصویر نهتنها جنبه دینی دارند، بلکه ابزاری برای کنترل سیاسیاند. در بحرانهایی مانند کرونا، بهجای برنامهریزی و پاسخگویی، رهبر جمهوری اسلامی مردم را به دعا دعوت میکند؛ تصویری از خدایی که باید مشکلات را حل کند. از سوی دیگر، پروژههایی چون "جهنم فومن" تصویر خدای مجازاتگر را تقویت میکنند؛ خدایی که با نافرمانی انسان را عذاب میدهد. این دوگانهی ترس و امید، ابزار مهمی برای حفظ سلطه است.
در این نگاه، فرد به جای مطالبهگری اجتماعی، به دعا، نذر و توکل پناه میبرد و حکومت از مسئولیت میگریزد. این پدیده در جوامعی رشد میکند که در آنها رفاه، عدالت و پاسخگویی غایب است. دکتر باقرینیا تأکید میکند که در جوامع مدرن، نهادهای انسانی جای خدای مشکلگشا را گرفتهاند؛ اگر کسی بیمار شود یا مورد ظلم قرار گیرد، به پزشک و دادگاه مراجعه میکند، نه به دعا و توسل.
او در پایان، با اشاره به نقد نیچه، این نوع خدا را زاده درماندگی انسان میداند، نه عشق یا معنویت. در مقابل، خدایی که منبع معناست و نه ابزار قدرت، خداییست شخصی، بیقضاوت و بیمعامله.
پرسش نهایی او از مخاطب این است: آیا خدای من منشأ آرامش است یا ابزار سلطه؟
#خدا #باور #دعا #بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍27❤7
  Forwarded from گفتوشنود
  
در چین، افراد زیر ۱۸ سال از نظر قانونی از داشتن هرگونه وابستگی رسمی به دین منع شدهاند. سیاستهای دولت محدودیتهایی بر آموزش و فعالیتهای مذهبی کودکان اعمال میکند.
تحصیل در مدارس مذهبی، کلاسهای دینی و مدرسههای تابستانی مذهبی برای کودکان ممنوع است. کلیساها، مساجد و معابد مجاز به ارائه آموزش دینی به کودکان نیستند. مقامات محلی نظارت شدیدی بر جلسات مذهبی دارند و در صورت حضور کودکان، مجازاتهایی برای برگزارکنندگان در نظر گرفته میشود. در سالهای اخیر، هزاران مدرسه مذهبی مسلمانان (مدارس قرآنی) تعطیل شده است.
در برنامههای درسی مدارس چین، دانشآموزان با آموزههای حزب کمونیست چین (CCP) آموزش میبینند که بر ایدئولوژی کمونیستی و نفی ادیان تأکید دارد. آموزشهای مذهبی در مدارس بهطور کامل ممنوع است. مدارس باید کودکان را از "جداییطلبی و افراطگرایی" دور کنند.
بعضی ناظران میگویند پیامدهای این سیاست، کاهش انتقال باورهای مذهبی از والدین به کودکان و تشدید کنترل دولت بر اعتقادات و ارزشهای اجتماعی است. منتقدان میگویند ممنوعیت آزادی دینی برای کودکان، نقض حقوق بشر و آزادی عقیده است.
از سوی دیگر، مدافعان میگویند نتیجه این سیاست، ترویج جامعهای سکولار و مبتنی بر دانش علمی، کاهش افراطگرایی دینی، تقویت هویت ملی، و افزایش تمرکز بر توسعه اقتصادی است.
منبع: رویترز
#چین #باور #آموزش_سکولار #آموزش_مذهبی_کودک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در چین، افراد زیر ۱۸ سال از نظر قانونی از داشتن هرگونه وابستگی رسمی به دین منع شدهاند. سیاستهای دولت محدودیتهایی بر آموزش و فعالیتهای مذهبی کودکان اعمال میکند.
تحصیل در مدارس مذهبی، کلاسهای دینی و مدرسههای تابستانی مذهبی برای کودکان ممنوع است. کلیساها، مساجد و معابد مجاز به ارائه آموزش دینی به کودکان نیستند. مقامات محلی نظارت شدیدی بر جلسات مذهبی دارند و در صورت حضور کودکان، مجازاتهایی برای برگزارکنندگان در نظر گرفته میشود. در سالهای اخیر، هزاران مدرسه مذهبی مسلمانان (مدارس قرآنی) تعطیل شده است.
در برنامههای درسی مدارس چین، دانشآموزان با آموزههای حزب کمونیست چین (CCP) آموزش میبینند که بر ایدئولوژی کمونیستی و نفی ادیان تأکید دارد. آموزشهای مذهبی در مدارس بهطور کامل ممنوع است. مدارس باید کودکان را از "جداییطلبی و افراطگرایی" دور کنند.
بعضی ناظران میگویند پیامدهای این سیاست، کاهش انتقال باورهای مذهبی از والدین به کودکان و تشدید کنترل دولت بر اعتقادات و ارزشهای اجتماعی است. منتقدان میگویند ممنوعیت آزادی دینی برای کودکان، نقض حقوق بشر و آزادی عقیده است.
از سوی دیگر، مدافعان میگویند نتیجه این سیاست، ترویج جامعهای سکولار و مبتنی بر دانش علمی، کاهش افراطگرایی دینی، تقویت هویت ملی، و افزایش تمرکز بر توسعه اقتصادی است.
منبع: رویترز
#چین #باور #آموزش_سکولار #آموزش_مذهبی_کودک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍26👎5❤3👌3
  Forwarded from گفتوشنود
سوگیری تأییدی؛ دام نادیدهانگاری واقعیت در باورهای گروهی
سوگیری تأییدی یکی از بنیادیترین خطاهای شناختی انسان است که تأثیر آن در شکلگیری و پایداری باورهای گروهی بهویژه پررنگتر میشود. این خطا به تمایل ذهن انسان برای پذیرش اطلاعاتی که باورهای موجود را تأیید میکند، و در عین حال نادیدهگرفتن یا کماهمیت جلوهدادن اطلاعاتی که آن باورها را به چالش میکشند، اشاره دارد. در بستر اجتماعی، این تمایل میتواند به تقویت اطمینان کاذب نسبت به درستی یک دیدگاه مشترک بینجامد، حتی اگر آن دیدگاه نادرست یا غیرواقعگرایانه باشد.
گروههای فکری، مذهبی، سیاسی یا فرهنگی، بهواسطه تعاملات درونی و اشتراک باورها، مستعد شکلگیری نوعی بازخورد بسته هستند. اعضای چنین گروههایی معمولاً در فضایی قرار میگیرند که در آن، بیشتر یا تنها اطلاعاتی ردوبدل میشود که موضع غالب گروه را تأیید میکند. دیدگاههای انتقادی یا متفاوت با سوءظن نگریسته میشود یا کلاً حذف میگردد. به این ترتیب، گروه وارد مرحلهای از «تقدسبخشی به باور مشترک» میشود و هرگونه نقد را تهدیدی برای هویت جمعی تلقی میکند.
این فرایند نه تنها مانع رشد فکری و مواجهه با واقعیتهای پیچیدهتر میشود، بلکه پیامدهای خطرناکتری نیز دارد. از رادیکالیزه شدن باورها و طرد مخالفان گرفته تا تصمیمگیریهای غلط و جمعی بر اساس اطلاعات ناقص یا تحریفشده. در تاریخ، نمونههای بسیاری از فرقهها، جنبشهای ایدئولوژیک و حتی دولتها وجود دارد که بهسبب این سوگیری، در برابر هشدارها و شواهد خلاف، مقاومت کرده و در نهایت، با بحرانهای جدی مواجه شدهاند.
یکی از نمودهای امروزی سوگیری تأییدی را میتوان در شبکههای اجتماعی مشاهده کرد. الگوریتمهای این پلتفرمها، اغلب بر اساس ترجیحات قبلی کاربران، اطلاعاتی را به آنها نمایش میدهند که باورهایشان را تقویت میکند. این وضعیت، به شکلگیری «اتاق پژواک» میانجامد؛ جایی که افراد تنها صدای خود یا همفکرانشان را میشنوند و هرچه بیشتر از دیدگاههای متفاوت فاصله میگیرند. این پدیده، نوعی جداسازی ذهنی میان گروهها به وجود میآورد که تعامل سازنده و گفتوگوی بیناگروهی را دشوار میسازد.
برای مقابله با این خطا، هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی، لازم است رویکردی انتقادی و بازاندیشانه اتخاذ شود. شنیدن دیدگاههای مخالف، طرح پرسشهای جدی درون گروه، و تأکید بر حقیقتجویی به جای صرفاً «درستنشان دادن خود»، گامهایی مؤثر در کاهش اثرات سوگیری تأییدی هستند. آگاهی از وجود این خطا، نخستین قدم برای فرار از دامهای شناختی است که ذهن ما ناخودآگاه در مسیر باورهای از پیشپذیرفته شده، برایمان میچیند.
#سوگیری_تائیدی #خطای_شناختی #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
سوگیری تأییدی یکی از بنیادیترین خطاهای شناختی انسان است که تأثیر آن در شکلگیری و پایداری باورهای گروهی بهویژه پررنگتر میشود. این خطا به تمایل ذهن انسان برای پذیرش اطلاعاتی که باورهای موجود را تأیید میکند، و در عین حال نادیدهگرفتن یا کماهمیت جلوهدادن اطلاعاتی که آن باورها را به چالش میکشند، اشاره دارد. در بستر اجتماعی، این تمایل میتواند به تقویت اطمینان کاذب نسبت به درستی یک دیدگاه مشترک بینجامد، حتی اگر آن دیدگاه نادرست یا غیرواقعگرایانه باشد.
گروههای فکری، مذهبی، سیاسی یا فرهنگی، بهواسطه تعاملات درونی و اشتراک باورها، مستعد شکلگیری نوعی بازخورد بسته هستند. اعضای چنین گروههایی معمولاً در فضایی قرار میگیرند که در آن، بیشتر یا تنها اطلاعاتی ردوبدل میشود که موضع غالب گروه را تأیید میکند. دیدگاههای انتقادی یا متفاوت با سوءظن نگریسته میشود یا کلاً حذف میگردد. به این ترتیب، گروه وارد مرحلهای از «تقدسبخشی به باور مشترک» میشود و هرگونه نقد را تهدیدی برای هویت جمعی تلقی میکند.
این فرایند نه تنها مانع رشد فکری و مواجهه با واقعیتهای پیچیدهتر میشود، بلکه پیامدهای خطرناکتری نیز دارد. از رادیکالیزه شدن باورها و طرد مخالفان گرفته تا تصمیمگیریهای غلط و جمعی بر اساس اطلاعات ناقص یا تحریفشده. در تاریخ، نمونههای بسیاری از فرقهها، جنبشهای ایدئولوژیک و حتی دولتها وجود دارد که بهسبب این سوگیری، در برابر هشدارها و شواهد خلاف، مقاومت کرده و در نهایت، با بحرانهای جدی مواجه شدهاند.
یکی از نمودهای امروزی سوگیری تأییدی را میتوان در شبکههای اجتماعی مشاهده کرد. الگوریتمهای این پلتفرمها، اغلب بر اساس ترجیحات قبلی کاربران، اطلاعاتی را به آنها نمایش میدهند که باورهایشان را تقویت میکند. این وضعیت، به شکلگیری «اتاق پژواک» میانجامد؛ جایی که افراد تنها صدای خود یا همفکرانشان را میشنوند و هرچه بیشتر از دیدگاههای متفاوت فاصله میگیرند. این پدیده، نوعی جداسازی ذهنی میان گروهها به وجود میآورد که تعامل سازنده و گفتوگوی بیناگروهی را دشوار میسازد.
برای مقابله با این خطا، هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی، لازم است رویکردی انتقادی و بازاندیشانه اتخاذ شود. شنیدن دیدگاههای مخالف، طرح پرسشهای جدی درون گروه، و تأکید بر حقیقتجویی به جای صرفاً «درستنشان دادن خود»، گامهایی مؤثر در کاهش اثرات سوگیری تأییدی هستند. آگاهی از وجود این خطا، نخستین قدم برای فرار از دامهای شناختی است که ذهن ما ناخودآگاه در مسیر باورهای از پیشپذیرفته شده، برایمان میچیند.
#سوگیری_تائیدی #خطای_شناختی #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍14
  Forwarded from گفتوشنود
چرا هنوز در بندِ داستانهای دینی هستیم؟
پرسش هراری
یووال نوح هراری مثالی مشهور دارد: اگر به یک میمون بگویید «این موز را به من بده، بعد از مرگت باغی بیپایان از موز خواهی داشت»، او حتی لحظهای به این وعده اعتنا نمیکند. چون تنها آنچه پیش رویش است را میفهمد. اما انسان موجودی استثنایی است؛ ما توانایی بینظیری در باور به داستانهای جمعی داریم. همین ویژگی باعث شده است که در طول تاریخ، به روایتهایی دل ببندیم که اغلب واقعیتی بیرونی ندارند، اما زندگی ما را شکل دادهاند.
دین از برجستهترین این روایتهاست. پرسشهای بزرگ انسان – از منشأ جهان و معنای رنج گرفته تا سرنوشت پس از مرگ – همواره ذهن بشر را مشغول کردهاند. دینها برای این پرسشها پاسخهایی ساده، روشن و داستانوار عرضه کردهاند. همین سادگی، آرامش میآورد، امید میبخشد و زندگی را معنادار میسازد. دین همچنین توانسته است میلیونها نفر را متحد کند، به جوامع هویت ببخشد و بنیانهای اخلاقی و قانونی را تقویت کند.
اما روی دیگر سکه را نباید نادیده گرفت. زمانی که این داستانها به «حقیقت مطلق» بدل میشوند، راه پرسشگری بسته میشود. تاریخ مملو از نمونههایی است که ایمان بیچونوچرا به روایتهای مقدس، سرچشمهی جنگهای خونین، تعصب کور، نفرت از دیگری و مقاومت در برابر علم و آزادی بوده است. قدرت داستان، اگر بیمهار شود، میتواند از معنا و همبستگی، به ابزار سرکوب و خشونت تبدیل گردد.
امروز پرسش هراری همچنان بهجا است: چرا هنوز در بندِ این داستانها ماندهایم؟ آیا وعدهی بهشتی در دوردست، ما را از ساختن جهانی بهتر و انسانیتر در همینجا و همین امروز باز نمیدارد؟ فراموش نکنیم که حکومتهای توتالیتر مذهبی نیز از همین روایتها برای تحکیم قدرت خود بهره میبرند؛ با وعدهی پاداش اخروی و تهدید مجازات الهی، اطاعت میخواهند و اعتراض را گناه مینامند.
شاید زمان آن رسیده باشد که ارزش «موزی که در دست داریم» را دریابیم: توانایی اندیشیدن، عشق ورزیدن و ساختن آیندهای واقعی. آیندهای که به جای دل بستن به داستانهای دینی، بر شجاعت رویارویی با حقیقت استوار باشد.
#باور #دین #یوال_نوح_هراری #پرسشگری #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چرا هنوز در بندِ داستانهای دینی هستیم؟
پرسش هراری
یووال نوح هراری مثالی مشهور دارد: اگر به یک میمون بگویید «این موز را به من بده، بعد از مرگت باغی بیپایان از موز خواهی داشت»، او حتی لحظهای به این وعده اعتنا نمیکند. چون تنها آنچه پیش رویش است را میفهمد. اما انسان موجودی استثنایی است؛ ما توانایی بینظیری در باور به داستانهای جمعی داریم. همین ویژگی باعث شده است که در طول تاریخ، به روایتهایی دل ببندیم که اغلب واقعیتی بیرونی ندارند، اما زندگی ما را شکل دادهاند.
دین از برجستهترین این روایتهاست. پرسشهای بزرگ انسان – از منشأ جهان و معنای رنج گرفته تا سرنوشت پس از مرگ – همواره ذهن بشر را مشغول کردهاند. دینها برای این پرسشها پاسخهایی ساده، روشن و داستانوار عرضه کردهاند. همین سادگی، آرامش میآورد، امید میبخشد و زندگی را معنادار میسازد. دین همچنین توانسته است میلیونها نفر را متحد کند، به جوامع هویت ببخشد و بنیانهای اخلاقی و قانونی را تقویت کند.
اما روی دیگر سکه را نباید نادیده گرفت. زمانی که این داستانها به «حقیقت مطلق» بدل میشوند، راه پرسشگری بسته میشود. تاریخ مملو از نمونههایی است که ایمان بیچونوچرا به روایتهای مقدس، سرچشمهی جنگهای خونین، تعصب کور، نفرت از دیگری و مقاومت در برابر علم و آزادی بوده است. قدرت داستان، اگر بیمهار شود، میتواند از معنا و همبستگی، به ابزار سرکوب و خشونت تبدیل گردد.
امروز پرسش هراری همچنان بهجا است: چرا هنوز در بندِ این داستانها ماندهایم؟ آیا وعدهی بهشتی در دوردست، ما را از ساختن جهانی بهتر و انسانیتر در همینجا و همین امروز باز نمیدارد؟ فراموش نکنیم که حکومتهای توتالیتر مذهبی نیز از همین روایتها برای تحکیم قدرت خود بهره میبرند؛ با وعدهی پاداش اخروی و تهدید مجازات الهی، اطاعت میخواهند و اعتراض را گناه مینامند.
شاید زمان آن رسیده باشد که ارزش «موزی که در دست داریم» را دریابیم: توانایی اندیشیدن، عشق ورزیدن و ساختن آیندهای واقعی. آیندهای که به جای دل بستن به داستانهای دینی، بر شجاعت رویارویی با حقیقت استوار باشد.
#باور #دین #یوال_نوح_هراری #پرسشگری #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍22❤5💯5👌1
  Forwarded from گفتوشنود
آیا ایمان بدون خدا ممکن است؟
نگاهی به جهان میلان کوندرا
پیام همراهان
میلان کوندرا در رمان سبکی تحملناپذیر هستی، بیش از آنکه داستانی عاشقانه بنویسد، پرسشی فلسفی پیش میکشد: آیا در جهانی بیخدا و بیمعنا هنوز میتوان مؤمن بود؟
او از وحی، نجات و یقین سخن نمیگوید؛ از سبکی، تصادف و ناپایداری هستی میگوید. اما در همین جهانِ سبک و گذرا، نوعی ایمان تازه سر برمیآورد — ایمان بدون خدا.
کوندرا معتقد است زندگی «سبک» است، چون هیچ تکراری ندارد؛ هیچ معنا یا ضرورتی ما را به بودن مجبور نکرده است. ما تنها یک بار زندگی میکنیم، و همین بیتکراری، زندگی را هم بیپناه و هم یگانه میکند.
در برابر این سبکی، انسان دو گزینه دارد: یا به مطلقی پناه ببرد تا اضطراب را فراموش کند، یا سبک بودن را بپذیرد و با آگاهی از پوچی، به زندگی معنا دهد.
کوندرا راه دوم را برمیگزیند: پذیرش بیمعنایی و آفرینش معنا در دل آن.
در نگاه او، ایمان دیگر به حقیقتی متافیزیکی مربوط نیست؛ بلکه به شهامت زیستن مربوط است —
شهامتِ آری گفتن به جهانی که پاسخی نمیدهد.
شخصیتهای او، مانند توما و ترزا، میان سبکی و سنگینی، آزادی و دلبستگی، پیوسته در نوساناند؛ اما رهاییشان در همین نوسان است، نه در رسیدن به قطعیت.
کوندرا به ما میآموزد که ایمان، اگر اصیل باشد، شاید دیگر به خدا نیاز نداشته باشد.
ایمان، در معنای عمیق اگزیستانسیالیستی، نه تسلیم در برابر اقتدار الهی، بلکه پذیرش دلیرانهی ناپایداری و بیمعنایی زندگی است.
ایمان بیخدا، در جهان کوندرا، نه انکار ایمان است، بلکه شکل نابتری از آن: ایمانی که از تکیهگاه رها شده و تنها بر شجاعتِ بودن تکیه دارد —
ایمانی سبک، اما تحملناپذیر.
#ایمان #باور #خدا #خداناباور #دین_ناباور #میلان_کوندرا
@Dialogue1402
آیا ایمان بدون خدا ممکن است؟
نگاهی به جهان میلان کوندرا
پیام همراهان
میلان کوندرا در رمان سبکی تحملناپذیر هستی، بیش از آنکه داستانی عاشقانه بنویسد، پرسشی فلسفی پیش میکشد: آیا در جهانی بیخدا و بیمعنا هنوز میتوان مؤمن بود؟
او از وحی، نجات و یقین سخن نمیگوید؛ از سبکی، تصادف و ناپایداری هستی میگوید. اما در همین جهانِ سبک و گذرا، نوعی ایمان تازه سر برمیآورد — ایمان بدون خدا.
کوندرا معتقد است زندگی «سبک» است، چون هیچ تکراری ندارد؛ هیچ معنا یا ضرورتی ما را به بودن مجبور نکرده است. ما تنها یک بار زندگی میکنیم، و همین بیتکراری، زندگی را هم بیپناه و هم یگانه میکند.
در برابر این سبکی، انسان دو گزینه دارد: یا به مطلقی پناه ببرد تا اضطراب را فراموش کند، یا سبک بودن را بپذیرد و با آگاهی از پوچی، به زندگی معنا دهد.
کوندرا راه دوم را برمیگزیند: پذیرش بیمعنایی و آفرینش معنا در دل آن.
در نگاه او، ایمان دیگر به حقیقتی متافیزیکی مربوط نیست؛ بلکه به شهامت زیستن مربوط است —
شهامتِ آری گفتن به جهانی که پاسخی نمیدهد.
شخصیتهای او، مانند توما و ترزا، میان سبکی و سنگینی، آزادی و دلبستگی، پیوسته در نوساناند؛ اما رهاییشان در همین نوسان است، نه در رسیدن به قطعیت.
کوندرا به ما میآموزد که ایمان، اگر اصیل باشد، شاید دیگر به خدا نیاز نداشته باشد.
ایمان، در معنای عمیق اگزیستانسیالیستی، نه تسلیم در برابر اقتدار الهی، بلکه پذیرش دلیرانهی ناپایداری و بیمعنایی زندگی است.
ایمان بیخدا، در جهان کوندرا، نه انکار ایمان است، بلکه شکل نابتری از آن: ایمانی که از تکیهگاه رها شده و تنها بر شجاعتِ بودن تکیه دارد —
ایمانی سبک، اما تحملناپذیر.
#ایمان #باور #خدا #خداناباور #دین_ناباور #میلان_کوندرا
@Dialogue1402
1❤8👍1💯1
  Forwarded from گفتوشنود
  
در جامعهای که دین از ساحت ایمان شخصی به ابزار سیاست بدل میشود، سه عنصر «باور»، «سنت» و «عرف» در خدمت قدرت قرار میگیرند.
حکومت مذهبی با درآمیختن آموزههای دینی با منافع سیاسی، نظامی از باید و نبایدها میسازد که در ظاهر ریشه در ایمان دارد اما در واقع، محصول مهندسی اجتماعی است.
در چنین نظمی، مرز میان امر قدسی و امر سیاسی عمداً زدوده میشود تا قدرت، چهره ایمان به خود گیرد و پرسش از مشروعیت، به پرسش از اعتقاد بدل شود.
این ساختار با ترویج خرافه و بدعت، ابزارهای خود را برای تداوم سلطه تقویت میکند.
حکومت مذهبی، آنجا که از پاسخگویی عقلانی ناتوان است، به روایتهای ماورایی پناه میبرد؛ روایاتی که اطاعت را به ثواب و اعتراض را به گناه بدل میسازند.
از معجزهسازی در عرصه سیاست تا تقدیس رهبران در لباس اولیاء، همه در جهت تثبیت موقعیتی است که نقد آن همسنگ با بیایمانی قلمداد میشود.
در این میان، رسانه، منبر و نظام آموزشی، به بازتولید این خرافات و بدعتها میپردازند و زبان دین را به زبان اطاعت تبدیل میکنند.
نتیجه این فرایند، شکلگیری جامعهای است که در آن «رفتار تودهوار» نه از جهل فردی بلکه از مهندسی آگاهانه قدرت زاده میشود.
انسانِ تودهای، میان وجدان دینی و انضباط سیاسی تمایزی نمییابد؛ زیرا حکومت مذهبی چنان زیستجهان او را تعریف کرده که هر نافرمانی، بیاخلاقی و هر پرسش، بیدینی مینماید.
بدینسان، سلطه نه از راه زور که از مسیر ایمان تحمیل میشود، و کنترل اجتماعی در عمیقترین لایههای باور جمعی ریشه میدواند.
#باور #ایمان #عرف #سنت #حکومت_مذهبی #اخلاق #مهندسی_اجتماعی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در جامعهای که دین از ساحت ایمان شخصی به ابزار سیاست بدل میشود، سه عنصر «باور»، «سنت» و «عرف» در خدمت قدرت قرار میگیرند.
حکومت مذهبی با درآمیختن آموزههای دینی با منافع سیاسی، نظامی از باید و نبایدها میسازد که در ظاهر ریشه در ایمان دارد اما در واقع، محصول مهندسی اجتماعی است.
در چنین نظمی، مرز میان امر قدسی و امر سیاسی عمداً زدوده میشود تا قدرت، چهره ایمان به خود گیرد و پرسش از مشروعیت، به پرسش از اعتقاد بدل شود.
این ساختار با ترویج خرافه و بدعت، ابزارهای خود را برای تداوم سلطه تقویت میکند.
حکومت مذهبی، آنجا که از پاسخگویی عقلانی ناتوان است، به روایتهای ماورایی پناه میبرد؛ روایاتی که اطاعت را به ثواب و اعتراض را به گناه بدل میسازند.
از معجزهسازی در عرصه سیاست تا تقدیس رهبران در لباس اولیاء، همه در جهت تثبیت موقعیتی است که نقد آن همسنگ با بیایمانی قلمداد میشود.
در این میان، رسانه، منبر و نظام آموزشی، به بازتولید این خرافات و بدعتها میپردازند و زبان دین را به زبان اطاعت تبدیل میکنند.
نتیجه این فرایند، شکلگیری جامعهای است که در آن «رفتار تودهوار» نه از جهل فردی بلکه از مهندسی آگاهانه قدرت زاده میشود.
انسانِ تودهای، میان وجدان دینی و انضباط سیاسی تمایزی نمییابد؛ زیرا حکومت مذهبی چنان زیستجهان او را تعریف کرده که هر نافرمانی، بیاخلاقی و هر پرسش، بیدینی مینماید.
بدینسان، سلطه نه از راه زور که از مسیر ایمان تحمیل میشود، و کنترل اجتماعی در عمیقترین لایههای باور جمعی ریشه میدواند.
#باور #ایمان #عرف #سنت #حکومت_مذهبی #اخلاق #مهندسی_اجتماعی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤3👌1
  Forwarded from گفتوشنود
«آیتالله» یعنی نشانهی خدا.
اما وقتی به احمد علمالهدی میرسیم، پرسش پیش میآید: او نشانهی کدام خداست؟
سالهاست که امام جمعهی مشهد با مواضع تند خود دربارهی زنان، موسیقی و آزادیهای فرهنگی خبرساز است. او گفته است: باید از زنان بدحجاب نفرت داشت و با برگزاری کنسرت در مشهد مخالفت میکند، گویی تفسیر شخصیاش از دین، برتر از قانون و سیاست رسمی کشور است.
اما مسئله فقط او نیست. در ورای این مواضع، نوعی خداباوری عبوس دیده میشود که در بخش بزرگی از تاریخ دین ما نیز ریشه دارد: خدای قهار و ناظر، نه خدای عاشق و بخشنده. این همان دوگانگی همیشگی در سنت ماست — خدای فقیهان در برابر خدای عارفان؛ خدای داور در برابر خدای بخشنده.
مولوی هشدار داده بود:
«زان که از قرآن بسی گمره شدند...»
یعنی حتی مقدسترین متن میتواند ابزار گمراهی شود اگر نیت، سلطه باشد نه حقیقت.
اما ریشهی چنین خداباوریهای سختگیرانه را باید در روان انسان جست. از دید روانشناسی، تصویر هر فرد از خدا بازتابی از دنیای درونی اوست. انسانی که درونش پر از ترس، خشم یا احساس گناه است، همان عواطف را بر خدا فرافکنی میکند و خدایی میسازد که میترساند و میتنبیه میکند. در مقابل، انسانی آرام و پذیرا خدایی مهربان و بخشنده مییابد.
به تعبیر مولوی و یالوم، خدای هر کس شبیه خودش است؛ آینهای از روان او. از همینروست که دینِ عارفان بوی عشق میدهد و دینِ مستبدان، بوی تهدید.
دینی که از انسانیت جدا شود، هرچقدر هم به نام خدا سخن بگوید، در نهایت نشانهی ترس است، نه نشانهی خدا.
البته علم الهدی فقط یک نمونه است؛ احمد خاتمی، احمد جنتی، کاظم صدیقی و...
چندتا از «پشمینه پوشان تندخو» که از عشق بویی نبردهاند را حالا شما نام ببرید.😁
#آیت_الله #خدا #خداباور #خداناباور #ترس #ایمان #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«آیتالله» یعنی نشانهی خدا.
اما وقتی به احمد علمالهدی میرسیم، پرسش پیش میآید: او نشانهی کدام خداست؟
سالهاست که امام جمعهی مشهد با مواضع تند خود دربارهی زنان، موسیقی و آزادیهای فرهنگی خبرساز است. او گفته است: باید از زنان بدحجاب نفرت داشت و با برگزاری کنسرت در مشهد مخالفت میکند، گویی تفسیر شخصیاش از دین، برتر از قانون و سیاست رسمی کشور است.
اما مسئله فقط او نیست. در ورای این مواضع، نوعی خداباوری عبوس دیده میشود که در بخش بزرگی از تاریخ دین ما نیز ریشه دارد: خدای قهار و ناظر، نه خدای عاشق و بخشنده. این همان دوگانگی همیشگی در سنت ماست — خدای فقیهان در برابر خدای عارفان؛ خدای داور در برابر خدای بخشنده.
مولوی هشدار داده بود:
«زان که از قرآن بسی گمره شدند...»
یعنی حتی مقدسترین متن میتواند ابزار گمراهی شود اگر نیت، سلطه باشد نه حقیقت.
اما ریشهی چنین خداباوریهای سختگیرانه را باید در روان انسان جست. از دید روانشناسی، تصویر هر فرد از خدا بازتابی از دنیای درونی اوست. انسانی که درونش پر از ترس، خشم یا احساس گناه است، همان عواطف را بر خدا فرافکنی میکند و خدایی میسازد که میترساند و میتنبیه میکند. در مقابل، انسانی آرام و پذیرا خدایی مهربان و بخشنده مییابد.
به تعبیر مولوی و یالوم، خدای هر کس شبیه خودش است؛ آینهای از روان او. از همینروست که دینِ عارفان بوی عشق میدهد و دینِ مستبدان، بوی تهدید.
دینی که از انسانیت جدا شود، هرچقدر هم به نام خدا سخن بگوید، در نهایت نشانهی ترس است، نه نشانهی خدا.
البته علم الهدی فقط یک نمونه است؛ احمد خاتمی، احمد جنتی، کاظم صدیقی و...
چندتا از «پشمینه پوشان تندخو» که از عشق بویی نبردهاند را حالا شما نام ببرید.😁
#آیت_الله #خدا #خداباور #خداناباور #ترس #ایمان #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍14❤5