Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*گفتگو با الحان طائفی، دختر فریبا کمالآبادی، قسمت اوّل*
این گفتگو در سه قسمت به صورت ویدیویی منتشر میشود. این مصاحبه در آستانهٔ تولّد ۶۳ سالگی خانم کمالآبادی منتشر میشود؛ این پانزدهمین تولّدی است که ایشان در زندان میگذرانند.
فریبا کمالآبادی از رهبران جامعه بهایی ایران است که از سال ۱۳۸۷ به دلیل باورهای دینیاش بازداشت و بخش بزرگی از عمر خود را در زندان گذرانده است. او اکنون بیش از ۶۳ سال دارد و با وجود شرایط بخشنامه اخیر درباره آزادی زندانیان سالمند، همچنان در حبس نگه داشته شده است.
*منبع :کانال تلگرام بلبل معنوی*
#آزادشان_کنید #کمپین_آزادی_زندانیان_سیاسی_عقیدتی #فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
*گفتگو با الحان طائفی، دختر فریبا کمالآبادی، قسمت اوّل*
این گفتگو در سه قسمت به صورت ویدیویی منتشر میشود. این مصاحبه در آستانهٔ تولّد ۶۳ سالگی خانم کمالآبادی منتشر میشود؛ این پانزدهمین تولّدی است که ایشان در زندان میگذرانند.
فریبا کمالآبادی از رهبران جامعه بهایی ایران است که از سال ۱۳۸۷ به دلیل باورهای دینیاش بازداشت و بخش بزرگی از عمر خود را در زندان گذرانده است. او اکنون بیش از ۶۳ سال دارد و با وجود شرایط بخشنامه اخیر درباره آزادی زندانیان سالمند، همچنان در حبس نگه داشته شده است.
*منبع :کانال تلگرام بلبل معنوی*
#آزادشان_کنید #کمپین_آزادی_زندانیان_سیاسی_عقیدتی #فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤16💔12👍5
امید فتحی که چندی پیش در زندان وکیلآباد مشهد، در اعتراض به شرایط غیر انسانی زندان اعتصاب غذا کرده و پس از چند روز با ضرب و شتم و با زور اعتصابش را شکسته بودند، همچنان ممنوعالملاقات است.
مادر او در استوری اینستاگرام نوشت:
«جان به لبم آمده از دوریت
مکث کن ای دیده بارانیام
تنگ دلی راه نفس بسته و...
صبر ندارد دل طوفانیام
پسرم امید جان!
در این روزهای سخت که تو را ممنوعالملاقات کردهاند، روزهای سختی را تجربه میکنم، اما چه میشود کرد؟...
من بیقرارم، چه میشود کرد دیگر؟
خوب من یک مادرم گویی گم کردهای دارم
خانهام این چند ماه تفسگیر و دلگیر شده است.
منتظر روی ماهت هستم
ای وطن!
دلتنگی برای روزهای روشن،
خانهایست متروک در دل این فصل»
#امید_فتحی #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر او در استوری اینستاگرام نوشت:
«جان به لبم آمده از دوریت
مکث کن ای دیده بارانیام
تنگ دلی راه نفس بسته و...
صبر ندارد دل طوفانیام
پسرم امید جان!
در این روزهای سخت که تو را ممنوعالملاقات کردهاند، روزهای سختی را تجربه میکنم، اما چه میشود کرد؟...
من بیقرارم، چه میشود کرد دیگر؟
خوب من یک مادرم گویی گم کردهای دارم
خانهام این چند ماه تفسگیر و دلگیر شده است.
منتظر روی ماهت هستم
ای وطن!
دلتنگی برای روزهای روشن،
خانهایست متروک در دل این فصل»
#امید_فتحی #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38❤6🕊2
اعتصاب خشک؛ لحظهای که آزادی از دلِ ترس زاده میشود
✍️آرش صادقی
حسین رونقی در بیستودومین روز اعتصاب غذا، وارد اعتصاب خشک شد؛ آرش صادقی، فعال حقوق بشر در متنی اعتصاب خشک را جایی دانست که بدن دیگر ابزار بقا نیست، بلکه به صحنهی مقاومت بدل میشود. در این لحظه، ترس از مرگ فرو میریزد و زندانی با ارادهای آگاهانه اعلام میکند که قدرت زندانبان، که بر ترس بنا شده، دیگر کارایی ندارد.
متن نوشته کامل آقای صادقی به شرح زیر است:
حسین، در روز بیستودوم اعتصاب غذا، وارد اعتصاب خشک شده است. او نه میخورد، نه مینوشد.
در اینجا، بدن زندانی نه ابژهی کنترل، بلکه فاعلِ مقاومت است.مقاومت بهمعنای آزادی از ترس. آزادی از وابستگی. آزادی از تسلیم.
در شرایط عادی، بدن انسان، میدان بقاست. میدانِ حفظ زندگی، امتداد یافتن، خوردن، آشامیدن،لذت بردن، ادامه دادن. اما گاه، بدن از بقا صرفنظر میکند تا معنایی عمیقتر را آشکار کند: معنای مقاومت.
و این، همان نقطه ی آغاز میشود.
فلسفهی آزادی، همیشه در لحظهای آغاز میشود که انسان، از مرگ نمیترسد. این همان لحظهایست که در آن انسان، از قدرتِ بیرونی عبور میکند و به نوعی از حاکمیت درونی میرسد.
اعتصاب خشک، این آزادی را در خالصترین شکل خود متجلی میکند: رهایی از سلطهای که بر ترس از مرگ تکیه دارد. وقتی فردی آگاهانه تصمیم میگیرد از خوردن و نوشیدن امتناع ورزد، در واقع اعلام میکند:
«من از مرگ نمیترسم.
پس از تو هم نمیترسم.»
قدرت زندانبان در این لحظه خلع سلاح میشود. چون تنها ابزار مؤثر آن (ترس)، دیگر کارایی ندارد. حسین، با بدن فرسودهاش، ممکن است از منظر فیزیکی در موقعیت ضعف باشد؛ اما در سطح هستیشناختی، او در جایگاهی فراتر از هر قدرتی ایستاده است.
#حسین_رونقی #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️آرش صادقی
حسین رونقی در بیستودومین روز اعتصاب غذا، وارد اعتصاب خشک شد؛ آرش صادقی، فعال حقوق بشر در متنی اعتصاب خشک را جایی دانست که بدن دیگر ابزار بقا نیست، بلکه به صحنهی مقاومت بدل میشود. در این لحظه، ترس از مرگ فرو میریزد و زندانی با ارادهای آگاهانه اعلام میکند که قدرت زندانبان، که بر ترس بنا شده، دیگر کارایی ندارد.
متن نوشته کامل آقای صادقی به شرح زیر است:
حسین، در روز بیستودوم اعتصاب غذا، وارد اعتصاب خشک شده است. او نه میخورد، نه مینوشد.
در اینجا، بدن زندانی نه ابژهی کنترل، بلکه فاعلِ مقاومت است.مقاومت بهمعنای آزادی از ترس. آزادی از وابستگی. آزادی از تسلیم.
در شرایط عادی، بدن انسان، میدان بقاست. میدانِ حفظ زندگی، امتداد یافتن، خوردن، آشامیدن،لذت بردن، ادامه دادن. اما گاه، بدن از بقا صرفنظر میکند تا معنایی عمیقتر را آشکار کند: معنای مقاومت.
و این، همان نقطه ی آغاز میشود.
فلسفهی آزادی، همیشه در لحظهای آغاز میشود که انسان، از مرگ نمیترسد. این همان لحظهایست که در آن انسان، از قدرتِ بیرونی عبور میکند و به نوعی از حاکمیت درونی میرسد.
اعتصاب خشک، این آزادی را در خالصترین شکل خود متجلی میکند: رهایی از سلطهای که بر ترس از مرگ تکیه دارد. وقتی فردی آگاهانه تصمیم میگیرد از خوردن و نوشیدن امتناع ورزد، در واقع اعلام میکند:
«من از مرگ نمیترسم.
پس از تو هم نمیترسم.»
قدرت زندانبان در این لحظه خلع سلاح میشود. چون تنها ابزار مؤثر آن (ترس)، دیگر کارایی ندارد. حسین، با بدن فرسودهاش، ممکن است از منظر فیزیکی در موقعیت ضعف باشد؛ اما در سطح هستیشناختی، او در جایگاهی فراتر از هر قدرتی ایستاده است.
#حسین_رونقی #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
3❤28💔17👍6👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبهای اوین
شعری از فرهاد حافظی، زندانی سیاسی
شبهای اوین، چراغخانه، سیگار
سرگیجه شدن از ازدحام افکار
شبهای اوین هجوم دلتنگیها
مردی که دهن غصه خود را آزار
یک شهر درون خواب خرگوشی خویش
ما شبزدگان، ز خواب آرام بیدار
تاریخ در آینده شهادت بدهد
با ما چه روا داشت شب تیره و تار
سلول به سلول اوین شاهد درد
هر گوشه پر از خاطرههای غمبار
هر آجر ساکتش پر از فریاد است
ای وای اگر لب بگشاید دیوار
تا صبح قفس، یکسره شب بیداری
تا شام قفس، لحظه به لحظه تکرار
گیرند در این مزرعه حیوانات
هر روز دو بار کره خرها آمار
شرطی شدهاند عدهای زندانی
این گله به صف نشستگان را بشمار
ما چلچلههای از قفس آزادیم
ما را به حساب گوسفندان نگذار
ما را نتوانی که چنین رام کنی
دست از نظر و خیال باطل بردار
مردان و زنان تشنه آزادی
ما را نکند خراب یک مشت حساب
شبهای اوین اگرچه خود ویرانی
هر روز اوین اگر چه سخت و دشوار
در راه وطن که بسیاران دیدیم
سلول و شکنجه کردن و چوبه دار
دیگر نکند افاقه ایجاد نفاق
دیگر نکند افاقه تهدید و فشار
ما در دل خویشتن فریدون داریم
ضخاک اگر به دوش خود دارد مار
ما معتقدم این زمستان برود
ما معتقدیم بر خداوند بهار
با سردی و سوز و ظلم شب میجنگیم
تا سبز شود دوباره این خاک و دیار
میهن پر درد است و دوایش ماییم
همدرد بیا دست به دستم بگذار
در راه رهایی وطن از ظلمت
دل را به دل وطنپرستان بسپار
تاوان سکوت هم وطن نابودی است
بشکن تو سکوت تلخ فریاد بر آر
تاوان سکوت هموطن نابودی است
بشکن تو سکوت تلخ فریاد بر آر
#فرهاد_حافظی #زندان_اوین #زندانی_سیاسی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شعری از فرهاد حافظی، زندانی سیاسی
شبهای اوین، چراغخانه، سیگار
سرگیجه شدن از ازدحام افکار
شبهای اوین هجوم دلتنگیها
مردی که دهن غصه خود را آزار
یک شهر درون خواب خرگوشی خویش
ما شبزدگان، ز خواب آرام بیدار
تاریخ در آینده شهادت بدهد
با ما چه روا داشت شب تیره و تار
سلول به سلول اوین شاهد درد
هر گوشه پر از خاطرههای غمبار
هر آجر ساکتش پر از فریاد است
ای وای اگر لب بگشاید دیوار
تا صبح قفس، یکسره شب بیداری
تا شام قفس، لحظه به لحظه تکرار
گیرند در این مزرعه حیوانات
هر روز دو بار کره خرها آمار
شرطی شدهاند عدهای زندانی
این گله به صف نشستگان را بشمار
ما چلچلههای از قفس آزادیم
ما را به حساب گوسفندان نگذار
ما را نتوانی که چنین رام کنی
دست از نظر و خیال باطل بردار
مردان و زنان تشنه آزادی
ما را نکند خراب یک مشت حساب
شبهای اوین اگرچه خود ویرانی
هر روز اوین اگر چه سخت و دشوار
در راه وطن که بسیاران دیدیم
سلول و شکنجه کردن و چوبه دار
دیگر نکند افاقه ایجاد نفاق
دیگر نکند افاقه تهدید و فشار
ما در دل خویشتن فریدون داریم
ضخاک اگر به دوش خود دارد مار
ما معتقدم این زمستان برود
ما معتقدیم بر خداوند بهار
با سردی و سوز و ظلم شب میجنگیم
تا سبز شود دوباره این خاک و دیار
میهن پر درد است و دوایش ماییم
همدرد بیا دست به دستم بگذار
در راه رهایی وطن از ظلمت
دل را به دل وطنپرستان بسپار
تاوان سکوت هم وطن نابودی است
بشکن تو سکوت تلخ فریاد بر آر
تاوان سکوت هموطن نابودی است
بشکن تو سکوت تلخ فریاد بر آر
#فرهاد_حافظی #زندان_اوین #زندانی_سیاسی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊32❤12
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محراب دولتپناه از جانباختگان خیزش ۱۴۰۱
محراب دولتپناه، جوان ۳۴ ساله و نانآور خانواده، روز ۳۰ شهریور بر اثر شلیک مستقیم مأموران امنیتی در مرکز شهر تالش به سرش کشته شد. به گفته خانواده و شاهدان عینی، مأموران سرکوبگر سر او را هدف گرفتند و پس از اصابت گلوله، او را خونین و بیهوش بر کف خیابان رها کردند. مردم حاضر در صحنه با استفاده از خودرو شخصی پیکر زخمی او را ابتدا به بیمارستان شهید نورانی و سپس به دلیل وخامت حالش به بیمارستان پورسینای رشت منتقل کردند، اما تلاش پزشکان بینتیجه ماند.
بر اساس روایت خانواده، محراب در همان روز در بیمارستان جان باخت، اما مقامات امنیتی خبر فوت او را پنهان کردند و تا شب ۷ مهر، ساعت ۱۱ شب، خبر مرگش را به خانواده اعلام نکردند. پیکر او نیز تنها پس از چهار روز، و با فشارها و دوندگیهای مداوم پدرش، در تاریخ ۱۲ مهر به خانواده تحویل داده شد. در این مدت مسئولان امنیتی از خانواده خواسته بودند برای تحویل پیکر فرزندشان مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان بپردازند؛ درخواستی که خانواده زیر بار آن نرفتند.
مراسم خاکسپاری محراب نیز تحت فشار شدید امنیتی برگزار شد و به خانواده هشدار داده شد که هرگونه تجمع یا حرکت اعتراضی را به پای آنان خواهند نوشت. با وجود این تهدیدها، خانواده دولتپناه بلافاصله در مراجع قضایی شکایت ثبت کردند و پروندهای برای پیگیری قتل او گشودند. اما نهتنها هیچ پاسخی از سوی هیچ ارگان و نهادی دریافت نکردهاند، بلکه وکیل آنان بارها تحت فشار قرار گرفته تا از پیگیری پرونده دست بکشد.
محراب دولتپناه به گفته خانواده و دوستانش جوانی پرانرژی، پرتلاش و سرشار از شور زندگی بود. او به همراه پسرعمویش در بازار ماهی فعالیت میکرد و در صادرات ماهی به آذربایجان نقش داشت. خانواده و نزدیکانش میگویند او دلیر و مسئولیتپذیر بود و مادرش به شدت به او وابسته بوده و پس از این واقعه در شرایط روحی بسیار دشواری به سر میبرد.
#محراب_دولت_پناه #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محراب دولتپناه، جوان ۳۴ ساله و نانآور خانواده، روز ۳۰ شهریور بر اثر شلیک مستقیم مأموران امنیتی در مرکز شهر تالش به سرش کشته شد. به گفته خانواده و شاهدان عینی، مأموران سرکوبگر سر او را هدف گرفتند و پس از اصابت گلوله، او را خونین و بیهوش بر کف خیابان رها کردند. مردم حاضر در صحنه با استفاده از خودرو شخصی پیکر زخمی او را ابتدا به بیمارستان شهید نورانی و سپس به دلیل وخامت حالش به بیمارستان پورسینای رشت منتقل کردند، اما تلاش پزشکان بینتیجه ماند.
بر اساس روایت خانواده، محراب در همان روز در بیمارستان جان باخت، اما مقامات امنیتی خبر فوت او را پنهان کردند و تا شب ۷ مهر، ساعت ۱۱ شب، خبر مرگش را به خانواده اعلام نکردند. پیکر او نیز تنها پس از چهار روز، و با فشارها و دوندگیهای مداوم پدرش، در تاریخ ۱۲ مهر به خانواده تحویل داده شد. در این مدت مسئولان امنیتی از خانواده خواسته بودند برای تحویل پیکر فرزندشان مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان بپردازند؛ درخواستی که خانواده زیر بار آن نرفتند.
مراسم خاکسپاری محراب نیز تحت فشار شدید امنیتی برگزار شد و به خانواده هشدار داده شد که هرگونه تجمع یا حرکت اعتراضی را به پای آنان خواهند نوشت. با وجود این تهدیدها، خانواده دولتپناه بلافاصله در مراجع قضایی شکایت ثبت کردند و پروندهای برای پیگیری قتل او گشودند. اما نهتنها هیچ پاسخی از سوی هیچ ارگان و نهادی دریافت نکردهاند، بلکه وکیل آنان بارها تحت فشار قرار گرفته تا از پیگیری پرونده دست بکشد.
محراب دولتپناه به گفته خانواده و دوستانش جوانی پرانرژی، پرتلاش و سرشار از شور زندگی بود. او به همراه پسرعمویش در بازار ماهی فعالیت میکرد و در صادرات ماهی به آذربایجان نقش داشت. خانواده و نزدیکانش میگویند او دلیر و مسئولیتپذیر بود و مادرش به شدت به او وابسته بوده و پس از این واقعه در شرایط روحی بسیار دشواری به سر میبرد.
#محراب_دولت_پناه #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔21❤17
رعنا کورکور، خواهر جاویدنامان مجاهد و نگار کورکور، با انتشار متنی از اجرایی شدن حکم سه سال حبس خود خبر داد.
او نوشت:
«دوستان عزیزان دل همراهانم
درود بر ایران
درود بر آزادی
نوشتن این چند خط شاید سختترین کاری باشد که تا امروز انجام دادهام، نه بهخاطر ترس از زندان، که بهخاطر دل کندن از شما، از فرزندم، از آنچه برایش جنگیدم، و از این زندگی که پر از درد، اما پر از شرافت بود.
من زنی تنها مادری سرپرست خانواده حالا باید خودم را برای گذراندن سه سال زندان معرفی کنم تنها جرمم ایستادن کنار حقیقت بود جرم من بیگناهی بود
در این راه عزیزترینهای دلم را از دست دادم. برادرم را اعدام کردند چون نمیخواست دروغ را بپذیرد.
خواهرم در غربت در تنهایی و استرس، خاموش شد.
و من ماندم، زخمی اما پابرجا
اکنون که باید بروم میخواهم از همهتان حلالیت بطلبم اگر در این مسیر باری بر دوشتان گذاشتم اگر نتوانستم آنطور که باید و شاید باشم مرا ببخشید.
من با قلبی آرام میروم چون میدانم خاموش نماندم چون وجدانم آسوده است.
این زندان جسمم را در بر خواهد گرفت اما روحم آزاد است.
من را به یاد داشته باشید نه بهعنوان کسی که شکست خورد، که بهعنوان زنی که ایستاد
تا دیدار دوباره
رعنا کورکور خواهر جاوید نامان مجاهد و نگار»
#رعنا_کورکور #نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«دوستان عزیزان دل همراهانم
درود بر ایران
درود بر آزادی
نوشتن این چند خط شاید سختترین کاری باشد که تا امروز انجام دادهام، نه بهخاطر ترس از زندان، که بهخاطر دل کندن از شما، از فرزندم، از آنچه برایش جنگیدم، و از این زندگی که پر از درد، اما پر از شرافت بود.
من زنی تنها مادری سرپرست خانواده حالا باید خودم را برای گذراندن سه سال زندان معرفی کنم تنها جرمم ایستادن کنار حقیقت بود جرم من بیگناهی بود
در این راه عزیزترینهای دلم را از دست دادم. برادرم را اعدام کردند چون نمیخواست دروغ را بپذیرد.
خواهرم در غربت در تنهایی و استرس، خاموش شد.
و من ماندم، زخمی اما پابرجا
اکنون که باید بروم میخواهم از همهتان حلالیت بطلبم اگر در این مسیر باری بر دوشتان گذاشتم اگر نتوانستم آنطور که باید و شاید باشم مرا ببخشید.
من با قلبی آرام میروم چون میدانم خاموش نماندم چون وجدانم آسوده است.
این زندان جسمم را در بر خواهد گرفت اما روحم آزاد است.
من را به یاد داشته باشید نه بهعنوان کسی که شکست خورد، که بهعنوان زنی که ایستاد
تا دیدار دوباره
رعنا کورکور خواهر جاوید نامان مجاهد و نگار»
#رعنا_کورکور #نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔45🕊8❤3
سمیه رشیدی، زندانی سیاسی تهرانی، روز پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴ در بیمارستان مفتح جان باخت. این زندانی ۴۲ ساله که از اردیبهشتماه همان سال به دلیل شعارنویسی بازداشت و با اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه شده بود، پس از ماهها محرومیت از درمان مناسب در زندان قرچک ورامین، به کما رفت و زندگیاش را از دست داد.
قوه قضاییه و منابع جمهوری اسلامی، در انتشار اخبار سمیه رشیدی تلاش کردند با انتساب اتهامات واهی به او و نیز بیماری زمینهای داشتن او، بر اهمال کاری حکومت و تسهیل قتل این زندانی سیاسی، سرپوش بگذارند.
سپیده قلیان، زندانی سیاسی سابق، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
سمیه رشیدی به قتل رسید.
«بیشرفتر از جمهوری اسلامی ندیدم. سیستمی که زندانی رو میکشه و بعد برای توجیه این جنایت شروع به پروندهسازی میکنه، بیشرفترینه. حالم ازتون به هم میخوره. کل سیستم سازمان زندانها و زندان قرچک کوفتی، از دادیارش آقای کولیوند تا رئیس زندان و رئیس بهداریش، باید به صلابه کشیده بشن. کل قوه قضاییه و جمهوری اسلامی باید وادار به پاسخگویی بشن.»
به گزارش منابع حقوق بشری، پس از بازداشت، رشیدی ابتدا به بازداشتگاه و سپس به بند زنان زندان اوین منتقل شد و پس از مدتی به زندان قرچک انتقال یافت. در طول دوران حبس، وی بارها دچار تشنج و ضعف جسمی شدید شد، اما درخواستهای مکرر برای درمان با بیتوجهی مسئولان مواجه شد. تنها پس از وخامت حالش، او به بیمارستان منتقل شد، اما چند روز بعد درگذشت.
این نخستین بار نیست که چنین فاجعهای رخ میدهد. پیشتر زندانیانی چون جواد روحی، بکتاش آبتین، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی، شاهرخ زمانی، بهنام محجوبی و شمار زیادی دیگر، قربانی همین روند ظالمانه و سیستماتیک شدهاند و به دلیل محرومیت از درمان، جان خود را از دست دادهاند.
#سمیه_رشیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قوه قضاییه و منابع جمهوری اسلامی، در انتشار اخبار سمیه رشیدی تلاش کردند با انتساب اتهامات واهی به او و نیز بیماری زمینهای داشتن او، بر اهمال کاری حکومت و تسهیل قتل این زندانی سیاسی، سرپوش بگذارند.
سپیده قلیان، زندانی سیاسی سابق، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
سمیه رشیدی به قتل رسید.
«بیشرفتر از جمهوری اسلامی ندیدم. سیستمی که زندانی رو میکشه و بعد برای توجیه این جنایت شروع به پروندهسازی میکنه، بیشرفترینه. حالم ازتون به هم میخوره. کل سیستم سازمان زندانها و زندان قرچک کوفتی، از دادیارش آقای کولیوند تا رئیس زندان و رئیس بهداریش، باید به صلابه کشیده بشن. کل قوه قضاییه و جمهوری اسلامی باید وادار به پاسخگویی بشن.»
به گزارش منابع حقوق بشری، پس از بازداشت، رشیدی ابتدا به بازداشتگاه و سپس به بند زنان زندان اوین منتقل شد و پس از مدتی به زندان قرچک انتقال یافت. در طول دوران حبس، وی بارها دچار تشنج و ضعف جسمی شدید شد، اما درخواستهای مکرر برای درمان با بیتوجهی مسئولان مواجه شد. تنها پس از وخامت حالش، او به بیمارستان منتقل شد، اما چند روز بعد درگذشت.
این نخستین بار نیست که چنین فاجعهای رخ میدهد. پیشتر زندانیانی چون جواد روحی، بکتاش آبتین، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی، شاهرخ زمانی، بهنام محجوبی و شمار زیادی دیگر، قربانی همین روند ظالمانه و سیستماتیک شدهاند و به دلیل محرومیت از درمان، جان خود را از دست دادهاند.
#سمیه_رشیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔58🕊5❤2
Forwarded from گفتوشنود
استثنا شدن سه شهروند بهایی از بخشنامه عفو اخیر
با وجود صدور بخشنامه «عفو» مبنی بر آزادی زندانیان زن بالای ۶۰ سال و مردان بالای ۷۰ سال، شماری از زندانیان سیاسی پیش از پایان دوران محکومیت خود آزاد شدند. اما بنا بر گزارش رسانهٔ تحکیم ملّت، سه شهروند بهایی به نامهای سپهر ضیائی، کیوان رحیمیان و فریبا کمالآبادی علیرغم دارا بودن شرایط، از شمول این بخشنامه مستثنی شده و همچنان در زندان بهسر میبرند.
فعالان حقوق بشر تأکید دارند که بازداشت و محکومیت این افراد از ابتدا غیرقانونی بوده و ادامه حبس و مستثنی کردن آنان از عفو اخیر، نشانگر استمرار تبعیض سیستماتیک علیه بهاییان در ایران است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
استثنا شدن سه شهروند بهایی از بخشنامه عفو اخیر
با وجود صدور بخشنامه «عفو» مبنی بر آزادی زندانیان زن بالای ۶۰ سال و مردان بالای ۷۰ سال، شماری از زندانیان سیاسی پیش از پایان دوران محکومیت خود آزاد شدند. اما بنا بر گزارش رسانهٔ تحکیم ملّت، سه شهروند بهایی به نامهای سپهر ضیائی، کیوان رحیمیان و فریبا کمالآبادی علیرغم دارا بودن شرایط، از شمول این بخشنامه مستثنی شده و همچنان در زندان بهسر میبرند.
فعالان حقوق بشر تأکید دارند که بازداشت و محکومیت این افراد از ابتدا غیرقانونی بوده و ادامه حبس و مستثنی کردن آنان از عفو اخیر، نشانگر استمرار تبعیض سیستماتیک علیه بهاییان در ایران است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤22🕊11💔8
مریم اکبریمنفرد، زندانی سیاسی محبوس در زندان بدنام قرچک ورامین، با وجود تاکید پزشکی قانونی، از رسیدگی پزشکی محروم است.
به گفته یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی، به «هرانا» پزشکی قانونی تأکید کرده که مریم باید روزانه تحت معاینات فیزیوتراپی و کاریوپرکتیک قرار گیرد.
این منبع تاکید کرده است که: «با این حال، رئیس زندان و مسئول بهداری اعلام کردهاند که به دلیل محدودیت منابع و امکانات، امکان اعزام روزانه او فراهم نیست و از وی خواستهاند نامهای رسمی برای ارائه به قاضی ارسال کند. مریم دو هفته پیش نامه را فرستاده اما هنوز پاسخی دریافت نکرده و کماکان از دریافت رسیدگی پزشکی مناسب محروم است.»
مریم اکبریمنفرد، از سال ۱۳۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی محبوس است. به جرم دادخواهی!
او سه فرزند دارد که از پشت میلههای زندان شاهد قدکشیدن و بزرگشدن آنها بوده.
صلواتی او را به اتهام «محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران» به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد.
با نزدیکشدن به پایان محکومیت طی دو پرونده جدید، اکبری منفرد به دوسال زندان تعزیری دیگر محکوم شد.
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی، به «هرانا» پزشکی قانونی تأکید کرده که مریم باید روزانه تحت معاینات فیزیوتراپی و کاریوپرکتیک قرار گیرد.
این منبع تاکید کرده است که: «با این حال، رئیس زندان و مسئول بهداری اعلام کردهاند که به دلیل محدودیت منابع و امکانات، امکان اعزام روزانه او فراهم نیست و از وی خواستهاند نامهای رسمی برای ارائه به قاضی ارسال کند. مریم دو هفته پیش نامه را فرستاده اما هنوز پاسخی دریافت نکرده و کماکان از دریافت رسیدگی پزشکی مناسب محروم است.»
مریم اکبریمنفرد، از سال ۱۳۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی محبوس است. به جرم دادخواهی!
او سه فرزند دارد که از پشت میلههای زندان شاهد قدکشیدن و بزرگشدن آنها بوده.
صلواتی او را به اتهام «محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران» به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد.
با نزدیکشدن به پایان محکومیت طی دو پرونده جدید، اکبری منفرد به دوسال زندان تعزیری دیگر محکوم شد.
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔30❤1
احمدرضا جلالی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، سرانجام پس از ۳ ماه بیخبری به زندان اوین تهران منتقل شد.
ویدا مهراننیا، همسر این پژوهشگر و پزشک سوئدی-ایرانی که در وضعیت ناپدیدشدگی اجباری قرار داشت، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی اکس، از انتقال احمدرضا جللالی به زندان اوین تهران خبر داد. این انتقال پس از هشدار سازمانهای بینالمللی درباره سرنوشت او صورت گرفت.
جلالی آخرین بار در تاریخ ۲۳ ژوئن با خانواده خود تماس کوتاهی داشته و پس از انتقال گروهی از زندانیان اوین به زندان تهران بزرگ، به مکان نامعلومی منتقل شده بود. این مسئلە بە نگرانیهای بسیاری در مورد وضعیت سلامتی او دامن زده بود.
به گفته عفو بینالملل، وضعیت جسمی جلالی وخیم است و او در ماه مه ۲۰۲۵ دچار سکته قلبی شده اما همچنان از درمان مناسب محروم مانده است.
احمدرضا جلالی، آوریل ۲۰۱۶ هنگام سفر به ایران برای شرکت در چند کارگاه علمی بازداشت شد. او بعدها به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_اعدام #گروگانگیری #احمدرضا_جلالی
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا مهراننیا، همسر این پژوهشگر و پزشک سوئدی-ایرانی که در وضعیت ناپدیدشدگی اجباری قرار داشت، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی اکس، از انتقال احمدرضا جللالی به زندان اوین تهران خبر داد. این انتقال پس از هشدار سازمانهای بینالمللی درباره سرنوشت او صورت گرفت.
جلالی آخرین بار در تاریخ ۲۳ ژوئن با خانواده خود تماس کوتاهی داشته و پس از انتقال گروهی از زندانیان اوین به زندان تهران بزرگ، به مکان نامعلومی منتقل شده بود. این مسئلە بە نگرانیهای بسیاری در مورد وضعیت سلامتی او دامن زده بود.
به گفته عفو بینالملل، وضعیت جسمی جلالی وخیم است و او در ماه مه ۲۰۲۵ دچار سکته قلبی شده اما همچنان از درمان مناسب محروم مانده است.
احمدرضا جلالی، آوریل ۲۰۱۶ هنگام سفر به ایران برای شرکت در چند کارگاه علمی بازداشت شد. او بعدها به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_اعدام #گروگانگیری #احمدرضا_جلالی
@Tavaana_TavaanaTech
💔32🕊5❤3
سمیه رشیدی زندانی سیاسی به دلیل تاخیر در رسیدگی پزشکی جان باخت.
از زندانیان سیاسی بگوییم پیش از آنکه دیر شود
این زندانی ۴۲ ساله که از اردیبهشتماه امسال، ۱۴۰۴، به دلیل شعارنویسی بازداشت شد و با اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه شده بود، پس از ماهها محرومیت از درمان مناسب در زندان قرچک ورامین، به کما رفت و زندگیاش را از دست داد.
قوه قضاییه و منابع جمهوری اسلامی، در انتشار اخبار سمیه رشیدی تلاش کردند با انتساب اتهامات واهی به او و نیز بیماری زمینهای داشتن او، بر اهمال کاری حکومت و تسهیل قتل این زندانی سیاسی، سرپوش بگذارند.
طرح از بهنام محمدی
منتشرشده در دادبان
این نخستین بار نیست که چنین فاجعهای رخ میدهد. پیشتر زندانیانی چون جواد روحی، بکتاش آبتین، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی، شاهرخ زمانی، بهنام محجوبی و شمار زیادی دیگر، قربانی همین روند ظالمانه و سیستماتیک شدهاند و به دلیل محرومیت از درمان، جان خود را از دست دادهاند.
#سمیه_رشیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از زندانیان سیاسی بگوییم پیش از آنکه دیر شود
این زندانی ۴۲ ساله که از اردیبهشتماه امسال، ۱۴۰۴، به دلیل شعارنویسی بازداشت شد و با اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه شده بود، پس از ماهها محرومیت از درمان مناسب در زندان قرچک ورامین، به کما رفت و زندگیاش را از دست داد.
قوه قضاییه و منابع جمهوری اسلامی، در انتشار اخبار سمیه رشیدی تلاش کردند با انتساب اتهامات واهی به او و نیز بیماری زمینهای داشتن او، بر اهمال کاری حکومت و تسهیل قتل این زندانی سیاسی، سرپوش بگذارند.
طرح از بهنام محمدی
منتشرشده در دادبان
این نخستین بار نیست که چنین فاجعهای رخ میدهد. پیشتر زندانیانی چون جواد روحی، بکتاش آبتین، وحید صیادینصیری، عادل کیانپور، هدی صابر، اکبر محمدی، شاهرخ زمانی، بهنام محجوبی و شمار زیادی دیگر، قربانی همین روند ظالمانه و سیستماتیک شدهاند و به دلیل محرومیت از درمان، جان خود را از دست دادهاند.
#سمیه_رشیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔52❤2
فراموششدن، بدترین کابوس یک زندانی سیاسی است
در سالهای اخیر تلاش بسیاری از حکومتها برای حفظ و بالابردن سطح و توان دخالت در زندگی و حقوق شهروندان افزایش یافته است نتیجه این امر کاهش قدرت مدنی شهروندان، افزایش اعتراضات و بیشترشدن تعداد زندانیان سیاسی است. ارزشهای حقوق بشر و آزادیهای بنیادین که زمانی تصور میرفت به عنوان راهی برای همزیستی مسالمتآمیز در حال گسترش هستند حالا در حال پایمالشدن به روشهایی پیچیدهتر و پنهانتر از گذشته است.
البته این معادله دو طرف دارد. از سوی دیگر به نظر میرسد که در نقاط مختلف جهان آگاهی مردم از حقوق خود افزایش یافته است و مطالبات عمومی برای به رسمیت شناختهشدن به عنوان شهروندان دارای کرامت و همچنین تقاضا برای داشتن یک حکومت پاسخگو در حال قویترشدن است. با این همه تعداد زندانیان سیاسی در سراسر جهان نگرانکننده است.
خانه آزادی میگوید که بر اساس برآوردهای وزارت امور خارجه آمریکا، بیش از یک میلیون زندانی سیاسی در سراسر جهان وجود دارد.
ادامه در:
tavaana.org/forgotten-political-prisoners
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زندانیان_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
در سالهای اخیر تلاش بسیاری از حکومتها برای حفظ و بالابردن سطح و توان دخالت در زندگی و حقوق شهروندان افزایش یافته است نتیجه این امر کاهش قدرت مدنی شهروندان، افزایش اعتراضات و بیشترشدن تعداد زندانیان سیاسی است. ارزشهای حقوق بشر و آزادیهای بنیادین که زمانی تصور میرفت به عنوان راهی برای همزیستی مسالمتآمیز در حال گسترش هستند حالا در حال پایمالشدن به روشهایی پیچیدهتر و پنهانتر از گذشته است.
البته این معادله دو طرف دارد. از سوی دیگر به نظر میرسد که در نقاط مختلف جهان آگاهی مردم از حقوق خود افزایش یافته است و مطالبات عمومی برای به رسمیت شناختهشدن به عنوان شهروندان دارای کرامت و همچنین تقاضا برای داشتن یک حکومت پاسخگو در حال قویترشدن است. با این همه تعداد زندانیان سیاسی در سراسر جهان نگرانکننده است.
خانه آزادی میگوید که بر اساس برآوردهای وزارت امور خارجه آمریکا، بیش از یک میلیون زندانی سیاسی در سراسر جهان وجود دارد.
ادامه در:
tavaana.org/forgotten-political-prisoners
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زندانیان_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
💔31❤4
Forwarded from گفتوشنود
«ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است.»
چرا فرقهها روی کودکان تمرکز دارند؟
«ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است.» این جمله از خمینی، بنیانگذار ایدئولوژی ولایت مطلقه فقیه است. نظام فکری و ارزشی که او رهبری میکرد نه فقط بر نوجوانان و جوانان، بلکه حتی بر کودکان خردسال تمرکز ویژه داشت. برنامهای که البته همواره برای عموم مردم مبهم و آشفته باقی گذاشته شد، تا در هر لحظه بتوان آن را به نفع نظام از نو «تفسیر» کرد.
چرا فرقهها روی کودکان تمرکز دارند؟
یک. کودکان در برابر ایدهها مقاومتی ندارند. هرچه معلم یا والدین بگویند، برایشان حکم واقعیت مطلق دارد. نتیجه، ایمان زودرس و متعصبانهای است که فرقهها بهدنبالش هستند. سالها طول میکشد تا یک کودک بفهمد آنچه به او القا شده، تنها روایت ممکن از جهان نیست.
دو. وقتی ایمان یکجانبه از کودکی در روان فرد بنشیند، تبدیل به بخشی از شخصیت او میشود. در این حالت، مواجهه با روایت متفاوت، دیگر صرفاً روبهرو شدن با یک ایده تازه نیست؛ حملهای به خود فرد تلقی میشود. این روند آستانه تحمل و دیگرپذیری را پایین میآورد و راه را برای استبداد و تمامیتخواهی فرهنگی و سیاسی هموار میسازد.
سه. عقیدهای که در کودکی کاشته شود، به احساسات گره میخورد و پیوند آن با استدلال کمرنگ میشود. این درهمتنیدگی با عاطفه، وفاداری شدیدی میآفریند؛ درست همان چیزی که ایدئولوژیها میخواهند.
برای همین است که نظامهای فرقهای همه ابزارها را برای کنترل نسلهای جدید بهکار میگیرند: از کتابهای درسی و مراسم صبحگاهی گرفته تا سرودها، بازیها و حتی کارتونها. نگرانی اصلی آنان این است که کنترل ذهن و احساس کودکان از دستشان خارج شود.
اینجاست که نقش پدر و مادر تعیینکننده میشود: یا فرزندانی تربیت میکنند که آزادانه بیندیشند و با دیگران همزیستی کنند، یا آنان را به دست ماشین ایدئولوژی میسپارند تا ذهن و روانشان را به اسارت بگیرد.
#حکومت_ایدئولوژیک #فرقه_گری #آموزش_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است.»
چرا فرقهها روی کودکان تمرکز دارند؟
«ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است.» این جمله از خمینی، بنیانگذار ایدئولوژی ولایت مطلقه فقیه است. نظام فکری و ارزشی که او رهبری میکرد نه فقط بر نوجوانان و جوانان، بلکه حتی بر کودکان خردسال تمرکز ویژه داشت. برنامهای که البته همواره برای عموم مردم مبهم و آشفته باقی گذاشته شد، تا در هر لحظه بتوان آن را به نفع نظام از نو «تفسیر» کرد.
چرا فرقهها روی کودکان تمرکز دارند؟
یک. کودکان در برابر ایدهها مقاومتی ندارند. هرچه معلم یا والدین بگویند، برایشان حکم واقعیت مطلق دارد. نتیجه، ایمان زودرس و متعصبانهای است که فرقهها بهدنبالش هستند. سالها طول میکشد تا یک کودک بفهمد آنچه به او القا شده، تنها روایت ممکن از جهان نیست.
دو. وقتی ایمان یکجانبه از کودکی در روان فرد بنشیند، تبدیل به بخشی از شخصیت او میشود. در این حالت، مواجهه با روایت متفاوت، دیگر صرفاً روبهرو شدن با یک ایده تازه نیست؛ حملهای به خود فرد تلقی میشود. این روند آستانه تحمل و دیگرپذیری را پایین میآورد و راه را برای استبداد و تمامیتخواهی فرهنگی و سیاسی هموار میسازد.
سه. عقیدهای که در کودکی کاشته شود، به احساسات گره میخورد و پیوند آن با استدلال کمرنگ میشود. این درهمتنیدگی با عاطفه، وفاداری شدیدی میآفریند؛ درست همان چیزی که ایدئولوژیها میخواهند.
برای همین است که نظامهای فرقهای همه ابزارها را برای کنترل نسلهای جدید بهکار میگیرند: از کتابهای درسی و مراسم صبحگاهی گرفته تا سرودها، بازیها و حتی کارتونها. نگرانی اصلی آنان این است که کنترل ذهن و احساس کودکان از دستشان خارج شود.
اینجاست که نقش پدر و مادر تعیینکننده میشود: یا فرزندانی تربیت میکنند که آزادانه بیندیشند و با دیگران همزیستی کنند، یا آنان را به دست ماشین ایدئولوژی میسپارند تا ذهن و روانشان را به اسارت بگیرد.
#حکومت_ایدئولوژیک #فرقه_گری #آموزش_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤13👍8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز خبر مرگ یا بهتر است بگوییم قتل حکومتی سمیه رشیدی، زندانی سیاسی، منتشر شد.
دختر کارگری که به خاطر شعارنویسی بازداشت شده بود، حکومت تلاش کرد او را به یکی از گروههای سیاسی مخالف رژیم مناسب کند. ولی سمیه عضو یا هوادار هیچ گروهی نبود، بلکه یکی از مردم جانبه لب رسیده بود.
در مرگ سمیه رشیدی، قطعا مقصر اصلی جمهوری اسلامی است.
متن زیر از پیام تلفنی یکی از زندانیان قرچک پیاده شده است:
«دقیقا روزی که سمیه حالش بد شد من خودم رفتم بالا سرش و بچهها اومدن پیشمون.
دو روز قبلش حالش بد بود، رنگش کاملا زرد بود و بردنش بهداری.
بالا میآورد، بردنش بهداری، بعد ۱۰ دقیقه شایدم کمتر برش گردوندن.
ما هی آب بهش میدادیم که بتونه قرص با قرصهایی که بهش داده بودن رو فورت بده، چون صرع داشت، دارو داشت، یهویی دوزای قرصها رو برده بودند بالا و انگار بابت اون حالش بد شده بود و من خودم رفتم بالاسرش.
اون شیفت، شیفت یکی از پرسنلیه که (حالا اسمشو نمیارم و لازم باشه میگم) خیلی گیجه و به زور از روی صندلی بلند میشه، و رفتم بهش گفتم که این دختر رو ببرید بیمارستان، بچهها هن دارن آب بهش میدن که یکم حالش بهتر بشه، اما لازمه سرم بزنید که حالش بهتر بشه.
بردنش باز، نمیدونم بعد نیمساعت برش گردوندن.
روز بعدش دچار صرع شد رو تختش، همون تختهایی که مثل قبره و آدم نمیتونه توش بشینه حتی، دندوناش قفل شده بود و کلید شده بود، کف از دهنش میومد بیرون.
بچهها اومدن دنبال من، بعد یکی دیگه از بچهها که خودش آسم داره بالا سرش بود.
من یه صندلی گذاشتم زیر پام و هر کاری کردم نتونستم دندوناشو باز کنم، چون میخواستم که خودکار یا چیزی بزنم لای دهنش که زبونش نچرخه و بهش خفگی نده.
هر کاری کردم متاسفانه نتونستم، درنهایت با کمک یکی دوتا از بچهها آوردیمش پایین و باز رفتم گفتم یه پرستار بیارید بالاسر این بچه، خیلی حالش بد شده، دچار صرعه و تشنج کرده.
گفتند خب بهش بگید بیاد پایین!
دقیقاً با این لحن که بگید بیاد پایین که ببریمش بهداری.
گفتم مگه نمیبینید یا نمیفهمید که دچار صرع شده؟؟
دندوناش کلید شده، نمیتونه بیاد پایین، بیهوش شده.
دیدیم که خودشون نمیان و کسی نیست، ما خودمون به همراه یکی از بچهها تونستیم از تخت بیاریمش پایین و گذاشتیمش روی پتو ولی اینقدر کف بالا آورده بود روی لباسش که من خودم، لباسشو عوض کردم.
بعد با همون پتو ما خودمون بردیمش و حتی هیچی نیاوردن، نه برانکار نه چیزی، نهایتاً یه ویلچر آوردن.
بعد با اون حالت بیهوش و دندونای کلید شده ما گذاشتیمش رو ویلچر با همون پتو و اینطوری از بند رفت بیرون و دیگه یکی از بچهها که همراهش رفته بود اومد گفت که اونا میگن این داره الکی این کارهارو میکنه، من خودم بالاسرش بودم و از اول دیدم چی شد، یعنی با این همه قدرتی که دارم نتونستم دندوناش رو باز کنم!
چه جوری آدم میتونه تمارض بکنه و کل این روزا همش اینو گفتن حتی وقتی که بچهها از خانواده میپرسیدن.
خود پاسیار گفت که حالش خوبه انشالله برمیگرده پیش شما.
نمیدونم انگار خود دکترها عامدانه هوشیاریش را آوردند پایین.
امروز که ما شنیدیم که سمیه فوت کرده و گویا تو خبرش هم نوشتن که سمیه معتاده
کسی که معتاد باشه تو این بند، حالا خوشبختانه یا بدبختانه، چپ و راست بهشون متادون میدن.
این دختر هیچ اعتیادی به مواد مخدر نداشت و بخاطر ماستمالی کردن کثافتکاریشون دارن بهش این اتیکتهارو میزنن.
وثیقه شده بود.
هفته قبل رفت دادسرا و برگشت و بعدِ اون واقعا حالش بدتر شد.
حالا نمیدونیم چی بهش گفته بودن و اینکه الانم که ما همه معترضیم و بچهها همه وایسادن اما کسی جوابگو نیست.
معلوم نیست این داستان تا کی ادامه داشته باشه.
نه خودکشی کرده نه معتاد بوده و این یعنی قتل و….»
سمیه عضو هیچ گروه یا جناح سیاسیای نبود ولی متاسفانه انتساب ناروای او به یک گروه سیاسی و سوءاستفاده گروهی از این موضوع، مسبب بالا رفتن میزان وثیقه و عدم آزادی او شده بود و افرادی که در این زمینه نقش ایفا کردند، باید پاسخگوی از دست رفتن جان سمیه رشیدی باشند.
#سمیه_رشیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دختر کارگری که به خاطر شعارنویسی بازداشت شده بود، حکومت تلاش کرد او را به یکی از گروههای سیاسی مخالف رژیم مناسب کند. ولی سمیه عضو یا هوادار هیچ گروهی نبود، بلکه یکی از مردم جانبه لب رسیده بود.
در مرگ سمیه رشیدی، قطعا مقصر اصلی جمهوری اسلامی است.
متن زیر از پیام تلفنی یکی از زندانیان قرچک پیاده شده است:
«دقیقا روزی که سمیه حالش بد شد من خودم رفتم بالا سرش و بچهها اومدن پیشمون.
دو روز قبلش حالش بد بود، رنگش کاملا زرد بود و بردنش بهداری.
بالا میآورد، بردنش بهداری، بعد ۱۰ دقیقه شایدم کمتر برش گردوندن.
ما هی آب بهش میدادیم که بتونه قرص با قرصهایی که بهش داده بودن رو فورت بده، چون صرع داشت، دارو داشت، یهویی دوزای قرصها رو برده بودند بالا و انگار بابت اون حالش بد شده بود و من خودم رفتم بالاسرش.
اون شیفت، شیفت یکی از پرسنلیه که (حالا اسمشو نمیارم و لازم باشه میگم) خیلی گیجه و به زور از روی صندلی بلند میشه، و رفتم بهش گفتم که این دختر رو ببرید بیمارستان، بچهها هن دارن آب بهش میدن که یکم حالش بهتر بشه، اما لازمه سرم بزنید که حالش بهتر بشه.
بردنش باز، نمیدونم بعد نیمساعت برش گردوندن.
روز بعدش دچار صرع شد رو تختش، همون تختهایی که مثل قبره و آدم نمیتونه توش بشینه حتی، دندوناش قفل شده بود و کلید شده بود، کف از دهنش میومد بیرون.
بچهها اومدن دنبال من، بعد یکی دیگه از بچهها که خودش آسم داره بالا سرش بود.
من یه صندلی گذاشتم زیر پام و هر کاری کردم نتونستم دندوناشو باز کنم، چون میخواستم که خودکار یا چیزی بزنم لای دهنش که زبونش نچرخه و بهش خفگی نده.
هر کاری کردم متاسفانه نتونستم، درنهایت با کمک یکی دوتا از بچهها آوردیمش پایین و باز رفتم گفتم یه پرستار بیارید بالاسر این بچه، خیلی حالش بد شده، دچار صرعه و تشنج کرده.
گفتند خب بهش بگید بیاد پایین!
دقیقاً با این لحن که بگید بیاد پایین که ببریمش بهداری.
گفتم مگه نمیبینید یا نمیفهمید که دچار صرع شده؟؟
دندوناش کلید شده، نمیتونه بیاد پایین، بیهوش شده.
دیدیم که خودشون نمیان و کسی نیست، ما خودمون به همراه یکی از بچهها تونستیم از تخت بیاریمش پایین و گذاشتیمش روی پتو ولی اینقدر کف بالا آورده بود روی لباسش که من خودم، لباسشو عوض کردم.
بعد با همون پتو ما خودمون بردیمش و حتی هیچی نیاوردن، نه برانکار نه چیزی، نهایتاً یه ویلچر آوردن.
بعد با اون حالت بیهوش و دندونای کلید شده ما گذاشتیمش رو ویلچر با همون پتو و اینطوری از بند رفت بیرون و دیگه یکی از بچهها که همراهش رفته بود اومد گفت که اونا میگن این داره الکی این کارهارو میکنه، من خودم بالاسرش بودم و از اول دیدم چی شد، یعنی با این همه قدرتی که دارم نتونستم دندوناش رو باز کنم!
چه جوری آدم میتونه تمارض بکنه و کل این روزا همش اینو گفتن حتی وقتی که بچهها از خانواده میپرسیدن.
خود پاسیار گفت که حالش خوبه انشالله برمیگرده پیش شما.
نمیدونم انگار خود دکترها عامدانه هوشیاریش را آوردند پایین.
امروز که ما شنیدیم که سمیه فوت کرده و گویا تو خبرش هم نوشتن که سمیه معتاده
کسی که معتاد باشه تو این بند، حالا خوشبختانه یا بدبختانه، چپ و راست بهشون متادون میدن.
این دختر هیچ اعتیادی به مواد مخدر نداشت و بخاطر ماستمالی کردن کثافتکاریشون دارن بهش این اتیکتهارو میزنن.
وثیقه شده بود.
هفته قبل رفت دادسرا و برگشت و بعدِ اون واقعا حالش بدتر شد.
حالا نمیدونیم چی بهش گفته بودن و اینکه الانم که ما همه معترضیم و بچهها همه وایسادن اما کسی جوابگو نیست.
معلوم نیست این داستان تا کی ادامه داشته باشه.
نه خودکشی کرده نه معتاد بوده و این یعنی قتل و….»
سمیه عضو هیچ گروه یا جناح سیاسیای نبود ولی متاسفانه انتساب ناروای او به یک گروه سیاسی و سوءاستفاده گروهی از این موضوع، مسبب بالا رفتن میزان وثیقه و عدم آزادی او شده بود و افرادی که در این زمینه نقش ایفا کردند، باید پاسخگوی از دست رفتن جان سمیه رشیدی باشند.
#سمیه_رشیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔51❤1🕊1