مادری که ۲۵ سال به دنبال فرزندش میگردد
مادر سعید زینالی به دلیل دادخواهی بازداشت و زندانی شد، خواهر سعید زینالی را هم زندانی کردهاند، پدر سعید زینالی را هم از کار اخراج کردند و در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، به جرم! دادخواهی۔
از یاد نبریم
مادر سعید زینالی، ۱۸ تیر، ۲۵ سال بعد
طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در ایرانوایر
#کوی_دانشگاه #۱۸_تیر #سعید_زینالی
#یاری_مدنی_توانا
#کارتون_بازنشر
@Farsi_Iranwire
@mananey
@Tavaana_TavaanaTech
مادر سعید زینالی به دلیل دادخواهی بازداشت و زندانی شد، خواهر سعید زینالی را هم زندانی کردهاند، پدر سعید زینالی را هم از کار اخراج کردند و در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، به جرم! دادخواهی۔
از یاد نبریم
مادر سعید زینالی، ۱۸ تیر، ۲۵ سال بعد
طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در ایرانوایر
#کوی_دانشگاه #۱۸_تیر #سعید_زینالی
#یاری_مدنی_توانا
#کارتون_بازنشر
@Farsi_Iranwire
@mananey
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد قتل زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانیکانادایی
دوم تیرماه ۱۳۸۲، زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی ایرانیتبار هنگام گرفتن عکس از تجمع خانوادههای تعدادی از زندانیان سیاسی که مقابل زندان اوین گرد آمده بودند بازداشت شد.
دوربین او به بهانه عکاسی از منطقه «عکاسی ممنوع» توقیف شد و خودش هم کمتر از یک ساعت بعد، با حکم دادستان تهران به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شد.
چهاردهم تیرماه زهرا کاظمی به علت عوارض ناشی از ضربه مغزی به بیمارستان «بقیهالله اعظم» منتقل شد. چند ساعت بیشتر طول نکشید که زهرا کاظمی به کما رفت.
در نهایت امر این پرونده تنها یک متهم پیدا کرد و آن بازجوی وزارت اطلاعات به نام «محمدرضا اقدم احمدی» بود که اتهام قتل او در نهایت شبه عمد اعلام شد و در نهایت تبرئه شد.
شیرین عبادی یکی از وکلای پرونده در مورد مرگ زهرا کاظمی چنین میگوید: «وقتی زهرا کاظمی را کالبدشکافی کردند، در سرش دو شکاف ایجاد شده بود. ما از پزشک قانونی خواستیم که توضیح دهد که آیا این دو شکاف میتواند در اثر یک ضربه باشد یا دو ضربه و در دو زمان متفاوت؛ به این سئوال جواب داده نشد.
ما حدود ۱۵ شاهد به دادگاه معرفی کردیم که اگر از آنها استماع شهادت میشد، حقیقت معلوم میشد ولیکن شهود ما را استماع نکردند. در همان زمان از سوی مجلس ششم هیأتی تعیین شد که به این پرونده رسیدگی شود و گزارش مفصلی دال بر جلوگیری از تحقیقات و دخالتهای غیرقانونی سعید مرتضوی در این پرونده داده شد که به گزارشات مجلس هم توجهی نکردند».
سعید مرتضوی در آن زمان کسی نبود که بشود پایش را به پرونده باز کرد و بابت قتل محاکمهاش کرد. او قاضیای پر نفوذ و نظرکردهی ارباب قدرت بود.
در مورد قتل زهرا کاظمی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Zahra_Kazemi
#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دوم تیرماه ۱۳۸۲، زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی ایرانیتبار هنگام گرفتن عکس از تجمع خانوادههای تعدادی از زندانیان سیاسی که مقابل زندان اوین گرد آمده بودند بازداشت شد.
دوربین او به بهانه عکاسی از منطقه «عکاسی ممنوع» توقیف شد و خودش هم کمتر از یک ساعت بعد، با حکم دادستان تهران به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شد.
چهاردهم تیرماه زهرا کاظمی به علت عوارض ناشی از ضربه مغزی به بیمارستان «بقیهالله اعظم» منتقل شد. چند ساعت بیشتر طول نکشید که زهرا کاظمی به کما رفت.
در نهایت امر این پرونده تنها یک متهم پیدا کرد و آن بازجوی وزارت اطلاعات به نام «محمدرضا اقدم احمدی» بود که اتهام قتل او در نهایت شبه عمد اعلام شد و در نهایت تبرئه شد.
شیرین عبادی یکی از وکلای پرونده در مورد مرگ زهرا کاظمی چنین میگوید: «وقتی زهرا کاظمی را کالبدشکافی کردند، در سرش دو شکاف ایجاد شده بود. ما از پزشک قانونی خواستیم که توضیح دهد که آیا این دو شکاف میتواند در اثر یک ضربه باشد یا دو ضربه و در دو زمان متفاوت؛ به این سئوال جواب داده نشد.
ما حدود ۱۵ شاهد به دادگاه معرفی کردیم که اگر از آنها استماع شهادت میشد، حقیقت معلوم میشد ولیکن شهود ما را استماع نکردند. در همان زمان از سوی مجلس ششم هیأتی تعیین شد که به این پرونده رسیدگی شود و گزارش مفصلی دال بر جلوگیری از تحقیقات و دخالتهای غیرقانونی سعید مرتضوی در این پرونده داده شد که به گزارشات مجلس هم توجهی نکردند».
سعید مرتضوی در آن زمان کسی نبود که بشود پایش را به پرونده باز کرد و بابت قتل محاکمهاش کرد. او قاضیای پر نفوذ و نظرکردهی ارباب قدرت بود.
در مورد قتل زهرا کاظمی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Zahra_Kazemi
#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای جاویدنام #سعید_یعقوبی یکی از سربداران #خانه_اصفهان که در آن سعید از شکنجه، تهدید و پروندهسازی بازجویان علیه خودش صحبت میکند.
سعید میگوید:
«کتفمو شکستن، کتفمو از جا درآوردن...اینا اومدن همون روز اول یه کلت دادن دست من، گفتن این کلتو بگیر دستت. گرفتم دستم، بعد با دستمال کاغذی گرفتن انداختن تو پلاستیک. گفتن این اثر انگشت تو روی کلته یعنی این کلت مال توئه...»
در نهایت جمهوری اسلامی سعید را به همراه #صالح_میرهاشمی و #مجید_کاظمی بدون هیچ مدرکی و تنها بر اساس اعترافات اجباری تحت شکنجه به دار کشید.
یادش گرامی باد
- تا جمهوری اسلامی باقیست روند شکنجه، حبس، اعدام و کشتار مخالفان ادامه دارد. در تمام این ۴۶ سال این یک رویه سیستماتیک بوده است.
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید میگوید:
«کتفمو شکستن، کتفمو از جا درآوردن...اینا اومدن همون روز اول یه کلت دادن دست من، گفتن این کلتو بگیر دستت. گرفتم دستم، بعد با دستمال کاغذی گرفتن انداختن تو پلاستیک. گفتن این اثر انگشت تو روی کلته یعنی این کلت مال توئه...»
در نهایت جمهوری اسلامی سعید را به همراه #صالح_میرهاشمی و #مجید_کاظمی بدون هیچ مدرکی و تنها بر اساس اعترافات اجباری تحت شکنجه به دار کشید.
یادش گرامی باد
- تا جمهوری اسلامی باقیست روند شکنجه، حبس، اعدام و کشتار مخالفان ادامه دارد. در تمام این ۴۶ سال این یک رویه سیستماتیک بوده است.
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برنامه یادبود کوی دانشگاه سال ۱۳۷۸ و جنایت بازداشتگاه کهریزک سال۱۳۸۸
امروز مراسمی در سالگرد فاجعه کهریزک در سال ۱۳۸۸ و جنایت حمله به کوی دانشگاه درسال ۱۳۷۸، در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد.
در این مراسم مهرداد لهراسبی زندانی سیاسی کوی دانشگاه،
مسعود علیزاده زندانی سیاسی کهریزک، الناز زینلی خواهر سعید زینلی از ناپدیدشدگان کوی دانشگاه سال۱۳۷۸، مادر جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی و پارسا قبادی آسیب دیده چشمی انقلاب مهسا حضور داشتند
این برنامه با همکاری انجمن اتحاد ایرانیان هامبورگ و انجمن می گو هامبورگ برگزار شد.
#کوی_دانشگاه #جنایت_کهریزک #انقلاب_۱۴۰۱ #سعید_زینالی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز مراسمی در سالگرد فاجعه کهریزک در سال ۱۳۸۸ و جنایت حمله به کوی دانشگاه درسال ۱۳۷۸، در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد.
در این مراسم مهرداد لهراسبی زندانی سیاسی کوی دانشگاه،
مسعود علیزاده زندانی سیاسی کهریزک، الناز زینلی خواهر سعید زینلی از ناپدیدشدگان کوی دانشگاه سال۱۳۷۸، مادر جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی و پارسا قبادی آسیب دیده چشمی انقلاب مهسا حضور داشتند
این برنامه با همکاری انجمن اتحاد ایرانیان هامبورگ و انجمن می گو هامبورگ برگزار شد.
#کوی_دانشگاه #جنایت_کهریزک #انقلاب_۱۴۰۱ #سعید_زینالی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی خواهر سعید زینالی، ۲۵ سال پس از ناپدیدسازی قهری برادرش
هامبورگ، ۱۴ جولای ۲۰۲۴
مادری که بیست و پنج سال به دنبال فرزندش میگردد
بیست و پنج سال گذشت، چه بلایی سر #سعید #زینالی آمده؟ سعید زینالی کجاست ؟؟
سعید زینالی دانشجویی بود که که ۲۵ سال است خبری از او نیست... سعید زینالی دانشجویی ۲۳ سالهای بود چند روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ در منزل خود بازداشت شد اما به جز یک تماس تلفنی هیچ خبری از او در دست نیست.اکرم نقابی، مادر سعید زینالی بیست سال است که برای گرفتن نشانهای از فرزندش به بسیاری از مراکز قضایی، دولتی و نیز مجلس شورای اسلامی رفته و یا نامه نوشته است اما به او گفته اند پیگیر فرزندت نباش شما، دنبال چهار تا استخوان میگردی.
مادر سعید زینالی خودش هم بازداشت و زندانی شد، دخترش را زندانی کردند، همسرش را از کار اخراج و سپس در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، همه و همه تا از سرنوشت فرزندش سؤالی نکند.
بیست و پنج سال است سعید زینالی را دستگیر و زندانی کردند ولی بی شک یاد و خاطرهاش همیشه در روح و قلب این مادر است اما چه فایده که یاد سعید با افسوس نبودنش گره خورده است...
صدای مظلومیت خانواده سعید زینالی و دیگر خانوادههای دادخواه وطن باشیم.
#زن_زندگی_آزادی
#مهساامینی
#سعید_زینالی_کجاست
#سعید_زینالی_را_فراموش_نمیکنیم
#۱۸تیر۷۸
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavsana_TavaanaTech
هامبورگ، ۱۴ جولای ۲۰۲۴
مادری که بیست و پنج سال به دنبال فرزندش میگردد
بیست و پنج سال گذشت، چه بلایی سر #سعید #زینالی آمده؟ سعید زینالی کجاست ؟؟
سعید زینالی دانشجویی بود که که ۲۵ سال است خبری از او نیست... سعید زینالی دانشجویی ۲۳ سالهای بود چند روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ در منزل خود بازداشت شد اما به جز یک تماس تلفنی هیچ خبری از او در دست نیست.اکرم نقابی، مادر سعید زینالی بیست سال است که برای گرفتن نشانهای از فرزندش به بسیاری از مراکز قضایی، دولتی و نیز مجلس شورای اسلامی رفته و یا نامه نوشته است اما به او گفته اند پیگیر فرزندت نباش شما، دنبال چهار تا استخوان میگردی.
مادر سعید زینالی خودش هم بازداشت و زندانی شد، دخترش را زندانی کردند، همسرش را از کار اخراج و سپس در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، همه و همه تا از سرنوشت فرزندش سؤالی نکند.
بیست و پنج سال است سعید زینالی را دستگیر و زندانی کردند ولی بی شک یاد و خاطرهاش همیشه در روح و قلب این مادر است اما چه فایده که یاد سعید با افسوس نبودنش گره خورده است...
صدای مظلومیت خانواده سعید زینالی و دیگر خانوادههای دادخواه وطن باشیم.
#زن_زندگی_آزادی
#مهساامینی
#سعید_زینالی_کجاست
#سعید_زینالی_را_فراموش_نمیکنیم
#۱۸تیر۷۸
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavsana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوگواری بر سر مزار شهید راه آزادی سعید محمدی در روز عاشورا.
سعید محمدی، جوان کشتیگیر اهل اسلام آباد غرب در استان کرمانشاه بود که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ به ضرب گلولهی نیروهای سرکوبگر حکومت کشتهشد.
خانوادهها و بستگان جانباختگان خیزشهای مردمی در سالهای اخیر، عاملی مهم برای انسجام مردم در مقابل حکومت سرکوبگر بودهاند و نقشی مهمی در جداشدن صف مردم از جمهوری اسلامی و وابستگان آن بازی کردهاند.
#سعید_محمدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید محمدی، جوان کشتیگیر اهل اسلام آباد غرب در استان کرمانشاه بود که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ به ضرب گلولهی نیروهای سرکوبگر حکومت کشتهشد.
خانوادهها و بستگان جانباختگان خیزشهای مردمی در سالهای اخیر، عاملی مهم برای انسجام مردم در مقابل حکومت سرکوبگر بودهاند و نقشی مهمی در جداشدن صف مردم از جمهوری اسلامی و وابستگان آن بازی کردهاند.
#سعید_محمدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته زادروز جاویدنام عادل کیانپور بود. خانواده و بستگانش با حضور مادر سعید زینالی - جوانی که از تیر ماه ۱۳۷۸ توسط حکومت ناپدیدسازی قهری شده - زادروزش را جشن گرفتند و یادش را گرامی داشتند.
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #سعید_زینالی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عادل کیانپور زندانی سیاسیای بود که از چهارم دیماه سال ۱۴۰۰ در اعتراض به محرومیت از حق دادرسی عادلانه و بدون رسيدگى پزشكى اعتصاب غذای خود را آغاز کرده بود و در پی وخامت حال بعدازظهر روز شنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۰ در زندان شیبان اهواز جان باخت.
این زندانی سیاسی پیشتر طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب اهواز، به اتهامهای «تبلیغ علیه نظام»، «تبلیغ به سود گروههای مخالف» و «تشویش اذهان عمومی به قصد برهم زدن امنیت ملی» به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
عادل آن سال مهر ماه دچار بیماری کرونا شده بود ولی به او مرخصی نداده بودند.
مادر آقای کیانپور پس از زندانیشدن فرزندش دچار سکته شده و در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرد.
عادل که مدتی به یک گروه در کردستان عراق پیوسته بود، وقتی فکر کرد فریب خورده، به ایران بازگشته بود و خود را تسلیم کرده و تبرئه شده بود، اما مجددا بازداشت شد و در ممنوعیت ملاقات ماهها تخت شکنجه قرار گرفته بود. او به سه سال حبس محکوم شد. همسرش از او در این مدت جدا شد
چند بار اعتصاب غذا کرد که اعتنایی نکردند و وعده وعید دادند. با توجه به شرایطی که برایش پیش امده بود در یک فایل صوتی خطاب به «محسنی اژهای»گفت: «مگه نگفتین هر کس خارج کشور هست ما کمک میکنیم به زندگی برگرده؟ منظورتون از زندگی، زندگی تو زندان بود؟ اینجور رفتارها رو نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم.»
بعد از گذشت ۵ ماه، ۲ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین کردند که موقتا از زندان آزاد شود، اما ماموران نگذاشتند که مادرش وثیقه بگذارد. متعاقباً در زندان به کرونا مبتلا شد. ...چهارم دی ماه اعتصاب غذا کرد و یازدهم درگذشت.
#علیه_فراموشی #یادمون_نمیره #عادل_کیانپور #سعید_زینالی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✅ در نامهای سرگشاده:
اعتراض سه زندانی سیاسی نسبت به "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضائی
با درود به مردم شریف و آزاده
دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بودهایم، در روندی غیرقانونی و با "امنیتیسازی پروسه درمان زندانیان" که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و دهها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیاتشان مواجه هستند.
آقای افشین بایمانی همبندی ما بیستوپنجمین سال حبسش را پشت سر میگذارد؛ و بر اثر تحمل "ربع قرن" حبس ظالمانه دچار نارسائی قلبی شده و در چند ماه اخیر دستکم از سوی چندین پزشک در داخل زندان (دکتر حاجیبابایی در ۱۴۰۲/۱۰/۲۲؛ دکتر امجدی در ۱۴۰۲/۱۱/۹ و ۱۴۰۳/۵/۸ و دکتر رجبی در ۱۴۰۳/۶/۷) معاینه، و هر بار بر درمان فوری و انجام عمل قلب در بیرون از زندان تاکید شده است؛ پزشکی قانونی نیز در پائیز سال گذشته ضمن تایید نارسایی قلبی آقای بایمانی، ایشان را به دکتر بهار مرادی متخصص قلب و عروق معرفی کرده و خانم دکتر مرادی بر فوریت انجام عمل و بستری شدن و دور بودن بیمار از شرایط استرسزا (زندان) تاکید کرده بودند.(اسناد دستورات پزشکی مذکور موجود است. )
در چنین شرایطی دادستان تهران و معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای نیری به دلایل نامعلوم با اعزام فوری آقای بایمانی به مرخصی درمانی و انجام عمل قلب و طی مراحل درمانی دیگر در بیرون از زندان تحت نظر خانواده، از اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی خودداری میکنند.
درباره آخرین وضعیت آقای افشین بایمانی باید یادآور شویم، ما به عنوان همبندی،از ایشان خواستیم به دلیل مشکلات قلبی در سیویکمین هفته کارزار اعتصاب غذای "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه مورخ شش شهریور ۱۴۰۳ شرکت نکنند، اما ایشان به اصرار خود به این کارزار اعتصابی متعهد بوده و روز سهشنبه را همراه با ما در اعتصاب غذا به سر بردند؛ کمتر از نیمروزی پس از آن در روز چهارشنبه دچار حمله قلبی مجدد شده و با علائم سکته قلبی به مرکز درمانی بیرون زندان فرستاده شده و یک روز بعد بازگردانده شدند.
در مورد دیگر همبندی ما آقای سامان یاسین هنرمند زندانی نیز باید شهادت دهیم، با وجود دو بار بستری شدن ایشان در بیمارستان روانپزشکی رازی و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر تشدید بیماریهای ایشان در شرایط زندان، و در شرایطی که نزدیک به دو سال است که این جوان به صورت بلاتکلیف در زندان است؛ دادستانی و نماینده ایشان هیچگونه دغدغهای نسبت به حفظ جان این زندانی سیاسی نداشته و تنها به نگارش نامههایی به زندان و تاکید بر "دسترسی زندانی به خدمات پزشکی!" بسنده کردهاند!
این در حالی است که سامان علاوه بر بیماریهای دیگر، دچار بیماری پنیک بوده که حضور در شرایط استرسزای زندان این بیماری را تشدید میکند. بهگونهای که هر روز و هر ساعت بیم آن میرود که جان وی به خطر افتد.
واقعیت موجود در زندان قزلحصار خود هولناک و غیرانسانی است، ما نه میخواهیم با کلمات بازی کنیم، و نه ذرهای از واقعیت فراتر برویم.
دادستان تهران و معاون ایشان در مورد این دو همبندی ما یا آگاهانه و با تصمیم خود و یا تحت فشار نهادهای دیگر، با عمل نکردن به قانون و تداوم نگهداری آنها در زندان و محروم کردنشان از حق درمان در خارج از زندان و زیر نظر پزشکان مورد تایید خانواده، در عمل زمینه "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" آنها را فراهم آوردهاند. قتل و کشتاری که بنا بر اطلاع موثق در مورد دهها زندانی در دیگر زندانها از جمله در زندان شیبان اهواز، بند زنان زندان اوین، بند ۴ زندان اوین و.... نیز درحال وقوع است.
در آخر اینکه ما به عنوان همبندی این دو عزیز، خواهان آزادی یا دستکم اعزام به مرخصی استعلاجی فوری افشین بایمانی و سامان یاسین هستیم، و مسولیت بروز هر حادثهای و به خطر افتادن سلامتی یا جان این عزیزان در زندان را برعهده دادستان تهران، معاون ایشان و البته در مراتب بالاتر قوهقضائیه و سازمان زندانها را در این مورد مسول میدانیم. بدیهی است که در صورت تداوم این شرایط غیرقانونی و نقض حقوق این دو عزیز، مقاومت و اعتراض را حق خود دانسته و اعتراضات دیگری را در داخل زندان به مورد اجرا خواهیم گذاشت.
احمدرضا حائری
حمزه سواری
سعید ماسوری
زندان قزلحصار
شهریور ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #سعید_ماسوری #حمزه_سواری #سامان_یاسین #افشین_بایمانی #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
اعتراض سه زندانی سیاسی نسبت به "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضائی
با درود به مردم شریف و آزاده
دو همبندی ما آقایان افشین بایمانی و سامان یاسین که یک سال گذشته را در کنار آنان در واحد چهار زندان قزلحصار دربند بودهایم، در روندی غیرقانونی و با "امنیتیسازی پروسه درمان زندانیان" که پیشتر موجب گرفتن جان عزیزانی چون بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس، بهنام محجوبی و دهها تن دیگر از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شده، امروز با خطر جدی نقض حق حیاتشان مواجه هستند.
آقای افشین بایمانی همبندی ما بیستوپنجمین سال حبسش را پشت سر میگذارد؛ و بر اثر تحمل "ربع قرن" حبس ظالمانه دچار نارسائی قلبی شده و در چند ماه اخیر دستکم از سوی چندین پزشک در داخل زندان (دکتر حاجیبابایی در ۱۴۰۲/۱۰/۲۲؛ دکتر امجدی در ۱۴۰۲/۱۱/۹ و ۱۴۰۳/۵/۸ و دکتر رجبی در ۱۴۰۳/۶/۷) معاینه، و هر بار بر درمان فوری و انجام عمل قلب در بیرون از زندان تاکید شده است؛ پزشکی قانونی نیز در پائیز سال گذشته ضمن تایید نارسایی قلبی آقای بایمانی، ایشان را به دکتر بهار مرادی متخصص قلب و عروق معرفی کرده و خانم دکتر مرادی بر فوریت انجام عمل و بستری شدن و دور بودن بیمار از شرایط استرسزا (زندان) تاکید کرده بودند.(اسناد دستورات پزشکی مذکور موجود است. )
در چنین شرایطی دادستان تهران و معاون دادستان و دادیار ناظر بر زندان آقای نیری به دلایل نامعلوم با اعزام فوری آقای بایمانی به مرخصی درمانی و انجام عمل قلب و طی مراحل درمانی دیگر در بیرون از زندان تحت نظر خانواده، از اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی خودداری میکنند.
درباره آخرین وضعیت آقای افشین بایمانی باید یادآور شویم، ما به عنوان همبندی،از ایشان خواستیم به دلیل مشکلات قلبی در سیویکمین هفته کارزار اعتصاب غذای "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه مورخ شش شهریور ۱۴۰۳ شرکت نکنند، اما ایشان به اصرار خود به این کارزار اعتصابی متعهد بوده و روز سهشنبه را همراه با ما در اعتصاب غذا به سر بردند؛ کمتر از نیمروزی پس از آن در روز چهارشنبه دچار حمله قلبی مجدد شده و با علائم سکته قلبی به مرکز درمانی بیرون زندان فرستاده شده و یک روز بعد بازگردانده شدند.
در مورد دیگر همبندی ما آقای سامان یاسین هنرمند زندانی نیز باید شهادت دهیم، با وجود دو بار بستری شدن ایشان در بیمارستان روانپزشکی رازی و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر تشدید بیماریهای ایشان در شرایط زندان، و در شرایطی که نزدیک به دو سال است که این جوان به صورت بلاتکلیف در زندان است؛ دادستانی و نماینده ایشان هیچگونه دغدغهای نسبت به حفظ جان این زندانی سیاسی نداشته و تنها به نگارش نامههایی به زندان و تاکید بر "دسترسی زندانی به خدمات پزشکی!" بسنده کردهاند!
این در حالی است که سامان علاوه بر بیماریهای دیگر، دچار بیماری پنیک بوده که حضور در شرایط استرسزای زندان این بیماری را تشدید میکند. بهگونهای که هر روز و هر ساعت بیم آن میرود که جان وی به خطر افتد.
واقعیت موجود در زندان قزلحصار خود هولناک و غیرانسانی است، ما نه میخواهیم با کلمات بازی کنیم، و نه ذرهای از واقعیت فراتر برویم.
دادستان تهران و معاون ایشان در مورد این دو همبندی ما یا آگاهانه و با تصمیم خود و یا تحت فشار نهادهای دیگر، با عمل نکردن به قانون و تداوم نگهداری آنها در زندان و محروم کردنشان از حق درمان در خارج از زندان و زیر نظر پزشکان مورد تایید خانواده، در عمل زمینه "قتل سیستماتیک" و "کشتار سفید" آنها را فراهم آوردهاند. قتل و کشتاری که بنا بر اطلاع موثق در مورد دهها زندانی در دیگر زندانها از جمله در زندان شیبان اهواز، بند زنان زندان اوین، بند ۴ زندان اوین و.... نیز درحال وقوع است.
در آخر اینکه ما به عنوان همبندی این دو عزیز، خواهان آزادی یا دستکم اعزام به مرخصی استعلاجی فوری افشین بایمانی و سامان یاسین هستیم، و مسولیت بروز هر حادثهای و به خطر افتادن سلامتی یا جان این عزیزان در زندان را برعهده دادستان تهران، معاون ایشان و البته در مراتب بالاتر قوهقضائیه و سازمان زندانها را در این مورد مسول میدانیم. بدیهی است که در صورت تداوم این شرایط غیرقانونی و نقض حقوق این دو عزیز، مقاومت و اعتراض را حق خود دانسته و اعتراضات دیگری را در داخل زندان به مورد اجرا خواهیم گذاشت.
احمدرضا حائری
حمزه سواری
سعید ماسوری
زندان قزلحصار
شهریور ۱۴۰۳
#احمدرضا_حائری #سعید_ماسوری #حمزه_سواری #سامان_یاسین #افشین_بایمانی #بیانیه #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام سیدجواد موسوی، در پیامی خطاب به مردم ایران از آنها خواست که در برابر ظلم و ستم بیتفاوت نباشند و نگذارد مادر دیگری داغدار فرزندش شود.
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کلاس و کتاب توانا
کتاب «زانو نمیزنیم!» به تازگی از انتشارات آموزشکده توانا منتشر شده است. در این کتاب نامههای زندانیان سیاسی را گردآوری کردهایم.
این نامهها، روایتهای تلخ و دردناکی از ظلم و ستمی هستند که این افراد در سایه حکومت جمهوری اسلامی متحمل شدهاند. هر یک از این نامهها، تصویری از مقاومت، استقامت و ایستادگی در برابر یک سیستم سرکوبگر است که تلاش دارد صدای آزادیخواهان و منتقدان را در گلو خفه کند.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، مینویسد:
«واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی باشد و قادر به توصیف این همه جنایت و شقاوت. پیشتر زندان قزلحصار را «قزل اخدود» توصیف کرده بودم، ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار، که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند.»
نامه سعید ماسوری را در صفحه ۱۳ این کتاب بخوانید.
لینک دانلود رایگان:
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری
#کتاب
@tavaana
@Tavana_TavaanaTech
این نامهها، روایتهای تلخ و دردناکی از ظلم و ستمی هستند که این افراد در سایه حکومت جمهوری اسلامی متحمل شدهاند. هر یک از این نامهها، تصویری از مقاومت، استقامت و ایستادگی در برابر یک سیستم سرکوبگر است که تلاش دارد صدای آزادیخواهان و منتقدان را در گلو خفه کند.
سعید ماسوری، زندانی سیاسی، مینویسد:
«واژگانی را سراغ ندارم که در حوزه انسانی باشد و قادر به توصیف این همه جنایت و شقاوت. پیشتر زندان قزلحصار را «قزل اخدود» توصیف کرده بودم، ولی شاید بهتر است زندانها را به مردابهایی تشبیه کنم با تمساحهایی گرسنه و خونخوار، که همچنان که در خیابانها به جوانان و دخترانمان حمله میکنند.»
نامه سعید ماسوری را در صفحه ۱۳ این کتاب بخوانید.
لینک دانلود رایگان:
https://tavaana.org/letters-from-iranian-political-prisoners/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سعید_ماسوری
#کتاب
@tavaana
@Tavana_TavaanaTech
۶ شهروند ساکن شهرستان تربتحیدریه و از هواداران جریان یمانی، روز دوشنبه ۲۱ آبان در منازل شخصی خود بازداشت شدند.
«هرانا» اسامی آنها را اعلام کرده است:
#حسین_نوروزی #رسول_دارات #اسماعیل_اسماعیل_زاده #حسین_هندابادی #سعید_ذاکری #مجتبی_اسماعیل_زاده
این افراد، باورمند به فردی به نام احمد الحسن هستند که خود را سید یمانی و فرستاده «مهدی موعود» معرفی کرده است. در روایتهای باورمندان به مهدویت، در دوران آخرالزمان فردی به این نام قیام میکند و قیام او از نشانههای ظهور است.
حالا چندین سال است که فردی در بصره، مدعی شده که همان سید یمانی است و عدهای به ویژه از بین معممین به دعوت او ایمان آوردهاند.
از او و طرفدارانش کتابهایی هم منتشر شده است و البته در عراق و در ایران به شدت با طرفداران احمدالحسن برخورد میشود.
حکومت جمهوری اسلامی آنها را تحت عناوین اتهامی «بدعت در دین»، «اقدام علیه امنیت ملی» و ... محکوم میکند.
در حالی که این افراد تنها یک باور دینی را تبلیغ میکنند و تقاضای آزادی و بحث و گفتوگو و مباهله میکنند.
- فارغ از هر قضاوتی در خصوص درست یا غلط بودن اعتقاد این افراد، زندانی کردن به جرم داشتن یک عقیده و تبلیغ آن، خلاف آزادی دینی و آزادی عقیده است. خانوادههای این افراد شرایط سختی را میگذرانند و روا نیست که کسی به خاطر اعتقادش زندانی باشد و خانوادهاش در تعب.
جمهوری اسلامی، باورهای دینی را حتی شاخههای دیگر مذهب شیعه را هم سرکوب میکند، چه برسد به خداناباوران!
#زندانی_عقیدتی #آزادی_دینی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«هرانا» اسامی آنها را اعلام کرده است:
#حسین_نوروزی #رسول_دارات #اسماعیل_اسماعیل_زاده #حسین_هندابادی #سعید_ذاکری #مجتبی_اسماعیل_زاده
این افراد، باورمند به فردی به نام احمد الحسن هستند که خود را سید یمانی و فرستاده «مهدی موعود» معرفی کرده است. در روایتهای باورمندان به مهدویت، در دوران آخرالزمان فردی به این نام قیام میکند و قیام او از نشانههای ظهور است.
حالا چندین سال است که فردی در بصره، مدعی شده که همان سید یمانی است و عدهای به ویژه از بین معممین به دعوت او ایمان آوردهاند.
از او و طرفدارانش کتابهایی هم منتشر شده است و البته در عراق و در ایران به شدت با طرفداران احمدالحسن برخورد میشود.
حکومت جمهوری اسلامی آنها را تحت عناوین اتهامی «بدعت در دین»، «اقدام علیه امنیت ملی» و ... محکوم میکند.
در حالی که این افراد تنها یک باور دینی را تبلیغ میکنند و تقاضای آزادی و بحث و گفتوگو و مباهله میکنند.
- فارغ از هر قضاوتی در خصوص درست یا غلط بودن اعتقاد این افراد، زندانی کردن به جرم داشتن یک عقیده و تبلیغ آن، خلاف آزادی دینی و آزادی عقیده است. خانوادههای این افراد شرایط سختی را میگذرانند و روا نیست که کسی به خاطر اعتقادش زندانی باشد و خانوادهاش در تعب.
جمهوری اسلامی، باورهای دینی را حتی شاخههای دیگر مذهب شیعه را هم سرکوب میکند، چه برسد به خداناباوران!
#زندانی_عقیدتی #آزادی_دینی #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وضعیت نگرانکننده یک زندانی سیاسی که به میزان سالهای سن خود محکوم به زندان و تبعید شده است
سعید غریبی، زندانی سیاسی محبوس در زندان عادلآباد شیراز، در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان و احکام ناعادلانه صادره علیه خود، دست به خودسوزی زده است.
این خبر را آستاره انصاری، وکیل دادگستری چند روز پیش اعلام کرده بود.
این زندانی ۳۰ ساله که به ۱۵ سال حبس و ۱۵ سال تبعید به شهرستان طبس محکوم شده است، از آسیبهای جدی جسمی رنج میبرد: سوختگی شدید در ناحیه کمر و دستها محرومیت از انتقال به بیمارستان و دریافت درمان پزشکی اولیه
سعید غریبی توسط شعبه یک دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی ساداتی، با اتهامات تبلیغ علیه نظام،توهین به رهبری،عضویت در گروههای معاند محکوم شده است.
مرتبط:
دوره آموزشی حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران
مدرس دکتر احمدرضا یزدی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners/
#سعید_غریبی #زندان_عادل_آباد_شیراز #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
سعید غریبی، زندانی سیاسی محبوس در زندان عادلآباد شیراز، در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان و احکام ناعادلانه صادره علیه خود، دست به خودسوزی زده است.
این خبر را آستاره انصاری، وکیل دادگستری چند روز پیش اعلام کرده بود.
این زندانی ۳۰ ساله که به ۱۵ سال حبس و ۱۵ سال تبعید به شهرستان طبس محکوم شده است، از آسیبهای جدی جسمی رنج میبرد: سوختگی شدید در ناحیه کمر و دستها محرومیت از انتقال به بیمارستان و دریافت درمان پزشکی اولیه
سعید غریبی توسط شعبه یک دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی ساداتی، با اتهامات تبلیغ علیه نظام،توهین به رهبری،عضویت در گروههای معاند محکوم شده است.
مرتبط:
دوره آموزشی حمایت روانی-اجتماعی از سلامت روانی زندانیان سیاسی در ایران
مدرس دکتر احمدرضا یزدی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners/
#سعید_غریبی #زندان_عادل_آباد_شیراز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جمعی از دوستان و همرزمان و همبندیهای سابق جاویدنام کیانوش سنجری، بعد از تحقیقات مستقلی که انجام دادند، نتیجه بررسیهای خود را منتشر کردند.
این گزارش نشان میدهد که تمام تهمتها و افتراها و توهینها علیه چند فعال سیاسی داخلی که پیگیر وضعیت کیانوش بودند، اصولا بیاساس بوده است و چه خوب است که جامعه ایران از اتفاقات رخ داده در ده روز گذشته درس گرفته و اسیر جوسازی فحاشان و به ویژه نیروهای سایبری نباشیم.
«بیانیه شماره ۲ دوستان و همرزمان #کیانوش_سنجری، درباره نتیجه تحقیقات در باره مرگ مشکوک این مبارز راه آزادی»
در یکهفته اخیر، تحقیقات گستردهای درباره مرگ مشکوک کیانوش سنجری انجام شده و ضمن گردآوری اسناد و شواهد، با همه افرادی که تا ساعات پایانی زندگی کیانوش در کنار او بوده اند، مصاحبه شده است.
به استناد گفتههای شهود و اسناد گردآوری شده، کیانوش سنجری آگاهانه و مصمم، با تاکید بر لزوم تلنگر زدن برای بیداری ملت ایران، مرگ خود خواسته را انتخاب کرده و با مرگ اعتراضی به عنوان کنشی سیاسی به زندگی خود پایان داده است.
شبهه ایجاد شده در خصوص درگذشت مادر کیانوش و عدم وجود برادر کوچکتر او شبهه بیاساسی است. مادر ایشان خانم زلیخا اهدایی در قید حیات هستند و مجید سنجریباف، برادر تنی کیانوش است که شش سال پس از او متولد شده است.
از ابتدای انتشار خبر مرگ کیانوش، از خانواده او، تحت فشار خواسته شد همه مراحل خاکسپاری و سوگواری، زیر سیطره نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و بدور از هرگونه تنش و یا اقدام اعتراضی ترتیب داده شود. از این رو برای بازماندگان کیانوش امکان برپایی مراسمی معمول و عمومی فراهم نشد. مجید سنجری باف، برای تحویل پیکر برادرش و خاکسپاری کیانوش شیردل مجبور به امضای تعهد کتبی و تصویری در وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه پاسداران شده است. مدارک شناسایی او نیز در اختیار ماموران اطلاعاتی قرار گرفته است.
نتیجه تحقیقات نشان میدهد، از زمانی که کیانوش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس از گرفتن تصمیمی سخت و انتخاب میان مرگ و زندگی سخن گفته تا لحظهای که در اعتراض به دیکتاتوری علی خامنهای و شرکایش اقدام به مرگ اعتراضی کرده، افراد متعددی، ازجمله #حسین_رونقی ملکی، #عالیه_مطلب_زاده، #مریم_گویا و #سعید_جلیلیان، وکیل مدافع او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تلاش کردهاند، او را از تصمیمش منصرف کنند. متاسفانه، این تلاشها که در آینده و در گزارشی تکمیلی با جزئیات به آن اشاره خواهد شد، به شکلی به نتیجه مطلوب ختم نشده است. اما تلاش وجدانی و همه جانبه این افراد برای نجات جان کیانوش اثبات شده و قدردان همه این افراد هستیم.
براساس نتایج تحقیقات ما، کیانوش دست کم به دو نفر از دوستان نزدیکش از فشار نهادهای امنیتی برای سفر به آمریکا و خبرچینی از نیروهای اپوزیسیون به نفع جمهوری اسلامی سخن گفته بود. درخواستی که از سوی کیانوش رد شده بود. به گفته این افراد، کیانوش در ماههای اخیر چندین بار از سوی سربازجوی معروف تیم حقوق بشر وزارت اطلاعات، موسوم به محمودی به خانهای امن در تهران فراخوانده شده و با او گفتگو شده بود.
کیانوش ساعاتی قبل از مرگ اعتراضی، در دیدار با حسین رونقی ملکی و عالیه مطلب زاده تصویری از یک بلیط لغو شده پرواز خارجی را نشان داده و گفته است با وجود اینکه بلیط پرواز را تهیه کرده، اما آن را لغو کرده و از سفر منصرف شده است. او همچنین با دوستان دیگرش از عدم امکان خروج از ایران به دلیل ممانعت از خروج سخن گفته بود. این به وضوح نشانگر آن است که نهادهای امنیتی با فشار بر کیانوش برای پذیرش همکاری و ایجاد اخلال در فرایند خروج، او را که ماهها برای یافت شغل و سرپناه در آمریکا برنامه ریزی کرده بود، از ادامه راه ناامید کرده و به سوی آنچه که این مبارز راه آزادی میهن آن را تصمیمی سخت میان مرگ و زندگی خوانده بود، سوق دادهاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4wdmn224
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این گزارش نشان میدهد که تمام تهمتها و افتراها و توهینها علیه چند فعال سیاسی داخلی که پیگیر وضعیت کیانوش بودند، اصولا بیاساس بوده است و چه خوب است که جامعه ایران از اتفاقات رخ داده در ده روز گذشته درس گرفته و اسیر جوسازی فحاشان و به ویژه نیروهای سایبری نباشیم.
«بیانیه شماره ۲ دوستان و همرزمان #کیانوش_سنجری، درباره نتیجه تحقیقات در باره مرگ مشکوک این مبارز راه آزادی»
در یکهفته اخیر، تحقیقات گستردهای درباره مرگ مشکوک کیانوش سنجری انجام شده و ضمن گردآوری اسناد و شواهد، با همه افرادی که تا ساعات پایانی زندگی کیانوش در کنار او بوده اند، مصاحبه شده است.
به استناد گفتههای شهود و اسناد گردآوری شده، کیانوش سنجری آگاهانه و مصمم، با تاکید بر لزوم تلنگر زدن برای بیداری ملت ایران، مرگ خود خواسته را انتخاب کرده و با مرگ اعتراضی به عنوان کنشی سیاسی به زندگی خود پایان داده است.
شبهه ایجاد شده در خصوص درگذشت مادر کیانوش و عدم وجود برادر کوچکتر او شبهه بیاساسی است. مادر ایشان خانم زلیخا اهدایی در قید حیات هستند و مجید سنجریباف، برادر تنی کیانوش است که شش سال پس از او متولد شده است.
از ابتدای انتشار خبر مرگ کیانوش، از خانواده او، تحت فشار خواسته شد همه مراحل خاکسپاری و سوگواری، زیر سیطره نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و بدور از هرگونه تنش و یا اقدام اعتراضی ترتیب داده شود. از این رو برای بازماندگان کیانوش امکان برپایی مراسمی معمول و عمومی فراهم نشد. مجید سنجری باف، برای تحویل پیکر برادرش و خاکسپاری کیانوش شیردل مجبور به امضای تعهد کتبی و تصویری در وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه پاسداران شده است. مدارک شناسایی او نیز در اختیار ماموران اطلاعاتی قرار گرفته است.
نتیجه تحقیقات نشان میدهد، از زمانی که کیانوش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس از گرفتن تصمیمی سخت و انتخاب میان مرگ و زندگی سخن گفته تا لحظهای که در اعتراض به دیکتاتوری علی خامنهای و شرکایش اقدام به مرگ اعتراضی کرده، افراد متعددی، ازجمله #حسین_رونقی ملکی، #عالیه_مطلب_زاده، #مریم_گویا و #سعید_جلیلیان، وکیل مدافع او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تلاش کردهاند، او را از تصمیمش منصرف کنند. متاسفانه، این تلاشها که در آینده و در گزارشی تکمیلی با جزئیات به آن اشاره خواهد شد، به شکلی به نتیجه مطلوب ختم نشده است. اما تلاش وجدانی و همه جانبه این افراد برای نجات جان کیانوش اثبات شده و قدردان همه این افراد هستیم.
براساس نتایج تحقیقات ما، کیانوش دست کم به دو نفر از دوستان نزدیکش از فشار نهادهای امنیتی برای سفر به آمریکا و خبرچینی از نیروهای اپوزیسیون به نفع جمهوری اسلامی سخن گفته بود. درخواستی که از سوی کیانوش رد شده بود. به گفته این افراد، کیانوش در ماههای اخیر چندین بار از سوی سربازجوی معروف تیم حقوق بشر وزارت اطلاعات، موسوم به محمودی به خانهای امن در تهران فراخوانده شده و با او گفتگو شده بود.
کیانوش ساعاتی قبل از مرگ اعتراضی، در دیدار با حسین رونقی ملکی و عالیه مطلب زاده تصویری از یک بلیط لغو شده پرواز خارجی را نشان داده و گفته است با وجود اینکه بلیط پرواز را تهیه کرده، اما آن را لغو کرده و از سفر منصرف شده است. او همچنین با دوستان دیگرش از عدم امکان خروج از ایران به دلیل ممانعت از خروج سخن گفته بود. این به وضوح نشانگر آن است که نهادهای امنیتی با فشار بر کیانوش برای پذیرش همکاری و ایجاد اخلال در فرایند خروج، او را که ماهها برای یافت شغل و سرپناه در آمریکا برنامه ریزی کرده بود، از ادامه راه ناامید کرده و به سوی آنچه که این مبارز راه آزادی میهن آن را تصمیمی سخت میان مرگ و زندگی خوانده بود، سوق دادهاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4wdmn224
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی ساورعلیا، زندانی سیاسی سابق، شهر به شهر میرود و بر سر مزار جانباختگان راه آزادی حاضر میشود و با خانوادههای دادخواه ابراز همدلی میکند.
او ضمن انتشار تصاویری در کنار خانواده جاویدنام سعید محمدی و بر سر مزار او نوشت:
«به نام ایران
به نام گلهای پرپرشده، به نام پرندهای بیرون از قفس، به نام شرافت، انسانیت، به نام مردانگی، پهلوانی، به نام وطنپرستی، ایران به نام باغیرت گها
بدون تو بهارمن بوی بهارون نداره
قهرمان پهلوان باشرف سعیدمحمدی ورزشکار کشتیگیر مردمی»
mehdi_savar_
سعید، متولد ۲۵ آذر ۱۳۸۰ فرزند علی و برادری کوچکتر برای امیررضا اهل اسلامآباد غرب در استان کرمانشاه بود از کودکی با بیماری سختی دست و پنجه نرم کرد اما با تلاش و استقامت خانواده اش بهبود یافت و جوانی قوی و پرشور شد. او ورزشکاری حرفهای بود که در کشتی وزنه برداری و بدنسازی سرآمد هم سالانش بود. علاوه بر این به مکانیک علاقه زیادی داشت و به عنوان تعمیر کار در ایران خودرو مشغول کار بود.
سعید محمدی را همه به دلیل روحیهاش بزرگتر از سنش میشناختند. او نه تنها دغدغه جوانان هم نسل خود را داشت بلکه بی پرده علیه ظلم و استبداد سخن میگفت. او هرگز نگاهش را از درد مردمش برنداشت. از آبان ۹۸ که اعتراضات به گرانی بنزین آغاز شد سعید هم وارد میدان شد. او به خیابان رفت تهدید شد و حتی مدتی فراری بود اما سکوت نکرد.
در شهریور ۱۴۰۱، پس از قتل مهسا ژینا امینی سعید بار دیگر به میدان اعتراضات پیوست. خانوادهاش که دلواپس جان او بودند بارها تلاش کردند تا منصرفش کنند اما سعید میگفت: «اگر من نروم اگر ما نرویم چه کسی برود؟» این روحیه جسورانه او را به نمادی از ایستادگی تبدیل کرد.
سعید در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات هدف گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت. گلولهای به پهلو و گلولهای دیگر به سرش اصابت کرد و او در دم جان سپرد خانوادهاش که شبانه روز به دنبال خبری از او بودند چهار روز بعد پیکر بی جانش را تحویل گرفتند.
مراسم خاکسپاری سعید در آرامستان باغ رضوان اسلام آباد غرب با حضور گسترده مردم برگزار شد. او را نه تنها خانواده اش بلکه تمام مردم شهرش عزیز میدانستند. دوستانش او را «پهلوان» مینامیدند و با دلی خونین از او یاد میکردند.
ـ دم هموطن میهندوستمان، مهدی ساور علیا گرم که همدم خانوادههای دادخواه است.
#سعیدمحمدی #سعید_محمدی
#ورزشکار
#اسلام_آباد_غرب
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی ساورعلیا، زندانی سیاسی سابق، شهر به شهر میرود و بر سر مزار جانباختگان راه آزادی حاضر میشود و با خانوادههای دادخواه ابراز همدلی میکند.
او ضمن انتشار تصاویری در کنار خانواده جاویدنام سعید محمدی و بر سر مزار او نوشت:
«به نام ایران
به نام گلهای پرپرشده، به نام پرندهای بیرون از قفس، به نام شرافت، انسانیت، به نام مردانگی، پهلوانی، به نام وطنپرستی، ایران به نام باغیرت گها
بدون تو بهارمن بوی بهارون نداره
قهرمان پهلوان باشرف سعیدمحمدی ورزشکار کشتیگیر مردمی»
mehdi_savar_
سعید، متولد ۲۵ آذر ۱۳۸۰ فرزند علی و برادری کوچکتر برای امیررضا اهل اسلامآباد غرب در استان کرمانشاه بود از کودکی با بیماری سختی دست و پنجه نرم کرد اما با تلاش و استقامت خانواده اش بهبود یافت و جوانی قوی و پرشور شد. او ورزشکاری حرفهای بود که در کشتی وزنه برداری و بدنسازی سرآمد هم سالانش بود. علاوه بر این به مکانیک علاقه زیادی داشت و به عنوان تعمیر کار در ایران خودرو مشغول کار بود.
سعید محمدی را همه به دلیل روحیهاش بزرگتر از سنش میشناختند. او نه تنها دغدغه جوانان هم نسل خود را داشت بلکه بی پرده علیه ظلم و استبداد سخن میگفت. او هرگز نگاهش را از درد مردمش برنداشت. از آبان ۹۸ که اعتراضات به گرانی بنزین آغاز شد سعید هم وارد میدان شد. او به خیابان رفت تهدید شد و حتی مدتی فراری بود اما سکوت نکرد.
در شهریور ۱۴۰۱، پس از قتل مهسا ژینا امینی سعید بار دیگر به میدان اعتراضات پیوست. خانوادهاش که دلواپس جان او بودند بارها تلاش کردند تا منصرفش کنند اما سعید میگفت: «اگر من نروم اگر ما نرویم چه کسی برود؟» این روحیه جسورانه او را به نمادی از ایستادگی تبدیل کرد.
سعید در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات هدف گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت. گلولهای به پهلو و گلولهای دیگر به سرش اصابت کرد و او در دم جان سپرد خانوادهاش که شبانه روز به دنبال خبری از او بودند چهار روز بعد پیکر بی جانش را تحویل گرفتند.
مراسم خاکسپاری سعید در آرامستان باغ رضوان اسلام آباد غرب با حضور گسترده مردم برگزار شد. او را نه تنها خانواده اش بلکه تمام مردم شهرش عزیز میدانستند. دوستانش او را «پهلوان» مینامیدند و با دلی خونین از او یاد میکردند.
ـ دم هموطن میهندوستمان، مهدی ساور علیا گرم که همدم خانوادههای دادخواه است.
#سعیدمحمدی #سعید_محمدی
#ورزشکار
#اسلام_آباد_غرب
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه سعید ماسوری از زندان قزلخصار، به بهانهی ۱۶ آذر
سعید ماسوری، زندانی سیاسی که در بیست و چهارمین سال حبس بدون هر نوع مرخصیای به سر میبرد، در نامهای خطاب به دانشگاهیان و معلمان، خواستار مشارکت آنها در مبارزه با حکم اعدام شد.
متن این نامه به شرح زیر است:
"استمداد از دانشجویان برای نجات جانهای زیر حکم اعدام"
روزگاری کلاسهای آناتومی با تاریخچه آن و نقاشیها و مطالعات لئوناردو داوینچی شروع میشد. با آن تصاویر پرسپکتیوش در نمایش آناتومی بدن انسان.
همچنین میخواندیم از دانشجویان دانشگاه پدوآ "Pedoa" که در سالن تشریح با وجودی که استادان از رسالههای جالینوس برای آنها میخواندند ولی دانشجویان آنچه را بر روی "میز تشریح" میدیدند، میپذیرفتند. همانطور که بر همان میز تشریح واضح بود. که تعداد دندههای قفسه سینه در مرد و زن برابر هستند و زن از یک دنده مرد ساخته نشده ...! و این را Vetalu به همه نشان داد.
تا ویلیام هاروی که کارکرد قلب و حجم خون در گردش را در بدن محاسبه کرد و گالوانی که با قورباغههایش کارکرد الکتریسیته در بدن را به اثبات رساند و آنگاه که میکروسکوپ اختراع گردید. جهان با جزئیات بیسابقه به نمایش درآمد. واحد حیاتی، نامگذاری سلول و رنگآمیزی آن و آشکار شدن تقسیم سلول و کروماتینها و بعد کروموزوم و با کشف پرتوهای ایکس توسط فیزیکدانها زمینه عکسبرداری و شناخت ساختمان DNA فراهم گردید و اینهمه و انبوهی دیگر تلاشهایی برای نجات جان انسانها بود.
از طرفی دیگر، اما پروژه منهتن در صدد ساختن بمب اتمی بود. که تنها با یک "Little boy" (پسر کوچولو) صدها هزار نفر را به طور مستقیم و ملتی را (و شاید هم بشریت) را به طور غیرمستقیم به خاک و خون کشید. ولی بودند دانشجویان، پژوهشگران و دانشمندانی که چشم خود را نبسته بودند؛ از اعتراضات دانشجویی در آمریکا ، فرانسه و...، علیه جنگ ویتنام و نابرابریها تا خروج از پروژههایی مانند پروژه منهتن، افرادی چون موریس ویلیکینز که از پروژه هستهای خارج و با به کارگیری فیزیک در زیستشناسی با استفاده از شکست مولکول و آشکار کردن ساختمان DNA همت گماشت و پایهگذار دوران جدیدی در علم پزشکی و نجات جانها شد.
شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که امروز در میهنمان ایران، دسته دسته انسانها به طور مستقیم کشته و از زندگی محروم میگردند و بسا انسانهای بیشمار دیگر که به طور غیرمستقیم سوژه این کشتار و محرومیت از زندگی میشوند و در اینجا نه با بمب هستهای بلکه با طنابهای دار و اعدام.
بمب اتم هم ابتدا به بهانه تضمین صلح و بازدارندگی ساخته شد(درست همانطور که حکم اعدام و قصاص را هم برای عبرت و بازدارندگی از جنایت میگویند) ولی خودش نفس جنایت گردید. چرا که وقتی بمب ساخته میشود همزمان بستر کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی فراهم گردیده و دیگر فجایع متعاقب آن دور از انتظار نیست و به طریق اولی زمانی که اعدام و حلقآویز، پذیرفته و نص قانون میشود، بستر جنایت و کشتار و اعدامهای دستهجمعی هم اجتناب ناپذیر میگردد.
خصوصاً توسط حکومتی که سرشت قرون وسطایی و جنایتکارانهاش بسا بسا خطرناکتر از بمب اتم است.(کافیست آمار کشتههای بمب اتمی در هیروشیما را با آمار اعدامهای این حکومت مقایسه کرد)
کارزار و جنبشی که برای مقابله به خنثی کردن این "بمب فعال شده اعدام" به راه افتاده بسیار مهمتر و جدیتر از مخالفت آن دوران با بمب هستهای است.
چون این "قانونی بودن حکم اعدام" زمینه ساز اعدامهای دلبخواهی و انبوه است. خصوصاً که با شکستهای غزه و لبنان و جدیداً سوریه ، موج اعدامها به مثابه بمبهایی وحشی است که در جلوی چشم مردم را منفجر میکند تا مردم به جان آمده را مرعوب و بقای خود را تضمین کند.
اینجاست که از دانشجویان و اساتید و معلمان به عنوان آگاهترین اقشار اجتماعی انتظار میرود که از پیشتازان حمایت از برچیدن حکم اعدام و کارزار "نه به اعدام" باشند، بهعنوان یکی از مبرمترین وظایف انسانی در میهنشان با هر آنچه در توان دارند ، اعم از :
سخنی و قلمی یا قدمی و عَلَمی
زندانی سیاسی سعید ماسوری
زندان قزلحصار ۱۵ آذر ۱۴۰۳
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #روز_دانشجو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید ماسوری، زندانی سیاسی که در بیست و چهارمین سال حبس بدون هر نوع مرخصیای به سر میبرد، در نامهای خطاب به دانشگاهیان و معلمان، خواستار مشارکت آنها در مبارزه با حکم اعدام شد.
متن این نامه به شرح زیر است:
"استمداد از دانشجویان برای نجات جانهای زیر حکم اعدام"
روزگاری کلاسهای آناتومی با تاریخچه آن و نقاشیها و مطالعات لئوناردو داوینچی شروع میشد. با آن تصاویر پرسپکتیوش در نمایش آناتومی بدن انسان.
همچنین میخواندیم از دانشجویان دانشگاه پدوآ "Pedoa" که در سالن تشریح با وجودی که استادان از رسالههای جالینوس برای آنها میخواندند ولی دانشجویان آنچه را بر روی "میز تشریح" میدیدند، میپذیرفتند. همانطور که بر همان میز تشریح واضح بود. که تعداد دندههای قفسه سینه در مرد و زن برابر هستند و زن از یک دنده مرد ساخته نشده ...! و این را Vetalu به همه نشان داد.
تا ویلیام هاروی که کارکرد قلب و حجم خون در گردش را در بدن محاسبه کرد و گالوانی که با قورباغههایش کارکرد الکتریسیته در بدن را به اثبات رساند و آنگاه که میکروسکوپ اختراع گردید. جهان با جزئیات بیسابقه به نمایش درآمد. واحد حیاتی، نامگذاری سلول و رنگآمیزی آن و آشکار شدن تقسیم سلول و کروماتینها و بعد کروموزوم و با کشف پرتوهای ایکس توسط فیزیکدانها زمینه عکسبرداری و شناخت ساختمان DNA فراهم گردید و اینهمه و انبوهی دیگر تلاشهایی برای نجات جان انسانها بود.
از طرفی دیگر، اما پروژه منهتن در صدد ساختن بمب اتمی بود. که تنها با یک "Little boy" (پسر کوچولو) صدها هزار نفر را به طور مستقیم و ملتی را (و شاید هم بشریت) را به طور غیرمستقیم به خاک و خون کشید. ولی بودند دانشجویان، پژوهشگران و دانشمندانی که چشم خود را نبسته بودند؛ از اعتراضات دانشجویی در آمریکا ، فرانسه و...، علیه جنگ ویتنام و نابرابریها تا خروج از پروژههایی مانند پروژه منهتن، افرادی چون موریس ویلیکینز که از پروژه هستهای خارج و با به کارگیری فیزیک در زیستشناسی با استفاده از شکست مولکول و آشکار کردن ساختمان DNA همت گماشت و پایهگذار دوران جدیدی در علم پزشکی و نجات جانها شد.
شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که امروز در میهنمان ایران، دسته دسته انسانها به طور مستقیم کشته و از زندگی محروم میگردند و بسا انسانهای بیشمار دیگر که به طور غیرمستقیم سوژه این کشتار و محرومیت از زندگی میشوند و در اینجا نه با بمب هستهای بلکه با طنابهای دار و اعدام.
بمب اتم هم ابتدا به بهانه تضمین صلح و بازدارندگی ساخته شد(درست همانطور که حکم اعدام و قصاص را هم برای عبرت و بازدارندگی از جنایت میگویند) ولی خودش نفس جنایت گردید. چرا که وقتی بمب ساخته میشود همزمان بستر کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی فراهم گردیده و دیگر فجایع متعاقب آن دور از انتظار نیست و به طریق اولی زمانی که اعدام و حلقآویز، پذیرفته و نص قانون میشود، بستر جنایت و کشتار و اعدامهای دستهجمعی هم اجتناب ناپذیر میگردد.
خصوصاً توسط حکومتی که سرشت قرون وسطایی و جنایتکارانهاش بسا بسا خطرناکتر از بمب اتم است.(کافیست آمار کشتههای بمب اتمی در هیروشیما را با آمار اعدامهای این حکومت مقایسه کرد)
کارزار و جنبشی که برای مقابله به خنثی کردن این "بمب فعال شده اعدام" به راه افتاده بسیار مهمتر و جدیتر از مخالفت آن دوران با بمب هستهای است.
چون این "قانونی بودن حکم اعدام" زمینه ساز اعدامهای دلبخواهی و انبوه است. خصوصاً که با شکستهای غزه و لبنان و جدیداً سوریه ، موج اعدامها به مثابه بمبهایی وحشی است که در جلوی چشم مردم را منفجر میکند تا مردم به جان آمده را مرعوب و بقای خود را تضمین کند.
اینجاست که از دانشجویان و اساتید و معلمان به عنوان آگاهترین اقشار اجتماعی انتظار میرود که از پیشتازان حمایت از برچیدن حکم اعدام و کارزار "نه به اعدام" باشند، بهعنوان یکی از مبرمترین وظایف انسانی در میهنشان با هر آنچه در توان دارند ، اعم از :
سخنی و قلمی یا قدمی و عَلَمی
زندانی سیاسی سعید ماسوری
زندان قزلحصار ۱۵ آذر ۱۴۰۳
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #روز_دانشجو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گمان میکردند برادرش در سال ۲۰۱۲ توسط حکومت بشار اسد به قتل رسیده. فریاد میزنند «عایش» یعنی زنده است زندگی میکند و نگاه ناباورانه و ذوقی که قابل وصف نیست.
پس از شکستن در زندانهای دیکتاتور سوریه و آزادشدن زندانیان تصاویر دردناکی از دیدار مجدد این افراد با خانوادههایشان منتشر میشود.
به امید آزادی ایران و در آغوشکشیدن سعید زینالی و هزاران زندانی دیگر که ناپدید! شدند.
#سعید_زینالی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سوریه
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
پس از شکستن در زندانهای دیکتاتور سوریه و آزادشدن زندانیان تصاویر دردناکی از دیدار مجدد این افراد با خانوادههایشان منتشر میشود.
به امید آزادی ایران و در آغوشکشیدن سعید زینالی و هزاران زندانی دیگر که ناپدید! شدند.
#سعید_زینالی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#سوریه
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سعید زینالی کجاست؟
۲۵ سال از روزی که سعید زینالی، دانشجوی ۲۳ ساله، چند روز پس از وقایع ۱۸ تیر ۷۸ از منزل خود بازداشت شد، میگذرد. از آن روز تا کنون، خانواده او تنها یک تماس تلفنی از او دریافت کردهاند و هیچ خبر دیگری از سرنوشتش ندارند. مادرش، خانم اکرم نقابی، در تمام این سالها بهدنبال پاسخ، از مراکز قضایی و دولتی گرفته تا مجلس شورای اسلامی، رفته است. اما پاسخی که به او دادهاند، چیزی جز تحقیر و تهدید نبوده است. به او گفتهاند: «پیگیر فرزندت نباش، دنبال چهار تا استخوان میگردی.»
این مادر رنجکشیده نه تنها بیخبری از فرزندش را تحمل کرده، بلکه خود نیز بازداشت و زندانی شده است. دخترش را زندانی کردند، همسرش را از کار اخراج و در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، فقط برای اینکه او را وادار کنند سکوت کند و از پرسیدن سرنوشت فرزندش دست بردارد.
اکرم نقابی میگوید:
> «۲۵ سال است که بچهام را برای ده دقیقه بردند و من دنبال خبری از سرنوشت سعیدم هستم. خدایا، چه بر سرش آمد؟ زنده است؟ نه قبری دارم، نه نشانهای، ماندهام چه کار باید بکنم. دلم برای تکتک مادران میسوزد که هر روز یک مادر داغدار میشود. شکستن قلب مادرها را تکتک حس میکنم، چون ۲۵ سال خودم همین بودم. دلم میخواهد یک جا این تمام شود.»
تصاویر بازگشت زندانیان سوریهای به آغوش خانوادههایشان پس از سقوط رژیم بشار اسد، امیدی دوباره در دل بسیاری از مردم ایران زنده کرده است. تصویری از خواهری که برادرش را پس از سالها زنده در زندانهای مخوف بشار اسد یافت، یادآور مادرانی مانند اکرم نقابی است؛ مادرانی که سالها در انتظار شنیدن خبری از عزیزانشان هستند. آیا روزی خواهد رسید که سعید زینالی نیز پس از سرنگونی رژیم علی خامنهای به خانه بازگردد؟
مظلومیت مادر سعید زینالی، نماد درد و رنج همه مادرانی است که سالها در سکوت، با امید ویراننشده، به دنبال خبری از فرزندانشان بودهاند. سکوت ما، خیانتی است به صدای این مادران. امروز باید صدای اکرم نقابی باشیم، باید بپرسیم: سعید زینالی کجاست؟
به امید روزی که این مادر بزرگوار و همه مادران داغدار، سرنوشت عزیزانشان را بدانند و دیگر هیچ مادری در این سرزمین قلب شکستهای نداشته باشد.
از صفحه مسعود علیزاده
مرتبط:
ناپدیدسازی قهری؛ جرم بینالمللی و جنایت علیه بشریت
https://tavaana.org/day_disappeared/
#۱۸تیر۷۸
#کوی_دانشگاه
#سعید_زینالی_کجاست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ سال از روزی که سعید زینالی، دانشجوی ۲۳ ساله، چند روز پس از وقایع ۱۸ تیر ۷۸ از منزل خود بازداشت شد، میگذرد. از آن روز تا کنون، خانواده او تنها یک تماس تلفنی از او دریافت کردهاند و هیچ خبر دیگری از سرنوشتش ندارند. مادرش، خانم اکرم نقابی، در تمام این سالها بهدنبال پاسخ، از مراکز قضایی و دولتی گرفته تا مجلس شورای اسلامی، رفته است. اما پاسخی که به او دادهاند، چیزی جز تحقیر و تهدید نبوده است. به او گفتهاند: «پیگیر فرزندت نباش، دنبال چهار تا استخوان میگردی.»
این مادر رنجکشیده نه تنها بیخبری از فرزندش را تحمل کرده، بلکه خود نیز بازداشت و زندانی شده است. دخترش را زندانی کردند، همسرش را از کار اخراج و در بند ۲ الف سپاه زندانی کردند، فقط برای اینکه او را وادار کنند سکوت کند و از پرسیدن سرنوشت فرزندش دست بردارد.
اکرم نقابی میگوید:
> «۲۵ سال است که بچهام را برای ده دقیقه بردند و من دنبال خبری از سرنوشت سعیدم هستم. خدایا، چه بر سرش آمد؟ زنده است؟ نه قبری دارم، نه نشانهای، ماندهام چه کار باید بکنم. دلم برای تکتک مادران میسوزد که هر روز یک مادر داغدار میشود. شکستن قلب مادرها را تکتک حس میکنم، چون ۲۵ سال خودم همین بودم. دلم میخواهد یک جا این تمام شود.»
تصاویر بازگشت زندانیان سوریهای به آغوش خانوادههایشان پس از سقوط رژیم بشار اسد، امیدی دوباره در دل بسیاری از مردم ایران زنده کرده است. تصویری از خواهری که برادرش را پس از سالها زنده در زندانهای مخوف بشار اسد یافت، یادآور مادرانی مانند اکرم نقابی است؛ مادرانی که سالها در انتظار شنیدن خبری از عزیزانشان هستند. آیا روزی خواهد رسید که سعید زینالی نیز پس از سرنگونی رژیم علی خامنهای به خانه بازگردد؟
مظلومیت مادر سعید زینالی، نماد درد و رنج همه مادرانی است که سالها در سکوت، با امید ویراننشده، به دنبال خبری از فرزندانشان بودهاند. سکوت ما، خیانتی است به صدای این مادران. امروز باید صدای اکرم نقابی باشیم، باید بپرسیم: سعید زینالی کجاست؟
به امید روزی که این مادر بزرگوار و همه مادران داغدار، سرنوشت عزیزانشان را بدانند و دیگر هیچ مادری در این سرزمین قلب شکستهای نداشته باشد.
از صفحه مسعود علیزاده
مرتبط:
ناپدیدسازی قهری؛ جرم بینالمللی و جنایت علیه بشریت
https://tavaana.org/day_disappeared/
#۱۸تیر۷۸
#کوی_دانشگاه
#سعید_زینالی_کجاست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نواز، خواهر زندهیاد نیلوفر ابراهیم از جانباختگان هواپیمای اوکراینی، ویدیویی از مراسم از دواج خواهرش با زندهیاد سعید طهماسبی همراه دلنوشتهای از مادرش به مناسبت سالگرد ازدواج نیلوفر و سعید به شرح زیر منتشر کرد:
«نیلوفرم، پاره تنم، دختر دلبندم، سعید مهربان و دوست داشتنیام
بیست و هشتم آذرماه سالگرد عروسی شما عزیزانم است. بامداد بیست و یکم آذرماه، سرشار از عشق به زندگی، امید به آینده و مهر وطن، پا به سرزمین مادریتان گذاشتید تا در کنار افرادی که دوستشان داشتید و دوستتان داشتند، پیوند زندگی مشترکتان را جشن بگیرید، در چهار هفتهای که در ایران بودید، شادترین روزهای زندگی تان را رقم زدید.
از بودن در کنار خانواده چه شاد و سرمست بودید، با مهر و عشقی وصف ناشدنی محلههای مورد علاقهتان را زیر پا میگذاشتید، میخواستید از هر کدام تکهای را در وجودتان جا دهید و با خود ببرید تا هیچگاه دوری از وطن را احساس نکنید.
هنگامی که راهی فرودگاه بودید، آخرین خواسته ان از پدرها و مادرها این بود که آنها به شما به پیوندند، دلتنگی دور شدن از آنان به نگاهتان گره خورده بود.
نیلوفرم، به تو میگویم: گرمی لذت آخرین به آغوش کشیدن تو همواره با من است.
سعیدم، به تو میگویم: آخرین نگاه پر از اشتیاق و مهربانی تو هنوز برای من گفتنیها دارد.
جسم شما دیگر با پدرها، مادرها، خواهرها و دیگر دوستدارانتان نیست، ولی شما در لحظه لحظه زندگی با ما همراه هستید و هیچگاه فراموش نمیشوید.
در بامداد هجدهم دی ماه هزار و سیصد و نود و هشت، به دست شیاطینی زمینی، حق زندگی از شما عزیزانم و از صد و هفتاد و پنج انسان بیگناه هم سفرتان گرفته شد.
شما مظلومین، از شاهدشهر، شهری که تا ابدیت این جنایت را گواهی میدهد، عروج کردید، ولی میدانم پاکترین فرشتهها شما را در پرواز ابدی تان در بر گرفتند و در بین آنان هستید.
دادخواه حق زندگی، امیدها و آرزوهایتان هستم.
*دل نوشته مادرم برای نیلوفر و سعید*»
navaz27
نیلوفر ابراهیم و سعید طهماسبی دو زوج جوان پرواز اوکراین بودند. آنها برای ازدواج به ایران رفته بودند و چند روز بعد از جشن عروسی به لندن برمیگشتند که در فاجعه سرنگونی هواپیما توسط موشکهای سپاه تروریستی پاسداران جان باختند.
نیلوفر ابراهیم ۳۴ ساله فارغالتحصیل مقطع فوق لیسانس دانشگاه کینگستون لندن و سعید دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه امپریال کالج لندن بودند.
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #سعید_طهماسبی #نیلوفر_ابراهیم #هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
«نیلوفرم، پاره تنم، دختر دلبندم، سعید مهربان و دوست داشتنیام
بیست و هشتم آذرماه سالگرد عروسی شما عزیزانم است. بامداد بیست و یکم آذرماه، سرشار از عشق به زندگی، امید به آینده و مهر وطن، پا به سرزمین مادریتان گذاشتید تا در کنار افرادی که دوستشان داشتید و دوستتان داشتند، پیوند زندگی مشترکتان را جشن بگیرید، در چهار هفتهای که در ایران بودید، شادترین روزهای زندگی تان را رقم زدید.
از بودن در کنار خانواده چه شاد و سرمست بودید، با مهر و عشقی وصف ناشدنی محلههای مورد علاقهتان را زیر پا میگذاشتید، میخواستید از هر کدام تکهای را در وجودتان جا دهید و با خود ببرید تا هیچگاه دوری از وطن را احساس نکنید.
هنگامی که راهی فرودگاه بودید، آخرین خواسته ان از پدرها و مادرها این بود که آنها به شما به پیوندند، دلتنگی دور شدن از آنان به نگاهتان گره خورده بود.
نیلوفرم، به تو میگویم: گرمی لذت آخرین به آغوش کشیدن تو همواره با من است.
سعیدم، به تو میگویم: آخرین نگاه پر از اشتیاق و مهربانی تو هنوز برای من گفتنیها دارد.
جسم شما دیگر با پدرها، مادرها، خواهرها و دیگر دوستدارانتان نیست، ولی شما در لحظه لحظه زندگی با ما همراه هستید و هیچگاه فراموش نمیشوید.
در بامداد هجدهم دی ماه هزار و سیصد و نود و هشت، به دست شیاطینی زمینی، حق زندگی از شما عزیزانم و از صد و هفتاد و پنج انسان بیگناه هم سفرتان گرفته شد.
شما مظلومین، از شاهدشهر، شهری که تا ابدیت این جنایت را گواهی میدهد، عروج کردید، ولی میدانم پاکترین فرشتهها شما را در پرواز ابدی تان در بر گرفتند و در بین آنان هستید.
دادخواه حق زندگی، امیدها و آرزوهایتان هستم.
*دل نوشته مادرم برای نیلوفر و سعید*»
navaz27
نیلوفر ابراهیم و سعید طهماسبی دو زوج جوان پرواز اوکراین بودند. آنها برای ازدواج به ایران رفته بودند و چند روز بعد از جشن عروسی به لندن برمیگشتند که در فاجعه سرنگونی هواپیما توسط موشکهای سپاه تروریستی پاسداران جان باختند.
نیلوفر ابراهیم ۳۴ ساله فارغالتحصیل مقطع فوق لیسانس دانشگاه کینگستون لندن و سعید دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه امپریال کالج لندن بودند.
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #سعید_طهماسبی #نیلوفر_ابراهیم #هواپیمای_اوکراینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
#PS752justice
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و پنجمین دیماه (کریسمس) در زندان
کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)
سعید ماسوری، یکی از قدیمیترین زندانیهای سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، که ۲۵ سال بدون حتی یک ساعت مرخصی زندانی است، در بیست و پنجمین سال نوی میلادی در زندان، نامهای به شرح زیر نوشت:
این بیست و پنجمین دیماه (و کریسمس) است که در زندان هستم. نمیدانم این چشمها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب چه سنگینیها و خوندلهایی را باید تحمل کند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر "صدای باز و بسته شدن درب" را ناقوس مرگ میدانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل "شرطی-روانی" با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدامهای تکتک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم، دیگر نمیدانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم.
از غیبت و بردن همسلولیها (حجت زمانی، مجید کاووسی، فرزاد کمانگر، علی صارمی، عبدالرضا رجبی، افشین آسانلو، منصور رادپور، شاهرخ زمانی، لقمان و زانیار مرادی، علی حیدریان و و و...) تا همبندیان دوستداشتنی و عاشقی چون محسن دکمهچی، جعفر کاظمی، محمد آقایی، غلامرضا خسروی، حامد احمدی، شهرام احمدی، قاسم آبسه، آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو... تا شنیدن فریادها و ضجههای خانوادههای آنان...
واقعاً نمیدانم... هنوز نمیدانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنا، دختر ششساله، که نقاشی خودش و مادرش را کنار چوبهدار "بابا" در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود، تحمل کردم و هنوز قلبم از این تپشهای گزنده و دردآور باز نایستاده...!
شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شدهام که "این همه" دیگر تنها قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم، اکنون بهصورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بیگناه را اعدام کردند؛ یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!
این نامه را اینبار نه خطاب به مردم میهنم (که هرچه در وسعشان است انجام میدهند)، بلکه خطاب به همه وجدانهای بیدار در نهادهای بینالمللی حقوق بشر، بهویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل (کمیساریای عالی)، گزارشگران، خصوصاً گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، و همه شخصیتهای تأثیرگذار: جناب دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش، رئیس کمیسیون اروپا (خانم فون در لاین)، رئیس پارلمان اروپا (خانم روبرتا متسولا) مینویسم و از آنها مصرانه میخواهم که بهجز اظهار نگرانی و یا محکوم کردن اعدامها، برای ممانعت از این اعدامها، دست به اقدامات جدیتری بزنند.
شمار اعدامها را تنها اعداد تصور نکنند، که این جان انسانهاست که روزانه پرپر میشود. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این "حکومت اعدام" به موازین انسانی و حقوق بشری است؛ با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار، تا شاید کشتار متوقف شود. حتی در صورت لزوم، ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت...!
هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدامهای باز هم بیشتر و بیشتر تمام میشود، و البته خونهایی که از پیکر مردم ایران ریخته میشود. شاید اگر پیشتر اقدامات مؤثری انجام میشد، امروز حتی خانم چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی، هم اینگونه قربانی سیاستهای گروگانگیری نمیشد (آنهم در ایام کریسمس!).
رونوشت به:
⭕ دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
⭕ رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
⭕ رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
⭕ گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو
زندانی سیاسی سعید ماسوری، از اعضای #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)
سعید ماسوری، یکی از قدیمیترین زندانیهای سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، که ۲۵ سال بدون حتی یک ساعت مرخصی زندانی است، در بیست و پنجمین سال نوی میلادی در زندان، نامهای به شرح زیر نوشت:
این بیست و پنجمین دیماه (و کریسمس) است که در زندان هستم. نمیدانم این چشمها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب چه سنگینیها و خوندلهایی را باید تحمل کند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر "صدای باز و بسته شدن درب" را ناقوس مرگ میدانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل "شرطی-روانی" با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدامهای تکتک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم، دیگر نمیدانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم.
از غیبت و بردن همسلولیها (حجت زمانی، مجید کاووسی، فرزاد کمانگر، علی صارمی، عبدالرضا رجبی، افشین آسانلو، منصور رادپور، شاهرخ زمانی، لقمان و زانیار مرادی، علی حیدریان و و و...) تا همبندیان دوستداشتنی و عاشقی چون محسن دکمهچی، جعفر کاظمی، محمد آقایی، غلامرضا خسروی، حامد احمدی، شهرام احمدی، قاسم آبسه، آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو... تا شنیدن فریادها و ضجههای خانوادههای آنان...
واقعاً نمیدانم... هنوز نمیدانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنا، دختر ششساله، که نقاشی خودش و مادرش را کنار چوبهدار "بابا" در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود، تحمل کردم و هنوز قلبم از این تپشهای گزنده و دردآور باز نایستاده...!
شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شدهام که "این همه" دیگر تنها قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم، اکنون بهصورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بیگناه را اعدام کردند؛ یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!
این نامه را اینبار نه خطاب به مردم میهنم (که هرچه در وسعشان است انجام میدهند)، بلکه خطاب به همه وجدانهای بیدار در نهادهای بینالمللی حقوق بشر، بهویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل (کمیساریای عالی)، گزارشگران، خصوصاً گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، و همه شخصیتهای تأثیرگذار: جناب دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش، رئیس کمیسیون اروپا (خانم فون در لاین)، رئیس پارلمان اروپا (خانم روبرتا متسولا) مینویسم و از آنها مصرانه میخواهم که بهجز اظهار نگرانی و یا محکوم کردن اعدامها، برای ممانعت از این اعدامها، دست به اقدامات جدیتری بزنند.
شمار اعدامها را تنها اعداد تصور نکنند، که این جان انسانهاست که روزانه پرپر میشود. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این "حکومت اعدام" به موازین انسانی و حقوق بشری است؛ با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار، تا شاید کشتار متوقف شود. حتی در صورت لزوم، ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت...!
هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدامهای باز هم بیشتر و بیشتر تمام میشود، و البته خونهایی که از پیکر مردم ایران ریخته میشود. شاید اگر پیشتر اقدامات مؤثری انجام میشد، امروز حتی خانم چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی، هم اینگونه قربانی سیاستهای گروگانگیری نمیشد (آنهم در ایام کریسمس!).
رونوشت به:
⭕ دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
⭕ رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
⭕ رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
⭕ گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو
زندانی سیاسی سعید ماسوری، از اعضای #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخشهایی از سخنرانی پدر زندهیاد نیلوفر ابراهیم، در مراسم پنجمین سالگرد جانباختگان پرواز PS752 در شاهد شهر
این پدر دادخواه میگوید:
«در پنج سال گذشته، غم و درد و افسوس را در خفا متحمل شدیم. بسیاری اوقات در تنهایی زار زدیم و فریاد کشیدیم، اما در بیرون و در همهجا، دادخواهی را جایگزین غم بزرگمان کردیم. امروز، با یادآوری روزهای اول این فاجعه ملی، اجازه میخواهم همراه شما اشک بریزم.»
او ضمن یادآوری آخرین شام و بدرقه و آخرین آغوشها، میگوید که فرزند و دامادش نگران آنها و شرایط جنگی بودند و در ادامه افزود:
«تا یک ساعت مانده به پرواز ابدی، با عزیزانمان تماس داشتیم. حوالی ساعت چهار، نیلوفر تماس گرفت و با نگرانی گفت: "این دیوانهها پایگاههای آمریکایی در عراق را با موشک زدهاند." ما گفتیم: «نگران نباشید، فقط بروید.» اما آنها همچنان نگران ما بودند، بیآنکه بدانیم در بیت جمع شدهاند و تصمیم سرنگونی گرفته شده است.»
ـ بلی همانطور که این پدر میگوید تصمیم در سطح رهبری رژیم گرفته شده بود که مسافران یک هواپیما قربانی و سپر بلا شوند و دستگاه پروپاگاندای حکومت باقی کارها را انجام دهد و ...
#IRGCterrorists
#PS752justice #نیلوفر_ابراهیم #سعید_طهماسبی #سپر_انسانی #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این پدر دادخواه میگوید:
«در پنج سال گذشته، غم و درد و افسوس را در خفا متحمل شدیم. بسیاری اوقات در تنهایی زار زدیم و فریاد کشیدیم، اما در بیرون و در همهجا، دادخواهی را جایگزین غم بزرگمان کردیم. امروز، با یادآوری روزهای اول این فاجعه ملی، اجازه میخواهم همراه شما اشک بریزم.»
او ضمن یادآوری آخرین شام و بدرقه و آخرین آغوشها، میگوید که فرزند و دامادش نگران آنها و شرایط جنگی بودند و در ادامه افزود:
«تا یک ساعت مانده به پرواز ابدی، با عزیزانمان تماس داشتیم. حوالی ساعت چهار، نیلوفر تماس گرفت و با نگرانی گفت: "این دیوانهها پایگاههای آمریکایی در عراق را با موشک زدهاند." ما گفتیم: «نگران نباشید، فقط بروید.» اما آنها همچنان نگران ما بودند، بیآنکه بدانیم در بیت جمع شدهاند و تصمیم سرنگونی گرفته شده است.»
ـ بلی همانطور که این پدر میگوید تصمیم در سطح رهبری رژیم گرفته شده بود که مسافران یک هواپیما قربانی و سپر بلا شوند و دستگاه پروپاگاندای حکومت باقی کارها را انجام دهد و ...
#IRGCterrorists
#PS752justice #نیلوفر_ابراهیم #سعید_طهماسبی #سپر_انسانی #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech