آموزشکده توانا
54K subscribers
33.2K photos
38.4K videos
2.55K files
19.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۶: کارگاه: مهندسی اجتماعی و فریب؛ ابزار اصلی حملات هکری

در این جلسه به طور کل به روال جلسه پنجم، با ادامه مطالعه موردی گروه‌های هکری وابسته به جمهوری اسلامی ایران، بیش‌تر روی جنبه‌ مهندسی اجتماعی، فریب و اغوای کاربران متمرکز شدیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/ob7CTHggKzw

سایت:
https://tavaana.org/government-hacking6/

کست‌باکس:
https://castbox.fm/vb/801375235


کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking

کانال واتس‌اپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
جلسه ششم.crdownload
13.2 MB
دوره آموزشی حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۶: کارگاه: مهندسی اجتماعی و فریب؛ ابزار اصلی حملات هکری

در این جلسه به طور کل به روال جلسه پنجم، با ادامه مطالعه موردی گروه‌های هکری وابسته به جمهوری اسلامی ایران، بیش‌تر روی جنبه‌ مهندسی اجتماعی، فریب و اغوای کاربران متمرکز شدیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/ob7CTHggKzw

سایت:
https://tavaana.org/government-hacking6/

کست‌باکس:
https://castbox.fm/vb/801375235


کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking

کانال واتس‌اپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آمریکا را تهدید کرد و گفت:

«جنگ برای آمریکا خسارت‌بار است.»
ما خیلی خطرناکیم

طرح از رضا عقیلی

حسین سلامی پیشتر هم گفته بود:
«به آمریکا می‌گویم و اسرائیل و انگلیس و بقیه، ما در مقابل دشمنان‌مان خطرناکیم، مراقب باشید!»

جمهوری اسلامی ایران و ایرانی را در مهلکه‌ای گرفتار کرده که نتیجه‌ای جز ویرانی ندارد. هر یک روز که از عمر این رژیم منحوس می‌گذرد مشکلات و مصائب بیشتری بر ایرانیان تحمیل می‌شود.

https://tavaana.org/salami/
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی


@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد اعدام فرخ‌رو پارسا
فرخ‌رو پارسا؛ از وزارت تا اعدام

پنج‌شنبه، ۱۸ اردیبهشت چهل سال پیش، فرخ‌رو پارسا میان چوبه و چادر، چوبه دار را برگزید. او اولین مدیر کل زن در ایران و نخستین وزیر زن ایران بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، با این‌که سال‌ها از برکناری از مقام وزارتش می‌گذشت، در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست محمدی گیلانی محاکمه و به عنوان «مفسد فی الارض» اعدام شد.

اولین وزیر زن در تاریخ ایران

پارسا در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر فرهنگ انتخاب شد. در زمان وزارت او، زنان به مشاغل مهم اداری بیش از سایر وزارت‌خانه‌ها راه یافتند. از دیگر اقدامات وی حذف آموزش زبان عربی از دروس دبیرستان و تأکید بر آموزش و یادگیری زبان انگلیسی بود که به یکی از موارد کیفرخواست او بعد از انقلاب در دادگاه نیز تبدیل شد. او همچنین برای اولین‌بار دستور داد تا در نقاط روستایی کشور به منظور برخورداری دختران از تحصیلات عالی دبیرستان‌های مختلط پسرانه و دخترانه تشکیل شود. فرخ‌رو همچنین طی رایزنی‌هایی با ساواک قرار بر عدم بازداشت معلمان توسط ساواک در محیط تحصیل گذاشته بود. پارسا در سال ۱۳۵۳ از وزارت فرهنگ کناره رفت.


بعد از وقوع انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۵۸ به همراه همسرش در منزل مسکونی پسرشان بازداشت شد. شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی از روز دوم اردیبهشت ۱۳۵۹ محاکمه فرخ‌رو پارسا و همایون جابر انصاری، وزیر مسکن و شهرسازی کابینه هویدا را آغاز کرد. ریاست دادگاه او را محمدی گیلانی بر عهده داشت که بعد‌تر بسیاری از جوانان چپ و مجاهد را نیز به جوخه اعدام سپرد. پارسا از سرکردن چادر در دادگاه و نزد محمدی گیلانی خودداری می‌کرد.

روزنامه کیهان در شماره روز ٧ اردیبهشت ۱۳۵۹، متن دفاعیات پارسا را منتشر کرد او گفته بود: «راجع به اتهام داشتن روابط نامشروع من با رییس دفترم که در کیفرخواست به آن اشاره شده باید بگویم که به قرآن مجید سوگند می‌خورم که هیچ‌گونه روابطی به‌جز روابط اداری بین ما حاکم نبوده است.»

وی سپس به شرح مفاد بخشنامه‌هایی که برای تدریس تعلیمات دینی و قران به تمام ادارات و موسسات تابعه وزارت آموزش و پرورش صادر کرده بود پرداخت و در قسمتی از اظهارات خود گفت:
«در آن زمان از کسانی امثال دکتر محمدجواد باهنر و آیت‌الله برقعی دعوت به عمل آمد که در تهیه و ترجمه دروس تعلیمات دینی و قرآن با این وزارتخانه همکاری به عمل آورند و کتاب‌های لازم را تهیه نمایند.»

بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/rrokhroo_parsa/

#یاری_مدنی_توانا #فرخرو_پارسا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

تصاویر منتشر شده در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد، واتیکان با انتشار دود سفید از دودکش نمازخانه سیستین خبر انتخاب پاپ جدید را به جهانيان می‌دهد.

#واتیکان #پاپ #مجمع_کاردینال_ها #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
«یادمان ۵ زندانی سیاسی اعدام شده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ در بند زنان اوین برگزار شد

در همراهی با کارزار مدنی «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» زندانیان بند زنان اوین مراسمی به یاد پانزدهمین سالگرد اعدام پنج زندانی سیاسی برگزار کردند فرزاد کمانگر، شیرین علم‌هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان
این یادمان در فضای هواخوری زندان و با خواندن بخش‌هایی از نامه‌های ماندگار فرزاد کمانگر آغاز شد؛ واژه‌هایی که پس از گذر سال‌ها هنوز از امید، مهر ایستادگی و عشق به مردم سخن می‌گویند.
در ادامه زندانیان بیوگرافی و روایت مبارزات هر یک از جان باختگان ۱۹ اردیبهشت را برای حاضران قرائت کردند؛ روایت‌هایی که پرده از شرافت انسانی در برابر ماشین سرکوب برمی‌دارند.
در بخشی دیگر از مراسم اشعاری در وصف مقاومت و مبارزه خوانده شد. سپس روایت‌هایی از همبندیان سابق شیرین علم‌هولی خوانده شد؛ روایت‌هایی زنده و انسانی که تصویری از زنی را ترسیم می‌کردند که در قلب تاریکی، روشنایی را پاس داشت.
پایان بخش این مراسم خوانش دسته جمعی سرود ماندگار خون ارغوان‌ها بود؛ سرودی که نماد فریادهای سرکوب شده و عهدی دوباره با آرمان آزادی و کرامت انسانی است. این یادمان، ضمن ادای احترام به جان باختگان فرصتی بود برای یادآوری آن که راه آزادی را نمی‌توان در بند کرد.»

ـ گزارش بالا در صفحات شبکه‌‌های اجتماعی گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی، منتشر شده است.


ـ لازم به ذکر است، هنوز محل دفن افراد اعدام شده فوق‌الذکر به خانواده‌های آن‌ها اعلام نشده است و این مصداق بارز ناپدیدسازی قهری است.

#فرزاد_کمانگر #شیرین_علم_هولی #علی_حیدریان #فرهاد_وکیلی #مهدی_اسلامیان #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرمین، برادر جاویدنام آیدا رستمی، این تصاویر را به اشتراک گذاشت و نوشت:

«آخرین اعلامیه‌هایی که دکتر آیدا با دست خط خودش نوشت
چند روز قبل از انکه جاودانه شود.

یه روز از سر کار برگشتم خونه ...
در خونه رو که باز کردم، انگار وارد سنگر انقلاب شدم.
آیدا پشت میز نشسته بود،
اطرافش پر از کاغذ، چند تا ماژیک رنگی،
و دست‌خطی که خودش فریاد بود، نه نوشته.

می‌نوشت:
«زن، زندگی، آزادی – مرد، میهن، آبادی»

📌برای فراخوان اعتراضات سراسری در تاریخ ۱۴، ۱۵ و ۱۶ آذر ....
سال ۱۴۰۱.
دقیقاً چند روز پیش از اون‌که گلوله‌های وحشت، تن پاکش رو هدف بگیرن.

با دل آشوب، با بغضی در گلو گفتم:
«آیدا... ما پشت و پناهی نداریم، اگه بلایی سرت بیاد..........!!!!!»

آروم نگاهم کرد.
چشماش مثل شعله می‌سوخت.
گفت:
«تهش مرگه؟
مرگ کوچیک‌تر از آرمانیه که ما براش می‌جنگیم.
ما از مرگ نمی‌ترسیم،
مرگ از ما باید بترسه.»

بعد نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
«نسلی که بیدار شده، دیگه خواب نمی‌ره.
این راه برگشت نداره.
ما برای پیروزی بلند شدیم،
برای نجات، برای ساختن، برای آزادی.»

و باز شروع کرد به نوشتن…
کلمه‌هاش گلوله نبود، نور بود.
هر اعلامیه، نوری توی شب تار.
و اون، فانوس‌به‌دست، پیشاپیش همه می‌رفت…
بی‌تردید. بی‌توقف. بی‌تسلیم.

مراعهدیست با جانان......»

#دکتر_آیدا_رستمی
#آرمین_رستمی #دادخواهی_ادامه_دارد
#آیدا_رستمی #پزشکان_شریف #زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود

در تاریخ ۸ مه ۲۰۲۵، کاردینال رابرت فرانسیس پرِووست، اهل شیکاگو، به عنوان پاپ جدید کلیسای کاتولیک انتخاب شد و نام «لئو چهاردهم» را برگزید. این انتخاب تاریخی، او را به نخستین پاپ آمریکایی در تاریخ دو هزار ساله کلیسا تبدیل می‌کند.

انتخاب پاپ لئو چهاردهم در دومین روز کنگره پاپی و پس از چهار دور رأی‌گیری صورت گرفت. در ساعت ۱۸:۰۷ به وقت رم، دود سفید از دودکش کلیسای سیستین برخاست و انتخاب پاپ جدید را اعلام کرد. پس از آن، کاردینال پروتودیاکون دومینیک مامبرتی اعلام کرد: «Habemus Papam» (ما پاپ داریم) و نام پاپ جدید را معرفی کرد.

پیشینه پاپ لئو چهاردهم

رابرت پرِووست در ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۵ در شیکاگو متولد شد. او عضو فرقه آگوستینی‌ها بود و در دهه ۱۹۸۰ به عنوان مبلغ به پرو رفت. در سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۳ به عنوان اسقف چیکلایو در پرو خدمت کرد و در سال ۲۰۲۳ توسط پاپ فرانسیس به عنوان رئیس دیکاستری اسقف‌ها منصوب شد. او همچنین تابعیت پرو را دریافت کرده است.

واکنش‌ها و اهمیت انتخاب

انتخاب یک پاپ آمریکایی، تغییری بزرگ در سنت‌های واتیکان محسوب می‌شود. پاپ لئو چهاردهم به عنوان شخصیتی میانه‌رو و دیپلماتیک شناخته می‌شود و از اظهار نظرهای عمومی درباره مسائل جنجالی مانند تجرد کشیشان یا برکت به زوج‌های هم‌جنس‌گرا پرهیز کرده است. این ویژگی‌ها او را به گزینه‌ای مناسب برای وحدت‌بخشی در کلیسای جهانی تبدیل می‌کند.

او جانشین پاپ فرانسیس می‌شود که در ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ درگذشت. پاپ فرانسیس نخستین پاپ آمریکای لاتین و غیراروپایی در قرون اخیر بود و در دوران خود تلاش زیادی برای تنوع جغرافیایی و ایدئولوژیک در کلیسا انجام داد.

پاپ لئو چهاردهم در نخستین سخنرانی خود به مردم گفت: «صلح با شما باد» و دوران جدیدی را برای کلیسای کاتولیک آغاز کرد.

#پاپ_لئو_چهاردهم #پاپ #واتیکان #گفتگو_توانا


@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دل‌هایی که هنوز می‌تپند برای عدالت

مادر و خواهر و برادر داغدار ولی دادخواه جاویدنام بهنام لایق‌پور بر سر مزار جاویدنام محمدرسول مؤمنی‌زاذه حاضر شدند و با مادر او گفتگو کردند و کنارشان بودند.

بهنام و محمدرسول، نام‌هایی که دیگر تنها یک خاطره نیستند، بلکه فریادی خاموش‌نشدنی در سینه‌ تاریخ‌اند.

این دیدارها تنها دیدار میان چند خانواده نیست، دیدار میان دل‌هایی‌ست که زیر بار غم خم شده‌اند، اما نشکسته‌اند. مادرانی که قلب‌شان زیر آوار سال‌ها درد و داغ می‌تپد، هنوز ایستاده‌اند، با چشمانی پر اشک و صدایی بغض‌آلود که می‌گوید: ما فراموش نکرده‌ایم، و نخواهیم کرد.

در این جمع‌ صمیمی اما سوگوار، یادآوری آن روزهای سیاه بار دیگر قلب‌ها را فشرد. هنوز زخم آن قتل‌ها تازه است؛ هنوز داغ آن جوانان بر دل‌هاست. این مادران و خواهران نه برای انتقام، که برای حقیقت، برای عدالت، برای آینده‌ای بدون خشونت گرد هم آمده‌اند.

فرزندان‌شان فقط برای حجاب نرفتند؛ آنان برای کرامت، آزادی، حق انتخاب، و فردایی روشن ایستادند. برخی در دل کوچه و خیابان غافلگیرانه جان باختند، برخی با آگاهی و اراده، دل به طوفان سپردند. و امروز، خانواده‌های‌شان ایستاده‌اند تا یادشان را زنده نگه دارند، و پیام‌شان را فریاد کنند.

مأموران اطلاعات، بعد از کشته شدن بهنام گفتند که ما او را به عنوان لیدر اعتراضات شناسایی کرده بودیم و قصد بازداشت او را داشتیم.
بهنام و محمدرسول از جمله جوانانی بودند که به شوق آزادی به خیابان رفته بودند، برای گذر از تاریکی‌ای که میهن را فرا گرفته است.

درد این خانواده‌ها با گذر زمان کم نشده، بلکه با هر یادآوری دوباره شعله‌ور می‌شود. موهای سپید، قلب‌های شکسته، شب‌هایی در بیمارستان... این‌ها بهای سنگینی‌ست که پرداخته‌اند، نه برای مرثیه، بلکه برای تغییر.

پس از این دیدار و شنیدن درد و رنج مادر محمدرسول، مادر بهنام لایق‌پور یک شب در بیمارستان بستری شد.

کاش همه می‌دیدند و می‌فهمیدند که زندگی برای این خانواده‌ها عادی نشده، که جنایتی که رخ داده، زخمی‌ست باز، و یادآوری آن نه انتخاب، که بخشی از زیستن آن‌هاست.


#محمدرسول_مومنی_زاده #بهنام_لایق_پور #دادخواهی #رشت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
به نام برزان، نماد شرافت و رفاقت و انسانیت

از صبح که خبر مرگ جانسوز برزان محمدی را شنیدم، اشک امانم نمی‌دهد. باورش سخت است؛ برزان، رفیق و همبندم، مردی که با تمام وجود برای دیگران بود، دیگر در میان ما نیست.

برزان فقط یک اسم نبود. برزان یک معنا بود؛ معنای رفاقت، شرافت، مهربانی، ایستادگی. با هم در سال ۹۸ در اوین هم‌بند بودیم. او نه فقط یک زندانی سیاسی، که تکیه‌گاه دیگران بود. وقتی آزاد شد، آمد دیدنم؛ با وحید قدیرزاده. با اصرار، شماره حسابم را گرفت و پانصد هزار تومان به من کمک کرد—با پول کارگری‌اش. همان کمک را، بعدها، دادگاه به عنوان "رد مال" جرم‌انگاری کرد. وقتی فهمید، خیلی ناراحت شد. ناراحتی نه از پول، که از اینکه نیکی و رفاقت را هم جرم‌انگاری کرده‌اند.

برزان برای خیلی‌ها برادر بزرگ‌تر بود، پدر بود، همراه بود—در حالی که خودش پدر و مادر نداشت. اما هیچ‌وقت خودش را ندید. همیشه صدای زندانیان بود، صدای دردها، صدای بی‌صداها. بی‌چشم‌داشت کمک می‌کرد؛ به هر که می‌توانست، با همان دست‌های پینه‌بسته کارگری‌اش. او نماد انسانی بود که هیچ‌گاه در برابر ظلم سکوت نکرد، فارغ از گرایش سیاسی، فارغ از مرز و مذهب، همیشه در کنار عدالت ایستاد.

برزان غریبانه رفت؛ دور از همه نزدیکانش، حین کارگری در گنبد کاووس، دور از خانه و کاشانه‌اش.

فردا خاکش مراسم خاکسپاریش است، در دل روستای گوشتخانی، حوالی سروآباد کردستان، نرسیده به مریوان.

اما نامش، راهش، صدایش خاموش‌شدنی نیست.

برزان رفت، اما شرافت ماندگار است.
و ما تا هستیم، صدایش خواهیم بود.

رضا محمدحسینی
زندان قزل‌حصار


#برزان_محمدی #رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در طی روزهای گذشته، همبستگی مردم ایران در خصوص دفاع از هویت ایران و مرزهای جغرافیایی آن و به خصوص نام «خلیج فارس» باعث شده که جمهوری اسلامی و عوامل آن، این حس میهن دوستی مردم را به حساب دفاع از خودشان بگذارند!

ندا میرزالو، فرزند یکی از جان‌باختگان جنگ، در این ویدیو خطاب به علی خامنه‌ای سخن می‌گوید:
«اگر امروز ایران و ایرانی در شرایطی قرار گرفته که هر کشوری به خود اجازه می‌دهد که نام‌های کهنش را تغییر بدهد و با تاریخ و هویتش بازی کند.»
او می‌گوید «به تو و رژیم فاسدت اجازه سواستفاده از این حس باشکوه اتحاد وطن پرستی و میهن پرستی را نخواهیم داد. یادمان نرفته و نخواهد رفت که چه خون‌ها ریخته‌اید.»

#نه_به_جمهوری_اسلامی #خلیج_فارس #یاری_مدنی_توانا
#persiangulf

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفت‌وشنود
حکومت مذهبی حاکم بر ایران سال ۱۴۰۲ و در روز هجدهم اردیبهشت‌ماه دست به جنایتی هولناک و قرون‌ وسطایی زد و این دو جوان بی‌گناه را به اتهام آنچه «سب‌النبی» و توهین به مقدسات می‌نامد، در زندان حلق‌آویز کرد!

اگر چه دیدن جنایت‌ها و شنیدن از فجایعی که جمهوری اسلامی بر سر ایرانیان آورده، برای مردم تکراریست، اما کشتن انسان به خاطر عقایدش آن هم در قرن بیست‌و‌یکم واقعا شوکه‌کننده و وحشتناک است.

اعدام یوسف مهرداد و صدرالله فاضلی‌زارع به اتهام توهین به مقدسات، جنایت دیگری از حکومت جمهوری اسلامی‌ بود؛ جنایتی که علاوه بر نقض آشکار آزادی بیان، اصل آزادی ادیان را هم نقض می‌کند.
ایران در کنار پاکستان، عربستان، افغانستان، یمن، موریتانی، نیجریه و سومالی یکی از ۸ کشوری‌ست که در قوانین آنها، اتهام«توهین به مقدسات» مجازات مرگ به همراه دارد. یوسف مهرداد پدر سه فرزند و اهل اردبیل بود و فاضلی‌زارع علاوه بر توهین به مقدسات، به توهین به مادر پیامبر و تحقیر قرآن از راه سوزاندن آن متهم شده بود.

«سب النبی» یکی از عناوین مجرمانه در قوانین کیفری فعلی در ایران با مجازات حدی مرگ است. بنا بر ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی هر کس به پیامبر اسلام یا یکی از پیامبران عظام (نوح، عیسی، موسی و ابراهیم) دشنام دهد یا به آنها توهین کند، «ساب‌النبی» و به مجازات اعدام محکوم می‌شود.


#گفتگو_توانا #جمهوری_اسلامی #یوسف_مهراد #صدرالله_فاضلی_زارع

@Dialogue1402
وقتی قانون پشت قاتل می‌ایستد؛ سکوت قانون، صدای خون: ریشه‌های مذهبی و ساختاری خشونت علیه زنان در جمهوری اسلامی

حسن باقری‌نیا

قتل زنان توسط همسران یا پدران‌شان، که در ماه‌های اخیر بار دیگر به شکلی تلخ در صدر اخبار قرار گرفته، تنها وقایع فردی یا خانوادگی نیستند. این رویدادها، تجلی بیرونی نوعی خشونت ساختاری هستند که در لایه‌های قانون، فرهنگ، و تفسیر دینی در جمهوری اسلامی ریشه دوانده‌اند.

یکی از مهم‌ترین موانع در مسیر حمایت قانونی از زنان در ایران، برداشت‌های مردسالارانه از متون دینی است. آیات و احادیثی نظیر «الرجال قوامون على النساء» یا «واضربوهن»، در تفاسیر سنتی فقهی، همواره به‌گونه‌ای تعبیر شده‌اند که مرد را در جایگاه قیم، حاکم و حتی گاه تنبیه‌کننده زن قرار می‌دهند. این تفاسیر، اغلب با احادیثی همراه شده‌اند که به شکل‌گیری ساختارهای نابرابر در خانواده مشروعیت می‌بخشند؛ احادیثی که زن را فاقد عقل کامل، ناتوان در تصمیم‌گیری، و موجودی تابع نشان می‌دهند.

مشکل زمانی عمیق‌تر می‌شود که نظام حقوقی جمهوری اسلامی، به جای استفاده از یافته‌های علوم انسانی مدرن مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و جرم‌شناسی در تدوین قوانین، صرفاً بر این تفاسیر سنتی تکیه می‌کند. همین نگاه است که سبب شده لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» پس از ۱۲ سال رفت‌وآمد میان دولت، قوه قضاییه و مجلس، نهایتاً با تغییر محتوا و حذف مفاد حمایتی، از سوی دولت پس گرفته شود.

خشونت خانگی، حتی اگر به لحاظ آماری نسبت به برخی جرایم دیگر کمتر باشد، به دلیل اثرات عمیق و گسترده‌اش بر ساختار خانواده و روان جامعه، باید با حساسیت ویژه مورد توجه قرار گیرد. اما در جمهوری اسلامی، قوانین نه‌تنها از زنان در برابر این نوع خشونت حمایت نمی‌کنند، بلکه در مواردی، پدر یا شوهر را به‌واسطه نقش «شرعی» و «قانونی» خود، از مسئولیت کیفری معاف می‌سازند.

ادامه چنین وضعیتی، به معنای نهادینه‌سازی خشونت در سطح قانون و عرف است؛ خشونتی که در آن، زن نه قربانی، بلکه گاه متهم تلقی می‌شود. در دنیایی که معیارهای حقوقی و انسانی روزبه‌روز به سوی عدالت جنسیتی پیش می‌روند، اصرار بر حفظ ساختارهای تبعیض‌آمیز مذهبی، تنها به عمیق‌تر شدن شکاف میان ملت و حاکمیت منجر خواهد شد.

#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #دختر_کشی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تأیید حکم یک سال حبس برای فرشته سوری توسط دادگاه تجدیدنظر استان همدان

شعبه یازدهم دادگاه تجدیدنظر استان همدان، در حکمی قطعی، محکومیت یک سال حبس تعزیری خانم فرشته سوری، فعال مدنی اهل نهاوند، را به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» تأیید کرد. این حکم پیش‌تر توسط شعبه اول دادگاه انقلاب نهاوند در تاریخ ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ صادر شده بود.
فرشته سوری در این پرونده، از اتهام «تشکیل گروه با هدف برهم زدن امنیت کشور» تبرئه شده بود، اما نسبت به محکومیت یک‌ساله‌اش به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام، تقاضای تجدیدنظر کرده بود. دادگاه تجدیدنظر در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، با بررسی محتویات پرونده و لایحه دفاعیه، اعتراض او را وارد ندانست و استدلال کرد که اعتراضی «موجه و مستدل» از سوی نامبرده ارائه نشده است.

فرشته سوری و علی جهانیان، زوج شاعر و فعال مدنی ساکن نهاوند، در ۱۹ شهریورماه توسط نیروهای امنیتی در محل سکونت خود بازداشت شده بودند. فرشته سوری در ابتدا با قرار وثیقه آزاد شد، اما تنها دو روز بعد، مجدداً بازداشت و به زندان ملایر منتقل گردید. این زوج نهایتاً در ۲۱ آبان‌ماه پس از تحمل دو ماه بازداشت موقت، با تودیع وثیقه از زندان آزاد شدند.
منابع نزدیک به خانواده این دو نفر گفته‌اند که فرشته سوری در دوران بازجویی، با خشونت کلامی و حتی ضرب و شتم مواجه شده است. این در حالی‌ است که خانم سوری به بیماری جسمی نیز مبتلاست و به‌هیچ‌وجه شرایط تحمل زندان را ندارد. وی تاکنون هیچ‌گونه سابقه کیفری نداشته و فعالیت‌هایش محدود به انتشار چند استوری در حمایت از خانواده‌های جان‌باختگان اعتراضات و بازخوانی اشعار شاعران معاصر از جمله همسرش بوده است؛ فعالیت‌هایی که برای بسیاری دیگر از فعالان، نهایتاً احکام تعلیقی یا تبرئه در پی داشته‌اند.
با این حال، دادگاه تجدیدنظر بدون توجه به وضعیت جسمی و روحی این زن شاعر و بی‌گناه، اعتراض او را مردود دانسته و حکم ناعادلانه حبس یک‌ساله را قطعی اعلام کرده است.
این حکم، به‌ویژه در شرایطی که خانم سوری با بحران سلامت روبروست، مصداق روشنی از بی‌عدالتی قضایی و برخورد تبعیض‌آمیز با فعالان مدنی زن در ایران است.
آقای جهانیان نیز همچون همسرش در حکم ۲۰ اسفند ماه به یک سال حبس محکوم شده و با تسلیم به رای منتظر احضاریه اجرای احکام است.

#فرشته_سوری #علی_جهانیان #نهاوند #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

فرزاد کمانگر، یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آن‌ها که رفت و نیامد

از اینجا خواهم رفت. پروانه‌ای که با شب می‌رفت، این فال را برای دلم دید….»

کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود. هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و ده‌ها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ رسید: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامه‌هایش بیشتر می‌درخشید. فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان #کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکی‌ام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.» می‌خواست کودکی کند، می‌خواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس #معلم شد. می‌گفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازی‌های #کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که این‌قدر از بازی با بچه‌ها لذت می‌برم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.» در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مساله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود که به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمب گذاری و خرابکارنه دستگیر شد.

از شرح شکنجه‌هایش اینگونه می‌نویسد: با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار می‌نامیدند به گوشه‌ای دیگر از دنیا می‌رفتم… با هر ضربه ذوالفقار سال‌ها به عقب بر می‌گشتم، به عهد قاجار به مناره‌ای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و.. باز می‌زدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم می‌رسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش می‌شدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا می‌آمدم. فردا شب باز صدای درد و باز…. یکی می‌زد به خاطر افکارم، دیگری می‌زد به خاطر زبانم، سومی می‌پنداشت که امنیت ملی را به خطر انداخته‌ام، چهارمی می‌زد تا ببیند صدایم به کجای دنیا می‌رسد.» از قاضی پرونده شنید که: «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست، بروید و آن‌ها را راضی کنید». تقاضای عفو نکرد و ...

ادامه را اینجا بخوانید:
https://tavaana.org/farzad-kamangar/

#فرزاد_کمانگر #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
انجمن قلم برلین خواستار لغو حکم اعدام و آزادی فوری پیمان فرح‌آور شاعر ایرانی محکوم به اعدام شد.
این انجمن روز چهارشنبه، هفتم مه (۱۷ اردیبهشت)، در بیانیه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد که از صدور حکم اعدام برای پیمان فرح‌آور، «عمیقا شوکه» شده است.

پیمان فرح‌آور، شاعر اهل گیلان با تخلص «شیدا» پس از هفت ماه بازداشت در زندان لاکان رشت، به اتهام «بغی و محاربه» به اعدام محکوم شد و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به سه ماه حبس محکوم شد.

به نوشته کانون مدافعان حقوق بشر، این زندانی سیاسی یک فرزند خردسال دارد. در مرداد ۱۴۰۳ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از مدتی بازجویی در اداره اطلاعات، به زندان لاکان رشت منتقل شد. پیمان فرح‌آور پیش‌تر هم به دلایل سیاسی سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.

گفته می‌شود که این اتهامات بر پایه سروده‌ها و فعالیت‌های اعتراضی او در زمینه عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی مطرح شده‌اند. جلسه رسیدگی به پرونده، روز یازدهم اردیبهشت‌ماه سال جاری بدون حضور وکیل انتخابی و به صورت غیرعلنی برگزار شده و روند دادرسی فاقد شفافیت بوده است.

#پیمان_فرح_آور #امین_فرح_آور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
هر اسم، یک زندگی؛ هر اعدام، یک تکه از ما

محمدصابر ملک‌رئیسی، زندانی سیاسی سابق، متنی را در ماهنامه خط صلح منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانیم:

– نمی‌دانم از کجا شروع کنم؛ از روزی که وارد بازداشتگاه اطلاعات زاهدان شدم؟ یا از شبی که اولین خبر اعدام رفیق‌هایم را شنیدم؟ ۲۱ ماه آن‌جا بودم، در میان دیوارهایی که نه تنها جسم آدم را، بلکه روحش را نیز حبس می‌کردند. جایی که بیش‌تر آدم‌ها نه دزد بودند، نه قاتل؛ سیاسی بودند و عقیدتی اما بسیاری از آن‌ها حکم اعدام داشتند.

اولین هم‌بندی‌هایم کسانی بودند که بعدها یکی‌یکی اعدامشان کردند: ناصر شه‌بخش عطاالله ریگی احمد نارویی محمدصالح اسلام‌زهی عبدالرحمان نارویی و دو برادر عبدالناصر شه‌بخش و عبدالباسط شه‌بخش. این‌ها فقط اسم نیستند؛ برای من خانواده بودند. ناصر را «انیشتین شه‌بخش» صدا می‌زدیم. با این‌که سن زیادی نداشت و هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود، اما هر چه می‌خواستی می‌توانستی از او بپرسی چون جوابش را بلد بود. همه چیز را می‌دانست. اهل کتاب بود، فرمانده بود، اما مهربان‌ترین آدمی بود که دیده‌ام. یک‌بار حاج‌داوود (مسئول بازداشتگاه) به سلول هجوم آورد که من را بزند. ناصر جلو‌یش را گرفت، هلش داد کنار و گفت: «بس کن دیگه…» برای من، آن لحظه ناصر مثل برادر بزرگ شد.

ما مدت‌ها با هم در یک سلول بودیم. بعد از انفجار مسجد جامع، فشارها زیاد شد و ما را از یکدیگر جدا کردند. من را بردند به سلولی که خودمان به آن می‌گفتیم «سلول تاریک»، چون واقعا تاریک بود. نمی‌دانم عمدی بود یا نه، اما لامپش نوری نداشت؛ انگار فقط می‌خواستند حس کنی مُرده‌ای.
چند روز بعد، «مهرالله ریگی ماهرنیا» را آوردند. او هم جوان بود، چهار ماه از من کوچک‌تر. میان ما دوستی‌ای شکل گرفت؛ به دلیل هم‌سن بودن، از تنهایی. یک روز پرسید: «با کی بودی؟» گفتم: «با حاج ناصر». پرسید: «خبری ازش داری؟» گفتم: «نه، چند روزی‌ست که ازش جدا شده‌ام.» گفت: «رادیو اعلام کرده اعدام شده…» آن لحظه انگار کسی با چکش بر سرم کوبید. اولین بار بود که خبر اعدام کسی را می‌شنیدم که فقط چند روز پیش، با او در یک اتاق بودم؛ با هم غذا می‌خوردیم، حرف می‌زدیم، می‌خندیدیم.

بعدتر، به زندان مرکزی زاهدان منتقل شدم. در بند یک بودم و «وحید جدگال»، همشهری‌ام، در بند پنج. یک شب هنگام آمار غروب، وحید را بردند. صبح که شد، گفتند برای اجرای حکم برده‌اند. زنگ زدم خانه‌شان. با مادرش صحبت کردم؛ نتوانستم بگویم چه اتفاقی افتاده. فقط گفتم: «وحید خوبه، چیزی نمی‌خوام، نگران نباش.» بعد با پدرش تماس گرفتم و گفتم: «وحید را برده‌اند برای اعدام.» پدرش سکوت کرد، گفت: «باشه پسرم، راه می‌افتم میام…» اما وقتی به زاهدان رسید، دیگر دیر شده بود. وحید سحرگاه اعدام شده بود.

یک‌بار دوستانمان را برای قرنطینه بردند، از جمله «عبدالوهاب ریگی» و «حبیب‌الله ریگی». ما اعتراض کردیم، و بند پنج توسط دوستان سیاسی به آتش کشیده شد. بعد از آن، ریختند و همه‌مان را بردند قرنطینه. ما، یعنی جوانان بند یک: «من»، «مهرالله و علی پژگول». در قرنطینه، «سعید شه‌بخش» هم در تک‌سلول بود؛ از دوستان امنیتی بود و قرار بود اعدامش کنند. گفت: «تا رفیق‌هامو نبینم، نمی‌رم.» آمد، با ما خداحافظی کرد. آن لحظه‌ای که بغل کرد و رفت… نمی‌دانم، ولی حس کردم دارد از زنده‌ها خداحافظی می‌کند. چند ساعت بعد، خبر اجرای حکم اعدامش رسید.

بعد از آن، من را تبعید کردند به اردبیل. ۱۶ ماه بدون ملاقات، بدون تماس. وقتی پس از این مدت اجازه‌ تماس تلفنی دادند، بعد از صحبت با خانواده‌ام، اولین کسی که به او زنگ زدم، مادر مهرالله بود. پرسیدم: «حال مهرالله چطوره؟» گفت: «از دوستت فقط یه متر خاک نشونمون دادن…» خشکم زد. فهمیدم مهرالله اعدام شده. بعد با پدر عبدالوهاب تماس گرفتم. گفت: «دوستت و برادرت را اعدام کردند. هر دوتاشون رفتن.»

در آن مدت، در بی‌خبری مطلق، بیش از ۲۰ نفر از رفیق‌هایم اعدام شدند.
اسم‌هایی که هرکدام برای خودشان یک قصه‌اند، یک زندگی. یک روز بودند، و روزی دیگر فقط صدایی می‌گفت که دیگر نیستند.
این‌ها رفیق بودند، برادر بودند، و بودنشان در میان آن‌همه تاریکی، هم‌چون چراغی بود. اعدامشان فقط یک حکم نبود؛ تکه‌ای از ما را کند و با خود برد. و هنوز هم، وقتی چشم‌هایم را می‌بندم و به آن‌ها فکر می‌کنم، صدای‌شان در ذهنم می‌پیچد؛ صدای خنده‌هایشان.
اما من هنوز زنده‌ام، با باری بر دوش که هرگز زمین گذاشته نمی‌شود. هر واژه‌ای که نوشتم، برای آن‌هایی‌ست که رفتند، اما فراموش نشدند.»
*محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی، در ۱۷ سالگی بازداشت و پس از تحمل ۱۱ سال حبس در سال ۱۳۹۹ از آزاد شد.
این برنامه توانا درباره این زندانی سیاسی بود:
https://www.youtube.com/watch?v=SdEiKVCsKmU
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_اعدام #ایران


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زوم: بحران جنسی، دستپخت حکومت جنسیت‌زده

در حالیکه مسئولان جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند در ایران بحران جنسی نداریم، یک عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد هشدار داده:
«در حوزه مسائل جنسی با توجه به تابو بودن آنها، کارهای پژوهشی اساسی انجام نمی‌شود و در این زمینه با خلاء شناختی مواجه هستیم.»
نگاهی به وضعیت سلامت جنسی جامعه‌ی ایران و سیاست‌های حاکمیت

https://www.youtube.com/watch?v=aX_yJNeBl2E
دیدن این ویدئو را از دست ندهید!

#یاری_مدنی_توانا #بیماران_جنسی #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«شیدا» به اعدام محکوم شده است. پیمان فرح‌آور متخلص به «شیدا» شاعری جوان است و پدر کودکی خردسال، او توسط شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به ریاست قاضی احمد درویش‌گفتار، به اعدام محکوم شده.

همچنین ساعتی پیش خواهر امیر تتلو در صفحه شخصی خود از تایید حکم اعدام تتلو خبر داده است.
ضحاک دار به دوش!‎
طرح از شاهرخ حیدری

https://tavaana.org/gallows-carrier/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech