ادب‌سار
14.6K subscribers
4.99K photos
124 videos
21 files
873 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
از گدازه‌های لبانت
پروانه‌های فریبایی
در نرمه‌ی باد دلارایی
ستیغ آرزویم را
فروزان
کردند

سراینده و فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

🍃🦋 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


ساعت آفتابی = آفتاب‌نما، گاهنمای آفتابی

ساعت تنفس = دَمِ آسودگی، هنگام آسایش

ساعت خورشیدی = آفتاب‌نما، تَسونمای خورشیدی

ساعت زنگدار(شماطه‌دار، Alarm clock) = مَنگَلَه

ساعتساز = جامساز، گاهنُما‌ساز، تَسوساز

ساعت‌سنج = تَسوسنج

ساعت‌شُمار = تَسوشُمار

ساعتک = جامک

ساعت مچی(Watch) = مَنگانه


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ساعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
تو دو دیده فروبندی و گویی روز روشن کو

زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا

#مولوی
#چکامه_پارسی

🌞 @AdabSar
🍷 «شب دیوانگی»
بزم مولانا جلال‌الدین و شمس تبریزی
سروده و آوای #هما_ارژنگی ۲۲ مهر ۱۳۸۲


صد زاغ و جغد و فاخته، در تو نواها ساخته
بشنیدی اسرار دل، گر کم شدی این مشغله (حضرت مولانا)

بازم امشب این من و دیوانگی
نشئه‌ی شعر و شراب خانگی
ناله‌ی نای و کلام مولوی
جذبه‌ی شوق‌آفرین مثنوی
در فروبندم به عقل خرده‌بین
تا فرود آید گدای ره‌نشین
تا فرود آید شهِ تبریز من
شمس شیرین‌کار و شورانگیز من
صف‌به‌صف در مقدمش خورشیدها
در رکابش زهره و ناهیدها
دستگیرم گر شود دامانشان
جان فدا سازم که جان قربانشان

های‌های گریه‌های زار من
همچو نی گوید همه اسرار من
کاندرین وادی غریب افتاده‌ام
ناامید و بی‌نصیب افتاده‌ام
این غریبستان سرای یار نیست
خلوت دلخواه آن دلدار نیست

آیدم زان بزم روحانی ندا
آن چنان بانگی که بشکافد هوا
نعره‌ای از سوی یاران امین
همچنان رعدی که لرزاند زمین
کاین غریبستان منِ نادان توست
بشکن این تن تا درآیی تندرست
گول و غول و خیر و شر در خویش بین
نقش شیطان و بشر در خویش بین

گویمش بنگر مرا ای ملتمس
جان به فریاد آمدم، فریادرس
گوید این جان گوهری یکدانه است
با تباهی دشمن و بیگانه است
جان، بود آن آسمان تابناک
از پلیدی دور و از ناپاک، پاک
جان تو خود نفحه‌ای از کبریاست
پاره‌ای از پاره‌ی روح خداست
آسمانی، لیک در این آسِمان...
ای بسا ابر و غبار و پرنیان؛
ای بسا اندیشه‌های رنگ‌رنگ
حرص و آز و شهوت و سودای جنگ
ای بسا نادانی و خودباوری
ای بسا اندیشه‌ی تن‌پروری
ای بسا حقد و عناد و خشم و کین
می‌کشند از آسمانت بر زمین
این همه ابر گران در آسمان
تیره می‌دارد رخ آن دلستان

آینه صافی نما گر عاقلی
تا نماید مر تو را این جاهلی
از هوس گر بگذری صافی شوی
واندر آن صافی تو فرمان بشنوی
نی، چو خالی نبود از باد هوا
کی از او خیزد نوای جانفزا؟!
نای دل را خالی از نیرنگ کن
سوی یار مهربان آهنگ کن
خالیا، کی خالی از نور خداست
گر بدانی سوی یارت رهنماست
دم مزن، در خامشی اندیشه کن
لب فروبند از سخن بنگر به بن
نیک بنگر بر رخ آن اژدها
کو نهان دارد رخ خورشید را
دم مزن تا ابرها باران شوند
اندک اندک نقش‌ها ویران شوند
دم مزن، تا بنگری افلاک را
جلوه‌گاه آسمان پاک را

امشب این بزم خدایی آن تو
این‌همه، ارزانی ایمان تو
شد مبارک از دم ما جان تو
می‌دمد خورشید از ایوان تو!

🍷 @AdabSar
شب دیوانگی - هما ارژنگی
@AdabSar
🍷 «شب دیوانگی»

بزم مولانا جلال‌الدین و شمس تبریزی

سروده و آوای #هما_ارژنگی ۲۲ مهر ۱۳۸۲


🍷 @AdabSar
☀️🍷 زلال را درود
به اهلِ دل کمال را درود
جهانِ شاعرى صفاى دیگرى گرفت
به روحِ شعرِ نابِ پارسى نموى بال را درود
کنون عروج تازه مى‌کند به کهکشانْ فصاحتِ کلام ما
قصیده، مثنوی، غزل... بگو که اهل حال را درود
و نای مولوی نوای دیگری گرفت
که شمسِ بی‌زوال را درود
زلال را درود

سراینده: #اعظم_خواجه_اف
ریزنگاره(مینیاتور) شمس و مولانا از #محمود_فرشچیان

☀️ @AdabSar
سرود،
چیدمان و پساوند
نمی‌خواهد
بوی آغوش تو
هر سراینده‌ای را
دیوانه می‌کند.


سراینده و فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
💃🏻 @AdabSar
🍁🍀🍂
🍀🍂
🍂
کسی دیگر از رنجِ ما برخورَد
نپاید بدو نیز هم بگذرد

چنین رفت از آغاز یَک‌سر سَخُن
همین باشد و نَو نگردد کَهُن

اگر توشه‌مان نیک‌نامی بوَد
روان‌ها بدان سر گرامی بوَد

وُ گر آز ورزیم پیچان شویم
پدید آید آنگه که بی‌جان شویم

گر ایوانِ ما سر به کَیوان‌بَرَست
از این بهره‌ی ما یَکی چادَرست

که بر روی پوشند و بر سرْش خاک
همه جای بیم‌ست و تیمار و باک
#فردوسی

و در این هفته امید دارم:
به کامِ تو گردد سپهرِ بلند
دلت شاد بادا تنت بی‌گزند


فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍁
🍀🍁
🍂🍀🍁
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی ساعت آفتابی = آفتاب‌نما، گاهنمای آفتابی ساعت تنفس = دَمِ آسودگی، هنگام آسایش ساعت خورشیدی = آفتاب‌نما، تَسونمای خورشیدی ساعت زنگدار(شماطه‌دار، Alarm clock) = مَنگَلَه ساعتساز = جامساز، گاهنُما‌ساز، تَسوساز ساعت‌سنج…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


ساعت = (پارسی تازی‌شده)، سایه، گاهشُمار، گاهسَنج، گاهنما، تَسو*، تَسوک، پَنگان*، جام، زمان، باسر، پاس، هاسَر، هنگام، گاه، گاس
ساعات = زمان‌ها، باسرها، تَسوها، گاهنماها

"ساعت" واژه‌ای تازی با ریشه‌ی ایرانی است که از واژه‌ی "سایه" گرفته شده است. چرا که در گذشته، گذشتِ زمان را با سایه‌ی تیغه‌ای که در زمین فرو می‌کردند اندازه می‌گرفتند.

"ساعت" در زبان پارسی با چند چَم(معنی) به‌کار می‌رود:
🔺گاهی به چم "یک بیست‌وچهارم روز، تَسو، تَسوک، "Hour است، مانند:
ساعت ۵ راه افتادیم =
تَسوکِ ۵ راه افتادیم

🔺گاهی به چم O'clock"" است. مانند:
ساعت چند است؟ =
تَسوک چند است؟
تسوی چندم است؟

🔺گاهی به چم "گاهنما، پَنگان، تَسونما، Clock" و در گونه‌های گیتیکی، دیواری، آفتابی، آبی و... است، مانند:
ساعت‌تان را چند خریده‌اید؟ =
گاهنمای خود را چند خریده‌اید؟
یک ساعت دیواری هدیه آورده‌ام =
یک پَنگان دیواری پیشکش آورده‌ام

🔺گاهی و به‌ویژه در نوشته‌های کهن به چم "هنگام، گاه، گاس، Time ،Tense ،Tempo" است، مانند:
قشون نادرشاه در ساعت سعد حمله کرد =
سپاه نادرشاه در هنگامی نیک تاخت

پی‌نوشت:
*تَسو = در زبان اَوِستایی یک بیست‌وچهارم شبانه‌روز را "تَسو" گویند.
*پَنگ = تشتی مسین یا رویین است که ته آن سوراخ تنگی کنند و در آب گذارند، چون پُر گردد و در ته نشیند یک "پَنگ" شود. بیشتر آبیاران آن را می‌دارند و در بَخشگاهِ آب نهند.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#ساعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
برای ایشکا - مهران گلستانی.mp3
217 KB
🪴🦋 بـرای ایـشـکـا
سرایش: #مهران_گلستانی_ماچک_پشتی
خوانش: #سیما_شکرانی
۳ مهر ۱۴۰۰ خورشیدی

🪴🦋

ز هر پیمان و هر پیشه، نشان از «پاپـِلی» داری
به راه روشنایی، کیش روشن‌باوری‌ داری

ز هر سردی به گرمی و به آهنگ آشیان سازی
هَمال «چـِلچـِلا» هر دم، امید زندگی داری

اگر دست ستمگر ریشه از خاک‌ات جدا سازد
به هر بوم و بری باشی، نشان از «اَنجـِلی» داری

«شوکای» بیشه و دشتی، برآسودن، نتوانی
پگاهان پویش «میچکا»، شبان «اَرمـِجی» داری

چنان «مهران ماچک‌پُشتی» از بود تو می‌بالد
که خورشیدی، که بارانی، بهارانی، «تـِتی» داری

🪴🦋

واژه‌های تبری(مازندرانی):
پاپلی = پروانه
چلچلا = ‌پرستو
انجلی = درخت آهن
شوکا = آهو
میچکا = گنجشک
ارمجی = جوجه تیغی
تتی = شکوفه

#چکامه_پارسی
🪴🦋 @AdabSar
ادب‌سار
🪡 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی جَهبَر = از پارسی کوه پاره یا پاره‌ای از کوه، شیر ماده جَهبَله = از پارسی کِهبَل، زن زشت، در پارسی زن کودن و سبکسر جُهر = از پارسی چهره، فِتَن (شکل و قیافه) جَهرمیه = جامه‌ی ساده‌ی کتانی، بافت جهرم جِهِنّام = از پارسی…
🪟 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

جیسران = از پارسی گیسوان، دسته‌ی خرما، گونه‌ای از بهترین خرماها
جِیش = از پارسی جوش، دلهره
جیش = ارتش
جیلدارُو = از پارسی ویل دارو، چوبک سیاهرنگ کرانه‌های دریای کاسپی (خزر)، داروی کرم کدو
جیل، جیلانی = از پارسی گیل، گیلانی
جِیَه = از پارسی زی، سوی، بَر
(خود از بلخ زی زابلستان کشید، به مهمانی پور دستان کشید/دقیقی)
جاره = از پارسی چاره
چاکوچ، جاکوج = از پارسی چکش
جَربایه = از پارسی چهارپایه‌، تخت خواب
شرشف = از پارسی چادر شب
جَرجوبه = از پارسی چهار چوبه
جَرخ = از پارسی چرخ
جرخ جرخجی = از پارسی پاسبان شب (چرخ زن)
جطَِل = از پارسی چاتال، چنگال

🪟 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🪟 @AdabSar
☀️🌿 آواره

دلبرم زیباترین اندر جهان
گر کنی دوری ز چشم اشکم روان

چهره‌ات زیباتر از خوشه‌ی زرین
غنچه لب، با موی بور، ابرو کمان

بر تنت خورشید فر، سوزان و هار
چشم تو دریای ژرف ای بیکران

بوسه‌ات چون آتشی سوزد مرا
با سُهِش گویم ز تو، جانم پران

رفته‌ای از خانه‌ام، جانا کجا
مهر خود از دیده‌ام کردی نهان

گر ز من دوری کنی نالان شوم
سر سپیدی می‌زند سالَم جوان

گشته دل دیوانه از مهرت بسی
مانده‌ام تنها غمین* چو بی‌کسان

جان من با این نبود آواره شد
روز و‌ شب در جست‌وجو گردم دوان

اَی خدا یا که تنم به گَه بکُش
یا دلم به درگه جانان رسان

وخت* مرگ آیی اگر دیگر چه سود؟
مرده‌ام در خاک نم، چه ناگهان

🌿☀️

سراینده و فرستنده: #کوروش_دورکی_بختیاری
#چکامه_پارسی

خوشه زرین: خورشید
پران: در حال پرواز
سهش: احساس
وخت: وقت
*غم: تنها واژه‌ی بیگانه

🌿☀️ @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


مَکتب = (Doctrine، School)، دبیرستان، دبستان، آموزگاه، آموزشگاه، اندیشگاه، نِوِشتگاه، باوَرشیوه

مَکاتب = آموزگاهان، دبستان‌ها

نمونه:
🔺حسنی به مکتب نمی رفت، وقتی می رفت جمعه میرفت =
هسنی به دبستان نمی‌رفت، زمانی که می‌رفت آدینه می‌رفت

🔺مکاتب دینی و فلسفی دنیا =
باوَرشیوه‌های دینی و فرزانی جهان

🔺مکتب فرانکفورت روشنفکران زیادی را بخود جذب کرده است =
اندیشگاه فرانکفورت، روشن‌اندیشان فراوانی را به‌سوی خود کشیده است

🔺شمع در مکتب عشاق که شد چله نشین
سوختن را زمن آموخت به پروانه قسم =
کندیل در آموزگاه دلدادگان که شد چله‌نشین
سوختن را ز من آموخت، به پروانه سوگند

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مکتب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🪶🦅 پَر پارسی

این زبان پارسی پر داشت، بالا می‌پرید
در قفس* کردند تا توتی کنندش باز را

پرّ سیمرغی بسوزانیم تا چاره کنیم
زخم‌های کهنه‌ی دیروزِ گشته باز را

باز یاد دشت جلفا خواب من آشفته کرد
یاد کرده چشم من آن چادر روباز را

گرد ایران با دو سد نیرنگ اردوها زدند
تا برآرند از تنش دیبای نرم ناز را

پاره‌پاره گشته چون آن غالی گلرنگ فام
باز هم هر تکه‌اش یادآورد شیراز را

از بخارا جان شنیدم از هَزار آواز نو
از دماوندش درود این سرزمین راز را

باز در هر کوی و برزن پُر سرود مولوی
می‌توان آیا به جان نشنید این آواز را؟

بسته‌ی دریا و دریاچه نباشد سرزمین
بهر تو ماهی ندارد گِل نکن آراز را

ما برای میهن ایران هزاران بار هم
جان دهیم و سرفرازیم آفرین سرباز را


سراینده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#چکامه_پارسی
*قفس: تنها واژه‌ی بیگانه

طوطی: توتی
صد: سد
قالی: غالی

🦅 @AdabSar 🪶
بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به‌خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبان درمان شوی

هرآنگه که خشم آورد پادشا
سبک‌مایه خواند ورا پارسا

#فردوسی
#چکامه_پارسی

فرتور: تندیس رستم و سهراب در توس
تندیس‌ساز: #محمدحسین_ماموریان

@AdabSar 🪶
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻شَباب= برنایی، جوانی، آغاز

🔻ایام شباب = روزهای برنایی، روزهای جوانی، روزگار جوانی

نمونه:
🔺میوه ٔ عنفوان شبابش نورسیده و سبزه ٔ گلستان عذارش تازه دمیده(گلستان سعدی)=
میوه‌ی آغاز جوانی‌اش نورسیده و سبزه‌ی گلستانِ رخسارش تازه دمیده

🔺افسوس که ایام شباب آمد و رفت=
افسوس که روزگار جوانی آمد و رفت


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#شباب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
این جهان پاک خواب‌کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است

نیکی او به جایگاه بد است
شادی او به‌جای تیمار است

چه نشینی بدین جهان هموار؟
که همه کار او نه هموار است

کنش او نه خوب و چهرش خوب
زشت‌کردار و خوب‌دیدار است

#رودکی
#چکامه_پارسی

🪐💫 @AdabSar
ادب‌سار
🪟 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی جیسران = از پارسی گیسوان، دسته‌ی خرما، گونه‌ای از بهترین خرماها جِیش = از پارسی جوش، دلهره جیش = ارتش جیلدارُو = از پارسی ویل دارو، چوبک سیاهرنگ کرانه‌های دریای کاسپی (خزر)، داروی کرم کدو جیل، جیلانی = از پارسی گیل،…
🪕 دنباله‌ی واژه‌های پارسی در زبان تازی

جفت = از پارسی جُفت، تفنگ دو لول
صَک = از پارسی چک
جُلّاق = از پارسی شلاق، لگد زدن به پا
جنجانه = از پارسی چِن، ابزار خنیا
جمبر، جنبر = از پارسی چمبر، پرهون
جوال = از پارسی گواله، جوبال
جوکان = از پارسی چوگان
جفجیر = از پارسی کف‌گیر
جمجمه = از پارسی چمچمه
جهره = از پارسی چهره
جیت = از پارسی پارچه‌ی چیت
جیخوه = از پارسی کدخدا
حاجی، حاج = از پارسی هَنجی، هنج = به خانه‌ی خدا رفتن
حاجیانی = از پارسی هاژیانی، گوشه‌ای است در دستگاه شور

🪕 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🪕 @AdabSar
☀️🕊
به نام خداوند رخشنده‌ماه
بزرگ آفریننده گیتی‌گواه

گرانمایه یکتا سپهرآفرین
توانا خردمندِ مهرآفرین

همان‌کو که ما را سُرور آفرید
بر ایرانیان مِهر و نور آفرید

بر این خانه‌دان داد پیوند خویش
که در آفَرینَش در آیند بیش

پس از این از آن مِهرگان پرورید
ُزمرُّد در آن دِی به مِهر آفرید

پس آن آفریدون پدیدار شد
ز فرمان او دیو بر دار شد

هم او کاوه را افسر و بخت داد
به فرزند بابک بهین تخت داد

بر ایران و آن یادگاران درود
بر آن جاودان جشن شاهان درود


سراینده و فرستنده #انوشیروان

#جشن_مهرگان این یادگار خروش بر ستم ضحاکی از دوران باستان بر همگان فرخنده باد. باشد که فرهنگ مهر و آشتی و آرامش جهان را فراگیرد.

فرتور(عکس): سنگ‌نگاره‌ای در تاغ(طاق) بستان کرمانشاه که در آن اردشیر در میان اهورامزدا و ایزد مهر ایستاده و تاج‌گذاری می‌کند. ایزد مهر برسم در دست دارد. برخی گفته‌اند او که در میانه ایستاده زرتشت است زیرا هاله‌ای دور سر دارد.

☀️🕊 @AdabSar
☀️🕊
جشن مهرگان، پیشینه و آیین‌ها
فرستنده: #بزرگمهر_صالحی

جشن باستانی #مهرگان یکی از جشن‌های کهن ایرانیان به شمار می‌رود که به ایزدمهر، ایزد دوستی و پیمان پیوند داده شده است. پیشینه این جشن به هزاره دوم پیش از زادروز مسیها(مسیح) بر می‌گردد و بیش از ۴هزار سال دیرینگی دارد. جشن مهرگان همه ساله در شانزدهمین روز از ماهِ مهر به شیوه‌ی باشکوهی برگزار می‌شد. ایزدمهر پشتیبان و نگهبان پیمان، دوستی و دادرسی بوده و به پاسداشتِ همین روز، جشنی سرشار از تابندگی و گرما و شادی نزد زرتشتیان ایران برگزار می‌شود که همگان را به شور می‌آورد.

برگزاری آیین #جشن_مهرگان چنان زیباست که بسیاری برای دیدنش راهی سفر به شهرهای کرمان، یزد و… می‌شوند. چرا که زرتشتیان با برگزاری آیین مهرگان به رویارویی با سرمای زمستان و تاریکی شب می‌روند و با گرما و تابش آتش آن را جشن می‌گیرند. بر این پایه مهرگان ریشه در باورهای مردمان گذشته داشت. مهرگان جایگاه ارزشمندی در ساختن همبستگی و یکدلی مردم بازی کرد. بازگفت(تبیین) مهرگان برگرفته از روال استوره‌ای و پهلوانی است که پیوستگی مهرگان را با زُتاره (طبیعت) نمی‌توان نیارش(انکار) کرد. کارکردها و بایستگی‌های دینی آیین زرتشتی به خوبی در انجام آیین و کارکردهای این جشن نمایان است.
مهرگان جشنی همگانی و زتانی (ملی) بوده است که با فر و شکوه خود هنایش‌های (تأثیرات) ژرفی بر فرهنگ و باورهای هازمان (جامعه) روزگار ساسانی گذاشت. این جشن با داشتن درونمایه‌ی پنهانی پیروزی نیکی بر بدی، پسندیدگی والایی در نزد مردمان یافته بود.

مهرگان با داشتن پیوستگی با زُتار، نوید رستاخیزی در باورهای مردمان را می‌داد و با خود روزگاری از فراغ و آسودگی گمان را به همراه آورده بود.
 براستی راز و رمز نهفته در فرزانی (فلسفه) مهرگان و جشن مهر این است که مایه‌ی ساختن زمان خوش و در پایان آسایش گمان و آسودگی روان و افزایش توانایی تن برای کوشش در راستای برکشیدن و بهبود زندگی و همبستگی همبودگاهی (اجتماعی) می‌شد. هنایش‌های مهرگان بر مردم روزگار ساسانی را نمی‌توان نادیده انگاشت. مهرگان با هنایش در باورهای مردم توانست به فرهنگ مردم نیز رخنه کند. فرهنگی که از پایه‌های بنیادین پایداری ساسانیان بود و مهرگان توانست با ساختن زمان‌های شاد برای مردمان و پیوستگی و یک‌دلی و نیک‌اندیشی و دوستی و مهر و امید برای فردا را برای مردم پدید بیاورد.


📒بازخَن‌ها:
۱- اینوسترانسف، کنسانتین، ۱۳۸۴، تحقیقاتی درباره ساسانیان، مترجم کاظم کاظم زاده، تهران، چاپ علمی فرهنگی، چاپ نخست.
۲- بهار، مهرداد، (۱۳۸۷)، از استوره تا تاریخ، گردآورنده ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، چشمه، چاپ ششم.
۳- بهار، مهرداد، (۱۳۸۷)، ادیان آسیایی، تهران، چشمه، چاپ هفتم.
۴- عزیزالله بیات گاهشماری در جهان، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، چاپ نخست.

📗 بیشتر بخوانید:
t.me/AdabSar/17292

#جشن_های_ایرانی
☀️🕊 @AdabSar