Forwarded from گفتوشنود
آیتالله سنجریاراکی درباره بازداشت آیتالله شیخ محقق یزدی بیانیه ای صادر کرده که در ادامه میخوانید.
بسم االله الرحمن الرحیم
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): أحب الجهاد إلى الله عز و جل كلمة حق تقال لإمام جائر .
و جو خفقان حاکم بر حوزههای علمیه ایران که در طول تاریخ بی سابقه بوده است حتی اجازه کوچکترین انتقادی را به حاکمان ستم پیشه نمیدهد.
جناب آقای استاد محترم آیت الله محقق یزدی دامت افاضاته که انتقاداتی به حق داشته را به چه حق و قانونی بازداشت و زندانی نموده اید.
حوزه علمیه و علما را به حال خود واگذارید تا بتوانند افشاگر ظلم و ستم ها و دادخواه و پناهی برای مردم بی دفاع و ستمدیده ایران باشند .
ظلم مضاعف بر روحانیت است که بخاطر دنیا پرستی عده اي روحانی نما مستبد ظالم در دید مردم جایگاه اصلی خود را از دست دهند
این عمل نابخردانه و ظالمانه را محکوم می کنم و خواستاری آزادی هر چه سریع تر ایشان می باشم .
و سیعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#آیت_الله_سنجری_اراکی #محقق_یزدی #علی_خامنه_ای #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیتالله سنجریاراکی درباره بازداشت آیتالله شیخ محقق یزدی بیانیه ای صادر کرده که در ادامه میخوانید.
بسم االله الرحمن الرحیم
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): أحب الجهاد إلى الله عز و جل كلمة حق تقال لإمام جائر .
و جو خفقان حاکم بر حوزههای علمیه ایران که در طول تاریخ بی سابقه بوده است حتی اجازه کوچکترین انتقادی را به حاکمان ستم پیشه نمیدهد.
جناب آقای استاد محترم آیت الله محقق یزدی دامت افاضاته که انتقاداتی به حق داشته را به چه حق و قانونی بازداشت و زندانی نموده اید.
حوزه علمیه و علما را به حال خود واگذارید تا بتوانند افشاگر ظلم و ستم ها و دادخواه و پناهی برای مردم بی دفاع و ستمدیده ایران باشند .
ظلم مضاعف بر روحانیت است که بخاطر دنیا پرستی عده اي روحانی نما مستبد ظالم در دید مردم جایگاه اصلی خود را از دست دهند
این عمل نابخردانه و ظالمانه را محکوم می کنم و خواستاری آزادی هر چه سریع تر ایشان می باشم .
و سیعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#آیت_الله_سنجری_اراکی #محقق_یزدی #علی_خامنه_ای #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
طبق اخبار دریافتی از زندان شیبان، معین خنفری و محمدرضا مقدم در تماس کوتاه یکدقیقهای با خانوادههایشان اعلام کردند که به آنها گفته شده “اشهد خود را بخوانند".
آنها در چهار سلول مجزا نگهداری میشوند.
روز سهشنبه ۲۴ مهر، گارد حفاظت زندان مرکزی اهواز (شیبان) چهار زندانی سیاسی محکوم به اعدام، علی مجدم، معین خنفری، محمدرضا مقدم و عدنان غبیشاوی (موسوی) را برای اجرای حکم به انفرادی زندان سپیدار منتقل کرده است.
پیشتر در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۱،شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز علی مجدم، حبیب دریس، سالم موسوی، محمدرضا مقدم، عدنان موسوی و معین خنفری را به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرده بود.
قاضی ادیبیمهر، رئیس شعبه ۴ دادگاه انقلاب شخصا در زندان شیبان حاضر شده و حکم اعدام این شش زندانی سیاسی به آنها ابلاغ کرد.
این شش زندانی سیاسی، در سالهای ۹۶ و ۹۷ بازداشت و به بازداشتگاههای اطلاعات منتقل شدند. شماری از خانواده این زندانیان از جمله همسر و فرزند علی مجدم را برای تحت فشار گذاشتن او بازداشت کردند و بیش از ۶ ماه او را در سلول انفرادی نگه داشتند.نهایتاً پس از انتشار اعترافات فرزند و همسرش را آزاد کردند.
#نه_به_اعدام
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها در چهار سلول مجزا نگهداری میشوند.
روز سهشنبه ۲۴ مهر، گارد حفاظت زندان مرکزی اهواز (شیبان) چهار زندانی سیاسی محکوم به اعدام، علی مجدم، معین خنفری، محمدرضا مقدم و عدنان غبیشاوی (موسوی) را برای اجرای حکم به انفرادی زندان سپیدار منتقل کرده است.
پیشتر در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۱،شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز علی مجدم، حبیب دریس، سالم موسوی، محمدرضا مقدم، عدنان موسوی و معین خنفری را به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرده بود.
قاضی ادیبیمهر، رئیس شعبه ۴ دادگاه انقلاب شخصا در زندان شیبان حاضر شده و حکم اعدام این شش زندانی سیاسی به آنها ابلاغ کرد.
این شش زندانی سیاسی، در سالهای ۹۶ و ۹۷ بازداشت و به بازداشتگاههای اطلاعات منتقل شدند. شماری از خانواده این زندانیان از جمله همسر و فرزند علی مجدم را برای تحت فشار گذاشتن او بازداشت کردند و بیش از ۶ ماه او را در سلول انفرادی نگه داشتند.نهایتاً پس از انتشار اعترافات فرزند و همسرش را آزاد کردند.
#نه_به_اعدام
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من #علی_جلیلی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۴۰۱. چهل و هفت سالم بود، متولد ۹ مرداد ماه ۱۳۵۴. فرزند سید موسی، متأهل، پدر و اهل و ساکن تهران بودم. در دانشگاه مهندسی خونده بودم و مدیر هنرستان دولتی کار و دانش پسرانه شهید برادران مظفر منطقه ۴ آموزش و پرورش در مجیدیه تهران بودم. با بچههای مدرسه رابطه خیلی خوبی داشتم و حواسم به بچههایی که وضع مالی خوبی نداشتن بود و بخصوص موقع کنکور تا جایی که میتونستم کمکشون میکردم.
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشتهشدن مهسا امینی، وقتی مدرسهها باز شدن، در شروع سال تحصیلی دانش آموزها هم مثل دانشجوهای دانشگاههای سراسر کشور به اعتراضات پیوستن. منم در کنار دانشآموزای مدرسهام بودم و ازشون حمایت میکردم. مامورای اطلاعات چند بار منو احضار کردن تا اسم شاگردایی که در اعتراضات شرکت میکردن رو بهشون لو بدم ولی من زیر بار نمیرفتم، حاضر نشدم فیلمهای دوربین مدار بسته مدرسه رو برای شناسایی شاگردای فعال در اعتراضات در اختیارشون بذارم. با وجود احضارهای متوالی به اداره اطلاعات و حراست آموزش و پرورش و تهدیدها و فشارها و شکنجه روانی وقتی برای بار آخر روز ۲۷ مهر ماه ۱۴۰۱ دوباره در حراست احضار شدم بازم باهاشون همکاری نکردم، موقعی که برگشتم مدرسه حالم بد شد و روی سرفه های شدید افتادم، یه ساعت بعد وقتی رسیدم خونه حالم بدتر شد، من بر اثر مسمومیت ایست قلبی کردم و چشم از دنیا فرو بستم…
وقتی خانوادم زنگ زدن برای انتقال جنازم به بیمارستان حتی آمبولانس نفرستادن خونمون!
مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تهدید کردن و حتی اجازه گرفتن مراسم بهشون ندادن.
پیکر بیجون من در یکی از آرامستانهای بابل در استان مازندران در تاریخ ۲۸ مهرماه ۱۴۰۱ در جو شدید امنیتی مظلومانه به خاک سپرده شد…
دخترم در اولین سالگرد کشته شدنم برام نوشت:
«در اولین سالگرد پدرم جاوید نام مهندس علی جلیلی مدیر هنرستان برادران مظفر، یکسال است که قلب مهربانت از مهرورزی باز ایستاده و چشمانمان از دیدن روی خوش و لبخند امید بخشت محرومند. هنوز کوچ نابهنگام و مبهمت در باورمان نمیگنجد. اما نام نیک و خاطرات شیرینی که از این زندگی مختصر و پر ثمر بر جا گذاشتی، تسلیبخش ماست و نوید بخش این است که برای عشق، معرفت، انسانیت، مرگ و زوالی متصور نیست. تو مدیری دغدغه مند بودی که از بچه های درس گریز و سرکش و بی انگیزه دانشآموزانی نمونه و موفق و ورزشکار میساختی و به هیچ وجه راضی به ناراحتی بچهها نبودی و جانت را در این راه فدا و نامت را جاودان کردی».
هموطن، من سالها به شاگردام یاد داده بودم که در مقابل ظلم بایستن و سر خم نکنن چطور میتونستم در کنارشون مبارزه نکنم؟ هجوم نیروهای امنیتی به مدرسه و ضرب و شتم دانشآموزها و زندانی کردنشون فاجعهای دردناک مثل کشتار معترضها تو خیابون بود و من نمیتونستم نسبت به این جنایات بیتفاوت باشم. روز قبل از مرگم به بچهها گفتم «میدونم تلفنم داره شنود میشه توسط امنیتیها»! مزدورای جنایتکار دست از سرم برنداشتن و تا نابودی من پیش رفتن... من دین خودمو به وطنم ادا کردم الان نوبت توست که در راه آزادی مبارزه کنی و وطنمون رو از شر شیاطین پاک کنی، روزی که پیروزی نصیبت شد از منم یاد کن…💔
جمعآوری اطلاعات و تنظیم مطلب از خانم لعبت
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشتهشدن مهسا امینی، وقتی مدرسهها باز شدن، در شروع سال تحصیلی دانش آموزها هم مثل دانشجوهای دانشگاههای سراسر کشور به اعتراضات پیوستن. منم در کنار دانشآموزای مدرسهام بودم و ازشون حمایت میکردم. مامورای اطلاعات چند بار منو احضار کردن تا اسم شاگردایی که در اعتراضات شرکت میکردن رو بهشون لو بدم ولی من زیر بار نمیرفتم، حاضر نشدم فیلمهای دوربین مدار بسته مدرسه رو برای شناسایی شاگردای فعال در اعتراضات در اختیارشون بذارم. با وجود احضارهای متوالی به اداره اطلاعات و حراست آموزش و پرورش و تهدیدها و فشارها و شکنجه روانی وقتی برای بار آخر روز ۲۷ مهر ماه ۱۴۰۱ دوباره در حراست احضار شدم بازم باهاشون همکاری نکردم، موقعی که برگشتم مدرسه حالم بد شد و روی سرفه های شدید افتادم، یه ساعت بعد وقتی رسیدم خونه حالم بدتر شد، من بر اثر مسمومیت ایست قلبی کردم و چشم از دنیا فرو بستم…
وقتی خانوادم زنگ زدن برای انتقال جنازم به بیمارستان حتی آمبولانس نفرستادن خونمون!
مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تهدید کردن و حتی اجازه گرفتن مراسم بهشون ندادن.
پیکر بیجون من در یکی از آرامستانهای بابل در استان مازندران در تاریخ ۲۸ مهرماه ۱۴۰۱ در جو شدید امنیتی مظلومانه به خاک سپرده شد…
دخترم در اولین سالگرد کشته شدنم برام نوشت:
«در اولین سالگرد پدرم جاوید نام مهندس علی جلیلی مدیر هنرستان برادران مظفر، یکسال است که قلب مهربانت از مهرورزی باز ایستاده و چشمانمان از دیدن روی خوش و لبخند امید بخشت محرومند. هنوز کوچ نابهنگام و مبهمت در باورمان نمیگنجد. اما نام نیک و خاطرات شیرینی که از این زندگی مختصر و پر ثمر بر جا گذاشتی، تسلیبخش ماست و نوید بخش این است که برای عشق، معرفت، انسانیت، مرگ و زوالی متصور نیست. تو مدیری دغدغه مند بودی که از بچه های درس گریز و سرکش و بی انگیزه دانشآموزانی نمونه و موفق و ورزشکار میساختی و به هیچ وجه راضی به ناراحتی بچهها نبودی و جانت را در این راه فدا و نامت را جاودان کردی».
هموطن، من سالها به شاگردام یاد داده بودم که در مقابل ظلم بایستن و سر خم نکنن چطور میتونستم در کنارشون مبارزه نکنم؟ هجوم نیروهای امنیتی به مدرسه و ضرب و شتم دانشآموزها و زندانی کردنشون فاجعهای دردناک مثل کشتار معترضها تو خیابون بود و من نمیتونستم نسبت به این جنایات بیتفاوت باشم. روز قبل از مرگم به بچهها گفتم «میدونم تلفنم داره شنود میشه توسط امنیتیها»! مزدورای جنایتکار دست از سرم برنداشتن و تا نابودی من پیش رفتن... من دین خودمو به وطنم ادا کردم الان نوبت توست که در راه آزادی مبارزه کنی و وطنمون رو از شر شیاطین پاک کنی، روزی که پیروزی نصیبت شد از منم یاد کن…💔
جمعآوری اطلاعات و تنظیم مطلب از خانم لعبت
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
معاون سیمای تلویزیون جمهوری اسلامی روز چهارشنبه به خبرگزاری حکومتی فارس گفت که از بازگشت یک مجری به تلویزیون، به علت «گفتگو درباره همجنسگرایان» مخالفت کرده است.
محسن برمهانی نامی از این مجری نبرد اما شواهد و گمانهها در شبکه های اجتماعی نشان میدهد منظور او علی ضیا است که اخیرا در یک برنامه اینترنتی با اردشیر رستمی درباره «همجنسگرایی» گفتگو کردند و
دادستانی تهران بلافاصله علیه هر دوی آنها اعلام جرم کرد.
برخورد و نگاه غیر منصفانه و نادیده گرفتن حقوق جامعه الجیبیتیکیو و افراد دارای گرایشهای جنسی متفاوت از مسائل قابل توجه و گفتوگو در این مورد است.
از یک سو افراد این گروهها از سوی حکومت مذهبی جمهوری اسلامی تحت فشار قرار میگیرند و از سوی دیگر جامعه نیز در مواردی با آنها روادارانه و با مدارا رفتار نمیکند.
از این روی نیاز به ترمیم و تغییر این روش در جامعه بیش از پیش احساس میشود.
#همجنسگراستیزی #ال_جی_بی_تی_کیو
#رواداری #گفتگو_توانا #علی_ضیا
@dialogue1402
معاون سیمای تلویزیون جمهوری اسلامی روز چهارشنبه به خبرگزاری حکومتی فارس گفت که از بازگشت یک مجری به تلویزیون، به علت «گفتگو درباره همجنسگرایان» مخالفت کرده است.
محسن برمهانی نامی از این مجری نبرد اما شواهد و گمانهها در شبکه های اجتماعی نشان میدهد منظور او علی ضیا است که اخیرا در یک برنامه اینترنتی با اردشیر رستمی درباره «همجنسگرایی» گفتگو کردند و
دادستانی تهران بلافاصله علیه هر دوی آنها اعلام جرم کرد.
برخورد و نگاه غیر منصفانه و نادیده گرفتن حقوق جامعه الجیبیتیکیو و افراد دارای گرایشهای جنسی متفاوت از مسائل قابل توجه و گفتوگو در این مورد است.
از یک سو افراد این گروهها از سوی حکومت مذهبی جمهوری اسلامی تحت فشار قرار میگیرند و از سوی دیگر جامعه نیز در مواردی با آنها روادارانه و با مدارا رفتار نمیکند.
از این روی نیاز به ترمیم و تغییر این روش در جامعه بیش از پیش احساس میشود.
#همجنسگراستیزی #ال_جی_بی_تی_کیو
#رواداری #گفتگو_توانا #علی_ضیا
@dialogue1402
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر، در شبکه اکس، توییتر سابق، تناقضات در پرونده اعدام ۶ زندانی در زندان شیبان اهواز را بررسی کرد.
متن گزارش ایشان:
تناقضات پرونده اهواز: احکام اعدام و حبس طولانی بر اساس اعترافات اجباری و شکنجه
در این پرونده، ۱۲ شهروند اهوازی در دادگاهی مشترک محاکمه شدند؛ شش نفر به اعدام و شش نفر دیگر در مجموع به ۷۰ سال زندان محکوم شدند. در این گزارش، به اتهامات ناعادلانه و عدم دادرسی منصفانه پرداخته میشود.
قتل دو بسیجی در آبادان:
به گفته خبرگزاری فارس، بامداد روز دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷، دو بسیجی موتورسوار در جاده ساحلی اروند هدف تیراندازی قرار گرفتند. کاربران ارزشی بلافاصله این حادثه را به سازمان حرکهالنضال نسبت دادند، اما روز بعد دادستان و فرمانده نیروی انتظامی آبادان این ادعا را رد کردند و علت قتل را اختلاف خانوادگی اعلام کردند.
قتل دو مأمور نیروی انتظامی در بندر امام:
بامداد ۵ بهمن ۱۳۹۷، دو مأمور نیروی انتظامی در بندر امام با شلیک افراد ناشناس کشته شدند. تا ماهها پس از این حادثه، هیچ اطلاعاتی از عاملان تیراندازی منتشر نشد و رسانهها به «افراد ناشناس» اشاره میکردند.
بازداشتهای گسترده:
سه ماه پس از قتل بسیجیها و دو هفته پس از کشته شدن مأموران نیروی انتظامی، نیروهای امنیتی علی مجدم و معین خنفری را در خانهای در خرمشهر بازداشت کردند. در این بازه زمانی، ۳۳ نفر از خانواده و دوستان این افراد توسط مأموران اطلاعات سپاه بازداشت و تحت شکنجه قرار گرفتند. برخی از بازداشتشدگان، از جمله همسر و فرزندان علی مجدم و حبیب دریس، برای گرفتن اعترافات اجباری بازداشت شدند.
یکی از همبندیان حبیب دریس از شکنجههای شدیدی چون غرق مصنوعی، ضرب و شتم با کابل و لوله سبز، و محرومیت از خواب برای فشار آوردن به متهمان سخن گفت. این افراد همچنین از دسترسی به وکیل و خدمات درمانی محروم بودند.
تناقضات در پرونده:
اعترافات اجباری برخی متهمان، از جمله روایتهایی از قتل دو بسیجی و مأموران نیروی انتظامی، با تناقضات جدی روبرو بود. در حالی که برخی خبرگزاریها این قتلها را به گروههای مسلح نسبت میدادند، فرمانده نیروی انتظامی و دادستان آبادان این ادعاها را رد کرده و علت قتلها را اختلافات خانوادگی عنوان کردند.
روایت میزان از کشتهشدن دو مامور نیروی انتظامی در بندر خمینی نیز ابهاماتی دارد. این خبرگزاری مدعی است که گزارش بر اساس اعترافات متهمان پرونده تنظیم شده است. میزان در این گزارش، تنها به اعترافات متهمان استناد و هیچگونه سند،شاهد یا فیلمی برای اثبات ادعای خود منتشر نکرده است. اگر این اتفاق طبق ادعای میزان توسط این افراد حادث شده بود حداقل یک شاهد باید در این پرونده موجود میبود که طبق داده های این پرونده هیچ شاهدی وجود ندارد.
احکام نهایی:
شعبه چهار دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی ادیبی مهر، شش نفر از متهمان را به اعدام محکوم کرد. بقیه متهمان به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند: فارس عموری ۳۵ سال، جاسم البوغبیش ۱۵ سال، و اسکندر مجدم، محمدقاسم مجدم، رعد منیعات و توفیق منیعات هر کدام به ۵ سال زندان.
سؤال این است که چرا پرونده این افراد به جای دادگاه کیفری در دادگاه انقلاب بررسی شد. به نظر میرسد شواهد کافی برای اثبات قتل وجود نداشت، چرا که در موارد مشابه، افراد بدون مدارک کافی به اعدام محکوم شدهاند، همانطور که در مورد اخیر اعدام ۷ زندانی اهل تسنن کرد که در زندان قزلحصار اعدام شدهاند، نیز مشاهده شد.
#نه_به_اعدام
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
متن گزارش ایشان:
تناقضات پرونده اهواز: احکام اعدام و حبس طولانی بر اساس اعترافات اجباری و شکنجه
در این پرونده، ۱۲ شهروند اهوازی در دادگاهی مشترک محاکمه شدند؛ شش نفر به اعدام و شش نفر دیگر در مجموع به ۷۰ سال زندان محکوم شدند. در این گزارش، به اتهامات ناعادلانه و عدم دادرسی منصفانه پرداخته میشود.
قتل دو بسیجی در آبادان:
به گفته خبرگزاری فارس، بامداد روز دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷، دو بسیجی موتورسوار در جاده ساحلی اروند هدف تیراندازی قرار گرفتند. کاربران ارزشی بلافاصله این حادثه را به سازمان حرکهالنضال نسبت دادند، اما روز بعد دادستان و فرمانده نیروی انتظامی آبادان این ادعا را رد کردند و علت قتل را اختلاف خانوادگی اعلام کردند.
قتل دو مأمور نیروی انتظامی در بندر امام:
بامداد ۵ بهمن ۱۳۹۷، دو مأمور نیروی انتظامی در بندر امام با شلیک افراد ناشناس کشته شدند. تا ماهها پس از این حادثه، هیچ اطلاعاتی از عاملان تیراندازی منتشر نشد و رسانهها به «افراد ناشناس» اشاره میکردند.
بازداشتهای گسترده:
سه ماه پس از قتل بسیجیها و دو هفته پس از کشته شدن مأموران نیروی انتظامی، نیروهای امنیتی علی مجدم و معین خنفری را در خانهای در خرمشهر بازداشت کردند. در این بازه زمانی، ۳۳ نفر از خانواده و دوستان این افراد توسط مأموران اطلاعات سپاه بازداشت و تحت شکنجه قرار گرفتند. برخی از بازداشتشدگان، از جمله همسر و فرزندان علی مجدم و حبیب دریس، برای گرفتن اعترافات اجباری بازداشت شدند.
یکی از همبندیان حبیب دریس از شکنجههای شدیدی چون غرق مصنوعی، ضرب و شتم با کابل و لوله سبز، و محرومیت از خواب برای فشار آوردن به متهمان سخن گفت. این افراد همچنین از دسترسی به وکیل و خدمات درمانی محروم بودند.
تناقضات در پرونده:
اعترافات اجباری برخی متهمان، از جمله روایتهایی از قتل دو بسیجی و مأموران نیروی انتظامی، با تناقضات جدی روبرو بود. در حالی که برخی خبرگزاریها این قتلها را به گروههای مسلح نسبت میدادند، فرمانده نیروی انتظامی و دادستان آبادان این ادعاها را رد کرده و علت قتلها را اختلافات خانوادگی عنوان کردند.
روایت میزان از کشتهشدن دو مامور نیروی انتظامی در بندر خمینی نیز ابهاماتی دارد. این خبرگزاری مدعی است که گزارش بر اساس اعترافات متهمان پرونده تنظیم شده است. میزان در این گزارش، تنها به اعترافات متهمان استناد و هیچگونه سند،شاهد یا فیلمی برای اثبات ادعای خود منتشر نکرده است. اگر این اتفاق طبق ادعای میزان توسط این افراد حادث شده بود حداقل یک شاهد باید در این پرونده موجود میبود که طبق داده های این پرونده هیچ شاهدی وجود ندارد.
احکام نهایی:
شعبه چهار دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی ادیبی مهر، شش نفر از متهمان را به اعدام محکوم کرد. بقیه متهمان به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند: فارس عموری ۳۵ سال، جاسم البوغبیش ۱۵ سال، و اسکندر مجدم، محمدقاسم مجدم، رعد منیعات و توفیق منیعات هر کدام به ۵ سال زندان.
سؤال این است که چرا پرونده این افراد به جای دادگاه کیفری در دادگاه انقلاب بررسی شد. به نظر میرسد شواهد کافی برای اثبات قتل وجود نداشت، چرا که در موارد مشابه، افراد بدون مدارک کافی به اعدام محکوم شدهاند، همانطور که در مورد اخیر اعدام ۷ زندانی اهل تسنن کرد که در زندان قزلحصار اعدام شدهاند، نیز مشاهده شد.
#نه_به_اعدام
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
من #علی_روزبهانی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۳ آبان ۱۴۰۱. سی و پنج سالم بود، متولد ۴ آبان ۱۳۶۶. فرزند علی عباس، دو خواهر و یه برادر بنام محمد داشتم و اهل و ساکن تهران بودم. من با محمد که دو سال از من بزرگتر بود یه خونه اجاره کرده بودیم و با هم زندگی میکردیم. ما دو برادر یه روح در دو جسم بودیم، عاشقانه همدیگه رو دوست داشتیم. محمد زبان درس میداد و کریپتو ترید میکرد منم روی موتور کار میکردم. ما در یه خانواده مذهبی بزرگ شدیم ولی کاملا مخالف حکومت بودیم. من اعتقادات مذهبی داشتم و کربلا میرفتم. وقتی میرفتم حسابی دلتنگ هم میشدیم. ما به با هم بودن بدجوری عادت داشتیم. با هم توی باشگاه ورزش میکردیم و شبا که خونه میاومدیم مینشستیم سریال تماشا میکردیم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی شروع شده بود. همون روز اول که مهسا رو کشتن من کربلا بودم، با محمد تماس گرفتم و گفتم: یعنی چی دختر مردمو گرفتن و جنازه تحویل دادن؟ اگه خواهر خودمون بود چی؟ مهسا تهران غریب بود، برای چهلمش ردیف کن بریم سقز. من نمیتونستم نسبت به اونهمه ظلمی که به هموطنام میشد سکوت کنم و منفعل باشم. شب آتش سوزی زندان اوین من و محمد به به سمت زندان رفتیم، محمد تو ترافیک بهم گفت: خب صبح میاومدیم به جای نصفه شب! منم در جوابش گفتم: اگه من تو زندان بودم تو نمیاومدی؟ و محمد گفت: چرا میدویدم تا اونجا! منم گفتم: الانم یکی مثل من اونجا گیر کرده….
روز ۴ آبان ماه که مصادف بود با چهلم مهسا، من بلوز سیاهمو تن کردم و تصمیم خودمو گرفتم که به خیابون برم و به هموطنای معترضم بپیوندم. اونروز به خیابون بنی هاشم رفتم، سرکوبگرا به مردم حمله ور شدن، ناگهان از یه پنجره بمن شلیک شد و افتادم زمین، شش هفت نفر از مامورا منو دوره کردن، آنقدر بهم لگد زدن که کتفم شکست، بعد با باتوم به پاهام میزدن و به کمرم از فاصله نزدیک با گلوله ساچمهای شلیک کردن، حدود ۱۵۰ تا ساچمه تو بدنم نفوذ کرد. چند تا گلوله از شونه ام گذشته بود، بعد از نای استخوان گلوم رو متلاشی کرده بود و توی نخاع متوقف شده بود.
از اون طرف چون روز تولدم بود محمد به پدر و مادرم زنگ زده بود و گفته بود بعد از باشگاه من و علی میایم خونتون که یه تولد کوچک خانوادگی برای علی بگیریم. ولی ساعت پنج و نیم آرش دوستش بهش تلفن زده بود و گفته بود که من تیر خوردم و بردنم توی یه مغازه تو کوچه سپید، و ازش خواسته بود سریع بره تا مزدورا نیومدن منو ببره. وقتی محمد اومد من اصلا اوضاع خوبی نداشتم، فکم گلوله ساچمهای خورده بود و سوراخ شده بود و خونریزی داشت، نمیتونستم حرف بزنم، کمرم شدیدا درد داشت و نمیتونستن منو به پشت بخوابونن برای همین به دیوار تکیه داده بودم، وضعیت تنفسم در حال بدتر شدن بود. دگمههای بلوزمو باز کردن ولی نمیتونستن درش بیارن. محمد با نگرانی زنگ زد به ۱۱۵ که آمبولانس بفرستن ولی گفتن نمیتونن!! مجبور شدن خودشون منو به بیمارستان ببرن. من که قد بلند و ورزشکار بودم با اون وضعیت ناجور خیلی برام سخت بود توی ماشین سوار بشم ولی به هر بدبختی بود منو روی صندلی عقب یه تاکسی گذاشتن و بردن به بیمارستان گلستان نیروی دریایی ارتش. محمد فکر میکرد فقط مشکل به گلوله ای هست که به فکم اصابت کرده و نمیدونست گلولهای هم به نخاع اصابت کرده. محمد هی باهام حرف میزد که نخوابم منم که تمام تنم درد داشت با ایما و اشاره ازش میخواستم دست و پاهامو ماساژ بده. تو بیمارستان منو با نام مستعار با سطح هوشیاری پایین بستری کردن. توی مسیر اورژانس و اتاق عمل بیصدا به محمد گفتم نریا! اونم گفت معلومه که نمیرم اینجا هستم تا با هم بریم تولدتو جشن بگیریم داش علی!
بعد از عمل اصلا وضعیت خوبی نداشتم، تمام مدت دردهای وحشتناک داشتم طوری که از شدت درد بیهوش میشدم. تمام بدنم داغون بود و از درد فقط اشک میریختم، نه گلویی داشتم فریاد کنم، نه حتی دست سالمی که شدت دردمو بتونم بنویسم…من با اون بدن قوی و ورزشکار آنقدر درد میکشیدم که فقط بهم آمپول میزدن از هوش برم و درد نکشم. تشنه بودم ولی نمیتونستن بهم آب بدن و محمد با پنبه مرطوب لبهای منو خیس میکرد. وضعیت من بدتر و بدتر شد و درد امانم رو بریده بود. من طاقت نیاوردم و روز ۱۳ آبان بر اثر شدت جراحات وارده چشم از دنیا فرو بستم….محمد تمام این ۹ روز رو تو بیمارستان موند تا آخرین لحظه…وقتی پیکر منو به سردخونه بیمارستان بردن، تازه اونجا برای اولین بار گلولههای ساچمهای توی کمر منو دید.
بعد از کشته شدنم، مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تحت فشار گذاشتن برای تحویل جنازه، میخواستن اونا رو مجبور کنن منو شهید حکومتی اعلام کنن ولی خانوادم زیر بار نرفتن.
ادامه اینجا:
https://tinyurl.com/33czzuxr
جمعآوری اطلاعات و تنظیم از خانم لعبت
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی شروع شده بود. همون روز اول که مهسا رو کشتن من کربلا بودم، با محمد تماس گرفتم و گفتم: یعنی چی دختر مردمو گرفتن و جنازه تحویل دادن؟ اگه خواهر خودمون بود چی؟ مهسا تهران غریب بود، برای چهلمش ردیف کن بریم سقز. من نمیتونستم نسبت به اونهمه ظلمی که به هموطنام میشد سکوت کنم و منفعل باشم. شب آتش سوزی زندان اوین من و محمد به به سمت زندان رفتیم، محمد تو ترافیک بهم گفت: خب صبح میاومدیم به جای نصفه شب! منم در جوابش گفتم: اگه من تو زندان بودم تو نمیاومدی؟ و محمد گفت: چرا میدویدم تا اونجا! منم گفتم: الانم یکی مثل من اونجا گیر کرده….
روز ۴ آبان ماه که مصادف بود با چهلم مهسا، من بلوز سیاهمو تن کردم و تصمیم خودمو گرفتم که به خیابون برم و به هموطنای معترضم بپیوندم. اونروز به خیابون بنی هاشم رفتم، سرکوبگرا به مردم حمله ور شدن، ناگهان از یه پنجره بمن شلیک شد و افتادم زمین، شش هفت نفر از مامورا منو دوره کردن، آنقدر بهم لگد زدن که کتفم شکست، بعد با باتوم به پاهام میزدن و به کمرم از فاصله نزدیک با گلوله ساچمهای شلیک کردن، حدود ۱۵۰ تا ساچمه تو بدنم نفوذ کرد. چند تا گلوله از شونه ام گذشته بود، بعد از نای استخوان گلوم رو متلاشی کرده بود و توی نخاع متوقف شده بود.
از اون طرف چون روز تولدم بود محمد به پدر و مادرم زنگ زده بود و گفته بود بعد از باشگاه من و علی میایم خونتون که یه تولد کوچک خانوادگی برای علی بگیریم. ولی ساعت پنج و نیم آرش دوستش بهش تلفن زده بود و گفته بود که من تیر خوردم و بردنم توی یه مغازه تو کوچه سپید، و ازش خواسته بود سریع بره تا مزدورا نیومدن منو ببره. وقتی محمد اومد من اصلا اوضاع خوبی نداشتم، فکم گلوله ساچمهای خورده بود و سوراخ شده بود و خونریزی داشت، نمیتونستم حرف بزنم، کمرم شدیدا درد داشت و نمیتونستن منو به پشت بخوابونن برای همین به دیوار تکیه داده بودم، وضعیت تنفسم در حال بدتر شدن بود. دگمههای بلوزمو باز کردن ولی نمیتونستن درش بیارن. محمد با نگرانی زنگ زد به ۱۱۵ که آمبولانس بفرستن ولی گفتن نمیتونن!! مجبور شدن خودشون منو به بیمارستان ببرن. من که قد بلند و ورزشکار بودم با اون وضعیت ناجور خیلی برام سخت بود توی ماشین سوار بشم ولی به هر بدبختی بود منو روی صندلی عقب یه تاکسی گذاشتن و بردن به بیمارستان گلستان نیروی دریایی ارتش. محمد فکر میکرد فقط مشکل به گلوله ای هست که به فکم اصابت کرده و نمیدونست گلولهای هم به نخاع اصابت کرده. محمد هی باهام حرف میزد که نخوابم منم که تمام تنم درد داشت با ایما و اشاره ازش میخواستم دست و پاهامو ماساژ بده. تو بیمارستان منو با نام مستعار با سطح هوشیاری پایین بستری کردن. توی مسیر اورژانس و اتاق عمل بیصدا به محمد گفتم نریا! اونم گفت معلومه که نمیرم اینجا هستم تا با هم بریم تولدتو جشن بگیریم داش علی!
بعد از عمل اصلا وضعیت خوبی نداشتم، تمام مدت دردهای وحشتناک داشتم طوری که از شدت درد بیهوش میشدم. تمام بدنم داغون بود و از درد فقط اشک میریختم، نه گلویی داشتم فریاد کنم، نه حتی دست سالمی که شدت دردمو بتونم بنویسم…من با اون بدن قوی و ورزشکار آنقدر درد میکشیدم که فقط بهم آمپول میزدن از هوش برم و درد نکشم. تشنه بودم ولی نمیتونستن بهم آب بدن و محمد با پنبه مرطوب لبهای منو خیس میکرد. وضعیت من بدتر و بدتر شد و درد امانم رو بریده بود. من طاقت نیاوردم و روز ۱۳ آبان بر اثر شدت جراحات وارده چشم از دنیا فرو بستم….محمد تمام این ۹ روز رو تو بیمارستان موند تا آخرین لحظه…وقتی پیکر منو به سردخونه بیمارستان بردن، تازه اونجا برای اولین بار گلولههای ساچمهای توی کمر منو دید.
بعد از کشته شدنم، مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تحت فشار گذاشتن برای تحویل جنازه، میخواستن اونا رو مجبور کنن منو شهید حکومتی اعلام کنن ولی خانوادم زیر بار نرفتن.
ادامه اینجا:
https://tinyurl.com/33czzuxr
جمعآوری اطلاعات و تنظیم از خانم لعبت
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام سیدعلی سیدی، به مناسبت دومین سالگرد جانباختن فرزندش این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«چهارشنبه سیاه چهارشنبه آبان خونینی که یک ساعت بعد از رفتنت از خونه قلبم به تپش افتاد بند دلم پاره شد بعد رفتنتو پر پر شدنت امیدم نامید شد من نذاشتن باهات وداع کنم داغ بقل کردنت بوسیدنت بر دلمماند 💔 جیگرمو سوزندن قلبم شکسته کمرم خم شده طاقت زانوهام رفته و نفسم کوتاه شده ولی😔
علی جانم بغض تو گلوم رو مثل زهر قورت میدم آخه میگن اشکای من ناراحتت میکن و قاتلانتو خوشحال ولی قاتلانت زیاد خوشحال نباشن شاید دیر شاید زود اما شدنیه نابود شدنشون افتاب ایران همیشه زیر ابر نمیمون بالاخره این مملکت یه روزی سرپا میشه ✌🏻✌🏻
همیشه این زخم ها باهامه پسر قهرمانم هیچ وقت نمی بخشم کسانی که باتو اینکار کردن یادو خاطراتو همیشه گرامی میدارم که با فداکاری و ایثار خود راه آزادی وطنتو انتخاب کردی و بهت افتخار میکنم پسر شجاعم»
- جاویدنام علی سیدی، جوانی ۲۵ سالهای بود که چهارم آبان ماه در شهر پرند در چهلم مهسا امینی توسط ماموران حکومتی به قتل رسید.
شاهدان میگویند او در حال فرار بود که پایش پیچ خورد، ماموران رسیدند، با شوکر و باتوم او را زدند، مامور دیگری از نزدیک به او شلیک کرد و شدت ضربه جوری بود که اندامهای داخلی بدنش به بیرون ریخت. او را کشیدند به گوشه دیوار و رفتند. عابران او را به درمانگاه و بیمارستان بردند، ولی او در اثر شدت جراحت جان باخت.
#علی_سیدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«چهارشنبه سیاه چهارشنبه آبان خونینی که یک ساعت بعد از رفتنت از خونه قلبم به تپش افتاد بند دلم پاره شد بعد رفتنتو پر پر شدنت امیدم نامید شد من نذاشتن باهات وداع کنم داغ بقل کردنت بوسیدنت بر دلمماند 💔 جیگرمو سوزندن قلبم شکسته کمرم خم شده طاقت زانوهام رفته و نفسم کوتاه شده ولی😔
علی جانم بغض تو گلوم رو مثل زهر قورت میدم آخه میگن اشکای من ناراحتت میکن و قاتلانتو خوشحال ولی قاتلانت زیاد خوشحال نباشن شاید دیر شاید زود اما شدنیه نابود شدنشون افتاب ایران همیشه زیر ابر نمیمون بالاخره این مملکت یه روزی سرپا میشه ✌🏻✌🏻
همیشه این زخم ها باهامه پسر قهرمانم هیچ وقت نمی بخشم کسانی که باتو اینکار کردن یادو خاطراتو همیشه گرامی میدارم که با فداکاری و ایثار خود راه آزادی وطنتو انتخاب کردی و بهت افتخار میکنم پسر شجاعم»
- جاویدنام علی سیدی، جوانی ۲۵ سالهای بود که چهارم آبان ماه در شهر پرند در چهلم مهسا امینی توسط ماموران حکومتی به قتل رسید.
شاهدان میگویند او در حال فرار بود که پایش پیچ خورد، ماموران رسیدند، با شوکر و باتوم او را زدند، مامور دیگری از نزدیک به او شلیک کرد و شدت ضربه جوری بود که اندامهای داخلی بدنش به بیرون ریخت. او را کشیدند به گوشه دیوار و رفتند. عابران او را به درمانگاه و بیمارستان بردند، ولی او در اثر شدت جراحت جان باخت.
#علی_سیدی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام سیدعلی سیدی، ضمن انتشار این ویدیو در دومین سالگرد جانباختن فرزندش نوشت:
«پسر شجاعم تو در وطن پرستیات غرق شدی، آنقدر غرق شدی که از جانت هم برای آزادی گذشتی و از تو قطرات خونی باقی ماند برای قلب شکسته مادرت در خیابانی که بدون خداحافظی، مادر چشم انتظارت را ترک کردی...تو از شجاعتت حماسه خلق کردی و منم جانفدای حماسه راهت هستم پسر نازنیم
دومین سالگرد ناباورانه پسر ایران علی»
#علی_سیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پسر شجاعم تو در وطن پرستیات غرق شدی، آنقدر غرق شدی که از جانت هم برای آزادی گذشتی و از تو قطرات خونی باقی ماند برای قلب شکسته مادرت در خیابانی که بدون خداحافظی، مادر چشم انتظارت را ترک کردی...تو از شجاعتت حماسه خلق کردی و منم جانفدای حماسه راهت هستم پسر نازنیم
دومین سالگرد ناباورانه پسر ایران علی»
#علی_سیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من #علی_فاضلی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۵ آبان ماه ۱۴۰۱. بیست و نه سالم بود، متولد ۱ خرداد ماه ۱۳۷۲. فرزند حسن و پری، یه خواهرداشتم و یه برادر بنام خسرو و اهل و ساکن آمل در استان مازندران بودم. پدرم مذهبی و از هیأتیهای قدیمی آمل بود. لیسانس حسابداری داشتم و مشغول بکار. اهل ورزش و دوستدار فوتبال و تیم مورد علاقم هم پرسپولیس بود. اصولا آدم خوش خنده و شادی بودم و اهل بزن و برقص، هر کسی احتیاج به کمک داشت تا حد امکانم از جون و دل براش انجام میدادم.
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی، وقتی مردم آمل هم به اعتراضات پیوستن منم از همون اول در کنارشون بودم و تو خیابونا فریاد آزادیخواهی سر میدادم. من یکی از لیدرهای تجمعات تو آمل بودم. میرفتم دانشگاه آمل بچه ها رو جمع میکردم حرف میزدم و میگفتم که چجوری تجمع کنیم و آتش انقلاب رو روشن نگاه داریم. روز ۵ آبان ماه ۱۴۰۱ روز بعد از چهلم مهسا بود، اون روز با دوستام قرار گذاشتیم که تا هوا تاریک شد جمع بشیم و هسته مرکزی اعتراضات رو تشکیل بدیم. قرار بود تو خیابون هراز که خیابون اصلی شهر بود و کوچه هاش آفتاب بودن جمع بشیم، من زودتر از بقیه رسیدم اونجا، تا ساعت هفت و نیم یه تعدادی جمع شدیم، میخواستیم حرکت کنیم به طرف فلکه آمل که یه دفعه یه عالمه گارد ویژه و موتورسوار و مامور ریختن و محاصرمون کردن. از دوطرف آفتاب بیست شش رو که تجمع کرده بودیم بستن، با گلوله ساچمه ای، باتوم و گلوله جنگی به مردم حمله ور شدن. اونا رو میزدن و کسانی که گیر میاوردن رو کشون کشون میبردن تو ماشین. ناگهان یکی از مزدورا توی شلوغی تو آفتاب ۳ با کلاشینکف از پشت بهم شلیک کرد، غرق در خون افتادم زمین. دوستام به خانوادم اطلاع دادن و سریع منو رسوندن بیمارستان شمال ولی اونا قبول نکردن که درمانم کنن چون تیر خورده بودم و از معترضین بودم! بعد منو بردن بیمارستان هفده شهریور ولی دیر شده بود…
برادرم خودشو رسوند بیمارستان کنار پیکر بیجون من فریاد میکشید «خدایا یعنی تمام؟؟ کی جوابگو هست؟
ل ع ن ت به خامنه ای! علی بهم گفته بود نیم ساعت میرم یه دور میزنم بعد میام خونه با هم مشروب بخوریم»…کادر درمان تمام سعیشونوکردن ولی من خون زیادی از دست داده بودم، بدنم تاب نیاورد و چشم از دنیا فرو بستم…
اونشب مزدورای رژیم من و #مهدی_چاکسری رو با گلوله جنگی کشتن…
بعد از کشته شدنم خانوادم متوجه شدن که نیروهای امنیتی میخوان جنازه منو بردارن ببرن و گروگان بگیرن به همین خاطر سریع جسدمو با خودشون بردن خونه! دو روز جنازه منو توی خونه نگه داشتن و دنبال گرفتن اجازه دفن بودن ولی مزدورا بهشون مجوز نمیدادن و اصرار داشتن جنازمو تحویل بگیرن. خواهر و برادرم ساعتها توی جلسه شورای تامین استان بودن ولی عاقبت مزدورا مادر و خواهرمو گروگان گرفتن تو فرمانداری تا پدرمو مجبور کنن هم جسد منو تحویل بده هم مصاحبه تلویزیونی و اعتراف اجباری بکنه. پدرمو مجبور کردن که بگه من در راه بازگشت از باشگاه توسط تروریستا کشته شدم! خانوادمو بشدت تهدید کردن و تو فشار گذاشتن که منو بسیجی معرفی کنن که توی عملیات تروریستی شهید شدم!! مرتب مزدورا رو میفرستادن خونمون که خانوادمو ساکت کنن. معاون سیاسی امنیتی استاندار مازندران گفت: «تو این حادثه نقش سرویسهای امنیتی به طور خاص سیا و موساد مشهوده»!!!
عاقبت با اعتراف اجباری پدرم روز جمعه ۸ آبان ۱۴۰۱ پیکر بیجون من در قطعه شهدای آمل امامزاده ابراهیم به عنوان «شهید بسیجی عملیات تروریستی» با حضور سنگین مزدورا و قاتلام و دوربین رسانه های حکومتی به خاک سپرده شد….
مراسم هفتم در تاریخ ۱۳ آبان ماه بر سر مزارم برگزار شد، توی اون مراسم مادر داغدارم روی سنگ قبرم قند میسايید و میگفت علی برات عروس ندارم ولی برات قند میسابم…برادرم هم با شیون میگفت: «على شرمندومه على علی مه ره ببخش علی »…
بعد از خاکسپاری خانوادم ساکت نموندن و تمام استوریهای ضد حکومتی منو منتشر کردن و سناریوهای ساختگی و جعل م ر گ منو نقش بر آب کردن. مامورای امنیتی از روزی که دیدن خانوادم زیر بار دروغاشون نمیرن شروع کردن به آزار و اذیتشون.
مراسم چهلم در تاریخ سه شنبه ۱۵ آذرماه برپا شد، مادرم حین عزاداری میگفت: «بچه ها جمع بشین و هلهله کنین، پسرم میاد به خدا میاد، نگین علی نمیاد.»
روز ۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ خانوادم تولد ۳۰ سالگیمو بر سر مزارم با دل خون جشن گرفتن. مزدورا راههای منتهی به آرامستان رو بسته بودن و از ورود مردم که از سراسر مازندران (ساری، بابل، محمودآباد و قائمشهر) به محل اومده بودن جلوگیری کردن.
برای سالگرد کشته شدنم مزدورا به خانوادم گفتن فقط ۴۵ دقیقه اجازه برگزاری مراسم دارین. حتی نمیذاشتن دوستام بیان سر مزارم.
ادامه متن
https://tinyurl.com/bdfmn6v3
جمعآوری اطلاعات و تنظیم متن از خانم لعبت
loabatk
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی، وقتی مردم آمل هم به اعتراضات پیوستن منم از همون اول در کنارشون بودم و تو خیابونا فریاد آزادیخواهی سر میدادم. من یکی از لیدرهای تجمعات تو آمل بودم. میرفتم دانشگاه آمل بچه ها رو جمع میکردم حرف میزدم و میگفتم که چجوری تجمع کنیم و آتش انقلاب رو روشن نگاه داریم. روز ۵ آبان ماه ۱۴۰۱ روز بعد از چهلم مهسا بود، اون روز با دوستام قرار گذاشتیم که تا هوا تاریک شد جمع بشیم و هسته مرکزی اعتراضات رو تشکیل بدیم. قرار بود تو خیابون هراز که خیابون اصلی شهر بود و کوچه هاش آفتاب بودن جمع بشیم، من زودتر از بقیه رسیدم اونجا، تا ساعت هفت و نیم یه تعدادی جمع شدیم، میخواستیم حرکت کنیم به طرف فلکه آمل که یه دفعه یه عالمه گارد ویژه و موتورسوار و مامور ریختن و محاصرمون کردن. از دوطرف آفتاب بیست شش رو که تجمع کرده بودیم بستن، با گلوله ساچمه ای، باتوم و گلوله جنگی به مردم حمله ور شدن. اونا رو میزدن و کسانی که گیر میاوردن رو کشون کشون میبردن تو ماشین. ناگهان یکی از مزدورا توی شلوغی تو آفتاب ۳ با کلاشینکف از پشت بهم شلیک کرد، غرق در خون افتادم زمین. دوستام به خانوادم اطلاع دادن و سریع منو رسوندن بیمارستان شمال ولی اونا قبول نکردن که درمانم کنن چون تیر خورده بودم و از معترضین بودم! بعد منو بردن بیمارستان هفده شهریور ولی دیر شده بود…
برادرم خودشو رسوند بیمارستان کنار پیکر بیجون من فریاد میکشید «خدایا یعنی تمام؟؟ کی جوابگو هست؟
ل ع ن ت به خامنه ای! علی بهم گفته بود نیم ساعت میرم یه دور میزنم بعد میام خونه با هم مشروب بخوریم»…کادر درمان تمام سعیشونوکردن ولی من خون زیادی از دست داده بودم، بدنم تاب نیاورد و چشم از دنیا فرو بستم…
اونشب مزدورای رژیم من و #مهدی_چاکسری رو با گلوله جنگی کشتن…
بعد از کشته شدنم خانوادم متوجه شدن که نیروهای امنیتی میخوان جنازه منو بردارن ببرن و گروگان بگیرن به همین خاطر سریع جسدمو با خودشون بردن خونه! دو روز جنازه منو توی خونه نگه داشتن و دنبال گرفتن اجازه دفن بودن ولی مزدورا بهشون مجوز نمیدادن و اصرار داشتن جنازمو تحویل بگیرن. خواهر و برادرم ساعتها توی جلسه شورای تامین استان بودن ولی عاقبت مزدورا مادر و خواهرمو گروگان گرفتن تو فرمانداری تا پدرمو مجبور کنن هم جسد منو تحویل بده هم مصاحبه تلویزیونی و اعتراف اجباری بکنه. پدرمو مجبور کردن که بگه من در راه بازگشت از باشگاه توسط تروریستا کشته شدم! خانوادمو بشدت تهدید کردن و تو فشار گذاشتن که منو بسیجی معرفی کنن که توی عملیات تروریستی شهید شدم!! مرتب مزدورا رو میفرستادن خونمون که خانوادمو ساکت کنن. معاون سیاسی امنیتی استاندار مازندران گفت: «تو این حادثه نقش سرویسهای امنیتی به طور خاص سیا و موساد مشهوده»!!!
عاقبت با اعتراف اجباری پدرم روز جمعه ۸ آبان ۱۴۰۱ پیکر بیجون من در قطعه شهدای آمل امامزاده ابراهیم به عنوان «شهید بسیجی عملیات تروریستی» با حضور سنگین مزدورا و قاتلام و دوربین رسانه های حکومتی به خاک سپرده شد….
مراسم هفتم در تاریخ ۱۳ آبان ماه بر سر مزارم برگزار شد، توی اون مراسم مادر داغدارم روی سنگ قبرم قند میسايید و میگفت علی برات عروس ندارم ولی برات قند میسابم…برادرم هم با شیون میگفت: «على شرمندومه على علی مه ره ببخش علی »…
بعد از خاکسپاری خانوادم ساکت نموندن و تمام استوریهای ضد حکومتی منو منتشر کردن و سناریوهای ساختگی و جعل م ر گ منو نقش بر آب کردن. مامورای امنیتی از روزی که دیدن خانوادم زیر بار دروغاشون نمیرن شروع کردن به آزار و اذیتشون.
مراسم چهلم در تاریخ سه شنبه ۱۵ آذرماه برپا شد، مادرم حین عزاداری میگفت: «بچه ها جمع بشین و هلهله کنین، پسرم میاد به خدا میاد، نگین علی نمیاد.»
روز ۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ خانوادم تولد ۳۰ سالگیمو بر سر مزارم با دل خون جشن گرفتن. مزدورا راههای منتهی به آرامستان رو بسته بودن و از ورود مردم که از سراسر مازندران (ساری، بابل، محمودآباد و قائمشهر) به محل اومده بودن جلوگیری کردن.
برای سالگرد کشته شدنم مزدورا به خانوادم گفتن فقط ۴۵ دقیقه اجازه برگزاری مراسم دارین. حتی نمیذاشتن دوستام بیان سر مزارم.
ادامه متن
https://tinyurl.com/bdfmn6v3
جمعآوری اطلاعات و تنظیم متن از خانم لعبت
loabatk
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد اخراج شده از دانشگاه بدلیل انتقاد از علی خامنهای در این ویدئو به این موضوع پرداخته است که ،
آقای خامنهای برای بستن دهان منتقدین و توجیه اقدامات خود هرجا که لازم باشد از آیات قرآن نیز بهره میگیرد؛ البته که دین برای توجیه سیاستهای ظالمانه حاکمان تمامیت خواه به شدت مورد نیاز است.
به قول مولوی دین فقط «آنچنان را آنچنانتر میکند»
#حسن_باقری_نیا #علی_خامنه_ای #نقددین #دیکتاتور #گفتگو_توانا
آقای خامنهای برای بستن دهان منتقدین و توجیه اقدامات خود هرجا که لازم باشد از آیات قرآن نیز بهره میگیرد؛ البته که دین برای توجیه سیاستهای ظالمانه حاکمان تمامیت خواه به شدت مورد نیاز است.
به قول مولوی دین فقط «آنچنان را آنچنانتر میکند»
#حسن_باقری_نیا #علی_خامنه_ای #نقددین #دیکتاتور #گفتگو_توانا
با این چهار زندانی سیاسی اهوازی چه کردید؟
چند روز پیش، خانوادههای چهار زندانی محکوم به اعدام از مأمورین زندان سپیدار خواستند تا خبری از عزیزانشان به آنها بدهند. مأموران به آنها گفتند که این چهار نفر به زندان شیبان منتقل شدهاند. اما وقتی خانوادهها به زندان شیبان مراجعه کردند، با انکار مسئولین آنجا روبهرو شدند که هیچ زندانی جدیدی به آنجا منتقل نشده است.
اکنون معلوم نیست آیا این افراد مخفیانه اعدام یا به مکان نامعلومی منتقل شدهاند.
ناپدیدسازی قهری، ابزاری برای سرکوب و شکنجه مضاعف زندانیان و خانوادههای آنهاست.
از طرفی، «حبیب دریس» و «سید سالم البوشوکه»، دو زندانی سیاسی عرب اهوازی و هم پروندهای چهار زندانی ناپدید شده فوقالذکر به تازگی از سوی خسرو طرفی، رئیس زندان مرکزی (شیبان) اهواز احضار شدهاند.
خسرو طرفی در این دیدار به آنها اعلام کرد: «حکم اعدام شما تأیید شده و هیچ تخفیف یا عفو و بخششی وجود ندارد و در صف اجرای حکم اعدام هستید.»
رئیس زندان شیبان اهواز به حبیب دریس و سید سالم البوشوکه هشدار داد که «ابتدا چهار همپروندهای شما (علی مجدم، معین خنفری، محمدرضا مقدم و سید عدنان موسوی) را برای اجرای حکم به زندان سپیدار منتقل کردیم و نوبت شما نیز خواهد رسید.»
با این وجود حضور آن چهار زندانی در زندان شیبان انکار میشود. چه بر سر آنها آمده است؟
با توجه به اعدام مخفیانه آقای شارمهد، نگرانی در خصوص زندانیان سیاسی محکوم به اعدام بیشتر شده است.
با سپاس از ریما شیرمحمدی بابت انتشار اطلاعات فوق در شبکه اجتماعی ایکس
#ناپدیدسازی_قهری
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش، خانوادههای چهار زندانی محکوم به اعدام از مأمورین زندان سپیدار خواستند تا خبری از عزیزانشان به آنها بدهند. مأموران به آنها گفتند که این چهار نفر به زندان شیبان منتقل شدهاند. اما وقتی خانوادهها به زندان شیبان مراجعه کردند، با انکار مسئولین آنجا روبهرو شدند که هیچ زندانی جدیدی به آنجا منتقل نشده است.
اکنون معلوم نیست آیا این افراد مخفیانه اعدام یا به مکان نامعلومی منتقل شدهاند.
ناپدیدسازی قهری، ابزاری برای سرکوب و شکنجه مضاعف زندانیان و خانوادههای آنهاست.
از طرفی، «حبیب دریس» و «سید سالم البوشوکه»، دو زندانی سیاسی عرب اهوازی و هم پروندهای چهار زندانی ناپدید شده فوقالذکر به تازگی از سوی خسرو طرفی، رئیس زندان مرکزی (شیبان) اهواز احضار شدهاند.
خسرو طرفی در این دیدار به آنها اعلام کرد: «حکم اعدام شما تأیید شده و هیچ تخفیف یا عفو و بخششی وجود ندارد و در صف اجرای حکم اعدام هستید.»
رئیس زندان شیبان اهواز به حبیب دریس و سید سالم البوشوکه هشدار داد که «ابتدا چهار همپروندهای شما (علی مجدم، معین خنفری، محمدرضا مقدم و سید عدنان موسوی) را برای اجرای حکم به زندان سپیدار منتقل کردیم و نوبت شما نیز خواهد رسید.»
با این وجود حضور آن چهار زندانی در زندان شیبان انکار میشود. چه بر سر آنها آمده است؟
با توجه به اعدام مخفیانه آقای شارمهد، نگرانی در خصوص زندانیان سیاسی محکوم به اعدام بیشتر شده است.
با سپاس از ریما شیرمحمدی بابت انتشار اطلاعات فوق در شبکه اجتماعی ایکس
#ناپدیدسازی_قهری
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_غبیشاوی
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۲ آبان دومین سالگرد جانباختن جاویدنام نیما نوری همزمان با مراسم چهلم حدیث نجفی است.
نیما نوری، ۱۷ساله بود و تکفرزند خانواده. ۱۲ آبان ۱۴۰۱ با اصابت گلوله ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود.
جاویدنام علی سیدی، جوانی ۲۵ سالهای بود که چهارم آبان ماه در شهر پرند در چهلم مهسا امینی توسط ماموران حکومتی به قتل رسید.
این ویدیو را پوریا افضلی با تصاویری از مادر نیما و مادر علی درست کرده است.
#نیما_نوری #علی_سیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نیما نوری، ۱۷ساله بود و تکفرزند خانواده. ۱۲ آبان ۱۴۰۱ با اصابت گلوله ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود.
جاویدنام علی سیدی، جوانی ۲۵ سالهای بود که چهارم آبان ماه در شهر پرند در چهلم مهسا امینی توسط ماموران حکومتی به قتل رسید.
این ویدیو را پوریا افضلی با تصاویری از مادر نیما و مادر علی درست کرده است.
#نیما_نوری #علی_سیدی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۴ روز است که هیچ خبری از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام منتقل شده به سلول انفرادی در زندان شیبان اهواز در دست نیست و کسی هم پاسخگو نیست که چه بر سر این هموطنان آمده است.
آرش صادقی، فعال حقوق بشر، هر روز در مورد آنها مینویسد تا بلکه توجه سایرین را هم جلب کند.
او امروز نوشت:
«۲۴ روز از انتقال ۴ زندانی سیاسی اهوازیِ محکوم به اعدام به سلول انفرادی و بیخبری مطلق از آنها ، گذشت.
مراجعه مستمر و تحصن چند روزه خانواده در مقابل زندان سپیدار و شیبان هم بی نتیجه بوده است.»
مهدی یراحی، هنرمند معترض و فعال مدنی، امروز با کوت کردن توییت آرش صادقی، نوشت:
«و تو آن روز براى نخستین بار مفهوم دير شدن را خواهى فهميد.»
.
.
.
ـ جمهوری اسلامی، همزمان با پروندهسازی برای افراد و متهم کردن آنها، کارزار تحریف واقعیت و خبر جعلی راه میاندازد و به بازداشتشدگان و محکومان انواع برچسبها را میزند، تا از این طریق کاری کند که فعالان سیاسی و چهرههای نامدار جرات نکنند تا از افراد زندانی حمایت کنند.
گاه این کار ازطریق اکانتهایی با ظاهر مخالف جمهوری اسلامی اتفاق میافتد.
اما فعالان حقوق بشر مثل آرش صادقی و مهدی یراحی این جو خفقان را میشکنند و به بقیه جرات میدهند که آنها هم از نقص حقوق بشر (با هر عنوان اتهام انتسابی دستگاه ناعادلانه قضایی) سخن بگویند.
صدای همه زندانیان، به خصوص زندانیان گمنام در زندانهای شهرستانها باشیم که آنها و خانوادههایشان بسیار تحت فشار هستند.
جمهوری اسلامی این چهار زندانی سیاسی را ناپدیدسازی قهری کرده است و هیچ اطلاعی در خصوص وضعیت آنها نمیدهد.
نگذاریم زندانیان مثل جمشید شارمهد، در میان اخبار جنگ و ... کشته شوند. (در مورد جمشید شارمهد پس از کشته شدن او کارزار سایبری راه انداختند تا واکنشها را محدود کنند، ببینید چه اکانتهایی علیه آقای شارمهد ویدیو پخش کردند)
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_موسوی_غبیشاوی
#اهواز #ناپدیدسازی_قهری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرش صادقی، فعال حقوق بشر، هر روز در مورد آنها مینویسد تا بلکه توجه سایرین را هم جلب کند.
او امروز نوشت:
«۲۴ روز از انتقال ۴ زندانی سیاسی اهوازیِ محکوم به اعدام به سلول انفرادی و بیخبری مطلق از آنها ، گذشت.
مراجعه مستمر و تحصن چند روزه خانواده در مقابل زندان سپیدار و شیبان هم بی نتیجه بوده است.»
مهدی یراحی، هنرمند معترض و فعال مدنی، امروز با کوت کردن توییت آرش صادقی، نوشت:
«و تو آن روز براى نخستین بار مفهوم دير شدن را خواهى فهميد.»
.
.
.
ـ جمهوری اسلامی، همزمان با پروندهسازی برای افراد و متهم کردن آنها، کارزار تحریف واقعیت و خبر جعلی راه میاندازد و به بازداشتشدگان و محکومان انواع برچسبها را میزند، تا از این طریق کاری کند که فعالان سیاسی و چهرههای نامدار جرات نکنند تا از افراد زندانی حمایت کنند.
گاه این کار ازطریق اکانتهایی با ظاهر مخالف جمهوری اسلامی اتفاق میافتد.
اما فعالان حقوق بشر مثل آرش صادقی و مهدی یراحی این جو خفقان را میشکنند و به بقیه جرات میدهند که آنها هم از نقص حقوق بشر (با هر عنوان اتهام انتسابی دستگاه ناعادلانه قضایی) سخن بگویند.
صدای همه زندانیان، به خصوص زندانیان گمنام در زندانهای شهرستانها باشیم که آنها و خانوادههایشان بسیار تحت فشار هستند.
جمهوری اسلامی این چهار زندانی سیاسی را ناپدیدسازی قهری کرده است و هیچ اطلاعی در خصوص وضعیت آنها نمیدهد.
نگذاریم زندانیان مثل جمشید شارمهد، در میان اخبار جنگ و ... کشته شوند. (در مورد جمشید شارمهد پس از کشته شدن او کارزار سایبری راه انداختند تا واکنشها را محدود کنند، ببینید چه اکانتهایی علیه آقای شارمهد ویدیو پخش کردند)
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#علی_مجدم
#عدنان_موسوی_غبیشاوی
#اهواز #ناپدیدسازی_قهری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز علیکریمی است، بازیکن فوتبالی که علاوه بر تکنیک بالا، به صراحت و رکگویی و ایستادگی در برابر فساد و همراهی با مردم هم شهره است.
کریمی به مواضع انتقادی خود مقابل جمهوری اسلامی مشهور است. او از جمله کسانیست که در بحبوحه جنبش سبز دستبند سبز بدست کرد و در قالب بازیکن تیم ملی در بازی مقابل کرهجنویی به زمین رفت. مسئلهای که بعدها موجب حملات بسیار به او از طرف هواداران جمهوری اسلامی شد.
.
ایوار فرهادی با اشاره به دلجویی کریمی از جانباختگان جنبش سبز نوشت: «یکی میشه علی کریمی که پیراهنی که توی شالکه میپوشید رو امضا کرد و برای مادر اشکان سهرابی (یکی از جانباختگان حوادث بعد از انتخابات ۸۸) فرستاد و یکی هم مثل مهدی ترابی که مجیزگویی رهبر فاسد و خونخوار ج.ا رو میکنه».
علی کریمی بعد از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در کنار مردم معترض ایستاد، از زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان راه آزادی دفاع کرد و مورد خشم عوامل حکومت قرار گرفت.
مرتبط:
http://bit.ly/2pIL1lb
.
گزیدهای از مناظره علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه۹۰
goo.gl/bx6tBn
ویدیو از پوریا افضلی
#علی_کریمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کریمی به مواضع انتقادی خود مقابل جمهوری اسلامی مشهور است. او از جمله کسانیست که در بحبوحه جنبش سبز دستبند سبز بدست کرد و در قالب بازیکن تیم ملی در بازی مقابل کرهجنویی به زمین رفت. مسئلهای که بعدها موجب حملات بسیار به او از طرف هواداران جمهوری اسلامی شد.
.
ایوار فرهادی با اشاره به دلجویی کریمی از جانباختگان جنبش سبز نوشت: «یکی میشه علی کریمی که پیراهنی که توی شالکه میپوشید رو امضا کرد و برای مادر اشکان سهرابی (یکی از جانباختگان حوادث بعد از انتخابات ۸۸) فرستاد و یکی هم مثل مهدی ترابی که مجیزگویی رهبر فاسد و خونخوار ج.ا رو میکنه».
علی کریمی بعد از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در کنار مردم معترض ایستاد، از زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان راه آزادی دفاع کرد و مورد خشم عوامل حکومت قرار گرفت.
مرتبط:
http://bit.ly/2pIL1lb
.
گزیدهای از مناظره علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه۹۰
goo.gl/bx6tBn
ویدیو از پوریا افضلی
#علی_کریمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساخت تندیس شنی علی کریمی، اسطوره فوتبال ایران و ورزشکار مردمی، در سواحل عمان به مناسبت زادروز او
علی کریمی، ورزشکاری است که علاوه بر تکنیک بالا، به صراحت و رکگویی و ایستادگی در برابر فساد و همراهی با مردم هم شهره است.
کریمی به مواضع انتقادی خود مقابل جمهوری اسلامی مشهور است. او از جمله کسانیست که در بحبوحه جنبش سبز دستبند سبز بدست کرد و در قالب بازیکن تیم ملی در بازی مقابل کرهجنویی به زمین رفت. مسئلهای که بعدها موجب حملات بسیار به او از طرف هواداران جمهوری اسلامی شد.
.
ایوار فرهادی با اشاره به دلجویی کریمی از جانباختگان جنبش سبز نوشت: «یکی میشه علی کریمی که پیراهنی که توی شالکه میپوشید رو امضا کرد و برای مادر اشکان سهرابی (یکی از جانباختگان حوادث بعد از انتخابات ۸۸) فرستاد و یکی هم مثل مهدی ترابی که مجیزگویی رهبر فاسد و خونخوار ج.ا رو میکنه».
علی کریمی بعد از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در کنار مردم معترض ایستاد، از زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان راه آزادی دفاع کرد و مورد خشم عوامل حکومت قرار گرفت.
صفحه هنرمند سازنده اثر:
sand_art_fp
مرتبط:
http://bit.ly/2pIL1lb
.
گزیدهای از مناظره علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه۹۰
goo.gl/bx6tBn
#علی_کریمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی کریمی، ورزشکاری است که علاوه بر تکنیک بالا، به صراحت و رکگویی و ایستادگی در برابر فساد و همراهی با مردم هم شهره است.
کریمی به مواضع انتقادی خود مقابل جمهوری اسلامی مشهور است. او از جمله کسانیست که در بحبوحه جنبش سبز دستبند سبز بدست کرد و در قالب بازیکن تیم ملی در بازی مقابل کرهجنویی به زمین رفت. مسئلهای که بعدها موجب حملات بسیار به او از طرف هواداران جمهوری اسلامی شد.
.
ایوار فرهادی با اشاره به دلجویی کریمی از جانباختگان جنبش سبز نوشت: «یکی میشه علی کریمی که پیراهنی که توی شالکه میپوشید رو امضا کرد و برای مادر اشکان سهرابی (یکی از جانباختگان حوادث بعد از انتخابات ۸۸) فرستاد و یکی هم مثل مهدی ترابی که مجیزگویی رهبر فاسد و خونخوار ج.ا رو میکنه».
علی کریمی بعد از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در کنار مردم معترض ایستاد، از زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان راه آزادی دفاع کرد و مورد خشم عوامل حکومت قرار گرفت.
صفحه هنرمند سازنده اثر:
sand_art_fp
مرتبط:
http://bit.ly/2pIL1lb
.
گزیدهای از مناظره علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه۹۰
goo.gl/bx6tBn
#علی_کریمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین فروغی، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، برای تحمل پنج سال حبس راهی زندان شد
روز گذشته رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود:
«برای برخی سال ۱۴۰۱ و وقایعش تمام شده و در پی وفاق و توافقند.
ولی برای متین فروغی جوان ۲۳ ساله که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران و در پرونده علی رضایی به ۵ سال حبس محکوم شده و باید خود را فردا به زندان معرفی کند، تازه شروع مصیبت و بند و فراق و درد و آهست.
ایکاش بشود کاری کرد.»
به گزارش «دادبان»، متین فروغی از جمله بازداشت شدگان پرونده علی رضایی، نوجوان ۱۷ ساله بازداشتی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، است. علی رضایی خود در این پرونده در ابتدا با اتهام محاربه روبرو بود؛ اما این اتهام بعدتر به اجتماع و تبانی و ضرب و جرح عمدی تغییر کرد و او به دو سال زندان محکوم شد.
این افراد در این پرونده به ضرب و شتم یک بسیجی متهم شده بودند.
جزییات رسیده به دادبان نشان میدهند، هیچ مدرکی در پرونده وجود ندارد که ثابت کند متین فروغی از جمله افرادی بوده که به بسیجی مورد نظر حمله کردهاند. به ویژه اینکه مامور بسیج، خود ععاملان ضرب و شتم خود را به چشم ندیده و اساسا در مواجهه با بازداشتشدگان آنها را شناسایی نکرده است.
با این حال اما فشارهای وارده از سوی ضابط پرونده و صرفا به دلیل حضور متین فروغی در میان مردم معترضی که در صحنه حضور داشتند، چنین حکم سنگینی برای این جوان ۲۳ ساله صادر شده است.
#متین_فروغی #علی_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود:
«برای برخی سال ۱۴۰۱ و وقایعش تمام شده و در پی وفاق و توافقند.
ولی برای متین فروغی جوان ۲۳ ساله که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران و در پرونده علی رضایی به ۵ سال حبس محکوم شده و باید خود را فردا به زندان معرفی کند، تازه شروع مصیبت و بند و فراق و درد و آهست.
ایکاش بشود کاری کرد.»
به گزارش «دادبان»، متین فروغی از جمله بازداشت شدگان پرونده علی رضایی، نوجوان ۱۷ ساله بازداشتی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، است. علی رضایی خود در این پرونده در ابتدا با اتهام محاربه روبرو بود؛ اما این اتهام بعدتر به اجتماع و تبانی و ضرب و جرح عمدی تغییر کرد و او به دو سال زندان محکوم شد.
این افراد در این پرونده به ضرب و شتم یک بسیجی متهم شده بودند.
جزییات رسیده به دادبان نشان میدهند، هیچ مدرکی در پرونده وجود ندارد که ثابت کند متین فروغی از جمله افرادی بوده که به بسیجی مورد نظر حمله کردهاند. به ویژه اینکه مامور بسیج، خود ععاملان ضرب و شتم خود را به چشم ندیده و اساسا در مواجهه با بازداشتشدگان آنها را شناسایی نکرده است.
با این حال اما فشارهای وارده از سوی ضابط پرونده و صرفا به دلیل حضور متین فروغی در میان مردم معترضی که در صحنه حضور داشتند، چنین حکم سنگینی برای این جوان ۲۳ ساله صادر شده است.
#متین_فروغی #علی_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد جاویدنام سیدعلی عراقی
علی عراقی عصر روز ۲۵ آبانماه در منطقه ولیعصر تبریز در حالی که سعی در فرار از دست مامورین جمهوری اسلامی داشت، از پشت سر مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفت و پس از به زمین افتادن، نیروهای سرکوب او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که متاسفانه در اثر جراحات ناشی از گلولههای ساچمهای و ضربات باتوم به قتل رسید. او چند سال قبل با ویزای دانشآموزی به کانادا رفته، اما به ایران بازگشته بود.
دوستانش در تورنتو میگویند او به ایران برگشته بود، چون به قول خودش، عاشق شهرش و عاشق ایران بود.
علی عراقی تنها فرزند خانواده بود. او جوانی شاد و عاشق زندگی بود، اما جمهوری اسلامی جان این جوان را هم گرفت.
#علی_عراقی #تبریز #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی عراقی عصر روز ۲۵ آبانماه در منطقه ولیعصر تبریز در حالی که سعی در فرار از دست مامورین جمهوری اسلامی داشت، از پشت سر مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفت و پس از به زمین افتادن، نیروهای سرکوب او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که متاسفانه در اثر جراحات ناشی از گلولههای ساچمهای و ضربات باتوم به قتل رسید. او چند سال قبل با ویزای دانشآموزی به کانادا رفته، اما به ایران بازگشته بود.
دوستانش در تورنتو میگویند او به ایران برگشته بود، چون به قول خودش، عاشق شهرش و عاشق ایران بود.
علی عراقی تنها فرزند خانواده بود. او جوانی شاد و عاشق زندگی بود، اما جمهوری اسلامی جان این جوان را هم گرفت.
#علی_عراقی #تبریز #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دومین سالگرد جانباختن جاویدنام مسلم هوشنگی
«خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه،،،
دومین سالگرد جاوید نام شدن»
ebrahim_hooshangi03
مسلم متولد ۱۳۶۷ و اهل سمیرم بود در ۱۵ سالگی ناچار به ترک تحصیل شده و به کارگری پرداخت در جریان خیزش انقلابی، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در اعتراضات مردمی سمیرم شرکت کرد و با شلیک نیروهای سرکوب کشته شد.
#مسلم_هوشنگی
#مراد_بهرامیان
#علی_عباسی #سمیرم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه،،،
دومین سالگرد جاوید نام شدن»
ebrahim_hooshangi03
مسلم متولد ۱۳۶۷ و اهل سمیرم بود در ۱۵ سالگی ناچار به ترک تحصیل شده و به کارگری پرداخت در جریان خیزش انقلابی، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در اعتراضات مردمی سمیرم شرکت کرد و با شلیک نیروهای سرکوب کشته شد.
#مسلم_هوشنگی
#مراد_بهرامیان
#علی_عباسی #سمیرم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
....:
یخ
کیان
رنگین کمان
ماه منیر؛
ای وای ماه منیر....
وای ماه منیر
داغ سنگین است،
هنوز سنگین است.
کاش میشد همهی یخهای عالم را جمع کرد، و این بار بر دل داغ دیده ماه منیر و میثم گذاشت،
داغ کیان، داغ پویا، داغ پاهای بی جان میثم، داغ مویه های در اسارت ماه منیر
ما فراموش نمیکنیم،
و هنوز ادامه میدهیم.
از خاطرمان نمیرود، «شبی که ایذه در خون غلتید.»
تمام حواسمان به یخ آوردن همسایه ها بود،
به اینکه بعد از رفتن آرتین، خنده از خاطرمان نرود،
به نوعروس علی،
به خواهر داغ دیده میلاد،
به رضا و اشرف و سپهر مظلوم،
یک آن باران بارید و چشمهای حمیدرضا در تهران، به ما یادآور شد که زورمان هر چقدر هم برسد،
به این همه داغ نمیرسد.
هنوز نمیرسد.
بگویید یخ بیاورند...
این داغ هنوز سنگین است🖤😔
#کیان_پیرفلک
#میثم_پیرفلک
#ماه_منیر_مولایی_راد
به یاد شبی که ایذه در خون غلطید.
۲۵ آبان سالگرد جنایت در ایذه
ارسالی مخاطبان توانا
#کیان_پیرفلک
#آرتین_رحمانی
#میلاد_سعیدیان
#سپهر_مقصودی
#علی_مولایی
#اشرف_نیکبخت
#رضا_شریعتی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
....:
یخ
کیان
رنگین کمان
ماه منیر؛
ای وای ماه منیر....
وای ماه منیر
داغ سنگین است،
هنوز سنگین است.
کاش میشد همهی یخهای عالم را جمع کرد، و این بار بر دل داغ دیده ماه منیر و میثم گذاشت،
داغ کیان، داغ پویا، داغ پاهای بی جان میثم، داغ مویه های در اسارت ماه منیر
ما فراموش نمیکنیم،
و هنوز ادامه میدهیم.
از خاطرمان نمیرود، «شبی که ایذه در خون غلتید.»
تمام حواسمان به یخ آوردن همسایه ها بود،
به اینکه بعد از رفتن آرتین، خنده از خاطرمان نرود،
به نوعروس علی،
به خواهر داغ دیده میلاد،
به رضا و اشرف و سپهر مظلوم،
یک آن باران بارید و چشمهای حمیدرضا در تهران، به ما یادآور شد که زورمان هر چقدر هم برسد،
به این همه داغ نمیرسد.
هنوز نمیرسد.
بگویید یخ بیاورند...
این داغ هنوز سنگین است🖤😔
#کیان_پیرفلک
#میثم_پیرفلک
#ماه_منیر_مولایی_راد
به یاد شبی که ایذه در خون غلطید.
۲۵ آبان سالگرد جنایت در ایذه
ارسالی مخاطبان توانا
#کیان_پیرفلک
#آرتین_رحمانی
#میلاد_سعیدیان
#سپهر_مقصودی
#علی_مولایی
#اشرف_نیکبخت
#رضا_شریعتی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۵ آبان، دومین سالگرد جاویدنام علی عباسی، سمیرم
علی عباسی، ۲۴ ساله، جوانی ورزشکار (والیبالیست) بود که تازه دو هفته از پایان خدمت سربازیش میگذشت.
او روز ۲۵ آبان ماه در جریان خیزش مردم سمیرم با اصابت گلوله جنگی نیروهای حکومتی به گردنش، جان باخت.
مادرش قرار بود شب یلدا برایش جشن پایان سربازی بگیرد، اما جمهوری اسلامی نگذاشت.
کارت پایان خدمت علی، پس از جانباختنش به در منزلشان رسید، ولی او ۳۸ روز قبلترش جانش را نثار آزادی ایران کرده بود.
خانواده علی عباسی در این مدت خیلی تحت فشار قرار گرفتند. آنها را مجبور کردند تا نوشتههای روی سنگ مزار را پاک کنند.
#علی_عباسی #سمیرم #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ آبان، دومین سالگرد جاویدنام علی عباسی، سمیرم
علی عباسی، ۲۴ ساله، جوانی ورزشکار (والیبالیست) بود که تازه دو هفته از پایان خدمت سربازیش میگذشت.
او روز ۲۵ آبان ماه در جریان خیزش مردم سمیرم با اصابت گلوله جنگی نیروهای حکومتی به گردنش، جان باخت.
مادرش قرار بود شب یلدا برایش جشن پایان سربازی بگیرد، اما جمهوری اسلامی نگذاشت.
کارت پایان خدمت علی، پس از جانباختنش به در منزلشان رسید، ولی او ۳۸ روز قبلترش جانش را نثار آزادی ایران کرده بود.
خانواده علی عباسی در این مدت خیلی تحت فشار قرار گرفتند. آنها را مجبور کردند تا نوشتههای روی سنگ مزار را پاک کنند.
#علی_عباسی #سمیرم #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech