ادب‌سار
14.7K subscribers
4.99K photos
124 videos
21 files
873 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
ادب‌سار
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی            «بخش سوم»            گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #اضافه_تخصیصی : فزایش ویژگی، فزونی ویژیک #اضافه_تشبیهی : فزایش همانندی، فزوده‌ی…
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش چهارم»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#ایجاب : پاسخ، پاسخی، بایستگی
#ایجاز_مخل (مُخِّل): فشرده‌ی کاستار
#ایجاز : فشرده گویی، کوته گرایی
#ایهام : گُمانِش،گمان انگیزی
#بسیط : ساده، نیامیخته، نابرگرفته

#بعید : دور بیگانه
#بیان : روشن‌ساز، روشن کننده، روشنگر
#تا (تاء): ت کشیده
#تا_مربوطه (تاء): ة گرد
#تاکید #تاکیدی : استواری، پافشاری، فشارش، سختار

#تتابع_اضافات : پیاپی شدگی فزودگان، پیواره فزود (پیشنهاد نگارنده)
#تجزیه : واکاوی، واکافت
#تجزیه_و_ترکیب : واکاوی و آمیخت (پیشنهاد نگارنده)
#تجوید : درست‌خوانی، شمرده‌خوانی، نیک‌خوانی
#تحریف : واتگشت، وارون گفت (پیشنهاد نگارنده)

#تخصیص : ویژگی
#ترتیب : آرا، آرایی، دَهناد
#ترتیبی : آرایی، دهنادی، سامانی
#ترخیم (تَرخیم): واتکاهی
#ترکیب : پایه‌شناسی، بنیان‌شناسی(پیشنهاد نگارنده)

#التزامی : واداری، بایستگی، شایدی
#تشدید : فشاره
#تصریف : برگردان، بازگردان، چرخش، چرخانش
#تصغیر : خُردی، کوچکی، کوچک نمود، کهاندن
#تعریف : روشن ساخت، روشن کردن، بازنمود (پیشنهاد نگارنده)، شناساندن
#تنازع :پرگاس، درگیری، کشمکش


دنباله دارد
#پارسی_پاک


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام
۳- فرهنگ ریشه‌شناختی زبان پارسی، محمد حسن‌دوست

📋🖋 @AdabSar
همه کارها از فروبستگی
گشاید ولیکن به آهستگی

فروبستن کار در ره بود
گشایش در آن نیز ناگه بود

#نظامی
#چکامه_پارسی

🌠 @AdabSar
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سُطَط = از پارسی ستاوه، stave فریفتاری و درغگویی، ستمگران و ستم پیشگان (آنندراج) و (منتهی الارب) سَطل = از پارسی شَتَل، دَلو سِفار = از پارسی افسار، دهانه‌بند چهارپایان سَفّاط(تک:سَفَط) = از ریشه‌ی پارسی سبد، sabad، پشکی کوچک…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی


سِکَنجبیل = از پارسی سِکنَگَبین، سرکه و انگبین و نانوک(نعنا)، sek-angabin سک= سرکه+انگبین، انگ (زنبور)+بن= شیره‌ای که از بن زنبور برآید
سِکّین = از پارسی چکین (چاقو)
سِل = از پارسی سل، شُش، بیماری سل
سِلاح = از پارسی و اوستایی سِلَهش، جنگ‌افزار، گَدَر، زینه، سِنه، سنا
سلاحدار = بنگرید به سلاح

سَلبَند = از پارسی سَربَند، افسار نگهداری سَر اسب
سّلجم = از پارسی شلغم
سَلَحشُر = از پارسی سَلَهشور،ذرزمجو، گُرد
سُلَحفات = از پارسی سَوله‌پای (لاک‌پشت)، سوله=فرو رفتن پای و شکم
سلِخَف = از پارسی سِلخَف، از سال (=زندگی)+ خفه، زندگی تنگ و نَزار

سَمادیر = از پارسی سَمراد(وهم)
سَماسِره = از پارسی سمسار، سمساران
سمُاق = از پارسی  sumac، سماع یا سماک، تُتُم، تُتری
سُمّاقی = از پارسی سُماک، به رنگ سماغ
سَمانجونی = از پارسی آسمانگون
سُمانی = از پارسی سمانی، از مرغان آبی

سَماهیج = از پارسی ماش ماهی، جزیره‌ای در شاخاب پارس میان بحرین و عمان
سُمبادَج = از پارسی سنباده، sonb-ade سنگی باشد که با آن کارد و شمشیر تیز کنند
سمبوسک = از پارسی سنبوسه، sanbuse، هرچیز سه گوش و نوک تیز، در گذشته گونه‌ای شیرینی بوده و امروزه گونه‌ای خوراک است
سَمج = از پارسی سَمَه و سُمچ: راهروی زیر زمینی، سرداب، شیر چرب
سَمَرَّج، سمَرّه = از پارسی سه‌مَرت(مرتبه)، سه بار، سه کـرت


@AdabSar

دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی


@AdabSar
چه غوغای ترسناکی برپاست
انجا که دوربین دست نمی‌ساید
چه زندگی‌ها
سوخته است
چه سوگمایه‌های بی‌نامی
در دهان شکسته‌ی دوربین
و در نمایی دیگر
به چشم خویشتن دیده‌ام
که
آنان دوربین‌هایشان را سر بُریده‌اند.


سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

@AdabSar
هرکه خود را چنانکه بود شناخت
تا ابد سر به زندگی افراخت

چون تو خود را شناختی به‌درست
نگذری گرچه بگذری ز نخست

#نظامی
#چکامه_پارسی

💡 @AdabSar
🖋📚 پندنامه‌ی اردشیر بابکان که از کهن‌ترین نوشته‌های به‌جا مانده است:

۱- راستی
شاه را نسزد که دروغ گوید، که کسی به دروغ گفتنش ناگزیر نسازد.
پیشینیان گفته‌اند درستی شهریار برای مردم از فراوانی بهتر است. شاه اگر نزدیکان خویش را راست آرد، هر یک از آنان نیز با نزدیکان خویش چنین کنند تا سرانجام همگی مردم راست آیند. بدانید شهریار تا آن‌گاه که راست‌آوردن ویژگان را آغاز نکند، نباید در اندیشه‌ی راست آوردن توده‌ی مردم برآید و شاه اگر نادرست باشد به که فرمان نراند.

۲- دوراندیشی
پیشینیان گفته‌اند دگرگونی‌ها آنگاه روی دهند که به روزگار خوش‌گمان باشیم. پادشاهانی بوده‌اند که در سربلندی به یاد خواری و در آسودگی به یاد نگرانی و در شادی به یاد اندوه و در سرمستی به یاد توده‌ی مردم و در توانایی به یاد ناتوانی بوده‌اند و دوراندیشی در داشتن همه است. از پادشاهانی نباشید که نه‌تنها کاری نکردند، که کارهای نیک گذشتگان را تباه کردند و کشور را برای آیندگان ویران برجای نهادند.

۳- میانه‌روی
بدانید روزگار شما را به چند خوی وا دارد:
بخشندگی تا آن‌جا که کار به ریخت و پاش انجامد
سختگیری تا کار به زفتی* کشد
شکیبایی تا به کودنی رسد
گزک‌جویی تا به سبک‌سنگی انجامد
زبان‌بازی تا به ژاژخایی/یاوه‌سرایی کشد
خاموشی تا به گنگی نزدیک شود
شاه باید که در هریک از این خوی‌ها تا آن‌جا که نکوست پیش رود و چون به مرز رسد بایستد و خویشتن بدارد و پای‌فراتر ننهد.

۴- برنامه‌ریزی
شاه اگر برای کار و بیکاری و خوردن و آشامیدن و دانش‌اندوختن و خوش‌گذرانی برنامه نهد، کارها به گاه خویش انجام گیرد و پیش و پس نشود و کارهای امروزش از کارهای فردا باز ندارد .از نابسامانی کارها دو زیان برخیزد: یکی آن که خِرد کاستی گیرد که این سخت‌تر است. دیگر، ناتوانی تن که از کمبود در خوراک و جنبش پدید آید. بدانید که زیور شاهان در بسامانی کارهای روزانه‌شان باشد.

۵- پرهیز از چاپلوسان
بدانید که شاه باید از چاپلوسان بیش‌تر از آنان که از وی دوری کنند بترسد و از ویژگان بد بیش از توده‌ی بد بپرهیزد. نیک می‌دانم که شما فزون بر کار شهریاری، گرفتار همسران، فرزندان، وزیران، هم‌نشینان و دوستان نیز خواهید بود. از اینان جز اندکی از ایشان پرهیز کنید که کاری اگر کنند برای گرمی بازار امروز و زندگی فردای خویش است و خویشتن را توده‌ی مردم دانند و توده را جز ویژگان که خود از آنان باشند نشناسند.

۶- رایزنی با مردم
بدانید اگر شهریار به کسانی جز ویژگان نیز روی آرد و جز وزیران را نیز به خود نزدیک کند و از آنان سخن بشنود، درهایی تازه بر او گشاده شود و از آن‌چه بر وی پوشیده مانده بوده است آگاه شود. چه گفته‌اند: هر گاه شهریار از آنان که هنوز استوارشان نمی‌دارد پرهیز کند، پرده‌ی تاریک بی‌خبری بر او افتد. نیز گفته‌اند: هرچه مردم از شاه دورتر، وزیران آسوده‌تر.

۷- فرهنگ‌سازی
بدانید شهریاری از دو جای آسیب ببیند: یکی از چیرگی دشمن و دیگری تباهی فرهنگ. بدانید رزمتان با مردم دیگر پیش از جنگیدن با فرهنگ نادرستی که در مردم خودتان است، این نه پاسداری که از دست‌دادن است. با دل‌هایی که یکرنگ نیستند و دست‌هایی که دشمن یکدیگرند با دشمنان چگونه می‌رزمید؟ بازداشتن دشمن و پایداری و پاسداری از مرز، انجام‌ نپذیرد مگر به فرهنگ نیک و راهبردی درست.

۸- کارآفرینی
بدانید که نابودی شهریاری‌ها از سستی در گماردن مردم به کارها و پیشه‌های شناخته است. اگر بیکاری در مردم فزونی گیرد، در کارها بنگرند و در ریشه‌ها بیندیشند و از آن‌جا که سرشت‌ها گوناگون است، از گونه‌گونی منش‌ها، روش‌های ناهمگون برخیزد و از ناهمگونی روش‌ها، دشمنی و کینه‌توزی و خرده‌گیری. از ناهمسازی مردم دشواری دیگری برخیزد و آن این که شاه از هم‌داستان کردن ایشان درماند.

۹- نقدپذیری**
بدانید که چیرگی‌تان تنها بر تن مردم است که شاهان را بر دل‌ها دستی نیست. شما هرگز نتوانید که زبان مردم را از بدگویی و نکوهش خویش بسته نگاه دارید، چنان‌که زشت را نتوانید زیبا سازید. از این رو، هر کسی از شما بخواهد شیوه‌ای برگزیند که از وی جز به نیکی یاد نکنند، چشمانی بر خویش بگمارد تا در آگاهی بر کاستی‌های خویش، از مردم کشور پیش افتد.

۱۰- مهرورزی
برترین رهبری گشودن دو در برای مردم است: یکی در دلسوزی و مهر و بخشندگی و چشم‌پوشی و گشاده‌رویی، و دیگری در تندی و بیم‌دادن و سخت‌گیری و پافشاری و ترش‌رویی. من هر دو را در مهر می‌نامم. چه گشودن در ناخوشایند در کنار در خوشایند، به بستن در ناخوشایند بهتر می‌انجامد. بدانید که خوشی شهریاران درست در مهر ورزیدن به مردم است و هر که بدخواه همه‌ی مردم باشد دشمن خویش است.


فرستنده: #کوروش_آریاویج
برگردان شده به #پیام_پارسی


📜 پی‌نوشت ادبسار:
*به‌گمان فردید(منظور)تندخویی و درشتی باشد
**نقدپذیری= سنجش‌پذیری، نکوهش‌پذیری

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
بدو گفت کاِی مهترِ شادکام
همی گم کنی اندرین کار نام
که تختِ کیان چون تو بسیار دید
نخواهد‌ همی با کسی آرمید

هر آن‌گه که گویی رسیدم به جای
نباید به گیتی مرا رهنمای
چنان دان که نادان‌ترین‌کس تّوْی
اگر پندِ دانندگان نشنوی

اگر نیک باشی بمانَدْت نام
به تخت کَیی‌بَر بَوی شادکام
و گر بد کنی جز بدی ندرَوی
شبی در جهان شادمان نغنَوی
#فردوسی

امید آن‌که:
تو را باد فرخنده‌تر شب ز روز


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
ز کم‌خوارگی کم شود رنج مرد
نه بسیار ماند آنکه بسیار خورد

همیشه لب مرد بسیارخوار
در آروغ بد باشد از ناگوار

چو شیران به اندک‌خوری خوی گیر
که بددل بود گاو بسیارشیر

#نظامی
#چکامه_پارسی

@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻روح = روان، فَروَهَر، جان، درونمایه، جانمایه
🔻روح ابدی = روان نامیرا، انوشه‌روان، انوشیروان
🔻روح‌افزا = جانفزا
🔻روح‌الارواح = جانِ جان‌ها، جانِ جانان
🔻روح‌الامین = جبراییل
🔻روح‌القدس = روان پاک، روانبخش، جبراییل
🔻روح‌انگیز = دل‌انگیز، شادی‌آور، روانبخش
🔻روحانی = ایرمان(پیشوا، موبِد)، دین‌یار، آیین‌یار، مُغ‌مَرد، مینوی، جانی، کاتوزی
🔻روحانیت = دینبران
🔻روحانیون = مُغ‌مَردان، آیین‌مَداران، مینوگان، مینویان
🔻روحبخش = جانبخش، شادی‌بخش، شادی‌آور
🔻روح‌پرور = شادی‌بخش، جانفزا، جان‌پرور، دل‌انگیز، روانبخش، پرورنده‌ی روان
🔻روحی = مینوی، روانی
🔻احضار روح = فراخوانی فَروَهَر
🔻امراض روحی = بیماری‌های روانی
🔻بی‌روح = بی‌جان، مُرده
🔻تضعیف روحیه = سُستاندَن
🔻ذی‌روح = جاندار
🔻روحیه = خو، خوی
🔻روحیه‌ی ورزشکاری = خوی ورزشکاری
🔻طبع روحانی = مینوسرشت، مَنِشِ مینوی
🔻عالَم روحانی(آخرت) = مینو
🔻قبض روح = میراندن، جان‌گرفتن، جان‌سِتاندن
🔻قبض روح شدن = جان‌سپردن، جان‌باختن

✍️نمونه:
🔺خواستند روح مرحوم را احضار کنند =
خواستند فَروَهَر درگذشته را فرابخوانند

🔺نیتش شادی روح مرحومان بود =
آرمانش شادی روانِ درگذشتگان بود

🔺از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته بود =
از دید روانی بسیار بهم ریخته بود

🔺روح این کار با خُلقیاتش موافق نبود =
جانمایه‌ی/درونمایه‌ی این کار با سرشتش سازگار نبود

🔺ماده مقدم بر روح بود یا بالعکس؟ =
ماتَک پیشتر از روان بود یا بوارونه؟

🔺صورت روحانی‌ای داشت =
چهره‌ی مینوی‌ای داشت

🔺از روحانیون معروف بود =
از مُغ‌مَردان نامدار بود

🔺وقتی رسیدند که دیگر روحی در بدن نداشت =
زمانی رسیدند که دیگر جانی در تن نداشت

🔺گروهی که "کاتوزیان" خوانی‌اش
برسم پرستندگان دانی‌اش ...(فردوسی)

🔺چو موبد بدید اندر آمد بدر
ابا او یکی "ایرمان" دگر (فردوسی)

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#روح #روحانی #روحانیت #روحانیون #روحیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸

به ما زان نیاکان نیکی‌پسند
زبانی رسیده‌ست بس ارجمند

بر این تختِ زرینِ گوهرنشان
چو یاگندِ سُرخّند این واژگان

دریغ است اگر گنج خود برکنی
به دریوزه بیگانه را در زنی

دل‌آژیده گردد ز ما آن نیای
چو خرمهره بیند به پیروزه‌جای

سخن را نشاید چنین بدگِلی
کلوخ آوری پیش و گوهر هِلی

دل از گفتِ بیگانگان سرد کن
مگو جز سره‌واژگان در سَخُن



#اوستا_صدرزاده
#چکامه_پارسی
❐࿐ @AdabSar
به کار اندر آی این چه پژمردگی‌ست
که پایان بیکاری افسردگی‌ست

به دست کسان کان گوهر مکن
اگر زنده‌ای دست و پایی بزن

تورا دست و پای آن پرستشگرند
که تا نگذری از تو در نگذرند

پرستندگان گرچه داری هزار
پرستشگران را میفکن ز کار

#نظامی
#چکامه_پارسی

◻️◾️ @AdabSar
بی‌گمان
ایرانی که تیره‌های گونه‌گون در آن نزیَند
ایران راستین نخواهد بود.

#میرجلال_الدین_کزازی

💚🤍❤️ @AdabSar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
گفت‌وگویی شنیدنی با #میرجلال_الدین_کزازی
پیرامون نوشته‌های گوناگون او. کزازی در این گپ‌وگفت با واژه‌های زیبا و آهنگین پارسی سخن می‌گوید.

💚🤍❤️ @AdabSar
هر دم از این باغ بری می‌رسد
نغزتر از نغزتری می‌رسد

دشمن دانا که پیِ جان بود
بهتر از آن دوست که نادان بود

#نظامی
#چکامه_پارسی

🟡 @AdabSar
زبان پارسی را چه شده است؟
بدین لطیفی و خوبی،
که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است،
در تازی نیامده است!

#شمس_تبریزی
از نیپیک #مقالات
@AdabSar
📚📚
چنین‌ست آیینِ چرخِ روان
اگر شهریاریم و گر پَهلَوان

کزو شادْمانیم و زو ناشِکیب
گهی در فَراز و گهی در نِشیب

بزرگیْ به فرجام هم بگذرد
شِکارستْ مرگش همی‌بشْکَرَد

همه مرگ راییم شاه و سپاه
اگر دیر مانیم اگر چند گاه
#فردوسی

امید آن که:
به کام تو بادا سپهر بلند


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سِکَنجبیل = از پارسی سِکنَگَبین، سرکه و انگبین و نانوک(نعنا)، sek-angabin سک= سرکه+انگبین، انگ (زنبور)+بن= شیره‌ای که از بن زنبور برآید سِکّین = از پارسی چکین (چاقو) سِل = از پارسی سل، شُش، بیماری سل سِلاح = از پارسی و اوستایی…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی


سمَرَقَر = از پارسی سمرقر، پرنده‌ای که ملخ می‌خورد
سَمَرقند = از پارسی سمَرکنَد، سمرشهر
سمَسَق = از پارسی سمِسم(کنجد)، گل یاسمن و مرزنگوش
سَمَنجونی، سمانجونی = از پارسی آسمان‌گون
سَمَند = از پارسی سمند samand، نام گلی سپید رنگ و خوشبو، در پهلوی سمن، اسب زرد تیزرو

سمندَر، سمندور = ازپارسی سمندر (سام=آتش+اندر)
سَمّوُر = از پارسی سمُور، جانوری پستاندار و گوشتخوار، در پهلوی simor، از جانوران
سَمّریات = از پارسی سَمُر، سموریان
سَمهَج = از پارسی سمج، شیر، شیرینی آمیخته با روغن، زمین فراخ، سوگند استوار
سَمید، سَمیذ = از پارسی سپید، آرد سپید، نان سپید

سمیراء = از پارسی سمیرا، نام زن
سناج = از پارسی سَنج، دود سیاه چراغ بر دیوار
سَناخِه = از پارسی سَنخ، باد بدبوی و آلوده
سَناسب = از پارسی سَنَه(نفرین) و بدی، شر بزرگ
سِنبات، سنبَت = از پارسی سنه
سنبجونه = از پارسی سنب گونه، پوستین روباه

سُنبُک، سَنابک = از پارسی سُنبَک، سم ستوران
سُنبُل = از پارسی سنبل و زُمبُل، از گل‌ها
سُننبُوق، سُنبوک = از پارسی سُنبکُ، کشتی کوچک، کَرَجی که مانند نال(نعل) است
سُنتُب = از پارسی سان(خیم، عادت) و تاب (خشم)، بدخوی
سُنج = از پارسی سنجد، درخت سنجد


@AdabSar

دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی


@AdabSar
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو

گر بخوانی پادشاهی ور برانی بنده‌ایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو

ما سراپای تو را ای سَروتَن چون جان خویش
دوست می‌داریم و گر سر می‌رود در پای تو

#سعدی
#چکامه_پارسی

🍂🍃 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد #مولوی

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادب‌سار
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی            «بخش چهارم»            گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #ایجاب : پاسخ، پاسخی، بایستگی #ایجاز_مخل (مُخِّل): فشرده‌ی کاستار #ایجاز : فشرده…
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش پنجم»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#تنوین : دوکژه، نَوناندن
#جامد : فسرده، بَربَست، دج، برناگرفته
#جمع : رَمَن، از اوستایی جم، انبوهه، بیشال
#جمله : گفتار، سخن، وَچَک، سهان
#جمله_صله #جمله_فعلی #جمله_مکمل : گفت پردازنده، سهان کروازی

#جمله_ناقص :سهان نابون، گفت ناپَردَخته، گفته‌ی نارسا
#حاصل_مصدر : فرآمدکِنش، دستآوردکِنش، دستیافت کنش
#حاضر : باشنده، بودباش←(پیشنهاد نگارنده)
#حال : از پارسی هال، پیشاست، اکنون، کنون، هم‌اکنون
#حالات : پایه‌ها، کنون‌ها

#حالات_اسم : پایه‌های نام، کاته‌ی نام‌ها
#حالات_صفت : پی‌های فروزه، کاته‌های فروزه
#حالت : پایه، جاور، چگونگی، کنون، کنونگی، کنونه، کاته
#حالت_ندا : کاته‌ی ندا، پایه خوانده، پایه بانگ
#حالت_فاعلی : کاته‌ی کُنشی، پایه‌ی کارورزی، پایه‌ی پویندگی

#حالت_مضاف_الیه : پایه‌ی فزایش، پایه‌ی فزاینده، کاته پیوند
#حالت_مفعولی : پایه‌ی پذیرا، پایه‌ی پوییدگی
#حذف_ارکان_جمله : انداختن پی‌های سخن (گفتار، وَچک)، هَزبش، پی‌های سخن
#حذف : هزبش، انداختن، انداختگی، سترس، اندازش←(پیشنهاد نگارنده)

#حرف_ربط_بیانی : آویزه‌های روشن‌ساز، آویزگان پیوندی روشن‌ساز، واج پیوند واپشی
#حرف_ربط_مرکب : آویزه‌ی پیوندی گفتن
#حرف_ربط_مُرکب : آویزه‌ی پیوندی آمیخته، وات آمیزه‌ی پیوند، وات بندآمیخته


دنباله دارد
#پارسی_پاک


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، ضیاالدین هاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام
۳- فرهنگ اخترشناسی، محمد حیدری ملایری

📋🖋 @AdabSar