☀️ چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن
ـ نگاهی به جشنها و برنامهریزی زمستانی گذشتگان که با چله آغاز میشود
☀️ واژگان زیبا و دوستداشتنی چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن برای بزرگان و سالخوردگان ما بسیار آشنا و با دل و جان آن دلبندان آمیخته شده ولی در زمان ما ناشناخته ماندهاند.
☀️ در گذشته زمستان به چلهی بزرگ و چلهی کوچک بخشبندی میشد.
چلهی بزرگ پس از شب #چله از آغاز دی تا دهم بهمن و چلهی کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن و بیست روز بود و به همین شَوَند (دلیل) با نام چلهی کوچک و بزرگ نامیده میشد.
فروشُدگاه (غروب) پایانی روز چلهی بزرگ، جشن سده برگزار میشد. مردم گرد هم میآمدند شادی میکردند آتش میافروختند و میخواندند:
«سده به سده، پنجاه به نوروز»
و اینگونه آمدن چلهی کوچک را جشن میگرفتند.
☀️ این دو برادر (چلهی بزرگ و کوچک) هشت روز (چهار روز آخر چلهی بزرگ و چهار روز نخست چلهی کوچک) در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را «چارچار» مینامند.
پس از «چارچار» نوبت به «اهمن و بهمن» پسران پیرزن (ننه سرما) میرسد که خودی نشان دهند. ده روز آغاز اسپند (اسفند) را اهمن و ده روز دوم اسپند را بهمن میگویند. در این بیست روز شاید به اندازهی بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله، کنایی بگویند:
«اهمن وبهمن، آرد كن سد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهدهی همه بامن»
☀️ تا اینجا بیست روز از اسپند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شدهاند و میماند ده روز پایان اسپند که پنج روز نخست آن (بیست تا بیست و پنجم) «سیاهبهار» نام گرفته:
«سیاه بهار شب ببار و روز بکار»
از این سروده پیداست که در این زمان، شبها بارندگی فراوان بود و روزها کشاورزان سرگرم به کشتوکار بودند. پنج روز پایان اسپند هم «پیرزن» نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی گاهی همراه با باد است و گاه از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد. آنها بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و دانههای آن به زمین میريزد.
فرستنده: #عباس_رضوی
#یلدا #سده
☀️ @AdabSar
ـ نگاهی به جشنها و برنامهریزی زمستانی گذشتگان که با چله آغاز میشود
☀️ واژگان زیبا و دوستداشتنی چارچار و سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و پیرزن برای بزرگان و سالخوردگان ما بسیار آشنا و با دل و جان آن دلبندان آمیخته شده ولی در زمان ما ناشناخته ماندهاند.
☀️ در گذشته زمستان به چلهی بزرگ و چلهی کوچک بخشبندی میشد.
چلهی بزرگ پس از شب #چله از آغاز دی تا دهم بهمن و چلهی کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن و بیست روز بود و به همین شَوَند (دلیل) با نام چلهی کوچک و بزرگ نامیده میشد.
فروشُدگاه (غروب) پایانی روز چلهی بزرگ، جشن سده برگزار میشد. مردم گرد هم میآمدند شادی میکردند آتش میافروختند و میخواندند:
«سده به سده، پنجاه به نوروز»
و اینگونه آمدن چلهی کوچک را جشن میگرفتند.
☀️ این دو برادر (چلهی بزرگ و کوچک) هشت روز (چهار روز آخر چلهی بزرگ و چهار روز نخست چلهی کوچک) در کنار همدیگر هستند که آن هشت روز را «چارچار» مینامند.
پس از «چارچار» نوبت به «اهمن و بهمن» پسران پیرزن (ننه سرما) میرسد که خودی نشان دهند. ده روز آغاز اسپند (اسفند) را اهمن و ده روز دوم اسپند را بهمن میگویند. در این بیست روز شاید به اندازهی بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله، کنایی بگویند:
«اهمن وبهمن، آرد كن سد من
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهدهی همه بامن»
☀️ تا اینجا بیست روز از اسپند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شدهاند و میماند ده روز پایان اسپند که پنج روز نخست آن (بیست تا بیست و پنجم) «سیاهبهار» نام گرفته:
«سیاه بهار شب ببار و روز بکار»
از این سروده پیداست که در این زمان، شبها بارندگی فراوان بود و روزها کشاورزان سرگرم به کشتوکار بودند. پنج روز پایان اسپند هم «پیرزن» نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی گاهی همراه با باد است و گاه از آسمان تغرسه (تگرگ) میبارد. آنها بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و دانههای آن به زمین میريزد.
فرستنده: #عباس_رضوی
#یلدا #سده
☀️ @AdabSar
☀️ بازنمایی امید، بنیادیترین ویژگی ایرانیان در شب یلدا
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#خواجوی_کرمانی
#یلدا #چله
☀️🍷 @AdabSar
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
#خواجوی_کرمانی
#یلدا #چله
☀️🍷 @AdabSar
☀️🍷 سه یادداشت برای آشنایی با آیینهای شب #چله در جایجای ایران:
https://t.me/AdabSar/12526
https://t.me/AdabSar/12527
https://t.me/AdabSar/12528
https://t.me/AdabSar/12526
https://t.me/AdabSar/12527
https://t.me/AdabSar/12528
☀️❄️ آغاز دی و جشن دیدادار
آغازین روز ماه دی روز زایش و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود.
اورمزدروز نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را «خورماه» نیز مینامیدند. «دی» یا «دا» به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری در پیوند با باور به روز خورشید و زایش مهر است.
در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی خورماه میگفتند. همچنین گفته میشود «خرمدینان» روز نخست دی را خرمروز نامیده بودند.
خرمروز، روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید و در ایران جشن برپا میشد.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. ماه دی از ماههایی بیشترین آیینها و جشنها بود.
#دیگان
☀️❄️ @AdabSar
☀️❄️ آغاز دی و جشن دیدادار
آغازین روز ماه دی روز زایش و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود.
اورمزدروز نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را «خورماه» نیز مینامیدند. «دی» یا «دا» به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری در پیوند با باور به روز خورشید و زایش مهر است.
در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی خورماه میگفتند. همچنین گفته میشود «خرمدینان» روز نخست دی را خرمروز نامیده بودند.
خرمروز، روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید و در ایران جشن برپا میشد.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. ماه دی از ماههایی بیشترین آیینها و جشنها بود.
#دیگان
☀️❄️ @AdabSar
چو خشنود داری جَهان را به داد
توانگر بمانی و از دادْ شاد
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داداَندرون کاستی
چو شادی بکاهیْ بکاهد روان
خرَد گردد اندر میانْ ناتوان
و گر آز گیرد دلت را به چنگ
بمانَد روانت به کامِ نهنگ
چنینست آیینِ چرخِ روان
تواناست او گر تویی ناتوان
#شاهنامه_فردوسی
و پندِ پیرِ توس:
همیشه جَهان را به شادی گذار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
توانگر بمانی و از دادْ شاد
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داداَندرون کاستی
چو شادی بکاهیْ بکاهد روان
خرَد گردد اندر میانْ ناتوان
و گر آز گیرد دلت را به چنگ
بمانَد روانت به کامِ نهنگ
چنینست آیینِ چرخِ روان
تواناست او گر تویی ناتوان
#شاهنامه_فردوسی
و پندِ پیرِ توس:
همیشه جَهان را به شادی گذار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
☀️ خورروز، روز جشن آشتی و برابری
☀️ آغازین روز ماه دی روز زایش مهر و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله، «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود. اورمزدروز، نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را نیز «خورماه» مینامیدند. «دی» یا «دا» نیز به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری با باور به روز خورشید و زایش مهر پیوند دارد. در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی «خورماه» میگفتند. همچنین گفته میشود در روزگار ساسانیان، خرمدینان نامهای خرمروز و خورماه را بر روز نخست دی و ماه دی نهادند.
☀️ خورروز از خورماه (یکم دی) روز برابری آدمیان بود. در اين روز شاهان و دیگر مردم پوشاک سپید و ساده میپوشيدند تا با یکدیگر يکسان باشند. شاهان با مردم دیدار و گفتگو میکردند و در بیابان بر یک خوان با مردم خوراک میخوردند. در این روز کسی به دیگری دستور نمیداد و کارها خودخواسته (داوطلبانه) انجام میشد.
در خورروز جنگ، دشمنی و کشتار جانواران ناپسند بود. دشمنان ايران نیز این را میدانستند و در این روز آتشبس میشد و گاهی همين آتشبس کوتاه به آشتی پایدار میانجاميد.
☀️ بیرونی نوشته است که در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد، جامهی سپید میپوشید، در بیابان بر زیرانداز یا غالی سپید مینشست، با کشاورزان و برزگران همنشین میشد، از یک خوان (سفره) با آنها خوراک میخورد و میگفت من امروز مانند یکی از شما هستم. من با شما برادر هستم. زیرا پایداری دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و آبادانی هم به پادشاه است. من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. بهویژه که دو برادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند. در زمان پادشاهان زن همچون «همای چهرزاد» و «پوراندخت» نیز اگر شاه بانو بر پایهی آیین دیرین پادشاهان چنین سخن میگفت، مهرورزی پادشاه به مردم در جایگاه خواهر بود.
☀️ خرمروز به شَوَند (دلیل) همنامی روز با ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته میشد و روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. همچنین باور داشتند که روز نخست دی روز زایش دوبارهی خورشید است و زندگی روستاییان نیز روشنی تازه مییابد. ماه دی پس از فروردین دارای بیشترین آیینها و جشنها بود.
☀️ در این روز ایرانیان در برابر درخت سرو میايستادند و پیمان میبستند كه تا سال پسین یک نهال سرو ديگر بکارند و اینگونه دلگرم به آیندهای روشن میشدند.
سرو در فرهنگ ایران نماد آزادگی و ایستادگی است و در ادبسار (ادبیات) کشور با همین نماد بهکار رفته است. در هنر بومی ایرانی سرو در بتهجقههای زیبا، بازآفرینی شده است.
پس از تازشهای پیدرپی به خاک ایران، سرو در هنر و نمادهای ایرانی اندکی خمید ولی نشکست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان
☀️ برگرفته از:
- شب یلدا و جهان ایرانی، یادداشت «محمود معتقدی»
- سخرانیهای «فریدون_جنیدی» و «میر جلالالدین کزازی» در همایش «کاوشی در شب چله»
- بدانیم و سربلند باشیم «منوچهر منوچهرپور»
- تارنمای خردگان «مجید خالقیان»
goo.gl/iZQY6v
☀️ @AdabSar
☀️ آغازین روز ماه دی روز زایش مهر و برآمدن دوبارهی خورشید و بلند شدن روزها پس از شب چله، «اورمزد روز»، «خورروز» و «خرمروز» نامیده میشد و آغازگر جشنهای دیماه بود. اورمزدروز، نخستین روز هر ماه گاهشماری باستانی ایران و به چم (معنی) روز خدا بود. ماه دی را نیز «خورماه» مینامیدند. «دی» یا «دا» نیز به چمار (معنی) آفریدگار است و این نامگذاری با باور به روز خورشید و زایش مهر پیوند دارد. در زبان اوستایی واژهی دی از دا به چم دادن، ساختن و آفریدن و نام دادار و آفریدگار است که در نامههای اوستایی بهجای واژهی اهورامزدا بهکار میرفت. بر پایهی برخی گمانزدها در سالهای ۳۶۲ تا ۴۴۰ خورشیدی به ماه دی «خورماه» میگفتند. همچنین گفته میشود در روزگار ساسانیان، خرمدینان نامهای خرمروز و خورماه را بر روز نخست دی و ماه دی نهادند.
☀️ خورروز از خورماه (یکم دی) روز برابری آدمیان بود. در اين روز شاهان و دیگر مردم پوشاک سپید و ساده میپوشيدند تا با یکدیگر يکسان باشند. شاهان با مردم دیدار و گفتگو میکردند و در بیابان بر یک خوان با مردم خوراک میخوردند. در این روز کسی به دیگری دستور نمیداد و کارها خودخواسته (داوطلبانه) انجام میشد.
در خورروز جنگ، دشمنی و کشتار جانواران ناپسند بود. دشمنان ايران نیز این را میدانستند و در این روز آتشبس میشد و گاهی همين آتشبس کوتاه به آشتی پایدار میانجاميد.
☀️ بیرونی نوشته است که در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر میآمد، جامهی سپید میپوشید، در بیابان بر زیرانداز یا غالی سپید مینشست، با کشاورزان و برزگران همنشین میشد، از یک خوان (سفره) با آنها خوراک میخورد و میگفت من امروز مانند یکی از شما هستم. من با شما برادر هستم. زیرا پایداری دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و آبادانی هم به پادشاه است. من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. بهویژه که دو برادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند. در زمان پادشاهان زن همچون «همای چهرزاد» و «پوراندخت» نیز اگر شاه بانو بر پایهی آیین دیرین پادشاهان چنین سخن میگفت، مهرورزی پادشاه به مردم در جایگاه خواهر بود.
☀️ خرمروز به شَوَند (دلیل) همنامی روز با ماه که نام خداوند نیز بود در ایران باستان جشن گرفته میشد و روزی بود که خورشید باز هم به جهان زندگی میبخشید.
پارسیان این روز را گرامی داشته و آنرا «دیدادار» جشن مینامیدند. همچنین باور داشتند که روز نخست دی روز زایش دوبارهی خورشید است و زندگی روستاییان نیز روشنی تازه مییابد. ماه دی پس از فروردین دارای بیشترین آیینها و جشنها بود.
☀️ در این روز ایرانیان در برابر درخت سرو میايستادند و پیمان میبستند كه تا سال پسین یک نهال سرو ديگر بکارند و اینگونه دلگرم به آیندهای روشن میشدند.
سرو در فرهنگ ایران نماد آزادگی و ایستادگی است و در ادبسار (ادبیات) کشور با همین نماد بهکار رفته است. در هنر بومی ایرانی سرو در بتهجقههای زیبا، بازآفرینی شده است.
پس از تازشهای پیدرپی به خاک ایران، سرو در هنر و نمادهای ایرانی اندکی خمید ولی نشکست.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان
☀️ برگرفته از:
- شب یلدا و جهان ایرانی، یادداشت «محمود معتقدی»
- سخرانیهای «فریدون_جنیدی» و «میر جلالالدین کزازی» در همایش «کاوشی در شب چله»
- بدانیم و سربلند باشیم «منوچهر منوچهرپور»
- تارنمای خردگان «مجید خالقیان»
goo.gl/iZQY6v
☀️ @AdabSar
در عشق تو چشمم از جهان دوخته باد
وز مهر تو جان چو مهر افروخته باد
در آتش سودای تو دل همچو سپند
در پیش تو بهر چشم بد سوخته باد
#ازرقی_هروی
#چکامه_پارسی
🌿💖 @AdabSar
در عشق تو چشمم از جهان دوخته باد
وز مهر تو جان چو مهر افروخته باد
در آتش سودای تو دل همچو سپند
در پیش تو بهر چشم بد سوخته باد
#ازرقی_هروی
#چکامه_پارسی
🌿💖 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔷پارسیگویی هماره جایگزینکردن واژهای پارسی بهجای واژهی بیگانه نیست. گاهی میتوان با واگویِشِ درست واژه، پارسی را پاک سُخَنید.
بسیاری از واژهها پارسیاند، ولی بهگونهای نادرست و با زبانی بیگانه بازگو میشوند.
در پی، شماری از این واژهها را میآوریم و امید داریم که شما نیز در پربارترکردن این پِهرِست یاریمان کنید.
#ابلق= اَبلَک
#اذناب= دُنبها، دمها
#ذنب= دُنب، دم، دنبال، دنباله
#اریکه= اورنگ
#اسفنج= اسپَنگِه
#جزاء= (جِزیَهها)، گَزیَتها
#جند= گُند، سپاه، یاوران
#جندی= گُندی، سپاهی
#جندی_شاپور= گُندیشاپور
#جنود= گُندها، سپاهان
#جوال= گَوال
#جوالدوز= گَوالدوز
#جیره= گیره، روزیانه
#خفه= خپه
#خناق= خُناک
#قلیان= غَلیان
#مهمیز= مِهمیخ
🔹شمار دیگری از این دسته واژهها:
t.me/AdabSar/9292
t.me/AdabSar/9353
t.me/AdabSar/9495
گردآوری #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔷پارسیگویی هماره جایگزینکردن واژهای پارسی بهجای واژهی بیگانه نیست. گاهی میتوان با واگویِشِ درست واژه، پارسی را پاک سُخَنید.
بسیاری از واژهها پارسیاند، ولی بهگونهای نادرست و با زبانی بیگانه بازگو میشوند.
در پی، شماری از این واژهها را میآوریم و امید داریم که شما نیز در پربارترکردن این پِهرِست یاریمان کنید.
#ابلق= اَبلَک
#اذناب= دُنبها، دمها
#ذنب= دُنب، دم، دنبال، دنباله
#اریکه= اورنگ
#اسفنج= اسپَنگِه
#جزاء= (جِزیَهها)، گَزیَتها
#جند= گُند، سپاه، یاوران
#جندی= گُندی، سپاهی
#جندی_شاپور= گُندیشاپور
#جنود= گُندها، سپاهان
#جوال= گَوال
#جوالدوز= گَوالدوز
#جیره= گیره، روزیانه
#خفه= خپه
#خناق= خُناک
#قلیان= غَلیان
#مهمیز= مِهمیخ
🔹شمار دیگری از این دسته واژهها:
t.me/AdabSar/9292
t.me/AdabSar/9353
t.me/AdabSar/9495
گردآوری #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🍷 مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور میشتافت
🍷 #رودکی از سرایندگان پیشرو در بهکارگیری واژههای نژادهی پارسی است و واژگان بسیاری از میان چامههای او بازیابی شدهاند. در سرودههایش وامواژه بسیار اندک است و آنچه در اینجا آمده شاید یک در هزار باشد. در روز بزرگداشت او شمار اندکی از سرهسرودگان پدر #چکامه_پارسی را بخوانیم.
🍷 جُز به مادندر نماند این جهان کینه جوی
با پُـسَـنْدَر کینه دارد همچو با دُختَندَرا
🍷 بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
🍷 گرچه نامردم است آن ناکس
نشود سیر از او دلم پَرگَس
🍷 زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روزِ نیکِ کسان گفت تا که غم نخوری
بسا کسا که به روزِ تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خشمِ خویش دار نگاه
کِرا زبان نهبهبند است، پای در بند است
🍷 نکو گفت مزدور با آن «خدیش»
مکن بد به کس، گر نخواهی به خویش
🍷 شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
🍷 گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم سِتیم از ریش تو
🍷 هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بینیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هرگونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
🍷 دانش اندر دل چراغ روشن است
وز همه بد بر تن تو جوشن است
🍷 گُل دگرره به گُلْسِتان آمد
وارهی باغ و بوستان آمد
🍷 رودکی چنگ بر گرفت و نواخت
باده انداز، کو سرود انداخت
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندر تاخت
🍷 با سَد(صَد)هزار مردم تنهایی
بی سدهزار مردم تنهایی
🍷 فرتور: بوستان رودکی در تاجیکستان
b2n.ir/Roodaki
🍷 @AdabSar
از خراسان سوی خاور میشتافت
🍷 #رودکی از سرایندگان پیشرو در بهکارگیری واژههای نژادهی پارسی است و واژگان بسیاری از میان چامههای او بازیابی شدهاند. در سرودههایش وامواژه بسیار اندک است و آنچه در اینجا آمده شاید یک در هزار باشد. در روز بزرگداشت او شمار اندکی از سرهسرودگان پدر #چکامه_پارسی را بخوانیم.
🍷 جُز به مادندر نماند این جهان کینه جوی
با پُـسَـنْدَر کینه دارد همچو با دُختَندَرا
🍷 بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
🍷 گرچه نامردم است آن ناکس
نشود سیر از او دلم پَرگَس
🍷 زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روزِ نیکِ کسان گفت تا که غم نخوری
بسا کسا که به روزِ تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خشمِ خویش دار نگاه
کِرا زبان نهبهبند است، پای در بند است
🍷 نکو گفت مزدور با آن «خدیش»
مکن بد به کس، گر نخواهی به خویش
🍷 شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
🍷 گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم سِتیم از ریش تو
🍷 هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بینیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هرگونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
🍷 دانش اندر دل چراغ روشن است
وز همه بد بر تن تو جوشن است
🍷 گُل دگرره به گُلْسِتان آمد
وارهی باغ و بوستان آمد
🍷 رودکی چنگ بر گرفت و نواخت
باده انداز، کو سرود انداخت
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندر تاخت
🍷 با سَد(صَد)هزار مردم تنهایی
بی سدهزار مردم تنهایی
🍷 فرتور: بوستان رودکی در تاجیکستان
b2n.ir/Roodaki
🍷 @AdabSar
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی* گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
#خیام
#چکامه_پارسی
هنرمند: مریم عدیم
*ساقی: تنها واژهی بیگانه
🍷 @AdabSar
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی* گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
#خیام
#چکامه_پارسی
هنرمند: مریم عدیم
*ساقی: تنها واژهی بیگانه
🍷 @AdabSar
❄️ نخستین جشن دیگان و امید به یاریگری دادار در برابر سرما
❄️ اگر به نام روزهای ماه در گاهشمار کهن ایران بنگریم در هر ماه سه روز با واژهی «دی» نامگذاری شدهاند.
روز «دی بآذر» هشتم ماه
روز «دی بمهر» پانزدهم ماه
و روز «دی بدین» بیستوسوم هر ماه بودند.
از اینرو در ماه دی بجز فردای شب چله که جشن خرمروز است، سه جشن دیگان برگزار میشد.
❄️ بیشتر روزهای ماه با نام نیروهای مینوی نامگذاری شدهاند ولی دی برگرفته از «دا» و دا برگرفته از واژهی اوستایی «دادار» (به چم دادن، بخشیدن و آفریدن) و نام ایزد یکتا است. نام سردترین ماه سال با نام خداوند نامگذاری شده بود تا در سرمای سخت یاریگر مردمان باشد. از اینرو جشنهای دیگان همواره با نیایش و ستایش آفریدگار همراه بود.
❄️ آیین سادهپوشی، برابریخواهی، آشتیجویی و همنشینی شاهان با مردم آیین جشن دیگان بود. دیگان، ویژهی ستایش ویژگیهای نیک و پسندیدهی آدمی بود.
«ابوریحان بیرونی» نوشته است که در روزهای جشن دیگان پادشاهان پوشاک ساده و سپید میپوشیدند و میان مردم و برزگران میرفتند و میگفتند من مانند یکی از شما هستم و با شما برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام میشود و آرامش کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه.
❄️ «رجبی» نوشته است که در هیچکجای پژوهشها، نبیک(کتاب)های تاریخی و نوشتهها و سنگنبشهها نوشته نشده است که پادشاهان با مردم روستایی کشور بر یک خوان نشسته باشند و نمیدانیم بیرونی برای این نوشتهی خود چه گواهی دارد. شاید بتوان گمان کرد که در روزگاری نزدیک به ابوریحان بیرونی یک پادشاه یا فرمانروا دست به چنین کاری زده باشد. اگرچه به دیدگاه بیرونی چنین خرده گرفتهاند، ولی باید بدانیم که بیرونی مردی جستوجوگر و پرسشگر بود که برای گواه یافتههای خود بسیار کوشیده و از روشهای خوانش(مطالعه) در روزگار خود بهرهها برده است. اگر نبود بیرونی، ما بخش بزرگی از همین آگاهی اندک را دربارهی آیینهای ایرانی در دست نداشتیم.
❄️ در «بُندَهِش» نوشته شده گلهای بادرنگ، کاردک و شنبلید نماد جشنهای دیگان هستند.
«این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است و باشد که گوید: بادرنگ دی به آذر را و کاردک دی به مهر را و شنبلید دی به دین را»
✍🏻 #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان #جشن_دیگان #جشن_های_ایرانی
❄️ برگرفته از:
- گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان «ذبیحالله صفا»
- جشنها و آیینهای ایرانی با تکیه بر استوره و مردمشناسی «حسامالدین مهدوی»
- جشنهای ایرانی «پرویز رجبی»
- تارنمای «ایرانبوم»
- بادرنگ و کاردک و شنبلید، گلهای جشن دیگان «شاهین سپنتا»
goo.gl/ld96cc
❄️ @AdabSar ❄️
❄️ اگر به نام روزهای ماه در گاهشمار کهن ایران بنگریم در هر ماه سه روز با واژهی «دی» نامگذاری شدهاند.
روز «دی بآذر» هشتم ماه
روز «دی بمهر» پانزدهم ماه
و روز «دی بدین» بیستوسوم هر ماه بودند.
از اینرو در ماه دی بجز فردای شب چله که جشن خرمروز است، سه جشن دیگان برگزار میشد.
❄️ بیشتر روزهای ماه با نام نیروهای مینوی نامگذاری شدهاند ولی دی برگرفته از «دا» و دا برگرفته از واژهی اوستایی «دادار» (به چم دادن، بخشیدن و آفریدن) و نام ایزد یکتا است. نام سردترین ماه سال با نام خداوند نامگذاری شده بود تا در سرمای سخت یاریگر مردمان باشد. از اینرو جشنهای دیگان همواره با نیایش و ستایش آفریدگار همراه بود.
❄️ آیین سادهپوشی، برابریخواهی، آشتیجویی و همنشینی شاهان با مردم آیین جشن دیگان بود. دیگان، ویژهی ستایش ویژگیهای نیک و پسندیدهی آدمی بود.
«ابوریحان بیرونی» نوشته است که در روزهای جشن دیگان پادشاهان پوشاک ساده و سپید میپوشیدند و میان مردم و برزگران میرفتند و میگفتند من مانند یکی از شما هستم و با شما برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام میشود و آرامش کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه.
❄️ «رجبی» نوشته است که در هیچکجای پژوهشها، نبیک(کتاب)های تاریخی و نوشتهها و سنگنبشهها نوشته نشده است که پادشاهان با مردم روستایی کشور بر یک خوان نشسته باشند و نمیدانیم بیرونی برای این نوشتهی خود چه گواهی دارد. شاید بتوان گمان کرد که در روزگاری نزدیک به ابوریحان بیرونی یک پادشاه یا فرمانروا دست به چنین کاری زده باشد. اگرچه به دیدگاه بیرونی چنین خرده گرفتهاند، ولی باید بدانیم که بیرونی مردی جستوجوگر و پرسشگر بود که برای گواه یافتههای خود بسیار کوشیده و از روشهای خوانش(مطالعه) در روزگار خود بهرهها برده است. اگر نبود بیرونی، ما بخش بزرگی از همین آگاهی اندک را دربارهی آیینهای ایرانی در دست نداشتیم.
❄️ در «بُندَهِش» نوشته شده گلهای بادرنگ، کاردک و شنبلید نماد جشنهای دیگان هستند.
«این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است و باشد که گوید: بادرنگ دی به آذر را و کاردک دی به مهر را و شنبلید دی به دین را»
✍🏻 #پریسا_امام_وردیلو
#دیگان #جشن_دیگان #جشن_های_ایرانی
❄️ برگرفته از:
- گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان «ذبیحالله صفا»
- جشنها و آیینهای ایرانی با تکیه بر استوره و مردمشناسی «حسامالدین مهدوی»
- جشنهای ایرانی «پرویز رجبی»
- تارنمای «ایرانبوم»
- بادرنگ و کاردک و شنبلید، گلهای جشن دیگان «شاهین سپنتا»
goo.gl/ld96cc
❄️ @AdabSar ❄️
سرای سپنجی نمانَد به کس
تو را نیکُوی باد فریادرَس
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بمانَد تو جز تخمِ نیکی مکار
جَهان را چنینست آیین و سان
همیشه به ما راز او نارَسان
#شاهنامه_فردوسی
امید که همواره:
خرَد بادمان بهره و دادْ رای
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
تو را نیکُوی باد فریادرَس
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم
که خوبی و زشتی ز ما یادگار
بمانَد تو جز تخمِ نیکی مکار
جَهان را چنینست آیین و سان
همیشه به ما راز او نارَسان
#شاهنامه_فردوسی
امید که همواره:
خرَد بادمان بهره و دادْ رای
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌱 دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد
میدانم میدانم میدانم
و پرستوها
در گودی انگشتان جوهریام*
تخم خواهند گذاشت 🕊
یاد باد از سرایندهی بیباک و پیشرو #فروغ_فرخزاد
۸ دی ۱۳۱۳
۲۴ بهمن ۱۳۴۵
#چکامه_پارسی
جوهر از ریشهی پارسی گوهر
@AdabSar
🌱 دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد
میدانم میدانم میدانم
و پرستوها
در گودی انگشتان جوهریام*
تخم خواهند گذاشت 🕊
یاد باد از سرایندهی بیباک و پیشرو #فروغ_فرخزاد
۸ دی ۱۳۱۳
۲۴ بهمن ۱۳۴۵
#چکامه_پارسی
جوهر از ریشهی پارسی گوهر
@AdabSar
💚🤍♥️ بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
«رادمان پور ماهک» (رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور دارد و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند (رسمی) کردن آن زنده بدارد. او یکی از اَیباران (عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان (قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰سال پس از تازش به ایران زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر (مصر)، اراک (عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین (اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی (هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی (میلادی) پس از آزادسازی کرمان زبان پارسی را آیینی (رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ (رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل (دزفول) آیین «روز میهنی گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید (منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او سامانیان و خاندان بویه زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک (کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
✍🏻 #ادبسار
goo.gl/7yx7JF
💚🤍♥️ @AdabSar
«رادمان پور ماهک» (رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور دارد و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند (رسمی) کردن آن زنده بدارد. او یکی از اَیباران (عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان (قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰سال پس از تازش به ایران زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر (مصر)، اراک (عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین (اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی (هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی (میلادی) پس از آزادسازی کرمان زبان پارسی را آیینی (رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ (رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل (دزفول) آیین «روز میهنی گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید (منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او سامانیان و خاندان بویه زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک (کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
✍🏻 #ادبسار
goo.gl/7yx7JF
💚🤍♥️ @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻آکواریوم= Aquarium، آبزیدان، آبزیگاه، آبزینما، ماهیخانه
✍نمونه:
🔺آکواریوم محفظهای شیشهای است که در آن حیوانات و نباتات آبزی را نگهداری میکنند=
آبزیدان نِگَهدانی شیشهای است که در آن جانوران و گیاهان آبزی را نگهداری میکنند
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#آکواریوم #Aquarium
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻آکواریوم= Aquarium، آبزیدان، آبزیگاه، آبزینما، ماهیخانه
✍نمونه:
🔺آکواریوم محفظهای شیشهای است که در آن حیوانات و نباتات آبزی را نگهداری میکنند=
آبزیدان نِگَهدانی شیشهای است که در آن جانوران و گیاهان آبزی را نگهداری میکنند
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#آکواریوم #Aquarium
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🍷جشن سیرسور و افسانهی مرگ جمشیدشاه
🧄 ماه دی در ایران باستان جشنهای پرشماری داشت که یکی از آنها جشن بسیار کهن «سیرسور» یا «سیرشور» بود.
به گفتهی ابوریحان بیرونی و برخی دیگر از ایرانشناسان این جشن با سوگواری همگانی برای مرگ جمشیدشاه، پادشاه آرمانی ایران که به دست اهریمن کشته شد، پیوند داشت. نگر (توجه) داشته باشید که در روز سوگواری جمشیدشاه نیز مردم ایران آیینی داشتند که اندوه به آن راه نداشت.
🧄 گویا جشن سیرسور در «گوشروز» برابر با چهاردهم دیماه برگزار میشد. «گوش» نام روز چهاردهم از هر ماه باستانی بود.
در بنمایهها نوشته شده که در این روز مردم سیر میخوردند، آب انگور و می مینوشیدند، سیر و سبزیها را با گوشت میپختند و میخوردند تا با این کار زیانهای دیو یا اهریمن را از خود دور کنند و از اندوهی که پس از کشته شدن جمشید بر آنان رسیده بود خود را برهانند.
🧄 در افسانهها و همچنین داستانهای شاهنامهی فردوسی آمده است که در زمان جمشید مرگ، رنج، تنگدستی، سرما و گرما از ایران رخت بربست و وی بهترین شیوه را برای بهزیستی و شادکامی مردمان پدید آورد و روز بر تختنشستن جمشید نوروز نامیده شد. وی نزدیک به ۶۰۰سال بر ایران فرمانروایی کرد ولی در سدههای پایانی از راستی و راه یزدان سرپیچید و ناخرسندی و شورش در کشور پدید آمد. سپس جمشید ناگزیر از ایران گریخت و تاج و تخت به آژیدهاک (ضحاک) ماردوش رسید. جمشید ۱۰۰سال پنهان بود ولی در گوشروز از دیماه آژیدهاک وی را در دریای چین یافت و او را به دو نیم کرد. در این زمان جمشید ۷۰۰ساله بود.
چو این گفته شد فر یزدان ازوی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
#شاهنامه #فردوسی
🧄 ایرانیان در این روز خوردن چربی را ناپسند میدانستند و همواره بیشرَوی (افراط) در خوردن چربی نکوهش میشد.
همچنین خوردن سیر پخته و خام و دیگر خوراکهای ویژهی این روز نشان از رویارویی با سرما و پیشگیری از بیماریها داشت. امروز هم سیر را گیاه تندرستی نامیدهاند. در داستانها آمده است که خوردن گوشت پس از زمان جمشیدشاه در میان ایرانیان رواگ (رواج) یافت.
🧄 در گوشروز از دیماه و روز جشن سیرسور فرستادن فرزندان به آموزشگاه و آموختن دانش و پیشه نیک شمرده میشد. همچنین اکنون در میان زرتشتیان چهار روز در ماه ویژهی گیاهخواری است که به این روزها نَـبُـر میگویند. یکی از این روزها گوشروز برابر با چهاردهم هر ماه است. نبر به چَم (معنی) سر نبریدن و کشتار نکردن جانوران است.
🧄 انجمن خوراک ایران به پاس این آیین باستانی روز چهاردهم دی را «روز میهنی خوراک» (روز ملی تغذیه) نامید. در چند سال گذشته در این روز برنامههایی برای بهبود خوراک و تندرستی برگزار شد.
🧄 دربارهی جشن خامخواری بخوانید:
t.me/AdabSar/20901
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_سیرسور #دیگان #سیرسور
🧄 برگرفته از:
- آثارالباقیه «ابوریحان بیرونی»
- تارنمای «ایرانبوم»
- برهان قاطع «محمدحسین خلفتبریزی»
- فرهنگ نامهای شاهنامه «منصور رستگار فسایی»
🍷 @AdabSar
🧄 ماه دی در ایران باستان جشنهای پرشماری داشت که یکی از آنها جشن بسیار کهن «سیرسور» یا «سیرشور» بود.
به گفتهی ابوریحان بیرونی و برخی دیگر از ایرانشناسان این جشن با سوگواری همگانی برای مرگ جمشیدشاه، پادشاه آرمانی ایران که به دست اهریمن کشته شد، پیوند داشت. نگر (توجه) داشته باشید که در روز سوگواری جمشیدشاه نیز مردم ایران آیینی داشتند که اندوه به آن راه نداشت.
🧄 گویا جشن سیرسور در «گوشروز» برابر با چهاردهم دیماه برگزار میشد. «گوش» نام روز چهاردهم از هر ماه باستانی بود.
در بنمایهها نوشته شده که در این روز مردم سیر میخوردند، آب انگور و می مینوشیدند، سیر و سبزیها را با گوشت میپختند و میخوردند تا با این کار زیانهای دیو یا اهریمن را از خود دور کنند و از اندوهی که پس از کشته شدن جمشید بر آنان رسیده بود خود را برهانند.
🧄 در افسانهها و همچنین داستانهای شاهنامهی فردوسی آمده است که در زمان جمشید مرگ، رنج، تنگدستی، سرما و گرما از ایران رخت بربست و وی بهترین شیوه را برای بهزیستی و شادکامی مردمان پدید آورد و روز بر تختنشستن جمشید نوروز نامیده شد. وی نزدیک به ۶۰۰سال بر ایران فرمانروایی کرد ولی در سدههای پایانی از راستی و راه یزدان سرپیچید و ناخرسندی و شورش در کشور پدید آمد. سپس جمشید ناگزیر از ایران گریخت و تاج و تخت به آژیدهاک (ضحاک) ماردوش رسید. جمشید ۱۰۰سال پنهان بود ولی در گوشروز از دیماه آژیدهاک وی را در دریای چین یافت و او را به دو نیم کرد. در این زمان جمشید ۷۰۰ساله بود.
چو این گفته شد فر یزدان ازوی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
#شاهنامه #فردوسی
🧄 ایرانیان در این روز خوردن چربی را ناپسند میدانستند و همواره بیشرَوی (افراط) در خوردن چربی نکوهش میشد.
همچنین خوردن سیر پخته و خام و دیگر خوراکهای ویژهی این روز نشان از رویارویی با سرما و پیشگیری از بیماریها داشت. امروز هم سیر را گیاه تندرستی نامیدهاند. در داستانها آمده است که خوردن گوشت پس از زمان جمشیدشاه در میان ایرانیان رواگ (رواج) یافت.
🧄 در گوشروز از دیماه و روز جشن سیرسور فرستادن فرزندان به آموزشگاه و آموختن دانش و پیشه نیک شمرده میشد. همچنین اکنون در میان زرتشتیان چهار روز در ماه ویژهی گیاهخواری است که به این روزها نَـبُـر میگویند. یکی از این روزها گوشروز برابر با چهاردهم هر ماه است. نبر به چَم (معنی) سر نبریدن و کشتار نکردن جانوران است.
🧄 انجمن خوراک ایران به پاس این آیین باستانی روز چهاردهم دی را «روز میهنی خوراک» (روز ملی تغذیه) نامید. در چند سال گذشته در این روز برنامههایی برای بهبود خوراک و تندرستی برگزار شد.
🧄 دربارهی جشن خامخواری بخوانید:
t.me/AdabSar/20901
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_سیرسور #دیگان #سیرسور
🧄 برگرفته از:
- آثارالباقیه «ابوریحان بیرونی»
- تارنمای «ایرانبوم»
- برهان قاطع «محمدحسین خلفتبریزی»
- فرهنگ نامهای شاهنامه «منصور رستگار فسایی»
🍷 @AdabSar
ادبسار
❄️ نخستین جشن دیگان و امید به یاریگری دادار در برابر سرما ❄️ اگر به نام روزهای ماه در گاهشمار کهن ایران بنگریم در هر ماه سه روز با واژهی «دی» نامگذاری شدهاند. روز «دی بآذر» هشتم ماه روز «دی بمهر» پانزدهم ماه و روز «دی بدین» بیستوسوم هر ماه بودند. از…
⛄️ دیگان دوم و افسانهی رهایی از پلیدیها با سوزاندن تندیسهای گِلی
⛄️ در سدهها و هزارههای دور، دی، ماهِ پُرجشنی بود و تنها سه جشن آن «دیگان» بودند. پانزدهم هر ماه در ایران باستان «دی بمهر» نامیده میشد و این روز در دیماه روز «جشن تیبکان» یا دیگان دوم بود.
نامهای دیگر این جشن دیبکان، تبیکان و بتیکان هستند و گمان میرود دگرگون شدهی واژهی «دیبگان» باشند. به گمان دیگر این نامها برگرفته از آیین ساخت تندیس (مجسمه) است که ویژهی این جشن بود.
⛄️ در روز دی بمهر ایرانیان از گِل، پیکره و تندیس آدمی میساختند و بر پشتبامها میگذاشتند. سپس پیکرهها را در آتش میسوزاندند تا اهریمن و آزار نیروهای پلید را از خود و همبودگاه (اجتماع) دور کنند. انگیزهی دیگر این کار سوزاندن بت درون بود. در باورهای کهن این پیکرهها نماد هستارهای زیانبخش (موجودات مضر) بودند. این روز را روز پاسداشت هنرمندان و تندیسسازان نیز نامیدهاند.
⛄️ در برخی پژوهشها آمده که تندیسهای گِلی را در کنار راهرو یا در خانه میگذاشتند تا رنج و بیماری مردم و خانواده به تندیس راه یابد و در پایان روز آن را در آتش میسوزاندند و سوسن دود میکردند. انگیزهی آنها دور کردن تنگدستی و فراخواندن شادمانی بود.
⛄️ همچنین گفته شده که در بامداد این روز سیب میخوردند و گل نرگس میبوییدند و با فرا رسیدن شامگاه خوشه (سنبل) بر آتش مینهادند. زیرا باور داشتند که با این کار سراسر سال را آسوده و به دور از رنج و خشکسالی زندگی میکنند.
⛄️ گلهای مورد و یاسمن نماد خور روز (یکم دی)، گل بادرنگ نماد نخستین جشن دیگان (دیبهآذر)، گل کاردک نماد دومین جشن دیگان (دیبمهر) و گل شنبلید نماد سومین جشن دیگان (دیبدین) است.
در نَسک (کتاب) پهلوی بُندهشن نوشته شده: مورد و یاسمن هرمزد را خویش است، بادرنگ دی بهآذر را، كاردَک دی بهمهر را، شنبلید دی بهدین را.
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_دیگان #دیگان
⛄️ برداشت آزاد از:
- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی برگردان «اکبر داناسرشت»
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
- تارنمای خردگان
⛄️ فرتور: گل کاردک
goo.gl/fqURZU
⛄️ @AdabSar
⛄️ در سدهها و هزارههای دور، دی، ماهِ پُرجشنی بود و تنها سه جشن آن «دیگان» بودند. پانزدهم هر ماه در ایران باستان «دی بمهر» نامیده میشد و این روز در دیماه روز «جشن تیبکان» یا دیگان دوم بود.
نامهای دیگر این جشن دیبکان، تبیکان و بتیکان هستند و گمان میرود دگرگون شدهی واژهی «دیبگان» باشند. به گمان دیگر این نامها برگرفته از آیین ساخت تندیس (مجسمه) است که ویژهی این جشن بود.
⛄️ در روز دی بمهر ایرانیان از گِل، پیکره و تندیس آدمی میساختند و بر پشتبامها میگذاشتند. سپس پیکرهها را در آتش میسوزاندند تا اهریمن و آزار نیروهای پلید را از خود و همبودگاه (اجتماع) دور کنند. انگیزهی دیگر این کار سوزاندن بت درون بود. در باورهای کهن این پیکرهها نماد هستارهای زیانبخش (موجودات مضر) بودند. این روز را روز پاسداشت هنرمندان و تندیسسازان نیز نامیدهاند.
⛄️ در برخی پژوهشها آمده که تندیسهای گِلی را در کنار راهرو یا در خانه میگذاشتند تا رنج و بیماری مردم و خانواده به تندیس راه یابد و در پایان روز آن را در آتش میسوزاندند و سوسن دود میکردند. انگیزهی آنها دور کردن تنگدستی و فراخواندن شادمانی بود.
⛄️ همچنین گفته شده که در بامداد این روز سیب میخوردند و گل نرگس میبوییدند و با فرا رسیدن شامگاه خوشه (سنبل) بر آتش مینهادند. زیرا باور داشتند که با این کار سراسر سال را آسوده و به دور از رنج و خشکسالی زندگی میکنند.
⛄️ گلهای مورد و یاسمن نماد خور روز (یکم دی)، گل بادرنگ نماد نخستین جشن دیگان (دیبهآذر)، گل کاردک نماد دومین جشن دیگان (دیبمهر) و گل شنبلید نماد سومین جشن دیگان (دیبدین) است.
در نَسک (کتاب) پهلوی بُندهشن نوشته شده: مورد و یاسمن هرمزد را خویش است، بادرنگ دی بهآذر را، كاردَک دی بهمهر را، شنبلید دی بهدین را.
✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_دیگان #دیگان
⛄️ برداشت آزاد از:
- آثارالباقیه #ابوریحان_بیرونی برگردان «اکبر داناسرشت»
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
- تارنمای خردگان
⛄️ فرتور: گل کاردک
goo.gl/fqURZU
⛄️ @AdabSar
زمانه بر اینسان همیبگذَرَد
پیَش مردمِ آزوَر بشمَرَد
بنوش و بباز و بناز و ببخش
مکن روزْ بر تاج و بر تختْ دَخش
که ما را فزونی خرَد داد و شرم
جوانمردی و داد و آوازِ نرم
خردمندمرد اَر تو را دوست گشت
چنان دان که با تو ز یک پوست گشت
#شاهنامه_فردوسی
امید که هماره:
همه نوش بادا ز گیتیت بَهر
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
پیَش مردمِ آزوَر بشمَرَد
بنوش و بباز و بناز و ببخش
مکن روزْ بر تاج و بر تختْ دَخش
که ما را فزونی خرَد داد و شرم
جوانمردی و داد و آوازِ نرم
خردمندمرد اَر تو را دوست گشت
چنان دان که با تو ز یک پوست گشت
#شاهنامه_فردوسی
امید که هماره:
همه نوش بادا ز گیتیت بَهر
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوشنویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar