#هویت_پول
از نظر #کانتّی توجه به روانشناسی پول، یکی از لوازم کار در زمینهی روانشناسی "توده و قدرت" است. پول، روانشناسی خود را دارد، زیرا پول دارای روان است. روان پول، فردیت و هویت آن است.
#سکه، به گفته کانتّی، بیش از شکلهای دیگر #پول، هویت آن را جلوهگر میسازد. سکه سخت است، دارای یک سیماست، خط و نشان دارد. سکهها یک جامعه طبقاتی را تشکیل میدهند: درشت میتواند خُرد را بخرد، خُرد را اما این توانایی نیست. مورخان کهن توصیف روی کار آمدن یک شاه تازه را چه بسا با جملهای این چنین آغاز کردهاند: او بر تخت نشست و سکه به نام خود زد. سکه تازه نشاندهنده یک دورهی تازه بوده است و رواج یافتن ارزشهای تازه.
سکهای که از دور خارج میشود، تنها یک تکه فلز نیست که از گردش میافتد. او با خود بسی چیزهای دیگر را از دور خارج میکند. سکههای از دور خارج شده و به خاطره تبدیل میشوند.
از نظر #کانتّی توجه به روانشناسی پول، یکی از لوازم کار در زمینهی روانشناسی "توده و قدرت" است. پول، روانشناسی خود را دارد، زیرا پول دارای روان است. روان پول، فردیت و هویت آن است.
#سکه، به گفته کانتّی، بیش از شکلهای دیگر #پول، هویت آن را جلوهگر میسازد. سکه سخت است، دارای یک سیماست، خط و نشان دارد. سکهها یک جامعه طبقاتی را تشکیل میدهند: درشت میتواند خُرد را بخرد، خُرد را اما این توانایی نیست. مورخان کهن توصیف روی کار آمدن یک شاه تازه را چه بسا با جملهای این چنین آغاز کردهاند: او بر تخت نشست و سکه به نام خود زد. سکه تازه نشاندهنده یک دورهی تازه بوده است و رواج یافتن ارزشهای تازه.
سکهای که از دور خارج میشود، تنها یک تکه فلز نیست که از گردش میافتد. او با خود بسی چیزهای دیگر را از دور خارج میکند. سکههای از دور خارج شده و به خاطره تبدیل میشوند.
#مفهوم_میلیون
در گذشته، انباشتگی سکه را در یک جا در کمیتی کلان، با مفهوم کیفی #گنج بیان میکردند. در گذشته نمیگفتند فلانی میلیونر است، میگفتند خزینه و دفینه دارد. گنج همواره در یک هالهی جادویی تصور میشده است. در عصر جدید به جای "گنج"، "میلیون" و "میلیارد" نشسته است. متناسب با این روند و به نشانهی آن، پول کاغذی، سکه را به حاشیه رانده است. #پول کاغذی فردیت و هویت سکه را ندارد. اسکناس نماد تودهای شدن جامعه و زندگی انسان در کلانشهرهاست. با تبدیل شدن جامعههای کوچکی که در آنها همه یکدیگر را میشناختند و همه سرشناس بودند، به کلانشهر، که در آن اکثریت گمنام است و فرد در توده گم میشود، مفهوم های کمی جای مفهوم های کیفی را گرفتهاند.
یک نمونه، نشستن #میلیون به جای "گنج" است. به نظر کانتّی "میلیون" سرشتی دوگانه دارد: میتواند هم تودهی پول را برشمرد و هم تودهی جمعیت را. هم چک بیست میلیونی داریم و هم "ارتش بیست میلیونی".
هیتلر، به گفته کانتّی، علاقهی خاصی به رقم میلیون داشته است. او در سخنرانیهایش مدام از #تودههای_میلیونی دم میزده، مدام قدرت میلیونی دستگاهش را به رخ میکشیده و مدعی بوده که به نیروی "میلیون" به "میلیون" عظمت "میلیونی" خواهد بخشید.
به نظر کانتّی در این نحوه استفاده کیفی از مفهوم کمی "میلیون"، روانشناسی جادویی "گنج" نهفته است. خصلت دوگانه "میلیون" روشنگر یک نکته مهم است: پیوند تنگاتنگ روان توده "میلیونی" و پویش "میلیونی" که برشمردهی آن، پول است.
در گذشته، انباشتگی سکه را در یک جا در کمیتی کلان، با مفهوم کیفی #گنج بیان میکردند. در گذشته نمیگفتند فلانی میلیونر است، میگفتند خزینه و دفینه دارد. گنج همواره در یک هالهی جادویی تصور میشده است. در عصر جدید به جای "گنج"، "میلیون" و "میلیارد" نشسته است. متناسب با این روند و به نشانهی آن، پول کاغذی، سکه را به حاشیه رانده است. #پول کاغذی فردیت و هویت سکه را ندارد. اسکناس نماد تودهای شدن جامعه و زندگی انسان در کلانشهرهاست. با تبدیل شدن جامعههای کوچکی که در آنها همه یکدیگر را میشناختند و همه سرشناس بودند، به کلانشهر، که در آن اکثریت گمنام است و فرد در توده گم میشود، مفهوم های کمی جای مفهوم های کیفی را گرفتهاند.
یک نمونه، نشستن #میلیون به جای "گنج" است. به نظر کانتّی "میلیون" سرشتی دوگانه دارد: میتواند هم تودهی پول را برشمرد و هم تودهی جمعیت را. هم چک بیست میلیونی داریم و هم "ارتش بیست میلیونی".
هیتلر، به گفته کانتّی، علاقهی خاصی به رقم میلیون داشته است. او در سخنرانیهایش مدام از #تودههای_میلیونی دم میزده، مدام قدرت میلیونی دستگاهش را به رخ میکشیده و مدعی بوده که به نیروی "میلیون" به "میلیون" عظمت "میلیونی" خواهد بخشید.
به نظر کانتّی در این نحوه استفاده کیفی از مفهوم کمی "میلیون"، روانشناسی جادویی "گنج" نهفته است. خصلت دوگانه "میلیون" روشنگر یک نکته مهم است: پیوند تنگاتنگ روان توده "میلیونی" و پویش "میلیونی" که برشمردهی آن، پول است.
#تودهی_تورمی
در دورهی تورم، یک تودهی تورمی تشکیل میشود، حجیم اما بیوزن. به گفتهی کانتی «وقتی که میلیونها سر به هوا بزنند، کل مردمی که از میلیونها تشکیل میشوند، به هیچ بدل میگردند.» این توده قشرهای مختلفی را در برمیگیرد. «تورم تفاوتهایی را که به نظر جاودانی میآمدند، برطرف میکند و آدمهایی را که تا دیروز به ندرت سر راه هم قرار میگرفتند، در تودهی تورمی جمع میکند.» در اینجا فقط فلکزدههای همیشگی تلنبار نمیشوند. آن که میلیارد میلیارد دارد، تورمزدهتر است. چنین کسی هم از وضعیت سود میبرد و هم ناراضی است. او نرخ کاهش ارزش #پول را ضرب شده در میلیارد میبیند و از این رو اگر بتواند نرخ چپاول را در میلیارد ضرب میکند. او نمیتواند از میلیاردهایش لذت برد. میترسد اگر لحظهای دست از مصاف بردارد، بر خاک سیاه بنشیند. او از همه راضیتر و از همه ناراضیتر است.
در دورهی تورم، یک تودهی تورمی تشکیل میشود، حجیم اما بیوزن. به گفتهی کانتی «وقتی که میلیونها سر به هوا بزنند، کل مردمی که از میلیونها تشکیل میشوند، به هیچ بدل میگردند.» این توده قشرهای مختلفی را در برمیگیرد. «تورم تفاوتهایی را که به نظر جاودانی میآمدند، برطرف میکند و آدمهایی را که تا دیروز به ندرت سر راه هم قرار میگرفتند، در تودهی تورمی جمع میکند.» در اینجا فقط فلکزدههای همیشگی تلنبار نمیشوند. آن که میلیارد میلیارد دارد، تورمزدهتر است. چنین کسی هم از وضعیت سود میبرد و هم ناراضی است. او نرخ کاهش ارزش #پول را ضرب شده در میلیارد میبیند و از این رو اگر بتواند نرخ چپاول را در میلیارد ضرب میکند. او نمیتواند از میلیاردهایش لذت برد. میترسد اگر لحظهای دست از مصاف بردارد، بر خاک سیاه بنشیند. او از همه راضیتر و از همه ناراضیتر است.
#تسلیم_به_سرنوشت
کانتّی از این روند به عنوان #گرایش_طبیعی دورهی تورمی سخن میگوید. او معتقد است سقوط دهشتناک آلمانیها قابل فهم نیست مگر این که در نظر گرفته شود آنان تورمی را آزموده بودند که در آن «مارک به یک میلیاردم ارزش خود سقوط کرده بود».
کانتی نمیخواهد نمونهی آلمان را مطلق کند. منظور او از «گرایش طبیعی» تأکید بر این نکته است که تودهی تحقیر شده میل خطرناکی به تبدیل شدن به تودهی تحقیرکننده دارد!
تحقیر کردن میتواند متوجه خود باشد. ممکن است توده بادکرده، بیارزشی خود را یک ارزش مقدر بداند و تسلیم این سرنوشت شود.
🔚 پایان...
📎 #روانشناسی_پول #روانشناسی_توده #الیاس_کانتی #توده_و_قدرت #پول #سکه #میلیون #سرمایه #گنج #اعتبار #نان #قحطی #تحقیر #تورم #توده #عقده #اطمینان #اقتصاد #حقارت #گرایش_طبیعی
🗂 @AntiReligionArchives
کانتّی از این روند به عنوان #گرایش_طبیعی دورهی تورمی سخن میگوید. او معتقد است سقوط دهشتناک آلمانیها قابل فهم نیست مگر این که در نظر گرفته شود آنان تورمی را آزموده بودند که در آن «مارک به یک میلیاردم ارزش خود سقوط کرده بود».
کانتی نمیخواهد نمونهی آلمان را مطلق کند. منظور او از «گرایش طبیعی» تأکید بر این نکته است که تودهی تحقیر شده میل خطرناکی به تبدیل شدن به تودهی تحقیرکننده دارد!
تحقیر کردن میتواند متوجه خود باشد. ممکن است توده بادکرده، بیارزشی خود را یک ارزش مقدر بداند و تسلیم این سرنوشت شود.
🔚 پایان...
📎 #روانشناسی_پول #روانشناسی_توده #الیاس_کانتی #توده_و_قدرت #پول #سکه #میلیون #سرمایه #گنج #اعتبار #نان #قحطی #تحقیر #تورم #توده #عقده #اطمینان #اقتصاد #حقارت #گرایش_طبیعی
🗂 @AntiReligionArchives
حاجی ابوتراب دارای شخصیتی #نان_به_نرخ_روز_خور است که فقط به منافع خویش میاندیشد به همین دلیل با هر نظام یا گروهی که موجب افزایش سرمایه اش شود، همراهی کرده و با آنها موافق است. حاجی نمایندۀ طبقهایست که برای رسیدن به قدرت، دست به هر کاری میزند؛ او با این که پیر شده و بیمار است از کارهای خود دست بر نمیدارد و با این که ممکن است بخاطر جراحیِ دمل، زیر عمل بمیرد، باز هم به رتق و فتق امور و به قول خودراه اندازی کار دیگران مشغول است.
در کلّ، زندگی حاجی به وجود #پول و #زن وابسته است و او در برابر این دو نمیتواند خویشتنداری کند.
با این که حاجی ثـروت زیادی اندوخته است امّا در برابر دیگران خود را #فقیر جلوه میدهد و #ریاکاری میکند؛ همه خرج های منزل را زیر نظر دارد مبادا پول زیادی خرج شود تا جایی که مراد را به خاطر خرید مایحتاج خانه مورد بازخواست قرار میدهد.
او با افراد و گروههای مختلفی سر و کار دارد تا از این طریق بتواند موقعیت خود را در جامعه ثابت نگه دارد و به گمان خود، کار مـردم را راه بیندازد و پولی به دست آورد و یا این که دیگران برای او کاری انجام دهند. این ریاکاری ها و ظاهرسازی حاجی سبب شده تا مردم نیز به این باور برسند که کسی غیر از حاجی نمیتواند مشکالت را از پیش رو بر دارد و بدون حضور حاجی، انجام هیچ کاری امکانپذیر نیست.
حـاجی پیوسته در هشتی خانه اش مینشیند و آدمهای متفـاوتی به دیدارش میآیند؛ در برخورد با هر یک از آنان، جنبهای از شخصیت حاجی آشکار میشود؛ او سهامدار کارخانه، قاچاقچی، مالک و ... است و هدایت با تیزبینی او را در مرکز امور جامعه قرار میدهد. او از میهن پرستی دم میزند امّا با سفارتخانههای بیگانه ارتباط دارد!
در کلّ، زندگی حاجی به وجود #پول و #زن وابسته است و او در برابر این دو نمیتواند خویشتنداری کند.
با این که حاجی ثـروت زیادی اندوخته است امّا در برابر دیگران خود را #فقیر جلوه میدهد و #ریاکاری میکند؛ همه خرج های منزل را زیر نظر دارد مبادا پول زیادی خرج شود تا جایی که مراد را به خاطر خرید مایحتاج خانه مورد بازخواست قرار میدهد.
او با افراد و گروههای مختلفی سر و کار دارد تا از این طریق بتواند موقعیت خود را در جامعه ثابت نگه دارد و به گمان خود، کار مـردم را راه بیندازد و پولی به دست آورد و یا این که دیگران برای او کاری انجام دهند. این ریاکاری ها و ظاهرسازی حاجی سبب شده تا مردم نیز به این باور برسند که کسی غیر از حاجی نمیتواند مشکالت را از پیش رو بر دارد و بدون حضور حاجی، انجام هیچ کاری امکانپذیر نیست.
حـاجی پیوسته در هشتی خانه اش مینشیند و آدمهای متفـاوتی به دیدارش میآیند؛ در برخورد با هر یک از آنان، جنبهای از شخصیت حاجی آشکار میشود؛ او سهامدار کارخانه، قاچاقچی، مالک و ... است و هدایت با تیزبینی او را در مرکز امور جامعه قرار میدهد. او از میهن پرستی دم میزند امّا با سفارتخانههای بیگانه ارتباط دارد!
در طی داستان او به فکر ورود آلمانها به تهران است امّا پس از پایان جنگ، آمریکا جای آلمان را در ذهن او میگیرد به طوری که قسمتی از سرمایه خود را به آن جا انتقال میدهد. وقتی حاجی میبیند که شرایط زندگی در حال تغییر است، به #مذهب رو میکند تا از این طریق بتواند مردم را #خرافه_پرست کرده و بر آنها تسلّط یابد.
حاجی قبل از رفتن به بیمارستان، حرف هایی را با حجتالشریعه در میان می گذارد که در واقع همـان وصیت اوست؛ به او پول میدهد و از او میخواهد که شورشها را کنترل کند. از آن جایی که حـاجی نمیتواند خود را با پیشرفتهای جامعه مدرن مثل راه آهن، رادیو و ... همـاهنگ کند، از آنها به زشتی یاد میکند، کشف حجاب رضاخـانی را امـری قبیح میشمارد و میخواهد با استفـاده از دین مـردم را مطیع کند؛ به همین دلیل از حجتالشـریعه میخواهد که چادر و عمامه را در بین مردم پخش کند تا از این طریق بتواند بر آنها تسلّط یابد. تنها با وجود حجتالشریعه است که میتواند با استفاده از اعتقادات مذهبی مردم بر آنها سلطه یابد و در این میان حجتالشریعه نیز برای به دست آوردن #پول از هیچکاری دریغ نمیورزد تا جـایی که چند روستایی بیگناه را تکفیر میکند و برای دستیابیِ حاجی به خواسته های پلیدش، به او یاری میرساند.
از این رو آنها برای دستیابی به قدرت، از طریق دین و مذهب بدون این که به اعمال شرعی اعتقاد داشته باشند، آن را دستمایه کارهای خود قرار میدهند تا مردم را فریب دهند.
حاجی قبل از رفتن به بیمارستان، حرف هایی را با حجتالشریعه در میان می گذارد که در واقع همـان وصیت اوست؛ به او پول میدهد و از او میخواهد که شورشها را کنترل کند. از آن جایی که حـاجی نمیتواند خود را با پیشرفتهای جامعه مدرن مثل راه آهن، رادیو و ... همـاهنگ کند، از آنها به زشتی یاد میکند، کشف حجاب رضاخـانی را امـری قبیح میشمارد و میخواهد با استفـاده از دین مـردم را مطیع کند؛ به همین دلیل از حجتالشـریعه میخواهد که چادر و عمامه را در بین مردم پخش کند تا از این طریق بتواند بر آنها تسلّط یابد. تنها با وجود حجتالشریعه است که میتواند با استفاده از اعتقادات مذهبی مردم بر آنها سلطه یابد و در این میان حجتالشریعه نیز برای به دست آوردن #پول از هیچکاری دریغ نمیورزد تا جـایی که چند روستایی بیگناه را تکفیر میکند و برای دستیابیِ حاجی به خواسته های پلیدش، به او یاری میرساند.
از این رو آنها برای دستیابی به قدرت، از طریق دین و مذهب بدون این که به اعمال شرعی اعتقاد داشته باشند، آن را دستمایه کارهای خود قرار میدهند تا مردم را فریب دهند.
#نصيحت_های_حاج_ابوتراب_به_كيومرث
توي دنيا دو طبقه مردم هستند:
#بچاپ و #چاپيده. اگر نمی خواهی جزو چاپيده ها باشی، سعی كن كه ديگران را بچاپی. #سواد زيادی هم لازم نيست، آدم را ديوانه می كنه و از زندگی عقب می ندازه. فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن. چهار عمل اصلی را كه ياد گرفتی كافيست، تا بتوانی حساب #پول را نگه داری و كلاه سرت نره، فهميدی؟ حساب مهمه، بايد هرچه زودتر وارد زندگی شد.
همينقدر روزنامه را توانستی بخوانی بسه. بايد كاسبی ياد بگيری، با مردم طرف بشی. از من ميشنوی برو بند كفش توی سينی بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بری كتاب جامع عباسی را ياد بگيری. سعي كن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می توانی عرض اندام بكن. حق خودت را بگير، از فحش و تحقير و رده نترس، حرف توی هوا پخش می شه. هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگه با لبخند وارد بشو. فهميدی؟ پر رو وقيح و بی سواد. چون گاهی هم بايد تظاهر به حقيقت كرد تا كار بهتر درست بشه.
توي دنيا دو طبقه مردم هستند:
#بچاپ و #چاپيده. اگر نمی خواهی جزو چاپيده ها باشی، سعی كن كه ديگران را بچاپی. #سواد زيادی هم لازم نيست، آدم را ديوانه می كنه و از زندگی عقب می ندازه. فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن. چهار عمل اصلی را كه ياد گرفتی كافيست، تا بتوانی حساب #پول را نگه داری و كلاه سرت نره، فهميدی؟ حساب مهمه، بايد هرچه زودتر وارد زندگی شد.
همينقدر روزنامه را توانستی بخوانی بسه. بايد كاسبی ياد بگيری، با مردم طرف بشی. از من ميشنوی برو بند كفش توی سينی بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بری كتاب جامع عباسی را ياد بگيری. سعي كن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می توانی عرض اندام بكن. حق خودت را بگير، از فحش و تحقير و رده نترس، حرف توی هوا پخش می شه. هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگه با لبخند وارد بشو. فهميدی؟ پر رو وقيح و بی سواد. چون گاهی هم بايد تظاهر به حقيقت كرد تا كار بهتر درست بشه.
اما عمده ی مطلب پوله! اگر توی دنيا #پول داشته باشی افتخار، اعتبار، شرف، ناموس و همه چيز داری. عزيز بی جهت می شی، ميهن پرست و باهوش هستی، تملقت را می گند و همه كار هم برايت می كنند. پول ستار العيوبه. اگر پول دزدی بود می توانی حلالش بكنی و از شير مادر حلالتر می شه و برای آن دنيا هم نماز و روزه و حج را می شه خريد. اين دنيا و آن دنيا را هم داری، حتی پولت كه زياد شد آن وقت اجازه داری بری خونه ی خدا را هم زيارت بكنی. همه جا جاته و همه ازت حساب می برند و بالای دست همه می نشينی و سر سبيل شاه هم نقاره می زنی.
كسی كه #پول داشت همه ی اينها را داره و كسی كه پول نداشت، هيچ كدام را نداره، گوشت را باز كن: پول پيدا كردن آسانه اما پول نگه داشتن سخته. بايد راه پول جمع كردن را ياد بگيری. من موهام را تو آسياب سفيد نكردم. پيدا كردن پول به هر وسيله كه باشه جايزه، حسن آدم پيدا می شه، اين را از من داشته باش. آنوقت مهندس تحصيل كرده افتخار می كنه ماشين كارخانه ی تو را راه بندازه، معمار مجيزت را می گه كه خونه ات را بسازه، شاعر می آد موس موس می كنه و مدحت را می گه، نقاشی كه همه ی عمرش گشنگی كشيده تصويرت را می كشه. روزنامه نويس، وكيل و وزير همه نوكر تو هستند. مورخ شرح حال تو را می نويسه و اخلاق نويس از مكارم اخلاقی تو مثل می آره.
همه ی اين گردن شكسته ها نوكر پول هستند می دانی علم و سواد چرا به درد زندگی نمی خوره؟ برای اينكه باز بايد نوكر پولدارها بشی، آنوقت زندگيت هم نفله شده. تو هنوز نمی دانی زندگی يعنی چی! تو گمان می كنی من از صبح تا شام بيخود وراجی می كنم و چانه ام را خسته می كنم و با مردم به جوال می رم؟ برای اينه كه پولم را بهتر نگه دارم. پول پول می آره، از در و ديوار می باره. مثلاً صبح ده عدل پنبه می خرم كه نديده ام و نمیدانم كجاست، عصر می فروشم پولش دو برابر توی دستم می آد…
كسی كه #پول داشت همه ی اينها را داره و كسی كه پول نداشت، هيچ كدام را نداره، گوشت را باز كن: پول پيدا كردن آسانه اما پول نگه داشتن سخته. بايد راه پول جمع كردن را ياد بگيری. من موهام را تو آسياب سفيد نكردم. پيدا كردن پول به هر وسيله كه باشه جايزه، حسن آدم پيدا می شه، اين را از من داشته باش. آنوقت مهندس تحصيل كرده افتخار می كنه ماشين كارخانه ی تو را راه بندازه، معمار مجيزت را می گه كه خونه ات را بسازه، شاعر می آد موس موس می كنه و مدحت را می گه، نقاشی كه همه ی عمرش گشنگی كشيده تصويرت را می كشه. روزنامه نويس، وكيل و وزير همه نوكر تو هستند. مورخ شرح حال تو را می نويسه و اخلاق نويس از مكارم اخلاقی تو مثل می آره.
همه ی اين گردن شكسته ها نوكر پول هستند می دانی علم و سواد چرا به درد زندگی نمی خوره؟ برای اينكه باز بايد نوكر پولدارها بشی، آنوقت زندگيت هم نفله شده. تو هنوز نمی دانی زندگی يعنی چی! تو گمان می كنی من از صبح تا شام بيخود وراجی می كنم و چانه ام را خسته می كنم و با مردم به جوال می رم؟ برای اينه كه پولم را بهتر نگه دارم. پول پول می آره، از در و ديوار می باره. مثلاً صبح ده عدل پنبه می خرم كه نديده ام و نمیدانم كجاست، عصر می فروشم پولش دو برابر توی دستم می آد…
در حقیقت حاجی و امثال او در زندگی دچار #شیئیشدگی شده اند که یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه مارکسیستی است.
او پول را اساس کارهای خود قرار میدهد و تنها به پول و #سرمایه میاندیشد؛ #پول آن قدر برای او اهمّیت دارد که او نسبت به پیوندهای خانوادگی خود بی توجّه میشود تا جایی که حاضر است برای به دست آوردن سود بیشتر جان انسانها را قربانی کند.
در این حالت، پدیدۀ بُتوارگی کالا و شئیشدگی انسان زندگی حاجی و امثال او را در بر میگیرد، انسان و نیروی تولیدش در خدمت کالا قرار میگیرد و همه چیز حتّی خود انسان نیز به کالا تبدیل شده و به چیزی دیگر نمی اندیشد!
در چنین جامعه ای #تضاد_طبقاتی عمیقی به چشم میخورد که پیوسته رو به افزایش است؛ در حالی که بیشتر مردم در سیه روزی و بدبختی گرفتار هستند، کسانی همانند حاجی فقط به زندگی خود می اندیشند و آن چه که در زندگی برای آنها اهمّیت دارد #پول و #قدرت است.
او پول را اساس کارهای خود قرار میدهد و تنها به پول و #سرمایه میاندیشد؛ #پول آن قدر برای او اهمّیت دارد که او نسبت به پیوندهای خانوادگی خود بی توجّه میشود تا جایی که حاضر است برای به دست آوردن سود بیشتر جان انسانها را قربانی کند.
در این حالت، پدیدۀ بُتوارگی کالا و شئیشدگی انسان زندگی حاجی و امثال او را در بر میگیرد، انسان و نیروی تولیدش در خدمت کالا قرار میگیرد و همه چیز حتّی خود انسان نیز به کالا تبدیل شده و به چیزی دیگر نمی اندیشد!
در چنین جامعه ای #تضاد_طبقاتی عمیقی به چشم میخورد که پیوسته رو به افزایش است؛ در حالی که بیشتر مردم در سیه روزی و بدبختی گرفتار هستند، کسانی همانند حاجی فقط به زندگی خود می اندیشند و آن چه که در زندگی برای آنها اهمّیت دارد #پول و #قدرت است.
#نتیجه_گیری
در طول #تاریخ و در جریان تحوّالت #اجتماعی و #فرهنگی، نوع ادبی رمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. پس از جریان مشروطه، نوع جدیدی از رمان مطابق فرهنگ غرب نوشته شد که در مقابل شکلهای سنّتی این نوع ادبی قرار میگرفت.
رمان نویسان در آثار خود به جنبه های مختلف زندگی و مسائل و معضالت #جامعه توجّه نشان داده اند. به همین دلیل پژوهشگران جهت آشکارایی واقعیتهای اجتمـاعی جـامعه و نحوۀ بازآفـرینی آن در رمـان، به نقد جامعه شنـاختی روی میآوردند.
جامعه شناسی ادبیـات با روشی علمی به بررسی رابطه جـامعه و ادبیـات به عنوان نهـادی اجتمـاعی میپردازد و در این ارتباط، پیوندهای شکل گرفته میان اثر ادبی به عنوان بازتابدهنده جامعه و جامعه به عنوان نهادی تأثیرگذار بر اثر ادبی را مورد بررسی قرار می دهد.
از اندیشمندان این عرصه میتوان از مادام دواستال، ایپولیت تِن، مارکس، انگلس و نیز از لوکاچ و گلدمن به عنوان مهمترین نظریه پردازان جامعهشناسی ادبیات نام برد. مارکس و انگلس و به دنبال آنها لوکاچ و گلدمن، رمان را بازتابی از حقایق جامعه میدانستند و درصدد آشکاراییِ واقعیّات اجتماعی در متن رمان برآمدند. لوکاچ در نظریه بازتاب واقعیّت به بازآفرینی واقعیّت از طریق کلّیتی منسجم میپردازد، همان اصلی که گلدمن در روش ساختگرایی تکوینی آن را به کمال رساند.
هدایت در این داستان، زندگی سرمایه داری را روایت میکند که گویی تنها انگیزۀ او در زندگی ثروت اندوزی است و این موضوع برای او به صورت یک هدف مهم درآمده است. او برای به دست آوردن سرمایه بیشتر از هیچکاری دریغ میورزد تا جایی که برای حفظ سرمایه خود در سیاست کشور هم دخالت میکند و برای موجّه نشان دادن شخصیت خود، با افراد زیادی ارتباط برقرار میکند.
در الیه های پنهان داستان در مقابل شخصیت حاجی، افرادی حضور دارند که زندگی را در سختی و با تحمّل مشقت فراوان پشت سر میگذارند و حاجی بی توجّه به دشواریهای زندگی چنین اشخاصی، زندگی خود را در رفاه ادامه میدهد. در واقع هدایت با ارائه داستان حاجی آقا، آشفتگیها و ناهمسانی های جامعه معاصر خود را به ما نشان داده و حس نارضایتی و تنفّر خود را از آن ابراز میدارد.
🔚 پایان...
📎 #حاجی_آقا #صادق_هدایت #هنر #جامعه #اجتماعی #تاریخ #رمان #ادبیات #جامعه_شناسی #گلدمن #لوکاچ #حـاجی_ابوتراب #اقتصاد #اعتقاد #ابزار #ثروت #پول #قدرت #پررويی #مطیع #پدرسالار #مردسالار #دین #نان_به_نرخ_روز_خور #نان #مذهب #اخلاق #طمع #حاجی #تقيه #صیغه #زن #هشتی_خانه #منادی_الحق #آگاهی #تضاد_طبقاتی #سرمایه #سواد #سیاست #شیئیشدگی #زور #تزویر #سوار #نوکر #ریاکاری #فقر #فرهنگ
🗂 @AntiReligionArchives
در طول #تاریخ و در جریان تحوّالت #اجتماعی و #فرهنگی، نوع ادبی رمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. پس از جریان مشروطه، نوع جدیدی از رمان مطابق فرهنگ غرب نوشته شد که در مقابل شکلهای سنّتی این نوع ادبی قرار میگرفت.
رمان نویسان در آثار خود به جنبه های مختلف زندگی و مسائل و معضالت #جامعه توجّه نشان داده اند. به همین دلیل پژوهشگران جهت آشکارایی واقعیتهای اجتمـاعی جـامعه و نحوۀ بازآفـرینی آن در رمـان، به نقد جامعه شنـاختی روی میآوردند.
جامعه شناسی ادبیـات با روشی علمی به بررسی رابطه جـامعه و ادبیـات به عنوان نهـادی اجتمـاعی میپردازد و در این ارتباط، پیوندهای شکل گرفته میان اثر ادبی به عنوان بازتابدهنده جامعه و جامعه به عنوان نهادی تأثیرگذار بر اثر ادبی را مورد بررسی قرار می دهد.
از اندیشمندان این عرصه میتوان از مادام دواستال، ایپولیت تِن، مارکس، انگلس و نیز از لوکاچ و گلدمن به عنوان مهمترین نظریه پردازان جامعهشناسی ادبیات نام برد. مارکس و انگلس و به دنبال آنها لوکاچ و گلدمن، رمان را بازتابی از حقایق جامعه میدانستند و درصدد آشکاراییِ واقعیّات اجتماعی در متن رمان برآمدند. لوکاچ در نظریه بازتاب واقعیّت به بازآفرینی واقعیّت از طریق کلّیتی منسجم میپردازد، همان اصلی که گلدمن در روش ساختگرایی تکوینی آن را به کمال رساند.
هدایت در این داستان، زندگی سرمایه داری را روایت میکند که گویی تنها انگیزۀ او در زندگی ثروت اندوزی است و این موضوع برای او به صورت یک هدف مهم درآمده است. او برای به دست آوردن سرمایه بیشتر از هیچکاری دریغ میورزد تا جایی که برای حفظ سرمایه خود در سیاست کشور هم دخالت میکند و برای موجّه نشان دادن شخصیت خود، با افراد زیادی ارتباط برقرار میکند.
در الیه های پنهان داستان در مقابل شخصیت حاجی، افرادی حضور دارند که زندگی را در سختی و با تحمّل مشقت فراوان پشت سر میگذارند و حاجی بی توجّه به دشواریهای زندگی چنین اشخاصی، زندگی خود را در رفاه ادامه میدهد. در واقع هدایت با ارائه داستان حاجی آقا، آشفتگیها و ناهمسانی های جامعه معاصر خود را به ما نشان داده و حس نارضایتی و تنفّر خود را از آن ابراز میدارد.
🔚 پایان...
📎 #حاجی_آقا #صادق_هدایت #هنر #جامعه #اجتماعی #تاریخ #رمان #ادبیات #جامعه_شناسی #گلدمن #لوکاچ #حـاجی_ابوتراب #اقتصاد #اعتقاد #ابزار #ثروت #پول #قدرت #پررويی #مطیع #پدرسالار #مردسالار #دین #نان_به_نرخ_روز_خور #نان #مذهب #اخلاق #طمع #حاجی #تقيه #صیغه #زن #هشتی_خانه #منادی_الحق #آگاهی #تضاد_طبقاتی #سرمایه #سواد #سیاست #شیئیشدگی #زور #تزویر #سوار #نوکر #ریاکاری #فقر #فرهنگ
🗂 @AntiReligionArchives