Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انواع شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی، کامران ساختمانگر
کامران ساختمانگر، از فعالان کارگری است که چندین بار به دلیل فعالیتهایش بازداشت و محبوس شده است.
او هماکنون هم در بازداشت اطلاعات سنندج است بدون آنکه دلایل بازداشت ایشان اعلام شود.
او در این برنامه از تجریبات و مشاهدات خودش میگوید. همچنین معتقد است: «شکنجه در زندانهای ایران امری سیستماتیک است و در ۴۲ سال گذشته بوده و هست.»
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/clubhouse_prison_sakhtemangar/
یوتیوب:
https://youtu.be/mZY2jrSmduU
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sakhtmangar?si=732868a173db407d972c5009067ff144
#شکنجه #حقیقت_رندان #لایو_ایونت #کامران_ساختمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کامران ساختمانگر، از فعالان کارگری است که چندین بار به دلیل فعالیتهایش بازداشت و محبوس شده است.
او هماکنون هم در بازداشت اطلاعات سنندج است بدون آنکه دلایل بازداشت ایشان اعلام شود.
او در این برنامه از تجریبات و مشاهدات خودش میگوید. همچنین معتقد است: «شکنجه در زندانهای ایران امری سیستماتیک است و در ۴۲ سال گذشته بوده و هست.»
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/clubhouse_prison_sakhtemangar/
یوتیوب:
https://youtu.be/mZY2jrSmduU
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sakhtmangar?si=732868a173db407d972c5009067ff144
#شکنجه #حقیقت_رندان #لایو_ایونت #کامران_ساختمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍16🕊1💔1
Forwarded from گفتوشنود
حق دانستن حقیقت؛ پلی میان انسانها، نه دیواری میان باورها
۲۴ مارس، روز جهانی «حق دانستن حقیقت» است. اما این حق، فقط یک خواسته سیاسی نیست؛ یک نیاز انسانی است، نیاز به دانستن، به فهمیدن، به روشنشدن آنچه بر ما گذشته است. دانستن حقیقت، یعنی به رسمیت شناختن انسانها، دردهایشان، روایتهایشان، و تنوع نگاهشان به جهان.
اگر حقیقت را فقط در انحصار یک باور، یک ایدئولوژی، یا یک روایت خاص ببندیم، در واقع انسان را به نسخهای واحد و بیجان تقلیل دادهایم. گاهی حقیقت، تلخ است؛ گاهی چندلایه؛ گاهی هم ناتمام. اما تنها در گفتوگو با یکدیگر، در کنار گذاشتن پیشداوریها، و در شنیدن صدای کسانی که مثل ما فکر نمیکنند، میتوانیم به حقیقتی انسانی نزدیک شویم، نه حقیقتی ایدئولوژیک.
وقتی حاکمیتها حقیقت را جعل یا پنهان میکنند، اولین چیزی که از بین میرود، اعتماد عمومی است. اما در سطح جامعه هم، اگر ما حقیقت را فقط در روایت خود ببینیم و دیگران را بهخاطر باورهای دینی، غیردینی، یا عقاید متفاوتشان طرد کنیم، در حقیقت در حال بازتولید همان چرخهی انکار و حذف هستیم.
حق دانستن، حق همهی انسانهاست. نه فقط برای یافتن حقیقت تاریخی و سیاسی، بلکه برای درک دیگری؛ دیگریای که شاید مثل ما نماز نخواند، روزه نگیرد، یا بالعکس، مؤمن و متعبد باشد. گفتوگو با دیگری، درک تجربهی زیستهی او، و شنیدن بدون قضاوت، نقطهی آغاز رواداری است.
اگر به جای ترس از تفاوتها، آنها را به عنوان واقعیتهای زندگی انسانی بپذیریم، حقیقت برایمان به ابزاری برای حذف و سلطه تبدیل نمیشود، بلکه به پلی میرسد برای اتصال دلها، برای ساختن جهانی که در آن هر صدا، حتی اگر مخالف ما باشد، حق شنیدهشدن داشته باشد.
در روز جهانی دانستن حقیقت، بیاییم این حق را نه فقط از حاکمان، بلکه از یکدیگر هم مطالبه کنیم؛ با احترام، با همدلی، و با پذیرش تفاوت.
#حقیقت #باور #پلورالیسم #تکثر #تنوع #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حق دانستن حقیقت؛ پلی میان انسانها، نه دیواری میان باورها
۲۴ مارس، روز جهانی «حق دانستن حقیقت» است. اما این حق، فقط یک خواسته سیاسی نیست؛ یک نیاز انسانی است، نیاز به دانستن، به فهمیدن، به روشنشدن آنچه بر ما گذشته است. دانستن حقیقت، یعنی به رسمیت شناختن انسانها، دردهایشان، روایتهایشان، و تنوع نگاهشان به جهان.
اگر حقیقت را فقط در انحصار یک باور، یک ایدئولوژی، یا یک روایت خاص ببندیم، در واقع انسان را به نسخهای واحد و بیجان تقلیل دادهایم. گاهی حقیقت، تلخ است؛ گاهی چندلایه؛ گاهی هم ناتمام. اما تنها در گفتوگو با یکدیگر، در کنار گذاشتن پیشداوریها، و در شنیدن صدای کسانی که مثل ما فکر نمیکنند، میتوانیم به حقیقتی انسانی نزدیک شویم، نه حقیقتی ایدئولوژیک.
وقتی حاکمیتها حقیقت را جعل یا پنهان میکنند، اولین چیزی که از بین میرود، اعتماد عمومی است. اما در سطح جامعه هم، اگر ما حقیقت را فقط در روایت خود ببینیم و دیگران را بهخاطر باورهای دینی، غیردینی، یا عقاید متفاوتشان طرد کنیم، در حقیقت در حال بازتولید همان چرخهی انکار و حذف هستیم.
حق دانستن، حق همهی انسانهاست. نه فقط برای یافتن حقیقت تاریخی و سیاسی، بلکه برای درک دیگری؛ دیگریای که شاید مثل ما نماز نخواند، روزه نگیرد، یا بالعکس، مؤمن و متعبد باشد. گفتوگو با دیگری، درک تجربهی زیستهی او، و شنیدن بدون قضاوت، نقطهی آغاز رواداری است.
اگر به جای ترس از تفاوتها، آنها را به عنوان واقعیتهای زندگی انسانی بپذیریم، حقیقت برایمان به ابزاری برای حذف و سلطه تبدیل نمیشود، بلکه به پلی میرسد برای اتصال دلها، برای ساختن جهانی که در آن هر صدا، حتی اگر مخالف ما باشد، حق شنیدهشدن داشته باشد.
در روز جهانی دانستن حقیقت، بیاییم این حق را نه فقط از حاکمان، بلکه از یکدیگر هم مطالبه کنیم؛ با احترام، با همدلی، و با پذیرش تفاوت.
#حقیقت #باور #پلورالیسم #تکثر #تنوع #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤2
Forwarded from گفتوشنود
چرا حکومتهای دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی گفتوگو با مردم را محدود یا بهکلی نفی میکنند؟
پاسخ این پرسش را باید در ماهیت قدرتطلبانه و انحصارگرای چنین حکومتهایی جستوجو کرد. در نظامهایی که مشروعیت خود را نه از مشارکت مردم، بلکه از ایدئولوژی و سرکوب استخراج میکنند، گفتوگو تهدیدی جدی برای ساختار قدرت محسوب میشود.
گفتوگو بهمعنای شنیدن صدای دیگران، به رسمیت شناختن تفاوتها و پذیرش این واقعیت است که حقیقت میتواند چند وجهی باشد. اما حکومتهای تمامیتخواه، حقیقت را امری مطلق و انحصاری میدانند که تنها از زبان خودشان بیان میشود. به همین دلیل، آنها از هر امکان برای حذف صدای مخالف استفاده میکنند؛ از سانسور و سرکوب رسانهها گرفته تا سرکوب سازمانیافته مخالفان فکری، عقیدتی و حتی فرهنگی.
نتیجه این سیاست سرکوبگرانه، چیزی جز انباشت نارضایتی، افزایش بیاعتمادی عمومی، گسترش شکافهای اجتماعی و در نهایت، بروز خشونتهای پنهان و آشکار نیست. جامعهای که امکان گفتوگوی آزاد ندارد، بهتدریج به میدان نفرت، سوءتفاهم و خشونت بدل میشود. خفقان گفتوگو، آزادیهای فردی را قربانی میکند و جامعه را از پویایی، خلاقیت و همزیستی مسالمتآمیز تهی میسازد.
آیا انکار گفتگو به معنای انکار خود مردم نیست؟
و آیا ادامه این مسیر، جز به انزوا و فروپاشی درونی یک جامعه میانجامد؟
این پرسشها باید در فضای عمومی، بدون هراس و سانسور، مطرح و شنیده شوند. زیرا بدون گفتوگو، حقیقت دفن میشود و جامعه، آرامآرام به سوی سکوتی خطرناک پیش میرود.
#گفتگو #دیکتاتور #حقیقت #خشونت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چرا حکومتهای دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی گفتوگو با مردم را محدود یا بهکلی نفی میکنند؟
پاسخ این پرسش را باید در ماهیت قدرتطلبانه و انحصارگرای چنین حکومتهایی جستوجو کرد. در نظامهایی که مشروعیت خود را نه از مشارکت مردم، بلکه از ایدئولوژی و سرکوب استخراج میکنند، گفتوگو تهدیدی جدی برای ساختار قدرت محسوب میشود.
گفتوگو بهمعنای شنیدن صدای دیگران، به رسمیت شناختن تفاوتها و پذیرش این واقعیت است که حقیقت میتواند چند وجهی باشد. اما حکومتهای تمامیتخواه، حقیقت را امری مطلق و انحصاری میدانند که تنها از زبان خودشان بیان میشود. به همین دلیل، آنها از هر امکان برای حذف صدای مخالف استفاده میکنند؛ از سانسور و سرکوب رسانهها گرفته تا سرکوب سازمانیافته مخالفان فکری، عقیدتی و حتی فرهنگی.
نتیجه این سیاست سرکوبگرانه، چیزی جز انباشت نارضایتی، افزایش بیاعتمادی عمومی، گسترش شکافهای اجتماعی و در نهایت، بروز خشونتهای پنهان و آشکار نیست. جامعهای که امکان گفتوگوی آزاد ندارد، بهتدریج به میدان نفرت، سوءتفاهم و خشونت بدل میشود. خفقان گفتوگو، آزادیهای فردی را قربانی میکند و جامعه را از پویایی، خلاقیت و همزیستی مسالمتآمیز تهی میسازد.
آیا انکار گفتگو به معنای انکار خود مردم نیست؟
و آیا ادامه این مسیر، جز به انزوا و فروپاشی درونی یک جامعه میانجامد؟
این پرسشها باید در فضای عمومی، بدون هراس و سانسور، مطرح و شنیده شوند. زیرا بدون گفتوگو، حقیقت دفن میشود و جامعه، آرامآرام به سوی سکوتی خطرناک پیش میرود.
#گفتگو #دیکتاتور #حقیقت #خشونت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤13
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انواع شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی، کامران ساختمانگر
کامران ساختمانگر، از فعالان کارگری است که چندین بار به دلیل فعالیتهایش بازداشت و محبوس شده است.
او در این برنامه از تجریبات و مشاهدات خودش میگوید. همچنین معتقد است: «شکنجه در زندانهای ایران امری سیستماتیک است و در ۴۲ سال گذشته بوده و هست.»
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/clubhouse_prison_sakhtemangar/
یوتیوب:
https://youtu.be/mZY2jrSmduU
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sakhtmangar?si=732868a173db407d972c5009067ff144
#شکنجه #حقیقت_رندان #کامران_ساختمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavanaTech
کامران ساختمانگر، از فعالان کارگری است که چندین بار به دلیل فعالیتهایش بازداشت و محبوس شده است.
او در این برنامه از تجریبات و مشاهدات خودش میگوید. همچنین معتقد است: «شکنجه در زندانهای ایران امری سیستماتیک است و در ۴۲ سال گذشته بوده و هست.»
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/clubhouse_prison_sakhtemangar/
یوتیوب:
https://youtu.be/mZY2jrSmduU
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sakhtmangar?si=732868a173db407d972c5009067ff144
#شکنجه #حقیقت_رندان #کامران_ساختمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavanaTech
🕊8💔7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی، روحالله مردانی
روحالله مردانی معلم و دانشجوی دانشگاه تهران بود که به دلیل شرکت در اعتراضات دی ۹۶ بازداشت شد. او در طول دوران حبس در اعتراض به شرایط بد زندان و بیتوجهی به خواستههایش چند بار دست به اعتصاب غذا زد.
در این برنامه او از تجربه تلخ حبس در زندانهای جمهوری اسلامی میگوید و مشاهداتش از این زندانها را بازگو میکند.
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
https://youtu.be/gRacVz7g9Dk
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/mardani
#رادا_مردانی #حقیقت_زندان #شکنجه #معلم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روحالله مردانی معلم و دانشجوی دانشگاه تهران بود که به دلیل شرکت در اعتراضات دی ۹۶ بازداشت شد. او در طول دوران حبس در اعتراض به شرایط بد زندان و بیتوجهی به خواستههایش چند بار دست به اعتصاب غذا زد.
در این برنامه او از تجربه تلخ حبس در زندانهای جمهوری اسلامی میگوید و مشاهداتش از این زندانها را بازگو میکند.
این بخشی است از برنامهای که شهریور۱۴۰۰ در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
https://youtu.be/gRacVz7g9Dk
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/mardani
#رادا_مردانی #حقیقت_زندان #شکنجه #معلم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍15❤3🕊2
کوکب بداغی، از فعالان مدنی در ایذه، در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، از عدم توجه رسانهها به معلمان ایدهای که احکام سنگینی دریافت کردهاند، انتقاد کرد و این موضوع را مربوط به موضع رادیکال معلمان خوزستانی دانست و بیان کرد که رسانههایی (داخلی) این معلمان را بایکوت کردهاند.
متن این نوشته به شرح زیر است:
«حقیقت دفنشده در غبار قدرت
🖊️ کوکب بداغی پگاه، معلم #ایذه
در این سرزمین، گنجشک را رنگ میکنند و به جای قناری قالب میکنند. #دروغ را زینت میدهند و به نام #حقیقت میفروشند. عدالت را پشت ویترین میگذارند، اما در عمل، فقط برای اهل #رابطه و #رفاقت است، نه برای کسانی که بهای ایستادگیشان را با حبس، تبعید و بایکوت پرداخت کردهاند.
در همین خاک، چهار معلم #خوزستانی با مجموع ۲۴ سال حبس، بهای صدای رسا و #بیمصلحتشان را پرداختهاند؛ صدایی که نه برای امتیاز بود، نه برای سهمخواهی. آنها نهتنها تسلیم نشدند، بلکه پرده از چهرهی سیستمی برداشتند که عدالت را ابزاری میبیند برای حفظ سلطه، نه برای احقاق حق. و دیگر فعالان خوزستانی نیز زیر تیغ پروندههای باز، روز به روز بیشتر تحت فشارند، بیآنکه هشتگی بدرقهشان کند یا طوماری برایشان امضا شود.
اما آنسوتر، بعضی از رفقای محفلی، با یک احضار ساده، موج هشتگسازی به راه میاندازند، بیانیه پشت بیانیه. تفاوت در چیست؟ صداقت آنها خطرناک بود، چون قرار نبود ساکت بمانند، چون آمده بودند برای مبارزه با ظلم، نه بزک کردن سیستم پوسیدهای که تنها تظاهر به عدالت دارد.
در این میدان، مبارزه با ظلم مترادف شده با #مجازات، با #حذف، با #سکوت_تحمیلی. و بدتر آنکه همصنفان، همقطاران، کسانی که باید صدای دادخواهی باشند، خود شریک بایکوت شدهاند. نهتنها سکوت کردهاند، بلکه با بزک چهرهی قلابی #عدالت، به پنهانکاری کمک کردهاند.
ما در پی اصلاح نیستیم. ما این سیستم را قبول نداریم. ما ایستادهایم نه برای تغییر رنگ چهرهی ظلم، بلکه برای برچیدن بنیان آن. آنچه ما را در حاشیه نگه داشته، ترس آنان از صداییست که به هیچ قیمتی، فروخته نمیشود. ما گنجشک رنگشده نیستیم. ما همان قناریهای در بندیم که آوازمان، خواب اهل قدرت را آشفته کرده است.
و بدانند:
با بایکوت، با حذف رسانهای، نمیتوان حقیقت را خاموش کرد.
حقیقت شاید به خاک سپرده شود، اما هرگز نمیپوسد.»
لازم به ذکر است، چهار معلم و فعال صنفی ایذهای، شامل کوکب بداغی پگاه، پیروز نامی، علی کروشات و سیامک صادقی چهرازی به اتهامهای واهی به مجموع ۲۴ سال زندان محکوم شدهاند.
#ایذه #کوکب_بداغی
@Tavaana_TavaanaTech
متن این نوشته به شرح زیر است:
«حقیقت دفنشده در غبار قدرت
🖊️ کوکب بداغی پگاه، معلم #ایذه
در این سرزمین، گنجشک را رنگ میکنند و به جای قناری قالب میکنند. #دروغ را زینت میدهند و به نام #حقیقت میفروشند. عدالت را پشت ویترین میگذارند، اما در عمل، فقط برای اهل #رابطه و #رفاقت است، نه برای کسانی که بهای ایستادگیشان را با حبس، تبعید و بایکوت پرداخت کردهاند.
در همین خاک، چهار معلم #خوزستانی با مجموع ۲۴ سال حبس، بهای صدای رسا و #بیمصلحتشان را پرداختهاند؛ صدایی که نه برای امتیاز بود، نه برای سهمخواهی. آنها نهتنها تسلیم نشدند، بلکه پرده از چهرهی سیستمی برداشتند که عدالت را ابزاری میبیند برای حفظ سلطه، نه برای احقاق حق. و دیگر فعالان خوزستانی نیز زیر تیغ پروندههای باز، روز به روز بیشتر تحت فشارند، بیآنکه هشتگی بدرقهشان کند یا طوماری برایشان امضا شود.
اما آنسوتر، بعضی از رفقای محفلی، با یک احضار ساده، موج هشتگسازی به راه میاندازند، بیانیه پشت بیانیه. تفاوت در چیست؟ صداقت آنها خطرناک بود، چون قرار نبود ساکت بمانند، چون آمده بودند برای مبارزه با ظلم، نه بزک کردن سیستم پوسیدهای که تنها تظاهر به عدالت دارد.
در این میدان، مبارزه با ظلم مترادف شده با #مجازات، با #حذف، با #سکوت_تحمیلی. و بدتر آنکه همصنفان، همقطاران، کسانی که باید صدای دادخواهی باشند، خود شریک بایکوت شدهاند. نهتنها سکوت کردهاند، بلکه با بزک چهرهی قلابی #عدالت، به پنهانکاری کمک کردهاند.
ما در پی اصلاح نیستیم. ما این سیستم را قبول نداریم. ما ایستادهایم نه برای تغییر رنگ چهرهی ظلم، بلکه برای برچیدن بنیان آن. آنچه ما را در حاشیه نگه داشته، ترس آنان از صداییست که به هیچ قیمتی، فروخته نمیشود. ما گنجشک رنگشده نیستیم. ما همان قناریهای در بندیم که آوازمان، خواب اهل قدرت را آشفته کرده است.
و بدانند:
با بایکوت، با حذف رسانهای، نمیتوان حقیقت را خاموش کرد.
حقیقت شاید به خاک سپرده شود، اما هرگز نمیپوسد.»
لازم به ذکر است، چهار معلم و فعال صنفی ایذهای، شامل کوکب بداغی پگاه، پیروز نامی، علی کروشات و سیامک صادقی چهرازی به اتهامهای واهی به مجموع ۲۴ سال زندان محکوم شدهاند.
#ایذه #کوکب_بداغی
@Tavaana_TavaanaTech
👍40❤5🕊1
Forwarded from گفتوشنود
زندگی در حقیقت؛
نیرویی که جهان را تکان میدهد
واتسلاو هاول در کتاب قدرت بیقدرتان مینویسد: «حتی یک عمل کوچک در راستای حقیقت میتواند امواجی بزرگ ایجاد کند.» این جمله ساده اما عمیق، ما را به درنگ وامیدارد: آیا صدای فردی بیقدرت، در برابر قدرتی عظیم شنیده میشود؟ پاسخ هاول روشن است: بله، وقتی آن صدا از دل حقیقت برخاسته باشد. هر عمل راستین، هر ایستادگی در برابر دروغ، میتواند آغازگر تغییری بزرگ باشد؛ تغییری که از دل سکوتها و سازشها میجوشد.
نمونهای بارز از این قدرت را میتوان در جنبش زنان ایران برای دستیابی به حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی دید. زنانی که تنها با برداشتن حجاب یا حضور بیهراس در خیابان، نشان دادند چگونه یک کنش شخصی میتواند به بیانی سیاسی بدل شود. آنها با انتخاب زیستن در حقیقتِ خواستههای خود، ساختارهایی را به لرزه درآوردند که سالها بر اساس انکار، اجبار و دروغ شکل گرفته بودند.
در داستان مشهور «لباس جدید پادشاه» نوشتهی هانس کریستین اندرسن، این یک کودک است که حقیقت را بر زبان میآورد: «اما پادشاه که لخت است!» هیچکس جرأت گفتن این را نداشت، چون دروغی جمعی همه را در سکوت نگاه داشته بود. این داستان نمادی است از شجاعت گفتن حقیقت، حتی وقتی همه ساکتاند. کودک، بیآنکه قصد براندازی یا شورش داشته باشد، تنها با گفتن واقعیت، پردهای از تزویر را درید.
زیستن در حقیقت، همیشه آسان نیست؛ گاه هزینه دارد، گاه خطر. اما سکوت در برابر دروغ، انسان را از درون تهی میکند. وقتی انسان، هرچند اندک، به آنچه میداند درست است عمل میکند، به خود احترام میگذارد و به دیگران نشان میدهد که انتخابی دیگر ممکن است. حقیقت، بر خلاف دروغ، نیاز به تبلیغ ندارد؛ کافیست که آشکار شود.
در نهایت، قدرت بیقدرتان، همان نیروییست که از زندگی در حقیقت زاده میشود. همانطور که زنان ایران، همانطور که کودک داستان اندرسن، و همانطور که هر فردی که در برابر دروغ ایستاده است. حقیقت اگرچه بیسلاح است، اما روشن میسازد، رسوا میکند و راه میگشاید. به تعبیر هاول، حتی اگر تنها یک نفر بگوید «پادشاه لخت است»، دروغی بزرگ فرو خواهد ریخت.
#حقیقت #قدرت_بی_قدرتان #هاول #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
زندگی در حقیقت؛
نیرویی که جهان را تکان میدهد
واتسلاو هاول در کتاب قدرت بیقدرتان مینویسد: «حتی یک عمل کوچک در راستای حقیقت میتواند امواجی بزرگ ایجاد کند.» این جمله ساده اما عمیق، ما را به درنگ وامیدارد: آیا صدای فردی بیقدرت، در برابر قدرتی عظیم شنیده میشود؟ پاسخ هاول روشن است: بله، وقتی آن صدا از دل حقیقت برخاسته باشد. هر عمل راستین، هر ایستادگی در برابر دروغ، میتواند آغازگر تغییری بزرگ باشد؛ تغییری که از دل سکوتها و سازشها میجوشد.
نمونهای بارز از این قدرت را میتوان در جنبش زنان ایران برای دستیابی به حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی دید. زنانی که تنها با برداشتن حجاب یا حضور بیهراس در خیابان، نشان دادند چگونه یک کنش شخصی میتواند به بیانی سیاسی بدل شود. آنها با انتخاب زیستن در حقیقتِ خواستههای خود، ساختارهایی را به لرزه درآوردند که سالها بر اساس انکار، اجبار و دروغ شکل گرفته بودند.
در داستان مشهور «لباس جدید پادشاه» نوشتهی هانس کریستین اندرسن، این یک کودک است که حقیقت را بر زبان میآورد: «اما پادشاه که لخت است!» هیچکس جرأت گفتن این را نداشت، چون دروغی جمعی همه را در سکوت نگاه داشته بود. این داستان نمادی است از شجاعت گفتن حقیقت، حتی وقتی همه ساکتاند. کودک، بیآنکه قصد براندازی یا شورش داشته باشد، تنها با گفتن واقعیت، پردهای از تزویر را درید.
زیستن در حقیقت، همیشه آسان نیست؛ گاه هزینه دارد، گاه خطر. اما سکوت در برابر دروغ، انسان را از درون تهی میکند. وقتی انسان، هرچند اندک، به آنچه میداند درست است عمل میکند، به خود احترام میگذارد و به دیگران نشان میدهد که انتخابی دیگر ممکن است. حقیقت، بر خلاف دروغ، نیاز به تبلیغ ندارد؛ کافیست که آشکار شود.
در نهایت، قدرت بیقدرتان، همان نیروییست که از زندگی در حقیقت زاده میشود. همانطور که زنان ایران، همانطور که کودک داستان اندرسن، و همانطور که هر فردی که در برابر دروغ ایستاده است. حقیقت اگرچه بیسلاح است، اما روشن میسازد، رسوا میکند و راه میگشاید. به تعبیر هاول، حتی اگر تنها یک نفر بگوید «پادشاه لخت است»، دروغی بزرگ فرو خواهد ریخت.
#حقیقت #قدرت_بی_قدرتان #هاول #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍23
انحصار حقیقت و خشونت فکری؛
بنیاد خشونت سیاسی در جمهوری اسلامی
در جوامع آزاد، اصل بر این است که انسانها میتوانند دربارهی مسائل گوناگون اختلافنظر داشته باشند و همچنان در کنار یکدیگر زندگی کنند. این همان روحیهی «بیاییم توافق کنیم که اختلافنظر داشته باشیم» است؛ اصلی که بر گفتوگو، رواداری و احترام متقابل استوار است. اما در جمهوری اسلامی، چنین اصلی هیچ جایگاهی ندارد. حاکمیت خود را مالک حقیقت مطلق میداند و هر صدای متفاوت را با برچسب «ضد انقلاب»، «مرتد» یا «مفسد فیالارض» سرکوب میکند.
از همان آغاز، انحصار حقیقت به سیاست رسمی جمهوری اسلامی بدل شد و خشونت فکری را به ستون اصلی قدرت آن تبدیل کرد. سانسور کتابها و رسانهها، محرومکردن استادان و دانشجویان منتقد، انحلال انجمنهای مستقل و برخورد خشن با جنبش «زن، زندگی، آزادی» تنها نمونههایی از این سیاستاند. در این نظام، آزادی بیان و حق انتخاب نه حقی انسانی، بلکه تهدیدی علیه بقای حاکمیت به حساب میآید.
پیامد این انحصار، جامعهای گرفتار ریا و دوگانگی است. بسیاری از شهروندان ناچارند در ظاهر تبعیت کنند، در حالی که در خلوت، اندیشه و سبک زندگی دیگری دارند. چنین اجبار و سرکوبی نه ایمان میآورد و نه مشروعیت؛ بلکه تنها به گسترش بیاعتمادی، خشم و فاصلهی روزافزون میان مردم و حاکمان میانجامد.
اصل «agree to disagree» در حقیقت راهی برای همزیستی در دل تنوع است. اما جمهوری اسلامی دقیقاً در نقطهی مقابل آن ایستاده: با ادعای مالکیت حقیقت، بر یکسانسازی اجباری و تحمیل ایدئولوژی تکیه میکند. همین خشونت فکری است که زمینهی خشونت سیاسی و اجتماعی گستردهتر را فراهم کرده و سرکوب را به ابزار دائمی بقا بدل ساخته است.
تا زمانی که این انحصار حقیقت ادامه دارد، نه جامعه به آرامش خواهد رسید و نه حکومت به ثبات. آیندهای انسانی تنها زمانی ممکن است که حق اختلاف به رسمیت شناخته شود و شهروندان بتوانند بیهراس از سانسور و سرکوب، آزادانه بیندیشند و زندگی کنند.
#ایدئولوژی #حقیقت #توافق #گفتگو_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انحصار حقیقت و خشونت فکری؛
بنیاد خشونت سیاسی در جمهوری اسلامی
در جوامع آزاد، اصل بر این است که انسانها میتوانند دربارهی مسائل گوناگون اختلافنظر داشته باشند و همچنان در کنار یکدیگر زندگی کنند. این همان روحیهی «بیاییم توافق کنیم که اختلافنظر داشته باشیم» است؛ اصلی که بر گفتوگو، رواداری و احترام متقابل استوار است. اما در جمهوری اسلامی، چنین اصلی هیچ جایگاهی ندارد. حاکمیت خود را مالک حقیقت مطلق میداند و هر صدای متفاوت را با برچسب «ضد انقلاب»، «مرتد» یا «مفسد فیالارض» سرکوب میکند.
از همان آغاز، انحصار حقیقت به سیاست رسمی جمهوری اسلامی بدل شد و خشونت فکری را به ستون اصلی قدرت آن تبدیل کرد. سانسور کتابها و رسانهها، محرومکردن استادان و دانشجویان منتقد، انحلال انجمنهای مستقل و برخورد خشن با جنبش «زن، زندگی، آزادی» تنها نمونههایی از این سیاستاند. در این نظام، آزادی بیان و حق انتخاب نه حقی انسانی، بلکه تهدیدی علیه بقای حاکمیت به حساب میآید.
پیامد این انحصار، جامعهای گرفتار ریا و دوگانگی است. بسیاری از شهروندان ناچارند در ظاهر تبعیت کنند، در حالی که در خلوت، اندیشه و سبک زندگی دیگری دارند. چنین اجبار و سرکوبی نه ایمان میآورد و نه مشروعیت؛ بلکه تنها به گسترش بیاعتمادی، خشم و فاصلهی روزافزون میان مردم و حاکمان میانجامد.
اصل «agree to disagree» در حقیقت راهی برای همزیستی در دل تنوع است. اما جمهوری اسلامی دقیقاً در نقطهی مقابل آن ایستاده: با ادعای مالکیت حقیقت، بر یکسانسازی اجباری و تحمیل ایدئولوژی تکیه میکند. همین خشونت فکری است که زمینهی خشونت سیاسی و اجتماعی گستردهتر را فراهم کرده و سرکوب را به ابزار دائمی بقا بدل ساخته است.
تا زمانی که این انحصار حقیقت ادامه دارد، نه جامعه به آرامش خواهد رسید و نه حکومت به ثبات. آیندهای انسانی تنها زمانی ممکن است که حق اختلاف به رسمیت شناخته شود و شهروندان بتوانند بیهراس از سانسور و سرکوب، آزادانه بیندیشند و زندگی کنند.
#ایدئولوژی #حقیقت #توافق #گفتگو_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤14👍1
Forwarded from گفتوشنود
حقیقت پاسدار نمیخواهد، آزادی میخواهد.
جمهوری اسلامی: از پاسداری حقیقت تا زندانی کردن آن.
پیامی از همراهان
ریچارد رورتی میگفت: «شما هوای آزادی را داشته باشید، حقیقت هوای خودش را دارد.»
و چه درسی روشنتر از این برای امروز ایران؟
او معتقد بود که اگر آزادی سیاسی و اجتماعی را پاس بداریم، حقیقت نیز خود به خود مراقبت خواهد شد
حاکمان جمهوری اسلامی! بیش از چهل سال است که آزادی را خفه کردهاید به این خیال که حقیقت را در مشت خود نگه میدارید. دانشگاه را به پادگان بدل کردید، رسانه را به بوق دروغ تقلیل دادید، قلم را شکاندید و دهانها را دوختید. اما حقیقت نه در صداوسیما یافت میشود، نه در خطبههای جمعه و نه در مصوبات شورای نگهبان. حقیقت، خانهاش در آزادی است.
شما با زور و زندان میخواهید آنچه را «حقیقت اسلامی» مینامید به مردم تحمیل کنید، اما حقیقت اگر واقعی باشد، نیازی به باتوم ندارد. تنها چیزی که به سرکوب نیاز دارد، همان دروغی است که به نام حقیقت عرضه میکنید.
مردم ایران! این جمله را باید آویزهی گوش کنیم: تا آزادی نباشد، حقیقت بر ما آشکار نمیشود. هر گامی که برای پاسداری از آزادی برداشته شود، گامی به سوی نفس کشیدن حقیقت است. آزادی رسانه، آزادی اندیشه، آزادی زن و مرد در انتخاب، همان هوایی است که حقیقت در آن نفس میکشد.
جمهوری اسلامی امروز در بنبست است؛ زیرا میداند اگر لحظهای آزادی دهد، حقیقت تمام دروغهایش را رسوا میکند. همین است که به جای شنیدن صدای مردم، صدا را میبُرد؛ به جای دیدن حقیقت، چشمها را میبندد.
اما تاریخ به نفع آزادی داوری میکند. هیچ استبدادی در برابر حقیقت دوام نیاورده است. فردا که هوای آزادی بر این سرزمین بوزد، حقیقت سر از خاک برخواهد آورد، بینیاز از همهی دستگاههای تبلیغاتی و امنیتی شما.
#حقیقت #آزادی #حکومت_ایدئولوژیک #دموکراسی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حقیقت پاسدار نمیخواهد، آزادی میخواهد.
جمهوری اسلامی: از پاسداری حقیقت تا زندانی کردن آن.
پیامی از همراهان
ریچارد رورتی میگفت: «شما هوای آزادی را داشته باشید، حقیقت هوای خودش را دارد.»
و چه درسی روشنتر از این برای امروز ایران؟
او معتقد بود که اگر آزادی سیاسی و اجتماعی را پاس بداریم، حقیقت نیز خود به خود مراقبت خواهد شد
حاکمان جمهوری اسلامی! بیش از چهل سال است که آزادی را خفه کردهاید به این خیال که حقیقت را در مشت خود نگه میدارید. دانشگاه را به پادگان بدل کردید، رسانه را به بوق دروغ تقلیل دادید، قلم را شکاندید و دهانها را دوختید. اما حقیقت نه در صداوسیما یافت میشود، نه در خطبههای جمعه و نه در مصوبات شورای نگهبان. حقیقت، خانهاش در آزادی است.
شما با زور و زندان میخواهید آنچه را «حقیقت اسلامی» مینامید به مردم تحمیل کنید، اما حقیقت اگر واقعی باشد، نیازی به باتوم ندارد. تنها چیزی که به سرکوب نیاز دارد، همان دروغی است که به نام حقیقت عرضه میکنید.
مردم ایران! این جمله را باید آویزهی گوش کنیم: تا آزادی نباشد، حقیقت بر ما آشکار نمیشود. هر گامی که برای پاسداری از آزادی برداشته شود، گامی به سوی نفس کشیدن حقیقت است. آزادی رسانه، آزادی اندیشه، آزادی زن و مرد در انتخاب، همان هوایی است که حقیقت در آن نفس میکشد.
جمهوری اسلامی امروز در بنبست است؛ زیرا میداند اگر لحظهای آزادی دهد، حقیقت تمام دروغهایش را رسوا میکند. همین است که به جای شنیدن صدای مردم، صدا را میبُرد؛ به جای دیدن حقیقت، چشمها را میبندد.
اما تاریخ به نفع آزادی داوری میکند. هیچ استبدادی در برابر حقیقت دوام نیاورده است. فردا که هوای آزادی بر این سرزمین بوزد، حقیقت سر از خاک برخواهد آورد، بینیاز از همهی دستگاههای تبلیغاتی و امنیتی شما.
#حقیقت #آزادی #حکومت_ایدئولوژیک #دموکراسی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍24👌1
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
🕊21💔5
Forwarded from گفتوشنود
کوری خودخواسته؛ شریک خاموش جنایت
پیام همراهان
مارگارت هفرنان در کتاب کوری خودخواسته(Willful Blindness) توضیح میدهد که بسیاری از فجایع نه از نادانی، بلکه از انتخاب آگاهانهی ندیدن پدید میآیند. انسانها برای حفظ آرامش، امنیت یا منافع خود، چشم بر حقیقت میبندند. اما همین چشم بستن، همان سکوتی است که جنایت را ممکن میسازد.
ما ایرانیان این حقیقت تلخ را بارها تجربه کردهایم؛ از دههی ۶۰ تا آبان ۹۸، و بهویژه در سال ۱۴۰۱. زمانی که خیابانها پر از خون جوانان شد، هزاران نفر به زندان افتادند و خانوادههای بیشماری داغدار شدند. روایتها و تصاویر همه جا بود. هیچکس نمیتواند ادعا کند «نمیدانستم». اما بسیاری ترجیح دادند نادیده بگیرند.
این کوری خودخواسته در جامعهی ما شکلهای گوناگون دارد:
کارمندانی که برای حفظ شغل، چشمانشان را بر فساد و سرکوب بستند.
نیروهایی که با توجیه «دستور مافوق» ماشه را کشیدند.
شهروندانی که زیر فشار معیشت یا از ترس سرکوب، سکوت را انتخاب کردند و گفتند: «به ما ربطی ندارد».
نباید فراموش کنیم که ترس و هزینهها واقعیاند؛ اما همین ترسها نیز ابزار رژیم برای بازتولید سکوت است. اگر نپذیریم که انکار و بیتفاوتی بخشی از بازی قدرت است، خودمان بهسادگی در خدمت آن قرار میگیریم.
راه غلبه بر این کوری، فقط در شجاعت فردی خلاصه نمیشود. ما نیاز به تکنیکها و کنشهای جمعی داریم:
روایتگری جمعی: گفتن تجربهها، ثبت خاطرات و شهادتها برای شکستن دیوار انکار.
حلقههای گفتوگوی امن: فضاهایی که در آن بتوان پرسید، به اشتراک گذاشت و بدون ترس حقیقت را دید.
حمایت از افشاگران و کنشگران: کسانی که با خطرپذیری واقعیت را برملا میکنند.
یادآوری تاریخ: پیوند دادن امروز با دیروز تا تکرار چرخههای سرکوب عادیسازی نشود.
پیام کتاب برای ما این است: ندیدن، انتخابی بیطرفانه نیست؛ بلکه همدستی خاموش با جنایت است. هر بار که چشمها را میبندیم، در حقیقت دست جلاد را آزاد میکنیم.
آیندهی ما نه در سکوت، بلکه در دیدن و گفتن است. اگر امروز تصمیم نگیریم که ببینیم، فردا تاریخ ما را نه تماشاگر، بلکه شریک خاموش سرکوب خواهد نوشت.
#حقیقت #رواداری #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
کوری خودخواسته؛ شریک خاموش جنایت
پیام همراهان
مارگارت هفرنان در کتاب کوری خودخواسته(Willful Blindness) توضیح میدهد که بسیاری از فجایع نه از نادانی، بلکه از انتخاب آگاهانهی ندیدن پدید میآیند. انسانها برای حفظ آرامش، امنیت یا منافع خود، چشم بر حقیقت میبندند. اما همین چشم بستن، همان سکوتی است که جنایت را ممکن میسازد.
ما ایرانیان این حقیقت تلخ را بارها تجربه کردهایم؛ از دههی ۶۰ تا آبان ۹۸، و بهویژه در سال ۱۴۰۱. زمانی که خیابانها پر از خون جوانان شد، هزاران نفر به زندان افتادند و خانوادههای بیشماری داغدار شدند. روایتها و تصاویر همه جا بود. هیچکس نمیتواند ادعا کند «نمیدانستم». اما بسیاری ترجیح دادند نادیده بگیرند.
این کوری خودخواسته در جامعهی ما شکلهای گوناگون دارد:
کارمندانی که برای حفظ شغل، چشمانشان را بر فساد و سرکوب بستند.
نیروهایی که با توجیه «دستور مافوق» ماشه را کشیدند.
شهروندانی که زیر فشار معیشت یا از ترس سرکوب، سکوت را انتخاب کردند و گفتند: «به ما ربطی ندارد».
نباید فراموش کنیم که ترس و هزینهها واقعیاند؛ اما همین ترسها نیز ابزار رژیم برای بازتولید سکوت است. اگر نپذیریم که انکار و بیتفاوتی بخشی از بازی قدرت است، خودمان بهسادگی در خدمت آن قرار میگیریم.
راه غلبه بر این کوری، فقط در شجاعت فردی خلاصه نمیشود. ما نیاز به تکنیکها و کنشهای جمعی داریم:
روایتگری جمعی: گفتن تجربهها، ثبت خاطرات و شهادتها برای شکستن دیوار انکار.
حلقههای گفتوگوی امن: فضاهایی که در آن بتوان پرسید، به اشتراک گذاشت و بدون ترس حقیقت را دید.
حمایت از افشاگران و کنشگران: کسانی که با خطرپذیری واقعیت را برملا میکنند.
یادآوری تاریخ: پیوند دادن امروز با دیروز تا تکرار چرخههای سرکوب عادیسازی نشود.
پیام کتاب برای ما این است: ندیدن، انتخابی بیطرفانه نیست؛ بلکه همدستی خاموش با جنایت است. هر بار که چشمها را میبندیم، در حقیقت دست جلاد را آزاد میکنیم.
آیندهی ما نه در سکوت، بلکه در دیدن و گفتن است. اگر امروز تصمیم نگیریم که ببینیم، فردا تاریخ ما را نه تماشاگر، بلکه شریک خاموش سرکوب خواهد نوشت.
#حقیقت #رواداری #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤17👍9💯3
Forwarded from گفتوشنود
🔹️رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران با اشاره به گسترش معنویت واره های نوپدید در فضای مجازی گفت: حوزهی علمیه با گنجینهی عظیم معارف ناب و ژرف، مسئولیتی خطیر بر عهده دارد و میبایست با قوّت تمام به این عرصه وارد گردد.
🔹️ علی اکبر رشاد گفت: در این روزگار، شاهد ظهور جریانهایی در پهنهی جهانی هستیم که با عنوانهای فریبندهای چون «معنویتهای نوظهور» و «معنویتهای نوین» پدیدار گشتهاند. اینان را به حق باید «معنویتواره» نامید؛ چرا که از حقیقت معنویت بیبهرهاند و جز شبهمعنویت نیستند. این فرقهها که شمارشان به دهها هزار میرسد، با تکثری آشفته روبرویند و همین کثرت، خود گواهی بر بطلان راه آنان است.
برخی از آنان به «خداانگاری انسان» گرایش دارند و برخی دیگر، «انسانمداری» محض را تبلیغ میکنند که در نهایت، انسان را از مقام شامخ خلیفهاللهی به مرتبهی حیوانی تنزّل میدهد و جامعه را به جنگلی بیقانون بدل میسازد.
🔹️رشاد خاستگاه این جریانات را توطئهآمیز خواند و گفت: اینها جریاناتی موازی برای مقابله با دین – به ویژه در پی امواج شکوهمند انقلاب اسلامی – طراحی شدهاند. قدرتهای استکباری با احساس خطر عمیق، کوشیدهاند تا معنویتهای کاذبی را رواج دهند تا جوانان مشتاق را از سرچشمهی زلال وحی منحرف سازند.
⁉️پرسش این است، این همه خودحقپنداری از کجاست؟ چه کسی به شما اجازه داده است که خویشتن را میزان حقیقت و دیگران را باطل بخوانید؟
چگونه هر آنچه بیرون از چارچوب تنگ شماست، ناگهان “شبهمعنویت” و “توطئه” میشود؟
حقیقت مگر در انحصار شماست که هر جستوجوی آزاد در سپهر معنا را تهدیدی علیه ایمان میدانید؟
آیا ایمان، بهجای روشنایی و اعتماد، به مرزبانان خشمگین نیاز دارد؟
کسانی که به جای گفتوگو، حکم صادر میکنند، در واقع از لرزش ایمان خود خبر میدهند، نه از استواری آن.
#ایمان #معنویت #خود_حق_پنداری #دگماتیسم #حقیقت #باطل #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🔹️رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران با اشاره به گسترش معنویت واره های نوپدید در فضای مجازی گفت: حوزهی علمیه با گنجینهی عظیم معارف ناب و ژرف، مسئولیتی خطیر بر عهده دارد و میبایست با قوّت تمام به این عرصه وارد گردد.
🔹️ علی اکبر رشاد گفت: در این روزگار، شاهد ظهور جریانهایی در پهنهی جهانی هستیم که با عنوانهای فریبندهای چون «معنویتهای نوظهور» و «معنویتهای نوین» پدیدار گشتهاند. اینان را به حق باید «معنویتواره» نامید؛ چرا که از حقیقت معنویت بیبهرهاند و جز شبهمعنویت نیستند. این فرقهها که شمارشان به دهها هزار میرسد، با تکثری آشفته روبرویند و همین کثرت، خود گواهی بر بطلان راه آنان است.
برخی از آنان به «خداانگاری انسان» گرایش دارند و برخی دیگر، «انسانمداری» محض را تبلیغ میکنند که در نهایت، انسان را از مقام شامخ خلیفهاللهی به مرتبهی حیوانی تنزّل میدهد و جامعه را به جنگلی بیقانون بدل میسازد.
🔹️رشاد خاستگاه این جریانات را توطئهآمیز خواند و گفت: اینها جریاناتی موازی برای مقابله با دین – به ویژه در پی امواج شکوهمند انقلاب اسلامی – طراحی شدهاند. قدرتهای استکباری با احساس خطر عمیق، کوشیدهاند تا معنویتهای کاذبی را رواج دهند تا جوانان مشتاق را از سرچشمهی زلال وحی منحرف سازند.
⁉️پرسش این است، این همه خودحقپنداری از کجاست؟ چه کسی به شما اجازه داده است که خویشتن را میزان حقیقت و دیگران را باطل بخوانید؟
چگونه هر آنچه بیرون از چارچوب تنگ شماست، ناگهان “شبهمعنویت” و “توطئه” میشود؟
حقیقت مگر در انحصار شماست که هر جستوجوی آزاد در سپهر معنا را تهدیدی علیه ایمان میدانید؟
آیا ایمان، بهجای روشنایی و اعتماد، به مرزبانان خشمگین نیاز دارد؟
کسانی که به جای گفتوگو، حکم صادر میکنند، در واقع از لرزش ایمان خود خبر میدهند، نه از استواری آن.
#ایمان #معنویت #خود_حق_پنداری #دگماتیسم #حقیقت #باطل #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍13💯2❤1
Forwarded from گفتوشنود
آیا با یاد خدا دلها آرام میگیرد؟
وقتی ایمان پاسخ اضطراب میشود!
پیام همراهان
از آغاز تاریخ، انسان در برابر اضطرابِ بودن ایستاده است؛ اضطراب از مرگ، بیپناهی، بیمعنایی و ناپایداری جهان. در چنین جهانی، دین وعدهی معنا و آرامش داده است. «یاد خدا» برای بسیاری پناهگاهی در برابر طوفانِ ناپایداری بوده است؛ اما پرسش بنیادین این است:
آیا این آرامش از ایمان میآید یا از ترسِ اضطراب؟
شاید آنگاه که میگوییم «با یاد خدا دلها آرام میگیرد»، در واقع میگوییم: «با یاد خدا، اضطرابم را موقتاً فراموش میکنم». در این معنا، ایمان میتواند نه پاسخی وجودی، بلکه سازوکاری دفاعی باشد؛ تلاشی برای کنترلِ چیزی که از کنترل ما بیرون است — مرگ، بیثباتی، و آزادی.
یالوم و دیگر روانتحلیلگرانِ وجودی معتقدند انسان در برابر اضطراب دو راه دارد: یا با آن روبهرو میشود و معنای شخصی خویش را میسازد، یا به نظامهای فکری مطلق پناه میبرد تا از اضطراب بگریزد. ایمانِ نوع دوم، که از دلِ ترس برمیخیزد، بهتدریج به ایمانِ کنترلگر بدل میشود؛ نخست برای آرام کردن خود، و سپس برای رام کردن دیگران.
کسی که به حقیقتی مطلق چنگ زده، اغلب تحمل ابهام و تردید را از دست میدهد. همین میل به قطعیت، وقتی در سطح جامعه شکل سیاسی پیدا کند، به نظامهای استبدادی دینی میانجامد؛ حکومتهایی که ایمان را از تجربهی شخصی و آزاد تهی کرده و آن را به ابزار اطاعت و سلطه بدل میکنند. در چنین نظامهایی — مانند جمهوری اسلامی — ایمان بهجای آنکه مایهی رهایی باشد، به سازوکار کنترل جمعی و سرکوب فردیت تبدیل میشود.
بااینحال، همهی ایمانها از این جنس نیستند. ایمانِ اصیل از دلِ مواجهه با اضطراب میجوشد، نه از ترس آن. اینجا ایمان، به معنای زیستن در حضور ناپایداری است، نه فرار از آن. چنین ایمانی انسان را به پذیرش میبرد، نه به انکار.
آرامشِ راستین، نه از خاموش کردن اضطراب، بلکه از زیستن در کنار آن پدید میآید؛ از توانِ گفتنِ «آری» به زندگی، با همهی بیثباتیاش.
#عبادت #ایمان #شک #خدا #استرس #حقیقت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیا با یاد خدا دلها آرام میگیرد؟
وقتی ایمان پاسخ اضطراب میشود!
پیام همراهان
از آغاز تاریخ، انسان در برابر اضطرابِ بودن ایستاده است؛ اضطراب از مرگ، بیپناهی، بیمعنایی و ناپایداری جهان. در چنین جهانی، دین وعدهی معنا و آرامش داده است. «یاد خدا» برای بسیاری پناهگاهی در برابر طوفانِ ناپایداری بوده است؛ اما پرسش بنیادین این است:
آیا این آرامش از ایمان میآید یا از ترسِ اضطراب؟
شاید آنگاه که میگوییم «با یاد خدا دلها آرام میگیرد»، در واقع میگوییم: «با یاد خدا، اضطرابم را موقتاً فراموش میکنم». در این معنا، ایمان میتواند نه پاسخی وجودی، بلکه سازوکاری دفاعی باشد؛ تلاشی برای کنترلِ چیزی که از کنترل ما بیرون است — مرگ، بیثباتی، و آزادی.
یالوم و دیگر روانتحلیلگرانِ وجودی معتقدند انسان در برابر اضطراب دو راه دارد: یا با آن روبهرو میشود و معنای شخصی خویش را میسازد، یا به نظامهای فکری مطلق پناه میبرد تا از اضطراب بگریزد. ایمانِ نوع دوم، که از دلِ ترس برمیخیزد، بهتدریج به ایمانِ کنترلگر بدل میشود؛ نخست برای آرام کردن خود، و سپس برای رام کردن دیگران.
کسی که به حقیقتی مطلق چنگ زده، اغلب تحمل ابهام و تردید را از دست میدهد. همین میل به قطعیت، وقتی در سطح جامعه شکل سیاسی پیدا کند، به نظامهای استبدادی دینی میانجامد؛ حکومتهایی که ایمان را از تجربهی شخصی و آزاد تهی کرده و آن را به ابزار اطاعت و سلطه بدل میکنند. در چنین نظامهایی — مانند جمهوری اسلامی — ایمان بهجای آنکه مایهی رهایی باشد، به سازوکار کنترل جمعی و سرکوب فردیت تبدیل میشود.
بااینحال، همهی ایمانها از این جنس نیستند. ایمانِ اصیل از دلِ مواجهه با اضطراب میجوشد، نه از ترس آن. اینجا ایمان، به معنای زیستن در حضور ناپایداری است، نه فرار از آن. چنین ایمانی انسان را به پذیرش میبرد، نه به انکار.
آرامشِ راستین، نه از خاموش کردن اضطراب، بلکه از زیستن در کنار آن پدید میآید؛ از توانِ گفتنِ «آری» به زندگی، با همهی بیثباتیاش.
#عبادت #ایمان #شک #خدا #استرس #حقیقت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍7❤3👎2