آموزشکده توانا
54.1K subscribers
33.2K photos
38.3K videos
2.55K files
19.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
زندانی سیاسی «مسیب رئیسی یگانه (محسن)» خواستار استعفای خامنه‌ای شد

مسیب رئیسی یگانه، زندانی سیاسی محبوس در زندان یزد، با انتشار بیانیه‌ای از علی خامنه‌ای خواستار استعفا شد و بر لزوم آزادی ایران تأکید کرد.
وی بیانیه خود را با این مقدمه آغاز کرده است:
«بنام انسان بخشنده مهربان. درود به مردم شریف ایران. قبل از هر چیز عذرخواهی مرا پذیرا باشید، چرا که ادب حکم می‌کند از کلمه "آقا" که به هیچ وجه در شأن شخصیت این فرد نمی‌باشد، استفاده کنم.»
رئیسی یگانه در ادامه خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت:
«آقای سید علی خامنه‌ای دجال و دیکتاتوری بزرگ، ۴۷ سال است سایه شوم شماها بر سر این کشور افتاده است، حاصلی جز فساد، جنایت، فقر و گرانی برای ملت نداشته است. جنایات شما هرگز قابل بخشش و گذشت نیست و زمان آن فرا رسیده که از سمت خود استعفا دهید تا خون کمتری ریخته شود و ویرانی کمتری بجا بماند.»
این زندانی سیاسی با تأکید بر عدم مشروعیت خامنه‌ای در میان مردم ایران تصریح کرد:
«اکثریت این مردم ستمدیده شما را به رسمیت نمی‌شناسند و شما را نمی‌خواهند، اما تحمیل کردن خودتان با زور و کشتار نظر مردم را تغییر نخواهد داد.»
وی همچنین به انتقاد از بی‌عدالتی در ساختار حکومت جمهوری اسلامی پرداخت و نوشت:
«چیزی که در کشور ما وجود ندارد، عدالت است. ما دیگر فریب شما را نمی‌خوریم. دستگیری برخی اختلاس‌گران در حقیقت نانی است برای قاضی‌ها، ضابطین، رئیس زندان و زندانبان‌ها. این معنی عدالت نیست. سیستم شما من‌جمله خود شما غرق در فساد است.»
مسیب رئیسی یگانه با اشاره به خواست مردم برای آزادی افزود:
«دستان‌تان آغشته به خون می‌باشد. مردم ایران آزادی همراه با خطر را به بردگی همراه با امنیت ترجیح می‌دهند. ما ترجیح می‌دهیم ایستاده بمیریم، اما در خانه وجدان‌مان را سلاخی نکنید.»

در بخش پایانی بیانیه، او از شاهزاده رضا پهلوی خواست تا با پذیرش رهبری، فعالیت‌های خود را گسترش دهد و تلاش کند که آزادی ایران با کمترین هزینه جانی از سوی مردم اتفاق بیفتد، چرا که داغ هزاران جوان بر دل‌ها مانده است.

#مسیب_رئیسی #مسیب_رئیسی_یگانه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
جعفر پناهی، کارگردان سینما، در پستی در صفحه اینستاگرام، انفجار در بندرعباس را نشانه فروپاشی جمهوری اسلامی دانست.
او نوشته است:
«آتش بندرعباس، شعله‌های فروپاشی حکومتی است که نزدیک نیم قرن ایران را به خاکستر کشیده. محصول این ویرانی: فقر، فساد، تبعیض، سرکوب، نابودی زیرساخت‌ها و انزوای جهانی.»
او در ادامه این پست خواهان برگزار رفراندومی «آزاد و شفاف زیر نظارت نهادهای بین‌المللی» شد تا «حق حاکمیت به ملت بازگردانده شود.»

جعفر پناهی همچنین نوشته است:
«اگر این راه مسالمت‌آمیز طی نشود، به گواه تاریخ خشم منجر به ویرانی درپی خواهد بود.»

پناهی در انتها تاکید کرده «هیچ قدرتی نمی‌تواند در برابر اراده‌ بیدار شده‌ مردم ایران دوام بیاورد.»

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #بندرعباس #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
سخنرانی آنلاین نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، در آکسفورد یونیون دانشگاه آکسفورد : زنان و گذار از استبداد به دموکراسی در ایران

من زنی از خاورمیانه هستم. زنی که در سرزمین ایران بیش از چهار دهه تحتِ حکومت دینی، ضد زن و استبدادی زندگی کرده‌ام. در خلال مبارزه برای احقاق حقوق بشر ، حقوق زنان ، صلح و دموکراسی، به این نتیجه رسیده‌ام که جمهوری اسلامی، رژیمی است که اساساً ظرفیت دموکراسی، آزادی و برابری را ندارد و ذاتاً زن‌ستیز است. رژیمی اصلاح‌ناپذیر و به‌شدت ناکارآمد، که در تحقق اصول بنیادین دموکراسی و حقوق بشری به شدت ناتوان است.

جامعه ایران به روشنی دریافته است که رژیم جمهوری اسلامی، که با سوءاستفاده از مذهب و جایگاه قدرت سرپاست، نه‌تنها ناکارآمد که ذاتاً ضد حقوق بشر است. این نظام تبعیض سیستماتیک را بر اساس جنسیت، مذهب، گرایش جنسی، قومیت و پیشینه اجتماعی نهادینه کرده، با فساد ساختاری و انحصار ثروت در دستان اقلیتی خاص حقوق کارگران، معلمان، بازنشستگان و اقشار مختلف مردم را پایمال می‌کند، و با نابودی اقتصاد و فروبستن افق‌های آینده، جوانان را به ناامیدی می‌کشاند. راه رهایی تنها در گذار به دموکراسی است – گذار از حکومتی که نه‌تنها امروز مردم را به تباهی کشانده، بلکه فردای آنها را نیز ویران ساخته است و ما برای گذار از جمهوری اسلامی یعنی گذار از استبداد دینی به دموکراسی تلاش می‌کنیم.

اگر از گذار از استبداد به دموکراسی سخن می‌گویم، از ضرورتی می‌گویم که تعلل و عقب انداختن آن منجر به ازدیاد فجایعِ ملی، منطقه‌ای و حتی جهانی می‌شود که بسیاری از آنها جبران ناپذیر خواهند بود.

متن کامل سخنرانی را در وب سایت بنیاد نرگس و یا در اسلایدها بخوانید.
https://narges.foundation/online-speech-by-narges-mohammadi-at-oxford-union-women-and-transition-from-dictatorship-to-democracy-in-iran/

#نرگس_محمدی #دانشگاه_آکسفورد #ایران
#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
⭕️ کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در هفته شصت و ششم با پیوستن زندان سنندج به ۴۱ زندان گسترش یافت.

شصت و ششمین هفته کارزار سه شنبه‌های نه به اعدام، با خبر تأثرانگیز جان باختن ده‌ها تن و مجروح و مصدوم شدن بیش از هزار نفر از مردم در انفجار هولناک در بندرعباس همراه شده‌است؛ به خانواده‌های همه‌ جانباختگان تسلیت می‌گوییم. برای عموم مردم ایران روشن است که مسببان اصلی این فاجعه که هنوز هم ابعاد خسارات جانی و مالی آن برای ملت ایران روشن نشده، حاکمان ظالم و نیروی تروریستی سپاه پاسداران هستند که در راستای ساخت تسلیحات موشکی و اتمی و برای جنگ‌افروزی همواره دست‌به‌کارند.

در آستانه روز جهانی کارگر و روز ملی معلم، اعضای کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» این روز را به تمامی مردم ایران به‌ویژه کارگران، زحمتکشان و معلمان شاغل و بازنشسته تبریک و تهنیت می‌گویند، اگر چه سالیان سال است که طبقه کارگر، معلمان و تمام زحمتکشان بخاطر احقاق حقوقشان تحت سرکوب و تبعیض حاکمان ستمگر قرار گرفته‌اند و به زندان و حتی اعدام محکوم شده‌اند.

در اینجا جا دارد از تمام کارگران، معلمان، بازنشستگان، هنرمندان و نویسندگان و شاعران که در این روزها به اشکال مختلف علیه اعدام ایستاده‌اند تقدیر کنیم امیدواریم «نه به اعدام» به بخشی از خواست عمومی تبدیل گردد و چون گذشته شعار «نه به اعدام» در تجمعات طنین‌انداز گردد.

موج اعدام‌ها در هفته‌های اخیر به ویژه برای زندانیان سیاسی باعث نگرانی شدید ما نسبت به جان زندانیان محکوم به اعدام شده‌‌است. در اردیبهشت ماه تاکنون ۳۵ تن اعدام شده‌اند که شامل یک زن و دو زندانی سیاسی‌عقیدتی بودند؛ رستم زین‌الدین اهل زاهدان و حمید حسین نژاد حیدرانلو  به طور سبعانه‌ای به دار آویخته شدند و حتی پیکر آقای حیدرانلو به خانواده‌اش تحویل داده نشد. این رفتارها خلاف انسانیت و نقض آشکار حقوق بشر و نشانه ترس حکومت از قیام مردمی است.

روز چهارشنبه گذشته نیز برای دومین بار اعاده دادرسی دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی توسط دیوان عالی رژیم رد شد که به این ترتیب هر آن خطر اجرای حکم آنان وجود دارد.

همچنین طبق اخبار منتشر شده، یک زندانی به اسم محسن لنگرنشین که به اتهام جاسوسی محکوم به اعدام شده بود اکنون به انفرادی منتقل شده که نگرانی نسبت به اجرای حکم او نیز وجود دارد.

امروز هزاران زندانی با جرایم مختلف زیر حکم اعدام قرار دارند که هر لحظه بیم آن می‌رود که حکم آنها اجرا شود. در اعتراض به این احکام قرون وسطایی جمعی از زندانیان زندان سنندج در نامه‌ای اعلام کردند که از سه‌شنبه، ۹ اردیبهشت به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» پیوسته و همراه با دیگر زندانهای سراسر کشور دست به اعتصاب غذا می‌زنند تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانند.

زندانیان در کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» روز سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ برای شصت و ششمین هفته در ۴۱ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:

زندان اوین (بند زنان، بند ۴و ۸)، زندان قزلحصار(واحد ۳و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرم آباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز(بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادل آباد شیراز(بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان )، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزل آباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان سنندج

هفته شصت و ششم
سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام #نه_به_اعدام #بیانیه #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #محسن_لنگرنشین #حمید_حسین‌نژاد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزل‌حصار، نسبت به اجرای حکم اعدام محسن لنگرنشین هشدار داد و خواهان اعتراض همگانی به حکم اعدام شد:

«درود بر دوستان،

چهارشنبه هفته گذشته، دادستان تهران به همراه جمعی از مقامات قضائی به زندان قزلحصار آمدند. هرچند دادستان جسارت رویارویی مستقیم با زندانیان سیاسی واحد چهار را نداشت، اما قناعت‌کار، رئیس دادسرای امنیت، نیری، دادیار ناظر زندانیان و شماری از مقامات زندان به بند سیاسی واحد چهار وارد شدند.

حضور سرزده این مقامات چنان کم‌سابقه بود که بلافاصله در ابتدای دیدار به آنان گفتم: «با توجه به شرایط موجود در قزلحصار و تعداد بالای زندانیان محکوم به اعدام، این حضور شما بیش از آنکه مایه دلگرمی باشد، موجب نگرانی ماست و بیم آن می‌رود که برنامه اجرای گسترده احکام اعدام در پیش باشد.» که البته آقایان این نگرانی را رد کردند.

شرح مذاکرات تلخ و بی‌سابقه‌ای که در ادامه این دیدار رخ داد، در فرصتی دیگر ارائه خواهد شد.

و اینک پیرو، حضور هفته گذشته مقامات قضائی نگرانی ما نسبت به پنهانکاری مسئولان و عزم آن‌ها برای اجرای حکم غیرانسانی اعدام آقای #محسن_لنگرنشین افزایش یافته است.

به‌ویژه با توجه به روند رسیدگی مبهم به پرونده ایشان و اعتصاب زندانیان در ده‌ها زندان کشور علیه اعدام، ضروری است فریاد اعتراض و دادخواهی محسن لنگرنشین و خانواده ایشان را بلندتر کنیم.

#احمدرضا_حائری
#زندان_قزلحصار
تاریخ: ۱۴۰۴/۲/۹»


#احمدرضا_حائری #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شاهزاده رضا پهلوی، در بیانیه‌ای فاجعه بندرعباس را یک جنایت سازمان‌یافته دانست.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

«سه روز از فاجعه هولناک بندرعباس گذشته، و جمهوری اسلامی طبق رویه همیشگی‌اش، به‌جای پاسخگویی و شفاف‌سازی، مسیر سرکوب،‌ دروغ و پنهانکاری را پیش گرفته است. نه علت انفجار را می‌گوید؛ نه آمار واقعی جان‌باختگان را اعلام می‌کند. عمق فاجعه و حقیقت، عامدانه از مردم دزدیده شده است.

ملت ایران حق دارد بداند کدام «محموله بسیار خطرناک» بدون اظهارنامه گمرکی، به اسم کالای معمولی وارد کشور شده و در بندر، انبار شده است. آنچه در بندرعباس رخ داد، یک حادثه تصادفی یا خطای انسانی نبود؛ بلکه یک جنایت سازمان‌یافته بود، از جنس زنجیره‌ی جنایت‌هایی که این رژیم و بانیانش از سینما رکس تا امروز مرتکب شده‌اند. جمهوری اسلامی نه‌تنها ارزشی برای جان ایرانیان قائل نیست، بلکه بی‌رحمانه از مردم به‌عنوان سپر انسانی برای رسیدن به اهداف شوم و پلید خود استفاده می‌کند.

ملت ایران، ۴۶ سال است که با انفجار زندگی می‌کند. برای ایران و ایرانی، هیچ ماده‌ای مرگبارتر و خطرناک‌تر از جمهوری اسلامی و رهبری فاسدش نیست.

برای پایان دادن به این ظلم و ویرانی، باید به‌پا خیزیم، متحد شویم و کشور، جان و آینده‌مان را از چنگ این جانیان، این دشمنان قسم‌خورده‌ی ایران و انسانیت، نجات دهیم.»


#بیانیه #بندرعباس #بندر_رجایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
انفجار در بندرگاه رجایی بندرعباس و کشتار کارگران حادثه نیست، جنایت است!
در ایران جنایت و دروغ به سیاست رایج تبدیل شده است. این چرخه باید متوقف شود!

چند تشکل صنفی مستقل در پی فاجعه بندرعباس و قتل هم‌وطنان‌مان بیانیه مشترکی منتشر کردند. در متن بیانیه آمده است:

«فاجعه انفجار در بندرگاه ( اسکله) رجایی بندر عباس و کشتار کارگران بارانداز و تخلیه و بارگیری، استمرار فجایعی است که تبلور فاجعه آفرینی و جنایات پیشین حاکمیت و تعرض به جان و زندگی مردم را تداعی می کند.
هرکدام از این جنایات عمق فجایعی را نمایان می سازد که حاکمان کنونی با دست یازیدن به هر بی شرمی حتی با به آتش کشیدن جمعی از مردم به منظور وسیله قرار دادن برای سکوی پرش این تشنگان قدرت و سیطره بر جغرافیای سیاسی و اقتصادی ایران و تغذیه از خون مردم به بهای تکیه زدن بر کرسی صدارت و وزارت و ولع سیری ناپذیر از چنگ زدن به پول و ثروت، از اهمیتی ویژه برخوردار می سازد.
از تحمیل ۸ ساله جنگی ویرانگر و تمسک جستن به هر شیوه ایدئولوژیک و توهم پراکنی، تا به مسلخ کشاندن کودکان و جوانان و گوشت دم توپ قرار دادن توده های مردم، همه این فجایع خونبار و دردناک برای تحکیم قدرت و بقا به هر قیمتی است.
تکرار این جنایات و تحمیل مرگ بر مردم، تداوم سیاستی است که از شلیک عامدانه موشک به هواپیما و به قتل رساندن عزیزان مردم و دروغ و پنهانکاری گرفته و استفاده از شوک درمانی این جنایت در سیاست های غلط خود سود می جویند.»

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

گروه اتحاد بازنشستگان

کارگران بازنشسته خوزستان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

#بیانیه #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بندرعباس
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه‌ی سه زندانی سیاسی به مناسبت روز جهانی کارگر – ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ / زندان قزل‌حصار

ما، سه زندانی سیاسی در زندان قزل‌حصار، در آستانه‌ی روز جهانی کارگر، با قلبی آکنده از اندوه و خشم، مراتب تأثر عمیق خود را از فاجعه‌ی جنایت‌بار انفجار اسکله رجایی بندرعباس اعلام می‌داریم. در این حادثه‌ هولناک، ده‌ها تن جان‌باختند، صدها تن زخمی و مفقود شدند، و خساراتی سنگین بر زندگی مردم و زیرساخت‌های کشور وارد شد. ما به خانواده‌های داغدار این قربانیان تسلیت می‌گوییم و در سوگ آن‌ها شریکیم.

بر اساس گزارش‌های رسمی و تأیید نهادهای مطلع، قربانیان این فاجعه عمدتاً از کارگران زحمتکش اسکله، رانندگان، اپراتورهای جرثقیل، و سایر نیروهای خدماتی بودند که بی‌هیچ تقصیری و تنها به‌سبب بی‌مسئولیتی مطلق حاکمیت، جان باختند. جمهوری اسلامی، با دپوی محموله‌ای بسیار خطرناک در بندر بدون رعایت کوچک‌ترین پروتکل‌های ایمنی و حتی بدون اظهارنامه گمرکی، مرتکب جنایتی سازمان‌یافته شد؛ جنایتی که نتیجه‌ی آن، کشتار کارگران بی‌دفاع و ویرانی گسترده بود.

یازدهم اردیبهشت، برابر با اول ماه مه، روز جهانی کارگر را با یاد آنانی گرامی می‌داریم که سال‌هاست در زیر بار فشارهای خردکننده‌ی اقتصادی و سرکوب بی‌وقفه‌ی رژیم کارگرستیز جمهوری اسلامی، ایستاده‌اند و رنج آزادی را بر جان خریده‌اند.

این حقیقتی انکارناپذیر است که چرخ‌های اقتصاد کشور با دستان پُرتوان کارگران می‌چرخد. با این حال، از نخستین روزهای استقرار جمهوری اسلامی، حاکمان این نظام کوشیدند با واژگانی فریبنده همچون «مستضعف» و «قشر آسیب‌پذیر»، کارگران را ابزاری برای مشروعیت‌سازی قدرت خویش قرار دهند. اما دیری نپایید که ماهیت واقعی این نظام برملا شد: رژیمی غارتگر، سرکوب‌گر و فاسد که خود را به طبقه‌ای از ثروتمندان بی‌وجدان و بی‌اخلاق بدل ساخت؛ کسانی که به‌صراحت حقوق اساسی کارگران را لگدمال کردند.

سرکوب سیستماتیک اعتراضات کارگری، پرونده‌سازی‌های امنیتی، اتهام‌زنی و بازداشت فعالان سندیکایی، گواه روشن دشمنی این حکومت با هرگونه کنش‌گری مستقل و آزادی‌خواهانه است. آنان تاب شنیدن هیچ صدای حق‌طلبانه‌ای را ندارند، چرا که این صداها پایه‌های سلطه‌ی استبدادی‌شان را به لرزه درمی‌آورد.
اما ستم تنها به سرکوب صنفی و فقر محدود نمی‌شود. جانِ کارگر در این سرزمین، ارزان‌ترین کالاست. در نبود ایمنی شغلی، نبود نظارت، و بی‌توجهی آشکار به استانداردهای محیط کار، هر سال صدها کارگر در معادن، ساختمان‌ها، کارگاه‌ها و کارخانه‌ها، قربانی حوادث فاجعه‌بار می‌شوند؛ بی‌آنکه رسانه‌ای شوند یا پاسخی از مقصران بخواهند.

ما یاد کارگران جان‌باخته‌ی اسکله رجایی، معادن طبس، شازند، قروه، دامغان و دیگر نقاط کشور را با دلی اندوه‌بار و فریادی خشم‌آلود گرامی می‌داریم؛ و به خانواده‌های داغدارشان درود می‌فرستیم. همچنین، بر زخم‌های عمیق آنانی که دچار آسیب‌ جسمی و معلولیت شدند، دست مهربانی و دادخواهی می‌کشیم. این جان‌های عزیز، نه بر اثر حادثه، که قربانی سودجویی، بی‌کفایتی و بی‌تفاوتی حاکمان شدند.

ما، سه زندانی سیاسی که خود از دل طبقه‌ی کارگر برخاسته‌ایم و با گوشت و پوست، رنج این ستم‌ سیستماتیک را زیسته‌ایم، ضمن گرامی‌داشت این روز جهانی، حمایت قاطع خود را از اعتصابات کارگری در سراسر کشور اعلام می‌داریم. ما اعتصاب را حق مسلم و ابزاری مشروع برای احقاق حقوق می‌دانیم.

از مردم آزاده، اقشار مختلف جامعه و فعالان اجتماعی می‌خواهیم که دوشادوش کارگران اعتصابی بایستند، صدای آن‌ها باشند، و نگذارند مطالبات به حق‌شان در هیاهوی تبلیغات حکومتی گم شود.

ما باور داریم که پیوند جنبش کارگری با جنبش‌های معلمان، زنان، جوانان و آزادی‌خواهان، بنیان‌های استبداد را فروخواهد ریخت و راه رهایی ملت را هموار خواهد کرد.

با امید به ساختن ایرانی آزاد، آباد و شایسته با دستان توانمند کارگران، جایی که انسان در سایه‌ی آزادی، کرامت و عدالت، به خوشبختی دست یابد.

زرتشت احمدی راغب – آرشام رضایی – رضا محمدحسینی
زندان قزل‌حصار – ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴


#بیانیه #روز_جهانی_کارگر #زرتشت_احمدی_زرتشت #آرشام_رضایی #رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
یانیه مشترک به مناسبت روز جهانی کارگر:
«از معدن تا بندر، محل قتل کارگر
اعتصابات سراسری تنها راه حل است.»

به مناسبت اول ماه می، روز جهانی کارگر، چند تشکل مستقل کارگری بیانیه‌ای منتشر کردند که در آن تنها راه حل رهایی کارگران را اعتصاب سراسری اعلام کرده‌اند.
در متن این بیانیه آمده است:
«در آستانه‌ روز جهانی کارگر، در لحظه‌ای انفجاری و تاریخی ایستاده‌ایم. زمین زیر پای جمهوری اسلامی می‌لرزد و نفرت و خشم، کوچه، خیابان، کارخانه، دانشگاه و مدرسه را فرا گرفته است.
هنوز آتش داغ کارگران جانباخته در معادن خاموش نشده بود که فاجعه‌ تلخ و خونین بندر رجایی که جنایتی دیگر از سوی صاحبان قدرت و ثروت است، ده‌ها جان را بی جان کرده و در دل خاک نشانده، ده‌ها نفر را مفقود کرده و هزاران نفر را زخمی و معلول ساخته است.
فقر، بیکاری، ناامنی، استثمار، تبعیض، جنایت، این‌ها چهره‌ واقعی حکومتی است که تنها با سرکوب و خونریزی و جنگ افروزی بر قدرت چنگ انداخته است.
جمهوری اسلامی، این رژیم دزدسالار، مافیایی و به غایت ضدانسانی، امروز بیش از هر زمان دیگری بر لبه‌ پرتگاه سقوط ایستاده است.
....
انقلاب ما آغاز شده است، اما هنوز در راه پرچالش رسیدن به پیروزی در پیش است.
دشمن درمانده اما خون‌آشام، با تداوم جنگ علیه زنان، سرکوب مدارس و دانشگاه‌ها، زندانی کردن معترضان، اعدام‌های پی در پی و حتی دست دراز کردن به سوی آمریکا پس از سال‌ها دروغ‌گویی و دشمن‌تراشی، به وضوح نشان داده که بوی پایان را حس کرده است.

این حکومت از معدن تا بندر را به محل قتل کارگر تبدیل کرده، و زندانی به وسعت یک ایران ساخته که هیچ انسانی در آن از محرومیت و شکنجه و مرگ، در امان نیست.
...........
در این مسیر به جامعه‌ جهانی هشدار می‌دهیم: ما نه جنگ طلبیم و نه مذاکره و توافق مساله ماست، بلکه پایان ریشه ای وضعیت ضدانسانی موجود و مسبب آن امر ماست. لذا جمهوری اسلامی باید از سازمان جهانی کار (ILO) و تمام نهادهای بین‌المللی اخراج، و به عنوان حکومت آپارتاید جنسی-جنسیتی در سطح جهانی بایکوت شود.
ما تاکید داریم اکنون زمان آن است که همه‌ جنبش‌ها و نیروهای مبارز و انقلابی از کارگران و معلمان و بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران و کادر درمان، کسبه و مغازه‌داران، رانندگان حمل و نقل شهری و کامیون‌رانان، به هم بپیوندند چراکه با ایجاد یک شبکه بزرگ و سازماندهی سراسری اعتراضات و اعتصابات همزمان و مستمر است که می‌توانیم این نظام پوسیده را از قدرت به زیر بکشیم.

پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی!
زنده باد اتحاد و همبستگی مردمی!
پیش بسوی اعتراضات و اعتصابات سراسری!»

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #روز_جهانی_کارگر
@Tavaana_TavaanaTech
دو بیانیه از زندانیان سیاسی زندان اوین به مناسبت روز جهانی کارگر منتشر شد

به مناسبت روز جهانی کارگر، دو بیانیه‌ از سوی گروه‌هایی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین به دست ما رسیده که در آن‌ها با اشاره به وضعیت بحرانی اقتصادی و اجتماعی کشور، بر لزوم همبستگی، سازماندهی و مبارزه مشترک نیروهای آزادی‌خواه برای دستیابی به جامعه‌ای عادلانه و انسانی تأکید شده است.

بیانیه اول: "ما بیشماران جامعه هستیم، روز کارگر روز همه ماست"

در این بیانیه که با امضای «جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین» و به تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شده، آمده است:

«فقر و فلاکت روزافزون، ابر‌بحران‌ها، ورشکستگی اقتصادی، رانت و فساد و ناکارآمدی، تخریب و غارت منابع و محیط زیست که امروزه هستی جامعه را به مخاطره انداخته است، محصول دهه‌ها سرکوب و بی‌حقوقی صاحبان حقیقی ثروت و سامان جامعه است.
اما این نیمه‌ی حقیقت است؛ نیمه‌ی دیگر، تکاپوی جامعه‌ای زنده و تشنه‌ی رهایی است که بیش از این توان و امکان تحمل چنین درخودماندگی تحمیلی و بن‌بست فراگیر را ندارد.
ما، جمعی از زندانیان سیاسی، همراه خیل کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان و اساتید دانشگاه، زنان و مردان آزادی‌خواه، فعالان حقوق کودک، محیط زیست، روزنامه‌نگاران، اقلیت‌ها، همگی در نفی تبعیض و بهره‌کشی، استبداد و کهنه‌پرستی در یک سمت ایستاده‌ایم.
ما بیشماران جامعه هستیم و روز کارگر، روز همه‌ی ماست؛ مایی که برای پی‌ریزی و ساختن جامعه‌ای نوین و در شأن انسان مدرن امروزی، جامعه‌ای بدون فقر و بهره‌کشی و سرکوب، همراه و هم‌نبرد همدیگریم.
در شرایط حاضر، بایستی گام‌های کوچکمان را مستحکم برداریم و از تمام فرصت‌ها و امکانات عمل بهره بگیریم؛ ارتباطات فردی و اجتماعی‌مان را گسترش و تحکیم ببخشیم و با همبستگی و ایجاد شبکه‌ها، به طرح، تدارک و سازماندهی مبارزات‌مان بپردازیم و از مطالبات یکدیگر حمایت به‌عمل آوریم و به استقبال گشایش‌های عظیم اجتماعی برویم که خود آن را رقم خواهیم زد.»

بیانیه دوم: "آیا وقت آن نرسیده به جای خط فقر، خط رفاه را مطالبه کنیم؟"

بیانیه دوم: "آیا وقت آن نرسیده به جای خط فقر، خط رفاه را مطالبه کنیم؟"
در بیانیه دوم که به امضای ده نفر از فعالان سیاسی، صنفی و کارگری زندانی در اوین رسیده، با اشاره به کوچک شدن سفره کارگران، تورم سرسام‌آور، بی‌اثری افزایش حداقل دستمزد و نبود تشکل‌های مستقل، تأکید شده است:

در این بیانیه نوشته شده «امسال در حالی به استقبال روز جهانی کارگری می‌رویم که شاهد کوچکتر شدن هر روزه‌ی سفره کارگران و زحمتکشان در ایران هستیم؛ تورم افسارگسیخته با تمام توان به هستی ناچیز رنجبران هجوم می‌آورد، تا جایی که افزایش دستمزد ۳۵ درصدی تنها مُسکنی موقتی است و توان مقابله با خط فقر اعلام شده از طرف خود حکومت را نیز ندارد.»
در این بیانیه با اشاره به سنگینی سایه جنگ بر سر کارگران و تهدید زندگی و هستی آن‌ها مذاکرات و توافق و نرمش حکومت در تغییر شرایط بحرانی اقتصاد دلالی ایران بی‌تاثیر شمرده شده است.
در ادامه این بیانیه آمده:
«همه اینها در کنار نداشتن حق تشکل‌های مستقل و آزاد، ارعاب و سرکوب و زندانی کردن فعالان کارگری از دستاورئدهای بیش از چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی است، که برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت خود و تحقیر کارگران از واژه‌هایی همچون خط فقر استفاده می‌کند.»
نویسندگان بیانیه خواهان مطالبه رفاه و زندگی انسانی شده و نوشته‌اند:
«ما جمعی از زندانیان سیاسی و فعالان کارگری، از مردم می‌پرسیم: آیا وقت آن نرسیده که به جای طلب کردن خط فقر، خط رفاه و یک زندگی انسانی و شرافتمندانه را مطالبه کنیم؟»


در این بیانیه، با انتقاد از سرکوب فعالان صنفی، تأکید شده که «تنها چاره رنجبران، وحدت و تشکیلات است» و تشکیل نهادهای مستقل از سوی مزدبگیران در بخش‌های مختلف از جمله معلمان، بازنشستگان، کارمندان، پرستاران، رانندگان و کارگران کشاورزی یک ضرورت فوری دانسته شده است.
امضاکنندگان این بیانیه عبارت‌اند از:
سیامک امینی، مطلب احمدیان، سیامک ابراهیمی، مرتضی صیدی، سجاد ایمان‌نژاد، یدی بهاری، زرمازیار سیدنژاد، سیروس (فؤاد) فتحی، مرتضی پروین و وحید بنی‌عامریان.


طرح از مانا نیستانی

#بیانیه #روز_کارگر #روز_جهانی_کارگر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مختار آلبوشوکه، پانزده سال است که تنها به دلیل یک فعالیت مسالمت‌آمیز فرهنگی در زندان شیبان اهواز به سر می‌برد و در سال‌های جوانیش متحمل شکنجه و رنج‌های بسیاری شده است.
اخیرا ماموران خواهر مختار را تنها به دلیل تماس با برادرش، مورد تهدید قرار داده‌اند و او در نامه‌ای به محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، ضمن بیان این نکته گفته که «در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانواده‌ام دیگر توان صبوری ندارم.»

او در بخشی از این نامه نوشته:
«پس از پانزده سال تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برای‌مان تدارک دیدند،‌ متوجه نشده‌ام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.»

جناب آقای محسنی اژه‌ای
ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی

سلام علیکم

الان که از پس ديوارهای بلند زندان شیبان و با زخمی عمیق بر روح و روانم، که درد و رنج زخم شکنجه‌های جسمی اخیر در مرکز پلیس فتای اهواز را از یادم برده، این نامه را برای شما به عنوان مسؤل عالی اجرای عدالت می‌نویسم؛ نمی‌دانم اصلا این نامه را شما خواهید خواند!؟، یا اصلا این نامه جایی منتشر می‌شود که کسی آن را بخواند!؟ اما بی‌پروای نهادهای امنیتی خوزستان(ظاهرا پلیس فتا به دستور اداره اطلاعات) و دست‌درازی آنها به حریم خانه و خانواده‌ام مرا واداشت این چند خط را بنویسم، حتی اگر به دست شما یا مسؤلان قضائی نرسد، دست‌کم شاید در حکم وصیت‌نامه‌ای مختصر برای خودم باشد.

جناب آقای اژه‌ای

پانزده سال پیش من و دوستانم مشغول فعالیت های فرهنگی و ادبی بودیم که طبعا به زبان مادری‌مان یعنی زبان عربی بود، هنوز که هنوز است، پس از پانزده سال تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی و شرایط سخت زندان که اداره اطلاعات خوزستان و دادگاه انقلاب برای‌مان تدارک دیدند،‌ متوجه نشده‌ام طبق کدام قانون حکم اعدام گرفتم و چه شد که اعدام بعد تبدیل به حکم ابد و پنج سال شد!؟ گوئی در قانون اطلاعات خوزستان فعالیت فرهنگی به زبان عربی مجازتش حبس تا پایان زندگی است!! البته من صبوری کردم و با وجود اینکه جوانیم را به یغما بردند باز به خدا پناه بردم و دم نزدم.

چندی پیش هم که نمی‌دانم بر چه اساسی به اداره پلیس فتا برده شدم و به معنای دقیق کلمه جسم و روحم را شکنجه داده‌اند، به گونه‌ای که دکتر خودشان گفت:« اگر بیشتر شکنجه‌اش کنید با وجود بیماری‌های که دچار شده ممکن است بمیرد.» باز وقتی من را با جسم و روحی متلاشی شده به زندان بازگرداندند، صبوری کردم و به خدا پناه بردم.


جناب آقای اژه‌ای

اما این بار مأموران پلیس فتا کاری کرده‌اند که هیچ انسان آزاده‌ای تاب تحملش را ندارد و ممکن است جان بر سر مقابله با این نوع ظلم بگذارد.
چند روز پیش مطلع شدم که آقایان امنیتی اهواز با بی‌پروائی و در اقدامی غیرانسانی و غیرقانونی حریم خانه و خانواده‌ام را شکسته و پس از احضار تلفنی خواهرم که تنها جرمش مکالمه تلفنی هر از چندگاهی با برادر دربندش است، ضمن برخوردهای نامحترمانه و پرخاشگری او را تهدید به پرونده سازی و زندان کردند! به کدامین گناه؟

جناب آقای اژه‌ای

نمی‌دانم دارم با خودم واگویه می‌کنم یا واقعا شما این رنج‌نامه را می‌خوانید، حقیقتش این است در برابر این تعدی ظالمانه به حریم خانه و خانواده‌ام دیگر توان صبوری ندارم، هرچند باز به خداوند یکتای عالم توکل می‌کنم، اما هر اقدامی را در مقابله با این ستم که در هیچ دین و آئین و هیچ حکومتی سابقه ندارد، حق خود می‌دانم.

در آخر خوب است مستحضر باشید ؛ چندی پیش متهمی سیاسی را به دادسرای انقلاب اهواز برده بودند و از قضا دادستان محترم اهواز آنجا بوده که این زندانی با فریاد از شکنجه خود توسط ضابط امنیتی پرونده‌اش می‌گوید، طبق شنیده‌های موثق دادستان ضمن برخورد شدید با ضابطین همراه و پاره کردن پرونده پیگیر وضعیت آن زندانی و تخلفات ضابط می‌شود. این خبر که در زندان شیبان بین زندانیان ‌پخش شده، این امید را در من ایجاد کرد که نه آزادی خودم و افشای پرونده‌سازی صورت گرفته در پانزده سال پیش و جبران عمر رفته در زندان، بلکه دست ستمی که به سوی خانواده و مشخصا خواهرم دراز شده، قطع گردد.

والسلام علیکم

مختار آلبوشکه
زندان شیبان اهواز
١٣ اردیبهشت ۱۴۰۴

نامه دی ماه ۱۴۰۳ مختار را هم اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/mvkck9br

#مختار_آلبوشوکه #اهواز #زندان_شیبان_اهواز #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه‌ی «چالش صنفی معلمان ایران» به‌مناسبت «روز جهانی آزادی مطبوعات»؛
ایران در قعر جدول آزادی رسانه – خفقان رسانه‌ای، آینه‌ی سرکوب اجتماعی

به مناسبت سوم ماه می، روز جهانی آزادی مطبوعات، ما در #چالش_صنفی_معلمان_ایران ضمن گرامی‌داشت این روز، نگرانی عمیق خود را نسبت به وضعیت آزادی رسانه‌ها در ایران اعلام می‌داریم.

بر اساس تازه‌ترین گزارش سازمان «گزارشگران بدون مرز»، جمهوری اسلامی ایران در رتبه‌ی ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور قرار گرفته است؛ جایگاهی که بار دیگر عمق بحران آزادی بیان، سانسور نظام‌مند، و سرکوب گسترده‌ی روزنامه‌نگاران را در کشور ما نشان می‌دهد.

در این گزارش آمده است: «تمام دیدگاه‌های انتقادی در ایران سرکوب می‌شوند، روزنامه‌نگاران ناچار به خودسانسوری هستند، و اعمال فشارهای فیزیکی و اقتصادی بر آنان مشهود است.» این وضعیت، نه‌تنها آزادی مطبوعات، بلکه شفافیت، آگاهی عمومی و مسئولیت‌پذیری نهادهای قدرت را نیز به نابودی کشانده است.

ما، #معلمان، به‌عنوان بخشی از بدنه‌ی آگاه و مسئول جامعه، بارها شاهد بوده‌ایم که چگونه صدای معترض صنفی یا گزارشگر مستقل، با تماس‌های امنیتی، تهدیدهای مستقیم، دستورهای تحریریه‌ای از بالا، یا حتی بازداشت و زندان، خاموش شده است. رسانه‌هایی که باید چشم بیدار جامعه باشند، اکنون خود در بند سانسور و دیکته‌های سیاسی گرفتارند.

چالش صنفی معلمان ایران خواستار احترام بی‌قید و شرط به اصل آزادی بیان، توقف فشار بر روزنامه‌نگاران، و پایان سرکوب سیستماتیک رسانه‌هاست. ما باور داریم که بدون رسانه‌های آزاد و مستقل، هیچ تحول پایداری در حوزه‌های آموزش، عدالت و توسعه‌ی اجتماعی ممکن نخواهد بود.


#بیانیه #مطبوعات #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
وخامت حال حورا نیکبخت در یازدهمین روز اعتصاب غذا در اعتراض به صدور احکام اعدام

حورا نیک‌بخت، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، اکنون یازدهمین روز از اعتصاب غذای خود را پشت سر می‌گذارد؛ اعتصابی که در اعتراض به موج فزاینده‌ی اعدام‌ها در میان اقشار به‌حاشیه‌رانده آغاز شد. او در نامه‌ای تازه، اعلام کرده است که از امروز، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳ مه ۲۰۲۵)، اعتصاب خود را به شکل «تر و خشک» ادامه خواهد داد.
بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده، وضعیت جسمانی حورا نیک‌بخت به شدت وخیم است. فشار خون او به ۶.۵ روی ۵ و قند خونش به ۸۰ رسیده و طی ده روز گذشته، ۱۰ کیلوگرم از وزنش کاهش یافته است. این در حالی است که او به ابتلا به بیماری ام اس مشکوک است و از درمان مناسب محروم مانده.
اعتصاب غذای حورا نیک‌بخت از روز چهارشنبه ۳ اردیبهشت آغاز شده؛ اقدامی اعتراضی که در دل خود فریادی علیه سرکوب، حذف سیستماتیک و نادیده‌گرفتن حق حیات به‌حساب می‌آید.


متن کامل نامه که نسخه‌ای از آن به دست توانا رسیده است به شرح زیر است؛

«"آی آدم‌ها کە بر مامن نشستە شاد و خندانید
یک نفر در حبس دارد می‌سپارد جا…
مُرد"
این ماجرای هر روز زندان‌های جمهوری اسلامی است در میان دلگرمی متظاهران و مدعیان، بە نام و نان خود و سرگرمی ما معاش اندیشان بە روزمرە.
آخرین بار درخواستم را مطرح می‌کنم:
ای صاحبان امتیاز٫ساکت نمانید!
برای حفظ جان بە حاشیەراندگان هر آنچە میتوانید بکنید!
پیرو درخواستم از شما، در پایان دهمین روز از اعتصاب خشک آن را بە شکل تر و خشک توامان ادامە خواهم داد تا جانم را کە بزرگترین امتیازِ در امانم  هزینە کنم.
حورا نیکبخت
١٣/٢/١٤٠٤
بند زنان زندان اوین»


حورا نیکبخت اعتصاب غذایش را سوم اردیبهشت ماه با بیانیه‌ای به شرح زیر آغاز کرده بود:

«حقوق بشر یا حقوق بشرتر

‏رسانەها بە مذاکرات (ضامن بقای جمهوری اسلامی) مشغول‌اند و  در بی توجهی شرم آوری جانهای بسیاری دارند از دست می‌روند.

‏من، حورا نیکبخت، در اعتراض بە سکوت مردم  در مورد شمار فراوان صدور، تایید و اجرای احکام اعدام بە حاشیەراندگان  اعتصاب غذا می‌کنم و بە زندان و عواملش اجازەی هیچ گونە دخالتی را برای حفظ  جانم نمیدهم.

‏لطفا بە من و شرایط من نپردازید

‏تمنا میکنم صاحبان امتیاز بە هر شکلی کە میتوانند بە این اعتراض بپیوندند.

‏هوشیار باشید و نگذارید همە هزینەها بر دوش بە حاشیەراندگان باشد و اجازە ندهید حکومت از آن ها انتقام بگیرد.

‏تا جمع متحد و جدی علیە اعدام شکل نگیرد بە اعتصابم ادامە خواهم داد، حتی در ازای از دست رفتن جانم.

‏فمنیست اینترسکشنال

‏٣./٢./ ١٤٠٤

‏بند زنان اوین»

حورا نیکبخت مدرس دانشگاه و مدیرمسئول سابق انتشارات "مشق برابری" در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ پس از احضار و مراجعه به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

وی مردادماه همان سال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری بابت اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "توهین به خامنه‌ای" به یک سال حبس تعزیری محکوم شد و از آن زمان دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری می‌کند.

#حورا_نیکبخت #نه_به_اعدام #اعتصاب_غذا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
هشدار ۷ زندانی سیاسی درباره “وضعیت خطیر” مطلّب احمدیان

ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاج‌زاده، علیرضا بهشتی، سیامک ابراهیمی، مهدی محمودیان، سعید احمدیان، خشایار سفیدی بنام خدا هم‌بندی و هم‌اتاقی ما، جناب آقای مطلب احمدیان، که بیش از پانزده سال حبس را تحمل کرده است، در حال حاضر بنا بر گواهی پزشکان متخصص پزشکی قانونی و بهداری زندان اوین به دلیل بیماری‌های گوناگون ـ به‌ویژه ناراحتی وخیم گوارشی و ایجاد توده در اثنی‌عشر، پارگی فتق شکمی و همینطور نارسایی ستون فقرات باید هرچه سریع‌تر تحت چندین عمل جراحی قرار گیرد. در صورت اهمال در درمان، وی در معرض خطر ابتلا به سرطان قرار دارد. علاوه بر این، پس از انجام این جراحی‌های سنگین، نیاز است که برای مدت نقاهت تحت مراقبت خاص قرار گیرد؛ امری که بهداری زندان ناتوانی خود را در تأمین آن اعلام کرده است. همچنین با توجه به خطر بالای عفونت‌های بیمارستانی، امکان تأمین این مراقبت در مراکز درمانی عمومی وجود ندارد. بر این اساس پزشکی قانونی ضرورت توقف اجرای حکم او را برای گذراندن این دوره تحت نظر خانواده تأیید کرده است. با این‌حال، علی‌رغم پیگیری‌های مکرر، سپردن وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی ـ که نهایت توان خانواده است ـ و علاوه بر آن، کفالت هفت وکیل و یا کارمند رسمی دولت، این درخواست با مخالفت صالحی دادستان تهران مواجه شده است. ما که از مدت‌ها پیش شاهد شب‌ بیداری‌های ناشی از درد و محدودیت‌های شدید غذایی آقای احمدیان بوده‌ایم، بنا بر وظیفه الهی و انسانی خود، با یادآوری وضعیت خطیر او خواستار رسیدگی فوری به این موضوع هستیم.


ـ مطلب احمدیان، حدودا ۴۰ ساله اهل شهرستان بانه، در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۸۹ به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از گروه‌های اپوزیسیون بازداشت و به ۳۰ سال زندان در تبعید محکوم شد. او در ابتدا در زندان میناب و سپس در سال ۱۳۹۵ به زندان سقز منتقل شد.

مطلب در سال ۱۳۹۷، به اتهامات “مشارکت در قتل” به ۸ سال حبس تعزیری و پرداخت نصف دیه کامل (دو دیه کامل برای ۴ متهم پرونده) و به اتهام “ضرب و جرح عمدی” از بابت همان پرونده به ۱ سال حبس و پرداخت ۲۰ میلیون تومان (۸۰ میلیون تومان برای ۴ متهم پرونده) بابت دیه فرد مجروح شده درگیری محکوم شد. پس از ابلاغ حکم در زندان سنندج، ابتدا به زندان اوین و سپس به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد.
در مرداد ۱۴۰۳، به دنبال تعطیلی زندان رجایی‌شهر، او و چند زندانی دیگر به زندان اوین انتقال یافتند و اکنون در بند ۴ این زندان هستند.

این برنامه را بشنوید:
youtu.be/CBQomYFor98

رنج‌نامه مطلب احمدیان در پانزدهمین سال حبس او را بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90506

#مطلب_احمدیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
به خواهران دربند، #ور‌یشه_مرادی، #پخشان_عزیزی، و دیگر دوستان در بند زنان زندان اوین

سلام و درود

خبر‌ به ما رسید که خانم #حورا_نیکبخت با وجود شرایط جسمانی نامناسب و ابتلا به بیماری صعب‌العلاج، همچنان علیه افرایش اعدام‌ها «به ویژه در میان محرومان و به حاشیه‌راندگان» به اعتصاب غذای نامحدود خود ادامه می‌دهند.

می‌دانیم برای مقامات امنیتی و قضایی، جان یک زندانی در اعتصاب غذا، اغلب اهمیتی ندارد. آنها مرگ این عزیزان را با گزارشی کلیشه‌ای با مضمون «ایست قلبی» مختومه می‌کنند. اما ما و شما خوب می‌دانیم که مرگ انسانی متعهد به کرامت انسان و حقوق بشر، آن‌هم در پشت میله‌های زندان و در پی تصمیمی اخلاقی و سیاسی، نه فقط یک ضایعه انسانی، که زخمی عمیق بر پیکر وجدان جمعی ماست.

در زندان قزلحصار، در همسایگی هرروزه‌ی چوبه‌های دار، ما هم‌درد حورا هستیم. درد دیدن و شنیدن مرگِ هرروزه‌ی انسان‌هایی که قربانی ماشین بی‌رحم اعدام‌اند، ما را نیز تا مرز فروپاشی می‌کشاند. اما باور داریم مقاومت و اعتراض اگر قرار است ماندگار و ثمربخش باشد، باید در قالب کنش‌های جمعی، آگاهانه، و پایدار صورت گیرد.

خواهران عزیز، از شما تقاضا دارم این پیام را به حورای شریف و دلاور برسانید: ما به انتخاب شجاعانه‌اش برای اعتراض احترام می‌گذاریم، اما از او می‌خواهیم جان و سلامت خود را حفظ کند، چرا که حضور و صدای او در این مبارزه بسیار ارزشمندتر از غیاب و خاموشی اوست. راه مقابله با این جنون اعدام، تنها از مسیر ایستادگی جمعی، همبستگی واقعی، و تلاش‌های هماهنگ می‌گذرد.

ما شاید در قعر این جهنم جنون و کشتار در زندان‌ها تا مرز فروپاشی روحی برویم اما هرگز از پای نمی ایستیم و دست در دست هم با همراهی و عمل جمعی و با حمایت همه مردمان از «حق زندگی» همبندی‌ها و همه زندانیان دفاع و در برابر سازمان سرکوب این حاکمیت مقاومت خواهیم کرد.

اینجانب ضمن سپاس از همه کنشگران کارزار ستایش‌برانگیز «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در همه‌جای دنیا، درخواست میکنم ابتکار عمل بیشتر و متنوع‌تری دربرابر موج رو به افزایش اعدام‌ها در پیش گیرند؛ از شما خواهران عزیز نیز خواهشمندم پیام برادر کوچک‌تان را به حورای عزیز رسانده و از ایشان بخواهید به دلیل نگرانی از عوارض احتمالی به اعتصاب غذای خود پایان دهند، بیایید در دفاع از «حق زندگی»، که بنیادین‌ترین حق بشر است، بی‌وقفه بکوشیم.

با احترام
#احمدرضا_حائری
زندان قزلحصار
یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

ـ لازم به ذکر است، امروز در پی اعلام اعتصاب غذای پخشان عزیزی در حمایت از حورا نیکبخت و درخواست همبندی‌ها، حورا نیکبخت به اعتصاب غذای خود خاتمه داد.

#بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مطلب احمدیان، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، دست به اعتصاب زد.
این زندانی سیاسی از امروز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت‌ماه، در اعتراض به مخالفت دادستان تهران با توقف اجرای حکم برای درمان و همچنین محرومیت از رسیدگی‌های پزشکی علی‌رغم وخامت حال جسمی‌اش، دست به اعتصاب زده است.
روز گذشته هم ۷ زندانی سیاسی نسبت به وخامت حال مطلب احمدیان هشدار داده بودند.

ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاج‌زاده، علیرضا بهشتی، سیامک ابراهیمی، مهدی محمودیان، سعید احمدیان و خشایار سفیدی در بیانیه‌ای به شرایط مطلب احمدیان طی ۱۵ سال حبس اشاره کرده بودند و خواستار رسیدگی فوری به وضعیت وخیم این زندانی سیاسی شده بودند.

در ماه‌های گذشته هم مطلب احمدیان با انتشار نامه‌ای خطاب به مای‌ ساتو گزارشگر ویژه حقوق‌بشر سازمان ملل، گفته بود:

«سرکار خانم مای ساتو

من با تنگی کانال نخاع، عفونت شدید بیضه، کولیت روده و خونریزی روده، پارگی فتق و پرده دیافراگم، پیچ‌خوردگی معده، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنی‌عشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم و حتی از خوردن غذا نیز عاجزم که منجر به کاهش شدید وزن بدنم شده است و علی‌رغم پیگیری‌های فراوان در طول یک سال گذشته و موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده و ادامه روند درمان در مراکز درمانی خارج از زندان و تأیید بهداری زندان اوین و تأمین وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی و کفالت ۵ وکیل دادگستری، متأسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) بنا به دلایل نامعلوم با توقف حکم اینجانب مخالفت می‌نماید و مانع از ادامه و پیگیری روند درمان من شده است.»

صدای زندانیان باشیم مطلب از بیماری‌های گوارشی ستون فقرات
درباره مطلب احمدیان این برنامه را بشنوید:
youtu.be/CBQomYFor98

رنج‌نامه مطلب احمدیان در پانزدهمین سال حبس او را بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90506

#مطلب_احمدیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
‏گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست

تو زندان سکوت معنایی نداره. همه‌جا پر از صداست اما صدایی که نمی‌شه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور می‌کنه و می‌تونه اون‌چه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت می‌شه. این‌جا شبا بهتر می‌شه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پله‌هایی که مسدود شده و پشتِ در‌ش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو می‌بندی، فقط می‌تونی تو صدای تهویه‌ی صنعتی قراضه‌ای که کنارت زوزه می‌کشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویه‌ی صنعتی _که تا قبل از این فکر می‌کردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی می‌شه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دهه‌ی گذشته‌ی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اون‌قدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبه‌ای هولناکی رو به‌دست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایه‌ی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک می‌زدم. نیمه‌شب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ...  _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل می‌کردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتین‌هایی که نزدیک می‌شدن
صدای کلید که تو قفل آهنی می‌چرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زده‌ی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگه‌ی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتین‌های سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَن‌هایی که به هم می‌سابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا می‌کرد
صدای کوبیده شدنِ تن‌ها به در آهنی که نیمه‌باز مونده بود
صدای نفس‌های سنگینی که از سلول‌های کناری به گوش می‌رسید
صدای پوتین‌هایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی می‌کردن و صدای دمپایی پلاستیکی‌ای که از لابه‌لایِ کوبش پوتین‌ها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کش‌دار و کر کننده در‌ اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته می‌شدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده می‌شد و تو صدای خواب‌آلود موذن گم می‌شد
صدای خمیازه‌ی راننده‌ی آمبولانسی که بی‌حوصله به ماشین‌اش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام می‌کرد
و صدای سقوط دانه‌های تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنه‌ی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه می‌کرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که می‌خواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویه‌ی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپایی‌هام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی این‌جا تنها می‌شدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُل‌قُل آب همه‌چیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلق‌اش داره کندتر و کندتر می‌شه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچه‌ی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفس‌هایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی می‌کنیم.
اما اون‌که پشت قتل‌گاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار می‌کشه، بیش از ما مرگ رو زندگی می‌کنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم می‌خواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوس‌ها. اما برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفش‌مونو می‌بستیم و در خونه رو به هم می‌کوبیدیم و می‌رفتیم پشت در زندون. دست‌کم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگ‌بار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اون‌که فقط یه «صدا» باشه، تداعی اراده‌ست. اراده‌ی جاری شدن.

گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین

#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.

#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه‌ای برای کودکان افغانستانی؛

انیسا فنائیان: "خواستم شمعی روشن کنم"

انیسا فنائیان، شهروند بهایی ساکن سمنان، که از ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ برای اجرای حکم هشت سال حبس تعزیری بازداشت شده است، نامه‌ای خطاب به کودکان افغانستانی محروم از تحصیل منتشر کرده است. این نامه، که در آن با زبانی صمیمی و روایتی شخصی از سال‌ها تبعیض مذهبی سخن گفته شده، واکنشی انسانی به رنج کودکانی است که همچنان به دلیل نداشتن مدارک تابعیتی یا تفاوت‌های قومی و مذهبی، از حق آموزش محروم‌اند.

متن کامل نامه او به کودکان افغانستانی در ادامه آمده است:

«نامه‌ای برای کودکان افغانستانی

اولین بار که دیدمتان، با خودم فکر کردم: چرا شما فقط به‌علت محل تولدتان باید مورد تبعیض قرار بگیرید و از اساسی‌ترین حق انسان‌بودنتان، یعنی حق دانش و آگاهی محروم شوید؟
آرزو داشتید مثل هر کودک دیگری به مدرسه بروید و شوق دانستن از برق نگاهتان مشهود بود. من می‌دانستم که این فقط یک آرزوی کودکانه نیست.

دانستن، اصلی‌ترین نیاز بشر است؛ حتی مهم‌تر از آب و غذا.
زیرا نبود آب و غذا تنها به جسم انسان آسیب می‌زند، اما در نبود آگاهی، نه‌تنها فرد، بلکه دیگران، جامعه، محیط‌زیست، و حتی انسانیت در معرض خطر قرار می‌گیرند.
درد تبعیضی که در پس نگاهتان پنهان شده بود، برای من نیز آشناست.
بگذارید برایتان بگویم از آن سال‌ها، از آن تبعیض‌های آشنا...

اولین واقعه:
پایان سال یازدهم بودم. آن زمان، به جای سال دوازدهم، نام «پیش‌دانشگاهی» را به کار می‌بردند. برای ثبت‌نام، پرسش‌نامه‌هایی توزیع کردند که ستونی با عنوان "مذهب" داشت.
اواخر مرداد بود که مطلع شدیم دانش‌آموزان بهایی سراسر کشور را از ورود به سال آخر دبیرستان محروم کرده‌اند، با جمله‌ای آشنا: «یا بنویسید اسلام، یا نمی‌توانید وارد مدرسه شوید.»
باز هم سخن از صداقت، آزادی عقیده، و...
نتیجه آن شد که ما یک سال از تحصیل محروم ماندیم.
جامعه بهایی با بینشی ستودنی، آموزش این دانش‌آموزان را خود به عهده گرفت؛ اما محرومیت رسمی شامل حال ما شد.

سال بعد، وقتی دوستانم بدون دغدغه وارد دانشگاه شدند، من با معدل بالای ۱۹، تنها به‌دلیل بهایی‌بودن، از ورود به دانشگاه محروم شدم.
چند سال بعد، با حذف ستون مذهب، در کنکور شرکت کردم اما این‌بار با برچسب "نقص پرونده" مواجه شدم.

دومین واقعه:
دخترم به کلاس هفتم می‌رفت. برای ثبت‌نام، معدل بالا، بومی‌بودن و ثبت‌نام به‌موقع لازم بود که همه را داشت.
مدیر مدرسه از ثبت‌نام او طفره می‌رفت و نهایتاً اعتراف کرد که دلیل عدم ثبت‌نام، بهایی‌بودن خانواده ماست.

با پیگیری جدی، دخترم را ثبت‌نام کردند، اما دو سال تمام تحت تبعیض و آزار مدیر مدرسه قرار گرفت. فشار روانی سنگینی که به یک نوجوان وارد شد، باعث شد مدرسه‌اش را تغییر دهیم.
پایان سال دوازدهم، برای دریافت مدرک دیپلم و کارنامه به دفتر مدیر رفتم.
با خنده گفت: «تا برای این کارنامه خوب شیرینی ندهید، مدارک را نمی‌دهم!»
گفتم: «دختر من، با این همه توانایی، تنها به‌دلیل بهایی‌بودن از ورود به دانشگاه محروم شده است.»
پاسخش فقط سکوت بود و سکوت.

سومین واقعه:
پسر شش‌ساله‌ام را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کردیم و شهریه را هم پرداختیم.
یک ماه بعد، به ما اطلاع دادند که به‌علت اعتقادات مذهبی ما، فرزندمان را از مدرسه اخراج کرده‌اند.
پیگیری‌های ما بی‌نتیجه ماند.
در دبستانی دیگر، همان ابتدا پرسیدند: «آیا بهایی هستید؟»
وقتی پاسخ دادیم بله، مؤدبانه گفتند سیاست مدرسه، پذیرش نکردن دانش‌آموز بهایی است.
در مدرسه‌ای دیگر، با وجود قبولی پسرم در آزمون ورودی، از ثبت‌نام او خودداری کردند.
و او فقط ۶ سالش بود.

وقتی کلاس ششم را به پایان رساند، برای ثبت‌نام در دوره متوسطه اول به مدرسه‌ای دیگر رفتیم.
همه‌چیز خوب پیش رفت تا آنکه مدیر متوجه شد ما بهایی هستیم.

با خونسردی گفت: «از اول هم می‌دانستم بهایی هستید، ولی فکر کردم عقیده‌تان را تغییر داده‌اید. سیاست مدرسه ما این است که دانش‌آموز بهایی نمی‌پذیریم.»
با نهایت ادب، کودک ۱۲ ساله‌ای را تنها به‌دلیل باور والدینش، از حق آموزش محروم کردند.
گفت‌وگوی ما درباره ارتباط نداشتن اعتقاد والدین با حق تحصیل کودک، به جایی نرسید.
آری، درد شما برای من آشناست.
اما نخواستم تنها هم‌دردی کنم.
در برابر تاریکی، خواستم شمعی روشن کنم.
تصمیم گرفتم به شما کمک درسی بدهم.
ساعات حضوری‌ام در کنار شما ــ وقتی پس از کار روزانه در کوره‌های داغ آجرپزی، خسته اما مشتاق سر کلاس می‌آمدید ــ
از بهترین لحظات زندگی من بودند.»


#انیسا_فنائیان #بهائی #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
⭕️ تداوم کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در هفته شصت و هفتم در ۴۱ زندان مختلف

حکومت اعدام و سرکوب در هفته‌ای که گذشت، ۲۹ زندانی را به دار آویخت. روز ۱۰ اردیبهشت، ۱۵ زندانی و روز ۱۴ اردیبهشت، ۹ زندانی اعدام شدند. به این ترتیب از ابتدای سال تاکنون ۱۵۴ تن به دار آویخته شده‌اند.

حاکمان مستبد در اقدامی سبعانه، یک شهروند به نام عظیم فرخ‌وند را که به همراه جمعی از مردم دزفول در تجمع اعتراضی علیه اعدامِ دو زندانی شرکت کرده بود، با شلیک گلوله جنگی به قتل رساند. از نظر کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، وی اولین جان‌باخته « #نه_به_اعدام » از ابتدای شروع این کارزار است. یادش را گرامی می‌داریم و تأکید می‌کنیم تا زمانی که این حکومت بر سر قدرت است، به هیچ قیمتی از اعدام کوتاه نمی‌آید.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» هشدار می‌دهد در موقعیت کنونی که حکومت ایران در بن‌بست‌های داخلی و بین‌المللی قرار گرفته، از اعدام به‌عنوان اصلی‌ترین عامل سرکوب استفاده می‌کند تا به این ترتیب مانع شکل‌گیری حرکت‌های اعتراضی و قیام مردم به ستوه‌آمده شود. بنابراین ضروری است که نهادها و سازمان‌های حقوق بشری بین‌المللی، دولت‌های خود را ملزم کنند که روابط خود با حکومت ایران را مشروط به لغو اعدام نمایند؛ زیرا حربه اعدام در دست این استبداد از هر سلاحی خطرناک‌تر است.
از طرفی ما همچنان از تمام اقشار اجتماعی می‌خواهیم به هر شکل ممکن متحد و یکصدا علیه اعدام بایستند.

کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام »، سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، در ۴۱ زندان زیر برای شصت و هفتمین هفته در اعتصاب غذا خواهند بود:

زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرم‌آباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائم‌شهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزل‌آباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.

هفته شصت و هفتم
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه آغاز اعتصاب غذای مطلب احمدیان زندان اوین – ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

من، مطلب احمدیان، زندانی سیاسی کُرد، اکنون در چهل‌ودو سالگی و در شانزدهمین سال حبس خود، تصمیم گرفته‌ام از دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، در اعتراض به نقض فاحش حق درمان و بی‌عدالتی مستمر دستگاه قضایی، دست به اعتصاب غذا بزنم. من به جرم ایستادگی در برابر تبعیض، به ۳۰ سال حبس محکوم شده‌ام؛ نیمی از آن را تاکنون گذرانده‌ام. در این سال‌ها، از شکنجه‌های طاقت‌فرسا در سلول انفرادی و شکستن سه مهره از ستون فقراتم تا محرومیت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی، بارها مرز مرگ و زندگی را لمس کرده‌ام. اما اکنون، وضعیت سلامت جسمی‌ام به مرحله بحران رسیده است. بر اساس نظر صریح پزشکان زندان، بهداری اوین، پزشکی قانونی و پزشکان معتمد دستگاه قضایی، به دلیل توده مشکوک در اثنی‌عشر، فتق شکمی، پارگی دیافراگم، شکستگی مهره‌های کمر و نارسایی نخاعی، باید هرچه سریع‌تر تحت چندین عمل جراحی سنگین و پی‌در‌پی قرار گیرم و دوران نقاهت را در شرایطی خارج از زندان سپری کنم. علیرغم وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی که تمامی توان خانواده‌ام را شامل می‌شود و کفالت هفت وکیل و کارمند رسمی دولت، دادستان تهران، بی‌هیچ توجیه قانونی و تنها با لجاجت سیاسی، با توقف حکم و اعزام من به بیرون از زندان برای درمان مخالفت کرده است. من با آگاهی کامل از پیامدهای این تصمیم اعلام می‌کنم که این اعتصاب غذا صرفاً برای خودم نیست. این فریاد اعتراض علیه نظامی است که در ۴۶ سال گذشته حقوق و کرامت هزاران زندانی، به‌ویژه حق درمان را لگدمال کرده است. مسئولیت هرگونه آسیبی که در پی این اعتصاب متوجه من شود، بر عهده‌ی قوه قضائیه، دادستان تهران و نهادهای امنیتی است. آنان باید پاسخگوی این بی‌عدالتی و پیامدهای آن باشند. امروز از من تنها جان رنجورم باقی مانده؛ اما همین جان را به سلاحی برای افشاگری و اعتراض بدل می‌کنم. در برابر ظلم سکوت نخواهم کرد، حتی اگر بهایش جانم باشد.

#مطلب_احمدیان زندان اوین – ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ #زندان_اوین #اعتصاب_غذا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech