Forwarded from گفتوشنود
آیا ایمان بدون خدا ممکن است؟
نگاهی به جهان میلان کوندرا
پیام همراهان
میلان کوندرا در رمان سبکی تحملناپذیر هستی، بیش از آنکه داستانی عاشقانه بنویسد، پرسشی فلسفی پیش میکشد: آیا در جهانی بیخدا و بیمعنا هنوز میتوان مؤمن بود؟
او از وحی، نجات و یقین سخن نمیگوید؛ از سبکی، تصادف و ناپایداری هستی میگوید. اما در همین جهانِ سبک و گذرا، نوعی ایمان تازه سر برمیآورد — ایمان بدون خدا.
کوندرا معتقد است زندگی «سبک» است، چون هیچ تکراری ندارد؛ هیچ معنا یا ضرورتی ما را به بودن مجبور نکرده است. ما تنها یک بار زندگی میکنیم، و همین بیتکراری، زندگی را هم بیپناه و هم یگانه میکند.
در برابر این سبکی، انسان دو گزینه دارد: یا به مطلقی پناه ببرد تا اضطراب را فراموش کند، یا سبک بودن را بپذیرد و با آگاهی از پوچی، به زندگی معنا دهد.
کوندرا راه دوم را برمیگزیند: پذیرش بیمعنایی و آفرینش معنا در دل آن.
در نگاه او، ایمان دیگر به حقیقتی متافیزیکی مربوط نیست؛ بلکه به شهامت زیستن مربوط است —
شهامتِ آری گفتن به جهانی که پاسخی نمیدهد.
شخصیتهای او، مانند توما و ترزا، میان سبکی و سنگینی، آزادی و دلبستگی، پیوسته در نوساناند؛ اما رهاییشان در همین نوسان است، نه در رسیدن به قطعیت.
کوندرا به ما میآموزد که ایمان، اگر اصیل باشد، شاید دیگر به خدا نیاز نداشته باشد.
ایمان، در معنای عمیق اگزیستانسیالیستی، نه تسلیم در برابر اقتدار الهی، بلکه پذیرش دلیرانهی ناپایداری و بیمعنایی زندگی است.
ایمان بیخدا، در جهان کوندرا، نه انکار ایمان است، بلکه شکل نابتری از آن: ایمانی که از تکیهگاه رها شده و تنها بر شجاعتِ بودن تکیه دارد —
ایمانی سبک، اما تحملناپذیر.
#ایمان #باور #خدا #خداناباور #دین_ناباور #میلان_کوندرا
@Dialogue1402
آیا ایمان بدون خدا ممکن است؟
نگاهی به جهان میلان کوندرا
پیام همراهان
میلان کوندرا در رمان سبکی تحملناپذیر هستی، بیش از آنکه داستانی عاشقانه بنویسد، پرسشی فلسفی پیش میکشد: آیا در جهانی بیخدا و بیمعنا هنوز میتوان مؤمن بود؟
او از وحی، نجات و یقین سخن نمیگوید؛ از سبکی، تصادف و ناپایداری هستی میگوید. اما در همین جهانِ سبک و گذرا، نوعی ایمان تازه سر برمیآورد — ایمان بدون خدا.
کوندرا معتقد است زندگی «سبک» است، چون هیچ تکراری ندارد؛ هیچ معنا یا ضرورتی ما را به بودن مجبور نکرده است. ما تنها یک بار زندگی میکنیم، و همین بیتکراری، زندگی را هم بیپناه و هم یگانه میکند.
در برابر این سبکی، انسان دو گزینه دارد: یا به مطلقی پناه ببرد تا اضطراب را فراموش کند، یا سبک بودن را بپذیرد و با آگاهی از پوچی، به زندگی معنا دهد.
کوندرا راه دوم را برمیگزیند: پذیرش بیمعنایی و آفرینش معنا در دل آن.
در نگاه او، ایمان دیگر به حقیقتی متافیزیکی مربوط نیست؛ بلکه به شهامت زیستن مربوط است —
شهامتِ آری گفتن به جهانی که پاسخی نمیدهد.
شخصیتهای او، مانند توما و ترزا، میان سبکی و سنگینی، آزادی و دلبستگی، پیوسته در نوساناند؛ اما رهاییشان در همین نوسان است، نه در رسیدن به قطعیت.
کوندرا به ما میآموزد که ایمان، اگر اصیل باشد، شاید دیگر به خدا نیاز نداشته باشد.
ایمان، در معنای عمیق اگزیستانسیالیستی، نه تسلیم در برابر اقتدار الهی، بلکه پذیرش دلیرانهی ناپایداری و بیمعنایی زندگی است.
ایمان بیخدا، در جهان کوندرا، نه انکار ایمان است، بلکه شکل نابتری از آن: ایمانی که از تکیهگاه رها شده و تنها بر شجاعتِ بودن تکیه دارد —
ایمانی سبک، اما تحملناپذیر.
#ایمان #باور #خدا #خداناباور #دین_ناباور #میلان_کوندرا
@Dialogue1402
1❤8👍1💯1
  Forwarded from تواناتک Tavaanatech
پنج سال، پنج تولد پشت میلهها
پنجمین تولد علی یونسی، دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و دارنده مدالهای نقره و طلای المپیاد نجوم ایران و جهان، در زندان گذشت.
علی یونسی که در سال ۱۳۹۹ همراه با امیرحسین مرادی، دیگر برگزیده المپیاد نجوم بازداشت شد، بیش از پنج سال است در زندان بهسر میبرد.
هر سال، در حالی که باید در مسیر پژوهش و اختراع قدم برمیداشت، تولدش را در سلولی کوچک جشن گرفته است، در کشوری که استعداد، گاه به جرم تبدیل میشود و مدال، به زنجیر.
(علی یونسی، دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف، برنده مدال نقره المپیاد نجوم ایران در سال ۱۳۹۵، مدال طلای المپیاد نجوم ایران در سال ۱۳۹۶ و برنده مدال طلای المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک سال ۱۳۹۶ در دوازدهمین المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک در سال ۱۳۹۹ همراه با امیرحسین مرادی، از برندگان جوایز المپیاد نجوم، بازداشت شدند.)
💰  tavaanatech
پنجمین تولد علی یونسی، دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و دارنده مدالهای نقره و طلای المپیاد نجوم ایران و جهان، در زندان گذشت.
علی یونسی که در سال ۱۳۹۹ همراه با امیرحسین مرادی، دیگر برگزیده المپیاد نجوم بازداشت شد، بیش از پنج سال است در زندان بهسر میبرد.
هر سال، در حالی که باید در مسیر پژوهش و اختراع قدم برمیداشت، تولدش را در سلولی کوچک جشن گرفته است، در کشوری که استعداد، گاه به جرم تبدیل میشود و مدال، به زنجیر.
(علی یونسی، دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف، برنده مدال نقره المپیاد نجوم ایران در سال ۱۳۹۵، مدال طلای المپیاد نجوم ایران در سال ۱۳۹۶ و برنده مدال طلای المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک سال ۱۳۹۶ در دوازدهمین المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک در سال ۱۳۹۹ همراه با امیرحسین مرادی، از برندگان جوایز المپیاد نجوم، بازداشت شدند.)
Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  🕊17💔13❤2
  Forwarded from تواناتک Tavaanatech
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  توهین معاون وزیر بهداشت به خبرنگار:
"یک الف بچه اومده نشسته اینجا حرف مفت میزنه. من وقت گذاشتم اومدم اینجا!"
زهرا علیهاشمی(خبرنگار) در نشست خبری مربوط به هفته "سلامت روان" از معاون وزارت بهداشت پرسید برای سلامت روان مردم چه کرده؟ که با این پاسخ روبه روشد! وقتی مسئول خودش نمیتواند خشمش را مدیریت کند،چطور میخواهد سلامت روان جامعه را مدیریت کند؟
معاون وزیر بهداشت در پاسخ به یک سوال ساده زهرا علیهاشمی(خبرنگار) درباره سلامت روان مردم، با خشم و توهین میگوید:
دیگر نیازی به توضیح نیست که بحران اصلی کجاست.
همین یک جمله کافی است تا بفهمیم بحران سلامت روان از خود مسئولان آغاز میشود.
کسی که در هفتهای با عنوان «سلامت روان» نمیتواند خشمش را کنترل کند، نه تنها شایسته این جایگاه نیست، بلکه نشان میدهد وزارتخانهاش حتی در ابتداییترین مفهوم سلامت روان، یعنی احترام، آرامش و گفتوگوی سالم، دچار مشکلات و بحرانهای جدی است!
این توهین فقط متوجه یک خبرنگار نیست؛ توهینی است به مردم و به شعور جامعهای که قرار است از سوی همین مدیران «مدیریت روانی» شود.
 
💰  tavaanatech
"یک الف بچه اومده نشسته اینجا حرف مفت میزنه. من وقت گذاشتم اومدم اینجا!"
زهرا علیهاشمی(خبرنگار) در نشست خبری مربوط به هفته "سلامت روان" از معاون وزارت بهداشت پرسید برای سلامت روان مردم چه کرده؟ که با این پاسخ روبه روشد! وقتی مسئول خودش نمیتواند خشمش را مدیریت کند،چطور میخواهد سلامت روان جامعه را مدیریت کند؟
معاون وزیر بهداشت در پاسخ به یک سوال ساده زهرا علیهاشمی(خبرنگار) درباره سلامت روان مردم، با خشم و توهین میگوید:
«یک الفبچه اومده نشسته اینجا حرف مفت میزنه! من وقت گذاشتم اومدم اینجا!»
دیگر نیازی به توضیح نیست که بحران اصلی کجاست.
همین یک جمله کافی است تا بفهمیم بحران سلامت روان از خود مسئولان آغاز میشود.
کسی که در هفتهای با عنوان «سلامت روان» نمیتواند خشمش را کنترل کند، نه تنها شایسته این جایگاه نیست، بلکه نشان میدهد وزارتخانهاش حتی در ابتداییترین مفهوم سلامت روان، یعنی احترام، آرامش و گفتوگوی سالم، دچار مشکلات و بحرانهای جدی است!
این توهین فقط متوجه یک خبرنگار نیست؛ توهینی است به مردم و به شعور جامعهای که قرار است از سوی همین مدیران «مدیریت روانی» شود.
Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  1👍38❤4
  Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  صباغچی همسر و مادر شهید در جلسه شورای شهر:
از دین و زندگی عقب افتادیم. از زمانی که شاه رفته ما داریم با بدبختی زندگی میکنیم
این ویدئو مربوط به ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ است ولی مهم آن است که نه تنها موارد مورد اشاره این مادر دلشکسته هنوز هم برقرار هستند، بلکه تشدید هم شدهاند.
این اظهارنظرها از آن جهت اهمیت بیشتری دارد که جمهوری اسلامی خود را نماینده قشر دیندار و خانوادههای شهیدان جنگ ایران و عراق جا زده و با استفاده از احساسات مذهبی و میهندوستانه به غارت و جنایت ادامه میدهد!
#جمهوری_اسلامی #حکومت_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
از دین و زندگی عقب افتادیم. از زمانی که شاه رفته ما داریم با بدبختی زندگی میکنیم
این ویدئو مربوط به ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ است ولی مهم آن است که نه تنها موارد مورد اشاره این مادر دلشکسته هنوز هم برقرار هستند، بلکه تشدید هم شدهاند.
این اظهارنظرها از آن جهت اهمیت بیشتری دارد که جمهوری اسلامی خود را نماینده قشر دیندار و خانوادههای شهیدان جنگ ایران و عراق جا زده و با استفاده از احساسات مذهبی و میهندوستانه به غارت و جنایت ادامه میدهد!
#جمهوری_اسلامی #حکومت_مذهبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤27
  This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، از تهران به خرمآباد رفته و بر سر مزار جاویدنام نیکا شاکرمی حضور یافت.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«روزت مبارک دخترم
امروز با دلی پر از دلتنگی به دیدارت آمدم...
جایی که بودی، دور بود، اما حضورت آنقدر پررنگ و خاص بود که نمیتوانستم انکارش کنم.
آرامشی عجیب در فضا بود، احساسی از بودنِ تو…
میان دل کوهها، انگار نشسته بودی، باد در موهایت میپیچید، و تو با صدای دلنشینت میخواندی...
من، بیصدا نشستم،
دستت را روی قلبم گذاشتی و گفتی:
"گوش کن... صدایم را زمزمه کن..."
و من شنیدم، با تمام جانم...
قلبم آرام گرفت،
با صدای تو، با بودنِ تو...
و من، هنوز هم صدایت را در کوهها میشنوم،
در باد، در سکوت، در لحظههایی که دلتنگت میشوم.
روزت مبارک دخترم...
دختر نازنینم، فرشتهام، همیشه در دلمی»
ـ جمهوری اسلامی در تقویمش، روزی را به عنوان روز دختر اعلام کرده، ولی دختران را در خیابانهای ایران کشته یا چشمها را کور کرده یا به زندان برده یا .....
حکومتی که زن را جنس دوم میشمارد و قوانینی تبعیضآمیز علیه زنان وضع کرده است، دختران را از هفت سالگی به پوشاندن موی سر مجبور میکند، مدعی ارج نهادن به دختر است!!
#سیاوش_محمودی #ستایش_محمودی #نیکا_شاکرمی
#رروزدختر #عدالت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«روزت مبارک دخترم
امروز با دلی پر از دلتنگی به دیدارت آمدم...
جایی که بودی، دور بود، اما حضورت آنقدر پررنگ و خاص بود که نمیتوانستم انکارش کنم.
آرامشی عجیب در فضا بود، احساسی از بودنِ تو…
میان دل کوهها، انگار نشسته بودی، باد در موهایت میپیچید، و تو با صدای دلنشینت میخواندی...
من، بیصدا نشستم،
دستت را روی قلبم گذاشتی و گفتی:
"گوش کن... صدایم را زمزمه کن..."
و من شنیدم، با تمام جانم...
قلبم آرام گرفت،
با صدای تو، با بودنِ تو...
و من، هنوز هم صدایت را در کوهها میشنوم،
در باد، در سکوت، در لحظههایی که دلتنگت میشوم.
روزت مبارک دخترم...
دختر نازنینم، فرشتهام، همیشه در دلمی»
ـ جمهوری اسلامی در تقویمش، روزی را به عنوان روز دختر اعلام کرده، ولی دختران را در خیابانهای ایران کشته یا چشمها را کور کرده یا به زندان برده یا .....
حکومتی که زن را جنس دوم میشمارد و قوانینی تبعیضآمیز علیه زنان وضع کرده است، دختران را از هفت سالگی به پوشاندن موی سر مجبور میکند، مدعی ارج نهادن به دختر است!!
#سیاوش_محمودی #ستایش_محمودی #نیکا_شاکرمی
#رروزدختر #عدالت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤41👍3
  حتی اگر یک ساعت هم بازجویی، انفرادی یا بازداشت را تجربه کردهاید، به روانپزشک «امن» مراجعه کنید
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق، در خصوص اهمیت سلامت روان بازذاشتشدگان، متن زیر را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد:
«سلامتِ روان از جمله مسائلی است که بیارزش یا کماهمیت تلقی میشود، خاصه برای زندانیان و یا فعالان سیاسی که تحت سرکوب روزمره زیست میکنند.
حتی گاهی ممکن است تبدیل به ابزاری برای تهدید آنان از سوی نهادهای امنیتی گردد.
در زندانها هیچ مشاور و روانپزشک امنی وجود ندارد.
ویزیتهای دستهجمعی، بدون رعایت حریم خصوصی، نسخههای اشتباه و یا پروندهسازی پزشکی جهت انتقال آنان به بیمارستانهای اعصاب و روان و با هدف سرکوب بیشتر، تنها گوشهای از فجایعی است که زندانیان سیاسی و عقیدتی متحمل میشوند.
در بازجوییها و بازپرسیها و یا حتی دادگاههای انقلاب و کیفرخواستها و احکامِ متهمان سیاسی، بیمارانگاری آنان بخش مهمی از تحلیل امنیتیِ افراد را تشکیل میدهد.
مثلاً بهراحتی و بدون نظر هیچ پزشک متخصص و یا کمیسیون پزشکی، میتوانند متهم را ماهها و یا حتی سالها بستری کنند.
نمونههای متعددی در میان زندانیان سیاسی وجود دارد که این کار صرفاً به دلیل «عدم همکاریِ متهم» انجام شده است.
نسخههای تجویزی توسط روانپزشکنماهای زندان نیز عموماً شامل مسکنها و آرامبخشهای قویاند که زندانیان را بهمثابه یک «موجود مرده» از هرگونه فکر و ماجرا بازدارند.
در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، هنگام ویزیت اولیه در پذیرش، با تشخیص پزشک عمومی و نه متخصص، بهصورت پیشگیرانه آرامبخش تجویز میشود تا روزانه به زندانی «خورانده» شود.
صرفاً مددکارهایی «ناامن» سعی میکنند شخصیت زندانی را تحلیل و به بازجو گزارش کنند تا روند پروندهسازی تسهیل شود.
با این وجود، حتی اگر یک ساعت هم بازجویی، انفرادی یا بازداشت را تجربه کردهاید، مراجعه به روانشناس و روانپزشک «امن» را در اولویت قرار دهید.»
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#زندان #شکنجه #انفرادی #بازجویی #سلامت_روان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق، در خصوص اهمیت سلامت روان بازذاشتشدگان، متن زیر را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد:
«سلامتِ روان از جمله مسائلی است که بیارزش یا کماهمیت تلقی میشود، خاصه برای زندانیان و یا فعالان سیاسی که تحت سرکوب روزمره زیست میکنند.
حتی گاهی ممکن است تبدیل به ابزاری برای تهدید آنان از سوی نهادهای امنیتی گردد.
در زندانها هیچ مشاور و روانپزشک امنی وجود ندارد.
ویزیتهای دستهجمعی، بدون رعایت حریم خصوصی، نسخههای اشتباه و یا پروندهسازی پزشکی جهت انتقال آنان به بیمارستانهای اعصاب و روان و با هدف سرکوب بیشتر، تنها گوشهای از فجایعی است که زندانیان سیاسی و عقیدتی متحمل میشوند.
در بازجوییها و بازپرسیها و یا حتی دادگاههای انقلاب و کیفرخواستها و احکامِ متهمان سیاسی، بیمارانگاری آنان بخش مهمی از تحلیل امنیتیِ افراد را تشکیل میدهد.
مثلاً بهراحتی و بدون نظر هیچ پزشک متخصص و یا کمیسیون پزشکی، میتوانند متهم را ماهها و یا حتی سالها بستری کنند.
نمونههای متعددی در میان زندانیان سیاسی وجود دارد که این کار صرفاً به دلیل «عدم همکاریِ متهم» انجام شده است.
نسخههای تجویزی توسط روانپزشکنماهای زندان نیز عموماً شامل مسکنها و آرامبخشهای قویاند که زندانیان را بهمثابه یک «موجود مرده» از هرگونه فکر و ماجرا بازدارند.
در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، هنگام ویزیت اولیه در پذیرش، با تشخیص پزشک عمومی و نه متخصص، بهصورت پیشگیرانه آرامبخش تجویز میشود تا روزانه به زندانی «خورانده» شود.
صرفاً مددکارهایی «ناامن» سعی میکنند شخصیت زندانی را تحلیل و به بازجو گزارش کنند تا روند پروندهسازی تسهیل شود.
با این وجود، حتی اگر یک ساعت هم بازجویی، انفرادی یا بازداشت را تجربه کردهاید، مراجعه به روانشناس و روانپزشک «امن» را در اولویت قرار دهید.»
ـ در صورتی که بازداشت شدید یا از خانوادههای دادخواه هستید و به روانشناس نیاز دارید، با ادمین توانا تماس بگیرید.
درسنامه «راهنمای حمایت روانی-اجتماعی از زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/mental-health-political-prisoners-ebook/
سلامت روان زندانیان سیاسی
https://tavaana.org/psychosocial-s
در چنگ استبداد چگونه دوام بیاوریم؟
https://tavaana.org/resilience-prison-detention-interrogation-iran/
زخمهای پنهان؛ راهنمای مقدماتی برای فهم تراما در قربانیان سرکوب
https://tavaana.org/trauma-among-political-prisoners-in-iran/
#زندان #شکنجه #انفرادی #بازجویی #سلامت_روان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
1❤21👍4💯2
  Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  
این دیدگاه خمینی که «اگر کفار در جنگ یک دسته مسلمین بیگناه را سپر قرار دادند بر ما واجب است که مسلمان و غیرمسلمانش را بکشیم» یک مانیفست گویا از نگاه فرقهای و ایدئولوژیک است که ارزش ذاتی جان انسان را نفی میکند و جان را بدل به وسیلهای صرفاً ابزاری برای اهداف سیاسی ـ نظامی مینماید.
چنین خطابی، با تقسیم قطعی انسانها به «شهید/بهشت» و «کافر/جهنم»، هرگونه حساسیت اخلاقی نسبت به انسان را از بین میبرد، زمینهساز توجیه خشونت جمعی و نابودی حقوق پایهای بشر میشود، و همزمان آموزههای اخلاقیِ مشترکِ بسیاری از ادیان و موازین بینالمللیِ حقوق بشر را نقض میکند.
نتیجتاً این نوع گفتار نه تنها از منظر انسانی و اخلاقی غیرقابل پذیرش است، بلکه در عمل به تشدید دوقطبیسازی، بحرانسازی و مشروعیتبخشی به کشتارهای بیفرجام کمک میکند.
#کرامت_انسانی #کافر #مسلمان #شهید #بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
این دیدگاه خمینی که «اگر کفار در جنگ یک دسته مسلمین بیگناه را سپر قرار دادند بر ما واجب است که مسلمان و غیرمسلمانش را بکشیم» یک مانیفست گویا از نگاه فرقهای و ایدئولوژیک است که ارزش ذاتی جان انسان را نفی میکند و جان را بدل به وسیلهای صرفاً ابزاری برای اهداف سیاسی ـ نظامی مینماید.
چنین خطابی، با تقسیم قطعی انسانها به «شهید/بهشت» و «کافر/جهنم»، هرگونه حساسیت اخلاقی نسبت به انسان را از بین میبرد، زمینهساز توجیه خشونت جمعی و نابودی حقوق پایهای بشر میشود، و همزمان آموزههای اخلاقیِ مشترکِ بسیاری از ادیان و موازین بینالمللیِ حقوق بشر را نقض میکند.
نتیجتاً این نوع گفتار نه تنها از منظر انسانی و اخلاقی غیرقابل پذیرش است، بلکه در عمل به تشدید دوقطبیسازی، بحرانسازی و مشروعیتبخشی به کشتارهای بیفرجام کمک میکند.
#کرامت_انسانی #کافر #مسلمان #شهید #بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
1💯15❤6👍5
  This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  کوثر افتخاری، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱، در ویدیویی که منتشر کرده، روز جهانی دختر را به دخترانی که «بغض کردند اما نشکستند» تبریک میگوید.
«دختر ایرونی روز دختر مبارک. شیر دختران ایرانی. دخترانی که بغض کردید و نشکستید. دخترانی که چشمانتان تر شد و نشکستید. دخترانی که مبارز به دنیا آمدید. در برابر توفان مردسالاریها ایستادید و شیردختر ایران ماندید. جنگیدن با مردسالاریها را از بستر خانواده آغاز کردید. در جامعه با متلکها و طعنهها جنگید و شیردختر ایران ماندید. روز دختر مبارک. الهههای ناز ایران. روز دختر مبارک. دخترانی که رنجها بسیار دیدید. در ایران زمین. اما نشکستید. دخترانی که زخمها بسیار خوردید. اما نشکستید. روز دختر مبارک. روز دختر بر تمامی دخترانی که تنها و یک تنه برای آرزوهایشان آستین بالا زدند. رو در روی آیینه ایستادند و عاشق خویشتن شدند. روزتان مبارک. روز دختر بر تک تک دختران ایرانی مبارک.»
#روز_دختر #کوثر_افتخاری #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دختر ایرونی روز دختر مبارک. شیر دختران ایرانی. دخترانی که بغض کردید و نشکستید. دخترانی که چشمانتان تر شد و نشکستید. دخترانی که مبارز به دنیا آمدید. در برابر توفان مردسالاریها ایستادید و شیردختر ایران ماندید. جنگیدن با مردسالاریها را از بستر خانواده آغاز کردید. در جامعه با متلکها و طعنهها جنگید و شیردختر ایران ماندید. روز دختر مبارک. الهههای ناز ایران. روز دختر مبارک. دخترانی که رنجها بسیار دیدید. در ایران زمین. اما نشکستید. دخترانی که زخمها بسیار خوردید. اما نشکستید. روز دختر مبارک. روز دختر بر تمامی دخترانی که تنها و یک تنه برای آرزوهایشان آستین بالا زدند. رو در روی آیینه ایستادند و عاشق خویشتن شدند. روزتان مبارک. روز دختر بر تک تک دختران ایرانی مبارک.»
#روز_دختر #کوثر_افتخاری #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
1❤40💔5
  تصاویری از جمعی از زندانیان سیاسی، هنگامی که در زندان تهران بزرگ بودند.
جاویدنام بابک شهبازی هم در تصاویر حضور دارد. همچنین امیرحسین موسوی و زندانیانی همچون ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، محمد نجفی، شهریار براتی، مهدی محمودیان (آزاد شده)، محمد باقر بختیار (آزاد شده)، حسین شنبهزاده، محمدرضا فقیهی، خشایار سفیدی (آزاد شده)، رضا ولیزاده، رضا خندان و سایر زندانیان سیاسی ...
#بابک_شهبازی #اميرحسين_موسوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جاویدنام بابک شهبازی هم در تصاویر حضور دارد. همچنین امیرحسین موسوی و زندانیانی همچون ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، محمد نجفی، شهریار براتی، مهدی محمودیان (آزاد شده)، محمد باقر بختیار (آزاد شده)، حسین شنبهزاده، محمدرضا فقیهی، خشایار سفیدی (آزاد شده)، رضا ولیزاده، رضا خندان و سایر زندانیان سیاسی ...
#بابک_شهبازی #اميرحسين_موسوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔33🕊2❤1👍1
  وقتی نوستالژی بوی شکنجه گرفت
✍️مسعود علیزاده
ماشین اصلاح دستی برای ما دهه شصتیها یادآور روزهای کودکی است؛ روزهایی که پیش از بازگشایی مدارس، ناچار بودیم موهایمان را از ته بزنیم. آن زمان هنوز از ماشینهای برقی خبری نبود و سلمانیها با همان ماشینهای دستی موها را میتراشیدند.هرگز تصور نمیکردم روزی همین ابزار ساده کودکی، در جایی به نام کهریزک وسیلهای برای شکنجهی انسان شود.
بارها در روایتهایم نوشتهام که در بازداشتگاه کهریزک چه بر ما و کشتهشدگان گذشت: از عریانکردن در برابر یکدیگر، از شکنجههای گروهی، از شبهایی که دود گازوئیل را به قرنطینه میفرستادند تا نفسکشیدن آرزو شود؛ از کتکها، تحقیرها و نعرههایی که در تاریکی گم میشدند.
اما اینبار میخواهم از ماشین دستی سلمانی بنویسم ، از لحظهای که نوستالژی کودکیام بدل به ابزار شکنجه شد.
یک روز پیش از انتقال ما به زندان اوین، طبق معمول، با فریاد و ضربوشتم ما را به حیاط داغ و روی آسفالت سوخته بردند؛ پا برهنه، در صفهای تحقیر. در میانهی شکنجهی همیشگی. سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه فریاد زد:
موهایشان را سریعآ از ته بزنید!
لحظهای بعد چند ماشین اصلاح دستی آوردند؛ همانهایی که زمانی بوی کودکی و مدرسه میدادند حالا در دستان شکنجهگران میدرخشیدند. تیغهها کند و زنگزده بودند. افسران نگهبان و چند مجرم خطرناک از جمله ممد طیفیل مأمور اجرای دستور شدند.
اما این تراشیدن اصلاح نبود؛ شکنجه بود. تیغههای کند، موها را نمیبریدند، از ریشه میکَندند. صدای نالهی بچهها با تقتق ماشینها در هم میآمیخت. پوست سرمان زخم میشد، خون میآمد، اما جرأت اعتراض نبود بیرون صف، لوله و چوب در انتظارمان بود.
پیشتر، از ضربات قفلکتابیِ ممد طیفیل سرم از چند جا شکسته بود و درد را تا مغز استخوان حس میکردم. حالا ماشینِ دستیِ زنگزده با تیغههای کُندش زخمهایم را میدرید و موهایم را از پوست میکَند. فریادها از هر سو برمیخاست، اما گوشی نبود که بشنود.
میان آن همه درد، جوانی بود با موهای بلند. با التماس گفت:خواهش میکنم موهایم را از ته نزنید، یک ماه دیگر عروسی دارم.اما التماسش خریدار نداشت. موهایش را از ته با شکنجه تراشیدند و اشک تحقیرش بر آسفالت داغ چکید.
جاویدنام محسن روحالامینی که موهای بلندی داشت؛ وقتی نوبت به او رسید رو به شکنجه گران کرد و گفت: شاید اینجا بتوانید موهایم را بزنید، اما عقیدهام را هرگز نمیتوانید بتراشید و عوض کنید.
کلامِ شجاعانه محسنِ شجاع و قهرمانم هنوز در گوشم میپیچد؛ جملهای که با خون و شرافت ادا شد.
در میان هیاهوی جمعیت و نالهها، چشمم به پسر جوانی افتاد به نام پیمان شهنایی؛ سر و صورتش غرق در خون بود. شکنجهگران نیروی انتظامی عمداً هنگام تراشیدن موی سرش با ماشین دستی گوشش را بریدند. خون از سر و صورتش میجوشید و نگاهش میان درد و خشم شعلهور بود، نگاهِ کسی که با وحشیگری مستقیم روبهرو شده است.
ساعتها گذشت، سر همگی ما از ته تراشیده شد. پوست سرها زخمی و خونی، موهایمان کنده، و روحهایمان تا مغز استخوان خراشیده بود. همان ماشین دستی که روزی بوی کودکی و مدرسه میداد حالا در کهریزک بوی خون، تحقیر و بیعدالتی میداد.
آن روز آموختم: میتوان بدن را شکست، اما باور را نه. میتوان مو را برید، اما اندیشه را نه.میتوان انسان را به خاک انداخت، اما شرف را هرگز نمیتوان پایین کشید.
بازداشتگاه کهریزک پایانِ کودکی بود؛ جایی که نوستالژی به شکنجه بدل شد و خاطره به داغ. اما ما زنده ماندیم، زنده برای روایت، زنده برای مقاومت. تا بگوییم: حتی با کندترین تیغهها و تاریکترین دستان هم نمیتوان شعلهی اندیشهی انسان را خاموش کرد.
#بازداشتگاه_کهریزک
#محسن_روح_الامینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️مسعود علیزاده
ماشین اصلاح دستی برای ما دهه شصتیها یادآور روزهای کودکی است؛ روزهایی که پیش از بازگشایی مدارس، ناچار بودیم موهایمان را از ته بزنیم. آن زمان هنوز از ماشینهای برقی خبری نبود و سلمانیها با همان ماشینهای دستی موها را میتراشیدند.هرگز تصور نمیکردم روزی همین ابزار ساده کودکی، در جایی به نام کهریزک وسیلهای برای شکنجهی انسان شود.
بارها در روایتهایم نوشتهام که در بازداشتگاه کهریزک چه بر ما و کشتهشدگان گذشت: از عریانکردن در برابر یکدیگر، از شکنجههای گروهی، از شبهایی که دود گازوئیل را به قرنطینه میفرستادند تا نفسکشیدن آرزو شود؛ از کتکها، تحقیرها و نعرههایی که در تاریکی گم میشدند.
اما اینبار میخواهم از ماشین دستی سلمانی بنویسم ، از لحظهای که نوستالژی کودکیام بدل به ابزار شکنجه شد.
یک روز پیش از انتقال ما به زندان اوین، طبق معمول، با فریاد و ضربوشتم ما را به حیاط داغ و روی آسفالت سوخته بردند؛ پا برهنه، در صفهای تحقیر. در میانهی شکنجهی همیشگی. سرهنگ کمیجانی رئیس بازداشتگاه فریاد زد:
موهایشان را سریعآ از ته بزنید!
لحظهای بعد چند ماشین اصلاح دستی آوردند؛ همانهایی که زمانی بوی کودکی و مدرسه میدادند حالا در دستان شکنجهگران میدرخشیدند. تیغهها کند و زنگزده بودند. افسران نگهبان و چند مجرم خطرناک از جمله ممد طیفیل مأمور اجرای دستور شدند.
اما این تراشیدن اصلاح نبود؛ شکنجه بود. تیغههای کند، موها را نمیبریدند، از ریشه میکَندند. صدای نالهی بچهها با تقتق ماشینها در هم میآمیخت. پوست سرمان زخم میشد، خون میآمد، اما جرأت اعتراض نبود بیرون صف، لوله و چوب در انتظارمان بود.
پیشتر، از ضربات قفلکتابیِ ممد طیفیل سرم از چند جا شکسته بود و درد را تا مغز استخوان حس میکردم. حالا ماشینِ دستیِ زنگزده با تیغههای کُندش زخمهایم را میدرید و موهایم را از پوست میکَند. فریادها از هر سو برمیخاست، اما گوشی نبود که بشنود.
میان آن همه درد، جوانی بود با موهای بلند. با التماس گفت:خواهش میکنم موهایم را از ته نزنید، یک ماه دیگر عروسی دارم.اما التماسش خریدار نداشت. موهایش را از ته با شکنجه تراشیدند و اشک تحقیرش بر آسفالت داغ چکید.
جاویدنام محسن روحالامینی که موهای بلندی داشت؛ وقتی نوبت به او رسید رو به شکنجه گران کرد و گفت: شاید اینجا بتوانید موهایم را بزنید، اما عقیدهام را هرگز نمیتوانید بتراشید و عوض کنید.
کلامِ شجاعانه محسنِ شجاع و قهرمانم هنوز در گوشم میپیچد؛ جملهای که با خون و شرافت ادا شد.
در میان هیاهوی جمعیت و نالهها، چشمم به پسر جوانی افتاد به نام پیمان شهنایی؛ سر و صورتش غرق در خون بود. شکنجهگران نیروی انتظامی عمداً هنگام تراشیدن موی سرش با ماشین دستی گوشش را بریدند. خون از سر و صورتش میجوشید و نگاهش میان درد و خشم شعلهور بود، نگاهِ کسی که با وحشیگری مستقیم روبهرو شده است.
ساعتها گذشت، سر همگی ما از ته تراشیده شد. پوست سرها زخمی و خونی، موهایمان کنده، و روحهایمان تا مغز استخوان خراشیده بود. همان ماشین دستی که روزی بوی کودکی و مدرسه میداد حالا در کهریزک بوی خون، تحقیر و بیعدالتی میداد.
آن روز آموختم: میتوان بدن را شکست، اما باور را نه. میتوان مو را برید، اما اندیشه را نه.میتوان انسان را به خاک انداخت، اما شرف را هرگز نمیتوان پایین کشید.
بازداشتگاه کهریزک پایانِ کودکی بود؛ جایی که نوستالژی به شکنجه بدل شد و خاطره به داغ. اما ما زنده ماندیم، زنده برای روایت، زنده برای مقاومت. تا بگوییم: حتی با کندترین تیغهها و تاریکترین دستان هم نمیتوان شعلهی اندیشهی انسان را خاموش کرد.
#بازداشتگاه_کهریزک
#محسن_روح_الامینی
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔44❤11🕊3👎1
  لیلی مهدوی با حضور در مزار نیکا، آهنگ سطان قلبها را به یاد او میخواند
شبکههای اجتماعی به تریبونی برای خانوادههای دادخواه تبدیل شدهاند تا صدایشان را از پشت دیوار سانسور به گوش جهان برسانند.
مردم با بازنشر روایتهای آنان، نهتنها از دردشان آگاه میشوند، بلکه با همدلی و حمایت عمومی، مانع خاموش شدن حقیقت میگردند.
#نیکا_شاکرمی #سیاوش_محمودی
💰  tavaanatech
شبکههای اجتماعی به تریبونی برای خانوادههای دادخواه تبدیل شدهاند تا صدایشان را از پشت دیوار سانسور به گوش جهان برسانند.
مردم با بازنشر روایتهای آنان، نهتنها از دردشان آگاه میشوند، بلکه با همدلی و حمایت عمومی، مانع خاموش شدن حقیقت میگردند.
#نیکا_شاکرمی #سیاوش_محمودی
Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  ❤43🕊10👎1💔1
  چهاردهمین روز اعتصاب غذای احسان و رامین رستمی، دو فعال فرهنگی بازداشتشده در زندان اوین 
احسان و رامین رستمی، دو فعال فرهنگی اهل هرسین کرمانشاه و ساکن تهران، اکنون دو هفته است که در اعتصاب غذای تر به سر میبرند. خانوادهی آنان با نگرانی هشدار دادهاند که جانشان در خطر است.
این دو پسرعمو، پس از بازداشت همزمان در روز ۲۹ مردادماه همراه با سه فعال فرهنگی دیگر، بدون اطلاعرسانی رسمی، در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشوند. تاکنون هیچ توضیحی دربارهی دلایل بازداشت یا اتهامات علیه آنها ارائه نشده است.
خانوادهی رستمی بارها تلاش کردهاند با بازپرس شعبهی پنج دادسرای اوین دیدار کنند، اما بینتیجه بوده است. آنها در نامهای با درد نوشتهاند:
«ده روز است بدنشان را از نان تهی کردهاند تا شاید صدای جانشان در آن سوی دیوارها شنیده شود.»
خانوادهی رستمی روز شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ علام کرده بودند:
«امروز هم به دادسرا رفتیم، اما آقای جلایر، بازپرس شعبهی پنج، باز هم ما را به حضور نپذیرفت تا فقط بگوییم چرا دیدن و شنیدن فرزندانمان از ما دریغ میشود.»
در متن دیگری از سوی خانواده آمده است:
«عزیزان ما در کجای وطن خود چنین اسیر و غریب ماندهاند که ما کتابهای قانون را از بر کردهایم تا رسم اسارت را بفهمیم و باز هم پاسخی نیافتهایم.»
احسان و رامین رستمی، پسرعموهایی اهل هرسین از استان کرمانشاه و ساکن تهران هستند.
بنا بر گزارشها، روز ۲۹ مردادماه مأموران امنیتی همزمان به منازل پنج فعال فرهنگی در تهران یورش بردند و حسن توزندهجانی (شاعر و فعال فرهنگی)، احسان رستمی (ناشر، مترجم و کتابفروش)، مرجان اردشیرزاده (مترجم)، رامین رستمی و نیما مهدیزادگان را بازداشت کردند.
از سوی دیگر حسین شاهوزهی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان وکیلآباد مشهد، همزمان با ابلاغ تایید حکم اعدامش، در اعتراض به این حکم ضمن اعلام عدم پذیرش اتهامات انتسابی ـ که تحت شکنجه و اعتراف اجباری به او منتسب شدهاند ـ دست به اعتصاب غذا زده است.
#احسان_رستمی #رامین_رستمی #حسین_شاهوزهی #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
احسان و رامین رستمی، دو فعال فرهنگی اهل هرسین کرمانشاه و ساکن تهران، اکنون دو هفته است که در اعتصاب غذای تر به سر میبرند. خانوادهی آنان با نگرانی هشدار دادهاند که جانشان در خطر است.
این دو پسرعمو، پس از بازداشت همزمان در روز ۲۹ مردادماه همراه با سه فعال فرهنگی دیگر، بدون اطلاعرسانی رسمی، در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشوند. تاکنون هیچ توضیحی دربارهی دلایل بازداشت یا اتهامات علیه آنها ارائه نشده است.
خانوادهی رستمی بارها تلاش کردهاند با بازپرس شعبهی پنج دادسرای اوین دیدار کنند، اما بینتیجه بوده است. آنها در نامهای با درد نوشتهاند:
«ده روز است بدنشان را از نان تهی کردهاند تا شاید صدای جانشان در آن سوی دیوارها شنیده شود.»
خانوادهی رستمی روز شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ علام کرده بودند:
«امروز هم به دادسرا رفتیم، اما آقای جلایر، بازپرس شعبهی پنج، باز هم ما را به حضور نپذیرفت تا فقط بگوییم چرا دیدن و شنیدن فرزندانمان از ما دریغ میشود.»
در متن دیگری از سوی خانواده آمده است:
«عزیزان ما در کجای وطن خود چنین اسیر و غریب ماندهاند که ما کتابهای قانون را از بر کردهایم تا رسم اسارت را بفهمیم و باز هم پاسخی نیافتهایم.»
احسان و رامین رستمی، پسرعموهایی اهل هرسین از استان کرمانشاه و ساکن تهران هستند.
بنا بر گزارشها، روز ۲۹ مردادماه مأموران امنیتی همزمان به منازل پنج فعال فرهنگی در تهران یورش بردند و حسن توزندهجانی (شاعر و فعال فرهنگی)، احسان رستمی (ناشر، مترجم و کتابفروش)، مرجان اردشیرزاده (مترجم)، رامین رستمی و نیما مهدیزادگان را بازداشت کردند.
از سوی دیگر حسین شاهوزهی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان وکیلآباد مشهد، همزمان با ابلاغ تایید حکم اعدامش، در اعتراض به این حکم ضمن اعلام عدم پذیرش اتهامات انتسابی ـ که تحت شکنجه و اعتراف اجباری به او منتسب شدهاند ـ دست به اعتصاب غذا زده است.
#احسان_رستمی #رامین_رستمی #حسین_شاهوزهی #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔29🕊8❤4
  بازداشت فعال بازنشسته اهوازی محمدزمان کامروا توسط اطلاعات سپاه
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز گذشته محمدزمان کامروا از فعالان بازنشسته اهواز، بازداشت و به اطلاعات سپاه این شهر منتقل شده است.
کامروا، پیش تر در بهمن سال ۱۴۰۰ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از ۲۵ روز با قرار وثیقه آزاد شده بود و سالجاری توسط شعبه دوم بیدادگاه انقلاب اهواز به دو سال حبس محکوم شده است.
کامروا دیروز در حالی توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد که در منزل تنها بود و فرزندش بعد از ظهر با مراجعه به خانه، متوجه به هم ریختگی آن و غیبت پدر شد و سپس با تماس تلفنی او از بازداشتش خبردار شد.
کامروا حدود یکماه پیش بدلیل بیماری تومور مغزی به مدت دو هفته در بیمارستان بستری بود. این فعال بازنشسته اهوازی همچنین از بیماریهای حاد قلبی و ریوی رنج می برد و در حال حاضر در شرایط جسمانی بسیار وخیمی قرار دارد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران اعلام کرد که بازداشت محمدزمان کامروا را قویا محکوم میکند و با جلب توجه سازمانها و نهادهای کارگری و حقوق بشری به بازداشت این بازنشسته مطالبه گر با شرایط جسمانی خطرناک، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط محمدزمان کامروا است.
#محمد_زمان_کامروا #اهواز #بازنشستگان #کارگران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، روز گذشته محمدزمان کامروا از فعالان بازنشسته اهواز، بازداشت و به اطلاعات سپاه این شهر منتقل شده است.
کامروا، پیش تر در بهمن سال ۱۴۰۰ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از ۲۵ روز با قرار وثیقه آزاد شده بود و سالجاری توسط شعبه دوم بیدادگاه انقلاب اهواز به دو سال حبس محکوم شده است.
کامروا دیروز در حالی توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد که در منزل تنها بود و فرزندش بعد از ظهر با مراجعه به خانه، متوجه به هم ریختگی آن و غیبت پدر شد و سپس با تماس تلفنی او از بازداشتش خبردار شد.
کامروا حدود یکماه پیش بدلیل بیماری تومور مغزی به مدت دو هفته در بیمارستان بستری بود. این فعال بازنشسته اهوازی همچنین از بیماریهای حاد قلبی و ریوی رنج می برد و در حال حاضر در شرایط جسمانی بسیار وخیمی قرار دارد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران اعلام کرد که بازداشت محمدزمان کامروا را قویا محکوم میکند و با جلب توجه سازمانها و نهادهای کارگری و حقوق بشری به بازداشت این بازنشسته مطالبه گر با شرایط جسمانی خطرناک، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط محمدزمان کامروا است.
#محمد_زمان_کامروا #اهواز #بازنشستگان #کارگران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊17❤8👍3
  This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  حمزه درویش، از زندان لاکان رشت:
سگ ولگرد به خامنهای شرف دارد
حمزه درویش چند روز پس از این سخنان تند و تیز به سلول انفرادی منتقل شد و اینک در یکی از سلولهای انفرادی زندان لاکان رشت به سر میبرد.
متن سخنان حمزه درویش به شرح زیر است:
«با عرض سلام و خستهنباشید خدمت مردم عزیز ایران و جامعهٔ جهانی.
امروز یکشنبه سیزدهم مهرماه ۱۴۰۴، اینجانب حمزه درویش هستم، زندانی سیاسی زندان مرکزی رشت (لاکان).
مردم ایران و جامعهٔ جهانی، اکنون نه سال و هفت ماه است که در زندان به سر میبرم. من در زندان، علاوه بر تحمل حبس، شکنجههای روحی، روانی و جسمی را هم که از جانب رژیم ولایتفقیه بر من اعمال میشود، تحمل میکنم. در طول این مدت، ظلمها، ستمها و جنایتهایی را که بر زندانیان اعمال میشود، با چشمان خود دیدهام.
بهخصوص در طول پنج سال اخیر که در زندان لاکان میباشم، ظلمها، ستمها و بیعدالتیهایی از جانب مسئولین استان گیلان از جمله استاندار گیلان، مدیرکل سابق سازمان زندانهای استان گیلان، سازمان اطلاعات سپاه استان گیلان، ادارهی اطلاعات استان گیلان و بهخصوص دادستان ظالم، شیاد و دزد استان گیلان، آقای مهدی فلاحمیری و رئیس سابق دادگستری استان گیلان، آقای حمزه خلیلی و مسئولین زندان، در حق من صورت گرفته است.
من نمیدانم این افراد چه خصومت شخصی با من دارند که اینقدر مرا اذیت میکنند. در طول پنج سال، بیش از بیست ماه مرا در انفرادی نگه داشتهاند و مورد شکنجههای روحی، روانی و جسمی قرار دادهاند و پروندهسازی کرده و احکام ناعادلانه صادر کردهاند.
من هدفشان را از این ظلمها نمیدانم چیست؟ شاید میخواهند قدرتنمایی کرده و زور و قدرت رژیم ولایتفقیه را به رخ من، خانوادهام و دوستان و آشنایانم بکشند. اما تنها چیزی که من از این ظلمها به آن رسیده و نتیجه گرفتهام، این است که خامنهای از خوک هم نجستر است.
خامنهای از خوک هم نجستر است، که آدمهای نجستر از خوک زیرمجموعهٔ وی شدهاند. مردم ایران و جامعهٔ جهانی، به خدا قسم که سگ ولگرد به خامنهای شرف دارد و باارزشتر است. هرکجا سگ ولگردی را دیدید، با احترام به آن سگ رفتار کنید، که مقام و ارزش آن سگ ولگرد نزد خدا از خامنهای بالاتر است.
به خدا قسم اگر هزاران سال حبس هم به من بدهند، من باز روی حرف خود هستم و همیشه و همهجا با افتخار گفته و باز هم میگویم:
مرگ بر خامنهای ملعون! مرگ بر خامنهای ملعون! مرگ بر خامنهای ملعون! لعنت بر خمینی خبیث! لعنت بر خمینی خبیث! لعنت بر خمینی خبیث! و مرگ بر اصل ولایتفقیه!
با تشکر
من حمزه درویش هستم، زندانی سیاسی زندان مرکزی رشت (لاکان).
از رسانهها درخواست میکنم که این صدای مرا هم بهصورت صوتی و هم بهصورت کتبی منتشر کنند.
و از حمایتهایشان نیز تشکر ویژه میکنم.»
ـ لازم به ذکر است، روز چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴، حمزه درویش، به یکی از سلولهای انفرادی زندان لاکان رشت منتقل شد.
این انتقال بهصورت تنبیهی و پس از انتشار فایل صوتی انتقادی او صورت گرفته است. حمزه درویش همچنان در سلول انفرادی نگهداری میشود و اجازه تماس با خانوادهاش را ندارد.
حمزه درویش، زندانی عقیدتی، محکوم به ۱۴ سال حبس است، او بارها در اعتراض به حکم و شرایطش در زندان اقدام به خودکشی و نیز اعتصاب غذای طولانی کرده است. او در نامهای که به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نوشته بود، به نقض حقوق، محرومیت از حقوق اساسی و صدور احکام ناعادلانه علیه خود اعتراض کرده بود و خواستار رسیدگی بینالمللی به این بیعدالتیها و بازگرداندن حقوق شهروندیاش شده بود.
او در این نامه حتی به شکنجههای جسمی و روحی، انفرادیهای طولانی، محرومیت از حقوق اساسی مانند ملاقات و تماس با خانواده اشاره کرده بود.
#حمزه_درویش
#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سگ ولگرد به خامنهای شرف دارد
حمزه درویش چند روز پس از این سخنان تند و تیز به سلول انفرادی منتقل شد و اینک در یکی از سلولهای انفرادی زندان لاکان رشت به سر میبرد.
متن سخنان حمزه درویش به شرح زیر است:
«با عرض سلام و خستهنباشید خدمت مردم عزیز ایران و جامعهٔ جهانی.
امروز یکشنبه سیزدهم مهرماه ۱۴۰۴، اینجانب حمزه درویش هستم، زندانی سیاسی زندان مرکزی رشت (لاکان).
مردم ایران و جامعهٔ جهانی، اکنون نه سال و هفت ماه است که در زندان به سر میبرم. من در زندان، علاوه بر تحمل حبس، شکنجههای روحی، روانی و جسمی را هم که از جانب رژیم ولایتفقیه بر من اعمال میشود، تحمل میکنم. در طول این مدت، ظلمها، ستمها و جنایتهایی را که بر زندانیان اعمال میشود، با چشمان خود دیدهام.
بهخصوص در طول پنج سال اخیر که در زندان لاکان میباشم، ظلمها، ستمها و بیعدالتیهایی از جانب مسئولین استان گیلان از جمله استاندار گیلان، مدیرکل سابق سازمان زندانهای استان گیلان، سازمان اطلاعات سپاه استان گیلان، ادارهی اطلاعات استان گیلان و بهخصوص دادستان ظالم، شیاد و دزد استان گیلان، آقای مهدی فلاحمیری و رئیس سابق دادگستری استان گیلان، آقای حمزه خلیلی و مسئولین زندان، در حق من صورت گرفته است.
من نمیدانم این افراد چه خصومت شخصی با من دارند که اینقدر مرا اذیت میکنند. در طول پنج سال، بیش از بیست ماه مرا در انفرادی نگه داشتهاند و مورد شکنجههای روحی، روانی و جسمی قرار دادهاند و پروندهسازی کرده و احکام ناعادلانه صادر کردهاند.
من هدفشان را از این ظلمها نمیدانم چیست؟ شاید میخواهند قدرتنمایی کرده و زور و قدرت رژیم ولایتفقیه را به رخ من، خانوادهام و دوستان و آشنایانم بکشند. اما تنها چیزی که من از این ظلمها به آن رسیده و نتیجه گرفتهام، این است که خامنهای از خوک هم نجستر است.
خامنهای از خوک هم نجستر است، که آدمهای نجستر از خوک زیرمجموعهٔ وی شدهاند. مردم ایران و جامعهٔ جهانی، به خدا قسم که سگ ولگرد به خامنهای شرف دارد و باارزشتر است. هرکجا سگ ولگردی را دیدید، با احترام به آن سگ رفتار کنید، که مقام و ارزش آن سگ ولگرد نزد خدا از خامنهای بالاتر است.
به خدا قسم اگر هزاران سال حبس هم به من بدهند، من باز روی حرف خود هستم و همیشه و همهجا با افتخار گفته و باز هم میگویم:
مرگ بر خامنهای ملعون! مرگ بر خامنهای ملعون! مرگ بر خامنهای ملعون! لعنت بر خمینی خبیث! لعنت بر خمینی خبیث! لعنت بر خمینی خبیث! و مرگ بر اصل ولایتفقیه!
با تشکر
من حمزه درویش هستم، زندانی سیاسی زندان مرکزی رشت (لاکان).
از رسانهها درخواست میکنم که این صدای مرا هم بهصورت صوتی و هم بهصورت کتبی منتشر کنند.
و از حمایتهایشان نیز تشکر ویژه میکنم.»
ـ لازم به ذکر است، روز چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴، حمزه درویش، به یکی از سلولهای انفرادی زندان لاکان رشت منتقل شد.
این انتقال بهصورت تنبیهی و پس از انتشار فایل صوتی انتقادی او صورت گرفته است. حمزه درویش همچنان در سلول انفرادی نگهداری میشود و اجازه تماس با خانوادهاش را ندارد.
حمزه درویش، زندانی عقیدتی، محکوم به ۱۴ سال حبس است، او بارها در اعتراض به حکم و شرایطش در زندان اقدام به خودکشی و نیز اعتصاب غذای طولانی کرده است. او در نامهای که به گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نوشته بود، به نقض حقوق، محرومیت از حقوق اساسی و صدور احکام ناعادلانه علیه خود اعتراض کرده بود و خواستار رسیدگی بینالمللی به این بیعدالتیها و بازگرداندن حقوق شهروندیاش شده بود.
او در این نامه حتی به شکنجههای جسمی و روحی، انفرادیهای طولانی، محرومیت از حقوق اساسی مانند ملاقات و تماس با خانواده اشاره کرده بود.
#حمزه_درویش
#بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤35👍10🕊8👎2💯2
  