اگر اعتراض کنید، نمیآیم!
از وکالت تا ولایت؛ وقتی نماینده، ارباب موکلان میشود
✍️خیام عباسی، جامعهشناس
غلامرصا تاجگردون نماینده گچساران که در انتخابات قبلی به دلیل تخلف انتخاباتی، اعتبارنامهاش توسط نمایندگان مجلس تأیید نشد و از مجلس اخراجش کردند، در یک جلسه با تعدادی از موکلین و منتقدان خود گفته است (نقل به مضمون): چرا اعتراض میکنید؟. اگر به اعتراض و انتقاد ادامه بدهید، رهایتان میکنم و در تهران مینشینم، کاری هم از دستتان برنمیآید چون نماینده هستم.
پارلمانی که تاجگردون عضو آن است، نتیجۀ تئوریپردازیهای فیلسوفان غربی است و بعید است نامبرده از مکانیزم آن و ضرورت پاسخگویی وکیل به موکلان آگاه باشد. اگر او با مکانیزمی کاملاً دموکراتیک انتخاب شده بود، همین چند جمله حق عزل او را به موکلانش میداد و موکلانش - حتا آن درصدی که به او رأی ندادهاند- قادر بودند به راحتی، کرسی قرمز ِ پُر آبونان را از زیر پای او بکشند. اما دریغا که... .
اما، فیلسوفانی چون روسو و لاک بر این اصل پای فشردهاند که قدرت سیاسی ریشه در حقوق انتخاباتی مردم دارد. نماینده، وکیلِ موکلان است، نه ارباب آنان. موکل، وکیل را استخدام میکند تا کارهای او را انجام بدهد. این رابطه در ایران برعکس شده است. هنگامی که نمایندهای میگوید: «رهایتان میکنم و کاری نمیتوانید بکنید چون نماینده هستم» در واقع خود را فراتر از مردم مینهد و رابطۀ عمودی ِ فرادست - فرودست را جایگزین رابطۀ افقی ِ خادم - موکل میکند. این سخن، مشروعیت نمایندگی را از اساس تخریب میکند.
حقِ اعتراض و نقد، خون جاری در رگهای دموکراسی است. جان استوارت میل در رساله جاودان «دربارۀ آزادی» هشدار داده است که خاموش کردن صداهای مخالف، جامعه را به ورطۀ «استبداد خاموش» میکشاند. عبارت «اعتراض میکنید» نهتنها حق مردم را تحقیر میکند، بلکه خطر تبدیل نمایندگی به پدرسالاری سیاسی را آشکار میسازد. نمایندهای که نقد و اعتراض را با تهدید پاسخ میدهد، گویی خود را «پدر و دانای کل جامعه» میپندارد.
البته چنین آدمی حتا مصونیت پارلمانی را هم درک نکرده است. مصونیت پارلمانی، حربهای برای دفاع از استقلال نهاد قانونگذاری در برابر فشارهای بیرونی است. این دیدگاه را منتسکیو، نظریهپرداز تفکیک قوا نوشته است. اما هنگامی که نمایندهای با تکیه بر این مصونیت فریاد میزند:«کاری از دستتان برنمیآید»، این امتیاز را به سلاحی برای مصونیت از پاسخگویی بدل میکند. این همان فساد نهادی است که ارسطو نسبت به آن هشدار داده است؛ یعنی تبدیل دموکراسی به اولیگارشی خودکامه.
هابرماس و دیگر نظریهپردازان دموکراسی ِ گفتوگومحور تأکید دارند که مشروعیت نهادها در گرو دادوستد پیوسته با ارادۀ مردم است. اعلام «در تهران مینشینم» و تهدید به ترک مسئولیت، نشاندهندۀ گسست ارادۀ نماینده از ارادۀ موکلان است. این سخن، آشکارا میگوید نفع شخصی یا موقعیت من بر خدمت به شما ارجحیت دارد.
حتی ادموند برک که از استقلال رأی نماینده دفاع میکرد، هرگز حق تحقیر مردم یا انکار پاسخگویی را مجاز نمیشمرد. آنچه این جا رخ داده، سقوط از اخلاق نمایندگی به ورطۀ نخوت قدرت است. نمایندهای که تهدید به «رها کردن» مردم میکند، گویی نمایندگی را ملک شخصی خود میپندارد، نه امانتی عمومی.
این سخن، سه زنگخطر بزرگ را به صدا درمیآورد:
اول، فراموشی ریشههای مردمی قدرت (روسو)؛
دوم، تبدیل نقد به «تهدید» (نفی آزادی بیان میل)؛
و سوم، سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک برای تثبیت بیمسئولیتی (ارسطو).
همانگونه که روسو هشدار داد قدرتی که از مردم برمیخیزد، اگر در خدمت مردم نباشد، مشروعیت خود را میکُشد.
این نماینده، با گفتارش، نهتنها مشروعیت خودش را خدشهدار کرده، بلکه خطر بیاعتمادی به نهاد نمایندگی را نیز دامن زده است.
اینکه کدامیک از نهادها و سازمانهای حکومتی در نبود حق عزل مردم، از این نماینده پاسخ و توضیح بخواهند، در اصول اساسی و حقوق سیاسی مردم غایب است. در واقع برای چنین نمایندهای هم روشن است که ارکان حکومت از او توضیح نمیخواهند. هرچه هست، حتا رنگ ظاهری هم از سیستم انتخاباتی در ایران باقی نمانده است. اگرنه چنین افرادی، نمایندگی مردم را در لیست آرزوهایشان مینوشتند.
آنچه خواندید یادداشت تحلیلی خیام عباسی (جامعهشناس) است که در کانال تلگرامیاش (شرنگ) منتشر شده است.
#مشروعیت #بحران_مشروعیت #دموکراسی #مسئولیت #شفافیت #قدرت #نمایندگی #پاسخگویی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از وکالت تا ولایت؛ وقتی نماینده، ارباب موکلان میشود
✍️خیام عباسی، جامعهشناس
غلامرصا تاجگردون نماینده گچساران که در انتخابات قبلی به دلیل تخلف انتخاباتی، اعتبارنامهاش توسط نمایندگان مجلس تأیید نشد و از مجلس اخراجش کردند، در یک جلسه با تعدادی از موکلین و منتقدان خود گفته است (نقل به مضمون): چرا اعتراض میکنید؟. اگر به اعتراض و انتقاد ادامه بدهید، رهایتان میکنم و در تهران مینشینم، کاری هم از دستتان برنمیآید چون نماینده هستم.
پارلمانی که تاجگردون عضو آن است، نتیجۀ تئوریپردازیهای فیلسوفان غربی است و بعید است نامبرده از مکانیزم آن و ضرورت پاسخگویی وکیل به موکلان آگاه باشد. اگر او با مکانیزمی کاملاً دموکراتیک انتخاب شده بود، همین چند جمله حق عزل او را به موکلانش میداد و موکلانش - حتا آن درصدی که به او رأی ندادهاند- قادر بودند به راحتی، کرسی قرمز ِ پُر آبونان را از زیر پای او بکشند. اما دریغا که... .
اما، فیلسوفانی چون روسو و لاک بر این اصل پای فشردهاند که قدرت سیاسی ریشه در حقوق انتخاباتی مردم دارد. نماینده، وکیلِ موکلان است، نه ارباب آنان. موکل، وکیل را استخدام میکند تا کارهای او را انجام بدهد. این رابطه در ایران برعکس شده است. هنگامی که نمایندهای میگوید: «رهایتان میکنم و کاری نمیتوانید بکنید چون نماینده هستم» در واقع خود را فراتر از مردم مینهد و رابطۀ عمودی ِ فرادست - فرودست را جایگزین رابطۀ افقی ِ خادم - موکل میکند. این سخن، مشروعیت نمایندگی را از اساس تخریب میکند.
حقِ اعتراض و نقد، خون جاری در رگهای دموکراسی است. جان استوارت میل در رساله جاودان «دربارۀ آزادی» هشدار داده است که خاموش کردن صداهای مخالف، جامعه را به ورطۀ «استبداد خاموش» میکشاند. عبارت «اعتراض میکنید» نهتنها حق مردم را تحقیر میکند، بلکه خطر تبدیل نمایندگی به پدرسالاری سیاسی را آشکار میسازد. نمایندهای که نقد و اعتراض را با تهدید پاسخ میدهد، گویی خود را «پدر و دانای کل جامعه» میپندارد.
البته چنین آدمی حتا مصونیت پارلمانی را هم درک نکرده است. مصونیت پارلمانی، حربهای برای دفاع از استقلال نهاد قانونگذاری در برابر فشارهای بیرونی است. این دیدگاه را منتسکیو، نظریهپرداز تفکیک قوا نوشته است. اما هنگامی که نمایندهای با تکیه بر این مصونیت فریاد میزند:«کاری از دستتان برنمیآید»، این امتیاز را به سلاحی برای مصونیت از پاسخگویی بدل میکند. این همان فساد نهادی است که ارسطو نسبت به آن هشدار داده است؛ یعنی تبدیل دموکراسی به اولیگارشی خودکامه.
هابرماس و دیگر نظریهپردازان دموکراسی ِ گفتوگومحور تأکید دارند که مشروعیت نهادها در گرو دادوستد پیوسته با ارادۀ مردم است. اعلام «در تهران مینشینم» و تهدید به ترک مسئولیت، نشاندهندۀ گسست ارادۀ نماینده از ارادۀ موکلان است. این سخن، آشکارا میگوید نفع شخصی یا موقعیت من بر خدمت به شما ارجحیت دارد.
حتی ادموند برک که از استقلال رأی نماینده دفاع میکرد، هرگز حق تحقیر مردم یا انکار پاسخگویی را مجاز نمیشمرد. آنچه این جا رخ داده، سقوط از اخلاق نمایندگی به ورطۀ نخوت قدرت است. نمایندهای که تهدید به «رها کردن» مردم میکند، گویی نمایندگی را ملک شخصی خود میپندارد، نه امانتی عمومی.
این سخن، سه زنگخطر بزرگ را به صدا درمیآورد:
اول، فراموشی ریشههای مردمی قدرت (روسو)؛
دوم، تبدیل نقد به «تهدید» (نفی آزادی بیان میل)؛
و سوم، سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک برای تثبیت بیمسئولیتی (ارسطو).
همانگونه که روسو هشدار داد قدرتی که از مردم برمیخیزد، اگر در خدمت مردم نباشد، مشروعیت خود را میکُشد.
این نماینده، با گفتارش، نهتنها مشروعیت خودش را خدشهدار کرده، بلکه خطر بیاعتمادی به نهاد نمایندگی را نیز دامن زده است.
اینکه کدامیک از نهادها و سازمانهای حکومتی در نبود حق عزل مردم، از این نماینده پاسخ و توضیح بخواهند، در اصول اساسی و حقوق سیاسی مردم غایب است. در واقع برای چنین نمایندهای هم روشن است که ارکان حکومت از او توضیح نمیخواهند. هرچه هست، حتا رنگ ظاهری هم از سیستم انتخاباتی در ایران باقی نمانده است. اگرنه چنین افرادی، نمایندگی مردم را در لیست آرزوهایشان مینوشتند.
آنچه خواندید یادداشت تحلیلی خیام عباسی (جامعهشناس) است که در کانال تلگرامیاش (شرنگ) منتشر شده است.
#مشروعیت #بحران_مشروعیت #دموکراسی #مسئولیت #شفافیت #قدرت #نمایندگی #پاسخگویی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊12👍6❤2
صدای بی صدای قربانیان آزادی باشید
رستم باقری در زندان خرمآباد تحت شکنجههای ناجوانمردانه است
رستم یک فعال شهرستانی باشرف است که مردانه ایستاده است. بنده در مدت بازداشتم با ایشان در بند خاص زندان مرکزی خرمآباد هم بندی ایشان بودم. اتهام همهی ما هم تبلیغ علیه نظام بود!
با شنیدن خبری که نوشته بود. در ایران فقط ۵ زندانی سیاسی داریم. بشدت از فریبکاری آقایان به خشم آمدم. ظاهراً فقط چند نفر دانه درشت در زندان اوین که روزانه در سر خط خبرها قرار دارند. بعنوان زندانی سیاسی محسوب میشوند. بی شرافتی دیدم اگر از رستم نگوییم.
باقری، ۳۱ خرداد، در کوهدشت توسط اطلاعات سپاه شهر کوهدشت دستگیر میشه، توسط بازپرس همون شهر شخصی بنام «احسان ویسکرمی» مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
و بلافاصله به زندان خرمآباد منتقل شده بود. در دفاع از یکی از همبندیها و اعتراض به شرایط متوحشانه جناب سیدکریم حیاتالغیب شکنجهگر بیرحم زندان، به انفرادی منتقل شد. صدای ضجههایش را میشنیدیم. چند روز بعد با قامتی تکیده، ضرب خورده و داغان( انگار دو دهه پیر شده بود) به بند آورده شد. میگفت: «بعد از ضربههای بیرحمانه و پارهگی مجدد پردهی گوشم با زنجیر از سقف آویزانم کردند و با لولههای پلاستیکی بجانم افتادند آنقدر که زمانی بهوش آمدم در درمانگاه بودم و دیگر چیزی را به یاد ندارم»
رستم باقری بالای ۴۰ سال سن داشت. یک پسر چند ماهه داشت. میگفت: «آمادهام جانم را فدای ایران کنم»
در سال ۱۴۰۱ در جنبش (ژن، ژیان، آزادی)، در خیابان ولیعصر تهران مورد ضرب و شتم مآموران قرار گرفته و دچار پارهگی پرده گوش منجر به عمل جراحی شده بود. به سه سال حبس و نهایتا مشمول عفو شده بود
در سال ۱۴۰۲ در سالگرد نیکا شاکرمی دستگیر شده بود و مدتی در زندان خرمآباد بازداشت شده بود.
و تا اخیرا که بعد از شکست در مقابل اسراییل خواستند فعالان و آزادیخواهان را مچاله کنند
رستم در یک صفحه رسمی در اینستاگرام فعالیت مدنی داشت که در همان ایام بازداشت توسط امنیتی ها از دسترس خارج شد.
میگفت مادرم هر ماه نیازمند پیگیری پزشکی در تهران است. نگرانش بود.
بعد از چند روز موفق شدم از یک مسیری عکس خودش و پسرشو گیر بیارم
زنده باد ایران زنده باد رستم
بند خاص زندان مرکزی خرمآباد
#رستم_باقری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رستم باقری در زندان خرمآباد تحت شکنجههای ناجوانمردانه است
رستم یک فعال شهرستانی باشرف است که مردانه ایستاده است. بنده در مدت بازداشتم با ایشان در بند خاص زندان مرکزی خرمآباد هم بندی ایشان بودم. اتهام همهی ما هم تبلیغ علیه نظام بود!
با شنیدن خبری که نوشته بود. در ایران فقط ۵ زندانی سیاسی داریم. بشدت از فریبکاری آقایان به خشم آمدم. ظاهراً فقط چند نفر دانه درشت در زندان اوین که روزانه در سر خط خبرها قرار دارند. بعنوان زندانی سیاسی محسوب میشوند. بی شرافتی دیدم اگر از رستم نگوییم.
باقری، ۳۱ خرداد، در کوهدشت توسط اطلاعات سپاه شهر کوهدشت دستگیر میشه، توسط بازپرس همون شهر شخصی بنام «احسان ویسکرمی» مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
و بلافاصله به زندان خرمآباد منتقل شده بود. در دفاع از یکی از همبندیها و اعتراض به شرایط متوحشانه جناب سیدکریم حیاتالغیب شکنجهگر بیرحم زندان، به انفرادی منتقل شد. صدای ضجههایش را میشنیدیم. چند روز بعد با قامتی تکیده، ضرب خورده و داغان( انگار دو دهه پیر شده بود) به بند آورده شد. میگفت: «بعد از ضربههای بیرحمانه و پارهگی مجدد پردهی گوشم با زنجیر از سقف آویزانم کردند و با لولههای پلاستیکی بجانم افتادند آنقدر که زمانی بهوش آمدم در درمانگاه بودم و دیگر چیزی را به یاد ندارم»
رستم باقری بالای ۴۰ سال سن داشت. یک پسر چند ماهه داشت. میگفت: «آمادهام جانم را فدای ایران کنم»
در سال ۱۴۰۱ در جنبش (ژن، ژیان، آزادی)، در خیابان ولیعصر تهران مورد ضرب و شتم مآموران قرار گرفته و دچار پارهگی پرده گوش منجر به عمل جراحی شده بود. به سه سال حبس و نهایتا مشمول عفو شده بود
در سال ۱۴۰۲ در سالگرد نیکا شاکرمی دستگیر شده بود و مدتی در زندان خرمآباد بازداشت شده بود.
و تا اخیرا که بعد از شکست در مقابل اسراییل خواستند فعالان و آزادیخواهان را مچاله کنند
رستم در یک صفحه رسمی در اینستاگرام فعالیت مدنی داشت که در همان ایام بازداشت توسط امنیتی ها از دسترس خارج شد.
میگفت مادرم هر ماه نیازمند پیگیری پزشکی در تهران است. نگرانش بود.
بعد از چند روز موفق شدم از یک مسیری عکس خودش و پسرشو گیر بیارم
زنده باد ایران زنده باد رستم
بند خاص زندان مرکزی خرمآباد
#رستم_باقری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤21💔19🕊1
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیوی منتشر شده در رسانههای اجتماعی نشان میدهد که پنجشنبه ۲۳ مرداد همزمان با مراسم اربعین در تهران، گروهی از حامیان جمهوری اسلامی در اقدامی نمادین، ماکت مقوایی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ايالات متحده آمریکا را به دار کشیدند.
#اعدام #اربعین #پرزیدنت_ترامپ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ویدیوی منتشر شده در رسانههای اجتماعی نشان میدهد که پنجشنبه ۲۳ مرداد همزمان با مراسم اربعین در تهران، گروهی از حامیان جمهوری اسلامی در اقدامی نمادین، ماکت مقوایی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ايالات متحده آمریکا را به دار کشیدند.
#اعدام #اربعین #پرزیدنت_ترامپ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👎30❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو راهی اوین قزلحصار:
من، #محمد_نجفی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی، در هشتمین سال حبس خود در اوین، شاهد صحنهای بودم که نفس را بند میآورد. شش زندانی محکوم به اعدام را با دستبند و پابند، سوار ماشین خروج از زندان تهران بزرگ کردند. نگاههایشان خاموش، اما پر از شعله، گویی بر سر دوراهیای ایستادهاند: آزادیای که ربوده شده یا طنابداری که در انتظار است. ماشین از میان دیوارها و سیمخاردارها گذشت و راه به قزلحصار برد، اما فراموش نکنیم که آنان جسورتر و بیباکتر از ما بودند و امروز ما باید صدایشان باشیم.»
محمد نجفی ۲۳ امرداد ۱۴۰۴ زندان اوین.
#محمد_نجفی #بیانیه #نه_به_اعدام #بابک_شهبازی #امید_تباری_مقدم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من، #محمد_نجفی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی، در هشتمین سال حبس خود در اوین، شاهد صحنهای بودم که نفس را بند میآورد. شش زندانی محکوم به اعدام را با دستبند و پابند، سوار ماشین خروج از زندان تهران بزرگ کردند. نگاههایشان خاموش، اما پر از شعله، گویی بر سر دوراهیای ایستادهاند: آزادیای که ربوده شده یا طنابداری که در انتظار است. ماشین از میان دیوارها و سیمخاردارها گذشت و راه به قزلحصار برد، اما فراموش نکنیم که آنان جسورتر و بیباکتر از ما بودند و امروز ما باید صدایشان باشیم.»
محمد نجفی ۲۳ امرداد ۱۴۰۴ زندان اوین.
#محمد_نجفی #بیانیه #نه_به_اعدام #بابک_شهبازی #امید_تباری_مقدم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔27🕊14❤1👍1
Forwarded from گفتوشنود
جامعه جهانی بهایی خبر داده، بیش از ۲۰ شهروند بهائی در اصفهان، صرفاً به دلیل باور دینیشان، با مصادرۀ منازل، مزارع، خودروها و مسدود شدن حسابهای بانکی مواجه شدهاند. این اقدامها به استناد اصل ۴۹ قانون اساسی و خارج از روند قانونی انجام شده و بسیاری تنها از طریق یک پیامک از توقیف اموال خود مطلع شدهاند، بدون آنکه پروندهای در سامانه رسمی قوه قضاییه ثبت شده باشد.
دادگاه ویژۀ اصل ۴۹ زیر نظر ستاد اجرایی فرمان امام، بدون ارائه مدرک و بدون رعایت حقوق متهمان، احکام توقیف و مصادره را صادر کرده است. وکلای مدافع به پروندهها دسترسی ندارند و حتی افراد تبرئهشده نیز هدف این مصادرهها قرار گرفتهاند. در برخی موارد، مقامات قضایی آشکارا از تهدید و فشار برای تسلیمشدن استفاده کردهاند.
سیمین فهندژ، سخنگوی جامعۀ جهانی بهائی، این اقدامات را «سرقت سازمانیافته حکومتی» و «خفقان اقتصادی در پوشش قانون» خوانده و گفته است هدف این روند، فقیر کردن یک اقلیت مذهبی و محرومکردن خانوادهها از معیشت و خانههایشان است. او تأکید کرده که اصل ۴۹ برای بازگرداندن اموال نامشروع تدوین شده، نه برای نابودی زندگی شهروندان.
مصادرۀ اموال بهائیان در ایران سابقهای چهار دههای دارد و نمونههایی چون روستاهای ایول و کتا نشان میدهد که این روند سیستماتیک است. جامعۀ جهانی بهائی از حکومت ایران خواسته است حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت بشناسد، به قوانین خود و تعهدات بینالمللی پایبند باشد و به سرکوب اقتصادی این جامعه پایان دهد.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
جامعه جهانی بهایی خبر داده، بیش از ۲۰ شهروند بهائی در اصفهان، صرفاً به دلیل باور دینیشان، با مصادرۀ منازل، مزارع، خودروها و مسدود شدن حسابهای بانکی مواجه شدهاند. این اقدامها به استناد اصل ۴۹ قانون اساسی و خارج از روند قانونی انجام شده و بسیاری تنها از طریق یک پیامک از توقیف اموال خود مطلع شدهاند، بدون آنکه پروندهای در سامانه رسمی قوه قضاییه ثبت شده باشد.
دادگاه ویژۀ اصل ۴۹ زیر نظر ستاد اجرایی فرمان امام، بدون ارائه مدرک و بدون رعایت حقوق متهمان، احکام توقیف و مصادره را صادر کرده است. وکلای مدافع به پروندهها دسترسی ندارند و حتی افراد تبرئهشده نیز هدف این مصادرهها قرار گرفتهاند. در برخی موارد، مقامات قضایی آشکارا از تهدید و فشار برای تسلیمشدن استفاده کردهاند.
سیمین فهندژ، سخنگوی جامعۀ جهانی بهائی، این اقدامات را «سرقت سازمانیافته حکومتی» و «خفقان اقتصادی در پوشش قانون» خوانده و گفته است هدف این روند، فقیر کردن یک اقلیت مذهبی و محرومکردن خانوادهها از معیشت و خانههایشان است. او تأکید کرده که اصل ۴۹ برای بازگرداندن اموال نامشروع تدوین شده، نه برای نابودی زندگی شهروندان.
مصادرۀ اموال بهائیان در ایران سابقهای چهار دههای دارد و نمونههایی چون روستاهای ایول و کتا نشان میدهد که این روند سیستماتیک است. جامعۀ جهانی بهائی از حکومت ایران خواسته است حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت بشناسد، به قوانین خود و تعهدات بینالمللی پایبند باشد و به سرکوب اقتصادی این جامعه پایان دهد.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💔28🕊2❤1
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی در محکومیت یورش خشونتآمیز و درخواست فوری برای لغو کامل حکم اعدام
استیصال و ناکارآمدی حاکمیت به حدی رسیده است که برای القای ترس و وحشت جهت جلوگیری از اعتراضات مردمی چاره کار را در اعدام و تشدید سرکوب میبیند اگر این شیوه پوششسازی ناکارآمدی تا کنون چارهساز بود شاهد این حد گسستگی مردم با حاکمیت نبودیم. گسستگی هر روز افزونتر میشود و شدت سرکوب سنگینتر.
روز جمعه ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ هنگام انتقال زندانیان سیاسی_عقیدتی از زندان تهران بزرگ به زندان اوین در حالی که زندانیان سوار بر اتوبوس منتظر حرکت بودند ناگهان نیروهای یگان ویژه به اتوبوس زندانیان یورش آورده و خواستار پیاده شدن بابک علیپور، محمد تقوی، اکبر دانشورکار، وحید بنی عامریان و پویا قبادی شدند اما با مقاومت شجاعانه این زندانیان مواجه شدند. بعد از مقاومت این زندانیان، نیروهای یگان ویژه اقدام به ضرب و شتم و هتاکی و فحاشی این افراد نمودند و آنها را جدا و به مکان نامعلومی انتقال نمودند. نیروهای سرکوبگر همچنین یک زندانی دیگر به نام #بابک_شهبازی را که دارای حکم اعدام میباشد را نیز ربوده و به پنج نفر مذکور اضافه کردند.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکومیت شدید این رفتار غیر انسانی خواستار لغو حکم اعدام به طور کامل چه در حال و چه در آینده و همچنین لغو اعدام آن پنج تن و لغو توقف حکم #بابک_شهبازی هستیم و از تمامی مجامع حقوق بشری درخواست محکومیت شدید و فشار به این رژیم جهت پاسخگو کردن تمامی آمرین و عاملین این جنایت داریم.
📌اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
مطلب احمدیان
محمود اجاقلو
رضا اکبریمنفرد
سیامک امینی
رضا اهتمامی
پیام باستانی
شهریار براتی
مرتضی پروین
محمد حسنپوره
سالار تالارافشار
مجتبی تقوی
پژمان توبرهریزی
طاهر حاجیقربانی
محسن رزمآیین
افشین رنگریز
احسان رواز ژیان
بهزاد زرگین
شاهین ذوقیتبار
خشایار سفیدی
یوسف سیگاری
سیدحمیدرضا شریعتی مزینانی
حسین شنبهزاده
حسین شهسواری
مرتضی صیدی
رضا عاشوریان
عبدالله اردشیر علیجانی
حسن عمیدی
نصرالله فلاحی
محمدمسعود معینی
محمدعلی محمودی
فرزاد معظمی گودرزی
امیرحسین مرادی
سیدمهدی وفایی ثانی
محمد نجفی
پوریا وحیدیان
میریوسف یونسی
فؤاد فتحی
#بیانیه
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
استیصال و ناکارآمدی حاکمیت به حدی رسیده است که برای القای ترس و وحشت جهت جلوگیری از اعتراضات مردمی چاره کار را در اعدام و تشدید سرکوب میبیند اگر این شیوه پوششسازی ناکارآمدی تا کنون چارهساز بود شاهد این حد گسستگی مردم با حاکمیت نبودیم. گسستگی هر روز افزونتر میشود و شدت سرکوب سنگینتر.
روز جمعه ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ هنگام انتقال زندانیان سیاسی_عقیدتی از زندان تهران بزرگ به زندان اوین در حالی که زندانیان سوار بر اتوبوس منتظر حرکت بودند ناگهان نیروهای یگان ویژه به اتوبوس زندانیان یورش آورده و خواستار پیاده شدن بابک علیپور، محمد تقوی، اکبر دانشورکار، وحید بنی عامریان و پویا قبادی شدند اما با مقاومت شجاعانه این زندانیان مواجه شدند. بعد از مقاومت این زندانیان، نیروهای یگان ویژه اقدام به ضرب و شتم و هتاکی و فحاشی این افراد نمودند و آنها را جدا و به مکان نامعلومی انتقال نمودند. نیروهای سرکوبگر همچنین یک زندانی دیگر به نام #بابک_شهبازی را که دارای حکم اعدام میباشد را نیز ربوده و به پنج نفر مذکور اضافه کردند.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکومیت شدید این رفتار غیر انسانی خواستار لغو حکم اعدام به طور کامل چه در حال و چه در آینده و همچنین لغو اعدام آن پنج تن و لغو توقف حکم #بابک_شهبازی هستیم و از تمامی مجامع حقوق بشری درخواست محکومیت شدید و فشار به این رژیم جهت پاسخگو کردن تمامی آمرین و عاملین این جنایت داریم.
📌اسامی امضا کنندگان:
سیامک ابراهیمی
مطلب احمدیان
محمود اجاقلو
رضا اکبریمنفرد
سیامک امینی
رضا اهتمامی
پیام باستانی
شهریار براتی
مرتضی پروین
محمد حسنپوره
سالار تالارافشار
مجتبی تقوی
پژمان توبرهریزی
طاهر حاجیقربانی
محسن رزمآیین
افشین رنگریز
احسان رواز ژیان
بهزاد زرگین
شاهین ذوقیتبار
خشایار سفیدی
یوسف سیگاری
سیدحمیدرضا شریعتی مزینانی
حسین شنبهزاده
حسین شهسواری
مرتضی صیدی
رضا عاشوریان
عبدالله اردشیر علیجانی
حسن عمیدی
نصرالله فلاحی
محمدمسعود معینی
محمدعلی محمودی
فرزاد معظمی گودرزی
امیرحسین مرادی
سیدمهدی وفایی ثانی
محمد نجفی
پوریا وحیدیان
میریوسف یونسی
فؤاد فتحی
#بیانیه
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔26🕊10❤4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور مادران جاویدنامان سیاوش محمودی و عرفان رضایی، در کنار مادر جاویدنام غزاله چلابی، بر سر مزار غزاله چلابی و عرفان رضایی
لیلا مهدوی، مادر سیاوش، ضمن انتشار این ویدئو نوشت:
«دیدار تو امروز مرا تا مغز استخوان دگرگون کرد. حالی عجیب، سنگین، و پر از سکوتِ فریاد داشتم وقتی که به مزار تو رسیدم، کنج دیواری زیر سقف شیروانی، جایی که یک عکس زخمخورده از دختری شجاع و بیگناه مثل فرزند خودم، با تیر بر پیشانیاش، هنوز آنجا بود. قلبم مچاله شد، نفسم به سختی بالا آمد، مادری نشسته بود، در آغوشی که غم هزار سالهای در آن پنهان بود، نفسی که پر از شکست و بیتابی بود، دردی که سهم همه ما بود. ای وای بر حجم این درد! سه قاب مادر، با چشمانی که غم فرزندانشان را در سینهٔ زخمیشان جای دادهاند، چنان سنگینی میکرد که آن کنج مزار را به خاک انداخته بود. چه بر سر ما آوردید؟ چه بلایی بر سر فرزندان ما آوردید؟ مزار عرفان را دیدم، پسری با چشمانی سیاه وآن هودی سبز رنگی که بر تن داشت در دل دشتی سبز عکسی که از دور همچنان با تو سخن میگوید. هر گوشهای را که نگاه میکنی، عکس عرفان، بیصدا با تو میگردد و تو را به خانهاش، به آن دنیای خاموش، دعوت میکند. میرسی آرام کنار مزار، در سکوتی عمیق و پر از معنا، آه مادر... سیاوش، ای سیاوش جان، دلم امروز پر از بغض است، قلبم شکست خورده، کنار مزار تو نبودم، کنار همرزمانت، دلم لحظهای سمت تو میرفت، لحظهای سمت غزاله، و لحظهای سمت عرفان... وای بر شما، چگونه جرات میکنید پاسخ بدهید، شما که زندگی را از فرزندان ما ربودید؟ غم این مادران، خانههای شما را ویران خواهد کرد، صبور باشید، سحر نزدیک است... روز انتقام، نزدیکتر از تپش رگ گردن، میآید، و شما را نابود خواهد کرد، به تلخترین و دردناکترین شکل ممکن.»
#غزاله_چلابی #عرفان_رضایی #سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
لیلا مهدوی، مادر سیاوش، ضمن انتشار این ویدئو نوشت:
«دیدار تو امروز مرا تا مغز استخوان دگرگون کرد. حالی عجیب، سنگین، و پر از سکوتِ فریاد داشتم وقتی که به مزار تو رسیدم، کنج دیواری زیر سقف شیروانی، جایی که یک عکس زخمخورده از دختری شجاع و بیگناه مثل فرزند خودم، با تیر بر پیشانیاش، هنوز آنجا بود. قلبم مچاله شد، نفسم به سختی بالا آمد، مادری نشسته بود، در آغوشی که غم هزار سالهای در آن پنهان بود، نفسی که پر از شکست و بیتابی بود، دردی که سهم همه ما بود. ای وای بر حجم این درد! سه قاب مادر، با چشمانی که غم فرزندانشان را در سینهٔ زخمیشان جای دادهاند، چنان سنگینی میکرد که آن کنج مزار را به خاک انداخته بود. چه بر سر ما آوردید؟ چه بلایی بر سر فرزندان ما آوردید؟ مزار عرفان را دیدم، پسری با چشمانی سیاه وآن هودی سبز رنگی که بر تن داشت در دل دشتی سبز عکسی که از دور همچنان با تو سخن میگوید. هر گوشهای را که نگاه میکنی، عکس عرفان، بیصدا با تو میگردد و تو را به خانهاش، به آن دنیای خاموش، دعوت میکند. میرسی آرام کنار مزار، در سکوتی عمیق و پر از معنا، آه مادر... سیاوش، ای سیاوش جان، دلم امروز پر از بغض است، قلبم شکست خورده، کنار مزار تو نبودم، کنار همرزمانت، دلم لحظهای سمت تو میرفت، لحظهای سمت غزاله، و لحظهای سمت عرفان... وای بر شما، چگونه جرات میکنید پاسخ بدهید، شما که زندگی را از فرزندان ما ربودید؟ غم این مادران، خانههای شما را ویران خواهد کرد، صبور باشید، سحر نزدیک است... روز انتقام، نزدیکتر از تپش رگ گردن، میآید، و شما را نابود خواهد کرد، به تلخترین و دردناکترین شکل ممکن.»
#غزاله_چلابی #عرفان_رضایی #سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔48🕊5❤4
Forwarded from گفتوشنود
محمد حاج ابوالقاسم، مدرس حوزه علمیه قم، در واکنش به انتقادها به مخارج حکومتی برای مراسم پیادهروی اربعین گفت «شبههافکنان در کشورهای همسایه در راستای شهوات و کارهای شیطانی و حیوانی ولخرجی» میکنند. او افزود دین ما این نیست که در گوشهای بنشینیم و کاری با کسی نداشته باشیم.
او افزود: «دین ما این نیست که در گوشهای بنشینیم و عبادت کنیم و کاری با کسی نداشته باشیم، کسی که نام خود را مسلمان گذاشته و مشغول عبادت باشد، ولی در غزه چند هزار کودک در آستانه مرگ به واسطه گرسنگی باشند، باید بداند که رویه رسول اسلام این نبوده است.»
#دین #اسلام #شیعه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محمد حاج ابوالقاسم، مدرس حوزه علمیه قم، در واکنش به انتقادها به مخارج حکومتی برای مراسم پیادهروی اربعین گفت «شبههافکنان در کشورهای همسایه در راستای شهوات و کارهای شیطانی و حیوانی ولخرجی» میکنند. او افزود دین ما این نیست که در گوشهای بنشینیم و کاری با کسی نداشته باشیم.
او افزود: «دین ما این نیست که در گوشهای بنشینیم و عبادت کنیم و کاری با کسی نداشته باشیم، کسی که نام خود را مسلمان گذاشته و مشغول عبادت باشد، ولی در غزه چند هزار کودک در آستانه مرگ به واسطه گرسنگی باشند، باید بداند که رویه رسول اسلام این نبوده است.»
#دین #اسلام #شیعه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👎44❤2
تصاویری از بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، حین کار و در کنار خانواده
برادر بابک شهبازی، این ویدیوها را منتشر کرد و نوشت:
«محل کار بابک شهبازی پشت بام ساختمانها و مراکزی که اگر هم امنیتی بوده قطعا به عنوان یک کارگر پیمانکار همیشه تحت نظارت بوده
آنقدر فرزندانش به او وابسته بودند که حتی حین کار هم برایشان فیلم ارسال میکرد
مرد خانواده با این حجم کاری زمانی برای دوره دیدن هم داشته؟!»
او همچنین نوشت:
«پدر و مرد خانواده؛ شخصی که روزانه بیش از ۱۴ساعت را کار میکرد تا بتواند زندگی نرمالی برای فرزندانش مهیا کند.
کل دارایی او حتی یک میلیارد تومان هم نمیشود آنگاه به اتهام درخواست مبلغ ۱۲۰ میلیون دلار معادل بیش از ۱۰۰ هزاااار میلیاااارد ریال محکوم به اعدام شده!
بابک اگر کمی پول گرفته بود قطعا برای تفریح خانوادگی بجای قشم میرفت کیش، اگربیشترپول میگرفت میرفت دبی،و اگر ۱۲۰میلیون دلار میگرفت ویلایی در بورلی هیلزخریداری میکرد،نه اینکه در شهرک های اطراف کرج اجاره نشین باشد و در این ۱۷ ماه که نان آور خانه زندان است اجاره آنها را من بپردازم»
ـ بابک شهبازی، پدر دو فرزند است. دختر و پسری که در یک سال و نیم گذشته بسیار رنج بردهاند. حکومت پدرشان را به ناحق به اعدام محکوم کرده است. در پروندهای ساختگی و اتهاماتی مضحک!
صدایشان باشیم و نگذاریم جان این عزیز را بستانند و خانوادهاش را از حضورش محروم کنند.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برادر بابک شهبازی، این ویدیوها را منتشر کرد و نوشت:
«محل کار بابک شهبازی پشت بام ساختمانها و مراکزی که اگر هم امنیتی بوده قطعا به عنوان یک کارگر پیمانکار همیشه تحت نظارت بوده
آنقدر فرزندانش به او وابسته بودند که حتی حین کار هم برایشان فیلم ارسال میکرد
مرد خانواده با این حجم کاری زمانی برای دوره دیدن هم داشته؟!»
او همچنین نوشت:
«پدر و مرد خانواده؛ شخصی که روزانه بیش از ۱۴ساعت را کار میکرد تا بتواند زندگی نرمالی برای فرزندانش مهیا کند.
کل دارایی او حتی یک میلیارد تومان هم نمیشود آنگاه به اتهام درخواست مبلغ ۱۲۰ میلیون دلار معادل بیش از ۱۰۰ هزاااار میلیاااارد ریال محکوم به اعدام شده!
بابک اگر کمی پول گرفته بود قطعا برای تفریح خانوادگی بجای قشم میرفت کیش، اگربیشترپول میگرفت میرفت دبی،و اگر ۱۲۰میلیون دلار میگرفت ویلایی در بورلی هیلزخریداری میکرد،نه اینکه در شهرک های اطراف کرج اجاره نشین باشد و در این ۱۷ ماه که نان آور خانه زندان است اجاره آنها را من بپردازم»
ـ بابک شهبازی، پدر دو فرزند است. دختر و پسری که در یک سال و نیم گذشته بسیار رنج بردهاند. حکومت پدرشان را به ناحق به اعدام محکوم کرده است. در پروندهای ساختگی و اتهاماتی مضحک!
صدایشان باشیم و نگذاریم جان این عزیز را بستانند و خانوادهاش را از حضورش محروم کنند.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤26💔13🕊4
بابک شهبازی، در نامهای به رئیس قوه قضاییه:
دستگاه دروغ سنج ثابت کرد که من دروغ نگفتهام
بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام که هماکنون در زندان قزلحصار بهسر میبرد، حدود یک هفته قبل از بمباران اوین، در نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه، به شرح بازداشت، بازجوییها و اتهامات مطرحشده علیه خود پرداخته و خواستار ورود فوری و شخصی غلامحسین محسنی اژهای به پروندهاش شده است.
در متن نامه آقای شهبازی که به دست ما رسیده، او نوشته است: «در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۶ دستگیر شدم. چهار ماه و نیم در انفرادی و سه ماه در بازداشتگاه عمومی بودم و در تاریخ ۱۴۰۳/۵/۲۹ به بند چهار زندان اوین منتقل شدم. بعد، چهل و یک روز در خانه امن بازجویی شدم.»
او ادامه میدهد: «در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۷ یک پرونده حدود دویست صفحهای که با زور و نیرنگ من را مجبور کردند بنویسم، آوردند تا امضا و اثر انگشت بزنم. من هم چون هیچکدام از آن کارها را انجام نداده بودم، امضا و اثر انگشت نزدم. حتی در بین آنها خودشان برگههایی قرار داده بودند که بعد از اعتراض، عصبانی شدند و بیان داشتند که خودت نوشتهای، اما بعد از نشان دادن اختلاف خط، سریع برگهها را پنهان کردند و گفتند خواستم امتحانت کنم.»
شهبازی تاکید کرده است: «قاضی صلواتی میخواست با زور و تهدید و حتی تطمیع از من امضا بگیرد که دو سال با موساد همکاری داشتهام. ایشان میگفت که در ستاد کل نیروهای مسلح بمب و دستگاه شنود گذاشتهام. بعد خودش اقرار کرد که پس از جستجو هیچ موردی پیدا نشد. در ادامه میگفت آدرس اتاق جنگ ایران در زرند کرمان را به موساد دادهای، در صورتی که من حتی نمیدانم زرند کجای کرمان میباشد.»
او در بخش دیگری از نامه مینویسد: «حتی یک بار گفت دختر من لیدر فتنه ۱۳۸۸ میباشد که شوربختانه اطلاعاتشان اشتباه میباشد، چون دختر بنده متولد ۱۳۸۶ میباشد.»
در توضیح رفتوآمد خود به ستاد کل و وزارت اطلاعات، شهبازی نوشته است: «اول اینکه کار آنها در مرحله ساخت بوده و هنوز فعال نشده بودند. دوم اینکه در هر دو مکان دوربینهای مخفی وجود دارد، پس وقتی در دوربینها هیچ موردی وجود ندارد، چگونه ادعا میکنند که من این کار را انجام دادهام؟»
او افزوده است: «مدت چهارده روز در بازداشتگاه سازمان قضایی نیروهای مسلح بودم و مرا به دستگاه دروغسنج وصل کردند و ثابت شد که دروغ نگفتهام.»
شهبازی از فشار بر اعضای خانوادهاش نیز نوشته: «خانواده من را تحت فشار قرار دادهاند و حتی به همه اعضای خانوادهام گفتهاند که حکم اعدام برایم صادر میشود.»
به گفته او، «اکنون هم حکم اعدام برایم صادر کردهاند بدون صدور کتبی و اعلام به خودم و وکیلم و حتی اقرار شفاهی در دادگاه. اینگونه امور موجب فروپاشی زندگی من شدهاند.»
این زندانی سیاسی در پایان خطاب به رئیس قوه قضائیه تاکید کرده است: «از آن ریاست محترم و معزز استدعا دارم، در صورت صلاحدید، برای رسیدگی و نجات زندگی من شخصاً ورود و رسیدگی فرمایید.»
لازم به ذکر است، این نامه به علت آنکه فاقد مهر زندان و امضای آقای شهبازی بود، در قوه قضاییه ثبت نشده است، ولی اصل نامه با دستخط ایشان هم موجود است.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دستگاه دروغ سنج ثابت کرد که من دروغ نگفتهام
بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام که هماکنون در زندان قزلحصار بهسر میبرد، حدود یک هفته قبل از بمباران اوین، در نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه، به شرح بازداشت، بازجوییها و اتهامات مطرحشده علیه خود پرداخته و خواستار ورود فوری و شخصی غلامحسین محسنی اژهای به پروندهاش شده است.
در متن نامه آقای شهبازی که به دست ما رسیده، او نوشته است: «در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۶ دستگیر شدم. چهار ماه و نیم در انفرادی و سه ماه در بازداشتگاه عمومی بودم و در تاریخ ۱۴۰۳/۵/۲۹ به بند چهار زندان اوین منتقل شدم. بعد، چهل و یک روز در خانه امن بازجویی شدم.»
او ادامه میدهد: «در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۷ یک پرونده حدود دویست صفحهای که با زور و نیرنگ من را مجبور کردند بنویسم، آوردند تا امضا و اثر انگشت بزنم. من هم چون هیچکدام از آن کارها را انجام نداده بودم، امضا و اثر انگشت نزدم. حتی در بین آنها خودشان برگههایی قرار داده بودند که بعد از اعتراض، عصبانی شدند و بیان داشتند که خودت نوشتهای، اما بعد از نشان دادن اختلاف خط، سریع برگهها را پنهان کردند و گفتند خواستم امتحانت کنم.»
شهبازی تاکید کرده است: «قاضی صلواتی میخواست با زور و تهدید و حتی تطمیع از من امضا بگیرد که دو سال با موساد همکاری داشتهام. ایشان میگفت که در ستاد کل نیروهای مسلح بمب و دستگاه شنود گذاشتهام. بعد خودش اقرار کرد که پس از جستجو هیچ موردی پیدا نشد. در ادامه میگفت آدرس اتاق جنگ ایران در زرند کرمان را به موساد دادهای، در صورتی که من حتی نمیدانم زرند کجای کرمان میباشد.»
او در بخش دیگری از نامه مینویسد: «حتی یک بار گفت دختر من لیدر فتنه ۱۳۸۸ میباشد که شوربختانه اطلاعاتشان اشتباه میباشد، چون دختر بنده متولد ۱۳۸۶ میباشد.»
در توضیح رفتوآمد خود به ستاد کل و وزارت اطلاعات، شهبازی نوشته است: «اول اینکه کار آنها در مرحله ساخت بوده و هنوز فعال نشده بودند. دوم اینکه در هر دو مکان دوربینهای مخفی وجود دارد، پس وقتی در دوربینها هیچ موردی وجود ندارد، چگونه ادعا میکنند که من این کار را انجام دادهام؟»
او افزوده است: «مدت چهارده روز در بازداشتگاه سازمان قضایی نیروهای مسلح بودم و مرا به دستگاه دروغسنج وصل کردند و ثابت شد که دروغ نگفتهام.»
شهبازی از فشار بر اعضای خانوادهاش نیز نوشته: «خانواده من را تحت فشار قرار دادهاند و حتی به همه اعضای خانوادهام گفتهاند که حکم اعدام برایم صادر میشود.»
به گفته او، «اکنون هم حکم اعدام برایم صادر کردهاند بدون صدور کتبی و اعلام به خودم و وکیلم و حتی اقرار شفاهی در دادگاه. اینگونه امور موجب فروپاشی زندگی من شدهاند.»
این زندانی سیاسی در پایان خطاب به رئیس قوه قضائیه تاکید کرده است: «از آن ریاست محترم و معزز استدعا دارم، در صورت صلاحدید، برای رسیدگی و نجات زندگی من شخصاً ورود و رسیدگی فرمایید.»
لازم به ذکر است، این نامه به علت آنکه فاقد مهر زندان و امضای آقای شهبازی بود، در قوه قضاییه ثبت نشده است، ولی اصل نامه با دستخط ایشان هم موجود است.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤25🕊7
Forwarded from گفتوشنود
چادر، برقع و روایتهای چندگانه: از انتخاب آگاهانه تا سازوکارهای دفاعی روانی
پیام همراهان
پوشاندن افراطی بدن توسط زنان ــ چه در قالب چادر، برقع یا دیگر شکلهای حجاب کامل ــ پدیدهای چندلایه و پیچیده است که فهم آن نیازمند نگاهی فراتر از روایتهای یکسویه است. این رفتار میتواند در زمینههای گوناگون فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و روانشناختی شکل بگیرد و طیفی از انتخاب آگاهانه تا واکنشهای ناخودآگاهانه را شامل شود.
برای بسیاری از زنان، پوشش کامل نمادی از باور دینی عمیق، وفاداری به سنتهای فرهنگی یا ابزاری برای تمایز هویتی است. در برخی موارد، این انتخاب پاسخی آگاهانه به فرهنگ مصرفگرایی جنسی نیز هست؛ فرهنگی که در آن بدن زن بهطور گسترده به کالایی تبلیغاتی و ابزاری برای جلب نگاه و منافع اقتصادی تبدیل میشود. از این منظر، پوشاندن کامل بدن میتواند اقدامی برای بازپسگیری اختیار و مقابله با نگاه ابزاری باشد.
با این حال، پژوهشهای روانشناختی و جامعهشناختی نشان میدهند که گاهی پوشش افراطی ریشه در عوامل روانی و تجربیات شخصی دارد:
۱. شرم از بدن و هنجارهای محدودکننده
در برخی فرهنگها، از دوران کودکی پیامهایی مانند «بدن زن باید پوشیده باشد تا محترم بماند» یا «نمایان شدن مو یا اندام نشانه بیحیایی است» به دختران منتقل میشود. این پیامها بهتدریج درونی شده و حتی بدون فشار مستقیم، موجب میشوند فرد کوچکترین نمایش بدن را با نقض ارزشهای اخلاقی برابر بداند.
مثال: زنی که در نوجوانی بارها بهخاطر نوع پوشش خود مورد سرزنش خانواده قرار گرفته، در بزرگسالی ناخودآگاه حتی در جمع زنان نیز بدن خود را کاملاً میپوشاند.
۲. اختلال در تصویر بدنی (Body Image Issues)
وقتی فرد بدن خود را نامطلوب یا ناپسند میبیند، تمایل پیدا میکند آن را از دید دیگران پنهان کند. این نگاه منفی میتواند ناشی از مقایسه با معیارهای غیرواقعی زیبایی یا تجربه تمسخر در کودکی باشد.
مثال: زنی که در دوران مدرسه به دلیل اضافهوزن مورد تمسخر قرار گرفته، حتی در روزهای گرم تابستان هم لباسهای چندلایه و پوشش کامل را انتخاب میکند تا فرم بدنش دیده نشود.
۳. ترس از قضاوت یا آزار جنسی
تجربه یا حتی شنیدن روایتهای مکرر از مزاحمت و خشونت جنسی میتواند فرد را به پوشش افراطی سوق دهد تا حس امنیت بیشتری پیدا کند.
مثال: دختری که در مسیر مدرسه چندین بار هدف مزاحمت خیابانی قرار گرفته، بعدها حتی در جمعهای امن نیز پوشش کامل را ترجیح میدهد چون نگاه دیگران را بالقوه تهدیدآمیز میداند.
۴. تجربه آسیب یا تروما جنسی
برای برخی بازماندگان آزار یا تجاوز، پوشاندن بدن نهتنها اقدامی برای محافظت فیزیکی، بلکه راهی برای کاهش یادآوری تجربه تلخ و بازپسگیری حس کنترل بر بدن است.
مثال: زنی که قربانی سوءاستفاده جنسی بوده، سالها بعد همچنان با پوشش کامل زندگی میکند چون آن را فاصلهای ایمن میان خود و دیگران میبیند.
جمعبندی
پوشش کامل، چه از سر ایمان و انتخاب باشد و چه در واکنش به فشارها یا آسیبها، بازتابی از پیوند پیچیده میان فرد و جامعه است. درک آن مستلزم رویکردی جامع است که همزمان به انگیزههای فردی و ساختارهای اجتماعی توجه کند و از سادهسازی یا برچسبزنی بپرهیزد.
زیستن در جوامعی که آزادی، امنیت، و کرامت زنان تضمین شده و حمایتهای قانونی مؤثر در برابر خشونت و تبعیض برقرار است، میتواند فشارهای روانی و اجتماعی را که به پوشاندن افراطی بدن منجر میشوند، کاهش دهد. هرچه محیط امنتر و اعتماد عمومی به حمایت و عدالت بیشتر باشد، احتمال بروز واکنشهای روانشناختی ناشی از ترس، شرم یا ناامنی کمتر شده و زنان میتوانند با آسودگی و آزادی بیشتری درباره پوشش خود تصمیم بگیرند.
#حجاب_اسلامی #حجاب_اجباری #چادر #برقع #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پیام همراهان
پوشاندن افراطی بدن توسط زنان ــ چه در قالب چادر، برقع یا دیگر شکلهای حجاب کامل ــ پدیدهای چندلایه و پیچیده است که فهم آن نیازمند نگاهی فراتر از روایتهای یکسویه است. این رفتار میتواند در زمینههای گوناگون فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و روانشناختی شکل بگیرد و طیفی از انتخاب آگاهانه تا واکنشهای ناخودآگاهانه را شامل شود.
برای بسیاری از زنان، پوشش کامل نمادی از باور دینی عمیق، وفاداری به سنتهای فرهنگی یا ابزاری برای تمایز هویتی است. در برخی موارد، این انتخاب پاسخی آگاهانه به فرهنگ مصرفگرایی جنسی نیز هست؛ فرهنگی که در آن بدن زن بهطور گسترده به کالایی تبلیغاتی و ابزاری برای جلب نگاه و منافع اقتصادی تبدیل میشود. از این منظر، پوشاندن کامل بدن میتواند اقدامی برای بازپسگیری اختیار و مقابله با نگاه ابزاری باشد.
با این حال، پژوهشهای روانشناختی و جامعهشناختی نشان میدهند که گاهی پوشش افراطی ریشه در عوامل روانی و تجربیات شخصی دارد:
۱. شرم از بدن و هنجارهای محدودکننده
در برخی فرهنگها، از دوران کودکی پیامهایی مانند «بدن زن باید پوشیده باشد تا محترم بماند» یا «نمایان شدن مو یا اندام نشانه بیحیایی است» به دختران منتقل میشود. این پیامها بهتدریج درونی شده و حتی بدون فشار مستقیم، موجب میشوند فرد کوچکترین نمایش بدن را با نقض ارزشهای اخلاقی برابر بداند.
مثال: زنی که در نوجوانی بارها بهخاطر نوع پوشش خود مورد سرزنش خانواده قرار گرفته، در بزرگسالی ناخودآگاه حتی در جمع زنان نیز بدن خود را کاملاً میپوشاند.
۲. اختلال در تصویر بدنی (Body Image Issues)
وقتی فرد بدن خود را نامطلوب یا ناپسند میبیند، تمایل پیدا میکند آن را از دید دیگران پنهان کند. این نگاه منفی میتواند ناشی از مقایسه با معیارهای غیرواقعی زیبایی یا تجربه تمسخر در کودکی باشد.
مثال: زنی که در دوران مدرسه به دلیل اضافهوزن مورد تمسخر قرار گرفته، حتی در روزهای گرم تابستان هم لباسهای چندلایه و پوشش کامل را انتخاب میکند تا فرم بدنش دیده نشود.
۳. ترس از قضاوت یا آزار جنسی
تجربه یا حتی شنیدن روایتهای مکرر از مزاحمت و خشونت جنسی میتواند فرد را به پوشش افراطی سوق دهد تا حس امنیت بیشتری پیدا کند.
مثال: دختری که در مسیر مدرسه چندین بار هدف مزاحمت خیابانی قرار گرفته، بعدها حتی در جمعهای امن نیز پوشش کامل را ترجیح میدهد چون نگاه دیگران را بالقوه تهدیدآمیز میداند.
۴. تجربه آسیب یا تروما جنسی
برای برخی بازماندگان آزار یا تجاوز، پوشاندن بدن نهتنها اقدامی برای محافظت فیزیکی، بلکه راهی برای کاهش یادآوری تجربه تلخ و بازپسگیری حس کنترل بر بدن است.
مثال: زنی که قربانی سوءاستفاده جنسی بوده، سالها بعد همچنان با پوشش کامل زندگی میکند چون آن را فاصلهای ایمن میان خود و دیگران میبیند.
جمعبندی
پوشش کامل، چه از سر ایمان و انتخاب باشد و چه در واکنش به فشارها یا آسیبها، بازتابی از پیوند پیچیده میان فرد و جامعه است. درک آن مستلزم رویکردی جامع است که همزمان به انگیزههای فردی و ساختارهای اجتماعی توجه کند و از سادهسازی یا برچسبزنی بپرهیزد.
زیستن در جوامعی که آزادی، امنیت، و کرامت زنان تضمین شده و حمایتهای قانونی مؤثر در برابر خشونت و تبعیض برقرار است، میتواند فشارهای روانی و اجتماعی را که به پوشاندن افراطی بدن منجر میشوند، کاهش دهد. هرچه محیط امنتر و اعتماد عمومی به حمایت و عدالت بیشتر باشد، احتمال بروز واکنشهای روانشناختی ناشی از ترس، شرم یا ناامنی کمتر شده و زنان میتوانند با آسودگی و آزادی بیشتری درباره پوشش خود تصمیم بگیرند.
#حجاب_اسلامی #حجاب_اجباری #چادر #برقع #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍16❤3👎3