لطفاً حجاب اسلامی را رعایت کنید!
تابلوهای اجبار؛ رفتار انسانی در حاشیه، حجاب در متن
پیام همراهان
پس از خیزش «مهسا»، جسارت زنان در برابر اجبار حکومتی آشکارتر شد. بسیاری دیگر بیاعتنا به امر و نهی رسمی، پوشش را انتخاب شخصی میدانند. این تغییر، یکی از مهمترین نشانههای بلوغ اجتماعی و مقاومت مدنی در برابر استبداد دینی است. با اینحال، صاحبان کسبوکار برای در امان ماندن از تهدید، جریمه و حتی پلمب مغازه، ناچارند تابلوهایی نصب کنند با این مضمون: «لطفاً حجاب اسلامی را رعایت کنید». این تابلوها نه بیانگر باور، بلکه سندی از اجبار و ریاکاری نهادیشدهاند.
این وضعیت نشاندهندهی وارونگی اولویتها در استبداد دینی است. جایی که باید صداقت، عدالت و کرامت انسانی محور باشد، ظواهر تحمیلی جایگزین میشود. روسری و میزان پوشاندن مو به معیار ارزشگذاری بدل شده است، در حالیکه فساد، تبعیض و دروغ بیاهمیت جلوه میکنند. حجاب اجباری در حقیقت دغدغهای دینی نیست؛ ابزاری است برای نمایش قدرت و کنترل اجتماعی.
اما چرا اخلاق واقعی تبلیغ نمیشود؟ زیرا اخلاق مستقل ذاتاً قدرت را به پرسش میگیرد. جامعهای که بر انصاف، احترام و آزادی استوار باشد، ظلم و فساد را تاب نمیآورد. چنین جامعهای برای استبداد تهدیدآمیز است. به همین دلیل اخلاق رسمی حکومتی چیزی جز ظواهر اجباری برای تضمین اطاعت نیست. استبداد دینی از عدالت و انسانیت غفلت میکند و همه تمرکز خود را بر پوشش زنان میگذارد، چراکه کنترل بدن زن برای آن معادل کنترل کل جامعه است.
امروز این تابلوها بر بسیاری از نقاط شهر و کسب و کارها دیده میشوند، اما مردم بیاعتنا از کنارشان میگذرند. همه میدانند که این نوشتهها از باور برنخاسته، بلکه نتیجهی تهدید است. تناقض تلخی شکل گرفته است: شهروندان در زندگی روزمره آزادی را تمرین میکنند، اما فضاهای عمومی همچنان با نشانههای اجبار تزئین میشوند.
پیامد چنین سیاستی روشن است: گسترش ریا، دوگانگی و بیاعتمادی. جامعهای که میتوانست بر رفتار انسانی ــ یعنی کرامت، آزادی و عدالت ــ استوار شود، به ظاهرسازی و بیاخلاقی رانده شده است. استبداد دینی اخلاق را قربانی کرد تا ظواهر را زنده نگه دارد؛ اما آنچه برجای مانده ریاکاری ساختاری و فروپاشی اعتماد اجتماعی است.
#ریاکاری #اعتماد #استبداد_دینی #عرصه_عمومی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تابلوهای اجبار؛ رفتار انسانی در حاشیه، حجاب در متن
پیام همراهان
پس از خیزش «مهسا»، جسارت زنان در برابر اجبار حکومتی آشکارتر شد. بسیاری دیگر بیاعتنا به امر و نهی رسمی، پوشش را انتخاب شخصی میدانند. این تغییر، یکی از مهمترین نشانههای بلوغ اجتماعی و مقاومت مدنی در برابر استبداد دینی است. با اینحال، صاحبان کسبوکار برای در امان ماندن از تهدید، جریمه و حتی پلمب مغازه، ناچارند تابلوهایی نصب کنند با این مضمون: «لطفاً حجاب اسلامی را رعایت کنید». این تابلوها نه بیانگر باور، بلکه سندی از اجبار و ریاکاری نهادیشدهاند.
این وضعیت نشاندهندهی وارونگی اولویتها در استبداد دینی است. جایی که باید صداقت، عدالت و کرامت انسانی محور باشد، ظواهر تحمیلی جایگزین میشود. روسری و میزان پوشاندن مو به معیار ارزشگذاری بدل شده است، در حالیکه فساد، تبعیض و دروغ بیاهمیت جلوه میکنند. حجاب اجباری در حقیقت دغدغهای دینی نیست؛ ابزاری است برای نمایش قدرت و کنترل اجتماعی.
اما چرا اخلاق واقعی تبلیغ نمیشود؟ زیرا اخلاق مستقل ذاتاً قدرت را به پرسش میگیرد. جامعهای که بر انصاف، احترام و آزادی استوار باشد، ظلم و فساد را تاب نمیآورد. چنین جامعهای برای استبداد تهدیدآمیز است. به همین دلیل اخلاق رسمی حکومتی چیزی جز ظواهر اجباری برای تضمین اطاعت نیست. استبداد دینی از عدالت و انسانیت غفلت میکند و همه تمرکز خود را بر پوشش زنان میگذارد، چراکه کنترل بدن زن برای آن معادل کنترل کل جامعه است.
امروز این تابلوها بر بسیاری از نقاط شهر و کسب و کارها دیده میشوند، اما مردم بیاعتنا از کنارشان میگذرند. همه میدانند که این نوشتهها از باور برنخاسته، بلکه نتیجهی تهدید است. تناقض تلخی شکل گرفته است: شهروندان در زندگی روزمره آزادی را تمرین میکنند، اما فضاهای عمومی همچنان با نشانههای اجبار تزئین میشوند.
پیامد چنین سیاستی روشن است: گسترش ریا، دوگانگی و بیاعتمادی. جامعهای که میتوانست بر رفتار انسانی ــ یعنی کرامت، آزادی و عدالت ــ استوار شود، به ظاهرسازی و بیاخلاقی رانده شده است. استبداد دینی اخلاق را قربانی کرد تا ظواهر را زنده نگه دارد؛ اما آنچه برجای مانده ریاکاری ساختاری و فروپاشی اعتماد اجتماعی است.
#ریاکاری #اعتماد #استبداد_دینی #عرصه_عمومی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊13👍3❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیوستن خسرو علیکردی، وکیل دادگستری، به کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»
خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و دادخواه، با انتشار پیامی اعلام کرد که به کارزار مدنی و انسانی «سهشنبههای نه به اعدام» میپیوندد.
او با تأکید بر کرامت ذاتی انسان و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، که حق حیات را بنیادیترین حق انسانی میدانند، گفت:
«اعدام نه عدالت برقرار میکند و نه امنیت؛ بلکه چرخه خشونت را تداوم میبخشد.»
این وکیل دادگستری خاطرنشان کرد: «امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است که صدای جمعی خود را برای لغو مجازات اعدام و پاسداری از حق زندگی بلند کنیم.»
#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
#پخشان_عزیزی
#وریشه_مرادی
#محمد_جواد_وفایی_ثانی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خسرو علیکردی، وکیل دادگستری و دادخواه، با انتشار پیامی اعلام کرد که به کارزار مدنی و انسانی «سهشنبههای نه به اعدام» میپیوندد.
او با تأکید بر کرامت ذاتی انسان و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، که حق حیات را بنیادیترین حق انسانی میدانند، گفت:
«اعدام نه عدالت برقرار میکند و نه امنیت؛ بلکه چرخه خشونت را تداوم میبخشد.»
این وکیل دادگستری خاطرنشان کرد: «امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است که صدای جمعی خود را برای لغو مجازات اعدام و پاسداری از حق زندگی بلند کنیم.»
#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
#پخشان_عزیزی
#وریشه_مرادی
#محمد_جواد_وفایی_ثانی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤30🕊8
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئو آواز خیابانی یک دختر جوان همراه با نوازندگی پسری در کنار او، این روزها مورد توجه بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی قرار گرفته است. ویدئویی که مورد تشویق بسیاری از کاربران قرار گرفته است. یکی از شهروندان در واکنش به این ویدئو نوشته:
اما در این بین این شبکههای اجتماعی است که دیوارهای سانسور را شکسته. در حقیقت هر بار که زنی آواز میخواند و در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، شکست دیگری برای دستگاه سرکوب فرهنگی جمهوری اسلامی رقم میخورد.
💰 tavaanatech
«چقدر صدای دلنشینی داشت دمت گرم، یه روز بش در کوچه و خیابان رقص و شادی کنیم»
اما در این بین این شبکههای اجتماعی است که دیوارهای سانسور را شکسته. در حقیقت هر بار که زنی آواز میخواند و در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، شکست دیگری برای دستگاه سرکوب فرهنگی جمهوری اسلامی رقم میخورد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤61🕊2👎1
Forwarded from گفتوشنود
☝️خالق اثر نواب قزلباش
نواب قزلباش، گرافیست و عضو پیشین هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، راهی زندان شد.
انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران در واکنش به اجرای حکم این هنرمند اعلام کرد که اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» برای هنرمند و طراحی که افکار انتقادیاش را مطابق با اصل اساسی آزادی بیان منتشر میکرد و ممنوعیت فعالیت او در شبکههای اجتماعی به اندازه کافی باورناپذیر بود.
گزارشها حاکیست آقای قزلباش بهخاطر طرحهای انتقادیش در اینستاگرام روانه زندان شد. او توسط شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به تحمل چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
#آزادی_بیان #توهین_به_مقدسات #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
☝️خالق اثر نواب قزلباش
نواب قزلباش، گرافیست و عضو پیشین هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، راهی زندان شد.
انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران در واکنش به اجرای حکم این هنرمند اعلام کرد که اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» برای هنرمند و طراحی که افکار انتقادیاش را مطابق با اصل اساسی آزادی بیان منتشر میکرد و ممنوعیت فعالیت او در شبکههای اجتماعی به اندازه کافی باورناپذیر بود.
گزارشها حاکیست آقای قزلباش بهخاطر طرحهای انتقادیش در اینستاگرام روانه زندان شد. او توسط شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به تحمل چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
#آزادی_بیان #توهین_به_مقدسات #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💔26🕊5❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اولش که فیلمو دیدم خیلی خوشحال شدم فکر کردم مادر سیاوش و مادر عرفان رفتن طبیعت تا از سرسبزی درختان و آب و صدای جریان آن انرژی بگیرند، کمی غمهاشون رو فراموش کنند. وقتی مادر سیاوش شروع کرد اسم بچهاش رو فریاد زدن هر لحظه که میگذشت قلبم فشرده و فشردهتر میشد و لحظهای که مادر عرفان گفت عرفان کجایی مامان داره صدات میزنه بگو بله . چشمهام سیاهی رفت برای لحظه ای دیگه هیچی ندیدم و گریه امونم رو برید. با خودم گفتم نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم. واقعاً چرا این مادران در زندگی باید عزیزترین هدیهای که دریافت کرده بودند رو در نهایت ظلم و بی رحمی از دست بدهند.
سیاوش عاشقتم مامان، تو مرد منی ...»
متن وادیت ویدیو از هامره مرادی
#سیاوش_محمودی #عرفان_رضایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سیاوش عاشقتم مامان، تو مرد منی ...»
متن وادیت ویدیو از هامره مرادی
#سیاوش_محمودی #عرفان_رضایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38🕊15❤8👍3
فوری!
درخواست اعاده دادرسی پرونده بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، برای بار دوم در دیوان عالی کشور رد شد
طبق گزارش دریافتی، درخواست اعاده دادرسی آقای بابک شهبازی برای دومین بار از سوی قاضی شعبه نهم دیوان عالی کشور، قاسم مزینانی، رد شده و جان او در معرض خطر جدی قرار گرفت. قطعا وکیل او در اسرع وقت نسبت به ارائه و ثبت لایحه سوم اعاده دادرسی اقدام خواهد کرد.
آقای شهبازی ۴۴ ساله که نصاب و تعمیرکار کولر است و دو فرزند دارد، در دی ۱۴۰۲ بازداشت شده و به حکم ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، در اردیبهشت ۱۴۰۴ به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شده؛ حکمی که در مرحله فرجام خواهی و دو مرحله اعاده دادرسی، دیوان عالی کشور آن را تأیید کرده است.
دادگاه انقلاب مدعی شده که بابک شهبازی «توسط اسرائیل آموزش کار با سیستم ورد دیده»؛ اتهامی که اعضای خانوادهاش آن را «مضحک» توصیف کردهاند.
صدور حکم اعدام برای بابک شهبازی بر اساس اعترافات اجباری در پی شکنجه افرادی دیگر صورت گرفته است و بنا بر اظهارات نزدیکان او، از جمله اسماعیل فکری، زندانی سیاسی اعدام شده، یکی از افرادی بوده که بعدا اعترافاتش را رد کرده و گفته که بر اثر فشار و شکنجه مجبور به بیان آنها شده بوده است. چند زندانی سیاسی از جمله حسین شنبهزاده، شهادت دادهاند که اسماعیل فکری نزد آنها گفته و نوشته که اعترافاتش علیه بابک شهبازی غیرواقعی و تحت فشار بوده است.
در تاریخ ۱۱ مرداد، درخواست اعاده دادرسی بابک شهبازی به دیوان عالی جمهوری اسلامی ارسال شد. اما تنها یک روز بعد، قاسم مزینانی رئیس شعبه ۹ این دیوان، درخواست او را رد کرد. وکیل او اعاده دادرسی دوم را چند روز بعد به دیوان عالی کشور ارائه داد، هرچند قاضی مزینانی یک بار درخواست اعاده دادرسی پرونده بابک شهبازی را رد کرده بود، اما درخواست مجدد، دوباره به شعبه ۹ به ریاست مزینانی فرستاده شده و امروز خبر رسید او بار دیگر اعاده دادرسی را زد کرد.
گرچه روز گذشته بابک شهبازی بعد از تحمل ۱۲ روز انفرادی در بخش انفرادیهای پیش از اعدام زندان قزلحصار به بند عمومی منتقل شده است، اما حالا با این خبر بار دیگر خطر اجرای حکم اعدام او جدی شده است.
خانواده شهبازی بارها از سوی مراجع قضایی و اطلاعاتی تحت فشار و تهدید قرار گرفتهاند تا درباره پرونده او رسانهای نشود. اما در سکوت خبری، برای این زندانی سیاسی حکم اعدام صادر شد.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
درخواست اعاده دادرسی پرونده بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، برای بار دوم در دیوان عالی کشور رد شد
طبق گزارش دریافتی، درخواست اعاده دادرسی آقای بابک شهبازی برای دومین بار از سوی قاضی شعبه نهم دیوان عالی کشور، قاسم مزینانی، رد شده و جان او در معرض خطر جدی قرار گرفت. قطعا وکیل او در اسرع وقت نسبت به ارائه و ثبت لایحه سوم اعاده دادرسی اقدام خواهد کرد.
آقای شهبازی ۴۴ ساله که نصاب و تعمیرکار کولر است و دو فرزند دارد، در دی ۱۴۰۲ بازداشت شده و به حکم ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، در اردیبهشت ۱۴۰۴ به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شده؛ حکمی که در مرحله فرجام خواهی و دو مرحله اعاده دادرسی، دیوان عالی کشور آن را تأیید کرده است.
دادگاه انقلاب مدعی شده که بابک شهبازی «توسط اسرائیل آموزش کار با سیستم ورد دیده»؛ اتهامی که اعضای خانوادهاش آن را «مضحک» توصیف کردهاند.
صدور حکم اعدام برای بابک شهبازی بر اساس اعترافات اجباری در پی شکنجه افرادی دیگر صورت گرفته است و بنا بر اظهارات نزدیکان او، از جمله اسماعیل فکری، زندانی سیاسی اعدام شده، یکی از افرادی بوده که بعدا اعترافاتش را رد کرده و گفته که بر اثر فشار و شکنجه مجبور به بیان آنها شده بوده است. چند زندانی سیاسی از جمله حسین شنبهزاده، شهادت دادهاند که اسماعیل فکری نزد آنها گفته و نوشته که اعترافاتش علیه بابک شهبازی غیرواقعی و تحت فشار بوده است.
در تاریخ ۱۱ مرداد، درخواست اعاده دادرسی بابک شهبازی به دیوان عالی جمهوری اسلامی ارسال شد. اما تنها یک روز بعد، قاسم مزینانی رئیس شعبه ۹ این دیوان، درخواست او را رد کرد. وکیل او اعاده دادرسی دوم را چند روز بعد به دیوان عالی کشور ارائه داد، هرچند قاضی مزینانی یک بار درخواست اعاده دادرسی پرونده بابک شهبازی را رد کرده بود، اما درخواست مجدد، دوباره به شعبه ۹ به ریاست مزینانی فرستاده شده و امروز خبر رسید او بار دیگر اعاده دادرسی را زد کرد.
گرچه روز گذشته بابک شهبازی بعد از تحمل ۱۲ روز انفرادی در بخش انفرادیهای پیش از اعدام زندان قزلحصار به بند عمومی منتقل شده است، اما حالا با این خبر بار دیگر خطر اجرای حکم اعدام او جدی شده است.
خانواده شهبازی بارها از سوی مراجع قضایی و اطلاعاتی تحت فشار و تهدید قرار گرفتهاند تا درباره پرونده او رسانهای نشود. اما در سکوت خبری، برای این زندانی سیاسی حکم اعدام صادر شد.
#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔31❤6🕊6
چهارم مرداد خونین قزلحصار، لکه ننگی است بر پیشانی حکومت
✍️رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی
من، رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی، میپرسم:
به چه حقی به زندانی سیاسی دستبند قپانی میزنید؟
به چه حقی بر صورت زندانیای که دستهایش بسته است سیلی میزنید؟
به چه حقی با لگد بر بدن زندانیان سیاسی فرود میآورید و با فحشهای رکیک و جنسی به ما و خانوادههایمان حمله میکنید؟
شما که مدعی عدالت و قانونید، با چه قانونی چنین میکنید؟ کدام آییننامه، کدام قاضی، کدام نهاد قضایی چنین مجوزی داده که مأمورانتان با مشت و لگد و تحقیر، انسان را در بند بزنند و له کنند؟
ما زندانیان سیاسی قزلحصار نه مجرمیم، نه جنایتکار؛ ما گروگان این رژیم هستیم. شما ما را نه برای اجرای عدالت، که برای انتقام و سرکوب نگاه داشتهاید. آن روز، در مقابل چشمان من، دوستانم را کشانکشان بردید، به دیوار کوبیدید، خون از بدنشان جاری شد و بعد دو عزیزمان ـ مهدی حسنی و بهروز احسانی ـ را مظلومانه به دار سپردید. آیا این جز قتل حکومتی است؟
این رفتار وحشیانه، غیرقانونی و غیرانسانی نباید عادی شود. نباید بگذاریم این سطح از خشونت و تحقیر به «روال معمول» زندانها بدل شود. هر ضربهای که بر بدن ما نشست، هر فحشی که نثارمان شد، هر سیلی و هر لگدی که بر پیکرمان خورد، نه برای حفظ نظم، که برای شکستن روح و کرامت انسان بود.
ما میخواهیم بدانیم:
چه کسی دستور داد؟
چه کسی مجوز داد که مأموران نقابدار، با نفرت و جنون، زندانیان سیاسی را زیر مشت و لگد بگیرند؟
چه کسی پاسخگوی تروما، درد، جراحت و رنجی است که بر جان ما و خانوادههایمان نشست؟
سازمان زندانها باید پاسخ دهد. قوه قضاییه باید پاسخ دهد. این سکوت و انکار، خود بخشی از جنایت است.
ما، بازماندگان چهارم مرداد خونین، با بدنهای زخمی و روحهای آزرده، شهادت میدهیم که این رفتارها نه تنها جنایت است، بلکه تلاشی است برای فرستادن پیام ترس به همهٔ جامعه.
اما این پیام معکوس خواهد شد. ما زندهایم تا روایت کنیم. ما زندهایم تا بگوییم این ظلم و این وحشیگری، روزی در دادگاه تاریخ به حساب کشیده خواهد شد.
نه به شکنجه، نه به تحقیر، نه به اعدام.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #از_قزلحصار_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی
من، رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی، میپرسم:
به چه حقی به زندانی سیاسی دستبند قپانی میزنید؟
به چه حقی بر صورت زندانیای که دستهایش بسته است سیلی میزنید؟
به چه حقی با لگد بر بدن زندانیان سیاسی فرود میآورید و با فحشهای رکیک و جنسی به ما و خانوادههایمان حمله میکنید؟
شما که مدعی عدالت و قانونید، با چه قانونی چنین میکنید؟ کدام آییننامه، کدام قاضی، کدام نهاد قضایی چنین مجوزی داده که مأمورانتان با مشت و لگد و تحقیر، انسان را در بند بزنند و له کنند؟
ما زندانیان سیاسی قزلحصار نه مجرمیم، نه جنایتکار؛ ما گروگان این رژیم هستیم. شما ما را نه برای اجرای عدالت، که برای انتقام و سرکوب نگاه داشتهاید. آن روز، در مقابل چشمان من، دوستانم را کشانکشان بردید، به دیوار کوبیدید، خون از بدنشان جاری شد و بعد دو عزیزمان ـ مهدی حسنی و بهروز احسانی ـ را مظلومانه به دار سپردید. آیا این جز قتل حکومتی است؟
این رفتار وحشیانه، غیرقانونی و غیرانسانی نباید عادی شود. نباید بگذاریم این سطح از خشونت و تحقیر به «روال معمول» زندانها بدل شود. هر ضربهای که بر بدن ما نشست، هر فحشی که نثارمان شد، هر سیلی و هر لگدی که بر پیکرمان خورد، نه برای حفظ نظم، که برای شکستن روح و کرامت انسان بود.
ما میخواهیم بدانیم:
چه کسی دستور داد؟
چه کسی مجوز داد که مأموران نقابدار، با نفرت و جنون، زندانیان سیاسی را زیر مشت و لگد بگیرند؟
چه کسی پاسخگوی تروما، درد، جراحت و رنجی است که بر جان ما و خانوادههایمان نشست؟
سازمان زندانها باید پاسخ دهد. قوه قضاییه باید پاسخ دهد. این سکوت و انکار، خود بخشی از جنایت است.
ما، بازماندگان چهارم مرداد خونین، با بدنهای زخمی و روحهای آزرده، شهادت میدهیم که این رفتارها نه تنها جنایت است، بلکه تلاشی است برای فرستادن پیام ترس به همهٔ جامعه.
اما این پیام معکوس خواهد شد. ما زندهایم تا روایت کنیم. ما زندهایم تا بگوییم این ظلم و این وحشیگری، روزی در دادگاه تاریخ به حساب کشیده خواهد شد.
نه به شکنجه، نه به تحقیر، نه به اعدام.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #از_قزلحصار_بگو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔33🕊10❤5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر اساس تصاویر منتشرشده روز سهشنبه ۲۸ مردادماه، در جریان نشست خبری استاندار گلستان برق سالن قطع میشود. این اتفاق زمانی رخ داد که خبرنگاران گلستانی در این نشست خبری نسبت به قطعی مکرر برق اعتراض میکردند.
جمهوری اسلامی ناتوان از تامین آب و برق ساعتهای متمادی در شبانهروز آب و برق شهروندان را قطع میکند.
قطعی مداوم برق و اینترنت دیگر فقط یک «مشکل روزمره» نیست؛ این بحران، مستقیم به معیشت و کسبوکار مردم ضربه زده است. بسیاری از صاحبان مشاغل آنلاین، فروشگاهها و حتی کارگاههای کوچک در روزهای اخیر با توقف کامل فعالیت و خسارتهای مالی سنگین روبهرو شدهاند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #قطعی_برق
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی ناتوان از تامین آب و برق ساعتهای متمادی در شبانهروز آب و برق شهروندان را قطع میکند.
قطعی مداوم برق و اینترنت دیگر فقط یک «مشکل روزمره» نیست؛ این بحران، مستقیم به معیشت و کسبوکار مردم ضربه زده است. بسیاری از صاحبان مشاغل آنلاین، فروشگاهها و حتی کارگاههای کوچک در روزهای اخیر با توقف کامل فعالیت و خسارتهای مالی سنگین روبهرو شدهاند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #قطعی_برق
@Tavaana_TavaanaTech
👍21👎2❤1
Forwarded from گفتوشنود
شهرام فلاح، شهروند بهائی ۶۴ ساله ساکن کرمان، شامگاه ۲۷ مردادماه ۱۴۰۴ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، مأموران اداره اطلاعات کرمان با حضور در منزل آقای فلاح و در حالی که تعدادی مهمان نیز در خانه حضور داشتند، او را بازداشت کردند. همچنین تلفن همراه اعضای خانواده و مهمانان ضبط شد و تعدادی از کتابهای دعا و تصاویر مذهبی موجود در منزل نیز توقیف گردید. تا زمان تنظیم این گزارش، آقای فلاح هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است.
شهرام فلاح پیشتر نیز دستکم سه مرتبه بازداشت شده و یک سال حبس در زندان کرمان را تحمل کرده است. علاوه بر این، در مقاطع مختلف از اشتغال این شهروند بهائی جلوگیری به عمل آمده است.
#شهرام_فلاح #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
شهرام فلاح، شهروند بهائی ۶۴ ساله ساکن کرمان، شامگاه ۲۷ مردادماه ۱۴۰۴ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر منتقل شد.
به گفته یک منبع مطلع، مأموران اداره اطلاعات کرمان با حضور در منزل آقای فلاح و در حالی که تعدادی مهمان نیز در خانه حضور داشتند، او را بازداشت کردند. همچنین تلفن همراه اعضای خانواده و مهمانان ضبط شد و تعدادی از کتابهای دعا و تصاویر مذهبی موجود در منزل نیز توقیف گردید. تا زمان تنظیم این گزارش، آقای فلاح هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است.
شهرام فلاح پیشتر نیز دستکم سه مرتبه بازداشت شده و یک سال حبس در زندان کرمان را تحمل کرده است. علاوه بر این، در مقاطع مختلف از اشتغال این شهروند بهائی جلوگیری به عمل آمده است.
#شهرام_فلاح #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🕊16👍3❤1
حسین نوریهمدانی؛ مرجع بدزبان در ستیز با شهروندان
نوریهمدانی از تندروترین مراجع تقلید است که در سال ۱۳۰۴ شمسی در شهر همدان به دنیا آمد.
او در واکنش به پدیده بیسابقه دختران انقلاب و بر سر چوب زدن حجاب، معترضان به حجاب اجباری را «نخاله» خواند و مدعی شد که «حجاب اسلامی باید در کل دنیا عملی شود.»
در زمان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به آیتالله خامنهای پیام داده بود که حاضر است از قم بیاید و به نشانه حمایت پشت سر او نماز بخواند و با دادن شعار «خامنهای کوثر است / دشمن او ابتر است»، صراحتا میرحسین موسوی را ابتر و دخترزا نامید که از آوردن فرزند پسر ناتوان است و وضعیت او را با آیتالله خامنهای قیاس کرده بود.
به بهانه اشاعه اسلام و تبیین عظمت انقلاب اسلامی با بودجه کشورمان بارها به کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان، اتريش، ايتاليا، سوئد، بلژيک، هلند، دانمارک، سوئيس، نروژ، فنلاند، اسپانيا، يونان و ترکيه رفته است.
شیخ علی تهرانی، برادر همسر آیتالله خامنهای، در خاطرات خود میگوید:
ما در سقز بودیم که خبر آتشسوزی سینما رکس آبادان منتشر شد. من خیال میکردم کار ساواک است. چون هر خرابکاریای که میشد، به ساواک میبستند. ولی آقای شیخ نوری همدانی تایید کرد و گفت: «ما، در شورای اسلامی قم، اینکار را برای به حرکت درآوردن مردم آبادان در راه انقلاب انجام دادیم.»
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/nouri_hamedani/
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
نوریهمدانی از تندروترین مراجع تقلید است که در سال ۱۳۰۴ شمسی در شهر همدان به دنیا آمد.
او در واکنش به پدیده بیسابقه دختران انقلاب و بر سر چوب زدن حجاب، معترضان به حجاب اجباری را «نخاله» خواند و مدعی شد که «حجاب اسلامی باید در کل دنیا عملی شود.»
در زمان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به آیتالله خامنهای پیام داده بود که حاضر است از قم بیاید و به نشانه حمایت پشت سر او نماز بخواند و با دادن شعار «خامنهای کوثر است / دشمن او ابتر است»، صراحتا میرحسین موسوی را ابتر و دخترزا نامید که از آوردن فرزند پسر ناتوان است و وضعیت او را با آیتالله خامنهای قیاس کرده بود.
به بهانه اشاعه اسلام و تبیین عظمت انقلاب اسلامی با بودجه کشورمان بارها به کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان، اتريش، ايتاليا، سوئد، بلژيک، هلند، دانمارک، سوئيس، نروژ، فنلاند، اسپانيا، يونان و ترکيه رفته است.
شیخ علی تهرانی، برادر همسر آیتالله خامنهای، در خاطرات خود میگوید:
ما در سقز بودیم که خبر آتشسوزی سینما رکس آبادان منتشر شد. من خیال میکردم کار ساواک است. چون هر خرابکاریای که میشد، به ساواک میبستند. ولی آقای شیخ نوری همدانی تایید کرد و گفت: «ما، در شورای اسلامی قم، اینکار را برای به حرکت درآوردن مردم آبادان در راه انقلاب انجام دادیم.»
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/nouri_hamedani/
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
🕊14❤5
کشتار تابستان ۶۷؛ بیسابقه در تاریخ معاصر ایران
قطعه ۴۱ بهشتزهرای تهران، مدفن بسیاری از اعدامشدگان سالهای ابتدایی استقرار جمهوری اسلامی و اعدامشدگان دهه ۶۰، پس از مدتها تخریب قبور و سنگ قبرها، به طور کامل تخریب و به پارکینگ تبدیل شد.
روز گذشته شهرداری تهران به صورت رسمی اعلام کرد که مزار زندانیان سیاسی اعدامشده در دهه شصت را که در آرامستان «بهشت زهرا» قرار داشت، تبدیل به پارکینگ کرده است.
اعدامهای سیاسی دهه شصت در ایران یکی از سیاهترین صفحات تاریخ معاصر کشور است. جمهوری اسلامی اما اکنون سعی دارد با تخریب قبور و تبدیل محل دفن اعدامشدگان به پارکینگ این جنایت را از حافظه جمعی پاک کند.
درباره این جنایت بخوانید:
https://tavaana.org/koshtar_67/
#نه_به_جمهوری_اسلامی #اعدام #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قطعه ۴۱ بهشتزهرای تهران، مدفن بسیاری از اعدامشدگان سالهای ابتدایی استقرار جمهوری اسلامی و اعدامشدگان دهه ۶۰، پس از مدتها تخریب قبور و سنگ قبرها، به طور کامل تخریب و به پارکینگ تبدیل شد.
روز گذشته شهرداری تهران به صورت رسمی اعلام کرد که مزار زندانیان سیاسی اعدامشده در دهه شصت را که در آرامستان «بهشت زهرا» قرار داشت، تبدیل به پارکینگ کرده است.
اعدامهای سیاسی دهه شصت در ایران یکی از سیاهترین صفحات تاریخ معاصر کشور است. جمهوری اسلامی اما اکنون سعی دارد با تخریب قبور و تبدیل محل دفن اعدامشدگان به پارکینگ این جنایت را از حافظه جمعی پاک کند.
درباره این جنایت بخوانید:
https://tavaana.org/koshtar_67/
#نه_به_جمهوری_اسلامی #اعدام #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤15🕊11💔8
رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، در شبکه اجتماعی اکس، توییتر سابق، نوشت:
«پرونده #امیرحسین_موسوی با وجود ۸ ماه بازداشت همچنان در دادسرای امنیت بلاتکلیف مانده. نه وثیقه را میپذیرند و نه اجازه ورود بنده بعنوان وکیل تعیینی را میدهند و نه پرونده را به دادگاه انقلاب میفرستند!
احتمالا ناراحتند که چرا گفتیم امیرحسین همان #جیمز_بیدین است.
نقشهشان خراب شد...»
امیرحسین موسوی، فعال توییتری شناختهشده با نام کاربری «جیمز بیدین»، بیش از هشت ماه است که در بازداشت به سر میبرد؛ در حالی که قوه قضائیه طی ماههای اخیر بارها وعده آزادی زندانیان را مطرح کرده است.
پیشتر هم اعلام شده بود که برای موسوی ابتدا قرار وثیقه به مبلغ ۱.۴ میلیارد تومان و سپس قرار سنگینتر ۵.۴ میلیارد تومان صادر شد، اما دستگاه قضایی و بازپرس پرونده ـ برخلاف قوانین موجود ـ از پذیرش وثیقه و آزادی او جلوگیری کردهاند.
این در حالی است که مطابق قوانین، پس از صدور قرار تأمین و تأیید وثیقه، مقام قضایی موظف به پذیرش آن و آزادی موقت متهم تا زمان برگزاری دادگاه است. با این حال، نهادهای امنیتی با فشار بر بازپرس پرونده مانع اجرای این روند شدهاند.
صدای زندانیان باشیم
#امیرحسین_موسوی #جیمز_بی_دین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پرونده #امیرحسین_موسوی با وجود ۸ ماه بازداشت همچنان در دادسرای امنیت بلاتکلیف مانده. نه وثیقه را میپذیرند و نه اجازه ورود بنده بعنوان وکیل تعیینی را میدهند و نه پرونده را به دادگاه انقلاب میفرستند!
احتمالا ناراحتند که چرا گفتیم امیرحسین همان #جیمز_بیدین است.
نقشهشان خراب شد...»
امیرحسین موسوی، فعال توییتری شناختهشده با نام کاربری «جیمز بیدین»، بیش از هشت ماه است که در بازداشت به سر میبرد؛ در حالی که قوه قضائیه طی ماههای اخیر بارها وعده آزادی زندانیان را مطرح کرده است.
پیشتر هم اعلام شده بود که برای موسوی ابتدا قرار وثیقه به مبلغ ۱.۴ میلیارد تومان و سپس قرار سنگینتر ۵.۴ میلیارد تومان صادر شد، اما دستگاه قضایی و بازپرس پرونده ـ برخلاف قوانین موجود ـ از پذیرش وثیقه و آزادی او جلوگیری کردهاند.
این در حالی است که مطابق قوانین، پس از صدور قرار تأمین و تأیید وثیقه، مقام قضایی موظف به پذیرش آن و آزادی موقت متهم تا زمان برگزاری دادگاه است. با این حال، نهادهای امنیتی با فشار بر بازپرس پرونده مانع اجرای این روند شدهاند.
صدای زندانیان باشیم
#امیرحسین_موسوی #جیمز_بی_دین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔18🕊9❤1
حکم اعدام شریفه محمدی قطعی شده است.
او مادر کودکی ۱۳ ساله است.
وکلای دادگستری به صراحت بارها تاکید کردهاند که این پرونده ایراداتی داشته که هنوز رفع نشدهاند و انتساب اتهام «بغی» به شریفه محمدی و صدور حکم اعدام علیه او غیر قابل پذیرش و غیر قانونی است.
در روزهای گذشته شعبه اول دادگاه انقلاب رشت با صدور حکمی شریفه محمدی فعال کارگری و اجتماعی را به اتهام «بغی» به اعدام محکوم کرد.
انتساب اتهام بغی به این فعال کارگری و اجتماعی و در نتیجه صدور حکم اعدام علیه او در حالی است که اساسا هیچیک از فعالیتهای وی چه در گذشته و چه در حال مشمول تعریف عنوان مجرمانه بغی نبوده است.
بنا بر گزارشها، مستند دادگاه برای انتساب بغی و صدور حکم اعدام، عضویت شریفه محمدی در «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» بوده است. گروهی که نه تنها در دنیای واقعی هیچگونه فعالیت مسلحانهای نداشته، بلکه حتی در گزارشهای رسانههای امنیتی در ایران نیز به عنوان یک گروه مبارز مسلحانه از آن نام برده نشده است.
از سوی دیگر از آنجا که به گفته کمیته دفاع از شریفه محمدی عضویت وی در «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» مربوط به ۱۰ سال پیش بوده است، هرگونه فعالیت این کمیته پس از خروج شریفه محمدی از آن قانونا نمیبایست به شریفه محمدی منتسب شود.
شکی نیست از آنجا که بنا بر ماده ۲۸۷ قانون مجازات اسلامی، شرط «باغی» بودن، عضویت در گروهی است که بر علیه اساس نظام جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه کند و استفاده از سلاح گرم شرط اساسی ارتکاب «بغی» است، ارتکاب این جرم توسط شریفه محمدی کاملا منتفی است و در نتیجه انتساب این اتهام و صدور حکم اعدام علیه او کاملا غیر قانونی و غیر قابل پذیرش است.
#شريفه_محمدی #شريفه_محمدی_آزاد_باید_گردد #نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او مادر کودکی ۱۳ ساله است.
وکلای دادگستری به صراحت بارها تاکید کردهاند که این پرونده ایراداتی داشته که هنوز رفع نشدهاند و انتساب اتهام «بغی» به شریفه محمدی و صدور حکم اعدام علیه او غیر قابل پذیرش و غیر قانونی است.
در روزهای گذشته شعبه اول دادگاه انقلاب رشت با صدور حکمی شریفه محمدی فعال کارگری و اجتماعی را به اتهام «بغی» به اعدام محکوم کرد.
انتساب اتهام بغی به این فعال کارگری و اجتماعی و در نتیجه صدور حکم اعدام علیه او در حالی است که اساسا هیچیک از فعالیتهای وی چه در گذشته و چه در حال مشمول تعریف عنوان مجرمانه بغی نبوده است.
بنا بر گزارشها، مستند دادگاه برای انتساب بغی و صدور حکم اعدام، عضویت شریفه محمدی در «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» بوده است. گروهی که نه تنها در دنیای واقعی هیچگونه فعالیت مسلحانهای نداشته، بلکه حتی در گزارشهای رسانههای امنیتی در ایران نیز به عنوان یک گروه مبارز مسلحانه از آن نام برده نشده است.
از سوی دیگر از آنجا که به گفته کمیته دفاع از شریفه محمدی عضویت وی در «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» مربوط به ۱۰ سال پیش بوده است، هرگونه فعالیت این کمیته پس از خروج شریفه محمدی از آن قانونا نمیبایست به شریفه محمدی منتسب شود.
شکی نیست از آنجا که بنا بر ماده ۲۸۷ قانون مجازات اسلامی، شرط «باغی» بودن، عضویت در گروهی است که بر علیه اساس نظام جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه کند و استفاده از سلاح گرم شرط اساسی ارتکاب «بغی» است، ارتکاب این جرم توسط شریفه محمدی کاملا منتفی است و در نتیجه انتساب این اتهام و صدور حکم اعدام علیه او کاملا غیر قانونی و غیر قابل پذیرش است.
#شريفه_محمدی #شريفه_محمدی_آزاد_باید_گردد #نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊24💔21❤5
Forwarded from گفتوشنود
یادنامهای برای استاد هوشنگ پاکزاد
نظام الدین میثاقی
در گذر پرآشوب تاریخ معاصر ایران، نامهایی هستند که شاید در کتابهای رسمی نیامده باشند، اما در وجدان و حافظهی انسانی ما میدرخشند. یکی از این نامها، استاد هوشنگ پاکزاد است؛ استاد جوان فیزیک دانشگاه تهران که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در اوج اعتبار علمی و درخشش دانشگاهی قرار داشت. آیندهای پر بار در پژوهش و آموزش در انتظار او بود؛ اما با بسته شدن دانشگاهها به بهانهی «انقلاب فرهنگی»، و بازگشایی آنها با سیاست «پاکسازی» و تبعیض، همهچیز در یک لحظه فرو ریخت.
برای استاد پاکزاد نه جایگاهی در دانشگاه باقی ماند و نه فرصتی برای ادامهی مسیر علمی. تنها به یک دلیل ساده و تبعیض آمیز: او بهایی بود. در همان روزهایی که درهای دانشگاههای ایران به روی جوانان بهایی بسته شد، او نیز از دفتر، کرسی، و آیندهاش رانده شد. تبعیض تنها زندگی اقلیتها را نابود نمیکند، بلکه جامعه را نیز از دانشی که میتوانست در خدمت آبادانی و پیشرفت آن قرار گیرد محروم میسازد. با کنار زدن استادانی همچون پاکزاد، جمهوری اسلامی تنها یک فرد را از دانشگاه نراند، بلکه بر آیندهی علمی و فرهنگی ایران نیز اثر منفی گذاشت.
اما سرنوشت او تنها قصهی محرومیت نیست، بلکه روایت شرافت انسانی، استقامت اخلاقی، و عشق به آموزش است. استاد پاکزاد، که میتوانست در تلخی انزوا و تبعیض خاموش شود، راهی دیگر گشود. او در کنار جمعی دیگر از اساتید و متخصصان بهایی، بنیانگذار «مؤسسهی آموزش عالی بهایی» (BIHE) شد. با این حال، آنقدر متواضع بود که هیچگاه مایل نبود چنین عنوانی ــ «بنیانگذار» یا «عضو مؤسس» ــ به او نسبت داده شود. او ترجیح میداد صرفاً بهعنوان خادمی در کنار دانشجویان محروم از آموزش عالی شناخته شود، نه بیشتر. دانشگاهی که در اتاقهای نشیمن دوستان و در زیرزمینهای خانهها شکل گرفت، با روح همین فروتنی و خدمتگزاری او و همکارانش جان گرفت.
پاکزاد، که روزگاری در دانشگاه تهران منشیان و خدمتگزاران برایش چای میآوردند، این بار خود برای دانشجویان جوان چای میریخت، از ایشان پذیرایی میکرد، میز و صندلی و آزمایشگاهشان را در زیرزمینها برپا میکرد، و با دستان خود محیط را تمیز و آماده میساخت. او نمونهی بارز این حقیقت بود که انسانِ واقعی نه در جایگاه و مقام، بلکه در خدمت و فروتنی معنا مییابد.
با وجود همهی این موانع، و با وجود تلاشهای مستمر جمهوری اسلامی برای تعطیل کردن دانشگاه جامعه بهایی، ثمرهی این تلاشها شگفتانگیز بود: فارغالتحصیلان مؤسسهی آموزش عالی بهایی توانستند تحصیلاتی ممتاز دریافت کنند و بعدها به عنوان استادان، کارآفرینان، پژوهشگران و نوآورانی برجسته، چه در ایران و چه در بیرون از مرزهای آن، نقشآفرین شوند. این خود گواهی است بر اینکه بذرهایی که استادانی چون پاکزاد کاشتند، در خاک تبعیض نیز میتواند بروید و بار دهد.
اکنون که او پس از تحمل دوره ای از بیماری در کالیفرنیا چشم از جهان فرو بسته است، باید نام او را نه به عنوان استاد اخراجشدهی دانشگاه تهران، بلکه به عنوان استاد زندگی به یاد بسپاریم. او با استقامت و فروتنی خویش، درس بزرگی به ما آموخت: علم و آموزش را نمیتوان زندانی کرد. اگر درها را بستند، پنجرهای خواهیم گشود. اگر آزمایشگاهها را گرفتند، آزمایشگاهی در دل یک زیرزمین خواهیم ساخت.
استاد هوشنگ پاکزاد درگذشت، اما یاد او چون مشعلی است که در راه دانش و آزادگی روشن خواهد ماند. او نه تنها به دانشجویان بهایی، بلکه به همهی ما آموخت که ارزش یک استاد در بیادعایی و خدمتگزاری بیچشمداشت اوست. چنین انسانی را میتوان «استاد دانشگاه انسانیت» نامید.
يادش جاودان و راهش پر رهرو.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #هوشنگ_پاکزاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نظام الدین میثاقی
در گذر پرآشوب تاریخ معاصر ایران، نامهایی هستند که شاید در کتابهای رسمی نیامده باشند، اما در وجدان و حافظهی انسانی ما میدرخشند. یکی از این نامها، استاد هوشنگ پاکزاد است؛ استاد جوان فیزیک دانشگاه تهران که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در اوج اعتبار علمی و درخشش دانشگاهی قرار داشت. آیندهای پر بار در پژوهش و آموزش در انتظار او بود؛ اما با بسته شدن دانشگاهها به بهانهی «انقلاب فرهنگی»، و بازگشایی آنها با سیاست «پاکسازی» و تبعیض، همهچیز در یک لحظه فرو ریخت.
برای استاد پاکزاد نه جایگاهی در دانشگاه باقی ماند و نه فرصتی برای ادامهی مسیر علمی. تنها به یک دلیل ساده و تبعیض آمیز: او بهایی بود. در همان روزهایی که درهای دانشگاههای ایران به روی جوانان بهایی بسته شد، او نیز از دفتر، کرسی، و آیندهاش رانده شد. تبعیض تنها زندگی اقلیتها را نابود نمیکند، بلکه جامعه را نیز از دانشی که میتوانست در خدمت آبادانی و پیشرفت آن قرار گیرد محروم میسازد. با کنار زدن استادانی همچون پاکزاد، جمهوری اسلامی تنها یک فرد را از دانشگاه نراند، بلکه بر آیندهی علمی و فرهنگی ایران نیز اثر منفی گذاشت.
اما سرنوشت او تنها قصهی محرومیت نیست، بلکه روایت شرافت انسانی، استقامت اخلاقی، و عشق به آموزش است. استاد پاکزاد، که میتوانست در تلخی انزوا و تبعیض خاموش شود، راهی دیگر گشود. او در کنار جمعی دیگر از اساتید و متخصصان بهایی، بنیانگذار «مؤسسهی آموزش عالی بهایی» (BIHE) شد. با این حال، آنقدر متواضع بود که هیچگاه مایل نبود چنین عنوانی ــ «بنیانگذار» یا «عضو مؤسس» ــ به او نسبت داده شود. او ترجیح میداد صرفاً بهعنوان خادمی در کنار دانشجویان محروم از آموزش عالی شناخته شود، نه بیشتر. دانشگاهی که در اتاقهای نشیمن دوستان و در زیرزمینهای خانهها شکل گرفت، با روح همین فروتنی و خدمتگزاری او و همکارانش جان گرفت.
پاکزاد، که روزگاری در دانشگاه تهران منشیان و خدمتگزاران برایش چای میآوردند، این بار خود برای دانشجویان جوان چای میریخت، از ایشان پذیرایی میکرد، میز و صندلی و آزمایشگاهشان را در زیرزمینها برپا میکرد، و با دستان خود محیط را تمیز و آماده میساخت. او نمونهی بارز این حقیقت بود که انسانِ واقعی نه در جایگاه و مقام، بلکه در خدمت و فروتنی معنا مییابد.
با وجود همهی این موانع، و با وجود تلاشهای مستمر جمهوری اسلامی برای تعطیل کردن دانشگاه جامعه بهایی، ثمرهی این تلاشها شگفتانگیز بود: فارغالتحصیلان مؤسسهی آموزش عالی بهایی توانستند تحصیلاتی ممتاز دریافت کنند و بعدها به عنوان استادان، کارآفرینان، پژوهشگران و نوآورانی برجسته، چه در ایران و چه در بیرون از مرزهای آن، نقشآفرین شوند. این خود گواهی است بر اینکه بذرهایی که استادانی چون پاکزاد کاشتند، در خاک تبعیض نیز میتواند بروید و بار دهد.
اکنون که او پس از تحمل دوره ای از بیماری در کالیفرنیا چشم از جهان فرو بسته است، باید نام او را نه به عنوان استاد اخراجشدهی دانشگاه تهران، بلکه به عنوان استاد زندگی به یاد بسپاریم. او با استقامت و فروتنی خویش، درس بزرگی به ما آموخت: علم و آموزش را نمیتوان زندانی کرد. اگر درها را بستند، پنجرهای خواهیم گشود. اگر آزمایشگاهها را گرفتند، آزمایشگاهی در دل یک زیرزمین خواهیم ساخت.
استاد هوشنگ پاکزاد درگذشت، اما یاد او چون مشعلی است که در راه دانش و آزادگی روشن خواهد ماند. او نه تنها به دانشجویان بهایی، بلکه به همهی ما آموخت که ارزش یک استاد در بیادعایی و خدمتگزاری بیچشمداشت اوست. چنین انسانی را میتوان «استاد دانشگاه انسانیت» نامید.
يادش جاودان و راهش پر رهرو.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #هوشنگ_پاکزاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👌17❤6🕊4