آموزشکده توانا
50.8K subscribers
36.9K photos
39.8K videos
2.56K files
20.8K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
محبوبه رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک، نامه‌ای خطاب به امیر نصر آزادانی، فوتبالیست زندانی و از متهمان پرونده «خانه اصفهان» نوشته است.
امیرنصر آزادانی، این بازیکن سابق تیم‌های راه آهن، تراکتور و گل ریحان، به عنوان متهم ردیف چهارم پرونده خانه اصفهان به اتهام عضویت در دسته‌جات غیرقانونی به قصد برهم زدن امنیت کشور به ۵ سال حبس تعزیری، برای اتهام اجتماع و تبانی منتهی به جرایم ضد امنیت به ۵ سال حبس تعزیری و برای اتهام معاونت در محاربه به تحمل ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و در زندان دستگرد اصفهان در حال سپری کردن دوران محکومیتش است.

متن نامه محبوبه رضایی به شرح زیر است:

«نامه‌ای به هم‌رزمم، امیر نصر آزادانی

در سومین سالگرد مهسا امینی و آغاز جنبش مردمی ایرانیان، با یاد و خاطره تمامی جان‌باختگان و با تأکید بر آرمان‌مان که رسیدن به ایرانی آباد و آزاد است، این نامه را برای تو، امیر نصر آزادانی، آغاز می‌کنم.

سلام امیر عزیز، برادر نازنینم،
از زندان قرچک برایت می‌نویسم، جایی که روزهای سخت و طاقت‌فرسایی را سپری می‌کنیم؛ روزهایی که اگر عشق به این خاک نبود، تاب آوردن‌شان ممکن نبود. این روزها با خاطره خیابان‌ها، مشت‌های گره‌کرده‌مان و فریاد «نه به جمهوری اسلامی» گره خورده است. با امید به رویش جوانه عزت و سربلندی میهن‌مان، لحظه‌ای از یادت غافل نیستم.

تو، امیر، در سومین سال حبست به سر می‌بری. می‌توانستی مانند بسیاری دیگر، بازیکنی باشی که زمین فوتبال را به هر قیمتی به وطن ترجیح دهد، اما تو شرافت و اخلاق را انتخاب کردی مثل وریا غفوری و نشان دادی که وفاداری به میهن از هر افتخاری بالاتر است. هیچ کاپ قهرمانی‌ای بالاتر از این نمی‌شود که عزیز مردم‌ات باشی. تو «نه» گفتن را انتخاب کردی؛ «نه» تمام‌قد به استبداد و «آری» محکم به آزادی. آزادی، گران‌بهاترین موهبت ماست. در هواخوری زندان، وقتی گلویمان را با فریاد «آزادی، آزادی» پاره می‌کردیم، یاد تو صدایم را محکم‌تر می‌کرد؛ یادی زلال چون آسمان، صبور و بردبار چون میهن‌مان.

امیر، من هم مثل تو عاشق فوتبالم. تنها زمانی که دیوارهای سرد زندان برایم کم‌رنگ می‌شود، لحظه تماشای بازی‌های تیم محبوبم، بارسلوناست. گاهی به بازیکنانش نگاه می‌کنم و به تو فکر می‌کنم. آیا تو هم حالا داری فوتبال تماشا می‌کنی؟ طرفدار بارسلونایی یا رئال مادرید؟

امیر، این نامه را نوشتم تا بگویم تو و دیگر هم‌رزمان‌مان را هرگز فراموش نمی‌کنیم؛ نه تو را، نه محمد حسینی، نه محمدمهدی کرمی، نه مهسا موگویی را نه مهران سماک را نه کیان پیرفلک را و نه هیچ‌یک از عزیزانی که خیابان‌ها را چهار ماه در قبضه خود درآوردند. تو شرافت را انتخاب کردی، و من این نوید را به تو می‌دهم که خیلی زود درهای این زندان باز خواهد شد و میهن‌مان آباد می‌شود.

اینجا، در کنارم، خواهری دارم به نام پخشان عزیزی، هم‌وطنی که در آستانه اعدام است، اما بی‌وقفه حیات می‌بخشد و بی‌درنگ زندگی می‌کند. گاهی سرم را روی شانه‌های نحیف اما استوارش می‌گذارم و باز به تو و بچه‌های اکباتان فکر می‌کنم. چگونه در یک‌قدمی مرگ تاب آورده‌اید؟

امیر عزیز، برادر نازنینم، وطن‌مان خیلی زود از چنگال دژخیمان رها خواهد شد. آن روز، تو را در آغوش خواهم کشید و رنج‌هایت را از آن خود خواهم کرد. این روزهای سخت را تاب بیاور. بدان که یادت همیشه با ماست، و فردا از آن ماست.

محبوبه رضایی
زندان قرچک ورامین»

#محبوبه_رضایی #امیرنصر_آزادانی #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊268👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سوری بابایی چگینی: راه سرنگونی ظلم و زور، اتحاد مردم و زنده نگه داشتن جنبش‌های مردمی است

سوری بابایی چگینی، زندانی سیاسی سابق، در یک ویدیو به مناسبت سالروز جان‌باختن مهسا (ژینا) امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» سخن گفت. او تأکید کرد که مهسا تنها یک فرد نبود بلکه به نمادی برای اتحاد و همبستگی تمام اقشار جامعه، از جمله معلمان، مهندسان، پزشکان، ورزشکاران، کارگران، وکلا و حتی بخشی از نیروهای انتظامی که در کنار مردم ایستادند، تبدیل شد.

خانم بابایی چگینی یادآور شد که شکل‌گیری جنبش «زن، زندگی، آزادی» در امتداد کمپین «نه به حجاب اجباری» بود؛ کمپینی که با بازداشت زنان و دخترانی که به نشانه اعتراض روسری از سر برداشته بودند، با سرکوب شدیدتری مواجه شد. به گفته او، بازداشت و جان‌باختن مهسا امینی نتیجه همین سیاست‌های سرکوبگرانه بود، اما حاکمیت تصور نمی‌کرد این جنایت باعث همبستگی ملی و اعتراضات گسترده در سراسر ایران شود.

این زندانی سیاسی سابق تأکید کرد که نباید اجازه داد جنبش‌های مردمی و اتحاد جامعه کمرنگ شود، چرا که حاکمیت مسئول خون‌های به ناحق ریخته، زندان‌های ناعادلانه و اعدام‌های گسترده است. او افزود: «مسئولان جمهوری اسلامی که حجاب را خاکریز انقلاب خود اعلام کرده‌اند، شکست خوردند و با این قانون، نه‌تنها حقوق زنان بلکه آینده کل جامعه را پایمال کردند.»

بابایی چگینی در پایان راه سرنگونی ظلم و زور را اتحاد مردم و زنده نگه داشتن جنبش‌های مردمی دانست و از همه خواست حتی با کوچک‌ترین اعتراض یا فعالیت مدنی در کنار مبارزان بایستند و به پیروزی و آزادی مردم ایران کمک کنند.


#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #سوری_بابایی_چگینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا



@Tavaana_TavaanaTech
26👍4
گزارشی از وضعیت پزشکی و شرایط زندان فاطمه سپهری

برادر فاطمه سپهری، زندانی سیاسی، در گزارشی تازه از وخامت شرایط جسمی و فشارهای روانی بر خواهرش خبر داده است. او می‌نویسد:
«در ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۳ خواهرم از زندان برای معاینه نزد جراح دست اعزام شد. پزشک دستور ۱۰ جلسه فیزیوتراپی و یک ماه بعد معاینه‌ی مجدد داد، اما تا امروز نه فیزیوتراپی انجام شده و نه معاینه‌ی دوباره. از ۱۵ آذر ۱۴۰۳ نیز به دستور قاضی ناظر، نوید طباطبایی، درِ بند ۵ زندان قفل شده و این وضعیت تاکنون (۹ ماه) ادامه دارد. این شرایط فشار روانی شدیدی بر خواهرم وارد کرده است. اکنون او از درد شدید هر دو دست رنج می‌برد. پیش‌تر دست چپش سه بار عمل شده و دست راست نیز نیاز به عمل دارد، اما فقط سه بار تزریق کورتون انجام شده است. علاوه بر این، اخیراً توده‌های دردناک در ناحیه اطراف شانه و قفسه سینه او پیدا شده که در بیمارستان امید برایش سونوگرافی و ماموگرافی انجام شده، اما نتیجه هنوز پیگیری نشده است.»
او در ادامه به تضاد در روایت‌های حکومتی اشاره کرده و نوشته است:
«در حالی که صداوسیما جمهوری اسلامی فردی به نام مهدیه اسفندیاری را که به دلیل حمایت از حماس و فلسطین در فرانسه بازداشت شده “زندانی سیاسی و مدنی” معرفی می‌کند، خودش که تنها به خاطر نقد جمهوری اسلامی زندانی شده، به‌عنوان “زندانی امنیتی” و متهم به “همکاری با دول متخاصم” معرفی می‌شود؛ در حالی که طی سه سال بازداشت هیچ سندی برای این اتهام ارائه نشده است.»
برادر فاطمه سپهری همچنین تأکید کرده که مأمورانی چون فریبا حاتم‌پور بارها تماس‌های تلفنی او را قطع کرده و باعث آزار روانی بیشتر شده‌اند.

#فاطمه_سپهری #زندان_وکیل_آباد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
25💔10🕊4👍1
آرش صادقی، فعال حقوق بشر، در یادداشتی بر لزوم دفاع بی‌قید و شرط از آزادی همه زندانیان سیاسی تأکید کرد و آن را سنگ‌بنای دموکراسی دانست. او در همین متن با اشاره به وخامت وضعیت جسمی حسین رونقی در یازدهمین روز اعتصاب غذا، نسبت به پیامدهای خطرناک این شرایط هشدار داد.

متن یادداشت آقای صادقی به شرح زیر است:

‏در جوامعی که زندانی سیاسی و عقیدتی وجود دارد، زندانی نه‌فقط فردی محبوس، بلکه نقطه‌ای بحرانی در نسبت قدرت و مشروعیت است. در چنین شرایطی، دفاع از آزادی زندانیان سیاسی، نه یک کنش یا اکت حقوق بشری صرف، بلکه اقدامی عمیقاً سیاسی برای بازتعریف و بازسازی آینده‌ای دموکراتیک است.
پدیده‌ی زندانی سیاسی، اگرچه در ساحت حقوق بشر با زبان کرامت انسانی بازشناسی می‌شود، اما در قلمرو سیاست معنای کاملاً متفاوتی دارد: زندانی سیاسی کسی است که به دلیل اندیشه، کنش سیاسی یا مخالفت با حاکمیت بازداشت یا زندانی شده است.
در شرایطی که بخشی از نیروهای سیاسی در حمایت از زندانیان سیاسی گزینشی عمل می‌کنند و فقط از «خودی‌ها» دفاع می‌کنند، سؤال محوری چنین است:
چرا باید از آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی ـ صرف‌نظر از دیدگاه‌هایشان دفاع کرد؟ و این دفاع چه پیامد سیاسی و اخلاقی دارد؟

در اخلاق فردی، شاید بتوان مخالف را نادیده گرفت، اما در اخلاق سیاسی، پذیرش تنوع اساس عدالت است. مشروعیت سیاسی نه بر مبنای باور و نیت کنش‌گران، بلکه بر مبنای فرصت برابر برای بیان عقاید تعریف می‌شود.

وقتی تنها از بخشی از زندانیان سیاسی حمایت می‌شود، ما به‌طور ضمنی این گزاره را می‌پذیریم:
«برخی افراد، به‌واسطه‌ی دیدگاه‌هایی که از منظر ما خوشایند نیست، سزاوار سرکوب از طرف حکومت هستند و نباید صدایشان شنیده شود.»

این نگاه نه‌تنها اخلاقاً درست نیست، بلکه در نهایت باعث سرکوب سخت‌تر جریانات دیگر در آینده خواهد شد. برابری در امکان اعتراض، اساس جامعه‌ی دموکراتیک است.

جامعه‌ی سالم و اخلاقی، میدان رقابت است، نه قضاوت. اگر دفاع از زندانیان سیاسی تنها معطوف به جریان‌های خودی باشد، ما همان کار حکومت را در مقیاسی دیگر تکرار می‌کنیم:
حذف صداهای نامطلوب (از منظر ما) از عرصه‌ی عمومی.

دموکراسی نه با حذف مخالف، بلکه با پذیرش و نهادینه‌کردن تنوع و تضادها معنا پیدا می‌کند. عرصه‌ی سیاست، عرصه‌ی رقابت ایده‌هاست، نه اجماع فکری.
مشروعیت سیاسی، برخلاف تصورات رایج، از «درستی دیدگاه» حاصل نمی‌شود، بلکه از فرصت برابر در ارائه و رقابت برای دیدگاه‌ها ناشی می‌شود.

دفاع از آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی، نه یک حرکت انسان‌دوستانه‌ی صرف، بلکه سنگ‌بنای دموکراسی بر اساس رقابت، تنوع و عدالت است.
اگر امروز صدای همه نباشیم، فردا ساختار قدرتی خواهیم داشت که صداهای مختلف را نیز به رسمیت نخواهد شناخت.
اگر امروز حذف کنیم، فردا حذف خواهیم شد.
و اگر امروز مرز آزادی را بر مبنای دیدگاه بکشیم، دموکراسی را به حیاط خلوت ایدئولوژی خودمان تبدیل کرده‌ایم.

بر اساس منابع موثق نزدیک به زندانیان سیاسی زندان قزل‌حصار در آخرین بررسی علائم  حیاتی زندانی سیاسی حسین رونقی توسط بهداری واحد چهار این زندان، فشار خون وی ۹/۵_۵/۴ و ضربان قلب وی۵۶ بوده است.
این علائم در یازدهمین روز اعتصاب اعتراضی وی، نگرانی جدی را در پی داشته است.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی.

#حسين_رونقى #آرش_صادقی #دموکراسی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊1711💔7
انتساب چندین اتهام به مسعود قلندری، فعال مدنی اهل یاسوج، در پی بازداشت اخبر

مسعود قلندری در تاریخ ۲۶ تیر ۱۴۰۴ توسط نیروهای اطلاعات سپاه به اتهام‌های واهی از جمله «ارتباط و همکاری با دول متخاصم»، «ارتباط با رسانه‌های معاند»، «تبلیغ علیه نظام»، و «تشویق مردم به جنگ و کشتار برای برهم‌زدن امنیت کشور» بازداشت شد. او به دستور بازپرس پرونده، قاضی مهدی ایزدی ـ رئیس شعبه سوم بازپرسی دادسرای یاسوج ـ با سپردن ۷ نفر کفیل و وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد گردید.

در مدت بازداشت، چه در سلول انفرادی اطلاعات سپاه و چه در بند سیاسی زندان مرکزی، مسعود قلندری از حق تماس و ملاقات با خانواده محروم بود و تنها یک بار در اطلاعات سپاه، آن هم کمتر از یک دقیقه، با خانواده‌اش تماس گرفت.

سابقه بازداشت‌های پیشین:

آذر ۱۳۸۸ در اعتراضات مردمی شیراز

سال ۱۳۹۸ در میدان شهر یاسوج

شهریور ۱۴۰۱ در میدان شهر یاسوج

دی ۱۴۰۱ به مدت دو روز

۲۳ اسفند ۱۴۰۱ در منزل پدری

۵ مهر ۱۴۰۲

و در نهایت ۲۵ تیر ۱۴۰۴


علاوه بر این، او بارها از سوی نهادهای امنیتی با تماس‌های تلفنی تهدید شده است. اکنون نیز پرونده‌ای جدید علیه وی تشکیل داده‌اند تا با صدور حکمی سنگین، او را برای مدت طولانی از ادامه فعالیت‌ها و مبارزه محروم کنند.

#مسعود_قلندری #یاسوج #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
21🕊5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قتل مهسا امینی، جان‌های بسیاری را بیدار کرد. ملتی را به جوش و خروش درآورد. قطره‌های به هم پیوسته در رودخانه خروشان ملت روان شدند. گرچه حکومت با سرکوب و کشتار بی‌رحمانه، این خیزش را مهار کرد، ولی جوشش ملت چون آتش زیر خاکستر زنده و روشن است و مترصد فرصتی است برای تمام کردن کار نظام استبداد ولایی.

ویدیو از مخاطبان توانا
شعر و خواندن سرود، کاری از مخاطبان گمنام

#زن‌_زندگی_آزادی #مهسا_امینی‌ #نه_به_جمهورى_اسلامى #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍294
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر دادخواه امیرمهدی فرخی‌پور این ویدئو را در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت:
«صدای تان خاموش نخواهد شد؛ چون صدایتان خواهیم بود.»
امیرمهدی چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگی‌اش در تهران کشته شد؛ روز پنجم مهر.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار می‌کرد. علاقه زیادی هم به برق‌کاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده؛ اما خانواده‌اش می‌گویند شواهد کافی در دست دارند که نشان می‌دهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیام‌هایی که او ساعتی پیش از کشته‌شدن برای دوست‌دخترش فرستاده بود.
به گفته یکی از منابع نزدیک به خانواده، چهار شب قبل از کشته شدنش، خواهرش از او پرسیده بود که آیا نمی‌ترسد که در اعتراض‌ها اتفاقی برایش بیافتد؟ امیرمهدی پاسخ داده بود: «اگه من نرم، اون یکی نره، پس کی باید بره؟ من میرم که بلایی که سر مهسا اومد، سر تو، دخترهای دیگه، همسر آینده‌م و دخترم نیاد و در آینده، آزاد زندگی کنن.»

اکانت این مادر دادخواه در اینستاگرام
@amirmahdi_farokhipour
#یاری_مدنی_توانا
#دادخواهی
#امیرمهدی_فرخی_پور

@Tavaana_TavaanaTech
29💔18
Forwarded from گفت‌وشنود

یک آخوند شیعه به اتهام قتل شوهر منشی خود، اعدام شد


سایت هرانا در گزارشی نوشت: حکم اعدام جواد مرتضوی، آخوند دارای دفتر ثبت ازدواج در بهبهان که به اتهام قتل شوهر منشی خود بازداشت و به اعدام محکوم شده بود، سحرگاه امروز یکشنبه ۲۳ شهریور ماه در زندان سپیدار اهواز اجرا شد.

او این زن را قبل از ازدواجش، به مدت چند سال به عقد موقت خود درآورده بود.

جواد مرتضوی که منشی خود را برای چند سال به عقد موقت خود درآورده بود، بعد از ازدواج این زن با فردی دیگر، مرد را به دفتر خود دعوت کرده، با ریختن قرص در نوشیدنی بی‌هوش و سپس با ضربات چاقو در جاده شیرعلی بهبهان به قتل رسانده بود. این قتل اواخر اسفند ۱۴۰۱ رخ داده بود.

#آخوند #شیعه #قتل #اعدام #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
👌21👎43
زن، زندگی، آزادی؛ نگاهی به مبارزه زن ایرانی علیه سرکوب سیستماتیک
اندکی پس از رسیدن به تهران از شهر زادگاهش، سقز، در بیست‌ودوم شهریور ۱۴۰۱ مهسا/ژینا امینی ۲۲ساله توسط نیروی ویژه پلیس جمهوری اسلامی برای کنترل حجاب اسلامی با نام رسمی «پلیس امنیت اخلاقی» موسوم به «گشت ارشاد» به بهانه عدم رعایت صحیح پوشش موهایش دستگیر شد. پلیس به برادر او، که آن زمان همراهش بود، اطلاع داد که مهسا به مقر معروف و بدنام گشت ارشاد تهران در خیابان وزرا برده شده و پس از یک «کلاس آموزشی» یک‌ساعته آزاد خواهد شد. ساعاتی بعد، مهسا بیهوش به بیمارستان کسری منتقل شد.
حمله پلیس به مهسا، نمونه‌ای دیگر از تاریخ طولانی سرکوب خشونت‌آمیز زنان توسط رژیم اسلامی بود. اندکی پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، رژیم محدودیت‌ها علیه زنان را آغاز کرد و پوشش اسلامی را اجباری ساخت.
بخوانید:
https://tavaana.org/mahsa-amini-woman-life-freedom/
#یاری_مدنی_توانا #مهسا_امینی

@Tavaana_TavaanaTech
💔251👎1
پس از خیزش «مهسا»، جسارت زنان در برابر اجبار حکومتی آشکارتر شد. بسیاری دیگر بی‌اعتنا به امر و نهی رسمی، پوشش را انتخاب شخصی می‌دانند. این تغییر، یکی از مهم‌ترین نشانه‌های بلوغ اجتماعی و مقاومت مدنی در برابر استبداد دینی است.
طرح از رضا عقیلی

لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/makloubeh-original-version/

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #مهسا_امینی

@Tavaana_TavaanaTech
👍451👎1
Forwarded from گفت‌وشنود

ظاهر مطیع و باطن پنهان؛
استبداد با روان ما چه می‌کند؟

استبداد فقط سیاست را نابود نمی‌کند؛ روان انسان را هم فرسوده می‌سازد. در جامعه‌ای که حقیقت سرکوب می‌شود و اطاعت کورکورانه فضیلت شمرده می‌شود، افراد برای بقا ناچار می‌شوند ظاهر و باطن خود را از هم جدا کنند: در ظاهر مطیع، در باطن پنهان.

این دوگانگی را همه‌جا می‌بینیم.
کارمند دولتی در راهپیمایی حکومتی شرکت می‌کند، پرچم به دست می‌گیرد، اما در دل با شعارها بیگانه است.
معلمی در کلاس، روایت رسمی تاریخ را تدریس می‌کند، اما در ذهن خود حقیقتی دیگر را باور دارد.
روزنامه‌نگاری خبر رسمی را منتشر می‌کند، اما در خلوت به دنبال یافتن زبانی برای رساندن واقعیت است.

چنین وضعی، آرام‌آرام ریاکاری و دروغ را به هنجار بدل می‌کند. صداقت و صمیمیت به حاشیه می‌روند، اعتماد اجتماعی فرومی‌ریزد، و جامعه گرفتار روابطی سطحی و دوپهلو می‌شود. نتیجه، چیزی جز گسیختگی روانی نیست؛ آدم‌ها به‌جای زیستن در حقیقت، به نمایشگری اجباری تن می‌دهند.

اما آیا راهی برای رهایی وجود دارد؟
راهکار کلیدی همان است که متفکرانی چون هانا آرنت و واتسلاو هاول بر آن تأکید کرده‌اند: شجاعت اخلاقی و زندگی در حقیقت. هر کس، هر جا که هست، می‌تواند انتخاب کند که میان ظاهر و باطنش فاصله کمتری بیندازد. گفتن حقیقت—حتی به‌صورت محدود و در جمع‌های امن—و تصمیم‌های مسئولانه در محیط کار یا اجتماع، هم سلامت روان فرد را حفظ می‌کند و هم چرخه ریاکاری را به چالش می‌کشد.

استبداد می‌خواهد ما را به موجوداتی با دو چهره تبدیل کند. اما هر گامی به‌سوی صداقت، تفکر انتقادی و شجاعت اخلاقی، فرصتی است برای بازسازی روان، اعتماد و آینده‌ای انسانی‌تر.

#استبداد #دیکتاتور #زندگی_در_حقیقت #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
17👍6
عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت ‎جابر، یابر، آلبوشوکه
این زندانی هم‌اکنون ۱۵ سال است که بدون مرخصی در زندان محبوس است.
اکنون از زندان شیبان اهواز خبر رسیده است که یابر آلبوشوکه پس از زمین‌خوردگی دچار آسیب جدی در ناحیه لب و ابرو شده است اما با وجود عفونت زخم‌ها، همچنان از رسیدگی پزشکی در زندان محروم مانده است.

در سال‌های گذشته هم بارها هشدار جدی درباره سلامت جسمی این زندانی منتشر شده بود. این زندانی در زندان به بیماری «ناخنک» چشم مبتلا شده است و نیاز به درمان فوری داشته اما اکنون سال‌ها ست که از درمان محروم مانده است.
جابر، یابر، آلبوشوکه، در اسفند ۱۳۸۹ بازداشت شد. او عضو گروه فرهنگی الحوار (گفتگو) بود. او و دوستانش در الحوار، آموزشگاه کنکور داشتند و برای دانش‌آموزان فقیر، تدریس می‌کردند و در جلسات شعرخوانی و داستان‌نویسی به زبان عربی حضور داشتند.
همراه با جابر، برادرش مختار البوشکه، محمدعلی عموری‌نژاد، رحمان عساکره، هاشم شعبانی و هادی راشدی نیز بازداشت شدند.
رفتاری که به بازداشت‌شدگان گروه الحوار شد، بسیار ظالمانه و ناعادلانه بود. گروهی که فعالیت فرهنگی و علمی انجام می‌داد و حبیب راشدی از اعضای بنیان‌گذار آن، عضو شورای شهر اهواز بود. اما اعضای این گروه بازداشت شدند و حتی تعدادی اعدام شدند و تعدادی همچنان در شرایط بسیار سخت در زندان هستند.
صدای زندانیان زندان‌هایی مثل زندان شیبان اهواز، زندان زاهدان، زندان ارومیه و ... کمتر شنیده می‌شود و خانواده‌ها چون تحت فشار و تهدید زیادی هستند کمتر اطلاع‌رسانی می‌کنند.

#جابر_آلبوشکه #زندان_شیبان #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی

@Tavaana_TavaanaTech
🕊22💔54
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام میلاد سعیدیان‌جو، بر سر مزار فرزندش، در آستانه سالگرد آغاز انقلاب مهسا


- میلاد سعیدیان‌جو روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در ایذه کشته شد. او در یک مغازه نان فانتزی در اهواز کار می‌کرد و قرار بود فردای روزی که کشته شد، به محل کارش در اهواز برگردد.
جمهوری اسلامی خواهر میلاد، زهرا را بازداشت کرد و او را از کارش برکنار کرد. اجازه برگزاری مراسم تولد میلاد را به خانواده‌اش ندادند و خواهر و برادرش را مضروب کردند.
مدتی بعد حتی آن‌ها را تهدید به حذف فیزیکی هم کردند.
چرا؟ چون این خانواده سناریوی رژیم در انتساب کشتار ایذه به مخالفان را قبول نکردند و طی شکایتی دادخواهی کردند. آن‌ها مجاهد کورکور و سایر افرادی که حکومت مدعی است قاتل هستند را برادران خود می‌دانند.
همه در ایذه می‌دانند که قاتل کیان پیرفلک و میلاد سعیدیان‌جو و .... چه کسانی هستند. اما حکومت تلاش کرده بود با تحریف واقعیت، سرکوب مخالفان را موجه جلوه دهد.


#میلاد_سعیدیان_جو #ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔334
در آستانه سومین سالگرد قتل مهسا ژینا امینی، شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، با انتشار بیانیه‌ای جنبش «زن، زندگی، آزادی» را میراثی ماندگار و پاسخی به چهار دهه تبعیض و سرکوب دانست و با تأکید بر اتحاد ملی و مسئولیت اپوزیسیون، بار دیگر خواستار همبستگی همه نیروهای سیاسی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی و آزادی شد.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

جنبش مهسا؛ پاسخی به چهار دهه رنج و سرکوب

🔹در آستانه سه سالگی قتل مهسا ژینا امینی و تولد جنبش سرافراز جنبش زن زندگی آزادی هستیم. سه سال پیش در چنین روزی همه چشم‌ها به بیمارستان کسری بود. جایی که همگان، دل‌نگران و چشم‌انتظار منتظر بودند مهسا ژینا امینی، به سلامت از بخش مراقبت‌های ویژه بیرون بیاید و سفر غریبانه‌اش در تهران را به سلامت پایان دهد و به کردستان بازگردد.

🔹فراموش نکرده‌ایم فریاد «ما در این شهر غریبیم» برادرش را، فراموش نکرده‌ایم اشک‌های پدرش امجد را در راهروی بیمارستان و مویه‌های مادرش مژگان را. و البته فراموش نکرده‌ایم که چگونه همه‌چیز دگرگون شد و نظر‌ها از بیمارستان کسری و آرامستان آیچی سقز، این بار از تمام جهان به سراسر ایران برگشت.
هنوز کسی نمی‌داند که چه کسی بر سنگ سیمانی مزار مهسا نوشت « ژینا جان تو نمی‌میری، نام تو رمز می‌شود». اما همه خوب می‌دانیم که نامش نه اسمی بر مزاری، که به رمز آزادی‌‌خواهی و عدالت طلبی تبدیل شد. قتل ژینا مهسا امینی فاجعه بود، اما میراثش تا قرن‌ها همچون معجزه‌ای در تاریخ ایران خواهد درخشید. میراثی که منجر به تولد جنبش سرافراز زن زندگی آزادی شد. جنبشی مسالمت آمیز که پاسخی بدیهی به بیش از چهار دهه، تبعیض، سرکوب، فساد، فقر و استبداد بود.

🔹در این ایام، بدون شک والدین مهسا، خانواده و دوستانش، از داغ فقدان او یاد می‌کنند. دست تک تک‌شان را می‌فشارم و می‌گویم سرهایتان را افراشته نگه دارید که این داغ، ملتی را بیدار کرد، به اتحاد معنای دوباره داد، و همبستگی را برای مردمی ناامید بار دیگر تعریف کرد.

🔹ما شعار «کردستان چشم و چراغ ایران» را فراموش نکرده‌ایم. «بلوچستان تنها نیست» را فراموش نکرده‌ایم. جنبشی که در آن از مشهد تا زاهدان و تهران و ایذه و سمیرم و اصفهان و سنندج، تمام مردم را در کنار همدیگر قرار داد تا یک صدا بگویند برای « زندگی » به میدان آمده‌اند را فراموش نمی کنیم. همچنین صدها قربانی،‌ از نیکا تا سارینا،‌ از کومار تا کیان پیرفلک را هم. اتحاد چشم‌گیر ایرانیان خارج از کشور با گردهمایی‌هایی که جهانیان را مبهوت کرد نیز همه نتیجه‌ی همان اتحاد و همبستگی مردم در ایران بود. مردمی که خشم‌شان از جهل و استبداد را بی محابا فریاد می‌زدند.

🔹اکنون در آستانه سه سالگی این جنبش همچون بارهای دیگر که گفته‌ام، پیکان انتقاد را به اپوزوسیون ایران، از هر طیف و جریان سیاسی که هستند بر می‌گردانم؛ اگر ما نیز فراموش نکرده‌ایم، وقت آن است که بار دیگر نه برای مطالبات سیاسی خودمان، بلکه به حرمت مردمی که تا پای جان برای آزادی جنگیدند، در کنار هم بایستیم. «نه به جمهوری اسلامی»، نه به «استبداد و تمامیت‌خواهی»، آری به «دموکراسی،‌ برابری و جدایی دین از سیاست» همه‌ی آن چیزی است که باید ما را گرد هم بیاورد تا یک صدا بار دیگر به جهان بگوییم که مردم ایران سزاوار سعادت، کرامت و آزادی هستند.

🔹یادآوری دلاوری‌ها،‌ رشادت‌ها، و تکرار نام‌ آزادی‌خواهانی که امروز زیر تلی از خاک هستند کافی نیست. اپوزوسیون ایران باید یک بار برای همیشه مقابل آینه‌ بایستد،‌ به صورت خود سیلی بزند تا به یاد بیاورد، هیچ اولویتی بالاتر از سرنگونی جمهوری اسلامی نیست.

زنده باد «زن زندگی آزادی»

@ShirinEbadiofficial


#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
26👍4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«تصویرِ مهسا»

کاری از هنرمندان ایرانی در سومبن سالگرد جان‌باختن مهسا امینی و خیزش «زن، زندگی، آزادی»


‏شوبین - امیررضا پورسیفی
‏تنظیم: شوبین
Shobinn
‏گیتار و کامپوز: امیررضا پورسیفی
Itsthearp
‏مهندس صدا: ناظری تیون


#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
31
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر بابک شهبازی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، از همگان می‌خواهد که نگذارند پسر بی‌گناهش به دار آویخته شود.

پرونده بابک شهبازی پر از تناقض است و بر اساس محتویات پرونده، سناریوسازی نهاد امنیتی بر اساس اعترافات اجباری سایر افراد تنظیم شده است. هیچ مدرک متقنی علیه بابک شهبازی موجود نیست و برعکس مدارک و شواهد دیگری دال بر بی‌گناهی بابک شهبازی موجود است که دادگاه به آن‌ها توجه نکرده است.

اعاده دادرسی پرونده بابک شهبازب، دو بار رد شده است و اعاده دادرسی سوم، در هفته گذشته ثبت شده است.

همین که قاضی صادر کننده حکم اعدام در دادگاه بدوی قاضی صلواتی بوده، خود اثبات کننده ظالمانه بودن حکم است، همه سوابق این قاضی بدنام را می‌دانیم که تحت سیطره نهادهای امنیتی است.

#بابک_شهبازی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔34🕊42
خانواده جاویدنام علی سیدی، بر سر مزارش زادروزش را جشن گرفتند.

علی سیدی، جوان ۲۵ ساله‌ای از پرند، یکی از جاویدنامان خیزش «زن، زندگی، آزادی» بود؛ پسری کاری، مهربان و شجاع که زندگی‌اش با عشق به خانواده و دوستان معنا داشت. او در ۲۳ شهریور ۱۳۷۶ در بیمارستان فیروزگر تهران به دنیا آمد و در کنار برادرش سعید و خواهر کوچکترش باران، در خانواده‌ای پر از سختی اما سرشار از محبت بزرگ شد. از نوجوانی کار می‌کرد تا بار زندگی را از دوش مادر جوانش بردارد. دیپلم کامپیوتر داشت، به بدنسازی، موسیقی رپ و رانندگی علاقه‌مند بود و هیچ‌گاه زیر بار زور نمی‌رفت.

زندگی علی پر از تجربه‌های سخت و درخشان بود. در تصادف سال ۱۳۹۸ به‌شدت زخمی شد، اما با عشق و پرستاری مادر از مرگ گریخت و دوباره روی پای خود ایستاد. پس از آن مدتی در مشاور املاک کار کرد و به مادرش قول داد که روزی خانه‌ای برایشان بخرد. علی همواره شکرگزار بود، حتی اگر غذایی ساده از دست مادر می‌خورد، و همیشه آماده کمک به دوستان و اطرافیانش بود.

با آغاز اعتراضات پس از قتل مهسا ژینا امینی، علی نیز به خیابان آمد. چهارم آبان ۱۴۰۱، در چهلم ژینا، وقتی دید زنان جوان را وحشیانه می‌زنند، تاب نیاورد و به دفاع از آنان برخاست. مأموران با شوکر و باتوم به او حمله کردند و از فاصله نزدیک به پهلویش شلیک کردند. پیکر نیمه‌جانش ساعت‌ها بی‌کمک رها شد تا خون زیادی از او برود. در درمانگاه پرند به‌دلیل شدت جراحات جان باخت.

پیکر علی سه روز بعد با تهدید و فشار امنیتی، در حالی که اجازه حضور بیش از بیست نفر داده نشد، در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. حتی خانواده‌اش را از برگزاری مراسم و نصب حجله و بنر محروم کردند. با وجود همه تلاش‌های حکومت برای پنهان‌سازی حقیقت، روایت زندگی و شهادت او به یادگار مانده است؛ روایتی از پسری که زنده‌اش امید و پناه خانواده و دوستان بود و مرگش سندی بر جنایت و بی‌عدالتی.

علی سیدی نه فقط یک نام، که نشانه‌ای از نسلی است که برای آزادی برخاست و خونش بر خاک وطن گواهی جاوید شد.

#علی_سیدی #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
23💔8👍2